چگونه سلما هایک برای نقش فریدا کالو ، مدونا را دور زد

در

سلما هایک در فیلم فریداعکس فریدا   هنرمند Frida Kahlo و  بازیگر نقش فریدا کالو   سلما هایک

فیلم فریدا کالو

66 سال پیش ، در 13 ژوئیه 1954 ، هنرمند افسانه ای مکزیکی ، فریدا کالو درگذشت. بسیاری نامی از این هنرمند مشهور نشنیده بودند به ویژه در میهن فریدا (مکزیک)   به همین دلیل استودیوهای هالیوود به مدت 15 سال با ترس از عدم موفقیت از اجرای این پروژه خودداری کردند. و تنها سلما هایک مکزیکی سرانجام توانست به عنوان تهیه کننده و مجری نقش اصلی یکی از افراد مشهور تاریخ مکزیک،  استودیوهای هالیوود را راضی به ساختن فیلم کند. با این حال ، چگونه سلما   مجبور شد خودش با مدونا برای نقش فریدا کالو  رقابت کند! قبل از سال 2002 ،   فیلم فریدا کالو  با کارگردانی جولی تایمور ساخته شد.

 

سلما هایک در فیلم فریدا
جولی تایمور و سلما هایک در   فریدا کالو فیلم    2002

 

به دهه 1980 برمی گردد. تهیه‌کننده نانسی هاردین پس از انتشار هایدن هیررا ، کتابی درباره زندگی فریدا کالو نوشت. اما در تمام استودیوهای هالیوود از ساخت فیلم بر منبای این کتاب امتناع ورزیدند ، زیرا حتی هموطنان  فریدا كاهلو  مدتها بود نام این هنرمند را فراموش کرده اند و هیچ کس اعتقادی نداشت که فیلمی درباره او مورد توجه مخاطبان انبوه قرار خواهد گرفت. در طول دهه 1990 آنها به این پروژه بازگشتند ، اما دوباره آن را متوقف کردند. مذاکراتی با کارگردانان پدرو آلمودووار و فرانسیس فورد کاپولا انجام شد و مدونا مدعی اصلی بازی بود که مجموعه بزرگی از نقاشی هایش را جمع آوری کرد و مدت ها آرزو داشت که او  در این فیلم بازی کند. با این حال ، این نقش را به دست نیاورد.

 

سلما هایک در فیلم فریدا

سلما هایک در فیلم فریدا و نمونه اولیه قهرمانش

بازیگر نقش فریدا

فریدا (فیلم)  تنها پس از آنكه كارگردان جولی تایمور آن را به دست گرفت ، انجام شد. به گفته تهیه کنندگان ، فقط او می توانست فضای مناسب را بازآفرینی کند و روحیه فرهنگ ملی مکزیک را منتقل کند ، برای این کار اعضای خدمه فیلم  فریدا 2002  از مکزیک نیز به کار دعوت شدند. اما در عین حال ، کاندیداتوری بومی این کشور ، سلما هایک ، برای نقش اصلی باعث ایجاد شک و تردید در بین تولید کنندگان شد. در آن زمان ، او قبلاً 10 سال در هالیوود بازیگر بود و بازی می کرد ، اما هنوز هیچ نقش اصلی را به عهده نداشت ، علاوه بر این ، زیبایی این بازیگر برای سازندگان فیلم بیش از حد روشن و جذاب به نظر می رسید ، زیرا فریدا را می توان کاریزماتیک تر از جذاب نامید. هنرمندان آرایش باید به سختی تلاش می کردند تا تصویر  و  اندام سلما هایک  را به قهرمان خود  فریدا  نزدیکتر کنند.

 

سلما هایک در فیلم فریدا

بازیگر نقش فریدا   سلما هایک ، 2002

 

سلما هایک به سادگی برای  این نقش وسواس داشت و توانست تهیه‌کنندگان را متقاعد کند که او باید در  فیلم frida  ، نقش فریدا را بازی کند. این بازیگر بعدا گفت: " در آن زمان برای یک بازیگر مکزیکی تصور وارد شدن به هالیوود غیرقابل تصور بود. و گرچه ثابت کردم که اینگونه نیست ، اما من هنوز کسی نبودم. یکی از نیروهایی که من را برای ادامه کار خود مصمم کرد ، داستان فریدا کاهلو بود. در عصر طلایی نقاشی دیواری مکزیک ، فریدا نقاشی هایی ایجاد کرد که با وجود شک و تردید شجاعت ابراز خود را داشت. بزرگترین هدف من این بود که داستان فریدا را بگویم. برای به تصویر کشیدن زندگی این هنرمند خارق العاده و نشان دادن سرزمین مادری من در مکزیک برای غلبه بر کلیشه ها" این سلما هایک بود که توانست جولی تایمور را متقاعد کند که این پروژه را بر عهده بگیرد و او خود یکی از تهیه کنندگان  فیلم سینمایی فریدا   شد و ادوارد نورتون و آنتونیو باندراس را ترغیب کرد که در آن بازی کنند.

 

سلما هایک در فیلم فریدا

عکس از فیلم فریدا ، 2002

 

سلما هایک این نقش در  فیلم سینمایی فریدا کالو  را ماموریت خود می دانست - پیش از آن ، او از پیشنهادهایی که دریافت کرده بود راضی نبود. سلما هایک اعتراف کرد که مدت طولانی است که باید با کلیشه های هالیوود جنگید که بازیگران تبار اسپانیایی منحصراً با نقش خدمتکار در ارتباط هستند یا نقش های ثانویه ای را به دست می آورند که از ظاهر تیره آنها سوءاستفاده می کنند. فریدا نه تنها برای او به فرصتی تبدیل شد تا بتواند یک نقش اصلی جدی و پیچیده را بازی کند ، بلکه کاری را برای کشورش انجام دهد. این بازیگر بارها گفته است که همیشه با مکزیک احساس ارتباط داشته و خود را میهن پرست می داند.

 

سلما هایک در فیلم فریدا

عکس از فیلم فریدا ، 2002

 

فیلم  فریدا  بسیار روشن و رنگارنگ بود. جولی تایمور موفق به بازآفرینی طعم بی نظیر مکزیکی و انتقال تراژدی زندگی و کار این هنرمند شد. تصویربرداری تمام عیار در مکزیک انجام شد ، کپی دقیقی از "خانه آبی" در استودیوی فیلم ساخته شد ، که در آن فریدا زندگی می کرد (خانه اصلی او به موزه تبدیل شد و یلمبرداری در آنجا ممنوع است). استفاده از رنگهای روشن ، اشباع و متضاد توسط خود طبیعت مکزیکی دیکته شده بود و رنگ بوم های فریدا هم که کلا رنگارنگ است. "تصاویر زنده" در این فیلم بازسازی شد: از آنجایی که نقاشی این هنرمند زندگی نامه ای است ، تایمور می خواست بازتاب روند ایجاد نقاشی ها و "احیای" برخی از آنها ("دو فریدا" ، "ستون شکسته" ، "خود پرتره با موهای کوتاه شده") را دقیقاً بازآفرینی کند. با کمک فضای داخلی ، لباس و آرایش.

 

سلما هایک در فیلم فریدا

عکس از فیلم فریدا ، 2002

 

چند سال پیش ، سلما هایک مقاله ای با عنوان "هاروی وینشتین و هیولای من" نیز منتشر کرد که اعتراف کرد که وی در هنگام فیلمبرداری از  فیلم فریدا  مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. استودیوی میراماکس به سرپرستی برادران وینشتاین در این پروژه شرکت داشت. تهیه‌کننده پس از رد شدن ، گفت كه این نقش را به بازیگر دیگری می دهد. سپس سلما هایک به وکلا متوسل شد و از حق ستاره شدن در این فیلم دفاع کرد. اما در همان زمان ، وینشتاین برای او شرایط تقریباً غیرممکنی فراهم کرد: بازنویسی فیلمنامه ، یافتن بودجه اضافی و ترغیب بازیگران مشهور برای بازی در نقش های اپیزودیک. با کمک ادوارد نورتون ، بازیگر زن از این شرایط عبور کرد. اما وقتی فیلمبرداری و ویرایش تمام شد ، وینشتین گفت که وی به فیلم  اجازه اکران نخواهد کرد. سلما هایک گفت: "از نظر او ، من بازیگر ،  نبودم. .... اگرچه سرانجام فریدا موفق به کسب دو اسکار شد .

 

سلما هایک در فیلم فریدا

سلما هایک به عنوان فریدا ، 2002

 

در دهه 1980 علاقه زیادی به کارهای فریدا پیدا شد ، اما پس از اکران این فیلم در سال 2002 گفته شد که قهرمان او به مکزیک بازگشت ، زیرا حتی بیشتر  از  این هنرمند در خارج از کشور و وطن خود شناخته شده بود. سلما هایک گفت: " شرم بر من ، من ، مکزیک ، فریدا را نمی شناختیم. برای اولین بار که از یک دوست درباره آن شنیدم ، به آلبوم نگاه کردم و فکر کردم: چه عکس وحشتناکی است. اما من تحت تأثیر این تصاویر قرار گرفتم ، شروع به تلاش برای نفوذ به آنها کردم و در نهایت فهمیدم که چیست.

 

سلما هایک در فیلم فریدا

 

فهمیدم که فریدا زنی کاملاً مستقل و بدون ترس است. او شجاعت این را داشت که خودش باشد. و این به ویژه در کشوری مانند مکزیک آسان نیست. علاوه بر این ، در زمان اوج نقاشی دیواری - کار غول هایی مانند دیگو ریورا و دیوید سیکیروس ، اگر خود را به چهره های اول محدود کنیم. هیچ کاری ارزشی بین کارهای  این نقاشان مشهور را نداشت و نهایتا تبدیل به حق کی ازنقاشی های آن ها میشد.

 

سلما هایک در فیلم فریدا

اما این زن كوچك کار كسی را كپی نكرد و كاملاً جداگانه ایده های خودش را داشته است ، اصلاً تحت تأثیر این مردان قدرتمند و حتی در سایه آنها  هم نبود. فریدا نمی توانست این موضوع را تحسین کند. حتی در وطن خود ، فریدا برای مدت طولانی آنقدر مشهور نبود - به هر حال ، مانند سیکیروس یا ریورا نبود. فقط در اواخر دهه 80 در خارج از مرزهای مکزیک در مورد انها شروع به صحبت شد. امروز صدها کتاب و آلبوم درباره فریدا منتشر شده است ؛ نقاشی های او با پول های دیوانه واری فروخته می شود. او بدون توجه به ملیت ، گرانترین نقاش بین همه هنرمندان آمریکای لاتین و  همه زنان هنرمند جهان است"

 

سلما هایک در فیلم فریدا

 

فیلم فریدا  در چندین گروه نامزد اسکار شد و دو تندیس برای بهترین آرایش و بهترین موسیقی اصلی برای این فیلم دریافت کرد. و گرچه سلما هایک ، نامزد دریافت جایزه به عنوان بهترین بازیگر زن ، اما هنوز هم اسکار دریافت نکرد ، اما این کار را پیروزی خود قلمداد کرد ، زیرا فریدا در آغاز قرن بیستم بود. نه تنها در این هنرمند بلکه در کشورش نیز باعث افزایش علاقه شدیدی شد و این بازیگر زن به عنوان یک ستاره تمام عیار هالیوود شناخته شد.

 

سلما هایک در فیلم فریدا

 

سلما هایک گفت: " در ابتدا ، مدت طولانی ، هیچ کس نمی خواست فیلمی درباره هنرمندان  مکزیکی تهیه کند. حتی مدونا که برای محبوب کردن فریدا کار زیادی کرد و می خواست  نقش فریدا را در  فیلم کالو  بازی کند ، نتوانست این پروژه را به ثمر برساند. اما اکنون بسیاری می گویند: "ما می خواهیم به این کشور عجیب برویم ." محبوبیت پدیده ای از آثار فریدا در زمان ما حتی نام کالوئیسم را گرفت .

 

سلما هایک در فیلم فریدا

بازیگران فیلم فریدا  سلما هایک به عنوان فریدا ، 2002

بازیگران فیلم فریدا

سلما هایک در نقش فریدا کالو
آلفرد مولینا در نقش دیه‌گو ریورا
جفری راش در نقش لئون تروتسکی
میا مایسترو در نقش کریستینا کالو
اشلی جاد در نقش تینا مودوتی
آنتونیو باندراس در نقش داوید آلفارو سی‌که‌ایروس
ادوارد نورتون در نقش نلسون راکفلر
دیه‌گو لونا در نقش الکزاندو گونزالس آریاس
مارگریتا سنز در نقش ناتالیا سدوا تروتسکی
پاترشیا ریس اسپیندولا در نقش ماتیلدا کالو کالدرون
کورنبرگ ریس در نقش گیلرمو کالو
والریا گولینو در نقش گوآدلوپ مارین
عمر رودریگر در نقش آندره بروتون
فلیپ فلوپ در نقش ژان ون‌هاینورت
سافرون باروز در نقش گریس
کارین پلاندیت در نقش ژوزفین بیکر

فیلم سینمایی فریدا کالو

فریدا 20 ساله بود که با مشهورترین هنرمند مکزیک، دیگو ریورا، میانسال، ثروتمند و فاسد ازدواج کرد. تنها چند سال دیگر، او پاریس را فتح خواهد کرد و همه روزنامه های آمریکایی درباره رسوایی راکفلر او خواهند نوشت.

داستان های عاشقانه متعدد آنها مانع از تسخیر جهان آنها نمی شود، اما آیا آنها می توانند یکدیگر را رام کنند؟

 

کاربر گرامی اگر به نقد فیلم فریدا علاقمند هستید به  نقد فیلم فریدا  در نظرات کاربران ، مقاله سلما هایک در مورد انتقال به آمریکا و کار در فیلم فریدا می گوید و نقاشی "دیگو ریورا" که بحث راجع به آن تا به امروز ادامه دارد ۱۲ نقاشی را بخوانید.

نظرات

۱۴۰۰/۸/۱۹من، شاید، سرنوشت زنی سرسخت تر از فریدا کالو را نمی شناسم. این فیلم فوق العاده درباره این موضوع است. فریدا کالو شخصیتی متعصب، قطعا قوی، با شخصیتی دشوار است. زن آتش است احتمالاً این آتش به او اجازه داد تا در برابر تمام ضربات سرنوشت مقاومت کند. سلما هایک برای این نقش عالی بود. سبزه داغ واقعاً شبیه فریدا واقعی است. علاوه بر این وضعیت وحشتناک تصادف، فریدا مجبور شد تمام عمرش خیانت همسرش دیگو ریورا را تحمل کند. مرد، به بیان ملایم، به دور از خوش تیپ بود، اما در زندگی واقعی (مانند فیلم) بسیاری از زنان او را دوست دارند. با وجود تمام ماجراجویی‌هایم، به جرات می‌توانم فرض کنم که دیگو واقعاً فقط فریدا را دوست داشت. زن بیچاره همه چیزهایی را که ممکن است به سرنوشت انسان بیفتد تحمل کرده است: تصادف، عقیم شدن، خیانت و در نتیجه مرگ زودهنگام. با وجود این، فریدا همیشه مثبت است و عطش زندگی دارد. آثار فریدا آغشته به درد است، او هر یک از زخم هایش را در آثارش توصیف کرد. قبل از دیدن فیلم، به شما توصیه اکید می کنم که با آنها آشنا شوید، بخوانید. و سپس فیلم را تماشا کنید.

۱۴۰۰/۸/۱۹"ببینید دکتر، من از شما اطاعت کردم. من از رختخواب بلند نشدم." به نظرم اولین باری که فریدا را دیدم در 12 سالگی بود و از آن زمان به بعد مرتب تماشا کردم. و هر بار به طور تصادفی. زمانی است که میل به دیدن دوباره این فیلم باورنکردنی را دارم که در تلویزیون پخش می‌شوم. و امروز دوباره به طور اتفاقی با آن روبرو شدم. چنین فیلم رنگارنگ، روشن و موزیکال، با همه رنگ های غنی اش، نسبتاً غم انگیز، تراژیک و دلخراش است. در اینجا می توان بی پایان درباره سلما صحبت کرد، تصور بازیگر دیگری در این نقش دشوار خواهد بود. چنان با خلق و خو، سرزنده، عجیب و غریب، شما با او شادی می کنید، وقتی اولین قدم هایش را پس از یک تصادف وحشتناک برمی دارد، با او در مورد از دست دادن فرزند و خیانت یک فرد محبوب گریه می کنید. یکی از صحنه‌های مورد علاقه من زمانی است که فریدا، برخلاف اصرار دکتر، به نمایشگاه خودش می‌آید که مدت‌هاست در کشور مادریش منتظرش بوده است. قدرت ذهن، و اراده او را حتی در پایان، زمانی که "بدن خائن" به طور کامل از اطاعت امتناع می ورزد، رها نمی کند. و اینجاست، در حلقه دوستان فداکار، ستایشگران استعداد و گرانبهاترین فرد، برای آخرین بار سرگرم می شود، می نوشد و می خندد. هر بار پس از پایان تماشا، من بارها و بارها وارد مطالعه بیوگرافی او می‌شوم، تصاویری را که در آن درد و ناامیدی خود و حتی افرادی را که نمی‌شناخت، منعکس می‌کند، تجدید نظر می‌کنم. من عکس‌های زندگی او را بازبینی می‌کنم: اینجا فریدا و دیگو است و فریدا و تروتسکی. و هر از گاهی من از اینکه دقیقاً همه اینها روی صفحه نمایش منعکس شده است خوشحال می شوم: صحنه، لباس، مدل مو و آرایش. شاید لذت وحشیانه من از این فیلم ناشی از عشق من به ژانر بیوگرافی باشد. اما، من به شما اطمینان می دهم، نمی توان نسبت به او بی تفاوت ماند.

۱۴۰۰/۸/۱۹ فریدا کالو یک زن افسانه ای است. هنرمند. فرد فوق العاده و عمیق است به طوری که درک نکردن یا در آغوش نگرفتن او غیرممکن است. خودش را به هر چیزی که برایش عزیز بود داد. به طور کامل به خلاقیت، خانواده، شوهر تعلق داشت. و او تقریباً هرگز به خودش تعلق نداشت. او بسیار ناراضی بود و رنج زیادی کشید. اما فریدا به همان اندازه خوشحال بود. همه نخواهند فهمید. او فقط دوست داشت زندگی کند. خود زندگی او را خوشحال کرد. نام او مترادف با آزادی، شجاعت، عطش زندگی و قدرت است. داستان با فریدا کالو 18 ساله (سلما هایک) شروع می شود. در آن زمان بود که تصادف ناگوار برای همیشه زندگی دختر را به قبل و بعد تقسیم کرد. سلامتی به شدت تضعیف شد. شکستگی ها و جراحات زیادی هنرمند را به تخت و سپس به ویلچر زنجیر کرد. در این دوره بود که او شروع به کشیدن زیادی کرد ، عمدتاً خودنگارهایی که در رختخواب دراز کشیده بودند. اما با وجود همه چیز، فریدا باز هم شروع به راه رفتن کرد. سپس ملاقات سرنوشت ساز با هنرمند مشهور دیگو ریورا (آلفرد مولینو) که بعداً آن را دومین فاجعه زندگی خود نامید. وقتی آنها ازدواج کردند، او فقط 20 سال داشت. نه اختلاف سنی زیاد، و نه این واقعیت که ریورا یک زن ستیز و زن پرست بود، نتوانست فریدا را از دوست داشتن او باز دارد. من تحسین خودم را برای تاریخچه رابطه دیگو و فریدا به اشتراک نمی گذارم. آنها در واقع دوست، شریک بودند، اما نه همسر یا خانواده. احساسات متضاد هر روانشناس به راحتی چنین رابطه ای را سمی می خواند. آنها در تمام زندگی فریدا را آزار دادند، اما او نمی توانست غیر از این احساس کند. درد همیشه بخشی از آن بوده است. همه چیز در این فیلم عالی است، فقط یک اما برای من وجود دارد. البته زندگی آدمی مثل فریدا رو تو 2 ساعت نمیشه نشون داد.

۱۴۰۰/۸/۱۹عالی! برای من در این فیلم همه چیز همزمان بود. حتی کمی شرمنده بودم که قبلاً در مورد این زن اطلاعات کمی داشتم. اول، سرنوشت بسیار جالب فریدا کالو: ازدواج دشوار، خلاقیت، دیدگاه های سیاسی، ضربه روحی. می خواستم بگویم که شما می توانید بر اساس بیوگرافی او فیلم بسازید، اما یک لحظه صبر کنید... سلما هایک به سادگی غیرقابل مقایسه است. او با بازی خود باعث عشق، نفرت، رنج و شادی همراه با قهرمان خود شد. اما دیگر بازیگران هم از این قافله عقب نماندند. موسیقی عالی است، من حتی آماده هستم که آن را جداگانه گوش کنم . معلوم می شود که من قبلاً قسمت های زیادی را خارج از چارچوب فیلم دیده ام، زیرا از نظر تأثیر احساسی آنها به سمت فیلم های کوتاه تمام عیار کشیده می شوند. صحنه تصادف استعاره ای از زندگی خود فریدا را منعکس می کند: وحشتناک است، اما با ذوق و سبک زیبایی شناسانه فیلمبرداری شده است که با کوچکترین جزئیات تنظیم شده است، که به ناچار احساسات متناقضی را تجربه می کنید، زمانی که به طرز دیوانه کننده ای زیبا هستید، اما قلب شما از غم می شکند. و صحنه بار؟ انتقال چنین طیفی از عواطف عملاً بدون کلام بسیار حیرت انگیز است. به علاوه، بعد از فیلم، من شروع به درک بیشتر نقاشی‌های او کردم، و حتی کمی ترسناک می‌شوند. قوی ترین زن!

۱۴۰۰/۸/۱۹نقد فیلم فریدا // من کار فریدا کالو را دوست ندارم. این زن مطلقاً آن نوع هنرمندی نیست که با آثارش بازخورد عاطفی یا لذت زیبایی شناختی را در من برانگیزد. اما، با این وجود، او نماینده آن نوع از خالقانی است که به نظر من زندگی آنها بسیار غنی تر و دراماتیک تر از میراث هنری به جا مانده از آنها بود. با داشتن دانش نسبتاً ناچیز از شخصیت پیچیده این هنرمند ، با این وجود تصمیم گرفتم فیلم "فریدا" به کارگردانی جولی تیمور را تماشا کنم و در سال 2002 نسبتاً دور روی پرده ها منتشر شد. این نقاشی یک دوره زمانی نسبتاً طولانی را در بر می گیرد، از تحصیلات دانشگاهی فریدا تا سازماندهی یک نمایشگاه بزرگ در زادگاهش در مکزیکو سیتی، کمی قبل از مرگ هنرمند در سال 1954. این فیلم روی یک اثر یا روابط شخصی تمرکز نمی کند - روایتی زنده است که در آن تجربیات درونی کالو با فشار دشواری های بیرونی آمیخته می شود که در مجموع این زن را به عنوان یک فرد و به عنوان یک حرفه ای شکل می دهد. من وارد جزئیات زندگی نامه او نمی شوم، فقط می گویم که این فیلم یک قصیده مداوم برای زندگی است. فریدا که در جوانی از یک تصادف جان سالم به در برده بود ، دوباره راه رفتن را یاد گرفت ، در تمام زندگی خود از درد وحشتناکی رنج می برد ، اما تمام مدت مشغول تحقق جاه طلبی ها و رویاهای خود بود. او هر روز با خودش، با بدنش می جنگید، به خوبی می دانست که در نهایت پیروز نخواهد شد. اما هنرمند همه کارها را انجام داد این نه تنها فیلمی درباره میل پرشور به زندگی است، بلکه درباره برخورد دو زن مختلف در درون یک فرد نیز است. کسی که می خواهد یک زندگی آرام آرام در احاطه یک شوهر و فرزندان فداکار، و کسی که آرزو دارد بالاتر از همه باشد، برای یافتن صدا و توانایی عمل مستقل. زن ترسو درون فریدا به تدریج در حال مرگ است و نمی تواند تمام بدبختی های جدیدی را که مانند برف روی سرش فرود آمده است تحمل کند، اما هر چه زن اول ضعیف تر شود دومی قدرتمندتر می شود که مشکلات را عاملی برای تعدیل می داند. با این وجود، هر دوی این شخصیت ها نمی توانند یکی بدون دیگری زندگی کنند، مبارزه می کنند، آنها در هم تنیده می شوند و فریدا را هم همسری می کنند که عاشقانه عاشق شوهر خیانتکارش است و هم شغلی را که رویای پیروزی نقاشی هایش را در سر می پروراند. این فیلم به خوبی نشان دهنده دوگانگی طبیعت این زن است و مسیر زندگی او را برای بیننده قابل درک تر می کند. این فیلم نه تنها از نظر داستانی، بلکه از نظر بصری نیز خوب است. زیبایی شناسی، بیان خاصی از مکزیک به طرز دیوانه کننده ای دقیق و واضح منتقل می شود و حتی دراماتیک ترین لحظات فیلم را نیز درخشان می کند. رقص ها و آهنگ های پرشور و پر از فشار احساسی با روایت آمیخته می شود و نه تنها محیطی را نشان می دهد که اقامت در آن تأثیر زیادی بر شخصیت اصلی داشته است، بلکه به طور کلی نشان دهنده ویژگی های ملی مکزیکی ها، فرهنگ آنها است. البته فیلم بدون کار بازیگری متقاعد کننده نمی توانست اتفاق بیفتد. سلما هایک که نقش اصلی را بازی می کرد، در کاری که انجام می دهد به طرز دیوانه کننده ای صادق است. اگرچه او فاقد مردانگی ذاتی در فریدا واقعی است، اما تصویر عاشقانه و در عین حال سختی که او روی صفحه ایجاد می کند واقعاً زیبا است. آلفرد مولینا از او عقب نمی ماند و عشق زندگی خود را بازی می کند - هنرمند دیگو ریورا. این بازیگران به ظاهر نامتجانس واقعاً نقش های خود را اجرا می کنند. شخصیت های اپیزودیک نیز کنجکاو هستند. به عنوان مثال، جفری راش در نقش لئون تروتسکی، ادوارد نورتون در نقش حامی هنر نلسون راکفلر، آنتونیو باندراس به عنوان دوست نزدیک خانواده ریورا. همه آنها تنها برای چند دقیقه روی صفحه ظاهر می شوند، اما همچنان با حضور خود جذابیت خاصی به تصویر می بخشند. پس «فریدا» یک فیلم بیوگرافی واقعاً شایسته است که داستان فریدا کالو را به گونه ای بیان می کند که هر طور که بیننده با او و کارش رفتار کند، همه باید نسبت به او احساس همدردی و احترام کنند. آیا این وظیفه اصلی همه فیلم های زندگی نامه ای نیست؟

۱۴۰۰/۸/۱۹نقد فیلم فریدا .... این فیلم در مورد پیشرفت فریدا کالو به عنوان یک فرد، زن و هنرمند به ما می گوید. همانطور که این فیلم نشان می دهد، فریدا فردی بسیار سخاوتمند بود، زیرا او رهبر انقلابی قرن بیستم، لئون تروتسکی و همسرش را در زمانی که نیاز به پناهندگی داشتند، به خانه خود برد و همچنین به این دلیل که خواهرش را هنگام عشق ورزی با همسرش دیگو بخشید. مشخصه او قدرتی بود که با عواقب ضربه روحی پس از تصادف زندگی کرد. همانطور که دیگو خاطرنشان کرد، به عنوان یک هنرمند، کار او به طرز شگفت انگیزی احساسات مخالف را با هم ترکیب کرد. او هم هنرمند بود، اما همسرش را با استعدادتر می‌دانست، زیرا او از ته دل نقاشی می‌کشید و این برای او یک معجزه واقعی بود، در حالی که از آنچه در مقابلش می‌دید نوشت. از سوی دیگر، لئون تروتسکی گفت که احساسات نقاشی های او به همه ما نزدیک است، زیرا از درد و تنهایی تشکیل شده است. اما خود فریدا ارزیابی خوبی از کارش را دوست نداشت و آن را چاپلوسی تلقی کرد. به نظرم رسید که او میهن پرست است، زیرا فریدا از همه کشورهایی که بازدید کرده بود به وطن خود، به مکزیک بازگشت، و در آنجا بود که می خواست نمایشگاهی ترتیب دهد که تمام عمر منتظر آن بود. نویسندگان فیلم، به نظر من، موفق شدند زندگی فریدا کالو را فاش کنند: رشد شخصی و خلاقانه و روابط او با مردم. من فیلم را به همه کسانی که به زندگی یک هنرمند علاقه مند هستند و می خواهند دانش خود را در این مورد عمیق تر کنند توصیه می کنم.

۱۴۰۰/۸/۱۹می خواهم به بازیگر نقش فریدا سلما هایک اشاره کنم. صادقانه بگویم، من انتظار چنین بازی شگفت انگیزی را از او نداشتم. علاوه بر شباهت چشمگیر و ظاهر و هیکل ساده جذاب، اندام سلما هایک (نمی توانم به این نکته توجه نکنم)، او بسیار باورپذیر و قوی بازی کرد. آلفرد مولینو که نقش شوهر دوست داشتنی و خیانتکار دیگو ریورا را بازی می کرد نیز بسیار راضی کننده بود. به نظرم نقش فاتح دل زنان را عالی بازی کرد. خب فضای خود فیلم قابل توجه است. این مملو از لباس های مکزیکی، موسیقی، سبک زندگی است که بسیار جذاب است و طعم خاص خود را به ارمغان می آورد. به طور کلی، فیلم بسیار واقع گرایانه، نسبتاً پرشور (همانطور که شخصیت های اصلی بودند) و از همه مهمتر برای کسانی که شاید بیش از حد به سلامتی، مشکلات وسواس دارند و فراموش می کنند که به زندگی ادامه دهند، انگیزه بخش است.

۱۴۰۰/۸/۱۹ فیلمی شگفت انگیز، تاثیرگذار، اما نه آزار دهنده روح. این برای سینماتوگرافی بسیار نادر است: به هر حال، فیلم‌های نافذ زیادی فیلم‌برداری شده‌اند، اما تعداد بسیار کمی روی روح و روان تاثیر می‌گذارند. فیلم فریدا کالو باعث شد به این موضوع فکر کنم که جامعه محدودیت های زیادی در زندگی هر یک از اعضایش ایجاد می کند. با تربیت فرزندانمان، درک درستی از کارهایی که نباید انجام داد، غیراخلاقی، شرم آور و غیره را در آنها قرار می دهیم. آیا فکر نمی کنیم که برای بسیاری، این محدودیت ها کشنده می شوند؟ این فریدا است: با چنین ضربه شدیدی روبرو شده و محکوم به زندگی با عواقب آن تا پایان عمر است. به طوری که اگر خودش همه آنچه را که ممکن است از زندگی نمی گرفت، قطعا به او اختصاص نمی یافت... بیشتر به دیگران، در شرایط مساوی، زندگی یک معلول را می گذراند و فریدا زندگی می کرد. اما این شگفت انگیز و بسیار مؤید زندگی است. البته، استعدادش تحت تأثیر قرار گرفت و به جلو رانده شد، و این استعداد زندگی کردن بود. هر کاری که او انجام می دهد، همه چیز واقعی است، با ذوق، با تمام قوا: فریدا کالو فریاد می زند، می رقصد، عشق می ورزد.. فیلم سینمایی فریدا کالو یک فیلم پرشور است که در آن همه چیز با احساس اتفاق می افتد، احتمالاً به همین دلیل است که روح ما را لمس می کند. به نظر من رابطه فریدا با شوهرش خیلی صادقانه است، دیگو در مقابل او چندان مقصر نیست. اولاً او واقعاً همیشه فریدا را دوست داشت و ثانیاً به او قول نداد که یک شوهر وفادار باشد. دیگو تا جایی که می توانست زندگی می کرد و زمان زیادی طول کشید تا تغییر کند. جای جداگانه ای در فیلم توسط نقاشی، تصاویر خارق العاده اشغال شده است. از طریق آنها معنای آنچه اتفاق می افتد منتقل می شود و طرح به طرز باورنکردنی واضحی منتقل می شود. چرا مراسم تشییع جنازه یا دستکاری پزشکان را نشان دهید: چند طرح زنده و همه چیز واضح و در عین حال بسیار بسیار جالب است. با تشکر از سلما هایک، با تشکر از سایر بازیگران، با تشکر از کارگردان. این یک فیلم فوق العاده در مورد این واقعیت است که شما باید همیشه، در هر لحظه زندگی کنید، حتی اگر تلخ باشد!

۱۴۰۰/۸/۲۰نقد فیلم فریدا // فیلمی باورنکردنی . مکزیک آفتابی، طبیعت پر جنب و جوش، معماری جنوبی، لباس های روشن و رنگارنگ زنان، سامبررو، تکیلا در کنار رودخانه، و در پس زمینه همه اینها، داستان دلخراش و غم انگیز زندگی زنی قهرمان که تمام رنج های جسمی غیرقابل تصوری را تحمل کرده است. زندگی و توانست از طریق هنر خود راهی برای خروج پیدا کند. فریدا را باید تحسین کرد. بسیاری به جای او تسلیم می‌شوند، دست از جنگ بر می‌دارند و وجود کسل‌کننده یک معلول را که مانع و سرباری برای خویشاوندانشان می‌شود، به خاطر می آورند. اما فریدا نه! بله، زندگی به او رحم نکرد، اما این فریدا بود که شرایط خود را به زندگی دیکته کرد. فریدا گاهی اوقات افراط می کرد، اما حق داشت. تمام نقاشی های او از درد او اشباع شده بود ، واضح ، بسیار گویا بود و منعکس کننده همه وقایعی بود که در زندگی او رخ داد. و این فیلم شبیه عکس فریدا بود - غم انگیز، اما روشن و رنگارنگ، اشباع از شور و درد، و به سادگی زیبا. تشکر ویژه از بازیگرانی که این داستان را به ما دادند. سلما هایک درنقش خود عادت کرده است، معلوم شد فریدا واقعی است، همانطور که هست. چقدر تلاش، احساس، روح، کار باید می شد تا اینقدر درخشان و متقاعد کننده بازی کرد! نمی‌دانم سلما نقش‌های جدی دیگری هم دارد یا نه، اما فریدا برای نابغه بودن کافی است. لذت، تحسین و هیچ چیز دیگر! آلفرد مولینا - دیگو ریورا، همچنین یک شخصیت بسیار درخشان، یک شوهر خیانتکار با شخصیت بد، که با وجود تمام تمایلات بدش، همچنان به همسرش عشق می ورزد. داستان عشق آنها با شدت احساسات و عمق احساسات چشمگیر است که به لطف آن با وجود تمام دردی که برای یکدیگر ایجاد کرده اند بارها و بارها به هم نزدیک می شوند. عشق به این زوج با شدیدترین رنج همراه است، اما در غیر این صورت نمی توانند. از همه چیز در فیلم شگفت زده می شوید - داستان خود فریدا، بازی مبتکرانه بازیگران، فیلمبرداری فوق العاده زیبا، صحنه های قوی دلخراش. این فیلم برای همه ارزش دیدن دارد، حتی کسانی که علاقه ای به نقاشی ندارند. فقط ببینم تسلیم نشدن و جنگیدن تا آخر یعنی چی؟ و فقط برای دیدن یکی از بهترین فیلم های بیوگرافی زمان ما.

۱۴۰۰/۸/۲۰نقد فیلم فریدا . همانطور که قبلاً در جایی ذکر شد - فیلم به شیوه هالیوودی، پویا و تماشایی فیلمبرداری شده است، به این معنی که چنین فیلم هایی چیزی "عالی" را به کسانی که نمی دانند معرفی می کنند، اما به کسانی که می دانند می توانند توهین کنند. کل فیلم عمق فریدا را آشکار نمی کند، فقط پرده را باز می کند... بنابراین. از آنجایی که اکثر ما نمی دانیم، پس بررسی از همان نقطه نظر خواهد بود. سلما هایک یک بازیگر فوق العاده است، یک بازی شگفت انگیز که همیشه مشخصه او است. (برای مردان، چند جایزه به شکل سینه های برهنه و بیش از یک بار وجود دارد). تمام این تصویر به راحتی به او رسید، اگرچه کار، بدون شک، از طرف او بسیار زیاد بود. آلفرد مولینا - احتمالاً یافتن بازیگری که بهتر از او برای این نقش مناسب باشد دشوار است. یک دوئت عالی پخش شد که احساسات واقعی را از طریق فیلم منتقل کرد. در کل هیچ شکایتی از بازیگران و توانایی های آن وجود نداشت و نمی تواند مطرح شود. در بالاترین سطح بازی کرد. که البته در مورد فیلمنامه نمی توان گفت.. در طول فیلم، به موازات خط داستانی اصلی، یکی دو مورد بیشتر و کم اهمیت تر، سعی در توسعه پیدا کردند. اینها فرآیندهایی است که (اگر انسان بود) باید قطع شود، اما افسوس که این کار انجام نشد. با خطی که پدر و مادر حضور دارند خیلی بد است. شروع خوب بود، اما به زودی همه چیز تیره و تار شد، حداقل، ضعیف، آنها به ما چیزی را به طور گذرا نشان دادند و گم شدیم. عشق اول نیز به هیچ چیز تبدیل شد، اما باید درک کنیم که این ایده اصلی نیست، اما دوباره سوال این است - چرا چنین مزخرفاتی را در چنین فیلم شگفت انگیزی قرار می دهیم؟ و این پرسش و پاسخ چرخه ای خواهد بود. اگر بیننده معمولی متوجه این گیره‌ها نشود، به این معنی نیست که به آن‌ها نیاز دارند، اگرچه «شاپ‌ها» بسیار بی‌ضرر در فیلم فشرده می‌شوند. در مورد لباس - عالی. گریم نیز شایسته همان چیزی است که از قبل سزاوار آن بوده است، اگرچه این ابرو ها که دائماً مکان و تراکم خود را تغییر می دهند، در سراسر فیلم وجود دارد، اما ما همه آن را به عنوان یک بازی سایه ها می نویسیم. یکی دیگر از موانع نه چندان مهم را می توان دید که فیلم حدود 25 سال از زندگی قهرمانان را نشان می دهد و تغییر سنی بیرونی را تنها در فریم های آخر فیلم می توان مشاهده کرد. شما دوره زمانی را احساس نمی کنید، شاید این ایده کارگردان باشد؟ مناظر در فیلم فوق العاده است، یک قاب غنی، همه چیزهای کوچک در این تصویر کار شده است، تیم خارج از صفحه مشخصا تلاش زیادی کرده است تا بیننده آن زمان و مکان فوق العاده ای را که قهرمانان فیلم در آن زندگی می کردند. و در مورد کار دوربین و همه این تصاویر متحرک ؟ اتفاقی که روی پرده می افتد بسیار تأثیرگذار است، اگرچه فیلم به هیچ وجه یک بازی اکشن نیست و حتی در مورد طبیعت جنگل صحبت نمی کند. نقاشی‌های احیاشده. همچنین ممکن است به نظر برسد که مکزیک در بهترین نور - مستی و پرخوری مداوم - به تصویر کشیده نشده است. این اتفاق افتاد که کلیشه ها در مورد مکزیک دقیقاً چنین هستند، جای تعجب است که مکزیکی های نشان داده شده در فیلم تمیز و معطر هستند و فریدا حتی بیشتر جلوی تماشاگر حمام می کند.. البته فیلم خوب است، آنقدر راحت روایت می شود که بلافاصله هر بیننده ای را به خود جذب می کند. بنابراین فقط سزاوار نمرات بالاست.

۱۴۰۰/۸/۲۰«فریدا» فیلمی است که توسط یک زن درباره یک زن برای زنان ساخته شده است. فیلم زندگینامه ای که در سال 2002 منتشر شد، بر اساس کتاب هیدن هررا و در مورد هنرمند مشهور نیمه اول قرن بیستم فریدا کالو، با اطمینان چندین جایزه بزرگ سینمایی را از آن خود کرد، محبت بسیاری از منتقدان را دریافت کرد و مقام های عالی افتخاری را در این فیلم به دست آورد. لیست های مختلف از بهترین نقاشی های بیوگرافی. به نظر می رسد که همه چیز باید در مورد یک فیلم ساخته شده از نقطه نظر فنی و هنری صحبت کند، اگر نه ایده آل، پس پیوسته برای ایده آل تلاش کند. متأسفانه، در واقع، فریدا سزاوار چنین نقدهای تحسین آمیز نیست. همانطور که می دانید کالو نماینده هنر به اصطلاح نائیف است. از همان دقایق اول، به نظر می رسد که کارگردان جولی تیمور جوهر این جهت را در نقاشی بسیار دقیق دریافت کرده است. اگر بیشتر به تشابهات نقاشی و سینما بپردازیم، می‌توان گفت که «فریدا» نوعی آمیزه‌ای از بدوی‌گرایی و نقاشی سالنی است که در آن گزاره ‌های ساده در قالب‌های کلیشه‌ای کلاسیک پوشیده شده‌اند که توانسته‌اند دندانه‌ها را بر هم بزنند. ساده سازی عمدی زندگی نامه شخصیت فوق العاده ای مانند فریدا کالو، اگرچه مسیر زندگی رنگارنگ و روشن او به هیچ وجه با دو یا سه ضربه و یک پالت متواضع منتقل نمی شود. یا به طرز بی رحمانه ای کوتاه شده، یا به طور کلی حذف شده، یا، که گزینه بسیار بدی است، برای تراژیک تر کردن روایت، اصلاح شده است. و این هم میل به خلق تصویری است که بتواند برای اکثر بینندگانی که عادت به تفکر در زندگی نامه های بی بند و بار مثال زدنی دارند جذاب باشد. مقالات متعددی در مورد فریدا منعکس کننده ماهیت دوگانه او است. این زن عمیقاً ناراضی است که تحت بیماری ها و عمل های زیادی قرار گرفته و لذت مادر شدن را ندانسته است، هر چقدر هم برای آن تلاش کند. فردی پرشور و تندخو، که به راحتی عاشقان و معشوقه ها را تغییر می دهد، سرگرمی بی پروا، الکل و آزادی را می ستاید. فریدا از دوگانگی شخصیت خود آگاه بود. این هنرمند در یکی از سلف پرتره هایش با عنوان «دو فریدا» در دو چهره نقاشی شده است. فریدا که در سمت راست نشسته است، لباس سنتی مکزیکی بر تن دارد و لباس سمت چپ لباس اروپایی به تن دارد. قلب آنها با یک رگ بزرگ به هم وصل شده است که یک زن اروپایی سعی در قطع آن دارد. و زن مکزیکی مدالیونی با تصویر همسرش، هنرمند مشهور دیگو ریورا، در دست دارد. کارگردان به همراه سلما هایک به روانکاوی شخصیت کالو نپرداخته و به معرفی فریدا اروپایی به مردم بسنده کرده است. علیرغم این واقعیت که بیشتر تصویر به رابطه بین این هنرمند و همسرش اختصاص دارد و این قسمت از زندگی او بود که فریدا به عنوان آغاز مکزیکی خود در نظر گرفت، تقریباً چیزی از ماهیت انفجاری یک مکزیکی واقعی باقی نمانده بود که به شدت فحش می داد. و اغلب روی یک بطری تکیلا اعمال می شود. سلما شکننده و لاغر تنها می تواند با زیبایی خود بسوزد، که حتی یک ابرو را هم از بین نبرید، اما به هیچ وجه اعمال عجیب و غریب و کلمات قوی. با تیمور، ماهیت زنانه کالو برجسته می شود، زیرا فیلم حول اشک های ریخته شده به خاطر شوهر خیانتکار و فرزند متولد نشده می چرخد. اما، در فریدا، در واقع، در هر زن دیگری، یک اصل مردانه نیز وجود داشت، در مورد او، به خوبی توسعه یافته بود. از این گذشته، تنها فردی با اراده ای خم نشدنی و هسته ای درونی قادر است از خارها به سوی ستاره ها غلبه کند و بر دردهای جسمی و روحی عظیم غلبه کند و هنر بیافریند. هنری که اتفاقاً به جز نقل قول هایی از معروف ترین آثار کالو، در تصویر نیز زمان کافی داده نشد. این نقل قول ها که ابتدا نمایش تمام صفحه نقاشی اصلی است و سپس بازتولید بازیگوش آن توسط بازیگران، شاید تنها جنبه ای از تصویر باشد که باعث می شود به یاد بیاورید که فیلم فقط درباره زنی نیست که در تمام عمرش به شدت بیمار بود و شوهرش را که در گناه زنا غوطه ور بود تحمل کرد و همچنین در مورد هنرمندی که اکنون نقاشی هایش در مجموعه بهترین موزه های جهان است.

در ادامه بخوانید...

افراد مشهوری که از فقر به قله های موفقیت رسیدند بخش اول

در

داستان زندگی افرادی که به واسطه کار و تلاش بی وقفه، توانسته اند خود را از فقر و تنگدستی نجات داده و شرایط خوبی برای زندگی خود به ارمغان آورند، همیشه الهام بخش بوده است و این مسئله می تواند برای رؤیا پردازانی که زندگی چندان خوبی را تجربه نمی کنند، بدل به امیدواری ای شود و به آن ها یادآور شود که تلاش و کوشش، امیدواری ، داشتن دیدی مثبت نسبت به آینده و کار بی وقفه، صرف نظر از این که شرایط زندگی فرد چگونه باشد و تا چه اندازه شرایط دشواری را تحمل کند، هر رؤیایی را برای او قابل دسترس خواهد کرد.

 

در میان افراد مشهور که در حال حاضر، غالبا در حوزه های مربوط به سرگرمی، در آمریکا فعالیت می کنند، کم نیست اند افراد مشهوری که زندگی سختی می گیرند و کسانی که خود را از فقر و تنگدستی نجات داده و قله های موفقیت را یک به یک فتح کرده اند. در این مقاله قصد داریم شما را  زندگینامه افراد موفق که زندگی سختی گرفتن  و با این افراد مشهور آشنا کنیم و این که چگونه توانستند بر فقر و تنگدستی خود چیره شده و خود را به جایگاه امروزی شان برسانند. با سیارک همراه باشید.

 

شان کامز

 

شان دیدی کامز یکی از  افراد فقیری که مشهور شدن  .بنا به آخرین اطلاعاتی که از در آمد های سال اخیر افراد مشهور در آمریکا در دست داریم، هیچ یک از این افراد مشهور، قادر نبوده است به اندازه شان دیدی کامز در آمد داشته باشد. فعالیت اصلی شان، خوانندگی در سبک هیپ هاپ و رپ  است و علاوه بر این، فعالیت هایی در زمینه مدل های لباس و نیز در مطبوعات دارد؛ مجموع درآمدی که شان در سال 2017 به نام خود ثبت کرد، بالغ بر صد و سی میلیون دلار است. مجموع درآمد شان در حال حاضر به چیزی حدود هشتصد و بیست میلیون دلار می رسد و چیزی نمانده است تا به باشگاه میلیارد دلاری ها بپیوندد.

 

اما نکته ای که حائز اهمیت است، این است اوضاع و شرایط شان همیشه این چنین نبوده است. بنا به اطلاعاتی که از سی ان ان در این خصوص به دست رسیده است، شان کامز، در زمان کودکی خود شرایط بسیار سختی را از لحاظ مالی تجربه کرده و خانواده اش به شدت تنگدست بوده اند. این اوضاع تا حدی بد بود که مادر کامز، توانایی خریدن کفش نو برای او را نداشت و زمانی که در محله هارلم زندگی می کردند، شان کامز مجبور بود برای کمک به خانواده اش، در خیابان برای دیگران کار کند. 

جیم کری

جیم کری

 

جیم کری، در ابتدای دوران حرفه ای اش و پیش از آن که به بازیگری مشغول شود، یک کمدین بود و اصلیتی کانادایی دارد. در حال حاضر سرمایه جیم کری مجموعا متجاوز از صد و پنجاه میلیون دلار است و مجموع فروش تمامی فیلم هایی که جیم در آن ها به ایفای نقش پرداخته است، چیزی حدود پنج میلیارد دلار است. البته جیم کری نیز یکی از افراد موفق که زندگی سختی را آزمایش می کنند است. پیش از مشهور شدن و شروع کردن دوران حرفه ای خود، روزهای بسیار سختی را گذراند و بنا به گزارشی که روزنامه تایمز آمریکا در این خصوص منتشر کرده است، جیم کری زمانی که دوازده ساله بوده است، بی خانمان بود و این زمانی بود که پدرش شغل خود را از دست داده بود و مجبور بودند در یک ون روزگار سپری کنندو در نهایت در سال 1990 بود که این کمدین با استعداد کانادیی در فیلمی با عنوان In Living Color به ایفای نقش پرداخت و نام اش بر سر زبان ها افتاد.

کامیلا آلوز

 

کامیلا آلوز از  افراد موفقی که در گذشته سختی گرفتند  ، در حال حاضر مدل شناخته شده لباس است و علاوه بر آن، کار آفرینی موفق است و به تازگی مادر نیز شده است و به طور کلی شرایط بسیار خوبی را تجربه می کند. او همسر متیو مک کانهی است و مجموع سرمایه ای که در حال حاضر در اختیار دارد به چیزی حدود پنج میلیون دلار می رسد. البته این واقعیت خوشایندی که کامیلا در حال حاضر تجربه می کند، در گذشته ای نه چندان دور به هیچ عنوان قابل تحقق به نظر نمی رسید؛ یعنی زمانی که کامیلا پانزده ساله به همراه خانواده اش از برزیل به آمریکا مهاجرت کرده بودند.

 

کامیلا آلوز در مصاحبه ای در سال 2015 عنوان کرد که به عنوان افرادی که تازه پا به کشوری جدید گذاشته بودند و کسی را نمی شناختند، شرایط بسیار سختی را تحمل می کردند و از لحاظ مالی هم در مضیقه بودند و برای این که بتوانند زندگی خود را به گونه ای بگذرانند، کامیلا در آن سال ها مجبور بود در رستوران ها کار کند و به عنوان تمیز کار خانه ها استخدام شده بود تا بتواند هم کمک حال خانواده تنگ دست خود باشد و هم پس اندازی برای رسیدن به رؤیا های اش در نیویورک کنار بگذارد.

 

آرنولد شوارتزنگر

 

آرنولد شوارتزنگر یکی از ثروتمند ترین بازیگران تاریخ سینمای اکشن و هیجانی آمریکا به شمار می رود و نیز توانسته است هفت بار در مسابقات پرورش اندام مردان، رتبه نخست را از آن خود کند. در حال حاضر مجموع سرمایه آرنولد متجاوز از چهارصد میلیون دلار است و تمامی فیلم هایی که او در آن ها به ایفای نقش پرداخته است، به فروشی بالغ بر 4.73 میلیارد دلار در نقاط مختلف جهان دست یافته اند. علاوه بر این ها، او سی و هشتمین شهردار کالیفرنیا نیز به شمار می رود. اما آرنولد شوارتزنگر نیز گذشته سختی را پشت سر گذاشته است و در سال 1947 که به دنیا آمد، کشور زادگاهش، اتریش، به واسطه جنگ جهانی دوم تقریبا ویران شده بود و شهردار آینده کالیفرنیا در خانه ای زندگی می کرد که سیستم لوله کشی آب و تلفن نداشت. این در حالی بود که در آن سال ها خیابان های اتریش، پر بود از مردمانی که به واسطه فقر و گرسنگی در خیابان ها شورش و اعتراض می کردند.

 

هلی بری

 

هلی بری یکی از بازیگران زن موفق عرصه سینمای آمریکا است که افتخار دریافت جایزه اسکار را نیز در کارنامه خود دارد و در فیلم های پر فروش و موفق چون «Jungle Fever (تب جنگل)» و سری فیلم های «مردان ایکس» به ایفای نقش پرداخته است. در حال حاضر هلی بری سرمایه ای بالغ بر هشتاد میلیون دلار دارد، اما شرایط برای او همیشه این گونه نبوده است و هلی بری دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشته است. در ابتدای امر، او با مادر اش در کلیو لند زندگی می کرد و از لحاظ مالی به هیچ عنوان شرایط خوبی نداشتند تا این که مادر اش مجبور شد به طور کلی هلی را به یک پناه گاه کودکان بی سرپرست در نیویورک بسپارد و هلی بری با کار سخت و دشواری بسیار زیادی که در مسیر اش بود، توانست خود را به جایگاه کنونی اش برساند.

دمی مور

 

بنا به اطلاعاتی که در مجله ای با نام «Hello! (سلام)» در خصوص زندگی شخصی دمی مور منتشر شده است، پدر او پیش از به دنیا آمدن دمی، خانواده را ترک کرد و شخصی که به عنوان ناپدری دمی وارد خانواده شد نیز چندان شرایط مالی مناسبی نداشت و دائما بی کار می شد و برای یافتن شغلی جدید مجبور می شد خانواده جدید خود را به شهر های مختلفی ببرد. در نهایت شرایط مالی و زندگی خانواده دمی به گونه ای شد که او حتی قادر به ادامه تحصیل در دبیرستان نبود و مجبور شد ترک تحصیل کند، با این وجود، این مسائل نتوانستند سد راه دمی شوند و در حال حاضر او یکی از موفق ترین زنان عرصه سرگرمی آمریکا به شمار می رود؛ سرمایه دمی در حال حاضر بیشتر از صد و پنجاه میلیون دلار است و تا کنون دو بار نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب شده است. دمی مور، تا کنون شصت نقش متفاوت را در فیلم ها و سریال های مختلف به عهده گرفته است و بیش از سی و پنج سال از فعالیت اش در این حوزه می گذرد.

 

سیلوستر استالونه

 

سیلوستر استالونه در یکی از محله های فقیر نشین نیویورک به دنیا آمد و در زمان کودکی مادر اش برای گذران زندگی به پیشه آرایشگری مشغول بود که درآمد چندانی نصیبشان نمی کرد. بعدها که سیلوستر بزرگ تر شد و ازدواج کرد نیز شرایط مالی بسیار بدی داشت و زمانی که نخستین فرزند اش در راه بود، مجبور به بازی کردن در فیلم های درجه دو شده بود تا بتواند درآمدی برای خود و خانواده اش داشته باشد. او در مصاحبه ای عنوان کرده است که در برهه زمانی به خصوصی آن قدر از لحاظ مالی در تنگنا قرار گرفته بود که مجبور شد سگ اش را بفروشد. در حال حاضر اما سیلوستر استالونه، با سرمایه ای که مجموعا به چیزی حدو چهار صد میلیون دلار می رسد، بدل به یکی از سود آور ترین بازیگران عرصه سینمای هالیوود شده است. مجموع فروش تمامی فیلم هایی که سیلوستر استالونه در آن ها به ایفای نقش پرداخته نیز به چیزی حدود 4.5 میلیارد دلار می رسد.

 

خواکین فینیکس

 

خواکین طی مصاحبه های مختلفی در خصوص دوران عجیب و غریب کودکی خود سخن گفته است. به گفته او، شرایط مالی خانواده اش در کودکی به هیچ عنوان مساعد نبوده است، چرا که آن ها به طور مرتب به شهر های مختلف آمریکای جنوبی سفر می کردند و در مراسم مذهبی به خصوصی شرکت می کردند که نام اش «فرزندان خدا (Children of God)» بود. به خاطر همین مهاجرت های پیاپی و عقاید مذهبی به خصوص خانواده اش، خواکین دوران کودکی بسیار سختی را سپری کرد و مدام با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم می کرد. البته در حال حاضر اوضاع و شرایط زندگی خواکین تغییرات چشم گیری به خود دیده است. خواکین به خاطر بازی در فیلم های بزرگی چون «گلادیاتور» و «Walk the Line (سر به راه باش)» تحسین منتقدان دنیای سینما و تماشاگران بسیاری را بر انگیخته است. علاوه بر این خواکین فینیکس، سه بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده است. در حال حاضر سرمایه او تقریبا معادل با سی میلیون دلار است.

 

بیلی باب تورنتون

 

در سال 2016 بود که بیلی باب تورنتون مصاحبه ای با شبکه ای بی سی انجام داد و در خصوص دوران کودکی خود عنوان کرد که در منطقه ای روستایی و فقیر نشین در آرکانزاس بزرگ شده است و بیشتر دوران کودکی اش آن جا سپری شد. بیلی در این مصاحبه عنوان کرد که شرایط مالی خانواده اش به قدری بد بود که هیچ گاه توان مالی خرید کادویی برای جشن کریسمس و شب عید شان برای او را نداشتند. البته شرایط حال حاضر بیلی باب نیز بسیار متفاوت است از اوضاع سخت دوران کودکی اش؛ این نویسنده مشهور، افتخار کسب جایزه اسکار را در کارنامه خود دارد و به عنوان ستاره بی چون و چرای فیلم معروف «Sling Blade 1996 (تیغه فلاخن)» شناخته می شود. در حال حاضر سرمایه او به چیزی حدود سی و پنج میلیون دلار می رسد.

 

سلنا گومز

 

در حال حاضر، سلنا گومز، به عنوان یکی از موفق ترین زنان عرصه سرگرمی آمریکا به شمار می رود و علاوه بر فعالیت های بسیار مثمر ثمر اش در عرصه موسیقی در فیلم ها و برنامه های تلوزیونی بسیاری نیز شرکت کرده است که آن ها هم موفقیت چشم گیری برای اش به همراه داشته اند و در مجموع ارزش سرمایه او در حال حاضر به چیزی حدود شصت میلیون دلار می رسد. در سال 2011 بود که این ستاره هجده ساله دنیای موسیقی استعداد های خود را نشان داد و اسم و رسمی برای خود به ارمغان آورد. سلنا گومز در مصاحبه ای، در خصوص دوران کودکی اش عنوان کرد که مادرش تنها شانزده سال داشت که او را به دنیا آورد و از لحاظ مالی به شدت در مضیقه بودند و برای این که قادر باشد غذای روزانه شان را تأمین کند، مجبور می شد چند کار مختلف در طول روز انجام دهد.

 

شانیا تواین

شانیا تواین خواننده مشهور سبک کانتری و پاپ در آمریکا است و تا مدت ها در رابطه با زندگی شخصی اش با کسی مصاحبه و گفتگویی انجام نداد و آن را به عنوان رازی نزد خود نگاه داشت تا این که بالاخره در سال 2011 در مصاحبه ای در برنامه «Nightline» پرده از راز های دوران کودکی اش برداشت و و عنوان کرد که در زمان کودکی خود در منطقه ای روستایی در کانادا زندگی می کرده است و خانواده اش از لحاظ مالی در شرایط بسیار بدی به سر می بردند و این مسائل مالی، مشکلات زیادی را در خانه شان به وجود آورده بود. در نهایت در سال 1987 بود که والدین اش در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست دادند و وظیفه بزرگ کردن خواهران و برادران کوچک تر و محافظت از آن ها به دوش شانیا افتاد. البته این مشکلات نتوانستند رؤیا پردازی های شانیا را متوقف کنند و او توانست به افتخار های زیادی در عرصه هنری خود دست یابد: پنج جایزه گرمی و هجده بار نامزد دریافت جوایز گوناگون شدن، از جمله افتخاراتی است که شانیا در عرصه موسیقی به آن دست پیدا کرد. در حال حاضر ارزش سرمایه های شانیا به چیزی حدود سیصد و هفتاد میلیون دلار می رسد.

 

کلی کلارکسون

 

 

در سال 2016 بود که کلی کلارکسون، قسمتی از آهنگی که خود اش شعر آن را نوشته بود اجرا کرد. نام این آهنگ «Piece by Piece (تکه تکه)» بود و کلارکسون این آهنگ را در مسابقه امریکن آیدل اجرا کرد و در نهایت باعث شد تا تمامی شنوندگان و خود کلارکسون تحت تأثیر آهنگ قرار گرفته و اشک بریزند. اما دلیل این اشک ها چه بود؟ در حقیقت متن ترانه این موسیقی، روایت گر زندگی شخصی کلی کلارکسون بود و تمامی مشقت هایی که در دوران کودکی تجربه کرده بود؛ زمانی که پدر شان، آن ها را رها کرد و خواهر ها و برادران اش، از یک دیگر جدا افتاده و سر پرستی هر یک به یکی از اعضای فامیل سپرده شد. البته همانند تمامی مواردی که تا کنون عنوان شده اند، کلی کلارکسون نیز در برابر این سختی ها از پای در نیامد و به دنبال رؤیایی که در سر می پروراند روانه شد و در نهایت نیز به موفقیت های چشم گیری دست پیدا کرد. کلی کلارکسون تا کنون سه جایزه گرمی دریافت کرده است و نوزده بار نیز برای دریافت جوایز دیگر نامزد شده است. در حال حاضر ارزش سرمایه های کلارکسون به چیزی حدود بیست و هشت میلیون دلار می رسد.

 

اسنوپ داگ

 

البته دیگر همه به خوبی می دانند که کودکی اسنوپ داگ سرشار بود از فقر، خشونت و در گیری هایی که در منطقه محل سکونت اش (خیابان لانگ بیچ، کیلیف) میان افراد مختلف با مأمورین اجرای قانون رخ می داد. او به عنوان پیشتاز سبک رپی شناخته می شود که از اوایل دهه نود میلادی (1990 به بعد) در میان جوانان و نوجوانان هواداران بسیاری پیدا کرده بود و به خوبی می توان سختی ها و مسائلی که در زندگی شخصی اش با آن ها روبه رو بوده است را در اشعار اش منعکس دید. سبک موسیقی اسنوپ داگ و نیز شخصیت منحصر به فرد اش او را بدل به انسانی موفق و شناخته شده در سراسر نقاط جهان کرد. اسنوپ داگ علاوه بر موسیقی، در کار های بازرگانی نیز تجارتی برای خود دست و پا کرده است و مجموع دارایی های اش در حال حاضر به چیزی حدود 135 میلیون دلار می رسد.

 

نیکی میناج

 

در سال 2015 بود که خبر موثقی در اختیار رسانه ها قرار گرفت مبنی بر این که نیکی میناج قصد دارد فیلم طنزی به روی پرده ها ببرد که فیلم نامه آن در خصوص داستان زندگی شخصی خود او است و سختی هایی که در زندگی اش با آن ها مواجه بوده؛ داستانی که به هیچ عنوان در دنیای واقعی و برای او خنده آور نبوده و نیست. نیکی میناج، در حال حاضر به عنوان یکی از زنان موفق و ثروتمند عرصه سرگرمی و موسیقی آمریکا شناخته می شود و تا کنون ده مرتبه نامزد دریافت جایزه گرمی شده است. او اصالتا متعلق به ترینیداد است و پس از گذران دوران کودکی خود در آن کشور به همراه خانواده اش به نیویورک آمریکا مهاجرت کرد. البته این مهاجرت پایانی بر دشواری های زندگی نیکی میناج نبود و در اوان ابتدایی حضور شان در نیویورک، می بایست در برابر پدر اش که گرفتار اعتیاد شده بود و بعضا کار های خشونت آمیزی می کرد از خود دفاع کند. در حال حاضر البته زندگی او کاملا تغییر کرده است و با هفتاد و پنج میلیون دلاری که در اختیار دارد به راحتی قادر به انجام هر کاری خواهد بود.ترجمه  itrans.ir

این مقاله ادامه دارد...

نظرات

در ادامه بخوانید...

افراد مشهوری که از فقر به قله های موفقیت رسیدند بخش دوم

در

مارک والبرگ

مارک والبرگ در سال 2017، توانست نزدیک به شصت و هشت میلیون دلار درآمد داشته باشد و این مسئله او را در میان بازیگران آمریکایی، بدل به رکورد دار بیشترین دستمزد دریافتی در سال اخیر کرد. مارک اصالاتا متعلق به بوستون آمریکا است و تا کنون توانسته است افتخارات زیادی را در مسیر حرفه ای و عرصه هنری از آن خود کند؛ او یک بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده و علاوه بر بازیگری، به تهیه کنندگی فیلم های تلویزیونی و سینمایی نیز می پردازد. در حال حاضر ارزش سرمایه های مارک به چیزی حدود دویست و پنجاه میلیون دلار می رسد. البته دوران کودکی مارک این چنین پر فروغ نبوده است و در آن زمان در خانواده ای پر جمعیت و نه نفره در یک خانه قدیمی ساز روزگار می گذرانده است. فقر و شرایط دشوار زندگی، مارک را به سمت مواد مخدر کشانده بود و او علاوه بر مصرف مواد مخدر، برای کسب درآمد اقدام به فروش آن هم می کرد. دوران نو جوانی و جوانی مارک نیز با تنش بی اندازه ای همراه بود و او در درگیری های بعضا خشونت باری شرکت می کرد که به خاطر مسائل مربوط به نژاد پرستی اتفاق می افتادند. جدی ترین حکمی که برای مارک والبرگ توسط دادگاه صادر شده است، حبس او به جرم اقدام به قتل بوده است.

افراد مشهوری که از فقر به قله های موفقیت رسیدند بخش اول 

میلا کونیس

میلا کونیس، روزی به طور رسمی عنوان کرد که او و همسرش، اشتون کاچر، به هیچ عنوان قصد ندارند حضانت و سرپرستی کودکی بی سرپرست را به عهده بگیرند و علت اصلی این مسئله، فقر و تنگدستی ای بوده است که میلا در دوران کودکی اش تجربه کرده است. میلا کونیس به همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرده است و اصالتی اوکراینی دارد؛ درست در زمانی که اتحاد جماهیر شوروی از هم پاشید، خانواده میلا اقدام به مهاجرت به آمریکا کردند. در سال 2016، میلا کونیس در مصاحبه ای با دیلی میل عنوان کرده بود که در زمان کودکی اش گاهی شرایط چنان دشوار می شد که به واسطه در دسترس نبودن غذای کافی مجبور می شدند سوپ کچاپ (سس گوجه فرنگی) بخورند. در مصاحبه دیگری نیز در سال 2012، میلا عنوان کرده بود که تنها به واسطه فقر و تنگدستی اش بود که وارد عرصه بازیگری شد و به کسب درآمد نیاز داشت. در حال حاضر ارزش سرمایه های میلا به چیزی حدود پنجاه و پنج میلیون دلار می رسد: این رقم او را بدل به یکی از ثروتمند ترین مهاجرانی می کند که پا به آمریکا گذاشته اند.

دالی پارتن

بدون شک، دالی پارتن یکی از بزرگترین و ثروتمند ترین نام هایی است که می توان در عرصه موسیقی کانتری آمریکا شنید؛ او در حال حاضر سرمایه ای به ارزش پانصد میلیون دلار در اختیار دارد، با این وجود شرایط برای او همیشه این گونه نبوده است و دالی پارتن در خانواده ای بی بضاعت به دنیا آمد و بزرگ شد. دالی پارتن آهنگ شناخته شده ای دارد به نام «Coat of Many Colors» و این آهنگ روایت گر زندگی شخصی او است: او در خانواده ای بسیار پر جمعیت (دوازده خواهر و برادر)، در روستایی کوهستانی در نواحی شرقی آمریکا به دنیا آمده است. شرایط سخت زندگی در آن ناحیه کوهستانی باعث شده بود تا دالی پارتن و خانواده اش به آب، گاز و برق دسترسی نداشته باشند. او و خواهران و برادران اش روی تشک های کاهی می خوابیدند. اما در نهایت در سال دوازدهم زندگی اش بود که دالی وارد برنامه ای تلویزیونی شد و شهرت او از همان زمان آغاز شد و توانست نام خود را به عنوان یکی از موفق ترین هنرمندان عرصه موسیقی در تاریخ آمریکا ثبت کند. در این دوران پر فراز و نشیب، دالی توانسته است جایزه های بی شماری را از آن خود کند، از آن جمله اند: هشت جایزه گرمی، جایزه بهترین خواننده سبک کانتری و بسیاری جوایز دیگر.

جی کی رولینگ

جی کی رولینگ، در گلوسستر شایر انگلیس به دنیا آمده است و در سال 1994 که نخستین کتاب هری پاتر خود را به پایان رساند، به قدری از لحاظ مالی دچار مضیقه بود که تنها دختر اش را با کمک های مالی ای که به او داده می شد بزرگ می کرد. رولینگ در سال 2013 مصاحبه ای با دیلی میل انجام داده بود و زمانی که از او در خصوص زندگی گذشته و پیش از شهرت جهانی اش سؤال شد، عنوان کرد: «شاید در آن زمان کسی را فقیر تر از من در شهرمان نمی یافتید.». در سال 2017، جی کی رولینگ درآمدی بالغ بر نود و پنج میلیون دلار داشت و این رقم قابل توجه او را بدل به رکورد دار نویسندگان بدل کرد؛ علاوه بر این در میان سایر عرصه ها و فعالیت های افراد مشهور نیز از لحاظ در آمد نفر سوم بود (در سال 2017). البته این رقم به پای سیصد میلیون دلاری که در سال 2008 به دست آورد و همگان را شوکه کرد نمی رسد. در حال حاضر ارزش سرمایه های جی کی رولینگ به چیزی حدود یک میلیارد دلار می رسد و بخش اعظم این سرمایه را مدیون فروش بی نظیر کتاب های هری پاتر اش است (کتابهای هری پاتر در سراسر نقاط دنیا فروشی نزدیک به بیست و پنج میلیارد دلار داشته اند).

رالف لورن

رالف لورن کی از موفق ترین اشخاص شاغل در عرصه مد و لباس است. در حال حاضر ارزش سرمایه های او به رقم قابل توجه 5.5 میلیارد دلار می رسد و علاوه بر این حق انحصاری برند رالف لورن نیز در اختیار او است که ارزشی بالغ بر 8.2 میلیارد دلار دارد. رالف لورن، کلکسیون خودرویی نیز در اختیار دارد که بنا به شواهد و مدارک گران قیمت ترین و ارزشمند ترین کلکسیون خودوری جهان است.

نام اصلی لورن به هنگام تولد رالف لیپشیتز بود؛ او در برانکس به دنیا آمد و والدین اش مهاجرانی یهودی بودند که از روسیه وارد آمریکا شده بودند. رالف به این خاطر نام اش را تغییر داد که در آن زمان خیلی ها دید بدی نسبت به یهودی ها داشتند و آن ها را آزار می دادند. رالف طی مصاحبه ای عنوان کرده است که خلاقیت اش را مدیون علاقه اش به فیلم های سینمایی ای است که در زمان کودکی مشاهده می کرد؛ فیلم هایی که تنها راه فرار او از فقر و تنگدستی خانواده اش را برای مدتی کوتاه فراهم می کردند.

امینم

با احتساب سال جاری، نزدیک به بیست سال از فعالیت این نابغه عرصه موسیقی رپ می گذرد؛ فعالیتی که با حواشی بسیار زیادی همراه بوده است، هوادران بی شماری در سراسر نقاط دنیا برای امینم به ارمغان آورده است و در سوی دیگر به همان اندازه منتقد را به سوی امینم کشانده است. حضور یک سفید پوست در عرصه موسیقی رپ در آن زمان رایج نبود و به همین خاطر این مسئله کار امینم را بیش از پیش با مشکل مواجه می کرد. در حال حاضر ارزش سرمایه های او به چیزی حدود صد و نود میلیون دلار می رسد. تا کنون بیش از 14 میلیون نسخه از کار های او در سراسر نقاط جهان به فروش رسیده است و دو آلبوم «مارشال مدرز ال پی 1 و مارشال مدرز ال پی 2» به عنوان پر فروش ترین آلبوم های تاریخ موسیقی رپ شناخته می شوند.

امینم، از آن جمله افرادی است که موفقیت اش را تنها و تنها به کار و تلاش بی وقفه خود مدیون است و از دورانی که بسیار کم سن و سال بوده است، روی پاهای خودش ایستاده است. نام اصلی او مارشال بروس مدرز است و در دیترویت بزرگ شده است:  منطقه ای فقیر نشین در نزدیکی جاده ایت مایل (8 Mile Road) که مسائل نژاد پرستانه و مشکلات ناشی از آن هم در آن دیده می شود. مارشال در مصاحبه ای در سال 2011 در خصوص دوران کودکی خود و این که چگونه شرایط بد زندگی مانع تحصیل اش می شد عنوان کرد: «در طول سال، پیش می آمد که دو یا حتی سه بار پیاپی مدرسه ام را عوض می کردند. بچه های مدرسه جدید مرا در دستشویی، در راهرو ها و هر جای دیگری که تنها گیر می آوردند کتک می زدند و تمامی این کار ها به این خاطر بود که من تازه وارد بودم.». مارشال کلاس نهم بود که به طور کلی ترک تحصیل کرد.

لئوناردو دی کاپریو

لئوناردو دی کاپریو در فیلم مشهور «تایتانیک»، نقش یک خانه به دوش فقیر را بازی می کرد و این در حالی بود که چندین سال بعد به ایفای نقش یکی از ثروتمند ترین افراد جهان، در فیلم «گرگ وال استریت» پرداخت؛ جالب است بدانید که در دنیای واقعی نیز او هر دو روی سکه را دیده است. در سال 2016 بود که دی کاپریو نامزد دریافت جایزه اسکار شد و در حال حاضر ارزش سرمایه های اش به چیزی حدود دویست و چهل میلیون دلار می رسد. در سال 2014، دی کاپریو در مصاحبه ای با روزنامه لوس آنجلس تایمز، در خصوص دوران کودکی خود عنوان کرد که در محله ای فقیر نشین در لوس آنجلس به دنیا آمد و بزرگ شد؛ محله ای که پر بود از کسانی که در خیابان ها مواد مخدر می فروختند و زنانی که تن فروشی می کردند. در نهایت دی کاپریو به خاطر فعالیت های اش در مدرسه، بورسیه ای برای تحصیل در یک دبستان خصوصی دریافت می کند و از همان زمان روند موفقیت او آغاز می شود. در مصاحبه دیگری با روزنامه تایمز در خصوص موفقیت و دستاورد های اش عنوان کرد: «همه چیز به آن محله دوران کودکی ام بر می گردد. و به این که در شرایط بسیار بد و فقیرانه ای بزرگ شدم. باید دنیا را از زاویه دیگری هم می دیدم.».

جی زی

لیستی در سال 2017 منتشر شد و در آن نام ستاره های موسیقی هیپ هاپ را می شد دید که بیشترین در آمد را از آن خود کرده اند؛ جی زی پس از دیدی در این لیست در رتبه دوم قرار داشت. در حال حاضر ارزش سرمایه های این رپر آمریکایی به چیزی حدود نهصد میلیون دلار می رسد و چیزی نمانده تا به باشگاه میلیارد دلاری ها برسد. جی زی علاوه بر موسیقی در عرصه های دیگری چون مد و لباس، وسایل ورزشی و دیگر کار های تجاری سرمایه گذاری کرده است و از آن ها کسب در آمد می کند. او دو سال پیش اقدام به خرید یک برند تجاری در موسیقی کرد و در حال حاضر ارزش این برند ده برابر شده است؛ این موفقیت تجاری باعث شد تا جی زی از کسانی چون دکتر دری (Dr. Dre)  بگیرد.

بیشتر ترانه هایی که جی زی در آهنگ های خود به کار می گیرد، روایت گر زندگی شخصی خود او هستند و این که زندگی در محله های فقیر نشین در شهر چه حال و هوایی دارد. در مصاحبه ای در سال 2013، جی زی عنوان کرده بود که برای گذران زندگی خود مجبور به فروش مواد مخدر در خیابان ها بوده؛ کاری که بعد ها به خاطر آن عذاب وجدان نیز پیدا کرده بود. البته شرایط زندگی اش به گونه ای بود که تنها راه کسب در آمد و زنده ماندن اش همین بود. او در این خصوص عنوان کرد: «من تنها به زنده ماندن فکر می کردم. به این که بتوانم شرایط زندگی ام را بهتر کنم. به این که بتوانم لباسی برای خود بخرم.».

سلن دیون

سلن دیون، خواننده کانادایی تباری است که در عرصه موسیقی موفقیت های چشم گیری به دست آورده و نام او در تاریخ موسیقی برای همیشه ماندگار خواهد ماند. در سال 2017 او توانست درآمدی نزدیک به چهل میلیون دلار داشته باشد. در حال حاضر ارزش سرمایه هایی این خواننده آمریکایی به هشتصد میلیون دلار می رسد.

البته شرایط در دوران کودکی او به گونه ای کاملا متفاوت بود. او در خانواده ای پر جمعیت (چهارده خواهر و برادر) به دنیا آمده بود و شرایط مالی چندان خوبی نداشتند. در ابتدای امر سلن دیون اقدام به خواندن ترانه های اش در کافه ای که متعلق به پدر و مادر اش بود می کرد؛ همین امر صدای او را به گوش خواننده مشهور فرانسوی زبانی کرد که موجبات پیشرفت سلن دیون را فراهم کرد.

جنیفر لوپز

یکی از مشهور ترین جملاتی که در ترانه های جنیفر لوپز به کار گرفته شده است، این است: «من زمانی چیز زیادی در اختیار نداشتم، اما حالا خیلی چیز ها دارم.». جنیفر لوپز در حال حاضر خواننده، بازیگر و مدل لباسی بسیار مشهور و شناخته شده است و دوران بسیار سختی را پشت سر گذاشت تا به این مهم دست یابد. او در محله ای فقیر نشین در برانکس زندگی می کرد و والدین اش اصالتی پورتو ریکوئی داشتند. او در مصاحبه ای در سال 2013 عنوان کرده بود که تماشای تقلای پدر و مادر اش برای گذران زندگی این نکته را به او آموخت که باید برای موفقیت سخت کار کرد. او در این خصوص عنوان کرد: «من به والدین ام نگاه می کردم. پدرم شب ها کار می کرد و من کاملا از این نکته آگاهی داشتم که او خود را وقف ما کرده است. مادرم علاوه بر کار مدرسه اش در فروشگاهی نیز کار می کرد. این مسئله باعث شد تا این احساس در من شکل گیرد که هیچ گاه نباید آن ها را سر افکنده کنم. از همان دوران کودکی انضباط به خصوصی در من شکل گرفت و همیشه برای پیدا کردن مهارتی جدید در حال تمرین بودم.». جنیفر لوپز ابتدا به عنوان یک رقصنده با استعداد وارد عرصه سرگرمی شد و بعد ها پیشرفت چشمگیری پیدا کرد. در حال حاضر ارزش سرمایه های او به چیزی حدود سیصد و هشتاد میلیون دلار می رسد.

تام کروز

کم تر بازیگران مردی را سراغ داریم که در سینمای هالیوود توانسته باشند همچون تام کروز به موفقیت دست پیدا کنند؛ فروش فیلم هایی که تام کروز در آن ها به ایفای نقش پرداخته است در سراسر نقاط جهان به چیزی حدود 9.2 میلیارد دلار می رسد که در نوع خود رقم قابل توجهی است. نقش آفرینی در فیلم های بزرگی چون «مأموریت غیر ممکن»، «مرد بارانی»، «اسلحه برتر (Top Gun)» و بسیاری فیلم های دیگر باعث شد تا در نهایت این بازیگر سینمایی بتواند سرمایه ای به ارزش 570 میلیون دلار برای خود فراهم کند.

البته شرایط برای او همیشه به این صورت نبوده است و دوران کودکی و زندگی شخصی بسیار سخت و دشواری را پشت سر گذاشته است؛ او در مصاحبه ای عنوان کرده بود که پدر اش فردی بسیار خشن و بد رفتار بود و در دوران کودکی تام کروز را بسیار آزار می داد. شرایط در نهایت به گونه ای شد که مادر تام، مجبور شد فرزند اش را برداشته و از خانه فرار کند؛ در آن زمان تام دوازده ساله بود.

اپرا وینفری

نمی توان در خصوص کسانی صحبت کرد که از فقر به قله های موفقیت رسیده اند و نامی از اپرا وینفری نیاورد. شاید بتوان گفت که او شناخته شده ترین زنی است که تا کنون زیسته است و ارزش سرمایه های اش به چیزی حدود 3.2 میلیارد دلار می رسد. او کسی است که برنامه های تلویزیونی را برای همیشه تغییر داد و حال و هوایی تازه به آن ها بخشید.

اپرا وینفری سکوی پرتاب بسیاری از هنرمندان عصر حاضر شد و طرفدران بسیاری از جان و دل او را دوست می دارند.همانند تمامی موارد دیگر این لیست البته، اپرا هم شرایط بسیار بدی را در دوران کودکی خود سپری کرده است. او در روستایی فقیر نشین در اطراف میسی سیپی به دنیا آمد. شرایط زندگی در خانه شان به گونه ای بود که حتی لوله کشی آب نداشتند و بعد ها مورد آزار های جنسی و ضرب وشتم نیز قرار گرفت. پس از پایان دوران دبیرستان وارد یک ایستگاه رادیویی شد و از آن زمان بود که به علاقه اش به رسانه ها پی برد و زمینه ساز موفقیت خویش شد.ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

افراد مشهوری که در گذشته در رستوران ها کار می کرده اند

در

بسیاری از افراد مشهور و موفقی که در حال حاضر در عرصه سرگرمی در آمریکا و دیگر نقاط فعالیت می کنند، زندگی دشواری را پشت سر گذاشته و بسیاری از آن ها در سنین پایین تر برای گذران زندگی و کسب در آمد مجبور به کار کردن در رستوران ها و فست فود ها بوده اند. برای نمونه می توان نام مدیر مسئول حال حاضر آمازون، جف بزوس را عنوان کرد: جف بزوس زمانی که به دبیرستان می رفت در یکی از شعبه های مک دونالد کار می کرد و البته او تنها کسی نیست که چنین شرایط کاری ای را برای گذران زندگی تجربه کرده است و در این مقاله قصد داریم شما را با سایر افراد مشهوری آشنا کنیم که چنین شرایطی را داشته و تجربه کرده اند. با سیارک همراه باشید.

اندرو گارفیلد، محل فعالیت: در یکی از شعبه های استارباکس

(استارباکسنام برند سازنده قهوه در آمریکا که رستوران ها و کافه های متعددی در شهر های مختلف آمریکا (و برخی شهر های اروپایی چون لندن) دارد)

اندرو گارفیلد در حال حاضر به واسطه نقش های متعددی که در فیلم های گوناگون به عهده گرفته است (در رأس آن ها مرد عنکبوتی)، از شهرت قابل توجهی در سطح جهانی برخوردار است. اندرو گارفیلد در سنین پایین تر به عنوان گارسون در یکی از کافه های استارباکس فعالیت می کرد. اندرو در مصاحبه ای در برنامه «جیمی کیمل» در سال 2015 در این خصوص عنوان کرد: «نخستین شغلی که در لندن توانستم پیدا کنم این بود که به عنوان گارسون در کافه ای متعلق به استارباکس مشغول به کار شوم. زمانی که به لندن رسیدم با خود گفتم که حال می توانم شبیه به شخصیت فیلم جان هوجز زندگی کنم و در حالی که به عنوان گارسون مشغول به کار هستم کسانی را ببینم که با عینک های سیاه قاب شان در حال مطالعه کردن و نوشیدن قهوه هستند و به مرور با آن ها آشنا شوم و رابطه برقرار کنم.» البته اندرو در مدت زمانی که در کافه استارباکس در لندن فعالیت می کرد، وارد هیچ رابطه جدی با کسی نشد، با این وجود، پیش از رسیدن به شهرت بیشتر زمان خود را به عنوان گارسون در این مکان می گذراند. اندرو در ادامه صحبت های اش در این خصوص عنوان کرد: «راستش را بخواهید واقعا از کار کردن در کافه استارباکس لذت می بردم.»

لیدی گاگا، محل فعالیت: استارباکس

البته حضور لیدی گاگا در یکی از شعبه های استارباکس و پوشیدن پیش بند سبز رنگ گارسون های این مکان ها دلیلی متفاوت از سایرین داشت و در حقیقت برای کار به استارباکس نیامده بود، با این وجود، در سال 2017، مدتی به عنوان گارسون در یکی از شعب استارباکس فعالیت کرد. لیدی گاگا مؤسسه خیریه ای دارد به نام «Born This Way (این گونه متولد شده)» که هدف از تأسیس و راه اندازی آن کمک به افراد کم سن و سالی است که از حمایت و پشتیبانی افراد خانواده بهره مند نیست اند و هدف اصلی لیدی گاگا از حضور در یکی از شعب استارباکس و فعالیت به عنوان گارسون این بود که برای مؤسسه خیریه اش تبلیغاتی کند و افراد بیشتری را برای کمک مالی به سمت آن جذب کند. طی مدت زمانی که لیدی گاگا در این شعبه استارباکس فعالیت می کرد، 25 سنت از هر نوشیدنی وقف این مؤسسه خیریه می شد. به این گونه نوشیدنی ها فنجان مهربانی می گفتند.

تایلر، محل فعالیت: استارباکس

تایلر نیز از جمله افراد مشهوری است که به عنوان گارسون در یکی از شعب استارباکس برای مدت دو سال و نیم مشغول به فعالیت بوده است و این مسئله مربوط به زمانی می شود که هنوز کسی تایلر را به عنوان یک خواننده رپ مشهور نمی شناخت و فعالیت حرفه ای اش در زمینه موسیقی و سرگرمی هنوز آغاز نشده بود. او نیز در این خصوص مصاحبه ای در برنامه «جیمی کیمل» در سال 2015 انجام داد و عنوان کرد: «کار کردن در استار باکس برای من بسیار لذت بخش بود، چرا که طی مدت کار ام در آن جا هر روز پنیر دانمارکی می دزدیدم.» البته تایلر پس از گذشت حدود دو سال و نیم از فعالیت اش در آن شعبه استارباکس، به واسطه مشکلاتی که با مدیر اش پیدا کرده بود، اخراج شد، با این حال او عنوان کرد که از لحاظ ارتباط با مشتری ها موفق بود و با آن ها به خوبی کنار می آمد. او در این خصوص عنوان کرد: «این قسمت کار را دوست داشتم و با مردم به خوبی رفتار می کردم. من از صحبت کردن با مردم لذت می برم.»

مدونا، محل فعالیت: دانکین دونات

البته در حال حاضر مدونا را به عنوان ملکه موسیقی پاپ بشناسیم و قدر دان خاطرات خوشی هستیم که با صدا و موسیقی های زیبای او برای ما رقم خورده اند، با این حال، گذشته مدونا نیز متفاوت بود از چیزی که در حال حاضر از او می شناسیم و در آن زمان که سن و سال کمتری داشت و هنوز وارد عرصه موسیقی و سرگرمی نشده بود، مشغول به فعالیت در یکی از شعب دانکین دونات در میدان تایمز نیو یورک بود و برای گذران زندگی و کسب در آمد مجبور بود در آن مکان کار کند. مدونا در خصوص چگونگی پایان یافتن کار اش در  آن شعبه دانکین دونات عنوان کرد: «اتفاقی مقدار زیاد ژله دونات را روی یکی از مشتریان ریختم و به همین خاطر عذر ام را خواستند و از آن جا اخراج شدم.» خوشبختانه این اخراج و شکست در ادامه دادن کار اش نتوانست روند موفقیت های مدونا را متوقف سازد و سبب نا امیدی او شود.

لین مانوئل میراندا، محل فعالیت: مک دونالد

در حال حاضر لین مانوئل میراندا نیز از جمله کسانی است که به واسطه موفقیت های چشم گیر اش در عرصه سرگرمی در سراسر نقاط جهان به خوبی شناخته شده است. البته همانند مواردی که تا کنون عنوان کردیم، او نیز در گذشته زندگی خود و زمانی که چهارده سال بیش نداشت برای کسب در آمد در یکی از شعب مک دونالد مشغول به کار شده بود. او هم پشت پیش خوان می ایستاد و حساب و کتاب آن چه مشتری ها خریده بودند را به عهده می گرفت و هم سفارش های بیرون بر را به دست مشتری ها می رساند. میراندا در این خصوص در گردهمایی ای در سال 2016 و در شیکاگو عنوان کرد: «این نخستین شغلی بود که به عهده گرفتم و برای اولین بار بود که می توانستم دستمزدی برای خودم داشته باشم. چند شیفت و نوبت مختلف در این شغلم ام کار می کردم؛ از ساعت ده صبح تا دو بعد از ظهر پشت پیشخوان می ایستادم، بنا بر این می توان گفت من همان کسی بودم که اگر صبحانه کسی دیر می شد، سر او فریاد می زدند... از ایستادن پشت پیشخوان به شدت مضطرب می شدم...  از این که در انجام کاری اشتباه کنم و یا این که در پایان ساعت کاری ام فراموش کنم لیست خرید ها را ثبت کنم... این مسائل واقعا باعث نگرانی ام می شد. اما در رساندن سفارش مشتری ها دیگر چنین مسئله هایی نداشتم و آزادی عمل در آن کار بیشتر بود. برای خودم قدم می زدم و سفارش مشتری ها را به دست شان می رساندم؛ بدون هیچ نگرانی و اضطرابی.»

طبق اظهارات میراندا این تنها نکته مثبت در خصوص رساندن سفارش مشتری ها نبود و این مسئله جنبه دیگری هم داشت. او در این خصوص عنوان کرد: «زمانی که سفارش مشتری را به دست اش می رسانید، امکان دارد انعامی هم به شما بدهد. زمانی که ساعتی 4.25 دلار درآمد دارید، گرفتن انعام تفاوت بزرگی در دستمزد ماهانه به وجود خواهد آورد.»

فرل ویلیامز، محل فعالیت: مک دونالد

جالب است بدانید که فرل ویلیامز پس از رسیدن به شهرت موسیقی منحصر به فردی برای مک دونالد ساخته است (موسیقی ای که در شعب خود از آن استفاده می کنند و بعضا پخش می کنند تا مشتری ها به هنگام صرف غذا به آن گوش کنند)، اما او هم از جمله کسانی است که برای گذران زندگی به هنگامی که کم سن و سال تر بوده است، مجبور به کار کردن در یکی از شعب مک دونالد بوده؛ کاری که در نهایت با اخراج فرل ویلیامز خاتمه یافت. او در مصاحبه ای در این خصوص عنوان کرد: «در حقیقت من سه بار از شعبه های مک دونالدی که در شان کار می کردم اخراج شدم و نه فقط یک بار. من تنبل بودم، خیلی خیلی تنبل بودم. مشکل و مسئله ای که در این خصوص وجود داشت این بود که در سالن محل صرف غذا موسیقی پخش می کردند و من با گوش دادن به آن غرق فکر می شدم و دیگر نمی توانستم درست کار کنم. بالاخره زمانی فرا رسید که کار فرمایان ام به این نتیجه رسیدند که چندان به درد کار شان نمی خورم.»

ریچل مک آدامز، محل فعالیت: مک دونالد

ریچل آدامز، با بازی در فیلم «The Notebook (دفترچه)» دل آمریکایی های بسیاری را به دست آورد و سکوی پرتابی برای موفقیت های آینده خود به وجود آورد؛ اگر چه همیشه شرایط برای ریچل چنان دلپذیر و خوشایند نبوده است و زمانی که در سنین نوجوانی به سر می برد، مجبور بود برای گذران زندگی و کسب در آمد نزدیک به سه سال در یکی از شعبه های مک دونالد کار کند. ریچل در مصاحبه ای در سال 2012 در این خصوص عنوان کرد: «راستش را بخواهید من تجربه بسیار خوبی از کار کردن در مک دونالد دارم و کارم را در آن زمان دوست داشتم. تنها مسئله ای که وجود داشت این بود که من عادت داشتم دست های خود را مرتب بشویم و همین مسئله وقت زیادی می گرفت. بعضا پیش می آمد که همکارانم به من می گفتند: ‘هی، ریچل، مشتری منتظر سفارش اش است، دست هایت را بعدا بشوی.’ در آن جا کارگر چندان قابلی نبودم؛ یک بار تصادفا دستگاه آبمیوه گیری را خراب کردم.»

باراک اوباما، محل فعالیت: باسکین رابینز

شاید برای کسانی که این مقاله را می خوانند، قرار دادن بستنی در ظرف مخصوص و آماده کردن آن برای مشتری کار چندان هیجان انگیزی به نظر نرسد، با این وجود، باراک اوباما، رئیس جمهور سابق ایالات متحده آمریکا مدتی به این کار مشغول بوده است و جالب است بدانید که طی مصاحبه ای عنوان کرده که با کار کردن در بستنی فروشی درس های ارزشمندی برای زندگی آینده خود گرفته است. باراک اوباما طی مطلبی که در لینکداین منتشر کرد، توضیحاتی در خصوص کار سابق داد که توجه شما را به خلاصه مطالب اش جلب می کنیم: «نوجوان بودم که پشت پیش خوان بستنی فروشی ای در هونولولو می ایستادم و کار می کردم. در آن زمان چندان به این فکر نمی کردم که این کار در آینده ام چه نقشی خواهد داشت و بیشتر کاری بود که در همان زمان برای کسب در آمد بدان احتیاج داشتم. این نخستین کاری بود که در فصل تابستان و تعطیلات مشغول به انجام آن شدم و البته واضح است که چندان از به عهده گرفتن آن لذت نمی بردم، اما درس های ارزشمندی از این کار خود گرفتم؛ مسئولیت پذیری، کار و تلاش بی وقفه، تنظیم کردن زمان به گونه ای که به کار، دوستان، خانواده و مدرسه ام برسم و سایر مسائل این چنینی را همه مدیون کار ام در بستنی فروشی هستم.»

برد پیت، محل فعالیت: ال پولو لوکو

مجله رولینگ استون در خصوص زندگی شخصی برد پیت مطلبی را در یکی از شماره های خود منتشر کرد و در عنوان شده بود که برد پیت به هنگام پایان دوران دانشگاه و تحصیل اش در حالی پا به لس آنجلس گذاشت که تنها 325 دلار سرمایه در اختیار داشت. مطمئنا با چنین سرمایه ای به سختی می شود زندگی کرد، چه رسد به آنکه پای سرمایه گذاری برای انجام کاری در آینده نیز در میان باشد. به همین خاطر بود که در نهایت برد پیت مجبور به پذیرفتن کار هایی بعضا عجیب و غریب شد؛ یکی از این کارها پوشیدن لباس عروسکی و ایستادن دم در یکی از شعبه های ال پولو لوکو و تبلیغ کردن برای آن ها بود.

ایمی آدامز، محل فعالیت: هوترز

ایمی آدامز در حال حاضر از جمله افرادی است که موفقیت های چشم گیری در عرصه سرگرمی به دست آورده و برنامه تلوزیونی اش با نام «Sharp Objects» طرفداران بسیاری دارد، اما او هم همانند سایر افرادی که در این لیست نام آن ها عنوان شد، مسیر طولانی و دشواری برای رسیدن به موفقیت در عرصه بازیگری پیمود و شرایط برای اش همیشه این گونه نبود. ایمی آدامز هجده ساله بود که برای فراهم کردن هزینه شهریه مدرسه خود مجبور شد در یکی از شعبه های هوترز به کار کردن بپردازد. او در سال 2015 مصاحبه ای انجام داد و در خصوص کار خود عنوان کرد: «تقریبا دوران دبیرستان ام به پایان رسیده بود که شروع به کار کردن کردم و احساس فوق العاده خوبی از این موضوع داشتم. اوایل دوران کاری ام مجبور به تمیز کردن سالن صرف غذا و جمع کردن بشقاب ها و این گونه کار ها بودم و بعد ها به عنوان گارسون مشغول به کار شدم و سفارش ها را دریافت می کردم. راستش را بخواهید احساس خوبی از انجام کار ام داشتم و به این وسیله توانستم هزینه لازم برای شهریه دانشگاه ام را فراهم کنم.»

گوئن استفانی، محل فعالیت: دایری کوئین

گوئن استفانی نیز از دیگر افرادی است که در عرصه سرگرمی به موفقیت های بسیاری دست یافته است و علاوه بر خوانندگی در زمینه مد و لباس نیز فعالیت هایی داشته است. اگر چه شرایط برای او نیز همیشه به این صورت نبوده و زمانی برای کسب در آمد و گذران زندگی مجبور به کار کردن در یکی از شعبه های دایری کوئین بوده است. گوئن استفانی در مصاحبه ای در سال 2014 در این خصوص عنوان کرد: «زمانی که شروع به کار کردم، به آن نیاز داشتم و هر طوری که بود باید شرایط کاری ام را تحمل می کردم، اما به مرور شرایط برای من تغییر کرد و اوضاع به گونه ای رقم خورد که به آینده امیدوار تر شدم و اواخر دوران کاری دیگر برای ام کمی شرایط دشوار شده بود.»

نظرات

در ادامه بخوانید...

عکس افراد مشهور در پیاده روهای ونیز سال 1950

در


پل نیومن، ارنست همینگوی، شون کانری، آلن دلون و دیگر افراد مشهور که در خیابان های ونیز راه می روند و در امتداد کانال های ونیز در اواسط قرن گذشته قدم می زنند امروزه در استودیوی عکس ونیزی بیش از 300 هزار نگاتیو ذخیره شده که توسط ویتوریو پاوان - صاحب استودیو گرفته شده است.

آلن دلون

سلبریتی معروف آلن دلون

پل نیومن

چت بیکر

نوازنده با استعداد آمریکایی، موسیقی جاز 

میک جگر

نوازنده مشهور و خواننده  راک بریتانیایی

شون کانری

بازیگر مشهور انگلیسی در نقش بیاد ماندنی007

پابلو پیکاسو

عکس پابلو پیکاسو
بزرگترین هنرمند قرن بیست

ارنست همینگوی 

نویسنده امریکایی

نظرات

در ادامه بخوانید...

15 تن از ثروتمندترین افراد مشهور

در
برخی از افراد مشهور با سرمایه گذاری یا ایجاد یک کسب و کار هوشمندانه توانستند ثروت خود را مدیریت کنند.حال ببینیم، چقدر پول داخل کیف پول این ثروتمندان مشهور جمع شده است؟

1. تایگر وودز  800 میلیون دلار

تایگر وودز
گلف باز حرفه ای تایگر وودز یکی از بزرگترین گلف بازان در تمام دوران است. او جوایز و مسابقات زیادی را کسب کرده است. تا به امروز، ثروت او 800 میلیون دلار است.
 

2. سلین دیون 800 میلیون دلار

سلین دیون
سلین دیون، خواننده مشهور و ترانه سرا، که بیشتر به خاطر آهنگ "My Heart Will Go On" شناخته می شود، از دوران کودکی به عنوان یک خواننده حرفه ای شناخته شده است. البته رویای او حقیقت داشت، و علاوه بر این سلین پول زیادی را به دست آورد.
 

3. دکتر دره  820 میلیون دلار

دکتر دره
دکتر دره کار خود را در مرکز لس آنجلس جنوبی در گروه NWA آغاز کرد. بعد از انتشار آلبوم "Straight Outta Compton" ("Straight Out of Compton")، Dre به موفقیت رسید. اخیرا، درآمد اصلی خود را از کسب و کار فروش هدفون مارک Beats by Dre دریافت می کند.
 

4. مدونا 850 میلیون دلار

مدونا
سلبریتی معروف مدونا
مدونا، یکی از موثرترین و موفق ترین خوانندگان و موسیقیدانان تمام دوران، موفق به کسب 850 میلیون دلار شد، فروش 250 میلیون آلبوم در سراسر جهان. درآمد حاصل از کنسرت او 1.5 میلیارد دلار بود.
 

5. پاف ددی   855 میلیون دلار

 پاف ددی
کار خود را به عنوان شان جان Combs (بهتر شناخته شده به عنوان پاف پدر) به عنوان یک رپ کار شروع کرد. او بعدا نام مستعار P Diddy را تغییر داد و به عنوان تولید کننده اصلی بسیاری از هنرمندان، از جمله Mary J. Blige، Aretha Franklin و Mariah Carey تبدیل شد.
 

6. کایلی جنر 900 میلیون دلار

کایلی جنر
کایلی جنر یکی از ثروتمندترین دختران جهان است.
ستاره واقعی "خانواده کارتاشیان"، شبکه شخصیت های نفوذ رسانه ای و زن تجاری Kylie Jenner به زودی تبدیل به یکی از جوانترین میلیاردرهای جهان شده است امروز Kylie در Instagram تعداد125 میلیون دنبال کننده دارد.
 

7. جی زی   930 میلیون دلار

جی زی
شان کوری کارتر (به نام Jay Z) نیز کار خود را به عنوان یک رپر آغاز کرد.  در کل ارزش خالص آن 930 میلیون دلار است.
 

8. جری ساینفلد 950 میلیون دلار

جری ساینفلد
کمدین جری سینفلد به لطف مجموعه کمدی معروفش "ساینفلد" محبوبیت پیدا کرد. سپس او همچنان به نمایش های کمدی بزرگ ادامه داد.
 

9. دیوید کاپرفیلد   1 میلیارد دلار

دیوید کاپرفیلد
دیوید کاپرفیلد، متفکر مشهور جهان، به خاطر ترفندهای دیدنی اش، شغلی را به وجود آورد. او جوایز متعددی را دریافت کرد و حرفه ای فوق العاده موفق در صنعت سرگرمی ایجاد کرد. به طور موازی، Copperfield در سرمایه گذاری در املاک و مستغلات و هنر مشغول بود، بنابراین او 1 میلیارد دلار در جیب خود دارد.
 

10. JK روولینگ 1 میلیارد دلار

روولینگ هری پاتر
نویسنده و تهیه کننده بریتانیایی، روولینگ، زمانی موفق شد که رمان های هری پاتر او به یک احساس جهانی تبدیل شد. از آن زمان، او توانست کل یک امپراطوری را در اطراف برند خود ایجاد کند و تبدیل به ثروتمندترین زن در انگلستان شود.
 

11. پل مک کارتی 1.2 میلیارد دلار

گروه بیتلز
به سختی کسی وجود دارد که از گروه هنرمندان بیتلز و به تبع آن پل مک کارتی سخن نگفته باشد. پس از فروپاشی گروه، پل مک کارتی کار حرفه ای خود را با موفقیت انجام داد و یکی از موفق ترین موسیقیدانان پاپ در تاریخ است.
 

12. مایکل جردن 1.7 میلیارد دلار

مایکل جردن
مایکل جردن یکی از بهترین بازیکنان بسکتبال در تاریخ است. گرچه او برای یک دهه و نیم نتوانسته است بسکتبال بازی کند،جردن هنوز میلیون ها سرمایه گذاری و تایید دریافت می کند. با احتساب  سهم خود در Hornets و BET، ثروت او تا به حال به 1.7 میلیارد دلار افزایش یافته است.
 

13. اپرا وینفری 3.2 میلیارد دلار

اپرا وینفری
اپرا وینفری، میزبان نمایشهای صبحگاهی، یک امپراطوری رسانه ای واقعی را ایجاد کرده است. او دارای استودیوی فیلم، مجله، منابع اینترنتی، شبکه رادیویی و کانال تلویزیونی است. اوپرا در حرفه طولانی خود موفق به کسب 3.2 میلیارد دلار شده است.
 

14. استیون اسپیلبرگ 3.7 میلیارد دلار

استیون اسپیلبرگ

استیون اسپیلبرگ، کارگردان و تولید کننده مشهور هالیوود، برخی از فیلم های بسیار معروف و حساس در تاریخ هالیوود را از جمله Jaws، Alien و Saving Private Ryan تهیه کرده است. شگفت آور نیست که به لطف موفقیت های بزرگ او توانست به مبلغ 3.7 میلیارد دلار برسد
 

15. جورج لوکاس 5.5 میلیارد دلار

جورج لوکاس
جورج لوکاس، که به عنوان خالق مشهور Star Wars شناخته می شود، با LucasFilm امپراتوری فیلم و کالا را ایجاد کرد. لوکاس در سال 2012 برای Disney به لوکاس فیلم 4 میلیارد دلار فروخت. امروز او ثروتمندترین فرد مشهور جهان است و دارای سرمایه 5.5 میلیارد دلاری است.

نظرات

در ادامه بخوانید...

سلما هایک در مورد انتقال به آمریکا و کار در فیلم فریدا می گوید

در
سلما هایک
سلما هایک در مورد انتقال به آمریکا و کار در فریدا گفت: "من تسلیم نشدم و از کسی درخواست کمک نکردم"
این بازیگر در مصاحبه جدیدی با مجله اینستایل توضیح داد که چرا تصمیم به انتقال به آمریکا گرفت ، چگونه شرایط کار زنان در هالیوود تغییر می کند و چرا هشت سال طول کشید تا فیلمبرداری از فریدا شروع شود. ما جزئیات را به اشتراک می گذاریم.
 
یکی از مشهورترین بازیگران آمریکای لاتین در زمان ما ، سلما هایک در مصاحبه با مجله  ، درباره کار در مورد فیلمبرداری فیلم فریدا ، بازی در کمدی ها و مبارزه برای حقوق زنان در هالیوود صحبت کرد.
 
سلما با لبخند، جوانی خود را به یاد می آورد و اذعان می کند که در 20 سالگی بیشتر از بزرگ شدن می ترسید و با وحشت تصور می کرد که زمانی 30 ساله خواهد شد. در آن روزها یک عقیده کلی وجود داشت که بازیگران زن بعد از 30 سال با از دست دادن اهمیت خودشان روبرو بودند. اما اکنون این تجربیات در گذشته است.
 
"اکنون من نگران پیر شدن نیستم. وقتی 40 ساله شدم و بعد از 50 سالگی ، آرام آن را قبول کردم. "
 
وقتی صحبت از نقش  فریدا کالو می شود ، سلما هایک  علاوه بر نقش اصلی، به عنوان تهیه‌کننده عمل کرد. این بازیگر سینمای جهان خاطرنشان می کند که باید هشت سال تمام فیلمبرداری را انجام می دادند: هیچ کس نمی خواست فیلمی درباره یک هنرمند مکزیکی بسازد.
 
کار روی فیلم کار خیلی سختی بود ، اما من دیدگاه خودم را داشتم. من تسلیم نشدم و از کسی درخواست کمک نکردم.
سلما هایک فیلم فریدا
قاب از فیلم فریدا 2002
 
به گفته سلما هایک ، در تمام حرفه اش آرزو داشت که در یک فیلم کمدی بازیگری کند ، اما نتوانست پروژه مناسبی پیدا کند. این قبل از آن بود كه آدام سندلر بازیگر را دعوت كند.کمدی ژانر مورد علاقه من است. من عاشق ستاره شدن در فیلم های کمدی هستم ، به همین زودی تصاویر خنده دار با مشارکت من منتشر می شود. "
 
سلما هایک فیلم فریدا
مبارزه برای حقوق زنان در فعالیت های سلما جای جداگانه ای دارد. 25 سال است که سعی در تغییر شرایط کار زنان در هالیوود دارد ، اما خاطرنشان می کند که تاکنون به بازیگران زن خیلی کمتر از همتایان مرد پرداخته شده است.
سلما می گوید که می توانستم در مکزیک بمانم - در مکزیک، با بازی در سریال ها، به موفقیت های خاصی رسیدم،  اما من رویای فیلمهای واقعی را دارم. بعدا فهمیدم که دوست دارم ریسک کنم و به آمریکا رفتم.
 
سلما با نگاهی به آغاز کار خود می فهمد که ترک همه چیز و انتقال به آمریکا چقدر خطرناک بود. اما رویای بازیگر شدن و دستیابی به موفقیت های بین المللی به جوان مکزیکی کمک کرد تا به ترس خود از ناشناخته ها غلبه کند.

نظرات

در ادامه بخوانید...