چگونه یک زن 10 سال عاشق جوان خود را در اتاق زیر شیروانی مخفی کرد

در

 عشق عجیب غریب

داستان این عشق بسیار عجیب غریب به نظر می رسد. دقیقا 100 سال پیش ، در دهه 1920 ، یک خانم  نه چندان جذاب (با قضاوت در مورد عکس) موفق شد نه تنها یک عاشق جوان بدست آورد بلکه او را اسیر خود کرده و در واقع به یک برده تبدیل کند ، حدود 10 سال نویسنده تازه کار در اتاق زیر شیروانی در خانه زن و شوهر زندگی می کرد و تنها وقتی شوهر برای  رفتن به سر کار ، خانه را ترک می کرد ، به طبقه پایین می رفت.


والبورا مهاجر آلمانی (دالی) موفق به ازدواج در آمریکا شد. همسر او ، فرد اوستریچ ، مدیر یک کارخانه پوشاک و یک تاجر موفق بود. تنها فرزند این زوج درگذشت و پس از مدتی همسر ، که در آن زمان کمی بیش از سی سال داشت ، به شدت افسرده شد.یک روز در پاییز سال 1913 ، دالی متوجه  شد که چرخ خیاطی او خراب شده است. خانم با شوهر تماس گرفت و او استادکار را به خانه آنها فرستاد.

 

Otto Sanhuber هفده ساله نه تنها موفق به تعمیر چرخ خیاطی شد ، بلکه این زن خانه دار را که از تنهایی رنج می برد تسلی داد. این عاشقانه به یک رابطه بسیار غیرمعمول تبدیل شد. در ابتدا ، این زوج در آپارتمان های اجاره ای و در هتل ها همدیگر را ملاقات میکردند ، اما پس از آن دالی حیرت انگیز تصمیم گرفت که دلیلی برای هدر دادن پول نداشته باشد و شروع به آوردن معشوق خود به داخل خانه کرد. همسایگان خیلی زود متوجه این موضوع شدند. آنها سعی کردند به زن  آلمانی هشدار دهند که خودش را به خطر می اندازد ، اما خانم به دروغ گفت که نامادری "اتو" است. با این حال ، او  این مسئله را ریشه ای تر حل کرد.

 عشق عجیب غریب

اتو سانهوبر

 

عاشق به زودی محل کارش را ترک کرد و در اتاق زیر شیروانی خانه Osterreichs مستقر شد. باید گفت که این جوان آرزو داشت نویسنده شود و در چنین زندگی مشترک غیرمعمول فرصتی را برای خودش دید که تسلیم حرف های دالی شود. دشوار است که بگوییم چه چیزی او را در وهله اول سوق داده است - عشق یا میل به یافتن وقت برای خلاقیت.

 

او در یک اتاق زیر شیروانی بدون پنجره زندگی می کرد که ورودی آن در پشت کمد مخفی بود. شبها او به دلیل وجود چراغ نفتی رمان هایی را نوشت و صبح ، به محض اینکه شوهر دالی خانه را برای کار ترک می کرد ، به طبقه پایین میرفت. علاوه بر وظایف بارز یک عاشق دائم ، اتو به دالی نیز کمک می کرد تا با کارهای خانه کنار بیاید.

 

باید بگوییم که درحوزه ادبیات کار نویسنده جوان تا حدودی موفقیت آمیز بود. به تدریج شروع به چاپ آن در مجلات کردند.

این پیوند عجیب پنج سال به طول انجامید. سپس شوهر به دالی گفت که آنها از میلواکی به لس آنجلس نقل مکان می کنند. زن هیچ فرصتی برای تأثیرگذاری بر این تصمیم نداشت اما توانست خانه جدیدی با یک اتاق زیر شیروانی بزرگ پیدا کند ... مثلث عجیب به بلوار Sunset Boulevard در هالیوود منتقل شد ، همه چیز ادامه یافت و تقریباً پنج سال دیگر ادامه یافت. ظاهراً شوهر گاهی اوقات صداهای غیرقابل فهمیدن را می شنید ولی دالی توجه او را به  یخچال و فریزر جلب می کرد ، اما بالاخره این ماجرای عشقی به طرز غم انگیزی پایان یافت.

 

 عشق عجیب غریب

(دالی) والبورا اوستریش ، 1930


در تابستان سال 1922 ، اتو از اتاق زیر شیروانی  زن و شوهر را در حال مشاجره دید. وقتی فرد شروع به ضرب و شتم همسر خود کرد ، عاشق او مجبور به مداخله شد. او از پناهگاه بیرون پرید و به داخل اتاق آمد اما این تنها اوضاع را بدتر کرد. شوهر در خانه تپانچه نگه می داشت  ، اتو با  شوهر معشوقه درگیر شد و به او شلیک کرد.

 

سپس این زوج باهوش یک سرقت را شبیه سازی کردند: ساعت گران قیمت فرد را برداشتند ، دالی را در کمدبسته و زندانی کرد ، کلیدها در راهرو پرتاب شدند و "اتو" نیز به سادگی دوباره در زیر شیروانی پنهان شد. پلیس وارد شد ، دالی گریان  را از کمد آزاد کرد و تحقیقات را انجام داد ، اما فکر نکرد که به اتاق زیر شیروانی نگاهی بیندازد. در این مورد عجیب ، همسر مقتول سوء ظن بازپرسان را برانگیخت ، اما آنها نمی توانستند درک کنند که چگونه دست و پای او بسته شده و در کمد زندانی شده است ، بنابراین اتهامات کنار گذاشته شد. با دریافت میراث چند میلیون دلاری ، دالی  به همراه عاشق خود به یک خانه بزرگ  نقل مکان کردند.

 

زندگی دالی حتی باورنکردنی تر به نظر می رسد. او در حالی که یکی را زیر سقف نگه می داشت باعث جنایتی حل نشده شد ، اما خانم به وضوح نسبت به این موضوع بی پروا بود: یكی از احساسات جدید او - وكیل هرمان شاپیرو ، كه مسئولیت امور او را بر عهده داشت، بود. برای مثال ، ساعت بسیار گران قیمت را كه گفته می شد از شوهر به  قتل رسیده ، به سرقت رفته است را به وکیل داد  این یک اشتباه بود ، زیرا پس از آن وکیل هرمان مستقیماً نزد پلیس رفت.

 

این زن دستگیر شد ، شجاعانه تحمل سختی های زندان را کرد ، اما او نگران اوتو بود ، که هنوز در اتاق زیر شیروانی بود. سرانجام ، به درخواست او ، هرمان شاپیرو به خانه رفت  تا به اصطلاح به ناپسری او غذا بدهد و تنها پس از آن داستان سالها "انزوا در اتاق زیر شیروانی" فاش شد. به عنوان یک وکیل با تجربه ، شاپیرو به اتو توصیه کرد که مخفی شود تا اوضاع دالی را بدتر نکند. او این کار را کرد ، سپس با نام دیگری در کانادا مستقر شد.

 

 عشق عجیب غریب

مصاحبه روزنامه نگار با دالی

 

وکیل موفق شد آن زمان پرونده قتل را تحت تعقیب قرار دهد. والبورا  احتمالاً زنی شگفت انگیز بود. هرمان شاپیرو حتی با دانستن تمام حقیقت در مورد او و "عاشق اتاق زیر شیروانی" ، به زندگی خود ادامه داد. سالها بعد ، با این حال ، پس از یک نزاع ، او سعی کرد او و اتو را به پلیس تحویل دهد ، اما با گذشت سالها آنها تبرئه شدند. بنابراین این زوج قاتلان بی مجازات باقی ماندند ، و سپس دالی پس از آنکه سال ها با آرامش کامل زندگی کرد ،  عاشق یک نفر دیگر شد. او در سن 80 سالگی درگذشت. این پرونده جنایی در مورد قتل ، "سه نفر از ما در زیر یک سقف زندگی می کردیم" و در مورد "مرد خفاش" (نامی که مطبوعاتی به اتو داده بودند) در دهه 1930 به یکی از پردرآمدترین سناریو ها در ایالات متحده تبدیل شد. این داستان بارها فیلمبرداری شده و پایه و اساس رمان های کارآگاهی شد.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی واقعی به همراه می‌آورد

در

چه چیزی شما را خوشحال می‌کند؟ طبق تحقیقات به عمل آمده توسط DoubleTree از 2000 نفر بزرگسال، از قرار معلوم، چیزهای کوچکی در زندگی وجود دارند که موجب شادی ما می‌شوند.
ممکن است برایتان عجیب باشد که بدانید انسان‌ها معمولاً خوش‌بین هستند چرا که بیش از نصف بزرگسالان گفته‌اند آنها طرز تلقی «نیمه پر لیوان» را از زندگی دارند و 56% خودشان را مشخصاً خوشبخت دانسته‌اند.
بیش از یک‌چهارم از آنها گفتند که چیزهای کوچک معدودی وجود دارند که بتوانند آنها را مشعوف کنند، و تحقیق نشان داد که شگفتی‌های کوچک، بزرگترین شادی‌ها را برایمان به همراه می‌آورد؛ و 82% گفتند که بهترین چیزها در زندگی، بطور غیرمترقبه اتفاق می‌افتد.

40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی واقعی به همراه می‌آورد

دکتر گلن ویلیامز استاد روان‌شناسی دانشگاه ناتینگهام تِرِنت گفته است: «یک اکسیر مؤثر برای رسیدن به خوشبختی، لزوماً از طریق تجربه کردن رویدادهایی نیست که ما ممکن است برای آنها برنامه‌ریزی کرده باشیم؛ رویدادهایی همچون: ازدواج کردن، تغییر منزل مسکونی، گرفتن آن همه ترفیعات، یا حتی استفاده از تعطیلات»
خوشی‌های زندگی هر چند کوچک و غالباً غیرمترقبه هستند، می‌توانند لبخند را به روی لبانمان بنشانند و به ما در راه ساختن یک زندگی شادتر و پرمعناتر برای خودمان و دیگران، کمک کنند.(سیارک)
40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی حقیقی و احساس خوشبختی به همراه می‌آورند، در زیر آمده است:
1- پیدا کردن پول در جیب‌تان، موقعی که از وجود آن خبر ندارید
2- پرسیدن حال شما توسط چند نفر که به سلامتی شما اهمیت می‌دهند
3- رفتن به رختخواب در مواقعی که ملحفه‌ها تمیز هستند
4- یک حمام یا دوش خیلی طولانی، در مواقعی که وقت کافی دارید.
5- لبخند زدن به یک کودک
6- دریافت یک پیام 10 دقیقه‌ای از طرف شریک زندگی یا دوست
7- در آغوش گرفتن و بغل کردن کسی، قبل از بلند شدن از خواب و شروع کار روزانه
8- از خواب بلند شدن و دیدن یک روز آفتابی و زیبا
9- داشتن یک مکالمه تلفنی طولانی با کسی که برایش اهمیت قائل هستی و مدتی است که با او صحبت نکرده‌ای
10- مشاهده بارش باران در هنگامی که مجبور نیستی به جایی بروی و روی کاناپه به حالت چمباتمه نشسته ای
11- مشاهده کودکان در حال بازی یا خنده با همدیگر، که شما را به یاد شادی‌های دنیا می‌اندازد
12- گذراندن قسمتی از وقت خود با حیوانات خانگی یا حیوانات به طور کلی.
13- یک غریبه به شما یک لبخند صمیمانه بزند
14- یک کش دادن خوب و طولانی به بدن، در موقعی که اول صبح از خواب بیدار می‌شوی تا به بدن خود حرکت بدهی
15- خندیدن بلند به یک خاطره خنده‌دار
16- یک ابراز احساس محبت‌آمیز از کسی در زندگی خودتان، مثلاً به سادگی کمک کردن کودکتان به شما برای پختن شام
17- یک بوی خوشایند شما، از بوی نان تازه گرفته تا بوی چمن تازه زده شده
18- یک بغل کردن معنی‌دار و طولانی از کسی که برایش اهمیت قائل هستی
19- پوشیدن لباس‌ها، پس از آن که روی رادیاتور شوفاژ گرم شده باشند
20- چند لحظه خلوت کردن با خود، وقتی که همه چیز شلوغ و پلوغ شده باشد
21- تماشای غروب یا طلوع آفتاب
22- بوی محیط خارج از خانه، پس از متوقف شدن باران
23- گوش دادن به هنرمند یا آلبوم مورد علاقه خودتان
24- دریافت کردن یک ایمیل یا یک نامه از یک دوست
25- شانس انجام یک کار خلاقانه، از رنگ‌آمیزی یک مجموعه کشوی قدیمی گرفته تا خط خطی کردن یک تصویر
26- گرفتن دست کسی که به او عشق می‌ورزید
27- خوردن صبحانه‌‌تان در رختخواب
28- بازی کردن یک بازی که شما در بچگی‌هایتان دوست داشتید
29- خوردن غذای سالم وخوشمزه که باعث شود احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید
30- نیم ساعت چرت زدن اضافه در رختخواب
31- اختصاص کمی وقت به خودتان برای خواندن کتابی که دوست دارید
32- خریدن نوشیدنی یا اسنک مورد علاقه‌تان و مزه‌مزه کردن آن
33- دریافت گل از کسی که شما برایش اهمیت دارید
34- خوردن ناهار در بیرون و در آفتاب
35- آزمایش کردن یک دستورالعمل جدید آشپزی و ابداع یک غذای خوشمزه
36- اعلام حمایت از شما به وسیله دوستان یا خانواده‌تان
37- گوش دادن به یک آهنگ مورد علاقه که سالهاست نشنیده‌اید
38- اختصاص وقت برای کمک کردن به برخی افراد در خصوص مسائل‌شان
39- گذراندن اوقات در خانه‌تان، وقتی که آراسته و تمیز باشد
40- کسب یک پیروزی کوچک، از قبیل تعمیر ماشین لباس‌شویی یا تعویض یک لامپ

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

10 چیزی که آدمها آرزو داشتند پیش از ازدواج بدانند

در

ازدواج  مسئله بزرگی است، اما اگر درست تحقیق کنید ، راه می تواند بسیار هموارتر باشد نسبت به یک راه پرسنگلاخ که همه راجع به ان هشدار می دهند. پس چطور می توانید آماده شوید؟ در اینجا 10 راه آماده شدن برای ازدواج شرح داده شده است.


1- شریک شما دوست دارد که تخم مرغ صبح هایش چگونه باشد؟
صبحانه جفتی در تختخواب، علی الخصوص اگر تخم مرغ ها خوب درست شده باشند می تواند نزدیکی عاطفی ایجاد کند. باید در قسم های عروسی و هر جایی که می توانید این مسئله را یادداشت کنید:"تخم مرغ هم زده با سس گوجه و فلفل". این مهمانی کوچک به همسرتان نشان می دهد که شما تا چه حد از ازدواج با او خوشحال هستید و بخود شما یادآوری می کند که چقدر اشتیاق دارید تا برایش کار انجام دهید. بنابراین، پیش از ازدواج بیابید که آنها چه جور تخم مرغی را دوست دارند.(سیارک)
2- آیا شما با یک هم خانه ای از جهنم ازدواج می کنید؟
آیا عشق شما یک ارباب خانگی هم هست؟ آیا شما مجبورید که هر روز صبح رختخواب را مرتب کنید؟ شما نه تنها شروع به زندگی جدید با عشقتان می کنید، بلکه یک هم اتاقی دائمی نیز می گیرید و مجبور خواهید شد که سازش کنید. آنجا را به خانه خودتان تبدیل کنید آن زمان  احساس خیلی بهتری راجع به نظم در زندگی خواهید داشت.
3- شما ایرادات آنها را کشف کرده اید اما اشکالات خودتان چه؟
خود را از این واقعیت مطلع کنید که شما بعضی اوقات با هم برخورد خواهید داشت چرا که هر دو انسان هستید. شما همیشه محق نیستید و یا جدال را نمی برید، بعضی اوقات شما کسی هستید که تحت سرزنش قرار می گیرید و بیاد بیاورید که این مسئله ممکن است به شما کمک کند تا برخی از بی مبالاتی ها را کنار بگذارید. خودتان را بشناسید، و بدانید چه وقتی خطایی مرتکب شدید و آماده عذر خواهی باشید.
4- چیزهای محبوب شریکتان چیست؟
چیزهای کوچکی وجود دارند، اما در عین حال مهم هم هستند. وقتی یکی از این طوفانها مستقیم به سمت زندگی شما در حال حرکت است که ممکن است پشم های گربه یا شکلات روی کیک باشد، چه چیزی خشم شما را آرام می کند؟ خودتان را برای آن روزهای بارانی آماده کنید و پیش از ازدواج این چیزها را بیابید.
5- آیا حس طنز آنها را یافته اید؟
خندیدن شاید مهمترین چیز باشد. دیر شده است و او نمی تواند کمربندش را بخاطر اینکه شما آنرا جایی انداخته اید و نمی توانید بیاد بیاورید که کجا. سر او بخاطر شلختگی اش غر نزنید و تلاش کنید مسئله را با خنده و شوخی حل کنید.
6- آیا آرزوی مشترکی دارید؟
هر دو می دانید که عاشق هم هستید، ولی ایا می دانید چه چیزی را هر دو دوست دارید؟ یک ورزش، سرگرمی، کلاس رقص و هر چیزی که می توانید پیدا کنید و یکبار در هفته آنرا انجام دهید و دوستانتان را هم شریک کنید و به ان نور و گرما ببخشید. کلیدی است که به خودتان شانس زیادی برای عاشق ماندن برای سالهای دور را بدهید.
7- بعضی وقتها شما مجبورید که چیزهای دیگر را انتخاب کنید.
مهم است که همدیگر را انتخاب کنید، اما بعضی وقتها مهم است که خودتان را انتخاب کنید. از همسرتان بخاطر اینکه مجبور شدید با او بمانید بجای آنکه به باشگاه بدنسازی بروید منزجر نشوید. خودتان را خوشحال نگهدارید و انرزی را به رابطه خودتان بازگردانید، بخاطر اینکه همسرتان تنها چیز خوبی نیست که شما دارید و شما نمی توانید هزینه خوشحال ماندنتان را تنها به دوش همسرتان بگذارید. در این قضیه پیش از ازدواج عمیق شوید و بدانید که نیمه خالی لیوان همیشه آماده است.(سیارک)
8- مراقب چشمان سبز حسادت باشید
اگر می دانید که آدم غیرتی ای هستید، مراقب باشید، چرا که شما به منشی بلوند با چشمهای بزرگ که برای شوهرتان کیک می اورد حسادت خواهید کرد و یا مرد عضلانی ای که همسرتان برای او قهوه درست می کند. با خودتان در این باره صحبت کنید و بدانید که اعتماد هر چقدر هم همترسناک باشد تنها راه حل است.
9- از "دام" و "استف" در گوگل باکس بیاموزید
اگر شما به اندازه من از نگاه کردن به این برنامه حس آسایش می گیرید، شاید شما هم عاشق این دونفر باشید. این دو می دانند که چطور با هم آرامش داشته باشند. شما دو تا چطور؟ از اینکه شبهایتان در داخل به اندازه شبهایتان در بیرون خفن است اطمینان حاصل کنید. شما کل زندگی خود را با هم سپری خواهید کرد، از این مطمئن باشید که  به اندازه ممکن با هم خوش می گذرانید.
10- تردیدهای خود را داشته باشید
ممکن است به نظر خطرناک بیاید قبل از روز بزرگ، اما خاطر جمع نرین روش این است که قبل از ازدواج تمام شکهایتان را جستجو و کشف کنید. و اگر دلیلی نیافتید که با شریکتان ازدواج نکنید، دیگر به نظرتان خیلی سخت نخواهد امد، بخاطر اینکه همه ما انتخابهای زیادی پیش رویمان داریم. از این مسئله آگاه باشید و بدانید که با این کار مطمئن خواهید بود که هر روز صبح از کنار شخص درستی بیدار می شوید و هر شب با یک رویای واقعی به خواب می روید. سپس به شما اثبات خواهد شد که چقدر هر روز و برای بقیه زندگیتان دوستشان خواهید داشت.(سیارک)

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. 

ترجمه توسط itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

به خاطر عشق یا به خاطر پول چطور از خیانت مالی پیشگیری کنیم

در

 همه ی ما خیالاتی مربوط به عشق در سر می پرورانیم. همه ی ما به دنبال آن شخص ایده‌آل و رابطه ای بر پایه ی احترام و توجه متقابل هستیم. اما وقتی پول وارد ماجرا می شود، چه پیش می آید؟ چه می شود اگر مخاطب خاص شما بر اساس چیزی که ترنت هم، بنیان گذار شرکت The simple dollar، آن را خیانت مالی نامید، عمل کند؟

همه ی ما داستان هایی درباره ی این که چطور پول و قدرتش می تواند رابطه های انسان ها را نابود کند، شنیده ایم. درباره ی رابطه های اشخاص معروفی که به خاطر پول به نتیجه نرسیده است، مطالبی خوانده ایم؛ از شارلمانی که با پول و قدرتش توانست با دسیدراتا ازدواج کرده و با این ازدواج، دو پادشاهی را یکپارچه کند و سپس او را کنار بگذارد، گرفته تا جدا شدن تد ترنر و جین فرندا و مسائل مالی تایگا که بر رابطه ی عاشقانه اش با کایل جنر مشکل ایجاد کرد. همه ی مثال های ذکر شده، مشاجره های مالی اشخاص مشهور و ثروتمند بودند. اما آیا این مسئله در زندگی ما افراد عادی هم وجود دارد؟ آیا پول می تواند عشق را از زندگی مشترک حذف کند؟ پاسخ «بله» است. همه ی ما فامیل یا دوستی داریم که چنین تجربه ای دارد. هرچند این مایه ی دلشکستگی است، اما واقعیت است. من دو دوست صمیمی دارم که زندگی های مشترکشان به دلیل مسائل مالی از هم پاشید. در هر دو مورد هم ( یکی از موارد مرد و دیگری زن است)، همسر آنها نان آور( کفیل خرج) پودند و از نظر رفاهی آنها را تأمین می کردند. در هر دو مورد هم وقتی شخص با شرایط دشوار مالی مواجه شد و بی پول شد، هم کاسبی و هم همسرش را از دست داد.
آیا شما در مورد پول بحث می کنید؟ بحث کردن بر سر مسائل مالی، مسئله ای عادی است. قبلاً هم در باره ی این موضوع (مقالاتی) نوشته ام. چرا به این دلیل که ما چه بخواهیم و چه نه، در زندگی هر روز با پول سر و کار داریم. این مسئله، همیشه جلوی چشممان است. ما هر روز با مسائلی مثل رابطه ی جنسی، مواد مخدر یا جنگ هسته ای مواجه نمی شویم اما حتی اگر در این لحظه در حال خرج کردن پول هم نباشیم، قبص اجاره یا رهن‌نامه مان در بین نامه ها است؛ قبض برق در حال محاسبه است؛ و بدهی به کالج، حتی اگر به آن فکر هم نکنیم، از بین نمی رود و ‌گریبانمان را می گیرد. مسائل مالی، شخصی هستند. برای بعضی، پول کارنامه ی زندگی تلقی می شود و برای بعضی دیگر، وسیله ای برای کنترل رابطه است. شیوه ای که برای مدیریت پول به کار می گیریم، ما را کور( کنترل) می کند. ما اغلب معتقدیم که شیوه ی اداره ی ما درست ترین شیوه است. زمانی که این باور را در خود تثبیت می کنیم، مشکلات، دعوا ها و تهمت زنی ها آغاز می شوند.
سنگ اول را درست بگذاریم
شفافیت
ما کلمه ی شفافیت را خیلی به کار می بریم اما در روابط و مسائل مالی، این کلمه واقعاً به کارمان می آید. هیچ رابطه ایر ا نمی توان بدون شفافیت مالی حفظ کرد. بدون شفافیت، استرس و عواقب راز هایی که نگه می داریم، ممکن است گریبان گیرمان شود. همچنین، این استرس تنها به محیط خانه اختصاص ندارد بلکه تمام زندگی تان را هم تحت شعاع قرار می دهد. از پرسش‌نامه ای که شرکت PwC در سال 2016 برای ارزیابی اوضاع مالی کارکنانش ارائه داده است، می توان دریافت که 52% کارکنان، درباره ی مسائل مالی خود استرس داشتند.
من نمی گویم که باید هروقت با شخص مورد علاقه تان برای صرف شام بیرون رفتید، بگویید "دوستت دارم." و سپس از او درباره ی امتیاز اعتباری اش سؤال کنید. در واقع، هر دوی شما می بایست حتی قبل از این‌که چنین ملاقات صمیمانه ای ترتیب دهید، در مورد اوضاع مالی تان با هم شفاف باشید. هرچند باورش سخت است، این طور به نظر می آید که مسائل مالی شخصی تر از مسائل جنسی باشند.
در طول زمانی که در اپرا شو فعالیت می کردم، شاهد این مسئله بودم که تهیه کننده ها زوج هایی را که حاضر بودند در مورد بعد جنسی زندگی خود صحبت کنند، به راحتی پیدا می کردند. اما وقتی از آنها خواسته می‌شد که درباره ی مسائل مالی خود صحبت کنند، پاسخ می‌دادند که: پول، مسئله ای خیلی شخصی است.
صحبت های عادی درباره ی پول، می تواند استرس را در رابطه تان کاهش دهد. در واقع، بانک TD در بررسی رابطه ی زوج ها و پول که در ژوئن سال 2015 انجام شد، گزارش کرد که زوج هایی که دست کم هفته ای یک بار در مورد مسائل مالی با یکدیگر صحبت می کنند، شادتر هستند. 42% آنها کاملاً خوشحال هستند که نیمه ی گم شده ی خود را پیدا کرده اند و 35% آنها هم عادی می‌باشند.(سیارک
شفافیت یعنی اینکه درباره ی میزان حقوق، بدهی ها، امتیاز مالی، سرمایه و مهم تر از همه، در مورد اهداف مالی تان صحبت کنید. نگفتن این مسائل، به طور قطع خیانت مالی به حساب می آید. با میل و رقبت این اطلاعات را در اختیار یکدیگر قرار دهید.
تیپ های( نوع شناسی) شخصیت مالی:
این طور به نظر می آید که هریک از ما با تیپ شخصیت مالی خاصی به دنیا می آییم. در کل، ما یا اهل پس انداز و یا اهل ولخرجی هستیم. شرکت امریپرایز در بررسی های اخیرش بر مسئله ی زوج ها و پول، دریافت که 73% افراد، سبک مدیریت مالی متفاوت با شریک زندگی شان دارند. نحوه ی تربیت شدن افراد هم تأثیر مهمی بر نحوه ی برخورد آنها با مسائل مالی دارد.
آیا پدر و مادرتا ن همیشه بر سر پول دعوا داشتند؟ آیا مادرتان پول ها را مخفیانه خرج می کرد و به شما می گفت تا چیزی به پدرتان نگویید؟ آیا پدرتان، که از مادرتان جدا شده است، هر گاه شما را می دید سعی می کرد با پول و خریدن وسایل مختلف، شما را تحت تأثیر قرار دهد؟
به مخاطب خاصتان بگویید که در چه شرایطی( مالی) بزرگ شده اید و چه سرگذشتی( مالی) دارید. هر دوی شما با شنیدن و بیان کردن این مسائل می توانید درک کنید که چطور عقیده ی طرف مقابل تان و شیوه ی مدیریت مالی اش ، شکل گرفته است. این به اختلال « من درست می گویم و تو در اشتباهی» خاتمه می دهد.
هدف تعیین کنید:
شما باید تعیین کنید که زندگی  شما با هم قرار است چطور باشد. کجا زندگی خواهید کرد؟ آیا قصد دارید اجاره نشین باشید یا صاحب‌خانه؟ بچه؟ سفر؟ این ها سؤال هایی هستند که برای هر شخصی پیش می آیند اما پاسخ به آنها حایز اهمیت است.
برنامه ریزی مالی واقع گرایانه داشته باشید و بر طبق آن عمل کنید:
کاغذ و خودکاری بردارید و درآمد و مخارج خود را بر روی آن یادداشت کنید. سپس، ببینید که چه هزینه هایی را می توان کاهش داد و ماهانه چقدر می توان پس انداز کرد. به یاد داشته باشید که برنامه را هر کسی می تواند داشته باشد اما مهم عمل کردن به آن است. بیشترو بیشتر تمرین کنید. پیش از این، چندین مقاله درباره ی برنامه های مالی، پس انداز و پول خرج کردن نوشته ام. زمانی را بررسی و یادداشت برداری از آنها اختصاص دهید.
زندگی عاشقانه خوبی داشته باشید و به این گفته ی ژاژا گابور توجه کنید: " من مردی می خواهم که مهربان و فهمیده باشد، آیا این توقع زیادی از یک میلیونر است؟" خب، شاید بهتر باشد به بخش اول جمله بیشتر توجه کنیم.

31 نقل و قول الهام بخش برای اینکه زندگی را بخاطر معنایش زندگی کنید نه بخاطر پول

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک

ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

عجایب موزه ماتر

در

 

هدف اصلی از تأسیس  موزه ماتر فیلادلفیا  ، کمک به آموزش و تحقیقات پزشکی در قلب فیلادلفیا بوده است . در این موزه نمونه هایی به نمایش گذاشته شده اند که شاید باورش برایتان سخت و عجیب باشد، از برش‌هایی از مغز نابغه‌ی معروف جهان آلبرت انیشتین تا بخشی از حنجره‌ی آبراهام لینکلن و صدها نمونه‌ی نادر از اختلالات عجیب غریب ژنیتکی و ناهنجاری‌های جسمانی دیگر. در واقع  موزه ماتر  ، نمونه‌ای عجیب، تماشایی و البته ترسناک در تاریخچه‌ی عمل پزشکی می باشد.

نمونه هایی که در موزه ماتر وجود دارد.

بطور کلی  موزه ماتر در فیلادلفیا  بیشتر از هر کس ، برای محققان دنیای زیست پزشکی جذابیت داشته و دارد و دنیای مملو از سرگرمی را برای آن دسته از افراد فراهم کرده تا حس کنجکاوی با رگه‌هایی از شیطنت بیمارگونه شان را راضی کنند . در واقع در  موزه ی ماتر فیلادلفیا   شماری از ترسناک‌ترین های دنیای زیست پزشکی را مشاهده خواهید نمود که نمایشی واقعی از کابوس‌های دلهره‌آور می باشند، به همین دلیل بهتر است حتی المقدور  برای بازدید از این موزه را با شکم خالی انجام دهید!

 

حال در  موزه موتر  همراه شما به تماشای گوشه‌ای از عجیب‌ترین دارایی‌های این موزه می‌رویم. نمونه‌هایی که هر کدام درنوع خود جذاب، غیر عادی و البته تا حدودی ترسناکمی باشند.

 

مجموعه‌ عجیب شوالیه جکسن(Chevalier Jackson)

موزه ماتر فيلادلفيا

 

اشیای خارج شده از بدن انسان در موزه ماتر

                                           اشیای خارج شده از بدن انسان در موزه ماتر

 

"شوالیه جکسون" در واقع یک “Otolaryngologist”بود، این واژه را در مورد طبیبیبکار می برند که به مطالعه‌ی ناهنجاری‌های بوجود آمده در ناحیه گوش، بینی، حلق، سر و گردن انسان می‌پردازد. این متخصص در دهه‌ی ۱۹۰۰، در کالج پزشکی فیلادلفیا کار می کرد. او بیش از هر چیزی به دلیل توسعه‌ی روش‌های مخصوص برای خارج نمودن اشیای خارجی از بدن بیماران خود مشهور شده بود، به عنوان مثال اشیایی که به اَشکال مختلف باعث مسدودی مسیر تنفسی بیماران شده بود.

آقای جکسون در طول ۷۵ سال دوران کاری خود اشیای زیادی را از گلو، نای و ریه‌ی بیماران خود خارج نمود که بخش قابل توجهی از آنها در این موزه به نمایش درآمده است. حدود ۲۳۷۴ شی همچون دکمه، سنجاق، انواع آجیل، سکه، تکه‌های استخوان، پیچ، دندان مصنوعی و اسباب بازی‌های کوچک در کنار بسیاری از اشیای دیگر بخشی از مجموعه‌ قابل توجه را بوجود آورده است.

 

کتاب‌هایی که با پوست بدن انسان جلد شده است

 

در  موزه موتر تاریخ پزشکی، فیلادلفیا  نسخ متعددی از کتاب‌هایی دیده می شود که در باره پیدایش و تکامل انسان می باشند، درست در مجاورت این موزه، کتابخانه‌ی تاریخی و پزشکی بنا شده که دارای یکی از بزرگ‌ترین مجموعه کتاب‌های مرتبط با تکامل انسان می باشد، شاید بزرگ‌ترین مجموعه‌‌ جهان. در عین حال فرصت بازدید از کتاب‌های متفاوتی نیز نصیب بازدید کنندگان موزه ماتر شود، کتاب‌هایی که با پوست انسان مجلد گردیده اند! سه کتاب در این مجموعه موجود است که با پوست زنی به نام ماری لینچ (Mary Lynch) روکش شده اند. زنی که به دلیل بیماری موسوم به "باتریشین" (Trichinosis) جان خود را از دست داد. این بیماری به دلیل انتقال انگل خوک به انسان به وجود می‌آید. در طول عملیات کالبدشکافی این زن، تکّه‌ی بزرگی از پوست ران او جدا و برای سال‌ها نگهداری  و بعدها سه کتاب با موضوع تولد کودک، با این پوست روکش گردید.

 

کودک بدون جمجمه

 

بخش قابل توجهی از مجموعه‌ نمونه‌های موجود در موزه ماتر به نام " نمونه‌های خیس" (Wet Specimens) می باشند. قسمت‌هایی از کالبد انسان که در شیشه‌هایی مملو از فرمالدهید حفظ و نگهداری شده اند. به دلیل طبیعت شکننده و بافت در معرض آسیب، در حدود ۱۳۰۰ محفظه‌ی شیشه‌ای مراقبت و نگهداری آنها را برعهده دارند. یکی از عجیب‌ترین و در عین حال ترسناک‌ترین نمونه‌های موجود، کودکی بدون جمجمه است. این کودک با توجه به وضعیت جسمانی خاص و نادرش، بعد از تولد امکان زندگی خارج از شکم مادر خود را نداشت و از دست رفت. اکنون او در تابوت شیشه‌ای و خیس خود در آرامش به بازدیدکنندگان وحشت زده خیره نگاه می کند.

 

مجموعه جمجمه‌های هرتل (Hyrtl)

این مجموعه‌ تماشایی و جالب توجه دارای ۱۳۹ جمجمه‌ی انسانمی باشد کهمتعلق به کالبد شناس وینی "ژوزف هِرتل" (Joseph Hyrtl) می باشد. متخصصی که تمام عمر خود را صرف مطالعه‌ی جمعیت قفقازی‌های اروپا بود. او  به دنبال ثابت کردن  تنوع در آناتومی جمجمه در یک نژاد بود. جزئیات هر جمجمه روی دیوار مثل سن فرد، نژاد و علت مرگ  بصورت کامل توسط خود هِرتل آماده و جمع آوری شده است. (سیارک)

 

کبد دوقلوهای سیامی

 

"چَنگ و اینگ بانکر" (Chang & Eng Bunker)، دوقلوهای به هم چسبیده‌ی تایلندی آمریکایی که در سال ۱۸۱۱ بدنیا آمده بودند و در ۱۸۷۴ فوت شدند. آنها از ناحیه‌ی استخوان جناغ سینه به هم متصل بودند و دارای یک کبد مشترک بودند. از طرف دیگر، جدا از این به هم چسبیدگی، دو قلو های سیامی هر کدام از نظر ساختار بدنی، یک مرد بالغ و مستقل بودند. دوقلوها هر کدام زندگی جداگانه داشتند و اتفاقا با دو خواهر ازدواج کردند. چنگ صاحب ۱۱ فرزند شد در حالی که اینگ تنها ده فرزند داشت. پس از مرگ آنها ، این کبد مشترک در موزه‌ ماتر نگهداری شد.

 

جنین دو سر در موزه ماتر

 

همچون مورد دوقلوهای بانکر، موزه‌ ماتر دارای مجموعه بزرگ و قابل توجهی از جنین‌های به هم چسبیده می باشد که یکی از آنها جنینی با دو سر می باشد. این جنین که در میان ظرف فرمالدهید قرار دارد از بدنی واحد اما دارای دو سر است. این دو سر به نام‌های جیم و جو (Jim & Joe) نامگذاری شده اند. این نمونه در تالار "گِرچِن وُردِن" (Gretchen Worden) در معرض دید عموم قرار دارد. نام گذاری اتاق بر مبنای یاد کتابدار محبوب موزه که در سال ۲۰۰۴ فوت شده،  است.

 

بانوی صابونی در موزه ماتر

 

این جسد که در پی نبش قبری در سال ۱۸۷۵ به دست آمده، به نام بانوی صابونی می باشد آن هم به علت بقایای عجیب باقی مانده از جسد که حالتی شبیه به موم و صابون دارد. ظاهرا اجسادی که دارای چربی زیاد بدنی هستند، پس از مرگ به ندرت دچار چنین وضعیتی می‌شوند. وضعیتی که طی آن بدن به واسطه در هم شکستن چربی که به نام "چربی لاشه" (Adipocere) شناخته می‌شود، حالتی مومی به خود می‌گیرد. دانشمندان فعال موزه‌ ماتر معتقدند بانوی صابونی حول و حوش ۱۸۰۰ فوت کرده است. بدن او از نبش قبری در گورستان محلی به دست آمد که در دست مرمت و بازسازی بود. در آن زمان "جوزف لیدی" (Joseph Leidy)، متخصص کالبدشناسی دانشگاه فیلادفیا، شانس مطالعه روی این پدیده‌ی عجیب و غیر معمول را به دست آورد.

 

اسکلت هری ایستلک در موزه ماتر

هری ایستلک

 

هری ایستلک  در سال ۱۹۳۳ متولد بدنیا آمد. او از وضعیتی بیماری نادر  به نام  “Fibrodysplasia Ossificans Progressiva” یا به اختصار “FOP” رنج می‌برد .به علت این بیماری تغییری در مکانیسم و عملکرد استخوان‌های بدن بوجود می آمد، به طوری که عضلات و دیگر بافت‌های بدن به تدریج به بافت استخوانی تبدیل می‌شدند. کل بدن او استخوانی شده بود، به طوری که نمی توانست حتی لب‌های خود را برای صحبت کردن باز کند. ایستلک سرانجام درسال ۱۹۷۳ اندکی بعد از تولد چهل سالگیش از دنیا رفت. اسکلت غیر عادی او در کنار دیگر عجایب علم پزشکی، در موزه‌ ماتر حفظ و نگهداری شده است.

دیوار چشم در موزه ماتر

 

 در موزه‌ ماتر، ممکن است احساس کنید که گویی کسیانی به شما نگاه می‌کنند. خب البته این مسئله چندان هم عجیب نیست. در طبقه‌ی پایین موزه، دیواری وجود داردکه نزدیک به ۴۰ چشم روی آن در کنار قرار گرفته اند، به همین دلیل آن را دیوار چشم می‌گویند. اگرچه آنها تنها نمونه‌هایی مومی هستند، اما به اندازه کافی وحشتناک و ناخوشایند می باشند. این نمونه‌ها به نوعی معرف مشکلات و بیماری‌های چشمی همچون سرطان چشم، ورم ملتحمه، کیست و قانقاریا هستند.

 

چیزهای عجیب و غریب دنیا

 

 

برش‌هایی از مغز نابغه‌ی معروف جهان آلبرت انیشتین

 

  فکر می‌کنید اگر روزی شانس بازدید از این موزه را داشته باشید، کدام را بیشتر حس می‌کنید، ترس؟ یا بیزاری؟این پست را چگونه می‌بینید؟برای شما مفید بود؟لطفا با نوشتن کامنت درقسمت نظرات ما را مطلع کنید. 

 

500x500_1583785704570992.jpg

موجود ناشناخته مربوط به سال 1842 که در کلکسیون دیوید لیال در اسکاتلند نگهداری می شود.

کاربر گرامی در صورتی که راجع به  کلکسیون دیوید لیال  اطلاعاتی دارید لطفا در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

ملاصدرا و متافیزیک عشق

در


عشق در سرزمین ایران و ادبیات عرفانی اسلامی وصف نشدنی می باشد . بنابراین ناگزیریم آن را حالتی احساسی بین دوچیز، که دارای جاذبه ی ذو طرفه بوده و یا حالت احساسی بخصوص انسانی در جاذبه ای قوی و تمایل میان روح انسان ها به یکدیگر تعریف کنیم . همچنین در لغت نامه ها این واژه را ارادت یا محبت شدید معنی کرده اند .
عشق انسانی را می توان به دو دسته ی عمده تقسیم کرد: عشق طبیعی و متعالی . عشق طبیعی و روانی جاذبه ایست نشات گرفته از غرایز طبیعی که منجر به نوعی ناخودآگاهی و توافق میلی برای کسب اهداف ذاتی از جمله تداوم نسل می شود .
این نوع عشق باید در حوزه ی روانشناسی مورد مطالعه قرار گیرد .
عشق متعالی بر اصول فلسفی و عرفانی بنا شده است و در بین مسائل فلسفی و متافیزیکی مورد مطالعه قرار می گیرد . (سیارک)
از آنجائیکه ملا صدرا فصولی را در شاهکار ادبی اش تحت عنوان "الافسر" به مساله ی عشق اختصاص داده و در آن به بررسی دیدگاه های فلسفی و عرفانی پرداخته است، ما نیز به بررسی نظریه اش در این زمینه خواهیم پرداخت که بدین شرح است :
متافیزیک عشق از منظر ملا صدرا، مانند تمام نظریه هایش بر اصل اصالت وجود و مرتبه ی وجودی استوار است . همانطور که می دانیم وی خوبی و جمال را همان وجود می پندارد چرا که هرجائی که خبر از بودن و وجودیت باشد آنجا دیگر خبری از عدم، نقص و شر (که همگی یک معنا دارند) نیست بلکه کمال و خوبی در مقابل چشمان خودنمایی می کند .
خوبی، کمال و جمال سه  مساله ی مرتبط با وجودیت هستند که انسان آنها را مطلوب می انگارد . "جمال" همان فقدان نقص ( بسیار کامل و خوب) است و تمام آنها را می توان در یک کلام خلاصه کرد و آن " وجود" می باشد . وجود عشق را می آفریند . هر جا که وجودیت باشد عشق نیز هست .
پیشاپیش مباحث مرتبط به عشق، ملاصدرا می گوید: خداوند در آفرینش هر موجودی از هر نوع، غایت و کمالی را مشخص کرده است که آخرین مرز وجودیت را آشکار می سازند و برای ترغیب موجودات به کسب آن درجه از کمال، مشوق و انگیزه هایی در ذات و غریزشان نهفته است . چنین انگیزه و شور و اشتیاقی را عشق می نامند .
همین انگیزه ی ضروری، در موجود حرکت را بوجود آورده و اگر این حرکت به حد طبیعی اش برسد، این موجود بسمت کمال طبیعی اش سوق داده شده و آنطور که برایش تقدیر شده به غایت و نهایتش دست می یابد . بنابراین از نظر وی، عشق محدود به انسان نیست و در همه چیز باید وجود عشق غریزی رویت شود .(سیارک)
در اینجا باید به دو واقعیت مهم اشاره کنیم . اول اینکه هر جائی که کمال واقعی باشد، آن جا وجودیت مطلق است ( واجب الوجود )، حتی بدون تعصب و غیرت ذاتی و نیاز، عشق همچنان وجود دارد . چرا که وجود عین جمال است و وجود مطلق همان جمال مطلق است و چون بین عشق و جمال مطلق و وجود مطلق رابطه ی مستقیمی وجود دارد، نتیجه می گیریم که واجب الوجود عاشق خودش است . این عشق منشا تمام عشق های دیگر است و او ( وجود) در عین حال هم عاشق است و هم معشوق .
دوم اینکه، آفرینش و تاثیر این وجود مطلق نسبت به امر وجودیت و کمال ،که از نشات گرفته از منشا ذات است، معشوق است . از همین رو می توان نتیجه گرفت که خداوند مهربان، بر اساس یک قانون کلی، عاشق تمام موجوداتش است .
در پرتو آنچه که گفته شد، می توان استنباط کرد که وجود، منشا کمال و جمال است . اینکه سرچشمه ی کمال و جمال خود واجب الوجود بودن باشد، یعنی که عشق لازمه ی وجود آن هاست . بر این اساس :
1. واجب الوجود هم عاشق خودش است چراکه بیش از دیگران به جمال خود آگاه است .
2. همه ی موجوداتی که از بعضی از محدودیت های ضروری و نقایص وجودی خود رنج می برند، برای رسیدن به کمال، ناخود آگاه عاشق واجب الوجود می باشد . و همه ی تلاش های انسان برای جستجوی کمال، و همچنین جاه طلبی هایش، مربوط به انگیزه ی قوی اش در جستجوی خداوند است . مهم نیست که هدف از عشق چه باشد، عشق نهایی ازان واجب الوجود و وجود محض است .
3. وجود محض که علت همه ی موجودات است، همه چیز و همه کس را دوست داشته، و عشقش به علت یک معلول، بیش از عشق به خود موجودات و معلول ها می باشد .

یکی از نقطه نظر های مهم ملاصدرا، همانطور که می گوید، ارتباط مستقیمی بین وجودیت، عشق و زندگی( زنده بودن ) وجود دارد چرا که از نظر وی وجودیت مساوی زندگی است .ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

فقط عشق است که میتواند صلح و خوشحالی بزرگ را با خودش به جهان بیاورد

در

روزی روزگاری تمام احساسات و عواطف برای تعطیلات به یک جزیره‌ی ساحلی رفتند. بنا بر ماهیتی که داشتند، هر کدام اوقات خوشی داشتند. ناگهان، هشداری از یک طوفان قریب الوثقوع اعلام شد و به همه توصیه شد که جزیره را ترک کنند.
این هشدار باعث اضطرابی ناگهانی شد. همه به سمت قایق‌هایشان هجوم بردند. حتی قایقهای آسیب دیده را نیز سریعا تعمیر کردند و از این قایقها نیز برای انجام کارشان استفاده کردند.
با این حال، عشق دوست نداشت که سریعا فرار کند. کارهای زیادی برای انجام دادن وجود داشت. اما هرچه ابرها سیاه‌تر میشدند، عشق هم میفهمید که زمان آن رسیده که باید جزیره را ترک کند. همچنین، قایقی برای او وجود نداشت. عشق با امید به اطراف نگاه کرد.
درست در همان موقع موفقیت با یک قایق مجلل از آنجا عبور کرد. عشق فریاد زد "موفقیت، آیا میتوانی من را هم در قایقت سوار کنی؟"
موفقیت پاسخ داد: "نه، قایق من پر از داراییهای قیمتی مثل طلا و نقره است. جایی برای تو ندارم."
کمی بعد غرور با یک قایق زیبا عبور کرد. عشق دوباره فریاد زد: "غرور، میتوانی به من کمک کنی؟ من بدون قایق مانده‌ام و باید اینجا را ترک کنم. لطفا من را هم با خودت ببر."
غرور با تکبر پاسخ داد: "نه نمیتوانم تو را با خودم ببرم. قایق من با پاهای گل‌آلود تو خاکی میشود."
کمی بعد سوگواری از آنجا رد شد. عشق دوباره درخواست کمک کرد. اما هیچ فایده‌ای نداشت. "نه، نمیتوانم تو را با خودم ببرم. من خیلی ناراحتم. میخواهم با خودم تنها باشم.
همچنان به بیقراری و پریشانی عشق اضافه میشد. درست در همان موقع کسی او را صدا زد: "با من بیا عشق، من تو را با خودم میبرم." عشق نمیدانست که این فرد بزرگوار کیست> اما به داخل قایق پرید؛ خانم عشق با همه‌ی وجود احساس میکرد که به یک جای امن رسیده است.
هنگام پیاده شدن از قایق، عشق با دانش روبرو شد. کمی گیج شده بود و پرسید: "دانش، تو میدانی که چه کسی آنقدر با بزرگوار است که درست زمانی که کسی نمیخواست به من کند، او به من زندگی دوباره داد؟"
دانش لبخندی زد و گفت: "اوه، زمان بود که به تو کمک کرد."
"عشق با تعجب پرسید: "چرا زمان ایستاد تا من را با خودش به جای امنی ببرد؟"
دانش با خردی عمیق لبخندی زد و گفت: "چون فقط زمان است که بزرگی واقعی تو را میفهمد و میداند که تو چه کارهایی میتوانی انجام دهی. فقط عشق است که میتواند صلح و خوشحالی بزرگ را با خودش به جهان بیاورد."
"پیام مهمی که در این داستان وجود دارد این است که وقتی موفق باشیم، عشق را نادیده میگیریم. وقتی احساس مهم بودن میکنیم عشق را فراموش میکنیم. حتی در خوشحالی و ناراحتی عشق را فراموش میکنیم. تنها در گذر زمان است که به اهمیت عشق پی میبریم.

چرا باید تا این اندازه منتظر بمانیم؟ چرا همین امروز عشق را به عنوان جزئی از زندگی خود نمیپذیرید؟"ترجمه  itrans.ir

 

نظرات

در ادامه بخوانید...