معماری چیست و چه بوده است؟
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸بر اساس سابقه تاریخی معماری، تاریخ معماری اجبارا باعث پیشرفت یا تقویت یک مفهوم تاریخی از معماری همراه با تعریف شرط های تاریخی از یک کمبود تاریخی معماری معاصر می شود .
چه چیزی از دانش کنونی ما درباره معماری به ما اجازه می دهد تا معماری را تاریخی بدانیم ؟
و مردم در گذشته (و ما اکنون) چه چیز را معماری می دانستند؟ در این زمینه ، موادی که توسط تاریخ های معماری به عنوان نوعی از اقتدار در برابر آنچه که پاسخ به نخستین سوال از این سوالات سنجیده می شود شناخته می شود. وسیله ای که بواسطه آن ، ماده مورد نظر به شکل آهنگین به شکل سوال دوم می رسد. لذا این سوالات که " معماری چیست" ؟ و " معماری چه بوده است" ؟ تاریخ دانان ، معماری را به مقاصد مختلفی رهنمون می کند. از آنجایی که تاریخدانان به این سوالات از طریق تحلیل و ارزیابی مواد خود می پردازند، همین مسئله ممکن است برای آنان نیز حادث باشد. رابطه تاریخ به شواهد، به عنوان مثال، به طور خاص در مورد "چگونگی" و "زمان 'ساخت یک ساختمان است ، که همراه با مسائلی از جمله " چه "(طبیعت مصنوع و اهمیت آن)، «چرا» (دلایل این طبیعت، نیت نویسنده، پیش شرط حاکم بر ظاهر و مسائل فنی) و "چه کسی" (در مورد ریشه های مصنوع هم به عنوان یک کار تالیفی وهم به عنوان یک کار خاص مورد توجه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و یا مذهبی).
مقاله علمی مفاهیم مدرن معماری
مقاله علمی ادبیات معماری معاصر
با وجود برخی محدودیت ها، چنین پرسش هایی در انتزاع خود برای مسکن های پیش ساخته در کشورهای جنوب صحرای آفریقا به اندازه خانه های با شکوه انگلیسی خدمت می کنند. اما "چگونگی" تاریخ معماری به سرعت تبدیل سوال در مورد تعریف معماری از نظر آداب و رسوم، معیارهای زیبایی شناسی و محتوای نظری می شود. بحث در مورد مسئله وجود، واینکه چه چیزی می تواند معماری شناخته شود ، با اجماع در سال 1920 و بد از آن در1960 و سپس به طرز چشمگیری در پایان قرن بیستم تغییر کرد.
در نتیجه، در حال حاضر مورخان معماری ممکن است یک ساختمان را به راحتی پایان دادن به آن آغاز کنند و یا از ساختمان به طور کلی چشم پوشی کنند. "چگونه " و " چه زمانی" در حال حاضر ممکن است در رابطه با یک سند و یا موضوع پرسیده شود که این مسئله به عنوان موضوع تاریخ معماری در سال های 1960، 1970 و یا حتی 1980 غیر قابل تصور بوده است.
با توجه به این مشاهدات ، ما ممکن است به این نتیجه برسیم که شواهد تاریخی تکیه بر سوالات مفهومی و مسائل مورد اهمیت و توجه دارند که با توجه به این مسئله به سه دسته رویه ای، متنی و مفهومی تقسیم بندی می شوند که با هم تداخل دارند.
شواهد رویه ای ما را به حقایقی از هر موضوع داده شده رهنمون می کند: چگونه همه چیز از آغاز تا پایان به دست می آمد ، و چه کسی در هر مرحله از راه درگیر بوده است.
سوال از پرسنل نیز مربوط به شواهد متنی است، که موضوع تاریخی در تنظیمات گسترده تر خود قرار می دهد. اثبات زمان، توالی، محل، و همچنین چهره های درگیر و ارتباط آنها با دیگر چهره ها - کی، کجا و چه کسی - کمک می کند تا مورخان موضوع خود را به افراد دیگر و در نهایت، به شبکه گسترده تر از راویان گذشته تاریخی متصل کنند ،که همه مورخان معماری کار خود را توسط این فرایند اندازه گیری دیگران هم توسط آن ارزیابی می کنند.
دسته سوم، یعنی شواهد مفهومی، مربوط به نوع موادی که به سوال از صلاحیت در یک موضوع می پردازد می باشد. این اغلب غیر ممکن یا نامطلوب خواهد بود که همه اسناد، ساختمان ها و یا چاپ ها را به یک دسته بندی اختصاص دهیم. با این حال، صلاحیت های انضباطی در جستجوی تاریخ معماری، یک موقعیت (حتی ضمنی) در مورد چگونگی دسته بندی یک موضوع غیر متعارف و یا حاشیه ای را به ما ارائه می دهد که اهمیت گسترده ای برای این رشته دارد - و در نتیجه هر چیز را در زمانهای گوناگون و گفتمان در خصوص تاریخ معماری در جای خود قرار می دهد. استقرار شواهد در تعقیب سوالهای تاریخ نگارانه و یا حدت تاریخی ، سوالاتی در خصوص مسائل مفهومی در کنار روش و زمینه ها را ایجاد می کند.
شواهد و عمل مورخ معماری
یک سری از نمونه ها به ما اجازه می دهد تا ببینیم که این نقاط در عمل چگونه ممکن است به کار گرفته شوند. متخصصان در تاریخ آثار باستانی معماری، اسناد طراحی و ساخت و ساز، و نمایندگی های معماری، لازم است تا پیش بینی، مستند سازی یا نقد مطرح شده در طول سه دهه ی گسترده از بررسی در طیف وسیعی از شیوه های تحلیلی تاریخی و دیگر روش اقتباس شده را به منظور نفوذ عمیق تر به مسائل تاریخی نیاز داشته باشند. تکنیک ها و فن آوری های مناسب برای نقشه برداری، مهندسی و سایر زمینه ها نیازمند اندازه گیری دقیق همه ابعاد هستند، به عنوان مثال، برخی برای بررسی دقیق ساختمان ها و سایت های باستان شناسی مورد استفاده هستند – که البته کامل بودن دقت آنها نسبی است. مشکلات سده های گذشته مانند ابعاد ستون ها و نسبت آنها به نظریه ارتفاع ستونی و قطر باقی همچنان پابرجا و در نتیجه محل بحث است.
در این راستا، مقاله اخیر توسط متیو کوهن در JSAH اسناد نظرسنجی جدیدی از قربانگاه قدیمی کلیسای سن لورنزو (فلورانس، 9-1420) ارائه کرده است، که معمولا به عنوان سهم متعارف فیلیپو برونلسکی بر پایه و اساس فلورانس در معماری رنسانس در نظر گرفته می شود. کوهن انجام یک "مشاهده دقیق از ساختمان، ساخت یک مطالعه تازه از عناصر آن و سیستم متناسب با آن را به انجام رساند. او نقشه اندازه گیری و تجزیه و تحلیل گرافیکی را در کنار یک بحث تاریخی مربوط به تالیف ساختمان، که یافته های تجربی خود را برآن اساس نهاده بود ارائه کرد. او نتیجه گرفت که مسئولیت بخشی از طراحی سن لورنزو با جد برونلسکی، ماتئو دی بارتولومئو دولفی نی بوده است . تجزیه و تحلیل کوهن نشان می دهد که، همانقدر که سن لورنزو ممکن است به عنوان یک ساختمان منادی آغازی نو شناخته شود، باید آن را از نظر ترکیب قرن چهاردهم و روش های ساخت و ساز آن زمان که به قرن پانزدهم هم کشیده شدند نیز بررسی کرد، و در نتیجه از نظرسنت این قرون وسطی است که سایه های بلند بر روی رنسانس انداخته است. اگر بتوان این ساختمان را به عنوان بخشی از قرون وسطی درک کرد، این مسئله با دسته بندی و زمان شناسی رنسانس چه می کند؟ در نتیجه خود کوهن تنها تا آنجا پیش می رود که شناخت چنین پرسش هایی را در جزئی مهم در بررسی شواهد تاریخی معماری می داند. او مینویسد: «این یکپارچگی و رویکرد مبتنی بر مشاهدات به مطالعه تاریخ معماری است که پتانسیل افزودن به دانش جدید را نه تنها در زمینه اجزای معماری، بلکه در بسیاری از حیطه های دیگر نظریه های معماری ایجاد می کند.
اندازه گیری ابعاد و فاصله ستونی به خودی خود، منجر به دسته بندی «طبیعی» یک ساختمان چه در اواخر قرون وسطی و چه اوایل رنسانس نمی شود. قبل از اواسط قرن نوزدهم، ساختمان قرن پانزدهم رنسانس در نظر گرفته نمی شدند چرا که هنوز ابزار دسته بندی که توان این کار را داشته باشد به تاریخ فرهنگی معرفی نشده بود. مطالعه کوهن یادآوری ارزشمندی را ارائه می کند که وظیفه "قدیمی" درک گذشته از طریق مطالعه تجربی آثار باستانی به سختی تاکنون انجام شده است . مورخان می توانند داده های جدید را تفسیر و دوباره روابط تناسبی را در پرتو انواع دیگر دانش ها ازساختمان، و همچنین نحوه تهیه و طراحی و ساخت آن بدست بیاورند. این مطالعات ما را مجبور می کند که به طور مستمر به تجدید دسته بندی های گسترده از تاریخ معماری بپردازیم. به عنوان مثالدر رابطه با انواع ادله که در بخش قبلی در نظر گرفته شده، این مورد اندازه گیری های جدیدی را از ساختمان به عنوان شواهد رویه ای انجام می دهد، که در پرتو عوامل زمینه ای در نظر گرفته شده و آگاهی کاملی از مفاهیم مفهومی آن ارائه می کند.
مقاله کوهن، مساله چگونگی ارزیابی دوباره شواهد موجود را بررسی می کند (از طریق دوباره اندازه گیری در مطالعه او) و دسته بندی را مشخص می کند که بر تاریخنگاری کل دوره دلالت دارد. مثال بعدی ما مربوط به یک مشکل تخصصی در آثار پیرانسی است : چگونه و به چه منظور او طراحی اثر ودوت دی رم خود را طراحی کرد. (منتشر شده در 1748)
و اینکه چه وقت و چگونه او در طول زمان در آنها تجدید نظر کرده است. روبرتا باتالیا در اثر خود به نام مار و قلم، نشان می دهد که این پرسش ها ناشی از تقاضای مورخان برای کشف روش پیرانسی و آثار مادی آن در بشقاب های مسی وچاپ های ساخته شده از آن که او در آنها کار می کرد، است، مثال او یکی از مشکلات مشترک زمان شناسی است که توسط کشف یک نمونه جدید از یک سری مطرح شده ، که باید بر اساس تاریخ موجود حکاکی و همچنین بر اساس دانش تخصصی از آثار معماری و روش طراحی مورد بررسی قرار گیرد.این مقاله علمی ادامه دارد........ (سیارک)