دندان در آوردن و افتادن دندان کودک جدول زمانی چهار تا دوازده ماهگی
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
حتی قبل از اینکه کودک شما به دنیا بیاید، غنچه دندان در زیر لثه هایش در حال گسترش هستند. آن وقتی است که مرواریدهای سفید شروع به ظاهر شدن می کنند - و دندان کودک برای ساختن راهی برای دائمی شدن آن، اتفاق می افتد.
مطمئن باشید که این یک راهنمای درست است. کاملا برای اولین دندان کودک طبیعی است که در 3 ماهگی دیده شود - یا چند ماه پس از اولین تولدش. (برخی نوزادان حتی با دندان به دنیا می آیند!)
4 تا 7 ماه
دندان سازی شروع می شود. لثه های کودک شما ممکن است در جایی که دندان بیرون میزند، متورم و قرمز بشود. اولین دندان هایی که جوانه میزند معمولا دو دندان وسطی پایین است. (دندان های پیشین میانی پایینی)
حقیقت سریع : این دو دندان معمولا همزمان در می آیند.
دندان در آوردن و افتادن دندان کودک جدول زمانی 9 تا 12 سالگی
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۶
9 تا 16 ماه
دندان های بالا و پایین درست کنار دندان های میان (دندان های پیشین بغلی پایین) ظاهر می شوند.
حقیقت سریع : دندان ها معمولا جفتی ظاهر می شوند - یکی در سمت راست و یکی در سمت چپ.
کودک نوپا
13 تا 19 ماه
اولین دندان های آسیاب در پایین و بالا تقریبا همزمان ظاهر می شوند.
حقیقت سریع : دندان های نوزادی، یا دندان های ابتدایی سفید روشن تر و کوچک تر از دندان های دائمی هستند.
16 تا 23 ماه
دندان های تیز و نیش دار که دندان های سگی یا نیش نامیده میشوند در بالا و پایین ظاهر می شوند.
پرچم قرمز: اگر کودک شما هیچ علائمی از دندان تا 18 ماهگی از خود نشان نداد، حتما آن را به دکترش اطلاع دهید. (اما نترسید : برخی کودکان تا چندین ماه پس از اولین تولدشان دندان در نمی آورند و هنوز بدون مشکل هستند.)
23 تا 31 ماه
دندان های خیلی عقبی یا آسیاب های دومی، در پایین شروع به جوانه زدن می کنند.
پیش دبستانی
25 تا 33 ماه
آسیاب های دومی در بالا کمی بعد از آسیاب های دومی در پایین جوانه می زنند.
3 ساله
کودک شما مجموعه کاملی از 20 دندان اولیه که همچنین به عنوان دندان نوزادی شناخته می شود، دارند.(دختر یا پسر)
4 ساله
استخوان های فک و صورت رشد می کند در حالی که فضایی بین دندان های اولیه برای ورود دندان های دائمی و بزرگسالانه کودک شما ایجاد می شود.
کودک بزرگ
6 تا 12 ساله
دندان های کودک شما شروع به افتادن می کنند. در طول این سال ها، لبخند دندان نمای او شامل هم دندان های نوزادی و دندان های دائمی به صورتی که یک نوع جایگزین نوع دیگر می شود، می باشد.
آن دندان ها به هر ترتیبی می توانند بیفتند ولی کودک شما ممکن است دندان های نوزادی خود را به همان ترتیبی که در آمده اند از دست بدهد. دندان های میانی معمولا اول ( در 6 تا 7 سالگی)، سپس دندان های اطراف آنها (در 7 تا 8 سالگی) میفتند. دندان های آسیاب می توانند در هر زمانی پس از آن بیفتند ولی آنها احتمالا بین 9 و 12 سالگی خواهند افتاد.
12 سالگی
کودک شما مجموعه ای از 28 دندان دائمی، یا دندان بلوغ را دارا می باشد. (4 دندان عقل او در آینده ایجاد می
می تواند خودش از قاشق استفاده کند (و نه همیشه ماهرانه). می تواند یک قاشق را با کمک ببلعد. برای اینکه به شما بفهماند که سیر شده است دهانش را می بندد یا سرش را تکان می دهد.
18 تا 14 ماه
به هنگام غذا خوردن مرتب تر می شود اما ممکن است با غذا هنگامی که تمام می شود بازی کند. از قاشق و چنگال به مراتب بهتر استفاده می کند. او یاد می گیرد که همیشه لازم نیست که دهانش را برای بلعیدن غذا خیلی زیاد باز کند.
با استفاده از کلماتی مانند "بیشتر" و همه تمام شد" به شما می فهماند که هنوز گرسنه است و وقتی که به قدر کافی سیر شد با بشقاب بازی می کند یا آن را به دور هل می دهد.(دختر یا پسر)
24 تا 36 ماه
خودش غذا می خورد و همچنان در حال بهبود مهارت های دیگر غذا خوردن است. برای خوردن بیشتر چیزها آماده است و از انتخاب آنچه که به او پیشنهاد می دهند لذت می برد. او هنوز برای غذاهایی که می تواند خطر خفگی را برایش به همراه آورد خیلی کوچک است. (سیارک)
بسیاری از والدین از اینکه کودکشان بزرگتر یا کوچکتر از کودکان دیگر همسن هستند، متعجب هستند.
برای دادن نشانه ای به شما، در اینجا معیارهای 25صدم تا 75صدم برای وزن و قد وجود دارد - یعنی اینکه نیمی از کودکان در این محدوده قرار می گیرند. یک چهارم کودکان بالاتر از اینجا اعداد و یک چهارم آنها پایین تر از این اعداد قرار می گیرند.
در هر بار مراجعه کودک، پزشک وزن و قد کودک شما را خواهد سنجید به شما صدم قد و وزن او را می گوید. ( شما می تواند همچنین آنها را خودتان با استفاده از ماشین حساب رشد صدمی حساب کنید.) اگر شما هر گونه نگرانی ای راجع به رشد کودک خود دارید با پزشک صحبت کنید. (سیارک)
داده های زیر از سازمان سلامت جهانی برای کودکان زیر 2 سال و مراکز ایالات متحده بری کنترل و پیشگیری بیماری برای کودکان 2 سال و بیشتر آمده است.
نوزاد
تولد
پسرها
دخترها
وزن
3.67 – 3.03 کیلوگرم
3.54 – 2.95 کیلوگرم
قد
51.05 – 48.51 سانتی متر
50.29 – 48 سانتی متر
سه ماه
پسرها
دخترها
وزن
6.89 – 5.89 کیلوگرم
6.35 – 5.35 کیلوگرم
قد
62.74 – 59.94 سانتی متر
61.21 – 58.42 سانتی متر
نکته سریع : برای نوزادان متولد شده قبل از موعد مقرر، از سن بارداری ( نه سن زمان تولد) هنگامی که شما به شماره های آنها در این نمودار نگاه می کنید استفاده کنید.
6 ماه
پسرها
دخترها
وزن
8.53 – 7.35 کیلوگرم
7.94 –6.71کیلوگرم
قد
66.29 –69.09سانتی متر
67.31- 64.26سانتی متر
حقیقت سریع : از سن 6 ماهگی، اکثر نوزادان وزن تولدشان دو برابر می شود.
Foge 312۱۳۹۵/۸/۱Hast du die anderen Kameras getesten oder mal in der Hand gehabt? Wenn du die Infos nur ausm netz hast, finde ich dein Artikel nicht gut. Denn die Kameras die du hier erwähnst werden auch immer in Faiereitschzcfthn z.B. chip verglichen. Ich finde man sollte seine eigenen eindrücke hier reinschreiben. Und nichts aus dem inet raus schreiben.
برای خندیدن و احساس تنهایی نکردن آماده شوید. شما تنها مادری نیستید که چیزی را بخاطر اینکه پاک کردن آن خیلی سخت بوده دور انداخته باشید یا به کودکان اجازه داده اید که خودشان بخوابند. هر مادری می داند که برخی چیزها مهم هستند و برخی چیزها نه اما زمانی که وقت کافی برای همه ی کارها نیست، مواردی از دست شما درخواهد رفت. تعدادی ازدوستان این اعترافات مادران تنبل خود را به اشتراک گذاشته اند. به جای پست های دیگری که باعث می شود شما از اینکه بهترین خانه و خانواده را ندارید، احساس گناه کنید، این پست باعث خنده شما خواهد شد. نگران آن جوراب ها که با هم منطبق نیستند نباشید. بگذارید کودکانتان برای لباسهای تمیزخود جستجو کنند . مانند جستجوی یک گنج است! این پست ادای احترام ما به تمام مادرانی است که بیرون از اینجا عالی و فوق العاده هستند. چه کسی این موضوع مربوط به پدر و مادر زیر را دارد... حتی اگر به این معنی باشد که شما دوباره بجای خالی کردن ماشین ظرف شویی آن را روشن کنید. زندگی پر از این لحظات است... و پس از این آن لحظات دیگر وجود دارند. شما تنها نیستید! اعترافات خود را درقسمت نظر خواهی با مادران دیگر به اشتراک بگذارید. (سیارک)
اعتراف مادرهای تنبل
1. "وسیله نگهداری غذا را دور انداختم زیرا نمی خواستم که بوی غذای مانده هفته پیش را استشمام کنم" کریستین
2. "من جوراب ها را دور انداختم زیرا تعدادشان برای مطابقت با هم خیلی زیاد بود و تعدادی جدید خریدم" لورا
3. " پسرم روی پشت من خرابکاری کرد. من یک لباس تمیز، و یک حوله را دور انداختم و به تخت برگشتم" رجینا
4. "ظروف کثیف و تمیز را با هم در ماشین ظرف شویی گذاشتم و آن را دوباره روشن کردم زیرا نمیخواستم ماشین ظرف شویی را خالی کنم." رائه
5. " بیسکوییت دندانی خیس کودک نوپایم را که به من داد خوردم زیرا نمیخواستم تا سطل آشغال بروم" بریجت
6. " من یک قاشق مخلوط کن و یک ظرف پلاستیکی را امشب دور انداختم زیرا نمی خواستم آن ها را بشویم" جس
7. " بجای برداشتن یک آشغال از روی زمین، من از روی آن رد شدم تا با جارو آن را تمیز کنم." جنیفر
8. " مریض بودم و سعی داشتم از دوقلوهایم مراقبت کنم ، فنجان های نوزاد و یک جعبه غلات صبحانه در کف اتاق نشیمن برای صبحانه گذاشتم تا بتوانم روی مبل دراز بکشم و تماشا کنم. آنها حدود دو سالشان بود." انجی
9. " ظروف کثیف را داخل جعبه در گاراژ گذاشتم زیرا نمی خواستم آنها را قبل از اینکه مهمانانمان برسند بشویم" جکی (سیارک)
10. " به کودک نوپای خود اجازه دادم که برای صبحانه چیپس و کلوچه بخورد زیرا من در حال حاضر باردار هستم و واقعا آن روز صبح خودم چیپس و کلوچه هوس کرده بودم. " ال
11. "ما برای یک هفته کامل با بسته های فویل غذا پختیم و غذا را در مهمانی کریسمس در بشقاب های کاغذی خوردیم" لورین
12. " بجای بالا رفتن از پله ها برای چک کردن اتاق پسرم، به او گفتم که یک عکس بگیرد" ورونیکا
13. "من چند جفت لباس زیر دختر دیوانه ی محصلم را که کثیف کرده بود را دور انداختم" ملیسا
14. " من به پسر بزرگم گفتم که برای خودش و برادرش برای شام پاپ کورن درست کند، آنها خیلی خوشحال بودند" لورن
15. " به کودک بزرگم در وان غذا دادم. " کیسی
16. "به نوجوانانم در خانه همیشه پیامک میفرستم. من به این بعنوان چاره ی قرن 21 ام می اندیشم نسبت به کسانی که از دهه 70 در اتاق ها آیفون می گذاشتند!" لین
17. " کودکان من ""آب دهان خود را پرتاب می کردند". آنها همیشه این کار را می کردند. من خیلی از تمیز کردن آن همه کثیفی خسته شده بودم، به سگم آموزش داده بودم تا آب دهان ها را لیس بزند." آلیسا (سیارک)
18. " بعد از اینکه شیر سینه ام روی بالشت چکه میکرد و یا خیس می شد برای ادامه خواب برمیگرداندم." ملیسا
19. " من تمام قاشق ها و چنگال هایم را دور ریختم و یکسری جدید خریدم زیرا احساس خوبی از شستن آنها پس از مهمانی تولد پسرانم نداشتم." جولیسا
20. " به اندازه کافی ماشین ظرف شویی را برای اینکه بشقاب های کثیف در آن جا شوند خالی نکردم و دوباره آن را روشن کردم." سیندی 21. " یک چیز مهم در فهرست خریدم برای من فست فود خوردن در مسیبر خانه از فروشگاه مواد غذایی است." جو 22. " همسرم یک بار نتوانست یک جفت جوراب تمیز برای دخترم پیدا کند پس یک جفت لباس تنگ کثیف قرمز و بنفش را تکه تکه کرد و او را در آنها به مدرسه فرستاد" لورا
23. " من یک جفت قنداق پوشکی بچه را دور انداختم زیرا نمی خواستم آنها را تمیز کنم." نادیا
24. " من یک صندلی لباسشویی دارم. اگر کودکان من نتوانند آنچه را که می خواهند را در کشو پیدا کنند، روی صندلی را نگاه می کنند." مند (سیارک)
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.
11 نکته ای که باید قبل از شروع رابطه با دختری که با پدرش صمیمی است، بدانید: (سیارک) : 1.او کوتاه نمیآید. شما باید درک کنید که با او در تمام طول زندگی اش مانند یک جواهر رفتار شده است و پرتوقعی های او غیرواقع بینانه نیستند زیرا مردی( پدرش) در زندگی آن توقعات را برایش برآورده کرده است. لوس کردن و با محبت و احترام برخورد کردن، فقط توقع او نیست بلکه نیاز او هم هست. پدر او همه ی خواسته هایش را برآورده کرده است. پس اگر شما اینکار را نکنید، او خیلی زود رابطه اش را با شما پایان می دهد.
2.نازنازی بار آمدن او، به معنی ننر بودنش نیست. او ممکن است بتواند به راحتی خواسته ی خودش را پیش ببرد. او همینطور، ممکن است بتواند به نحو زیرکانه ای متقاعدتان کند کاری را که او میخواهد انجام دهید. اما بین بچه ننر و کسی که ناز نازی با آمده است، تفاوت وجود دارد. ناز نازی بودن به این معنی است که او متوجه مزیت هایی که دارد، می باشد، قدر آنها را میداند و همینطور میداند که چقدر کمیاب هستند. ناز نازی بودن یعنی اینکه او می داند لیاقتش چیست. اما او این را هم میداند که اگر رفتار خاصی از شما انتظار دارد، این دوطرفه است و خودش هم باید همان رفتار را نسبت به شما داشته باشد. دختر های اصطلاحاً بابایی، در زندگی با مرد ها بخ خوبی رفتار می کنند زیرا میخواهند که رفتار خوب هم ببینند. 3.او هدفگرا است. اگرچه گاهی لذت بخش است که دیگران چیز هایی را که میخواهد، در اختیار او بگذارند، او می داند که هیچ کسی قادر نخواهد بود همه ی چیز های مورد نیاز او را تأمین کند( هرچند پدرش گاهی این کار را انجام میدهد). او مسئولیت زندگی اش را بر عهده می گیرد و می داند که اگر چیزی می خواهد باید برای رسیدن به آن تلاش کند. و به دلیل اینکه پدرش همیشه مشوق اصلی او بوده و به او انگیزه می داده است، او به دنبال مردی است که او را همراهی، و به بهتر شدن تشویق کند. او با مردان بی انگیزه، رابطه عاشقانه برقرار نمیکند. او به دنبال مردی است که از نظر عاطفی بتواند به او تکیه کند؛ شخصی که او را طوری حمایت کندکه گویی قرار است با هم زندگی بسازند. 4.او به برخورد شما با زنان دیگر توجه خواهد کرد. چه آن زن، مادر شما باشد و چه خواهرتان، او به رفتار شما با آنها دقت خواهد کرد. او به نحوه ی صحبت کردن شما درباره ی آنها توجه خواهد کرد. او میداند که رفتار شما با آنها، نشان دهنده ی رفتار آیندهتان با خودِ او است. وقتی شرایط سختی پیش میاید، او به شما توجه می کند تا بفهمد چطور پدری(حامی) خواهید شد، چون رابطه ی او با پدرش خیلی عمیق است. اگر شما رابطه ی خوبی با زنان نداشته باشید، او به شما سخت خواهد گرفت. (سیارک) 5.او درباره پدرش زیاد صحبت خواهد کرد. او از پدرش و تمام کارهایی که در طول عمر برایش انجام داده، تعریف خواهد کرد. پدر او، علاوه بر اینکه الگوی او است، دوست او هم هست. او با غرور درباره ی پدرش صحبت خواهد کرد. و به احتمال زیاد، همانقدری که شما درباره ی پدر او می دانید، پدرش هم درباره ی شما می داند. اما او برای هر مسئله ی کوچکی از پدرش کمک نمیگیرد. مهم ترین چیزی که پدرش به او یاد داده، این است که بتواند روی پای خود بایستد. به همین علت هم گاهی اینطور به نظر خواهد آمد که او هیچ نیازی به شما ندارد. اما به یاد داشته باشید که او شما را انتخاب کرده و خواسته تا حضور داشته باشید. 6.از پدرش انتقاد نکنید. حتی اگر او درباره ی بحث یا اختلافی که بین او و پدرش پیش آمده با شما صحبت کند، و حتی اگر از پدرش خوشتان نمیآید، هرگز نظری منفی درباره ی پدرش ندهید( حتی اگر خودش اینکار را بکند). او میتواند درباره ی پدرش قضاوت کند اما شما باید فقط در سکوت این کار را بکنید. 7.ملاقات شما با پدرش،مرحله ی بسیار مهمی برای او است. اگر از او بپرسید که چند تا از خواستگار های او با پدرش ملاقات کرده اند، پاسخ خواهد داد که تعداد خیلی کمی از آنها. و این را بدانید که زمانی که او اجازه می دهد که با پدرش ملاقات کنید، این قدم خیلی مهمی برای او است و احتمالاً به این خاطر است که او شما را پسندیده است. و هیچ چیز به اندازه ی اینکه شما و پدرش رابطه ی خوبی با هم برقرار کنید، او را خوشحال نمی کند.(سیارک) 8.پدرش نسبت به شما بسیار شکاک خواهد بود. او با ادب و احترام با شما برخورد خواهد کرد اما در نظر هر پدری، هیچ کس برای دخترش به انداره ی کافی خوب نخواهد بود. او میخواهد دخترش را از دلشکستگی حفظ کند. او میخواهد مطمئن شود که دخترش انتخاب درستی میکند. اما بیش از همه، او به این موضوع فکر میکند که آیا شما خواهید توانست تمام چیز هایی را که دخترش لایق آنهاست و به آنها نیاز دارد را تأمین کنید یا نه. و تا زمانی که شما این ها را ثابت نکنید، او نسبت به قصد شما مشکوک خواهد بود. 9.نظر پدرش بر او تأثیر میگذارد. فرقی نمیکند که او چند ساله است، به هر حال نظر پدرش بر تصمیم او تأثیر می گذارد. این به دلیل ضعف او نیست بلکه به خطر عزت و احترامی است که برای پدرش قائل است. خواهید دانست که او در صحبت ها و در عقایدش از پدرش تقلید می کند. 10.او در عقاید خود راسخ است. اگر شما اشتباهی مرتکب شوید، او ترسی ندارد که آن را به شما گوشزد کند. درست همانگونه که او نمی ترسد با پدرش درباره مسائل مختلف بحث کند. او از چیزی که به آن اعتقاد دارد، دفاع می کند. اگر اختلافی بین شما پیش بیاید، او به شما گوش می دهد و سعی می کند منظورتان را بفهمد و به اشتباهات خودش هم اقرار میکند اما به همان اندازه که قوی است، لجباز میشود. مهم ترین چیزی که پدرش به او یاد داده این است که برای چیز هایی که در زندگی میخواهد، بجنگد و او هم همینکار را میکند. 11.او همیشه دختر کوچولوی پدرش خواهد بود. اگرچه ممکن است او قوی و مستقل به نظر بیاید، پدرش یکی از معدود افرادی است که او نمی تواند بدون آنها زندگی کند. فرقی نمی کند که او چند سال دارد؛ ارتباط بین او و پدرش ورای سن و زمان است. او ممکن است به شما تعلق داشته باشد یا حتی عاشقتان باشد اما به خاطر داشته باشید که او در درجه ی اول، پدرش را دوست دارد. " اما من اول او را دوست داشته ام و او را جایی در قلبم که همیشه به او تعلق خواهد داشت، حفظ کرده ام. و دعا کرده ام که روزی تو را بیابم اما باز هم سخت است که او را از خود دور کنم."
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
(سیارک) این موضوع مشخص است که بعضی از افراد تنهایی را انتخاب میکنند. انتخاب در زمینههای فردی حق افراد است. این افراد ممکن است علاقهای به برقراری ارتباطی جدی در زندگی خود با دیگران نداشته باشند. بعضی از افراد ممکن است که تنهایی را دوست نداشته باشند، اما شرایط زندگی آنها به گونهای باشد که آنها را در مسیر تنهایی و مجردی قرار دهد. گاهی هم ممکن است حالتی دیگر پیش بیاید و افراد واقعا فرد مورد نظر خود را که در ذهن خود متصور هستند نیابند. نکتهی مهم در اینجا این است که ما نباید همهی افراد مجرد را در یک طیف قرار داده و یا به اصطلاح به یک چشم به آنها نگاه کنیم. اما در هر صورت، زمانی که سن افراد از سی سال میگذرد، این سؤال در ذهن آنها شکل میگیرد که "چرا من هنوز مجرد هستم؟". ممکن که افراد در ذهن خود پاسخی به این قبیل سؤالات داشته باشند و یا گاهی سعی کنند با بی توجهی به آن از کنارش بگذرند و با بی اعتنایی به آن سعی کنند تا صورت مسأله را پاک کنند.
گاهی افراد ترسی که ممکن است ناشی از یک تجربهی تلخ باشد را در وجود خود دارند. تجربهای تلخ که به آنها گوشزد میکند؛ در رابطه یا روابط گذشته، آنها قربانی بودهاند. این احساس بسیار ناگوار است. البته شاید این مورد تقصیر فرد نباشد و به دلیل عدم شناخت صحیح او از طرف مقابل خود، دچار آسیب شده باشد. باید بدانیم که ما جهانی که در آن زندگی میکنیم را میسازیم، هرچند از چگونگی این فرایند چندان آگاه نباشیم. در حقیقت این ما هستیم که میتوانیم دائما به چشم یک قربانی به خود نگاه کنیم و یا با حرکتی جدید، هدفی تازه را در زندگی برای خود ترسیم کرده و دنیای خود را بر اساس این تفکرات جدید بسازیم. پس باید بر روی آن چیزهایی متمرکز شویم که میتوانیم از آنها بهرهمند شده و به طور کامل آنرا عملی کنیم. منفی بافی را کنار بگذاریم و به نقاط قوت خود تکیه کنیم. چالشهای خود را به درستی بشناسیم و با آنها برخوردی منطقی داشته باشیم. بنابراین، کسی که به دنبال یافتن "عشق" است، باید بداند که با کدام چالشهای درونی خود قرار است روبرو شود. در این مقاله هشت مبحث مهم در خصوص علت مجرد ماندن مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1- دفاع
در جهان کنونی، شاید اکثر مردم در روابط بین فردی صدمه دیده باشند. مفهوم ما از این روابط الزاما روابط بین یک مرد و زن نیست. با گذشت زمان و تجربههای دردناک، همه ما در معرض افزایش درجه تلخی و دفاع از خود در برابر ایجاد روابط جدید با افراد هستیم. این امر باعث می شود تا ما دائما بین خود و دیگران دیوار بکشیم و هراسی همیشگی و گاها بیمورد در خصوص برقراری ارتباط با دیگران را در وجود خود احساس کنیم، در حالی که بسیاری از این هراسها صرفا سوءتفاهماتی است که برای حل و فصل آنها و یا کنار آمدن با آنها تلاشی نکردهایم. این موارد ممکن است تا باعث شود ما گاردی را در وجود خود علیه دیگران بگیریم. آسیب پذیری در این موارد، در میان طیف بزرگسالان میتواند بیشتر باشد. این مورد میتواند ریشه در تربیت افراد نیز داشته باشد. برای مثال، افرادی که تحت سرپرستی والدین بی دقت یا کم دقت و یا بدسرپرستی قرار داشته باشند، در آینده اعتماد به نفس کمتری نسبت به سایرین داشته و حتی در اعتماد کردن به دیگران نیز دچار مشکل خواهند بود. در این حالت، ممکن است شما واکنش صحیحی نسبت به افرادی که به شدت به شما ابراز علاقه میکنند بروز ندهید و حتی به رفتار وی مشکوک شوید و در عوض، به دنبال روابطی باشید که خلاء گذشتهی شما را پر کند. در این شرایط، شما نیاز به شخصی دارید که تا حدود زیادی برای شما خاص باشد. پس اگر نیاز به رهایی از تنهایی داریم، باید سعی کنیم تا به مرور از لاک دفاعی خود بیرون بیاییم. به عنوان یک نتیجه میتوان گفت که ما نباید به هرگونه ابراز علاقه و محبتی را از بیرون، به عنوان یک مهاجم که ممکن است مجددا اتفاقات تلخ گذشته را برای ما تکرار کند نگاه کنیم. اما این به معنی عدم توجه درست و کنار گذاشتن عمل حسابشده نیست.
2- الگوهی ذهنی
هنگامی که اعمال ما تدافعی است، ما تمایل پیدا خواهیم کرد تا که شرکایی را برای روابط خود برگزینیم که کمی از ایدهآلها فاصله دارد. ممکن است با انتخاب فردی که به لحاظ احساسی خیلی در دسترس ما نباشد، رابطهای نامطلوب را شکل دهیم. ممکن است اشتباه از طرف مقابل نباشد و این ما باشیم که در انتخاب فرد مناسب خود اشتباه کرده باشیم. اما تمام اشتباهات را به گردن شریک و یا طرف مقابل خود میاندازیم. این روند عمدتا ناخودآگاه اتفاق می افتد.
اما چرا ما این کارها را انجام میدهیم؟ دلایل پیچیده هستند و اغلب بر مبنای ترسهایی است که در وجود خود ما قرار دارند. بعضی از افراد قدرت تفکیک مسائل را نداشته و دائما با نگاه به گذشته تصمیم میگیرند. با اینکه این کار به خودی خود اشتباه نیست و عبرت از گذشته سنگ بنای آیندهای بهتر است، اما تکیه بیش از اندازه به آن باعث پس رفت خواهد شد و تنها نتیجهی آن افزایش سن و تنهایی بیشتر خواهد بود. سعی کنید افکار منفی را از خود دور کنید و ذهنیت جدید را بر اساس واقعیتهای موجود شکل دهید. ممکن است فاصله گرفتن از الگوهای ذهنی گذشته، باعث نوعی سردرگرمی در ما شود و حتی در مواقعی منجر به اضطراب و استرس گردد. این احساس عجیب را با قرار گرفتن در محیطی صحیح و عاطفی پوشش دهید. برای اینکار، افکار منفی را به دور بریزید و سوالاتی که مانع از حرکت شما میشود را به کنار بگذارید. در الگوهای ذهنی خود، سطح خواستههای خود را مطابق با واقعیت شکل دهید و به دنبال افرادی نباشید که واقعا در دسترس شما نخواهند بود.
3- ترس از صمیمیت
ترس از صمیمت، با ترس از جدایی پیوندی ناگسستنی دارد. این ترس با افرایش علاقه و عشق ما به طرف مقابل به شدت افزایش مییابد. افراد زمانی که شخصی را بیش از اندازه دوست دارند، دائما با این فکر که آیا او را از دست خواهم داد؟ اگر روزی او در زندگی من نباشد چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ آیا ما همیشه در کنار هم خواهیم ماند؟ این سؤالاتی است که دائما از ترس جدا شدن ناشی میشود. همین ترسها و همین تفکرات باعث میشود تا برخی از انسانها از برقراری ارتباط و ایجاد یا افزایش صمیمیت هراس داشته باشند.
4- شادابی و فرصت
ترس از گذشته ممکن تحت شرایطی احساس خوشایندی و شادابی را در افراد تحت تأثیر خود قرار دهد. تجربیات گذشته باعث میشود تا زنان و مردان، هر کدام به نوعی خود را درگیر اتفاقات گذشته کنند و یا به اصطلاح مدام در گذشته زندگی کنند. امروز خود را به طور پیوسته با دیروز خود پیوند میزنند. بسیاری از زنان در این خصوص میگویند: " هیچ مرد شایستهای وجود ندارد" و یا " تمام مردان خوب تصاحب شدهاند". مردان نیز در مقابل احساسات مشابهی را در تفکر و کلام خود منعکس میسازند. مانند: " شما نمیتوانید به یک زن اعتماد کنید" و یا اینکه زنان تنها به دنبال بهرهبردن از شما هستند".
ما ممکن است انتظاراتی غیر واقعی در خصوص یک شریک زندگی و یا نقاط ضعف فردی را در وجود خود داشته باشیم اما از آنها بی خبر باشیم. زمانی که ما این عینک بدبینی را به چشمان خود زدهایم و از پشت عدسیهای آن به دنیا نگاه میکنیم، هرگز نمیتوانیم فرصتی را در اختیار خود و یا دیگران برای نزدیک شدن به ما قرار دهیم و نتیجهی آن هم هدر دادن فرصتهای بالقوهای است که میتوانست یکی از آنها، بزرگترین شانس زندگی ما باشد. نگاه ما به کسب شادی باید بلند مدت باشد. ما نباید برای اتفاقی که هنوز رخ نداده خود را ناراحت کنیم، بلکه با نگاهی باز، به دنبال شادابی و نشاطی باشیم که در نهایت نصیب ما خواهد شد.
پس فرصت قرار دادن خود در رابطهای منطقی و عاقلانه را از خود نگیریم و یا اینکه این فرصت را برای پیش دستی شخص دیگری ضایع نکنیم. ما در واقع میتوانیم خودمان را در رابطهای قرار دهیم که بسیار با ارزشتر از آنچیزی است که ما در گذشته تجربه کردهایم. به طرز عجیبی ، در ابتدا ما تمایل نداریم به افرادی که حتی واقعا ما را دوست دارند اعتماد کنیم، اما وقتی فرصتی را در اختیار آنها قرار می دهیم، متوجه می شویم که ما فردی را انتخاب کردیم که برای ما واقعا ارزش دارد، کسی که واقعا ما را خوشحال میکند.
5- عزت نفس پایین
عزت نفس پایین، به منزلهی این است که افراد تصور میکنند برای دیگران ارزش چندانی ندارند. این احساس میتواند دلایل متعددی داشته باشد که بیشتر جنبهی روانی دارد و عدم رضایت از ظاهر نیز تشدید کننده آن باشد. نداهایی درونی که به ما میگوید ما بیش از حد چاق، زشت، خیلی پیر و یا خیلی متفاوت هستیم. هنگامی که به این "صداها" گوش میدهیم، ما در طول رفتارهایی قرار میگیریم که ما را به دور شدن از مردن سوق می دهد. اینها نداهایی هستند که دائما ما را مجرد نگه میدارند، در حالیکه واقعا ما نیازی به بها دادن به این نداها نداریم. بسیاری از افرادی که به شدت تحت تأثیر این افکار قرار دارند، استرس زیادی را در زمان بیرون رفتن از خانه و قرار گرفتن در میان اجتماع تحمل میکنند. آنها حتی در زمانی که به شخصی علاقه پیدا میکنند، به دلیل ترس از پذیرفته نشدن و پس زده شدن، هرگز پیش قدم نشده و حرف دل خود را نمی زنند.
6- ترس از رقابت
فقدان عزت نفس اغلب منجر به ترس از رقابت میشود. این امر در بین مردان بیشتر از زنان دیده میشود. شما حتی اگر تجربهای در این خصوص نداشته باشید، اما شاید در بین دوستان و یا نزدیکان خود با چنین مواردی برخورد داشته باشید. تحت این شرایط، هنگامی که ما به شخصی که دوستش داریم ابراز علاقه میکنیم، آیا میتوانیم در برابر یک رقیب نیز مقاومت کنیم و یا خیر؟ افرادی که خود را کوچک میشمارند، سریع پا پس میکشند. سطح زیبایی، خوشتیپی و ثروت و تحصیلات خود را با شخص دیگری که او نیز خواستگار شخص مورد نظر ما است مقایسه میکنیم، و با یک دو دو تا چهارتای ریاضی عقب نشینی میکنیم. این یک ضعف بزرگ است. یک بیماری است. این شرایط نشانگر علائم خوبی نیست. اگر شما نتوانید در چنین شرایطی برای کسب خواستهی خود مبارزه و رقابت کنید، چطور در آینده قادر خواهید بود در موارد بزرگتری وارد رقابت شوید. رقابت کنید، حتی اگر در نهایت پیروز نشوید. حداقل کاری که کردهاید این است که نشان دادهاید قدرت مبارزه و رقابت را دارید. احساس رقابت را در خودتان به وجود آورید تا در آینده شخصیتی ضعیف را در ذهن خود برای خود نسازید. به وسیلهی رقابت، ما در نهایت احساس قویتری از خودمان به دست میآوریم و شانسهای ما برای ایجاد رابطه با شریکهایی که واقعا آنها را میخواهیم، افزایش مییابد.
7- استقلال مالی منجر به انزوا
با افزایش سن، افراد به طور طبیعی ممکن است بیشتر و بیشتر از اجتماع فاصله گرفته و به تنهایی پناه ببرند. در دنیای مدرن، با افزایش ورود زنان به بازار کار و رقابت پاپای در کنار مردان در بسیاری از عرصههای کاری و مدیریتی، توانستهاند تا حدود زیادی به استقلال مالی و خودکفایی رسیده و دیگر مانند گذشته خود را وابسته به ازدواجی ندانند که در طی آن تحت حمایت و پشتیبانی مردی قرار میگرفتند. استقلال مالی داشتن، کار کردن، فعالیتهای اجتماعی، همه و همه در دورانی که در آن زندگی میکنیم، اگر نگوییم امری حیاتی، اما بی شک امری مطلوب و چه بسا در مواردی لازم است. اما گسترهی این فعالیتها نباید به تنهایی منجر شود. این تنهایی و در نهایت افزایش سن و انزوا در زن و مرد میتواند به شیوههای مختلفی بروز یابد. مردها عموما زمانی که که وارد عرصهی فعالیت کاری و اقتصادی میشوند، ممکن است در پیش خود اینگونه فکر کنند که بهتر است چند سال اول به طور مداوم به کار بپردازد و بعد از اندوختن پسازاندازی مطمئن به فکر ازدواج باشد. شدت این قبیل تفکرات در بین زنان قویتر و بیشتر است. داشتن استقلال مالی برای زنان بیاندازه لذتبخش است. زنان با داشتن استقلال مالی احساس میکنند تحت سلطهی مردان قرار ندارند. در این حالت، زنان تصور میکنند با داشتن یک موقعیت کاری و اقتصادی خوب، قطعا فرصتهای ازدواج بهتر و شایستهتری را نصیب خود خواهند کرد. شاید این موضوع اشتباه نباشد، اما همیشه نیز به نتیجهای مطلوب نخواهد رسید. انزوایی که از آن صحبت میکنیم، در نتیجهی هدر رفت فرصتها به امید آیندهای است که تنها در خیال ما شکل گرفته است. به بیانی دیگر، ما در آرزوهای خود زندگی میکنیم. چه تضمینی وجود دارد که گذشت زمان و افزایش سن کاهش دهندهی انگیزه و جذابیتهای ما نباشد؟ آیا تابحال به این موضوع فکر کردهاید که چرا به طور معمول زنان بالای 35 سال مجرد دارای شغل و استقلال مالی، بیش از زنان همسن اما متأهل (چه شاغل و چه غیرشاغل) خود نگران جوان ماندن خود و ترس از افزایش سن خود هستند؟
این ترسها به شدت بر اعتمادبنفس افراد تأثیر گذاشته و در نهایت ناامیدی و یأس از ازدواج را برای آنها بر جای خواهد گذاشت. باید بدانیم که اگر سن ما از حد خاصی فراتر رود و مقصر از دست دادن فرصتهای ایجاد ارتباط و ازدواج خود ما بوده باشیم، در نهایت چیزی جز یک انزوای زودهنگام نصیب ما نخواهد شد.
8- قوانین و شرایط سخت
ما در بسیاری از اوقات خود را در زنجیر قوانین خود خواستهای قرار میدهیم که همیشه برای ما سودمند نیستند. قوانین محدودیت آفرین هستند. اما محدودیتهایی که در نهایت به نفع ما باشند. اگر ما نتوانیم قوانین صحیحی را وضع کنیم، نه تنها برایَ خود محدودیت ایجاد کردهایم، بلکه به سودمندی نیز نرسیدهایم. در زمینه ازدواج گاهی محدودیتها و وضع شرایط در خانوادهها اتفاق میافتد و افراد، چه دختر و چه پسر شاید در اصل این شرایط نقشی نداشته باشند. اما بحث ما در اینجا در خصوص قوانین و شرایطی است که افراد به طور شخصی در خصوص پذیرفتن دیگران قائل میشوند. این قوانین شخصی در کنار شرایطی که خانوادهها وضع میکند، اوضاع را به مراتب بدتر میکند.
پس سختگیری بی مورد و اضافی را کنار بگذارید. به افراد فرصت بدهید. بهتر است واقعیتها را ببینید. ایدهآلهای خود را درست تعریف کنید. با وضع شرایط سخت تنها کار خود را سختتر میکنید. شما هرگز برای همیشه جوان نخواهید ماند و فرصتها نیز همیشه با شما همراه نخواهند بود. فرصتهای ازدواج بیش از همه با سن و سال وسال شما گره خورده خورده است. افزایش رقم سن، خصوصا در بین خانمها که در طی سنین بیست تا بیست و هشت سال بیشترین درخواست را به طور معمول از جانب دیگران دارند، کار را برای آنها دشوار خواهد کرد. قوانین و شرایط را آسانتر در نظر بگیرید تا فرصتی را برای بررسی درخواستهای ازدواج داشته باشید. قوانین سختگیرانه بیش از آنکه تضمینی برای آیندهای روشن باشد، ممکن است باعث آیندهای شود که شما را در حصار تنهایی خودتان گرفتار کند.