والدینی که فرزند خود را کتک می زنند بخوانند

در

فرزندی که پا به دنیا می گذارد، شادی خانواده را به همراه دارد. مهمانی که پا به این دنیا گذاشته است. اما این مهمان همانند لوح سفیدی است که می آموزد، تجربه می کند. اولین قدم هایش را برمی دارد و انتظار کمک دارد. والدین اولین پشتیبان فرزند خود هستند. اما این فرزند اشتباهاتی نیز دارد. ممکن رفتاری خلاف میل شما داشته باشد. ممکن است از او اشتباهی سر بزند.

اما برخی از والدین هستند که رفتار اشتباه را با رفتاری اشتباه تر پاسخ می دهند. او را از خود می رانند و یا حتی بدتر دست به تنبیه بدنی می زنند. والدینی که فرزند خود را به صورت بدنی تنبیه می کنند، برخی اوقات آگاه نیستند که چه ضربه ای به روح آسیب پذیر و لوح سفید فرزند خود وارد می کنند.

گاهی این ضربه آنقدر مهلک و شدید است که سال ها بعد تاثیراتی را نشان می دهد که جبران ناپذیر هستند. در این مقاله سعی می کنیم شما را با چند مورد از این آسیب ها آشنا کنیم. با ما همراه باشید.

برای همه ی والدین پیش آمده است که فرزندشان بی قرار و بهانه جو می شود، مدام نق می زند و حتی شاید بدون دلیل گریه کند. در این روز ها است که والدین خوب و والدین بد مشخص می شوند. والدین خوب پدر و مادری هستند که سعی می کنند ریشه ی رفتار فرزند خود را پیدا کنند و آن را از ریشه درمان کنند. اما والدین بد همان پدر و مادر بی حوصله ای هستند که بعد از یک روز کاری انتظار دارند فرزندشان حرف گوش کند یک گوشه نشسته و مزاحم آن ها نشود. اما با اولین نق زدن کودکشان فورا شروع به پرخاشگری می کنند. در این مواقع کودک احساس ترس می کند زیرا انتظار نداشته با چنین واکنشی رو به رو شود، در نتیجه شروع به گریه کردن می کند. این گریه ناشی از ترس است نه بهانه گیری. اما والدین بد در این جا فرزند خود را کتک می زنند و با داد و فریاد سعی می کنند او را از خود دور کنند. روندی که به همین جا ختم نمی شود. حاصل این قبیل رفتار ها فرزندانی با ویژگی های زیر خواهد بود:

عصبی: کودکانی که تنبیه بدنی را تجربه کرده اند عصبی خواهند بود. برخی از والدین شکایت می کنند فرزندشان مدام بی قرار است زود عصبی می شود اسباب بازی هایش را خراب می کند و دوباره همان چرخه تنبیه بدنی تکرار می شود. و کودک به جایی می رسد که با هیچ کس بازی نمی کند. زود عصبی می شود. توانایی برخورد منطقی را از دست می دهد. اما چاره ی کار چیست؟ چطور باید این کودک را درمان کرد؟ قدم اول درمان والدین است. پدر یا مادری که با کوچکترین تنشی فرزند خود را می زند علائم بیماری هایی مانند افسردگی را در خود دارند. اولین کار این است که این والدین اشکال را در خود درمان کنند. زیرا فرزندان آینه ی رفتار پدر و مادرهایشان هستند. فقر فرهنگی یا فقر مادی، ساعات کاری طولانی مدت و هزار مشکل دیگری که پدر و مادر تجربه می کنند باعث می شود توانایی تحلیل رفتار های خود را از دست بدهند.

تاثیر کیفیت روابط فرزند و والدین در زمان کودکی بر آسایش آتی

روابط فرزندان و والدین و آسایش

اما به یاد داشته باشید که فرزند موهبتی الهی است و والدین در برابر فرزندی که به این دنیا آورده اند مسئول هستند. او در خانه ی شما مهمان است. دیر یا زود روزی خواهد رسید که از شما جدا می شود. خاطره ی خوبی برای این مهمان باشید زیرا روزی شما نیز به کودک خود نیاز پیدا می کنید.

زمانی که کودکتان گریه می کند و بی قرار است به جای این که سعی کنید او را با پرخاشگری ساکت کنید با او منطقی صحبت کنید. از او بپرسید مشکل کجا است و بدون این که عصبانی شوید به بهانه های کودکتان هر چقدر هم که ساده باشند گوش دهید. اگر صحبت های او را گوش کنید خواهی دید هم شما از جو عصبانی خود دور شده اید و هم کودک آرام تر شده و دیگر گریه نمی کند. این رفتار به ظاهر ساده ی گوش دادن تا حد زیادی تنش را دور می کند و تکرار این رفتار باعث می شود فرزندتان بی دلیل عصبی نشود.

فرزند شما چقدر انگیزه دارد؟

کودک عصبانی و پرخاشگر بخش اول

پرخاشگر: نوجوان پرخاشگر امروز کودک عصبی دیروز است که بار ها تنبیه بدنی را تجربه کرده است. کودک عصبی که درمان نشده است و امروز که در بحران بین کودکی و نوجوانی است مدام پرخاش می کند. صحبت های منطقی را پذیرا نیست و با کوچکترین برخوردی همانند یک آتشفشان منفجر شده و مواد مذابش هم خودش و هم پدر و مادرش را می سوزاند.

راه حل برخورد با نوجوان و کودک پرخاشگر مدارا کردن است. بله باید با این بحران مدارا کنید زیرا این دوران سپری می شود. تا ابد فرزندتان روی پل بین کودکی و جوانی سرگردان نمی ماند.

به فرزند خود کمک کنید. در هنگامی که او عصبانی است سکوت کنید اجازه دهید خود را تخلیه کند. بعد از این که آرام شد و از حالت تدافعی و پرخاشگری خود بیرون آمد با او صحبت کنید و از او بخواهید دلیل کار خود را توضیح دهد از او بپرسید چه رفتار شما او را تا این حد پرخاشگر می کند و انتظار دارد شما چطور رفتار کنید. با ملایمت و نوازش این صحبت ها را ادامه دهید. صبور باشید و بار ها و بار ها این روند را طی کنید تا فرزندتان بیاموزد که لازم نیست در هنگام ناراحتی پرخاش کند و می شود به طور منطقی نیز این بحران را پشت سر گذاشت.

دروغ گویی: بار ها دیده شده والدین از این که فرزندشان دروغ می گوید شکایت کرده اند. اما به فکر ریشه یابی این رفتار نیستند. کودکانی که به خاطر رفتارهای بد خود تنبیه شده اند، بعد از مدتی به این نتیجه می رسند کار خوب پاداشی ندارد اما کار بد باعث می شود که به طور بدنی تنبیه شود.

دروغ گویی یکی از واکنش هایی است که خود پدر و مادر فرزند را به آن وادار می کنند. پدر یا مادری که به فرزندش می گوید راستش را بگو تنبیه نمی شوی اما در مقابل راست گویی فرزند خود را با واکنش بد و تنبیه های بدنی پاسخ می گویند این پیام را به فرزندشان می دهند که سخن راست برابر با تنبیه است. پس دروغگویی تنبیهی در بر نخواهد داشت.

اگر فرزند شما به دروغ روی آورده است سعی کنید اعتماد از دست رفته بین خودتان را ترمیم کنید. زمانی که کار اشتباهی مرتکب می شود سعی کنید خود را کنترل کنید اول از این که فرزندتان به شما راستش را گفته است تشکر کنید و سپس از او دلیل کارش را بپرسید. به او بگویید او را می بخشید اما اگر کارش تکرار شود پیامدهایی را در بر داشت که متوجه او خواهد بود. اما بار دوم که اشتباهی روی داد باید تنبیه ی را در نظر بگیرید اما نه از نوع بدنی بلکه تنبیهی ملایم مانند یک ساعت در اتاق ماندن و به کارش فکر کردن یا هر تنبیه دیگری که به جای روند آسیب روند اصلاحی دارند.

بدون اعتماد به نفس: کودکی که به خاطر هر رفتاری تنبیه شده است دچار کمبود اعتماد به نفس می شود. او از این که برای کار هایش تلاش کند می ترسد. برخی از این کودکان به خاطر تحقیری که شده اند دچار شب اداری و لجبازی شده و حتی توانایی نه گفتن خود را نیز از دست می دهند. این باعث می شود که اعتماد به نفس خود را از دست دهند.

کودکی که می داند به خاطر هر چیزی امکان دارد تنبیه شود از آزمون و خطا هراس دارد. فرزندی که می ترسد صحبت کند و در هنگام ترس و یا صحبت در جمع دچار لکنت می شود اعتماد به نفس خود را از دست داده است. والدین این فرزندان مسئول مستقیم این عدم اعتماد به نفس هستند.

توصیه می کنم روحیه فرزند خود را تقویت کنید به او اطمینان دهید که دوستش دارید و باعث افتخار شما است. سعی کنید به او بفهمانید که دوستش دارید و پشتیبانش هستید. به مرور زمان اعتماد به نفس از دست رفته را باز می یابد اما باید شما هم صبور باشید.

همان طور که مشاهده کردید یک رفتار مانند تنبیه بدنی چطور سراسر زندگی فرزندتان را تحت الشعاع قرار می دهد.

جمله ی معروفی هست که می گوید: بیست سال قبل از این که بچه دار شوید به فکر تربیت او باشید.

منظور این است که اول بر روی خود و نقاط ضعفتان کار کنید زیرا کودکان به روش های تربیتی پیچیده نیاز نداند بلکه مستقیم از شما می آموزند و همانند آینه بازتاب رفتار های شما خواهند بود. پس در هنگام رفتار با کودک دلبندتان بیشتر حساسیت به خرج دهید.(سیارک

در سیارک بخوانیم:

راه‌های مقابله با دروغگویی کودکان (بخش اول)

نکاتی در خصوص وظایف مردان به عنوان پدر خانواده بخش دوم

نکاتی در خصوص وظایف مردان به عنوان پدر خانواده بخش اول

باورهای اشتباه رایج میان خانواده ها در خصوص کودکان

راهنمای تربیت کودک (بخش نهم)

نظرات

در ادامه بخوانید...

21 کارکوچکی که کودکان باید بدانند

در

به کودکان خود کمک کنید تا با مهارت در قوانین ساده اخلاقی، مورد توجه قرار گیرند- به خاطر دلایل صحیح. گستاخی کودک شما همیشه عمدی نیست. گاهی اوقات کودکان نمی دانند که قطع کردن حرف دیگران، انگشت در دماغ کردن بی ادبی است. در زندگی پرمشغله امروزه، مادران و پدران زمانی برای توجه بر اخلاقیات ندارند. اما اگر به این21 مورد توجه کنید، کودکانی با ادب، مودب و مهربان خواهید داشت.(سیارک

1. زمانیکه چیزی از کسی می خواهید بگویید، "لطفا"
2.زمانیکه چیزی دریافت می کنید بگویید، "تشکر"
3.هرگز حرف دیگران را قطع نکنید، مگراینکه کار فوری داشته باشید. زمانیکه حرفشان تمام شد، به شما توجه کرده و پاسخ خواهند داد.
4.اگر نیازی به توجه فوری کسی ندارید، عبارت "ببخشید"، مودبانه ترین روش ورود به بحث است.
5.اگر شکی درباره چیزی دارید، اول اجازه بخواهید. این کار از عذرخواهی های بعدی جلوگیری می کند.
6.جهان به آنچه شما دوست ندارید، علاقه مند نیست. نظرات منفی را برای خود یا بین خود و دوستان خود نگه دارید، از گوش رس بزرگسالان دور باشید.
7.درباره خصوصیات فیزیکی مردم نظر ندهید، مگر اینکه مکمل آنها باشد که همیشه خوشایند است.
8.وقتی کسی از شما می پرسد چگونه اید، به آنها پاسخ دهید و از آنها نیز درباره خودشان بپرسید.
9.زمانیکه در خانه دوست خود مانده اید، فراموش نکنید که از والدین وی به خاطر پذیرایی و داشتن زمان خوب تشکر کنید. (سیارک
10.هرگز از زبان ناپاک در مقابل بزرگترها استفاده نکنید. بزرگترها همه این گفته ها را از قبل می دانند و برایشان ناخوشایند است.
11.هرگز بزرگترها را با نام کوچک آنها صدا نزنید.
12.به هیچ دلیل دیگران را مسخره نکنید. مسخره کردن دیگران نشان می دهد که شما ضعیف هستید و بی رحمی است.
13.حتی اگر بازی و مونتاژ خسته کننده است، آرام بنشینید و طوری نشان دهید که علاقه مند هستید. اجرا کنندگان بهترین کار خود را انجام می دهند.
14.اگر به کسی ضربه زدید، فورا بگویید "ببخشید".
15.زمانیکه عطسه یا سرفه می کنید، بینی خود را در مقابل همه تمیز نکنید.
16.وقتی از در عبور می کنید، نگاه کنید که اگر کسی عبور می کند در را برایش نگه دارید.
17.اگر با والدین، معلم یا همسایه خود کاری انجام می دهید، بپرسید که می توانید کمک کنید. اگر گفتند بله، کمک کنید، شاید چیز تازه ای یاد گرفتید.
18.اگر بزرگتری از شما کاری خواست، بدون غرغر و با لبخند آن را انجام دهید.
19.زمانیکه کسی به شما کمک می کند، بگویید "متشکرم". آن فرد مجددا به شما کمک خواهد کرد. این کار بویژه در مورد معلمان خوب است.
20.از دستمال سفره برروی پای خود استفاده کنید؛ در صورت نیاز دهان خود را تمیز کنید.
21.برای برداشتن چیزی روی میز دراز نشوید؛ از دیگران بخواهید تا آنچه می خواهید بدهند. (سیارک

مترجم itrans.ir  

 

مترجم itrans.ir  

کودکان لایق بهترین ها هستند.تجربه ها و نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید...

نظرات

۱۳۹۵/۸/۱This is a neat surymam. Thanks for sharing!

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک

در

بنابر تعریف سازمان بهداشت جهانی، تندرستی تنها فقدان بیماری یا نواقص دیگر در بدن نیست بلکه

«تندرستی نداشتن هیچ گونه مشکل روانی، اجتماعی، اقتصادی و سلامت جسمانی برای هر فرد جامعه است.»سلامتی تاجی است بر سر افراد سالم که فقط افراد بیمار آن را می بینند.

در زیر مجموعه سلامتی موارد مختلفی مانند: سلامت جسمی، سلامت روان، سلامت کودک و ... قرار می گیرد که در این جا ما به بحث سلامت کودک می پردازیم. شاید بگویید این چه ربطی به تربیت کودک داشت؟ حق با شما است؛ اما این را در نظر بگیرید کودکی که درست تربیت شده باشد می تواند از بسیاری از مشکلات جسمانی و روانی در امان باشد. همان طور که از بحث بالا مشخص است، ما از همه ی مباحث مطرح شده، تربیت کودک را انتخاب کردیم ولی همین زیر مجموعه خود آنقدر بزرگ است که پرداختن به آن در توان یک مقاله، کتاب یا حتی فرد نیست. بنابر این ما سعی بر این داریم تا گزیده ای از نظرات بزرگ ترین روانشناسان را در طی مجموعه ای از مقالات بیان کنیم که می تواند به شما کمک کند تا کودک خود را هرچه بهتر تربیت کنید. مهم نیست که کودک شما با چه هدفی به دنیا آمده است. شاید به دنیا آمدن کودک شما نا خواسته باشد یا ماه ها و سال ها برای به دنیا آوردن او برنامه ریزی کرده اید یا شاید حتی در حال حاضر کودکی ندارید و برای آینده در حال برنامه ریزی هستید؛ شما در حال مطالعه این مقاله هستید و این نشان می دهد که تربیت کودکتان برای شما مهم است و شما فرد مسئولیت پذیری هستید.(سیارک)

انتظار نداشته باشید تربیت کودک کار آسانی باشد اما ممکن است. همان طور که سعدی می فرماید:

نابرده رنج گنج میسر نمی شود           مزد آن گرفت، جان برادر که کار کرد.

در تربیت کودک واضح است که کودک باید چیز هایی را یاد بگیرد تا زمانی که قدرت تشخیص خوب و بد را پیدا می کند و از آن پس نیز به راهنمایی والدین نیاز دارد. با توجه به این که صحبت از یادگیری شد و با شنیدن کلمه ی یادگیری بحث آموزش نیز مطرح می شود بهتر است ابتدا این موارد را به خوبی توضیح دهیم؛ سپس به مباحث تربیتی بپردازیم.

آموزش می تواند شامل آموزش رسمی و آموزش غیر رسمی باشد. آموزش رسمی به آموزشی گفته می شود که در یک محیط رسمی مانند مدرسه صورت می گیرد. این نوع آموزش در اصل به فعالیت های حرفه ای معلم گفته می شود. آموزش رسمی آموزشی است که به صورت غیر رسمی صورت می گیرد مانند چیز هایی که کودک از همسالان، بزرگتر ها و ... یاد می گیرد. در تعریف یادگیری سیف (1392) می گوید:

"یادگیری به فرآیند ایجاد تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری که حاصل تجربه (Experience) است گفته ‌می‌شود و نمی‌توان آن را به حالتهای موقتی بدن مانند آنچه بر اثر بیماری، خستگی یا مصرف داروهای پدید ‌می‌آید نسبت داد."

در اصل آموزش وظیفه معلم و در آموزش غیر رسمی وظیفه دیگران و یادگیری وظیفه کودک است. کم کم به نظر سخت می رسد. اگر کودک نخواهد یاد بگیرد؟ چگونه در کودک انگیزه ایجاد کنیم تا یاد بگیرد؟ و سؤالاتی از این قبیل پیش می آید. خوشبختانه کودکان پر انرژی و خواهان یادگیری هستند. آن ها کنجکاو هستند و به محیط اطراف خود بسیار دقت می کنند. شاید تا به حال دیده باشید وقتی کودکی می خواهد کاری انجام بدهد یا پس از انجام کار به پدر یا مادر خود یا اطرافیان نگاه می کند و منتظر دیدن واکنش آنها است تا بداند که آیا انجام این کار خوب است یا نه. بله این فرصت های کوچک برای آموزش رفتار درست و مناسب به کودک بسیار حیاتی هستند. کودک فقط به والدینی نیاز دارد که به جای فیلم نگاه کردن یا کار بیش از اندازه و ... برای او وقت بگذارد و در فرصت های مناسب به یادگیری بهتر او کمک کند.

در مورد یادگیری مکاتب فلسفی زیادی مانند: ایده آلیسم، رئالیسم، لیبرالیسم و ... وجود دارد. نظریات روانشناسی فراوانی که در سه دسته کلی رفتار گرایی، شناخت گرایی یا ترکیبی از هر دو قرار می گیرند.

هر چند که دانستن این نظریات و مکاتب فلسفی بسیار مفید هستند ولی بسیار وقت گیر هستند و در هر جایی لازم باشد ذکر خواهند شد. در این مجموعه مقالات سعی خواهیم کرد بیشتر با مثال های واضح و موارد عملی و کاربردی در تربیت سر و کار داشته باشیم. اگر در این زمینه خواهان اطلاعات تئوری بیشتری هستید می توانید با مطالعه کتاب هایی در زمینه روانشناسی تربیتی اطلاعات مورد نیاز خود را به دست بیاورید. قبل از پرداختن به روش های تربیتی بیایید به برخی از مشکلاتی که والدین با آن ها در گیر هستند نگاهی بیاندازیم.

مشکلاتی که والدین با آن ها روبرو هستند.

حتی اگر صاحب کودکی نباشید ممکن است در اطرافیان خود یا حتی در خیابان و بازار برخی از مشکلاتی را که والدین با آن دست و پنجه نرم می کنند دیده باشید.

کودکی که در خیابان همراه لج می کند و به حرف پدر و مادر خود گوش نمی دهد و گریه می کند.

کودکی که کودکان دیگر را کتک می زند و یا اسباب بازی آن ها را می گیرد و یا خراب می کند.

به مثال هایی دیگر توجه کنید:

کودک سه ساله شما هنگامی که با خواسته او مخالفت می کنید، شما را می زند. شما سرزنش کردن و کتک زدن را امتحان کرده اید اما رفتار او بدتر شده است.

هر گاه شما کار ساده ای را از دختر ده ساله ی خود می خواهید، او با لحنی بی ادبانه جواب شما را می دهد و شما از این برخورد او ناراحت و عصبانی هستید. هنگامی که برای او توضیح می دهید که پاسخش چقدر بی شرمانه و نامناسب است، شما را مسخره می کند.

شما از صبح روز تعطیل آخر هفته وحشت دارید. هر هفته کودکان دوازده و هشت ساله شما در حین تماشای تلویزیون با هم بگو مگو و دعوا دارند. شما پیوسته به آن ها اخطار می دهید که از دعوا و مشاجره بپرهیزند. اما در واقع هیچ ابزار مناسب و مؤثری برای پشتیبانی کردن از اخطارهای خود در اختیار ندارید.

دختر پنج ساله شما به تازگی قشقرق به پا می کند. او حتی در منزل دوستان و آشنایان هم این کار را می کند. شما از رفتار او و از معذرت خواهی و توجیه کردن های او خسته شده اید اما برای تغییر دادن او احساس درماندگی می کنید.

در گفته های خود از رویکرد رفتاری یاد کردیم. رویکرد رفتاری در مورد پرورش وتربیت کودکان، برای درک آنان  و کمک کردن به تغییر آن ها بسیار مفید است. و اما رویکرد رفتاری چیست؟ رویکرد رفتاری توسط دانشمند روسی پائولوف که در آزمایشگاه خود مشغول مطالعه بر روی بزاق سگ ها بود پایه گذاری شد و دانشمندان بزرگی مانند: بی اف اسکینر و ثرندایک و ... نظریات خود را در قالب این رویکرد بیان کرده اند. این رویکرد به مهم ترین روش های یادگیری یعنی عادی شدن، شرطی سازی کلاسیک، شرطی سازی کنشگر و حل مسئله اشاره می کند که در روانشناسی بیشتر به شرطی سازی کلاسیک، شرطی سازی کنشگر یا فعال توجه می شود. به طور کلی رویکرد رفتاری می گوید که رفتار خوب و بد هر دو آموخته شده هستند. همچنین این رویکرد اشاره دارد که رفتار می تواند «یادگیری زدایی» شود. یعنی رفتار بدی که آموخته شده است را می توان «خاموش» کرد یعنی از بین برد و رفتار بهتری را جایگزین آن کرد. تربیت رفتاری روش ها، مهارت ها، شیوه ها و راهبردهای آزموده ای را به شما عرضه می کند تا در جهت بهبود رفتار کودک خود، از آنها استفاده کنید.

شما می توانید در مورد کمک به کودک خود جهت تغییر، خوش بین باشید. روش های رفتاری در تغییر تمامی انواع مشکلات رفتاری، بسیار مفید هستند.

مطالعات تحقیقاتی مربوط به کودکان که در ایالات متحده و سایر کشور ها انجام شده اند، 50 تا 90 درصد کاهش را در دامنه متنوعی از مشکلات رفتاری با استفاده از روش های رفتاری نشان می دهند. تمام روش هایی که در این مقالات مطرح می شود، مورد استفاده قرار گرفته است.

در بخش های بعدی مطالب بیشتری را در مورد تربیت کودک و راهبردهای عملی بیان خواهیم کرد. پس با ما همراه باشید و ادامه مقالات را از سایت سیارک دنبال کنید. امید است در پناه خداوند موفق و سربلند باشید و این مقالات راهنمای خوبی برای تربیت کودکانتان باشد.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک(بخش دوم)

در

در مقاله قبلی به رویکرد رفتارگرایی اشاره کردیم. رویکرد رفتارگرایی شامل نظریه های مهمی در زمینه رفتارگرایی است که برای به کار بردن عملی آن ها لازم است ابتدا به طور مختصر به این نظریه ها اشاره کنیم.

رفتارگرایی به این معنی است که رفتار را باید به کمک تجربه های قابل مشاهده نه فرآیند های ذهنی تبیین کرد.

برای رفتارگرایان، یادگیری تغییر در رفتار آشکار است.

رفتار گرایی شامل نظریه های مختلفی می شود ولی همه ی این نظریه ها به این موضوع می پردازند که علم روانشناسی باید به رفتار بپردازد.

روانشناسان رفتاری برای تأثیر محیط بر رفتار انسان اهمیت زیادی قائل هستند. در تعریف محیط می توان گفت هر آنچه که در پیرامون کودک است محیط نامیده می شود.

راهنمای تربیت کودک بخش اول

روانشناسی رفتار گرایی می گوید هر چیزی یا هر فردی که در اطراف کودک قرار دارد بر تربیت او تأثیر می گذارد پس ما می توانیم از محیط پیرامون کودک برای تربیت او بهره بگیریم اما مسئله مهم این است که چگونه باید این کار را انجام دهیم. ریو و اسمیت (2007، به نقل از سیف، 1392) می گویند: از دیدگاه روانشناسی رفتاری مهم ترین چیز رابطه ی بین محیط و رفتار است. پس ما می توانیم برای ایجاد تغییر در رفتار کودک در محیط او تغییر ایجاد کنیم و از این روش یعنی کنترل محیط برای تربیت کودک استفاده کنیم. در ادامه مقاله ابتدا مهم ترین نظریه های رفتار گرایی را بیان می کنیم تا بر علم نظری آن تسلط داشته باشید و در ادامه مقالات کاربرد های عملی نیز بیان خواهد شد.

نظریه شرطی سازی پاسخگر یا کلاسیک پاولفی

یک دانشمند روسی به نام ایوان پاولف مشغول تحقیق بر روی سگ ها بود. او در قرن بیستم میلادی مشغول به این کار بود و به کشف های مهمی دست یافت. نظریه ای که او پایه گذاری کرد با نام شرطی سازی کلاسیک، پاسخگر یا بازتابی شناخته می شود.

لازم به ذکر است که کلمه ی کلاسیک به معنی قدیمی و بی ارزش نیست بلکه به معنی یک اصل اساسی و پایه ای می باشد. پس این نظریه یکی از اساسی ترین و پایه ای ترین نظریات رفتار گرایی است.

 

کلمه بازتاب به معنی رابطه ساده بین یک محرک محیطی و پاسخی است که برای آن تولید می شود.

به عنوان مثال گربه ای که در حال استراحت است با شندن یک صدای بلند(محرک محیطی) از جا می پرد( پاسخ به محرک). یا وقتی که اسم لیمو را می شنوید بزاق دهان شما ترشح می شود. این ها نمونه هایی از محرک ها و پاسخ ها به محرک ها بودند. در این جا لازم است بدانیم ایوان پاولف روسی در آزمایشگاه خود چه کاری انجام می داد.

در آزمایشگاه پاولف محرکی مانند غذا به سگ ارائه داده می شود.این محرک یک واکنش طبیعی و خودکار مانند ترشح بزاق در حیوان ایجاد می کند. در اینجا ما غذا را داریم که محرک غیر شرطی نامیده می شود و پاسخ طبیعی که به این محرک داده می شود یعنی: ترشح بزاق، پاسخ غیر شرطی نامیده می شود.

یک محرک بی اثر بر ترشح بزاق(صدای زنگ) که محرک خنثی نامیده می شود بلافاصله قبل از محرک غیر شرطی یعنی غذا ارائه می شود. پس از چند بار تکرار این کار صدای زنگ به تنهایی باعث ترشح بزاق سگ می شود که به این عملیات شرطی شدن گفته می شود و در این مرحله صدای زنگ را، محرک شرطی و ترشح بزاق بر اثر صدای زنگ را پاسخ شرطی می نامند.

 اگر بخواهم به زبان ساده تر توضیح بدهم تاکنون هیچ کس ندیده است که سگی با شنیدن صدای یک زنگ بزاق ترشح کند.

چون این محرک محیطی به طور طبیعی با غذا ارتباطی ندارد. ولی اگر سگی غذا ببیند بزاق ترشح می کند. در اینجا اگر ما قبل از هر بار غذا دادن به سگ یک صدای زنگ مخصوص را به صدا در بیاوریم. پس از چند بار تکرار این کار، همان صدای زنگ به تنهایی یعنی بدون غذا باعث ترشح بزاق سگ می شود. خوشحال کننده است چون آقای ایوان پاولف راهی برای تربیت سگ ها پیدا کردند نکته همه این است که آیا از این روش می توان برای تربیت انسان هم استفاده کرد؟ خوشبختانه بله. اما لازم است برای انجام این کار چیز هایی را فرا بگیرید.

جان بی واتسون نخستین روانشناسی بود که کاربرد نظریه ی شرطی سازی پاسخگر پاولف را با انسان ها نشان داد.(سیف، 1392).

او معتقد بود، انسان هنگام تولد به تعداد کمی بازتاب و هیجان مجهز هستند و از راه شرطی شدن کلاسیک این بازتاب های اولیه با محرک های زیادی تداعی می شوند. واتسون باور خود را با انجام دادن یک آزمایش بر روی کودک یازده ماهه ای به نام آلبرت به اثبات رساند.

آلبرت قبل از آزمایش با دیدن یک موش سفید پشمالو به او دست می زد و با او بازی می کرد(محرک خنثی). اما آلبرت با شنیدن صدای شدید(محرک غیر شرطی) به شدت می ترسید(پاسخ غیر شرطی). بعد از چند بار که واتسون موش را به آلبرت نشان داد و همزمان صدای شدید را ایجاد کرد آلبرت حتی بدن صدا از موش می ترسید و گریه می کرد. یعنی موش به محرک شرطی و ترس ناشی از موش به پاسخ شرطی تبدیل شده بود. علاوه بر موش کودک با دیدن حیوان ها و اشیا پشمالوی دیگری مانند: خرگوش، سگ و ... همان ترس و اضطراب و گریه را از خود نشان می داد. به این پدیده یعنی ترسیدن از اشیا مشابه تعمیم محرک گفته می شود.

به نمونه دیگری از شرطی کردن کلاسیک دقت کنید. کودکی را در نظر بگیرید که از سر سره کودکستان بالا می رود و در حین بالا رفتن پایین می افتد و پایش می شکند. این کودک در اصل از پایین افتادن آسیب دیده است و باید از پایین افتادن بترسد ولی از آن پس با نزدیک شدن به سرسره اضطراب می گیرد.

کودکی را در نظر بگیرید که در درمانگاه به او آمپول زده اند. این کودک در حین آمپول زدن لباس سفید دکتر را دیده است و از آن پس ممکن است از لباس سفید بترسد.

در رابطه با تعمیم محرک هم مثال هایی وجود دارد که قابل توجه است. کودکی از درس ریاضی و معلم سخت گیر ریاضی ترسیده است و دچار لکنت زبان شده است. این کودک ترس خود را به کتاب، معلم های دیگر، مدرسه و مدیر و ... تعمیم داده است. وقتی معلم درس علوم از او سوالی می پرسد با این که مهربان هم باشد اما دچار اضطراب می شود یا با دیدن معاون مدرسه دچار اضطراب می شود. هر چند که معاون با او رفتار بدی نداشته باشد. (سیارک)

خاموشی رفتار پاسخگر(ناشرطی کردن)

حال بهتر است به راه حل بیاندیشیم. لابد شنیده اید که یکی از بزرگترین نعمت هایی که خداوند به انسان بخشیده است فراموشی است. بسیاری بر این عقیده هستند و می گویند اگر انسان عزیزی را از دست بدهد و هر روز به اندازه روز اول در سوگواری عزیز خود باشد مطمئنا زندگی او دچار اختلال خواهد شد.

در مورد شرطی شدن رفتار های بد هم مطمئنا بهترین راه همان فراموش کردن رفتار بد است که به آن در اصطلاح روانشناسی خاموشی گفته می شود.

در این نظریه هرگاه رفتاری را که شرطی شده است یعنی پاسخ شرطی چند بار بدون محرک غیر شرطی و تنها با محرک شرطی ارائه شود و ایجاد شود خاموشی صورت می گیرد. به زبان ساده تر برای از بین بردن ترس آلبرت از موجودات پشمالو مانند موش سفید، لازم است موش سفید را چند بار بدون صدای ترسناک به آلبرت نشان بدهیم. پس از این که چند بار آلبرت موش سفید را بدون صدا می بیند و می فهمد که موش سفید از او نمی ترسد. مو ش و دیگر موجودات پشمالوی مشابه دیگر برای او عادی می شود(عادی شدن). یک سری پرنده را در نظر بگیرید که به مزرعه ای حمله می کنند. این پرنده ها از مرد کشاورز می ترسند. بنابراین مرد کشاورز یک مترسک می سازد تا پرندگان را در نبود خود بترساند. پرنده ها در ابتدا از مترسک می ترسند ولی پس از چند بار نزدیک شدن به مترسک می بینند که به آن ها آسیب نمی رساند. پس هر بار به او نزدیک تر می شوند و در نهایت مترسک برای آن ها عادی می شود و از مترسک نمی ترسند.

نمونه ای از خاموش کردن رفتار پاسخ گر در انسان

در پاراگراف قبلی در مورد نحوه خاموش کردن ترس آلبرت توضیح داده شد. اما متأسفانه با خارج کردن آلبرت توسط مادر او از آزمایشگاه نتوانستند ترس او را برطرف کنند. در مثالی دیگر: واتسون و یکی از همکارانش ترس یک کودک سه ساله از موش، خرگوش، کت پشمی و ماهی را با روش خاموشی پاسخ گر برطرف کردند. آن ها پیتر را روزانه با سه کودک دیگر که از اشیای فوق نمی ترسیدند به اتاق بازی می آوردند که همیشه خرگوش در اتاق حاضر بود. به پیتر چیز هایی را می دادند که از آن ها خوشش می آمد و هر بار خرگوش را به او نزدیک تر می کردند تا اینکه پیتر دیگر از خرگوش نمی ترسید و حاضر شده بود آن را بغل کند و حتی خرگوش انگشت او را گاز بگیرد.

در این مقاله به بررسی نظریه رفتار گرایی برخاسته از آزمایش های پاولف پرداخته شد که واتسون آن ها را در مورد انسان به کار برد. این نظریه شرطی سازی کلاسیک نام دارد. در ادامه مقالات به ادامه مباحث در مورد این نظریه و سایر نظریات مرتبط خواهیم پرداخت.ترجمه  itrans.ir

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک(بخش سوم)

در

در مقاله قبلی مباحثی از قبیل شرطی سازی کلاسیک، خاموشی و نمونه هایی از این نوع شرطی سازی بر روی انسان را مورد بررسی قرار دادیم. در این مقاله به ادامه شرطی سازی کلاسیک خواهیم پرداخت و کاربردهای آن را با مثال توضیح خواهیم داد و سعی می شود به طور ساده همه ی مطالب مربوط به این نظریه بیان شود.

بازگشت خود به خودی

احتمالا تاکنون فردی را دیده اید که سیگاررا ترک می کند. او مدتی را بدون مشکل سپری می کند ولی یک روز ناگهان تمایل شدید به کشیدن سیگار پیدا می کند اگر سیگار نکشد، دوباره بدون مشکل مدتی را سپری می کند تا این که یک روز دیگر اما این بار تمایل کمتری نسبت به بار اول به کشیدن سیگار پیدا می کند و اگر باز هم تحمل کند بار دیگر تمایل کمتر می شود تا در نهایت دیگر به سیگار تمایلی نخواهد داشت. به این روند بازگشت خود به خودی گفته می شود. هنگامی که مدتی از خاموش شدن رفتار شرطی بگذرد بدون این که پاسخ تقویت شده باشد خود به خود باز می گردد. به عنوان مثال: پس از این که شرطی شدن پاسخ ترشح بزاق سگ به صدای زنگ خاموش شد، بدون اینکه غذایی همراه با زنگ (تقویت پاسخ) صورت گرفته باشد، پاسخ شرطی(ترشح بزاق) مجدداً ظاهر خواهد شد. این پدیده همان باز گشت خود به خودی است.

راهنمای تربیت کودک

راهنمای تربیت کودک(بخش دوم) 

اگر خاموشی همچنان ادامه پیدا کند خاموشی کامل می شود و دیگر بازگشت خود به خودی صورت نخواهد گرفت.

تعمیم و تمیز محرک

تعمیم محرک به تمایل فرد برای پاسخ دادن به محرک های مرتبط (مشابه) با محرکی که در ضمن شرطی شدن به کار رفته است گفته می شود.

تمیز به معنی جدا سازی است. تمیز محرک به این معنی است که فرد بتواند به هر محرکی پاسخ مخصوص به آن محرک را بدهد.

به عنوان مثال: فردی که توسط یک سگ درنده آسیب دیده است از سگ درنده می ترسد. اگر این فرد از تمام سگ ها بترسد حتی اگر بی آزار هم باشند یا اگر به دلیل شباهت گربه به سگ از گربه هم بترسد به این حالت تعمیم محرک گفته می شود. حال اگر فرد تشخیص دهد گربه با سگ متفاوت است یا حتی تمام سگ ها مثل هم نیستند به این حالت تمیز محرک گفته می شود. تعمیم محرک و تمیز محرک هر دو از امتیاز های مهم یادگیری هستند.

شرطی شدن در سطح بالاتر

در شرطی شدن کلاسیک هرگاه یک محرک خنثی را با استفاده از محرک غیر شرطی به محرک شرطی تبدیل کردیم، می توانیم از محرک شرطی به عنوان محرک طبیعی (غیر شرطی) استفاده کنیم و محرک خنثی دیگری را شرطی کنیم. این کار را می توانیم باز هم ادامه بدهیم و به این کار شرطی شدن در سطح بالاتر گفته می شود. مثلا صدای زنگ را همراه با غذا ارائه می دهیم تا شرطی شود. در مرحله ی بعد غذا را کنار می گذاریم و همراه با صدای زنگ یک لامپ را روشن می کنیم تا با ترشح بزاق به آن پاسخ دهد و لامپ روشن نیز شرطی شود. در این مثال شرطی شدن را در دو سطح انجام دادیم. در مورد حیوانات می توان شرطی شدن را در سه سطح انجام داد ولی در مورد انسان می توان شرطی شدن را در سطوح بالاتر نیز انجام داد. تعمیم محرک بسیار شبیه به شرطی شدن در سطح بالاتر است. در تعمیم محرک شباهت بین یک محرک با محرک شرطی عامل اصلی ایحاد پاسخ شرطی است در حالی که در شرطی شدن در سطح بالاتر مجاورت و حضور محرک های شرطی با هم در حین شرطی شدن است که باعث شرطی سازی می شود.(سیارک)

شرطی سازی کلاسیک یک اصل بازتابی ساده به نظر می رسد اما در توضیح بسیاری از رفتار های هیجانی نقش مهمی دارد.

بسیاری از ناراحتی های انسان از ترس و اضطراب های او سرچشمه می گیرد که علت آن را می توان در شرطی سازی کلاسیک جست و جو کرد و راه حل آن ها نیز خاموشی است. شخصی در یک حادثه موتور سواری آسیب می بیند. او بعد از آن حادثه از رانندگی کردن با ماشین نیز می ترسد و اضطراب می گیرد. یا وقتی از محل حادثه می گذرد دچار اضطراب می شود. بسیاری از ترس های شدید و فوبیاها دلایلی نظیر این دارند. شما با درک عمیق این نظریه علاوه بر آموزش رفتار صحیح به کودک خود، می توانید رفتارهای ناپسند او را اصلاح کنید و همچنین می دانید کدام رفتار خودتان بر تربیت فرزند اثر بد می گذارد پس آن را انجام نمی دهید. مثلا اگر فرزند شما در حین شام سر سفره نیاید و بخواهد به حیاط خانه برود شما ممکن است بلافاصله برای جلوگیری از رفتن او به حیاط بگویید آن جا تاریک است و گربه دارد. فرزند شما با شنیدن این حرف ها به حیاط نمی رود اما اکنون به خوبی درک می کنید که این جمله ساده شما ممکن است با عث ترس از تاریکی و گربه در آینده فرزند شما شود پس این کار و بسیاری از این کار ها را نخواهید کرد و این عمل شما در تربیت صحیح فرزند شما خیلی مؤثر خواهد بود. مثال های زیادی در این زمینه در زندگی روزمره همه ما وجود دارد. تبلیغات کفش نایک همواره با یک قهرمان ورزشی همراه است. این کار به شما القا می کند اگر این کفش را بخرید مانند این قهرمان ورزشی خواهید بود. یا یک صابون را با یک زن زیبا و جذاب که محرک خوبی است همراه می کنند.

بیایید از شرطی سازی کلاسیک برای آموزش و یادگیری کودک استفاده کنیم. کودک شما در حین یادگیری چیز های خوب باید احساس خوبی داشته باشد. مثلا اگر کودک شما هنوز به مدرسه نرفته است و می خواهید به او الفبا یاد دهید. می توانید هنگام آموزش کودک به او خوراکی مورد علاقه اش را بدهید. کودک با خوردن خوراکی مورد علاقه خود خوشحال می شود. و وقتی یادگیری الفبا با خوردن خوراکی همراه می شود پاسخ خوشحالی را به یادگیری الفبا می دهد. شما خواهید دید که کودکتان پس از مدتی که این کار را انجام دادید از مطالعه و یادگیری لذت خواهد برد و این کار ممکن است آینده فرزند شما را تغییر دهد.فرض کنید کودک شما به مدرسه رفته است.

در روزهای اول مدرسه، به علت یکی دو خطای جزئی که بر اثر عدم آشنایی با مقررات مدرسه انجام داده، با برخورد خشن معلم و ناظم روبرو شده است. پس کودک رفتن به مدرسه را دوست ندارد و از رفتن به مدرسه خود داری می کند.در این مثال محرک اصلی معلم و ناظم هستند که ترس و اضطراب را ایجاد می کنند. ولی در آینده نزدیک کودک پاسخ شرطی ترس و اضطراب را به محرک شرطی معلم و کل مدرسه نشان می دهد.

تا اینجا به طور کامل به بحث درباره ی نظریه ی رفتارگرایی شرطی سازی کلاسیک پرداختیم. در مقالات بعدی به شرطی سازی وسیله ای ثرندایک و شرطی سازی کنشگر اسکینر خواهیم پرداخت.

ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک(بخش چهارم)

در

در مقالات قبلی مقدمه ای بر تربیت کودک گفته شد و مروری بر رویکرد رفتاری صورت گرفت. گفته شد که رویکرد رفتاری نظریه های زیادی دارد که در امر تربیت بسیار کاربردی هستند. در بخش دوم و سوم مقاله، نظریه شرطی سازی کلاسیک با مثال های آن به صورت نظری و کاربردی توضیح داده شد.

در این مقاله به توضیح نظریه های شرطی سازی وسیله ای ثرندایک تا جایی که مجال باشد پرداخته می شود و هر جا لازم باشد مثال هایی از کاربرد های این نظریه آورده می شود.

نظریه شرطی سازی وسیله ای ثرندایک (پیوند گرایی)

نظریه شرطی سازی وسیله ای حاصل تلاش های دانشمند آمریکایی ادوارد ال ثرندایک است.

در نظریه شرطی سازی کلاسیک دو محرک وجود داشت که همایندی و تداعی بین آن ها و یک پاسخ صورت می گرفت. در شرطی سازی وسیله ای یادگیری در نتیجه پیوند بین یک محرک ویک پاسخ شورت می گیرد که به این حالت پیوند گرایی گفته می شود. قانون مهمی در شرطی سازی وسیله ای وجود دارد که قانون اثر نامیده می شود. در نظریه ثرندایک رفتار وسیله ای برای دریافت پاداش و تقویت است. به همین دلیل شرطی سازی وسیله ای نامیده می شود. ثرندایک معتقد بود که اثر یا نتیجه رفتار است که تعیین می کند آن رفتار آموخته خواهد شد یا نه. به همین دلیل به نظریه ثرندایک قانون اثر گفته می شود که مهم ترین قانون نظریه او است. طبق این نظریه اگر محرکی رفتاری را ایجاد کند که به نتیجه مطلوب می رسد این رفتار آموخته خواهد شد یعنی یک پیوند بین آن محرک و پاسخ ایجاد خواهد شد. در این صورت اگر بار دیگر آن محرک اعمال شود همان پاسخ داده خواهد شد. نیرو مند شدن پیوند بین محرک و پاسخ به دلیل پیامد مطلوب رفتار به وجود می آید.

این رابطه بین محرک و پاسخ قانون پاداش نیز نامیده می شود. همان طور که قانون پاداش وجود دارد می تواند عکس آن نیز وجود داشته باشد. اگر در حضور یک محرک رفتاری صورت بگیرد یعنی پاسخی داده شود که نتیجه آزار دهنده یا هر پیامد منفی دیگری را به دنبال داشته باشد در آن صورت پیوند بین محرک و پاسخ ضعیف خواهد شد و به این حالت قانون تنبیه گفته می شود. با توجه به گفته های بالا می توان فهمید که به نظر ثرندایک پیامد های رفتار در پیوند بین محرک و پاسخی مشخص بسیار موثر هستند.

در حالی که شرطی سازی کلاسیک با کشف قانون مندی های موجود در محیط سر و کار دارد یادگیری وسیله ای به تأثیر پاسخ های حیوان بر روی محیط می پردازد.

وقتی سگی را به منظور درخواست غذا آموزش می دهند از این نوع یادگیری استفاده شده است. ویژگی اصلی چنین یادگیری این است که نتیجه به رفتار حیوان وابسته است. اگر حیوان درخواست غذا کند به غذا خواهد رسید و سیر خواهد شد اما اگر در خواست نکند غذایی در کار نخواهد بود.

با توجه به این که یادگیری پیوند بین محرک و پاسخ است نام دیگری برای نظریه ثرندایک وجود دارد که پیوند گرایی نامیده می شود.

نظریه یادگیری ثرندایک یادگیری گزینشی یا یادگیری از راه کوشش و خطا نیز نامیده می شود. این نظریه یه این دلیل گزینش نامیده می شود که ارگانیسم (موجود زنده یا انسان) در هنگام برخورد با مسئله پاسخ های زیادی را امتحان می کند و از میان این پاسخ ها هر کدام به نتیجه مطلوب برسد پیوند بین آن محرک محیطی را با آن پاسخ بر قرار می کند و در مراحل بعدی هر گاه ارگانیسم به آن محرک برخورد کند همان پاسخ را از خود نشان خواهد داد. در واقع موجود زنده از میان همه ی پاسخ های داده شده یکی را گزینش یا انتخاب می کند تا آن را به محرک پیوند دهد. همچنین چون موجود زنده پاسخ های مختلف را امتحان می کند تا به نتیجه مطلوب برسد کوشش و خطا نامیده می شود.

به مثالی در این مورد دقت کنید: گربه ای درون قفسی است. در این جا محرک (چیزی که گربه را مجبور به انجام کاری یا دادن کاری و خلاصه، فعالیت می کند) شرایط درون قفس بودن است. در این شرایط گربه دوست دارد آزاد شود. به همین دلیل راه های مختلف را برای بیرون رفتن از قفس آزمایش می کند(کوشش و خطا). تا اینکه بالاخره یک راه جواب می دهد و گربه از قفس خارج می شود. در این قفس تخته ای در زیر قفس تعبیه شده است که اگر فشار داده شود در قفس باز می شود. گربه بالا و پایین می پرد، میله های قفس را گاز می گیرد، از خود صدا هایی در می آورد و خود را به دیواره های قفس می کوبد تا اینکه پایش به تخته می خورد و با فشار دادن آن در قفس باز می شود. گربه بین آن شرایط و پاسخ فشار دادن تخته پیوند برقرار می کند (گزینش یا انتخاب پاسخ) و اگر بار دیگری در همان قفس قرار بگیرد تخته را فشار می دهد. بعنی گربه یاد گرفته است با فشار دادن تخته در قفس باز می شود.

انضباط صوری، انضباط ذهنی یا ماهیچه ذهنی چیست؟

انضباط صوری مخالف عناصر همانند در انتقال یادگیری در نظریه ثرندایک است. این سؤال که چه چیزی موجب انتقال آموخته های ما از یک موقعیت به موقعیت دیگر می شود همواره مطرح بوده است.

قبل از ثرندایک همه فکر می کردند انضباط ذهنی عامل مؤثر در این مسئله است. روانشناسان براین باور بودند که ذهن انسان دارای قدرت های مختلفی از جمله حافظه، استدلال، توجه و ... است. آن ها فکر می کردند که این قدرت ها را می توان همانند ماهیچه ها از راه تمرین دادن نیرومند ساخت. به عنوان مثال هر کسی تمرین استدلال بیشتری انجام دهد قدرت استدلال بیشتری پیدا خواهد کرد. در نتیجه خواندن ریاضیات به پرورش قدرت استدلا کمک خواهد کرد.

 ثرندایک در طی تحقیقات خود دلایل کافی برای اثبات انضباط ذهنی پیدا نکرد. در نتیجه او نظریه عناصر همانند خود را بیان کرد.

 

به نظر او در صورتی که بین دو موقعیت شباهت در محتوا و روش وجود داشته باشد، هر آن چه را که ما در یک موقعیت آموخته ایم در موقعیت دوم به کار می بریم.

به عنوان مثال یادگیری ریاضی به یادگیری آمار کمک می کند چون محتوای این دو درس شبیه به هم هستند. یا دانستن دوچرخه سواری به یادگیری موتور سواری و  دانستن موتور سواری به یادگیری رانندگی ماشین کمک خواهد کرد.

نظریه عناصر همانند ثرندایک جانشین انضباط صوری شده است.

ایجاد مهارت های صحیح مطالعه و راهبرد های مؤثر یادگیری و پردازش اطلاعات می تواند توانایی کلی یادگیری را بهبود ببخشد.

تا این جا ما به این نتیجه خواهیم رسید که اگر در یک موقعیت رفتاری را از فرزندمان می خواهیم بهتر است به آن رفتار تقویت بدهیم تا پیوند بین رفتار و محرک ایجاد شود. یا اگر در موقعیتی کودکمان رفتار بدی انجام می دهد بهتر است پیامد منفی را به او نشان دهیم تا پیوند بین محرک و رفتار از بین برود و به جای آن پاسخ یا رفتار دیگری که مناسب است را برای او تقویت کنیم. این تقویت ها می تواند یک آفرین یا حتی یک لبخند ساده از طرف والدین باشد. سعی کنید تنبیه های شدید برای فرزندان خود در نظر نگیرید تا تنبیه شدید برای آن ها عادی نشود. زیرا به مرور زمان آن تنبیه شدید برای او عادی می شود و دیگر به آن نیز پاسخ نخواهد داد. شما در این حالت مجبور خواهید شد یک تنبیه شدید تر در نظر بگیرید و یک جنگ داخلی در خانه شما شکل خواهد گرفت. روابط سرد خواهد شد و همه چیز به هم می ریزد.

نکته مهم دیگر این است که برای کودکان خود بعضی چیز ها را توضیح دهید البته نه همه چیز را ولی لازم است هر چه آن ها بزرگ تر می شوند توضیح های شما بیشتر شود.

در این مقاله نظریه ی ثرندایک و مثال های مختصری از آن بیان شد. در ادامه مقالات به نظریه اسکینر و تأثیر قوی آن بر آموزش و یادگیری خواهیم پرداخت و در ادامه روش های عملی بیشتری را بیان خواهیم کرد.ترجمه  itrans.ir

در سیارک بخوانیم:

راهنمای تربیت کودک

راهنمای تربیت کودک(بخش دوم)

راهنمای تربیت کودک(بخش سوم)

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک(بخش پنجم)

در

فرایند شرطی کردن رفتار کنشگر ، نظریه شرطی سازی کنشگر اسکینر

در مقالات قبل نظریه های شرطی سازی کلاسیک و وسیله ای را به طور کامل بررسی کردیم. در این مقاله قصد داریم یکی دیگر از مهم ترین نظریه های رویکرد رفتاری یعنی نظریه شرطی سازی کنشگر را بررسی کنیم و موارد کاربرد آن در تربیت کودک را بیان کنیم.

نظریه شرطی سازی کنشگر اسکینر بیشتر از آن که یک نظریه علمی یادگیری باشد، مجموعه ای از اصول و فنون است که در زمینه های مختلف برای اداره امور مربوط به انسان ها کاربرد یافته است. این اصول در مراکز درمانی با عنوان رفتار درمانی و در محیط های آموزشی و سازمان های اجتماعی و نهاد های مجری قانون با نام روش های تغییر و اصلاح رفتار شناخته می شوند. روش های رفتار درمانی برای درمان انواع مشکلات روانی و روش های تغییر و اصلاح رفتار برای اصلاح ناسازگاری ها و اختلال های رفتاری بزهکاران و عقب ماندگان ذهنی به کار می رود. همچنین از روش های اصلاح رفتار برای آموزش و اصلاح رفتار های تحصیلی و اجتماعی دانش آموزان در محیط های آموزشگاهی نیز استفاده می شود. علاوه بر تمامی موارد ذکر شده اگر والدین این نظریه را بدانند به خوبی می توانند برای تربیت فرزندان خود از آن استفاده کنند. چرا که تمامی تشویق و تنبیه هایی که همه والدین از آن استفاده می کنند برگرفته از این نظریه است ولی عدم آگاهی از پیامد های رفتار ممکن است در تشویق و تنبیه نتیجه عکس بدهد پس لازم است مرور مختصری بر این نظریه رفتاری داشته باشیم.

راهنمای تربیت کودک

راهنمای تربیت کودک(بخش دوم)

راهنمای تربیت کودک(بخش سوم)

راهنمای تربیت کودک(بخش چهارم)

بی اف اسکینر یک روانشناس مشهور آمریکایی بود که نظریه شرطی سازی کنشگر را به وجود آورد. نظریه ی اسکینر مکمل نظریه ثرندایک است. اما تفاوت هایی هم با هم دارند.

یکی از مهم ترین این تفاوت ها در روش های شرطی کردن آن ها است‌.

در شرطی کردن در روش ثرندایک، یادگیری از راه کوشش و خطا صورت می گیرد. یعنی به یاد گیرنده در موقعیت یادگیری فرصت داده می شود تا با دادن پاسخ های مختلف سرانجام پاسخی را که مورد نظر است بدهد و برای آن تقویت دریافت کند. ولی روش اسکینر متفاوت است. او فرصت خطا کردن به یاد گیرنده نمی دهد و یاد گیرنده  را با روش شکل دهی یا مجبور کردن به انجام خرده پاسخ هایی که منجر به پاسخ نهایی می شوند هدایت می کند.

اسکینر کلیه رفتارها را به دو دسته کنشگر و پاسخگر تقسیم می کند.

در شرطی سازی کلاسیک گفته شد که رفتار بازتابی غیر ارادی و خودکار است که بر اثر محرک های پیش آیندی فرا خوانده می شود. این همان رفتار پاسخگر مورد نظر اسکینر است. در مقابل رفتار پاسخگر رفتار کنشگر قرار دارد که صرفا از جاندار صادر می شود.

اسکینر بر این اعتقاد نیست که رفتار کنشگر محرک ندارد بلکه می گوید رفتار گاهی اوقات ممکن است محرک ناشناخته داشته باشد و شناخت محرک برای کنترل رفتار اصلا مهم نیست.

 

بر خلاف رفتار پاسخگر که به محرکی که پیش از آن می آید وابسته است، رفتار کنشگر به وسیله پیامد هایش کنترل می شود.

رفتار کنشگر تقریبا همان رفتار وسیله ای ثرندایک است که اسکینر ترجیح داده است آن را رفتار کنشگر بنامد. نام دیگر رفتار کنشگر رفتار فعال است. در رفتار پاسخگر ارگانیسم فعال نیست ولی در رفتار کنشگر رفتار فعال است و بر روی محیط عمل یا کنش می کند. به همین دلیل است که اسکینر به آن نام کنشگر می دهد. به عنوان مثال میمونی که در آزمایشگاه چندین جعبه را بر روی هم قرار می دهد و از آن ها بالا می رود تا یک خوراکی را به دست آورد یک رفتار فعال یا کنشگر انجام داده است. در حالی که همین میمون اگر بر اثر سرما بلرزد منفعل است و این محیط است که بر روی میمون تأثیر گذاشته است.

تقویت رفتار کنشگر

فرآیند شرطی کردن رفتار کنشگر به این طریق صورت می گیرد که پس از انجام رفتار کنشگر از سوی ارگانیسم رویداد مطلوبی را به دنبال آن می آورند.

این رویداد مطلوب می تواند دادن چیزی به ارگانیسم باشد که آن را می خواهد ویا انیکه ارگانیسم را از چیز آزار دهنده ای رها کنیم. در هر دو مورد رفتار ارگانیشم به دلیل پیامد مطلوبی که دارد تقویت می شود. یعنی به زبان ساده تر هر گاه کودکی رفتار خوبی انجام داد او را به وسیله ی چیزی که دوست دارد تشویق کنیم تا بار دیگر این کار را انجام دهد. در دو مورد بالا که ذکر شد هر دو مورد تقویت است. ولی مود اول که

 ارگانیسم پس از انجام دادن رفتار به عنوان پیامد چیز خوشایندی را دریافت می کند تقویت مثبت نام دارد.

و هنگامی که در مورد دوم

ارگانیسم پس از انجام دادن رفتار از یک چیز ناخوشایند رهایی پیدا می کند تقویت منفی نامیده می شود.

بنابر موارد گفته شده، تقویت مثبت یعنی تقویت کردن رفتار به وسیله ی پیامد خوشایند و تقویت منفی هم تقویت کردن رفتار است ولی به وسیله از بین بردن یک مورد ناخوشایند پس به خاطر داشته باشید که کلمه منفی در تقویت منفی بد نیست فقط به معنی حذف کردن است و مطلوب است و رفتار را تقویت می کند.

به عنوان مثال: فرض کنید به کودک خود قول می دهید که پی از انجام دادن تکالیفش اگر آن ها را خوب انجام داده باشد او را به شهر بازی ببرید. در این حالت کودک شما سعی می کند تکالیفش را خوب انجام دهد و شما به عنوان تقویت مثبت او را به شهر بازی می برید. پس رفتار انجام تکالیف در کودک شما تقویت می شود و بار دیگر هم برای دریافت پاداش یا تقویت کارش را خوب انجام می دهد. اما در مورد تقویت منفی می توان فردی را مثال زد که سردرد شدید دارد. او یک قرص می خورد و سردردش خوب می شود. پس از آن فرد برای حذف سر درد خود از آن قرص استفاده می کند. یا فرض کنید که موشی داخل قفسی است که یک شک الکتریکی ضعیف به او وارد می شود که برایش نا خوشایند است. وقتی موش اهرمی را فشار دهد آن شوک ناخوشایند قطع می شود پس رفتار فشار دادن اهرم در موش تقویت می شود. مثالی دیگر این است که کودک شا اخم کردن شما را دوست ندارد و برایش نا خوشایند است. بار اول که کودکتان تکالیفش را خوب انجام نداد شما اخم کردید. این اخم کردن تنبیه است که بعدا در باره ی آن سخن خواهیم گفت. اما بعد از آن کودک شما برای این که پیامد ناخوشایند اخم کردن شما را نبیند همیشه تکالیفش را خوب انجام می دهد. در این جا کودک رفتار انجام تکالیف را تکرار می کند یعنی این رفتار در کودک تقویت شده و بیشتر شده است به این دلیل که دوست دارد پیامد اخم کردن شما را حذف کند. پی این یک مثال از تقویت منفی است.

به نمونه ای از تقویت مثبت دقت کنید. کودک شما خجالتی است و با دیگران کم رابطه بر قرار می کند. در این صورت شما می توانید رفتار های برقراری ارتباط او را تقویت کنید. یعنی هر گاه  کودک با فردی ارتباط بر قرار کرد به او به عنوان پاداش چیزی  خوشایند بدهید که می تواند گفتن آفرین، دادن کیک یا کلوچه به کودک یا هر چیزی که کودک دوست دارد، باشد. پس از مدتی خواهید دید که ارتباط برقرار کردن برای کودک به دلیل تکرار و تمرین آسان شده است و به آسانی این کار را انجام می دهد.

تقویت منفی می تواند شامل یادگیری گریز آموزی(حذف محرک نامطلوب) و یادگیری اجتنابی(اجتناب کردن از محرک نامطلوب) باشد.

اگر هنگام قدم زدن در خیابان باران ببارد و شما برای این که خیس نشوید چتر خود را باز کنید و یا این که خود را به سر پناهی برسانید و زیر سرپناه بروید این کار شما حذف محرک نامطلوب ویادگیری گریز آموزی است ولی اگر هنگامی که از خانه خارج شدید و دیدید که آسمان ابری است پس با خود چتر بردید این رفتار اجتناب از محرک نامطلوب است و  یادگیری اجتنابی نامیده می شود.

 

در این مقاله تقریبا به طور نظری و عملی نظریه ی اسکینر را بررسی کردیم و تقویت رفتار را در نظریه اسکینر بیان کردیم. دقت کنید که در نظریه شرطی سازی کنشگر همان گونه که تقویت وجود دارد نتبیه نیز وجود دارد در بالا به طور کامل انواع تقویت م موارد کاربرد آن توضیح داده شد. با ادامه ی مقاله خواهیم دید که طولانی  و خسته کننده خواهد شد پس تنبیه در شرطی سازی کنشگر را در بخش ششم راهنمای تربیت کودک دنبال کنید.ترجمه  itrans.ir

 

نظرات

در ادامه بخوانید...