باز شدن فروچاله بزرگ در نیوزلند

در

بزرگترین فروچاله در سراسر نیوزلند به عمق 20 متر و طول دو زمین فوتبال بزرگ باز شد به نظر می رسد که این بزرگترین فروچاله شناخته شده در نیوزلند است که در یک مزرعه در اواخر سال جاری باز شده، بر اساس تخمین زمین شناسان، دهه ها یا حتی یک قرن ساختن این فروچاله طول کشیده است.

براد اسکات از دانشمندان علوم زمین، GNS Science، به AP گفت: "بزرگترین فروچاله که قبل از این دیده بودم ، حدود یک سوم این اندازه بود، این واقعا بزرگ است."
دستیار مزرعه برای اولین بار در اوایل ماه مه، قبل از برآمدن خورشید، فرونشست زمین را گزارش داده بود.تنها بعد از روشن شدن هوا ، و دید بهتر ، بزرگی این شکاف خیره کننده، آشکار شد.


عکس خبر فروچاله بزرگ که در زیر یک مزرعه نیوزلند باز شده را مشاهده میکنید.

یک آتشفشان شناس میگوید امکان دارد از 100 سال پیش این فروچاله بصورت زیرزمینی رشد کرده باشد. حال این سوال پیش می آید که چه چیزی باعث این حوادث طبیعی می شود که این سینکولا خیلی بزرگتر از آنهایی است که قبل از آن در نیوزلند بوجود آمده است ؟

بارش باران ،تقریبا 170 میلی بار باران در 38 ساعت  باعث ایجاد آن شده و باران های سنگین آن را باز کرده اند.پس از یک دوره بارش شدید در پایان ماه آوریل که حدود یک هفته طول کشید، آخرین مقاومت سنگ از بین رفته است.

عمق سوراخ 20 متر (66 فوت) نه فقط سرگیجه ایجاد می کندبلکه یک مقطع علمی جالب برای زمین شناسان ارائه می دهد که نشان می دهد ساخت و تجمع سنگین، رسوبات و خاک در طول زمان های غیر قابل تصور طولانی صورت گرفته است.

اسکات به تلویزیون نیوز گفت: "آنچه که در انتهای این فروچاله دیده می شود، اصلی ترین ذخایر آتشفشانی 60،000 ساله است که از این دهانه خارج شد."

دانشمندان آتشفشان و دانشمندان زمين شناسی در چند هفته آینده مشغول به کار خواهند بود، بازرسی از شکاف و دیدن آنچه که آنها می توانند از آن یاد بگیرند.

در عین حال ساکنان مزرعه کالین ترماین خوشحال هستند که این گودال بزرگ آنها را نابود نکرده است دستیار مزرعه، گابریل Lafalla، کی گوید من می توانستم مرده باشم

نظرات

در ادامه بخوانید...

جزئیاتی تازه از خانواده‌ای که در اندونزی بمب گذاری کردند

در

اتفاق ناخوشایندی که هفته گذشته آرامش را از مردم اندونزی سلب کرد و آنهارا عزادار عزیزانشان کرد، نکته تازه‌ای درخود داشت که همه را نگران کرده است: بمبگذاری‌ها توسط والدینی به همراه فرزندانشان صورت گرفته بود.

خانواده‌ای که درتصویر ملاحظه می‌کنید، کسانی هستند که مسئول بمب‌گذاری اخیر اندونزی شناخته شده‌اند. همسایگان عنوان کرده‌اند که این خانواده به واسطه بخشیدن غذا به نیازمندان توانسته بودند در محله برای خود احترامی کسب کنند. برای سال‌های متوالی غذاهای متفاوتی از موز سرخ شده تا برنج پخته شده از روی حصار حیاط خانه‌شان دست به دست می‌شده و برای نیازمندان محل برده می‌شده است. حتی بعدازظهر روزی که پوجی (خانم این خانواده) چهل و دو ساله با بمب‌هایی که به خود بسته بود وارد یک کلیسای اهل مسیحیت در اندونزی شده و خود را منفجر کرده است، در آشپزخانه خانه‌شان دیده شده است. وری تری و همسرش (از همسایگان این خانواده) تنها ساعاتی پیش از این اتفاق دلخراش، اورا دیده‌اند که درحال خرید میوه و سبزی بوده است. وری در مصاحبه‌ای دراین خصوص عنوان کرده است: «همسرم از او (پوجی) پرسید که چه می‌پزد و در پاسخ شنید که چیز بخصوصی نیست و چیز حاضری برای فرزندانش آماده می‌کند.»

این آخرین صحنه‌ای است که در ذهن وری از این خانواده نقش بسته است و از روزی که خبری تحت این عنوان شنیده است که پوجی و همسرش، دیتا اوپریاتو، مسئول بمب‌گذاری اخیر در کلیساهای اندونزی هستند، بارها و بارها این صحنه را در ذهن خود مرور کرده است. این تازه تمام ماجرا نیست و این زن و شوهر از فرزندان خود نیز در این حمله انتحاری کمک گرفته‌اند.

پوجی چطور حاضر شد این کار را با فرزندان خود بکند؟

صبح روز یکشنبه بود که این زن و شوهر به همراه چهار فرزندشان سه حمله به کلیساهای مختلف در شهر سورابایای اندونزی را تدارک دیدند. در یک دهه اخیر در اندونزی، این پرتلفات‌ترین و خطرناک‌ترین حمله تروریستی بوده است. دیتا، در ابتدای این حمله، همسر و دو دختر خود (فدیلای دوازده ساله و پاملای نه ساله) را دم درب ورودی یک کلیسا در این شهر پیاده می‌کند و سپس خود به همراه ماشینش که پر از مواد منفجره بوده است، به سمت کلیسای مرکزی این شهر می‌رود و باقی ماجرا. تمام این اتفاقات درحالی درجریان بود که از سوی دیگر دو پسر خانواده (یوسف هجده ساله و فرمان شانزده ساله) با موتور سیکلتی که درآن بمب کارگذاری شده بود به سمت کلیسای سانتا ماریای این شهر رفتند (کلیسای کاتولیک) و در آنجا اقدام به انفجار موتورسیکلت خود کردند. تمامی این حمله‌ها در چیزی حدود نیم ساعت عملی شد و هجده کشته بجای گذاشت. هجده کشته‌ای که خود بمب‌گذارها هم شامل آن بودند.

اما زمانی که این خبر به گوش همسایگان این خانواده رسید، آنها بسیار متعجب شدند و هنوز در تلاش‌اند تا توضیحی منطقی برای کار آنها بیابند. وری، یکی از همسایگان آنها در مصاحبه‌ای گفت: «سالها بود که هرروز آنها را می‌دیدم و با آنها آشنایی داشتم. پوجی به عنوان پرستار در بیمارستان کار می‌کرد، اما پس از مدتی از کار خود استعفا داد و دلیلش این بود که با دیدن خون حالت تهوع پیدا می‌کرد و حالش بد می‌شد. او از دیدن درد و رنج مردم به هم می‌ریخت. با این چیزهایی که از پوجی می‌دانم برایم بسیار عجیب است که او با این روحیات چگونه حاضر شده است این کار را با فرزندان خود بکند؟

دیتا و همسرش، به چشم سایر اعضای محله، کاملا انسان‌هایی عادی بودند. آنها مؤدب بوده و رفتاری دوستانه داشته‌اند. سرشان به کار خودشان بوده است، با اینحال در فعالیتهای محله‌شان نیز شرکت می‌کرده‌اند. آنی دانی، یکی دیگر از همسایگان این خانواده گفت: «همه شگفت‌زده شده‌ایم. چیزهایی که با آوردن نام یک تروریست در ذهن انسان نقش می‌بندد، به هیچ وجه در کردار و رفتار این خانواده دیده نمی‌شد.» بنابه گفته همسایگان، بچه‌های این خانواده همانند بچه‌های عادی بعد از ظهرها به دوچرخه‌بازی مشغول می‌شدند و پدر خانواده، دیتا، شلوار جین و تی‌شرت می‌پوشیده (پوشش اسلامی به آن صورت نداشته است) و کسب و کار کوچکی داشته و بادام و روغن و اینگونه محصولات می‌فروخته است.

نورول احسان، خیاطی است که در محله قدیمی دیتا با او آشنایی داشته است و در خصوص او عنوان کرده که انسان دین‌داری بوده است، اما به هیچ‌وجه تندرو نبوده. تنها یک نکته درخصوص او عنوان کرد که می‌تواند سرنخ کوچکی از حادثه اخیر بدست دهد. به گفته احسان، زمانی که دیتا جشنی یا دورهمی‌ای چیزی برپا می‌کرد، هیچگاه کسانی را که مسیحی یا هندو بودند به مراسم خود دعوت نمی‌کرد.

تولد یک شیوه تازه

حادثه بمب‌گذاری دلخراشی که در اندونزی رخ داده است نشان از حرکت افراطی جدیدی داشت که تاکنون بی‌سابقه بوده است: خانواده‌ای کامل به همراه فرزندانشان در یک حمله‌ای که اصطلاحاً جهاد نامیده می‌شود شرکت کرده‌اند. این نخستین باری بود که در اندونزی یک حمله انتحاری بوسیله یک خانواده صورت می‌گیرد. نکته نگران کننده این است که تنها پس از بیست و چهار ساعتی که از این حمله گذشت، خانواده دیگری نیز دست به چنین کاری زدند.

پس از حملاتی که به کلیساها صورت گرفت، یک خانواده پنج نفره دیگر نیز چنین کاری را تکرار کردند. تری مورتیونو و همسرش، تری ارناواتی، به همراه سه فرزندشان دو موتورسیکلت را که بمب‌گذاری شده بوده را به سمت ایستگاه مرکزی پلیس در شهر سورابایا راندند و اقدام به انفجار آن کردند. در این حمله، به جز آیس، دختر هشت‌ساله این خانواده، همه کشته شدند. آیس، میان پدر و مادر خود نشسته بوده و کمربند حاوی بمب به خود نبسته بوده است. این حمله در روز دوشنبه صورت گرفته بود.

تنها ساعاتی پیش از صورت گرفتن این حمله دوم، یعنی در بعد از ظهر روز یکشنبه، بمبی پیش از کارگذاری درخانه آنتون فبریانتو و خانواده‌اش منفجر می‌شود (به دلیل نقص فنی یا مشکلی این چنینی). در این مورد نیز والدین خانواده به همراه دختر هفده ساله‌شان کشته می‌شوند. سه فرزند دیگر خانواده جان سالم به در می‌برند.

پلیس اندونزی براین باور است که هرسه این خانواده‌ها عضو گروه اسلامی JAD اندونزی بوده‌اند و هر یکشنبه در نشستی از این گروه اسلامی شرکت می‌کرده‌اند که درآن ویدئوهایی پخش می‌شده که درآنها حملات جهادی در سوریه و عراق را کاری ارزشمند و خدادوستانه قلمداد می‌‌کرده و شهادت را راه رسیدن به خدا عنوان کرده‌اند. پلیس در ادامه توضیحات خود در خصوص این خانواده‌ها عنوان کرده است که فرزندان خود را در خانه درس می‌داده‌اند تا با رفتن به مدرسه، افکار ضداسلامی در آنها شکل نگیرد. این خانواده‌ها در معرض ایدئولوژی کسانی چون خالد ابو باکار نیز بوده‌اند. خالد عضو سابق گروهک اسلامی نظامی‌ای بوده است که در اندونزی فعالیت دارند و اکنون عضو گروه JAD شده است. او بدل به الگویی برای دیتا و بسیاری دیگر شده است. هیچ‌یک از افراد این سه خانواده تاکنون به سوریه نرفته‌اند، اما خالد ابوباکار، سال گذشته تلاش کرده بود به سوریه برود که در راه و در ترکیه دیپورت شده و اجازه این سفر به او داده نشد.

نوا نورانی که آنالیزور حمله‌های تروریستی است و درباره آنها تحقیق می‌کند در مصاحبه‌ای عنوان کرده که مشارکت زنان و کودکان خانواده در حمله‌های تروریستی نوید شروعی تازه در حیطه فعالیت‌های تروریستی در اندونزی را می‌دهد. او در ادامه صحبت‌های خود گفت: «بله، این حادثه واقعا شوکه‌کننده بود. چراکه تاکنون خانواده‌ای اقدام به اینگونه کارها نکرده بوده است. اما اگر دقیقتر نگاه کنیم پیش از این نیز مشارکت زنان و کودکان در اینگونه حملات را مشاهده کرده‌ایم (در سوریه). حالا هم همان است، اما اینبار در قالب خانواده.»

در دسامبر سال 2016، زنی اندونزیایی تلاش داشت تا خود را در کاخ ریاست‌جمهوری اندونزی منفجر کند که پیش از عملی کردن نقشه خود، دستگیر شد. چندماه پیش از این حادثه هم فرزند دوازده ساله یک تروریست محکوم به زندان، با نام هتف، به همراه جمعی از بستگانشان به سوریه سفر کرد. آنجا در درگیری درکنار یک عضو فرانسوی گروه داعش در درگیری کشته شد. پدرش درباره این اتفاق نوشت: «به سلامت، مجاهد کوچک من، پدر و مادرت به تو افتخار می‌کنند.»

بیماری تروریسم

علی فئوزی، تروریست سابق بر این باور است که کودکانی که دراینگونه حملات مشارکت دارند، به مرور زمان راضی به انجام این کار می‌شوند و روی فکر و ذهن آنها کاملا کار می‌شود. او در ادامه صحبت‌های خود گفت: «پروسه‌ای وجود دارد که بوسیله آن طی مدت‌زمانی افکار بخصوصی به کودکان القاء می‌شود. این چیزی است که من به آن نام تندرویِ زودهنگام را می‌دهم. من کاملا اطمینان دارم که خانواده بر سر فعالیتی که انجام داده‌اند توافق کرده‌اند و هیچ‌گونه توطئه و دروغی میان آنها نبوده است. انگیزه از انجام چنین کارهایی دنیایی نیست، بلکه مربوط به مسائل ایدئولوژی می‌شود. تمام افراد خانواده برای راهیابی به بهشت، دست به انجام این کارها می‌زنند.

علی فئوزی، که اکنون مدت‌ها است دیگر این فعالیت‌ها را دنبال نمی‌کند تندروی مذهبی را نوعی بیماری می‌داند. او دراین باره گفت: «من هم اینگونه بودم. زمانیکه کسی شبیه به شمارا می‌دیدم، زنی که لباس سفیدی به تن دارد، با خود فکر می‌کردم: `به سرش باید شلیک کنم یا به سینه‌اش؟`»

مسئولان پیگیری این مسئله در اندونزی براین باورند که گروه اسلامی JAD مسئول این حملات است. برخی دیگر هم بر این باورند که داعش باید مسئول این حملات باشد. البته در این ماه شورشی در یکی از زندان‌های اندونزی رخ داده است که برخی آن را مرتبط با این حملات می‌دانند. روز هشتم  ماه می بود که صد و پنجاه زندانی در اندونزی که به اتهام شرکت در فعالیتهای تروریستی دستگیر شده بودند، شورش کرده و پنج پلیس را که گروگان گرفته بودند به قتل رساندند (گروگان ششم زنده آزاد شد). این شورش چهل ساعت به طول انجامید. با تصاویری که از این شورش پخش شده انتظار حملات بیشتری می‌رود. برخی حتی علناً عنوان کرده‌اند که انتقام رفتاری که با این زندانیان می‌شود را خواهند گرفت.

کاریونو یک معلم بازنشسته است که برای مدتی بالغ بر چهل سال با دیتا و خانواده‌اش آشنایی داشته است و در مصاحبه‌ای که با او شد عنوان کرد: «شاید او این کلیساها را به این خاطر انتخاب کرده باشد که بخوبی راجع به آنها اطلاعات داشت.» کاریونو گفته که پس از دیدن چهره دیتا رو ی نمایشگر تلویزیون به سرعت به سمت خانه آنها دویده و بسیار شوکه شده است.

چند روز اول برایش بسیار دشوار بوده و نمی‌توانسته توضیحی برای اینکار دیتا و خانواده‌اش بیابد. کاریونو صحنه‌ای را در صحبت‌های خود توصیف کرد که بشدت اورا تحت تأثیر قرار داده است: اریک که مسئولیت روستایشان را به عهده دارد و یک مسیحی است، پدر و مادر، بمب گذارهارا تا ایستگاه پلیس همراهی کرده و تدابیر لازم را صورت داده تا بقایای اجساد فرزندانشان را دریافت کنند.(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

مردی با سوزنی در قلب

در
این خبر سومین مورد از فرو رفتن سوزن در قلب افراد است که طی حوادث روزانه و البته از روی بی احتیاطی اتفاق می افتد.این مرد تقریبا یک هفته با یک سوزن در قلب  زندگی کرد تا بالاخره پزشکان جسم خارجی را با عمل جراحی از قلب او خارج کردند.
یک سرباز روسی، زمانی که با یک سوزن در قلب خود بعد از یک هفته به پزشک مراجعه کرد آنان را شگفت زده کرد. الکساندر لیشچوک، رئیس مرکز جراحی قلب و عروق بیمارستان مرکزی نظامی ویشونوکی، گفت که قربانی از یک سوزن خیاطی برای پاک کردن دندان هایش به جای خلال دندان استفاده کرده و بعد سوزن را روی تخت جا گذاشته است.
 
بعد از فراموش کردن سوزن، او به رختخواب رفت، و هنگامی که خواب بود با غلت زدن روی رختخواب ، سوزن وارد قفسه سینه و سپس وارد قلب او شده است.
این مرد برای یک هفته با یک سوزن در قلب راه می رفته و زمانی که او نزد پزشکان رفت. پزشکان ساراتوف سعی داشتند سوزن را در بیاورند، اما در طی عملیات شکست خوردند، قربانی به بیمارستان ویشونوکیس منتقل شد، جایی که پزشکان اقدام دیگری را برای خارج کردن یک جسم خارجی از قلب انجام دادند. پزشکان مجبور بودند عضلات قلب او را متوقف کنند تا بتوانند سوزن را خارج کنند.
 
اشاره شده که حال مرد در روز دوم پس از عمل کاملا طبیعی بوده است.
جالب است که، به گفته الکساندر لیشچوک، این سومین بار است که باید سوزن های خیاطی را از قلب خارج کنیم. اما مهم ترین چیز این است که دو مورد از این سه مورد به پرسنل نظامی مربوط می شود. چه چیزی این تصادف شگفت انگیز را توضیح می دهد، پزشکان نمی توانند توضیح دهند.

نظرات

۱۴۰۱/۱۱/۲۲عوارض فرو رفتن سوزن خیاطی در بدن ............... جراحات ناشی از سوزن، زخم هایی هستند که در اثر سوزن هایی ایجاد می شوند که به طور تصادفی پوست را سوراخ می کنند. صدمات ناشی از سوزن برای افرادی که با سرنگ های زیرپوستی و سایر تجهیزات سوزن کار می کنند، خطری است. این آسیب‌ها می‌توانند در هر زمانی که افراد از سوزن‌ها استفاده می‌کنند، قطعات آن را جدا می‌کنند یا دور می‌اندازند، رخ دهد. هنگامی که سوزن ها به درستی دور ریخته نمی شوند، می توانند در ملحفه یا زباله پنهان شوند و سایر کارگرانی را که به طور غیرمنتظره ای با آنها مواجه می شوند، زخمی کنند.

۱۴۰۱/۱۱/۲۲اگر سوزن خیاطی وارد بدن شود ......... این اجسام خارجی فلزی در بدن باقی می‌مانند و در صورت خارج نشدن احتمالاً باعث عفونت زخم، درد، عفونت دو مرحله‌ای و بروز سپسیس می‌شوند . با این حال، هنگامی که جسم خارجی کوچک فلزی وارد بدن انسان می شود، به دلیل عضله و خون انسان، یافتن آنها بسیار دشوار است.

۱۴۰۱/۱۱/۲۲چگونه بفهمم که یک سنجاق را قورت داده ام؟ علائم آب دهان. ناتوانی در بلع یا بلع دردناک. استفراغ. درد قفسه سینه یا درد گردن.

در ادامه بخوانید...

مکان های دیدنی که فراموش شده اند

در

1. ایستگاه شهر هال، نیویورک، ایالات متحده آمریکا

این ایستگاه زیبا در سال 1904 ساخته شد و 41 سال بعد به دلیل تقاضای کم مسافران بسته شد.

2. پارک تفریحی سرزمین عجایب پکن، چین

قرار بود بزرگ ترین پارک تفریحی در آسیا باشد ولی به خاطر کمبود بودجه هرگز کامل نشد.

3. تیمارستان ویلارد برای دیوانگیهای مزمن در نیوروک، ایالات متحده آمریکا

این بیمارستان روانی در سال 1968 ساخته شد و در سال 1975 در مجاورت امکان تاریخی قرار گرفت. در سال 1995، تا 4000 بیمار روانی را در خود جای داد. اما در سال 1995 بسته شد.

 

4. تالار تاتر نیوبدفورد (New Bed Fort)، ماساچوست

در 15 آپریل، یعنی در همان روز غرق شدن تایتانیک، از این تالار پرده برداری شد.

5. قلعه بانرمن، جزیره پلپل، نیویورک، ایلات متحده آمریکا

فرانسیس بانرمن پنجم این قلعه را مازاد بر ماموریت نظامی ساخت. مهمات قدیمی در سال 1920 منفجر شدند و باعث ویرانی و متروکه شدن این قلعه شدند.

6. پریپیت، اوکراین

زمانی پریپیت اقامتگاه پنجاه هزار نفر بود. اما پس از فاجعه چرنوبیل در سال 1986 رها شد.

 

7. قلعه بودیام، انگلستان

یک قلعه‌ی خاکریزی شده در اواخر قرن چهاردهم که به منظور مصون ماندن در برابر حملات بالقوه‌ی فرانسویها در طول جنگ صد ساله ساخته شد.

 

8. پنسلوانیای مرکزی، ایالات متحده آمریکا

یک آتش سوزی در یک معدن زیرزمینی باعث شد این شهر در سال 1962 رها شود.

9. آنگکوروات، کامبوج

آنگکوروات پایتخت امپراطوری خمر بود که بین قرون نه تا پانزده میلادی به اوج خود رسید. این مکان معبد کاخ سلطنتی بوده و بیست هزار نفر در آن ساکن بودند.

 

10. کاتیو میراندا، سلز، بلژیک

این قلعه توسط یک نجیب زاده ی فرانسوی فرار کرده از انقلاب ساخته شد. بعدها به عنوان یتیم خانه از آن استفاده شد و در سال 1980 رها شد.

11. کراکو، ایتالیا

این شهر قرون وسطایی زمانی حدود 2000 نفر جمعیت داشت. اما زمین لزره ها و جنگها باعث رها شدن آن شد.(سیارک

 

12. ددی پارک، ددیزل، پلژیک

این زمین بازی در سال 1950 ساخته و در سال 2002 رها شد.

 

13. سیلد، انگلستان

این قلعه در طول جنگ جهانی دوم ساخته و پس از پایان جنگ جهانی به صورت مخروبه درآمد.

 

14. دریاچه ی دیزنی، دریاچه‌ی بوئنا ویستا، فلوریدا، ایالات متحده آمریکا

گفته شده که پس از پیدا شدن باکتریهای سمی در آب دریاچه، رها شد.

 

15. هتل دل‌سالتو، کلمبیا

آبریز آلوده ای در کنار هتل بوده که باعث عدم اقامت مهمانان و رها شدن هتل شده است.

16. ماچو پیکو، پرو

یک قلعه‌ی شگفت انگیز که 2500 متر از سطح زمین بالاتر بوده، و یکی از نمادهای نشاط در تمدن اینگا است.

 

17. ایستگاه کنفرانس، اسپانیا

این ایستگاه زمانی یکی از مهمترین توقفگاه‌ها در راه‌آهن بین فرانسه و اسپانیا بود. اما در سال 1970 یک پل در اثر تصادف تخریب و باعث بسته شدن راه آهن شد.

 

18. مهد کودک گالیور، کاواگوچی، ژاپن

پارکی بر اساس موضوع رمانهای سفر گالیور که در سال 1997 در نزدیکی ام.تی فوجی افتتاح شد، اما بعد از ده سال به دلیل کاهش بازدید کنندگان بسته شد.

 

19. ایستگاه مرکزی میشیگان، ایالات متحده‌ی آمریکا

این ساختمان که یکی از بلندترین ایستگاه‌های راه آهن در جهان بود، در سال 1912-13 ساخته شد و حدود سی سال است که رها شده است.

 

20. فانونس آنیوا،ساخالینساکای، روسیه

در سال 1905، بین روسیه و ژاپن جنگ اتفاق افتاد، و در نهایت روسیه جزیره را تسخیر کرد. این جزیره در حال حاضر متروکه میباشد.

21. مزرعه‌ی سنکا، خانه‌ی رعیتی نیویورک، ایالات متحده آمریکا

این مزرعه به عنوان یک گورستان ماشین قدیمی استفاده میشود.

22. هتل Ryugyong، پیونگ یانگ، کرده شمالی

هتل صد و پنج طبقه‌ای که کار ساخت آن با شروع قطحی در کشور آغاز شد، اما به دلیل کمبود بودجه رها شد.(سیارک

 

23. جزیره هیشیمو، ژاپن

معدن زغال سنگی که زمانی پنج هزار نفر در آن ساکن بودند. هنگامی که از نفت به عنوان سوخت اصلی استفاده شد، این جزیره نیز رها شد.

24. معدن میر سیبری، روسیه

به دستور و نظارت استالین حفاری این جزیره شروع شد. زمانی که حفاری معدن بیش از حد دشوار شد آن را رها کردند.

 

25. شهر آب گرفته‌ی شایچنگ، چین

بیش از 1300 سال پیش تاسیس شد، اما حدود 50 سال پیش توسط رودخانه‌ی شایچنگ در زیر آب مدفون و رها شد.

 

26. زندان هولمز بورگ، فیلادلفیا، ایالات متحده آمریکا

در سال 1829 ساخته و در سال 1971 بسته شد. در آن زمان زندانیان معروفی مثل ویل ساتون و آلکاپون در آن زندانی بودند.

 

27. پارک شش پرچم جازلند، نیوآور لئان، لوئیزیانا، EUA

این پارک در سال 2005 پس از طوفان کاترینا مخروبه و رها شد.

28. مقر سانزهی، سانزیه، تایوان

این خانه های عجیب و غریب قرار بود به افسران نظامی ایالات متحده فروخته شوند، اما در سال 1980 به دلیل کمبود سرمایه گذاری متوقف شد.(سیارک

 

29. مسیح در زیر دریای سان فروتوسو، ایتالیا

این مجسمه هفده متر زیر دریای سواحل ایتالیا قرار دارد.

30. سرزمین مقدس، ایالات متحده آمریکا، بروری، کانکتیکیوت، ایالات متحده آمریکا

یک پارک تفریحی با مزمون کتاب مقدس که زمانی سالانه چهل هزار بازدید کننده داشت، اما در سال 1984 به دلیل استقبال کم بسته شد. منبع: msn.com

ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

عکس‌های سلفی که منجر به مرگ افراد شدند

در

(سیارک) امروزه بسیاری از مردم برای گرفتن عکسهایی که با نام سلفی شناخته شده است دست به هرکاری می‌زنند. در تاریخ عکاسی این پدیده به نوبه خود همه چیز را دگرگون کرده است و تاکنون هیچ تکنینکی در عکاسی در این حد فراگیر نشده است. همه می‌دانیم که برای عکس سلفی گرفتن به مهارت بخصوصی نیاز نداریم و تنها با استفاده از تلفن هوشمند همراه خود می‌توانیم در لحظه‌ای که اراده کنیم به سادگی این کار را انجام دهیم، با اینحال نمی‌توان منکر تأثیرات بی حد و حصر این پدیده شد. بیایید کمی دقیقتر به این پدیده نگاه کنیم؛ اخباری که گهگاه از گوشه و کنار دنیا می‌رسد حاکی از این حقیقت است که برخی برای سلفی گرفتن بهای سنگینی می‌پردازند. در این مطلب قصد داریم اطلاعاتی دررابطه با عکس‌های سلفی‌ای در اختیار شما بگذاریم که در کمال تأسف به قیمت جان عکاس تمام شده. سلفی‌هایی که در مکان و زمانی اشتباه گرفته شده‌اند. هفده عکس سلفی را در این لیست در نظر گرفته‌ایم. فقط در نظر داشته باشید که قرار است راجع به داستان واقعی مرگ انسان‌ها صحبت کنیم و این می‌تواند برای همه خوشایند نباشد. بنابراین پیش از آنکه شروع به خواندن و مشاهده مطالب کنید، این مسئله را در نظر داشته باشید.

  1. زنیا ایگناتیوا

لیست هفده نفره ما با یک نوجوان اهل روسیه آغاز می‌شود، نام او زنیاست. زنیا زمانی که قصد داشت خود را روی بلندترین نقطه یک ساختمان چندطبقه جاگیر کند و سپس از خود سلفی بگیرد، متأسفانه تعادل خودرا از دست داده و سقوط می‌کند. بنا به آنچه شاهدان عینی و اخبار از این ماجرا نقل کرده‌اند، زنیا درحالی که قصد داشته موقعیت خودرا به گونه‌ای مناسب برای عکس گرفتن تنظیم کند، تعادل خودرا از دست داده و از ارتفاع دویست پایی سقوط کرده است. نکته عجیب‌تر ماجرای زنیا این است که او پیش از اینکه به زمین برسد فوت کرده بوده است؛ گویا سیم‌های الکتریکی‌ای که به زنیا متصل بوده در حین سقوط اتصالی پیدا کرده و سبب مرگ او شده است. به هر حال این اتصالی خیلی هم بدیمن نبوده و اگر مانیز جای زنیا بودیم ترجیح می‌دادیم پیش از به زمین رسیدن مرده باشیم.

  1. دیوید گنزالس لوپز

دیوید گنزالس نفر بعدی در لیست شوم ماست. او جوانی بیست و سه ساله بود. همانگونه که مشاهده می‌کنید در عکسی که گرفته چیز بخصوصی پیدا نیست، اما باید بدانید که دیوید در برابر یکی از خطرناک‌ترین حیوانات وحشی دنیا قرار گرفته است؛ یک بوفالوی وحشی. او در مراسم جشنی در اسپانیا شرکت کرده بود و با مشاهده این بوفالو تصمیم گرفت که عکس سلفی با آن بیندازد که متأسفانه به مرگ دلخراش وی منجر شد. اینجا البته نمی‌توانیم تقصیر را به گردن بوفالو بیندازیم.

  1. زوج لهستانی

پانزدهمین موردی که در لسیت خود به آن خواهیم پرداخت، زوجی اهل کشور لهستان هستند که با بی‌مبالاتی‌شان در سال 2014 درحین گرفتن یک عکس سلفی دار فانی را وداع گفتند. همانگونه که در عکس می‌بینید این زوج لهستانی برای گرفتن عکس سلفی به این منطقه در غرب پرتغال رفته بودند. آنها برای اینکه به بلندترین نقطه این صخره‌ها برسند از حدی که به عنوان مکان امن شناخته شده بود فراتر رفتند. در این منطقه که اجازه ورود به آن را نداشتند، متأسفانه به گونه‌ای که برای کسی مشخص نیست، تعادل خودرا از دست داده و از ارتفاع چندصد پایی سقوط کردند. ناراحت‌کننده ترین قسمت این حادثه آنجایی بود که مطلع شدیم، کودکان پنج و شش ساله این زوج لهستانی شاهد و ناظر این ماجرا بوده‌اند.

  1. توریست ژاپنی

نفر چهاردهم در لیست ما یک توریست ژاپنی است که در سال 2015 و در محل یکی از عجایب هفتگانه جهان، تاج محل هند، دچار سانحه شده و از دنیا رفت. البته این توریست ژاپنی به نسبت سایر افراد این لیست کمی بداقبال‌تر بوده است، چراکه بی‌مبالاتی‌ای از او سر نزده و تنها قصد گرفتن یک عکس سلفی درحالی که روی پله‌های تاج محل ایستاده بود را داشته که متأسفانه تعادل خودرا از دست داده و سقوط می‌کند. اخباری که پس از این ماجرای دلخراش منتشر شد، علت مرگ را ضربه شدید به سر این توریست ژاپنی اعلام کرده است. امیدوارم خوانندگان این مطالب کمی دقت نظر بیشتری به خرج دهند و هنگامی که می‌خواهند عکس سلفی بگیرند، سلامت و جان عزیز خودرا به خطر نیندازد. آیا واقعا یک عکس سلفی آنقدری ارزش دارد که به قیمت جان آدمیزاد تمام شود؟

  1. آقای چن

در جایگاه سیزدهم لیست ما یک مرد چینی قرارگرفته است که اورا آقای چن صدا می‌کردند. جنازه آقای چن را در بستر یک دره که نزدیک آبشاری در شرق چین است، در سال 2015 پیدا کردند. نزدیک بدن بی‌جان آقای چن یک دستگاه تلفن هوشمند و سایر وسایل مربوط به گرفتن سلفی وجود داشت. با توجه به عکسهایی که در تلفن هوشمند او مشاهده شد، کارآگاهان به این نتیجه رسیدند که آقای چن در حین گرفتن عکس سلفی تعادل خودرا از دست داده و سقوط کرده است.

  1. ماریه روکلو

ماریه روکلو دانش‌آموزی چهارده ساله از کشور فیلیپین است که نفر دوازدهم در لیست هفده نفره ماست. اوهم در حین گرفتن عکس سلفی جان خودرا از دست داده است. ماریه زمانی که روی پله‌های بین طبقه دوم و سوم کلاس‌های مدرسه‌اش ایستاده بود و قصد گرفتن سلفی داشت، سقوط کرده و جان خودرا از دست داده است. روزنامه تایمز آمریکا، فیلیپین را «پایتخت بزرگ سلفی» می‌داند و حالا این حادثه تراژیک به ما نشان می‌دهد که این شهرت آنقدرها هم که به نظر می‌رسد خوشایند نیست. همانند توریست ژاپنی، ماریه نیز به خاطر ضربه شدیدی که به سرش وارد شد، از دنیا رفت. البته شکستگی دنده نیز در نتیجه آزمایشاتی که روی او صورت گرفت، تشخیص داده شد.(سیارک)

  1. زنی اهل کشور روسیه

نفر بعدی زنی بیست و یک ساله از کشور روسیه است. این زن که فارغ‌التحصیل از داشنگاه ایالتی روسیه در رشته گردگشری و خدمات مرتبط با آن بود، با مشاهده پلی تصمیم به گرفتن یک عکس سلفی گرفت، چراکه منظره بسیار زیبایی به وجود آورده بود. اما این زن هم مانند سایر افراد این لیست بدیمن بود و پس از اینکه پایش لیز می‌خورد، از پل سقوط کرده و جانش را از دست می‌دهد. این حادثه در سال 2015 و درست در برابر مرکز تجاری بین‌المللی مسکو رخ داد.

  1. کورتنی سنفورد

کورتنی نفر دهم لیست ماست. در بیست و ششم آپریل سال 2014، رأس ساعت هشت و سی وسه دقیقه صبح بود که کورتنی یک عکس سلفی با این متن از خود در فیسبوک منتشر کرد: «وقتی به آهنگ شاد گوش می‌کنم، احساس خوشحالی می‌کنم.» درست یک دقیقه پس از انتشار این عکس ماشینش با سرعت به یک درخت اصابت کرده و کورتنی نیز همان لحظه می‌میرد. چند لحظه پس از این تصادف دلخراش، ماشین کورتنی آتش می‌گیرد. می‌توان از این حادثه فهمید که تا چه اندازه استفاده از موبایل و یا هرچیز دیگری که حواس راننده را پرت کند، می‌تواند خطرساز باشد.

  1. رومن گنزالس

رومن یک خواننده رپ اهل پرتوریکو است که نهمین جایگاه لیست مارا به خود اختصاص داده است. رومن در حال موتورسواری قصد گرفتن عکسی لفی از خود داشته که همانگونه که در تصویر مشاهده می‌کنید، سرانجام، به این حادثه دلخراش ختم شده است. این اتفاق درحالی افتاده که رومن کنترل موتور خود را از دست داده و به شدت به ماشینی برخورد کرده که از سمت مقابل می‌آمده. با تمام تلاشی که مسئولین مربوط برای انتقال وی به بیمارستان کردند، رومن از بخت کافی برای زنده ماندن برخوردار نبوده و جان به جان آفرین تسلیم کرد. بسیاری از طرفدران این خواننده رپ پرتوریکویی در مراسمی به سوگ او نشستند.

  1. صخره‌نورد

حادثه دلخراش بعدی مربوط به یک صخره‌نورد می‌شود. او که در حال بالا رفتن از یکی از شناخته‌شده‌ترین کوه‌های هنگ کنگ، Lion Rock، بوده، به این فکر می‌افتد که یک عکس سلفی از خود بگیرد و همین تصمیم او زمینه‌ساز مرگش می‌شود. بنابه گزارشاتی که پس از مرگ این صخره‌نورد سی ساله به دست رسید، او تنها بوده و تصمیم می‌گیرد در کنار قسمتی از این کوه که حالتی شبیه به کله شیر به خود گرفته، عکسی سلفی از خود بگیرد که این حادثه برایش رخ می‌دهد. زمانی که این صخره‌نورد از قسمتی که حصار کشیده بودند عبور می‌کند، تا به سمت مکانی که می‌خواسته برود، بنا به گزارشات شاهدان عینی، تنها صدای فریادی از او شنیده شد و دیگر کسی نتوانست چیزی ببیند. یکی از این شاهدان برای پیگیری وضعیت این صخره‌نورد به دنبالش می‌رود و مشاهده می‌کند که از صخره سقوط کرده و بدن بی‌جانش روی توده‌ای از چمن افتاده است. درهمان بررسی‌های اولیه مشخص شد که فوت شده است.

  1. آنا اورسو

نوجوان رومانیایی آنا اورسو، نام بعدی است که در این لیست راجع به آن صحبت خواهیم کرد. در ماه می 2015 آنا به یک ایستگاه قطار می‌رود تا عکسی سلفی از خود بگیرد و در فیسبوک منتشر کند. برای این کار او بالای یکی از قطارها که آنجا بوده می‌رود و برای اینکه یک عکس بی‌نظیر بگیرد سعی می‌کند یکی از پاهای خودرا بالاتر بیاورد و اینگونه ژست بگیرد. آنا که متوجه کابل برقی حامل 27000 ولت انرژی الکتریکی دقیقا بالای سرخود نمی‌شود، به طور تصادفی پایش با آن اصابت می‌کند و دچار برق‌گرفتگی می‌شود. شدت این برق‌گرفتگی به حدی بود که قسمت‌هایی از بدن آنا دچار سوختگی شد. کسی که شاهد ماجرا بود این نوجوان هجده ساله را به بیمارستان رساند، اما جراحات وارده شدیدتر از آنچیزی بود که امیدی به زنده ماندن آنا وجود داشته باشد.

  1. چی‌نی هولو‌ی

نفر ششم لیست ما زنی بیست و یک ساله از کشور آفریقای جنوبی است به نام چی‌نی هولوی. قرارملاقاتهای رویایی می‌توانند منجر به حادثه‌هایی دلخراش شوند. چی‌نی در سایتهای دوستیابی اینترنتی با جیمز نیکولاس بیست و سه ساله از انگلیس آشنا می‌شود. جیمز هشت هزار مایل راه را طی می‌کند تا به ملاقات چی‌نی در آفریقای جنوبی برود. اما اوضاع آنگونه که انتظار می‌رفت، پیش نرفت. زمانی که این دو یکدیگر را ملاقات می‌کنند، به یکی از مرتفع‌ترین نقاط آفریقای جنوبی، تپه نورث کلیف، می‌روند و زمانی که در حال سلفی گرفتن در منظره فوق‌العاده‌ای می‌باشند که غروب قرمزرنگ خورشید نیز زیبایی آن را چندبرابر کرده است، ناگهان اوضاع به گونه‌ای رقم می‌خورد که هیچ‌کس انتظارش را ندارد؛ گویا سنگی که زیر پای چی‌نی قرار داشته، از استحکام کافی برخوردار نبوده و سبب سقوط اورا فراهم کرده است.

  1. دلئون اسمیت

پنجمین جایگاه این لیست به دلئون اسمیت اختصاص دارد، پدری نوزده ساله که تصادفا با شلیک گلوله به خود، فوت می‌کند. دلئون در سال 2015 قصد این را داشت که یک عکس سلفی به همراه اسلحه‌ای که همراه داشت از خود بگیرد که ناگهان و به طور کاملا تصادفی دستش روی ماشه رفته و به خود شلیک می‌کند و از ناحیه گردن به شدت مجروح می‌شود. این پدر نوزده ساله دو دختر در سنین سه و یک سال داشت و قرار بود از فردای روزی که از دنیا رفت در کلاسهای کالج شرکت کند. این اطلاعاتی است که پس از مرگ وی منتشر شد.

  1. سیلویا راجچل

نفر بعدی سیلویا راجچل دانشجوی پزشکی اهل کشور لهستان است. این دانشجوی لهستانی که برای گذراندن تعطیلات خود به اسپانیا سفر کرده بود، با مشاهده پل مشهور « Puente de Triana» که در شهری در جنوب اسپانیا قرار دارد، تصمیم به گرفتن یک عکس سلفی می‌گیرد و متأسفانه اوضاع آنگونه که باید برای سیلویا پیش نمی‌رود و در حال گرفتن عکس سلفی از ارتفاع پانزده پایی سقوط می‌کند. مسئولین مربوطه تمام تلاش خودرا برای بازیابی و کمک به سیلویای لهستانی می‌کنند، اما شدت جراحات به حدی بود که امیدی به زنده ماندن او نبود.

  1. دانش‌آموزان هندی

سومین جایگاه لیست ما در حقیقت به چند نفر تعلق می‌گیرد. چند دانش‌آموز هندی که در اقدامی بسیار خطرناک در راه‌آهن شهری در هنوستان قصد گرفتن عکس سلفی داشتند. این دانش‌آموزان در حقیقت سه نفر بودند، اما نفر چهارمی هم همراه آنها بود که در گرفتن عکس سلفی شرکت نکرد. در گزارشی که از این دانش‌آموز به دست رسید، او عنوان کرده بود که این دانش‌آموزان قصد داشتند از تاج‌محل بازدید کنند و درراه با مشاهده قطاری که از دور می‌آمده، قصد داشتند یک عکس سلفی در مقابل آن بگیرند. اشتباه محاسباتی آنها نتیجه‌ای مرگبار به همراه داشت و با قطار تصادف کرده و هرسه در همان لحظه فوت کرده‌اند.

  1. اسکار اوترو

نفر دوم لیست، اسکار اوترو است. جوانی بیست و یک ساله اهل کشور مکزیک. اسکار که با دوستان خود در حال مصرف مشروبات الکلی بوده تصمیم می‌گیرد، با اسلحه‌ای که در اختیار داشته عکس سلفی بگیرد که منجر به مرگش می‌شود. امیدواریم همه از خطراتی که مشروبات الکلی و اسلحه می‌توانند متوجه افراد کنند آگاهی پیدا کرده و کمی مراعات کنند.

  1. ادوین

ادوین نوجوانی پانزده ساله اهل کشور هندوستان بود. زمانی که ادوین برای گرفتن عکس سلفی در مقابل واگن قطاری که در حال حرکت بود قرار گرفت، بازهم به دلیل اشتباه محاسباتی، با واگن تصادف کرده و جان خودرا از دست داد. برادر ادوین که ناظر این صحنه دلخراش بود، هوشیاری خودرا از دست داد و دوستان دیگری از ادوین نیز شاهد ماجرا بودند. ادوین در زمان مرگش کلاس دهم را پشت سرگذاشته و به امید ادامه تحصیل در مدرسه بود.(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

آخرین جزئیات پرونده قتل دختران نوجوان از زبان قاتل

در

(سیارک) پلیس شهر وارن در ایالت میشیگان آمریکا، طی خبری عنوان کرده است که آرتور ریم، که بخاطر ظن پلیس مبنی بر اینکه او قاتل سریالی چند فقره قتل بوده است، دستگیر شده بوده، در زندان راجع به اینکه چهار یا شش قتل را مرتکب شده، بدون ابراز پشیمانی، صحبت کرده است. به محض اینکه پلیس از صحبت‌های آرتور دراین باره آگاهی پیدا می‌کند، تیمی از متخصصان را به ناحیه‌ای جنگلی، در شهر مکامب می‌فرستد تا جستجو برای پیدا کردن جسد این افراد را آغاز کنند. اینجا درواقع نزدیک به مکانی است که آرتور ریم، قربانی سیزده ساله خود، سیندی زاریسکی را، دفن کرده بود. رئیس پلیس شهر وارن، ویلیام دویر روز چهارشنبه به خبرنگارانی که نزدیک محل جستجو جمع شده بودند گفت: «همانطور که مطلع هستید، به اندازه کافی مدرک در اختیار داریم که به دفن شدن قربانیان در این محل مظنون شده باشیم. من تقریبا اطمینان دارم که کیمبرلی کینگ و سایر دختران نوجوانی که به قتل رسیده‌اند، اینجا دفن شده‌اند.» کیمبرلی تنها دوازده سال داشت که خبر ناپدید شدن او در سپتامبر سال 1979 منتشر شد.

یکی از دوستان کیمبرلی کینگ، به نام آنی گودبوت، در گفتگو با خبرنگاران عنوان کرد: «من آخرین کسی بودم که پیش از ناپدید شدن کیم با او صحبت کردم و اورا دیدم. ازاینکه آن شب اتفاق وحشتناکی برای او افتاده است، مطمئن بودم. او هیچگاه اینگونه و بی‌خبر مادربزرگ و خواهران خودرا ترک نمی‌کرد.»

حال سؤالی که ذهن همه را بخود مشغول کرده این است که آیا واقعا آرتور ریم، قاتل سریالی این تراژدی خونین است یا اینکه اوهم به روال چند ساله گذشته از آن دسته زندانیانی است که می‌خواهد با اذعان به کاری که نکرده دم از شجاعت و اینکه چه خلافکار قابلی است بزند؟

دویر در گفتگو با خبرنگاران به نظر با اعتماد به نفس بالایی خبر از پیدا کردن بقایای سایر قربانیان می‌داد، اما در ضمن اذعان کرده بود که به خاطر مسائل امنیتی نمی‌تواند بگوید سرنخ‌هایی که کارآگاهان را به این بقایا خواهد رساند، از کجا آمده و جزئیاتشان چیست. دویر اضافه کرد که آرتور ریم و سایر هم‌بندی‌هایش آزمایش دروغ سنجی را انجام داده‌اند و نتیجه آزمایش ریم منفی بوده است. همچنین به نظر می‌رسد تیم جستجوگر پلیس هنوز بقایای قربانیان را پیدا نکرده است، البته چیزهای پیدا شده که بازهم بخاطر مسائل امنیتی فعلا محرمانه خواهند ماند. در این خصوص دویر تنها عنوان کرد: «آنچه که در این منطقه پیدا کرده‌ایم مارا بسیار خوشبین کرده و احساس می‌کنم درحال نزدیک شدن به علت اصلی ماجرا هستیم.»

آرتور ریم آدرس منطقه‌ای را در این ناحیه جنگلی به پلیس داده و اذعان کرده بود که این محل دفن یکی از قربانیان است. بنا به گفته ریم، این زمین متعلق به دوست او است. پلیس با جستجو در این محل جسد سیندی را پیدا کرد که در عمق نیم متری زمین دفن شده بود. ویلیام دویر نام قربانیان دیگری که احتمال می‌رود به دست آرتور به قتل رسیده باشند را عنوان کرد: سینتیا کن سیزده ساله که در سال 1970 ناپدید شد؛ او در ان آربور زندگی می‌کرد. نادین او دل شانزده ساله که در سال 1974 ناپدید شد؛ او در اینکستر زندگی می‌کرد. کیم لارو پانزده ساله که در سال 1981 ناپدید شد؛ او در کانتون زندگی می‌کرد. کلی برونلی هفده ساله که در سال 1982 ناپدید شد؛ او در نوی زندگی می‌کرد. بنا به گزارش‌های پلیس هیچ ارتباطی میان قربانیان حادثه وجود نداشته و به نظر به طور تصادفی انتخال شده‌اند. البته در مورد قتل سیندی زاریسکی اوضاع کمی فرق می‌کند. به نظر می‌رسد در این مورد آشنایی میان آرتور و او وجود داشته است. سیندی با پسر چهارده ساله آرتور، اسکات، رابطه دوستی داشته است. بنا به گفته آرتور ریم، او سیدنی را در مغازه‌ای ملاقات کرده و از او می‌خواهد به جشن تولد پسرش بیاید. اینها مطالبی است که بازپرس پرونده، استیو کاپلان، عنوان کرده است.

درک مک لاکگین، یکی از کارآگاهان این پرونده است و عنوان کرده که آرتور ریم اعتراف کرده که زیاد به دختران نوجوان فکر می‌کند. تنها نکته‌ای که در میان است، این است که در زمان محاکمه آرتور، او گفته که مرگ سیدنی، کاملا تصادفی بوده و او قصد کشتن اورا نداشته است. تیم کوهلر، وکیل مدافع آرتور ریم در جلسه دادگاه بوده و درباره او گفته که موکل سابق او رابطه خوبی با اطرافیان و سایر مردم نداشته و کسی از او خوشش نمی‌آمده است. کوهلر در ادامه صحبت‌هایش عنوان کرده که آرتور ریم به وجود قربانیان دیگر اعتراف نکرده است. رئیس جلسه دادگاه آرتور، مک‌کومب نیز در سال 2008 گفته بود که مسئولان ذی‌ربط نیز اعترافی مبنی بر این از آرتور نگرفته‌اند. او دراین خصوص گفت: «او هیچ سرنخی مبنی بر اینکه محل دفن اجساد سایر قربانیان کجاست، در اختیار ما نگذاشت. به نظرم آرتور آدمی است که بسیار به دنبال جلب توجه دیگران است و اگر قربانیان بیشتری درکار بودند، تعجب می‌کنم که چرا همان ده سال پیش اطلاعاتی در مورد آنها در اختیار ما نگذاشته است.»

سابقه کیفری آرتور

در سال 1974، آرتور بخاطر آزار جنسی یک مسافر سرراهی در شهر شلبی دستگیر شد. او دراین پرونده محکوم شده و به مدت چهار سال به زندان افتاد. درسال 1978 آزاد شد.

در سال 1998، آرتور در پرونده دیگری بازهم به خاطر تعرض و آزار جنسی به عنوان مجرم درجه سه شناخته شده و محکوم به چهار تا پانزده سال زندان شد. در این پرونده آزار جنسی متوجه دختری چهارده ساله بود که در روستایی در میشیگان شمالی، به نام گلادوین زندگی می‌کرد. آرتور درحال گذراندن سال‌های زندان خود بود که به قتل سیندی محکوم شد.

آرتور در آن زمان با بازپرس‌ها همکاری نمی‌کرد و از دادن جواب طفره می‌رفته است. درسال 2008 که این اتهام متوجه آرتور شد، او پیشنهاد معامله‌ای را با بازپرس‌های پرونده داد. او عنوان کرد که در ازای دادن محل دقیق دفن جسد سیدنی، از آنها می‌خواهد که حکم اورا به قتل درجه دو تخفیف دهند. بازپرس‌های پرونده این شرط آرتور را پذیرفتند و در نهایت خود آرتور پشیمان شد و حرفش را پس گرفت.

پس از این ماجراها، هیئت منصفه در جلسه دادگاه حکم آرتور را اعلام کرد. بنا به این حکم، آرتور محکوم به حبس ابد شد و امکان عفو در صورت خوش‌رفتاری نیز از او گرفته شد. یک ماه پس از اعلام حکمش بود که آدرس ناحیه‌ای که در شهر مکامب بود را در اختیار مأمورین گذاشت. آرتور هم‌اکنون درحال سپری کردن دوران محکومیت خود در بخش اصلاح و تربیت ارنست سی. بروکس در ارتفاعات ماسکیگون است. این درحالی است که مأمورین حوزه‌های مختلف، از اف بی آی گرفته تا پلیس محلی، همه درحال پیگیری روند جستجو به دنبال اجساد سایر قربانیان هستند. روند جستجو درحالی پیگری می‌شود که مردم منطقه هم کمی کنجکاو شده‌اند و درحالی که از آن حوالی رد می‌شوند، گاهی ایستاده و نگاهی به فعالیت‌های مأمورین پلیس می‌کنند. جستجوگران نیز انواع وسایل لازم برای کار خودرا فراهم کرده و در حال انجام کارشان هستند. کامیون‌هایی هم در محل حضور یافته تا غذا و سایر امکانات لازم را در اختیار تیم جستجوگر بگذارد.

در آخرین گفتگوهایی که با خبرنگاران صورت گرفته، پلیس عنوان کرده که روند جستجو ممکن است چندروزی به طول بینجامد. کونیا بیما، خواهر بزرگ کیمبرلی که یکی از قربانیان حادثه است، به خبرنگاران گفت: «همین که بتوانیم اورا پیدا کرده و قبری برایش تعبیه کنیم، برای ما تسکین‌دهنده خواهد بود. خانواده‌های سایر قربانیان هم همین احساس را دارند و امیدواریم که زودتر این جستجوها به نتیجه برسد.اینها آخرین جزئیات این پرونده بود. در صورتی که خبر جدیدی دراین باره منتشر شود، شمارا در جریان خواهیم گذاشت.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

خطرناک‌ترین مجرمان جهان سیزده مورد بخش اول

در

کسی نمی‌تواند منکر این موضوع شود که انسان‌های خطرناکی درمیان ما وجود دارند و مانند سایرین کنار ما زندگی می‌کنند. زمانی که نگاهی به صفحه حوادث روزنامه‌ای می‌اندازیم و یا مطلبی مربوط به جنایتی که به تازگی رخ داده است را در اینترنت مشاهده می‌کنیم بیشتر به این موضوع فکر می‌کنیم. نویسنده این مقاله براین باور است که چیزی تحت عنوان انسانی که ذاتاً بد و خبیث باشد وجود ندارد. به باور او همه انسان‌ها از درون خوب هستند و خوبی را می‌ستایند، حتی اگر این موضوع را نشان ندهند. بسیاری از انسان‌ها به خاطر حادثه‌هایی ناگوار و دلخراش کنترل خود را از دست می‌دهند و بسیاری دیگر نیز مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند و نتیجه این رفتارها، تغییراتی است که درآنها بوجود می‌آید. مواد مخدر یکی از علل اصلی پدیده‌ای است که در حال حاضر از آن با نام «انسان‌های خطرناک» یاد می‌کنیم.

گذشته از اینکه دلیل جنایت و خطرناک شدن انسان چه باشد (طبیعت یا شیوه‌ای که بزرگ شده‌اند) و اینکه چه مسائلی سبب شده است که یک شخص بخصوص رو به رفتاری جنایت‌کارانه بیاورد، باید در برخورد و قضاوت اینگونه افراد عادلانه برخورد کنیم. گاهی اوقات همه‌چیز به قدری سریع اتفاق می‌افتد که فرصتی حتی برای فکر کردن باقی نمی‌گذارد: کسی رفتار ناشایستی انجام می‌دهد، بازداشت می‌شود، با هیئت منصفه و دادگاه مواجه می‌شود و مجبور می‌شود باقی عمر خودرا پشت میله‌های زندان سپری کند، و یا حتی بدتر از آن، محکوم به مرگ می‌شود. گاهی هیچ توضیح منطقی‌ای برای یک جنایت یافت نمی‌شود و حتی فکر کردن به اینکه یک قاتل بی‌رحم می‌تواند در محله‌ای که درآن ساکن هستید، وجود داشته باشد، ترسناک است. ممکن است درراه رفتن به مغازه یا زمانی که کودک خود را به مدرسه می‌برید، بدون اینکه متوجه باشید، از کنار یکی از این افراد عبور کرده باشید.

برای شما لیستی تهیه کرده‌ایم از جنایت‌کارانی که خوشبختانه دستگیر شده‌اند و به نظر بسیاری خطرناک‌ترین جنایت‌کارانی‌اند که تاکنون شناخته شده‌اند. جنایتی که این افراد مرتکب شده‌اند، عده زیادی را به زحمت انداخته و ارگان‌های قانونی بسیاری برای رسیدگی به این جرائم ترتیب داده شده است. با سیارک همراه باشید تا به طور جزئی‌تر نگاهی به جرائم این افراد بیندازیم.

دوایت یورک Dwight York

دوایت یورک یکی از آن کسانی است که میان بدترین انسان‌ها، بدترین است. دوایت با نام مالاچی زد نیز شناخته می‌شود. او هدایت یکی از سازمان‌های قاچاق کودکان را در ایالات متحده آمریکا به عهده داشته است. او افراد زیادی را به کار گرفته بود و به وسیله آنها کودکان بسیاری را از نقاطی به نقاط دیگر می‌برد، تنها به این منظور که آنها را مورد آزار و اذیت قرار داده و بدان‌ها تجاوز کند. این پرونده مربوط به یک شیطان واقعی است. او حتی به فرزندان افراد خودش نیز رحم نداشت؛ افرادی که برخی از آنها (باوجود رفتاری که دوایت با آنها کرده بود) هنوز به او ایمان داشتند و می‌گفتند دوایت از این کارها هدفی بزرگ درسر می‌پروراند و با اینگونه کارها است که می‌توان به یک پایان قطعی نزدیک‌تر شد. بسیاری البته با فکر کردن به اینکه با آزار کودکان بی‌گناه می‌توان به هدفی بزرگ دست یافت، منزجر می‌شوند و تنها به حقارت و خشونت کسانی که این گونه کارها را می‌کنند فکر می‌کنند. اینگونه کارها است که پاکی و پاکیزگی کودکان را از آنها گرفته و درنهایت سبب می‌شود تا آخر عمرشان دچار اختلالات روانی بشوند. این هیولا محکوم به تحمل حبس انفرادی برای مدت 135 سال شد.

سامانتا لوثویت ملقب به «بیوه سفید» Samantha Lewthwaite

سامانتا لوثویت که با لقب «بیوه سفید» نیز شناخته می‌شود خطرناک‌ترین مجرم زنی است که تحت تعقیب پلیس قرار دارد. سامانتا به عنوان یکی از مظنونین مهم و اصلی حملات و فعالیت‌های تروریستی در نیمکره غربی کره زمین نیز شناخته می‌شود. همسر سابق سامانتا، جرامین لیندسی بوده است که او نیز مسئول بمب‌گذاری 7/7 لندن است. به نظر می‌رسد سامانتا تاکنون در قتل چیزی حدود چهارصد انسان دست داشته است. بنا به گزارش‌های پلیس این مجرم خطرناک تاکنون در حملات تروریستی بسیاری نقش داشته است: حمله به نوشگاهی در مومباسا، چند حمله بوسیله نارنجک به کلیساهای اهل مسیحیت و نیز حمله به مرکز خرید Westgate در سال 2014 از قبیل این حملات تروریستی‌ای هستند که به نظر می‌رسد سامانتا در پیشبرد فعالیت‌های مربوط به آنها دست داشته است. او عضو یک گروه تندروی شبه نظامی اسلامی در سومالی بود، نام این گروه الشباب است. در سال 2014 خبری از رسانه‌ای روسی زبان منتشر شد مبنی براینکه سامانتا در یک تیراندازی کشته شده است. خبری که بعداً مشخص شد منبع موثقی نداشته است و از سوی سازمان‌های رسمی مورد تأیید قرار نگرفت (به دلیل نبود شواهد).

رابرت ویلیام فیشر Robert William Fisher

رابرت که مأمور ویژه سابق نیروی دریایی است در لیست ده نفره خطرناک‌ترین افراد تحت تعقیب اف بی آی قرار دارد. برای مدت پانزده سال است که نام او در این لیست قرار گرفته است. جرمی که سبب این اتفاق شده است، اتهامی است که به او وارد شده، مبنی بر کشتن افراد خانواده‌اش و سپس منفجر کردن خانه. دهم آپریل سال 2001 بود که رابرت همسرش را با شلیک گلوله به پشت سرش به قتل رساند و سپس گلوی فرزندان خود را برید. درآن زمان فرزندان رابرت ده و دوازده ساله بودند. تحقیقاتی که در صحنه قتل صورت گرفت، کارآگاهان را به یک شیر گاز رساند که عمداً باز شده بود. شمعی که در صحنه جرم یافت شد درنهایت آنهارا مطمئن کرد که این انفجار عمدی بوده است. هم‌اکنون جایزه‌ای صد هزار دلاری برای کسی که بتواند اطلاعاتی از او در اختیار پلیس قرار دهد، تأیین شده است. مأموران اف بی آی عقیده دارند که بخاطر کاری که صورت داده است، امکان اعمال خشونت بی حد و حصری از او می‌رود و به همین خاطر است که نگران دستگیری هرچه زودتر او می‌باشند. چیزی که همگان را درمورد رابرت به تعجب وا داشته است این است که چگونه یک مرد می‌تواند خانواده خودرا به قتل برساند؟

جوانی دبورا چسیمارد Joanne Deborah Chesimard

نفر بعدی که در این لیست قرار می‌گیرد زنی است که با القاب و نام‌های بسیاری شناخته می‌شود؛ مهمترین این نام‌ها آساتا شکور (Assata Shakur) است. نام حقیقی و شناسنامه‌ای او همانطور که در عنوان این قسمت مشاهده می‌کنید، جوانی دبورا چسیمارد است. او عضو سابق ارتش سیاه آزادی (Black Liberation Army) است و در لیست تروریست‌هایی است که توسط اف بی آی تحت تعقیب قرار دارند. در سال 1977 به اتهام قتل درجه اول (قتل عمد) محکوم و به زندان انداخته شد. تنها دوسال از مدت محکومیتش می‌گذشت که با کمک اعضای ارتش سیاه آزادی توانست از زندان فرار کند. اف بی آی رقم سخاوتمندانه یک میلیون دلار را به عنوان جایزه و برای کسی درنظر گرفته است که اطلاعاتی از محل اختفای این مجرم فراری در اختیارش بگذارد. شواهد حاکی از آن است که جوانی دبورا هم‌اکنون در کوبا به سر می‌برد، جایی که در سال 1984 توانست درآن پناهندگی سیاسی بگیرد. او مسلح و بسیار خطرناک است و بخاطر تغییر دادن مدل موهایش، پیدا کردنش بدل به کاری بسیار دشوار شده است.

جمال احمد محمد علی البداوی

جمال احمد یکی دیگر از تروریست‌هایی است که در لیست تحت تعقیب‌های اف بی آی قرار دارد. برای اطلاعاتی مبنی بر محل اختفای جمال، جایزه‌ای پنج میلیون دلاری در نظر گرفته شده است. بنا به اطلاعاتی که اف بی آی بدست آورده نقش او در چند حمله تروریستی کاملا محرض است و به همین خاطر است که باید تدابیر کامل امنیتی در برخورد با این فرد رعایت شود؛ او بسیار خطرناک است. یکی از حملاتی که جمال احمد در انجام آنها نقش داشته است، حمله به یک قایق متعلق به نیروی دریایی آمریکا (قایقی با نام The Suillvans) بوده است. البته حمله‌ای که تدارک‌بینندگان آن ناکام ماندند، چراکه قایقی که از سوی حمله‌کنندگان به منظور حمل مواد منفجره تعبیه شده بود، پیش از رسیدن به هدف خود بخاطر اضافه‌وزن باری که حمل می‌کرد غرق شد. در سال 2000 اما در یمن شرایط به گونه‌ای دیگر بود. دریک حمله تروریستی در آن سال که جمال احمد از تدارک بینندگان اصلی آن بود، هفده سرباز نیروی دریایی آمریکا که روی کشتی‌ای با نام Cole قرار داشتند، کشته شدند. درسال 2003 جمال احمد دستگیر می‌شود و محکوم به مرگ می‌شود. البته مقامات امنیتی نیز در اجرای حکم وی ناکام می‌مانند، چراکه فرار می‌کند. در سال 2004 البته دوباره گرفتار نیروهای امنیتی می‌شود و درسال 2006، برای بار دوم فرار می‌کند. او هنوز متواری است.

ابراهیم صالح محمد الیعقوب

از دیگر تروریست‌هایی که تحت پیگرد اف بی آی قرار دارد می‌توان به نام ابراهیم صالح اشاره کرد. جایزه‌ای که برای هرگونه اطلاعاتی که به محل اختفای ابراهیم صالح اشاره‌ای داشته باشد، پنج میلیون دلار است.  نقش او در جنایات متعددی برای اف بی آی محرض است و شواهدی براین مبنی در اختیار مسئولین امنیتی اف بی آی قرار دارد. درسال 1996، ابراهیم صالح در حمله تروریستی به مجموعه برج‌های «خوبر» در عربستان صعودی نقش داشته است. در سال 1993 ابراهیم صالح را به این عنوان انتخاب کرده بودند که آمریکایی‌هایی که در عربستان صعودی حضور داشتند را زیر نظر بگیرد (مشخصا آنهایی که به برج‌هایی که مد نظر گروه تروریستی قرار داشتند، نزدیک‌تر بودند). احمد ابراهیم المحادیل سردسته گروهی بود که ابراهیم صالح درآن فعالیت تروریستی می‌کرد. حمله‌ای که به برج‌های «خوبر» در عربستان صعودی صورت گرفت، چیزی حدود چهارصد نفر را مجروح کرد و سبب مرگ نوزده مقام مسئول در ارتش آمریکا شد که در آن زمان در عربستان صعودی حضور داشتند.

تری نیکولز Terry Nichols

نام تری نیکولز بی‌شک برای هر آمریکایی آشنا است. او مسئول بمب‌گذاری سال 1995، در ساختمان آلفرد پی موراه در اوکلاهامای آمریکا است. بنا به اطلاعاتی که از همسایه‌ها و آشنایان تری بدست رسیده، تری از مردم سیاه پوست بیزار بوده و به هیچ وجه از آنها خوشش نمی‌آمده. دولت و کسانی که در آن کار می‌کنند نیز نامشان در کنار افراد سیاه‌پوستی قرار می‌گیرد که تری از آنها تنفر دارد. زمانی که تری برای بازجویی آورده شد (خود تری نزد پلیس رفت و اعتراف کرد) با اظهارنظری که بازجوی پرونده از او شنید، مطمئن شد که تری دچار اختلال روانی است؛ او (تری) می‌گفت که هر اقدامی که صورت داده است، کاملاً عادلانه بوده است. او به هیچ وجه از کاری که کرده بود پشیمان نبود. درحقیقت کسانی که تری را می‌شناختند، همه بخاطر کاری که تری کرده بود، بشدت غافلگیر شده بودند، چراکه کسی به تری مشکوک نشده بوده است. به گفته همین افرادی که از نزدیکان تری بودند، او به نظر مردی کاملا عادی می‌آمد. تری حالا رکورد گینس طولانی‌ترین مدت‌زمانی که یک فرد، محکوم به حبس می‌شود را از آن خود کرده است؛ او به چند دوره حبس ابد محکوم شده است و در زندانی که تدابیر شدید امنیتی در آن رعایت می‌شود، باید باقیمانده عمر خودرا سپری کند. 

خطرناک‌ترین مجرمان جهان سیزده مورد بخش دوم 

نظرات

در ادامه بخوانید...