تاثیر جنسیت قضات فرانسه در تصمیمات آنها

در

در فرانسه که کشوری مبتنی بر قوانین مدنی می باشد، فرآیند زنانه شدن فضای دستگاه قضایی سریع و بسیار گسترده بوده است: از اوایل دهه اول قرن بیست و یکم میلادی، زنان بیش از نیمی از جمعیت قضات (58% در سال 2011) را تشکیل داده اند، موقعیت شغلی ای که تنها از سال 1946 برای آنها فراهم شد و درحالیکه تنها 6% جمعیت این حرفه در سال 1959 متشکل از زنان بود . این شرایط در تضاد بارزی با کشورهای مبتنی بر قوانین مدنی که درآنها تنها اقلیتی از قضات، زن می باشند، است: این درصد شامل یک چهارم تمامی قضات ایالتی و فدرال ایالات متحده آمریکا ، 32% قضات منطقه ای، 17% قضات دادگاه عالی در انگلستان  و حدود یک سوم قضات فدرال و استانی در کانادا است.

این تفاوت های عظیم در میزان مونث سازی به سبب مسیرهای متفاوت ورود به دستگاه قضایی که درحیطه دلایل و شفافیت، از کشوری به کشور دیگر مختلف است، می باشد . در حالیکه قاضی شدن در کشورهای مبتنی بر قوانین عرفی اوج حرفه حقوقی می باشد، در کشورهای تحت قوانین مدنی، اشتغال در دستگاه قضایی حرفه ای جداگانه است که در طول آموزش های حقوقی اولیه انتخاب میگردد. در فرانسه، قضات کارمندان دولتی هستند که توسط آزمونی پس از چهارسال تحصیل حقوقی و سپس تحصیل در دانشکده مخصوص ENM (مدرسه ملی علوم قضایی) استخدام می شوند. جایگاه اجتماعی داوران براساس چارچوب نهادی هر کشور متفاوت است: حقوق و موقعیت اجتماعی قضات فرانسوی به طور چشمگیری پایینتر از قضات آمریکای شمالی است، از آنجاییکه در فرانسه در سن پایینی (غالبا کمتر از30) قاضی میشوند . این موضوع، زمینه ی نفوذ گسترده زنان در قوه قضاییه فرانسه می باشد: در سال 2011، سه چهارم قضات فارغ التحصیل از مدرسه ملی علوم قضایی، زن بودند.
در دادگاههای خانواده که به انبوه دعاوی قضایی مرتبط با فسخ نکاح (طلاق، تنازعات میان والدین مجرد یا طلاق گرفته) رسیدگی میشود، زنانه سازی محیط قوه قضاییه تبدیل به موضوع حساسی شده است. پرونده هایی که توسط دادگاه خانواده به آنها رسیدگی میشوند تقریبا بدون استثنا شامل تنازعات میان یک مرد و یک زن بر روی مسائلی اعم از تقسیم وظایف والدین و امور مالی خانواده که موضوعاتی بسیار مرتبط با جنسیت هستند، می باشد. از سال 1993، این مشاجرات توسط یک قاضی ،قاضی دادگاه خانواده (JAF) که متعاقبا باعنوان FCJ بر وی اشاره خواهد شد، شنیده میشوند و این درحالی است که امروزه در هر 7 پرونده از 10 پرونده این قاضی زن می باشد.
مسئله تاثیر جنسیت قاضی بر تصمیمات مربوط به حضانت یا نفقه تبدیل به بحث مکرر رسانه ای برای گروه های حمایت از حقوق پدرانی که گله مند از بکار گرفتن قضات زن ، و بگمان آنها جانبداری در پرونده از سایر زنان می باشد. فابریس مهیاس، رئیس SOS Papa، معادل فرانسوی پدران برای عدالت، در نسخه 31 آگوست 2004 از مجله le Point اخبار هفتگی فرانسه، اظهار داشته است: «زنان تصمیمات احساسی میگیرند [...]. زنانه شدن افراطی مشاغل قضایی مشکلی اساسی است! زنان یکدیگر را درک میکنند [...]. درست مانند زنانی که خواهان نمایندگان جنسیت خود در سیاست هستند، ما پدران نیز خواهان امری مشابه در قوه قضاییه می باشیم. یک قاضی باید خنثی باشد زیرا او در خصوص زندگی مردم تصمیم میگیرد.»
بحث تبعیض جنسیتی موضوع جدیدی نیست: در فرانسه ،مانند کشورهای دیگر، بخشی از واکنش شدیدی است که حضور زنان در مواضع قدرت در پی داشت. "آنه بویل" چگونگی برانگیختگی اختلافات بسیار قوی در حوزه حرفه قضایی درپی زنانه سازی قوه قضاییه در فرانسه را ابراز کرده است. در دهه پنجاه قرن بیست میلادی، گزارشات هیئت سنجش مدرسه ملی علوم قضایی ،نوشته شده توسط قضات ارشد، صلاحیت زنان برای این حرفه (لحن صدا، صلاحیت برای قدرت، استدلال و کف نفس)؛ و در دهه هفتاد قرن بیست میلادی، زمانی که زنانه شدن محیط دستگاه قضایی بازگشت ناپذیر بود، نگرانی هیئت ها درخصوص "خطر" زنانه شدن "بیش از اندازه" این حرفه شکل گرفت . در طول تاریخ، زنان مشغول در حرفه های حقوقی ،اغلب بیشتر از مردان، مظنون به کمبود بی طرفی در اعمال وظایف خود بوده اند  سخنان رئیس SOS-Papa تفسیر بسیار دقیقی در خصوص این زمینه می باشند؛ توصیف مرد به عنوان مظهری از جنسیت خنثی، عدالت بی طرف و زنان به عنوان بازیچه های ذات خود . امروزه با حجم روبه افزایش پرونده ها در دادگاه های خانواده و فشار از سوی گروه های حامی حقوق پدران، مخالفت قوه قضاییه درخصوص زنانه سازی دستگاه قضایی را احیا کرده است. مسئله کمبود مرد و تعداد (بیش از حد) نمایندگان زن در واحدهای خانواده ،برای نهاد عدالت، تبدیل به مسئله ای ملزم به حل شدن، شده است.
آیا جنسیت قاضی اثری بر رسیدگی قضایی فسخ نکاح در زوجین دارد؟ این سوالی است که مقاله حاضر می پرسد. درحالیکه در کشورهای مبتنی بر قوانین عرفی، مطالعات علوم حقوقی و اجتماعی متعددی از دهه هفتاد قرن بیست میلادی تاثیرات جنسیت قاضی در صدور احکام قضایی را مورد بررسی قرار داده اند ، تعداد اندکی از اینگونه مطالعات با وجود چند استثنای نادر در کشورهای مبتنی بر قوانین مدنی صورت گرفته است. برای ما، به عنوان جامعه شناسان، پاسخگویی به این سوال طالب اقدامات احتیاطی معینی می باشد: در تحقیق و شناسایی تفاوت های عملی میان قضات مرد و زن، خطر بزرگ افتادن در "دام ذات" وجود دارد . رویکرد جنسیت و قضاوت  برای تحقیق، تاکید بر نوعی تجزیه و تحلیل تفاضلی که اغلب به سمت تفاسیر هنجاری (بدنامی اعمال یک جنسیت یا دیگری) و نادیده گرفتن سایر عوامل تفاضلی هدایت شده، دارد . با جمع آوری اطلاعات این بررسی ها، جنسیت را در اینجا تنها به عنوان یک متغیر توضیحی در نظر نگرفته ایم، بلکه به دنبال درک فرآیندهای جنسیت محوری که سبب ایجاد تفاوت ها یا شباهت ها در روشی که مردان یا زنان قاضی وظیفه خود را درک کرده و انجام می دهند، هستیم. به عبارت دیگر، درصورت وجود هر تفاوتی، باید آن تفاوت در رابطه دیده شود اما نه برای نشان دادن اختلافات طبیعت مرد و زن، بلکه برای نشان دادن مسیرهای اجتماعی متفاوت (خانوادگی، تحصیلی، حرفه ای). به همین منظور، ما نه تنها به تصمیمات گرفته شده توسط قضات، بلکه به چگونگی و دلایل بکارگیری حرفه قضاوت توسط آنها نیز پرداخته ایم، موضوعی که رزماری هانتر ازآن به عنوان فرآیند کیفی قضاوت یاد میکند .
یافته های ارائه شده در این مقاله براساس یک نظرسنجی جمعی مشمول از مجموع حدود پنجاه شرکت کننده معلم، پژوهشگر، دانشجوی جامعه شناسی می باشد . این بررسی از سال 2008 در واحدهای خانواده ی چهار دادگاه عالی در فرانسه با تفاوت در اشکال سازمانی (3 الی 12 دادگاه خانواده) و حوضه استخدام متناظر با حوزه قضاوت هرکدام، انجام گرفته است. بررسی ما شامل 28 قاضی مشغول به کار در دادگاه های خانواده که 20 نفر آنها را زنان و 8 نفرشان را مردان تشکیل میدادند، بود. پس از معرفی مختصر شرایط کاری قضات دادگاه های خانواده، نشان خواهیم داد که مردان و زنان این موقعیت را بنا به دلایل متفاوت و در مراحل متفاوتی از زندگی شغلی خود تقبل کرده اند، در نتیجه درک و تصور یکسانی از موقعیت خود ندارند. ما بوسیله بررسی تاثیر جنسیت قاضی بر تصمیمات گرفته شده در دادگاه های خانواده، نتیجه گیری خواهیم کرد.
مشاهدات دادرسی های انجام شده در زمان های مختلف و در انواع متفاوت فرآیند فسخ (طلاق با رضایت طرفین، طلاق غیر بلامنازع، دادخواهی پس از طلاق و تنازعات میان زوجین مجرد) هسته ی این پژوهش فرهنگ شناسی را تشکیل میدهند. سی و نه دادرسی نیم روزه انجام شده توسط 16 قاضی متفاوت مجموعا 330 پرونده توسط گروه های دونفره پژوهشگران مورد بررسی قرار گرفتند. این مشاهدات با بررسی حدود 100 پرونده قضایی متناظر با برخی از پرونده های مشاهده شده، به منظور قراردادن بهتر این مرحله شفاهی مربوط به حکم مکتوب، کامل شده اند. این بررسی ها توام با مصاحبات ضبط شده و ضبط نشده با 21 تن از قضات دادگاه خانواده، نیز بودند. به سبب آنکه تحقیقات میدانی ما در واحدهای خانواده دادگاه های عالی انجام شده اند و همچنین به دلیل اینکه غالبا مردمی که در دادگاه حضور داشتند ما را به عنوان متخصصین حقوق می پنداشتند، تصمیم بر این گرفتیم که با طرفین دعوی مصاحبه نداشته باشیم.
بُعد کمی این نظرسنجی برمبنای تحلیل و کدگذاری 400 پرونده قضایی می باشد. در هر یک از دادگاه های عالی ای که بررسی فرهنگ شناسی خود را انجام داده ایم، یک نمونه تصادفی متشکل از 100 پرونده آرشیو شده مابین 15 می و 15 ژوئن 2007 و سپس مابین 15 اکتبر و 15 نوامبر 2007 تهیه نموده ایم. در مرحله ورودی داده، پرونده ها به سه پایگاه داده متمایز با توجه به نوع رویه، تخصیص داده شده اند و اصل محرمانه بودن منبع نیز حفظ شده است، اگرچه هر تلاشی به جهت حفظ غنای بُعد زمانی این پرونده ها و نیز بجهت بازتاب تعدد دیدگاههای بیان شده، انجام گرفته است.

 1. واکنش قضات به انبوه دعاوی قضایی
در فرانسه، قضات دادگاه های خانواده (FCJ) را میتوان به عنوان "مامور اداری همتراز مردم" ، به دلیل رسیدگی به حجم کاری انبوه (تمامی طلاق ها بعلاوه تنازعات میان زوج های مجرد یا طلاق گرفته) در کشوری که مشاوره خانواده چندان رایج نیست، در نظر گرفت. بطور خلاصه، این کشور درعوض کاهش تعداد پرونده های واگذار شده به قضات، بوسیله انتخاب تنها یک قاضی (به جای یک هیئت) تقریبا در تمامی پرونده ها و مهمتر از همه ترغیب رضایت متقابل، تصمیم به تسهیل فرآیندهای قضایی گرفته است؛ عملی مترادف با اجرای سریع . بدین ترتیب، پرونده های خانواده قریب بر نیمی از دعاوی مدنی در دادگاه های عالی (TGI) را تشکیل می دهند. در سال 2010، 28 قاضی دادگاه خانواده مشغول به کار در چهار حوزه قضایی مورد بررسی ما، 21545 حکم صادر کرده اند، که به ازای هر قاضی معادل 769 حکم می باشد.
هر هفته، قضاتی که ملاقات میکردیم سه الی چهار دادرسی نیم روزه ی دادگاه خانواده تشکیل می دادند. هر جلسه 14 الی 15 پرونده را پوشش میداد: برخی از آنها به زمان دیگری موکول میشدند، سایر آنها هنگامی که طرفین در جلسه جاری به توافق رسیدند حکم بلاواسطه دریافت می کردند. برای بقیه پرونده ها ، قاضی ها به طرفین دعوی تاریخ صدور حکم (تقریبا دو یا سه هفته برای دادرسی های حل اختلاف و پرونده های غیرمربوط به ازدواج و یک الی دوماه برای مفاد حکم های طلاق) را اعلام میکنند و ظرف این مدت تصمیمات خود را در پرونده ای نوشته و تنظیم میکنند و آن را برای طرفین می فرستند. جدا از دادرسی ها، کتب تصمیمات بخش عظیمی از زمان را اشغال میکند، با اینکه قضات دادگاه های خانواده بعضی اوقات دادرسی های دادگاهی منطقه ای هم منعقد کرده، در دادگاه عالی جنایی حضور پیدا کرده و یا جانشین همکاران غایب خود در بخش های دیگر حوزه ی قضایی خود میشوند.
در زمانی که فعالیت های قضایی بطور فزاینده ای توسط شاخص های کمی ارزیابی میشوند، افزایش سریع حجم کاری در دادگاه های خانواده و مدت زمان صرف شده برای جریان پرونده در دادگاه، تبدیل موضوع نگران کننده ای برای مقامات سرپرست ،از وزارت دادگستری تا روسای واحدهای خانواده، شده است . انگیزه مدیریتی ورای این اصلاحات قانونی، حقانیت بیشتری نسبت به این نمایندگان معطوف میکند، این امر بوسیله شکستن استثناگرایی مرسوم در حقوق که _ با ایده آلهای مختص خود از منحصربفردی و قیاس ناپذیر بودن_ درطول تاریخ ارزش بر مشاوره نهاده و مانع تحمیل استانداردهای بهره وری قابل اجرا در سایر خدمات عمومی است، می باشد.
بنابراین، قضات دادگاه های خانواده در معرض محدودیت های بازدهی مدیریتی مشخص شده در "آمار" اداری خود بوده و به دقت مورد بررسی مدیران خود، به ویژه در خصوص تعداد و سرعت احکام صادره و کاهش حجم کارهای عقب افتاده، قرار میگیرند. قضات دادگاه های خانواده با کنترل اندکی که بر روی تعداد پرونده های مقرر در هرهفته دارند، باید "با این روند پیش بروند" به طوری که "غرق در حجم کاری زیاد" نشوند. در نتیجه زمان اختصاص داده شده به هر زوج، کوتاه است. در میان 330 پرونده ای که بررسی کرده ایم، میانگین مدت هر دادرسی 18 دقیقه بوده است (با دامنه ای از 2 الی 90 دقیقه). قضات طبیعتا مجاز به بکارگیری اقدامات تحقیقی (در تحقیقات اجتماعی خاص) یا استماع دادرسی فرزند به منظور جمع آوری اطلاعات اضافی، هستند، اما این اقدامات متشکل از هزینه های اضافی ای که باید توسط طرفین دعوی یادولت (در موارد کمک های عمومی) تقبل شود، هستند و از آنجاییکه زمان اتخاذ تصمیم را افزایش میدهند، کمتر مورد استفاده قرار میگیرند.
بنابراین، قضات دادگاه های خانواده در معرض امور متناقضی چون؛ متابعت از طرفین دعوی و اخذ تصمیمات منصفانه به منظور اجتناب از درخواست تجدید نظر، همزمان با انجام فوری کارها در صورت مواجهه با حجم کاری رو به افزایش می باشد. نظر براینکه اینگونه "تفکر حسابدارانه" (به بیان یکی از قضات) محتمل بر آسیب رساندن به "کیفیت" تصمیمات لازم میباشد، چندین قاضی دادگاه خانواده از این نوع تفکر انتقاد کرده اند. نشان خواهیم داد که قضات مرد و زن ،درعمل، بطور متفاوتی به این ماموریت غیر ممکن واکنش نشان میدهند. این به این معنی است که میتوانیم اعمال "زنانه تر" و یا "مردانه تر" ،که درواقع ناشی از تفاوت های موجود در مسیرهای شغلی هستند، را شناسایی کنیم. این مقاله ادامه دارد در بخش بعدی به قضات زن دادگاه نوجوان منتقل شده به دادگاه خانواده می پردازیم..........(سیارک)

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

یک مرد مستقل باشید یاد بگیرید آشپزی کنید

در

 آشپزی مردانه

در ابتدای ماه جولای، برت این سوال را پرسید: آیا  آشپزی مردانه است؟ نتایج نظرسنجی به طرز شگفت انگیزی عجیب بود: 95٪ بله، 5٪ نه. به نظر می رسد اکثریت بزرگی از ما متقاعد شده اند که داشتن یک غذای گوشتی و سبزیجات در یک وعده غذایی خوشمزه، مهارت حیاتی برای یک مرد است.
صادقانه بگویم چرا اینطور به نظر می رسد که بسیاری از مردان قادر به انجام کار ساده ای مثل آشپزی نیستند و تنها آشپزی برای آنها محدود به روشن کردن باربیکیو و کباب کردن یک استیک مناسب می شود و نه پخت و پز خیلی چیزهای دیگر مانند ساخت سوپ (یک کار فوق العاده ساده) ؟

 

چرا ما فکر می کنیم که بسیاری از انسان ها می توانند آشپزی کنند، اما پختن مردها  !؟  مردان نمی توانند این کار را انجام دهند؟ بدیهی است که به طور متوسط ​​هر مردی فکر می کند میتواند یک استیک عالی کبابی درست کند اما در مورد پخت و پز در آشپزخانه؟ سر و کار داشتن با سبزیجات و انواع ادویه ها و طعم ها؟ آیا آشپزخانه قلمرو زنان است؟ آیا آشپزی زنانه است؟ امروز، بیایید به برخی دلایل نگاه کنیم که هر مردی باید بتواند آشپزی کند.

 

یک مرد مستقل

موضوع مهم عصر جدید این است که یک   مرد مستقل   باشد. اما یک مرد که نمی تواند به سرعت ، هم آشپزی کند، هم غذا بخورد، همیشه به شخص دیگری وابسته است که بتواند به او غذا بدهد، مثل همسر، دوست دختر یا مک دونالد. وابستگی در یک مرد قابل تحسین نیست. آیا شما می خواهید شخصیتی باشید که تبدیل به یک پیتزای یخ زده میشود؟

 

اگر به کسی وابستگی دارید تا غذای روزانه را به شما بدهد، آیا واقعا خودتان را مستقل می دانید؟آیا یک مرد مستقل هستید؟ 

به طور جدی، ما خود را با مهارت های خود در زمینه ابزارهای قدرت و تکنولوژی قدرتمند می کنیم، اما شاید بعضی از ما با یک ابزار قدرت به صورت هفتگی در تماس هستیم اما با غذا هر روز سر و کار داریم. پس بیاییم سبک زندگی خود را تغییر دهیم و از همین الان برای خودمان آشپزی کنیم و با  آشپزی مردان از این وابستگی نجات پیدا کنیم.

یک مرد قوی و سالم

پس از گذشت زمان ثابت شده که : آشپزی در خانه بسیار شادتر از صرف غذای در بیرون است، به خصوص اگر غذا خوردن به معنای خوردن سریع غذا نباشد. در خانه، می توانید مواد تشکیل دهنده مورد استفاده و روش های پخت و پز را کنترل کنید. مواد سالم و بهداشتی استفاده کنید که مواد نگه دارنده نداشته باشند و مزه ها و طعم های خطر زا  در آشپزخانه شما وجودنخواهد داشت. بدن شما لاغرتر، عضلانی تر و سالم تر خواهد ماند.

یک مرد برای خود و دیگران غذا فراهم می کند

بسیاری از سرآشپزهای مشهور در جهان، مرد هستند. توانایی دادن یک وعده غذایی کامل زمانی که همسر شما بیمار است یا خسته بسیار مردانه است.

درباره استقلال در بالا صحبت کردیم، خوب، مردی که می تواند آشپزی کند، مهم ترین افراد در زندگی خود را برای ارائه یک غذای خوشمزه دور هم جمع می کند: اشپز مرد برای خانواده و دوستانش را غذا می پزد. 

یک مرد با خانواده اش زمان می گذراند

آیا می خواهیدالگوی مناسبی برای فرزندان خود باشید؟ با آنها وقت بگذرانید و توانایی های خود را برای استقلال به آنها آموزش دهید.بنابراین در حالی که با آنها در موردگذراندن  روز آنها در مدرسه یا کار صحبت می کنید، به ارائه یک شام خوشمزه بپردازید.

وقت خود را با فرزندانتان درآشپزخانه صرف کنید. شما می توانید مهارت های لازم را به آنها آموزش بدهید تا سالم و مستقل باشند در حالیکه پدر هستید. تصور کنید که فرزند پسر تان راآموزش دهید تا از روشن کردن فر نترسد، کسی که راحت با چاقوی آشپزخانه کار کند، و بداند چگونه پیاز را خرد کند. تصور کنید او قادر به انتخاب و ترکیب گیاهان و ادویه جات باشد. تصور کنید او این ویژگی های مشابه را به فرزندانش آموزش دهد.

آشپزی آقایان، خانم ها را تحت تاثیر قرار می دهد

به نظر می رسد دو مهارت در مردان وجود دارد که زنان نمی توانند در برابر آن مقاومت کنند. یکی ازاین  ویژگی ها نواختن یک ساز موسیقی است و توانایی دوم آشپزی و آماده کردن یک وعده غذای خوشمزه برای خانواده

در حال حاضر، شاید خیلی از مردان توانایی اول را که نواختن است به راحتی کسب نکنند اما آشپزی واقعا کار ساده ای است فقط در نظر داشته باشید که قرار نیست مانند سرآشپز های معروف در یک رستوران فرانسوی درجه یک غذا آماده کنید.

آشپزی موجب صرفه جویی در پول می شود

وقتی می شنوم کسی می گوید: "چگونه می توانم غذا ی سالم بخورم در صورتی که فقط 100 دلار در هفته صرف غذا کنم؟" می خندم و به آنها می گویم خودتان آشپزی کنید این مقدار، پول کمی نیست، بلکه کمبود برنامه ریزی است که بسیاری از ما تغذیه  سالم نداریم.

شما با خرید میوه های فصلی، سبزیجات، گیاهان و ادویه جات و مقدار زیادی چربی سالم از روغن زیتون ،نارگیل و روغن کنجد و گوشت از هر نوعی می توانید غذاهای سالم و خوشمزه تهیه کنید و مقدار زیادی از درآمد خود را پس انداز کنید..  

یک مرد مستقل باشید: یاد بگیرید آشپزی کنید

آیا نقش یک مرد در خانواده محدود به روشن کردن باربیکیو و پختن کباب می شود؟

پس چه چیزی برای آشپزی یک مرد مناسب است؟ این واقعا ساده است. آیا می توانید بخوانید؟ اگر بخواهید، می توانید آشپزی کنید تمام مواردی که باید انجام دهید این است که چندین ماده را اندازه گیری کنید و بعضی از دستورالعمل های ساده را دنبال کنید. بعد از مدتی به دنبال راهنمایی های دیگران (از دستور العمل های مورد علاقه خود از مادر و مادربزرگ خود بخواهید و اگر به اندازه کافی خوش شانس بودید که پدرتان آشپزی کند)، شما یاد خواهید گرفت که چه طعم هایی را دوست دارید و چگونه آنها را بسازید به دستور العمل های خوداضافه کنید. 

چگونه آشپزی یاد بگیریم

کلید واقعی پخت و پز و آشپزی :

- تهیه یک لیست از مواد مورد نیاز برای یک هفته آشپزی 

-صرف 45 دقیقه تا یک ساعت زمان در فروشگاه برای خرید گوشت، سبزیجات و مواد مورد نیاز

بنابراین یک مرد مستقل باشید، چاقوی خود را تیز کنید، مواد غذایی را در یخچال انبار کنید و به آشپزی بپردازید. واقعا بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیافتد این است که شما غذایی را می خورید که چند بار اول چندان خوشمزه نشده ولی به مرور دستتان می آید که چکار کنید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

جنسیت مدیر ارشد امور مالی و کیفیت اقلام تعهدی

در

 (سیارک)در این پست قصد داریم ارتباط بین جنسیت مدیر ارشد امور مالی ( CFO) و کیفیت اقلام تعهد شده را بررسی  کنیم. بر اساس یافته های تحقیقات قبلی در مورد تفاوت های جنسیت در انواع تنظیمات تصمیم گیری ، مانند نگرش های ریسک پذیری، قضاوت های مالی و پیروی از مقررات آنها این فرضیه را مطرح می کنند که شرکت هایی با CFO های خانم، دارای کیفیت اقلام تعهدی بالاتری خواهد بود. این یافته های تجربی که بر اساس نمونه ای از 1559 شرکت در سال 2005 می باشد، این نظریه را حمایت می کند. این مطالعه نشان می دهد، پس از کنترل عوامل دیگر که در مطالعات قبل نشان داده که با اقلام تعهدی ارتباط دارند، شرکت هایی با CFO های خانم مقدار مطلق کمتری برای عملکرد تطابقی اقلام تعهدی اختیاری و مقدار مطلق کمتر برای خطاهای برآورد اقلام تعهدی دارند.
انگیزه های این مطالعه این موارد است: 1- اقدامات اخیر کنگره مربوط به نقش فردی مدیران اجرایی در حصول اطمینان از کیفیت گزارش های مالی 2- تحقیق در حوزه های مختلف که تفاوت های جنسیتی در کار و احکام حسابداری را پیشنهاد می دهد.
پس از شکست Enron، قانونگذاران و تنظیم کنندگان به نقش CFO در حصول اطمینان از کیفیت گزارش مالی علاقه نشان دادند. این ابراز علاقه به خاطر آن بود که CFO کنترل قابل ملاحظه ای بر نتایج مالی گزارش شده شرکت دارد .
بعضی از مطالعات اخیر ارتباط بین منصب های CFO و کیفیت اقلام تعهدی را بررسی کرده اند. محققاناقلام تعهدی انتخابی را برای 172 شرکت، که یکی از کارکنان سابق قسمت بازرسی را برای سمت CFO گماشتند و همچنین نمونه هایی از شرکت هایی که نفر جدیدی برای سمت CFO قرار دادند که با قسمت بازرسی شرکت آشنایی نداشت، مقایسه کردند. آن ها دریافتند که شرکت هایی با CFO های آشنا با سیستم بازرسی در مقایسه با شرکت هایی که CFO های آنها ناآشنا بودند، مدیریت درآمد بهتری دارند. Geiger و North در2006 تغییرات در اقلام تعهدی انتخابی را که با قراردادن CFO های جدید برای 172 شرکتی که CFO های جدیدی از سال 1994 تا 2000 قرار دادند ، بررسی کردند; آنها کاهش قابل ملاحظه ای در اقلام تعهدی انتخابی پس از انتصابات نشان می دهد و مقدار این کاهش از گروه کنترلی شرکت های بدون CFO های جدید بیشتر بود. Geiger و همکاران، دریافتند که واکنش بازار به شرکت هایی که حسابدار و مدیران مالی را مستقیما از شرکت های بازرسی خارجی شان استخدام می کنند در طول سال های 1985 تا 2002 به صورت قابل ملاحظه ای مثبت بود و چنین انتصاباتی با کیفیت پایین تر گزارش مالی ارتباطی ندارد، چه وقتی که اندازه گیری کیفیت با اقلام تعهدی اختیاری و یا حسابداری و حسابرسی اجرایی (AAER) علیه شرکت باشد. بنابراین، تحقیقات اخیر ارتباط بین تصدی سمت توسط CFO ها و کیفیت اقلام تعهدی را بررسی می کند. در این پست، ما یک ویژگی دیگر ، جنسیت مدیر ارشد مالی و کیفیت اقلام تعهدی را بررسی می کنیم.
همانگونه که قبلا به صورت جزئی بحث شد، تحقیق در حوزه های مختلف نشان داد که خانم ها در تصمیم گیری های مختلف اقتصادی تمایل کمتری به پرخاشگری داشته و هوشیارتر هستند.

برای مثال خانم ها عموما تمایل بیشتری برای مخالفت با ریسک دارند و در زمینه انتخاب های سرمایه گذاری، خانم ها بیشتر دوست دارند گزینه ای با پرخاشگری کمتر را برای بازنشستگی انتخاب کنندو در سهام موجود رایج ،خانم ها بیشتر دوست دارند قوانین و مقررات را بپذیرند; و تفاوت های جنسیتی به طور خاص در موقعیت های مبهم بیان می شود-همانطور که در زمینه اقلام تعهدی بود . محققان شواهدی یافتند و نشانگر این بود که خانم ها در ارزیابی کسب سود و صدور بدهی هوشیارتر هستند. وزن کلی این شواهد نشان می دهد که تفاضل احتیاط و ریسک پذیری خانم ها در کار و سرمایه گذاری به نظریه ما می انجامد که شرکت هایی با CFO های خانم کیفیت اقلام تعهدی بالاتری دارند.
نظریه مان را با استفاده از دو رویکرد مختلف امتحان کردیم. اول، از مقدار مطلق عملکرد تطابقی کل اقلام تعهدی غیرعادی و اقلام غیرعادی جاری با روش پیشنهاد شده توسط Kothari و همکاران در 2005 استفاده کردیم. دوم، از مدل سطح مقطعی Dechow و Dichev (از این به بعدDD نامیده می شود) 2002، معیار کیفیت اقلام تعهدی و مدل توسعه داده شده که در مقاله Francis و همکاران 2005 و Jones و همکاران 2008 اجرا شد، استفاده کردیم. نظریه خودمان را با استفاده از نمونه ای شامل 1559 شرکت که سال مالی آنها در سال 2005  تمام می شود، آزمایش کردیم. نتایج تحقیقات نشان داد که شرکت هایی با CFO های خانم، دارای مقدار مطلق کمتر اقلام تعهدی غیر عادی و خطاهای برآورد اقلام تعهدی کم تری بودند.
قسمت بعدی زمینه ای فراهم می کند و نظریه را توسعه می دهد. این قسمت در ادامه با بحث در مورد روش و داده می آید. پی از مهیا کردن جزئیات در مورد نتایج از آنالیزهایمان، با یک خلاصه و بحث نتیجه گیری می کنیم.

تفاوت های جنسیتی در تصمیم گیری

Byrnes و همکاران در1999 ، 150 مطالعه مربوط به تفاوت های جنسیتی در ریسک پذیری را مرور کردند و تاییدی بر این نظریه پیدا کردند که:

خانم ها به طور متوسط در تصمیم گیری در انواع زمینه ها، نسبت به آقایان، هوشیار تر و کمتر پرخاشگر هستند.

همچنین تحقیقات قبلی نشان می دهد چنین هوشیاری و مخالفت با درآمد زیاد در خانم ها در انواع قضاوت های کاری و زمینه های تصمیم گیری رایج است. برای مثال، Sexton و Bowman-Upton در 1990، موسس شرکت ها را بررسی کردند و برای خانم ها در چهار نوع از اقدامات ریسک پذیری، نمره های کمتری پیدا کردند; Hansemark در 2003، نشان داد که تفاوت های قابل ملاحظه ای بین آقایان و خانم های موسس شرکت در پیش نیازهای لازم برای شروع کار جدید وجود دارد. Powell و Ansic در 1997، دریافتند که خانم ها نسبت به آقایان که آشنایی ها، هزینه ها، ابهامات رادرنظر نمی گیرند، هوشیارتر بوده و کمتر دنبال ریسک هستند و بنابراین آقایان و خانم ها استراتژی های مختلفی را در میحط های تصمیم گیری اقتصادی اتخاذ می کنند.
خیلی از مطالعات به بررسی این پرداختند که آیا تفاوت های جنسیتی در هوشیاری و پرهیز کردن از ریسک که در روانشناسی عمومی و ادبیات کار دیده می شوند، به تفاوت در قضاوت های کاری و تنظیمات تصمیم تبدیل می شود. Cohn و همکاران در1975 و Riley و Chow در1992، دریافتند که خانم ها هنگام تصمیم گیری مربوط به سرمایه گذاری بیشتر از آقایان از ریسک کردن دوری می کنند. تحقیقات دیگر نشان می دهد بعد از کنترل عوامل جمعیت شناسی مانند درآمد، سن و وضعیت تاهل، خانم ها بیشتر دوست دارند گزینه های محتاط تر را برای دوران بازنشستگی انتخاب کنند  و همچنین برای سهام موجودی رایج (Barber و Odean Olsen و Coxدر 2001 دریافتند که خانم ها: 1- مشخصه هایی مانند ابهام را با وزن بیشتری در مقایسه با همکاران آقا می سنجند و 2- بر کاهش ریسک در تصمیمات مالی بیشتر از آقایان تاکید می ورزند. مطالعات همچنین نشان می دهد خانم ها در محیط هایی که آقایان اکثریت هستند مانند امور مالی، اعتماد به نفس کمتری دارند و کمتر مستعد اطمینان بیش از حد در قضاوت های مالی هستند (Barber و Odean 2001; Fehr-Duda و همکاران Estes و Hosseini در  1988 دریافتند که حتی در میان سرمایه گذاران خبره، بعد از کنترل عواملی سن، تجربه، تحصیلات، دانش و سرمایه، جنسیت یک عامل مهم بیانگر اثرگذاری اعتماد به نفس در تصمیمات سرمایه گذاری است.
همچنین تحقیقات قبلی از تفاوت های جنسیتی در پذیرش مقررات در حسابداری و موقعیت های مربوط به مالیات پشتیبانی می کند. در یک محیط تجربی، Baldry در1987 نشان داد که خانم ها در تصمیمات مربوط به گزارش مالیاتی از آقایان سازگارترند، در حالی که Fallan در1999 دریافت که جنسیت درتوجیه تغییر گرایش در رفتار مالیاتی قابل توجه است. Cullis و همکاران در2006 دریافتند که آقایان در مقایسه با خانم ها دوست دارند، در مواقعی که مقدار مالیات به عنوان از دست دادن اطلاق می شود، درآمد را به طور قابل ملاحظه ای کمتر گزارش دهند. Lenney در 1977 پیشنهاد کرد که این تفاوت های جنسیتی به طور خاص در موقعیت های مبهم رایج هستند- مانند مورد قضاوت های مربوط به اقلام تعهدی.
در یک مطالعه همزمان، Haung و Kisgenدر   2008دریافتند CFO های خانم در مورد تصمیمات مربوط به کسب و صدور بدهی هایشان هوشیارتر هستند. مولفان دریافتند شرکت هایی با CFO های خانم کسب های کمتری دارند، اما مقدار کسب ها در شرکت هایی با CFO های خانم از طریق آگهی ها برگشت بالاتری دارد. علاوه براین، Huang و Kisgen در 2008 دریافتند صدور بدهی در شرکت هایی با CFO های خانم نسبت به شرکت هایی که CFO های آقا دارند، خیلی کمتر است. در مجموع، این مولفان پیشنهاد می دهند که نتایج، دقت بیشتر معامله گری توسط CFO های خانم رانشان می دهد.
به طور خلاصه، تحقیقات قبلی نشان می دهد که خانم ها هوشیارتر و سازگارتر با مقررات حسابداری هستند. این امر منجر به این استدلال می شود که CFO های خانم در قضاوت های مربوط به اقلام تعهدی انتخابی پرخاشگری کمتری دارند. این نظریه نشان می دهد شرکت هایی با CFO های خانم احتمالا کیفیت اقلام تعهدی بالاتری دارند. این به نظریه ما می انجامد.
نظریه ما به طور رسمی اینگونه بیان می شود: شرکت هایی با CFO های خانم نسبت به شرکت ها با CFO های آقا، کیفیت اقلام تعهدی بالاتری دارند.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا زن ها از یکدیگر متنفر هستند و چگونه می توان آن را تغییر داد

در

زنان

 

همبستگی زنان فوق العاده است. با این حال ، همه زنان در نشان دادن آن تلاش نمی کنند. برعکس ، برخی از زنان با دیگران بسیار خصمانه رفتار می کنند ، دائماً از آنها انتقاد و اظهارات توهین آمیز می کنند. چرا این اتفاق می افتد؟ و چگونه می توان از زن ستیزی مسموم کننده زندگی خلاص شد؟ ما این مسئله را با همکاری یک روانشناس کشف می کنیم.

 

مردان با مردان و زنان با زنان رقابت می کنند. همیشه به همین طریق بوده است. جایزه در این بازی  ،  یک شریک زندگی ، سپس فرزندان و ... این سبک در روابط جنسی ذاتاً به ما القا می شود ، با غرایز اساسی و نگرش های اجتماعی. اما گاهی اوقات رقابت سالم در جنسیت به تمایل وسواسی تبدیل می شود که به شدت از اعضای یک جنسیت متنفر باشند. در مورد نیمه زیبای بشریت ، این زن ستیزی زنانه نامیده می شود  - تحقیر و نفرت بی انگیزه زن از زن. روانشناس متخصص ما ، می گوید این تفکر در زندگی چگونه به نظر می رسد ، علائم اصلی  این زن ستیزی زنانه چیست؟ و چرا این اتفاق برای ما می افتد؟

 

مردم ، مردم را دوست ندارند

زنان

 

دلایل زیادی وجود دارد که مردم ، مردم را دوست ندارند - رنگ پوست ، ملیت ، سن ، جنسیت. و برای هر نوع بیگانه ستیزی ، یعنی رد چیز خارجی ، فرهنگ لغت تعریف خاص خود را دارد. نژادپرستی ، ناسیونالیسم ، ناهنجاری - نفرت کامل از بشریت و "زیرمجموعه های جنسی" آن: نفرت از مردان، زن ستیزی  و زن ستیزی  زنان .

 

اما در جامعه مردان به احتمال زیاد (استثنا هم هست) آقایان به نوعی تمایل بیشتری به حمایت از "مرد - برادر" خود دارند ، اما خانم ها احتمالاً عدم حمایت را نشان می دهند. در هر موقعیتی به نگرشی کنایه آمیز ، تحقیرآمیز ، دلسوزانه یا پرخاشگرانه نسبت به زنان دیگر تبدیل می شوند: " از این مرغ احمق چه انتظاری دارید؟" "بیچاره ، حرفه ای بی احساس است ، در دلسوزی ناتوان است . " 

 

این اتفاق می افتد که گفته های طبقه بندی شده که میزان جذابیت ، هوش ، موفقیت یا خصوصیات اخلاقی و اخلاقی زن دیگری را کاهش می دهد ، فقط شاخص تفکر کلیشه ای است که بر اساس کلیشه های جنسیتی استوار است و نه توانایی تجزیه و تحلیل شایستگی های یک فرد خاص.

 

زن ستیزی واقعی زنان  سه ویژگی مشخص دارد

زنان

 

پرخاشگری بی انگیزه

یعنی عصبانیت غیر قابل توضیح از زنی که به هیچ وجه به منافع شما ضرری نرسانده است. به عنوان مثال ، او فقط در خیابان قدم می زند ، هیچ کار بدی با شما نمی کند ، اما باعث احساسات منفی در شما می شود. البته ، آنها به برخی از ویژگیهای خاص "قربانی" "چسبیده" اند ، که قاعدتاً با آنها مشکل دارند. و افکار ظاهر می شوند: "گاو چاق "؛ "چوب لاغر" ،  "سرکش ". این صحبت از عقده های شخصی عمیق و مشکلات عزت نفس می آید.

 

دائماً خود را با زنان دیگر مقایسه می کنند

مقایسه و کوچک شمردن شایستگی دیگری مانند تأیید او است. "بله ، در مقایسه با او ، من فقط زیبا / لاغر / باهوش / معتاد به کار هستم." بر این اساس ، موضوع مقایسه یک زن زشت ، چاق ، یک احمق و یک تنبل است. اما ناخودآگاه ، "زیبا ، لاغر و باهوش" به سادگی به دنبال حمایت است و غرور و عزت نفس  را چاپلوسی می کند ، و سخنان ناشایسته ای در مورد زن دیگری می گوید. این کمک می کند تا بر اعتماد به نفس خود غلبه کنید. و در اینجا نیز باید روی عزت نفس فردی کار کنید و دریابید که دلیل این "مقایسه ها" چیست.

 

مقایسه زنان با مردان

همه چیزهایی که دارای ویژگی های مردانه است زیبا است و زنانه نفرت انگیز است. و این نمود بنیادی زن ستیزی زنان را می توان در محیط آموزش در ارتباط با دانشجویان و دانش آموزان ، و در تولید و مدیریت مشاهده کرد. در جاهایی که زنانی وجود دارند که از قدرت خاصی برخوردار هستند ، بدون توجه به شایستگی واقعی  ، آنها با پسران و مردان رفتار خوبی دارند ، اما رفتارهای بدی با دختران و زنان دارند.(مدیران زن که با کارمندان مرد با وجود بی لیاقتی خوب رفتار می کنند و با زنان برعکس عمل می کنند....) در مفهوم جهانی ، چنین بانویی همیشه: بسیار با استعداد ، فوق العاده توانا ، با پتانسیل بسیار زیاد و یک سری خواص جادویی دیگر  است ؛اما  او پوچ ، خاکستری ، احمق و خوب برای هیچ چیز است .

 

چرا زن ستیزی زنان اتفاق می افتد؟

زنان

 

زن ستیزی هم اجتماعی است و هم زیست شناختی. متأسفانه ، این می تواند به دلیل غرایز ذاتی  ، اصول رقابت در جنسیت باشد: یافتن یک شریک زندگی ، ایجاد خانواده از زن و شوهر و تحقق عملکرد تولید مثل. البته ، زنان مدرن می توانند استدلال کنند: «چرا ما به همه اینها احتیاج داریم؟ ما با داشتن شغل ، مسافرت و لذت بردن از زندگی خود احساس بسیار خوبی داریم. " و ما مطمئناً شما را باور داریم. با این حال ، حتی چنین نمایندگان موفق و خودکفائی از جنس زنان نیز می توانند گروگان نگرشهای بیولوژیکی شوند. اگر در ناخودآگاه ناخشنودی درونی از خود ظاهر شود (به عنوان مثال ، از زندگی شخصی خود که رشد نکرده است ناراضی باشد) ، در این صورت ممکن است به پرخاشگری علیه زنان دیگر سوق پیدا کند و مرحله بعدی زن ستیزی است که برای زندگی سمی است.

 

از دیدگاه نگرشهای اجتماعی ، زن ستیزی زن در محیطی که دختر رشد و تربیت می کند متولد می شود. یک خانواده می تواند با چنین پیچیدگی ای به او پاداش دهد: مادری که از یک زن عاشق آزرده می شود. یک پاپ مستبد که زنان را موجوداتی فرومایه می داند. در سبک روابط خانوادگی مثالهایی وجود دارد که زن ستیزی در پاسخ دختران به فشار دختران دیگر بوده است. اگر وی نتواند در اولین نهادهای اجتماعی - کودکستان ، زمین بازی ، مدرسه - شخصیت خود را نشان دهد و توسط دختران مورد آزار و تحقیر قرار گیرد ، این مسیر تا بزرگسالی کشیده می شود و بدون مطالعه روانشناختی خطر تبدیل شدن به یک مشکل جدی در زندگی را دارد.

 

نفرت را کنار بگذارید و عشق را بپرورانید

زنان

 

نفرت به عنوان مظهر تخریب و خودباختگی ،  فرصت زندگی شاد را از بین می برد. اما اگر ما در مورد رقابت سالم صحبت می کنیم: در ورزش ، سیاست ، تجارت ، که می تواند انگیزه رشد و پیشرفت یک زن را ایجاد کند ، هیچ مشکلی برای او وجود ندارد.  مطابقت واقعی با استانداردهای بالای انسانی ، امکان ظهور زن ستیزی زن را از بین می برد. بنابراین ، توصیه هایی برای کسانی که از مقایسه رنج می برند و سعی دارند عزت نفس خود را به قیمت تحقیر دیگران ایجاد کنند ، عاشق کسانی شوید که در حال حاضر ، از دید شما ، افراد موفق تر ، زیبا تر ، تحصیل کرده ، خوش هیکل و ... هستند. به محض اینکه برخی ویژگی ها را در برخی دیگر دوست داشته باشیم ، این ویژگی ها در خود ما ظاهر می شوند. بنابراین ما با انرژی مثبت یکدیگر را تغذیه می کنیم ، رشد می کنیم ، پیشرفت می کنیم و راه موفقیت ، خوشبختی و سعادت را پیدا می کنیم.

نظرات

در ادامه بخوانید...