مشهورترین سفرهای اکتشافی در تاریخ
محمد رضا عاشوریدر۱۴۰۳/۲/۱۸(سیارک)دراین مقاله قصد داریم شمارا با شناختهشدهترین کسانی آشنا کنیم که قدم به مکانهایی ناشناخته گذاشته و مارا با نقاطی جدید در دنیا و خارج از آن آشنا کردند. با سیارک همراه باشید.
سفر لوئیز و کلارک
این سفر که به درخواست رئیس جمهور، توماس جفرسون برنامهریزی شده بود، به مقصد مکانی ناشناخته تا آن زمان در غرب آمریکا که کسی بدان پا نگذاشته بود. در سال 1803 آمریکا طی قراردادی لوئیزیانا را از فرانسه خریداری کرد و سپس درادامه روند موفقیتهای خود اقدام به طرحریزی این سفر کرد. این سفر دریایی به گروه کوچکی از اکتشافگران، تحت هدایت مریودر لوئیز و ویلیام کلرک سپرده شد. آنها هشت هزار مایل را سپری کردند. سفری که از نزدیکیهای سینت لوئیز آغاز شد و گروهی که رهسپار این سفر شده بودند پس از عبور از مکانی که تا آن زمان کسی وارد آن نشده بود به ساحلی در اقیانوس آرام رسیدند. تصویری که مشاهده میکنید، نقاشیای است که از لوئیز و کلارک کشیده شده است زمانی که در رودخانه کلمبیا در شمال آمریکا حضور داشتند.
لوئیز و کلارک به همراه گروه کوچکی که همراهشان بود از سپتامبر 1804 میلادی تا دوسال بعد ازآن، یعنی تا سپتامبر 1806، در این مکان اقدام به بررسی ذخایر موجود درآن کرده و بررسیهایی در حوزه اقتصادی و علمی صورت دادند. گروه اکتشافی از رودخانههای اوهیو، میزوری و می سی سی پی عبور کرده و منطقه را از لحاظ جغرافیایی کاملاً بررسی کردند. سپس اقدام به راهاندازی خطوط تجاری با قبیلههای مردم بومی آمریکایی که درآن منطقه حضور داشتند کردند. زنی به نام ساکاگاوی در این سفر به گروه اکتشافی پیوست و در برقراری ارتباط با مردم بومی که در آن منطقه بودند، نقش کلیدیای ایفا کرد. در تصویر دوم، ساکاگاوی را ملاحظه میکنید که درحال نشان دادن راهی به گروه اکتشافی است.
سال 1953، سفر به قله اورست
بیست و نهم ماه می 1953 بود که ادموند هیلاری، کوهنورد و مکتشف اهل نیوزلند، به همراه تنزینگ نورگی، راهنمای کوهنوردی در هیمالیا، رهسپار قله اورست شدند. قلهای که بلندترین ارتفاع را در میان قلههای کره زمین دارد. پیش از این دو، هشت بار دیگر، افراد مختلفی تلاش در رسیدن به قله اورست داشتند و همگی آنها در رسیدن به این مهم ناکام ماندند. قله اورست چیزی حدود بیست و نه هزار فوت (معادل با هشت هزار و هشتصد متر) بالاتر از سطح دریا قرار دارد. کمیتهای در هیمالیا وظیفه سازماندهی و تأمین سرمایه لازم برای این سفر را برعهده گرفت و کلنل جان هانت کسی بود که در رأس کارها قرار گرفت و تمامی برنامهریزیهای لازم را صورت داد.
حدود سیصد و پنجاه باربر، بیست راهنمای اهل هیمالیا به دو گروه تقسیم شدند تا به نام کشور بریتانیا به قله اورست صعود کنند. وزن وسایل همراه این دو گروه به اندازه پنج تن بود. یکی از دو گروه توسط کوهنورد بریتانیایی، چارلز اوانز، هدایت میشد و هدایت گروه دیگر با نورگی بود که پیش از این نامش عنوان شد. هیلاری هم همراه نورگی بود. گروهی که اوانز هدایت آن را به عهده داشت، پیش از گروه دیگر به نزدیکی قله رسید (به فاصله 328 فوت معادل صد متری قله)، اما خستگی مسیری که تا آنجا پیموده بودند برآنها چیره گشت و مجبور شدند اقدام به برگشتن کنند. درسوی دیگر اما هیلاری و نورگی برای رسیدن به قله انگیزه بیشتری از خود نشان داده و درنهایت موفق شدند به نوک قله برسند. پس از رسیدن به نوک قله، چند عکس گرفتند و چند شمع به همراه یک صلیب در در برف موجود روی قله قرار دادند و سپس به سمت پایین کوه شروع به حرکت کردند.
آپولو 11 و نخستین سفر به ماه
بیستم جولای 1969، آپولو 11 بدل به نخستین فضاپیمای حاوی سرنشینی شد که توانست در سطح ماه فرود آید. نیل آرمسترانگ و بوز آلدرین کسانی بودند که هدایت این فضاپیما را بعهده داشتند و در کنار این دو مایکل کالینز بود که هدایتگر اصلی فضاپیما بود. شش ساعت پس از فرود فضاپیما در سطح کره ماه بود که نیل آرمسترانگ پیش از همقطارانش و به عنوان نخستین نفر پا بر خاک ماه گذاشت و آن کلمات مشهور خودرا ادا کرد: «این قدمی کوچک برای یک انسان به حساب میآید، و جهشی بزرگ برای بشر.»
در تصویر بالا آلدرین را مشاهده میکنید که در کنار پرچم آمریکا روی سطح ماه ایستاده است.
آپولو 11 پنجمین برنامه ناسا برای ارسال فضاپیمایی با سرنشین به کره ماه بود. مرکز فضایی کندی در جزیره مریت، فلوریدای آمریکا، در شانزدهم جولای شاهد پرواز این فضاپیما به مقصد کره ماه بود. سفری که چیزی حدود هشت روز به طول انجامید، درحقیقت هشت روز طول کشید تا فضانوردانی که رهسپار کره ماه شده بودند به زمین برگردند. آرمسترانگ و آلدرین برای مدت 21.5 ساعت روی سطح ماه بودند و توانستند 21.5 کیلوگرم از خاک و دیگر مواد موجود روی سطح ماه برای آزمایش، جمعآوری کنند. قراردادن پرچم آمریکا روی سطح ماه از دیگر اقدامات آنها بود. تماس تلفنیای هم درآن زمان برقرار شد و فضانوردان آمریکایی طی آن توانستند با رئیسجمهوری وقت آمریکا، ریچارد نیکسون، مکالمهای داشته باشند.
پرواز انفرادی آملیا ارهارت بر فراز اقیانوس اطلس
بیستم ماه می 1932، خلبان آمریکایی، آملیا ارهارت، در سفری تاریخی هواپیمایش را برفراز اقیانوس اطلس به پرواز درآورد و بدل به نخستین زنی شد که چنین کاری انجام داده است. آملیا از بندر گریس در کانادا به پرواز درآمد و پس از چهارده ساعت و پنجاه وشش دقیقه پرواز در ایرلند شمالی فرود آمد. آملیا برای رسیدن به این مهم از یک هواپیمای تک سرنشین Vega مدل 5B استفاده کرد. این انتخاب او با ایده گرفتن از خلبان مشهور چارلز لیندبرگ بود. آملیا با صحبت کردن با مشاور فنیاش، برنت بالشن، توانست از سد بادهای یخی عبور کرده و برچند مشکل فنی که درراه برایش پیش آمد، فائق آید و درنهایت هم توانست به مقصدی که برای خود تأیین کرده بود برسد. در جایی که آملیا درآن فرود آمد به افتخارش موزهای احداث شد و نام موزه را آملیا ارهارت نهادند.
چارلز داروین و سفرش با کشتی بیگل HMS
اگر نبود سفر مشهور چارلز داروین با کشتی بیگل HMS به احتمال قریب به یقین خبری هم از نظریههای جالب او درباره چگونگی تکامل انسان روی کره زمین نمیشنیدیم. درحقیقت چارلز داروین این سفر را صرفاً به منظور یافتن شواهد و مدارکی جدید برای نظریههایش ترتیب داد. این سفر که برای مدت پنج سال به طول انجامید، در بیست و هفتم دسامبر 1831 شروع شد. کاپیتان و ناخدای کشتی رابرت فیتزروی بود که دراین سفر چارلز را همراهی میکرد. سفر داروین و همراهانش از پورتزموث انگلستان آغاز شد و با دنبال کردن خط ساحلی برزیل، پونتا آلتا و جزیره گالاپاگوس ادامه پیدا کرد.
داروین در ادامه سفر خود به کرانه جنوبی استرالیا رفت و سپس جزایر کیلینگ را دور زد و مسیر کیپ تاون آفریقای جنوبی را در پیش گرفت. در طی این سفر پنج ساله، داروین چیزی حدود هزارگونه جدید پیدا کرده و آنها را ثبت کرد. پس از فارغ شدن از این سفر، داروین کشفیات تازه خودرا دستهبندی کرده و از آنها به عنوان اساس اثر اصلی خود استفاده کرد؛ «On the Origin of Species» نام اثر اوست که مهمترین نقش را در پیشرفت کنونی زیستشناسی ایفا کرده است.
اولین سفر دور دنیا
مکتشف پرتغالی، فردیناند میگلان (در تصویر اورا مشاهده میکنید) به همراه مکتشف اسپانیایی، خوان سباستین الکانو نخستین کسانی هستند که سفر دور دنیا را تجربه کردهاند. این سفر که با نام میگلان-الکانو نیز شناخته میشود، در سال 1519 میلادی و به هدایت میگلان شروع شد. سفری که از سهویای اسپانیا آغاز شد و هدف آن پیدا کردن مسیری دریایی بود که از اطراف آمریکا عبور کند و از طریق اقیانوس آرام به آسیای شرقی برسد. بخت با میگلان یار نبود و حدود دوسال پس از آغاز سفرش، یعنی در سال 1521، درنبرد ماکتان در فیلیپین از دنیا رفت و هدایت کشتی و گروه اکتشافی به الکانو سپرده شد و او در سال 1522 به اسپانیا بازگشت.
گروه اکتشافی اسپانیایی که در بیستم سپتامبر 1519 راهی این سفر شد، متشکل از دویست و هفتاد نفر بود که در پنج کشتی جای گرفته بودند. پس از کشته شدن میگلان در نبرد ماکتان، الکانو هدایت یک کشتی را به عهده گرفت که هجده خدمه داشت و آن را به سلامت به اسپانیا برگرداند. نام این کشتی ویکتوریا بود. الکانو برای رسیدن به اسپانیا از اقیانوس هند عبور کرد و خلیج Good Hope را دور زد و درنهایت از کرانه غربی آفریقا رهسپار اسپانیا شد.
سفر رولد آموندسن به شمال غربی کره زمین
رولد آموندسن، اهل نروژ، نخستین کسی است که توانست به قطب شمال پرواز کند و نیز نخستین کسی که پا به قطب جنوب گذاشت. راهیابی به قسمت شمال غربی کره زمین از دیگر اقدامات اوست که به نامش ثبت شده است. این سفر چیزی حدود سه سال به طول انجامید و در سال 1903 شروع و تا 1906 ادامه یافت. مسیر شمال غربی که آموندسن اقدام به راهیابی به آن کرد، قسمت شمالی اقیانوس اطلس و آرام را به هم مرتبط میکند. مسیری که از اقیانوس منجمد شمالی نیز عبور میکند. گروهی متشکل از شش نفر همراه آموندسن در این سفر بودند، یک کشتی چهل و پنج تونی برای این سفر درنظر گرفته شد. سفر آموندسن و همراهانش از خلیج بافین آغاز شد و درنهایت به مقصد خود، شهری واقع در آلاسکا به نام «نوم» رسیدند. زمانی که آموندسن به وطن بازگشت، اتفاق تازهای رخ داده بود که او از آن تا آن زمان بیاطلاع بود: نروژ مستقل شده و دیگر تحت تسلط سوئد نبود. آموندسن نامهای به پادشاه آن زمان نروژ، هاکون هفتم نوشت و در آن عنوان کرد که این سفر دستاورد بزرگی برای نروژ به حساب میآید. امروزه کشتیای که آموندسن و همراهانش در این سفر از آن استفاده کردند در موزهای در اوسلوی نروژ در معرض دید عموم قرار دارد.
کریستف کلمب و کشف دنیایی تازه
در سال 1492 میلادی، پادشاه فردیناند دوم و ملکه الیزابت اول، مکتشف ایتالیایی، کریستف کلمب را برآن داشتند تا مسیری جدید به آسیا پیدا کند که از کرانه غربی عبور کند. در سوم آگوست 1492، کریستف کلمب با سه کشتی به نامهای سانتا ماریا، نینا و پینتا رهسپار این سفر اکتشافی شد. کریستف کلمب و گروه اکتشافیاش برای مدت پنج هفته آبهای اقیانوس اطلس را پیمودند و در نهایت در دوازدهم اکتبر در مکانی به ساحل نشستند و دنیایی تازه را کشف کردند، مکانی که بیشتر نقاط آن را کنون با نام آمریکا میشناسیم. تصویری که مشاهده میکنید، نقاشی کریستف کلمب و یارانش است زمانی که دوازدهم اکتبر در ساحل دنیای تازه پا به زمین گذاشتند.
نخستین مکانی که کریستف کلمب و یارانش پا به ساحل آن گذاردند (نزدیکه به باهامای کنونی) به درخواست کلمب، در ابتدا، سن سالوادور نامگذاری شد (بخاطر مسیح نجاتدهنده). کوبا و اسپانیول از دیگر نقاطی بودند که توسط کریستف کلمب کشف شدند. نخستین حکومتهای مستعمره اروپایی نیز درآن زمان به وجود آمدند. کلمب در مسیر اکتشافات خود با چند قبیله بومی جدید نیز آشنا شد: لوکایان، تاینو و آرواک نام این قبیلهها بود. کریستف کلمب پس از این سفر اکتشافی به این کار علاقه بیشتری پیدا میکند و سه سفر اکتشافی دیگر هم ترتیب میدهد؛ سفرهایی که در نهایت به کشف دریایی کارائیب منجر شد.
تاریخچهای از سفر مارکوپولو
بنا به مستنداتی که در کتاب «سفرهای مارکوپولو» موجود است و از قرن سیزدهم به یادگار مانده، سفرهایی که مارکوپولو، تاجر ونیزی، در دوره خود انجام داد، بینش عمیقتری نسبت به کشورهای آسیای میانه و چین دراختیار جهانیان گذاشت. درسال 1271 میلادی، مارکوپولو همراه با پدرش، نیکولو و عمویش، متیو رهسپار نقطهای در آسیا شد که ما امروزه آن را با نام چین میشناسیم. مارکو حامل نامهای از پاپ گرگوری برای سردمدار مغول، کوبلای خان بود. در این سفر که به مدت سه سال به طول انجامید خانواده پولو از کشورهایی چون ارمنستان، ایران و افغانستان دیدن کردند و رشتهکوههای پامیر، جاده ابریشم و صحرای گوبی از نقاطی بودند که مجبور به عبور از آنها شدند. قصد آنها رسیدن به نقطهای بود که ما امروزه آن را با نام بجینگ میشناسیم. پس از رسیدن به این نقطه، مارکو برای هفده سال مورد اعتماد خان مغول قرار گرفت. به عهده گرفتن سفارت خان مغول و نیز اداره یکی از شهرهای تحت سیطره وی، از جمله خدماتی بود که مارکو به خان مغول ارائه کرد. مارکو برای انجام مأموریتهایی به هند و میانمار نیز فرستاده شد. درنهایت در سال 1295 بود که مارکو به وطن بازگشت (به شهر ونیز) و درآنجا با روستیچلو دو پیزای نویسنده آشنا شد که بعداً اقدام به نوشتن کتاب دورانساز «سفرهای مارکوپولو» کرد.
سفر استنلی برای یافتن دیوید لیوینگستون
آگوست سال 1865 میلادی، مکتشف اسکاتلندی، دیوید لیوینگستون ، رهسپار سفری به منظور پیدا کردن سرچشمه رود نیل شد. برای رسیدن به این مهم باید به قلب آفریقایی که درآن زمان هنوز بسیار مرموز و ناشناخته بود میزد. شش سال از زمان آغاز سفر لیوینگستون گذشت و خبری از او بدست نرسید؛ بهمین خاطر بود که جونیور جیمز گوردون بنت، تصمیم به ترتیب دادن سفری برای یافتن و نجات این مکتشف اسکاتلندی گرفت. هنری مورتون استنلی، مکتشف و روزنامهنگار آمریکایی در این سفر همراه وی شد و درنهایت در مارچ سال 1871، گروهی متشکل از صد و نود و دو نفر عازم زنزیبار آفریقا شدند. استنلی مسافتی معادل با هزار و صد کیلومتر را ازمیان جنگلهای استوایی پیمود و در راه با مشکلاتی چون بیماری و حیوانات وحشی مواجه بود.
دهم نوامبر 1871 بود که درنهایت در روستایی در آفریقا، استنلی توانست ردی از لیوینگستون بیابد. در متنی که بعدا دررابطه با اولین برخورد این دو منتشر شد اینگونه میخوانیم: «آقای استنلی گفت: اگر اشتباه نکنم شما باید آقای لیوینگستون باشید؟ بر صورت پریدهرنگ مردی که مورد خطاب قرار گرفته بود لبخندی نقش بست و در پاسخ گفت: بله و من بسیار خوشبختم از اینکه اینجا هستم و به شما خوشآمد میگویم.» استنلی و لیوینگستون برای مدتی بعد از آشناییشان در آفریقا ماندند و به اکتشافات خود ادامه دادند.ترجمه itrans.ir