مدیریت درد مربوط به کار گردن و شانه
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
در جامعه مدرن، استفاده از کامپیوتر در کار متداول شده است و به محیطهای خانه و مدرسه نفوذ کرده است. برآورد میشود که 90% کارمندان هر روز از کامپیوتر استفاده میکنند که 40% آنها حداقل 4 ساعت در روز از کامپیوتر استفاده میکنند. این استفاده فشرده میتواند خطر اختلالات اسکلتی عضلانی را افزایش دهد و در ضمن شیوع اختلالات مربوط به کار گردن و شانه در بین کارمندان در طول چند دهه گذشته افزایش قابلملاحظهای یافته است. از جمله عواملی که روی این اختلالات تأثیر میگذارند، فعالیت پایدار و زیاد عضلات تثبیتکننده مثل تراپزیوس در حفظ طولانی پوسچر ایستا است .
گرچه مقالات تحقیقاتی تأثیر مثبت تمرین ورزشی و فعالیت بدنی را در مدیریت اختلالات اسکلتی-عضلانی تائید کردهاند، اما مکانیسم آن هنوز مشخص نشده است. کار طولانی با کامپیوتر ممکن است موجب تنش عضله ایستا شود و ممکن است موجب خستگی یا بار اضافی روی عضلات پوسچر شود و درنهایت موجب درد و تغییرات مخرب در این عضلات شود. اگر این عامل اصلی درد مربوط به کار شانه و گردن باشد، پس ورزش یا فعالیت بدنی منظم باید به تسکین درد از طریق کاهش تنش عضله ایستا کمک کند. اما بسیاری از افراد تمایل دارند که عادت پوسچر بسیار ثابت داشته باشند و ممکن است که بعد از انجام ورزش، کار را با همان پوسچر ایستا و تنش عضله از سر بگیرند. کار در آزمایشگاه نشان داده است که بهمحض اینکه کارکنان دستهای خود را روی صفحهکلید قرار میدهند، حتی قبل از شروع کار، سطوح بالای فعالیت عضله تراپزیوس تحریک میشود. این نتایج نشان میدهند که الگوی کنترل حرکتی ناسازگار عادتی، مکانیسم مهمی است که به ایجاد اختلالات اسکلتی عضلانی مربوط به کار (WMSDs) کمک میکند.
مطالعات اخیر دریافتهاند که بیوفیدبک میتواند برای کاهش تنش، بهمنظور درمان WMSDs استفاده شوند. چند مطالعه تأثیر مداخله بیوفیدبک را برای تغییر فعالیت عضله در کارکنان اداری و تأثیر روی علائم آنها بررسی کردهاند . هرمنس و همکاران یک سیستم بیوفیدبک را بر اساس نظریه سیندرلا ایجاد کردهاند که پیشنهاد میکند درد بهوسیله استفاده بیش از واحدهای حرکتی کم آستانه ایجاد میشود. آنها یک دستگاه بیوفیدبک طراحی کردند که زمانی که فعالیت تراپزیوس فوقانی (UT) بالاتر از آستانه از قبل تعیین شده باشد، سیگنالهای فیدبک ایجاد میکند. در مطالعه آنان، آموزش بیوفیدبک به مدت 4 هفته (تا 8 ساعت در روز) کاهش قابلتوجهی در علائم ایجاد کرد؛ هرچند تأثیرات به شکل معنیدار بهتر از آموزش ارگونومیک معمولی نبود. فاسوت و همکاران کاربران کامپیوتر را با استفاده از یک پروتکل آموزش بیوفیدبک به نام آموزش درمانی عضله به مدت 6 هفته آموزش دادند. آنها کاهش قابلملاحظهای در فعالیت عضله تراپزیوس و ساعد و نیز کاهش قابلملاحظهای در علائم بعد از 18 و 32 هفته گزارش کردند . این آموزش پیشنهاد میکند که هوشیاری تعادل و تنظیم موقعیت بدن (proprioceptive awareness) و توانایی تنظیم عضلات ابتدا در انجام تکلیف (task) نمونه و سپس در تکلیف کار پیچیدهتر، افزایش می یابد.
تحقیقات کمی وجود دارند که مستقیماً تأثیرات بیوفیدبک را با تأثیرات روشهای معمولی فیزیوتراپی از قبیل ورزش فعال و درمان منفعل مقایسه کردهاند. بهطور معمول، فیزیوتراپی منفعل مستلزم تحریک الکتریکی و یا گرما درمانی برای تسکین علائم در بیماران مبتلا به درد گردن و یا شانه است. تحریک الکتریکی زیرپوستی نشان داده است که در تسکین درد اسکلتی عضلانی مؤثر است؛ اما مشخص نیست که آیا تنش عضلانی عادتی در طول کار، نیز میتواند از طریق درمان تسکین درد اصلاح شود. زمانی که بیماران از تسکین موقت علائم از طریق درمان منفعل رضایت دارند، اما اگر عادت فعالسازی پوسچر یا عضله اصلاح نشود، بیشتر اوقات مشکل عود خواهد کرد. بنابراین، آموزش بیماران برای اصلاح پوسچر نامناسب و کنترل عضلات در طول تکلیف کار عملی، بسیار مهم است.
چند گزارش آزمایشهای کنترلشده تصادفی (RCTs)، تأثیر ورزش را با درمان دستی ، تمرین قدرت و آموزش ، با درجات مختلف اثربخشی برای ورزشدرمانی و روشهای الکتریکی، مقایسه کردهاند. اما در بیشتر مطالعات، شاخص نتیجه، درد است و هیچ ارزیابی از تأثیرات مداخلات مختلف روی مکانیسم کنترل حرکتی در طول وظایف عملکردی وجود ندارد. ارزیابی تأثیرات درمان روی مکانیسم کنترل حرکتی، میتواند موضوع مهمی در طراحی مداخلات درمانی مؤثر باشد؛ زیرا مشکلات اسکلتی عضلانی میتوانند از عادت کار به وجود بیایند.
این مقاله علمی ادامه دارد................... (سیارک)