پول وسیله مبادله مدرن و واحد استانداردی است که با آن قیمت ها و دیون پرداخت می شوند. پول به طور اساسی چهار وظیفه اصلی از قبیل وسیله مبادله، ذخیره ارزش، واحد محاسبه و منبع پرداخت معوقه را به عهده دارد. بطور کلی، تقاضای پول تقاضای مانده واقعی است. نظریه های تقاضای پول در طول زمان گسترش یافته است و این بخش بالاجمال با توسعه از زمان سنت کلاسیک تا زمان حاضر سر و کار داشته است.
اقتصاددانان از آغاز زمان سنت کلاسیک بدنبال چهار وظیفه اصلی پول که در بالا ذکر شد بوده اند تا نظریه هایشان در مورد پول را ضابطه مند کنند. برطبق نظریه کلاسیک، تمام بازارهای کالا برای اطمینان از حصول تعادل در آنها، پیوسته قیمتهایی معلوم و نسبی دارند که به طور انعطاف پذیری منطبق هستند. اقتصاد به جز در زمان انحراف گذرا که نتیجه اختلالات واقعی است همیشه در سطح اشتغال کامل است. در چنین اقتصادی، نقش پول ساده است و به عنوان پول مسکوک به کار می رود، یعنی کالایی که واحد آن برای بیان قیمت و ارزش به کار می رود ولی ارزش آن تحت تاثیر این قاعده قرار نمی گیرد. پول همچنین مبادله کالا (وسیله مبادله) را تسهیل می کند وهمان طور که جونز در سال ۱۸۷۵ اشاره می کند استفاده از پول انطباق مضاعف نیازمندیها را بر آورده می سازد. اما، پول بر تعیین قیمت نسبی، میزان بهره واقعی، مقدار تعادل کالا و در نتیجه کل درآمد واقعی تاثیرگذار نیست. پول عاملی "بی طرف" است که عواقبی برای مقادیر واقعی اقتصاد ندارد. نقش آن ذخیره ارزشی است که تحت فرضیات کلاسیک اطلاعات کامل وهزینه های معاملاتی ناچیز به طور محدودی درک می شود.
نظریه مدرن تقاضای پول ریشه در مساعدتهای نخستین لئون والراس دارد که نظریه تقاضای پول او بخش ساده ای از نظریه کلی او درباره تعادل اقتصادی است . به جز والراس، اقتصاددانان کلاسیک مثل میل و اقتصاددانان نئوکلاسیک اوایل قرن بیستم مانند ویکسل تاکید کمی بر تقاضای پول فی نفسه تا قبل از سال 1900 داشتند، با وجود اینکه این تحلیلگران آگاهی صریح داشتند که برخی مقادیر خاص دارایی پول واقعی توسط کارگزاران اقتصادی تحت مجموعه ی مشخصی از شرایط برآورده می شود.
مفهوم دارایی های پول شکل رسمی خود را با نظریه مقداری بویژه با نوشته های پیگو در سال۱۹۱۷ بدست آورد. پیش از این فیشر در سال ۱۹۱۱ فرمول مشهور نظریه مقداری را با استفاده از معادله به اصطلاح مبادله ارائه داد.
نظریه مقداری رابطه ای مستقیم و متناسب بین مقدار پول و سطح قیمت به ارمغان می آورد. این رابطه در چارچوب تعادل کلاسیک با دو اصطلاح متناوب اما برابر توسعه داده شد. اولین نسخه با نام "معادله مبادله" مربوط به ایروینگ فیشر ازدانشگاه ییل می باشد و دومین نسخه "رویکرد کمبریج یا رویکرد نگرش مانده نقدی" است که مربوط به اقتصاددانان دانشگاه کمبریج بویژه ای سی پیگو می باشد. هر دو نسخه در درجه اول تاکید بر پول به عنوان وسیله مبادله دارند از این رو، آنها مدلهای تقاضای معامله پول را به بارمی آورند . در حالی که فیشر درسال1911 در تحلیل خود بر جزئیات سازمانی مکانیسم پرداخت متمرکز است، اقتصاددانان کمبریج بر ترغیب افراد به نگهداری پول تاکید دارند.
در نظریه مقداری کلاسیک، تقاضای پول حتی ذکر نشده است، آنچه به جای آن تاکید می شود مفهوم "سرعت معامله گردش پول" می باشد که مقدار متوسط زمان یک واحد پول که در انجام معاملات در دوره زمانی معین به کار می رود را اندازه گیری می کند. این رویکرد که مربوط به فیشر است براساس "معادله مبادله" MSVT = PtT انجام می پذیرد، که مربوط به مقدار پول در گردش M نسبت به حجم معاملات T و سطح قیمت اجناس دادوستد شده PT در دوره زمانی معین با استفاده از عامل نسبی VT با نام "سرعت معاملاتی گردش (پول)" می باشد. این معادله یک اصلیت نیست بلکه شرط تعادل است. پول به سادگی برای تسهیل معاملات به کار می رود و از مطلوبیت ذاتی برخوردار نیست.این مقاله ادامه دارد........(سیارک)