اینستاگرام فضایی برای به اشتراک گذاشتن بی هنری! فرصتی که ما در اختیار احمقها میگذاریم
رضا عزتپوردر۱۴۰۳/۲/۱۸مثل اکثر خبرها و اتفاقات حوزه فضای مجازی داستان حمله نسیم اقدم نجفی به مقر یوتیوب در آمریکا و کشته شدنش(خودکشی) عمری دو، سه روزه داشت. و امروز در اکثر شبکه های اجتماعی و پیام رسانها به ندرت صحبتی از این اتفاق بود و بیشترین خبر در این مورد مربوط به تصمیم یوتیوب برای افزایش امنیت در دفاتر بینالمللیاش بود. واقعیتش این است که فضای مجازی برای اکثر مردم کشورمان و حتی جهان جنبه سرگرمی دارد. لذا حتی وقتی که خاستگاه اتفاقی به این مهمی مربوط به این شبکه ها باشد چندان جدی گرفته نمیشود. در این سالها اینستاگرام به عنوان یک شبکه مجازی مبتنی بر تصویر و ویدئو فرصتی مناسب برای کسانی بود که به نوعی قابلیت تولید محتواهای جذاب تصویری داشتند تا صفحات پر فالوور و بزرگی را راهاندازی کنند و از این طریق با طرفداران خود ارتباط برقرار کنند.
داخل و خارج ندارد، اوضاع خراب است
اجازه بدهید در همین ابتدای کار عرض کنم که تقریبا در تمام دنیا هستند افرادی که بدون هیچ هنر خاصی و صرفا با یک سری حرکات احمقانه صاحب فالوور های میلیونی شدهاند و این قضیه صرفا مختص ایران نیست. جالب اینجاست که پیجهایی که ویدئوهای این افراد بی هنر را به عنوان حرکات احمقانه و دیوانههای مجازی منتشر میکنند تقریبا به همان تعداد دنبالکننده دارند. اکثر این افراد معتقدند که زندگی خصوصی خودشان است و هر طور که دوست داشته باشند آن را به نمایش میگذارند.
البته در سایر نقاط دنیا بسیاری از صفحات بزرگ شخصی مربوط به افرادی هستند که به نوعی هنر تولید ویدئو و کلیپ های جذاب را دارند و اصولا با کمترین هزینه ویدئوهای کمدی تولید میکنند که انصافا جذاب هستند و بازیگران آنها هم اکثرا خصوصیات حداقلی یک بازیگر را دارند و اتفاقا با همین ویدئوها سعی در فرهنگ سازی هم دارند. لذا به هیچ وجه کلیات زندگی خصوصی خودشان را به نمایش نمیگذارند و اصولا آنچه را به اشتراک میگذارند که برای ساختنش زحمت کشیدهاند و به نوعی پشت ساخت آن ویدئو یک هدف وجود دارد هر چند در میان آنها هم به وفور افراد بی هنر یافت میشود که با حرکات ژانگولر و یا بی معنی سعی در جذب فالوور دارند.
در بحث ما به هیچ عنوان صحبت از افراد معروف و مشهور که در جامعه حقیقی شناخته شده هستند نیست. در هر صورت این افراد که موسوم به سلبریتی هستند برای مردم شناخته شدهاند و مطمئنا صفحاتشان در شبکه های اجتماعی برای مردم جذاب است. در همین مورد میتوان به صفحه مهراب قاسم خانی که با زبان طنز و کپشنهای نسبتا طولانی به موضوعات روز می پردازد اشاره کرد، آقای امیر مهدی ژوله و بعضی دیگر از طنزنویسان کشورمان توانسته اند با عموم مردم ارتباط بگیرند که البته اگر افراد شناخته شده ای نبودند، شاید، کسی برای طنزشان تره هم خرد نمیکرد.
ولی به هر حال اینکه این افراد تصمیم گرفتهاند که با استفاده از شهرت و هنرشان و در غالب طنز به موضوعات روز اجتماعی بپردازند قابل تقدیر است چرا که هستند هنرمندانی که به جز تصاویر آتلیهای و پرترههایی رنگارنگ از خودشان، عموما با یک کپشن کاملا بی ربط، هیچ چیز مفیدی برای ارائه در صفحاتشان ندارند و صد البته این موضوع هم به خود هنرمند ارتباط دارد و صرفا در مقام مقایسه معتقدیم مورد اول استفاده بهتر و مفیدتری است چراکه همین افراد گروه دوم با انتشار اخبار کارها و آثار خود یک ارتباط بسیار مفید و بدون واسطه با طرفداران خود برقرار میکنند که همین روش از موارد مفید استفاده از این شبکهها است.
بر خلاف بسیاری از موارد فرهنگی که نمونه های خارجی بهتر از موارد داخلی هستند کلیت آنچه در خارج از ایران در شبکه های اجتماعی میگذرد هم اصلا قابل قبول نیست و تفاوت چندانی با داخل ایران ندارد هر چند در بحث تعداد کامنتهای حاوی کلمات توهین آمیز و فحاشی به افراد، ما در ایران با اختلاف صاحب رتبه اول هستیم. ولی حتی کشورهای پیشرفته دنیا هم از فرهنگ کلی که بر شبکه های اجتماعی حاکم است راضی نیستند ولی خوب در بسیاری موارد آنها از ما جلوتر هستند و استفادههای بهتری از شبکههای اجتماعی می کنند
در اینجا صفحات موفق که یک هنر خاص را به مخاطب معرفی کنند بسیار کم است. البته هستند نمونه هایی که حتی از طریق همین صفحاتشان توانسته اند به سالنهای نمایش و تلویزیون راه پیدا کنند.
بدون ذکر نام چند جوان خوش ذوق و با استعداد در همین سالها با ساخت دابسمش شروع کردند و انصافا کارهای جذابی هم خلق کردند و حتی این اواخر موفق با ساخت کلیپهای بسیار جالبی با سطح جلوههای ویژه قابل قبول و بالاتری از اکثر نمونههای خارجی مثل کلیپ بازی جی تی آی و یا مورتال کمبات شدند که اتفاقا با استقبال فوق العاده عظیمی هم مواجه شدند او حالا در بعضی سالنها با دوستانش نمایش کمدی موزیکال اجرا میکند و مردم بلیط میخرند و به تماشای کارهایشان میروند. حتی جدیدا به تلویزیون هم راه پیدا کردهاند و در ایام عید در چند آیتم نوروزی حاضر بود. هرچند معتقدم که آنها فعلا بازیگر خوبی نیستند و از چند آیتم نمایشی که در صفحههایشان منتشر کردند به وضوح میتوان فهمید که توانایی کار اصولی بازیگری را ندارند ولی مسلما با استعدادی که دارند شاید در آینده بتوانند.حالا به هرجهت این افراد را میتوان به عنوان موفقترین افراد در اینستاگرام فارسی برشمرد که با تولید محتوای مناسب و جذاب و متناسب با فرهنگ ایرانی به موفقیت دست پیدا کردهاند ولی متاسفانه از این نمونهها بسیار کم است و اکثر ایرانیهایی که از صفحات اجتماعی برای معروف شدن و یا بهره اقتصادی استفاده میکنند یک صفحه پابلیک دارند که شروع به انتشار هر چیزی در آن میکنند. از عکس و ویدئوی خودشان تا پارتی و مهمانی و قلیان کشیدن و هیکل عضلانی و بینی عملی و اصرار بر طبیعی بودنش و دندان لمینیت و روابط عاشقانه و مزخرفات فلسفی در حالیکه بدون لباس به دوربین زل زدهاند.
در مقابل همان نمونه موفقی که به آن اشاره کردم یکی از خزترین و بی هنرترین و به نوعی بدنام ترین افراد از حیث اخلاقی در اینستاگرام به رقمی نزدیک یک میلیون فالوور رسیده است، در واقع این فرد که یکبار با انتشار یک ویدئو موسوم به پلیس فتا و دستگیری به واسطه انتشار عکس چندین دختر دستگیر شده بود و ابراز ندامت توام با اشک تمساح هم کرده بود در ورژن بازگشتی خودش در اینستاگرام نه تنها خبری از پشیمانی در اخلاق و کردارش دیده نمیشود بلکه با انتشار ویدئوهایی از رقصیدن، مشروب خوردن، مزخرف گفتن، فحاشی به دیگران، دعوا و بیان کلمات زشت و غیراخلاقی و حتی دستمایه قرار دادن فوتبالیستها، تحت هر شرایطی فالوور جمع میکند. این افراد به واسطه تعداد فالوور های چندصد هزارتایی دچار توهم سلبریتی بودن میشوند و شروع به تز دادن درباره هر چیزی میکنند. به واقع هر کسی که صفحات این افراد را فالو میکند در به وجود آمدن این توهم مقصر است.در مجموعه این رفتارها و عکس العملهای ما در قبال چنین افرادی است که میتواند در بعضی موارد حتی منجر به وقوع فاجعه شود.
بله، فاجعه! آنهم در حد اندازههای بین المللی هر چند به شخصه معتقدم که شهروند هر کشوری تحت تاثیر فرهنگ و قوانین آن کشور قرار دارد و اصولا هر رفتاری که از این اشخاص سر میزند چه منفی و چه مثبت به هیچ عنوان قابل اتصال به مردم کشور زاذگاه آن شخص نیست چرا که هر آنچه رخ داده است به واسطه سالها حضور و تاسی آن افراد از فرهنگ و قانون کشوری است که در آن رشد کردهاند لذا نه از مدال افتخار آوردن این افراد احساس غرور میکنم و نه از حرکات احمقانه آنها خجالت زده میشوم ولی متاسفانه در شرایط کنونی دنیا چنین دیدی ندارد، خصوصا وقتی پای ایران در میان باشد هر عمل غیر اخلاقی و غیر قانونی از جانب هرکسی که به نوعی به ایران مرتبط باشد تبعات رسانهای سنگینی برای نام ایران خواهد داشت.
خوب به موضوعی که در ابتدای بحث مطرح کردیم برگردیم : نسیم اقدم نجفی
این خانم صاحب یک صفحه در اینستاگرام و البته یک کانال در یوتیوب بود، یوتیوب به واسطه فیلتر بودن در ایران چندان مورد توجه کاربران اینترنت نیست و صرفا از این فضا برای دیدن ویدئو استفاده میکنند نه اشتراک و قراردادن ویدئوهای شخصی و ترجیحشان استفاده از اینستاگرام است. خانم نجفی یک صفحه در اینستاگرام داشت به نام نسیم سبز که البته چند ساعت پس از آن اتفاق توسط اینستاگرام بسته شد
او در صفحه خودش ویدئوهایی را با مضمون حفاظت از محیط زیست مبارزه با گوشت خواری، مخالفت با تجمل گرایی و ویدئوهایی با تم طنز به اشتراک میگذاشت. همانطور که میبینید موضوعاتی که در مرکز توجه این خانم قرار داشتند مسائل کاملا مهم و از معضلات زندگی بشر امروزی بودند اما واقعیتش این بود که خانم نجفی فاقد کوچکترین استعدادی در بحث ساخت کلیپهای سرگرم کننده بود. لحن صدا و حرکات این خانم به شدت نچسب بود و تمام ویدئوهایی که منتشر میکرد از یک تکنیک ساده تعویض بکگراند بهره می بردند. طبیعی ترین عکس العملی که سایر افراد جامعه به این کلیپها میتوانند داشته باشند نادیده گرفتن آنها وعدم توجه و فالو نکردن صفحه شخصی این فرد است. چراکه صفحات بسیار بهتر و آموزنده تر و جذاب تری در رابطه با حفاظت محیط زیست در همین شبکه اجتماعی اینستاگرام وجود دارد که اگر کسی دغدغه محیط زیست دارد میتواند آن صفحات را دنبال کند اما متاسفانه واکنش جامعه ما کاملا برعکس است. صفحه خانم نجفی روز به روز بر تعداد فالوور هایش افزوده میشود ویدئو های این خانم در صفحاتی که به تمسخر افراد اینچنینی میپردازد منتشر شود و طبق عادت دیرین کاربران اینستاگرام به دنبال صفحه اصلی خودش باشند تا آنجا را فالو کنند و هم چند فحش آبدار نثارش کنند و هم ویدئوهایی منتشر شده اش را به صورت داغ و تازه از صفحه خودش تماشا کنند.
خوب تا اینجا همه چیز جنبه فان و شوخی دارد. کسی پیدا شده که مدعی دفاع از حقوق حیوانات و محیط زیست است ولی ویدئوهای مسخرهای به اشتراک میگذارد پس برویم فالو کنیم تا بخندیم.
ولی متاسفانه خانم نجفی و امثال ایشان خیلی زود دچار این توهم میشوند که انسانهای محبوب و شناخته شده ای در بین مردم هستند و به اصطلاح سلبریتی شدهاند. به تز دادنهای بی سر و ته شان ادامه میدهند. ویدئوهایشان نه به واسطه جذابیت و فرهنگ سازی بلکه به خاطر تمسخر سازنده کلیپ چند صد هزار لایک و ویوو میخورند ولی آنها بی خبر از اصل ماجرا، بعد از مدتی تحمل کوچکترین مخالفتی با صحبتها و رفتارشان در فضای واقعی را از دست میدهند. رفتارشان در واقعیت همان میشود که در مجازی توهمش بر آنها مستولی شده است. این فرد اعمال محدودیت سنی بر ویدئوهایش را در یوتیوب تاب نیاورده است. چند ویدئوی مشابه و حتی غیراخلاقی تر در یوتیوب را میبیند که محدودیت سنی ندارند (نامناسب برای کودکان) به این توهم که او آدم مهمی است از این برخورد به جوش می آید و اسلحه دست میگیرد و به مقر یوتیوب میرود و چند نفر را زخمی می کند و بعد خودش را میکشد.
نمی دانم این خانم بیماری روحی خاصی داشته یا نداشته است(خودش در یکی از ویدئوهایش میگوید ندارد) ولی قطع به یقین تعداد فالوور ش در شبکه اجتماعی در به جود آمدن و یا تشدید بیماری روحیاش بی تاثیر نبوده است.
البته واضح است که نمیشود ویدئوهایی که در یوتیوب به اشتراک گذاشته میشود ندید، یعنی تا نبینیم از محتوایش خبر نداریم ولی میشود بعد از دیدن چندین و چند ویدئوی بی سر و ته و بی مزه از یک شخص بار دیگر به ویدئوهای منتشر شده از جانب همان شخص بی اعتنایی کرد. هر چند روی سخنم در اینجا بیشتر با کسانی است که این افراد را در صفحات مجازی دنبال می کنند. تعداد بسیار زیادی جوان با استعداد در کشورمان وجود دارد که به یک یا چند هنر در سطح عالی تسلط دارند، ساز می زنند، نقاشی میکشند، داستان مینویسند و در همین صفحات اجتماعی آثارشان را به اشتراک می گذارند ولی دریغ از 50 فالوور ! نوع نگاه ما به فضای مجازی غلط است. مسلم است که سرگرمی یک هدف اصلی در استفاده از این فضاها است، به جنبه های اقتصادی و علمی و گردشگری و سایر موارد هم هر کدام در مقاله ای جداگانه میشود پرداخت ولی اینکه به واسطه سرگرم شدن هر کسی را دنبال کنیم و موجبات ایجاد توهم سلبریتی در این افراد شویم در هیچ منطقی نمیگنجد. اصلا درک اینکه افراد عادی چرا باید صفحات پابلیک داشته باشند و خصوصیترین صحنههای زندگیشان را به اشتراک بگذارند برای شخص نگارنده سخت است. صفحاتی که مطالب علمی مفید به اشتراک میگذارند به زحمت پنج هزار دنبال کننده دارند ولی صفحه فردی که چندشترین رفتارهای اجتماعی را به جلوی دوربین به صورت زنده به اشتراک میگذارد نزدیک به هشتصد هزار نفر فالوور دارد. بی شک این شخص در یک جامعه ایدهآل باید در یک بیمارستان روح و روان بستری شود. هر چند درآمد این افراد بابت تبلیغات در صفحاتشان ماهانه بیش ازدهها برابر یک کارمند است و مسلما آنها برای حفظ این جایگاه و درآمد از هیچ کاری در صفحه اجتماعیشان دریغ نمیکنند حتی اگر اینکار تمسخر صدها هزار نفر را در پی داشته باشد ولی یک نفر را به فالوور های میلیونی آنها اضافه کند.
یکی از صحبتهای بسیار جالبی که در بعضی صفحات مجازی در مطرح شده است و اتفاقا می تواند بسیار مفید هم باشد تحریم کسب و کارهایی است که تبلیغات اجناس و خدماتشان را به صفحات این افراد واگذار میشوند یک پیج که از طرفداران کمپین محبوب احمقها را معروف نکنیم است در یک پست جالب نوشته بود تعداد فالوور های این افراد هر چقدر هم که باشد در مقابل تعداد کلی کاربران فضاهای مجازی بسیار کم است لذا هر کدام از کاربران فضای مجازی به محض مشاهده تبلیغ یک محصول توسط این افراد آن بیزنس و محصول را تحریم کنند. هر چند این موضوع تا حدودی بیرحمانه است و صاحب یک تجارت صرفا به دنبال دیده شدن محصولش است اما از این جهت که رعایت مباحث اخلاقی در تبلیغات یک موضوع مهم و قابل تامل است، شاید بد هم نباشد که ما هم با پیوستن به این کمپین تلنگری به تمام کسانی که به هر طریقی باعث ادامه روند بی اخلاقی این افراد در شبکههای مجازی میشوند بزنیم
پس آیا وقت آن نرسیده که همین الان به صفحه اینستاگرام خودمان سر بزنیم و ببینیم که چه تعداد از افراد اینچنینی را فالو داریم و چقدر در اتفاقات ناگواری که این مجانین در آینده میتوانند رقم بزنند شریکیم؟
لطفا احمقها را معروف نکنیم، همین حالا یک گام مثبت بردارید و چند نفر از این افراد را برای همیشه فراموش کنید.
در سیارک بخوانیم: