رازهای رسیدن به خوشبختی هشت مورد بخش دوم

در

چگونگی ارتباط با فرزندان و رابطه آن با خوشبختی

بسیاری بر این باورند، زمانی که صاحب فرزند شوند، سراسر روزهایشان از خوشحالی لبریز خواهد شد. اما حقیقت این است که روندی از دو دهه اخیر آغاز شده است و به واسطه آن، خانواده ها دچار تغییراتی اساسی در فرهنگ و سبک زندگی شده اند و به همین خاطر برای سپری کردن زمان با فرزندان خود (زمانی که هم برای والدین و هم برای فرزند، سرشار از انرژی مثبت باشد) کمی با مشکل مواجه شده اند. این باور سونیا لیوبرمسکی در این خصوص است. این مسئله سبب شده که نگرانی های زیادی در میان اعضای خانواده به وجود بیاید و دچار استرس و اضطراب شوند، به این خاطر که قادر به عملی کردن آن ایده آلی که در ذهن خود دارند نیستند. نکته دیگری که در خصوص رابطه فرزندان و والدین وجود دارد این است که گاهی والدین دانش کافی از اینکه چگونه باید با فرزندان خود رفتار کنند ندارند، به این معنی که بسیاری از تعریف و تمجید هایی که از کودکان خود می کنند (که البته از سر عشق و علاقه است) در نهایت به ضرر آن ها تمام می شود. تحقیقات نشان می دهد که تفاوتی بسیار فاحش میان آنچه که از خوشبختی از داشتن یک خانواده در ذهن انسان وجود دارد، با آنچه که در حقیقت شکل خواهد گرفت وجود دارد. متأسفانه بنا به آنچه  سونیا لیوبرمسکی در کتاب خود عنوان می کند، کسانی که فرزند ندارند به نسبت والدین کودکان، از احساس خوشبختی بیشتری برخوردار هستند. زمانی که گروهی از افراد در این خصوص مورد تحقیق قرار گرفتند و از آن ها سؤال شد که آیا از داشتن فرزند پشیمان هستند یا خیر، جواب آن ها مثبت بوده است و به عقیده شان، زمانی که هنوز کودکی به دنیا نیاورده بوده اند، بیشتر احساس خوشبختی می کرده اند.

اما باید چه تدابیری اندیشید تا از این گرفتاری ها نداشته باشیم؟ بهتر است آینده نگر باشیم و کمی دید خود را گسترده تر کنیم. والدینی که کمی با تجربه تر هستند و حالا به روزهای گذشته خود می نگرند به شما پیشنهاد می کنند که از خودتان این سؤال را بپرسید: «زمانی که کودک شما در سنین 5، 10 و یا حتی 15 سالگی به سر می برند، برای اینکه یک رابطه عمیق و پایدار، و عاشقانه با کودکان خود داشته باشید چه کارهایی انجام می دهید؟» آن ها با استناد به تجربه های خود به شما پیشنهاد می کنند که بگونه ای فرزندان خود را بار بیاورید که به راحتی از اهداف خود پا پس نکشند، معنی کارهای خود را درک کرده و احساس مسؤلیت کرده و به خانواده خود وابستگی معنوی داشته باشند. مهمتری نکته این است که کودکان شما باید به دنبال اهداف بزرگی باشند که در سر می پرورانند. نکته دیگری که در این خصوص وجود دارد این است که بهتر است که گاهی فرزندان خود را به حال خود بگذارید و استقلال را از آن ها سلب نکنید؛ باید این موضوع را درک کنید که عشقی که متوجه فرزند می شود نباید دست و پای آن ها را بسته و اعتماد به نفس را از آن ها سلب کند. زمانی که کودک شما در سنین پایین تر به سر می برد، باید برای این موضوع اهمیت بیشتری قائل باشید. با در نظر گرفتن این نکات می توانید از به دنیا آوردن کودکان دلبند خود احساس پشیمانی نکنید و بیشتر از پیش حتی احساس خوشبختی کنید. باید مسئولیت زندگی خود را به عنوانی فردی کامل و بالغ در دست بگیرید و از تصمیم گیری‌ های احساسی جلوگیری کنید.

مشکلات انسان و ارتباط آن با خوشبختی

بسیاری بر این باورند که اتفاقی ناخوشایند همانند انچه در عنوان این مورد ذکر شده است، در قیاس با اتفاق های کوچک و بد و جزئی هر روزه، به مراتب تأثیر بیشتری بر احساس نکردن خوشبختی خواهد داشت. بسیاری از ما بر این باوریم که بدبیاری های بسیار بزرگ، همانند تصادف شدید با اتومبیل یا اخراج از کار، تأثیری به شدت بد بر روی احوالات ما خواهد گذاشت و احساس خوشبختی از ما دریغ خواهد شد، اما جالب است بدانید که اتفاق های ناخوشایندی که در طول برخی از روز ها تجربه می کنیم، به مراتب تأثیر پر رنگ تری خواهد داشت. با این وجود این مسئله کمی پیچیده به نظر می رسد و ممکن است تا توضیحات ما در این خصوص را نشنوید درک درستی از منظور و مفهوم ما پیدا نکنید. به همین خاطر توضیحات تکمیلی این مورد را برای شما ذکر می کنیم؛ در حقیقت زمانی که شما با یک مشکل بسیار بزرگ مواجه می شوید، به صورت ناخود آگاه و از روی فشاری که تحمل می کنید، مجبور می شوید به افراد جامعه، نزدیکان و آشنایان خود در رابطه با آن مسئله صحبت کرده و پیشنهادهای آن ها را گوش دهید، به این ترتیب می توانید کمی از باری که تحمل می کنید بکاهید، از سوی دیگر اما زمانی که با مشکلی جزئی مواجه می شوید (گریه کودکی که پایان نمی یابد، زمانی که اوقاتتان تلخ می شود و راهی برای فرار نمی یابید، مسافرتی که به هیچ وجه از آن لذت نمی برید و...) دیگر چاره ای جز تحمل این وضع ندارید، چراکه می دانید صحبت کردن راه چاره این مسائل نیست. به همین خاطر است که این مشکلات جزئی تأثیر پر رنگ تری بر عدم احساس خوشبختی دارند.

با این حال سونیا لیوبرمسکی بر این باور است که حتی در خصوص این موارد جزئی نیز باید تمام تلاش خود را به کار گیرید تا با دوستی صمیمی به گفتگو در خصوص آن بپردازید. به این صورت قادر خواهید بود با به اشتراک گذاشتن مشکل خود و وارد کردن شخص دومی در ماجرا، از نظرات او که مطمئنا از نقطه نظری متفاوت از شما خواهد بود، آگاه شوید. همین نظرات جدید می تواند راهکاری در اختیار شما قرار دهد تا بر مشکل خود غلبه کنید. حداقل می توانید برای مدتی از دست مشکل خود خلاصی یابید و با صحبت کردن انرژی تازه ای دریافت کنید.

بالا رفتن سن و رابطه آن با احساس خوشبختی

بسیاری بر این باورند که زمانی که به اوان پیری می رسید، روزهای خوش شما به پایان رسیده اند

با وجود اینکه بسیاری از مردم بر این باورند که هرچه سن بالاتر برود، انسان احساس خوش بختی کمتری خواهد داشت و این امری اجتناب ناپذیر است، سونیا لیوبرمسکی نظر متفاوتی دارد و به عقیده او این باور، یکی از اشتباهات رایجی است که در میان مردم جا افتاده است. بنا به تحقیقاتی که اخیراً صروت گرفته است، مشخص شده که اوج تجربه مثبت وابسته به احساس در سنین 64، 65 و 79 سالگی به دست می آید. او در کتاب خود نوشته است: «زمانی که با تمام وجود درک می کنیم که دیگر چیزی به پایان سفر چندین سالمه مان بر روی کره زمین نمانده است، دید ما نسبت به زندگی کاملاً تغییر می کند. هرچه به آخرین روزهای زندگی خود نزدیک می شویم، انگیزه بیشتری پیدا می کنیم تا بر آنچه در اطرافمان می گذرد دقت نظر بیشتری به خرج دهیم و تمام توان و سرمایه خود را به کار خواهیم بست تا آن دسته از مسائل مربوط به زندگی را که حائز اهمیت بیشتری هستند را به نتیجه مطلوب برسانیم.»

بهتر است با استفاده از خاطرات خود سعی در افزایش حس خوب خود و خوشحالی داشته باشیم و اجازه ندهیم این خاطرات، موجب آزردگی ما شوند. تحقیقات نشان می دهد که انسان ها زمانی که به خاطرات خوش گذشته خود فکر می کنند احساس خوش حالی خواهند داشت. نکته ای که در این خصوص باید در نظر داشت این است که نباید خیلی به جزئیات این خاطرات بیندیشیم. از سوی دیگر هم راهکاری دیگر در این خصوص وجود دارد؛ می توان با تجزیه و تحلیل عامدانه و ارادی خاطرات دردناک و زجر آور (یک جدایی تلخ، اخراج از کار و...) تلاش کرد تا منطقی که در پس این اتفاقات وجود داشته است را پیدا کرد و با پیدا کردن این توضیح منطقی برای این اتفاقات ناخوشایند، به مرور از آن ها خلاصی یابید.

 این مقاله بر اساس محتوایت کتابی که عکس آن را مشاهده می کنید، نوشته شده است، در صورتی که علاقه دارید بیشتر از محتویات این کتاب آگاه شوید و جزئیات بیشتری در باره «رازهای خوشبختی»

به دست آورید می توانید آن را تهیه کرده و مطالعه کنید.(سیارک)

رازهای رسیدن به خوشبختی هشت مورد بخش اول

نظرات

در ادامه بخوانید...

رازهای رسیدن به خوشبختی هشت مورد بخش اول

در

آیا شما هم همانند اکثر انسان ها فکر می‌کنید راه رسیدن به خوشبختی داشتن شغلی بهتر، خانه ای بزرگتر و یا یک همسر ایده آل است؟ اگر پاسخ شما به این سؤال مثبت است، احتمالاً شما هم مانند سایرین دچار اشتباه شده اید، چراکه به نظر می‌رسد آنچه خوشبختی حقیقی را به ارمغان می‌آورد تا حد زیادی یک رضایت درونی است و به این عوامل بیرونی مربوط نمی‌شود. اما راز رسیدن به خوشبختی چیست؟ با سیارک همراه باشید تا پرده از این راز برداریم.

برای دهه های متوالی تحقیقات گسترده ای در رابطه با این موضوع صورت گرفته است و نتایج این تحقیقات این ادعا را ثابت می کند که خوشبختی متفاوت است از چیزی که ما فکر می کنیم. در حقیقت آن چیزی که ما فکر می‌کنیم باعث خوشبختی مان می‌شود با آن چیزی که واقعا باعث خوشبختی می‌شود تفاوت دارد. این نظر سونیا لیوبرمسکی است که دارای مدرک دکترای روان شناسی از دانشگاه ریور ساید کالیفرنیا است و این نظر را در کتاب خود با نام «رازهای خوشبختی» بیان می‌کند.

ازدواج و رابطه آن با خوشبختی

بسیار از افراد فکر می‌کنند که یک ازواج موفق شادی بی پایانی برایشان به ارمغان خواهد آورد. این مسئله ای است که با انجام تحقیقات مشخص شده است. حقیقت این است که این مسئله کاملاً درست است تنها این نکته را باید در نظر داشت که شادی حاصل شده از یک ازدواج موفق بیشتر از دو سال دوام نخواهد آورد. پس از عبور از این دو سال، هم مرد و هم زن به همان درجه ای از احساس خوشبختی خواهند رسید که پیش از ازدواج داشتند.

اما احتمالاً برایتان این سؤال پیش می‌آید که چگونه باید با این مسئله کنار آمد؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که راهکاری مؤثر برای اینکار حفظ ارتباطی خوب با شریک زندگیتان است. برای رسیدن به این مهم بهتر است که از اتفاق خوبی که برای شریک زندگی تان می‌افتد خوشحال شوید و خوشحالی خود را ابراز کنید. سونیا لیوبرمسکی بر این باور است که رابطه خوب را از این که افراد در برابر اتفاق های ناخوشایند یکدیگر چه واکنشی نشان می دهند نمی‌توان شناخت و باید برای سنجش کیفیت یک رابطه به این مسئله توجه کرد که افراد در برابر اتفاق های خوشایندی که برای شریک زندگی شان می‌افتد چه واکنشی نشان می‌دهند. زمانی که همسر شما با ذوق و شوق از این می‌گوید که در کارش ارتقاء پیدا کرده است، اگر به این خبر با خوشحالی واکنش نشان دهید، بدین معنی است که زندگی شریک زندگی تان برایتان اهمیت دارد. در این خصوص چیزی که ممکن است خوشحالی را از شما سلب کند، حمایت و واکنش بدون انرژی و بدتر از آن ابراز نظری منفی در خصوص اینگونه اتفاق ها است.

کاری که رؤیای انجامش را دارید و ارتباط آن با خوشبختی

بسیاری فکر می‌کنند که رسیدن به این کار خوشبختی بی حد و حصری برایشان  به ارمغان خواهد آورد، حقیقت اما این است که آدمیزاد به گونه ای است که به تمامی تجربه هایی که به تازگی به دست آورده است نیز عادت خواهد کرد. به همین خاطر است که تجربه رسیدن به کاری که رؤیایش را در سر دارید نیز به مرور زمان برایتان عادی می‌شود (اگر به آن دست یابید). نکته دیگری که باید در این خصوص در نظر داشت این است که زمانی که مسئولیتی به عهده شما گذاشته می‌شود، توقعات شما نیز متناسب با آن بالا می‌رود که می‌تواند تأثیر کاهنده ای در خوشبختی شما داشته باشد. در این خصوص تحقیقاتی روی گروهی از افراد صورت گرفت؛ این افراد مدیران کار کشته ای بودند که میانگین حقوقشان به چیزی حدود 135000 دلار می‌رسید. نتایج این تحقیقات نشان داد که درست در زمانی که کار جدیدی به این مدیران سپرده شد، تا مدت زمانی احساس خوشبختی در آنها افزایش پیدا کرده بود، اما پس مدت زمانی یک ساله، میزان خوشبختی شان همان اندازه ای شد که پیش از عوض کردن شغلشان داشتند.

اما برای اینکه گرفتار این اشتباه نشویم چه باید بکنیم؟ سونیا لیوبرمسکی بر این باور است که با شروع کار جدید خود نباید وضعیت گذشته خود را به فراموشی بسپارید. در حقیقت بهتر است کارهایی که در شغل پیشین خود انجام می‌دادید و علاقه ای به آنها نداشتید را چند وقت یکبار دوباره انجام دهید. اگر حالا حقوقتان افزایش پیدا کرده است و پیش از این دستمزد کمتری دریافت می‌کردید، بهتر است حداقل یک هفته ای در ماه را با همان دستمزد سابق خود زندگی کنید. اگر شب کار بوده اید، بهتر است برای مدتی تا دیر وقت سر کار بمانید. در حقیقت با این کار و با قرار دادن خود در موقعیت هایی که پیش از این دوست نداشتید، احساس خوشحالی بیشتری در موقعیت کنونی خود خواهید داشت و قدر موقعیت کنونی خود را خواهید دانست.

دریافت حقوق بیشتر و رابطه آن با خوشبختی

بسیاری بر این باوراند که دریافت دستمزد و حقوق بیشتر، آن ها را خوشبخت تر و خوشحال تر خواهد کرد. اما تحقیقات نشان می دهد که این مسئله یک مفهوم نسبی است. اما منظور ما از نسبی چیست؟ در حقیقت مهم نیست چه میزان درآمدی در طول ماه یا سال دارید، مسئله ای که در این خصوص حائز اهمیت است و بر خوشبختی شما تأثیر گذار، این است که شما نسبت به دوستان، اعضای خانواده و دیگر آشنایان خود چقدر درآمد دارید و مقدار این درآمد تفاوتی ایجاد نمی‌کند. برای مثال سونیا لیوبرمسکی از تجربه مشاهده افرادی می گوید که همه در یک نقطه از دنیا زندگی می‌کنند، اما میزان درآمدی که با آن فکر می‌کنند خوشبخت خواهند بود، تفاوت می کند. برخی عقیده دارند که با درآمدی 50000 دلاری به خوشبختی خواهند رسید و برخی دیگر فکر می‌کنند با 25000 دلار. این درحالی است که افرادی هم فکر می‌کنند که با 100000 و یا حتی 200000 دلار خوشحال و خوش بخت خواهند بود. به همین خاطر است که رابطه دستمزد با خوشبختی یک مفهوم نسبی است.

اما چه کاری از ما ساخته است که گرفتار این اشتباه نشویم؟ یکی از راهکارهایی که می‌توانیم به کار بگیریم این است که خوشبختی را با سرمایه ای که در اختیار داریم بخریم. در حقیقت می توانیم با پرداخت پول، یک منبع محدود دیگر را خریداری کنیم و آن «زمان» است. می توان با پرداخت دستمزدی به افراد مختلف، از آنها خواست که کارهای وقت گیر را برای شما انجام دهند. کارهایی مثل نقاشی دیوارهای خانه یا تعمیر لوله های خانه و از این قبیل کارها. خودتان هم می توانید وقتتان را صرف کارهایی کنید که باعث خوشحالی تان می‌شود. با خانواده خود وقت بگذرانید یا یک برنامه تلوزیونی که دوست دارید را مشاهده کنید.

داشتن خانه ای بزرگ و جادار و رابطه آن با خوشبختی

بسیاری بر این باورند که داشتن خانه ای بزرگ سبب خوشبختی و خوشحالی آنها خواهد شد، اما حقیقت این است که همه چیز بستگی به شرایطی دارد که به واسطه آن اقدام به خرید خانه جدید و بزرگ خود می‌کنید. در واقع اگر مجبور به گرفتن وام و یا پول قرض گرفتن از آشنایان خود برای خرید منزل کنید، به احتمال قریب به یقین، اوضاع آنگونه که اکنون فکر می‌کنید نخواهد بود. تحقیقات نشان می‌دهد که کاهش عوامل استرس زا (مثل بدهکار بودن به شخص یا اُرگانی) به مراتب تأثیر بیشتری در احساس خوشبختی شما خواهد داشت تا اینکه چیز تازه ای بدست آورید. بنا به نظر سونیا لیوبرمسکی «لذت داشتن یک خانه بزرگ و جادار، نمی‌تواند بر استرس ناشی از بدهی ماهیانه شما غلبه کند و در نهایت احساس خوشبختی نخواهید کرد.»

اما چگونه گرفتار این اشتباه نشویم؟ تحقیقات نشان می‌دهد که این تجربه ها هستند که ما را خوشبخت می‌کنند و  نه چیزهای مادی که خریداری می‌کنیم. و «به نظر می‌رسد که کسانی بیشتر احساس خوشبختی می‌کنند که سعی می‌کنند هر آن چه را که با سرمایه خود خریداری می‌کنند، بدل به چیزی کنند که برایشان تجربه های جدیدی به ارمغان می‌آورد. حال می‌خواهد این چیزی که خریداری می‌کنند یک گیتار باشد، یک بلیط هواپیما یا حتی یک دوربین عکاسی، تفاوتی نمی‌کند.» زمانی با آن چیزی که در اختیار دارید احساس خوشبختی خواهید کرد که خاطرات خوش و خوبی با آن ها برای خود بوجود بیاورید. مثلاً می‌توانید با خودرویی که تازه تهیه کرده اید، برنامه یک سفر خانوادگی را بچینید یا در مکان جدیدی که خریده‌ اید، یک مهمانی ترتیب دهید.

محقق شدن هدفی بزرگ و رابطه آن با خوشبختی

بسیاری بر این باورند که دست یابی به هدفی بزرگ که همیشه در ذهن می پرورانده اند، برایشان خوشبختی را به ارمغان خواهد آورد. با این حال جالب است بدانید که بنا به تحقیقات صورت گرفته، این تقلا و تلاش برای رسیدن به هدفی مشخص است که برای انسان خوشبختی به ارمغان می آورد. در حقیقت، اگر دست یابی به هدف و تلاش به رسیدن به هدف را به صورت دو مورد جداگانه در نظر بیاوریم، این مورد دومی است که از عناصر خوشبختی به شمار می رود. بیایید نگاهی به عقیده سونیا لیوبرمسکی در این خصوص بیندازیم. او در کتاب خود عنوان کرده است: «یکی از تناقض‌هایی که در خصوص احساس خوشبختی در این مورد بخصوص وجود دارد این است که رسیدن به هدف با مسیری که برای رسیدن به آن طی می کنیم، دارای تفاوتی اساسی هستند، به همین خاطر بهتر است که تا زمانی که به رؤیایی که در سر می پرورانده ایم، دست نیافته ایم، راجع به این موضوع قضاوت نکنیم، چراکه ممکن است از اینکه شرایط آنگونه که فکر می کرده‌ ایم، نبوده است، ناراحت خواهیم شد.» زمانی که تمام حواس و تمرکز خود را برای رسیدن به هدفی و رؤیایی مشخص به کار می بندیم، برنامه ریزی مشخصی برای خود طرح می کنیم، به علاوه در این مسیر فرصت هایی بوجود خواهد آمد که به ما این امکان را می دهد که مهارت های تازه ای یاد بگیریم و تجربه های جدیدی داشته باشیم و در حقیقت همین ها است که احساس خوشبختی را برای ما به ارمغان می آورد. علاوه بر این مواردی که ذکر شد، زمانی که به دنبال هدفی بخصوص می‌ رویم و قصد تحقق بخشیدن به آن را داریم، برای خود اهداف کوتاه مدتی در نظر می گیریم که در حقیقت زیرمجموعه آن هدف و رؤیای اصلی به شمار می‌روند و خود را به این ملزم می کنیم که در زمانی مشخص حتما باید به آن هدف دست یابیم. این نکته نیز از دیگر مواردی است که احساس خوشبختی را به ارمغان می آورد.

حال با آنچه که تا کنون مطرح شد راهکار اساسی برای لذت بردن از مسیر رسیدن به هدف این است که برای هر موقعیتی که برای رسیدن به هدف به آن دست می یابیم کمال توان و انرژی خود را به کار بندیم. سونیا لیوبرمسکی در این خصوص در کتاب خود عنوان می کند: «به جای صرف کردن تمامی حواس و تمرکز خود بر روی هدف نهایی، بهتر است از تدابیر مختلفی که برای رسیدن به آن هدف و نیز راهکارهایی که برای رسیدن به آن به کار می بندیم، تا حد ممکن لذت ببریم و با تمام توان مراحلی که برای رسیدن به آن هدف را باید سپری کنیم، پشت سر بگذاریم.

این مقاله ادامه دارد...

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا مردم از وقت گذراندن با دوستان بیشتر از خانواده خوشحال هستند

در

دوستان
جای نگرانی نیست: دانشمندان دریافته اند که چرا مردم از وقت گذراندن  با دوستان بیشتر از خانواده خوشحال هستند.
روانشناسان آمریکایی دریافتند که وقت گذراندن با دوستان ، نه خانواده ، مردم را شادتر می کند. با این حال ، این مسئله نگرش های مختلف نسبت به دوستان و خانواده نیست ، بلکه مربوط به فعالیت های مشترک است - تفریح ​​با هر دو نفر برای مردم به همان اندازه خوشایند است ، اما وظایف خانه باعث شادی نمی شود.
 

روانشناسان دانشگاه South Methodist در ایالات متحده دریافته اند که گذراندن وقت با دوستان و نه با خانواده باعث خوشبختی بیشتر مردم می شود. با این حال ، نتایج خیلی ساده نیستند - همه چیز در مورد توزیع زمان صرف شده برای سرگرمی و مسئولیت است. sayarak.com نتایج یک مطالعه منتشر شده در مجله شخصیت و روانشناسی اجتماعی را تجزیه و تحلیل کرد .

چرا مردم از وقت گذراندن  با دوستان بیشتر از خانواده خوشحال هستند.


محققان می نویسند: "تحقیقات قبلی نشان می دهد که داشتن یک رابطه نزدیک یک نیاز اساسی انسان است که اگر برآورده شود ، با رفاه ارتباط مثبت دارد." "به تازگی ، دانشمندان استدلال کرده اند که برقراری ارتباط با شرکا و اعضای خانواده می تواند از نظر روانی سنگین باشد ، به عنوان مثال ، به دلیل فشارهای ناشی از نیاز به حمایت ، مراقبت و همدلی."

 

این امر محققان را بر آن داشت تا آزمایش کنند که مردم چگونه اوقات خود را با خانواده و دوستانشان ارزیابی می کنند و آیا مورد آخر واقعاً باعث خوشبختی آنها می شود.بیش از 400 نفر در این تحقیق شرکت کردند. محققان از آنها خواستند تا درباره زمانی که با دوستان یا خانواده می گذرانند فکر کنند ، کاری را که انجام می دهند به خاطر بسپارند و ارزیابی کنند که آیا این تجربیات احساساتی مانند خوشبختی ، رضایت و احساس معنی را برای آنها به همراه داشته است. هر احساس از 0 (تقریباً هرگز) تا 6 (تقریباً همیشه) رتبه بندی شد.


این اطلاعات و سایر پاسخ ها در مورد احساس شرکت کنندگان در زمان های مختلف به نویسندگان اجازه می دهد تا میزان خوشبختی تجربه شده با دوستان و خانواده خود را ارزیابی کنند.

 

اوقات گذراندن با خانواده و شرکای عشقی امتیاز کمتری را کسب می کند - شرکت کنندگان در اطراف دوستان احساس خوشبختی می کردند.با این حال ، محققان متذکر می شوند ، این مربوط به وضعیت رابطه نیست ، بلکه در مورد آنچه شرکت کنندگان با افراد خاصی انجام داده اند. اگر یک سرگرمی جالب با دوستان ، و سپس با خانواده و فرزندان همراه بود - اول از همه ، کارهای خانه و سایر فعالیت های نه چندان دلپذیر بود.

 

فعالیت با شرکای عشقی شامل معاشرت ، آرامش و غذا خوردن است. مردم اغلب با دوستانشان کار مشابهی انجام می دهند ، اما در نسبت های مختلف - به عنوان مثال ، 65٪ از وقت با دوستان خود با ارتباطات ارتباط داشت ، اما شرکت کنندگان در مطالعه فقط 28٪ از وقت با شرکا ارتباط برقرار کردند.

در حالی که اوقات را با فرزندان خود می گذراندند ، شرکت کنندگان همچنین زمان بیشتری را صرف فعالیتهایی می کردند که باعث ایجاد ارتباطات منفی مانند کارهای خانه و مسافرت می شد.

 

با این حال ، مراقبت از کودکان به طور کلی به عنوان یک فعالیت مثبت ارزیابی شد.ناتان هادسون ، استاد روانشناسی می گوید: "ایجاد فرصت هایی برای تجربه های مثبت با شرکای عشقی و کودکان مهم است - و از لحظات مثبت در کنار آنها واقعاً لذت ببرید. بعید به نظر می رسد که روابط خانوادگی چیزی بیشتر از کارهای خانه و مراقبت از کودکان را شامل نمی شود! "

 

هادسون خاطرنشان می کند که وقتی شرکت کنندگان فقط فعالیت های لذت بخش را توصیف می کردند ، تفاوت معناداری در رتبه بندی بین گذراندن وقت با دوستان و خانواده وجود نداشت. به عبارت دیگر ، تفریح ​​با هر دو به همان اندازه برای آنها خوب بود.هادسون توضیح می دهد: "تحقیقات ما نشان داده است كه اختلاف رضایت از دوستان و خانواده هیچ ارتباطی با تفاوت روابط بین افراد ندارد." "بنابراین این مقاله یک دید خوش بینانه از خانواده ارائه می دهد و فرض می کند که مردم هنوز از بودن در کنار شرکای عشقی و فرزندانشان لذت می برند."

 

به هر ترتیب ، برقراری ارتباط با دوستان و اعضای خانواده برای شخص ضروری است - پزشکان آلمانی هشدار می دهند که تنهایی خطر حمله قلبی ، سکته مغزی و مرگ را از هر علت افزایش می دهد .پیگیری بیش از 4000 بزرگسال مسن نشان داد که عدم وجودروابط اجتماعی در جامعه خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی را 44٪ افزایش می دهد و خطر مرگ ناشی از آن را 47٪ افزایش می دهد.

 

محققان طبقه بندی شده در گروه افراد منزوی اجتماعی قرار دادند که شریک ، دوست و عضوی از هیچ سازمان سیاسی ، مذهبی ، اجتماعی ، ورزشی یا شغلی نبودند.معلوم شد که آسیب پذیرترین گروه زنان ، افراد بیکار و غیرفعال جسمی ، با سطح تحصیلات و درآمد پایین تر ، سیگاری ها و مستعدان افسردگی هستند.

نظرات

در ادامه بخوانید...

40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی واقعی به همراه می‌آورد

در

چه چیزی شما را خوشحال می‌کند؟ طبق تحقیقات به عمل آمده توسط DoubleTree از 2000 نفر بزرگسال، از قرار معلوم، چیزهای کوچکی در زندگی وجود دارند که موجب شادی ما می‌شوند.
ممکن است برایتان عجیب باشد که بدانید انسان‌ها معمولاً خوش‌بین هستند چرا که بیش از نصف بزرگسالان گفته‌اند آنها طرز تلقی «نیمه پر لیوان» را از زندگی دارند و 56% خودشان را مشخصاً خوشبخت دانسته‌اند.
بیش از یک‌چهارم از آنها گفتند که چیزهای کوچک معدودی وجود دارند که بتوانند آنها را مشعوف کنند، و تحقیق نشان داد که شگفتی‌های کوچک، بزرگترین شادی‌ها را برایمان به همراه می‌آورد؛ و 82% گفتند که بهترین چیزها در زندگی، بطور غیرمترقبه اتفاق می‌افتد.

40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی واقعی به همراه می‌آورد

دکتر گلن ویلیامز استاد روان‌شناسی دانشگاه ناتینگهام تِرِنت گفته است: «یک اکسیر مؤثر برای رسیدن به خوشبختی، لزوماً از طریق تجربه کردن رویدادهایی نیست که ما ممکن است برای آنها برنامه‌ریزی کرده باشیم؛ رویدادهایی همچون: ازدواج کردن، تغییر منزل مسکونی، گرفتن آن همه ترفیعات، یا حتی استفاده از تعطیلات»
خوشی‌های زندگی هر چند کوچک و غالباً غیرمترقبه هستند، می‌توانند لبخند را به روی لبانمان بنشانند و به ما در راه ساختن یک زندگی شادتر و پرمعناتر برای خودمان و دیگران، کمک کنند.(سیارک)
40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی حقیقی و احساس خوشبختی به همراه می‌آورند، در زیر آمده است:
1- پیدا کردن پول در جیب‌تان، موقعی که از وجود آن خبر ندارید
2- پرسیدن حال شما توسط چند نفر که به سلامتی شما اهمیت می‌دهند
3- رفتن به رختخواب در مواقعی که ملحفه‌ها تمیز هستند
4- یک حمام یا دوش خیلی طولانی، در مواقعی که وقت کافی دارید.
5- لبخند زدن به یک کودک
6- دریافت یک پیام 10 دقیقه‌ای از طرف شریک زندگی یا دوست
7- در آغوش گرفتن و بغل کردن کسی، قبل از بلند شدن از خواب و شروع کار روزانه
8- از خواب بلند شدن و دیدن یک روز آفتابی و زیبا
9- داشتن یک مکالمه تلفنی طولانی با کسی که برایش اهمیت قائل هستی و مدتی است که با او صحبت نکرده‌ای
10- مشاهده بارش باران در هنگامی که مجبور نیستی به جایی بروی و روی کاناپه به حالت چمباتمه نشسته ای
11- مشاهده کودکان در حال بازی یا خنده با همدیگر، که شما را به یاد شادی‌های دنیا می‌اندازد
12- گذراندن قسمتی از وقت خود با حیوانات خانگی یا حیوانات به طور کلی.
13- یک غریبه به شما یک لبخند صمیمانه بزند
14- یک کش دادن خوب و طولانی به بدن، در موقعی که اول صبح از خواب بیدار می‌شوی تا به بدن خود حرکت بدهی
15- خندیدن بلند به یک خاطره خنده‌دار
16- یک ابراز احساس محبت‌آمیز از کسی در زندگی خودتان، مثلاً به سادگی کمک کردن کودکتان به شما برای پختن شام
17- یک بوی خوشایند شما، از بوی نان تازه گرفته تا بوی چمن تازه زده شده
18- یک بغل کردن معنی‌دار و طولانی از کسی که برایش اهمیت قائل هستی
19- پوشیدن لباس‌ها، پس از آن که روی رادیاتور شوفاژ گرم شده باشند
20- چند لحظه خلوت کردن با خود، وقتی که همه چیز شلوغ و پلوغ شده باشد
21- تماشای غروب یا طلوع آفتاب
22- بوی محیط خارج از خانه، پس از متوقف شدن باران
23- گوش دادن به هنرمند یا آلبوم مورد علاقه خودتان
24- دریافت کردن یک ایمیل یا یک نامه از یک دوست
25- شانس انجام یک کار خلاقانه، از رنگ‌آمیزی یک مجموعه کشوی قدیمی گرفته تا خط خطی کردن یک تصویر
26- گرفتن دست کسی که به او عشق می‌ورزید
27- خوردن صبحانه‌‌تان در رختخواب
28- بازی کردن یک بازی که شما در بچگی‌هایتان دوست داشتید
29- خوردن غذای سالم وخوشمزه که باعث شود احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید
30- نیم ساعت چرت زدن اضافه در رختخواب
31- اختصاص کمی وقت به خودتان برای خواندن کتابی که دوست دارید
32- خریدن نوشیدنی یا اسنک مورد علاقه‌تان و مزه‌مزه کردن آن
33- دریافت گل از کسی که شما برایش اهمیت دارید
34- خوردن ناهار در بیرون و در آفتاب
35- آزمایش کردن یک دستورالعمل جدید آشپزی و ابداع یک غذای خوشمزه
36- اعلام حمایت از شما به وسیله دوستان یا خانواده‌تان
37- گوش دادن به یک آهنگ مورد علاقه که سالهاست نشنیده‌اید
38- اختصاص وقت برای کمک کردن به برخی افراد در خصوص مسائل‌شان
39- گذراندن اوقات در خانه‌تان، وقتی که آراسته و تمیز باشد
40- کسب یک پیروزی کوچک، از قبیل تعمیر ماشین لباس‌شویی یا تعویض یک لامپ

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

ازدواج با این تیپ مرد‌ها اشتباه است

در


ازدواج و تشکیل خانواده موضوعی است که همه دختران و پسران مجرد درباره آن فکر می کنند.موضوع ازدواج اما برای دختران دم بخت و انتخاب همسر قدری پیچیده تر است ، شریک زندگی مناسب چه ویژگی هایی نباید داشته باشد؟ سوالی که شاید کمتر به آن فکر کرده باشیم و همیشه دنبال این هستیم که مرد رویاهای من چگونه باید باشد.

ما در این گزارش درباره مردانی می نویسیم که ازدواج با آنها شما را به دردسر می اندازد.

مردی که پیش از شما با دخترهای بسیار زیادی در ارتباط بوده است

می‌دانم که دارید چه فکری می‌کنید؛ حتما می‌گویید که بالاخره همه ما در این زمینه گذشته‌ای داریم. اما آیا به‌نظر شما می‌توان به مردی که روابط بسیار زیادی در گذشته داشته است، اعتماد کرد؟ هنگامی‌که روابط گذشته‌ یک مرد آن‌قدر زیاد هستند که نمی‌توانید از آنها سر دربیاورید، می‌تواند یک علامت هشدار باشد که او فرد متعهدی نیست. شما باید کنجکاو شوید که چرا همه روابط قبلی او که کم هم نیستند، به شکست منجر شده‌اند. آیا او به طرف مقابلش خیانت کرد؟ آیا پس از یک مدت طولانی همچنان تعهدی به آن رابطه نداشت؟ آیا به دخترهای قبل از شما گفته است که قصدش ازدواج نیست؟ به‌علاوه با وجود دخترهای بسیار زیادی که قبلا در زندگی او بوده‌اند، قطعا این احتمال وجود دارد که بخواهد به یکی از روابط گذشته‌اش برگردد. بنابراین یادتان باشد که اگر به‌دنبال فرد مناسب برای ازدواج هستید، از مردانی که روابط قبلی متعددی داشته‌اند، دوری کنید.(سیارک)

مردی که در مورد آینده رابطه‌تان هیچ صحبتی نمی‌کند

این مورد کاملا واضح است. اگر مردی به‌هیچ‌وجه در مورد آینده و برنامه‌هایی که در ذهنش دارد با شما صحبت نمی‌کند، یعنی تمایلی به ازدواج با شما ندارد. چنین مردی چون به هیچ‌چیز متعهد نیست، می‌تواند به زندگی باب‌ میلش ادامه دهد، بدون آنکه هیچ‌گونه احساس مسئولیتی در قبال شما داشته باشد. برای زنی که در آینده‌ نزدیک به‌دنبال ازدواج است، این یک علامت هشدار جدی به‌حساب می‌آید. یک رابطه‌ی سالم باید شامل گفت‌وگوهای مستقیم و صادقانه در مورد اهداف و برنامه‌های آینده‌ی دو طرف باشد.

مردی که در اغلب اوقات بدون شما بیرون می‌رود

برای یک زوج بسیار عادی است که زمان‌های مخصوص به خودشان را داشته باشند و در تمامی اوقات با هم نباشند، با این حال اگر طرف مقابل شما در اکثر مواقع به‌تنهایی بیرون می‌رود و از شما نمی خواهد که همراهی‌اش کنید، این می‌تواند یک علامت هشدار باشد. به‌علاوه یک مرد باید بخواهد شما را به دوستان و آشنایانش نشان دهد و با دوستان و اطرافیان شما نیز آشنا شود تا ببیند که آیا زوج مناسبی هستید یا خیر. اگر احساس می‌کنید که شما را پنهان می‌کند و دوست ندارد در جمع‌های دوستانه‌اش حاضر شوید، در اغلب موارد به این معناست که شما و این رابطه برای او چندان جدی نیستید.

مردی که بیش‌ازحد به کارش علاقه دارد

یک مرد پُرکار و سخت‌کوش قطعا جذاب است اما بعضی اوقات این ویژگی مثبت می‌تواند به یک مانع در مسیر رابطه شما تبدیل می شود. یک مرد بسیار پرکار ممکن است آن‌قدر به شغل و آینده‌اش در آن حرفه متعهد باشد که نتواند به این زودی‌ها به ازدواج و تشکیل خانواده فکر کند. به‌احتمال زیاد دلیلش این است که آن‌قدر سرگرم انجام کارهای لازم برای پیشرفت در شغلش است که وقت یا ظرفیت ذهنی کافی را برای تمرکز روی خود یا رابطه‌اش ندارد.

مردی که با زن‌های دیگر بیش‌ازحد گرم می‌گیرد

مردی که با زن‌های اطرافش بیش‌ازحد گرم می‌گیرد، به این زودی‌ها قصد ازدواج ندارد. دلیلش این است که اگر در مورد طرف مقابلش واقعا جدی بود، می‌توانست از این کار دست‌ بردارد و فقط با همان زن حرف بزند و شوخی کند. درحالی‌که شوخی و سرزندگی ایرادی ندارد اما مردی که مرد زندگی باشد نباید به‌هیچ‌وجه با زنان دیگر رفتاری گرم و صمیمانه داشته باشد. این یک علامت هشدار بزرگ است.(سیارک)

مردی که اصلا بچه نمی‌خواهد

یکی از شیرینی های زندگی بی تردید فرزندآوری و بچه دار شدن است، لذت مادر شدن با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست، مردی که بچه نمی خواهد اگرچه شاید به مفهوم این نباشد که قصد ازدواج ندارد اما نشانه‌ آن است که برای یک رابطه‌ جدی به‌هیچ‌وجه آماده نیست. شما باید در مورد برنامه‌ها و اهداف آینده او به‌طور جدی صحبت کنید و اگر متوجه شدید که تمایلی ندارد در مورد آینده صحبت کند، یعنی احتمالا به این زودی‌ها قصد ازدواج ندارد.

مردی که هنوز در مورد رابطه‌ی قبلی‌اش صحبت می‌کند

کاملا طبیعی است که یک مرد گاهی اوقات در لابه‌لای حرف‌هایش به رابطه‌ی قبلی‌اش اشاره کند اما اگر این کار را بیش‌از حد و به دفعات زیاد انجام می‌دهد، می‌تواند یک علامت هشدار باشد. اگر طرف مقابل شما دائما به رابطه‌ قبلی‌اش فکر می‌کند، نشانه آن است که برای تعهد به شما آمادگی لازم را ندارد.

مردی که دوستانش خیلی جوان‌تر از خودش هستند

همه ما دوستانی در سنین مختلف داریم، با این حال هنگامی‌که یک مرد فقط دوستان کوچک‌تر از خودش داشته باشد، نشانه‌ آن است که به بلوغ فکری کامل نرسیده است. همچنین اگر تمام دوستان او اهل مهمانی و خوشگذرانی باشند و در مورد شغل یا روابط‌شان جدی نباشند، او هم این‌گونه خواهد بود. واقعیت این است که شخصیت هر کس تا حد زیادی شبیه دوستانش خواهد شد. بنابراین اگر طرف مقابل‌تان به همراه چنین دوستانی به یک مهمانی دعوت باشد، به‌احتمال زیاد از رفتن به آن مهمانی صرف‌نظر نخواهد کرد تا در خانه بماند و با همسر یا نامزدش وقت بگذراند. منبع:جام جم

نظرات

در ادامه بخوانید...

توپهای شعبه بازی

در


زندگی را مانند یک مسابقه تصور کنید که در آن با پنج توپ در هوا شعبده بازی میکنید. برایشان نامی انتخاب کنید کار، خانواده، سلامتی، دوستان و روح . حال تصور کنید که تمام آنها را در هوا نگه داشته‌اید. خیلی زود میفهمید که کار، یک توپ پلاستیکی است. اگر آن را بیاندازید دوباره با جهش برمیگردد. اما چهار توپ دیگر خانواده، سلامتی، دوستان و روح شیشه‌ای هستند. اگر یکی از آنها را بیاندازید، به طرز جبران ناپذیری موجب کوبیدگی، ضرب، شکستگی، آسیب و حتی تفرقه در شما میشود. آنها هرگز مثل هم نیستند. شما باید بدانید که تعادل را در زندگی خود حفظ کنید. اما چگونه؟
با مقایسه کردن خودتان با دیگران ارزش خود را دست کم نگیرید. دلیلش این است که ما با هم تفاوت داریم و هر کداممان خاص هستیم.
اهدافتان را طبق آنچه که برای دیگران مهم است تعیین نکنید. فقط خودتان هستید که میدانید چه چیزی برای شما بهتر است.
قدر چیزهایی که از همه چیز بیشتر به قلبتان نزدیک هستند را بدانید. طوری به آنها چنگ بیاندازید که گویی زندگی شما بدون آنها یک زندگی بی‌معنا است.
اجازه ندهید که با زندگی کردن در گذشته یا آینده زندگی از دستتان برود. با زندگی کردن در روز و در لحظه ، گویی تمام عمرتان را زندگی کرده‌اید.
وقتی که هنوز چیزی برای بدست آوردن دارید تسلیم نشوید. هیچ چیز واقعا تمام نمیشود، جز در لحظه‌ای که دست از تلاش بردارید.
از پذیرفتن اینکه شما از حالت ایده‌آل کمترید نگران نباشید. این همان ریسمان شکننده‌ای است  که ما را به یکدیگر وصل میکند.
از مواجهه با خطرات نگران نباشید. اینکه یاد بگیریم چگونه شجاع باشیم یک امر کاملا تصادفی و شانسی است.
با گفتن اینکه به دست آوردن عشق ناممکن است آن را از زندگی خود بیرون نکنید. سریعترین راه برای رسیدن به عشق این است که عشق بدهید. سریع‌ترین راه از دست دادن عشق هم این است که آن را سفت بگیرید. و بهترین راه برای نگه‌داشتن عشق این است که به آن اجازه‌ی پرواز دهید.
آنقدر سریع در زندگی ندوید که فراموش کنید کجا هستید و فقط به جایی که میروید فکر نکنید.
فراموش نکنید که بزرگترین نیاز عاطفی هر فردی این است که قدر او را بدانند.
نگران آموختن نباشید. دانش سبک است، گنجی است که همیشه میتوانید آن را با خود همراه داشته باشید.
بی‌پروا از زمان و کلمات استفاده نکنید. نمیتوانید دوباره آنها را بدست آورید. زندگی مسابقه نیست، بلکه سفری است که باید از هر کدام از مراحل مسیر لذت ببرید.ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

خلاقیت و روش های پرورش آن

در

نو آوری و خلاقیت و روش های ایجاد و پرورش آن در کودکان

در این مقاله می خواهیم به تعریف خلاقیت بپردازیم و روش های ایجاد یا پرورش آن در کودکان را مرور و بررسی کنیم. همچنین علل و عوامل مؤثر بر آن را به صورت مختصر بیان کنیم.

آیا تا به حال به معنی لغوی و اصطلاحی خلاقیت فکر کرده اید؟

آیا در اطرافیان خود کسی را دیده اید که به نظر اکثر اطرافیان دارای خلاقیت باشد؟

نظر شما در مورد خلاقیت چیست؟

آیا خلاقیت به نحوه ی تربیت بستگی دارد؟ آیا خلاقیت ارثی است؟ یا تأثیر محیط و ارث است؟

نقش خانواده در پرورش خلاقیت چیست؟

همه این ها و هزاران مورد دیگر سؤال هایی هستند که هر روز ممکن است برای هر کدام از ما پیش بیاید.

در تعریف خلاقیت می توان گفت: خلاقیت توانایی بالقوه است که در همه ی افراد وجود دارد و با پرورش و تقویت بالفعل می شود تا به حد نهایی خود برسد و در نهایت منجر به ابتکار و ابداع شود.

پس می توان گفت: خلاقیت توانایی است که باید آن را پرورش داد تا شکوفا شود. این افراد معمولا افرادی کنجکاو هستند و در زمینه ای خاص یا در زمینه های مختلف به ابتکار و نوآوری دست می زنند. این نکته برای والدین بسیار مهم است. خانواده ها تمام توان خود را به کار می برند تا فرزندی را پرورش دهند که دارای هوش بالا باشد و در زمینه های مختلف مانند: موسیقی، ریاضی و سایر علوم استعداد های خود را به نمایش بگذارد. هر گاه کلمه خلاقیت به گوش ما می رسد با خود فکر می کنیم فردی که دارای خلاقیت است احتمالا باید هوش سرشاری داشته باشد یا افرادی که همه ی درس های خود را با نمره های خوب پاس می کنند احتمالا افراد خلاقی هستند. ولی در بعضی مواقع می بینیم که این قضیه در همه جا صدق نمی کند. یعنی هر چند که هوش و خلاقیت با هم در ارتباط هستند ولی خلاقیت علاوه بر هوش به پرورش محیط اطراف نیاز دارد. بنا براین اگر می خواهید فرزندی خلاق داشته باشید لازم است محیطی مناسب را برای او فراهم کنید. شاید بتوان گفت خلاقیت رابطه مستقیم با میزان تفکر و دقت دارد. افراد خلاق به مسائل با دید دیگری می نگرند. افراد خلاق با استفاده از ساده ترین وسایل می توانند وسیله ای ابداع کنند تا مشکلات خود را با آن برطرف کنند. افراد عادی در همین شرایط اگر هم توانایی حل مسئله را داشته باشند مدت زمان بیشتری طول می کشد و به تمرین و تکرار بیشتری نیاز خواهند داشت.

رشد و شکوفایی کودک علاوه بر استعداد به محیط او باز می گردد.

اولین محیطی که کودک در آن قرار می گیرد، مهم ترین سال های زندگی خود را در آن می گذراند و شخصیتش در آن دوران شکل می گیرد محیط خانه است.

پس خانواده در رشد و شکوفایی خلاقیت کودک نقش مهمی دارد.

کودک مهم ترین و حساس ترین مراحل رشد خلاقیت را در خانه سپری می کند. محیط خانواده و شرایط خانواده، روش های فرزند پروری و نگرش والدین به اصول فرزند پروری در رشد و شکوفایی خلاقیت سهمی مهم ایفا می کند. روش های فرزند پروری مانند روش های مقتدرانه یا سهل انگارانه در پرورش خلاقیت کودکان بسیار حیاتی است. علاوه بر پرورش محیط خانواده می تواند خلاقیت کودکان را سرکوب کند. کودکی که در حال رشد است لازم است مورد توجه والدین قرار بگیرد و ابزار های مناسب برای ارضای کنجکاوی او در اختیارش باشد. باید در خانواده ای اهل مطالعه پرورش یابد تا با الگو برداری از اعضای خانواده به مطالعه مشغول شود و با علم بیشتر بتواند به بهترین شکل ممکن استعداد های خود را شکوفا کند و به ابتکار دست بزند.

پرورش خلاقیت اساساً باید در محیط خانواده شکل بگیرد

زیرا کودک و نوجوان بیشتر اوقات فراغت خود را در خانه هستند بنا بر این طبیعی است که بیشترین تأثیر را از آن بپذیرند. علاوه بر خانواده دیگر سازمان های اجتماعی مانند مدرسه و ... در پرورش خلاقیت کودک نقش دارند ولی نقش خانواده در این میان پر رنگ تر است. خانواده می تواند فرصت های لازم برای سؤال کردن، کنجکاوی و کشف محیط را به کودکان بدهد و یا این که این فرصت ها را از آن ها بگیرد. اغلب والدین در دوران کودکی فرزندانشان، دوست دارند آرام در گوشه ای بنشینند تا بتوانند به کارهای خود بپردازند غافل از این که در حال از دست دادن بهترین فرصت ها برای تربیت کودک خود هستند. علاوه بر تمام مواردی که گفته شد برای پرورش خلاقیت محیط خانواده باید سرشار از فعالیت بازی و شادی باشد. باید به کودک فرصت داده شود تا با دست ورزی فعالیت هایی را انجام دهد و حتی گاهی اوقات برخی از وسایل را برای فهمیدن طرز کار آن ها خراب کند. قدرت تخیل کودکان در خلاقیت آن ها تأثیر دارد. همه ی کودکان با درجه ای از تفاوت خلاق هستند و بهترین زمان برای کشف این خلاقیت ها زمان بازی کردن آنان است. در دوران کودکی هر خصوصیتی در کودک تقویت شود همان خصوصیت در او نهادینه می شود و در بزرگسالی همراه او خواهد بود. پس اگر بزرگسالی خلاق می خواهید باید از دوران کودکی او را پرورش دهید.

حال به این می پردازیم که چگونه خلاقیت را در کودکان خود پیدا کنیم.

یعنی کودکان خلاق دارای ویژگی هایی هستند که می توان باتوجه به این ویژگی ها آن ها را شناسایی کرد.

این کودکان در گوش دادن، مشاهده کردن و انجام دادن کارها دقت فراوانی دارند. شور و نشاط و مشغولیت های شدید جسمانی دارند. اغلب توانایی سخن گفتن خوبی دارند و جزئیات یک ماجرا را به تفصیل بیان می کنند. در صحبت های خود از قیاس، استدلال و نتیجه گیری استفاده می کنند. به مطالعه منابع مختلف علمی علاقه مند هستند. در محیط اطراف خود دقت زیادی می کنند. در مورد کشفیات خود با دیگران با علاقه بسیار صحبت می کنند. توانایی ابداع و تغییر در بازی ها را دارند. برای فهمیدن امور مختلف کنجکاوی زیادی دارند. در گفتار جسارت زیادی دارند و سؤالات عجیب مطرح می کنند.

برای افزایش خلاقیت در کودکان لازم است کار های زیر را انجام دهیم.

هرگز در هیچ شرایطی کودک را تحقیر نکنیم. محیط مناسب برای انجام کارهای خلاق آن ها فراهم کنیم. کارهای خلاق کودک را تشویق کنیم و آن ها را در معرض نمایش و ارزیابی قرار دهیم. به عنوان بزرگسال کارهای خلاقانه انجام دهیم و اجازه بدهیم کودکمان شاهد کارهای خلاق ما باشد. به شیوه های آموزش در خانواده ی خود توجه داشته باشیم. برای کارهای خلاق دیگران ارزش قائل باشیم. اجازه آزمایش و خطا را به فرزندان خود بدهیم، زیرا باعث پرورش روحیه ی شجاعت در آن ها می شود و از تجربه های نو نمی ترسند. آن چه بیشترین اهمیت را در پرورش خلاقیت کودکان دارد این است که اجازه بدهیم کودک با همه ی رفتارهای عجیب و غریبش خودش باشد، همیشه توجه داشته باشیم که استعداد تنها بخش کوچکی از خلاقیت است و تمرین و نظم بخشیدن به آن بیشتر اهمیت دارد.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...