جدا شدن از فردی که برای مدتی طولانی با او رابطه داشته اید و پایان دادن به رابطه کار ساده ای نیست. اگر کسی که تصمیم به پایان رابطه گرفته باشد، شما نبوده باشید، این مسئله به مراتب دشواری های بیشتری در پیش روی شما قرار خواهد داد. اما هر رابطه ای شرایط منحصر به فرد خود را خواهد داشت و اساسا مسائل و مشکلات هیچ دو رابطه ای با یکدیگر شباهت نخواهند داشت؛ گاهی ممکن است فرد از ناراضی بودن طرف دیگر از شرایط حادث شده کاملا غافل شده باشد و از سوی دیگر شاهد روابطی هستیم که برای مدتی طولانی و به مرور زمان بر مشکلات و تنش میان دو فرد حاضر در رابطه افزوده شده و در نهایت این مشکلات به جایی می رسند که دیگر امکان ادامه دادن رابطه میان دو فرد غیر ممکن خواهد بود.
اما صرف نظر از این که رابطه فرد چگونه بوده و این که چه چیزی سبب پایان دادن به رابطه میان دو نفر شده باشد، اگر در طول زندگی خود چنین تجربه ای داشته باشید، به خوبی از این مسئله آگاهی دارید که بازگشتن به حالت عادی و انجام کار های روز مره همانند قبل، پس از پایان رابطه، تا چه اندازه می تواند کار دشواری باشد. در حقیقت این گونه جدایی ها یکی از تنش آور ترین اتفاقاتی است که انسان در طول دوران جوانی خود می تواند تجربه کند. اما همان گونه که زندگی پیش می رود و راهی برای متوقف کردن زمان یا بازگشت به عقب وجود ندارد، بسیاری از افراد پس از مدتی که این گونه تنش ها را تحمل می کنند، به این نتیجه می رسند که باید وارد رابطه ای جدید شوند و گذشته را به فراموشی بسپرند.
زمانی که رابطه میان دو فرد در معرض تهدید قرار می گیرد و این گونه به نظر می رسد که به زودی همه چیز پایان خواهد یافت، انسان به صورت ناخود آگاه دچار استرس و تنش شدیدی می شود و در نهایت به واسطه شرایط به خصوص انسان ها از لحاظ زیستی (بیو لوژیکی) و روانی، پایان یافتن کامل یک رابطه می تواند تأثیر بسیار مخربی بر روح و روان فرد داشته باشد.
بیشتر بدانیم:
رابطه شما وارد مرحله بحرانی شده است 20 علامت
در این مقاله قصد داریم شما را با دلایلی آشنا کنیم که:
سبب می شوند انسان به سادگی قادر به پایان دادن به رابطه ای که برای مدتی طولانی با فردی داشته است، نباشد و توانایی رها کردن تجربه رابطه خود در گذشته را در خود نبیند (حتی اگر رابطه برای او چندان نتیجه بخش نبوده باشد و حضور اش در رابطه از همان ابتدا اشتباه بوده باشد)، با سیارک همراه باشید.
اریکا اتین، مشاور خانواده و نویسنده چند کتاب شناخته شده در این زمنیه است. به عقیده او یکی از اصلی ترین دلایلی که سبب می شود فرد قادر به رها کردن رابطه ای که در گذشته داشته و سر انجام آن جدایی بوده است، نداشته باشد و به طور کلی نتواند فکر کردن به شریک سابق زندگی خود را متوقف کند این است که پس از پایان رابطه خود تنهایی را انتخاب کرده باشد و وارد رابطه جدیدی نشده باشد. او در این خصوص عنوان کرد: «بهتر است به جای فکر کردن مدام به کسی که انتخاب مناسبی برای شما نبوده است، تمرکز تان را متوجه خود کنید: در اوقات فراغت خود کار هایی را انجام دهید که در گذشته به آن ها علاقه داشتید، تجربه ای را امتحان کنید که شما را خوشحال خواهد کرد، و به آن دسته از دوستان تان که برای مدتی است از آن ها غافل شده اید سر بزنید. نکته ای که باید مد نظر داشته باشید این است که تنها بودن در بیشتر موارد بهتر از داشتن رابطه با فردی است که برای شما گزینه مناسبی به شمار نمی رود.».
معمولا مشاهده می شود که پس از این که دو نفر رابطه ای را به پایان می رسانند، اقدام به چک کردن اکانت های یکدیگر در شبکه های اجتماعی می کنند و اریکا اتین بر این باور است که این رویکرد به هیچ عنوان مناسب نخواهد بود. او در این خصوص عنوان کرد: «بهتر است هر چه سریع تر اقدام به بلاک کردن اکانت های یکدیگر کنند و این کار را به هر نحوی که شایسته می دانند به پایان برسانند. در این یک مورد به خصوص غفلت کردن شایسته است. این کار (چک کردن اکانت شبکه های اجتماعی) می تواند به سرعت از کنترل فرد خارج شود. از انجام دادن این کار خود داری کنید.».
نکته ای که افراد باید در این خصوص مد نظر داشته باشند این است که به مرور زمان ممکن است دو نفر دو باره به یکدیگر علاقه پیدا کرده و رابطه شان را مجددا آغاز کنند، اما نباید برای دست یابی به این مهم عجله به خرج داد و اگر قرار باشد رابطه تان دوباره از نو آغاز شود، خود به طور طبیعی اتفاق خواهد افتاد به گذر زمان احتیاج است.
اگر تجربه داشتن رابطه با فردی را داشته باشید که گزینه مناسبی برای شما به شمار نمی رفته است، احتمال آن وجود دارد که در حین رابطه کمی اعتماد به نفس خود را از دست داده باشید.
اریکا اتین در این خصوص عنوان کرد: «گاهی پیش می آید که فرد وارد رابطه ای می شود که چندان برای او مناسب نیست و در ابتدا متوجه این مسئله نمی شود؛ چنین افرادی معمولا در معرض از دست دادن اعتماد به نفس خود قرار می گیرند، به خصوص اگر فردی که با او رابطه دارند، رفتار چندان شایسته ای با فرد نداشته باشد و یا این که قدر خصایص اخلاقی خوب او را نداند و مدام از او بد بگوید. زمانی که فرد در معرض چنین رفتاری در رابطه قرار می گیرد، تأیید کردن کار ها و رفتار ها شان به وسیله طرف دیگر رابطه بدل به یکی از اصلی ترین نیاز هاشان می شود و این مسئله برای شان اهمیت ویژه ای پیدا می کند. این گونه افراد باید تمامی تلاش خود را به کار گیرند تا اعتماد به نفس از دست رفته را باز یابند و از این مسئله آگاهی پیدا کنند که برای تأیید کار یا رفتاری به خصوص، نظر هیچ کسی به اندازه خودشان حائز اهمیت نخواهد بود.».
یکی از شایع ترین مسائلی که در خصوص افرادی وجود دارد که در مرز جدایی و پایان رابطه شان به سر می برند، این است که به طور معمول تنها بر آن دسته از خاطراتی متمرکز می شوند و به آن ها فکر می کنند که برای شان خوشایند بوده است (لحظات خوب و خوشی که با یکدیگر سپری کرده اند). اریکا اتین در این خصوص عنوان کرد: «به طور کلی روابط میان افراد موضوع پیچیده ای است و بعضا به هنگامی که ناراحت می شویم و حال خوبی نداریم، ترجیح می دهیم تمامی مسائل و مشکلات را به فراموشی سپرده و تنها به لحظات خوش زندگی و رابطه خود بیندیشیم. اما نکته ای که باید به خاطر داشته باشیم این است که اگر رابطه ای را به دلیل مشخص و محکمی پایان داده باشیم، فکر کردن به جنبه مثبت رابطه نه تنها نتیجه بخش نخواهد بود که به مرور زمان مشکلات روحی روانی بسیاری برای مان به همراه خواهد داشت.».
بیشتر بدانیم:
پرسش نامه رضایت زناشویی اینریچ
روان شناس و مشاور خانواده، نیلز اک بر این باور است که یاد گرفتن مهارت فراموش کردن گذشته یا تجربه ای که فرد برای مدتی طولانی داشته است، یکی از مهمترین مسائل تأثیر گذار بر چگونگی حال عمومی فرد پس از پایان یک رابطه خواهد بود، به خصوص اگر رابطه برای فرد نتیجه بخش نبوده و به او ضربه روحی وارد آورده باشد. او در این خصوص عنوان کرد: «شما باید این را بپذیرید که هر انسانی امکان دارد اشتباه کند و رابطه ای که پایان رسیده است، جزئی از گذشته است. بهتر است به جای قضاوت کردن و غصه خوردن در خصوص شرایطی که دیگر امکان تغییر آن وجود ندارد و کاملا از کنترل شما خارج شده است، تمرکز خود را متوجه این مسئله کنید که از تجربه ای که داشته اید چگونه خواهید توانست در آینده تان بهره گرفته و دیگر اشتباهات گذشته را تکرار نکنید. البته در ابتدای امر این رویکرد چندان به سادگی قابل عملی شدن نخواهد بود، اما هر چه بیشتر تلاش کنید و منطقی تر فکر کنید، به مرور زمان قادر خواهید بود به هدف تان دست یابید.».
نیلز اک در این خصوص عنوان کرد که انسان به طور ذاتی به اجتماع و بر قراری رابطه با دیگران علاقه مند است، بنا بر این به طور معمول جدا شدن از دیگران و تنهایی برای او کاری دشوار خواهد بود، حتی اگر شخص دیگر حاضر در رابطه نا موفق، رفتار شایسته ای با او نداشته بوده باشد. او در این خصوص اضافه کرد: «تحقیقاتی در دانشکده اقتصاد لندن انجام گرفته و بنا به نتایج به دست آمده، خوشحالی انسان تنها محدود به ثروت نمی شود و داشتن حالت روحی روانی مناسب و خوب و نیز دوستانی که بتوان به آن ها تکیه کرد، به مراتب نقش مهم تری در دست یابی به خوشبختی ایفا می کنند. بدون داشتن روابطی مؤثر با انسان های دیگر، به مرور احساس تنهایی بر ما چیره خواهد شد؛ این احساس به مرور زمان می تواند اختلالات روحی روانی ای چون افسردگی و اضطراب در فرد پدید آورد.».
بسیاری از افراد یکی از بزرگ ترین ترس های شان این است که تنها شوند و احساس خوبی به هنگام تنها شدن ندارند؛ این مسئله می تواند وابستگی فرد از لحاظ روحی و روانی به رابطه ای که نا موفق بوده و سر انجامی نداشته است را بیشتر از پیش کند. نیلز اک در این خصوص عنوان کرد: «تحقیقات نشان می دهد که آن دسته از افرادی که به هنگام تنها بودن احساس نا خوشایندی پیدا می کنند و در بسیاری از مسائل و کار های مربوط به زندگی شان به دیگران وابسته هستند، به مراتب بیشتر از کسانی که به خود متکی هستند به رابطه نا موفق شان در گذشته می اندیشند.».
بنا به دلایل مختلفی که بسته به رابطه و خصوصیات شخصیتی هر فرد متفاوت خواهد بود، بسیاری از افراد قادر به فراموش کردن شخصی که با او مدتی در رابطه بوده اند، نخواهند بود؛ یکی از دلایل این است که فرد هیچ گاه نمی تواند به خود این مسئله را بقبولاند که رابطه به پایان رسیده است. نیلز اک در این خصوص عنوان کرد: «این مسئله سبب می شود افراد از درک درست و واقع بینانه شرایطی که در آن هستند نا توان باشند و علاوه بر آن از این که توانایی تغییر شرایط موجود را ندارند، احساس نا خوشایندی پیدا می کنند که تأثیر بدی بر روح و روان شان می گذارد.». حقیقت این است که زمانی که شخصی به شما ضربه روحی وارد می کند و آزار تان می دهد، هیچ یک از دلایلی که منجر به رخ دادن این اتفاق شده است را دوست نخواهید داشت، با این حال، مدام به آن فکر خواهید کرد و به دنبال توضیحی برای اتفاقاتی می گردید که رخ داده است؛ حال آن که هر اندازه هم که فکر کنید چیزی تغییر نخواهد کرد و به نتیجه ای دست نخواهید یافت؛ بهترین کار این است که فکر کردن به این مسئله را رها کنید و این کار تنها در بلند مدت امکان پذیر است.
بیشتر بدانیم:
چگونه به افراد افسرده کمک کنیم؟
در بسیاری از موارد افراد مدام در خصوص گذشته خود می اندیشند و اتفاقاتی مشابه را دوباره و دوباره مرور می کنند و گویی پایانی بر این چرخه وجود ندارد. نیلز اک در این خصوص عنوان کرد: «علت فکر کردن به اتفاقاتی مشابه این است که افراد به دنبال راه حلی برای کنار آمدن با مشکلات خود می گردند، یا اگر در رابطه ای دچار ضربه عاطفی شده باشند، به دنبال این هستند که افراد دور و بر شان آن ها را تأیید کنند و بپذیرند که تقصیر آن ها نبوده است که حوادث این گونه رقم خورده است.». نیلز اک در ادامه صحبت های خود عنوان کرد که فکر کردن در خصوص گذشته می تواند منجر به بروز اختلالاتی چون اضطراب و افسردگی شود و افراد را از شناسایی و کنار آمدن با احساسات شان نا توان خواهد کرد.
شانون توماس، روان درمان گر و نویسنده کتاب های شناخته شده ای در این حوزه است. او بر این باور است که بسیاری از افراد به خاطر آینده از دست رفته ای که در رابطه با شخص دیگری برای خود در نظر گرفته بوده اند، غصه می خورند و مدام به آن می اندیشند. او در این خصوص عنوان کرد: «امید های از دست رفته ای که به هنگام حاضر بودن در رابطه با شخص دیگری برای آینده خود در نظر گرفته بوده اند؛ تمامی نقشه هایی که برای آینده خود در نظر گرفته و در خصوص آن صحبت کرده بودند و حال، همه نقش بر آب شده است؛ این ها عواملی است که سبب می شود فرد مرتب غصه بخورد. به هنگامی که تنها می شوند و غرق رؤیا مدام به این فکر می کنند که ‘چه می شد اگر...’ . نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که برخی از افراد حتی از فکر کردن به این مسئله به طور مستقیم آگاهی ندارند و این گونه افکار در ضمیر نا خود آگاه شان جای گرفته است.».
ممکن است در خصوص تمامی انتخاب هایی که داشته اید و صحبت هایی که پیش از جدا شدن کرده اید بیندیشید و به خاطر تمامی انتخاب های اشتباهی که منجر به پایان رابطه شدند، احساس پشیمانی و تأسف پیدا کنید؛ احساس پشیمانی از این که چرا حوادث به گونه ای دیگر رقم نخورد و این که اگر انتخاب های دیگری می کردید، حال شاید رابطه به پایان نرسیده بود.
شانون توماس در این خصوص عنوان کرد: «بسیاری از افراد پس از پایان رابطه مدام احساس پشیمانی و تأسف می کنند. احساس پشیمانی در باره مسائلی این چنینی: تنها اگر شخص دیگر حاضر در رابطه قادر به کنترل کردن خشم خود بود و عصبانی نمی شد، شاید مسائل به گونه ای دیگر رقم می خورد... یا این که اگر هر دو به دنبالی هدفی مشترک بودند شاید این گونه نمی شد... چه می شد اگر لحظات خوب و خوشی که کنار هم داشتیم برای مدتی طولانی تر دوام می یافت... و سایر حسرت های این چنینی. به طور مکرر مشاهده شده است که حتی رابطه هایی که چندان مناسب وضعیت طرفین حاضر در رابطه نمی باشند، شامل لحظات خوشایندی می شوند که افراد را به آینده شان امید وار خواهد کرد. پس از جدایی، افراد به سادگی در معرض فکر کردن به حسرت ها و آرزو های از دست رفته خود قرار می گیرند.».
آیا تا به حال اتفاق افتاده است که در پاسخ به دعوت به خواب ، کودک شما ناگهان میل به نوشیدن یا غذا خوردن پیدا کند ، خود را به "ناشنوایی" بزند ، اشک و عصبانیت و یا رفت و آمد های بی پایان به توالت را شروع کند؟ همه اینها می تواند مظهر اضطراب و سیگنالی باشد که کودک به کمک نیاز دارد یا رایج ترین روش برای بیشتر بیدار ماندن است؟ روانشناس گفت که چگونه یکی را از دیگری تشخیص دهیم و والدین در هر دو مورد باید چه کار کنند.
بیشتر اوقات ، ترس از به خواب رفتن ، اشک وعصبانیت ، درخواست روشن ماندن اتاق و سایر نگرانی های شبانه برای کودکان پیش دبستانی - کودکان 3 تا 7 ساله ، مهم است. آنها در مورد هیولا و ارواح زیر تخت صحبت می کنند ، چندین بار قبل از خواب به آغوش پدر یا مادر می آیند یا شب به تخت والدین خود می روند ، زیرا خواب بدی دیده اند. از آنجا که موضوع گسترده است ، ما هنوز در مورد کودکان بالای 7 سال صحبت نمی کنیم ، آنها ویژگی های خاص خود را دارند. بیایید در مورد کودکان پیش دبستانی صحبت کنیم.
معمولاً ، اگر کودکی بخواهد چراغ را در شب روشن بگذارد ، یک اسباب بازی اضافی با خود ببرد ، مادرش را متقاعد کند که بیشتر بماند و دستشویی یا درد شکم را بهانه کند ، برای مدتی والدین ، با آرامش تحمل می کنند با این حال ، پس از یک یا دو هفته ، هنگامی که خسته کننده می شود یا دیگر برای بزرگسالان راحت نیست ، آنها برای هیولا دستشویی به دنبال راه حل می گردند.
- و در اینجا می خواهم از والدین بخواهم که تحمل نکنند و منتظر نمانند تا مجبور شوند برای کمک به متخصص مراجعه کنند. به محض مشاهده علائم اضطراب یا رفتار عجیب در کودک نوپا قبل از خواب ، سعی کنید بفهمید چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
لازم است وضعیت را از پس زمینه تجزیه و تحلیل کنید: قبل از شروع رفتارهای عجیب کودک قبل از خواب یا شب چه اتفاقی افتاده است؟ چند روز ، هفته ها و ماه ها یک قدم رو به عقب بردارید تا بفهمید چه چیزی ممکن است باعث ایجاد اضطراب یا ترس در فرزند شما مثلا از دستشویی هیولا می شود. شاید دلیل آن حرکت ، تغییر مناظر ، ورود یا خروج اقوام ، برخی فیلم ها یا کارتون ها ، درگیری های والدین ، از دست دادن اسباب بازی مورد علاقه ، تغییر معلم یا ظاهر شدن یک کودک جدید در گروه مهد کودک بوده است. اگر حدس زدن می تواند مشکل باشد. در این مورد ، ارزش آن را دارد که علت اضطراب را از خود کودک دریابید.
این ممکن است اضطراب درونی خود کودک باشد. از 4 سالگی ، طبق هنجارهای روانشناسی ، او حق دارد چیزی را از غذا دوست نداشته باشد ، از یک پنجره باز بترسد یا در محاصره اسباب بازی های نرم به خواب برود. با این وجود ، درصد بیشتری از این احتمال وجود دارد که اضطراب از والدین یا از سیستم خانواده ناشی شده باشد. البته مادران اغلب در مورد این اطلاعات احساس گناه می کنند: "همه اینها به خاطر من است." اما درک این نکته مهم است که کودک تنها با مادر نیست. پدر ، مادربزرگ ها ، پدربزرگ ها ، یک محیط دور و نزدیک وجود دارد که او را نیز تحت تأثیر قرار می دهد.
هنگامی که یک حالت عاطفی ناپایدار در کودک یا خانواده وجود دارد. به عنوان یک قاعده ، با اقدامات آیینی قبل از خواب ، کودک اضطراب خود را کاهش می دهد. به طور کلی ، هر آیینی همیشه درباره اضطراب است.
مهم است که بفهمیم چه چیزی باعث آن شده است. معمولاً اضطراب از چیزی ناشناخته ناشی می شود. به عنوان مثال ، مادر و پدر غم انگیز راه می روند ، مشخص نیست چرا. اگر تقصیر من باشد ، اگر من بد باشم ، و آنها دیگر مرا دوست ندارند چه؟ اگر طلاق بگیرند چطور؟ کودک به مشکل فکر می کند و خود را در مرکز قرار می دهد. و او تمام تلاش خود را می کند تا والدین را از نگرانی های خود منحرف کند تا هیچکس طلاق نگیرد ، سعی می کند توجه را به خود جلب کند ، تأیید عشق را دریافت کند.
همچنین ، علت ترس می تواند هیولا یا هیولاهایی باشد که کودک در فیلم ها ، کارتون ها ، تبلیغات یا بازی ها دیده است. شاید باکتری هایی که در تبلیغات یک محصول معروف به توالت می ریزند برای ما خنده دار به نظر برسند ، اما برای یک کودک می توانند تبدیل به همان هیولاهایی شوند که در آپارتمان زندگی می کنند و او را تهدید می کنند. کودک در تخت خود در تاریکی باقی می ماند ، با افکار ، نگرانی ها ، ترس های خود تنها است. او هوشیار است ، به صدای خش خش و صداها گوش می دهد.(تخت هیولایی) البته ، نمی توان در مورد هیچ خوابی صحبت کرد ، زیرا هورمون های استرس - آدرنالین و کورتیزول - در خون جاری هستند. آنها اجازه نمی دهند کودک آرام شود ، او واقعاً قادر به کنار آمدن با مشکل هیولای زیر تخت نیست ، او به کمک بزرگسالان نیاز دارد.
برای شروع ، خوب نیست که بترسید. این یک مرحله طبیعی در رشد روانی کودک است. مهم است که والدین موقعیت صحیح را انتخاب کنند: نه بیش از حد محافظ و نه انکار. عاقلانه ترین چیز این است که برای کودک تاکید کنید که مشکل او را درک کرده و می پذیرید و برای شما مهم است که او سعی کند خودش با آن کنار بیاید. اما اگر او شکست بخورد ، شما آنجا خواهید بود و همیشه کمک خواهید کرد.
- گاهی اوقات فقط صحبت کردن و یافتن دلیل ، ماهیت ترس کافی است. بهتر است این کار را نه قبل از خواب ، زمانی که کودک از قبل هیجان زده است ، بلکه در فضایی آرام ، در یک مکالمه محرمانه انجام دهید. به این واقعیت که کودک از چیزی مثل هیولا زیر تخت می ترسد نخندید ، آن را مزخرف یا بی اهمیت ننامید. در غیر این صورت ، کودک ممکن است در گفتن حقیقت به شما تردید کند و حتی نگران کننده تر خواهد شد: به هر حال ، بزرگسال مهم او نه به او کمک می کند و نه از او محافظت می کند ، بلکه او را مسخره می کند.
سعی کنید بفهمید چه چیزی کودک شما را نگران می کند. توضیح دهید که از انجام وظیفه ای بسیار دشوار در محل کار اخم کرده اید و عصبی هستید ، نه اینکه کودک بد رفتار کرده است. شاید شما اغلب با شوهر / همسر خود نزاع کنید ، این نیز ارزش پذیرش دارد: "ما به دلیل خستگی دعوا می کنیم و توافق برای ما دشوار است ، اما نه به این دلیل که شما مقصر هستید. ما هنوز خیلی دوستت داریم. "
سعی نکنید توضیح دهید که هیولا یا ارواح وجود ندارند. برای یک کودک ، همه کابوس های او کاملاً واقعی هستند ، منطق و عقلانیت در اینجا کار نمی کند. روش های فرافکنی به مقابله خوب با ترس ها کمک می کند: طراحی ، مدل سازی ، هر راهی برای انتقال ترس کودک از سر به دنیای ملموس واقعی.
در اینجا یکی از تکنیک هایی است که به خوبی در کودکان 5 سال به بالا و گاهی اوقات جوان تر کار می کند.
فرزند خود را به مجسمه سازی یا کشیدن یک هیولا یا شخصی که از استفاده از پلاستین یا قلم های نوک رنگی می ترسد دعوت کنید . سپس در مورد سناریوی زیر با او صحبت کنید:
- بیایید با هیولای شما صحبت کنیم. چی میخوای بهش بگی؟
- من می ترسم. تو بدی ، برو! من می خواهم شما را بکشم و شما را شکست دهم.
- حالا هیولا را در دست بگیرید و روی صندلی مقابل بنشینید. انگار یک هیولا هستید. به پسری که از شما می ترسد چه پاسخی خواهید داد؟
- نترس ، من ترسناک نیستم. برعکس ، من از تو محافظت می کنم و دوستت دارم.
اگر کودک هنوز برا چنین استدلالی کوچک است ، مادر می تواند از طرف هیولای واقعی صحبت کند. وظیفه شما این است که این گفتگو را بسازید تا بچه بتواند با هیولا مذاکره کرده و دوست شود. برای درک اینکه نیازی به شکست ندارد ، می تواند مفید باشد: به عنوان مثال ، رویاهای بد را از بین ببرد. اغلب ، پس از چنین تمرینی ، کودکان هیولاهای خود را دور نمی اندازند ، بلکه آنها را ترک کرده و گرامی می دارند.
همچنین می توانید یک حرز مخصوص تهیه کنید: دستکش پدر ، که همه دشمنان را دفع می کند ، یا دستمال مادر ، که تبدیل به یک شنل محافظ می شود. بگذارید کودک آنها را با خود ببرد و زیر بالش بگذارد. آیین خود را ایجاد کنید: به عنوان مثال ، یک بوسه جادویی که شجاعت می بخشد. در این صورت تنها ماندن کودک در تختخواب با دانستن اینکه از حمایت مادر یا پدر برخوردار است ، آسان تر و ایمن تر خواهد بود. و ، احتمالاً ، با گذشت زمان ، او به سادگی از ترس خود پیشی می گیرد.
اگر در مورد موارد بالینی و جدی صحبت نمی کنیم ، همه انواع "نوشیدن / خوردن / توالت" قبل از خواب می تواند بازی کودکی باشد که به سادگی نمی خواهد بخوابد. زیرا ماندن در کنار والدین یا اسباب بازی ها در شب بسیار سرگرم کننده تر از خوابیدن در رختخواب و تلاش برای خوابیدن است.
کودک توجه می خواهد ، محدودیت های مجاز را بررسی می کند ، چارچوبی که والدین آماده نگه داشتن آن هستند. کودکان هنرپیشه های شگفت انگیزی هستند ، آنها این کار را آنقدر ماهرانه انجام می دهند که والدین همیشه نمی توانند بلافاصله بازی را تشخیص دهند.
- مهم است که دوباره بررسی شود که آیا همه اعضای خانواده قوانین یکسانی دارند و آیا همه آنها را رعایت می کنند یا خیر. به عنوان مثال ، ممنوعیت تماشای تلویزیون قبل از خواب باید برای بزرگسالان و کودکان اعمال شود. در غیر این صورت ، اطاعت نخواهند کرد.
مبارزه با بازی سرکاری کودک چندان دشوار نیست: شما باید آنچه را که کودک واقعاً می خواهد درک کرده و بیان کنید. در اینجا مثالی از این عبارت وجود دارد: ”به نظر نمی رسد گرسنه باشید ، حتی اگر ساندویچ دیگری درخواست می کنید. به نظر من شما فقط نمی خواهید بخوابید ، بلکه می خواهید با یک اسباب بازی جدید بازی کنید / کارتون مورد علاقه خود را تماشا کنید / با من وقت بگذرانید. اما الان وقت خواب است و باید بخوابید. و فردا قطعاً با هم بازی می کنیم. من شما را بسیار دوست دارم و صبح منتظر ملاقاتمان هستم. "
- مهمترین قانون در مبارزه با کودکان این است که یک فرد بزرگسال باید احساس کند که حق با اوست و آرامش خود را حفظ کند. اجازه ندهید فرزندتان شما را تحت فشار قرار دهد یا عصبانی کند.
به طور کلی ، بازی سرکاری کودک سیگنال ارزشمندی برای والدین است. زمانی اتفاق می افتد که کودک مرزها را احساس نمی کند ، هنگامی که بین بزرگسالان ناسازگاری وجود دارد یا قوانین تعیین شده رعایت نمی شوند:
وقتی نمی تواند قبل از خواب رایانه لوحی بازی کند ، اما در همان زمان مادر یا پدر پشت کامپیوتر یا تلفن نشسته اند.
وقتی والدین به خوردن شیرینی برای شب اجازه نمی دهند ، و مادربزرگ شیرینی می خورد.
کودک نمی تواند بفهمد که آیا ممکن است یا نه ، و به جای پرسیدن ، شروع به مطالبه آنچه برای او مفید است می کند.
اگر بتوانید ناسازگاری ها را در بین بزرگسالان پیدا کرده و از بین ببرید ، بازی سرکاری کودک معنای خود را از دست می دهد. در مورد مادربزرگ ها و دیگر بزرگسالانی که به طور دائم با شما زندگی نمی کنند و مذاکره با آنها مشکل است ، می توانید از عبارت مشابهی استفاده کنید: "من می دانم که مادربزرگ قبل از خواب به شما آب نبات می دهد. اما او از من نپرسید و نمی دانست که من اجازه نمی دهم. من در این مورد با او صحبت خواهم کرد ، زیرا خانواده ما قوانین متفاوتی دارد. "
مهمتر از همه ، با فرزند خود ، ترس ها و نگرانی هایش با احترام رفتار کنید ، صبور و ثابت قدم باشید. و سپس همه چیز درست می شود. شبهای خوبی برای شما و فرزندانتان آرزومندم!
در افراد مضطرب احتمال حرکت به چپ زمانی که چشمانشان پوشیده شده؛ بیشتر است.
آیا شما میتوانید زمانیکه چشمانتان پوشیده شده است در یک خط کاملا راست حرکت کنید؟خوشبختانه این مهارت معمولا خواسته نمیشود چرا که مردم در انجام آن خوب نیستند.اکثرا به یک سمت منحرف میشوند.و جهتی که به سمت آن منحرف میشوید ممکن است مرتبط با شخصیت شما باشد.افرادی که بیشتر مضطرب هستند،برای مثال،تمایل به کشیده شدن به سمت چپ را دارند.این مفهوم میتواند به دانشمندان کمک کند تا محل قرارگیری این ویژگی های شخصیتی در مغز را شناسایی کنند.(اگر به این فکرمیکنید که اگر از شما خواسته شده بود با چشمان پوشیده در اطراف راه بروید ممکن بود استرس بگیرید،بله درست است- و این فکر را فعلا نگه دارید)
ماریو ویک(Mario Weick)،یک روانشناس در دانشگاه کِنت انگلستان و همکارانش علاقه مند به دو دسته ی احساسات و انگیزه ها بودند که میتوانند در توصیف شخصیت فرد به کار روند.یک دسته، که روانشناسان سیستم رویکرد رفتاری (BAS)می نامند،شامل احساسات مثبت و دنبال کردن لذت میشود.دسته ی دیگر سیستم بازداری رفتاری است(BIS).این دسته شامل اضطراب و جلوگیری از بروز احساسات میباشد. ویک بیان میکند که دو سیستم با یک دیگر کار میکنند تا خواسته ها و انگیزه های ما را در تعادل نگه دارند.یک فرد ممکن است در یک دسته بندی خاص یا دسته بندی دیگر امتیاز بالایی کسب کند،شخصی با امتیاز BIS بالا خیلی محتاط و نگران ،درمقابل شخصی با BAS بالا رانده و شاد خواهد بود.اما همچنین میتوان در هر دو زمینه امتیاز بالا گرفت.
مطالعات گذشته BAS ،دسته ی شخصیت بیشتر مثبت، را به سمت چپ مغز مرتبط کرده اند. اشاره هایی وجود داشته که در شرایط خاص،این فعالیت توجه یک فرد را به طرف راست تغییرمیدهد.(سمت چپ مغز شما طرف راست بدنتان را کنترل میکند و بالعکس).
ویک میخواست بداند که ایا این اثر در شخص با چشمان پوشیده که تلاش میکند در یک خط راست حرکت کند ظاهر میشود یا خیر. وی 78 دانشجو که بیشترشان خانوم بودند را جمع کرد.افراد یک پرسشنامه شخصیت را که به آن ها امتیازی برای BIS و BAS میداد،پر کردند.سپس آن ها در یک اتاق معمولی ایستادند و به یک ایکس روی زمین که 6متر جلوتر از آن ها قرارداشت ، نگاه کردند.پس از پوشیدن "عینک چشم بسته" که بینایی آن ها را مسدود میکرد،تلاش کردند در یک خط راست به سمت ایکس حرکت کنند.
در پایان هر راه رفتن،یک آزمایشگر افراد را متوقف کرده ،آن ها را به شروع بازگردانده و به آن ها اجازه میداد تا عینک های خود را بردارند و دوباره به ایکس نگاه کنند. سپس افراد دوباره راه میرفتند.هر فرد 20 بار با چشمان پوشیده راه میرفت درحالیکه یک سیستم دوربین ضبط حرکت ،مسیر وی را ثبت میکرد.(افراد یک نشانگر بالای سرشان میپوشیدند تا دوربین آن ها را دنبال کنند.)
"برای ما خیلی عجیب بود که چقدر برای افراد سخت بود تا مستقیم راه بروند."ویک میگوید.علی رغم تقلا کردنشان،افراد به نظر میرسید از این چالش لذت میبرند. بزرگترین مصیبت احتمالا برای دستیار بود که افراد را به جلو و عقب راهنمایی میکردند، و در انتها بیش از 10 مایل را در طول ازمایش طی کردند.
خیلی نادر بود که کسی دقیقا روی ایکس بیاید.بیشتر افراد منحرف میشدند،ویک میگوید،گاهی اوقات راست و گاهی اوقات چپ.زمانیکه محققان به این مسیرهای پرپیچ و خم با هم نگاه کردند,بهرحال،روند هایی را مشاهده کردند.بیشتر به سمت چپ تا راست منحرف شده بودند(918 تا در مقابل 621).انحراف به چپ ها کمی بارزتر بودند،بطور میانگین به 34 سانتیمتر از هدف منتهی شده بودند.(انحراف به راست ها بطور میانگین 30 سانتیمتر از هدف).بیشتر افراد اکثریت راه رفتنشان را در سمت چپ تمام کرده بودند(48تا،درمقابلِ فقط 23 تا که اکثریت راه رفتنشان را در سمت راست تمام کرده بودند.) 7 نفر در تمام قدم زدن ها به چپ منحرف شدن درحالیکه تنها یک نفر همواره به راست رفت)
نهایتا،محققان نتایج راه رفتن افراد را با پرسشنامه شخصیتشان مقایسه کردند.آن ها مشاهده کردند که افرادی که BIS بالا گرفتند بیشترین تمایل برای انحراف به چپ را داشتند.به عبارت دیگر،آن هایی که مضطرب تر بودند احتمال بیشتری داشت به سمت چپ بروند.در میان افرادی که بطور خاص BIS پایین گرفته بودند،آن هایی که BAS بالا هم داشتند(رانده، دنبال کردن لذت) تمایل داشتند به راست بروند.
این بدان معنا نیست که شخصیت همواره نگران شما باعث سرگردانی شما به سمت چپ در کل زندگیست،بلکه،ویک معتقد است چالش کمی ترسناک راه رفتن با چشمان پوشیده شده به فعال کردن دسته صفت مضطرب در افرادی که بطور ذاتی به ان سمت متمایلند کمک کرد."ما شرایط برای ظهور تفاوت در تمایلات را ایجاد کردیم".
وی میگوید.
گرچه مشاهده ی کج رفتن قطب نماهای درونی افراد یک ترفند سرگرم کننده است،ویک میگوید این همچنین "یک یافته مهم است".این پیشنهاد میدهد که ویژگی ها ی محتاط و نگران BIS مرتبط به فعال سازی در سمت راست مغز میباشند.این با تحقیق قبلی مطابقت دارد،ویک میگوید.برای دانشمندان،این یک قدم کوچک،لرزان و غیر قطعیِ دیگر برای فهم طریقه کار کردن مغز است.