رومئو و ژولیت در سینمای جهان

در

عکس رومئو و ژولیت با بازی لئو ناردو دی کاپریو

 

23 آوریل، جهان 455 امین سالگرد تولد نمایشنامه نویس و شاعر مشهور انگلیسی ویلیام شکسپیر را جشن می گیرد. آثار او تقریبا به همه زبانها ترجمه شده است، نمایش های او بسیار بیشتر از آثار نویسندگان دیگر است و تولید فیلم از آثار شکسپیر به طور همزمان با تولد سینما صورت گرفته و هنوز هم ادامه دارد. رومئو و ژولیت یکی از شخصیت های مطلوب برای بازیگران است.حال ببینیم کدام یک از بازیگران "بر باد رفته"نقش رومئو را بازی کردند؟ در چه سنی، لئوناردو دی کاپریو در صفحه نمایش در این نقش ظاهر شد؟ 
جدیدترین بازی  لئو ناردو دی کاپریو در 2021 در فیلم بالا رو نگاه نکن

 

عکس رومئو و ژولیت در نسخه صامت . بازیگران فیلم رومئو و ژولیت : هری هیلاری و تد باره 1916 در فیلم  Romeo and Juliet 

فیلم رومئو + ژولیت 1916

اولین اقتباس از رومئو و ژولیت با تولد سینما ظاهر شد. متاسفانه، ژرژ میلس نسخه فیلم خود را از بازی شکسپیر در سال 1902 ساخت، چند فیلم صامت در 1908 منتشر شد. جالب ترین و معروف ترین فیلم جیمز گوردون ادواردز بود که در سال 1916ساخته شد. او در تاریخ سینمای جهان با توجه به این واقعیت که نقش اصلی در آن توسط ستاره فیلم صامت Ted Bara بازی شد شناخته شده تر است. در آن زمان او 31 ساله بود و چگونه او موفق به تبدیل شدن به دختر نوجوان عاشق شد؟ متاسفانه، ما نمی توانیم قضاوت کنیم.

 

 بازیگران فیلم رومئو و ژولیت : لسلی هاوارد و نورما شارر در فیلم رومئو و ژولیت ، 1936 | عکس

 

فیلم رومئو و ژولیت 1936

اولین فیلم صدا گذاری شده از تراژدی معروف رومئو + ژولیت، فیلم کارگردان آمریکایی جورج کوروک بود. او تصمیم گرفت بر روی ستاره های معروف سینمای معروف جهان شرط بندی کند، به رغم این که سن آنها از شخصیت های شکسپیر بسیار بزرگتر بود: Norme Shearer برای نقش ژولیت  34 سال داشت و رومئو (لسلی هاوارد) 42 ساله بود. تماشاگران این بازیگر را به خاطر نقش در فیلم بر باد رفته به یاد می آوردند. این فیلم نیز برای اسکار نامزد شد. 

 بازیگران فیلم رومئو و ژولیت : لسلی هاوارد و نورما شارر در فیلم رومئو و ژولیت ، 1936 | عکس

عکسهای فیلم رومئو و ژولیت ، 1954 | عکس

 

فیلم رومئو و ژولیت 1954

از آن به بعد، چندین نسخه از فیلم فیلم رومئو و ژولیت تولید شد، از جمله باید به فیلم شوروی 1954 اشاره کرد که بر پایه یک باله به موسیقی سرگئی پروکوفیف اشاره کرد. نقش رومئو توسط یوری ژدانوف، 29 ساله، و نقش ژولیت توسط گالینا اولانووا 44 ساله،بازی شد. این فیلم برنده جایزه جشنواره بین المللی فیلم کن در سال 1955، جشنواره موسیقی کلاسیک و رقص معاصر در برزیل در سال 1957 شد. 

 

 بازیگر فیلم رومئو و ژولیت : گالینا اولانووا به عنوان ژولیت، 1954 | عکس

 

عکس از فیلم رومئو و ژولیت ، 1968 

 بازیگران فیلم رومئو و ژولیت : لئونارد وایتینگ به عنوان رومئو و اولیویا هاسی به عنوان ژولیت سال 1968 | عکس

 

فیلم رومئو و ژولیت 1968

در این نسخه، رومئو + ژولیت که تا این تاریخ توسط ستارگان بالغ بازی شده بودند، توسط نوجوانان - لئونارد وایتینگ 17 ساله و اولیویا هاسی 15 ساله بازی شد. مدیر گفت:

" من مدت ها بود که می خواستم بازیگرانی را برای فیلم  سینمایی رومئو و ژولیت  پیدا کنم که سنشان با سن قهرمانان تراژدی شکسپیر نزدیک باشد." 

 

عکس از فیلم رومئو و ژولیت ، 1968

   بازیگران فیلم رومئو و ژولیت : لئوناردو دی کاپریو و کلیر دانس در فیلم رومئو + ژولیت ، 1996 | عکس

 

فیلم رومئو و ژولیت با بازی لئوناردو دی کاپریو

یکی از فیلم های غیر معمول و جنجالی فیلم شکسپیر، فیلم "باز لورمان" "رومئو + ژولیت" بود که در سال 1996 پخش و نامزد دریافت جایزه شد. و بیش از 147 میلیون دلار جمع آوری کرد. اصالت این تفسیر از طرح کلاسیک این بود که این اثر برای اولین بار به واقعیت مدرن منتقل شد. بعد از بازی دی کاپریو در فیلم سینمایی رومئو و ژولیت در نقش رومئو، لئوناردو دی کاپریو 21 ساله تبدیل به یک بت واقعی از نسل دهه 1990 شد.

 

شات از فیلم رومئو + ژولیت ، 1996 

فیلم رومئو و ژولیت با بازی لئوناردو دی کاپریو

فیلم رومئو ژولیت 2013

رومئو و ژولیت (فیلم ۲۰۱۳)  توسط کارلو کارلی (بریتانیا، ایتالیا، سوئیس، 2013) یکی از نزدیکترین منابع ادبی است. کارگردان ایده رومئو و ژولیت فیلم را به شرح زیر توضیح داد: 

 

هنرپیشه‌های رومئو و ژولیت  : داگلاس بوث و هلی استنفیلد در فیلم رومئو و ژولیت ، 2013 | عکس

 بازیگران فیلم رومئو و ژولیت : داگلاس بوث و هلی استنفیلد در فیلم رومئو + ژولیت ، 2013 | عکس
 

" ما متوجه شدیم که زمان زیادی از زمان آخرین اجرای رمانتیک سنتی رومئو و ژولیت برای مخاطبان گذشته است. بعدها، رومئو و ژولیت فیلم برداری شد و بعضی از فیلم ها خوب بودند . با توجه به شکسپیر، رومئو و ژولیت داستان عاشقانه قرون وسطی است. ما فقط احساس کردیم که ما باید فیلم را برای نسل جدیدتر در دسترس قرار دهیم. امیدوارم موفق شویم. رویای من این است: شما یک فیلم را تماشا می کنید و متوجه می شوید که این نوشته شده توسط شکسپیر است . "

هنرپیشه‌های رومئو و ژولیت (فیلم ۲۰۱۳)

بازیگران فیلم رومئو و ژولیت

هیلی استاینفلد    داگلاس بوث    پل جیاماتی    دامیان لوئیس   کریستین کوک   اد وستویک   کدی اسمیت-مک‌فی    لائورا مورانته   لسلی منویل     ناتاشا مک‌الهون    سیمونا کاپارینی     استلان اسکارشگورد    تام ویزدم     توماس آرانا      انتان الکساندر

فیلم رومئو و ژولیت نسخه هندی 2013

"Ram and Leela"

تراژدی شکسپیر در بسیاری از کشورهای جهان فیلمبرداری شد. در سال 2013 به تولیدات انگلیسی، ایتالیایی، آمریکایی، روسی، ژاپنی، مکزیکی و برزیل در سال 2013 یک نسخه  سینمایی رومئو و ژولیت از فیلم هندی اضافه شد .

هنرپیشه‌های رومئو + ژولیت

نسخه های زیادی از فیلم رومئو و ژولیت وجود دارد .برای هر نسخه برای هنرپیشه ها به imdb مراجعه کنید.

عکس رومئو و ژولیت واقعی

georgian-romeo-and-juliet1.jpg

عکس رومئو و ژولیت واقعی

رومئو و ژولیت جورجیا - مقبره ای عاشقانه که در متسکا یافت شد. از این رومئو و ژولیت واقعی تر هم وجود دارد؟ و قدمت آن تقریباً به قرون V-VI م. آنها دست در دست هم دفن شده اند و ظاهراً زن و شوهر هستند.

 

"ما نمی دانیم آنها چه کسانی بودند و چه چیزی به آنها تبدیل شده است. در مقبره به جز استخوان های آنها مطلقاً چیزی وجود نداشت. 
"آنچه که من در سال 2014 دیدم ، پس از افتتاح مقبره ، بیش از اندازه کافی بود و احتیاجی به توضیح اضافه نداشت : در سمت راست یک زن تقریباً 25-30 ساله و در سمت چپ - مرد 40-45 ساله خوابیده بود. سرش که روی شانه اش قرار گرفته بود . من این را با یک انسان شناس بررسی کردم و او به من گفت که حق با من است: آنها واقعاً با هم دفن شده اند و واقعاً دست یکدیگر را گرفته بودند. 

 

georgian romeo and juliet.jpg

عکس رومئو و ژولیت واقعی

 

بنابراین ، داستان جدید اینگونه متولد شد. اولین چیزی که به آن فکر کردیم ، البته رومئو و ژولیت بود. اما چرا ما نمی توانیم آنها را شخصیت های معروف رمانتیک ایرانی نیز بنامیم ، مانند شیرین و فرهاد یا لیلی و مجنون یا شاید خسرو و شیرین یا حتی وامق و عذرا ! "

نظرات

۱۴۰۰/۶/۲۶فیلم خوب برای دیدن پیشنهاد بدین. فیلم فریدا ، ادوارد دست‌قیچی ، فیلم دشت گریان ، فیلم مولن روژ ، فیلم دیکتاتور ، رستگاری در شاوشنگ ، وکیل مدافع شیطان ، فیلم مهتاب ، فیلم برو بیرون ( خارج شدن فیلم ) فیلم i am sam ، ویکی کریستینا بارسلونا ،

۱۴۰۰/۶/۲۶ سریال مینی و بهترین فیلم های کمدی و بهترین فیلم 2021

۱۴۰۰/۶/۲۶از سریال های ترکی و سریال کره ای کدوم برای دیدن خوبه؟ بهترین فیلم های کمدی که دیدین چی بود؟ سریال خارجی اکشن چی معرفی می کنین ؟

۱۴۰۰/۶/۲۶معرفی فیلم فیلم های جدید بهترین فیلم ها یی که دیدین چی بوده؟

۱۴۰۱/۲/۱۱برای نوجوانان امروزی دشوار است که بین قرن 16 و 21 شباهت ایجاد کنند. به همین دلیل، من به بچه ها توصیه می کنم این اقتباس از فیلم رومئو + ژولیت خاص را تماشا کنند - رومئو و ژولیت با بازی لئوناردو دی کاپریو در نقش رومئو به درک تراژدی باشکوه کمک می کند. به هر حال، پس از اکران فیلم روی پرده، نوجوانان یک مد واقعی شکسپیری را شروع کردند!

۱۴۰۱/۲/۱۱فیلم رومئو و ژولیت با بازی لئوناردو دی کاپریو نماشا کنید وقایع ژولیت و رومئو در پایان قرن بیستم رخ می دهد (در حال حاضر از قرن شانزدهم به زمان ما نزدیک تر است، اینطور نیست؟). ورونا به یک کلان شهر بزرگ تبدیل شده است، مونتاگ ها و کاپولت ها از قبیله های نجیب به قبیله های مافیایی تبدیل شده اند، نبردهای شمشیر اکنون با تیراندازی های خیابانی جایگزین شده اند.

۱۴۰۱/۲/۱۱اما رومئو ژولیت نوجوان عاشق باقی ماندند و خطوط الهی شکسپیر اکنون از زبان مبارزان خیابانی و معتادان به مواد مخدر به گوش می رسد. زمان تغییر می کند، مردم تغییر می کنند، زندگی تغییر می کند، اما عشق واقعی ابدی است. بقیه داستان تغییر چندانی نکرده است. فقط خود فضا مدرن تر است - گانگسترها، اربابان مواد مخدر، ماشین ها و تپانچه ها به جای شمشیر. رومئو و ژولیت هنوز عاشق هستند و نمی توانند زندگی را بدون یکدیگر تصور کنند. ما باید به فیلمنامه نویس ادای احترام کنیم - کپی شخصیت ها از ابتدا "شکسپیری" باقی می مانند. عبارت "طاعون در هر دو خانه شما!" به خصوص وحشتناک به نظر می رسد!

۱۴۰۱/۲/۱۱سینمایی رومئو و ژولیت دیدن لئوناردو دی کاپریو جوان در فیلم رومئو و ژولیت 1996 که اولین قدم های خود را در عرصه بازیگری برداشته است بسیار خوب است - پس از فیلم رومئو ژولیت او فقط برای بازی در فیلم "خاطرات یک بسکتبالیست" شناخته شد. و در یک سال، "تایتانیک" پر شور منتشر می شود ... من کلر دینز در نقش ژولیت را خیلی دوست داشتم - نه یک زیبایی، بلکه یک دختر معمولی با روحی پاک و روشن. بازیگران جوان بسیار عالی بازی کردند - آنها احساسات و تجربیات شخصیت های خود را منتقل کردند، در حالی که از کودکی خود دست نمی کشیدند.

۱۴۰۱/۲/۱۱کارگردان ژولیت و رومئو " باز لورمن" در فیلمبرداری یک نمایشنامه عالی به سبک مدرن وکار بسیار خوبی انجام داد. تمایلی به بازبینی فیلم وجود ندارد، خاطره ای گرم و دلنشین از آن باقی مانده است.

۱۴۰۱/۲/۱۱فیلم رومئو و ژولیت ۲۰۱۳ ................ کارلو کارلی غیرممکن را به روش خود انجام داد - او اولین و واقعی ترین اقتباس سینمایی از نمایشنامه را پس از کتاب درسی فیلمبرداری کرد، که اساساً نسخه تئاتری و بسیار ناشیانه فرانکو زفیرلی بود. برخلاف او، کارل یک فیلم عاشقانه رومئو و ژولیت ساخت. فیلم روشن و پویا است. فیلم رومئو از تجربیات و تکنیک های استادان هالیوود در زمان ما استفاده کرده، هر چیز اضافی را حذف کرده، یک بازیگر ستاره را در تصویر گنجانده، تجملات و ثروت ایتالیای آن زمان را به طور قابل اعتمادی منتقل کرد و هر قسمت را تا حد امکان پر بار کرد. با موسیقی هیجان انگیز

۱۴۰۱/۲/۱۱فیلم رومئو و ژولیت موفق ترین اقتباس از شعر شکسپیر; در متن هیچ چیز زائد یا مضاعف با معانی دوگانه وجود ندارد. همه چیز به راحتی و به طور طبیعی تلفظ می شود. هیچ مونولوگ و سخنان کارگردانی نشده و عجیبی در فیلم رومئو و ژولیت 2013 وجود ندارد.

۱۴۰۱/۲/۱۱و در نهایت، رومئو ژولیت ۲۰۱۳ موفق ترین انتخاب بازیگران از نظر نوع و استعداد است - شخصیت های اصلی از نظر ظاهری واقعاً شبیه ایتالیایی ها هستند. خلق و خوی ایتالیایی نیز در بازی آنها نمایان می شود. اما آیا ارزش این را دارد که بگوییم اصلاً شبیه یک بازی نیست؟... داگلاس بوث و هیلی استنفیلد همه بار را بدوش خود حمل می کنند، همه چیز را طوری زندگی می کنند که انگار در واقعیت برایشان اتفاق می افتد. باوقار، بدون میمیک نمایشی اغراق آمیز، شیطنت ها و ژست ها، بدون کوچکترین تظاهر و دروغگویی. همه چیز از طریق دیدگاه های آنها منتقل می شود، بسیار واضح، بسیار روشن.

۱۴۰۱/۲/۱۱شاید داگلاس بوث و هیلی استنفیلد تنها بازیگرانی هستند که در خاطرم مانده اند که با چنین زیرکی و استعداد واقعی نقش زوج شکسپیر را بازی می کنند.

۱۴۰۱/۲/۱۱بازیگران فیلم رومئو و ژولیت همچنین تعجب آور است که زیبایی ناتاشا مک الهون، بازیگر نقش مادر ژولیت، که شبیه نفرتیتی ملکه مصر است، اصلاً توجه را به خود جلب نمی کند. و همچنین بازی فوق‌العاده کاریزماتیک دیمین لوئیس (پدر جولیت) تنها به پویایی کلی می‌پردازد و آنچه را که اتفاق می‌افتد واقعی‌تر می‌کند. شایان ذکر است تصویر دلنشین دایه توسط لزلی ملوین اجرا شده است. بسیار زنانه تر از بازی در سال 1968 توسط بازیگر پت هیوود. توجه ویژه سزاوار بازی جذاب ترین تصویر پل جیاماتی در نقش راهب لورنزو، فرشته کودی اسمیت-مک فی در نقش بنولیو و اد وست و یک نقش کاملا شیطانی برای (اد وستویک) تیبالت است.

۱۴۰۱/۲/۱۱و، اعتراف می کنم، انتظار چنین قدرت غم انگیز باورنکردنی را در فینال نداشتم. هیلی استنفیلد به طور قانع کننده ای درد و ناامیدی شخصیت خود را به قلب منتقل می کند. چنین اجرای صمیمانه و قدرتمند یک بازیگر زن بسیار جوان باعث خوشحالی و تکان دهنده است.

۱۴۰۱/۲/۱۱این فیلم رومه و ژولیت تراژدی واقعی را نشان می‌دهد که از بودن با یکدیگر نمی‌ترسیدند، از مرگ نمی‌ترسیدند و با اولین ملاقات، ظاهراً برای همیشه با یکدیگر خداحافظی کردند. هر دوی آنها مصمم بودند بمیرند تا حتی در مرگ هم از هم جدا نشوند.

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم های لئوناردو دی کاپریو بخش اول

در

لئوناردو دی کاپریو، از جمله بازیگرانی است که صرف نظر از این که به چه سبکی از فیلم های سینمایی علاقه مند باشید، اجرا های فوق العاده ای دارد که توجه شما را جلب خواهد کرد و یکی از معدود بازیگرانی است که طی بیست و پنج سال اخیر، طی روندی رو به رشد و بسیار خوب توانسته است هواداران دنیای سینما را سرگرم کند. البته بیشتر کسانی که از نقش آفرینی های دی کاپریو بر پرده های نمایش لذت برده اند، برای نخستین بار در فیلم تایتانیک بود که با او آشنا شدند، اما جالب است بدانید که درخشش این ستاره جدید دنیای سینما از سال ها قبل آغاز شده بود. با این وجود دی کاپریو از شهرتی که در فیلم تایتانیک به دست آورده بود، برای انجام کارهایی خلاقانه بهره گرفت و در فیلم هایی بازی کرد که شاید اگر او نقش اصلی شان را به عهده نمی گرفت، کسی حاضر به تماشای آن ها نمی شد، چرا که کارهای بسیار جدید و خلاقانه ای به شمار می رفتند و البته با بازخورد های خوبی هم مواجه شدند.

اخیرا و به واسطه بازی در فیلم «از گور برخاسته (The Revenant)» بود که لئوناردو دی کاپریو جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کرد، با این وجود، چنین جایزه ارزشمندی هم قادر نخواهد بود بازیگر با استعدادی چون دی کاپریو را از ادامه خلاقیت های اش باز دارد و مطمئنا در آینده ای نزدیک شاهده کارهای خلاقانه و جذاب دیگری از این بازیگر فوق العاده خواهیم بود. با توجه به این که دی کاپریو، هنوز چندان سن و سال بالایی ندارد و قادر به نقش آفرینی در فیلم های گوناگونی خواهد بود (در مقایسه با بازیگران بزرگی چون آل پاچینو و رابرت دنیرو که دیگر قادر به بازی در هر نقشی نخواهند بود)، و نیز با در نظر گرفتن کارگردانان بزرگی چون کوانتین تارانتینو و اسکورسیزی که دی کاپریو فیلم های چند سال اخیر خود را، غالبا زیر نظر آن ها انجام داده است، آینده او برای تمامی هواداران دنیای سینما حائز اهمیت خواهد بود و همگان در انتظار اند تا ببینند نقش های آینده او چگونه خواهد بود. البته این موضوع مقاله حال حاضر ما نیست و قصد نداریم آینده کاری این بازیگر را زیر ذره بین بگذاریم، بلکه قصد داریم نگاهی به گذشته پر فروغ این بازیگر فوق العاده انداخته و بهترین فیلم هایی که تا کنون در آن ها به ایفای نقش پرداخته را بررسی کنیم. ذکر این نکته حائز اهمیت است که بیشتر فیلم هایی که لئوناردو دی کاپریو تا کنون در آن ها به ایفای نقش پرداخته است، ارزش حداقل یک بار تماشا کردن را دارند و هیچ کدام بد نیست اند، با این وجود، ما از میان این فیلم ها، آن هایی را برگزیده ایم که بهترین بازخورد ها را در میان هواداران و منتقدان داشته اند. با سیارک همراه باشید.

ساحل/ The Beach 2000

حضور بازیگران با استعدادی چون دی کاپریو و تیلدا سوئینتون و نقش آفرینی آن ها در فیلم «ساحل»، توانست این فیلم را بدل به یک اثر هنری فوق العاده کند. دو شخصیت اصلی داستان فیلم ریچارد و سال هستند و این دو در جزیره ای بکر و دست نخورده یکدیگر را ملاقات می کنند؛ این در حالی است که نقشه ای که پیش از این در دست فردی بوده که در داستان فیلم خودکشی کرده است، به دست ریچارد افتاده است. ریچارد و سال به مرور وارد رابطه ای عمیق تر با یکدیگر می شوند و در کنار شکل گیری این رابطه، شاهد عادات و رسوم مردم بومی این جزیره هستیم (برای نمونه جشن هایی که در کنار آتش بر پا می کنند) و سایر فعالیت های آن ها، مانند کشاورزی که برای امرار معاش و گذران زندگی خود انجام می دهند و ریچارد و سال نیز نقشی در این گونه فعالیت ها به عهده می گیرند. با وجود این که این فیلم در زمان اکران خود با اقبال چندان خوبی از سوی منتقدان مواجه نشد و حتی کارگردان فیلم نیز طی مصاحبه هایی عنوان کرده بود که از محصول نهایی خود چندان رضایت ندارد، این نظری نبود که تماشاگران فیلم داشته باشند و برای آن ها روایت تازه و خلاقانه ای که از عشق و فداکاری در این فیلم مشاهده کردند، بسیار جالب توجه بود. «ساحل» از جمله فیلم هایی است که به خوبی می توان در آن شاهد استعداد های دی کاپریو و نقش آفرینی چشم نواز اش بود.

گتسبی بزرگ/ The Great Gatsby 2013

«گتسبی بزرگ» نیز از آن جمله فیلم هایی است که چندان توجه منتقدان را به خود جلب نکرد، با این وجود، همانند مورد قبلی، نظر بیشتر هواداران دنیای سینما، چیز دیگری بود و با این که چندان فیلم بی نقص و ایده آلی به شمار نمی رود، صحنه های به خصوصی در فیلم وجود دارد که می توان تنها به خاطر مشاهده دوباره و دوباره این صحنه ها، فیلم را تماشا کرد. باز لورمن، کارگردانی این فیلم را به عهده داشته است و تمامی تلاش خود را به کار بست تا بتواند چشمه ای از خلاقیت ها و سبک منحصر به فرد خود در به تصویر کشیدن وقایع داستان اش را به رخ بکشد که تا حدودی هم موفق به انجام این کار شد. داستان این فیلم در خصوص فردی به نام نیک (با بازی توبی مگوایر) است که از غرب آمریکا به شهر نیویورک سفر می کند تا شاید شرایط شغلی جدید و امکانات جدیدی برای زندگی اش فراهم شود. این سفر نیک مصادف می شود با همسایگی او با گتسبی بزرگ (با بازی لئوناردو دی کاپریو) و آشنایی این دو با هم که اتفاقات داستان فیلم را رقم می زند. البته گذشته از تمامی حرف و حدیث هایی که در خصوص این فیلم وجود دارد، از بازی فوق العاده دی کاپریو در نقش اصلی این فیلم نمی توان گذشت؛ بازی ای که جای هیچ گونه حرفی باقی نمی گذارد و به بهترین شکل ممکن انجام شده است. شاید کسی نمی توانست بهتر از او غرور و سر پا ایستادگی گتسبی را، در عین شکست هایی که متحمل شده و شرایط بد روحی اش، این گونه به تصویر بکشد.

دار و دسته های نیویورکی/ Gangs of New York 2002

«دار و دسته های نیویورکی» یکی از تجربه های نقش آفرینی لئوناردو دی کاپریو در فیلمی است که مارتین اسکورسیزی کارگردانی آن را به عهده داشت؛ همکاری ای که در نهایت ثمر بخش بود و تا حدودی انتظارات هواداران و منتقدان را بر آورده کرد. داستان این فیلم، روایت گر دار و دسته های خلاف کاری است که در نیویورک فعالیت می کنند و وقایع داستان فیلم، مربوط به زمانی می شود که هنوز جنگ های داخلی آمریکا به وقوع نپیوسته بود. همان گونه که در بیشتر فیلم های اسکورسیزی شاهد آن بوده ایم، در این فیلم نیز، بدون هیچ تعارفی  خشونت موجود در رفتار های اعضای این دار و دسته ها به تصویر کشیده می شود  و این مسئله، در کنار بازی های فوق العاده بازیگران این فیلم، از عوامل اصلی موفقیت آن بوده اند. دنیل دی لوئیز در این فیلم در نقش «بیل قصاب» بازی می کند و لئوناردو دی کاپریو در نقش والون که اصلیتی آمستردامی دارد. البته در مقایسه با سایر شاهکار های اسکورسیزی، شاید بتوان گفت که این فیلم چندان به پای آن ها نمی رسد، با این وجود، نقش آفرینی بازیگران اصلی آن فوق العاده بود و تا مدت ها در ذهن هواداران دنیای سینما ماندگار خواهد شد.

اگه میتونی منو بگیر/ Catch Me If You Can 2002

داستان این فیلم در ژانر درام و جنایی است و استیون اسپیلبرگ، کارگردانی آن را به عهده داشته است؛ فیلمی که از همان دقایق ابتدایی تا پایان فیلم، لحظات خوب و فرح بخشی برای تماشاگران آن به ارمغان می آورد. اسپیلبرگ، در این فیلم تمامی تلاش خود را به کار بست تا دی کاپریو شخصیتی بازیگوش و در عین حال با اعتماد به نفس پیدا کند تا بتواند به خوبی از پس نقش آفرینی یک خلافکار جذاب بر بیاید؛ در نهایت هم همین گونه شد و اسپیلبرگ توانست به این مهم دست پیدا کند. نقش مقابل دی کاپریو در این فیلم به عهده تام هنکس است و او نیز به خوبی از پس ایفای نقش شخصیت خوب داستان بر آمد و بازی بی نظیری از خود به نمایش گذاشت؛ تام هنکس در این فیلم در نقش پلیسی بازی می کند که در تعقیب و گریزی دائمی به دنبال دزد گریز پای خود، به نقاط مختلف کشیده می شود. سکانس پایانی فیلم و دوستی ای که بین دو شخصیت اصلی داستان شکل می گیرد، از دیگر نقاط قوت داستان و فیلم است.

یک مشت دروغ/ Body of Lies 2008

اگر قصد داشته باشید نقش آفرینی دو  تن از بزرگترین بازیگران نسل حاضر را بر روی پرده سینما و در کنار یکدیگر مشاهده کنید، «یک مشت دروغ»، انتخاب ایده آلی خواهد بود. علاوه بر این کارگردان این فیلم نیز، ریدلی اسکات، یکی از موفق ترین کارگردانان حال حاضر دنیای سینما است و در چند سال اخیر فیلم های بسیار خوبی روی پرده برده است. در فیلم های این سبک معمولاً شاهد صحنه های اکشن و درگیری های بسیاری هستیم، با این وجود، این فیلم از این حیث یک استثنا به شمار می رود و داستان خوب و پیچیده فیلم باعث شده است تا صحنه های اکشن تنها به عنوان قوت دهنده داستان فیلم و تقویت کننده آن به کار گرفته شوند. البته زمانی راسل کرو و لئوناردو دی کاپریو در کنار یکدیگر نقش آفرینی می کنند، امکان این که فیلم خوب از آب در نیاید تقریبا غیر ممکن خواهد بود. داستان فیلم، روایت گر اتفاقاتی است که مأمور های سی آی ای (سازمان امنیتی آمریکا) در خاور میانه تجربه می کنند و تدابیری که در خصوص مسائل مختلف می اندیشند و این مسائل به گونه ای بسیار باور پذیر و نزدیک به دنیای واقعی به تصویر کشیده شده است و اگر کسی قصد داشته باشد درک دقیق و درست تری از فعالیت های تروریستی و دنیای آن ها پیدا کند، با مشاهده این فیلم، به هدف خود دست خواهد یافت.

جدا افتاده/ The Departed 2006

زمانی که هدایت فرمان به عهده مارتین اسکورسیزی باشد، می توانید مطمئن باشید که تجربه سواری بسیار هیجان انگیز و فوق العاده ای خواهید داشت و «جدا افتاده» از آن فیلم هایی است که این تجربه را به بهترین شکل ممکن به ارمغان می آورد. جک نیکلسون، مت دیمون و لئوناردو دی کاپریو، سه بازیگر نقش های اصلی این فیلم فوق العاده هستند؛ فیلمی که به واسطه بازی خوب بازیگران و داستان خوب اش توانست نامزد دریافت جایزه اسکار در بخش های مختلفی شده و در نهایت جایزه بهترین تصویر پردازی و کارگردانی را از آن خود کند. جالب است بدانید که این فیلم در حقیقت بازسازی یک فیلم هیجان انگیز و معمایی هنگ کنگی است با نام «Internal Affairs». داستان فیلم روایت گر زندگی یک پلیس مخفی است (با بازی لئوناردو دی کاپریو) که وارد دار و دسته خلافکاری در شهر شده تا از مطالب مختلف و اقداماتی که قصد انجام دادن شان را دارند، آگاهی پیدا کند. بازی در نقش رئیس این گروه خلافکاری را جک نیکلسون به عهده دارد. نکته جالب توجه در خصوص داستان گیرا و جذاب این فیلم، بعد دیگر داستان است که در آن یکی از پلیس های عالی رتبه (با بازی مت دیمون) در حقیقت خبرچین این دار و دسته خلافکاری شده است و بیشتر اتفاقات داستان حول این دو عامل نفوذی و مخفی نگاه داشتن هویت شان می گردد. وقایع فیلم در بوستون جنوبی رخ می دهد و افراد این دار و دسته خلافکاری نیز اصلیتی ایرلندی دارند.

تایتانیک/ Titanic 1997

در سال 1997 بود که لئوناردو دی کاپریو، در نقش جک داوسن و در فیلم تایتانیک به بازی پرداخت؛ نقش آفرینی ای که بدل به یکی از ماندگار ترین کارهای او شد و فیلم نیز به طور کلی هواداران بسیاری در نقاط مختلف جهان پیدا کرد. تایتانیک در زمان اکران خود توانست رکورد بیشترین فروش در میان فیلم های هالیوود را از آن خود کند (رکوردی که برای سال های متمادی در اختیار اش ماند) و داستان فیلم به گونه ای است که تماشاگر را به سفری عاشقانه و جذاب و در عین حال غمیگین در تاریخ می برد و در نهایت همین داستان گیرا و جذاب فیلم بود که توجه هواداران بسیاری را در نقاط مختلف جهان به آن جلب کند. در کنار حادثه غم انگیزی که برای کشتی غول پیکر تایتانیک و سر نشینان آن رخ می دهد، شاهد رابطه عاشقانه دو شخصیت اصلی فیلم با بازی لئوناردو دی کاپریو و کیت وینسلت هستیم که جذابیت به خصوصی به داستان فیلم می دهد؛ بیش از هر چیز دیگری، بازی در این فیلم بود که بدل به سکوی پرتابی برای این دو بازیگر با استعداد شد و توانستند استعداد های بی نظیر خود در بازیگری را در این فیلم در معرض نمایش همگان قرار دهند. بدون این شک هنوز هم این فیلم به عنوان یکی از بهترین نقش آفرینی های دی کاپریو شناخته می شد و یکی از بهترین آثار سینمایی ای که هالیوود در بیست سال اخیر خود شاهد آن بوده است.

حقایقی جالب در خصوص فیلم: پیش از اتمام نهایی فیلم نامه تایتانیک، نسخه ای 165 صفحه ای توسط جیم کامرون نوشته شده بود و هنوز به اتمام نرسیده بود، با این وجود، لئوناردو دی کاپریو و کیت وینسلت از همان زمان علاقه زیادی به داستانی که در فیلم نامه روایت شده بود نشان داده و روی آن نسخه کار کرده بودند.

در صحنه ای از فیلم، شاهد دستی هستیم که در حال کشیدن نقشی از رز (با بازی کیت وینسلت) است؛ جالب است بدانید که این دست کارگردان فیلم، جیمز کامرون است و نه دی کاپریو. نکته ای که در این رابطه وجود داشت این بود که دی کاپریو راست دست بود و جیمز کامرون چپ دست، به همین خاطر مجبور شدند آینه ای مقابل دست جمیز کامرون قرار داده و تصویر در آینه را برای این کار ضبط کنند (در آینه دست راست نشان داده می شد).

در صحنه ای از فیلم، جک (با بازی دی کاپریو) دیالوگی را ادا می کند که از این قرار است: «من پادشاه جهان هستم.». این دیالوگ به نظر بسیاری از ماندگارترین دیالوگ های دنیای سینما به شمار می رود.

در صحنه ای از فیلم، دی کاپریو و کیت باید در مهمانی ای که توسط مسافران درجه سه کشتی تدارک دیده شده است برقصند و هر دوی آن ها پیش از شرکت در این صحنه مجبور شدند راه و روش رقص پلکا را بیاموزند.

جانی دپ، از جمله کسانی بود که بازی در نقش جک به او پیشنهاد شده بود و او این پیشنهاد را رد کرد؛ تصمیمی که حسرت بزرگی برای جانی دپ به شمار می رود.

جاده انقلابی/ Revolutionary Road 2008

این فیلم که در سال 2008 به روی پرده های سینما رفت، از این لحاظ که دو بازیگر نقش های اول فیلم تایتانیک، لئوناردو دی کاپریو و کیت وینسلت دوباره و در کنار هم به ایفای نقش می پرداختند، فیلمی منحصر به فرد به شمار می رفت و بسیاری برای تماشای آن لحظه شماری می کردند. داستان فیلم اقتباسی است از رمانی به همین نام، نوشته ریچارد ییتس و روایت گر داستان زندگی زوجی است که در حومه شهر با یکدیگر زندگی می کنند  و به مرور متوجه می شوند زندگی شان به آن سادگی ها که در ابتدای امر فکر می کردند، نیست و مشکلات زیادی گریبان گیرشان می شود. بر خلاف شور و شوق نو جوانی و زرق و برقی که در تایتانیک شاهد اش بودیم، در این فیلم بیشتر نظاره گر دنیای انسان های بالغی هستیم که با مشکلات مختلف خود دست و پنجه نرم می کنند. یکی از نکات مثبت فیلم که تا حدود زیادی باعث موفقیت آن شد، نقش آفرینی دی کاپریو در آن بود و در صحنه ای که با تمام وجود خشم و نا امیدی خود را پس از مدت ها خود داری بروز می دهد، تماشاگران فیلم برای مدتی شگفت زده و کمی وحشت زده شدند.

حقایقی جالب در خصوص فیلم: کیت وینسلت در زمانی که در حال ساخت این فیلم بودند، همسر رسمی کارگردان فیلم، سام مندس به شمار می رفت و به همین خاطر بازی به عنوان همسر دی کاپریو در این فیلم کمی برای او دشوار شده بود.

جاده انقلابی، دومین همکاری رسمی لئوناردو دی کاپریو و کیت وینسلت به شمار می رفت و همانند نخستین فیلم این دو بازیگر (تایتانیک)، این بار هم استودیوی پارامونت وظیفه پخش و تهیه منابع مالی فیلم را به عهده داشت.ترجمه  itrans.ir

این مقاله ادامه دارد...

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم های لئوناردو دی کاپریو بخش دوم

در

چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار می‌دهد؟/ What’s Eating Gilbert Grape 1993

این فیلم پر است از صحنه های احساسی و داستان آن به گونه ای است که اشک و خنده تماشاگران را در هم می آمیزد. لئوناردو دی کاپریو که در آن سال ها کم سن و سال بود، در این فیلم در نقش آرنیه گریپ بازی می کند؛ نوجوانی که کند ذهن است و از مشکلات روانی رنج می برد. نقش دیگر این فیلم به عهده جانی دپ است که در نقش گیلبرت و برادر بزرگ تر آرنیه روی پرده ظاهر می شود و بیش از هر چیز دیگری در تلاش است تا خانواده خود را از شرایط سختی که در آن گرفتار شده اند، رهایی بخشد. دی کاپریو، در این فیلم به خوبی توانسته است از پس بازی در نقش این نوجوان کند ذهن بر آید که به هیچ عنوان کار ساده ای نیست و در نهایت تماشاگر فیلم با تمام وجود باور خواهد کرد که این نوجوان از مشکلاتی رنج می برد و همانند سایر هم سن و سالان خود عادی نیست. جالب است بدانید که لئوناردو در این فیلم با وجود سن و سال کم اش، برای دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد نامزد شد و در نهایت با وجود این که جانی دپ نیز در دوران فروغ خود به سر می برد، در نهایت این دی کاپریو بود که تمامی توجهات را به خود جلب کرد.

حقایقی جالب در خصوص فیلم: لئوناردو دی کاپریو در خصوص بازی اش در نقش آرنیه گریپ عنوان کرده است: «تجربه بازی در نقش آرنیه گریپ، لذت بخش ترین تجربه زندگی من است.». نکته جالب توجه دیگری که در خصوص بازی در این نقش وجود دارد، تجربه دی کاپریو برای آماده سازی خود برای ایفای این نقش بود. او در این خصوص نیز عنوان کرد: «برای این که قادر باشم از ذهنیات فردی که دچار کند ذهنی است، اطلاعات دقیق تری داشته باشم، باید تحقیقات بیشتری انجام می دادم. برای این کار، چند روزی به مکانی رفتم که در آن نوجوانانی را نگاه می داشتند که کند ذهن بوده و بعضا مشکلات روانی داشتند و در کنار آن ها زندگی کردم. ما با هم صحبت می کردیم و من به دقت رفتار های آن ها را زیر نظر می گرفتم. بسیاری از مردم بر این باور اند که این گونه کودکان و نوجوانان، واقعا دیوانه هستند، اما این مسئله به هیچ عنوان حقیقت ندارد. شخصا از بودن کنار آن ها لذت می بردم و بسیار انرژی می گرفتم، چرا که همه چیز برای آن ها جدید و تازه است و با کنجکاوی به هر مسئله تازه می نگرند.».

در داستان فیلم برای مدتی آرنیه گریپ، از رفتن به نزدیکی آب خود داری می کند و در طول این مدت، دی کاپریو واقعا از حمام کردن و آب تنی خود داری می کرد. نکته جالب توجه دیگر در خصوص بازی بسیار خوب دی کاپریو در این نقش، این بود که پس از پایان فیلم بسیاری از تماشاگران از پی بردن به این نکته که دی کاپریو واقعا از لحاظ ذهنی عقب ماندگی ندارد و کاملا سالم است، متعجب شدند.

الماس خونین/ Blood Diamond 2006

داستان این فیلم در آفریقا می گذرد، جایی که دی کاپریو در نقش یک قاچاقچی الماس به ایفای نقش پرداخته است؛ البته قاچاقچی ای که انسانی خوش قلب است و این مسئله ای است که تماشاگر تا پایان فیلم به آن پی می برد. نام نقشی اصلی این فیلم آرچر است (با بازی دی کاپریو). آرچر استعداد غریزی فوق العاده ای برای زنده ماندن در آن شرایط دشوار و خطرناک در آفریقا از خود نشان می دهد و همین مسئله او را بدل به یکی از کلیدی ترین و مؤثر ترین مهره هایی می کند که در روند قاچاق الماس از آفریقا تأثیر گذار است. در سیرا لئون، شرایط سیاسی به هیچ عنوان ثبات ندارد و همه چیز آشفته است، زندگی شخصی آرچر نیز دچار مسائل و مشکلات زیادی شده است، اما زمانی که با سولومان و مدی ملاقات می کند، همه چیز برای آرچر رنگ و بویی دیگر به خود می گیرد و برای نخستین بار این امکان را مقابل دیدگان خود می بیند که می تواند با جنگی که در دنیای اطراف اش در جریان است، صلح کند. لئوناردو دی کاپریو، برای بازی در این فیلم در نقش آرچر، نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد، با این وجود، بسیاری بر این باور اند که نقش آفرینی دی کاپریو در فیلم الماس خونین شایسته تمجید بیشتری بوده است. بیش از هر چیز دیگر، سکانس های پایانی فیلم هستند که قدرت تأثیر گذاری این فیلم را به بهترین شکل ممکن نشان می دهند و اگر تا کنون فرصت مشاهده این فیلم را نداشته اید، حتما تماشای آن توصیه می شود.

جانگوی رها شده/ Django Unchained 2013

لئوناردو دی کاپریو در این فیلم در نقش کالوین کندی بازی می کند و یکی از منحصر به فرد ترین نقش های دی کاپریو است که تا کنون به روی پرده رفته است و تا آن زمان، شاهد بازی کردن دی کاپریو در نقش یک انسان شریر این چنینی نبودیم؛ نقشی که بیش از پیش استعداد های نهان این بازیگر فوق العاده را در معرض نمایش همگان قرار داد. کارگردانی فیلم جانگوی رها شده به عهده کوانتین تارانتینو بوده است و او تمامی تلاش خود را به کار بست تا دی کاپریو قادر باشد تصویری واضح و باور پذیر از کالوین نژاد پرست و دمدمی مزاج به نمایش بگذارد؛ تلاشی که در نهایت با موفقیت چشم گیری به پایان رسید. کالوین در عین شرارت یکی از پیچیده ترین نقش هایی است که دی کاپریو، بازی آن را به عهده گرفته است؛ کالوین مردی است که برده های خود را وادار می کند با یکدیگر بجنگند و توجه عجیبی به فرانس دارد و در اعماق وجود اش، تنها یک قاتل روانی است.

حقایقی جالب در خصوص فیلم:  در صحنه ای از فیلم، دی کاپریو که نقش کالوین کندی را بازی می کند، با دست خود محکم بر روی میز می زند و به صورت تصادفی، لیوانی را می شکند و تکه های شیشه باعث می شوند تا دست اش خونریزی کند. دی کاپریو توجهی به این مسئله نمی کند و به بازی خود ادامه می دهد و تصویر برداری آن سکانس به پایان می رسد. تارانتینو، از این اقدام دی کاپریو بسیار متأثر می شود و در نهایت این صحنه را به عنوان یکی از صحنه های فیلم نهایی انتخاب می کند و زمانی که تصویر برداری این صحنه به پایان می رسد، تمامی دست اندر کاران ایستاده دی کاپریو را تشویق می کنند.

در یکی دیگر از صحنه هایی که دی کاپریو در آن حضور دارد، دی کاپریو مجبور به این شد که فیلم برداری را متوقف کند، چرا که از به کار بردن تعداد زیادی واژه های نژاد پرستانه که در دیالوگ های اش بود، احساس ناخوشایندی پیدا کرده و تمرکز خود را از دست داده بود. پیش از این دی کاپریو تنها یک بار دیگر در نقش یک انسان شرور بازی کرده بود (سال 1998 در فیلم مردی با ماسک آهنی) و به هیچ عنوان احساس خوشایندی از چگونگی شخصیت اش و نژاد پرستی بی اندازه اش نداشت. در نهایت کوانتین تارانتینو او را متقاعد کرد که باید تا جایی که برای اش امکان دارد، این نقش را به خود بقبولاند و اگر این کار را نکند در نهایت تا پایان دوران بازیگری اش، به عنوان نقطه ضعف بزرگی در کارنامه اش شناخته خواهد شد.

شاتر ایسلند/ Shutter Island 2010

به جرأت می توان گفت که یکی از بهترین فیلم های معمایی روان شناسانه سده اخیر، شاتر ایسلند است. داستان و حال و هوای فیلم مربوط به دهه پنجاه میلادی می شود و به خوبی به سبک فیلم های نوآر وفادار مانده است (فیلم نواَر (به فرانسوی: Film noir) یک اصطلاح سینمایی است که اصولاً برای توصیف درام‌های جنایی سبک پردازی شده و بدبینانه هالیوودی، استفاده می‌شود) و توانسته حالت معمایی و راز آلود فیلم را به خوبی نگاه دارد؛ شخصیت اصلی داستان، کارآگاهی است که در حین پیش رفتن در طول داستان، خود نیز با مسائل و مشکلاتی رو به رو می شود و راز های سر به مهر اش، به مرور آشکار می شوند. فلش بک های بسیاری به گذشته وجود دارند که روایت معمول اتفاقات را دچار اختلال می کند. این گونه به نظر می رسد که زنی در زندگی این کارآگاه نقشی عمده داشته و حادثه غم انگیزی را رقم زده است. شخصیت های مکمل داستان هم به جای این که راهکاری برای مشکلات و اختلالات این کارآگاه داشته باشند، کنجکاو هستند تا از حقایق او سر در آورند. در نهایت می توان عنوان کرد که نقشی که دی کاپریو از این کارآگاه مرموز در شاتر ایسلند بازی می کند، موشی را می ماند که در قفس گرفتار شده باشد و قصد فرار کردن داشته باشد. دی کاپریو، در این فیلم هم ثابت کرد که بازیگر قابلی است و به خوبی توانست تمامی احساسات لازم برای به تصویر کشیدن این نقش پیچیده را به تصویر بکشد و می توان گفت که این یکی از ماندگار ترین ایفای نقش های دی کاپریو است.

تلقین/ Inception 2010

بازیگر و کارگردانی که طی چند سال اخیر توجهات بسیار زیادی را به خود جلب کرده و روند چشم گیر و رو به رشدی را تجربه کرده اند، دست در دست یک دیگر نهاده تا یکی از شاهکارهای دنیای فیلم های علمی خیالی را به روی پرده ببرند و همین گونه هم شد. دی کاپریو در این فیلم در نقش دام کاب بازی می کند، شخصی که از کودکان خود به دور افتاده و حاضر به انجام هر کاری و پرداخت هر تاوانی برای بازگشت به سوی کودکان خود است. دی کاپریو، همانند بسیاری از نقش های دیگر خود، کاب را نیز به صورت کاملاً جزئی، دقیق و به زیبایی به تصویر می کشد. دام کاب، یکی از پیچیده ترین شخصیت هایی است که تا کنون به قلم کریستوفر نولان در آمده است و دی کاپریو به زیبایی هر چه تمام تر تمامی احساسات، گناه ها، تصمیمات و خودخواهی های این شخصیت را از آن خود کرده و به روی پرده می آورد.

هوانورد/ The Aviator 2004

این فیلم نیز، یکی دیگر از همکاری های دی کاپریو و مارتین اسکورسیزی است که کارگردانی فیلم را به عهده دارد. دی کاپریو در این فیلم، در نقش هاوارد هیوز بازی می کند و در نخستین سال هایی که قصد داشت اختراع جدید خود را به ثبت برساند؛ در آن سال ها هیوز یک تاجر بسیار موفق نیز بود و از میلیونر های آن زمان به شمار می رفت. هاوارد هیوز در تمامی جنبه های مربوط به زندگی خود، با مشکلات و مسائلی مواجه می شود. زمانی که در تلاش است تا به دنبال آرزو ها و رؤیاهای خود برود و به آن ها جامه عمل بپوشاند، با مسائلی مواجه می شود و لحظاتی پیش می آید که به دشت عصبانی شده و از کوره در می رود و دی کاپریو به خوبی توانسته است که این جنبه های مختلف زندگی هاوارد را به تصویر بکشد. شاید بتوان گفت که دی کاپریو بهترین انتخاب ممکن برای ایفای نقش هاوارد هیوز بود.

از گور برخاسته/ The Revenant 2015

بی رحم، ثابت قدم و فوق العاده زیبا، شاید کلماتی باشند که با آن ها بتوان تا حدودی فیلم از گور برخاسته را توصیف کرد؛ فیلمی که تمامی جنبه های قابل تصور در سینما را به مرزهای جدیدی رساند و معیار های تازه ای وضع کرد. بیش از هر چیز دیگر، عامل موفقیت این فیلم، بازی فوق العاده دی کاپریو در نقش اصلی آن بود که در نهایت هم توانست جایزه اسکاری که سال ها انتظار اش را می کشید، برای اش به ارمغان بیاورد. یکی از نکات منحصر به فرد و بسیار جالبی که در خصوص بازی دی کاپریو در این فیلم وجود دارد این است که در طول فیلم دیالوگ های زیادی ندارد و این سبک از بازیگری، چیزی نیست که هرکسی توان انجام اش را داشته باشد و دی کاپریو به خوبی از پس انجام آن برآمد و یکی از فوق العاده ترین بازی های تقریبا صامت دنیای سینما را از خود به نمایش گذاشت. در اتفاقی که می توان آن را معجزه نجات یافتن نامید، نقشی که دی کاپریو ایفای آن را به عهده گرفته است از مرگ نجات می یابد و با وجود این که چشمان سرد و بی روح دی کاپریو در فیلم بیشتر از یک مرده حکایت می کند تا یک فرد زنده، او تمامی حواست و تمرکز خود را به کار می گیرد و زنده تر از هر زنده ای است تا قادر به یافتن قاتل پسر اش باشد و او را به سزای عمل اش برساند.

گرگوال استریت/ The Wolf of Wall Street 2013

گرگوال استریت، از آن جمله فیلم هایی است که نظرات بسیار ضد و نقیضی به هنگام اکران اش در خصوص آن مطرح شد؛ برای بسیاری فیلمی بود پر زرق و برق و جالب توجه و این در حالی بود که بسیاری عقیده داشتند مسائل اخلاقی زیادی در آن نادیده گرفته شده است. البته از جهاتی می توان عنوان کرد که هر دو نظر تا حدودی درست هستند، با این وجود، اگر بخواهیم فیلم را از منظر تخصصی سینما مد نظر قرار دهیم، باید عنوان کرد که پس از «رفقای خوب (Goodfellas)» این دومین شاهکار فوق العاده اسکورسیزی است. البته در این شکی نیست که اسکورسیزی، فیلم سازی است که خیلی خود را به مرزهایی که در پیش روی اش می نهند، محدود نمی کند و گرگوال استریت، گواهی شایسته برای این ادعا است. داستان کلی فیلم نگاهی است طعنه آمیز به زندگی جوردن بلفورت که دچار مشکلات بسیار زیادی در زندگی خود شده است و داستان فیلم در عین اینکه خنده آور و فرح بخش است، هوشمندانه نوشته شده و در پس دیالوگ ها نکته ها و ارجاعاتی وجود دارد. نکته ای که در خصوص فیلم های اسکورسیزی وجود داشته و در گرگوال استریت نیز بدان پایبند بوده است، این است که او هیچ گاه داستان و فیلمی را برای منظور رساندن پیامی اخلاقی به مخاطبان خود به کار نگرفته است و همیشه تنها تلاش اش این بوده است که مردم و چگونگی زندگی شان را به تصویر بکشد و این که سرنوشت تا چه حد می تواند گمراه کننده باشد.

در گرگوال استریت، شاهد زندگی گروهی از افراد هستیم که کارهای ناشایستی انجام می دهند و اوقات خوشی را سپری می کنند و برای این کار ها هیچ تاوانی پرداخت نمی کنند. اسکورسیزی به گونه ای طعنه آمیز در این فیلم نشان می دهد که چگونه «خوب» و «بد» هایی که انسان برای خود به وجود آورده است، جنبه قرار دادی دارند و چقدر ساده می توان از مرز این قرار داد ها فرا تر رفت و ارزش آن ها را زیر سؤال برد. ترجمه  itrans.ir

 در سیارک بخوانیم:

بهترین فیلم های لئوناردو دی کاپریو بخش اول 

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش اول

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش دوم 

بهترین فیلم های رابرت دنیرو بخش اول 

بهترین فیلم های رابرت دنیرو بخش دوم 

حقایقی جالب درباره فیلم «پدرخوانده» 

فیلمهایی که علاقه مندان ژانر وحشت برای دیدنش لحظه شماری می کنند 

حقایقی جالب درباره فیلم صورت زخمی قسمت اول 

حقایقی جالب درباره فیلم صورت زخمی قسمت دوم

نظرات

در ادامه بخوانید...

برد پیت با یک بلوند زیبا روی فرش قرمز رفت

در
برد پیت
فیلم جدید کوئنتین تارانتینو کارگردان بزرگ و شناخته شده در سینمای جهان به نام روزی روزگاری در هالیوود، سیاره را فتح می کند: پیش نمایش فیلم اکشن روز گذشته در لندن برگزار شد . بازیگر  نقش های اصلی - برد پیت ، لئوناردو دی کاپریو و بلوند زیبا مارگو رابی روی فرش قرمز رفتند.
روزی روزگاری در هالیوود
عکس: شوهر سابق آنجلینا جولی در پیش نمایش فیلم "روزی روزگاری در هالیوود" در لندن با حضور لئوناردو دی کاپریو و مارگو رابی 
 مارگو رابی
در این روز مارگو مخصوصاً خیلی خوب بود: بازیگر با لباسی با یقه باز و دامن بی عیب و نقص خود را در معرض دید قرار داد. این بازیگر 29 ساله  است و در سال گذشته با کارگردان تام آکرلی ازدواج کرد ، اما در پیش نمایش فیلم روزی روزگاری در هالیوود بدون همسرش حضور داشت .
مارگو رابی
بسیاری می گویند که پس از طلاق از آنجلینا جولی، برد پیت تحول پیدا کرده است. بازیگر 55 ساله دوباره مانند قبل در همه اوقات مناسب و جذاب به نظر می رسد. بدیهی است که سخت ترین دوره زندگی او گذشته است. طلاق از جولی در مراحل پایانی است ، اما نکته اصلی این است که دادگاه مجدداً به پیت اجازه داد که به اندازه ای که می خواهد با فرزندان خود وقت بگذراند.
برد پیت
تعداد سلبریتی ها در این فیلم واقعاً چشمگیر هستند: لئوناردو دی کاپریو ، برد پیت ، مارگو رابی ، آل پاچینو ، تیم راث. دستمزد های بازیگران مخفی نگه داشته می شود ، اما مشخص است که دی کاپریو به تنهایی 10 میلیون دلار برای نقش خود دریافت کرده است. به طور کلی بودجه فیلم 100 میلیون دلار بود.
 
این فیلم در باره یکی از بدنام ترین جنایات آمریکا در دهه 70 است ، هنگامی که در سال 1969 در هالیوود ، چارلز منسون و فرقه او "خانواده" بی رحمانه شارون تیت را به قتل رساندند. شارون همسر رومن پولانسکی کارگردان بود ، در آن لحظه انتظار تولد یک کودک را داشتند. نقش شارون را مارگو رابی بازی می کند.
مارگو رابی با برد پیت و لئوناردو دی کاپریو
 عکس از هنرمندان : مارگو رابی با برد پیت و لئوناردو دی کاپریو بسیار احساس آرامش می کرد.   

نظرات

در ادامه بخوانید...

آنچه باید قبل از تماشای فیلم جدید کوئنتین تارانتینو روزی روزگاری در هالیوود بدانید

در
روزی روزگاری در هالیوود
در 8 آگوست 2019 ، نمایش برتر فیلم جدید کوئنتین تارانتینو با نام Once Upon a Time روزی روزگاری در هالیوود در روسیه برگزار شد. فیلم روزی روزگاری در هالیوود  بررسی های بسیار بحث برانگیز را از بینندگان سینمای جهان برانگیخته است: از ناامیدی کامل گرفته تا لذت کامل. دلیل چنین عقاید دوگانه چیست؟ در حقیقت ، قبل از تماشای یک فیلم ، فقط باید با برخی واقعیت ها آشنا شوید که باعث می شود فیلم را بیشتر درک کنید: "روزی روزگاری در هالیوود" - این نه تنها ادای احترام به هالیوود دهه 1960 بلکه تلاش یک کارگردان مشهور برای بازنویسی تاریخ است.
 
خود کارگردان توصیه می کند که مخاطب به هیچ وجه قبل از تماشای فیلمش ، نقدها را نخواند. کوئنتین تارانتینو معتقد است که شما خودتان باید در جو تصویر غوطه ور شوید ، آن را حس کنید و آن را تحقق ببخشید. او بدون در نظر گرفتن نظرات دیگران از ادراک عینی از خلقت خود دفاع می کند.
لئوناردو دی کاپریو ، قاب از فیلم Once Upon a Time روزی روزگاری در هالیوود. 
 
عاشقان فیلم های هالیوود دهه 1960 مطمئناً از کار تارانتینو قدردانی می کنند. موسیقی ، پوستر ، عکس از وسترن ها و کمدی های محبوب ، به ما اجازه نمی دهد دقایقی را فراموش کنیم که وقایع در چه زمانی اتفاق می افتد. اما در عین حال ، اگر داستان واقعی را که نیم قرن پیش اتفاق افتاده است ، نمی دانید ، فیلم به نظر کسل کننده خواهد شد.
در نمایش برتر فیلم در لس آنجلس.
 
در سال 1969 ، خبری فاجعه آمیز کل لس آنجلس آمریکا را برانگیخت. نام چارلز منسون ، كه در فیلم توسط كوئنتین تارانتینو استفاده شده بود ، به شخصیت شر تبدیل شد. 
لئوناردو دی کاپریو و برد پیت ، قاب از فیلم Once Upon a Time روزی روزگاری در هالیوود.
و پس از مرگ چارلز منسون ، به نظر می رسد ، این خشونت هنوز به طور کامل منتشر نشده است ، زیرا پیروان و هواداران وی باقی مانده اند و خواستار آزادی کسانی شدند که مستقیما با فاجعه مرتبط بودند. کوئنتین تارانتینو گویی با استفاده از فیلمش از یک وسیله روانشناختی شناخته شده استفاده می کند و بیننده را وادار می کند از آنچه که نیم قرن پیش اتفاق افتاده بود باخبر شود اما با یک پایان متفاوت.
 
منتظر خوشبختی
شارون تیت  / عکس
شارون تیت ، بزرگترین دختر از 3 دختر سرهنگ نظامی پائول تیت و همسرش دوریس ویلت ، از کودکی دختری بسیار جذاب اما فوق العاده ترسو بود. او از شش سالگی در مسابقات زیبایی شرکت کردهبود. در اولین فیلمبرداری در جمع ، شارون تیت با ریچارد بایر بازیگر آشنا شد ، که به او توصیه کرد که در مورد حرفه بازیگری در فیلم فکر کند.
رومن پولانسکی  / عکس
 
پس از عزیمت به ایالات متحده آمریکا ، دختر واقعاً شروع به بازیگری در فیلم کرد. او با تبلیغات و نقش های کوچک در سریال شروع کرد و پس از فیلمبرداری در فیلم "چشم شیطان" ، به یکی از نقش های اصلی در فیلم رومن پولانسکی دعوت شد.
شارون تیت  / عکس
 
در ابتدا ، این کارگردان به سادگی به بازیگر 24 ساله در کار خود کمک کرد ، اما به زیبایی و جذابیت شارون تیت بی توجه نبود. به تدریج ، این رابطه فراتر از بازی در فیلم قرار گرفت و یک عاشقانه پرشور منجر به عروسی شد. آنها به عنوان یکی از زیباترین و درخشان ترین زوج های هالیوود خوانده می شدند ، همسر جوان پولانسکی حرفه ی موفقی را پیش بینی میکرد و منتقدین بر این باور بودند که او هر فرصتی را برای تبدیل شدن به موفق ترین بازیگر زن هالیوود از دست نمی دهد. 
 
درست است که در سال 1969 او کمتر به فکر  موفقیت در آینده یا نقشهای واضح در سینما بود. او منتظر به دنیا آمدن فرزند اول خود بود و نگران عدم حضور شوهرش بود که در یک در انتظار فرزند را بدون تنها نمی گذاشتند.
مارگوت رابی و قهرمان واقعی او شارون تیت.  / عکس
 
سپس ، در تابستان سال 1969 ، هیچ کس نمی توانست تصور کند که شارون تیت و دوستانش قرار است به دست قاتلان بمیرند.
 
نزدیک شدن به پایان جهان
چارلز منسون  / عکس
چارلز منسون را نمی توان در کودکی خوشبخت نامید. مادرش به سختی می توانست نام پدرش را به یاد بیاورد و شادی اصلی او اصلاً نوزاد تازه متولد شده نبود ، بلکه مردان و آزادیهای فراوان بود. به طور طبیعی ، در حال رشد ، چارلز به عنوان قابل درک ترین مسیر پیش رفت: سرقت ، باز هم سرقت و سرقت ماشین. 
 
در سن 13 سالگی به مدرسه ویژه ای برای بزهکاران نوجوان فرستاده شد و در آنجا اتفاقی افتاد كه قلدری و حتی خشونت از سوی ارشد های مدرسه تجربه كرد. تنها دفاع از بزهکار نوجوان نقش دیوانه بود که او را در موقعیت های سخت از حملات محافظت می کرد.
دامون هریمان و قهرمان واقعی او چارلز منسون.  / عکس
 
در سال 1967 ،تصمیم گرفت موسیقی را شروع کند، در نتیجه، نواختن گیتار را فرا گرفت. و او خود را تقریباً به عنوان ناجی بشریت تصور می کند. 
 
باید فهمید که دهه 1960 در آمریکا دوران اوج هیپی ها ، دوران عشق آزاد و تمایل به گسترش آگاهی به هر وسیله ای است. در این موج ، منسون شروع به تبلیغ ایده های خود کرد. وی خواستار اتحاد همه کسانی بود که جامعه آنها را طرد کرده بود. براساس آموزه های منسون ، "خانواده" بود که پس از پایان جهانی که توسط او پیش بینی شده بود ، پایه و اساس تولد دوباره بشریت شود.
"خانواده" توسط چارلز منسون.  / عکس
 
منسون تازه کشف شده پیروانی بیش از 30 نفر را در اطراف خود جمع کرد. هر یک از آنها نه تنها با روح خود بلکه به بدن خود نیز به «معلم» خود اختصاص داده شده بود. اعضای "خانواده" وی با اشتیاق به سخنان منسون گوش می دادند و برای انجام هر یک از دستورات وی آماده بودند. آنها احساس می کردند تقریباً فوق بشر هستند از رابطه جنسی گروهی ، تجارت مواد مخدر و ....ا استفاده می کردند. 
 
وقتی منسون فهمید که نمی تواند نوازنده معروفی شود ، شروع به تبلیغ ایده های قریب الوقوع جنگ بین سفید پوستان و پوست های تیره و ثروتمند و فقیر کرد.
 
تراژدی بندیکت کانیون
خانه 10050،  اینجاست که فاجعه اتفاق افتاد.  / عکس
 
"خانواده" منسون حتی حامیان مالی خاص خود را نیز داشت ، از جمله درامر دنیس ویلسون و تهیه کنندگی تری ملچر. تری ملچر ، که در آن زمان در 10050 در بندیکت کانیون زندگی می کرد ، با قولی برای ضبط آلبوم به منسون اطمینان داد و سپس او را نپذیرفت ، و نمی خواست هیچ ارتباطی با دین رئیس "خانواده" داشته باشد. 
 
در بهار سال 1969 ،  دنیس ویلسون از پناه دادن به چارلز منسون و یارانش امتناع ورزید. همه آنها مجبور بودند در Span Ranch مستقر شوند.
آستین باتلر و قهرمان واقعی او چارلز واتسون.
 
زمان آن فرا رسیده است و "گورو" به یارانش اعلام كرد كه مأموریت دارند كه پایان جهان را آغاز كنند. اولین کسانی که به دست "ناجیان بشر" به قتل رسیدند ، دو فروشنده مواد مخدر بودند که منسون با آنها درگیری داشت. شامگاه 8 اوت 1969 ،منسون، چارلز واتسون و سه دختر را به خانه 10050  فرستاد و به آنها دستور داد كه هر كسی را كه در آنجا پیدا می كنند بكشد.
سوزان اتکینز ، پاتریشیا کارنوینکل ، لسلی ون هوتن.  / عکس
 
شارون تیت ، نه ماهه باردار ، هنگامی که چهار نفر دیوانه در حوالی نیمه شب به خانه وارد شدند ، با سه دوستش در خانه بود. واتسون حتی قبل از وارد شدن به خانه شروع به شلیک به استفان کرد که به طور تصادفی ماشینش را در همان نزدیکی متوقف کرده بود. آن مرد فقط 18 سال داشت. 
 
یکی از مهاجمان ، لیندا کازابیان ، در خارج از خانه باقی ماند و چارلز واتسون ، سوزان اتکینز و پاتریشیا کارنوینکل به کسانی که در خانه بودند حمله کردند. صبح روز 9 اوت ، یک مسخدم، اجساد شارون تیت ، ووتیک فریکوفسکی ، ابیگیل فولگر و جی سابرینگ را پیدا کرد. همه چیز در اطراف در سیل خون غوطه ور بودند.  شارون 16 زخم چاقو خورده بود.
شارون تیت  / عکس
روز بعد ، هالیوود خبر قتل مشابه دیگری را منتشر کرد. این بار قربانی صاحب سوپر مارکت های Leno La Bianca و همسرش بود. هراس آغاز شد ، بسیاری از زندگی خود و زندگی فرزندانشان می ترسیدند.
 
منسون در طی دادرسی گفت: او از هیچ چیز پشیمان نیست
 
گروه منسون دو ماه بعد گرفتار شدند. با همکاری لیندا کسابیان با تحقیقات ، تصویر این جنایت کاملاً معلوم شد. هنگامی که جنایتکاران در مورد شارون صحبت می کردند ، حتی وقتی بسیاری از محققان در طول زندگی خود به سختی گریه می کردند ، نمی توانستند جلوی ریختن اشک خود را بگیرند ، و دعا می کردند که از قاتلان او نوزادی متولد نشود.
عکس از فیلم Once Upon a Time روزی روزگاری در هالیوود.
منسون و شش نفر از دستیاران وی به اعدام محکوم شدند ، اما در کالیفرنیا این قانون لغو شد. منسون که اکنون حکم حبس ابد را در دست داشت ، یک فرد مشهور شد و در طی مصاحبه به وضوح از آن لذت میبرد. او موفق شد حتی در داخل سلول زندان ترس را القا کند. یک تهدید مداوم وجود داشت که وی فرار کند ، یا پیروان او "مأموریت" را ادامه دهند.
"روزی روزگاری در روزی روزگاری در هالیوود" شما باید تماشا کنید.
 
قاتلانی که امروز زنده مانده اند ، تلاشهای خود برای آزادسازی  رها نمی کنند. منسون در سال 2017 درگذشت ، سوزان اتکینز ، که شخصاً شارون تیت را به قتل رساند ، در سال 2009 بر اثر انکولوژی مغز درگذشت. پاتریشیا کارنووینکل 14 بار ، و چارلز واتسون - 16 بار خواستار آزادی شده اند که رد شده است. 
 
بستگان شارون تیت با وجود تهدیدهایی که امروز از طرفداران منسون دریافت می کنند ، همچنان بر اصرار به حبس ابد قاتلان ادامه می دهند.
 
فیلمی از کوئنتین تارانتینو فرصتی برای دیدن همه این وقایع از منظر زمان و عقاید خود درباره عدالت فراهم می کند. در حقیقت ، "روزی روزگاری در هالیوود" ، مانند بسیاری دیگر از آخرین فیلم های تارانتینو ، نوعی جواهر برای مخاطبان است. در روانشناسی عملی چنین تکنیکی وجود دارد که فرد مجبور می شود بار دیگر از وضعیتی، جان سالم به در ببرد که روان او را دچار آسیب می کند اما با یک پایان خوش.
 
رومن پولانسکی و شارون تیت یکی از مهمترین و غیرمعمول ترین زوج های هالیوود بودند. او یک چهره زیبا و فرشته مانند داشت ، او یک کارگردان با استعداد بود که از وحشت های جنگ جان سالم به در برد.آنها سرشار از امید بودند و در انتظار تولد فرزند اول خود بودند. اما حتی در بدترین رؤیا ، رومن و شارون نمی توانستند تصور کنند که پایان بی رحمانه داستان آنها چه خواهد بود.

نظرات

در ادامه بخوانید...

نوشیدن شیر در فیلم ها به چه معنی است

در
نوشیدن شیر در فیلم ها به چه معنی است
در سینما هیچ چیز تصادفی وجود ندارد. تقریباً هر جزئیات معنای خاص خود را دارد. به ویژه، این امر در مورد نوشیدنی هایی که در قاب فیلم ظاهر می شوند صدق می کند. برای فیلم سازان سینمای جهان، اینها نشانگرهایی هستند که به شما امکان می دهند تا با خصوصیات اضافی شخصیت ها در فیلم آشنا شوید.
 
به عنوان مثال ، برای تأکید بر خشونت شخصیت ، آنها یک لیوان ویسکی یا یک نوشیدنی قوی دیگر به او می دهند. با این حال ، قهرمانان غالباً در فیلم ها شیر می نوشند. در دنیای سینما حتی یک اصطلاح خاص وجود دارد - تأثیر شیر. این اسم تکنیکی روانشناختی است که کارگردانان برای فریب مخاطب استفاده می کنند و یا برعکس ، در مورد شخصیت واقعی و غیر واقعی یک شخصیت استفاده می کنند.
 
ما در sayarak.com تصمیم گرفتیم دریابیم که چرا شخصیت های فیلم های مورد علاقه ما شیر می نوشند و معنی آن چیست.
 

1. یک فرد بالغ که در حال نوشیدن شیر است ، نشان می دهد که او روح بی گناهی دارد

فیلم لئون
فیلم لئون 
احتمالاً به یاد ماندنی ترین قهرمان فیلم که عاشق شیر است ، قهرمان فیلم لئون با نام لوک بسون است. در این مورد اختلاف نظر وجود دارد : یک قاتل حرفه ای که شیر می نوشد. از این گذشته ، این نوشیدنی با کودکی و خلوص همراه است. اما این دقیقاً همان تذکر کارگردان است: روح قهرمان هنوز کودک است ، او روح درخشانی دارد که به راحتی پشت پوسته شدید بیرونی یک قاتل حرفه ای پنهان شده است.
 

2. اگر شخصیت منفی شیر می نوشد ، آنگاه کارگردان می خواهد قدرت او را نشان دهد

فیلم جایی برای پیرمرد ها نیست و فیلم خون به پا خواهد
فیلم جایی برای پیرمرد ها نیست و فیلم خون به پا خواهد شد
یکی دیگر از قاتلان سینمایی که شیر را ترجیح می دهد ، قاتل بیرحم آنتون چیگور از فیلم برادران کوئن "جایی برای پیرمرد ها نیست" است. در این حالت ، شخصیت باعث همدلی نمی شود: او به خانه قربانی بالقوه حمله می کند ، بدون نیاز به یک بطری شیر از یخچال می گیرد و هنگام نشستن روی مبل ، آن را می نوشد. این صحنه برای ایجاد فضایی ناگوار طراحی شده است ، زیرا شیر نمادی از خانه و آسایش است و در اینجا قهرمان به روشنی دست به تجاوز در خانه و حمله به ساکنین می زند ، و خود را حاکم زندگی شخص دیگری اعلام می کند. شیر در این حالت بر بدبینی و قدرت خاص شخصیت تأکید دارد.
 
نمونه دیگر قهرمان فیلم خون به پا خواهد شد، تاجر Plainview بی رحم است. در پایان تصویر ، درست قبل از قتل الی ،  این جمله را فریاد می زند : "من شیر شما را می نوشم! من آن را تا ته نوشیدم. " البته این به اندازه نوشیدنی نیست بلکه به قدرتی است که Plainview نسبت به قربانی خود دارد.
 

3. شیر موجود در قاب فیلم می تواند بطور کلی نمادی از نابودی ارزشهای اخلاقی  پذیرفته شده باشد

فیلم حرامزاده های لعنتی
فیلم حرامزاده‌های لعنتی Inglourious Basterds و فیلم مکس دیوانه Mad Max: Fury Road   
 
در فیلم حرامزاده‌های لعنتی کوئنتین تارانتینو یک صحنه وجود دارد که کشاورز از فرانسه به یک سرهنگ آلمانی (کریستوف والتز) یک لیوان شراب پیشنهاد می دهد ، اما او به جای شراب با مهربانی می خواهد یک لیوان شیر بیاورد. کارگردان می خواهد با کمک زبان سینما مظهر قدرت و نابودی برخی از پایه ها را نشان دهد. با نوشیدن شیر ، شرور قدرت خود را نشان می دهد ، زیرا او بر خیر و پاکی غلبه می کند.
 
مثال دیگر در فیلم Mad Max: The Road of Fury است. این تصویر دارای یک قسمت مربوط به  مجموعه شیر مادر در زنان است. رزمندگان نر برای سالم ماندن شیر مادران را می نوشند. این یک روش نسبتاً تحریک آمیز است ، با توجه به اینکه در دنیای مدرن یک تابو برای بزرگسالان وجود دارد که شیر مادر را بنوشند. بنابراین با کمک این صحنه ، کارگردان تأکید می کند: دنیای پس از آخرالزمانی که وی نشان داد ، از ما فاصله زیادی ندارد.
 

4- کارگردان با ارائه قهرمان به عنوان پاک و بی گناه می خواهد بیننده را فریب دهد

نوشیدن شیر در فیلم ها به چه معنی است
فیلم سوء ظن و فیلم Get Out برو بیرون  
چندین کارگردان با حسن نیت ، خلوص و ایمنی ناشی از شیر را بازی کرده اند. بنابراین ، در فیلم "دور" ، شرور اصلی در مقابل یک دختر زیبا که یک ژاکت سفید پوشیده و نوشیدنی "معصوم" را به عنوان شیر می نوشد، قرار می گیرند.
 
و استاد تعلیق آلفرد هیچکاک در فیلم "سوء ظن" باعث شد تا مخاطب باور کند که شخصیت اصلی برای بدست آوردن ثروت همسرش ، شیر را مسموم می کند . این یک تصمیم مبتکرانه بود - فقط یک شرور مبتذل می توانست سم را در چنین نوشیدنی سالم بریزد. نتیجه نوعی "ترساندن بوسیله شیر" بود ، اگرچه در واقع هیچ نوع سمی در نوشیدنی وجود نداشت.
 

5- خوردن شیر بر سن قهرمان تأکید می کند

نوشیدن شیر در فیلم ها به چه معنی است
فیلم بدون علت / برادران وارنر و فیلم پرتقال کوکی، A Clockwork Orange و فیلم Catch Me If You Can اگه می تونی منو بگیر  
 
تأکید بر جوانی و نابالغی قهرمان با شیر آشکارترین تکنیک است. اگر کارگردان بخواهد شخصیتی را نشان دهد که هنوز (تقریباً به معنای واقعی کلمه) پشت لبش سبز نشده، به راحتی می توان حدس زد که کدام نوشیدنی را انتخاب خواهد کرد.
 
در فیلم، Rebel بدون علت، این نوجوان با اجرای جیمز دین ابتدا مست می شود و روز بعد شیر را مستقیماً از بطری می نوشد ، گویا نشان می دهد که او در حال ورود به دنیای بزرگسالان است.
 
در فیلم اگه می تونی منو بگیر، Catch Me If You Can ، قهرمان جوان لئوناردو دی کاپریو از جذابیت های خود استفاده می کند و وانمود می کند که یک خلبان بزرگسال است. اما وقتی مباشر از او می پرسد چه نوشیدنی را برای او به ارمغان آورد ، می گوید: "شیر" و در نتیجه سن واقعی خود را از لو می دهد.
 
سرانجام ، در فیلم استنلی کوبریک، پرتقال کوکی A Clockwork Orange ، شخصیتهای نوجوان شیر می نوشند. بنابراین کارگردان اشاره می کند: همه وحشت و هرج و مرج بوجود آمده، در واقع ، برانگیخته شده توسط کودکان است.
 
آیا متوجه می شوید قهرمانان فیلم چه چیزی می خورند و می نوشند؟ آیا تاکنون فکر کرده اید که غذا و نوشیدنی در فیلم ها معنای خاصی دارند؟

نظرات

در ادامه بخوانید...

5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو

در
5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
کوئنتین تارانتینو یک کارگردان مشهور برای خوره های فیلم در سینمای جهان است ، می توان با اطمینان گفت که کسی نمی تواند نسبت به کارهای او بی تفاوت باشد: شما بلافاصله احساس انزجار شدید یا لذت می کنید! کوئنتین تارانتینو کدام یک از فیلم های خود را بیشتر دوست دارد؟
کوئنتین تارانتینو : من فیلم هایی نمی سازم که مردم را برای سرگرمی گرد هم آورد.فیلم هایی می سازم که نظرات آنها درباره فیلم غالبا متفاوت و رادیکال باشد.
 
5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
کوئنتین تارانتینو.
 
اکثر کارشناسان فیلم او را یکی از بهترین کارگردانان در تمام دوران می دانند و آثار وی جوایز معتبر بسیاری را دریافت کرده است. به عنوان مثال ، فیلم Pulp Fiction به شاخه نخل طلایی جشنواره کن ، و همچنین اسکار و گلدن گلوب برای بهترین فیلمنامه اعطا شد ، و جوایزی دیگر برای فیلم ها دریافت کردند. و این یک لیست کامل نیست. فیلم هایی از رتبه بندی ارائه شده در اینجا می توانند به سادگی بی پایان بررسی شوند ، اما به شرط اینکه عاشق تارانتینو باشید .

 

فیلم سگدانی یا سگ های انباری ، 1992

5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
بودجه زیاد به طور خودکار فیلم را خوب نمی کند.
 
این اولین فیلم از این کارگردان است  که او را به شهرت جهانی رساند. این فیلم مانند عشق اول است: شما نمی توانید بگویید که بهترین است ، اما این کار جایی است که تارانتینو تمام روح خود را در آن گذاشته است. بودجه فیلم آنقدر کم بود که تقریباً همه بازیگران در لباس شخصی خود بازی  کردند. این امر باعث نشد تا فیلم نه تنها در گیشه جهانی بلکه در بسیاری از جشنواره های معتبر فیلم نیز با شکستن جکپات واقعی روبرو شود! تارانتینو مطمئناً متقاعد شده است که بودجه زیادی قادر به تهیه فیلم خوب نیست. کوئنتین تارانتینو می گوید: من می توانستم سگ های انباری را بدون هاروی کایتل ، تنها با 30،000 دلار بسازم ، و فیلم همان اندازه باشکوه باقی می ماند!
 
5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
صحنه افسانه ای شکنجه در فیلم سگدانی.
 
جالبترین صحنه در فیلم سگدانی: رقص آقای بلوند (مایکل مادسن) با گوش پلیسی که گوشش بریده شده است باآهنگ Stealers Wheel Stuck ،In The Middle with you است. منظره ای فراموش نشدنی بود!

 

Pulp Fiction، پالپ فیکشن، داستان عامه پسند 1994

5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
این فیلم برای کوئنتین تارانتینو یک مسابقه واقعی برای وارد شدن به دنیای هالیوود شد. علی رغم موفقیت دیوانه وار نوار قبلی ، تارانتینو وقت زیادی را شخصا صرف بازیگران کرد تا آنها را ترغیب کرد تا در فیلم جدید او بازی کنند. شخصیت اصلی توسط اوما تورمن بازی شد (که او اغلب به عنوان بازیگر محبوب کارگردان خوانده می شود). او تنها پس  از چندین بار توافق مدیر، فیلمنامه را از طریق تلفن برای او خواند.
 
جالب ترین صحنه فیلم:  پس از آنکه قهرمان جان تراولتا با یک آمپول، آدرنالین را در قلب اوما تورمن که با مواد اوردوز کرده، تزریق می کند. علاوه بر این ، همان نقشی که قهرمان درخشان Uma در فیلم داستان های عامه پسند بازی کرد تبدیل به  یکی از پرفروش ترین فیلم های بعدی کوئنتین تارانتینو شد.بیل را بکش.

 

جوایز فیلم پالپ فیکشن

برنده جایزه نخل طلای بهترین فیلم از جشنواره کن ۱۹۹۴ برای کوئنتین تارانتینو
جوایز اسکار سال ۱۹۹۴
برنده جایزه اسکار بهترین فیلم‌نامه غیراقتباسی سال برای راجر اوری و کوئنتین تارانتینو
نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم برای لارنس بن در
نامزد جایزه اسکار بهترین کارگردانی برای کوئنتین تارانتینو
نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای جان تراولتا
نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای ساموئل ال. جکسون
نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای اوما تورمن
نامزد جایزه اسکار بهترین تدوین برای سالی منکه Sally Menke
برنده گلدن گلوب بهترین فیلمنامه
نامزد گلدن گلوب بهترین فیلم
نامزد گلدن گلوب بهترین کارگردانی
نامزد گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اول مرد
نامزد گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
نامزد گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
برنده بفتای بهترین فیلمنامه اورژینال
برنده بفتای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد
نامزد بفتای بهترین فیلم
نامزد بفتای بهترین کارگردانی
نامزد بفتای بهترین بازیگر نقش اول مرد
نامزد بفتای بهترین بازیگر نقش اول زن
نامزد بفتای بهترین فیلمبرداری
نامزد بفتای بهترین صدا
نامزد بفتای بهترین ویرایش فیلم

 

بیل را بکش ، 2003

5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
اوما تورمن می خواست در لباس سفید باشد و کوئنتین اصرار داشت که لباس زرد رنگ باشد.
 
داستان انتقام خونین و بی رحمانه و انتقام از قاتل بازمانده توسط تارانتینو در زمان فیلمبرداری فیلم Pulp Fiction به دنیا آمد. اوما تورمن در غیاب با بازی در نقش شخصیت اصلی موافقت کرد. او و کوئنتین با هم در مورد جزئیات و محیط پیرامون خود به سبک دهه هفتاد فیلم کونگ فو بحث کردند. شایعه است که کوئنتین یک لباس زرد خواسته بود ، و اوما اصرار داشت که لباس سفید باشد. در فیلم ، ما شاهد یک مبارزه وحشتناک هستیم.
 
دوئل سامورایی در فیلم بیل را بکش.
 
جالبترین صحنه این فیلم: یک  دوئل سامورایی واقعی بین تورمن و O-Ren Ishi (لوسی لیو) در موسسه خانه برگهای آبی هستیم. در این صحنه شگفت انگیز همه چیز وجود داشت: یک گروه پانک ژاپنی که آهنگهای انیمه را اجرا می کند ، برف می بارد ، یک آسمان شب بی انتها و رودخانه های خون جاری می شود که در چشمه فنگ شویی جریان می یابد ... یک استاندارد واقعی از زیبایی شناسی سینما!

 

جوایز فیلم بیل را بکش

فیلم بیل را بکش در جشنوار گلدن گلوب نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن و مرد در فیلم درام شد و در جشنواره بفتای نامزد ۵ جایزه از جمله بهترین بازیگر نقش اول زن، تدوین، موسیقی، صدا و جلوه‌های تصویری شد ولی به هیچ‌کدام از جوایز نرسید.
 

 

Inglourious Basterds لعنتی های بی آبرو ، 2009

5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
نسخه شوخ طبع سرنگونی رایش سوم.
 
پرواز بی پرده تخیل کارگردان در فیلم حرامزاده‌های لعنتی، البته ارتباطی با تاریخ واقعی ندارد. اما این باعث می شود که فیلم هیجان انگیزباشد! چنین نسخه ای از وقایع سرنگونی رایش سوم حتی خود آلمانی ها هم آن را دوست داشتند.
کریستوف والتس برنده اسکار.
 
جالبترین صحنه این فیلم:  یک جذابیت باورنکردنی ، هانس لاندا (کریستوف والتس) به قهرمان (برد پیت)می گوید: در ازای عدم توجه به قتل هیتلر و هیملر با عصبانی شدن از جنایات جنگی و این موضوع که آیا شما فکر می کنید با بمب گذاری در سینما جنگ را تمام می کنید؟ نه ، اگر یک تماس تلفنی برقرار نکنم ، من پیروز خواهم شد. با تشکر از این فیلم ، کریستوف والتس شهرت جهانی پیدا کرد و حتی یک اسکار نیز گرفت!

 

جوایز و افتخارات فیلم لعنتی های بی آبرو

جوایز اسکار ۲۰۰۹ :بهترین فیلم نامزد
بهترین کارگردانی: کوئنتین تارانتینو نامزد
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد:کریستوف والتس برنده
بهترین فیلمنامه ارژینال: کوئنتین تارانتینو نامزد
بهترین صداگذاری: نامزد
بهترین فیلمبرداری: نامزد
بهترین تدوین: نامزد
بهترین ویرایش صدا: نامزد
جایزه گلدن گلوب ۲۰۰۹: بهترین فیلم درام نامزد
بهترین بازیگر نقش دوم مرد: کریستوف والتس برنده
بهترین فیلمنامه: کوئنتین تارانتینو نامزد
بهترین کارگردان: کوئنتین تارانتینو نامزد
جشنواره کن ۲۰۰۹: جایزه نخل طلای کن کوئنتین تارانتینو نامزد
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: کریستوف والتس برنده
انجمن منتقدین آستین ۲۰۰۹
کریستوف والتس: بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برنده
بهترین بازیگر نقش اول زن: ملانی لوران برنده
بهترین فیلمنامه: کوئنتین تارانتینو برنده
منتقدین فیلم سان دیگو ۲۰۰۹
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: کریستوف والتس برنده
بهترین بازیگران دست جمعی: همه بازیگران برنده
بهترین کارگردانی: کوئنتین تارانتینو برنده
بهترین فیلم: کوئنتین تارانتینو برنده

 

Django Unchained ، جانگوی آزاد شده 2012

5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
تارانتینو یکی از آن کارگردانان منحصر به فرد است که نه تنها عاشق ریسک است بلکه آن را آزمایش می کند! این بار او فقط یک وسترن به سبک کلاسیک نساخت! کوئنتین می گوید: من نمی خواستم فیلمی با روحیه "کلبه عمو تم" از یاد رفته را بسازم. می خواستم یک داستان ماجراجویی عالی را بیان کنم. من فقط می خواستم فیلم را در آن روزهای برده داری جنوب قرار دهم! به هر حال ، فیلم جنگو بقدر کافی فروش داشت و پول جمع کرد.
5 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو
دست لئوناردو دی کاپریو در این صحنه واقعا آسیب می بیند.
 
جالب ترین صحنه فیلم: بازی درخشان لئوناردو دی کاپریو به عنوان یک برده دار ، در حالت عصبانیت شدید لیوان را می شکند. جالب ترین چیز این است که لئوناردو دی کاپریو در واقع دست خود را مجروح کرد ، اما به بازی ادامه داد. تارانتینو بعداً معتقد بود که برای این نقش ، دی کاپریو باید اسکار دریافت می کرد. اما متفاوت شد. حتی جالب تر این است که، برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در فیلم جانگوی آزاد شده، کریستوف والتس بود.

 

جوایز فیلم جانگوی آزاد شده

برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (کریستف والتس)
برنده جایزه اسکار بهترین فیلمنامه (کوئنتین تارانتینو)
نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم
نامزد اسکار بهترین فیلمبرداری
نامزد اسکار بهترین تدوین صدا
جوایز گلدن گلوب
برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (کریستف والتس)
برنده جایزه بهترین فیلمنامه (کوئنتین تارانتینو)
نامزد جایزه بهترین فیلم
نامزد جایزه بهترین بهترین کارگردانی (کوئنتین تارانتینو)

نظرات

در ادامه بخوانید...