مفهوم نام تجاری
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
(سیارک) مفهوم نام تجاری، اغلب در مباحث بازاریابی بحث شده است. نام تجاری تنها، نیروی محرک مهمی برای بازاریابی محصولات فیزیکی نیست، بلکه مسئله حیاتی برای شرکت های خدماتی است. تصویر نام تجاری توسط کلر در سال 1993 به عنوان تفکرات مصرف کننده در مورد یک نام تجاری تعریف شده است. نام تجاری هر کالا، تصویری است که از آن نام تجاری در ذهن مصرف کننده نقش می بندد و از طریق پاسخ عاطفی یا منطقی مصرف کنندگان می توان به آن پی برد. مطابق با گرونروس، نام تجاری چیزی نیست که ساخته شود و سپس مصرف کننده آن را دریافت کند. در عوض، مصرف کننده هر گام در فرآیند ایجاد نام تجاری، هر پیام برند را به طورجداگانه دریافت می کند و همه ی این ها تصویری از آن نام تجاری را در ذهن مصرف کننده می سازند. بنابراین، تصویر نام تجاری، نتیجه ی چگونگی درک مشتری از رابطه ی مشتری با یک نام تجاری در طول زمان است.
مفهوم بازاریابی رابطه در خدمات،اهمیت یک به یک روابط بین کسب و کار و مشتریان و همچنین روابط بین مصرف کنندگان و مارک ها را نشان می دهد . توسعه ی رابطه ی یک برند با مشتریان بر اساس یک سری اطلاعات از نحوه ی برخورد مشتریان با آن برند است . درکی که مشتری در این برخورد از برند مورد نظر می یابد موضوعی حیاتی و کلیدی برای شرکت های خدماتی است.علاوه بر این، مشتریان به احتمال زیاد بدون تجربه ی مصرف کالاهای آن برند به ساختن تصویری از آن در ذهن خود می پردازند مثل شنیدن تعریف از یک برند از دهان افراد دیگر، شهرت یک کارخانه بین مردم، ارتباطات بازاریابی، و غیره. تصویری مثبت از یک نام تجاری، انتقال ارزش یک برند به مصرف کنندگان را ساده تر می کند و هم چنین مردم به خوبی از آن یاد می کنند؛ در مقابل، یک تصویر منفی مردم را به حرکت در جهتی مخالف سوق می دهد. یک تصویر خنثی و یا ناآشنا، هیچ گونه خدشه ای به نام تجاری یک کالا وارد نمی کند اما تاثیر ارتباطات و قضاوت در مورد آن کالا را افزایش نمی دهد. هرچه مصرف کنندگان یک برند را با ارزش تر بدانند، فروش بیشتری از آن کالا صورت می گیرد.
بنابراین، تصویری مثبت از نام تجاری، انتظارات مشتری را مرتفع می سازد و منافع بیشتری به مشتری می رساند که ممکن است منجر به رضایت و اعتماد مشتری شود. مطابق با داده های توصیفی درمطالعه 1، داده ها در مطالعه 2 نشان می دهد که خشم و خود تشدیدی از عوامل پیش بینی کننده ی کلیدی درشدت تحریم است. در مطالعه 2، تحریم بیان خشم بود و راهی برای شناسایی فردی اخلاقی بود. این دیدگاه یادآورتوصیف کوزینت و هندلمن . ازتحریم به عنوان یک تجربه ی تغییر شکل اخلاق است. حتی اگر خود تشدیدی، ارزیابی سود تلقی شود، بررسی مواردی که شامل مقیاس های خود تشدیدی است نشان می دهند ممکن است پاسخ عاطفی توصیف بهتری نسبت به پاسخ شناختی برای آن باشد ( که از بین بردن تحریم، گناه و احساس بهتر و غیره است). این داده نشان می دهد که توجه کمی به احساسات خود آگاه می شود (به عنوان مثال احساس گناه، شرم). در عوض، خطا همواره به طور مستقیم خطاب به هدف تحریم دردیگر احساسات سرزنش کننده قرار می گرفت.
تحریم مصرف کننده یک ابزار استراتژیک برای فعالان سياسى می باشد که به طور گسترده ای برای تغییرعمل شرکت های بزرگ استفاده می شود. . با این حال، آنها پدیده ی گیج کننده ای به تئوری مدرن اقدام جمعی ارایه می دهند (به عنوان مثال گرانوتر سال 1978، الیور ومارول 1988، الیور 1993، اولسون 1965). مصرف کنندگان بخشی از یک گروه قابل شناسایی موجود و یا برخی شبکه های متراکم اجتماعی دیگر نیستند، آنها یک هویت مشترک و یا فعالیت های اجتماعی دیگر را به اشتراک نمی گذارند. علاوه بر این، هیچ مشوقی وجود ندارد، منافع اجتماعی تحریم انحصاری نیستند، و معمولا هیچ تعامل تکراری در میان شرکت کنندگان نیست. بنابراین، با توجه به نظریه ی کنش جمعی، تحریم مصرف کننده نباید رخ دهد.
امروز تحریم، سلاح انتخاب است که مورد استفاده ی فعالان سياسى با برنامه های مختلف قرار می گیرد اعم از نگرانی های زیست محیطی، استانداردهای کار جهانی، رفاه حیوانات و یا مخالفت با محصولات غذایی که تحت اصلاح ژنتیکی قرار گرفته اند. تحریم اساسا متکی به مشارکت مصرف کنندگان نگرانی است که به بعد اجتماعی یک کالا نیز توجه می کنند مثل تاثیر زیست محیطی آن یا روش تولید یا عرضه ی یک کالا.
مصرف کنندگان نگران بخش بسیار مهم بازار هستند. آنها ممکن است حاضر به پرداخت قیمت بالاتری برای کالا هایی باشند که دارای جایگاه اجتماعی هستند و اگر متوجه شوند که کالای مورد استفاده ی آن ها از لحاظ اجتماعی مناسب نیست کالای دیگری را جایگزین آن می کنند.
به قول "کلاین و همکاران"، در سال 1998 مفهوم دشمنی مصرف کننده به عنوان بخشی از مفهوم کلی دشمنی در نظر گرفته می شد. از لحاظ تاریخی، دشمنی اغلب به عنوان یک ساختار نگرشی دیده می شده که در ذهن اشخاص وجود دارد." باس" ساختار دشمنی را به عنوان یک نگرش تعریف کرده است که شامل تنفر و ارزیابی منفی از دیگران است. "اسپیلبرگر"اظهار داشت که آن "یک مجموعه ای از احساسات و نگرش هایی است که اغلب انگیزه ی بروز رفتار پرخاشگرانه و کینه جویانه را ایجاد می کند » ترجمه itrans.ir