آیا می توان کودک را تنبیه کرد؟

در

تنبیه کودک

اگر کودک اطاعت نکرد، قوانین را زیر پا گذاشت یا بدرفتاری کرد، چه باید کرد؟ با توجه به سن تنبیه کنید یا ببخشید؟ آیا اصلاً می توان کودکان را تنبیه کرد؟

جرم و مجازات: نحوه برخورد با مجازات های تنبیهی علیه کودکان

 تادیب، تقاص، تنبیه، توبیخ، جزا، سزا، سیاست، عقاب، عقوبت، کیفر، گوشمال، گوشمالی
«مجازات» در لغت به معنی بیدار گردانیدن، واقف کردن بر چیزی می آید که نشان دهنده جهت درست است. در حالت ایده آل، نباید باعث ایجاد تداعی های ترسناک برای والدین یا فرزندان شود. اگر در هنگام کلمه "تنبیه" یک بزرگسال می لرزد و به چیزی وحشتناک فکر می کند، این دلیل خوبی است تا از آسیب های دوران کودکی خود عبور کند. تنبیه با خشونت یا رنج یکی نیست، در حالت ایده آل فقط یک درس است.

 

فنجان شکسنه

تنبیه شایسته به کودک کمک می کند تا مرزها را در خانواده یا جامعه احساس کند، بنابراین نباید یک اقدام خودکار از سوی والدین باشد، بلکه ادامه طبیعی زنجیره منطقی رویدادها باشد. مثلا:

اگر کودک دو ساله فنجانی را شکست، مجازات او ممنوعیت موقت از بردن ظروف شیشه ای است. نه برای ناراحت کردن کودک، بلکه برای نشان دادن ارزش چیزهای شکننده.
اگر کودک پیش دبستانی مخفیانه یک تخته شکلات کامل خورد، عاقلانه است که وعده شیرینی او را برای چند روز محدود کنید، زیرا سلامتی در اثر قند اضافی بخطر می افتد.
و وقتی یک دانش آموز دبیرستانی جمعیتی از مهمانان را بدون اجازه وارد خانه می کند، بسته ایده آل تنبیه برای او نظافت عمومی آپارتمان و پر کردن یخچال است.

تنبیه کودک

 

با این حال، قبل از صحبت در مورد مجازات، لازم است به وضوح تعریف شود که جرم چیست. کودک باید بداند و بفهمد چه اعمالی قابل قبول است و چه کارهایی قابل قبول نیست. به عنوان مثال، شما می توانید گریه کنید و عصبانی شوید، اما نمی توانید برای عصبانی کردن کسی گریه کنید. شما می توانید یک اسباب بازی جدید بخواهید، اما نمی توانید آن را با هیستری مطالبه کنید. دیدن کارتون بله، اما فقط برای یک زمان خاص.

 

اگر قوانین از قبل مشخص نشده باشد و نوزاد متوجه نشود که مرتکب "اشتباه" شده است، مجازات چیزی بیش از مظهر ظلم به کودک نخواهد بود: روابط خانوادگی یک قانون کیفری نیست. به هر حال، شما همچنین باید قوانین را عاقلانه تنظیم کنید، بدون اینکه سعی کنید کودک را مجبور به انجام کاری نامتناسب با سن و موقعیت او کنید.


بیشتر والدین خود در دوران کودکی در معرض مجازات های شدید قرار می گرفتند، (تنبیه کودک با ترکه ، تنبيه چوب و فلک) بنابراین آنها در معرض خطر بزرگ قرار گرفتن در یکی از دو حالت افراط هستند. اولین مورد ناتوانی در امتناع از پیروی از الگوهای تنبیهی سفت و سخت است. دوم نرمی بیش از حد است که کودک را از هر حد و مرزی محروم می کند.

 

تنبیه کودک

 

درک این نکته مهم است که تنبیهی که در حالت آرام و متناسب با جرم و سن اعمال می شود، پرخاشگری نسبت به کودک نیست، بلکه بخش مهمی از یک فرآیند آموزشی شایسته است. علاوه بر این، ضامن سلامت جسمی و روحی اوست. هر کودکی باید قوانین ایمنی در جامعه را بیاموزد. اگر یک فرد کوچک حد و مرزی نداشته باشد، در معرض خطر "آسیب دیدن" در مورد افراد اطراف خود قرار می گیرد، افرادی که همیشه به اندازه والدین خود متواضع نیستند و می توانند پرخاشگری واقعی نشان دهند.

 

تنبیه کودک

 

هشت ممنوعیت برای والدین: چه کاری انجام ندهید، حتی اگر بخواهید

1. اعمال خشونت فیزیکی.

البته گاهی مقاومت در برابر یک سیلی تکانشی دشوار است، اما والدین باید درک کنند که این نشاندهنده ضعف خودشان است و نه تربیت. هیچ نمونه ای در تاریخ وجود ندارد که خشونت عواقب خوبی داشته باشد.

 

2. با سکوت تنبیه نکنید.

چنین اقدامی نمی تواند کمتر از حمله مخرب برای روان کودک باشد، زیرا در سطح ناخودآگاه توسط کودک به عنوان بی تفاوتی یک بزرگسال خوانده می شود که به معنای تهدید مستقیم برای امنیت او است.

 

تنبیه کودک

 

3. تنبیه خیلی شدید.

بعید است که تنبیه خیلی شدید کودک را و مطیع تر کند. بلکه اعتماد او را به والدینش تضعیف می کند و ترسیدن را به کودک یاد می دهد.

 

4. بدون توجه به زمینه تنبیه نکنید.

بسیاری از والدین از همین تحریم ها برای تنبیه هرگونه رفتار نادرست استفاده می کنند: مثلاً تبلت را برمی دارند یا شیرینی وشکلات را از کودک می گیرند. افسوس، این به کودک کمک نمی کند تا بفهمد این بار دقیقاً چه اشتباهی داشته است. این فقط نشان می دهد که چه کسی در خانواده قدرت مجازات و بخشش را دارد.

 

5. دوره مجازات را کش ندهید.

مجازات باید مرحله پایانی مشخصی داشته باشد. به محض اینکه کودک رفتار نادرست را «از بین برد»، دوباره برای والدینش فردی محبوب و شگفت انگیز است.

تنبیه کودک

 

6. بدون در نظر گرفتن سن کودک تنبیه نکنید.

تنبیهی که برای یک نوجوان کار می کند به سختی برای یک دانش آموز دبستانی مناسب است و حتی بیشتر برای یک کودک سه ساله. درس باید واضح و مرتبط باشد. فریاد زدن بر سر نوزاد به دلیل شکستگی گلدان احمقانه است، زیرا مسئولیت چنین مواردی به عهده خود والدین است. با این حال، اگر یک کالای با ارزش به دلیل حماقت یا بی احتیاطی یک نوجوان آسیب دیده باشد، ممکن است صادقانه از پول جیبی کسر شود.

 

7. تنبیه باعث شرمساری کودک نشود.

حتی اگر وسوسه انگیز است که بگویید: "تو دقیقاً مثل پدرت هستی - همان شلخته" یا "تو همیشه همه چیز را می شکنی!"، بهتر است خود را کنترل کنید. چنین عبارات تعمیم دهنده عمیقاً آسیب می زند و تأثیر آنها حداقل است.

 

تنبیه کودک

 

8. برای اعمالی که کودک به سختی می تواند کنترل کند، تنبیه نکنید.

عصبانیت کودک نوپا، دروغ های فاضلانه یک کودک پنج ساله، فراموشی کلاس اولی، مشکلات یادگیری دانش آموزان - این لیست برای مدت بسیار طولانی ادامه دارد. اغلب، بزرگسالان فراموش می کنند که مغز کودکان هنوز به اندازه کافی بالغ نشده است، به این معنی که کودکان می توانند "تخلف های" خاصی را مرتکب شوند، نه از روی شر و نه حتی به دلیل احمق بودن. اینها فقط ویژگی های رشد هستند.

تنبیه کودک

اگر در تنبیه زیاده روی کردید چه باید کرد

اگر در لحظه عصبانیت شدید، تنبیه بسیار شدیدی را اعمال کردید (فریاد زدن، ضربه فیزیکی، کلمات یا اقدامات توهین آمیز)، این بدان معنا نیست که همه چیز بین شما و کودک برای همیشه خراب شده است. شجاعت عذرخواهی را پیدا کنید: چنین ژستی به شدت بر اعتماد رابطه تأثیر می گذارد.

استفاده مداوم از تنبیه بیش از حد، نشانه مطمئنی است که والدین «در باغ نیستند». در هر صورت، مشورت با روانشناس مفید است.


هنگامی که والدین رابطه واقعی نزدیکی با کودک برقرار می کنند، مؤثرترین مجازات برای او ممنوعیت چیزی نیست، بلکه صرفاً ناراحتی صادقانه بزرگترها خواهد بود. اگر والدین مرجعی برای فرزندان نباشند، هر گونه تحریمی از بین خواهد رفت.

نظرات

در ادامه بخوانید...

شادی شکستن قلک پول

در

روزی قلک‌ها، جز‌ء جدا ناپذیر خانه‌ها بودند. قلک‌هایی از جنس سفال. بزرگ یا کوچک. رنگارنگ و جذاب، آنقدر که می‌شد برای خرید یکی از آنها در بازار وسوسه شد و آنقدر به جان پدر و مادر‌ها نق زد تا یکی از آنها را برایمان بخرند. سفال کمرنگ شد، پلاستیک جای سفال را گرفت. اندازه و شکل‌ها فرق کردند چون سلیقه‌ی ما آدم‌ها هم لحظه به به لحظه در حال تغییر است. اما این تمام ماجرا نبود. گذشت و گذشت تا دیگر خیلی‌ها یادشان رفت که روزگاری در خانه‌ها قلکی وجود داشت. قلکی که هر روز گرد و غبار روزگار از چهره‌ی آن زدوده می‌شد و برای آینده‌ای نه چندان دور، بر اساس اندوخته‌های آن، برنامه‌هایی عجیب و غریب واکثرا کودکانه  اندیشیده می‌شد.

بهتر است کمی دقیق‌تر به موضوع نگاه کنیم. من استاد یادآوری خاطرات نوستالژیک نیستم تا لحظاتی شما را به دنیای شیرین کودکی هدایت کنم. داستان اینجا کمی متفاوت است و هدف من از این نوشتار در این دقایق، نادیده‌ گرفتن یک کار بسیار زیبا و در عین حال تأثیرگذار است که به دست فراموشی سپرده شده است. میتوانم بگویم که هدف من در اینجا، صرفا هدفی فرهنگی و چه بسا تربیتی برای کودکان شما است.(سیارک)

بی شک همه‌ی ما در خصوص پس انداز و شیوه‌های مختلفی که می‌توانیم اندوخته‌ای را برای فردای خود ذخیره کنیم، آگاهی نسبتا کاملی داریم. با پیشرفت‌های روز افزون بشری، خانواده‌ها دغدغه های بسیار زیادی را در زندگی خود احساس کردند. شاید پر بیراه نباشد که بگویم بیشتر این نگرانی‌ها در خصوص آینده‌ی کودکان و فرزندان ما است. دغدغه‌ای کاملا به جا و نشأت گرفته از ذات بی تاب آدمی در خصوص عزیزترین افراد زندگی‌اش. تحولات زندگی ما را به سمتی پیش برد تا اینکه اکثر خانواده‌ها، معمولا در اوایل کودکی، حساب پس اندازی برای کودکان دلبند خود افتتاح می‌کنند و با این کار اندک اندک، خشت‌های بنایی را روی هم می‌گذارند تا روزگاری تبدیل به خانه‌ای امن برای فرزندانشان بشود. کاری درست و بسیار سنجیده. اما سخن کمی فراتر از این حرف‌ها است.

گاهی در زندگی ما، اتفاقات کوچکی وجود دارد که به دلیل غفلت ما و یا شاید به دلیل عدم آگاهی صحیح در خصوص مطالب تربیتی، ساده و بی تفاوت، از کنار اثرات شگرف آن رد می شویم. یکی از همین اتفاقات کوچک، جایگزینی دغدغه‌ی بزرگسالی، با خواسته‌های دوران کودکی است. ما برای فرزندان خود که هنوز چیزی از پس‌انداز و آینده نمی‌دانند، کارهایی غیر ملموس و غیر محسوس انجام می‌دهیم. یعنی تمام پول‌هایی که کودک به عنوان هدیه یا عیدی دریافت می‌کند را در حسابی سرد و بی‌روح ذخیره می‌کنیم و او را از ملموسات دوران کودکی محروم.(سیارک)

اشتباه نشود. در اینجا به هیچ وجه افتتاح حساب و نگهداری پول‌های کودکانمان در بانک زیرسؤال نرفته است، بلکه یک بازنگری در برخی از رفتارها مد نظر است. شما می‌توانید با افتتاح حساب، بخش اعظم پول کودک خود را در آن نگهداری کنید، اما خواهشا لمس قلک را از کودکان نگیرید. خانواده‌ها باید بدانند که داشتن قلک به منزله‌ی ایجاد رقیبی برای حساب بانکی نیست، بلکه به این منظور است که کودک رفتار پس انداز، برنامه‌ریزی، تصمیم نهایی و در نهایت استقلالی مالی، هرچند نصفه و نیمه را در خود احساس کند. این تمرینی برای بزرگ شدن، تمرینی برای آینده‌نگری، تمرینی برای حساب و کتاب و در یک کلام؛ تمرینی برای داشتن سواد مالی  است.

کودک نیاز دارد که اندوخته‌ی خود را هر روز در روبروی چشمان خود ببینید، نیاز دارد که مفهوم پس انداز را درک کند، نیاز دارد که درک کند منبعی محدود و بی‌پایان در اختیار ندارد و نمی‌تواند که هر چیزی را که دوست دارد با آن بخرد، مگر اینکه بیشتر پس انداز کند و یا بهتر خرج کند. با کارهای کوچکی که چندان هم هزینه‌ای ندارند، تربیت کودکان را هدفمند کنید. پس اگر هنوز کودکتان قلکی برای بزرگ شدن ندارد، عجله کنید و زودتر قلکی به او هدیه بدهید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک(بخش چهارم)

در

در مقالات قبلی مقدمه ای بر تربیت کودک گفته شد و مروری بر رویکرد رفتاری صورت گرفت. گفته شد که رویکرد رفتاری نظریه های زیادی دارد که در امر تربیت بسیار کاربردی هستند. در بخش دوم و سوم مقاله، نظریه شرطی سازی کلاسیک با مثال های آن به صورت نظری و کاربردی توضیح داده شد.

در این مقاله به توضیح نظریه های شرطی سازی وسیله ای ثرندایک تا جایی که مجال باشد پرداخته می شود و هر جا لازم باشد مثال هایی از کاربرد های این نظریه آورده می شود.

نظریه شرطی سازی وسیله ای ثرندایک (پیوند گرایی)

نظریه شرطی سازی وسیله ای حاصل تلاش های دانشمند آمریکایی ادوارد ال ثرندایک است.

در نظریه شرطی سازی کلاسیک دو محرک وجود داشت که همایندی و تداعی بین آن ها و یک پاسخ صورت می گرفت. در شرطی سازی وسیله ای یادگیری در نتیجه پیوند بین یک محرک ویک پاسخ شورت می گیرد که به این حالت پیوند گرایی گفته می شود. قانون مهمی در شرطی سازی وسیله ای وجود دارد که قانون اثر نامیده می شود. در نظریه ثرندایک رفتار وسیله ای برای دریافت پاداش و تقویت است. به همین دلیل شرطی سازی وسیله ای نامیده می شود. ثرندایک معتقد بود که اثر یا نتیجه رفتار است که تعیین می کند آن رفتار آموخته خواهد شد یا نه. به همین دلیل به نظریه ثرندایک قانون اثر گفته می شود که مهم ترین قانون نظریه او است. طبق این نظریه اگر محرکی رفتاری را ایجاد کند که به نتیجه مطلوب می رسد این رفتار آموخته خواهد شد یعنی یک پیوند بین آن محرک و پاسخ ایجاد خواهد شد. در این صورت اگر بار دیگر آن محرک اعمال شود همان پاسخ داده خواهد شد. نیرو مند شدن پیوند بین محرک و پاسخ به دلیل پیامد مطلوب رفتار به وجود می آید.

این رابطه بین محرک و پاسخ قانون پاداش نیز نامیده می شود. همان طور که قانون پاداش وجود دارد می تواند عکس آن نیز وجود داشته باشد. اگر در حضور یک محرک رفتاری صورت بگیرد یعنی پاسخی داده شود که نتیجه آزار دهنده یا هر پیامد منفی دیگری را به دنبال داشته باشد در آن صورت پیوند بین محرک و پاسخ ضعیف خواهد شد و به این حالت قانون تنبیه گفته می شود. با توجه به گفته های بالا می توان فهمید که به نظر ثرندایک پیامد های رفتار در پیوند بین محرک و پاسخی مشخص بسیار موثر هستند.

در حالی که شرطی سازی کلاسیک با کشف قانون مندی های موجود در محیط سر و کار دارد یادگیری وسیله ای به تأثیر پاسخ های حیوان بر روی محیط می پردازد.

وقتی سگی را به منظور درخواست غذا آموزش می دهند از این نوع یادگیری استفاده شده است. ویژگی اصلی چنین یادگیری این است که نتیجه به رفتار حیوان وابسته است. اگر حیوان درخواست غذا کند به غذا خواهد رسید و سیر خواهد شد اما اگر در خواست نکند غذایی در کار نخواهد بود.

با توجه به این که یادگیری پیوند بین محرک و پاسخ است نام دیگری برای نظریه ثرندایک وجود دارد که پیوند گرایی نامیده می شود.

نظریه یادگیری ثرندایک یادگیری گزینشی یا یادگیری از راه کوشش و خطا نیز نامیده می شود. این نظریه یه این دلیل گزینش نامیده می شود که ارگانیسم (موجود زنده یا انسان) در هنگام برخورد با مسئله پاسخ های زیادی را امتحان می کند و از میان این پاسخ ها هر کدام به نتیجه مطلوب برسد پیوند بین آن محرک محیطی را با آن پاسخ بر قرار می کند و در مراحل بعدی هر گاه ارگانیسم به آن محرک برخورد کند همان پاسخ را از خود نشان خواهد داد. در واقع موجود زنده از میان همه ی پاسخ های داده شده یکی را گزینش یا انتخاب می کند تا آن را به محرک پیوند دهد. همچنین چون موجود زنده پاسخ های مختلف را امتحان می کند تا به نتیجه مطلوب برسد کوشش و خطا نامیده می شود.

به مثالی در این مورد دقت کنید: گربه ای درون قفسی است. در این جا محرک (چیزی که گربه را مجبور به انجام کاری یا دادن کاری و خلاصه، فعالیت می کند) شرایط درون قفس بودن است. در این شرایط گربه دوست دارد آزاد شود. به همین دلیل راه های مختلف را برای بیرون رفتن از قفس آزمایش می کند(کوشش و خطا). تا اینکه بالاخره یک راه جواب می دهد و گربه از قفس خارج می شود. در این قفس تخته ای در زیر قفس تعبیه شده است که اگر فشار داده شود در قفس باز می شود. گربه بالا و پایین می پرد، میله های قفس را گاز می گیرد، از خود صدا هایی در می آورد و خود را به دیواره های قفس می کوبد تا اینکه پایش به تخته می خورد و با فشار دادن آن در قفس باز می شود. گربه بین آن شرایط و پاسخ فشار دادن تخته پیوند برقرار می کند (گزینش یا انتخاب پاسخ) و اگر بار دیگری در همان قفس قرار بگیرد تخته را فشار می دهد. بعنی گربه یاد گرفته است با فشار دادن تخته در قفس باز می شود.

انضباط صوری، انضباط ذهنی یا ماهیچه ذهنی چیست؟

انضباط صوری مخالف عناصر همانند در انتقال یادگیری در نظریه ثرندایک است. این سؤال که چه چیزی موجب انتقال آموخته های ما از یک موقعیت به موقعیت دیگر می شود همواره مطرح بوده است.

قبل از ثرندایک همه فکر می کردند انضباط ذهنی عامل مؤثر در این مسئله است. روانشناسان براین باور بودند که ذهن انسان دارای قدرت های مختلفی از جمله حافظه، استدلال، توجه و ... است. آن ها فکر می کردند که این قدرت ها را می توان همانند ماهیچه ها از راه تمرین دادن نیرومند ساخت. به عنوان مثال هر کسی تمرین استدلال بیشتری انجام دهد قدرت استدلال بیشتری پیدا خواهد کرد. در نتیجه خواندن ریاضیات به پرورش قدرت استدلا کمک خواهد کرد.

 ثرندایک در طی تحقیقات خود دلایل کافی برای اثبات انضباط ذهنی پیدا نکرد. در نتیجه او نظریه عناصر همانند خود را بیان کرد.

 

به نظر او در صورتی که بین دو موقعیت شباهت در محتوا و روش وجود داشته باشد، هر آن چه را که ما در یک موقعیت آموخته ایم در موقعیت دوم به کار می بریم.

به عنوان مثال یادگیری ریاضی به یادگیری آمار کمک می کند چون محتوای این دو درس شبیه به هم هستند. یا دانستن دوچرخه سواری به یادگیری موتور سواری و  دانستن موتور سواری به یادگیری رانندگی ماشین کمک خواهد کرد.

نظریه عناصر همانند ثرندایک جانشین انضباط صوری شده است.

ایجاد مهارت های صحیح مطالعه و راهبرد های مؤثر یادگیری و پردازش اطلاعات می تواند توانایی کلی یادگیری را بهبود ببخشد.

تا این جا ما به این نتیجه خواهیم رسید که اگر در یک موقعیت رفتاری را از فرزندمان می خواهیم بهتر است به آن رفتار تقویت بدهیم تا پیوند بین رفتار و محرک ایجاد شود. یا اگر در موقعیتی کودکمان رفتار بدی انجام می دهد بهتر است پیامد منفی را به او نشان دهیم تا پیوند بین محرک و رفتار از بین برود و به جای آن پاسخ یا رفتار دیگری که مناسب است را برای او تقویت کنیم. این تقویت ها می تواند یک آفرین یا حتی یک لبخند ساده از طرف والدین باشد. سعی کنید تنبیه های شدید برای فرزندان خود در نظر نگیرید تا تنبیه شدید برای آن ها عادی نشود. زیرا به مرور زمان آن تنبیه شدید برای او عادی می شود و دیگر به آن نیز پاسخ نخواهد داد. شما در این حالت مجبور خواهید شد یک تنبیه شدید تر در نظر بگیرید و یک جنگ داخلی در خانه شما شکل خواهد گرفت. روابط سرد خواهد شد و همه چیز به هم می ریزد.

نکته مهم دیگر این است که برای کودکان خود بعضی چیز ها را توضیح دهید البته نه همه چیز را ولی لازم است هر چه آن ها بزرگ تر می شوند توضیح های شما بیشتر شود.

در این مقاله نظریه ی ثرندایک و مثال های مختصری از آن بیان شد. در ادامه مقالات به نظریه اسکینر و تأثیر قوی آن بر آموزش و یادگیری خواهیم پرداخت و در ادامه روش های عملی بیشتری را بیان خواهیم کرد.ترجمه  itrans.ir

در سیارک بخوانیم:

راهنمای تربیت کودک

راهنمای تربیت کودک(بخش دوم)

راهنمای تربیت کودک(بخش سوم)

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک(بخش ششم)

در

 

تنبیه رفتار در نظریه شرطی سازی کنشگر اسکینر

(سیارک) در مقاله قبلی هر آن چه را که لازم بود درباره تقویت رفتار بیان کردیم و مثال های فراوانی در مورد آن ها گفته شد. در این بخش سعی می شود تنبیه رفتار کنشگر و هر آن چه از این نظریه برای تربیت کودک لازم است بیان شود.

قبلا اشاره کردیم که تقویت چه مثبت باشد و چه منفی موجب نیرومند شدن رفتار می شود. یعنی احتمال رخ دادن رفتار را در شرایط یکسان در آینده افزایش می دهد.در مقابل تقویت، تنبیه قرار دارد. تنبیه موجب ضعیف شدن رفتار یا کاهش احتمال وقوع آن در آینده می شود.

اگر ارگانیسم، رفتاری انجام دهد که پیامد نامطلوبی به دنبال داشته باشد آن رفتار ضعیف می شود و احتمال وقوع رفتار در آینده کم می شود. به این حالت تنبیه رفتار گفته می شود.موشی را در نظر بگیرید که در جعبه ای قرار دارد. اگر موش اهرمی را بکشد و به دنبال آن به او شک برقی وارد شود. رفتار کشیدن اهرم ضعیف می شود و احتمال انجام آن در آینده کاهش می یابد. کودکی که در مقابل والدین خود کر ناپسندی انجام می دهد با اخم یا سیلی یا قهر و طرد کردن والدین روبرو می شود و در تنیجه احتمال وقوع این رفتار از کودک در آینده در حضور والدین کم می شود. هر چند که در بخش های بعدی راه حل های بهتری برای جایگزینی تنبیه های گفته شده در این مثال بیان خواهیم کرد. زیرا تنبیه فیزیکی کودک و طرد کردن نباید صورت بگیرد و این مثال فقط برای تفهیم مفهوم تنبیه آورده شده است.

به طور کلی به یاد داشته باشید که استفاده از تقویت بهتر از استفاده از تنبیه است و اکثر روانشناسان بر این مسئله تأکید می کنند.

همان طور که در شکل می بینید تنبیه به طور کلی به دو دسته تنبیه ارائه ای و تنبیه حذفی تقسیم بندی می شود. تنبیه ارائه ای به تنبیهی گفته می شود که در آن محرکی ارائه می شود تا احتمال وقوع رفتار در آینده کاهش پیدا کند. در تنبیه حذفی یک محرک حذف می شود تا در آینده احتمال وقوع رفتار کاهش پیدا کند.

تنبیه ارائه ای شامل چهار مورد: بازدارنده ها، تنبیه فیزیکی، کار اضافی و شرمساری و تحقیر است.

بازدارنده ها به هر حرکت یا کلامی گفته می شود که موجب شود رفتار کودک متوقف شود مانند گفتن کلمه ی هیس یا اشاره کردن با انگشت به همین نشانه یا اخم کردن و ...

تنبیه فیزیکی به آزار و اذیت فیزیکی کودک گفته می شود .

 

کار اضافی به تنبیهی گفته می شود که در طی آن کودک به عنوان تنبیه مجبور می شود کار اضافه ای را که مسئولیت او نیست انجام دهد.شرمساری و تحقیر استفاده از کلمات و حرکاتی است که موجب تحقیر کودک شود.

 

تنبیه حذفی شامل محروم کردن و جریمه کردن می شود.

تنبیه حذفی به محروم کردن کودک از برخی از محیط ها گفته می شود که کودک دوست دارد در آن جا حضور داشته باشد و جریمه کردن به گرفتن چیز هایی از کودک گفته می شود که آن ها را دوست دارد یا به زحمت آن ها را به دست آورده است.

همان گونه که گفته شد، تا جایی که امکان دارد از تنبیه استفاده نکنید. اگر لازم شد از تنبیه استفاده کنید بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنید. یعنی همه ی تنبیه ها به اندازه هم مخرب نیستند. بهتر است از تنبیه هایی استفاده کنید که مؤثر تر هستند و اثر تخریبی کمتری بر روی کودک دارند. از همین رو تنبیه ها به دو دسته تنبیه های مؤثر و غیر مؤثر تقسیم می شوند.

تنبیه های مؤثر که می توانید در صورت لزوم از آن ها استفاده کنید شامل موارد زیر است:

1- بازدارنده ها 2- محروم کردن 3- جریمه کردن
تنبیه های غیر مؤثر شامل موارد زیر است:

1- تنبیه فیزیکی 2- کار اضافی 3- شرمساری و تحقیر

حال بیایید بررسی کنیم که چرا این تنبیه ها نفی می شوند. روانشناسان باور دارند که در اثر تنبیه های فیزیکی مانند: سیلی زدن، آزار بدنی و ... کودکان یاد می گیرند به عنوان اثر جانبی نامطلوب این رفتار ها را از خود نشان دهند. یعنی این که کودکان شما از شما تنبیه کردن را یاد می گیرند. آیا کودک شما همیشه کودک باقی می ماند؟ حال اگر دوست دارید کودک شما در مدرسه دوستانش را کتک بزند و در آینده رفتار های قلدری از خود نشان دهد و در نهایت سر از زندان یا بیمارستان در بیاورد کودک خود را از نظر فیزیکی تنبیه کنید ولی اگر کودکی با شخصیت سالم تر می خواهید لطفا دور این تنبیه را خط بکشید. تنبیه شرمساری و تحقیر نیز می تواند موجب برخی از اثرات جانبی مانند تنبیه فیزیکی شود یا کودکی خجالتی و بی دست و پا با مشکلات عاطفی و ارتباطی بار بیاورد. هر گاه به کودک خود کاری را به عنوان تنبیه بسپارید کودک خود را برای همیشه از آن کار متنفر خواهید کرد. شاید دادن یک کار اضافی به کودک او را برای مدتی آرام کند ولی کودک شما وقتی به یک بزرگسال تبدیل شود از برخی از کارها متنفر خواهد بود و این به او لطمه خواهد زد. در مقابل این تنبیه ها تنبیه های مؤثر قرار دارند که آن ها هم بی ضرر نیستند ولی اثرات جانبی کمتری نسبت به موارد توضیح داده شده دارند.

آیا تنبیه تنها راه از بین بردن رفتار های نامطلوب است؟

امروزه روانشناسان راه های بهتری برای جایگزین تنبیه پیدا کرده اند.

به طور کلی راه های کاهش رفتار نامطلوب شامل: تنبیه، خاموشی و سیری می شود.

همه ی رفتار ها به دلیلی اتفاق می افتند. این دلیل همان تقویت کننده رفتار است. باید فهمید چه پیامدی از آن رفتار برای کودک وجود دارد که باعث می شود از آن رفتار لذت ببرد و سپس آن پیامد لذت بخش را حذف کرد. خاموشی در شرطی سازی عاملی زمانی اتفاق می افتد که رفتار درنتیجه عدم تقویت متوقف شود. به عنوان مثال اگر کودکی دارید که برای خرید کردن زیاد بهانه می گیرید یا در نظر بگیرید که کودک شما برای رسیدن به خواسته هایش گریه می کند و شما فورا برای قطع کردن گریه هایش به درخواستش پاسخ می دهید در حقیقت شما به گریه کردن کودک پیامد مثبت داده اید یعنی به کودک فهمانده اید که اگر گریه کند به خواسته اش می رسد. حال چگونه این گریه کردن را از بین می برید؟ کافی است چند بار که کودک برای چیزی گریه کرد به گریه ها و درخواستش توجه نکنید تا رفتار گریه کردن او خاموش شود. بعد از آن کودک می داند که گریه کردن فایده ندارد و خود به خود آرام می گیرد.

رفتار ها هنگامی که خاموش شوند یا تنبیه شوند کاهش پیدا می کنند اما زمانی هم که بسیار زیاد تقویت شوند کاهش پیدا می کنند.

سیری یا اشباع فرآیندی است که تقویت کننده ها به مقدار زیادی پشت سر هم تکرار می شوند تا برای کودک عادی می شوند و دیگر اثر تقویتی خود را از دست می دهند. مثلا شما فکر کنید هر روز و هر وعده غذای مورد علاقه خود را به مقدار زیادی بخورید پس از چند وعده دیگر علاقه ای به خوردن آن غذا نخواهید داشت به این حالت سیری گفته می شود و می تواند در ترک رفتار مؤثر باشد.

در آخر توصیه می شود اگر می خواهید رفتاری را در کودک نهادینه کنید یا او را از رفتار های ناپسند دور کنید از تقویت رفتار های مناسب و خاموش سازی رفتار های نامناسب استفاده کنید.

در این مقاله به طور کامل تنبیه و اثرات آن بررسی شد و توصیه های لازم برای استفاده از تنبیه یا استفاده نکردن از آن بیان شد. در ادامه مجموعه مقالات راهنمای تربیت کودک شما را با راه های بهتر و جدید تر تربیت کودک آشنا خواهیم کرد.ترجمه  itrans.ir 

در سیارک بخوانیم:

راهنمای تربیت کودک

راهنمای تربیت کودک(بخش دوم)

راهنمای تربیت کودک(بخش سوم)

راهنمای تربیت کودک(بخش چهارم)

راهنمای تربیت کودک(بخش پنجم) 

نظرات

در ادامه بخوانید...

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش اول

در

بدون شک یکی از دشوارترین کارهایی که می توان تصور آن را کرد، به عهده گرفتن مسئولیت بزرگ کردن یک کودک و داشتن فرزند است؛ مشکلاتی که در این راه برای والدین حادث می شود تا حدی می تواند جدی باشد که حتی منطقی ترین و با اراده ترین انسان ها را به جدایی بکشاند. متأسفانه گاهی ممکن است در یک لحظه عصبانیت، والدین به فرزند خود چیزی بگویند و پرخاشگری کنند و این در حالی است که از اثرات این برخورد بر روی فرزندشان آگاهی ندارند، چراکه فرزند به این صحبت فکر می کند و در نهایت در بلند مدت اثرات بدی به روی روحیه او خواهد داشت. از آن جایی که تحقیقات نشان داده است که بر اثر دریافت احساسات نابجا و بد، ساختار مغز انسان دچار تغییر خواهد شد، باید نکاتی به والدین و کسانی که نگهداری از کودکان را به عهده می گیرند گوشزد شود تا مراقب صحبت کردن خود با کودکان باشند. اوان کودکی، زمانی است که انسان حساس تر از همیشه است و هنوز قدرت تجزیه و تحلیل و دیگر امکاناتی که در اختیار یک فرد بالغ است را ندارد، در ضمن آسیب پذیری کودک نیز باید مد نظر قرار گیرد. به همین خاطر است که در این مقاله قصد داریم شما را با آن دسته از صحبت هایی آشنا کنیم که در مواجه با کودک خود یا دیگران به هیچ وجه نباید مورد استفاده قرار دهید. با سیارک همراه باشید.

«تو چنین احساسی نداری»

احساسی که یک کودک دارد، دقیقاً به اندازه احساسات یک فرد بالغ قابل استناد و مهم است، این درحالی است که بسیاری از افراد بالغ این مسئله را به رسمیت نمی شناسند. در نظر داشته باشید که حتی اگر فرزند شما جمله ای شبیه به این را ادا کند: «از تو متنفرم» و شما بدانید که این تنها از سر خشم است و در حقیقت کودک منظوری از ادای این جمله نداشته است، بهتر است و توصیه می شود که همین احساس ناگهانی او را هم نادیده نگیرید و ساده از آن عبور نکنید. کارن آر کوینگ نویسنده و محقق آمریکایی در این خصوص عنوان می کند: «’تو چنین احساسی نداری’، از بدترین جملاتی است که والدین در مواجه با کودک خود می توانند استفاده کنند. احساس کودک، هرچند ناگهانی و سطحی به نظر برسد، کاملاً باید جدی گرفته شود. والدین باید بر احساس کودک خود صحه بگذارند، حتی اگر موافق آن احساس نباشند یا حتی اگر دلشان نخواهد که کودکشان چنین احساسی داشته باشد. به هر حال پیش زمینه ای باعث شده تا کودک چنین احساسی پیدا کند و حالا وقت پرخاشگری و مخالفت نیست و باید او را درک کرد.»

«تو چاقی»

با وجود اینکه چاقی مفرط و بیش از اندازه کودکان در سراسر جهان بدل به معضلی همه گیر شده است و دیگر امری تقریباً معمولی به حساب می آید، این دلیلی برای رفتار تحقیر آمیز والدین با کودک خود که به این معضل دچار است نمی شود. زمانی که فرزند خود را «چاق» خطاب می کنید، نه تنها به او انگیزه برای کاهش وزن نمی دهید، بلکه معضل های جدید احساسی برای او پدید می آورید که در آینده می تواند سبب مشکلات بسیاری اعم از اختلال در خوردن درست و بجای غذای روزانه شود. اگر واقعا کودک خود را دوست می دارید و سلامتی اش برای شما اهمیت دارد، بهتر است به او آموزش دهید که چگونه می تواند غذاهای خوشمزه و سالم درست کند و نیز او را به خوردن این گونه غذاها عادت دهید. حتی می توانید برنامه هایی تنظیم کنید که در اوقات فراغت خود در طول روز با کودک خود ورزش کنید. با تمام این تفاسیر باید از خطاب کردن تحقیر آمیز کودک خود پرهیز کنید، صرف نظر از اینکه چه راهکاری برای کاهش وزن او  برمی گزینید.

«گریه نکن»

آیا تا کنون این تجربه را داشته اید که کسی به شما بگوید که گریه کردن را متوقف کنید؟ اگر چنین تجربه ای داشتید، نظرتان در مورد آن چیست و با شنیدن این جمله گریه کردن را متوقف کرده اید یا خیر؟ و آیا این اظهار نظر کارساز بوده است؟ مطمئناً اگر این تجربه را داشته باشید، جواب شما به آن منفی خواهد بود. در مورد کودکان هم عیناً همین مسئله تکرار می شود، حتی با قدرت بیشتر. زمانی که شما به کودک خود می گویید که گریه کردن را متوقف کند، نه تنها به آن ها احساس عذاب وجدان دست می دهد (چراکه فکر می کنند آن چیزی که باعث شده تا شروع به گریه کردن کنند، در واقع زیاد مهم نبوده و اهمیت نداشته است و تقصیر خود آن ها است که حالا دارند گریه می کنند) بلکه تأثیری در توقف گریه کردنشان نخواهد داشت و نیز شدید تر هم خواهد شد.

«زمانی که هم سن و سال تو بودم، می توانستم این کار را انجام دهم»

انتقال علایق و مهارت های تان به نسل بعدی، می تواند کار بسیار خوب و خوشایندی باشد که درنهایت سبب پیشرفت جامعه انسانی و داشتن کودکانی مفید و شاد خواهد شد که از خود شما بهتر و باهوش تر خواهند بود، اما این نکته را به خاطر داشته باشید که زمانی که کودک خود را مورد خطاب قرار داده و به او می گویید که شما در سن و سال او بسیار ماهر تر و باهوش تر بوده اید و او از پس کاری بر نمی آید، در حقیقت رفتار بسیار بدی را پیش گرفته اید، چراکه در بلند مدت تأثیرات روحی و روانی بدی روی او خواهید گذاشت. عملکرد یک کودک در عرصه های مختلف، شروط و وابستگی های بسیاری دارد و ذکر مدام این نکته که نتوانسته اند شبیه به شما باشند، به آن ها احساسی نزدیک به نا امیدی می دهد که در بلند مدت بدل به نا امیدی مطلق می شود و این به هیچ وجه چیزی نیست که والدین بخواهند کودک خود احساس کند، چراکه از پیشرفت در آینده باز خواهند ماند.

«مثل یک پسر/ دختر بزرگ رفتار کن»

برای اینکه یک انسان از لحاظ احساسی به پختگی و کمال برسد، به گذر زمان لازم برای اینکار نیاز است و در حقیقت، فرد باید مرحله کودکی را پشت سر بگذارد تا به این مهم دست پیدا کند. به همین خاطر است که ذکر مدام این مسئله که باید بزرگ شوند، تأثیری نخواهد داشت، چرا که هنوز زمان بزرگ شدنشان فرا نرسیده است. متأسفانه اما شرایط اکنون به گونه ای شده که والدین احساس می کنند، کودکانشان با فشار دادن دکمه ای قادر خواهند بود بزرگ شوند؛ به همین خاطر است که برخی مدام به کودک خود گوشزد می کنند که «مثل یک پسر/ دختر بزرگ رفتار کن». نکته دیگر در این خصوص این است که معمولاً این گونه جمله ها زمانی ادا می شود که اوضاع از نظر احساسی میان والدین و فرزندان کمی به هم ریخته است و این مسئله مانند نفت روی آتش عمل کرده و در بلند مدت سبب ایجاد احساس بیزاری در فرزندان می شود.

«چرا نمره بهتری نگرفتی؟»

آیا تا کنون برایتان پیش آمده که از همکار خود بپرسید که چرا یک مدیر پایه است و به این بسنده کرده است، و چرا هنوز تبدیل به مدیر عامل نشده است؟ مطمئناً جواب شما به این سؤال منفی خواهد بود. در مورد کودکان نیز موضوع به همین منوال است و پرسیدن اینکه چرا برای مثال در امتحانی به جای نمره بیست، هفده یا هجده گرفته اند، به همان اندازه سؤالی که از همکار خود می پرسید، نا عقلانی است. بسیار خوب است که با فرزند خود در کمال عشق و علاقه همکاری کرده و او را برای امتحان های آینده اش آماده کنید، اما پرسیدن مدام اینکه چرا نتوانسته اند (نمی توانند) نمره خوبی بگیرند، برای آنها هر چیزی خواهد بود به جز انگیزه برای حرکت به سمت پیشرفت و نمرات بهتر.

«تو خودخواه هستی»

این نکته کاملاً صحیح است که برخی از کودکان گاه به گاه رفتارهایی از خود نشان می دهند که سبب می شود این احساس به والدین دست دهد که کودکشان خودخواه است، اما این دلیلی برای «خودخواه» خطاب کردن آن ها نمی شود، چراکه در بلند مدت تأثیرات بسیار بدی روی آن ها خواهد گذاشت. نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که زمانی که شما فرزند خود را «خودخواه» خطاب می کنید و این گونه به او گوشزد می کنید، به صورت ناخود آگاه این احساس به وجود می آید که کودک شما با این نقص رفتاری به دنیا آمده و جزئی از شخصیتش است، حال آنکه این تنها نقصی است که در رفتار او به وجود آمده و با برخورد درست و عاقلانه می توان اقدام به رفع این مشکل او کرد. به جای اینکه این گونه با مسئله برخورد کنید، بهتر است روی روابط اجتماعی فرزند خود کار کنید و به او یاد بدهید که دیگران در برابر هر گفته او چه احساسی پیدا خواهند کرد، بدین گونه قادر خواهید بود در بلند مدت این رفتاری که به رفتار خودخواهانه معروف شده است را در او از بین برده و درک و بینش بیشتری در اختیارش بگذارید.

«تو واقعا چنین منظوری نداری»

گاهی اوقات برای والدین بسیار دردناک است که از فرزند خود جملاتی نظیر این را بشنوند که  آنها (کودکان) از معلم های خود بیزار هستند، یا اینکه کودکان خود را به خاطر گرفتن نمره ای بد، احمق خطاب کنند و یا حتی بگویند که ترجیح می دادند به جای خانه شما در خیابان زندگی می کردند. اگر تجربه داشتن کودکی را داشته باشید، متوجه خواهید شد که تا چه حد شنیدن چنین مسئله ای می تواند دردناک باشد. اما باید همیشه این مسئله را به خاطر داشته باشید که نباید اجازه دهید این جمله که «تو واقعاً چنین منظوری نداری» از سمت شما گفته شود. «تو واقعاً چنین منظوری نداری» در حقیقت گونه ای دیگر از به رسمیت نشاختن و بی اهمیت دانستن احساسات کودک است و در بلند مدت تأثیرات بدی روی روحیه او خواهد داشت.

«بچه بازی در نیار»

همه ما دوست داریم کودکانی داشته باشیم که در آینده انسان هایی قدرتمند و قوی، با هوش و مستقل باشند. با این حال این نکته را باید به خاطر داشته باشیم که با گفتن جملاتی چون «بچه بازی در نیار» نمی توان اقدام به سر سخت کردن آن ها کرد. با جملاتی این چنینی تنها اعتماد به نفس آن ها را ازشان دریغ می کنید و این در حالی است که کودکان در این زمان است که به کمک شما احتیاج دارند.

«خانه من، قوانین من»

البته این کاملا درست است که زمانی که شما در حال پرداخت قبض های خانه هستید و خرج کارها به عهده شما است، باید کنترلی بر هر آنچه که در خانه تان می گذرد داشته باشید، اما این نکته را باید دانست که استفاده از جمله «خانه من، قوانین من» و بدون ادای توضیحات بیشتر، کودک شما را قانع نخواهد کرد و تنها اتفاقی که در این میان خواهد افتاد این است که کودک از برقراری ارتباط با شما خودداری خواهد کرد و این جمله سبب دوری کودک از والدین خواهد شد. اگر واقعاً می خواهید سیاست هایی در خانه پیاده کنید و احساس می کنید با رعایت این ها، کودکان در آینده موفق تر خواهند بود، بهتر است شروع به صحبت منطقی در رابطه با سیاست های خود با کودک تان کنید و برای هر حرفی که می زنید دلیل و توضیحی قانع کننده بیاورید.

«تو باعث شدی من ناراحت باشم»

آیا امکان این وجود دارد که والدین، به خاطر رفتاری که از کودکشان سر زده است احساس ناراحتی پیدا کرده باشند؟ البته که جواب این سؤال مثبت است. اما این نکته را به خاطر داشته باشید، چراکه از اهیمت بسیاری برخوردار است: زمانی که شما مدام به فرزند خود گوشزد می کنید که سبب ناراحتی شما شده اند، در حقیقت به گونه ای یک احساس مسئولیت در قبال خوشحالی شما در آن ها پدید می آید و به مرور احساس می کنند که به خاطر آن ها است که خوشبختی و خوشحالی از شما دریغ شده است و این به هیچ وجه، احساسی نیست که یک کودک بتواند از پس تحمل آن بر آید و باری اضافی و زیادی بر دوش او خواهد بود که در بلند مدت نتایج بدی برایش به همراه خواهد داشت.

«این اتفاق برای من هم افتاد و حالا مشکلی ندارم»

این مسئله کاملاً قابل درک است که بسیاری از افراد، کودکی بسیار دشواری را پشت سر گذاشته و با این حال اکنون، تبدیل به انسان هایی موفق و خوشبخت شده اند که با تمامی مشکلات خود کنار آمده و آن ها را حل کرده اند. اما جملاتی شبیه به آنچه در عنوان این مورد مطرح شده است، بیشتر از سوی انسان های مسن تر به منظور آزار دادن کودکان استفاده می شود. حداقل نکته منفی ای که از این جمله برداشت می شود این است که شما از کودک خود می خواهید که در مقابله با شرایط دشواری، دقیقاً همان عملکردی را داشته باشد که شما در سن و سال او داشته اید. بدین گونه در واقع برای او معیاری به وجود می آورید که مجبور است بر اساس آن زندگی کند و این تقریباً برای یک کودک غیر ممکن است، چرا که سلب آزادی از کودک، مشکلات نابهنجاری برایش پیش می آورد.

«چرا از خواهر یا برادرت یاد نمی گیری؟»

در بسیاری از خانواده هایی که چند فرزند دارند، بعضاً رقابت و مشکلات زیادی میان خواهر ها و برادر ها به وجود می آید. البته دخالت والدین در این رقابت می تواند سبب اتفاق های ناخوشایندی شود و گفتن این که چرا کودکی نمی تواند شبیه به خواهر یا برادرش باشد، برای او گران تمام خواهد شد و به مرور دید بدی نسبت به خواهر یا برادر خود پیدا خواهد کرد و در کنار این مسئله احساس خواهد کرد که هر چقدر هم که تلاش کند به پای آن ها نخواهد رسید و قدرت راضی نگاه داشتن شما را نخواهد داشت.ترجمه  itrans.ir 

 این مقاله ادامه دارد...

در سیارک بخوانیم: 

کودک بیش فعال

درمان اختلال «کم توجهی - بیش فعالی» بدون دارو

همه چیز درباره اختلال بیش فعالی یا ADHD

تمرین شناختی خودآموز به کودکان تکانشی یا بیش فعال 

ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان 

کودک عصبانی و پرخاشگر بخش اول 

راهنمای تربیت کودک(بخش هفتم) 

روانشناسی نقاشی کودکان 

نظرات

در ادامه بخوانید...

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش دوم

در

«تو هیچ نقصی نداری»

این جمله به گونه ای است که با مشاهده آن یک احساس مثبت به انسان دست می دهد و برخی والدین نیز فکر می کنند با گفتن این جمله به کودک خود، می توانند به پیشرفت او کمک کرده باشند، اما حقیقت این است که نکته منفی ای نیز در خصوص این جمله وجود دارد. حتی اگر اینگونه باشد و کودک شما هیچ نقصی نداشته باشد و تا کنون هیچ کلمه بدی از دهانش خارج نشده باشد، ادا کردن این جمله می تواند در بلند مدت برایش مشکل ساز شود. حال اگر این سؤال برایتان پیش آمده که علت این ماجرا چیست در پاسخ باید گفت که زمانی که شما مدام این جمله را به کودک خود می گویید، اگر زمانی فرا برسد که او  نتواند به روال همیشگی خود کسب موفقیت کند، تأثیر منفی به مراتب سنگین تری از انسان های عادی احساس خواهد کرد و تحمل شکست برایش دشوار تر خواهد شد.

«باید آرام تر رفتار کنی»

به نظر کاملاً عادی می رسد که والدین تلاش کنند کودک خود را آرام کنند، زمانی که احساس می کنند از نظر احساسی بیش از اندازه واکنش نشان می دهند، اما باید این نکته را به خاطر داشت که گفتن مستقیم این جمله به کودک که باید آرام تر رفتار کنند راه مقابله با این مسئله نیست. ممکن است برای شما این گونه به نظر برسد که کودک دارد بیش از اندازه واکنش نشان می دهد و احساس خود را بروز می دهد، اما نکته این جا است که خود کودک به هیچ وجه چنین احساسی ندارد. به جای برخورد مستقیم، بهتر است و توصیه می شود که با کودک خود صحبت کرده و پرده از راز و پیش زمینه ای که سبب شده او چنین رفتاری داشته باشد بردارید.

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش اول 

«تو مرد خانه هستی»

یکی از نکاتی که در برخورد والدین با کودکان پسر خود زیاد مشاهده می شود این است که از همان سنین کودکی بار زیادی روی دوش آن ها می گذارند و با داشتن انتظار بیش از اندازه از کودک خود از او می خواهند هر چه زودتر به مانند یک مرد واقعی رفتار کند. مورد خطاب قرار دادن پسر خود با این جمله «تو مرد خانه هستی» دقیقاً نقش همین بار اضافی را بازی می کند که یک کودک از نظر احساسی و روانی توان حمل آن را نداشته و دچار استرس می شود و آرامشی که یک کودک به آن نیاز دارد را از دست می دهد.

«چیزیت نیست»

گفتن «چیزیت نیست» زمانی که کسی آسیبی دیده یا در حال گریه کردن است، بیشتر به مانند یک واکنش خودکار می ماند که راجع به آن هیچ فکری نشده است. بهتر است هر وقت که با چنین موقعیتی رو به رو شدید، از گفتن این جمله و جملات شبیه به این خود داری کنید، چراکه با گفتن این جمله در حقیقت تجربه ای که فرزند شما داشته را نادیده گرفته و به صورت ناخود آگاه بیان می کنید که آرامش را به هر چیز دیگری ترجیح می دهید.

«دختر خوبی باش»

مفهومی که با بیان این جمله به ذهن متبادر می شود، بسیار قدیمی و نامشخص است. متأسفانه زمانی که دختر بچه خود را مورد خطاب قرار داده و به او می گویید که دختر خوبی باشد، در حقیقت دارید این مفهوم نامشخص و مبهم را به میان می آورید. این جمله در خود یک سری انتظارات غیر واقعی و قدیمی را دارد که از زن ها و دختر ها در گذشته می رفته است، ولی اکنون با تغییرات فرهنگی دیگر این انتظارات وجود خارجی ندارد، پس بهتر است از گفتن این جمله خود داری شود.

«نمی توانم خواسته تو را بر آورده نکنم»

به احتمال زیاد مخالفت کردن با کودکتان و برآورده نکردن خواسته اش زمانی که از شما اسباب بازی یا چیز دیگری را می خواهد، کار ساده ای نخواهد بود، چرا که شما عاشق کودک خود هستید و مهم تر از همه برایتان این است که خواسته اش را بر آورده کنید، حال این خواسته هر چه می خواهد باشد. با این وجود این را به خاطر داشته باشید که شما به عنوان سرپرست فرزند دلبند خود، یک انسان بالغ هستید  و یکی از وظایف شما این است که برای کودک خود مرزها و محدودیت هایی قائل شوید. در غیر این صورت در آینده با خواسته هایی از سوی آن ها مواجه خواهید شد که هرچند برآورده کردنشان برای شما ناممکن باشد، باید به آن ها تن داده و اقدام به عملی کردن شان برای فرزند خود کنید، چرا که این کار بدل به وظیفه ای برای شما شده است.

«تمامی چیزهایی که در اختیار داری را من برای تو فراهم کرده ام»

البته که در این موضوع شکی نیست که تمامی متعلقات کودک شما توسط شما تهیه شده است و کودک شما قادر به خرید چیزی به تنهایی نیست، اما این را به خاطر داشته باشید که گفتن این مسئله و مطرح کردن این موضوع به هیچ وجه کار جالبی نیست و می تواند اثرات بسیار بد روانی به همراه داشته باشد. زمانی که شما این مسئله را مطرح می کنید، به مرور این ایده در ذهن کودک نقش می بندد که تمامی چیزهایی که اکنون در اختیار دارد و به آن ها وابسته شده و یا علاقه دارد، هر لحظه ممکن است از دستش خارج شده و توسط شما از او سلب شود، این مسئله می تواند سبب ایجاد یک احساس نا امنی در وجود کودک شود. در صورت تداوم و بدتر شدن اوضاع البته این احساس نا امنی بدل به ترس هم می تواند شود.

«تو تنبل هستی»

آیا ممکن است کودکان گاه به گاه رفتاری از خود نشان دهند که حاکی از تنبل بودن آن ها باشد و آیا این مسئله در میان کودکان متداول است؟ البته پاسخ این سؤال مثبت است. با این حال به خاطر داشته باشید که گوشزد کردن مدام این مسئله به کودکی که چنین رفتاری از خود نشان می دهد، به مرور این احساس را در او شکل می دهد که توان مقابله با این عادت رفتاری را در خود ندارد و کاری از دستش بر نمی آید. بهتر است به جای از کوره در رفتن، به عنوان انسانی بالغ به زمینه ها و پیش زمینه هایی بیندیشید که سبب شده کودک شما این رفتار بخصوص را از خود نشان دهد و در جهت بهبود وضعیت او تلاش کنید.

«غذایت را تا آخر بخور»

البته که هیچ پدر و مادری دوست ندارد اصراف کردن و هدر دادن غذایی که برای آن زحمت کشیده شده است را به کودک خود یاد بدهد و از این امر جلوگیری می کند. تنها این نکته را به خاطر داشته باشید که با مقرر کردن این قانون که در بشقاب کودک نباید چیزی باقی بماند، نمی توان به دست یافتن به این مهم کمک کرد. بدین ترتیب کودک شما تفاوت میان لذت بردن از غذا را با تمام کردن آن متوجه نخواهد شد و در آینده، در آن دسته از عادات رفتاری او که مربوط به غذا خوردن می شود، مشکلات زیادی پدید خواهد آمد.

«تو نتوانستی انتظار مرا برآورده کنی»

بدون شک زمان (و زمان هایی) فرا خواهد رسید که به عنوان والدین کودک خود از رفتار بخصوصی از آن ها به شما احساس نا امیدی دست خواهد داد و احساس خواهید کرد که این رفتار با آنچه که شما از او انتظار دارید همخوانی ندارد. تنها این را باید به خاطر داشت که همچون موارد متعدد قبلی این بار هم راه مقابله و حل کردن این معضل، گوشزد کردن آن به طور مستقیم نیست و اگر به کودک بگویید که انتظار بیشتری از او داشته اید، به هیچ وجه انگیزه ای برای بهتر شدن در اختیار او نخواهید گذاشت، حال اگر آن ها تمام تلاش خود را برای بر آورده کردن انتظار شما کرده باشند، این موضوع پیچیده تر نیز خواهد شد و بیشتر احساس ناراحتی خواهند کرد.

«چند بار باید یک حرف را تکرار کنم؟»

این که علی رغم گفتن چند باره شما، کودک باز هم به انجام کاری ادامه می دهد، دلیلی موجه دارد که بررسی و پیدا کردن آن به عهده شما است، اما بحث ما در این جا این نیست و قصد داریم این مطلب را مطرح کنیم که ادا کردن جمله ای که در عنوان این مورد آمده به هیچ وجه کار درستی نیست و نباید در چنین موقعیتی به عنوان والدین کنترل خود را از دست دهید، چراکه این امر در کودکان بسیار عادی است و آن ها علاقه دارند به این که آزاد باشند و هر کاری که دوست دارند انجام دهند. در واقع این جمله تأثیری به مراتب بد تر از آنچه می اندیشید بر روح و روان کودک خواهد داشت و در آینده مشکلات زیادی برای او پدید خواهد آورد.

«تو قدر زحماتی که برایت کشیده ام را نمی دانی»

اگر سرپرستی کودکی را به عهده داشته باشید، به احتمال غریب به یقین در موقعیت های بسیاری قرار گرفته اید که در آن کودک شما فراموش کرده از شما «تشکر» کند و یا اینکه از شما «خواهش» کند. با این حال این را به خاطر داشته باشید که اطلاق واژه «قدر نشناس» به آن ها تأثیر بسیار بدی روی آن ها خواهد گذاشت. با گفتن این کلمه نه تنها راهکاری برای بهتر شدن به آن ها نخواهید داد، بلکه کودک شما احساس بدی راجع به خود پیدا خواهد کرد که می تواند به مرور زمینه ساز مسائل پیچیده تری نیز شود. به جای این گونه واژه ها به کودک خود بیاموزید که دانستن قدر زحمات دیگران دقیقاً به چه معنا است و به چه علتی اینکار مهم است. در ضمن فراموش نکنید که شیوه تشکر کردن از زحمات دیگران را نیز باید به او آموزش دهید.

«تو خیلی زیبا هستی»

تحسین زیبایی و ظاهر کودکان، مسئله ای است که می تواند گاهی دردسر ساز شود. البته کسی منکر این نیست که در جامعه ای که زیبایی و ظاهر بدل به یکی از مهمترین ملاک های سنجش انسان شده است، تعریف نکردن از ظاهر کودکتان کمی غیر واقعی و نا ممکن به نظر می رسد، اما با گفتن این که از همه زیبا تر هستند و خیلی زیبا هستند، برای آن ها استاندارد هایی به وجود می آورید که دست یابی به آن ها برایشان بسیار دشوار خواهد بود و زندگی به کامشان تلخ خواهد شد. مشکل دیگری که در اثر تداوم گفتن این نکته به کودک پیش می آید، اهمیت بیش از اندازه ای است که ظاهر برایش پیدا خواهد کرد.

«تو دیگر بزرگ شده ای»

این جمله بیشتر در مواقعی از سمت شما گفته می شود که بسیار خسته و آزرده هستید و حوصله چیزی را ندارید، اما زمانی که رفتار بخصوصی از کودک سر می زند و  این که به او بگویید «تو دیگر بزرگ شده ای» تغییری در رفتار آن ها به وجود نخواهد آورد. کودکان بسیار احساساتی هستند و دقیقاً همچون انسان های مسن و بالغ، گاه به گاه کنترل کامل خود بر احساساتشان را از دست می دهند و در نتیجه همین موضوع است که رفتاری ناپخته از آن ها سر می زند. به جای گفتن این گونه جملات بهتر است که شروع به صحبت کردن با فرزند خود کنید و از او بپرسید که به چه علتی این گونه احساسی به او دست داده است. با فهمیدن مسائلی که زمینه ساز به وجود آمدن این احساس شده است، می توانید به او کمک کنید رفتاری بخصوص را که به نظر ناپخته می آید در او متوقف کرده و به بزرگ تر شدن او کمکی کرده باشید.

«بهتر از این هم می توانستی این کار را انجام دهی»

تصور اینکه کودک شما همیشه کاری که به او سپرده می شود را به بهترین شکل ممکن به انجام برساند، بسیار شیرین و لذت بخش است. البته اگر تجربه سرپرستی از کودکی را داشته باشید، خواهید دانست که چنین چیزی در حقیقت امکان پذیر نیست و اشتباه برای کودکان اجتناب ناپذیر است. گاهی اوقات این مسئله رخ می دهد که کودکی، با وجود اینکه تمامی تلاش خود را به کار می بندد، قادر به بر آورده کردن انتظار دیگران و انجام کار به نحوی که از او خواسته شده است نمی باشد و نکته مهم زمانی که چنین اتفاقی رخ می دهد این است که والدین در این زمان کودک خود را درک کرده و برخورد مناسبی با او داشته باشند.

«با تمرین کردن است که می توانی بهتر باشی»

این جمله تقریباً مفهومی مشابه با جمله «بهتر از این هم می توانستی این کار را انجام دهی» دارد و همان را به ذهن متبادر می کند، چراکه در هر دو مورد از کودک چیزی خواسته می شود و انتظاری از او می رود که غیر واقعی و نشدنی است. البته در این گفته شکی نیست که با تمرین کردن کاری، به مرور در انجام آن پیشرفت حاصل خواهد شد و کودک بهتر قادر به انجام آن خواهد شد، اما مطمئن باشید اگر کودک خود را به زور مجبور کنید برای مدتی طولانی با ویالون خود تمرین کند، تا جایی که انگشتش شروع به خون ریزی کند و قرمز شود، یک آهنگساز نابغه از او نخواهید ساخت. کودکان دوست دارند از کاری که انجام می دهند لذت ببرند.ترجمه  itrans.ir

این مقاله ادامه دارد...

در سیارک بخوانیم:

کودک بیش فعال

درمان اختلال «کم توجهی - بیش فعالی» بدون دارو

همه چیز درباره اختلال بیش فعالی یا ADHD

تمرین شناختی خودآموز به کودکان تکانشی یا بیش فعال 

ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان 

کودک عصبانی و پرخاشگر بخش اول 

راهنمای تربیت کودک(بخش هفتم) 

روانشناسی نقاشی کودکان  

نظرات

در ادامه بخوانید...

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش سوم

در

«من از دست تو عصبانی هستم»

بله این حقیقتی است که گاه به گاه، والدین به شدت از دست کودکان خود عصبانی شده و به تنگ می آیند، خصوصاً اگر این کودکان انرژی بیش از اندازه ای داشته باشند و حتی فرا تر از آن دچار پیش فعالی باشند. با این حال، اگر سرپرستی از کودکی را به عهده دارد، این نکته مهم را همیشه باید به خاطر داشته باشید که هیچ کدام از این رفتار ها دلیلی بر آن نمیشود که به کودک خود بگویید که از دستش کلافه و عصبانی شده اید و این گونه جمله ها تأثیر بسیار بدی بر روح و روان کودک خواهد داشت. اگر بخواهیم توضیحی دقیق تر از چگونگی حالت روحی کودکی که چنین جملاتی را می شنود در اختیار شما بگذاریم، باید بگوییم که زمانی که کودک چنین جمله ای را می شنود خود را در قبال احساس ناراحتی بزرگ تر ها مسئول می داند و این به هیچ وجه چیزی نیست که یک کودک از نظر احساسی توان تحمل آن را داشته باشد. برای جلوگیری از پیش آمد کردن چنین احساساتی در کودک خود که در بلند-مدت اثرات زیان باری رو او خواهد داشت، بهتر است و توصیه می شود که به صورت مستقیم از به کار بردن چنین جملاتی پرهیز کرده و در مواجه با چنین موقعیتی خود را کنترل کنید. بهتر آن است که به صورت منطقی و به عنوان یک فرد بالغ، با آرامش با کودک خود صحبت کنید و دقیقاً برایش توضیح دهید که به خاطر یک رفتار بخصوص کودک چه احساسی به شما دست می دهد. تنها بدین گونه است که قادر خواهید بود به نتیجه ای قابل استناد رسیده و به مرور زمان یک شرایط آرامش بخش را در رابطه تان پدید آورید.

«من حاضرم برای تو هر کاری انجام دهم»

حتی اگر شما به عنوان پدر یا مادر، تمامی تمرکز و وقت خود را صرف کودک خود کنید و به اندازه ای به او علاقه مند باشید که تمامی فعالیت های خود در روز را با این انگیزه انجام دهید که امکانات لازم برای پیشرفت کودک خود را فراهم کنید، تجربه ثابت کرده است که حتی چنین انسانی نیز حاضر و قادر به انجام هر کاری برای کودک خود نیست. متأسفانه گفتن چنین جملاتی به کودکان (علی رغم نیت خیری که والدین از ادای چنین جملاتی دارند) به مرور زمان باعث می شود که احساس دین به شما پیدا کنند و این موجب می شود کمی در برقراری ارتباط با شما محافظه کارانه تر رفتار کنند و در کنار این کمی احساس آزرده خاطر بودن نیز پیدا خواهند کرد. پس فراموش نکنید که با وجود اینکه عشق و علاقه چیز بسیار خوبی است، افراط در عشق ورزیدن می تواند اثرات منفی داشته باشد.

«من عصبانی نیستم، فقط تو مرا نا امید کرده ای»

این که به خاطر رفتاری که از کودکی سر زده و از نتیجه ای که به دست آمده است، احساس نا امیدی پیدا کنید و شرایط آن گونه که انتظار داشتید، پیش نرفته باشد، کاملاً طبیعی است و برای هر خانواده و میان هر کودک و پدر و مادری ممکن است پیش بیاید. نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که برخی والدین هستند که فکر می کنند، به جای گفتن اینکه از دست کودک خود عصبانی هستند، می توانند بگویند به خاطر کاری که از کودکشان سر زده است، احساس نا امیدی می کنند و فکر می کنند این جمله بار منفی کمتری دارد، این در حالی است که تفاوت چندانی در حقیقت میان این دو جمله وجود ندارد و در هر دو صورت با ادای این جملات راهکاری برای بهتر بودن در اختیار کودک خود نمی گذارید و تنها اتفاقی که در این میان می افتد این است که کودک همانند مورد قبلی، در مورد احساس بد شما، احساس مسئولیت پیدا می کند و خود را مقصر حال بد شما می داند و این به هیچ وجه برای کودکی کم سن و سال خوب نیست.

«تو داری این کار را اشتباه انجام می دهی»

کاملاً مسلم است که والدین با تمام وجود دوست دارند که کودکشان همه کارهایی که به او محول می شود را به درستی انجام دهد، چراکه در این صورت در آینده نیز می تواند در شغل خود موفق بوده و مراتب پیشرفت را ساده تر پشت سر بگذارد. تنها این نکته را باید به خاطر داشت که اینکه به سادگی به آن ها بگوییم که کاری که بهشان محول شده را اشتباه انجام می دهند، دردی را دوا نخواهد کرد و کمک حال آن ها نخواهد بود. نکته مهم تر در این خصوص این است که اگر واقعاً قصد دارید کودکتان کاری را به درستی یاد بگیرد، بهترین کار این است که اجازه دهید مرتب کاری را انجام دهد و اگر اشتباه کرد، به رویش نیاورید. در حقیقت همین آزمون و خطا است که سبب می شود کودک به مرور زمان در کاری که انجام می دهد پیشرفت کرده و در نهایت به خوبی از پس انجام آن بر بیاید. بنابر این بهتر است به کودک خود فشار نیاورید و شرایط را تحت کنترل بگیرید. اگر قادر به کنترل خود نیستید، می توانید برای مدت زمانی که کودک در حال انجام کاری است از او فاصله بگیرید و او را به حال خود بگذارید.

«آیا به نظر تو من چاق هستم؟»

بسیاری از ذهنیاتی که در خصوص غذا و نیز وضعیت جسمانی و فیزیکی در ذهن شکل می گیرد، از همان اوان کودکی شروع می شود و در ذهن نقش می بندد و این ذهینات بیشترین تأثیرش را از مسائلی که پدر و مادر، خواسته و یا نا خواسته به کودک خود القاء می کنند، می گیرد. زمانی که شما از کودک خود سوال می کنید که آیا چاق هستید یا نه، در واقع به وضوح و به طور غیر مستقیم به کودک خود می گویید که چاق بودن بسیار بد است و اگر چاق باشی با مشکل مواجه خواهی شد، از سوی دیگر اما شما به دنبال گرفتن تأیید کودک خود هستید و این دو مسئله در بلند مدت هم برای کودک و هم برای والدین، می تواند مشکلات روحی و روانی بدی در پی داشت باشد.

«به نظر می رسد از چیزی خجالت می کشی؟ »

صرف نظر از اینکه چگونه پدر و مادری هستید و یا اینکه چه رفتاری در مواجه با حالات مختلف کودک خود در پیش می گیرید، گاه به گاه، فرزند شما دچار احساس خجالت زدگی خواهد شد و این امر اجتناب ناپذیر است. تنها در این مورد ذکر این نکته حائز اهیمت است که اگر به جای اینکه به سادگی و با زبانی مستقیم از او بخواهید که برای شما توضیح دهد که چه رفتاری انجام داده است که سبب شده حالا این احساس را داشته باشد و پس از شنیدن توضیحاتش، راه حلی برای او ارائه دهید، مرتب به او گوشزد کنید که خجالت می کشد و به گونه ای این احساسش را به رخش بکشید بدون اینکه توضیحی از او بخواهید، در نهایت این رفتار شما سبب خواهد شد که احساس بدی نسبت به شما پیدا کنند و در آینده نیز احتمال بروز رفتار های نا به هنجار از آن ها افزایش پیدا خواهد کرد.

«به این خاطر که من می گم»

البته که توضیح دادن دوباره و دوباره یک مسئله به کودک می تواند سبب آزردگی خاطر شود و پدر یا مادر را از کوره به در کند. اما جدای از این نکته، گفتن اینکه در مسئله ای حق با شما است، بدون اینکه توضیح قانع کننده ای برای کودک خود ارائه دهید، سبب می شود کودک دچار نوعی سردر گمی شده و در حقیقت قادر نخواهد بود قوانینی که شما وضع می کنید را دنبال کرده و صحبت های تان را بپذیرد. برخی والدین نگاهی به کودک خود دارند که انگار چون کودک هستند نیازی به توضیح دادن دلیل واقعه یا قانونی به آن ها نمی بینند و هنوز سنشان به قدری بالا نرفته است که نیازی به دادن به این گونه توضیحات باشد و در نهایت باید بی چون و چرا هر چیزی که به آن ها گفته می شود را بپذیرند. شاید حتی نیازی به گفتن این نکته نباشد که این رویکرد به هیچ وجه مناسب نیست و سبب ایجاد شکاف و دوری پدر و مادر از کودک می شود. توصیه می شود هر زمانی که مناسب بود و با کودک خود تنها بودید، به صورت کاملاً منطقی و کامل برایش توضیح بدهید که دلیل شما از وضع قانونی بخصوص چه بوده است.

«آروم باش»

زمانی که شما با شخصی مواجه می شوید که به اصطلاح از کوره در رفته و ناراحت است، کاملاً عادی است که تلاش کنید او را آرام کرده و از تنش حاکم بر احساساتش کم کنید. خبر بد برای والدین عزیز این است که اکتفا به جمله «آروم باش» و سایر جملات این چنینی، نقشی در کاهش تنش ایفا نخواهد کرد. نه تنها اینگونه نخواهد بود، بلکه در بسیاری از موارد، اوضاع از آنچه که هست، بدتر نیز خواهد شد. راهکاری که در این مورد پیشنهاد می شود کمی عملی کردنش مشکل و دشوار خواهد بود. تنها کاری که از والدین در این خصوص ساخته است، این است که سعی کنند کاملا منطقی برخورد کرده و کودک خود را آرام کنند و با شوخی و خنده حتی، از او بخواهند در رابطه با آن چه سبب عصبانیتش شده است توضیح دهد. در غیر این صورتو اگر شرایط بدتر از آن است که فکر می کنید، بهتر است کمی صبر کرده تا کودک آرام تر شده و برای صحبت کردن آماده شده باشد.

 مسئله ای را گوشزد می کنم که سبب گریه کردن تو شود

بر هیچ کس پوشیده نسیت که به عهده گرفتن سرپرستی کودکان و تبدیل شدن به پدر و مادری و ظیفه شناس بسیار دشوار است و به مرور زمان، انسان را بسیار خسته می کند. در هر صورت و در هر شرایطی که هستید گفتن این جمله به کودک که باعث گریه کردن او خواهید شد به نوعی از رفتار های مخرب و نوعی سوء اسفاده به شمار می رود، به همین خاطر است که به هیچ وجه از این گونه جملات نباید استفاده کرد و کنترل اعصاب، یکی از مهمترین وظایف والدین است، چراکه کودکان به هر آن چه به آن ها گفته می شود و هر رفتاری که با آن ها می شود، برای مدت ها می اندیشند و به مرور احساساتی از قبیل خشم و نفرت در آن ها پدید آمده و رو به انزوا می نهند.

«تو کاملاً شبیه به پدرت/مادرت هستی»

مطمئنا هیچ چیز خوشایندی در مشکلاتی که میان زن و شوهر پدید می آید وجود ندارد و بحث هایی که در این موارد پدید می آید می تواند تنش زا باشد و سبب ناراحتی شود که البته رخ داد اینگونه بحث ها، گاه به گاه، اجتناب ناپذیر است. حال اگر این گونه مشکلات تداوم پیدا کند، به مرور احساس بدی نسبت به زن/مرد در ذهن همسر شکل می گیرد. این نکته را به خاطر داشته باشید که زمانی که کودک شروع به ادای صحبت هایی می کند که شبیه به آنچه است که از همسر خود می شنیده اید، به هیچ وجه نباید به او بگویید که شبیه به مادر/پدرش صحبت می کند، چراکه علاوه بر اینکه ذهنیت بدی نسبت به خود و مادر/پدرش پیدا خواهد کرد، از دست شما هم ناراحت خواهد شد و تنش های میان افراد خانواده با اینگونه جملات و رفتار ها به مرور بیشتر خواهد شد.

«ای کاش هرگز به دنیا نیامده بودی»

صرف نظر از اینکه در چه شرایط روحی ای به سر می برید و یا مشکلات اقتصادی تا چه حد گریبان گیر شما شده و اوضاع زندگی تان را آشفته کرده است، در هیچ شرایط و موقعیتی نباید به خود اجازه استفاده از این جمله را بدهید و آرزو کنید که هرگز کودک تان به دنیا نیامده بود. «ای کاش هرگز به دنیا نیامده بودی» به عقیده مشاور و متخصص روابط خانوادگی، کوئنگ، جمله ای است که تحت هیچ شرایطی اجازه کاربرد آن برای والدین وجود ندارد. به بخشی از نظر کوئنگ در این خصوص اشاره می کنیم. او در این باره گفت: «من کسانی را می شناسم که به من مراجعه کرده بودند و شنیدن این جمله باعث شده بود که تا مدت های طولانی، احساس ترس در وجود آن ها نهادینه شود». زمانی که اوضاع روحی و روانی شما به گونه ای است که احساس می کنید، امکان استفاده و کاربرد چنین جملاتی از سمت شما وجود دارد، بهترین راهکار این است که سریعاً خود را از محلی که کودک تان در آن حضور دارد دور کنید، برای مثال به اتاق خود بروید و کمی نفس عمیق بکشید و زمانی که احساس کردید که آرام تر شده اید، باز گردید و با کودک خود به گونه ای صحبت کنید که چنین اثرات مخربی برای او به همراه نداشته باشد.ترجمه  itrans.ir

در سیارک بخوانیم:

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش اول 

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش دوم 

درمان اختلال «کم توجهی - بیش فعالی» بدون دارو

همه چیز درباره اختلال بیش فعالی یا ADHD

تمرین شناختی خودآموز به کودکان تکانشی یا بیش فعال 

ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان 

کودک عصبانی و پرخاشگر بخش اول 

راهنمای تربیت کودک(بخش هفتم) 

روانشناسی نقاشی کودکان 

کودک بیش فعال

نظرات

در ادامه بخوانید...