ارزیابی زمینه های خطر خودکشی
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸متخصصین بالینی ممکن است از بیمار بپرسند: "تمایل شما به کشتن خودتان از یک تا ده چقدر است ?یک عدم تمایل و 10 تمایل بسیار قوی را نشان می دهند ." با استفاده از این مقیاس های رتبه بندی، متخصصان بالینی می توانند تجربیات احساسی بیماران را بصورت کمی بیان کنند، مقایسه های نشانه شناسی را در طول زمان انجام دهند، و بر نوسانات در نشانه ها و بهبود کلی در طول درمان را نظارت کنند. با استفاده مستمر از این رتبه بندی، همچنین بیماران متوجه مفید بودن آن در درک آنچه که خودشان انجام می دهند و کمکی که به نوسانات (بویژه کاهش ها) در ایده خودکشی، میل به خودکشی و دیگر نشانه هایی که در تلاش برای خودکشی نقش دارند، می کنند، می شوند. پیگیری بهبودها در طول زمان می تواند به بیمار قدرت بدهد و به آنها در تسلط و خودکنترلی کمک کند که بطور خاص به بیمار و متخصصین بالینی مربوط می شود چون آنها در کاهش خطر خودکشی باهم کار می کنند.
مولفه های ارزیابی خطر خودکشی
مبنی بر یافته های تجربی فعلی و سازگار با مفهوم حالت خودکشی، چندین عرصه کلیدی جهت ارزیابی در مصاحبه خطر خودکشی وجود دارند. اولی، عوامل خطر ثابت که زمینه های خودکشی مثل اقدام به خودکشی و تکانشگری را شامل می شوند که باید ارزیابی شوند زیرا این متغیرها خطر خودکشی ابتدایی بیمار را تشکیل می دهند. دوم متغیرهای تشدیدکننده مثل عوامل تنش زا شتاب زده و عرضه نشانه های بیماری (بعنوان مثال، علائم فیزیکی و احساسی)، حضور ناامیدی و ماهیت ایده خودکشی (بمنظور شامل شدن سیستم باور خودکشی) که عرصه های کلیدی دربرگیرنده خطر حاد بیمار را شامل می شوند. در نهایت، علاوه بر عوامل خطر برای خودکشی، متخصصان بالینی همچنین باید عوامل حمایتی را هم بررسی کنند زیرا این متغیرها به زنده نگه داشتن بیمار کمک می کنند.
زمینه های خودکشی
متخصصان بالینی ممکن است بخواهند ارزیابی خطر را با ارزیابی هر زمینه خودکشی یا آسیب پذیری های از پیش موجود در سوابق بیماران که جهت افزایش خطر ابتدایی خودکشی شناخته شده می باشند، آغاز کنند. این متغیرها عبارتند از تشخیص های روانپزشکی قبلی (بویژه افسردگی مزمن یا تهییجی)، سابقه خانوادگی (یک پروکسی برای خطر مبتنی بر ژنتیک)، سابقه اقدام به خودکشی و ترخیص اخیر از درمان روانی سرپایی. همزمان با مفهوم سازی سابقه تشخیص روانی، ارزیابی اینکه آیا تشخیص ها از نظر ماهیت عودکننده/برگردنده یا مزمن می باشند (برای مثال دوره های افسردگی برگردنده) و یا همبودی هایی وجود دارند یا خیر، مفید می باشد زیرا هر دوی این عوامل با خطر افزایش یافته خودکشی مرتبط می باشند. سازگار با FVT، هر بیماری که یک سابقه از اقدام چندگانه خودکشی را گزارش می کند باید بعنوان فردی با خطر ابتدایی بالاتر که آسیب پذیری طولانی تر را نسبت به اقدام برای خودکشی نشان می دهد، در نظر گرفته شود. افرادی که از روش ها و ابزار کشنده برای اقدام به خودکشی استفاده کرده اند باید بعنوان افرادی که بطور خاص خطر ابتدایی بالا حتی در دوره های آرامش نسبی دارند درنظرگرفته شوند. . متخصصین بالینی همچنین باید بخاطر بسپارند که بیمارانی که چندین بار اقدام به خودکشی کرده اند، عوامل حمایتی در دسترس (مثل مهارت های حل مسئله، پشتیبانی) کمتری دارند. این عوامل می توانند نقش بیشتری در خطر پیشرفته داشته باشند .
همراه با ارزیابی اقدام به خودکشی های قبلی، متخصصان بالینی باید نیت هر یک از این تلاش ها را هم بپرسند که این امر می تواند با پرسیدن هریک از سؤالات زیر انجام پذیرد:
• "امیدوار بودی که چه اتفاقی بیفتد؟"
• "آیا میخواستی که بمیری؟"
• "آیا پس از خودکشی از اینکه زنده موندی خوشحال بودی؟"
متخصصان بالینی همیشه باید ارزیابی کنند که آیا بیماران سابقه چندین بار اقدام به خودکشی دارند یا خیر و سپس اطلاعات در مورد هر اقدام را جمع آوری کنند. برای بیمارانی که چندین بار اقدام به خودکشی کرده اند، متخصصان بالینی توجه خود را با پرسیدن یک سوال باز مثل "داستان اولین تلاشت برای کشتن خودت را به من بگو" و سپس با گمانه زنی جزئیات موردنیاز جهت برقراری نیت خودکشی، بر ارزیابی اولین اقدام به خودکشی، بدترین اقدام به خودکشی و آخرین اقدام به خودکشی متمرکز می کنند. بدترین اقدام به خودکشی، یک اقدام به خودکشی در طی زمانی که بیشترین میزان میل به خودکشی را تجربه کرده است یا بیشترین حد تمایل به مردن را داشته است را دربرمی گیرد؛ این مورد اشاره ای به کشنده ترین یا تهدیدآمیزترین اقدام به خودکشی ندارد. تمرکز بر بدترین اقدام به خودکشی یک مؤلفه مهم برای ارزیابی خطر می باشد زیرا داده ها نشان می دهند که بدترین دوره خودکشی بهترین پیش بینی کننده اقدام به خودکشی نسبت به دیگر دوره های تمایل به خودکشی مثل اقدام به خودکشی فعلی یا اخیر می باشد.
برای هر اقدام به خودکشی، متخصصان بالینی باید دفعات و زمینه اقدام به خودکشی (برای مثال چندبار اقدام به خودکشی در گذشته کرده اید؟ در آن زمان زندگیتان چکونه پیش می رفت؟)، مرگ آوری یا پیامد درک شده (برای مثال چرا شما این روش خاص را انتخاب کردید؟ )، فرصت برای نجات و کمک خواستن (آیا شما می دانستید که کسی (اعضای خانواده، دوست) به خانه می آید و شما را پیدا می کند؟) و رفتارهای مقدماتی خودکشی (آیا شما اقدامی جهت انجام روشی که در ابتدا راجع به آن صحبت کردیم انجام دادید؟ آیا برای آماده شدن جهت خودکشی اقدامی مثل نوشتن یک یادداشت، پرت کردن وسایل، یا رانندگی بسمت محلی که می خواستید خودکشی کنید یا هر کار دیگری انجام دادید؟) را تعیین کنند. از این طریق، استفاده از رویکرد اولین،بدترین،بیشترین اخیر جهت ارزیابی سابقه اقدام به خودکشی، متخصصان بالینی را توانمند می سازد تا خط سیرهای نیت و مرگ آوری را در طول زمان (مثل، مرگ آوری فزاینده در مقابل مرک آوری ثابت) شناسایی کنند و همچنین الگوهایی را در رفتارها (مثل محرک های ضمنی مشابه، روش های مشابه)، در حالتی که عملی و از نظر زمان کارآمد است، برقرار کنند.
عوامل تنش زای شتابزده
متخصصان بالینی باید شناسایی متغیرهای تشدیدکننده که در سطح حاد خطر خودکشی نقش دارند را هدف قرار دهند. عوامل تنش زا شتابزده آن دسته از عوامل بیرونی و درونی هستند که بحران خودکشی حاد را تشدید یا تحریک کرده اند.
بطورخاص، متخصصان بالینی باید هر عامل تنش زای موجود مثل تعارض های ارتباطی و مشکلات بین فردی، موضوعات قانونی و انضباطی، مشکلات مال و آسیب های جسمی را مورد پرس و جو قرار دهند، زیرا همه این متغیرها در افزایش خطر اقدام به خودکشی و مرگ با خودکشی شناخته می شوند. متخصصان بالینی ممکن است با پرسیدن سؤالاتی مثل "آیا مورد خاصی وجود دارد که اتفاق افتاده باشد و شما را به تمایل داشتن به مردن یا داشتن افکار خودکشی تحریک کرده باشد؟"، عوامل تنش زای پیش بینی کننده را مورد بررسی قرار دهند.
بررسی نشانه های بیماری
با در پی گرفتن یک پرسش درباره عوامل تنش زا ی تشدید کننده، متخصصین بالینی می توانند نشانه های مرتبط با این رویداد مثل احساسات، نشانه های فیزیکی و شناخت ها را بررسی کنند. متخصصین بالینی باید سوالاتی را بپرسند که جزئیات درباره وضعیت احساسی فعلی بیمار را بیرون بکشند مثل "آیا شما می توانید به من بگویید که اخیراً چه احساسی داشته اید؟" یا "آیا شما اخیرا احساس عصبانیت، استرس، نگرانی، دلتنگی، پستی، افسردگی داشته اید؟". جهت بررسی در ارزیابی خطر، نشانه های افسرده ساز (مثل فقدان لذت، عزت نفس پایین، خستگی) و نشانه های بیقراری (مثل تفکرات رقابت، تحریک پذیری، بی قراری، تکانشگری) می باشند. بیقراری ترکیبی با افسردگی با خطر بطور خاص افزایش یافته مرتبط می باشد. دیگر احساساتی که می توانند خطر خودکشی را افزایش دهند گناه و شرم می باشند که می توانند با پرسیدن این سؤال که "آیا احساس بدی در مورد یک اقدام یا یک تصمیم دارید؟" (شرم) یا "آیا خودتان را بی ارزش، رد شده یا آسیب دیده تصور می کنید؟" (شرم) ارزیابی شوند.
در رابطه با بیقراری، ارزیابی حضور نشانه های انگیختگی برای متخصصین بالینی هم می باشد چون بسیاری از بیمارانی که این نشانه ها را دارند با خطر افزایش یافته خودکشی همبسته می باشند. برای مثال، نشانه هایی مثل بیخوابی، بی قراری، اختلال توجه و تمرکز ممکن است نشان دهنده اتگیختگی فیزولوژیکی باشند و می توانند با استفاده از مقیاس لیکرت 1 تا 10 رتبه بندی شوند (چقدر برای شما مشکل است که به خواب بروید یا بخوابید از 1 تا 10 امتیاز بدهید؟). در نهایت، اشاره به هر نشانه ای از انگیختگی فیزیولوژیکی افزایش یافته که در طی مرور ارزیابی مشاهده شده است برای متخصصین بالینی مفید می-باشد (برای مثال، اضطراب، بیقراری و سختی در تمرکز).
ماهیت تفکر خودکشی (شناخت ها)
همچنین متخصصین بالینی باید تعداد، شدت و مدت تمایل فرد به مرگ، به ایده خودکشی و هر تفکر خاص در مورد یک برنامه خودکشی را ارزیابی کنند. با استفاده از رویکرد سلسله مراتبی که در بالا بیان شد، متخصصان بالینی می توانند با پرسش در مورد تمایل به مرگ (آیا شما همیشه تفکر نیاز به مردن یا متوقف کردن زندگی را تجربه می کنید؟) آغاز کنند و سپس پرسش درباره افکار خاص تر در مورد خودکشی را در پیش بگیرند (آیا همیشه تفکر خودکشی را در ذهن دارید؟). دیگر داده های مورد استفاده تعداد، شدت (استفاده از مقیاس 1 تا 10) و مدت زمان تمایل فرد به مردن یا ایده خودکشی می باشد. همزمان با ارزیابی دوره خودکشی فعلی، متخصصان خودکشی همیشه باید در مورد حضور هر برنامه خودکشی فعلی (آیا شما در مورد اینکه چگونه خود را بکشید فکر می کنید؟)، رفتارهای مقدماتی اخیر (آیا شما روشی دارید یا کاری انجام می دهید که خود را برای مردن آماده کنید؟) و نیت خودکشی (آیا شما نیت یا قصد، حتی باندازه ای کوچک، دارید که بخواهید برنامه ای که گفتید را دنبال کنید؟) سؤال بپرسند. در نهایت، سؤالاتی که بطور مستقیم در دسترس بودن ابزار بالقوه مرگ آور برای خودکشی را مورد سؤال قرار می دهند در طی ارزیابی خودکشی مهم می باشند زیرا محدودیت ابزار یک راهبرد مؤثر پیشگیری از خودکشی می باشد که می تواند بآسانی توسط متخصصان بالینی پیاده سازی شود.
علاوه بر ایده خودکشی، دیگر شناخت های مرتبط با خودکشی جهت مورد ارزیابی قرار گرفتن توسط متخصصین بالینی این درک و شناخت می باشد که فرد باری بر روی بقیه می باشد (آیا شما فکر می کنید که باری بر روی بقیه هستید یا احساس می کنید دیگران بدون شما بهتر خواهند بود؟)، فکر می کند کسی مراقب آنها نیست (آیا شما احساس می کنید که از بقیه دورافتاده اید یا جداشده اید؟) و احساس نقص می-کند (احساس شکست در زندگی می کنید؟). پژوهش های اخیر نشان می دهند که این مؤلفه های سیستم باور خودکشی نه تنها پیش بینی کننده های قابل توجه ایده خودکشی و اقدام به خودکشی هستند بلکه همچنین اقدام به خودکشی در آینده را بهتر از ایده خودکشی فعلی پیش بینی می کنند .
حضور ناامیدی
یک شناخت ویژه دیگر که متخصصان بالینی باید ارزیابی کنند حضور ناامیدی می باشد که باور فرد است مبنی بر اینکه شرایط او ناامید یا غیرقابل تغییر است. متخصصان بالینی باید شدت و مدت زمان ناامیدی را مدت پرس و جو قرار دهند زیرا این عامل خطر خاص در اکثر بیماران خودکشی یافت می شود. همچنین داده های اخیر نشان می دهد که این خطر مرتبط با ناامیدی شرایطی می باشد که در میان افرادی که فاقد خوش بینی یا گرایش امیدوارکننده هستند افزایش می یابد .
عوامل حمایتی
آخرین مؤلفه ارزیابی خطر خودکشی بررسی متغیرهایی می باشد که با کاهش ریسک اقدام به خودکشی مرتبط هستند یا همان عوامل حمایتی می باشند. سؤالات ارزیابی کننده عوامل حمایتی ممکن است مواردزیر را شامل شوند:
• آیا شما دسترسی به خانواده یا دوستانی دارید که بتوانید با آنها صحبت کنید یا بر آنها تکیه کنید؟
• چه دلایلی برای زندگی کردن دارید؟
• چه چیزی مانع شما در اقدام به خودکشی می شود؟
عوامل حمایتی معمول جهت ارزیابی عبارتند از حمایت اجتماعی، حضور امید، حضور فرزندان در خانه، تعهدات مذهبی، ترس از رد شدن اجتماعی (ترس از مردن با خودکشی)، ترس از مرگ، مشارکت فعال، تعهد به درمان، و وجود مهارت های مؤثر حل مسئله یا مهارت های مقابله کردن. اگرچه عوامل خطر نسبت به عوامل حمایتی رابطه قوی تری با اقدام به خودکشی دارند، مداخلاتی که بر افزایش عوامل حمایتی تمرکز می کنند درحالیکه عوامل خطر را کاهش می دهند بسیار مؤثرتر از مداخلاتی می باشند که تنها بر کاهش عوامل خطر تمرکز می کنند.
مزایای تکمیل یک ارزیابی خطر خودکشی کامل یا دقیق در محیط های بالینی قابل توجه می باشند زیرا متخصصان بالینی که ارزیابی خطر خودکشی را مبنی بر مهمترین دامنه های مرتبط با خطر خودکشی انجام می دهند احتمالاً تصمیمات بالینی را با اعتمادبه نفس بسیار بیشتری از منظر تصمیم گیری بالینی اتخاذ می کنند. همچنین متخصصان بالینی می توانند اطلاعات بدست آمده در طی فرایند ارزیابی خطر را برای استفاده جهت توسعه توصیه های درمانی بعدی که برای کاهش خطر خودکشی کوتاه مدت (حاد) و بلندمدت (مزمن) طراحی می شوند، انتقال دهند.(سیارک)
آیا این مقاله علمی پژوهشی برای شما مفید بود لطفا نظرات خود را با کاربران به اشتراک بگذارید.