اشتباهات باعث میشن که درس های با ارزشی رو بیاموزی. بزرگترین اشتباهی که ممکنه انجام بدی اینه که هیچ کاری انجام ندی چون از اشتباه کردن می ترسی. پس شک و دو دلی رو کنار بزار. به یاد داشته باش که اگر کاری انجام ندی هیچ وقت نمی فهمی و هیچی یاد نمی گیری و همیشه در همون نقطه ای که هستی، می مونی.
2) کاری را پیدا کن که از ته قلب عاشق انجام دادنش هستی.
اگه من قادر بودم که به " منِ 18 ساله م" تنها یک پیشنهاد کاری بکنم این بود که به خودم می گفتم که تخصص یا حرفه ای را انتخاب نکن حتی اگر اون کار بسیار محبوب، پرکاربرد و بسیار پول ساز هست. به خودم می گم که گزینه درست کاری بر پایه این نکته ی کلیدی است: "کاری را پیدا کن که از ته قلب عاشق انجام دادنش هستی". تا وقتی که با خودت رو راست باشی و پیرو علایق و ارزش های شخصی ات باشی به وسیله ی همین علاقه به موفقیت دست پیدا می کنی. پس اگه در انجام کاری سخت کوشی کنی و همچنین از انجام پی در پی این کار احساس رضایت کنی، تو در شرف انجام کار بزرگی هستی، چون که سختکوشی زمانی که همراه با عشق باشه دیگه دشوار نیست.
3) زمان، نیرو و ثروتت را هر روز بر روی خودت سرمایه گذاری کن.
وقتی که روی خودت سرمایه گذاری می کنی هیچ وقت شکست نمی خوری و با گذشت زمان می توونی راه زندگیت رو تغییر بدی. تو محصولی از دانسته ها و داشته هایت هستی. هر چه زمان، نیرو و ثروت بیشتری را، روی خودت سرمایه گذاری کنی داشته هایت بیشتر از قبل میشن و این یعنی کنترل زندگی بیشتر در دستت خواهد بود.
4) بیشتر به دنبال تجربه های نو و فرصت های بکر باش.
ترس از شکست و شرمساری که درون هر انسانی وجود داره تو رو از تجربه های نو بازخواهند داشت. اما این تو هستی که باید بر این ترس غلبه کنی چرا که داستان زندگی شاید پیروز شدن بر همین ترس ها و چشیدن تجربه های نو باشه. پس تا جایی که می توونی به دنبال تجربه های نو باش و آنها را با کسانی که در زندگی نقش مهمی برایت دارن، تعریف کن.
5) رابطههایت را قوی کن .
استادها ، هم دورهایها ، کارفرماها ، افراد دارای تخصص و افرادی که کسب و کار موفق دارن همه و همه رو باید در دایره اجتماعی خودت داشته باشی و در این سالها یک شبکهای قوی از ارتباطات برای خودت ایجاد کنی و مطمئن باش زمانی که فارغ التحصیل شدی این تعاملات و رابطهها منجبر به پایهریزی پیشنهادات کاری خوب و فعالیتهای مشترک اقتصادی تو میشه .
6) مردم کسانی که افکار دیگران را بازگو می کنند را به یاد نخواهند سپرد، به دیگران بگو چه در فکرت می گذرد.
دیگران هیچ وقت نخواهند فهمید که تو چه احساسی داری مگه اینکه خودت به اونها بگی، مثلا: رییس اداره ت از کجا بدونه که تو در کارت نیاز به ترقی داری وقتی تو هیچی در این مورد بهش نگی. در زندگی تو باید با دیگران در ارتباط باشی و چه بسا باید از حنجره و زبانت برای گفتن اولین واژگان استفاده کنی. باید به مردم بگی که به چه چیزی فکر می کنی. به همین سادگی که در خاطرت خطور می کنه.
7) سریع تصمیم بگیر و بلافاصله اقدام کن.
یا تو اول دست به کار میشی و فرصت های جدید پیش اومده رو از آن خودت می کنی یا اینکه یکی دیگه پیش دستی می کنه و این کار رو می کنه. با نشستن سر جای خودت و تنها فکر کردن درباره ی کاری که می خوای انجام بدی، نمی توونی هیچ گونه تغییری به وجود بیاری و باعث پیشرفت بشی. به یاد داشته باش بین اینکه بدونی چطور کاری رو انجام بدی با واقعا انجام دادن اون کار تفاوت زیادی وجود داره.
8) تغییر و تحولات را بپذیر و در آغوش بگیر.
در حال حاضر وضعیتت چه خوب باشه و چه بد، تغییر می کنه. این تنها چیزی هست که می توونی روش حساب کنی. پس با کمال میل تغییرات اطرافت رو در آغوش بگیر و یاد بگیر که تغییرات حتمن به دلیلی هستن. شاید فهمیدن اینکه چرا باید تغییری بوجود بیاد برات سخت باشه اما در ادامه حتمن درک می کنی که تغییرات چقدر ارزشمند هستن.
9) در مورد اینکه مردم درباره ی تو چه فکر میکنند نگران نباش.
در بیشتر موارد، اینکه بقیه درباره ی تو چی فکر می کنن و چی می گن هیچ ارزشی نداره. نگذار که حرف های دیگران جلوی راهت را بگیرن. آنچه که دیگران درباره ی تو می گن به هیچ وجه ارزشی نداره. اون حسی که الان به خودت داری از همه چیز ارزشمندتر هست.
10) همواره با خودت و دیگران رک و رو راست باش.
با رو راستی زندگی کردن باعث می شه که آرامش درونی داشته باشی و آرامش درونی ارزشمندترین کالایی هست که می توونی به دستش بیاری.(سیارک)
اینا مواردی بود که به فکر من رسید . شما هم اگه نکات قابل ذکری به ذهنتون میرسه میتونین همینجا کامنت بزارین .
15 کار کوچکی که می توانید هر روز برای رسیدن به موفقیت انجام دهید.
نسترن شاکریدر۱۴۰۳/۲/۱۸
آیا تاکنون به رازی که در پس موفقیت قرار گرفته، فکر کرده اید؟ برای اکثر افراد، این مساله فقط یک چیز خاص نیست. بلکه، نتیجه ی بسیاری از عادت های روزانه است که دائما تکرار می شوند. در اینجا 15 کار کوچک روزانه وجود دارد تا مطمئن شوید که عمدتا زمان و صرف آن روی اولویت های خود را انجام میدهید. این نکات را در کارهای روتین روزانه ی خود قرار دهید و مراقب اوج گرفتن موفقیت خود باشید !(سیارک)
اولویت های خود را تعریف کنید.
سه اولویت برتر شما در زندگی کدام است ؟ سه چیزی که در بیشتر مواقع ، وقت خود را صرف آن می کنید کدام است ؟ آیا اولویت های شما با جایی که شما وقت خود را صرف می کنید ، تطابق دارد ؟ اگر این طور است ، ترسناک است. اگر نه ، باید سخت تلاش کرده تا زمان خود را صرف اولویت ها ارادی کنید و از شر این چیزهای بی ارزشی که شما را از انجام کارهای مهم باز می دارد ، خلاص شوید. واقعا به روشی که می خواهید زندگی خود را صرف کنید فکر کنید – شما احتمالی فقط زمانی احساس موفقیت می کنید که زمان خود را صرف چیزهایی کنید که برایتان بسیار اهمیت دارد.
برای ادامه ی روز برنامه ای را تنظیم کنید.
زمان با ارزش ترین سرمایه ی ماست و دوباره بدست نمی آید. اگر واقعا می خواهید موفق باشید ، باید روش گذراندن زمان خود را برنامه ریزی کنید.
یک راه انجام این کار ، هر شب وقتی را به برنامه ریزی برای روز بعد اختصاص دهید. نوشتن برنامه ی زیری به سه دلیل به شما کمک می کند : باعث می شود ساعت های بیداری خود را به ماکزیمم زمان برسانید ؛ می توانید زمانی را هر روز به تمرکز روی اولویت های خود اختصاص دهید ؛ و می توان کشف کرد که آیا زمان زیادی را هدر داده اید یا نه. من اخیرا در جایی خواندم که متوسط آمریکایی ها 5 ساعت از روز خود را صرف تماشای تلویزیون می کنند. تنظیم برنامه باعث می شود شما در دام کارهای کشنده ی زمان مثل تلویزیون نیفتید.
قورباغه را قورت بده
در ابتدا یک قورباغه ی زنده را هر روز صبح قورت داده و در بقیه ی روز هیچ چیز بدنی برایتان دیگر رخ نمی دهد. " مارک تواین
اگر شما نیز مثل بقیه ی مردم هستید ، کاری هست که هر روز پشت گوش می اندازید چونکه شما از آن هراس داشته یا دستپاچه میشوید. این کار قورباغه ی شما است ، و طبق گفته ی مارک تواین ، باید هر روز صبح آن را بخورید. مساله ی به تعویق انداختن خوردن قورباغه این است که تمرکز روی انجام کارهای دیگر ، کار سختی است ؛ شما این قدر مشغول فکر کردن به این قورباغه هستید که نمی توانید آن را الان بخورید و به تعویق می افتد. همچنین ، طفره رفتن از آن باعث می شود حتی این مساله برایتان دشوارتر باشد چونکه زمان برای تصور چیزهای احتمالی دارید که این کاررا بدتر می کند.
خوردن این قورباغه در ابتدای روز به شما حس کمال می بخشد و آغاز روز برای حس موفقیت بسیار مناسب است. تمام کردن فوری این کار ترسناک به شما نیروی آنی را برای انجام کارهای دیگر در طول روز می دهد. همچنین ، در مقایسه با قورباغه ای که در ابتدا با آن روز خود را شروع کرده اید ، بسیار آسان به نظر می رسد.(سیارک)
با فرد درون آینه صادق باشید
حالا که راجع به خوردن قورباغه صحبت می کنیم ، می خواهم شما را تشویق کنم که با خودتان روراست باشید و چونکه قورباغه ای هست که در ابتدای روز باید بخورید یعنی زودتر از زمانی که همیشه بیدار می شوید ، از خواب بلند شده تا خوردن آن را شروع کنید.
برخی از افراد تمام سعی خود را قبل از طلوع خورشید می کنند و بقیه به طور باور نکردنی در آخر شب ، پرحاصل هستند. اگر عاشق آغاز روز در ساعت 5 صبح هستید ، عالی است – جلو رفته و این قورباغه را در ساعات اولیه ی صبح بخورید. اگر ترجیح می دهید بخوابید ، بسیار خوب است – جلو رفته و آن را در ابتدای روز خود بخورید.
افراد موفق با خود صادق هستند. آنها تنظیم هدف تمرین را هر روز صبح در ساعت 4:30 می دانند. آیا این بهترین ایده نیست که هرگز آدم صبح زود نیستند. آنها اهداف خود را بر مبنای پر حاصلترین زمان خود تنظیم میکنند.
خط قرمزهای خود را مشخص کنید.
از کلنگ Hack حاصلخیز اصلی سود ببرید : قانون پارکینسون .
طبق قانون پارکینسون ، کار برای پر کردن زمان موجود برای تکمیل آن توسعه یافته است. اگر زمان کمی برای تکمیل کار دارید ، احتمالا تلاش خود را باید افزایش دهید. راجع به روش تمیز کردن خانه ی خود فکر کنید زمانی که فردی تماس می گیرد و میگوید تا بیست دقیقه ی دیگر می آید و روش تمرکز شدید شما روی ماموریتی که فردا صبح دارید. تلاش تان به طور قابل توجهی افزایش می یابد زمانی که زمان کم باشد.
خط قرمزهایی را برای تکمیل کار ، مشخص کنید تا برای رسیدن به اهداف به شما کمک کند. چونکه برنامه ی روزانه ی خود را تنظیم کرده اید ، می توانید از قانون پارکینسون برای بهره بردن شما ، استفاده کنید. یک راه انجام این کار استفاده از بلوک های زمان است . 5 دقیقه به تکمیل هدف اختصاص داده و سپس یک استراحت 5 دقیقه ای در نظر بگیرید. دانستن اینکه زمان کمی دارید به شما کمک می کند تا سودمندی خود را در عرض 55 دقیقه جلسه ی کاری، به ماکزیمم زمان برسانید. همچنین ، وقفه های روانی کوتاه در حین کار سخت در هر ساعت ، باعث سازماندهی دوباره ی شما می گردد.
حواس پرتی ها را به حداقل برسانید.
از بسیاری از حواس پرتی ها در حین کار تا حد ممکن خلاص شوید. اگر اینترنت حواستان را پرت می کند ، کامپیوتر خود را به گونه ای تنظیم کنید که برخی از سایت های خاص در زمان طول روز ، قفل باشد. گوشی خود را خاموش کنید. وقتی با فهرست کارهای روتین سر و کار دارید ، پیام هایتان در آنجا خواهند بود.
مکث
زمان را هر روز برنامه ریزی کنید تا مراقب خود باشید . زمان را در جدول زمانبندی خود برای تنظیم کنید تا ورزش کرده و زمان آرامش یا هر دو را داشته باشید.
برنامه ی معکوس
یک روش برای حرکت به سمت اهداف بزرگ ، برنامه ریزی وارونه در زمان تنظیم اهداف ، است .
مثلا ،می خواهید 26 پوند وزن کم کنید. بعد از اینکه یک هدف طولانی مدت کاهش وزن 26 پوندی از حالا تا سال دیگر تنظیم کردید ، برنامه ریزی معکوس را آغاز شکرده و هدف را به بخش های ممکن تقسیم کنید. اگر می خواهید 26 پوند در یک سال کم کنید ، باید نیم پوند (1750 کالری) هر هفته کم کنید یعنی 250 کالری در روز . بسیاری از افراد سه وعده ی غذایی و دو وعده ، اسنک در طول روز می خورند ، به این معنا که می توانید جذب مواد را تا 50 کالری در زمان خوردن کاهش می دهید. که این کار یک هدف شدنی است! شما اکنون مقدار زیادی جذب کرده و اشتیاق خود را زیر پا گذاشته و آن را به اجزاء کوچک تقسیم کردید، یعنی اهداف روزانه ی قابل دستیابی.
برنامه ریزی برعکس برای حرکت به سمت جلو ، برای همه ی اهداف بزرگ موثر است. من یک هدف مالی دارم که می خواهم امسال به آن برسم و دقیقا می دانم چند دلار و سنت روزانه بدست بیاورم تا به هدفم برسم.
یادداشت کنید.
تحقیقات نشان می دهد که فقط با نوشتم اهداف خود روی شانس رسیدن شما به آنها تا حد زیادی افزایش می یابد! اهدافتان را روی کاغذ بنویسید ، آنها را در جایی روی دیوار که به راحتی قابل روئیت باشد ، بچسبانید ، مرتبا به آن رجوع کنید ، و شانس بیشتری برای موفقیت خواهید داشت.
10. یک شریک ذیحساب پیدا کنید.
شرکای مالی بسیار مهم هستند؛ آنها ما را حمایت و تشویق کرده تا برای رسیدن به اهدافمان تلاش کنیم. شاید شما همیشه می خواستید کتابی بنویسید یا یک شغل خانگی را شروع کنید. به کسی می گویید که به حفظ مسئولیت حساب شما کمک کرده و به طور هفتگی بررسی پیشرفتتان را کنترل کند. داشتن یک شریک ذی حساب که اهداف مشابهی با شما دارد ، اثر بیشتری دارد.
فقط خودتان را با افرادی مقایسه کنید که عزم و اراده ی شما را بر می انگیزانند.
آیا واقعا می خواهید احساس خوبی درباره ی زندگی تان داشته باشید ؟ مقایسه خود را با افراد دیگر رها کنید اگر حس بدنی به شما دست می دهد. حسادت به دیگران ، به سرعت شادی شما را کاهش داده و حس موفق نبودن را به شما می دهد.
مقایسه همان طور که در عنوان گفته شد ، می تواند مفید باشد اگر آن را در ارتباط با تحسین به جای حسادت ، انجام دهید. اگر دوستانتان دائما در شغل ارتقا می گیرند ، عادت های آنان را در اداره بررسی کنید. آیا او همیشه زود می رسد و دیر می رود و درخواست پروژه های اضافی می کند ؟ رقابت با اخلاق کاری او به شما کمک کرده تا اشتیاقتان تحریک شود. آیا همکارتان ، نمای سلامت کامل است ؟ مقایسه ی عادتهایتان با او باعث می شود شما بفهمید او هر روز بعد از ناهار پیاده روی می کند در حالی که شما در حال خوردن اسنک پشت میز کار خود هستید. اگر میل دارید تناسب اندام خود را بهتر کنید در پیاده روی به او ملحق شوید.
" وقتی خود را به گونه ی سالم مقایسه کنیم (آنها آن را دراند ، من آن را دوست دارم ، چگونه راه رسیدن به آن را از آنها یاد بگیرم) ، که می تواند عزو م اراده ی ما را برای موفقتر شدن ، تقویت کند.
بدنبال یک مربی ( منتور ) باشید.
اگر حوطه ی خاصی در زندگی شما وجود دارد که اشتیاق زیادی نسبت به آن دارید ، یک منتور موفق انتخاب کرده تا به شما کمک کند تا در آن حوزه رشد کنید. شما شاید بفهمید که در حوزه های مختلف زندگی تان ، منتورهای مختلفی دارید- من می دانم که دارم. استخدام یک مربی را در نظر بگیرید؛ مربی درست ،با دادن انگیزه و ابزارهای لازم برای رسیدن به سطوح بالای موفقیت ، دنیایی از تفاوت را در زندگی تان ایجاد می کند .
وکیل یا نماینده
" اگر می خواهید الان کارهای بسیار کوچکی انجام دهید ، آن را خودتان انجام دهید. اگر می خواهید کارهای بزرگ انجام دهید و تاثیر زیادی داشته باشید ، نماینده بودن را یاد بگیرید" – جان سی ماکسول
ترک کنترل برخی کارها و نمایندگی کارهای خاص ، به همان اندازه که مشکل است ، نیز اهمیت دارد. رویهم رفته ، فقط 24 ساعت در یک روز وجود دارد ، و اگر واقعا می خواهید روی اولویت های خود تمرکز کرده و موفقیت زیادی داشته باشید ، باید به دیگران اعتماد کرده تا مسئول چیزهایی باشند که برای شما کمتر اهمیت دارد.
سال های پیش ، من کارهای هفتگی خود را روی کاغذ نوشتم و دریافتم که 56 کار وجود دارد که هر هفته آنها را تکمیل کرده ام. تعجبی ندارد که در آن لحظه احساس تاثیر بر انگیزی داشتم! ارزیابی اهمیت هر کدام از آن کارها را آغاز کرده و تصمیم گرفتم کارهایی را که انجامشان برایم اجباری نبود ، به وکیل واگذار کنم ، هنوز هم باید برای آن کارها را انجام مید ادم. حالا من زمان بیشتری برای تمرکز روی اولویت های خود دارم. زمانی که برخی از کارهای خود را به دیگران وکالت می دهیم ، می توانیم روی چیزهای مهم تمرکز کنیم – یک عامل مهم برا موفقیت.
شرکت خود را عاقلانه انتخاب کنید.
علیرغم داشتن شریک ذی حساب مخصوص ، کل گروه خود را با دقت انتخاب کنید.
طبق نظر تاجر چیم ران ، " شما متوسط 5 نفر هستید که اکثر وقت خود را با او می گذرانید".
آیا شما وقت خود را با افرادی می گذرانید که مشوق ، مثبت و حامی شما هستند ؟ یا بیشتر زمان تان صرف افرادی می شود که برای شما مثل سم هستند ؟ انتخاب کنید که زمان خود را با فرادی بگذرانید که تلاش می کنند شما بهترین ها باشید.
مطالعه کنید.
آیا می خواهید موفقیت بالایی داشته باشید؟ مطالعه کنیدو دائما مطالعه کنید. مطالعه به ما انرژی داده و زهنمان را باز می کند. متونی را بخوانید که به شما انگیزه داده و در ذهنتان جرقه ایجاد می کنند. در توسعه ی نفس خود کاوش بسیار کنید. تا حد امکان اطلاعات بدست بیاورید. همیشه چیزی باری یادگیری بیشتر وجود دارد.
همه ی این کارها را روزانه انجام داده تا سریعا در مسیری قرار بگیرید که به موفقیت بسیار ختم می شود!(سیارک)
افراد خیلیموفق اگر چه دارای خصوصیات معمولی مشترکی هستند، ولی آنها افرادی غیرمعمولی هستند. آنها بر روی همان جادههایی که شما قدم میزنید، گام برمیدارند؛ زیرِ همان آفتاب میایستند، ولی جهان را از پشت یک لنزی مینگرند که باعث میشود آنها از افراد عادی متمایز شوند. در سطور آتی، من آن لنز را به شما امانت خواهم داد.
6 نکتهای که ملاحظه خواهید فرمود، ممکن است چیزی نباشد که شما انتظار آن را دارید، ولی جذابیت و فریبندگی آنها مربوط به این قابلیت آنهاست که یک چیزی به نظر میرسند، ولی چیز دیگری هستند. و آنجا، من یک خصوصیت را به شما ارائه میکنم که لب شما را تر کند: افراد خیلی موفق، در هر موقعیتی، خوبی میبینند.
اما آنها چه خصوصیت مشترک دیگری دارند؟ ترتیب ارائه نکات، اهمیتی ندارد:
1- آنها هرگز تلاش نمیکنند آنهاهرگز تلاش نمیکنند، زیرا تلاش کردن به معنی انجام دادن کار نیست. در عوض، آنها کاری را میکنند که هدفگذاری کردهاند به آن برسند. چگونه؟ • از طریق شفافیتی همچون بلور در خصوص اهدافشان • از طریق قربانی کردن هر چیزی که منابع (مثلاً وقت) را از آن اهداف میدزدد. • از طریق جشن گرفتن هر برد کوچکی در طول راه
2- آنها هر کاری را با اهرم انجام می دهند انجام کار با اهرم، یعنی استفاده از یک ورودی کوچک برای درو کردن حداکثر نتایج. به همین سادگی. افراد خیلی موفق دارای قابلیت منحصر به فردی برای استفاده از ذره ذره تجربههای انسانی خود هستند. آنها راهبردهای بَرنده خود را در کتاب ها به فروش میرسانند، تجارب خود را در نمایشهای تلویزیونی به بازار عرضه میکنند، نقاط آسیبپذیر خود را به کار میگیرند تا به افراد غریبه وصل شوند و از دوستی با آنها، اهرمی را برای دستیابی به هدفهای دوردست بسازند. به زندگی و امتیازات خود با دقت نگاه کنید. چیزهای زیادی در بین آنها وجود دارند که میتوانید از آنها به عنوان اهرم استفاده کنید.
3- آنها بیشتر از آنچه که میگیرند، میدهند یک ارتباطی بین تعداد افرادی که شما به آنها خدمت می کنید و مقدار سودی که میبرید، وجود دارد. به همین دلیل است که میلیاردرها میخواهند به بیشترین تعداد مردم خدمات بدهند. آیا شرکت آمازون از این لحاظ برایتان آشنا نیست؟ یک نیاز و درد جامعه را پیدا کنید ، برای رفع آن تمرکز نمایید و سود این کار در موعد مناسب به سراغتان خواهد آمد. تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد ددر بیابانت دهد باز
4- آنها قلبها را تسخیر میکنند اکثر منابع و چیزهای باارزش، در ورای دیوار روابط پنهان شدهاند. افراد خیلی موفق، بسته به اینکه درونگرا یا برونگرا باشند، راهی را برای ایجاد ارتباط با افرادی که ملاقات میکنند پیدا مینمایند. آنها درک میکنند که جاهطلبیها و حاشیههایمان ما را ول نمیکنند، و ایضاً کاستیها و نقصهایمان. بنابراین آنها بلافاصله از شرایط استفاده کرده و به فلب شما دست مییابند. به عنوان مثال: • آنها با شما به زبان محلیتان سلام و احوالپرسی میکنند • تا جایی که بتوانند شما را به اسم صدا میزنند • اگر اطلاع نداشته باشند که شما در مورد چه ورزشی صحبت میکنید، آیینه زبانِ بدنِ شما میشوند (به عبارت دیگر، اگر از علاقمندیهای شما خبر نداشته باشند، رفتار شما را تقلید میکنند) • ولی اگر هیچکدام از این کارها جواب نداد، انها با تعریف کردن سرگذشتشان، خودشان را ضعیف و بیپناه نشان میدهند. این مثل طلسم خوششانسی جواب میدهد.
5- آنها تسلیم میشوند فقط یک احمق است که یک کاری را تکرار میکند و انتظار نتایج متفاوت دارد. افراد موفق این را میدانند. در نتیجه، آنها وقت خود را صرف افسوس خوردن نمیکنند یا به ایدهها و روشهایی که جواب نمیدهند، وفادار نمیمانند. آنها عاشق هدف نهایی خود هستند و نه مسیر رسیدن به آن؛ و لذا به چیزی میچسبند که جواب میدهد. چیزی را که جواب نمیدهد دور بریز! زود باش! و چیز دیگری را امتحان کن.
6- آنها دانشآموزان بیستبگیر هستند ریچارد برانسون از این دسته است. اگر چه خیلی از افراد خیلی موفق، جزو ترک تحصیل کردهها هستند، ولی یک چیزی که آنها هرگز از آن ترکتحصیل نمیکنند، مدرسه زندگی است. برای مثال: • آنها شاگرد فوقالعاده اشتباهات خود هستند (و از اشتباهات خود به خوبی درس میگیرند). به همین دلیل است که اکثر آنها یک دفترچه خاطرات دارند. • آنها شاگرد بزرگ موفقیتهای دیگران هستند (و از موفقیت های دیگران الگو میگیرند). به همین دلیل است که آنها نسبت به یک فرد متوسط، کتابهای بیشتری را مطالعه میکنند. • آنها شاگرد چیزهایی هستند که مردم را ترغیب به انجام کاری میکند. مثال این مورد، همان چیزی است که شما این هفته آن را خریداری کردید ولی واقعاً نیازی به آن نداشتید. • آنها شاگردان تیزهوش مسائل مردم هستند. دلیل؟ میزان فروش محصولات (راهحلهای) آنها. اگر شما بپذیرید که یک دانشآموز زیرک زندگی باشید، جهش بزرگی را در سفر به سوی موفقیت انجام دادهاید. من ایمان دارم که شما این کار را خواهید کرد، بنابراین بهترین ها را در این مجاهدت برایتان آرزو دارم.
نظرات
dorsa 87۱۳۹۵/۱۰/۲۸ما ایرانی ها روز می گذرونیم هدف خاصی نداریم
10 نکته ای که اگر والدین انجام دهند مسیر موفقیت فرزندان را هموار می کنند
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
خواستن بهترین ها برای بچه ها خصوصیت مشترک همه والدین می باشد. بهترین منزل، بهترین موقعیت، بهترین مدرسه، بهترین زندگی ... . والدین می خواهند که مطلوب ترین موقعیت ها را پیش روی فرزندان خود قرار دهند. بدون در نظر گرفتن تاثیرات بیرونی، همه والدین تمام توانایی های خود را برای داشتن فرزندانی با رشد سالم، مسئول، و موفق به کار می گیرند.
1. احترام را به آنها یاد بدهید والدین باید حس احترام را به فرزندان القا کنند. نه فقط احترام به انسان ها و جانداران بلکه احترام به هر چیزی که در جهان وجود دارد (و این موضوع حائز اهمیت زیادی می باشد). والدین باید ارزش احترام را هم به بچه ها نشان دهند؛ و به انها بگویند که کسی احترام دریافت می کند که احترام بگذارد. یاد دادن احترام گذاری به همه جنبه های زندگی به آنها یاد می دهد که قدر داشته های خود را بدانند، و ارززش کار برای در آمد بیشتر را بفهمند.
2. به آنها تحمل و بردباری را یاد بدهید. بچه ها باید یاد بگیرند که چگونه بردبار تر از همه موجودات کره زمین باشند. نگاه کردن از بالا به دیگران خوب نیست؛ بچه ها باید یاد بگیرند که در صورت نیاز به هم نوعان خود کمک کنند، تا اینکه در زمان نیاز دیگران هم به کمک انها بیایند. هم چنین، بچه ها باید در مقابل افرادی که در حق انها بدی کرده اند نیز بردبار باشند، و بدانند که چرا این بردباری را به خرج می دهند (مانند قلدری که پول ناهار خود را از دیگران می گرفت چرا که مادرش به او پول ناهار نمی داد). در جهان چیزهایی وجود دارند که تغییر نمی کنند، و بچه هایی که با این موقعیت آشنا باشند بهتر می توانند با آنها مقابله کنند.
3. مسئولیت پذیری را به آنها آموزش دهید. والدین باید به بچه ها یاد بدهند که چگونه مسئولیت اعمال خود را بپذیرند. برای آنها مهم است که بدانند که کارهایی انجام می دهند و یا حرف هایی که می زنند دارای عواقبی می باشد، و مسئولیت مثبت بودن و یا منفی بودن این عواقب بر عهده خود آنها می باشد. با ساده گیری اشتباهات بچه ها، به آنها بد می کنید. نظم دهی به کارهای آنها دشوارتر می شود، و این ساده انگاری تاثیر بدی بر ذهن انها می گذارد. به عنوان یک فرد بالغ، عملکردهای منفی آنها دارای عواقب وخیم تری خواهد بود. از سوی دیگر، به بچه ها آموزش دهید که اعمال مثبت پاداش های مثبتی دارند و مسیر موفقیت را هموار می کنند.(سیارک)
4. خود کنترلی را به آنها یاد بدهید. بچه هایی که می تواند خود را کنترل کنند سریع تر بالغ های مستقل می شوند. بچه هایی که همواره به آنها یادآوری می شود که تکالیف خود را انجام دهند و خودشان این کارها را به خود انجام نمی دهند در هنگام زندگی فردی بیشتر دچار مشکل می شوند. بچه ها باید مدریت هزینه را زود یاد بگیرند، و بدانند که چگونه منابع خود را اولویت بندی کنند (و همین طور زمان خود را)، تا اینکه در عدم وجود والدین خود سرگردان نشوند. خود کنترلی در زمان های دشوار بسیار مهم می باشد، با خود کنترلی آنها خود را از یک دشواری کوچک وارد یک دشواری بزرگتر با تاثیرات منفی تر نخواهند کرد.
5. صداقت را به آنها یاد بدهید. بچه ها باید یاد بگیرند که با دیگران و با خودشان صادق باشند. یک بچه صادق تبدیل به یک بالغ قابل اعتماد با آینده ای درخشان خواهد شد. بسیار مهم است که به بچه ها یاد بدهیم که حتی اگر منافع فردی شان در خطر باشد فقط و فقط حقیقت را بگویند، بهتر است که راستگو بوده و تنبیه شوند تا اینکه حرف دروغ بزنند. بچه ها اشتباه می کنند، اما دروغ گفتن اشتباه نیست – دروغ گفتن یک تلاش آگاهانه و هوشیارانه است که در هر سطح و هر سنب ممکن است که اتفاق بیافتد. بچه ها باید با خودشان هم صادق باشند تا بتوانند کارهای روزانه خود را به نحو احسن انجام دهند. با مستقل شدن، باید بتوانند با صداقت جنبه های مختلف زندگی خود را ببینند و گزینه های پیش روی خود را مورد ارزیابی قرار دهند. با صادق بودن با خود، بچه ها پس از کنار رفتن والدین بیشتر و بیشتر به رشد خود ادامه خواهند داد.
6. به آنها یکپارچگی را یاد بدهید. داشتن شغل پر درآمد، موقعیت بالا، و ماشین های اسپورت زیبا اگر از راه غیر قانونی و خلاف به دست آمنده باشند هیچ ارزشی ندارند. از سوی دیگر، داشتن یک خانه مدرن، اتومبیلی که شما را به مقصد می رساند، و کسب درآمدی که با آن بتوانید هزینه های زندگی را پرداخت کنید بیشتر به موفقیت نزدیک می باشد. بچه ها باید تفاوت بین سخت کوشی و کاهلی را بدانند. همان طور که باید بدانند که حتی اگر با راستگویی از بین می روند باز هم صداقت خود را از دست ندهند، بچه ها باید یکپارچگی را هم یاد بگیرند؛ حتی اگر کسی در اطرافشان مجود ندارد باید بدانند که بهتر است که درست عمل نمود. چه بخواهید و چه نخواهید برخی عقاید مذهبی را به آنها تحمیل می کنید، ارزش فرشته های بالای سر به آنها بگویید، و به آنها یاد بدهید که از شیطان دوری کنند.
7. پشتکاری را به آنها آموزش دهید. بسیاری از بچه ها از انجام دادن کاری که قبلا نکرده بوده اند می ترسند. این موضوع شامل انجام تکلیف، آزمون، سرگرمی های جدید، تقاضای دوستی، و درخواست اولین شغل می شود، بچه ها خیلی بیشتر از چیزی که شما فکر می کنید از دنیا می ترسند. به آنها یاد بدهید شکست مشکلی ندارد. مشکل این است که زندگی از روی شما بدون هیچ تلاشی گذر کند. هنگام شکست و سقوط بچنه های خود را بگیرید. به آنها کمک کنید که بلند شوند، و دوباره اقدام کنند. آنها باید یاد بگیرند که شکست پایان نیست، بلکه یکی از راه های رسیدن به موفقیت می باشد. رویاهای آنها به سادگی به حقیقت تبدیل نمی شوند بلکه با سختی و پشتکار به دست می ایند.(سیارک)
8. به آنها یاد بدهید که متشکر باشند. به بچه ها یاد بدهید که بابت چیزهایی که دارند و افرادی که در خدمت آنها هستند قدر دان باشند. تشکر کردن را به آنها نشان دهید، مانند انجام کارهایی بدون این که کسی از شما آنها را خواسته باشد، گذراندن زمان با اقوام، و یا نوشتن یادداشت تشکر برای معلم بدون هیچ دلیلی. تشکر کردن از همدیگر به بچه ها نشان می دهد که هر یک از ما مسئولیت هایی را در قبال هم داریم. بچه ای که با این طمینه بزرگ می شود بهتر وارد اجتماع شده و مورد تقدیر جامعه قرار می گیرد چرا که تمام تلاش خود را برای کمک رسانی از خود نشان می دهد.
9. مهارت های زندگی را به آنها یاد بدهید. والدین باید در میان درس ها و ارزش های زندگی، مهارت هایی را هم به بچه ها آموزش بدهند. به آنها یاد بدهید که چگونه ظرف ها را بشویند، دستشویی و حمام را تمیز کنند، چمن ها را کوتاه نمایند، یک لاستیک پنچر را معاوضه کنند، و یا برف ها را پارو نمایند. از آنها این مسئولیت ها را بخواهید تا اینکه در آینده در هنگام مواجهه با این مسئولیت ها دچار سر در گمی نشوند. به آنها بگویید که لیستی از ناتوانی های خود تهیه کنند و در هنگام فراغت سعی در یاد گیری انها داشته باشند و از این طریق کیفیت زندگی خود را افزایش دهند. آنها باید بتوانند در هنگامی که دوستانشان در بیرون از خانه در حا بازی هستند به شما در انجام کارها کمک کنند، البته هر زمان که در آینده از اموخته هایشان استفاده کردن ارزش این کارها را خواهند فهمید.
10. همواره یک الگو برای آنها باشید. اگر شما الگویی مناسبی برای فرزندان نباشید هیچ یک از موارد بالا مقدور نیست . "آن طور که می گویم انجام بده نه آن طور که عمل می کنم" این حرف کاملا بی فایده است (چرا که در این صورت در هر لحظه که شما حضور نداشته باشید کار خودشان را ادامه خواهند داد). همان فردی باشید که می خواهید بچه هایتان باشند. در حقیقت، فردی بهتر از آن چیزی باشید که تا به حال در زندگی خود بوده اید، و این کاررا به خاطر فرزندان خود انجام دهید. البته که این کار دشوار می باشد، اما بزرگ کردن یک فرد مسئول و خوب برای جامعه الگو می خواهد. بزرگ کردن فرزندی که بتواند در بیرون از منزل مستقل باشد یک موفقیت بزرگ می باشد. (سیارک)
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.
عادت های جدیدی که بدون جراحی زیبایی، جذابترتان میکند
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
(سیارک) :جراحیهای زیبایی چهره شما را تغییر میدهد. گاهی نتیجه کار خوب از آب درمیآید و گاهی چندان رضایت بخش نیست. گاهی تعدد جراحیها قیافهها را کاملا دگرگون میکند.
خوب یا بد اما این دگرگونی اتفاق میافتد. با این هر کدام از ما چقدر درباره جذابیت به گونهای غیر از آنچه که در چشم و ابرو نمایان میشود فکر کردهایم. هرگز در این باره تامل کردهایم که یک شخصیت جذاب گیرایی مطلق و همیشگی دارد؟ چیزی که درباره جذابیت چهره صدق نمیکند. با بالا رفتن سن چه بخواهیم و چه نخواهیم رد عبور زمان روی صورت و انداممان جا میاندازد اما یک شخصیت غنی ،اصیل و جذاب به بخش لاینفک وجود ما تبدیل خواهد شد.
با این وصف چرا طوری زندگی نکنیم که آدمها جذب شخصیتمان شوند. رابطهای که بر اساس جذابیتهای شخصیتی آدمها اتفاق بیفتد قطعا از ضمانت پایداری بیشتری هم برخوردار است. با این وصف چرا در سبک زندگی عادت هایی را جا نیاندازیم که سیرت ما را زیبا کنند.در پست پیش رو با برخی از عادت ها برای کسب موفقیت بیشتر آشنا شوید؛
اطرافیانتان را غافلگیر کنید
آخرین باری را که یک هدیه یا یک دسته گل دریافت کردید بدون اینکه توقعش را داشته باشید یادتان هست؟ مهم هدیهای که گرفتهاید نیست ، مهم این است که کسی جایی در بین این همه شلوغی زندگی برای خوشحال کردن شما چنین اقدام جالبی کرده است. این فرد قطعا همیشه در ذهن شما باقی میماند.
خب حالا نکته اینجاست که چطور با غافلگیر کردن آدمها به شکل مثبت میتوانید شخصیت جالب و ماندگاری از خود خلق کنید. گاه به گاه وقتی میخواهید برای کسی کاری انجام بدهید او را از قبل خبر نکنید که منتظر باشد. بلکه با غافلگیر کردنش خوشحالی او را دو چندان کنید و شخصیت جذابتان را در ذهنش حک کنید.
وقتی چیزی را واقعا نمیخواهید بگویید: "نه"
این را مطمئن باشید که مردم به آن فردی را که همان چیزی را که در ذهنش است به زبان میآورند خیلی بیشتر احترام میگذارند تا آن کسی که تحت هر شرایطی با همه اعلام موافقت میکند حتی اگر واقعا موافق نباشد.
زمانیکه شما "نه" میگویید ، اطرافیانتان میتوانند خود واقعیتان را بشناسند.اینکه شما چه اولویتهایی در زندگیتان دارید و چطور درباره احساسات خود صادق هستید.باید قبول کرد که گاهی "نه" گفتن واقعا سخت میشود و احساس اضطرابی به شما میدهد اما اگر شما بتوانید این حس را پشت سر بگذارید بعد از آن است که نسبت به خودتان احساس بهتری پیدا میکنید.
با غریبهها معاشرت دوستانه کنید
همه چیز خیلی ساده است. شما میتوانید شخصیت جذابتان را حتی در ذهن رهگذرانی که شاید دیگر هرگز شما را نبینند ماندگار کنید. در را برای آنها نگه دارید تا رد شوند ، قبل از نشستن روی صندلی به آنها بگویید که صندلی خیس است ، در حمل وسایل سنگین به آنها کمک کنید و خیلی دیگر از کارهای اینچنینی که شاید همه انجامشان ندهند اما شما میتوانید با معاشرت دوستانه حتی با غریبهها برای خودتان یک شخصیت جذاب بسازید.
خودخواهی خود را پشت سر بگذارید و از آنهایی که از شما بهترند یاد بگیرید
شما میتوانید تمام مدت از زندگی خود گله کنید. مثلا دائم بگویید چرا من به اندازه کافی باهوش ، دوست داشتنی ، موفق و یا تاثرگذار نیستم؟ با این حال آنچه که در پایان روز اتفاق میافتد این است: شما هرگز به خودتان کمک نکردهاید که رشد کنید ، شما هرگز تلاش نکردهاید که بهتر باشید.
در این مواقع بهتر است زمان بیشتری بگذارید تا دریابید افراد دیگر چه میکنند که میدرخشند ، شما هم این مهارتها را بارها بارها تمرین کنید ، اگر در این مسیر به کمک احتیاج دارید این کمک را درخواست کنید. اگر میخواهید بهترین باشید باید از بهترینها یاد بگیرید.
درباره همه چیز کنجکاو باشید
گفتگو با دیگران یک اتفاق جالب است. یک معاشرت دلنشین و یک نوع برقراری روابط اجتماعی مطلوب. اما در همین گاهها، پیش میآید که این مکالمه به یک سکوت تبدیل میشود. چون دیگر موضوعی برای حرف زدن وجود ندارد. دقیقا به همین دلیل است که شما باید در تمام طول زندگی خود برای بالا بردن سطح آگاهیتان درباره موضوعات جالب توجه و مختلف جستجو کنید.
با این تفاسیر اگر میخواهید در چنین شرایطی قرار نگیرید همیشه درباره اینکه در دنیا چه خبر است کنجکاو باشید، بخوانید و ببینید و بشنوید. در این صورت است که شما همیشه حرفی برای گفتن دارید و وقتی در چنین شرایطی قرار میگیرید، آنچه که بقیه دربارهتان فکر میکنند این است که انسانی باهوش و جالب توجه هستید.
وقتی کسی از دست شما عصبانی است سکوت کنید
این صحنه اصلا خوشایند نیست. یک نفر با عصبانیت سر شما فریاد میزند و هر چه میخواهد بارتان میکند!
شاید فکر میکنید در چنین مواقعی باید مقابله به مثل کنید اما در واقع این راه اصلا درست نیست.
قبل از اینکه شما بخواهید ضربه را به طرف مقابلتان وارد کنید، لحظهای وقت بگذارید و به کل موقعیتی که در آن قرار گرفتهاید فکر کنید و دریابید که چرا تا این حد عصبانی هستید. شاید مقابله به مثل شما فرجام خوبی برای ارتباطتان نداشته باشد. شاید بهتر باشد در آن لحظه سکوت کنید و بعدا درباره دلخوریتان حرف بزنید.این بهترین راه برای کنترل موقعیت و فهمیدن دیگران و برقراری ارتباط بهتر حتی با وجود دلخوریهای موجود است.
با آدمهای جدید گفتگو کنید
خیلی از ما بابت دور شدن از معاشران زندگی خود که همواره با آنها در ارتباط هستیم وحشت داریم، هر چند در چنین شرایطی خیلی خوب میتوان متوجه شد چه کسی به اندازه کافی اعتماد به نفس دارد و چه کسی ندارد.
این تابوی وحشت از برقراری ارتباطهای جدید را بشکنید و از نقطه امن معاشرتهای معمول خود بیرون بیایید و با افراد جدید همکلام شوید. آنها را با رفتار و گفتار دوستانه غافلگیر کنید و بعد از آن قدمهایتان را با اعتماد به نفس بیشتری بردارید.
از همه آنچه که میخواهید یاد بگیرید یک لیست تهیه کنید
"حوصلهام سر رفته و نمیدانم باید چکار کنم. زندگی کسل کننده است." این جمله از طرف هر فردی که مطرح شود نمیتواند قابل قبول باشد. یا حتی افرادی که تمام زمان خود را به خوابیدن یا تماشا کردن تلویزیون میگذرانند. این یکی هم رفتاری غیر قابل پذیرش است.
حتما این جمله را شنیده اید که میگویند در لحظه زندگی کنید و خوش باشید؛ البته که جمله درستی است اما برای ساختن یک شخصیت موجه و تاثیر گذار صرفا در لحظه زندگی کردن کفایت نمیکند.
شما باید در مرحله اول یک لیست از تمام کارهایی که دوست دارید یاد بگیرید یا انجام بدهید تهیه کنید. هر زمان که موضوع تازهای به ذهنتان رسید لیست خود را به روز کنید. بعد یکی یکی سراغ برنامههایتان بروید. بعضی مهارتها حتما به کلاس رفتن احتیاج ندارند بلکه با مطالعه و تمرین میتوانید در آنها خبره شوید. از اینترنت جستجو کنید و با فعالیتهای جدید آشنا شوید. هر فعالیت جدیدی دری است به دنیای تازهای که به روی شما گشوده میشود.
بگویید متشکرم
این یک لغت بسیار ساده است که بارها و بارها در طول روز مورد استفاده قرار میگیرد اما همچنان میتواند روز یک نفر را به شکل مثبتی تغییر دهد.
فقط چند ثانیه زمان لازم است که به آنچه به دست آوردهاید حتی اگر یک لبخند دلگرم کننده بوده باشد فکر کنید و بابتش از دیگران متشکر باشید و این تشکر را ابراز کنید.
نکته: تشکر را با معنای واقعی این کلمه انجام بدهید و از تکرار غیر ضروری آن بپرهیزید چون در اینصورت مفهوم واقعیاش از بین میرود.
برای خودتان وقت بگذارید
تنها چیزی که شما نمیتوانید آن را در زندگی بازپس گردانید "زمان" است. شاید به همین دلیل است که برخی افراد خیلی شلوغ تمام وقت خود را با کارهایی که دوست دارند پر میکنند و خب در نتیجه طبیعی است که آنها موفقتر خواهند بود در حالیکه هستند آدمهایی که این "زمان" را چندان ارزش نمیدهند و خیلی راحت آن را به بطالت میگذرانند.
ما میتوانیم زمانمان را تلف کنیم اما بهتر است به این نکته فکر کنیم زمانی که ما خیلی راحت از دستش میدهیم همان لحظههاییست که آدمها از آن استفاده میکنند تا زندگیشان را بسازند.یادتان باشد آنچه که بیشتر از زیبایی صورت و اندام شما حائز اهمیت است زیبایی قلب و عادت های زندگیتان است... منبع: لایف هک/ خبرآنلاین
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
نظرات
سمیرا 212۱۳۹۵/۱۱/۱فقط زیبایی ظاهری مهمه
نیوشا۱۳۹۵/۱۰/۲۹تازه با سایت خوبتون آشنا شدم واقعا مطالب سایتتون عالی و مفید هستش
(سیارک) :بدون شک، زنان در مشاغل و مدیریت به اندازه مردان مهارت، هوش و قابلیت دارند. اما مدیریت کارکنان زن، بهویژه وقتی خود مالک کسبوکار زن باشد، گاهی اوقات نیازمند اتخاذ رویکردی متفاوت از کارمندان مرد است.
برای من، موفقیت در ایجاد فضایی سرشار از احترام متقابل، دلواپسی، انطعافپذیری و فرصتها هیچگاه کار آسانی نبوده است. در طول سالهایی که کارمندان زن را در تیمم مدیریت کردهام، همواره مجبور بودهام سبک مدیریتی خود را با آنها سازگار کنم. اعتراف میکنم در این مسیر اشتباهاتی داشتهام. همچنین شاهد بودهام که دیگر صاحبان کسبوکار زن نیز خطاهایی مرتکب شدهاند. با بررسی همه این مسائل، نتیجهای که میگیرم این است که به عنوان یک مدیر زن، هنگام مدیریت کارمندان همجنس خود، سعی کنید از این پنج اشتباه اجتناب کنید:
1) تلاش بیش از حد برای برقراری روابط دوستانه نزدیک این اغواکننده است که به عنوان یک مدیر زن بخواهید با همکاران همجنس خود صمیمی شوید، اما مرزبندیها را فراموش نکنید تا در اختیاری که برای تصمیمگیری و واگذاری وظایف دارید، دچار مشکل نشوید. این به معنای آن نیست که نباید رفتار دوستانه داشته باشید یا به آنها اهمیت ندهید، بلکه باید نقشها و مسوولیتها را فارغ از روابط دوستانه معین کنید. البته برخی کارمندان زن وقتی مدیر همجنسشان به آنها نزدیک میشود و میخواهد با آنها روابط صمیمانه داشته باشد، خودشان احساس معذب بودن میکنند. مطمئنا هیچ مدیری دوست ندارد با کارمندانش به رستوران یا خرید برود. برخی افراد دوست دارند کار را از دیگر ابعاد زندگی خود جدا کنند. بنابراین باید مطمئن شوید که به فضای خصوصی کارمندان خود ورود نمیکنید.
2) تصور اینکه پول بیشترین اهمیت را دارد بدون شک، بیشتر زنانی که به صورت حرفهای در عرصه کسبوکار فعالیت میکنند، در تامین نیازهای مالی خانواده خود نقشی جدی دارند اما در ضمن، آنها به نقش پرورشی خود و نیز حمایت اخلاقی از رویاها و اهداف اعضای خانواده تعهد دارند. بنابراین با اینکه یک حقوق خوب میتواند به برخی زنان انگیزه بدهد و رضایت شغلی آنها را جلب کند، برخی دیگر از زنان بیشتر از انعطافپذیری محیط کارشان و کنار آمدن آن با برنامههای زندگیشان احساس رضایت میکنند. برای این دسته از زنان، پاداش اضافهکاری یا کارانهای که در ازای شبکاری و غافل شدن از برنامههای اجتماعی فرزندانشان دریافت میکنند، اهمیت چندانی ندارد.
پول نمیتواند خاطره همراه بودن با فرزندان در مهمترین لحظات زندگی را بخرد. درک بالای شرکتهایی که فضای منعطف دارند و این گونه نیازهای کارمندان خود را درک میکنند و امکان بودن در کنار خانواده را برای آنها فراهم میآورند، برای کارکنان زن از طلای ناب بیشتر ارزش دارد. همچنین انجام کارهای معنادار و اثربخش، بیش از دریافت مبالغ بالا برای وظایف مادی ارزش دارد. البته کارهای تکراری و کسلکننده هم بالاخره باید انجام شوند، اما این به آن معنا نیست که یک کارمند باید تمام وقت درگیر این گونه وظایف شود. مدیران باید هر زمان که امکان داشت، کارهای خشک و خستهکننده را بین اعضای تیم تقسیم کنند و روشهایی بیابند که همه کارمندان این شانس را داشته باشند که در کنار انجام این گونه کارها فرصتهایی برای تمرین خلاقیت و مهارتهای تحلیلی داشته باشند.
3) تلاش برای مربی بودن صرفا چون شما یک مدیر زن هستید و کارمندتان هم یک زن است، دلیل بر آن نیست که میخواهد برای چیزهای بهتر و بزرگتر همواره راهنمایش باشید و آمادهاش کنید. مطمئنا احترام متقابل باید وجود داشته باشد، اما میتوانید یک رابطه کاری کاملا موفق ایجاد کنید، بدون اینکه نقش مربیگری داشته باشید. حتی اگر کارمند زنی دارید که میخواهد شما برای او مربیگری کنید، باید در نظر داشته باشید که این موضوع چقدر بر طرز فکر کارمندان دیگر اثر میگذارد. این کار ممکن است تعادل روابط شخصی در فضای شرکت را به هم بریزد، چون تیمتان فکر میکند هوای یک نفر را بیشتر دارید.
4) نقش مادری ایفا کردن از آنجا که مادر چهار فرزند هستم، همیشه این تمایل در من وجود دارد که چنین نقشی را در محل کار هم پیاده کنم. اینکه به عنوان یک مدیر زن اجازه دهیم غریزههای مادری در روابط کاری با همکاران اثر بگذارد، از یک طرف میتواند به نفع دینامیکهای محل کار شما باشد و از طرف دیگر، میتواند کاملا نتیجه معکوس داشته باشد. نشان دادن درک و صبوری میتواند روحیه و وفاداری اعضای تیم را تقویت کند، اما نصیحتهای مداوم و نابجا هم میتواند اعتماد به نفس آنها را بگیرد. سعی نکنید در محل کار «مادر» باشید. این نقش شما به عنوان صاحب یک کسبوکار نیست.
5) افراط در تحسین و اعتباربخشی تحسین کردن کارمندان مزایای بسیار زیادی دارد اما بسیار مهم است که از درست انجام شدن آن کار اطمینان حاصل کنید (هم در مورد کارمندان زن و هم کارمندان مرد). ستایش بیش از حد افراد میتواند به دورویی تعبیر شود و آزاردهنده باشد. همچنین وقتی شخصی واقعا کاری را عالی انجام میدهد، چنین فضایی میتواند اثر معنابخش عبارات تحسینبرانگیز شما را کم کند. همیشه مطمئن شوید تعریفی که از کارکنانتان میکنید، با اهمیت دستاوردهای آنها مطابقت داشته باشد. در نهایت، به عنوان یک مدیر زن، موفقیت شما مستلزم صیقل دادن مهارتهای مدیریتیتان است تا بتوانید تعادلی اثربخش میان اختیار، درک، صبوری، قدرت و انصاف نسبت به افرادی که در تیم شما کار میکنند، ایجاد کنید. یاد بگیرید توانمندیهای زنانه خود را برای قدرت بخشیدن به کارمندان زن و مدیریت هماهنگ آنها بهکار ببرید، بدون اینکه نیاز باشد از حدود مشخص و خطوط قرمز عبور کنید.
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
(سیارک) :شما در زندگی روزمره هر روز تعدادی آدم خاص را میبینید که از دیدن بعضی از آنها خوشحال میشویدواما امکان دارد از دیدن بعضی دیگر دوری نمایید. حتّی وقتی برای یک احوالپرسی ساده به سمت شما میآیند بهانههای مختلفی جور کنیم تا مجبور نباشیم با آنها صحبت کنیم با حرفهای آنها را گوش کنیم .
در آن روی سکه، افرادی هم می باشند که ما آنها را دوستداریم و منتظرفرصتی هستیم که از هم صحبتی با آنها استفاده کنیم. این افراد دارای مهارتهای اجتماعیای خاصی می باشند که باعث دوستداشتنی بودن آنها می شود.عادتهایی را که دراین پست آمده احتمالا در افرادی که دوستشان داریم زیاد دیدهایم یا شاید این عادات رفتاری را خود ما هم داشته باشیم، اما باید بتوانیم آنها را بیشتر تقویت کنیم.
۱. عقل کل نیستند از هر فرصت و مکالمهای برای اینکه دیگران آنها را عقل کل فرض کنند استفاده نمی کنند. سعی می کنند به صحبتهای بقیه گوش دهند و سوالهای مناسب بپرسند. ۲. در کار دیگران دخالت نمی کنند آدم افادهای و مغروری نیستند اما تا نظرآنها را در مورد مسئلهای نپرسید سکوت پیشه می کنند. ضرب المثل معروف نخود هر آشی نیستند.
۳. از کسی کینه به دل نمی گیرند بعد از بحث و جدل، کینهها و بدیها را از دل دور می کنند، بهخصوص زمانی که مشاجره بر سر موضوع بیاهمیتی باشد. آنها در طی زمان یاد گرفته اند که انسان بزرگی باشند و این باعث شده دیگران آنهارا بیشتر تحسین کنند. البته فکر نکنید آنهاسادهلوح و ضعیف هستند و همهی بدیهای دیگران را می بخشند . همیشه به دیگران گوشزد می کنند که از خط قرمز آنها عبور کردهاند، اما تا ابد این موضوع را به رخشان نمی کشند.
۴. صبور هستند به اطرافیان فرصت می دهند تا رشد کرده و به آنها فضای اشتباه کردن می دهند. همه میدانیم که برای یادگیری به زمان نیاز داریم و این زمان را فقط افراد صبور در اختیار ما قرار می دهند.
۵. دیگران را تحسین می کنند اینکه به خصلتها و ویژگیهای خوب دیگران توجه می کنند نشان میدهد که آنها افراد خودمحوری نمی باشند. به اطرافیان توجه نشان می دهند که نشاندهنده دوست داشتن دیگران است وقتی پیشرفت دیگران را میبینند از ته دل لبخند میزنند و خوشحالند. معمولا همه افراد از تشویق شدن خوشحال می شوند و فرد تشویق کننده بصورت ناآگاه در خاطرشان می ماند.
۶. بیشتر روی نقاط قوت دیگران تمرکز می کنند آنها نقاط قوت افراد را می بینند، روی آنها تمرکز می کنند و از از این نقاط قوت به بهترین صورت ممکن استفاده می کنند.
۷. زود قضاوت نمی کنند عجولانه قضاوت نمی کنند و کاملا به صحبت های هر دو طرف گوش می دهند.هیچ چیز آزاردهندهتر از فردینمی باشدکه اطلاعات درستی راجع به اتفاقات پیش آمده ندارد و با بیعدالتی تمام دیگران را قضاوت میکند. ۸. بیریا هستند همه قبول داریم که این روزها آدمهای اصیل و صادق بسیار کم پیدا می شود و اگر شما برای کسی فیلم بازی کنید، همین باعث میشود که از همنشینی با آدم متظاهر ی مثل شما ، کسی لذت نبرد. آذم های دوست داشتنی صورت ظاهر و باطن شان یکی است. فیلم بازی نمی کنند .
۹. بخشنده و بزرگوار هستند در تقسیم کردن شادیها و چیزهای خوب بخیل نیستند. از کمک کردن به دیگران احساس خوبی دارند برای نمونه در صورت مسافرت برای دوستان و همکاران سوغاتی کوچکی می آورند. اگر در جایی فروشگاه حراجی ببینند به دوستان خبر می دهند . شادی ها را تقسیم می کنند.
۱۰. محرم اسرار دیگران می باشند. مردم می توانند به آنها اعتماد کنند و راز خود را با آنها در میان بگذارند.
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)