عشق کافی نیست: انتظارات غیرواقعی چگونه به روابط آسیب می رساند

در

عشق

در سال 1967 ، جان لنون ترانه All you need is love را نوشت ("همه آنچه شما نیاز دارید عشق است"). او همچنین هر دو همسر خود را مورد ضرب و شتم قرار داد ، یکی از فرزندان خود را رها کرد و توهین های  همجنسگرایانه ای را به مدیر برنامه های خود نسبت داد.

 

سی و پنج سال بعد ، ترنت رزنر از Nine Inch Nails ترانه "عشق کافی نیست" را نوشت. ترنت رزنر علی رغم محبوبیتش به دلیل اجرای رسوا در صحنه ها و  فیلم های سبک گروتسک ، از اعتیاد به مواد مخدر و الکل خلاص شد ، ازدواج کرد ، صاحب دو فرزند شد و سپس استودیو و فعالیت های تور خود را لغو کرد تا در خانه بماند و پدر و شوهر خوبی شود.


 یکی از این مردان در مورد عشق واقع بین است. دیگری وجود ندارد. یکی از آنها عشق را ایده آل می داند و راه حل همه مشکلات را در آن می بیند. آن دیگری وجود ندارد.

عشق برخلاف عزت نفس ،کالای کمیابی نیست.

در فرهنگ ما رسم است که عشق را ایده آل می دانیم . ما آن را نوعی درمان برای مشکلات زندگی می دانیم. در فیلم ها و کتاب های داستان  ، عشق را به عنوان هدف اصلی زندگی ، نجات نهایی از درد و رنج نشان می دهد. از آنجا که ما عشق را ایده آل می دانیم ، آن را بیش از حد ارزیابی می کنیم. در نتیجه ، ما با روابط  هزینه آن را پرداخت می کنیم.


 وقتی اعتقاد داریم که "عشق همان چیزی است که ما به آن احتیاج داریم" مانند جان لنون ، ارزش های اساسی احترام ، فروتنی و تعهد نسبت به افرادی که به آنها اهمیت می دهیم را نادیده می گیریم. از این گذشته ، اگر عشق برای همه چیز تصمیم می گیرد ، چرا باید خودم را با این کارهای سخت خسته کنم؟

اما اگر ما مانند ترنت رزنر اعتقاد داشته باشیم که "عشق کافی نیست" ، می فهمیم که روابط سالم به بیش از احساسات ناب یا احساسات متعالی نیاز دارد. ما اهمیت چیزهای دیگر را در روابط درک می کنیم ، نه فقط عاشق شدن.

 

سه حقیقت تلخ در مورد عشق

ایده آل سازی عشق از انتظارات غیر واقعی درمورد اینکه عشق چیست و چه کاری می تواند برای ما انجام دهد ، شکل می گیرد. این انتظارات ماورالطبیعه متعاقباً روابطی را که در وهله اول ارزش آنها را داریم بی ارزش می کند. در اینجا سه ​​حقیقت اصلی تلخ در مورد عشق وجود دارد:

 

1. عشق با اتحاد برابر نیست

تنها واقعیت عاشق شدن رابطه طولانی مدت را تضمین نمی کند. عشق یک روند عاطفی است ، اتحاد یک روند منطقی است. و لزوماً در یکدیگر ادغام نمی شوند.

شما می توانید عاشق شخصی شوید که رفتار بدی با شما دارد ، احساس شما را بدتر از آنچه هست می کند  یا زندگی چنان ناآرامی دارد که می تواند زندگی شما را نیز نابود کند.

شما می توانید عاشق شخصی شوید که در زندگی آرزوها یا اهدافی دارد که با اهداف شما مغایرت داشته باشد ، یا شخصی که عقاید فلسفی وی یا جهان بینی با احساس واقعیت شما در تضاد است.

می توانید عاشق شخصی شوید که نشاط و شادی را از شما می گیرد.

این متناقض است ، اما درست است.

بیشتر مردم به دلیل احساسات ، رابطه فاجعه باری را انتخاب کرده اند. من اهمیتی نمی دهم که او یک الکلی بوده و یا او یک معتاد به مواد مخدر و یک بیمار اعصاب است. این رابطه هنوز برای آنها عادی به نظر می رسد.

و وقتی شش ماه بعد ، او وسایل شما را بیرون انداخت ، و  روزی  هزار بار برای نجات جان خودش دعا کرد ، آن زمان فکر می کند: "کجا  همه چیز اشتباه پیش رفت؟"

 
هنگامی که به دنبال یک شریک هستید ، باید نه تنها از طریق قلب بلکه از طریق ذهن نیز هدایت شوید. بله ، شما می خواهید کسی را پیدا کنید که قلب شما را به لرزه درآورد. اما شما همچنین باید فرد و نحوه برخورد او با دیگران را ارزیابی کنید ، جاه طلبی ها و جهان بینی او چیست؟ زیرا اگر عاشق شخصی شوید که مناسب شما نیست ... خوب ، همانطور که یک بار مربی اسکی از South Park گفته بود: "شما روزهای بدی را خواهید گذرانید."

 

2. عشق مشکلات رابطه را حل نمی کند

من یک عشق متقابل دیوانه وار داشتم. ما همچنین در شهرهای مختلف زندگی می کردیم ، پولی برای ملاقات با یکدیگر نداشتیم ، خانواده هایمان از یکدیگر متنفر بودند و هر هفته درام و دعواهای بی معنی را پشت سر می گذاشتیم.

بعد از هر درگیری ، روز بعد به طرف هم برمی گشتیم و یادآوری می کردیم که دیوانه یکدیگر هستیم. اینکه  یک مسئله کوچک مهم نیست ، زیرا ما بسیار یکدیگر را دوست داریم و مطمئناً راهی برای رفع همه چیز پیدا خواهیم کرد. فقط لازم است کمی صبر کنیم.

 

 همانطور که می توانید تصور کنید ، هیچ یک از مشکلات حل نشد. دعوا ها تکرار شد. بحث ها سخت تر شد. این واقعیت که ما نمی توانستیم یکدیگر را ببینیم مثل یوغ ما را خفه می کرد. آنقدر درگیر خودمان شده بودیم که در نتیجه حتی نمی توانستیم واقعاً حرف بزنیم. حالا که به اطراف نگاه می کنم ، می فهمم که دیگر امیدی نیست. با این وجود سه سال لعنتی دوام آوردیم!

 

آیا به هر حال ، عشق پیروز می شود ، درست است؟

جای تعجب نیست که این رابطه مانند کشتی هوایی هیندنبورگ در آتش فرو می پاشید. فاصله بسیار وحشتناکی بود. و من یک درس بزرگ از این رابطه آموختم: گرچه عشق درک شما از مشکلات زندگی را آسان می کند ، اما هیچکدام را حل نمی کند.

یک غلتک احساسات ممکن است مست کننده باشد ، به نظر می رسد هر صعود بیشتر و بیشتر چشمگیر است ، اما تا زمانی که زمین زیر پا  پایدار نباشد ، احساسات و عواطف همه چیز را در مسیر خود از بین می برد.

3. عشق همیشه ارزش این را ندارد که خود را فدا کنید

یکی از ویژگی های مهم عشق این است که شما مدام به این شخص فکر می کنید ، بیشتر از نیازهای خود به نیازهای او فکر می کنید. اما سوالی که به ندرت پرسیده می شود این است که "چه چیزی را فدا می کنید ، و آیا ارزش آن را دارد؟"

 

در یک رابطه عاشقانه ، طبیعی است که گاهی خواسته ها ، نیازها و وقت خود را برای یکدیگر فدا کنید. من می گویم که این یک رفتار مناسب و سالم است ، و این باعث می شود که رابطه واقعا عالی شود.

 
اما وقتی صحبت از آسیب رساندن به عزت نفس ، شرایط جسمی ، جاه طلبی و هدفی در زندگی می شود فقط برای بودن با کسی ، عشق به یک مشکل تبدیل می شود.روابط عاشقانه باید شخصیت ما را تکمیل کند ، نه آن را تهدید یا جایگزین آن کند.

 

اگر رفتار بی احترامی یا توهین آمیز را تحمل کنیم ، اساساً به عشق خود اجازه می دهیم که ما را از بین ببرد و بی ارزش کند. اگر مراقب نباشیم ، تنها پوسته شخصی که در گذشته بودیم از ما باقی خواهد ماند.


یکی از توصیه های رایج درباره موضوع روابط این است: "شما و شریک زندگی باید بهترین دوستان باشید." اکثر مردم به این توصیه فقط مثبت نگاه می کنند: "من باید به همان اندازه که با بهترین دوست خود رو راستم با شریک زندگی خود باشم" ، "من باید با شریک زندگی خود به همان صراحت صحبت کنم که با بهترین دوستم" ، "من باید با شریک زندگی خود لذت ببرم ، مانند یک شراکت دوستانه ".و اگر از زاویه منفی به اوضاع نگاه کنید: آیا به بهترین دوست خود اجازه می دهید همان رفتار منفی  را با شما داشته باشد؟


با کمال تعجب ، وقتی این سوال را از خود می پرسیم ، در بیشتر روابط ناسالم یا معتادگونه ، جواب منفی است.

من زنی را می شناختم که دیوانه وار عاشق نامزدش بود. او متوجه نشده بود كه پسر ، هیچ علاقه ای به تهیه مراسم عروسی نشان نمی دهد و اغلب او را برای گشت و گذار با دوستانش رها می كند. با وجود همه اینها ، با او ازدواج کرد.

 

وقتی گرمای عاطفی بعد از عروسی خشک شد ، واقعیت باقی ماند. یک سال پس از ازدواج ، او هنوز کار نمی کرد و  ، اگر وقت نداشت تا شام بپزد ، عصبانی می شد و بیشتر از او شکایت می کرد که او او را "خراب" و "بی ادب" می خواند.  بله ، او هنوز هم او را ترک می کرد تا با دوستانش موج سواری کند.

 

او در این وضعیت قرار گرفت زیرا سه حقیقت تلخ در مورد عشق را که در بالا شرح داده شد نادیده گرفت. او عشق را ایده آل می دانست. علی رغم تمام سیگنالهایی که وی هنگام قرار ملاقات به او میداد ، او معتقد بود که عشق به معنای سازگاری است. اما عشق به این معنی نیست. وقتی خانواده و دوستانش نگران ازدواج بودند ، او معتقد بود که عشق همه مشکلات را حل خواهد کرد. اما این اتفاق نیفتاد. و حالا که همه چیز به انبوهی از گریه تبدیل شده است ، او برای مشاوره به دوستانش متوسل شده که چگونه حتی بیشتر خود را فدا کند تا همه چیز درست شود! معلوم شد که راهی وجود ندارد.

 

تصور کنید که بهترین دوست شما به خانه شما نقل مکان می کند ، خانه شما را به آشغالدونی تبدیل می کند ، از جستجوی کار امتناع می ورزد ، می خواهد برای او شام بپزید ، هنگام شکایت سر شما داد می کشد. آیا چنین دوستی را تحمل می کنید.

 

مورد دیگر : دختر آنقدر حسود بود که از همه حساب های دوست پسر خود رمز عبور می خواست و اصرار داشت که در تمام سفرهایش او را همراهی کند تا مراقب او باشد. زندگی او تقریباً شبانه روزی و 7 روز در هفته با هم بود. و این در از بین رفتن عزت نفس پسر مشهود بود. دختر به او اعتماد نداشت.و با این حال او نزد دختر ماند. چرا؟ چون عاشق بود!

 

این را بخاطر بسپارید: تنها راه برای لذت بردن کامل از عشق ، یافتن چیزی مهمتر از عشق در زندگی است.

 

شما می توانید در طول زندگی خود افراد مختلف زیادی را دوست داشته باشید. شما می توانید کسانی را که برای شما خوب هستند و کسانی را که برای شما بد هستند دوست داشته باشید. می توانید خود را در روابط عاشقانه ساده و روابط پیچیده پیدا کنید. شما می توانید وقتی جوان هستید و پیر هستید عشق بورزید. عشق بی نظیر نیست. عشق کم نیست. عشق کالای کمیابی نیست .

 

در زندگی می توانید بیش از یک بار عاشق شوید ، اما اگر عزت نفس  یا توانایی اعتماد به خود را از دست دهید ، بازگرداندن آنها بسیار دشوار است.

 

عشق یک تجربه فوق العاده است. این یکی از چشمگیرترین تجربه هایی است که در زندگی اتفاق می افتد.اما مانند هر تجربه ای می تواند سالم و ناسالم باشد. مانند هر تجربه دیگری ،  شما نباید هویت یا هدف زندگی خود را از دست بدهید. ما نمی توانیم اجازه دهیم عشق ما را نابود کند. ما نمی توانیم شخصیت و عزت نفس خود را فدای عشق کنیم. چون وقتی این کار را می کنیم هم عشق و هم خودمان را از دست می دهیم.

 

نظرات

۱۴۰۰/۱۱/۲۰علیرغم این واقعیت که دنیای مدرن به تدریج خود را از قید کلیشه های گذشته در مورد روابط رها می کند، برخی افراد هنوز به باور های مخرب در مورد عشق اعتقاد دارند.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰اکثر روانشناسان می گویند که در قلب بسیاری از مشکلات روابط، اعتقاد به کلیشه هایی است که افراد را از تجربه احساسات واقعی و انجام آنچه که قلبشان به آنها می گوید باز می دارد. در عوض، بسیاری از زوج‌ها از آیین‌ها و قوانین اسطوره‌ای پیروی می‌کنند و بارها و بارها دیوارهای نامرئی دور خود می‌سازند که عشق را از بین می‌برد. به همراه روانشناس، متوجه می شویم که چه افسانه های مضری در مورد روابط هنوز در ذهن ما زنده است و چرا زمان آن رسیده است که برای همیشه از شر آنها خلاص شویم.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰افسانه شماره 1: عشق سه سال طول می کشد این عبارت به لطف کتابی به همین نام توسط فردریک بیگ بدر و فیلمی که بر اساس این رمان ساخته شده بود ظاهر شد. اول، یک سال شور، سپس یک سال لطافت، و در نهایت یک سال کسالت - طبق این افسانه، این پیشرفت وقایع در انتظار هر زوجی است. با ایمان به او، بعد از سه سال می توانیم خودمان را متقاعد کنیم که عشق گذشته است. و باید کاری کرد. و چی؟ به دنبال یک عشق جدید باشید، عشق قدیمی را دوباره زنده کنید؟ در واقع عشق محدودیتی ندارد. عشق ممکن است طولانی نباشد. و عشق چیزی است که با تلاش مشترک متولد می شود. تلاش برای درک، پذیرش، احترام و ایمان به یک عزیز. این احساس تا زمانی ادامه دارد که شما مایل به انجام این تلاش ها باشید، زیرا این واقعا انتخاب آگاهانه ماست.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰افسانه شماره 2: زوج های خوشبخت دعوا نمی کنند. آنها یکدیگر را ملاقات کردند، شروع به زندگی مشترک کردند و هرگز، هرگز دعوا نکردند. و اگر درگیری های مکرر در رابطه ما اشتباه باشد، این عشق نیست. درک این نکته مهم است که تعارض فقط توضیح نیازهای هر یک از شرکا است. در صورتی که طرفین بخواهند نیازها و خواسته های یکدیگر را بشنوند، منازعه را می توان به صورت مسالمت آمیز حل کرد. در روانشناسی خانواده حتی مفهوم بحران های هنجاری نیز مطرح شده است. آنها هنجاری هستند زیرا معمولاً در هر خانواده ای وجود دارند. خانواده و روابط محل بیشترین تضاد منافع و نیازهاست. با آموختن دیدن و احترام به نیازهای یک شریک، می توانیم به راحتی و سودآور از درگیری ها خارج شویم، یعنی یاد بگیریم بین خودمان توافق کنیم. و این یکی از وظایف اصلی زندگی مشترک است.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰افسانه شماره 3: اگر احساسات در یک رابطه ناپدید شده اند، باید ترک کنید و به دنبال عشق واقعی باشید این باور فقط یک افسانه در مورد یک زندگی ایده آل، یک عشق ایده آل، یک شریک ایده آل است. از نگرش های کودکان (فیلم های مورد علاقه، کتاب های خوانده شده، رویاها و تصاویر ما) الهام گرفته شده است. اگر اشتیاق و احساسات قدیمی از رابطه شما ناپدید شده است، نباید برای جدایی عجله کنید. به این فکر کنید که چه چیزی می تواند باعث این مشکل شود؟ این احتمال وجود دارد که شما یا شریک زندگی زمان کمتری را به رابطه اختصاص می دهید، یا یکدیگر را نادیده می گیرید.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰روابطی که ما ایجاد کرده‌ایم چیز قدیمی نیستند که بتوانید آن را دور بیندازید. زندگی هر یک از ما منحصر به فرد است. هر چیزی که در زندگی ما ایجاد می شود نیاز به مراقبت دقیق دارد. برای اینکه احساسات بین شرکا وجود داشته باشد، باید گرما، انرژی خود را روی آنها سرمایه گذاری کنید. و قبل از اینکه در مورد یک رابطه جدید فکر کنید، باید صادقانه به این سوال مهم پاسخ دهید: "آیا من همه کارها را برای روابط موجود انجام می دهم؟"

۱۴۰۰/۱۱/۲۰افسانه شماره 4: رابطه جنسی فقط بعد از x تعداد قرار قابل قبول است. در واقع، تعداد قرارهایی که قبل از رابطه جنسی سپری می شود مهم نیست این افسانه محبوب، الهام گرفته از قوانین جامعه مردسالار، در ذهن بسیاری از زنان که کاملاً متقاعد شده اند که رابطه جنسی نوعی ماده است که مستقیماً بر توسعه روابط تأثیر می گذارد، ریشه محکمی دارد. و بنابراین، قبل از وارد شدن به یک رابطه صمیمی با یک شریک، مدت زمان مشخصی را صبر می کنند.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰افسانه شماره 5: شما نمی توانید ابتکار عمل را به دست بگیرید علیرغم این واقعیت که در دنیای مدرن نقش های جنسیتی مردان و زنان به تدریج در پس زمینه محو می شود، بسیاری از زنان هنوز متقاعد شده اند که تماس / نوشتن / درخواست قرار اول نشانه بد سلیقه و راهی مطمئن برای پایان دادن به این موضوع است. البته، این افسانه، مانند هر چیزی که در لیست امروز ما قرار دارد، ربطی به واقعیت ندارد. روزهایی که امتیاز ابتکار عمل با یک مرد بود مدت هاست گذشته است - امروز احساسات، خواسته ها و نیازهای شما مهم است و بنابراین نباید از برداشتن اولین قدم هراس داشته باشید، حتی اگر از نتیجه آن مطمئن نیستید.

در ادامه بخوانید...

40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی واقعی به همراه می‌آورد

در

چه چیزی شما را خوشحال می‌کند؟ طبق تحقیقات به عمل آمده توسط DoubleTree از 2000 نفر بزرگسال، از قرار معلوم، چیزهای کوچکی در زندگی وجود دارند که موجب شادی ما می‌شوند.
ممکن است برایتان عجیب باشد که بدانید انسان‌ها معمولاً خوش‌بین هستند چرا که بیش از نصف بزرگسالان گفته‌اند آنها طرز تلقی «نیمه پر لیوان» را از زندگی دارند و 56% خودشان را مشخصاً خوشبخت دانسته‌اند.
بیش از یک‌چهارم از آنها گفتند که چیزهای کوچک معدودی وجود دارند که بتوانند آنها را مشعوف کنند، و تحقیق نشان داد که شگفتی‌های کوچک، بزرگترین شادی‌ها را برایمان به همراه می‌آورد؛ و 82% گفتند که بهترین چیزها در زندگی، بطور غیرمترقبه اتفاق می‌افتد.

40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی واقعی به همراه می‌آورد

دکتر گلن ویلیامز استاد روان‌شناسی دانشگاه ناتینگهام تِرِنت گفته است: «یک اکسیر مؤثر برای رسیدن به خوشبختی، لزوماً از طریق تجربه کردن رویدادهایی نیست که ما ممکن است برای آنها برنامه‌ریزی کرده باشیم؛ رویدادهایی همچون: ازدواج کردن، تغییر منزل مسکونی، گرفتن آن همه ترفیعات، یا حتی استفاده از تعطیلات»
خوشی‌های زندگی هر چند کوچک و غالباً غیرمترقبه هستند، می‌توانند لبخند را به روی لبانمان بنشانند و به ما در راه ساختن یک زندگی شادتر و پرمعناتر برای خودمان و دیگران، کمک کنند.(سیارک)
40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی حقیقی و احساس خوشبختی به همراه می‌آورند، در زیر آمده است:
1- پیدا کردن پول در جیب‌تان، موقعی که از وجود آن خبر ندارید
2- پرسیدن حال شما توسط چند نفر که به سلامتی شما اهمیت می‌دهند
3- رفتن به رختخواب در مواقعی که ملحفه‌ها تمیز هستند
4- یک حمام یا دوش خیلی طولانی، در مواقعی که وقت کافی دارید.
5- لبخند زدن به یک کودک
6- دریافت یک پیام 10 دقیقه‌ای از طرف شریک زندگی یا دوست
7- در آغوش گرفتن و بغل کردن کسی، قبل از بلند شدن از خواب و شروع کار روزانه
8- از خواب بلند شدن و دیدن یک روز آفتابی و زیبا
9- داشتن یک مکالمه تلفنی طولانی با کسی که برایش اهمیت قائل هستی و مدتی است که با او صحبت نکرده‌ای
10- مشاهده بارش باران در هنگامی که مجبور نیستی به جایی بروی و روی کاناپه به حالت چمباتمه نشسته ای
11- مشاهده کودکان در حال بازی یا خنده با همدیگر، که شما را به یاد شادی‌های دنیا می‌اندازد
12- گذراندن قسمتی از وقت خود با حیوانات خانگی یا حیوانات به طور کلی.
13- یک غریبه به شما یک لبخند صمیمانه بزند
14- یک کش دادن خوب و طولانی به بدن، در موقعی که اول صبح از خواب بیدار می‌شوی تا به بدن خود حرکت بدهی
15- خندیدن بلند به یک خاطره خنده‌دار
16- یک ابراز احساس محبت‌آمیز از کسی در زندگی خودتان، مثلاً به سادگی کمک کردن کودکتان به شما برای پختن شام
17- یک بوی خوشایند شما، از بوی نان تازه گرفته تا بوی چمن تازه زده شده
18- یک بغل کردن معنی‌دار و طولانی از کسی که برایش اهمیت قائل هستی
19- پوشیدن لباس‌ها، پس از آن که روی رادیاتور شوفاژ گرم شده باشند
20- چند لحظه خلوت کردن با خود، وقتی که همه چیز شلوغ و پلوغ شده باشد
21- تماشای غروب یا طلوع آفتاب
22- بوی محیط خارج از خانه، پس از متوقف شدن باران
23- گوش دادن به هنرمند یا آلبوم مورد علاقه خودتان
24- دریافت کردن یک ایمیل یا یک نامه از یک دوست
25- شانس انجام یک کار خلاقانه، از رنگ‌آمیزی یک مجموعه کشوی قدیمی گرفته تا خط خطی کردن یک تصویر
26- گرفتن دست کسی که به او عشق می‌ورزید
27- خوردن صبحانه‌‌تان در رختخواب
28- بازی کردن یک بازی که شما در بچگی‌هایتان دوست داشتید
29- خوردن غذای سالم وخوشمزه که باعث شود احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید
30- نیم ساعت چرت زدن اضافه در رختخواب
31- اختصاص کمی وقت به خودتان برای خواندن کتابی که دوست دارید
32- خریدن نوشیدنی یا اسنک مورد علاقه‌تان و مزه‌مزه کردن آن
33- دریافت گل از کسی که شما برایش اهمیت دارید
34- خوردن ناهار در بیرون و در آفتاب
35- آزمایش کردن یک دستورالعمل جدید آشپزی و ابداع یک غذای خوشمزه
36- اعلام حمایت از شما به وسیله دوستان یا خانواده‌تان
37- گوش دادن به یک آهنگ مورد علاقه که سالهاست نشنیده‌اید
38- اختصاص وقت برای کمک کردن به برخی افراد در خصوص مسائل‌شان
39- گذراندن اوقات در خانه‌تان، وقتی که آراسته و تمیز باشد
40- کسب یک پیروزی کوچک، از قبیل تعمیر ماشین لباس‌شویی یا تعویض یک لامپ

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

31 نقل و قول الهام بخش برای اینکه زندگی را بخاطر معنایش زندگی کنید نه بخاطر پول

در

آیا پول همه آن چیزی است که شما لازم دارید تا خوشحال باشید؟ این نسل جدید که به نسل Y معروف است فکر می کند که نه. این نوجوانان و جوانان به یک تعادل بین زندگی و کار بعلاوه شغل انعطاف پذیر بیشتر اهمیت می-دهند تا کیسه های پول. بر اساس نوشته گاردین آنها برای کار زندگی نمی کنند، بلکه برای زندگی کار می کنند.
این فقط مربوط به نسل Y نیست. خوشحالی از پول نمی اید، خوشحالی از درون شما نشات می گیرد.
کتابیجدید با عنوان 12 راز شاد زیستن منتشر شده است و نشان می دهد که چگونه به جنبه مثبت زندگیتان نگاه کنید. همانطور که این تحقیق را مطالعه می کنید، 31 نقل و قول جهت انگیزه بخشیدن به شما برای زندگی بخاطر معنا و نه بخاطر پول آورده شده است. شاید روزی برسد که شما ذهنیتتان را از دنبال پول دویدن تغییر دهید و بجای آن جسارت به دنیال رویاهایتان رفتن را بیابید.


1- "پولدارترین آدم  و در قبرستان بودن برای من اهمیتی ندارد، چیزی که مهم است این است که وقتی به رختخواب می رویم با خود بگوییم کار شگفت آور انجام داده ایم." استیو جابز
2- "زندگی درباره تاثیر گذاری است، نه پول سازی." کوین کروز
3- " تلاش به معنی موفقیت نیست، بلکه به معنی ارزش است". آلبرت اینیشتین
4- "هیچکس بخاطر دست و دلبازی فقیر نشده است". مایا آنجلو
5- "شادی فعلی خود را با پول در آوردن معامله نکنید به این امید که بعدا دوباره آن را بخرید. شما نمی توانید." ناشناس
6- "شما از آن کاری که می کنید مهمترید. عنوان نباید شما را محدود کند و کار نباید شما را تعریف کند."، ناشناس
7- "چیزهای زیادی چشم شما را می گیرد ولی دنبال چیزی بگردید که قلب شما را بدست آورد."، ضرب المثل هندی
8- " وقتیکه 5 سالم بود مادرم به من می گفت که خوشحالی کلید زندگی است. وقتی به مدرسه رفتم از من پرسیدند وقتی بزرگ شدی میخواهی چه بشوی و من گفتم خوشحال. آنها گفتند که تو معنای این تمرین را نفهمیدی و من گفتم شما معنای زندگی را نفهمیدید." جان لنون(سیارک)
9- " یک زن واقعی تحت تاثیر پول قرار نمی گیرد چرا که می داند عشق او قابل ارزشگذاری نیست." نامشخص
10- " یک مرد ثروتمند کسی است که فرزندانش او را در آغوش بگیرند درحالیکه دستش خالیست." نامشخص
11- " اگر می خواهید فرزندانتان خوب تربیت شوند، دو برابر زمان برایشان بگذارید و خرجشان را نصف کنید." ابیگل ون بورن
12- " شکر گذار امروز باشید، و فکر که چقدر ثرونمندید. خانواده شما با ارزش است، وقتتان طلاست و سلامتی سرمایه تان است." نامشخص
13- " جنگ اصلی بر سر مدال طلا نیست. یک کشمکش درونی است، یک جنگ نامرئی درون ما- اینجاست که محل نزاع است." جسی اون
14- "شما ممکن است که از کاری بازمشسته شوید، ولی هرگز از انجام کارهای معنی دار در زندگی بازمشسته نشوید." استیون کوی
15- "اجازه ندهید که جاه طلبی های بزرگتان در برابر کارهای کوچک اما با معنی ایستادگی کنند."
16- "امروزه آسان است که غرق دنیای ستاره ها و مادیات شوید و برای تایید خودتان جستجو کنیدف در حالیکه می دانیم که باید آن را در درون خود و با ارتباط سالم با سایر افراد بدست آورد." جوفری. اس. فلچر
17- "راههای دیگری بجز مصرف گرایی و افزایش تولید برای رضایت بخشیدن به خود، شادی، لذت، شکوه و معنا وجود دارد." زیگمونت باومن
18- " به اطرافتان نگاه کنید، شما می توانید اندکی از پولتان کم کنید و به معنای زندگیتان بیافزایید." سوزی اورمن
19- " زندگیهای ما تنها عبارات با معنی عقاید ما هستند، و اینکه به چه کسی اعتقاد داریم. و تنها سرمایه واقعی ما، برای هر کداممان در ایمانمان نهفته است." گوردون بی هینکلی
20- "غنی ترین و با معنا ترین داستانها در جاهای کوچک پیدا شده است: ساخته شده، نقل شده، جدا شده، گفته شده، بازگو شده بوسیله ظاهرا مردم بی اهمیت." لوئیس براون(سیارک)
21- " برای تلاش کردن برای اینکه خود را پولدار نشان دهید ورشکسته نشوید. در حد دستمزد خودتان خرج کنید" نامشخص
22- " هدف پول بیشتر نیست، هدف زندگی کردن با اصول خودتان است."
23- " خیلی از مردمی که پولی را که بدست نیاورده بودند را برای خریدن چیزهایی که دوست نداشتند و جلب نظر مردمی که دوست نداشتند خرج کردند." ویل راجرز
24- " به فرزندانتان یاد ندهید که ثروتمند شوند، به آنها بیاموزید که شاد باشند تا بجای قیمت یک چیز ارزشش را بدانند." نامشخص
25- "امروزه مردم قیمت هر چیزی را میدانند اما ارزش هیچ چیز را نمی دانند." اسکار وایلد
26- "هرگز قبل از اینکه پول داشته باشی آن را خرج نکن". توماس جفرسون
27- " مادی گرایی شما را شاد نمی کند. فقط شما را نا امید نگه می دارد تا اطمینان حاصل کند که شما خرید خواهید کرد." سباستین مونزانی
28- " پول یک عدد است و اعداد بینهایتند. اگر این پول باشد که انسان را خوشبخت می کند، جستجوس شما برای خوشیختی پایانی ندارد." روبرت نستا مارلی
29- " از پول خورد بترسید، یک سوراخ کوچک یک کشتی را غرق می کند." نامشخص
30- "هیچ مقدار از پول و موفقیت نمی تواند جایگزین وقتی شود که شما با خانوادتان می گذرانید." نامشخص
31- " بیست سال بعد شما از این که کارهایی را باید می کردید که الان نکردید نا امید خواهید شد. پس طناب کشتی را بیاندازید، از یک بندر مطمئن حرکت کنید، بادهای موافق را در بادبان بیاندازید. جستجو کنید، خیالپردازی کنید و کشف کنید." مارک توآین

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

اختلال پرخوری افراطی چیست (قسمت دوم)

در

اختلال پرخوری افراطی چیست؟قسمت اول

این چیزی مرتبط با بهداشت روانی است
بیشتر افرادی که اختلال پرخوری افراطی دارند، مشکلات روانی یا روحی دیگری نیز دارند از جمله افسردگی، اضطراب، اختلال دو قطبی و سوء مصرف مواد. آنها ممکن است احساس استرس، مشکل خواب، مبارزه با عزت نفس پایین خود و یا احساس شرم از شکل بدنشان را داشته باشند.


چه عواملی سبب اختلال پرخوری افراطی می‌شود؟
متخصصان مطمئن نیستند که دقیقا چه چیزی سبب اختلال پرخوری افراطی می‌شود. ترکیبی از عوامل، از جمله ژنها، پسیکولوژی، و سابقه این اختلال در افراد ممکن است سبب این اختلال گردد. رژیم غذایی می‌تواند به اختلال پرخوری افراطی منجر شود اما نمی‌دانیم که آیا به تنهایی موجب بروز آن می‌شود یا نه. برخی از افراد امکان دارند بیش از حد به غذا حساس باشند، از جمله بو یا تصاویر غذا. این اختلال همچنین می‌تواند ناشی از وقایع استرس زای زندگی یا یک سانحه باشد از جمله مرگ فردی که دوستش داشته یا طعنه‌هایی که بخاطر وزنش گرفته است. (سیارک)
امکان بهبودی وجود دارد
اگر فکر می‌کنید که احتمالا اختلال پرخوری افراطی دارید، بدانید که می‌تواند با موفقیت درمان شود. اولین مرحله تشخیص آن است. برای تشخیص آن، یک دکتر یا متخصص لازم است تا معاینه فیزیکی انجام داده و درباره رفتارهای غذا خوردن، سلامتی روحی، شکل بدن و احساس شما نسبت به مواد غذایی سوالاتی بپرسد.
درمان: راهنمایی با افکار، احساسات و مواد غذایی
صحبت کردن با یک روانپزشک یا مشاور، مهم‌ترین کار در مسائل روحی است. هدف درمان رفتار شناختی (CBT)، تغییر الگوهای فکری منفی ای است که می‌تواند موجب اختلال پرخوری افراطی گردد. روان درمانی بین فردی (IPT) مشکلات ارتباطی را که ممکن است وجود داشته باشد مورد بررسی قرار می‌دهد. همچنین به عملکرد یک متخصص تغذیه کمک می‌کند تا درباره سلامتی عادات غذایی او اطلاعاتی کسب کرده و یادداشت روزانه مواد غذایی داشته باشید و به این ترتیب بهبود یابید.
چه دارویی برای این مورد وجود دارد؟
برخی داروها، از جمله داروهای ضد افسردگی و داروهای ضد تشنج هستند که می‌توانند به کنترل اشتهای غذایی و وسوسه پرخوری کمک کنند و احتمالا زمانی مفید خواهد بود که همراه با مشاوره باشد. ویوانس (لیز دگزامفتامین) دارویی است که جهت درمان ADHD استفاده می‌شود و اولین داروی درمان اختلال پرخوری افراطی است. اینکه دارو چگونه عمل می‌کند مشخص نمی‌باشد اما مطالعات نشان می‌دهند که ویوانس قادر به کمک به کاهش تعداد روزهای پرخوری در هفته می‌باشد.
کاهش وزن با ابتلا به اختلال پرخوری
پرخوری می‌تواند سبب افزایش وزن گردد و قبول آن را سخت نماید و به خوبی آن را حفظ نماید. بعنوان بخشی از درمان، امکان دارد افرادی که اختلال پرخوری دارند به کمک نیاز داشته باشند. برنامه های کاهش وزن قدیمی ممکن است مفید باشد اما افرادی هم هستند که با رژیم غذایی، به شدت مخالفت می‌کنند. از دکتر خود بپرسید که آیا می‌توانید شما هم از برنامه کاهش وزن تخصصی که برای افراد مبتلا به اختلال پرخوری افراطی است، استفاده کنید یا نه.
پیشگیری
اگر شما در خطر اختلال پرخوری هستید، می‌توانید برای اجتناب از آن، اقدام به پیشگیری نمائید. به رفتارهای خود از جمله، احساس گناه، شرمندگی و یا احساس انگیزه‌ی غذا خوردن بدون نیاز به آن یا داشتن عزت نفس پایین خود توجه کنید. اگر چنین علائمی را دارید یا اختلال غذا خوردن در خانواده خود دارید، با دکتر یا تراپیست مشورت نمائید.(سیارک)

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. 

ترجمه توسط itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

راه رفتن کودک جدول زمانی از تولد تا یک سالگی

در

در اینجا مراحلی وجود دارد که کودک شما در مسیر تبدیل شدن به یک راه رونده ماهر طی خواهد کرد. یاد گیری راه رفتن شامل موارد بیشتری از استفاده از پا می باشد! ما همچنین سنین معمولی را ارائه می دهیم ولی به خاطر داشته باشید که این فقط یک راهنمای ساده است. برخی کودکان تا قبل از 9 ماهگی و برخی دیگر تا بعد از 17 ماهگی به راه می افتند. طیف گسترده ای از سنین طبیعی برای شروع راه رفتن کودکان وجود دارد. اگر شما راجع به پیشرفت کودک خود نگران هستید، با خود او چک کنید.

 

تولد تا 2 ماهگی

واکنش قدم زدن دارد. اگر در یک حالت ایستاده در سطحی سخت نگه داشته شود، نوزاد شما پاهایش را که گویی دارد راه می رود تکان خواهد داد. این واکنش حدود 2 ماهگی از بین خواهد رفت.

3 تا 4 ماه

کمی روی دست و پای خود راه می رود. این یعنی اینکه شکم کوچک خود را به زمین تکیه می دهد و سرش را بالا نگه می دارد و قفسه سینه اش را به زمین می چسباند و از بازوانش برای حمایت استفاده می کند. چهار دست و پا راه رفتن عضلات بالاتنه را برای راه رفتن قوی می کند.

5 ماه

هنگامی که در حالت ایستاده نگهداشته می شود بالا و پایین می پرد. این حرکت به قوی ساختن پا کمک می کند. با یادگیری جلوبردن بازوانش برای حمایت کردن از خود در حالت نشسته شروع به استفاده از "سه پایه" می کند.

سریع

خانه ی خود را برای کودک قبل از اینکه نوزاد شما به حرکت بیفتد ایمن کنید - که درست در کنار گوشه خانه است.

6 تا 9 ماه

نشستن را یاد می گیرد. نشستن بدون کمک نیازمند قدرت گردن، کنترل سر، تعادل و هماهنگی است - تمامی مهارت های مهم راه رفتن. اکثر نوزادان نیز بین سن 7 تا 10 ماهگی خزیدن را یاد می گیرند، اگرچه برخی همه را باهم نگه می دارند و مستقیما شروع به راه رفتن می کنند.

می تواند در حالی که با چیزی نگه داشته شده باشد بایستد. بزودی کودک شما شروع گشت زدن خواهد کرد - هنگامی که با چیزی که در نزدیکی برای حمایتش است نگهداشته می شود قدم های لغزشی برمی دارد.

پرچم قرمز : اگر تا 7 ماهگی کودک شما در حالی که با دستانش خود را پشتیبانی می کند نتوانست بنشیند یا هنگامی که او را ایستاده نگه می دارید نتواند وزنی را روی پاهایش تحمل کند، با دکترش او را چک کنید.

9 تا 12 ماه

خود را به حالت ایستاده با کمک یک شی محکم مانند مبل یا پایه میز بالا می کشد. می فهمد که چگونه زانوهایش را به منظور نشستن پس از ایستادن خم کند.

می تواند بدون کمک بایستد - برای چند ثانیه - و ممکن است هنگامی که دستانش را می گیرید بتواند راه برود. کودک شما ممکن است اولین قدم هایش را بردارد! (سیارک

- جدول زمانی رشد جنین از 3 هفتگی تا 40 هفتگی

- جدول زمانی اندازه و رشد کودک شما

- جدول زمانی صحبت کردن کودک شما از تولد تا یک سالگی

- جدول زمانی صحبت کردن کودک شما از یک تا هشت سالگی

- جدول زمانی راه رفتن کودک شما از یک سالگی تا 5 سالگی

- جدول زمانی اجتماعی بودن کودک شما از بدو تولد تا یک سالگی

- جدول زمانی اجتماعی بودن کودک شما از یک سالگی تا هشت سالگی

 - جدول زمانی تغذیه کودک شما از یک تا سه سالگی

- جدول زمانی تغذیه کودک شما از تولد تا یک سالگی

- جدول زمانی دندان در آوردن و افتادن دندان کودک شما 9 ماهگی تا 12 سالگی

- جدول زمانی دندان در آوردن و افتادن دندان کودک شما چهار تا دوازده ماهگی

- جدول زمانی خواب و استراحت کودک شما یک ساله تا هشت ساله

- جدول زمانی خواب و استراحت کودک شما یک تا نه ماهه

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  

مترجم توسط itrans.ir  

نظرات

در ادامه بخوانید...

اعترافات مادرهای تنبل

در

برای خندیدن و احساس تنهایی نکردن آماده شوید. شما تنها مادری نیستید که چیزی را بخاطر اینکه پاک کردن آن خیلی سخت بوده دور انداخته باشید یا به کودکان اجازه داده اید که خودشان بخوابند. هر مادری می داند که برخی چیزها مهم هستند و برخی چیزها نه اما زمانی که وقت کافی برای همه ی کارها نیست، مواردی از دست شما درخواهد رفت.
تعدادی ازدوستان این اعترافات مادران تنبل خود را به اشتراک گذاشته اند. به جای پست  های دیگری که باعث می شود  شما از اینکه بهترین خانه و خانواده را ندارید، احساس گناه کنید، این پست باعث خنده شما خواهد شد. نگران آن جوراب ها که با هم منطبق نیستند نباشید. بگذارید کودکانتان برای لباسهای تمیزخود جستجو کنند . مانند جستجوی یک گنج است! 
این پست  ادای احترام ما به تمام مادرانی است که بیرون از اینجا عالی و فوق العاده هستند. چه کسی این موضوع مربوط به پدر و مادر زیر را دارد... حتی اگر به این معنی باشد که شما دوباره بجای خالی کردن ماشین ظرف شویی آن را روشن کنید. زندگی پر از این لحظات  است... و پس از این آن لحظات دیگر وجود دارند.
شما تنها نیستید! اعترافات خود را درقسمت نظر خواهی با مادران دیگر به اشتراک بگذارید. (سیارک

 اعتراف مادرهای تنبل

1. "وسیله نگهداری غذا را دور انداختم زیرا نمی خواستم که بوی غذای مانده هفته پیش را استشمام کنم" کریستین


2. "من جوراب ها را دور انداختم زیرا تعدادشان برای مطابقت با هم خیلی زیاد بود و تعدادی جدید خریدم" لورا


3. " پسرم روی پشت من خرابکاری کرد. من یک لباس تمیز، و یک حوله را دور انداختم و به تخت برگشتم" رجینا


4. "ظروف کثیف و تمیز را با هم در ماشین ظرف شویی گذاشتم و آن را دوباره روشن کردم زیرا نمیخواستم ماشین ظرف شویی را خالی کنم."  رائه


5. " بیسکوییت دندانی خیس کودک نوپایم را که به من داد خوردم زیرا نمیخواستم تا سطل آشغال بروم" بریجت


6. " من یک قاشق مخلوط کن و یک ظرف پلاستیکی را امشب دور انداختم زیرا نمی خواستم آن ها را بشویم" جس


7. " بجای برداشتن یک آشغال از روی زمین، من از روی آن رد شدم تا با جارو آن را تمیز کنم." جنیفر


8. " مریض بودم و سعی داشتم از دوقلوهایم مراقبت کنم ، فنجان های نوزاد و یک جعبه غلات صبحانه در کف اتاق نشیمن برای صبحانه گذاشتم تا بتوانم روی مبل دراز بکشم و تماشا کنم. آنها حدود دو سالشان بود."   انجی


9. " ظروف کثیف را داخل جعبه در گاراژ گذاشتم زیرا نمی خواستم آنها را قبل از اینکه مهمانانمان برسند بشویم" جکی (سیارک


10. " به کودک نوپای خود اجازه دادم که برای صبحانه چیپس و کلوچه بخورد زیرا من در حال حاضر باردار هستم و واقعا آن روز صبح خودم چیپس و کلوچه هوس کرده بودم. " ال


11. "ما برای یک هفته کامل با بسته های فویل غذا پختیم و غذا را در مهمانی کریسمس در بشقاب های کاغذی خوردیم" لورین


12. " بجای بالا رفتن از پله ها برای چک کردن اتاق پسرم، به او گفتم که یک عکس بگیرد" ورونیکا


13. "من چند جفت لباس زیر دختر دیوانه ی محصلم را که کثیف کرده بود را دور انداختم"  ملیسا


14. " من به پسر بزرگم گفتم که برای خودش و برادرش برای شام پاپ کورن درست کند، آنها خیلی خوشحال بودند" لورن


15. " به کودک بزرگم در وان غذا دادم. "  کیسی


16. "به نوجوانانم در خانه همیشه پیامک میفرستم. من به این بعنوان چاره ی قرن 21 ام می اندیشم نسبت به کسانی که از دهه 70 در اتاق ها آیفون می گذاشتند!" لین


17. " کودکان من ""آب دهان خود را پرتاب می کردند". آنها همیشه این کار را می کردند. من خیلی از تمیز کردن آن همه کثیفی خسته شده بودم، به سگم آموزش داده بودم تا آب دهان ها را لیس بزند."  آلیسا (سیارک


18. "  بعد از اینکه شیر سینه ام روی بالشت چکه میکرد و یا خیس می شد برای ادامه خواب برمیگرداندم."  ملیسا


19. " من تمام قاشق ها و چنگال هایم را دور ریختم و یکسری جدید خریدم زیرا احساس خوبی از شستن آنها پس از مهمانی تولد پسرانم نداشتم." جولیسا


20. " به اندازه کافی ماشین ظرف شویی را برای اینکه بشقاب های کثیف در آن جا شوند خالی نکردم و دوباره آن را روشن کردم." سیندی
21. " یک چیز مهم در فهرست  خریدم برای من فست فود خوردن در مسیبر خانه از فروشگاه مواد غذایی است."  جو
22. " همسرم یک بار نتوانست یک جفت جوراب تمیز برای دخترم پیدا کند پس یک جفت لباس تنگ کثیف قرمز و بنفش را تکه تکه کرد و او را در آنها به مدرسه فرستاد" لورا


23. " من یک جفت قنداق پوشکی بچه را دور انداختم زیرا نمی خواستم آنها را تمیز کنم." نادیا


24. " من یک صندلی لباسشویی دارم. اگر کودکان من نتوانند آنچه را که می خواهند را در کشو پیدا کنند، روی صندلی را نگاه می کنند." مند (سیارک

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  

مترجم  itrans.ir  

نظرات

در ادامه بخوانید...

طرز تهیه تیلاپیا با لایه ای از بادام

در

ماهیتابه ی شما به اندازه ی کافی بزرگ نیست که همه ی فیله ها را بدون رویهم افتادن در آن قرار دهید. ما پیشنهاد می کنیم که آنها را دسته دسته طبخ کرده و می توانید به جای تیلاپیا از گربه ماهی ،‌سفره ماهی یا راگی نارنجی استفاده کنید.

مواد لازم برای 4 نفر

- 1 پیمانه بادام خرد شده 

- 1/4 پیمانه آرد

- 4 عدد فیله ی تیلاپیا (170 گرم)

- 1/2 ق چ نمک

- 2 ق س کره

- 2 ق س روغن زیتون

طرز تهیه  تیلاپیا با لایه ای از بادام

1/2 پیمانه بادام را در غذاساز مخلوط کرده تا زمانی که کاملا خرد شود و با 1/4 پیمانه آرد در کاسه ی کم عمقی ترکیب کنید.

نمک را کاملا روی ماهی پاشیده و در مخلوط بادام بغلتانید.

کره را با روغن زیتون در ماهیتابه  سنگین بزرگی روی حرارت متوسط  ذوب کرده و ماهی را اضافه نموده و به مدت 4 دقیقه هرطرف آن را یا تا زمان طلایی شدن ، طبخ کنید. فیله ها را برداشته و در ظرف غذاخوری قرار دهید.

1/2 پیمانه بادام باقیمانده را به ماهیتابه افزوده و به مدت یک دقیقه یا تا زمانی که طلایی شود ،‌ پخته و هر از چند گاهی هم بزنید. بادام ها را با کفگیر سوراخ دار برداشته و روی ماهی ها بریزید.(سیارک

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  

مترجم  itrans.ir  

نظرات

در ادامه بخوانید...