آزمایش های دیوانه وار روی نوزادان

اولین عکس از نوزاد در رحم ، 1965
اولین عکس از نوزاد در رحم ، 1965 
 
مبنای جهان بر عشق است. و بدون عشق ، هر موجود زنده به سرعت هلاک می شود. و انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. این متأسفانه با روشی بسیار غیر انسانی اثبات شد. علاوه بر این ، چنین آزمایش هایی در تاریخ بیش از یک بار اتفاق افتاده است.
 
اولین آزمایش به دستور امپراتور مقدس روم انجام شد فردریک دوم که به خاطر عشق به علم و تقوی مشهور بود. در زمان سلطنت وی ، او سه بار از كلیسا بیرون رانده شد ، اما این در حال حاضر به این موضوع نیست. بنابراین ، این امپراتور ، تصمیم گرفت به طریقی بیاموزد که نخستین قوم آدم و حوا با چه زبانی صحبت می کردند.(فریدریش به شش زبان سخن می‌راند: لاتین، سیسیلی، آلمانی، فرانسوی، یونانی و زبان عربی) برای انجام این کار ، او آزمایش خود را انجام داد - منحرف ترین و بی رحمانه ترین آزمایش علمی که تاکنون با آن روبرو شده ایم.
 
وی تصمیم گرفت بهترین راه برای درک این مسئله استفاده از نوزادان به عنوان موش آزمایشگاهی است. برای اینکه دریابید که کودکان "به طور طبیعی" با چه زبانی صحبت می کنند ، اگر هرگز نطق انسانی را نشنیده اند و این تجربه دیوانه وار توسط او آغاز شد.
بنابراین ، پادشاه فردریک دستور داد نوزادان تازه متولد شده را بلافاصله از مادرانشان  پس از تولدجدا کنند. نیازهای اساسی بچه ها توسط نگهبانانی برآورده می شد. اما هیچ صحبتی در نزدیکی کودکان نمی شد. اما پس از آن ، یک نگهبان غیرعادی و کنجکاو ، تصمیم به توسعه آزمایش داد. پرستار بچه ها را حتی از لمس کردن بچه ها ممنوع کرد.
 
افسوس ، آزمایش فردریک باعث شد او را به درک زبان آدم و حوا نزدیک نکند. همانطور که احتمالاً قبلاً حدس زده اید ، بچه ها به هیچ وجه صحبت نمی کردند - زیرا همه آنها مردند.
می توان گفت که تماس جسمی و دلبستگی برای کودکان به اندازه تغذیه و سرپناه بسیار مهم است.

آزمایش روی نوزادان در 800 سال بعد

خوب ، در سال 1944 ، آزمایش مشابهی در ایالات متحده انجام شد. چهل نوزادان توسط "دانشمندان" جدا شدند تا ببینند که آیا آنها می توانند بدون دلبستگی زنده بمانند. ظاهراً این بچه ها از 800 سال دانش انباشته انسانی که بین این دو آزمایش احمقانه گذشته بود ، چیزی یاد نگرفته بودند.
 
بیست نوزاد در یک مرکز آزمایشگاهی نگهداری شدند و معلمانی داشتند که فقط هنگام تعویض پوشک ، تغذیه یا حمام کردن با آنها تعامل داشتند. به سرپرستان گفته می شد که هرگز با کودکان یا نزدیکانشان صحبت نکنند. همچنین به آنها دستور داده شد که به کودکان نگاه نکنند و بیشتر از آنچه لازم است برای مراقبت از نوزادان ، به آنها دست نزنند.
 
بعد از گذشت حدود 4 ماه ، بیش از نیمی از کودکان درگذشتند. دو نوزاد دیگر حتی پس از نجات که و عشق و مراقبت مداوم داشتند، جان خود را از دست دادند . قبل از مرگ ، کودکان از تلاش برای جذب نگهبان خود دست برداشتند. آنها حتی گریه نمی کردند. آنها همچنین حرکت خود را متوقف کردند و حالت چهره را تغییر ندادند ، هیچ احساسی از خود نشان ندادند. نیازی به گفتن نیست ، آنها خیلی زود مردند.

بچه ها وقتی مراقبت می شوند خوشحال می شوند 

برای بیست کودک گروه دوم نیز تمام نیازهای اساسی آنها فراهم شد ، اما آنها از جانب کسانی که مراقب آنها بودند عشق و محبتی دریافت نکردند. هیچکدام از این کودکان زنده نماندند.
 
همه کودکان از نظر جسمی سالم بودند، حتی آنها که فوت کردند. چنین تصوری ایجاد می شود که کودکان مطرود شده به راحتی نمی خواهند در دنیایی بدون عشق زندگی کنند - بنابراین آنها تسلیم مرگ شدند.
عشق = زندگی. و برای اثبات آن نیازی به مرگ فرزندان ناتوان نیست

نظرات

برای ارسال نظر باید وارد حساب کاربری شوید. ورود یا ثبت نام

بیشتر بخوانید