هنر

در

در فلسفه قرون وسطی، John Chrysostom بیان داشت: نام هنر تنها باید برای مواردی بکار گرفته شود که در جهت گیری ها موثراند و لوازم و شالوه های زندگی را تولید می کنند. Thomas Aquinas هنگام مورد بحث قرار دادن پیرایش زن، در مورد این محدودیت، راجع به ارزش های اخلاقی صحبت کرد: در موردی که یک هنر به تولید کالاهایی منجر می شود که افراد، بدون معصیت نمی توانند استفاده کنند، این موضوع پیش می آید که در ساخت چنین چیزهایی که دیگران را در یک فرصت گناه قرار می دهد، هنرمند به گناه می افتد؛ برای نمونه وقتی یک فرد یک بت یا هر چیز مربوط به بت پرستی می سازد.اما در مورد یک هنر، محصولاتی ممکن است هم برای کاربردهای شر و هم برای کاربردهای خیر، بکارگرفته شوند، مانند شمشیرها، تیرها و مانند اینها؛ کاربرد چنین هنری غیراخلاقی نیست.صرفا چنین مواردی باید هنر نامیده شوند. Aquinas بیان داشت که هنر چیزی غیر از "شعور شایسته ای در مورد کارهایی که باید انجام شوند" نیست و این ستودنی است، نه برای هنرمند یا صنعتگر که کاری را انجام می دهد بلکه برای کیفیت کار. بنابراین هنر به بیانی درخور، یک عادت موثر است.
ارسطو و Aquinas آفرینش را از عادت دوراندیشی وابسته ، تفکیک می کنند.در مفاهیم بعدی و البته جدیدتر کلمه ، هنر به عنوان یک مخفف سازی برای هر آفریننده یا هنرظریفی است که در اوایل قرن هفدهم پدیدار شد. هنر ظریف به مهارتی که برای بیان قدرت ابتکار آفریننده یا برای مجذوب ساختن طبع ظریف تماشاگران و یا برای جلب توجه آنها به چیزهای ظریف تر به کار رود ، اطلاق می گردد.
هنر شامل گستره ی گوناگونی از فعالیت های بشر و محصولات آن فعالیتهاست. هنرهای بصری، شامل خلق تصاویر یا اشیا در زمینه هایی مثل نقاشی،مجسمه سازی،پوسترسازی،عکاسی و سایر رسانه های بصری، و نیز معماری اغلب به عنوان یکی از هنرهای بصری تلقی می شود، اما مانند هنرهای تزیینی، شامل خلق اشیاء می شود؛ جاییکه جنبه های عملی کاربرد، ضروری هستند، در موردی که آنها معمولا، مثلا یک نقاشی نیستند.
موسیقی، تئاتر، فیلم،رقص و سایر هنرهای اجرایی به علاوه ادبیات و سایر رسانه ها، مانند رسانه های فعل و انفعالی در تعریف وسیع تری از هنر یا هنرها گنجانده می شوند.

تا قرن هفدهم؛ هنر به هر گونه خبرگی یا چیره دستی یا مهارتی اتلاق می شد و تفاوتی با علوم و مهارت ها نداشت؛ اماعموما در هنرهای ظریف امروزی؛ جاییکه ملاحظات زیبایی شناسی حاکم هستند، از مهارت های اکتسابی ، مانند هنرهای تزیینی یا کاربردی تفکیک شده اند.
ممکن است هنر با موضوعاتی مثل تقلید(بازتاب زندگی)، تجلی،تبادل احساسات، یا سایر ویژگی ها شناخته شود.در طول عصر رمانتیک، هنر آمد تا به عنوان "یک قوه ی ویژه ی ذهن بشر، که با علم و مذهب دسته بندی شده بود"، دیده شود. بهرحال در تعریف اینکه هنر از چه اجزایی تشکیل شده ، بحث شده است و این تعریف در طول زمان تغییر کرده است. تعاریف متداول به یک ایده ی خیال انگیز یا مهارتی تکنیکی برخاسته از آفرینش و پویایی بشر اشاره می کنند.سرشت هنر و مسائل مربوط به آن، مانند آفرینندگی و تفسیر در شاخه ای از فلسفه که با عنوان زیبایی شناسی شناخته می شود، بررسی شده است.
با تعریف وسیعی از هنر، کارهای هنری تقریبا عمری به اندازه ی قدمت بشر داشته اند:از نخستین هنر ماقبل تاریخ تا هنر معاصر، اما بعضی ازنگرش ها،مفهوم هنر را به جوامع غربی مدرن محدود می کنند.نخستین و وسیع ترین مفهوم هنر، مفهومی است که با بیشترین نزدیکی به نگرش لاتین قدیمی تر باقی مانده است که به صورت غیر دقیقی به مهارت یا پیشه ترجمه می شود. کلمات انگلیسی که ازاین مفهوم مشتق شده اند شامل artifact, artificial, artifice ، هنرهای طبی و هنرهای نظامی می شوند. اما بسیاری کاربردهای مصطلح دیگر با نوعی وابستگی به ریشه های صرفی شان نیز وجود دارند.

نظرات

در ادامه بخوانید...

چگونه هنرمندان ایتالیایی موفق به ساختن حجاب از سنگ برای مجسمه ها شدند

در
چگونه مجسمه سازان، این هنرمندان اهل ایتالیا توانستند نازک ترین و سبک ترین لایه حجاب مانند را از یک بلوک سنگ مرمر جامد، که به نظر می رسد با کوچکترین نسیم در حرکت است را بتراشند؟ برای ایجاد این اثر خارق العاده، مهارت بسیار بالایی لازم است و تنها چند مجسمه ساز در این هنر بسیار پیچیده به کمال رسیده اند.
عکس از "بانوی زیر حجاب" مجسمه ساز R. Monti
تاثیر حجاب در مجسمه سازی برای کسانی که این پدیده را می بینند،بسیار شگفت انگیز است.
تکنیک "حجاب" در مجسمه سازی از زمان یونان باستان شناخته شده بود، اما محبوبیت آن در دهه 1700 به اوج خود رسید. نخستین مجسمه ساز که حجاب را در سنگ مرمر احیا کرد،استاد Corradini، استاد ناپلی بود. 
شاهکارهای حجاب از سنگ مرمر، حجاب از سنگ مرمر در قرن 18th
معروف ترین مجسمه آنتونیو کورادینی با "اثر حجاب" عفت است (Pudizia)، که یک بنای سنگ قبر مادر شاهزاده ریموندو است که در مدت کوتاهی پس از تولد فوت کرد. 
 
مجسمه ای از یک زن که از پارچه های شفاف ونازک سر تا پا را پوشانده است. مجسمه ساز در این مجسمه غیرممکن را ممکن کرده است و به طورشگفت انگیز و دقیقی در هر قسمت از سنگ و از زیر پارچه شفاف، خطوط صورت و بدن زن را نمایان کرده و به نمایش گذاشته است. این کار به عنوان شاهکار مجسمه سازی در جهان می شناسند و به عنوان بهترین نمونه ازخلاقیت بنیانگذار آن محسوب می شود. 
آنتونیو کورادینی / 1720
آنتونیو کورادینی.  "بانوی زیر حجاب" در روسیه
 
این یک قطعه از مجسمه معروف " Ver a" است که در ونیز برای پیتر بزرگ خریداری شده است.این مجسمه اولین بار در باغ تابستانی بود و سپس در سالن سنت جورج در کاخ ​​زمستانی قرار داشت اما در سال 1837 کاخ ​​زمستانی آتش گرفت. پس از ترمیم، قسمت بالایی آن در باغ غرفه تزاریسین در پیترفف نصب شد.
با این حال، مجسمه ساز  قصد داشت تا مهارت های خود را به کمال برساند در کار خود "ظهور مسیح" برای کلیسای سان سئرو در ناپل، که توسط پرنس ریموندو سفارش داده شد مهارت خود را به کمال برساند. با شروع انجام سفارش، او موفق به ایجاد یک مدل رسی از مجسمه شد اما مرگ به او مجال نداد و  در سن 64 سالگی زندگی را بدرود گفت.
اما این وضعیت غم انگیز را یکی دیگر از مجسمه سازان با استعداد و جوان و البته ناشناخته که از ایده آنتونیو کورادینی در سنگ مرمر برخوردار بودبه اتمام رسانید.
ظهور مسیح ، 1753، جوزپه سنارتینو
حتی استاد بزرگ Antonio Canova، با دیدن این مجسمه، با صدای بلند گفت: " من 10 سال از زندگی خود را فقط برای ساختن چنین شاهکاری می دهم! " 
مجسمه "ظهور مسیح" به بهترین اثرجوزپه سنارتینو، Giuseppe Sammartino تبدیل شد.
حجاب در سنگ مرمر قرن نوزدهم
پس از آنتونیو کورادینی بزرگ و پیرو وی، جوزپه سنارتینو، تقریبا یک قرن مجسمه سازی با این تکنیک بسیار پیچیده به مجسمه سازان اضافه نشد. فقط در ابتدای قرن نوزدهم صنعتگران با استعداد ظاهر شدند که توانستندبه آن تسلط پیدا کنند.
در اواسط قرن نوزدهم، مجسمه ساز جیووانی استرازا Strazza مجسمه مریم باکره با استفاده از همان "حجاب" در سنگ مرمر ساخت.
جیووانی Strazza - مریم باکره، 1850
همچنین، مجسمه ای با شکوه با عنوان  "مریم باکره با پوشش حجاب"، که مجسمه ساز آن جیووانی ماریا بنتسونی بود. هر لایه از لباس ها بسیار دقیق ساخته شده و اثر شگفت انگیزی از لایه بندی های نازک در آن ایجاد کرده است.
 
جیووانی ماریا بنیسونی. "مریم باکره در حجاب" 1864
متاسفانه کارهای مشابه دیگری از این اساتید باقی نمانده است.
 
معروف ترین مجسمه ساز ایتالیایی رافائل مونتی
 
اما معروف ترین مجسمه ساز ایتالیایی در قرن نوزدهم ، که موفق به تسلط کامل بر این هنر شد، به طور رسمی به عنوان رافائل مونتی (1848-1881) در نظر گرفته شده است.
نازک ترین مینای مایع که به نظر می رسد تقریبا بی وزن است و آماده است تا با کوچکترین نسیم به لرزش درآید در آثار رافائل مونتی دیده می شود. 
 
رافائل مونتی مجسمه عروس، 1847
معروف ترین مجسمه ساز مجسمه های خود را به تصویر می کشد و چند دختر را که سرهای خود را زیر نازک ترین حجاب قرار داده اند، نشان می دهد.
رافائل مونتی  1860 مؤسسه هنر مینیاپولیس ایالات متحده
 
رافائل در مجسمه ها، الهع تجارت، الهه مقدس آتش رادر روم باستان به تصویر می کشید. 
 
عکس از نازک ترین حجاب تراشیده شده از سنگ مرمر که به طرز ماهرانه ای به نور اجازه عبور می دهد. 
 

چگونه هنرمندان ایتالیایی موفق به ایجاد نازک ترین حجاب از سنگ مرمر شد؟

علاوه بر این واقعیت که رافائل مونتی چند مجسمه منحصر به فرد را با پوشش حجاب ایجاد کرد، او همچنین اسرار پیچیده ترین تکنولوژی را نشان داد. در کار خود، استاد از نوع خاصی از سنگ مرمر استفاده می کرد که دارای دو لایه با تراکم های مختلف بودند. لایه رویی این سنگ مرمر نسبت به پایین چگالی کمتری دارد. بهترین پردازش لایه فوقانی باعث میشد که  یک لایه شفاف و نازک برای حجاب ایجاد شود. منحصر به فردترین مسئله این است که تمام کار برای پردازش این سنگ مرمر توسط استاد کاران بصورت دستی انجام می شد  بدون استفاده از تکنولوژی های خودکار. 
 
استادان پیشین نیز احتمالا از سنگ مرمر با ساختار مشابه استفاده می کردند. نادر بودن این نوع خاص از سنگ مرمر و پیچیدگی تولید این مجسمه ها، تعداد کم مجسمه هایی با حجاب سنگ مرمر را توضیح می دهد.
 
 

نظرات

در ادامه بخوانید...

پیکرتراشی عمیقا مدیون زنان هند است

در


دهه های 1970 و 1980 چیزهای منحصربفردی را به خود دیده اند ورود هنرمندان حرفه ای زن، که برخی از آنها در مقایسه با بسیاری از همتایان خود با استعدادتر بودند. برخلاف غرب که در انجا فمینیستها در همه جا متحد هستند و برتری مردان را زیر سوال می برند، و عادلانه خواستار برابری کامل هستند، این پدیده در هند در یک زمینه غیرخصمانه روی داد. زنان هند تنها خواستار نقاشی و مجسمه سازی بودند. آنها استعداد و درخشش خود را اثبات کردند و احترامی را که شایسته آن بودند به دست آوردند. هند شروع به بهره گیری از استعدادهای استثنایی مجسمه سازان بنگالی میرا موکرجی (متولد 1923)، مرینالینی موکرجی (متولد 1949)، نقاشان دهلی ارپیتا سینگ (متولد 1937)، که با نقاش برجسته منظره پارامجیت سینگ ازدواج کرد، و ارپانا کائور (متولد 1954)، انجولی الا منون (متولد 1940) که در پاریس تعلیم دیده بود، رکها رودویتیا (متولد 1958) فارغ التحصیل دانشکده سلطنتی هنر، و لاکنو شاگرد گوجی ساروج پال (متولد 1945)، کرد.


هنر عامیانه هند عمیقا مدیون زنان هند است. از زمآنهای کهن، تزئین درگاهها، رنگ آمیزی دیوار، طراحی کف اتاقها، سوزن دوزی، نساجی و حتی نقاشی تصاویر بر روی کاغذ بر عهده زنان بوده است (هنرمندان مادهوبانی از بیهار با نمایشگاههایی که از طراحی های بسیار رنگی خود برگزار کردند به شهرت ملی و بین المللی دست یافتند). اما به لحاظ تاریخی، تا دهه 1930، هیچ هنرمند زنی نبوده است که هنر والا یا هنر اصلی دغدغه او باشد. شیر گیل نخستین زن هنرمندی بود که پا به عرصه گذاشت، عمدتا به این دلیل که او فقط در هند به دنیا امده بود، ولی در کل شخصیتی اروپایی داشت و از جنبه ظرافت طبع نیز هندی بود. روی هم رفته در هندی بودن او جای تردید وجود دارد، در میان مزارع گندم پنجاب متولد و پرورش یافته بود، جایی که پدر او اصالتاً به انجا تعلق داشت، او می توانست یک نقاش باشد و یا اجازه داشت تا تبدیل به یک نقاش شود. هر چند او به دلیل شجاعت استثنایی و نبوغ خود تبدیل به یک الگو شد، ولی برای بیش از ربع قرن پس از مرگ او در سال 1941 هنوز هم هیچ زن هنرمندی نتوانسته با او برابری کند. حال ناگهان با تعداد فزاینده ای از آنها مواجه می شویم، که عمق و بعد جدیدی را به هنر می بخشند، آن را غنی و کشورهای خارجی را شگفت زده می سازند. مجسمه های فیبری کنفی مرینالینی، نفس گیر هستند و نیروهای مقدس الهی را پیش می کشند، در طول نمایشگاه او در سال 1994 در موزه هنر مدرن آکسفورد از آثار او استقبال شد (که در انجا تراپتی پاتل نیز مجسمه های سرامیکی خود را در همان سال به نمایش گذاشت که با استقبال گرمی مواجه شد). و موفقیت اثر saleroom انجولی الا منون در کریستی و ساتبی از سال 1989به طور متقاعد کننده ای نشان داده است که هنرمندان زن هند ارزش واقعی خود را دریافته اند.


با آنکه زنان همچنان در عرصه هنر هند پیشگام و سردمدار بودند، گروهی از هنرمندان خانگی روی صحنه آمدند که با خود شور و نشاط و بینشهای جدیدی به همراه آوردند. یوسف (متولد 1952)، اخیلش (متولد 1965)، ویجی شیند (کتولد 1958) و پی. سرینیواسان (متولد 1951) انتزاع را با یقین و حساسیت انتخاب کردند که این روزها به ندرت در غرب به چشم می خورد. اتول دودیا (متولد 1959) در نخستین حضور خود در اوایل دهه 1980 نور، فضا و سطوح را همراه با مورد آزمون دیوید هاکنی از یک سو و چشمان تیزبین ادوارد هاپر به کار برد. در نقاشی های جدید او، رئالیسم عکس دهه 1970 را با رئالیسم ذهنی تلفیق کرده است تا داستان گویی اتوبیوگرافی را به میان بیاورد. نوع بسیار متفاوتی از سورئالیسم در آثار سورندران نایر (متولد 1956) چشمها را خیره و بیننده را هیجان زده می سازد، در حالیکه آثار پارش میتی (متولد 1965) با قدرت بوسیله ابرنگ درگیری بین اب، زمین و اسمان، و رویارویی بین زن و مرد را طی یک مسابقه بی پایان به صورت شوخ طبعانه به تصویر می کشد. با اینهمه، جذاب ترین هنرمند جوان ان. ان ریمزون (متولد 1957) است. یک مجسمه ساز متفکر که اغلب کف و دیوار را با چندین تصویر به ظاهر نامرتبط اشغال می کند تا بتواند کار خود را انجام دهد، تصاویری از تنفس، سردرگمی و پریشانی، و به چالش کشیدن مغز.


دو هنرمند جوان که یک سرو گردن بالاتر از سایر هنرمندان قرار دارند، مجسمه سازان کاپور و میستری می باشند. بسیار ماهر و کارآموخته که هر دو دارای شهرت جهانی هستند و پس از نمایش Britain در نمایشگاه آثار هنری دوسالانه ونیز در سال 1991، کاپور دو سال بعد موفق به کسب جایزه ترنر شد و در سال 1996 موضوع کتاب برجسته ای به قلم Germano Celant شد، در حالیکه میستری در سن سی و چهار سالگی در سال 1991 برای اکادمی سلطنتی انتخاب شد، پس از ترنر او جوان ترین استاد این دانشگاه بود. کاپور در اوایل دهه 1980 با انتزاع فوق العاده جدید خود به شهرت رسید که شامل طراحی کف با تکه هایی از رزین، چوب و رنگدانه های خالص است، که یادآور مراسم مذهبی هند بود. او خستگی ناپذیر و مبتکر بود به گونه ای که در کار بعدی خود جسورانه تر عمل کرد و شگفتی آفرین شد، طرحی که در ان اشکال ساده ای از سنگی تراشیده می شوند که سرچشمه عرفان بی انتهای هند و همچنین حامل مضمون فلسفی است. میستری، که آثار او فیگوراتیو هستند، با خودنمایی برابر با فلز، سنگ و چوب به همان نتایج دست یافت. پیکره هایی شبیه به ابوالهول، بالدار و عظیم الجثه با سر انسان، که پس از کاباناهای (ناقلین خدایان) چوبی شمال هند، تجلی بخش قدرت و اقتدار بودند، و این حالی بود که نقش برجسته های او طنین انداز متافیزیکال کنار گذاشته شده از اساطیر ایین هندو بودند. این آثار مربعی شکل رمز و راز و زیبایی گیج کننده خاصی داشتند. ماسکهای او که از لوازم خانگی چوبی و قدیمی شکسته هند ساخته شده بودند سبب برانگیختن احساسی بسیار کهن می شدند، همانند آنچه ماسکهای افریقایی انجام میدادند که پیکاسو نیز به نوبه خود از آنها الهام گرفته است.

آینده هنر معاصر هند

دهه 1980 شاهد ورود هند به خونین ترین مرحله سیاسی از زمان استقلال بوده است و تحولات خشونت آمیز داخلی ناشی از تروریسم تجزیه طلب به قیمت زندگی ده ها هزار نفر، از جمله ایندیرا گاندی تمام شد. اما همان گونه که تاریخ گواه ان است، هند دارای صبر و شکیبایی سرسام اور و استعداد شگرفی برای بقا است. هند جان سالم به در برد. از درد خودتحمیل شده رها، و با نیاز مبرم به اکتا، اتحاد، و احساس نیاز عمیق به تغییرات اساسی در سیستم مالی مندرس هند، پدیدار شد.
دهه 1990 با معرفی "اقتصاد باز" وارد مرحله جدیدی از تغییر شد، به تقلید از سایر کشورهای موفق در خاور دور همانند سنگاپور، مالزی و کره جنوبی. این اثر کلی به تدریج در باقیمانده هند گسترش یافت، و در حوزه هنر این اثر موجب به وجود آمدن رونق مجازی شد فروش آثار هنری معاصر بهتر از قبل آغاز شد، یک رویه تشویقی تعیین شد که به ساخت گالری های مورد نیاز در کشور کمک می کرد، که به صورت خلاقانه توسط گالری های وادهرا در دهلی، راخی سرکار CIMA در کلکته و گالری پاندول در مومبای رهبری می شدند.
از لحاظ بین المللی نیز علاقه به هنر معاصر هند به سرعت در حال رشد است. جشنواره بزرگ هند در بریتانیای کبیر در سال 1982 این هنر را به شیوه قابل توجهی از طریق برپایی نمایشگاه بزرگی در اکادمی سلطنتی هنر به غرب معرفی کرد. از ان زمان به بعد جشنواره های مشابهی در پایتختهای مهم و سرآمد جهان برگزار شدند.
کلکسیونرهای برجسته امریکایی، چستر و دیوید هرویتز، در نظر مردم نخستین خارجی هایی بودند که علاقه بی تناقض خود را به جنبش هنر مدرن هند نشان دادند، همراه با دوراندیشی قابل توجهی که بواسطه ان هزاران اثر هنرمندان هندی را در طول سه دهه گذشته خریداری کردند. موزه فوکوکا و موزه گلن بارا در اوزاکای ژاپن، مجموعه های مشابهی را به رخ می کشند، و به طور منظم نمایشگاههایی را از آثار هنرمندان هندی ساکن در هند و خارج از کشور بر پا می کنند. گالریهایی که متخصص هنر معاصر هند هستند ناگهان در کلان شهرهای غربی پدیدار شدند در حال حاضر در لندن تعدادی از این گالریها وجود دارد. این روند در سال 1987 با گالری هوریزون در بلومزبری که توسط هنرمندان اداره می شود آغاز شد (با همکاری شواری هنرهای هند و بریتانیا) و در حال حاضر توسط گالری کاپیل جاری والا و سایر گالریها در بخش باختری لندن ادامه می یابد.
خانه های حراج مشهور دنیا، همانند ساتبی و کریستی، در حالیکه به مدت چندین دهه فروش آثار هنری تاریخی هند را بر عهده داشته اند، از سال 1989 نیز فروش آثار هنر معاصر هند را در مومبای، دهلی، لندن و نیویورک، با سیر صعودی موفقیت به دست گرفته اند. این فروشها کلکسیونرهایی را از سراسر جهان جذب کرده اند، که نشان دهنده ارزش تجاری رو به رشد هنر هند در سطح بین المللی است. پیش از مشاهده 100 سال نقاشی هند شرکت Sotheby در سال 1996، منتقد و ویراستار برجسته، پیتر تاونسند، اظهار می کند که " این آثار بسیار جهانی به نظر می رسند، اما این آثار تنها توسط هنرمندان هند نقاشی شده اند". در میهن، که بواسطه موفقیت، خلاقیت هنرمندانش شاداب بود و جان گرفته بود، هنرمندان همچنان به تجربه، تکامل و توسعه ادامه می دهند که صحنه هنر معاصر هند را در دنیا بسیار درخشان می سازد. در این فضای خوش بینی است که نبوغ خلاقانه هند به هزاره جدید دست می یابد. 

 

نظرات

۱۳۹۷/۷/۲۴واقعا زنان هنرمندی داره ترکیب رنگ هاشون عالیه کلا زندگی جاری هستش با رنگ لباس هاشون و تقاشی ها و در و دیوار ......

در ادامه بخوانید...

مشکلات دنیای مدرن در کاریکاتور هنرمند اتریشی

در
هنر طنز تلخ در کاریکاتور، که نه تنها صلح آمیز ترین، بلکه یک سلاح بسیار قدرتمند است، همان گونه که در واقعیت وجود دارد موجب تحریک انسان ها در جهان مدرن می شود. امروز ما در کنار این هنر طنز تلخ به آثار هنرمند کاریکاتوریست  گرهارد هادرر اتریشی نگاهی کوتاه می اندازیم. 
 
گرهارد هادرر، بیش از سی سال است که به طور آشکار مشکلات مردم مدرن را به چالش می کشد.
رژیم گیاهخواری  کاریکاتور از گرهارد هادرر
شناسایی تصویر، کاریکاتور از گرهارد هادرر
سیستم مالیاتی  کاریکاتور از گرهارد هادرر
لبخند بزن

من هیچ چیز نمی بینم من نمی توانم چیزی بشنوم. من به کسی چیزی نخواهم گفت

محل تنهایی  کاریکاتور از گرهارد هادرر.

جالب است که تقریبا هر بیننده قادر خواهد بود خود را در کاریکاتور ها پیدا کند، هرچند که هر کس نمی تواند ضعف هایش را بیابد.

گاهی اوقات ما چیزهای بسیار وحشتناکی را که به نظر می رسد عادی و ناچیز هستند را متوجه نمی شویم، اما آنها ناگهان شروع به تغییر معنی می دهند و این بوسیله کاریکاتوریست هایی صورت می گیرد که به دیدن ارواح زندگی مدرن و نمایاندن طنز تلخ آن،  بی رحمانه روی ضعف های انسان مدرن انگشت می گذارند.

هنرمند کاریکاتوریست گرهارد هادرر

گرهارد هادرر (گرهارد هادرر) در سال 1951 در نزدیکی لینز (اتریش) متولد شد. گرهارد از سن نوجوانی با داشتن توانایی فوق العاده، تصاویر هنری، گرافیک تبلیغاتی و هنر حکاکی را مورد مطالعه قرار داد. سپس، به دنبال سبک و جهت خود در کار ، به عنوان یک طراح و هنرمند تبلیغاتی کار می کرد. نمی توان گفت که کار او جالب نبود، اما روح ظریف هنرمند هنوز به  هدف خود نرسیده بود.
هادرر در سال 1985، تصاویر تجاری و کسب و کار تبلیغاتی را ترک کرد، و به یک هنرمند طنز آزاد تبدیل شد.
و بعد از چند سال، این کاریکاتور بود که هسته اصلی و محکم خلاقیت هنرمند بود و درکاریکاتور بود که هنر منحصر به فردش آشکار شد.و از دهه نود، کاریکاتوریست شهرت جهانی کسب کرد و تبدیل به شناخته شده ترین طراح مدرن طنز شد.

نظرات

در ادامه بخوانید...

چگونه زها حدید، در دنیای معماری به موتزارت زمان تبدیل شد

در
در 31 اکتبر 1950 ، یکی از برجسته ترین معماران زمان ما به دنیا آمد . مجله فوربس در سال ۲۰۰۸ او را به عنوان شصت و نهمین زن قدرتمند جهان لقب داد، زها حدید چشم انداز معمول در مورد اشیا را انکار کرد ، پروژه های او بسیار غیرقابل تصور خوانده می شد ، وی 17 سال مناقصه ها را از دست داد ، اما او کسی بود که دنیای معماری را کاملاً تغییر داد.
 
ما در  sayarak.com همیشه مجذوب شکل های معماری آینده نگرانه ساختمانهای بزرگ هستیم که هنوز پس از مرگ زها حدید ساخته می شوند و امیدواریم که داستان یکی از زنان معمار، شما را به تحقق جسورانه ترین ایده ها تشویق کند.
در ابتدا ، زها حدید می خواست ریاضیدان شود و حتی در دانشگاه آمریکایی بیروت تحصیل
کرد. با این حال ، در زمان هایی ، او به طور ناگهانی متوجه شد که روح او دیگر نه در اعداد بلکه در اشکال است و به معماری متمرکز شده است.
 
به زودی ، حدید به لندن رفت و در آنجا با معمار مشهور هلندی Rem Koolhaas آشنا شد. او بلافاصله به استعداد دانش آموز خود توجه کرد و مربی او شد.
 
استاد زها حدید را "سیاره ای در مدار خود" نامید. پس از فارغ التحصیلی ، Koolhaas حدید را به کار در دفتر خود در روتردام دعوت کرد. پس از 3 سال همکاری ، زاها تصمیم گرفت که برای شروع تمرین مستقل خود آماده است و به لندن بازگشت.
در همین زمان ، حدید، اسکار را در دنیای معماری دریافت کرد.
به گفته زاها ، پس از شرکت در ساخت مرکز هنرهای معاصر سینسیناتی ، علاقه واقعی به کار وی نشان داد . علاوه بر این که این نخستین موزه در آمریکا بود که توسط یک زن طراحی شده بود ، ایده ای کاملاً واضح از هویت سازمانی حدید داشت - مانند دیوارهایی که در حال خزیدن بر روی یکدیگر هستند با گوشه های تیز و شکل های غیر منتظره ای طراحی شده بود.
 
با این حال ، 2004 پیروزی واقعی برای حدید بود: برای پروژه مرکز ورزش های آبی در لندن ، او جایزه Pritzker را دریافت کرد که در دنیای معماری، اسکار محسوب می شود. زها اولین زنی بود که چنین جایزه ای را دریافت کرد.
پس از آن ، حدید به یکی از شیک ترین معماران جهان تبدیل شد ، اما این عنوان با او شوخی بی رحمانه ای انجام داد. واقعیت این است که به زودی منتقدان، زن را متهم کردند که خیلی مشتاق به خودنمایی است و کارکرد ساختمانها را فراموش می کند. و اتهامات مبنی بر عدم موفقیت ساختمانهایش را دریافت کرد.
 
بنابراین ، پس از احداث مرکز ورزش های آبی و پیروزی او ، برخی از تماشاگران رده بالا شکایت کردند که به دلیل سقف استادانه ساختمان ، نمی توانند ببینند که در استخرهای عرصه چه اتفاقاتی می افتد .
 
نمونه دیگر موزه هنرهای مدرن MAXXI  در رم است. کارشناسان آن را برای نمایش اشیاء هنری نامناسب دانستند . واقعیت این است که ساختمان یک پیچ و خم یک طرفه طولانی است و کاملاً مشخص نیست که چه اشیایی را می توان در آنجا قرار داد. علاوه بر این ، این موزه چنان بزرگ است که حتی نقاشی های بزرگ در آن نیز کاملاً گم می شدند. بنابراین ، ساختمان MAXXI به خودی خود یک بنای یادبود است.با این وجود ، پروژه های حدید و دست نوشته های وی به یکی از شناخته شده ترین پروژه های معماری در جهان تبدیل شد.
گاردین لقب حدید را  "ملکه آرک و منحنی" ، که آزاد هندسه آزادانه در معماری است، نامید .حدید واقعاً در تمام زندگی خود مشغول این واقعیت بود که کلیشه ها را نابود کرده و به طور کلی کانونهای پذیرفته شده را پشت سر بگذارد و فراتر از فضای معمول شود.  
به هر حال ، دفتر زها حدید یکی از اولین کسانی بود که به  رویکرد پارامتری برای طراحی روی آورد. این رویکرد به ما امکان پردازش مقادیر زیادی از داده ها را می دهد كه براساس آن می توان ساختار بسیار پیچیده ای از ساختمان ها را محاسبه كرد. علاوه بر این ، کامپوزیت  پلاستیک، که به شما امکان می دهد ساختمانهایی با شگفت انگیزترین شکل بسازید ، به تحقق پروژه های خارق العاده معمار ستاره کمک کرد .
به طور کلی می توان کل رویکرد حدید به معماری را هنر ی نامید. او کارکرد گرایی و خردگرایی را رد کرد و فقط به تخیل خود تکیه کرد. 
 
در آغاز و اواسط راه، زها جسورانه ایده های بلند پروازانه خود را مجسم می کند. در حال حاضر همه سبک هنری حدید را می دانند ، و او حتی مقلدینی نیز دارد. ساختمانهای او فقط اشیاء موجود در فضا نیستند بلکه آثار هنری واقعی هستند. آنها با سفینه های فضایی مقایسه می شوند و برای چشم انسان بسیار غیر معمول به نظر می رسند.
هر ساله پروژه های حدید بیشتر، دقیق تر و گران تر می شدند. 
هر پروژه بعدی حدید از پروژه قبلی قدرتمندتر است. و البته تمام ایده های او هزینه های زیادی را در بر داشت. به عنوان مثال ، ساخت مرکز طراحی پلازا دونگ دایمون در سئول و مرکز معروف حیدر علی اف در باکو صدها میلیون دلار هزینه داشته است.
 
در همان زمان ، جهان بحران سال 2008 را تجربه می کرد و در تلاش برای کم کردن هزینه ها هستند. بعداً ، زاخا به دلیل عدم استفاده از فضای موجود در پروژه هایش ، مورد انتقاد قرار گرفت . با این حال ، فوق ستاره معماری همه ادعا ها را رد می کند و هنوز هم مشتری های خود را پیدا می کند. در چین ، کشورهای نفتی خاورمیانه ، بودجه ساخت بان بنا ها با اقتصاد آنها سازگار است و آنها می توانند گرانترین ساختمان ها را بسازند.
در این زمان پروژه های حدید مانند هتل 40 طبقه در شهر چین ماکائو ، یک اپرا در گوانگژو ، یک دانشگاه پلی تکنیک در هنگ کنگ و یک مجتمع Galaxy SOHO در پکن ظاهر شد.
متأسفانه سالهای آخر عمر زاها حدید تحت تأثیر حوادث بسیار ناخوشایند در چندین کشور قرار گرفته است. بنابراین ، در هنگام ساخت ورزشگاه روی پروژه خود در قطر ، چندین کارگر کشته شدند . نام مشهور این معمار خوراک تبلیغاتی برای روزنامه نگاران شد ، و نام زاها اغلب در فضای منفی در رسانه ها ظاهر می شد ، اگرچه طراحی ساختمان به خودی خود برای مردم خطرناک نبود.
یک مشکل دیگر هنگام ساخت ورزشگاه المپیک توکیو به وجود آمد. این پروژه بسیار گران به نظر می رسید : اجرای آن 2 میلیارد دلار هزینه داشت. مطبوعات ژاپنی حتی این استادیوم را با یك لاك پشت دریایی مقایسه می كردند ، كه ژاپن را به زیر آب می كشد.
حتی پس از درگذشت معمار ، ساختمانهای طراحی شده با حدید در سرتاسر جهان ساخته می شوند.
زاها حدید در سن 65 سالگی در اثر سكته قلبی در كلینیكی در میامی جایی كه برای برونشیت معالجه شد درگذشت. یکی از آخرین پروژه های انجام شده او یک ساختمان مسکونی در نیویورک بود. 
اکنون دفتر پاتریک شوماخر شریک 28 ساله زها، بیش از 30 اثر ناتمام حدید را اجرا می کند و کارهای جدیدی را در دست می گیرد. بنابراین ، به تازگی مرکز بین المللی فرهنگ و هنر Meishihu در شهر چانگشا چینی تکمیل شد.
در پایتخت عربستان سعودی ، در سال 2020 ، راه اندازی مترو در نظر گرفته شده است که ایستگاه اصلی آن توسط حدید طراحی شده است. قسمت اصلی ایستگاه از مرمر سفید ساخته خواهد شد و دیوارها با صفحات طلا تزئین شده اند. زها حدید این طرح را از تپه های ماسه ای عربستان الهام گرفته است.
شاید شما با چشمان خودتان برخی ساختمانهای زها حدید را دیده باشید؟ یا شاید دوست دارید از این ساختمان ها بازدید کنید؟ نظرات خود را به اشتراک بگذارید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

دنیای شور، لطف و زیبایی در پرتره های زیبا از نقاش لهستانی

در
پرتره های زیبا
در دوران مدرن ، دشوار است باور کنید که کمی بیش از یک قرن پیش ، در هنرهای تجسمی فقط تعداد کمی از زنان هنرمند حضور داشتند. اما زمان در حال تغییر هستند - بسیاری از موارد در حال تغییر هستند. و اکنون حتی تصور اینکه زنان نمی تواند به هیچ وجه مشغول حرفه ای باشد فقط به این دلیل که زن است ، عجیب است. و امروز ما شما را به عنوان نماینده روشن پرتره های مدرن - هنرمند لهستانی آنا بوچک ، که برای خودش یک موضوع ابدی در هنر انتخاب کرده است، می بریم. موضوع یک زن مدرن ، پرانرژی ، آزاد ، پرشور و پرتحرک .
 
 
چند کلمه در مورد هنرمند
پرتره های زیبا
عکس از آنا بوچک در استودیوی شخصی.
 
آنا بوچک ، هنرمند با استعداد ، معاصر در سال 1973 در لهستان متولد شد. وی پس از فارغ التحصیلی از آکادمی هنرهای زیبا در گدانسک با درجه نقاشی و طراحی ، مدرک لیسانس گرفت. با گذشت سالها از جستجوی خلاق ، این هنرمند سبک نقاشی و طراحی دیدنی و جذاب خود را پیدا کرد و یک سبک بصری قابل تشخیص را توسعه داد. به هر حال ، برخی از مورخان هنر معتقدند که سبک این نقاش او تا حدودی یادآور Vrubel است.
پرتره های زیبا
پرتره نقاش آنا بوچک.
 
اکنون بسیاری در مورد آنا به عنوان بهترین نقاش پرتره معاصر در اروپا صحبت می کنند. احتمالاً بسیاری با این موضوع مخالف هستند و شاید هم درست باشند. و امروز ، خواننده ما فرصت بسیار خوبی خواهد داشت تا به دنیای نقاشی باورنکردنی یک هنرمند اهل لهستان اشنا شود و نگرش شخصی خود را نسبت به کارهای او بیان کند.
پرتره های زیبا
پرتره توسط آنا بوچک.

هنرمند با الهام از تئاتر نقاشی می کند

جالب اینجاست که خود هنرمند اعتراف می کند که الهامات خود را از هنرهای تئاتری با قوانین و زیبایی شناسی خاص خود می گیرد. زیرا او معتقد است که تئاتر دقیقاً مکانی است که شخصیت های روی صحنه احساساتی تر و بیانی تر ، پویا و آزاد تر هستند. او ترجیح می دهد شخصیت های اصلی را به تصویر بکشد ، از ژست های بازیگران و احساساتی که در آنها اعماق ماهیت انسانی خود را بیان می کنند ، لذت ببرد.
پرتره های زیبا
پرتره توسط آنا بوچک.
 
این احساسات شدید بازیگران است که به او الهام می دهند تا پرتره هایی از اثر شگفت انگیز را برای بیننده بسازد. شخصیت های او معمولاً تصاویر داستانی یا جمعی هستند که متناسب با احساسات خاصی منجمد می شوند. این هنرمند با دور کردن آگاهانه آنها از تصویر طبیعی ، نه تنها زیبایی جسمی و عاطفی بلکه زیبایی معنوی را به بیننده خود منتقل می کند.
 
پرتره های زیبا
پرتره توسط آنا بوچک.
 
"بدون شک ، نیروی محرکه اصلی هنر من تئاتر شد - مهمترین منبع الهام و تجربه معنوی برای من ، هم برای بیننده و هم برای هنرمند. هر دو جنبه برای من به همان اندازه مهم است. اولین و شاید مهمترین عاملی که داشت این تأثیر هنوز به طور مستقیم بر مضامین نقاشی های من تأثیر می گذارد - این نگرش به اندازه خود تئاتر  نیست به شخصی که در او وجود دارد و طبق قوانینش زندگی می کند. " - - اینگونه است که خود آنا کار خود را توصیف می کند.
پرتره های زیبا
پرتره توسط آنا بوچک.
 
شایان ذکر است که به معنای واقعی کلمه ، هر تصویر از این هنرمند مملو از یک فضای روانشناختی قدرتمند است که از طریق چهره های واضح صورت و حرکات مدل ها ، و همچنین یک پالت رنگی کاملاً انتخاب شده به بیننده منتقل می شود.
 
هر یک از نقاشی های او تصویری است که با رنگ بیان می شود. با استفاده از روش توسعه یافته ، این هنرمند تصویر را در هواپیماها و صورتهای کوچک تقسیم می کند که پرتره را به نوعی الگوی موزائیک مسطح حجمی تبدیل می کند.
پرتره های زیبا
پرتره توسط آنا بوچک.
 
می خواهم اضافه کنم که آنا ، پرتره های تصویری خود را بر اساس سبک Art Nouauau بر روی بوم های چشمگیر خلق می کند ، که بیننده را تحت تأثیر قرار می دهد و باعث زیبایی و جذابیت آن می شود.
 

لحظات زندگی در پرتره های آنا بوچک

پرتره های زیبا

پرتره هایهنرمند لهستانی ، پر از زیبایی چهره های زنانه و لطافت 
پرتره های زیبا
پرتره توسط آنا بوچک.
 
 

جلوه های ویژه در نقاشی

پرتره های زیبا
پالت آنا بوچک بسیار ساده است ، ویژگی بارز آن لمس های جسورانه و سنگین است و یادآوری مبهم از سبک آشنای وروبل. وفور رنگ های آبی و یا سایه های بژ پاستیل با شدت های مختلف آرامش می بخشد و بیننده را به تفکر وادار می کند. جلوه های ویژه ای که این هنرمند به طرز ماهرانه ای در کار خود به کار می برد نیز مسحور کننده است: تکان دادن موها ، پاشیدن آب ، تابش آفتاب ، رفلکس ها - همه اینها توجه بیننده را به خود جلب می کند و آنا را مجبور می کند تا نگاهی طولانی به نقاشی بیندازد.
پرتره های زیبا
پرتره توسط آنا بوچک.
 
پرتره های زیبا
پرتره توسط آنا بوچک.
 
پرتره های زیبا
پرتره توسط آنا بوچک.
 
 

رنگ - طیف احساسات و تجربیات

پرتره های زیبا
این رنگ نقاشی های هنرمند است - این ، البته ، قدرتمندترین تجربه عاطفی است، که از لحظه زندگی گرفته شده است ، رنگ های خالص متبلور .
پرتره های زیبا
پرتره توسط آنا بوچک.
غالبا آنا یک پیش زمینه مونوفونیک روشن را انتخاب می کند و تصویری کاریزماتیک متضاد را بر روی آن ایجاد می کند ، پر از پویایی داخلی و درام شخصی - مثل صحنه تئاتر. و گاهی اوقات هنرمند ترکیبی از پس زمینه آرام پاستلی را به تصویر می کشد.
 
پرتره های زیبا
پرتره توسط آنا بوچک.
طرح رنگ به صورت جداگانه با تصویر هر دختر انتخاب می شود. این یک تأکید اضافی در انتقال وضعیت عاطفی هر پرتره است. تلاقی تند و متمایز از رنگ های روشن و سایه های روشن به معنای واقعی کلمه در غیر منتظره ترین لحظه خودنمایی می کند ، و جلوه اصلی نمایشی را به نقاشی ها می بخشد.
پرتره توسط آنا بوچک.
 
پرتره های زیبا
پرتره توسط آنا بوچک.
پرتره های زیبا
پرتره توسط آنا بوچک.
پرتره
پرتره توسط آنا بوچک.
در خاتمه ، متذکر می شوم که نگاه کردن به پرتره های زنانه آنا بوچک ، که از شیوه ای خلاقانه و به یادماندنی برخوردار است ، همیشه برای بیشتر بینندگان لذت بخش است ، زیرا دنیای زیبای رنگ ها و تصاویر پویا، بازی احساسات و عواطف انسانی و زندگی را ایجاد می کند که غالباً در هنر معاصر فاقد آن هستیم. 

نظرات

در ادامه بخوانید...

ون گوگ معروف ترین اثر خود را در بیمارستان روانی کشید

در
نقاشی ون گوگ
30 مارس 167 سالگرد تولد وینسنت ون گوگ - عجیب ترین هنرمند مشهور هلندی با سرنوشت غم انگیز است. ون گوگ به عنوان یکی از مشهورترین و تأثیرگذارترین هنرمندان در تمام دوران شناخته می شود. و در حالی که ون گوگ در طول زندگی کوتاه خود از گمنامی و فقر رنج می برد. جالب ترین واقعیت ها درباره شخصیت و کار هنرمند روی بوم های وی پنهان شده است.
 
وینسنت ون گوگ در خانواده ای مذهبی متعلق به طبقه متوسط رو به ​​بالا در روستای گروت زوندرت هلند در 30 مارس 1853 به دنیا آمد. ون گوگ پس از یک تلاش طولانی معنوی ، تحصیل و مسافرت ، بدون آموزش رسمی، نقاشی را شروع کرد. توصیف خیره کننده ون گوگ از مناظر ، هنوز هم از زندگی ، پرتره ها و نقاشی های رنگی با رنگ های واضح و چشم انداز ذهنی خود ، باعث به وجود آمدن ادراک از هنر توسط جهان شد. ون گوگ با افسردگی و بیماری روانی دست و پنجه نرم کرد و در عین حال عالم مهیج از تصاویر را خلق کرد. زندگی و حرفه ون گوگ سفری طوفانی از یک روح همیشه درگیر و درخشان است.
 

 

خوشبخت ترین روزهای ون گوگ در لندن

در سال 1873 ، وینسنت برای همکاری با یک هنرپیشه هنری گوپیل و ج به پایتخت انگلیس رفت. ون گوگ قبلاً برای آنها در لاهه کار می کرد. این شادترین زمان زندگی ون گوگ بود. ون گوگ درآمد خوبی کسب کرد و حتی عاشق دختر معشوقه اش ، یوجین لویر شد.ون گوگ بعداً به پاریس نقل مکان کرد.
 

 

ون گوگ هر 36 ساعت یک شاهکار جدید می کشید

علیرغم اینکه ون گوگ تنها 10 سال کار کرد - از 27 سالگی تا زمان مرگ زودهنگام در 37 سالگی - ون گوگ فوق العاده پرکار بود. با گذشت سالها ، وینسنت ون گوگ بیش از 2 هزار اثر خلق کرد که از این تعداد حدود 860 اثر نقاشی روغنی و بسیاری از نقاشی ها و طرح های دیگر است. ون گوگ فقط برای هر نقاشی 36 ساعت صرف کرد.
 

 

ون گوگ بیش از 30 پرتره از خود نقاشی کرد

نقاشی ون گوگ

ون گوگ چه ارتباطی با سلف بزرگ خود ، هنرمند هلندی Rembrandt Van Rijn دارد؟ درست است - هر دو آنها بیش از هر هنرمند عالی دیگر ، تعداد زیادی از عکسهای خود را کشیدند. ون گوگ که ناشناخته و فقیر بود ، ابزاری برای پرداخت دستمزد به مدل نداشت ، بنابراین مجبور شد عکس های خود را بکشد. ون گوگ بیش از 30 پرتره از خودش نقاشی کرد. آنها در زمان های مختلفی کشیده شده اند که به شما امکان می دهند همه تحولات روح و کار ون گوگ را ارزیابی کنید. علاوه بر این ، برای صرفه جویی در مواد ، ون گوگ غالباً نقاشی های جدید را روی آثار قدیمی نقاشی می کرد. 
 

 

ون گوگ فقط یکی از نقاشی های خود را فروخت

ون گوگ در طول زندگی خود به عنوان یک هنرمند هرگز مشهور نبود و مدام با فقر می جنگید. در حالی که زنده بود ، وی تنها یک نقاشی را به فروش رساند: تاکستان سرخ ، که ون گوگ فقط هفت ماه قبل از مرگش به 400 فرانک فروخت. گرانترین نقاشی ون گوگ با عنوان "پرتره دکتر گاشه" در سال 1990 با قیمت 148.6 میلیون دلار فروخته شد. براساس برآوردهای حراج ها و فروش های خصوصی ، آثار ون گوگ به همراه آثار پابلو پیكاسو در لیست گرانترین نقاشی های جهان هستند.
نقاشی ون گوگ
تاکستان سرخ اثر ونسان ون گوگ
 
 

 

افسانه گوش قطع شده ون گوگ چه بود

یکی از معروف ترین افسانه های ون گوگ به داستان گوش قطع شده مربوط می شود. در حقیقت ، فقط لاله گوش قطع شد. این اتفاق در آرل در روز کریسمس 1888 اتفاق افتاد. بحث داغ با گوگن باعث شد ون گوگ به چنین دیوانگی برسد كه تیغ را بردارد و گوش خود را مثله کند.
در برخی از نسخه های این داستان ، گوش جدا شده خود را به یک فاحشه خانه محلی برد ، جایی که آن را به عنوان هدیه ای به یک دختر ارائه داد.
نسخه دیگر می گوید که در حقیقت این گوگن بود که گوش دوست خود را در حین شمشیربازی قطع کرد و آنها برای جلوگیری از دستگیری داستانی را با اختلاف ایجاد کردند. مطمئناً یک راز باقی خواهد ماند. قابل توجه است که ون گوگ گوش بریده خود را در یکی از پرتره های خود جاودانه کرد.
 

 

ون گوگ از نظر روحی بیمار بود

نقاشی ون گوگ
پس از حادثه مثله شدن گوش ، ون گوگ در بیمارستان هوتل-دیو بستری شد. به محض بهبودی برای از دست دادن خون زیاد ، مرخص شد. متأسفانه پس از این او دچار افسردگی عمیق شد. این هنرمند مجبور شد شب ها در بیمارستان بماند و در طول روز نقاشی کند. این نقاش نه تنها از هدف موردنظر خود استفاده می کرد: در نامه هایی به برادرش تئو، ون گوگ اعتراف کرد که دوست دارد پس از اتمام کار ، بقایای رنگ را جمع کند و آنها را بخورد. این اعتیاد شوخی بی رحمانه ای را با نقاش انجام داد:  سرب موجود در رنگ ها، که حتی در مقادیر کم نیز می تواند صدمات جبران ناپذیری به سلامت روان فرد وارد کند کار خود را کرد.
ون گوگ معروف ترین اثر خود را در بیمارستان روانی کشید
نقاشی ون گوگ
Starry Night (مسلماً مشهورترین اثر او) در یک بیمارستان روانی در سنت رمی دو پرووانس فرانسه کشیده شده است. او داوطلبانه اعتراف کرد که برای بهبودی از یک بیماری عصبی در سال 1888 به آنجا آمده است. تصویر نمایی از پنجره  ازاتاق خواب وی را نشان می دهد.  محاسبات نجومی او کنجکاوی او را نشان داد که پیکربندی آسمان پرستاره در 19 ژوئن 1889 تقریباً با دید ون گوگ همزمان است. تصادفی نیست که تئو ون گوگ از این طرح نقاشی در نامه هایی به برادرش  یاد کرد. 
 

 

دنیا به لطف همسر برادر ون گوگ او را شناخت

بیشترین موفقیت پس از مرگ ون گوگ را می توان به همسر برادرش ، همسر تئو ون گوگ ، که پس از مرگ این هنرمند زمان خود را به شناخت میراث ون گوگ اختصاص داد ، نسبت داد. بیشتر کار ون گوگ از بین رفت ، زیرا بسیاری از مردم کار او را بی فایده می دانستند. شایعه است که حتی مادر ون گوگ کارتن های کامل نقاشی های پسرش را دور ریخته است.
 

 

ون گوگ یک مبلغ بود

برای وینسنت ، که مشتاقانه در مورد مسیح می خواند ، تبدیل شدن به خدمتگزار خداوند به معنای اول از همه اختصاص دادن خود به خدمت های خاص به همسایه ، مطابق با اصول انجیل بود. و شادی او زمانی بسیار زیاد شد که در سال 1879 او توانست در منطقه معدن زغال سنگ بلژیک موقعیت  مبلغین به دست آورد. در این مدت ، او بیداری معنوی را تجربه کرد ، که به او الهام بخش بود تا تمام دارایی های دنیوی خود را رها کند. مقامات كلیسا احساس كردند كه این برای نماینده كلیسا نامناسب است و وی را از سمت مبلغی ​​عزل کردند.
 

 

ون گوگ هیچ آموزشی ندیده بود

در سال 1880 ، وینسنت وارد آکادمی هنر در بروکسل شد. با این حال، خیلی زود آکادمی هنر را رها کزد و تحصیلات هنری خود را به صورت خودآموز ادامه داد.
 

 

ون گوگ بیش از 800 نامه نوشت

معدودی از هنرمندان، مشاهدات ، خاطرات و نامه های خود را برای ما به جا گذاشتند. علاوه بر اینکه ون گوگ در نقاشی خودآموز بود ، نویسنده با استعدادی نیز بود. وینسنت تقریباً به همان تعداد نقاشی نامه نوشت (تقریباً 800 نامه ، بیشتر مربوط به برادرش تئو). ون گوگ و تئو نه تنها با رابطه خونی بلکه با نزدیکی معنوی واقعی به هم پیوند خورده بودند. پس از مرگ وینسنت ، تئو بیهوده تلاش کرد تا نمایشگاهی پس از مرگ آثار این هنرمند را برپا کند ، اما نتوانست بعد از دست دادن برادر محبوبش زنده بماند: به معنای واقعی کلمه شش ماه بعد ، تئو دچار بیماری شد و به زودی درگذشت.
 
نقاشی ون گوگ
تئو ون گوگ / مقبره های وینسنت و تئو ون گوگ
 

 

غم و اندوه برای همیشه باقی خواهد ماند

در 27 ژوئیه 1890 ، ون گوگ درست در وسط زمین خود به شکم خود شلیک کرد. او موفق شد به خانه برود و در طبقه بالا به اتاق خود برود. وی دو روز پس از این حادثه درگذشت. او دقایق آخر را با برادرش تئو که آخرین سخنانش را شنید، گذراند: "غم تا ابد ماندگار خواهد شد".

نظرات

در ادامه بخوانید...