ما در حال غرق شدن زیر وزن سنگین خود هستیم
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸(سیارک) ما در جهانی پر تکاپو و مملو از میلیاردها انسان زندگی می کنیم که به سوی خفه کردن شهرها و کاهش منابع با ارزش سیاره ما پیش می روند.
گونه های ما به طور اجتناب ناپذیری در حال تخریب زمین هستند: جاری کردن سیل به سوی دره ها، قطع کردن درختان جنگل ها ، از بین بردن زیستگاه های حیوانات و گیاهان پیش از آن که دانشمندان بتوانند آنها را طبقه بندی کنند. مقصد آینده ما مقصدی نامطبوع، پست، و محدود است.
آیا واقعا همینطور است؟
تحلیلگران جمعیت ، به طور ناگهانی این سوال بدیهی را مطرح کردند که "ما در حال غرق شدن زیر وزن سنگین خود هستیم. بله، هنوز هم جمعیت در حال افزایش یافتن است، اما نه به آن شدت که زمانی از آن بیم و هراس داشتیم. ما حتی می توانیم روزی را در آینده ای نه چندان دور در ذهن خود مجسم کنیم که جمعیت رو به کاهش می نهد.
آمار به دست آمده به یک حقیقت ساده و آشکار اشاره می کند: تمایل مردم به داشتن کودکان کمتر در حال افزایش است. در دهه 1970، میزان زاد و ولد در حدود شش فرزند به ازای هر زن بود. این آمار امروز به طور متوسط 2.9 است و همچنان در حال سقوط است. با وجود چنین سرعتی، جمعیت جهان تا سال 2050 به نه میلیارد نفر خواهد رسید که افزایش پنجاه درصدی را نسبت به آمار امروز شاهد خواهیم بود. این خبر خوبی برای این سیاره نیست، اما به مراتب نسبت به پیش بینی های پانزده میلیاردی سال ها پیش کمتر نگران کننده تر است.
آمار پیش بینی می کند که پس از سال 2050 تعداد انسان ها رو به کاهش خواهد رفت. چنین روندی باعث مطرح شدن دو سوال کلیدی می شود. چرا افزایش جمعیت جهان به طور چشمگیری رو به کاهش است؟ و عواقب ناشی از این کاهش چه خواهد بود؟
پاسخ به سوال اول تا حد زیادی بستگی به مکان دارد. به عنوان مثال، در اروپا هر زوج تنها یک یا دو بچه دارند در حالی که آنها در گذشته سه یا چهار فرزند داشتند. دلایل مختلفی برای این کار وجود دارد. زنان در حال حاضر گزینه های شغلی در پیش روی خود دارند، و دیگر ازدواج و فرزندآوری در دهه بیست ام و یا سی ام زندگی برای آنها یک شکست تلقی نمی شود. این امتیاز باعث کم شدن تعداد قابل توجهی از شمار مادران بالقوه شده است. علاوه بر این، پدر و مادر آرزوهایی برای فرزندان خود دارند که به دلیل هزینه های مالی آنها برای نسل های گذشته ممکن نبود، به عنوان مثال، آموزش عالی و سفر. این موارد و فشارهای دیگری باعث کاهش میانگین نرخ تولد در کشورهای اروپایی تا میزان 1.4 شده است. به این نکته توجه کنید که یک کشور برای حفظ تعداد افراد خود نیاز به نرخ تولد 2.1 دارد. بسیار واضح است که در دراز مدت شاهد تعداد کمتری از اروپایی ها خواهیم بود.
علل کاهش تعداد در کشورهای دیگر متنوع تر و نگران کننده تر می باشد. جمعیت روسیه به طور میانگین در هر سال تا 750000 نفر کاهش می یابد. این کاهش به دلیل اعتیاد به الکل، نبود خدمات بهداشت عمومی، و آلودگی صنعتی است که اثر بدی بر روی باروری مردان از خود به جای گذاشته است. در چین، این حکومت است که تعداد فرزندان را تعیین می کند، و انتظار می رود که جمعیت آن در سال 2019 به رقم 1.5 میلیارد نفر برسد و پس از آن رو به کاهش نهد. برخی از تحلیلگران گفته اند که کشور می تواند بیست تا سی درصد از جمعیت خود در هر نسل از دست بدهد. مهاجرت از روستاها هم رخدادی است که در سراسر جهان اتفاق می افتد. به زودی نیمی از جمعیت جهان خانه هایی شهری برای خود خواهند داشت. اما در شهرستانها، کودکان به جای آنکه یک دارایی برای کمک به کار بر روی زمین باشند تبدیل به یک هزینه می شوند، و دوباره فشاری بر مردم ایجاد می شود که باعث می شود آنها به دنبال کاهش شمار خانوار باشند.
ارزیابی تاثیر همه این عوامل کار سختی است. در اروپا، جمعیت شناسان پیش بینی می کنند که تعداد افرادی که کار می کنند و درآمد به دست می آورند دچار کاهش عمده ای خواهد شد، اما جمعیت افراد مسن که نیاز به پشتیبانی و کمک دارند، افزایش خواهد یافت. بنابراین، تاکید یک سیاستمدار بریتانیایی بر آن که فرزندآوری وظیفه میهن پرستانه زنان است، در اینجاست که معنا می یابد. اگر مردم فرزندی نداشته باشند، نیروی کاری وجود نخواهد داشت. در حال حاضر متوسط سن افراد بیست و شش سال است. اگر روند فعلی ادامه یابد، طی یک صد سال این میزان دو برابر افزایش خواهد یافت. هر چقدر که سن افراد بیشتر می شود نیاز بیشتری به حمایت و پشتیبانی جوانان خواهند یافت. در چین، این مشکل به مراتب بدتر است. اکثر بزرگسالان جوان چینی هیچ خواهر یا برادری ندارند و دورنمای نگهداری از دو پدر و مادر و چهار پدربزرگ و مادربزرگ را در پیش روی خود می بینند. حقوق بازنشستگی و درآمد آنها به اندازه ای افزایش نخواهد داشت تا بتواند با این بحران مقابله کند.
افرادی وجود دارند که امیدوارند اقتصادی پر تکاپو و بدون جمعیتی رو به رشد داشته باشند، اما اقتصاددانان جریان اصلی بدبین هستند. از سوی دیگر، روشن است که کاهش تعداد انسان ها تنها در دراز مدت می تواند برای این سیاره فایده داشته باشد.
تا زمانی که در گسترش گونه های خود کمی وقفه ایجاد نکنیم، تخریب بیابانش های بزرگی که در گذشته داشتیم، مانند آمازون، ادامه خواهد داد. زمان کمی بعد از آخرین عصر یخبندان، تنها چند صد هزار انسان بر روی زمین وجود داشت. از آن زمان رشد جمعیت ده ها هزار برابر شده است. چنین نرخ رشدی و تلاش های ناقص ما برای کنترل آن باعث شده است که ما به سوی یک آینده نامشخص پیش برویم. ترجمه itrans.ir