مدیریت درد مربوط به کار گردن و شانه

در


در جامعه مدرن، استفاده از کامپیوتر در کار متداول شده است و به محیط‌های خانه و مدرسه نفوذ کرده است. برآورد می‌شود که 90% کارمندان هر روز از کامپیوتر استفاده می‌کنند که 40% آن‌ها حداقل 4 ساعت در روز از کامپیوتر استفاده می‌کنند. این استفاده فشرده می‌تواند خطر اختلالات اسکلتی عضلانی را افزایش دهد و در ضمن شیوع اختلالات مربوط به کار گردن و شانه در بین کارمندان در طول چند دهه گذشته افزایش قابل‌ملاحظه‌ای یافته است. از جمله عواملی که روی این اختلالات تأثیر می‌گذارند، فعالیت پایدار و زیاد عضلات تثبیت‌کننده مثل تراپزیوس در حفظ طولانی پوسچر ایستا است .
گرچه مقالات تحقیقاتی  تأثیر مثبت تمرین ورزشی و فعالیت بدنی را در مدیریت اختلالات اسکلتی-عضلانی تائید کرده‌اند، اما مکانیسم آن هنوز مشخص نشده است. کار طولانی با کامپیوتر ممکن است موجب تنش عضله ایستا شود و ممکن است موجب خستگی یا بار اضافی روی عضلات پوسچر شود و درنهایت موجب درد و تغییرات مخرب در این عضلات شود. اگر این عامل اصلی درد مربوط به کار شانه و گردن باشد، پس ورزش یا فعالیت بدنی منظم باید به تسکین درد از طریق کاهش تنش عضله ایستا کمک کند. اما بسیاری از افراد تمایل دارند که عادت پوسچر بسیار ثابت داشته باشند و ممکن است که بعد از انجام ورزش، کار را با همان پوسچر ایستا و تنش عضله از سر بگیرند. کار در آزمایشگاه نشان داده است که به‌محض این‌که کارکنان دست‌های خود را روی صفحه‌کلید قرار می‌دهند، حتی قبل از شروع کار، سطوح بالای فعالیت عضله تراپزیوس تحریک می‌شود. این نتایج نشان می‌دهند که الگوی کنترل حرکتی ناسازگار عادتی، مکانیسم مهمی است که به ایجاد اختلالات اسکلتی عضلانی مربوط به کار (WMSDs) کمک می‌کند.
مطالعات اخیر دریافته‌اند که بیوفیدبک می‌تواند برای کاهش تنش، به‌منظور درمان WMSDs استفاده شوند. چند مطالعه تأثیر مداخله بیوفیدبک را برای تغییر فعالیت عضله در کارکنان اداری و تأثیر روی علائم آن‌ها بررسی کرده‌اند . هرمنس و همکاران  یک سیستم بیوفیدبک را بر اساس نظریه سیندرلا ایجاد کرده‌اند که پیشنهاد می‌کند درد به‌وسیله استفاده بیش از واحدهای حرکتی کم آستانه ایجاد می‌شود. آن‌ها یک دستگاه بیوفیدبک طراحی کردند که زمانی که فعالیت تراپزیوس فوقانی (UT) بالاتر از آستانه از قبل تعیین شده باشد، سیگنال‌های فیدبک ایجاد می‌کند. در مطالعه آنان، آموزش بیوفیدبک به مدت 4 هفته (تا 8 ساعت در روز) کاهش قابل‌توجهی در علائم ایجاد کرد؛ هرچند تأثیرات به شکل معنی‌دار بهتر از آموزش ارگونومیک معمولی نبود. فاسوت و همکاران کاربران کامپیوتر را با استفاده از یک پروتکل آموزش بیوفیدبک به نام آموزش درمانی عضله به مدت 6 هفته آموزش دادند. آن‌ها کاهش قابل‌ملاحظه‌ای در فعالیت عضله تراپزیوس و ساعد و نیز کاهش قابل‌ملاحظه‌ای در علائم بعد از 18 و 32 هفته گزارش کردند . این آموزش پیشنهاد می‌کند که هوشیاری تعادل و تنظیم موقعیت بدن (proprioceptive awareness) و توانایی تنظیم عضلات ابتدا در انجام تکلیف (task) نمونه و سپس در تکلیف کار پیچیده‌تر، افزایش می یابد.
تحقیقات کمی وجود دارند که مستقیماً تأثیرات بیوفیدبک را با تأثیرات روش‌های معمولی فیزیوتراپی از قبیل ورزش فعال و درمان منفعل مقایسه کرده‌اند. به‌طور معمول، فیزیوتراپی منفعل مستلزم تحریک الکتریکی و یا گرما درمانی برای تسکین علائم در بیماران مبتلا به درد گردن و یا شانه است. تحریک الکتریکی زیرپوستی نشان داده است که در تسکین درد اسکلتی عضلانی مؤثر است؛ اما مشخص نیست که آیا تنش عضلانی عادتی در طول کار، نیز می‌تواند از طریق درمان تسکین درد اصلاح شود. زمانی که بیماران از تسکین موقت علائم از طریق درمان منفعل رضایت دارند، اما اگر عادت فعال‌سازی پوسچر یا عضله اصلاح نشود، بیشتر اوقات مشکل عود خواهد کرد. بنابراین، آموزش بیماران برای اصلاح پوسچر نامناسب و کنترل عضلات در طول تکلیف کار عملی، بسیار مهم است.
چند گزارش آزمایش‌های کنترل‌شده تصادفی (RCTs)، تأثیر ورزش را با درمان دستی ، تمرین قدرت  و آموزش ، با درجات مختلف اثربخشی برای ورزش‌درمانی و روش‌های الکتریکی، مقایسه کرده‌اند. اما در بیشتر مطالعات، شاخص نتیجه، درد است و هیچ ارزیابی از تأثیرات مداخلات مختلف روی مکانیسم کنترل حرکتی در طول وظایف عملکردی وجود ندارد. ارزیابی تأثیرات درمان روی مکانیسم کنترل حرکتی، می‌تواند موضوع مهمی در طراحی مداخلات درمانی مؤثر باشد؛ زیرا مشکلات اسکلتی عضلانی می‌توانند از عادت کار به وجود بیایند.

این مقاله علمی ادامه دارد...................  (سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

روش‌های تمدد اعصاب

در

(سیارک)در این پست تصمیم دارم به روش های تمدد اعصاب که عبارت‌اند از مدیتیشن، آموزش اتوژن، تمدد اعصاب مترقی، بیوفیدبک، یوگا و غیره بپردازم . سعی دارم که توصیف هرکدام از این روش‌ها، توصیف پیش‌زمینه‌ی ایجاد و توسعه‌ی تاریخی آن، نحوه‌ی انجام دادن آن و همچنین مزایای مرتبط با هر روش را ارائه دهم. به یاد داشته باشید که این روش‌های تمدد اعصاب بخشی از برنامه‌ی کلی مدیریت استرس هستند. روش‌های تمدد اعصاب به سطح برانگیختگی روحی بر اساس مدل استرس بستگی دارد و به‌عنوان مداخله‌هایی بین استرس، بیماری و ناخوشی مطرح می‌گردد. با توجه به اینکه شما هرکدام از این روش‌ها را یاد خواهید گرفت، دو دیدگاه اضافی باید مطرح شوند.

گام اول: احتیاط‌های مرتبط با زمینه‌ی پزشکی

در وهله‌ی اول، روش‌های تمدد اعصاب می‌توانند منجر به تغییرات جسمی گردند. ما پیش‌تر دیدیم که واکنش مرتبط با تمدد اعصاب یک حالت متابولیسمی آهسته است که در آن فشارخون، ضربان قلب، تنش ماهیچه‌ای و کلسترول در سطح پایینی قرار می‌گیرند و در این زمینه دیگر پارامترهای جسمی نیز تحت تأثیر قرار خواهند گرفت. آن دسته از شما که از روش‌های تمدد اعصاب استفاده می‌کنید که به این دلیل طراحی‌شده‌اند تا بر عوامل جسمی تأثیر داشته باشند، اگر در این روند دخالتی به‌طور فعال حضورداشته باشید، این تأثیر می‌تواند در سطح بالایی قرار داشته باشد. برای مثال فردی با فشارخون بالا که از روش تمدد اعصاب استفاده می‌کند تا فشارخون خود را پایین آورد امکان دارد به دلیل آموزش نامناسب، در این فرایند زیاده‌روی کند و فشارخون خود را به میزان بسیار بیشتر تعدیل دهد که این امر می‌تواند منجر به روندهای درمانی بعد از فرایند تمدد اعصاب گردد. به خاطر این تغییرات در روندهای فیزیولوژیکی است که افراد خواهان انجام تمدد اعصاب هستند و افرادی که تحت روندهای درمانی هستند و یا دارو مصرف می‌کنند باید از متخصص درمانی خود که بر فرایند درمانی وی نظارت دارند به‌منظور انجام روندهای تمدد اعصاب اجازه بگیرند. به‌طور خاص، افرادی که مشکلات قلبی، صرع، فشارخون، دیابت و مشکلات روانی دارند باید برای آغاز فرایند تمدد اعصاب اجازه‌های پزشکی دریافت کنند.

گام دوم :آموزش روندهای تمدد اعصاب

در گام دوم، فرصت انجام و امتحان نمودن روش‌های مختلف تمدد اعصاب به این دلیل طراحی‌شده‌اند تا به شما کمک کنند تا روشی را انتخاب نمایید که آن را ترجیح می‌دهید و می‌توانید به‌صورت متناوب و دنباله‌دار از آن استفاده نمایید. به‌منظور سامان دادن به نحوه‌ی انتخاب این روش‌ها توسط شما و همچنین برای اینکه بتوانید تشخیص دهید کدام روش بهترین نتیجه را برای بدن و موقعیت شما دارد، از معیار درجه‌بندی ارزیابی آزمایشگاهی (Lab Assessment) استفاده کنید. این معیار ارزیابی در پایان هر فصل در خدمت شما قرار خواهد گرفت. هرچند ما تحقیقات جامعی نداریم که بر اساس آن‌ها یک روش مشخص تمدد اعصاب را در اختیار شما قرار دهیم، ولی در حین توصیه جهت انتخاب یک روش تمدد اعصاب، می‌توانیم زمینه‌های مختلفی را در نظر بگیریم که به‌واسطه‌ی آن شما بتوانید، حالت مخصوص و مناسب خود را برگزینید. برای مثال اگر شما یک مسئله‌ی ادراکی و شناختی دارید، مانند اضطراب اجتماعی و یا اعتمادبه‌نفس پایین، روش‌هایی که بتوانند بر روی ذهن شما تأکید داشته باشند، تأثیر خوبی ارائه خواهند دارد.

این روش‌ها، با نام روش‌های ذهن به ماهیچه شناخته می‌شوند و می‌توانند دربرگیرنده‌ی تمدد اعصاب و آموزش اتوژن (خودزا) باشند. در طرفی دیگر اگر شما دارای مشکلات فیزیکی هستید – مانند سردردهای ناشی از تنش و یا سندرم TMJ - روش‌هایی که بر بدن تمرکز دارند می‌توانند تأثیر بسیار خوبی داشته باشند. این روش‌های تمدد اعصاب با نام روش‌های ماهیچه به ذهن شناخته می‌شوند دربرگیرنده‌ی آرمیدگی تدریجی و یوگا هستند. معیار درجه‌بندی روش تمدد اعصاب باید به شما کمک کند تا بتوانید با آگاهی کامل تشخیص دهید که کدام روش می‌تواند با نیازهای شما همسو باشد.
به‌منظور استفاده از معیار ارزیابی و سنجش در ارزیابی‌های آزمایشگاهی، بهتر است که هر روش را حداقل به مدت یک هفته انجام دهید (طولانی‌تر، بهتر). حالات درونی شما می‌توانند هرروز تغییر کنند (برای مثال امکان دارد در اوقات مختلف روز، غذاهای مختلفی نیز بخورید) و همچنین محیط پیرامونی شما نیز هیچ‌گاه نمی‌تواند ثابت بماند (دما، صداها، کیفیت هوا)، بنابراین روند تمرینی یک‌روزه با یک‌روند تمرینی و تمرین یک‌روزه‌ی دیگر با روشی دیگر نمی‌تواند برای شما نتایج معتبر و مناسبی ارائه دهد. همچنین روند موردنظر را همان‌گونه که گفته‌شده باید انجام دهید – با موقعیت درست، توالی، زمان و نوع محیطی درست – و همچنین تمرین‌های ورزشی را با توصیه‌هایی که دریافت کرده‌اید همسو نمایید. بعد از بازه‌ی زمانی مناسب در راستای اجرای تمرین ، در معیار ارزیابی آزمایشگاهی به هرکدام از سؤال‌ها جواب دهید؛ سپس امتیازهای به دست آورده‌ی خود از هر جواب را جمع‌بندی کنید. هرچقدر امتیاز کلی کمتر باشد، روش تمدد اعصاب تناسب خوبی را باحالت کلی شما خواهد داشت.ادامه دارد.........ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

فیدبک شنوایی بالا در تایپ با صفحه کیبورد

در

تعداد کامپیوترهای مورد استفاده در ایالات‌متحده از 13 میلیون در 1980 به 129 میلیون در 1998 (سالنامه صنعت کامپیوتر 1999) افزایش یافته است. این افزایش در استفاده از کامپیوتر همراه با افزایش گزارش اختلالات اسکلتی عضلانی از جمله، سندروم تونل کارپال، التهاب تاندون، اپی کندیلیت و غیره همراه بوده است. تعداد کل موارد ثبت شده آسیب حرکات تکراری، از 34700 مورد در 1984 به 372300 مورد در 1999 افزایش یافته است که حدود 66% کل بیماری‌های محل کار را تشکیل می‌دهد که اختلالات تجمعی ناشی از تروما پرهزینه‌ترین و شدیدترین اختلالات هستند که در محیط کار اداری رخ می‌دهند . عوامل خطر اصلی ایجاد اختلالت تجمعی تروما در حین تایپ عبارت‌اند از نیرو، اعمال نیروی ایستا، تکرار تنش تماسی و پوسچر نامناسب .
محققان چندین مطالعه، نیروی تایپ کردن را بررسی کرده‌اند و دریافته‌اند که افراد بسیار محکم‌تر از مقدار لازم برای فعال‌سازی کلیدها، به آن ها ضربه می‌زنند . اوج نیروی تایپ در این مطالعات از 5/5 تا 3/9 برابر نیروی مورد نیاز برای فعال سازی متفاوت بودند. مطالعات قبلی نشان داده‌اند که مقدار ضربه بیش‌ازحد تا حدودی به‌وسیله نیروی فعال‌سازی تعیین می‌شود و نیروهای فعال‌سازی بیشتر، منجر به نیروهای تایپ بیشتر می‌شود. همچنین خصوصیات فیدبک صفحه‌کلید در تعیین سطح ضربه بیش‌ازحد، در طول تایپ مهم است .
از فیدبک الکترومیوگرافی (EMG) برای کاهش سطح EMG تا 31% در حین صحبت، در افراد دارای لکنت زبان  و سطح EMG تراپزیوس در حال نشسته 50%  استفاده شده است. از بیوفیدبک به عنوان ابزار آموزش برای کاهش تنش نوازندگان ویولون و ویولا  در طول کسب مهارت‌های ظریف حرکتی و در برخی موارد دیگر  استفاده شده است.
فیدبک نیرو قبلاً به بسیاری از طرح‌های صفحه‌کلید افزوده می‌شود. بر اساس تحقیق مونتی و همکاران در1986، استاندارد ANSI/HFS  اعلام می‌کند که «هشدار کلید از طریق فیدبک لامسه یا شنوایی یا هر دو انجام خواهد شد». تحقیق قبلی نشان می‌دهد که افراد می‌توانند با صفحه‌کلید buckling spring با نیروی کمتری نسبت به صفحه‌کلید لاستیکی برجسته (rubber dome) تایپ کنند. یکی از تفاوت‌های مهم این صفحه‌کلیدها، افت شدید نیرو و «کلیک» شنوایی بعد از فعال شدن صفحه‌کلید buckling spring است.
فیدبک را می‌توان سیستمی تصور کرد که اگر افراد به هدف مورد نظر رسیدند، به آن‌ها اطلاع می‌دهد. بنابراین، فیدبک شنوایی بالا را می‌توان بخشی از حلقه مستقیم فیزیولوژیکی تلقی کرد که هدف آن کمک به انجام رفتار حرکتی خاص است . بیوفیدبک و فیدبک نیرو را می‌توان برای رسیدن به کنترل روی مکانیسم فیدفوروارد استفاده کرد. به منظور داشتن فیدفوروارد، افراد به فیدبک کافی نیاز دارند. افزایش فیدبک در دسترس افراد از طریق بیوفیدبک یا فیدبک نیرو، مقدار اطلاعات در دسترس را برای مکانیسم فیدفوروارد افزایش می‌دهد.
فرض بر این است که فیدبک شنوایی بالا در طول تایپ کردن، می‌تواند به افراد در کاهش سطح ضربه بیش‌ازحد کمک کند. هدف این مطالعه تعیین تأثیرات کوتاه‌مدت و بلندمدت فیدبک شنوایی بالا روی کاهش نیروی و EMG تایپ در اکستانسور و فلکسور انگشت در حین تایپ بود. دو آزمایش انجام شد. آزمایش اول تأثیرات کوتاه‌مدت فیدبک نیرو و فیدبک EMG را روی تایپ کردن بررسی کرد. آزمایش دوم تأثیرات بلندمدت فیدبک نیرو را روی تایپ بررسی کرد. این مقاله ادامه دارد.............(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

اتروفیکاسیون آب

در


اتروفیکاسیون آب به غنی شدن آب های سطحی از عناصر غذائی گفته می شود که در دریاچه ها، خلیج ها، حوضچه های تثبیت و بعضی اوقات در رودخانه هایی که با سرعت کم در حرکت می باشند رخ می دهد. غنی شدن آب از مواد مغذی منجر به ازدیاد شدید و تجمع جلبک ها و گیاهان آبزی عالی تر به مقادیر بیش از حدی می گردد که سبب تغییرات نامطلوبی در کیفیت آب شده و می تواند به میزان قابل توجهی با مصرف منابع آب تداخل داشته باشد.
انباشت مفرط عناصر محلولی مانند فسفر، نیتروژن، سیلیکون و عناصر دیگر تولید زیست توده (بیوماس) اضافی را در جلبک ها تحریک می کند. این امر هنگامی که جلبک و بقایای آن به پایین فرو می روند، محتوای O2 کاهش می یابد و در نهایت در صورت غالب شدن شرایط غیرهوازی، افزایش متناظری را در ذخیره اکسیژن جهت تجزیة مواد آلی می طلبد. این امر حاکی از اتروفیکاسیون شدید بوده و ممکن است به مرگ جدی زندگی دریایی، انسداد و معابر آبی و کاهش عمده در ارزش املاک و مستغلات مناطق آسیب دیده منجر شود. در کشورهای توسعه یافته ای مانند آمریکا به واسطة کاربرد خیلی زیاد کودهای کشاورزی، بیش از 50 درصد چاه های روستائی و عمومی آلوده به نیتروژن -نیترات (NO3N) است. آلودگی از استاندارد آب آشامیدنی (10mgNO3/lit) تا 2 درصد تجاوز کرده است. دسته بندی :مقاله علمی

نظرات

در ادامه بخوانید...

جراحت های دندانی ترومایی در کودکان

در

رشته ی اندودنتیکس احیاکننده در دهه ی گذشته به شکل چشمگیری تکامل یافته است. اولین گزارش موردی رگ دار شدن مجدد در سال 2001، و نیز در پی آن یک گزارش دیگر در سال 2004، توجه اندودنتیستهای سراسر جهان را به خود جلب کرد. علاوه بر رفع التهاب بافت های اطراف دندان (پریودنتینت) آپیکال، شواهدی از رشد دائم ریشه و برقراری دوباره ی پاسخ های حیاتی نیز در این فرایند ها وجود داشت. برای اولین بار، نتایج بالینی موفق در بیماری دندان که بوسیله ی نکروز پالپ تشخیص داده شد بدون پرکردن کانال ریشه با ماده ای غیرفعال (گوتاپرکا) یا ماده ی بیوسرامیک (به عنوان مثال توده ی تری اکسید معدنی (MTA)) گزارش شدند. این نتایج نشان دهنده ی حرکت از فلسفه ی کلاسیک که در آن یک کانال ریشه حتما می بایست هنگام پاک کردن و ضدعفونی دندان برای رفع بیماری التهابات دندانی آپیکال بسته شود، و برقراری مجدد پاسخ های فیزیولوژیکی شبه پالپ نیز در فلسفه ی کلاسیک امکان پذیر بود. این مسئله یک تغییر مدل را که اندودنتیکس را به رشته های پزشکی احیاکننده و دندانپزشکی معرفی می کند بخوبی نشان می دهد. به یکباره یک پیکره ی قابل توجه از تحقیقات علوم پایه مرتبط با تولید عاج، رشد دندان، بیولوژی سلولهای بنیادی مزانشیمی توسط این رشته ی نوظهور اتخاذ شد و یک پایه و اساس را برای پیشرفت های بیشتر و انتقال آن به عملکرد های بالینی ارائه داده است. هدف اندودنتیکس احیاکننده استفاده از روش های مبتنی بر بیولوژی برای متوقف کردن بیماری، پیشگیری از عود مجدد هنگام ترمیم یا جایگزینی قسمت های آسیب دیده ی ترکیب عاج پالپ می باشد. بنابراین، اندودنتیکس احیاکننده هم شامل درمان های حیاتی و هم شامل درمان های غیرحیاتی پالپ می باشد. اگرچه هدف درمان های حیاتی پالپ، همانند روکش کردن مستقیم و غیرمستقیم پالپ، و روش های پالپوتومی حفظ و نگهداری سلامت پولپی در دندانهایی که در معرض ضربه (تروما)، پوسیدگی، فرایندهای ترمیمی، و ناهنجاریهای آناتومیک قرار دارند می باشد، درمان های غیرحیاتی شامل روش هایی می شوند که هدف آنها تشکیل مجدد یک بافت حیاتی جدید برای جایگزینی پالپ دندانی ازبین رفته جهت نکروز آبگونه سازی بعد از عفونت می باشد. اصطلاحات متعددی برای این فرایندها ابداع شده اند که برخی از آنها شامل "رگ دار شدن مجدد"، "احیای مجدد" و " maturogenesis" می باشند. به هر حال، برای مطالعه ی حاضر، ما بر روی درمان های پالپ غیرحیاتی تمرکز می کنیم در مجموع از اصطلاح فرایندهای اندودنتیک احیا کننده (REPها) استفاده می کنیم.

رشد دندان یک فرایند اندام زایی پیچیده و طولانی مدت است که پس از زایمان شکل می گیرد. رشد کامل یک دندان ممکن است سه سال پس از جوانه زدن صورت گیرد و ریشه ی آن کامل می شود. رویش دندانهای در حال رشد در معرض التهاب پولپی و نکروز ناشی از ضربه (تروما)، پوسیدگی، ناهنجاری های رشد دندانی همچون بیرون افتادگی قسمتی از دندان می باشد. از دست دادن یک دندان دائمی نارس در بیماران جوان در دوره ی دندان آوری می تواند زیانبار باشد، که منجر به از دست دادن کارایی؛ تغییر یافتن فک بالا و رشد استخوان فک پایین؛ تداخل آواها، تنفس،جویدن؛ و مسئله ی مهم دیگر تاثیر روانی زیان آور شدید بر روی بیماران جوان می شود. بعلاوه، ایمپلنت در بیمارانی که تحت رشد cranio skeletal هستند منع شده است، زیرا استفاده از ایمپلنت همراه با تداخل در رشد طبیعی دهانی صورتی می باشد. این دندانها در روش سنتی با روش های apexification با استفاده ی طولانی مدت از هیدروکسید کلسیم یا قرار دادن آنی یک پلاگ آپیکال توده ی تری اکسید معدنی (MTA) درمان می شدند. اگرچه این درمانها اغلب منجر به برطرف شدن علائم و نشانه های بیماری می شوند، اما فایده ی بسیار کمی برای رشد دائم ریشه ی دندان دارند، و دیواره های عاجی آنها باریک و شکننده باقی می مانند که باعث افزایش حساسیت آنها به شکستگی و بقای پایین آنها می شود. یک مطالعه که به ارزیابی شکستگی های دندان پس از فرایندهای apexification دندان پیشین که جابجا شده اند پرداخته و به وضوح نشان داد که حداقل 28% و حداکثر 77% از دندانها دارای شکستگی طوق ریشه ی دندان بودند که علت آن میزان حداقلی عاج موجود در این ناحیه بود. بنابراین، پزشکان باید از تمام ابزارهای لازم برای حفظ دندان آوری طبیعی در دوران کودکی و سنین نوجوانی و با امیدواری فراتر از سنین بلوغ استفاده کنند. برای رسیدن به این هدف، هم درمان های پالپ حیاتی و هم درمان های احیا کننده ی پالپ غیر حیاتی باید در نظر گرفته شوند.

باید توجه داشت که اکثر،اما نه همه ی، موارد منتشر شده ی اندودنتیک احیا کننده نتایج درمان در دندان های نابالغ را با یک آپکس باز گزارش کرده اند. درجه ی شکل گیری ریشه و بلوغ دندان را می توان بطور گسترده بر اساس معیارهایی که قبلا معرفی شده اند دسته بندی کرد. این مواد یک مانع "منطقه امن" برای ماده ی ترمیمی مورد استفاده جهت بستن محفظه ی پالپ که معمولا برای بقا جداسازی سلول های بنیادی مضر است را ارائه می دهد. جالب است که گزارش های موردی وجود دارند مبنی بر این که REPها بدون استفاده از این مواد با نتایج بالینی قابل قبول اجرا شده اند. همانگونه که پیشتر گفته شد، استفاده از REPها در اندودونتیکس منحصر به دندان ها نابالغ نیست، زیرا مواردی منتشر شده اند که نتایج موفقیت آمیز در مراحل 5 و 6 بلوغ را گزارش می کنند.این مقاله علمی ادامه دارد............

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

آب خاکستری چیست

در

آب خاکستری، فاضلاب حاصل از دوش گرفتن، حمام کردن، وان ها، سینک آشپزخانه و رختشویی می باشد و 50 تا 80 درصد کل فاضلاب خانگی را دربرمی گیرد . ترکیب آب خاکستری بسته به عوامل زیادی مثل رفتار و فعالیت های ساکنان، درآمد، سن، محصولات استفاده شده، تأسیسات زیربنایی و دیگر عوامل، تغییر می کند. آب خاکستری بطور کلی کدورت بالا، فسفر، محتوای کمی از ذرات معلق جامد کل، روغن، چربی و میزان بالایی از مواد فعال سطحی را شامل می شود.
استفاده مجدد از آب خاکستری یک عمل مهم می باشد زیرا به کاهش تولید فاضلاب و نیاز به آب آشامیدنی برای اهدافی که به آب با کیفیت نیاز ندارند کمک می کند. در نتیجه، از طریق تولید کم فاضلاب، به بهبود سلامت محیطی، با کاهش اثرات محیطی مثل مصرف انرژی، آلودگی آب و زمین؛ به بهبود سلامت عمومی از طریق کاهش وقوع بیماریهای مرتبط با آب و کاهش تأسیسات زیرساخت مورد نیاز برای تصفیه خانه فاضلاب و لوله های فاضلاب، کمک می کند. علاوه براین، استفاده مجدد از آب می تواند افزایش آگاهی عمومی درباره حفاظت از آب و نگرانی های مدیریت فاضلاب را ارتقا دهد. در یک مطالعه برزیلی برآورد شد که استفاده مجدد از آب خاکستری می تواند 25 تا 30 درصد صرفه جویی اقتصادی درمصرف آب آشامیدنی در خانوار را موجب شود . آب خاکستری تصفیه شده می تواند برای اهداف غیرآشامیدنی مثل فلاش تانک، شستن وسایل نقلیه، رختشویخانه، آبیاری، مصارف صنعتی و غیره استفاده شود.
برخی فرایندهای تصفیه شیمیایی، فیزیکی و بیولوژیکی برای تصفیه آب خاکستری ارزیابی شده اند مثل: جذب سطحی بر کربن فعال، فیلتراسیون شنی، راکتور زیستی غشائی. با اینحال، فرایندهای فیزیکی دارای محدودیت هایی در عدم حذف ترکیبات محلول در غلظت های بالا دارند و تصفیه اولیه نیاز می باشد . فرایندهای شیمیایی کارایی پایینی در حذف COD، BOD و کدورت دارند و بنابراین در شرایط خاص در زمانیکه استانداردهای سخت و دقیقی برای استفاده مجدد وجود دارند، بکارگرفته می شوند . بنابراین، درحال حاضر، روندی جهت بکارگیری فرایندهای بیولوژیکی جهت تصفیه آب خاکستری وجود دارد.
افزایش تقاضای آب بعلت رشد نمایی جمعیت به ایده استفاده از فاضلاب بعنوان منبعی از آب منجر شده است. پیشرفت های وسیع فناوری در زمینه مهندسی فاضلاب صورت گرفته است که به جداسازی انواع مختلف مواد جامد از فاضلاب کمک می کنند. بنابراین شناسایی پتانسیل استفاده مجدد از انواع مختلف فاضلاب، تصفیه آنها در منبع و استفاده از آنها برای اهداف پرمنفعت مختلف را تسهیل می کند. آب خاکستری، مخلوطی از فاضلاب آشپزخانه، رختشویخانه و حمام، از این نوع منبع می باشد که بعلت داشتن محتوای کلیفرمی و آلی کمتر نسبت به فاضلاب مختلط می تواند تصفیه شود و برای اهدافی مثل آبیاری فضای سبز، کشاورزی، فلاش تانک توالت و تغذیه آبهای زیرزمینی مجدداً مورد استفاده قرار گیرد.
تصفیه نامتمرکز فاضلاب یا تصفیه فاضلاب در منبع برای کشوری که با کمبود آب برای مصارف آبی مختلف روبرو است، اهمیت می یابد. آب خاکستری هر نوع آب خانگی بدون مدفوع را شامل می شود. از اینرو، آب سینک آشپزخانه، حمام، وان های شستشو و ماشین های شستشو می توانند مجتمعاً آب خاکستری نامیده شوند. در مقابل آب توالت ها که ادرار و مدفوع را شامل می شوند معروف به آب سیاه می باشد. آب خاکستری حدود 55 تا 75 درصد کل فاضلاب خانگی را شامل می شود. در این زمینه، آب خاکستری پتانسیل خوبی برای استفاده مجدد دارد زیرا بدون کولیفرم های مدفوع می باشد و از اینرو می تواند بصورت جداگانه در خانه های انفرادی جمع آوری و تصفیه شود. درجه تصفیه استفاده از آن برای مصارف مختلف غیرآشامیدنی مثل آبیاری، فلاش تانک توالت یا تغذیه آب های زیرزمینی را تصمیم گیری می کند.
اصول وزارت محیط زیست و جنگل ها برای پاکسازی محیط زیست جهت پروژه های ساخت و ساز، تصفیه 100 درصدی آب خاکستری با جمع آوری آبهای خاکستری و سیاه در لوله های جداگانه و استفاده مجدد آنها برای آبیاری و فلاش تانک می باشد.
ویژگی های فاضلاب خاکستری تاحد زیادی در میان خانوارها بسته به عادات غذایی و استاندارد زندگی متغیر می باشد. فاضلاب آشپزخانه غنی از TSS، روغن، چربی و BOD می باشد ولی آب حمام و آب رختشویی، COD بیشتر، ترکیبات فسفری (عمدتاً غیرآلی به شکل فسفات) و زنوبیوتیک را نشان خواهند داد.
در مقابل، مواد مغذی در آب خاکستری بطور قابل مقایسه ای کمتر از ادرار می باشد و آب فلاش تانک در جریان آب سیاه تخلیه می شود.
 ویژگی های فاضلابی آب خاکستری تا حد زیادی از خانه ها تا مراکز اجتماعی و همچنین از یک مکان جغرافیایی به مکانی دیگر تغییر می کنندو روشن شد که pH در محدوده 8.1 6.3 می باشد . آب رختشویخانه از ماهیتی قلیایی تر برخوردار خواهد شد و در ترکیب با حجم بالای قابل مقایسه ای از آب حمام و آب آشپزخانه، pH بالاتر از این محدوده می رود. مواد جامد معلق با ذرات غذا، مو و مواد خاکی حاصل خواهند شد. BOD توسط لی و همکاران، در 2009 و سیمون جابورینگ، در2013 در محدوده 47 تا 466 میلی گرم بر لیتر گزارش شده است. BOD بالا حاصل فاضلاب آشپزخانه بعلت حضور ذرات مواد غذایی درحالیکه COD بالاتر حاصل از آب رختشویخانه و آب آشپزخانه بعلت مصرف مواد پاک کننده شیمیایی، مواد شوینده و صابونها می باشد. نسبت BOD به COD در محدوده 0.6 یافت شده است که نشان می دهد تکنیک های تصفیه بیولوژیکی مطلوب می باشد.بار باکتریایی بیماری زا در آب خاکستری کمتر خواهد بود اما گاهی باکتری های بیماری زا مثل سالمونلا و کمپیلوباکتر در فاضلاب آشپزخانه در طی درست کردن غذا وجود خواهند داشت. در ادامه این مقاله علمی به روش های تصفیه آب خاکستری می پردازد................(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

معماری چیست و چه بوده است؟

در

بر اساس سابقه تاریخی معماری، تاریخ معماری اجبارا باعث پیشرفت یا تقویت یک مفهوم تاریخی از معماری همراه با تعریف شرط های تاریخی از یک کمبود تاریخی معماری معاصر می شود .

چه چیزی از دانش کنونی ما درباره معماری به ما اجازه می دهد تا معماری را تاریخی بدانیم ؟

و مردم در گذشته (و ما اکنون) چه چیز را معماری می دانستند؟ در این زمینه ، موادی که توسط تاریخ های معماری به عنوان نوعی از اقتدار در برابر آنچه که پاسخ به نخستین سوال از این سوالات سنجیده می شود شناخته می شود. وسیله ای که بواسطه آن ، ماده مورد نظر به شکل آهنگین به شکل سوال دوم می رسد. لذا این سوالات که " معماری چیست" ؟ و " معماری چه بوده است" ؟ تاریخ دانان ، معماری را به مقاصد مختلفی رهنمون می کند. از آنجایی که تاریخدانان به این سوالات از طریق تحلیل و ارزیابی مواد خود می پردازند، همین مسئله ممکن است برای آنان نیز حادث باشد. رابطه تاریخ به شواهد، به عنوان مثال، به طور خاص در مورد "چگونگی" و "زمان 'ساخت یک ساختمان است ، که همراه با مسائلی از جمله " چه "(طبیعت مصنوع و اهمیت آن)، «چرا» (دلایل این طبیعت، نیت نویسنده، پیش شرط حاکم بر ظاهر و مسائل فنی) و "چه کسی" (در مورد ریشه های مصنوع هم به عنوان یک کار تالیفی وهم به عنوان یک کار خاص مورد توجه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و یا مذهبی).

مقاله علمی مفاهیم مدرن معماری 

 مقاله علمی ادبیات معماری معاصر 

با وجود برخی محدودیت ها، چنین پرسش هایی در انتزاع خود برای مسکن های پیش ساخته در کشورهای جنوب صحرای آفریقا به اندازه خانه های با شکوه انگلیسی خدمت می کنند. اما "چگونگی" تاریخ معماری به سرعت تبدیل سوال در مورد تعریف معماری از نظر آداب و رسوم، معیارهای زیبایی شناسی و محتوای نظری می شود. بحث در مورد مسئله وجود، واینکه چه چیزی می تواند معماری شناخته شود ، با اجماع در سال 1920 و بد از آن در1960 و سپس به طرز چشمگیری در پایان قرن بیستم تغییر کرد.
در نتیجه، در حال حاضر مورخان معماری ممکن است یک ساختمان را به راحتی پایان دادن به آن آغاز کنند و یا از ساختمان به طور کلی چشم پوشی کنند. "چگونه " و " چه زمانی" در حال حاضر ممکن است در رابطه با یک سند و یا موضوع پرسیده شود که این مسئله به عنوان موضوع تاریخ معماری در سال های 1960، 1970 و یا حتی 1980 غیر قابل تصور بوده است.
با توجه به این مشاهدات ، ما ممکن است به این نتیجه برسیم که شواهد تاریخی تکیه بر سوالات مفهومی و مسائل مورد اهمیت و توجه دارند که با توجه به این مسئله به سه دسته رویه ای، متنی و مفهومی تقسیم بندی می شوند که با هم تداخل دارند.
شواهد رویه ای ما را به حقایقی از هر موضوع داده شده رهنمون می کند: چگونه همه چیز از آغاز تا پایان به دست می آمد ، و چه کسی در هر مرحله از راه درگیر بوده است.
سوال از پرسنل نیز مربوط به شواهد متنی است، که موضوع تاریخی در تنظیمات گسترده تر خود قرار می دهد. اثبات زمان، توالی، محل، و همچنین چهره های درگیر و ارتباط آنها با دیگر چهره ها - کی، کجا و چه کسی - کمک می کند تا مورخان موضوع خود را به افراد دیگر و در نهایت، به شبکه گسترده تر از راویان گذشته تاریخی متصل کنند ،که همه مورخان معماری کار خود را توسط این فرایند اندازه گیری دیگران هم توسط آن ارزیابی می کنند.
دسته سوم، یعنی شواهد مفهومی، مربوط به نوع موادی که به سوال از صلاحیت در یک موضوع می پردازد می باشد. این اغلب غیر ممکن یا نامطلوب خواهد بود که همه اسناد، ساختمان ها و یا چاپ ها را به یک دسته بندی اختصاص دهیم. با این حال، صلاحیت های انضباطی در جستجوی تاریخ معماری، یک موقعیت (حتی ضمنی) در مورد چگونگی دسته بندی یک موضوع غیر متعارف و یا حاشیه ای را به ما ارائه می دهد که اهمیت گسترده ای برای این رشته دارد - و در نتیجه هر چیز را در زمانهای گوناگون و گفتمان در خصوص تاریخ معماری در جای خود قرار می دهد. استقرار شواهد در تعقیب سوالهای تاریخ نگارانه و یا حدت تاریخی ، سوالاتی در خصوص مسائل مفهومی در کنار روش و زمینه ها را ایجاد می کند.

شواهد و عمل مورخ معماری

یک سری از نمونه ها به ما اجازه می دهد تا ببینیم که این نقاط در عمل چگونه ممکن است به کار گرفته شوند. متخصصان در تاریخ آثار باستانی معماری، اسناد طراحی و ساخت و ساز، و نمایندگی های معماری، لازم است تا پیش بینی، مستند سازی یا نقد مطرح شده در طول سه دهه ی گسترده از بررسی در طیف وسیعی از شیوه های تحلیلی تاریخی و دیگر روش اقتباس شده را به منظور نفوذ عمیق تر به مسائل تاریخی نیاز داشته باشند. تکنیک ها و فن آوری های مناسب برای نقشه برداری، مهندسی و سایر زمینه ها نیازمند اندازه گیری دقیق همه ابعاد هستند، به عنوان مثال، برخی برای بررسی دقیق ساختمان ها و سایت های باستان شناسی مورد استفاده هستند – که البته کامل بودن دقت آنها نسبی است. مشکلات سده های گذشته مانند ابعاد ستون ها و نسبت آنها به نظریه ارتفاع ستونی و قطر باقی همچنان پابرجا و در نتیجه محل بحث است.
در این راستا، مقاله اخیر توسط متیو کوهن در JSAH اسناد نظرسنجی جدیدی از قربانگاه قدیمی کلیسای سن لورنزو (فلورانس، 9-1420) ارائه کرده است، که معمولا به عنوان سهم متعارف فیلیپو برونلسکی بر پایه و اساس فلورانس در معماری رنسانس در نظر گرفته می شود. کوهن انجام یک "مشاهده دقیق از ساختمان، ساخت یک مطالعه تازه از عناصر آن و سیستم متناسب با آن را به انجام رساند. او نقشه اندازه گیری و تجزیه و تحلیل گرافیکی را در کنار یک بحث تاریخی مربوط به تالیف ساختمان، که یافته های تجربی خود را برآن اساس نهاده بود ارائه کرد. او نتیجه گرفت که مسئولیت بخشی از طراحی سن لورنزو با جد برونلسکی، ماتئو دی بارتولومئو دولفی نی بوده است . تجزیه و تحلیل کوهن نشان می دهد که، همانقدر که سن لورنزو ممکن است به عنوان یک ساختمان منادی آغازی نو شناخته شود، باید آن را از نظر ترکیب قرن چهاردهم و روش های ساخت و ساز آن زمان که به قرن پانزدهم هم کشیده شدند نیز بررسی کرد، و در نتیجه از نظرسنت این قرون وسطی است که سایه های بلند بر روی رنسانس انداخته است. اگر بتوان این ساختمان را به عنوان بخشی از قرون وسطی درک کرد، این مسئله با دسته بندی و زمان شناسی رنسانس چه می کند؟ در نتیجه خود کوهن تنها تا آنجا پیش می رود که شناخت چنین پرسش هایی را در جزئی مهم در بررسی شواهد تاریخی معماری می داند. او مینویسد: «این یکپارچگی و رویکرد مبتنی بر مشاهدات به مطالعه تاریخ معماری است که پتانسیل افزودن به دانش جدید را نه تنها در زمینه اجزای معماری، بلکه در بسیاری از حیطه های دیگر نظریه های معماری ایجاد می کند.

اندازه گیری ابعاد و فاصله ستونی به خودی خود، منجر به دسته بندی «طبیعی» یک ساختمان چه در اواخر قرون وسطی و چه اوایل رنسانس نمی شود. قبل از اواسط قرن نوزدهم، ساختمان قرن پانزدهم رنسانس در نظر گرفته نمی شدند چرا که هنوز ابزار دسته بندی که توان این کار را داشته باشد به تاریخ فرهنگی معرفی نشده بود. مطالعه کوهن یادآوری ارزشمندی را ارائه می کند که وظیفه "قدیمی" درک گذشته از طریق مطالعه تجربی آثار باستانی به سختی تاکنون انجام شده است . مورخان می توانند داده های جدید را تفسیر و دوباره روابط تناسبی را در پرتو انواع دیگر دانش ها ازساختمان، و همچنین نحوه تهیه و طراحی و ساخت آن بدست بیاورند. این مطالعات ما را مجبور می کند که به طور مستمر به تجدید دسته بندی های گسترده از تاریخ معماری بپردازیم. به عنوان مثالدر رابطه با انواع ادله که در بخش قبلی در نظر گرفته شده، این مورد اندازه گیری های جدیدی را از ساختمان به عنوان شواهد رویه ای انجام می دهد، که در پرتو عوامل زمینه ای در نظر گرفته شده و آگاهی کاملی از مفاهیم مفهومی آن ارائه می کند.

مقاله کوهن، مساله چگونگی ارزیابی دوباره شواهد موجود را بررسی می کند (از طریق دوباره اندازه گیری در مطالعه او) و دسته بندی را مشخص می کند که بر تاریخنگاری کل دوره دلالت دارد. مثال بعدی ما مربوط به یک مشکل تخصصی در آثار پیرانسی است : چگونه و به چه منظور او طراحی اثر ودوت دی رم خود را طراحی کرد. (منتشر شده در 1748)
و اینکه چه وقت و چگونه او در طول زمان در آنها تجدید نظر کرده است. روبرتا باتالیا در اثر خود به نام مار و قلم، نشان می دهد که این پرسش ها ناشی از تقاضای مورخان برای کشف روش پیرانسی و آثار مادی آن در بشقاب های مسی وچاپ های ساخته شده از آن که او در آنها کار می کرد، است، مثال او یکی از مشکلات مشترک زمان شناسی است که توسط کشف یک نمونه جدید از یک سری مطرح شده ، که باید بر اساس تاریخ موجود حکاکی و همچنین بر اساس دانش تخصصی از آثار معماری و روش طراحی مورد بررسی قرار گیرد.این مقاله علمی ادامه دارد........  (سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...