چرا کابوس و رویا های عجیب می بینیم

در
هر شخص یک سوم زندگی خود را در خواب و رویا می گذراند. بخش بزرگی است ، موافقید؟ و گرچه رویا دیدن مدت هاست که مورد علاقه بشر قرار داده است ، اما علم در مطالعه این مبحث و به دست آوردن اطلاعات دقیق در باره خواب و رویا پیشرفت نکرده است. با توسعه فناوری ، امکان مطالعه فعالیت مغز در طی رویا تا حدودی امکان پذیر شده و دانشمندان و روانشناسان در سراسر جهان نتایج خود را با هم به اشتراک می گذارند ، و اقدامات کوچکی برای باز گشایی این موضوع ناشناس اما جالب انجام می دهند.
 
ما در  sayarak.com هستیم و احتمالاً شما حداقل یک بار در زندگی خود شاهد رویاپردازی بوده اید که مدتهاست از یاد شما نمی رود و شاید معنای آن برای شما آشکار نشده باشد. امروز در مورد آنچه در مورد کابوس ها و رویاهای عجیب غریب آموخته ایم، صحبت خواهیم کرد.
 

چرا رویاهای عجیب می بینیم

مطمئنا همه داستانی در مورد رویا و خواب دارند که در آن کابوس اتفاق افتاده است و وقتی از خواب بیدار شده ایم ، به نظر می رسید فقط مزخرف کامل است. و اگر به این سؤال که چرا این اتفاق می افتد علاقه مندید ، در اینجا چند توضیح آورده شده است.
 
هر کس خواب و رویا های منحصر به فرد خود را دارد ، زیرا در طول روز ، هفته ، ماه افراد احساسات و تجربیات متنوعی را تجربه می کنند. هنگامی که ما در خواب هستیم مغز ما همچنان به سختی کار می کند و داده ها را در حافظه کوتاه مدت و بلند مدت دسته بندی می کند. مغز وقایعی را که اخیراً رخ داده است با وقایعی که مدتها پیش اتفاق افتاده مقایسه می کند. بنابراین ، ممکن است از کودکی با بازی کردن در آپارتمان جدیدی که اکنون در آن هستید و در مورد حیوان خانگی خود خواب ببینید.
 
همه اینها در مرحله REM(حرکات سریع چشمی) اتفاق می افتد ، که 10-20 دقیقه طول می کشد و در طول شب چندین بار تکرار می شود. این مرحله همچنین به عنوان "رویا پارادوکسیک" شناخته می شود که به دلیل شباهت های فیزیولوژیکی با حالت بیدار شدن فرد ، نام خود را گرفته است. در این مرحله است که همه مناطق مغز فعال می شوند ، بجز منطقه ای که مسئول منطق است.
علاوه بر این ، در هنگام خواب ، غلظت سروتونین و نوراپی نفرین کاهش می یابد - انتقال دهنده های عصبی نیز مسئول منطق و توجه هستند. بنابراین جای تعجب ندارد که رویاهای ما همه عقل سلیم و عادی را از دست می دهند. فقط هنگامی که از خواب بیدار می شویم و منطقی فکر می کنیم ، می فهمیم که هر آنچه که دیده ایم در یک رویا اتفاق افتاده است.
 

چرا کابوس می بینیم      

چرا در خواب آخرالزمانی ها و مردگان را در تعقیب و گریز خودمان می بینیم و خوابهای بسیار دلپذیر را نمی بینیم؟ دانشمندان سوئیسی و آمریکایی تحقیقاتی را انجام دادند که در آن پاسخ این سؤال را پیدا کردند. به نظر آنها ، این نوعی آموزش سیستم عصبی است ، که به فرد کمک می کند در زندگی واقعی با احساسات منفی کنار بیاید. دانشمندان در مقاله خود می نویسند که احساساتی که در خواب تجربه می کنیم به رفع استرس عاطفی کمک می کند و فرد را برای استرس های احتمالی در آینده آماده می کند.
 
دانشمندان با استفاده از الکتروانسفالوگرام ، فعالیت بخش های مختلف مغز در هنگام خواب را مورد مطالعه قرار دادند. هجده داوطلب شبانه، چندین بار از خواب بیدار شدند و از آنها پرسیدند که چه رؤیایی دارند و آیا وحشتناک هستند؟ محققان به لطف پاسخ ها و تجزیه و تحلیل عملکرد مغز ، دو ناحیه از مغز را شناسایی کرده اند که مسؤولیت محتوای رویا را بر عهده دارند.
 
در هر دو حالت خواب و بیداری، مسؤولیت کنترل احساسات بر عهده دستگاه حاشیه‌ای مغز میانی است که بادامه مغز را شامل می‌گردد؛ بادامه مغز بیشتر مرتبط با ترس شناخته می‌شود و در حین رویا دیدن شدیدا فعال می شود.
 
مسؤولیت محتوای رویا ها برعهده قشر مغز است؛ یعنی هیولاها و افرادی که در خواب می بینیم، یا تجربیاتی مثل پرواز کردن در خواب.
 
انسان‌ها، گونه‌ای که به شدت وابسته به حس بینایی می باشند و به همین علت بخش عقب مغز که کنترل حس بینایی را برعهده دارد، در زمان خواب به شدت فعال می باشد.
 
کم فعالیت‌ترین قسمت مغز در حین رویا و خواب دیدن، بخش‌هایی از لوب پیشانی می باشد که اتفاقات احمقانه و باورنکردنی را که در طول رویا می بینم را توضیح دهد و این که چرا ما در زمان خواب دیدن تا این حد غیرعادی می باشیم، همانند واقعیت به راحتی قبول می‌کنیم؛ البته فقط تا زمانی که از خواب بیدار شویم.
 
جالب ترین نکته این است که هر دو بخش از مغز در شرایط مشابه وقتی فرد در زندگی واقعی نگران است یا می ترسد فعال می شوند. لوب پیشانی وظیفه ارزیابی احساسات را بر عهده دارد و به محض احساس اضطراب به صورت خودکار شروع می شود. و قشر مغز آماده در هنگام تهدید برای پاسخ مناسب می باشد و نحوه رفتار فرد را در مواجهه با خطر کنترل می کند. در یک مطالعه دیگر ، دانشمندان دریافتند که کسانی که کابوس ها را طولانی تر می بینند، بیشتر اوقات در زندگی واقعی واکنش منفی نشان می دهند.
 
در حالیکه مشخص می شود که ذهن ناخودآگاه ما با ما ارتباط برقرار می کند و به حل مسائل هیجان انگیز کمک می کند. به عنوان مثال ، روانشناسان غالباً تعقیب و گریز را در یک رویا با مشکلات انسانی حل نشده در زندگی واقعی مرتبط می کنند. اما ، همانطور که در بالا ذکر شد ، رویاها هنوز هم به اندازه کافی مورد مطالعه قرار نگرفته اند و بسیاری از اکتشافات جالب پیش رو هستند.
 

چند واقعیت دیگر در مورد خواب که شاید شما درباره آنها آگاهی نداشته باشید 

مهارت و دانش تازه بدست آمده ، مانند نواختن پیانو ، به عنوان مثال ، هنگام خواب می توانید روی "قفسه های لازم مغز" قرار بگیرید. این باعث می شود آنها در آینده آسان تر به خاطر آورده شوند. صرف نظر از اینکه شما برای امتحان آماده می شوید یا می خواهید لیست کارهای خود را برای فردا بخاطر بسپارید ، خواب شب خوب به شما کمک می کند.
 
بدون خواب، انسان کمتر از بدون غذا خوردن زندگی خواهد کرد. تعداد رکورد روزهایی که بدون خواب سپری می شود 11 روز است. اما ما تکرار چنین تجربه ای را توصیه نمی کنیم ، زیرا علاوه بر مشکلات روحی جدی ، می تواند منجر به مرگ شود.
تا  15٪ از جمعیت جهان افرادی هستند که لوناتیک نامیده می شوند. آنها نه تنها می توانند روی تخت بنشینند یا در اتاقها سرگردان شوند بلکه خانه را ترك كنند و حتی مسافت های طولانی را طی كنند.
در افرادی که کم می خوابند ، با کاهش لپتین (هورمونی که اشتها را تنظیم می کند) اشتهاشان زیاد می شود.
در مدت 5 دقیقه پس از بیدار شدن ،  50٪ از رؤیاهایمان را فراموش می کنیم و بعد از 5 دقیقه تقریباً همه آنچه را که در خواب دیدیم فراموش می کنیم. زیگموند فروید معتقد بود که از این طریق مغز سعی می کند همه چیز را به سرعت از حافظه پاک کند ، زیرا رویاها افکار پنهان ما هستند. اما در دنیای مدرن فرضیه دیگری وجود دارد که براساس آن ، صبح فقط مغز را کامل می کنیم و در نتیجه فعالیت فعال آن خواب ها را فراموش می کنیم.
و آیا شما یک رویا غیرمعمول داشتید که به خاطر آوردید و به احتمال زیاد هرگز فراموش نکنید؟

نظرات

در ادامه بخوانید...

دانشمندان توضیح می دهند که چرا بزرگسالان کابوس می بینند و چگونه از شر کابوس خلاص شوند

در

چه خوب است اگر کابوس ها خود به خود برطرف شوند. با این حال، گاهی اوقات آنها واقعاً زندگی را خراب می کنند و از خواب کافی جلوگیری می کنند و اعصاب شما را مختل می کنند. دانشمندان متوجه شده اند که رویاهای وحشتناک از کجا می آیند و آیا می توانید خودتان از شر آنها خلاص شوید. در این مقاله در مورد جدیدترین تحقیقات معتبر صحبت کردیم.

 

کابوس

کابوس ها از کجا می آیند

با افزایش سن، افراد نسبت به دوران کودکی کمتر تحت تاثیر کابوس قرار می گیرند. با این حال، این بدان معنا نیست که آنها از چیزی نمی ترسند. "هیولای زیر تخت" و ترس از تاریکی اغلب با تصاویر و اتفاقات وحشتناک در رویاها جایگزین می شود. یک متاآنالیز مطالعات در طول سال‌ها، که در نوامبر 2022 منتشر شده ، بر این واقعیت استوار است که حدود 85٪ از بزرگسالان حداقل یک بار در سال و 6٪ یک بار در هفته کابوس می بینند. آکادمی پزشکی خواب آمریکا کابوس ها را به عنوان رویاهای واضح و واقعی تعریف می کند که اغلب تهدیدی برای زندگی یا ایمنی است.

 

کابوس

 

تقریباً همه کابوس را در خواب می بینند: استرسی که به طور اجتناب ناپذیری در طول روز روی افراد تأثیر می گذارد مقصر است. یک محرک رایج برای رویاهای منفی، احساس دائمی اضطراب است:

  • در مورد هر رویداد آینده،
  • در مورد آینده شخصی به طور کلی،
  • در مورد خانواده، دوستان یا کار،
  • در مورد رفاه مادی
  • در مورد سلامتی خود یا عزیزان
  •  

بیخوابی

 

بسیاری از دانشمندان رویاها را تلاش ذهن برای درک هر رویدادی از گذشته یا پیش بینی رویدادهایی که هنوز رخ نداده اند می نامند. اگر زندگی فردی پر از نگرانی در مورد آینده یا پشیمانی از گذشته باشد، جای تعجب نیست که رویاهای ناخوشایندی به سراغش بیاید.

تحقیقات نشان می دهد که سایر علل شایع عبارتند از: کمبود استراحت، مشکلات تنفسی در طول خواب، اختلالات خوردن، مصرف بیش از حد الکل و برخی داروها مانند مسدود کننده های بتا.

 
کابوس
 

خواب های بد چه می خواهند بگویند

چندین نظریه برای رمزگشایی این یا آن رویای ناخوشایند وجود دارد. به عنوان مثال، روانپزشکان زیگموند فروید، کارل یونگ و پیروان آنها تفسیر های کابوس معمولی را مانند این توضیح دادند:

  • کابوس تعقیب - می خواهید از برخی رویدادها اجتناب کنید، اما به احتمال زیاد، در واقعیت انجام این کار غیرممکن است.
  • کابوس از دست دادن دندان  یک نگرانی در مورد سلامت و ظاهر شما است.
  • کابوس برهنه شدن در یک مکان عمومی  - یک رویا از احساس افسردگی، شرم، رنجش و همچنین ترس از نشان دادن نقاط ضعف خود صحبت می کند.
  • کابوس سقوط از ارتفاع زیاد - عدم اطمینان از اینکه می توانید با این یا آن موقعیت کنار بیایید، عدم حمایت عزیزان.
  • کابوس رانندگی در یک ماشین بدون مدیریت  یک ترس به دلیل عدم کنترل بر زندگی شما است.

 

کابوس

 

با این حال، تفسیرها ممکن است برای همه یکسان نباشد. بهترین راه برای اینکه بفهمید چرا این یا آن تصویر ترسناک را در خواب می بینید این است که خودتان آن را تجزیه و تحلیل کنید.

پاسخ به این سؤالات ممکن است وضعیت کابوس را روشن کند:

  1. وقتی خواب بدی دیدم دقیقا چه احساسی داشتم: ترس، سردرگمی، ناامیدی؟
  2. چه تصاویری در رویاهای من تکرار می شود: یک فرد آشنا، یک موقعیت، یک هیولا؟
  3. در آستانه کابوس چه اتفاقی افتاد: مشکلات در محل کار، نزاع با یک دوست، تغییر غیر منتظره در برنامه ها، جدایی از یک عزیز؟
  4. آیا روز خاصی هست که خواب های بد ببینم؟ به چی ربط داره؟

مقابله با کابوس های مکرر بسیار مهم است، زیرا آنها بر سلامت روحی و جسمی تأثیر منفی می گذارند. به عنوان مثال، خطر ابتلا به افسردگی و بیماری های قلبی عروقی را افزایش می دهند.

 

بیخوابی

 

هفت قدم برای خلاص شدن از شر کابوس ها

مرحله 1. علل احتمالی رویاهای بد را بررسی کنید.

در بالا نوشتیم که عوامل زیادی می‌توانند خواب ضعیف را تحریک کنند: افزایش اضطراب، استرس، اختلالات عصبی، داروهای جدید، اختلال در الگوهای خواب و استراحت، فعالیت بدنی کم و پرخوری. آیا آنها در مورد وضعیت شما صدق می کنند؟ اغلب دلیل در سطح نهفته است. شاید شما فقط زمان زیادی را در یک فضای محدود صرف خواندن اخبار می کنید؟ سپس نوبت به تغییر روال خود می رسد. یا شاید خواب های بد به تجربیات آسیب زا در گذشته مربوط می شود؟ 

 

مرحله 2. افکار و احساسات خود را دنبال کنید.

در طول روز به آنچه شما را خوشحال یا ناراحت می کند توجه کنید. این احتمال وجود دارد که در حال اغراق در ترس خود هستید. سعی کنید الگوهای فکری و احساسی را بگیرید و جلوی خودتان را بگیرید. عینیت را پرورش دهید.

مرحله 3. نگرانی را با خود به رختخواب نبرید. 

وقتی به رختخواب می روید هر ترسی را پشت سر بگذارید. خودتان را برای استراحت آماده کنید: روی ریتم تنفس خود تمرکز کنید، بگذارید افکار بیایند و بروند، روی آنها تمرکز نکنید. برای غلبه بر اضطراب، تکنیک های خاصی را امتحان کنید .

 

 دختر

 

مرحله 4: تمرین درمانی تصویرسازی کابوس را امتحان کنید.

ابتدا کابوس خود را با جزییات توصیف کنید. می‌توانید پایان را بازنویسی کنید: آن را مثبت کنید، هیولا را به حیوانی بی‌آزار و خود را به یک ابرقهرمان تبدیل کنید. قبل از رفتن به رختخواب، طرح به روز شده را تجسم کنید.

مرحله 5. یک دفتر خاطرات رویایی داشته باشید و یاد بگیرید که کابوس ها را کنترل کنید.

هر روز صبح، داستان ها و تصاویری که در شب می آیند را یادداشت کنید. برخی بر این باورند که این عمل به "نظم" رویاها و مدیریت آنها کمک می کند. به عنوان مثال، اگر یک کابوس "سقوط" دیدید، استراحت کنید و به خود اجازه دهید ایمن فرود بیایید. کسی تعقیب می کند - بایست و به طرف تعقیب کننده برگرد. به عنوان دوستان به شیاطین و هیولاهای خود سلام کنید. یونگ نوشت که تصاویر ترسناک می توانند انعکاسی از سمت تاریک درونی یک شخص باشند - سایه شخصی او. کابوس‌ها گاهی نشان می‌دهند که رویاپرداز باید با چه ویژگی‌های منفی کار کند تا شادتر شود.

 

مرحله 6. یک فضای امن را تجسم کنید.

قبل از رفتن به رختخواب، خود را تصور کنید که دوست دارید کجا باشید: در ساحل دریا یا رودخانه، در یک چمنزار زیبا، در یک خانه روستایی دنج. اگر انجام این کار دشوار است، برای خواب آرام به آهنگ های درمانی گوش دهید.

مرحله 7 روی کابوس ها تمرکز نکنید.

بدانید که اینها فقط رویاهایی هستند که ربطی به واقعیت ندارند. اجازه ندهید در طول روز باعث ترس و استرس بیشتری شوند. روی رویدادهای مثبت زندگی تمرکز کنید. 

کاربر گرامی شما هم کابوس می بینید؟ تجربیات خود را به اشتراک بگذارید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا مردم دوست دارند با پتوی سنگین و تهویه هوای روشن بخوابند؟

در

وزش دستگاه تهویه ی هوا (AC) در تابستان در زمان خواب راحت در زیر یک یا دو پتوی ضخیم و مخملی برای برخی افراد ، احمقانه به نظر می رسد؛ ولی برای بقیه ...این دقیقا چیزی است که دکتر برای استراحت شبانه ی مطلوب سفارش کرده است. بسیاری از مردم عاشق خوابیدن در زیر پتوی ضخیم هستند در حالی که تهویه را در وسط تابستان روشن کرده اند. آنها اغلب به خاطر اتلاف انرژی ، از این مساله انتقاد می کنند ولی شواهد علمی این رویه ی متناقض را تایید می کنند.

بررسی ها چهار دلیل را برای این افراد که جرات می کنند زیر پتوی ضخیم در تابستان با تهویه ی روشن بخوابند ، بیان می کند . این منطق به راحت طلبان محکوم علاوه بر افراد بدبین گیج ، کمک می کند. تا آخر این مقاله شما شاید به این فکر کنید که آیا باید روی  پتوی سنگین نیز سرمایه گذاری کنید یا نه.(سیارک)

  1. اهداف ریلکسیشن و کمک به خواب

عجیب به نظر می رسد که خوابیدن در زیر پتوی ضخیم با تهویه روشن ،  دارای اثر  آرام کننده است. سیگنال های افزایش وزن به مغز ، مواد شیمیایی مثل سروتونین ، ملاتونین و دوپامین آزاد می کند. آنها به عنوان انتقال دهنده های عصبی تنظیم کننده ی وضعیت روانی ، ادارک حسی و خواب عمل می کنند. این مواد آرام بخش دارای داروی مسکن هستند که خواصی را تسکین می دهند که ریلکسیشن را در سراسر بدن تحریک کرده و ناراحتی های بی خوابی را رفع می کند.

پتو ی سنگین یک درمان موثر ، ایمن و طبیعی برای خواب عالی در محیط بسیار خنک فراهم می کند. دمای مرکز بدن کاهش یافته و  خواب با خمیازه های فراوان را فرا می خواند.

دکتر آلیس هوگلند ، مدیر خدمات بی خوابی در مرکز اختلالات واحد خواب در راچر استر ان وای ،  توضیح می دهد که " این کاهش دمای بدن باعث به خواب رفتن شما می گردد " .

پتوی سنگین به کمک یک خواب طبیعی کامل آمده چونکه فشار را به طور یکنواخت در سراسر بدن پخش می کند. مثل آغوش گرفتن محکم است که باعث امنیت ، حمایت ، آسودگی و آرام شدن شما می گردد.

طبق اظهارات " به این دلیل است که بسیاری از مردم دوست دارند در تابستان در جای هموار ، راحت تر بخوابند. خواب بهتر،  تمرکز ، سودمندی ، ارتباط ، عملکرد شغلی و سلامتی را بهبود می بخشد".

پتوهای سنگین ، تحریک لمس  فشار عمیق (DPTS) را  تنظیم می کند. لمس های خوشایند ، سیستم عصبی را تهییج می کند ؛  لمس های ملایم ولی محکم ، باعث آرامش می گردد. DPTS  اعصاب و ماهیچه ها را شل کرده و تنش را از بین می برد. این همان اثری را دارد که مادرتان شما را در آغوش می گرفته و به آرامی لمس می کرده و به پشت تان می زده تا احساس آرامش ، ایمنی و سکوت راحت به شما دست دهد.

2. به غلبه یا بهتر شدن مدیریت نگرانی های معروف سلامتی کمک می کند.

خواه از آن در تابستان با تهویه ی هوا ،‌ استفاده کنید خواه در پاییز ، زمستان یا بهار ، پتوهای سنگین تسکین لازم و مورد نیاز را برایتان فراهم می کنند. بسیاری از مسائل سلامتی دارای کاربرد مثبت هستند. برای بچه ها و بزرگسالان ، پتوهای سنگین اختلالات حسی ، عصبانیت ، تنش ، آگاهی و تمرکز را بهبود می بخشند. پتوهای سنگین نیز باعث تسکین مردان نظامی و زنان در مناطق جنگی و افرادی می شوند که زخمی ، بیمناک و دیوانه به خانه بازگشته اند.  

پتوی سنگین طبق گزارش ، کمک زیادی به حفظ حافظه ، فرایندهای سم زدایی ، درمان بیماری های مختلف ، تسکین نگرانی (مورد تایید مطالعات زیاد) ، افسردگی ، آسیب PTSD‌،‌پرخاشگری ، دردهای مزمن ، پارانویا و مشکلات عصبی دو قطبی می گردد.

کارمندان در شغل های پر تنش و تغییرات شیفت کاری ، افرادی در حال مبارزه با وحشت شبانه  طبق گزارش ، این علائم  به خاطر خوابیدن در زیر پتوی سنگین، در آنها کاسته شده.نگرانی های سلامتی دیگر  از طریق استفاده از پتوی سنگین ، برطرف یا بهتر شده است مثل :

  • اختلال طیفی ADD/ADHD
  • بیماری آلزایمر
  • سندرم اسپراگر
  • اختلال طیفی اوتیسم
  • اختلالات دماغی (CP)
  • دیوانگی
  • سندرم دان
  • اختلالات طیفی الکل در دوران جنینی (FASD)
  • فیبرومالژیا
  • جت زدگی
  • حمله ی خواب
  • بیماری پارکینسون
  • علائم قبل از یائسگی و یائسگی
  • اختلالات رشدی فراگیرنده (PDD,PDD-NOS)
  • اختلال وابستگی واکنشی (RAD)
  • سندرم بی قراری (RLS)
  • درد ارتریت روماتیسمی
  • اسکیزوفرنی
  • اختلال حمله
  • اختلال فرایند حسی (SPD)
  • آپنه ی خواب
  • آسیب ضربه ی مغزی (TBI)
  1. آسودگی و آرامش در زمان خواب در اتاق به همراه فردی که دمای سرد را ترجیح می دهد

 زمانی که مساله ی دمای بدن مطرح میگردد. زمانی که همسر دارای طبع سرد است و شوهرش ترجیح می دهد که فقط لایه ی نازکی را در هوای  65 درجه  داشته باشد . یک هم اتاقی ، اتاق بسیار سرد را دوست دارد ؛ دیگری اتاق داغ و در حال برشته شدن را ترجیح می دهد. حتما باید تصمیم مشترکی را برای  این مشاجرات  بگیرید تا ارتباط تان ، به خوبی باقی بماند.

دمای بدن با ترموستات درونی تنظیم شده که در مغز قرار گرفته است- یعنی هیپوتالاموس. نیروهای دینامیکی مختلف به این مساله  نظارت دارد که دما بالا یا پایین رود ، یعنی استفاده از تجویز دارویی کلیه ، رقیق شدن خون ، دیابت ،سرطان ، فشار خون پایین ، گردش خون ضعیف . مقدار جرم ماهیچه ، عامل اصلی است. تقریبا یک سوم گرمای بدنتان ، از ماهیچه ها تولید می شود. زنان نسبت به مردان، ماهیچه های کمتری دارند .

سن نیز باعث تفاوت می شود . زنان تحت تاثیر گرمای ناگهانی و مختصر ناشی از منوپاز ( یائسگی) هستند . مردان نسبت به زنان بیشتر دستخوش بیماریهای گردش خون می شوند.

پر دون یونگ از موسسه ی مدیریت تسهیلات بین المللی می گوید ، " زنان بیشتر مستعد گرفتگی رگ های خونی می شوند ، که خون را در نزدیک مرکز پوست قرار می دهد که به معنای سردتر بودن است و مردان مخالف این قضیه هستند".

بنابراین جنسیت ، سن ، شرایط بدنی و ارجحیت های  شخصی روی چگونگی عملکرد هیپنوتیزم اثر می گذارد. بهترین راه حل ، یادگیری کنار آمدن با روشی است که در خدمت بهترین وضعیت برای افراد است. به خاطر مزیت های متعدد ، خواب در زیر پتوی سنگین حتی در تابستان با روشن کردن تهویه ی هوا ، یک تصمیم شگفت انگیز است. یک پتوی سنگین بدنبالش سردی ، و از بین رفتن کج خلقی و تنش می آورد.

  1. کاهش وزن و مدیریت وزن

آیا خواب در بستر سرد در واقع برای شما بهتر است ؟ در اصل بر مبنای تحقیقات جدید اخیر است. دانشمندان کشف کرده اند خواب در دماهای سردتر ، سرعت متابولیسم شما را افزایش داده و سلامت کلی تان را بهبود می بخشد. به اعتقاد متخصصان  " تیره پیه " در بدن های سردتر ، افزایش می یابد. تیره پیه  ( اغلب به نام " چربی خوب") 300 برابر بیشتر گرما را در اندام های دیگر در بدن تولید می کند که در اصل باعث سوخته شدن بیشتر کالری ها می گردد و اضافه قند خون را رفع می کند.

یافته های علمی توسط موسسه ی ملی بهداشت ، برمبنای آزمایش انجام شده در وضعیت دمایی کنترل شده از این نظریه حمایت می کند که خواب در اتاق سرد وزن را کاهش داده و باعث مدیریت وزن می گردد.

دکتر فرانسیسکو اس سلی ، رئیس بخش های متابولیسم و غدد درون ریز دانشگاه منابع مشترک ویرجینیا گزارش کرده که " این ها همگی از مردان جوانان سالم آغاز می شود ولی فقط با خوابیدن در اتاق سردتر ، آنها به مزیت های متابولیسمی می رسند که اغلب ،‌ خطر دیابت و دیگر مشکلات متابولیسمی را در آنها را کاهش می دهد. "

تعجب آور نیست مردم عاشق خوابیدن در زیر پتوی سنگین با دستگاه تهویه ی هوا در تابستان باشند!

نکات اضافی

  • یک اتاق سرد به شما کمک می کند تا مغز ، سرد و خنک باشد که برای یک خواب شبانه ، مطبوع است. طبق تحقیقات ، دمای اتاق را تا 65 درجه کاهش داده و چند لایه ...یا یک پتوی سنگین را روی خود بیندازید.
  • پتوی سنگین را نباید فردی استفاده کند که از عمل جراحی بهبود یافته و دارای مشکلات قلبی عروقی ، کنترل دما یا چالش های تنفسی هستند مگر اینکه پزشک یا درمانگر حرفه ای ،  تایید کند.
  • وزن پتوی پیشنهادی برای بزرگسالان طبق وزن بدن و ارجحیت شخصی خود ، 13-33‌ پوند است . مطالعات دانشمندان در ایالات متحده تایید می کند که " هرچه پتو سنگین تر باشد ، آسانتر به خواب می روید".

نظرات

۱۳۹۵/۸/۱Bonjour,Le rÃren©©fncemeÃt de votre site vient d'être validé sur mon annuaire. Un petit lien retour vers l'annuaire n'est pas obligatoire mais serait sympa...

در ادامه بخوانید...

چگونگی فعالیت مغز انسان هنگام خواب

در

(سیارک) ذهن انسان کامل نیست، به این معنی که ما کنترل دقیقی برآنچه درخاطرمان می‌ماند و آنچیزی که فراموش می‌کنیم نداریم، درست شبیه به نوار کاستی که هنگام ضبط صدا مشکل داشته باشد. جالب است بدانید ما ]چیزهایی را در ذهن خود ثبت و حفظ می کنیم که حتی اتفاق نیفتاده و وجود خارجی نداشته‌اند. محققان به این پدیده عجیب «ذهنیات اشتباه» می‌گویند.

اما شاید این سؤال برایتان پیش بیاید که منشأ این ذهنیات غلط چه چیزی است و کجاست؟ تحقیقات انجام‌شده دراین خصوص نشان می‌دهد که مهمترین منشأ این ذهنیات در خوابیدن است. به طور جزئی‌تر پدیده‌ای که محققان به آن نام اسپیندل‌های خواب را داده‌اند، سبب شکل‌گیری این ذهنیات می‌شود. در ادامه توضیحاتی راجع به این اسپیندل‌ها برای رفع ابهام مطرح خواهد شد.

اسپیندل‌های خواب به فعالیت‌های سریع و مکرر مغز انسان درخواب اطلاق می‌شود و بنا به تحقیقات انجام شده، این اسپیندل‌ها در مراحل اولیه خواب (که به آن مرحله دوم فرایند خوابیدن نیز می‌گویند) رخ می‌دهد؛ زمانی که هنوز خوابتان سنگین نشده و حالتی بین خواب و بیداری دارید. از علائم این حالت می‌توان به کم شدن سرعت ضربان قلب ونیز کاهش (یا توقف) حرکت چشم اشاره کرد. برای تحقیق و بررسی چگونگی شکل‌گیری ذهنیات اشتباه توسط اسپیندل‌های خواب، محققان یک گروه سی و دو نفره از دانشجویانی را برگزیدند که برنامه استراحت کامل و صحیحی داشته و از خوراکی‌های کافئین‌دار نیز استفاده نکرده بودند. مراحل تحقیق از آنجایی آغاز شد که به این دانشجویان کلماتی نشان داده شد. این کلمات همه به یک موضوع مربوط بودند و به هم مرتبط. پس از نشان دادن این کلمات آنهارا به دستگاهی متصل کردند که قادر است فعالیت مغزی انسان را در حین خواب تجزیه و تحلیل کند. سپس این گروه سی و دو نفره را به دوگروه کوچکتر تقسیم کردند؛ گروه اول کسانی که قرار بود خواب کوتاهی (یکی دو ساعته) داشته باشند و گروه دیگر کسانی که قرار بود بیدار بمانند. دانشجویان گروه اول به اتاقی فرستاده شدند که از پیش به منظور خوابیدن آنها طراحی شده بود؛ اتاقی تاریک با تخت. افراد گروه دوم هم که باید بیدار می‌ماندند، می‌توانستند یک برنامه مستند یا کارتون مستر بین تماشا کنند. ناگفته نماند که افراد گروه اول همه به دستگاهی که در خطوط بالاتر متن ذکر شد، وصل شده بودند، تا از خوابیدنشان کسب اطمینان کنند؛ صرفا دراز کشیدن روی تخت برای این تحقیق کافی نبود.

در مرحله بعدی تحقیق و زمانی که افراد گروه اول از خواب بیدار شدند، کلماتی به آنها نشان داده شده و از آنها سؤال کردند که آیا این کلمات برایشان آشناست و قبلا آنهارا دیده‌اند یا نه. برخی از این کلمات از همان‌هایی انتخاب شده بود که پیش از شروع فرایند خوابیدن به دانشجویان نشان داده بودند، برخی دیگر اما کاملا جدید بودند. در بین این کلمات البته کلماتی هم بودند که با موضوع ارتباط داشتند اما به دانشجویان آنهارا نشان نداده بودند. نتایجی که از این تحقیقات به دست آمد از این قرار بود: دانشجویانی که استراحت کوتاهی کرده بودند کلمات گروه سوم را، یعنی آنهایی که مرتبط با موضوع بوده اما ندیده بودند، به عنوان کلماتی انتخاب کردند که پیش از استراحت به آنها نشان داده شده بود. بنابراین و همچنین سایر تحقیقاتی که در این رابطه پیش از آن صورت گرفته بود، محققان به این نتیجه رسیدند که امکان شکل‌گیری ذهنیات اشتباه در ذهن افرادی که استراحتی کوتاه داشتند، بیشتر از سایرینی است که بیدار می‌مانند.

اما این محققان به این نتیجه بسنده نکرده و می‌خواستند بدانند که آیا این شکل‌گیری ذهنیات اشتباه مربوط به کل مغز انسان می‌شود یا فقط نیمکره‌ای خاص را دربر می‌گیرد. به همین منظور صفحه نمایشگری طراحی کردند که در آن کلمات یا در منتهی الیه سمت چپ به نمایش درمی‌آمد و یا در منتهی الیه سمت راست. بدین صورت این کلمات تنها قابل دریافت و بررسی توسط یک نیمکره از مغز دانشجویان می‌شدند. جان شاو که مسئول این تحقیقات بود عنوان کرد که این صفحه نمایشگر به گونه‌ای طراحی شده بود که حتی اگر پلک می‌زدند قادر به خواندن کلمه نمی‌شدند اما در عین حال این مسئله زیاد برای دانشجویان آزاردهنده نمی‌شد، چون زمانی که برای مدتی کلمات روی صفحه نمایشگر باقی می‌ماندند، به مرور چشمشان به آن عادت می‌کرد و پس از مدتی هردو نیمکره چپ و راست مغزی قادر به تشخیص و دریافت کلمه‌ای که نمایش داده شده بود، می‌شدند.

نتایجی که از این مرحله تحقیق بدست آمد، نشان می‌داد که نیمکره راست مغز دانشجویانی که استراحت کرده بودند، به این خاطر که اسپیندل‌های بیشتری تولید کرده بود، بیشتر دچار اشتباه می‌شد و گروه سوم کلمات نمایش داده شده به دانشجویان را که پیش از این توضیح درباره آن داده شد، به عنوان کلمات نشان داده شده پیش از استراحت تشخیص می‌داد. بنابراین امکان شکل‌گیری ذهنیات اشتباه در توسط نیمکره راست مغز، از نیمکره چپ بیشتر است. حال با بیان یک مثال کمی فهم این مسئله را آسانتر می‌کنیم؛ کلماتی مانند «تخت خواب»، «رویا»، «چرت زدن» و... را به عنوان کلماتی در نظر بگیرید که پیش از شروع آزمایش به دانشجویان نشان داده شده است. خب حالا ممکن است که فعالیت اسپیندل‌ها در مغز دانشجویانی که استراحت کرده‌اند کلمه «خواب» را به این لیست اضافه کنند؛ تنها به این خاطر که با سایر کلمات همخوانی دارد؛ بنابراین چیزی را در ذهن آنها به وجود می‌آورد که وجود خارجی نداشته است؛ به این پدیده که توسط فعالیت اسپیندل‌ها رخ می‌دهد «ذهنیات غلط» می‌گوییم.

جان شاو در مصاحبه‌ای در یک برنامه تلوزیونی عنوان کرده بود که تحقیقاتی که پیش از این صورت داده بودند، آنهارا از تأثیراتی که فعالیت این اسپیندل‌ها برروی شکل‌گیری «ذهنیات صحیح یا واقعی» داشته، آگاه کرده بوده است. اما نتایج جدید برای آنها دستاوردی جالب‌توجه به حساب می‌آید، چراکه آنها پیش از این از تأثیر فعالیت اسپیندل‌ها برروی شکل‌گیری ذهنیات اشتباه آگاهی نداشته‌اند. بدون شک این اسپیندل‌ها در تبدیل خاطرات کوتاه‌مدت به خاطرات بلند‌مدت و ثبت آنها در حافظه انسان نقش مهمی ایفا می‌کنند و همچنین به بست و گسترش لایه غشایی مغز نیز کمک بسزایی می‌کنند و این فواید بسیار مهم فعالیت اسپیندل‌هارا نمی‌توان نادیده گرفت. تنها مشکلی که تاکنون در نتیجه‌ فعالیت این اسپیندل‌ها مشخص شده، براساس آخرین تحقیقاتی که صورت گرفته است، همان شکل‌گیری ذهنیات اشتباه است.

با تمام این تفاسیر بهتر است به از دست مغز و فعالیتش به خاطر شکل‌گیری این ذهنیات اشتباه عصبانی نباشید. مغز شما تنها می‌خواهد برایتان مفید و تأثیرگذار باشد. زمانی که به خواب فرو می‌روید مغز شما سعی می‌کند آنچه را که در طول روز یاد گرفته‌اید بررسی کرده و مهمترین جنبه های آنرا برای شما نگهداری کند. برای این فعالیت انرژی زیادی مصرف می‌کند و شکل‌گیری ذهنیات اشتباه اجتناب‌ناپذیر است. جان شاو نیز در ادامه صحبت‌های خود گفت که هرچند با طراحی صفحه نمایشگر بخصوصی تقریبا به نقش پررنگ‌تر نیمکره راست مغز در این فرایند پی برده‌اند، با اینحال هنوز به طور قطعی نمی توان عنوان کرد که نیمکره راست تأثیر بیشتری دارد و برای رسیدن به نتیجه صد در صدی باید تحقیقات بیشتری صورت بگیرد. البته به نظر جان شاو هماهنگی بیشتر نیمکره راست مغز (نسبت به نیمکره چپ) با این اسپیندل‌ها تقریبا قطعی است. حال این تیم تحقیقاتی در پی فراهم کردن گروه‌های بزرگتر و نیز فرایندهای دیگری هستند تا نتایج قطعی‌تری در اختیار ما بگذارند. یکی دیگر از برنامه‌های این تیم تحقیقاتی این است که روی کسانی هم که یک شب کامل را می‌خوابند این آزمایش‌ها صورت گرفته و نتایجش بررسی شود.

یکی دیگر از بررسی‌های جالب این تیم تحقیقاتی مربوط به تأثیراتی می‌شود که خوابیدن روی انسان دارد و اینکه چگونه باید خوابید تا بدن انسان کارکرد بهتری داشته باشد؛ در ادامه متن قصد داریم به پنج مورد از این تأثیرات اشاره کنیم:

خواب نامنظم در طول روز می‌تواند نتایج بدتری از بی‌خوابی داشته باشد

کم‌خوابی می‌تواند باعث بدخلقی شما شود و در طول روز نتوانید به مانند همیشه رفتار کنید. اما جالب است بدانید که در مقایسه با زمانی که به طور مرتب از خواب بیدار می‌شوید و در طول شب خواب یکپارچه و منظمی ندارید، از ضرر کمتری برخوردار است. نتایج تحقیقات صورت گرفته نشان داد که کسانی که خواب منظمی در طول شب نداشته‌اند در مقایسه با کسانی که کمتر، اما به طور پیوسته خوابیده‌اند، انرژی کمتری داشته و بدخلق‌تر بوده‌اند. این کاملا با آنچه که ما از فرایند خوابیدن می‌دانیم سازگاری دارد؛ خوابیدن شامل چند مرحله می‌شود و برای ورود به مرحله اصلی خواب عمیق که به بازسازی سلولهای مرده بدن و سایر فعالیتهای اینچنینی می‌پردازد، به کمی زمان نیاز داریم. کسانی که به طور مرتب از خواب بیدار می‌شوند به مرحله خواب عمیق نمی‌رسند و در نتیجه دچار اختلالات بیشتری نسبت به دسته اول می‌شوند.

 بسیاری فکر می‌کنند دستگاه‌های تلفن هوشمند و لپ‌تاپ و سایر دستگاه‌های اینچنینی که حاصل تکنولوژی‌های یک قرن اخیر هستند، یکی از دلائل اصلی کم‌خوابی انسان عصر جدید می‌باشد و اینها هستند که انسان را تا نیمه‌های شب بیدار نگاه می‌دارند، اما مطالعاتی که در سال 2015 برروی این نظریه صورت گرفته کاملا آن را رد می‌کند. در حقیقت ما اگر از نیاکان خود بیشتر نخوابیم، خواب کمتری هم در طول روز نداریم.

زندگی مدرن امروزی اختلالی درخوابیدن انسان ایجاد نمی‌کند

برای انجام این مطالعات، محققان به سراغ مردم بومی آفریقا و آمریکای جنوبی رفتند که هنوز عاداتی شبیه به نیاکان ما دارند و برای گذران زندگی خود به کارهایی همچون شکار دست می‌زنند. این مردم به نیابت از نیاکان ما مورد بررسی و مطالعه قرار گرفتند و جالب است بدانید که آنها به طور میانگین، بیشتر از شش و نیم ساعت در شب را صرف خوابیدن نمی‌کنند. این درحالی است که یک انسان امروزی در شبانه روز خود چیزی حدود هفت تا هشت ساعت را به خوابیدن اختصاص می‌دهد. در نهایت مسئول این مطالعات، جرومی سیگل برای روشنتر شدن موضع تحقیقاتشان گفت: «حقیقت کاملا برخلاف آنچه عموم مردم تصور می‌کنند است و من باور دارم که ما کمتر از نیاکان خود نمی‌خوابیم.»

زمانی که خواب هستیم، یکی از نیمکره‌های مغز فعالیت بیشتری نسبت به نیمکره دیگر دارد

امروزه از این مطلع هستیم که موجودات آبزی، همانند دلفین‌ها، زمانی که می‌خوابند تنها یکی از نیمکره‌های مغز آنها کاملا در حالت استراحت قرارگرفته و نیمکره دیگر، به فعالیت خود ادامه می‌دهد. جالب است بدانیدکه در انسان نیز همین روند (البته نه اینکه یک نیمکره کاملا فعال باشد) تقریبا صادق است. برای این منظور گروهی را به آزمایشگاه آوردند تا تحقیقاتی روی آنها صورت دهند. پس از شبی که در آزمایشگاه گذراندند، مشخص شد که فعالیت نیمکره راست مغز آنها بیشتر از فعالیت نیمکره دیگر بوده است. حال ممکن است به نظر شما این روند فعالیت مغز انسان در زمان خوابیدن منطقی به نظر نرسد، اما محققان نظر دیگری دارند. برای مثال کسی را درنظر بگیرید که در محیطی خطرناک شب را سپری می‌کند که تاکنون آنجا نبوده است، زمانی که یکی از نیمکره‌های مغز این شخص فعالیت بیشتری داشته باشد، در صورت بروز هرگونه خطر احتمالی شخصی که خوابیده را مطلع کرده و بدین صورت واکنش سریع‌تری نشان خواهد داد.

روزهایی که برف می‌بارد، بیشتر می خوابید

انسان همانند برخی موجودات دیگر، خواب زمستانی ندارد، اما ما نیز در زمستانهای برفی کمی علاقه بیشتری به خوابیدن نشان می‌دهیم. بررسی‌های انجام‌شده نشان می‌دهد کسانی که در اقلیم‌های سرد و برفی زندگی می‌کنند به نسبت کسانی که در اقلیم‌های گرم و معتدل‌تر زندگی می‌کنند، کمی وقت بیشتری به خواب خود اختصاص می‌دهند. نتایج دقیقتر این بررسی‌ها از این قرار بود: در ماه ژانویه سال 2015، کسانی که در نقاط سردسیر همانند ایالتهای شمال غربی آمریکا، مونتانا، داکوتای شمالی و جنوبی و... زندگی می‌کردند، به طور متوسط هفت ساعت و بیست دقیقه را برای خواب خود در نظر می‌گرفتند و این درحالی است که به نسبت سایرین که در نقاط گرمسیر زندگی می‌کردند چیزی حدود سیزده دقیقه خواب بیشتری داشتند.

به نظر می‌رسد دلیل این تفاوت جزئی کوتاه‌تر شدن طول روز در زمستان باشد.

مردم بیشتری رو به خواب طولانی‌مدت‌تر آورده‌اند

از گوشه و کنار به طور مرتب به ما می‌گویند که مردم آمریکا ساعات کافی برای خواب خود اختصاص نمی‌دهند. این درحالی است که مطالعات اخیر نشان می‌دهد که کسانی که بیش از نه ساعت از شب را صرف خوابیدن می‌کنند روبه افزایش است. تحقیقات نشان داده است که این میزان که در سال 1985 میلادی چیزی حدود بیست و چهار درصد از جمعیت آمریکا را در بر می‌گرفت، با افزایشی سیزده درصدی تا سال 2007 به سی و هفت درصد رسیده است.

دایانا لودردیل، استاد دانشگاه شیکاگو، در مصاحبه‌ای عنوان کرده است: «مرتب این گفته را تکرار می‌کنند... که مردم کمتر از گذشته می‌خوابند، اما هیچ‌وقت بر اساس آمار و مدارک دقیق نتوانسته‌اند این را ثابت کنند. این تنها یک فرضیه است. اینکه مردم نسبت به گذشته مشغله بیشتری دارند و یا تکنولوژی و... اینها دلیل کم‌خوابی نیستند. مردم به اندازه کافی استراحت می‌کنند.»

ناگفته نماند که باید به تعریف دقیق و درستی از کلمه «خواب» برسیم. ممکن است در روند انجام تحقیقات، کسانی که مورد آزمایش قرار گرفته‌اند در تخت‌خواب دراز کشیده باشند اما در حقیقت خواب نباشند. این دو، کاملا متفاوت از هم هستند و باید میزان خواب مفید افراد در طول شب در نظر گرفته شود. خوابی که مرحله مهم و اصلی خود برسد و عمیق شود تا قابلیت بازسازی و تجدید قوای بدن انسان را داشته باشد.ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

علل اصلی دیدن کابوس چیست بخش اول

در

همه ما کم و بیش تجربه مشاهده صحنه ای ترسناک را در هنگامی که خواب هستیم داریم؛ تجربه هایی که از آن ها با نام کابوس یاد می کنیم. زمانی که در حین تجربه چنین کابوس هایی، با تمام وجود خود تلاش می کنیم که از خطراتی که در کابوس خود با آن ها مواجه شده ایم، فرار کنیم، از خواب بیدار شده و هوشیاری خود را به دست می آوریم و تنها این گونه است که از خطرات رؤیای بد و کابوس خود آزاد می شویم. کابوس ها از آن جمله پدیده هایی هستند که کم و بیش، همه ما، با آن ها سر و کار داریم و این کابوس ها، غالباً در هنگام شب به سراغ افراد می آیند. جالب است بدانید که کودکان بیشتر از افراد بالغ در معرض دیدن کابوس قرار می گیرند. اما سؤالی که ممکن است برای هر کسی پیش بیاید این است که در درجه اول، چه چیزی باعث می شود افراد به هنگام خواب خود کابوس ببینند؟  آیا زمانی وجود دارد که دیگر تجربه این گونه کابوس ها را نداشته باشیم؟ با سیارک همراه باشید تا اطلاعات دقیق تری در این خصوص در اختیارتان قرار دهیم.

علت اصلی دیدن کابوس

اگر بخواهیم تعریفی جامع و کلی از کابوس و ماهیت آن در اختیارتان قرار دهیم، با عنوان کنیم که کابوس ها غالباً مجموعه تصاویری کاملاً واضع و بسیار ترسناک هستند که فرد در هنگام مشاهده آن، تمامی جزئیات یک واقعه را به خوبی می بیند. این کابوس ها تقریباً در تمامی موارد به اندازه ای ترسناک هستند که معمولاً فردی که آن را مشاهده می کند، پس از بیدار شدن، برای مدتی دچار استرس و واهمه خواهد بود و کمی زمان می برد تا بتواند به انجام کار های روزمره خود بپردازد. نکته ای که در خصوص کابوس ها وجود دارد این است که معمولاً در میان کودکان شایع تر هستند. بنا به آمار و اطلاعات منتشر شده در این خصوص از آکادمی تخصصی خواب درمانیِ آمریکا، رقمی در خصوص تعداد کودکانی که معمولاً کابوس می بینند منتشر شده است: بین ده تا پنجاه درصد کودکان میان پنج تا دوازده سال، به طور معمول، در هنگام خواب شب شان، کابوس هایی را تجربه می کنند. مخوف بودن این کابوس ها بعضاً تا به اندازه ای است که باعث می شود کودکان با والدین خود در خصوص این کابوس ها صحبت کرده و به آن ها پناه آورند. عوامل مختلفی وجود دارند که در نهایت سبب می شوند کودک در هنگام شب دچار این گونه کابوس ها شود: گوش دادن به یک داستان ترسناک و یا دیدن فیلمی این چنینی، داشتن اضطراب و استرس شدید از صبح که وارد مدرسه شده اند و یا حتی مرگ یکی از اعضای خانواده. البته این مسئله دیدن کابوس در کودکان به نسبت سایر افراد، به نسبت از اهمیت کمتری برخوردار است، چرا که به مرور زمان و هنگامی که کمی بزرگتر شوند، از این کابوس ها رهایی خواهند یافت. اما شرایط برای افرا بالغی که کابوس می بینند چگونه خواهد بود؟

در حقیقت تعداد افراد بالغی که از دیدن کابوس رنج می برند، بسیار کمتر از کودکان است؛ تنها بین دو تا هشت درصد از کل جمعیت افراد بالغ دچار این کابوس ها هستند. عواملی که سبب مشاهده این کابوس ها در افراد بالغ می شوند، تقریباً همان هایی است که در کودکان سبب این کابوس ها می شوند و پیش تر در خصوص آن توضیحاتی داده شد. کوئین لوِنبرگ یک تحلیل گر رؤیا های شبانه و نویسنده چند کتاب شناخته شده در این خصوص است و در گفتگویی که در زمینه کابوس ها و رؤیا ها با او شد عنوان کرد که پیش از هر چیزی باید این نکته را به خاطر داشته باشیم که دیدن رؤیا در هنگام خواب، به گونه ای یک فرایند فکر کردن است؛ به عبارت دیگر افکاری که در طول روز داشته ایم، به هنگام خواب و در غالب رؤیا ادامه پیدا می کنند. کوئین در خصوص این مسئله عنوان کرد: «زمانی که قصد داریم بخوابیم و زمانی که هنوز در مرحله حرکت سریع چشم هستیم (REM، مشخصه این خواب ، حرکت چشم ‌ها، تندتر شدن تنفس و افزایش فعالیت مغز است) به مسائل و مشکلات خود فکر می کنیم و این عمده دلیلی است که باعث کابوس دیدن می شود. در طول روز، به واسطه شلوغی محیط کار یا هر جای دیگری که در آن هستیم، زمانی که فکر بدی به سراغمان می آید، به سادگی قادر خواهیم بود فکر خود را متمکز چیزی دیگر کنیم و از شر مسائل و مشکلات آزار دهنده رهایی یابیم، اما در هنگام خواب شرایط کاملاً متفاوت است. در حقیقت زمانی که خواب هستیم و مجبور می شویم برای مدتی با خود خلوت کنیم، تمامی این فکر های نا خوشایند به سراغ مان آمده و غالباً راهی برای رهایی از آن ها نمی یابیم.».

البته باید خاطر نشان کرد که مشکلات و تعارضاتی که فرد با آن ها دست و پنجه نرم می کنند، تنها علت دیدن کابوس های شبانه نیستند. رژیم غذایی نا مناسب نیز از دیگر عواملی است که می تواند در نهایت باعث تکرار این گونه کابوس ها در طول شب شود. معمولاً کسانی که کمی پیش از ارفتن به تخت خواب خود غذا می خورند، بیشتر از سایرین خود را در معرض دیدن این گونه کابوس ها قرار می دهند. به عبارت دیگر، خوردن غذا هایی که حاوی مقادیر زیادی کربوهیدرات هستند، در ساعات آخر شب و نزدیک به زمانی که قصد خوابیدن دارید، باعث می شود فعالیت های مختص به مغز و در کنار فعالیت های مربوط به سوخت و ساز بدن (فعالیت های متابولیک) به طور گسترده ای افزایش پیدا کند.

کارُل واسرمن نیز یک متخصص سلامت است و در حال حاضر در مرکز سلامتی در منهتن فعالیت می کند. به باور او بسیاری از افراد به برخی مواد خوراکی حساسیت یا آلرژی دارند و این در حالی است که خود این افراد از این حساسیت شان آگاهی ندارند. به باور کارُل این هم از جمله مسائلی است که در نهایت می تواند سبب کابوس دیدن فرد شود. او در این خصوص عنوان کرد: «برای نمونه اگر شما به هلو حساسیت دارید و از این مسئله آگاهی ندارید، ممکن است به واسطه مصرف آن دچار کابوس های شبانه شوید. در این صورت تنها کافی است که خوردن بستنی با طعم هلو را (برای نمونه)  پیش از آن که به تخت خواب بروید متوقف کنید.». کارُل در ادامه عنوان کرد که برای نمونه خودِ او از حساسیت اش به میگو آگاهی نداشت و هر موقعی که میگو می خورد، شب ها دچار کابوس می شد. او در این خصوص گفت: هر زمانی که میگو می خوردم، شب نمی توانستم طبق روال هر روز خود، خوابی عادی داشته باشد و غالبه خواب های بدی می دیدم. به همین خاطر بود که خوردن میگو را متوقف کردم و حالا دیگر همانند گذشته راحت و کامل می خوابم و دیگر کابوسی هم به سراغ ام نمی آید.

در بسیاری از موارد، کابوس هایی که افراد بالغ می بینند، کاملاً غیر ارادی است و خود خواهان دیدن این گونه کابوس ها نیستند، با این وجود، عوامل روانی بسیاری هستند که به مککر شدن این کابوس ها و رخ داد آن ها دامن می زنند؛ نگرانی و اضطراب و افسردگی از جمله این مسائل روانی هستند. تغذیه نا مناسب نیز می تواند از دیگر عوامل عمده مشاهده کابوس و تکرار آن باشد. علاوه بر آن چه عنوان شد، برخی از اختلالات مروبط به خواب نیز هستند که در نهایت باعث خواهند شود فرد در معرض مشاهده کابوس هایی مُزمن تر و به مراتب بدتر قرار بگیرد؛ از جمله این اختلالات می توان به آپنه خواب (قطعی فرایند تنفس برای مدتی حدود بیست ثانیه در هنگام خواب که روند خواب کامل و معمول فرد را دچار اختلال می کند) و سندرم ناراحتی های مربوط به پا اشاره کرد. اما سؤالی که در این جا پیش می آید این است که زمانی که هر یک از این اختلالات سبب مشاهده کابوس می شوند، چه فعل و انفعالاتی در مغز انسان رخ می دهد؟

فعل و انفعالاتی که به هنگام دیدن کابوس در مغز انسان رخ می دهد

به طور معمول، کابوس های در یک سوم پایانی خواب شبانه انسان رخ می دهند و این دقیقاً زمانی است که خوابی که با نام REM (rapid eye movement) یا حرکت سریع چشم می شناسیم، حالت اصلی خواب ما را به وجود می آورد. اگر بخواهیم به طور کلی فرایند خوابیدن را بررسی کنیم، باید عنوان کنیم که این فرایند به چهار مرحله تقسیم می شود: مرحله اول شروع خواب است و مربوط به دقایق و بعضاً ساعت های نخستین خواب می شود، مرحله دوم را با نام خواب سبک می شناسیم، مراحل سوم و چهارم خواب نیز، خواب عمیق نام دارند که مهمترین و اصلی ترین مراحل خواب هستند. حرکت سریع چشم (REM) که پیش از این نیز توضیحاتی در خصوص آن داده شد، معمولاً، هر نود دقیقه یک بار در طول خواب انسان رخ می دهند؛ همان گونه که از نام اش پیدا است، طی این اتفاق، چشم های انسان شروع به حرکت کردن می کنند (با سرعتی زیاد). علاوه بر این طی REM، فعالیت مغز انسان به بالاترین حد ممکن خود می رسد و نیز در کنار مغز، بسیاری از نیروهای محرکه در بدن، فعالیت بیشتر و مؤثر تری از خود نشان می دهند. به طور کلی، امکان خواب دیدن (کابوس و  رؤیا) در تمامی مراحل خوابی که عنوان شد، قابل روی دادن هستند و نزدیک به هشتاد درصد افراد، زمانی که در دو مرحله اولیه خواب خود، اگر کابوس یا رؤیا ببینند (بیشتر کابوس)، از خواب بیدار می شوند و این در حالی است که این درصد تا عدد چهل برای کسانی که در مراحل سوم و چهارم یا خواب عمیق خود کابوس می بینند کاهش پیدا می کند. نکته دیگری که در این خصوص وجود دارد این است که امکان کابوس دیدن افراد، در هنگامی چشم با سرعت حرکت می کند (REM)، صرف نظر از این که در کدام مرحله از خواب خود باشند نیز وجود دارد. این اطلاعاتی است که در مقاله ای با عنوان «پزشک خانواده آمریکایی» منتشر شده است.

آمیگدالا یا بادامک مغز (ساختاری بادامی ‌شکل در دستگاه کناره‌ ای مغز که مرکز ترس است) که به طور اساسی توسط لوب ها یا نرمه های پیشین مغز، فعالیت شان تنظیم می شود، نقش بسیار مهم و اساسی ای در شکل گیری کابوس ها در هنگام خواب ایفا می کند. بنا به تحقیقات صورت گرفته و تصویر های تخصصی ای که از پیام رسان های عصبی در مغز گرفته شده اند، مشخص شده است که این بادامک مغز یا آمیگدالا، هنگامی که حرکات چشم در خواب سریع است، بیشترین فعالیت را از خود نشان می دهند. پاتریک  مک نامارا، کتابی در خصوص کابوس ها و راه حل هایی برای این معضل نوشته است و در این کتاب خود بیشتر سخن از این می گوید که آمیگدالا در مغز، نقش عمده ای در دریافت بازخورد های منفی، مانند ترس و خشم و عصبانیت دارد. این مسئله خود تا حدودی می تواند پرده از این مسئله بردارد که چرا به هنگام فعالیت بیش از اندازه آمیگدالا در مغز (به هنگام خوابیدن) می تواند در نهایت باعث ترس و وحشت فردی شود که کابوس می بیند.

یکی از محققان که لوونبرگ نام دارد در این خصوص عنوان کرد: «زمانی که وارد مرحله حرکات سریع چشم می شویم (در این مرحله است که دیدن رؤیا یا کابوس به وقوع می پیوندد)، در چگونگی کارکرد مغز تغییرات عمده ای حاصل می شود (بخش های مشخصی از مغز انسان، دیگر همانند حالت عادی فعالیت نخواهند کرد و این در حالی است که بخش های دیگری، فعالیت شان به مراتب بیشتر از حالت عادی می شود). در نهایت همین مسئله باعث می شود که به جای این که کلمه ها و چیز های کاملاً واقعی به ذهن انسان راه پیدا کنند، تصاویر، نماد ها و نشانه ها، احساسات و در نهایت استعاره ها جای این طرز تفکر واقعی و لفظی را میگیرند.».

کسانی که بیش از سایرین کابوس می بینند

همان گونه که پیش از این نیز عنوان شد، بیشتر این کودکان هستند که در معرض دیدن کابوس های شبانه قرار می گیرند و برخی از انسان های بالغ نیز کم و بیش، در طول زندگی خود تجربه دیدن کابوس را دارند. با این وجود سؤال دیگری که در این خصوص مطرح می شود این است که کدام دسته از انسان های بالغ هستند که بیشتر از سایرین در معرض مشاهده کابوس و به عبارت دیگر رؤیاهای ناخوشایند قرار می گیرند؟

برای پاسخ به این سؤال توجه شما را به مطالبی که در این خصوص عنوان خواهیم کرد، جلب می کنیم: تحقیقات بسیاری در این زمینه صورت گرفته است و نتایج این تحقیقات همه حاکی از آن است که سن و سال فرد، خصوصیات شخصیت فرد و در نهایت آسیب های روحی و روانی که افراد در طول زندگی خود تجربه می کنند به طور قابل ملاحظه ای بر این مسئله تأثیر گذار خواهند بود که چند وقت یک بار این گونه کابوس ها گریبان گیر خواب شبانه افراد شوند. در سال 1990 تحقیقاتی انجام شد و نتایج آن در ژورنالی با نام «روانشناسی نا به هنجاری ها» منتشر شد. برای انجام این تحقیقات گروهی از دانش جویانی مد نظر قرار گرفتند که برای مدتی مجبور بودند زمان زیادی را صرف مطالعه دروس خود کنند. این نتایج حاکی از آن بود که بالغ بر چهل و هفت درصد از کل این دانش جویان، در یک بازه زمانی دو هفته ای، حداقل یک با دو بار در طول هفته، دچار کابوس های شبانه می شدند. نکته ای که در خصوص این تحقیقات وجود داشت این بود که هیچ یک از افرادی که کابوس می دیدند، سابقه تجربه های بسیار بد و یا اضطراب و استرس شدید نداشتند. همین مسئله باعث شد تا همگان به این فکر فرو بروند که کمی در خصوص کابوس های شایع در میان افراد بالغ اشتباه می کرده اند و این گونه به نظر می رسد که کابوس دیدن در میان افراد بالغ، شایع تر از آن چیزی است که پیش از آن فکر می کرده اند. این مقاله ادامه دارد...ترجمه  itrans.ir 

در سیارک بخوانیم:

اختلال عجیب و غریب خواب 10 مورد 

راهکارهایی برای رفع خستگی ناشی از کمبود خواب 

چگونگی فعالیت مغز انسان هنگام خواب 

دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود 

چرا داشتن خواب کافی برای بدن لازم است

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا کابوس می بینیم بخش دوم

در

و اما نکته دیگری که ذکر آن خالی از لطف نخواهد بود این است که برای برخی افرادی که ترسی دائمی از اتفاقی ناخوشایند که ممکن است برایشان رخ دهد، دارند (برای نمونه کسی که همیشه از این می ترسد که کسی با چاقو به او حمله کند و یا کسی که از تصادف کردن می ترسد)، در نهایت دچار کابوس های شبانه خواهند شد و این نکته نیز از عوامل مهمی به شمار می رود که کابوس های شبانه را تحریک می کند. در سال 2014 نیز تحقیقاتی صورت گرفته و نتایج این تحقیقات در ژورنال «پزشکی و سلامت» منتشر شد. برای انجام این تحقیقات، افرادی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند که متأسفانه از نعمت دیدن محروم اند. نتایج این تحقیقات حاکی از آن بود که این افراد (نابینا) تا چیزی حدود چهار برابر بیشتر از افراد عادی در هنگام شب کابوس می بینند. مطالعات و بررسی ها نشان می دهد که این کابوس ها، بیش از هر چیز دیگری به احساساتی مربوط می شوند که افراد نابینا در طول روز تجربه کرده و با آن ها دست و پنجه نرم می کنند. برای نمونه یکی از این احساسات نا خوشایند این است که یک فرد نابینا زمانی که یک فنجان قهوه در دست می گیرد تا بنوشد، به طور کاملاً غیر ارادی، این ترس به سراغ او می آید که نکند این فنجان قهوه را بریزد و یا این که نتواند آن را به درستی به سمت دهان خود هدایت کند و ترس از این که چنین اتفاقی او را خجالت زده کند، برای او بسیار نا خوشایند خواهد بود.

لوونبرگ در این خصوص عنوان کرد: «به عقیده من، این مسئله (دیدن کابوس)، بیش از هر چیز دیگری به آسیب های روحی و روانی فرد بستگی دارد. البته این گونه به نظر می رسد که چگونگی شخصیت یک فرد، نقش مهم تری از این آسیب ها دارد.». او در ادامه صحبت های خود اضافه کرد که هر چه افراد حساس تر و شکننده تر باشند، برای نمونه کسانی که از رو به رو شدن با مسائل و مشکلات زندگی واهمه دارند و فرار را بر قرار ترجیح می دهند و نیز کسانی که در صورت مواجه با مشکلی نا خوشایند، به سرعت دست و پای خود را گم می کنند و حتی فکر فائق آمدن بر آن را نمی توانند بکنند، بیشتر در معرض دیدن کابوس قرار می گیرند. و این مسئله علتی بسیار ساده دارد: زندگی و انتخاب هایی که در طول زندگی افراد باید بگیرند و در مواقعی با آن مواجه می شوند، برای آن ها بیش از حد توان شان است.».

حقیقتی تاریک در پس کابوس ها

چند عامل، مسبب بروز کابوس های شبانه وجود دارند که در بسیاری از افرادی که از این مسئله رنج می برند، شایع است. از آن جمله اند مرگ و قتل. البته منظور ما از مرگ، صرف مردن افراد نیست و در ادامه با ادای توضیحاتی در این خصوص، بیشتر متوجه این مسئله خواهید شد. در حقیقت منظور از مرگ، تغییر چیزی و یا حتی پایان پذیرفتن آن است. برای نمونه اگر بخواهیم روابط میان والدین و فرزندان شان را در این خصوص به میان بیاوریم، مرگ به زمانی اطلاق می شود که برای نمونه کودک یاد می گیرد که روی پا هایش ایستاده و برای نخستین بار راه برود؛ و یا زمانی که برای بار اول وارد مدرسه یا پیش دبستانی می شود؛ و یا زمانی که فرزند برای نخستین بار یاد می گیرد که کنترل یک خود رو را به دست بگیرد. تمامی این اتفاقات احساسی مرگ گونه را در والدین پدید می آورند؛ احساس از دست دادن چیزی که برای شان بسیار عزیز است. لوونبرگ در این خصوص عنوان کرد: «تصور کردن این که کودک مان دارد می میرد و به مرور بدل به چیزی متفاوت می شود، بیشتر از هر چیز دیگر، ناشی از طرز تفکری است که همه افراد در خصوص زمان و گذرا بودن اش دارند و این که چقدر زود زمان می گذرد. حال کودکی که زمانی او را در گهواره می خواباندید و هیچ نعمتی در دنیا قادر به برابری با در آغوش کشیدن کودک دل بندتان را نداشت، دیگر شباهتی به روز های اولیه خود ندارد و به مرور در حال تبدیل شدن به یک انسان کاملاً مستقل است.».

قتل نیز همانند مرگ به تغییر و یا به یک پایان اشاره دارد، با این تفاوت که این تغییر یا پایان تحمیلی است. بسیاری از افراد هستند که زمانی که قصد دارند تغییر عمده ای در خصوص خود و یا زندگی شان به وجود بیاورند و یا این که روندی که تا زمان حال حاضر زندگی شان ادامه یافته است را متوقف کنند، اغلب چنین احساسی به آنها دست می دهد و کابوس هایی با این محتوا می بینند که کسی به دنبالشان است و قصد کشتن شان را دارد. لوونبرگ، برای این که ایده کامل تر و دقیق تری در خصوص این نظریه پیدا کنیم، مثال کسی را می آورد که قصد دارد رابطه اش با همسر و شخصی که بسیار به او نزدیک است را به هم بزند. مثال دیگر زنی است که در دوران بادرداری خود به سر می برد؛ بارداری نیز از جمله حالاتی است که تغییرات عمده ای در طرز تفکر و احساسات فرد به وجود می آورد.

با این وجود، علل کابوس هایی که بعضاً افراد با آن دست و پنجه نرم می کنند، محدود به مطالبی که عنوان نمی شود و برای برخی ممکن است علت اصلی کابوس، ریشه در مسائل و مشکلاتی داشته باشد که سال ها پیش در زندگی خود تجربه کرده است. یکی از کسانی که به واسطه دیدن کابوس های مکرر و برای درمان به لوونبرگ مراجعه کرده بود، به او گفته بود که کابوس هایی می بیند که خواب شب او را کاملاً مختل کرده است؛ در یکی از کابوس های اش، شوهرش نقش اصلی را ایفا می کرد و اقدام به رها کردن او  در یک پارکینگ عمومی وسایل نقلیه بسیار ترسناک می کرد و این درحالی بود که همه جا تاریک بود و شب هنگام بوده است. کابوس دیگری که این فرد می دید، این بود که در یک درگیری به او حمله می شود و به او آسیب می رسانند. نکته جالب توجه در خصوص این فرد مراجعه کننده وجود داشت این بود که از ازدواج و همسرش بسیار راضی بود و احساس خوشبختی می کرد، از لحاظ مالی هیچ مشکلی نداشت و در رفاه کامل به سر می برد و در نهایت اختلالی و یا بیماری ای هم در خصوص سلامتی اش گریبان گیرش نشده بود و از این نظر هم مشکلی نداشت، بنا بر این می توان گفت که فردی کاملاً خوشبخت است و دیدن چنین کابوس هایی آن هم توسط چنین فردی، لوونبرگ را به فکر فرو برد. پس از ادامه صحبت های لوونبرگ با این فرد مراجعه کننده مشخص شد که مسئله مربوط به سالیان دور و کودکی این فرد می شود. بیایید نگاهی به صحبت های لوونبرگ در این خصوص بیندزیم: «من برای مدتی طولانی با این مراجعه کننده خود صبحت کرده و پای صحبت ها یش نشستم و در نهایت به این مسئله پی بردم که پدر و مادر او در طول دوران کودکی اش، به هیچ عنوان رفتار شایسته ای با او نداشته اند. او به این نکته اذعان کرد که پدر و مادرش با او به گونه ای رفتار می کردند که به مرور زمان احساس کرد که به نظر می رسد پدر و مادرش از به دنیا آوردن او پشیمان هستند و به هیچ عنوان او را دوست ندارند. در نهایت مشخص شد که هیچ کسی پیدا نشده بود که در طول دوران کودکی این مراجعه کننده من، به او کمکی بکنند تا از این آسیب های روحی و روانی ای که پدر و مادر اش متوجه حال او می کردند، جلوگیری کند و مشخصاً خود کودک هم به تنهایی قادر به فائق آمدن به چنین مسئله ای نخواهد بود. این عوامل دست به دست هم داده و باعث شدند تا این گونه احساسات در وجود این مراجعه کننده من نهادینه شوند و به زندگی آینده او راه یابند.».

هدف از عنوان کردن این اتفاق ناخوشایندی که گریبان گیر این فرد شده و زندگی اش را تحت تأثیر قرار داده بود این است که این نکته را گوش زد کرده باشیم که مسائل و مشکلات روحی و روانی ای که در دوره های متفاوت از سنین افراد گریبان گیرشان می شوند، باید در همان زمان فکری به حال شان شود و از عمیق تر شدن آن احساسات جلوگیری شود، در غیر این صورت سرخوردگی و احساسات ناخوشایند ناشی از این گونه مشکلات، زندگی آینده فرد را تحت تأثیر قرار خواهد داد و بخشی از شخصیت او را شکل خواهد داد. متأسفانه آسیب های روحی و روانی ای که فرد در طول دوران کودکی خود به واسطه عوامل مختلف (غالباً پدر و مادر) از آن ها رنج می برد، زندگی آینده فرد را به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد، از جمله مشکلاتی که به این واسطه حادث می شوند، به این موارد می توان اشاره کرد:

  • فرد در زندگی آینده خود به شدت احساسی مبنی بر نا ایمن بودن پیدا خواهد کرد و هیچ گاه آن گونه که باید و شاید احساس امنیت را تجربه نخواهد کرد،
  • این گونه افراد مرتب به دنبال این هستند که دیگران مهر تأیید بر آن ها بگذارند و متأسفانه اعتماد به نفس کافی برای انجام کار های خود را بدون چنین تأییدیه هایی را ندارند،
  • نکته نهایی که در این افراد وجود دارد این است که زمانی که از آن ها انتقاد می شود، به شدت احساس نا خوشایندی پیدا می کنند و احساسی به آن ها دست می دهد که گویی زیر فشار حمله از جانب شخصی قرار گرفته باشند و انتقاد شدن از آن ها را به هیچ عنوان بر نمی تابند.

به همین خاطر است که با جرأت می توان گفت که تجریبات زندگی ما، صرف نظر از این که مربوط به زمان حال باشند یا گذشته، نه تنها قادر خواهند بود زندگی واقعی ما را به طور قابل ملاحظه ای تحت تأثیر قرار دهند، بلکه رؤیا ها و بعضاً کابوس هایی که در طول شب می بینیم نیز، به طور گسترده ای وابسته به همین تجربیات خواهند بود.

برای جمع بندی مطالبی که تا کنون عنوان شد، سعی می کنیم مطلب را به گونه ای به پایان ببریم که حتی الامکان راهکاری برای جلوگیری از تکرار و وقوع این گونه کابوس ها در اختیارتان گذاشته باشیم. نکته ای که در این خصوص باید مد نظر قرار دهیم این است که اگر قصد داریم کنترل بیشتری بر رؤیا ها و کابوس های شبانه خود داشته و درک دقیق تر و کامل تری از آن ها به دست آوریم، اولین اقدامی که باید انجام دهیم این است که آن دسته از مسائل و مشکلاتی را که در طول روز سبب آزار دادنمان می شوند را به خوبی شناسایی کرده و در جهت رفع آن ها تلاش کنیم. لوونبرگ در این خصوص عنوان کرد: « زمانی که بیدار هستیم و در تمامی طول روز، همگی ما به عنوان انسان با خودمان صحبت می کنیم و فکر می کنیم و این مسئله کاملاً طبیعی است. نکته ای که باید به خاطر داشته باشید این است که در هنگام خوابیدن نیز این روند فکر کردن متوقف نمی شود و این مسئله، صرف نظر از آن که انسان خواب باشد یا بیدار، ذاتی او است.». و اما راهکاری لوونبرگ برای این مسئله پیشنهاد می کند این است که: «تا جایی که برای تان مقدور است، در طول روز و زمانی که بیدار هستید، راجع به مسائل و مطالبی فکر کنید که ماهیتی مثبت دارند و اجازه ورود افکار منفی را به خود ندهید. این گونه می توانید کمک شایانی به خود کنید تا در هنگام شب نیز رؤیا هایی شیرین و زیبا را جایگزین کابوس های آزار دهنده کنید.».

در سیارک بخوانیم:

علل اصلی دیدن کابوس چیست بخش اول 

بختک چیست و سراغ چه کسانی می رود 

اختلال عجیب و غریب خواب 10 مورد 

راهکارهایی برای رفع خستگی ناشی از کمبود خواب 

چگونگی فعالیت مغز انسان هنگام خواب 

دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود 

چرا داشتن خواب کافی برای بدن لازم است

نظرات

در ادامه بخوانید...

چگونه میکروارگانیسم های موجود در بدن بر احساسات و اعمال ما تأثیر می گذارند

در
چگونه میکروارگانیسم های موجود در بدن بر احساسات و اعمال ما تأثیر می گذارند
به نظر می رسد مغز ما از نظر جسمی از روده ما فاصله دارد ، اما در مطالعات سال های اخیر  دلایل محکمی را برای این باور به وجود آورده است که اجتماعات عظیم میکروبی متمرکز در دستگاه گوارش ما ارتباطی بین مغز و روده ها ایجاد می کند. میکروبیوم روده بر عملکردها و احساسات شناختی تأثیر می گذارد ، بر روحیه و سطح اختلالات روانی و حتی بر پردازش اطلاعات تأثیر می گذارد. اما درک اینکه چطور میکرو فلور این کار را انجام می داد دشوار بود.
 
تا همین اواخر ، مطالعات مربوط به ارتباط بین روده ها و مغز ، عمدتاً تنها ارتباطی بین وضعیت میکرو فلور روده و فرآیندهای رخ داده در مغز را نشان می داد. اما اکتشافات جدید به ما امکان می دهد بر اساس مطالعاتی که نشانگر درگیری میکروبیوم در پاسخ به استرس باشد ، تصویری دقیق تر ایجاد کنیم.
 
محققان با تمرکز بر واکنشی مانند ترس ، و به ویژه در مورد چگونگی از بین رفتن ترس ، مطالعه کرده اند که چگونه موش ها با میکرو فلور کاهش می یابد. آنها اختلافاتی در شبکه های عصبی ، فعالیت مغز و بیان ژن ها نشان دادند.
 
آنها حتی چهار ماده خاص را شناسایی کردند که می توانند در این تغییرات نقش داشته باشند. ممکن است خیلی زود پیش بینی شود که پس از درک این ارتباط بین میکرو فلور روده و مغز ، چه درمانی می توان ارائه داد ، اما این تفاوت های خاص این فرضیه را تأیید می کند که این دو سیستم عمیقاً به هم پیوسته اند.
 
به گفته کریستوفر لوری (کریستوفر لوری) ، استادیار فیزیولوژی یکپارچه در دانشگاه کلرادو در بولدر ، تعریف این مکانیسم های تعامل با مغز وظیفه اصلی در مطالعه میکروبیوم است. وی گفت: "دانشمندان ایده های جالبی دارند."
 
کوکو چو ، نویسنده اصلی پژوهش و پژوهش جدید کالج پزشکی ویل کرنل ، به این مفهوم علاقه مند شد که میکروارگانیسم های موجود در بدن ما می توانند بر احساسات و اعمال ما تأثیر بگذارند. چند سال پیش ، وی تصمیم گرفت با همکاری روانپزشکان ، میکروب شناسان ، ایمونولوژیست ها و دانشمندان سایر زمینه ها ، این تعامل ها را با جزئیات کامل بررسی کند.
 
محققان برای توسعه مهارتهای رفتاری با موش ها ، آموزش كلاسیكی انجام دادند كه به بعضی از آنها آنتی بیوتیك داده شد تا میزان میكروفلورا را در بدن خود بطور چشمگیر كاهش دهد و بعضی از آنها در محیط استریل رشد كردند به گونه ای كه به هیچ عنوان میكروفلور ندارند. همه موش ها به همان اندازه خوب یاد گرفتند که از صدا نترسند ، و پس از آن الکتروشوک.
وقتی دانشمندان از تأثیر الکتروشوک بر روی موش ها دست کشیدند ، موش های معمولی به تدریج یاد گرفتند که از صدا نترسند. اما در موشهای "استریل" ، که در آن تعداد میکروفلور کاهش یافته یا اصلاً میکرو فلور وجود ندارد ، ترس از بین نرفت - با شنیدن سیگنال ، آنها معمولاً بیشتر از موش های معمولی می ترسیدند.
 
محققان با نگاهی به قشر جلوی مغز میانی ، ناحیه قشر مغز که واکنشهای ترس را پردازش می کند ، متوجه شدند که تفاوت های مشخصی در موشها با کاهش میکرو فلور وجود دارد: فعالیت برخی ژن ها کمتر بود. سلولهای گلیال از گونه های مشابه توسعه نیافته اند. به اصطلاح ستون فقرات دندریتیک - بیرون زدگی در سلولهای عصبی مرتبط با فرآیند پردازش و یادگیری اطلاعات ، کمتر دیده می شود و اغلب از بین می رود. در سلولهای یک گونه ، سطح پایین تر فعالیت عصبی مشاهده شد. به نظر می رسد موش های بدون میکروبیوم سالم نمی توانند ترس را فراموش کنند و یاد بگیرند که نترسند. و محققان توانستند این را در سطح سلولی ببینند.
 
محققان همچنین دریافتند كه چگونه حالت میكرو فلور روده باعث این تغییرات شده است. یک گزینه ی ممکن این بود که میکروب ها سیگنال هایی را از طریق عصب واگ طولانی به مغز می فرستند ، که سیگنال های حسی را از دستگاه گوارش به ساقه مغز منتقل می کند. اما پس از انتقال عصب واگ ، رفتار موش ها تغییر نکرد. علاوه بر این ، این امکان وجود داشت که فلور روده بتواند پاسخ هایی در سیستم ایمنی بدن که بر مغز تأثیر می گذارد ، استخراج کند. اما تعداد و درصد سلولهای ایمنی در همه موشها یکسان بود.
 
با این حال ، محققان چهار نوع ماده ترشح شده توسط میکروارگانیسم های روده را تحت تأثیر قرار داده و بر اتصالات عصبی تأثیر می گذارند ، که در سرم خون ، مایع مغزی نخاعی و مدفوع موش ها با میکرو فلوری ناکافی بسیار کمتر است. در حال حاضر ارتباطی بین برخی از این مواد و اختلالات عصبی در انسان پیدا شده است. به گفته میکروبیولوژیست دیوید آرتیس ، مدیر مؤسسه تحقیقات بیماریهای التهابی روده در دانشکده پزشکی ویل کورنل و نویسنده اصلی این تحقیق ، دانشمندان شاغل تحت رهبری وی گفته اند که میکرو فلور می تواند برخی مواد را به مقدار زیادی ترشح کند و برخی مولکول ها نفوذ کنند. مغز
 
ملانی گاراو ، استادیار آناتومی ، فیزیولوژی و سیتولوژی ، دانشگاه کالیفرنیا ، می گوید ، در بسیاری از آزمایشگاه ها علاقه زیادی به شناسایی مواد خاص باکتری که در سیگنالینگ سیستم عصبی نقش دارند ، وجود دارد. متابولیت های بی شماری احتمالاً در چنین فرایندهایی دخیل هستند و مسیرهای متابولیکی درگیر هستند.
 
Emeran Mayer ، استاد پزشکی در دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس و مدیر مرکز Neurobiology Oppenheimer در برابر استرس و مقاومت به استرس ، خاطرنشان می کند که مطالعات سایر اختلالات مانند افسردگی ، همچنین نشان دهنده ارتباط با برخی از مواد منتشر شده توسط میکروب ها است. اما هیچ اجماعی وجود ندارد که کدام یک از آنها در بروز هرگونه اختلال نقش داشته باشد. و در حالی که بسیاری از مبتلایان به اختلالات مغزی دارای میکرو فلور روده ای هستند که به وضوح تغییر یافته است ، اغلب مشخص نیست که آیا این تغییر علت یا اثر این بیماری است یا خیر. تغییر در وضعیت میکرو فلور می تواند منجر به مشکلات عصبی شود ، اما بیماری ها همچنین می توانند باعث تغییر در وضعیت میکروبیوم شوند.
 
در این زمینه ، نه تنها در مورد پیامدهای اختلال در میکرو فلور ، بلکه در مورد میکرو فلور سالم اختلاف نظر وجود دارد. Lowry گفت: "مدت طولانی ما بر این واقعیت متمرکز شدیم که می توانستیم انواع خاصی از باکتری ها را شناسایی کنیم که خطر ابتلا به اختلالات و بیماریهای مرتبط با استرس را ایجاد می کند یا مقاومت در برابر آنها را ایجاد می کند ، و شاید لازم نباشد که یک میکروب خاص باشد ". حتی در افراد سالم ، میکرو فلور بسیار متفاوت است. میکروبهای خاص ممکن است اهمیت چندانی نداشته باشد که میکرو فلور به اندازه کافی متنوع باشد - دقیقاً مانند بسیاری از انواع مختلف جنگل های سالم ، ممکن است یک نوع خاص از درخت مورد نیاز نباشد.
 
با این حال ، بررسی تأثیر میکرو فلور بر روی سیستم عصبی یک حوزه علمی جدید است و نتیجه گیری از نتایج آزمایش های قبلی مبنی بر اینکه آیا تغییر در میکرو فلور به این واقعیت کمک می کند که حیوانات مهارت توسعه یافته را فراموش کرده و از ترس متوقف  شوند یا غیر منطقی و متناقض عمل کنند.
 
در مورد نتیجه گیری های كوكو چو و همكارانش ، آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند ، زیرا دانشمندان می توانند شواهدی از وجود ساز و كار خاصی ارائه دهند كه باعث رفتارهایی می شود كه مشاهده می كنند. کرستن تلیش می گوید ، مطالعات حیوانی مانند این به ویژه برای تقویت ارتباط روشن بین سیستم عصبی و میکرو فلور روده مهم است ، حتی اگر هدف آنها یافتن راه هایی برای درمان افراد نباشد. استاد پزشکی دانشکده پزشکی دیوید گفن در دانشگاه کالیفرنیا ، لس آنجلس. او می گوید: "نحوه انجام فرآیند" پردازش "احساسات  و دانش در مغز انسان با آنچه در حیوانات اتفاق می افتد متفاوت است و استفاده از آن بسیار دشوار است."
 
از لحاظ تئوریکی ، وجود برخی از مواد آزاد شده توسط میکرو فلور می تواند به تعیین چه کسی در معرض آسیب پذیری بیشتری نظیر اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) است کمک کند. آزمایشاتی مانند این حتی می تواند مسیرهای بین مغز و میکروبیوم را که می تواند تحت تأثیر درمان قرار بگیرد تعیین کند. Emeran Meyer می گوید: "این آزمایشات با موش ها همیشه امید زیادی به ما دادند که به مرحله تحقیقات مداخله نزدیک می شویم." اما فرآیندهای رخ داده در مغز موشها کاملاً مطابق با فعالیت مغز انسان نیستند.
 
علاوه بر این ، در انسان و موش ، فرآیند تعامل بین مغز و میکرو فلور روده متفاوت است ، و این اختلاف توسط مایر می گوید ، در انسان ، مداخلات برای تغییر میکرو فلوری روده می تواند در شیرخواری و اوایل کودکی مؤثر باشد ، هنگامی که میکرو فلور روده هنوز در حال توسعه است و برنامه نویسی اولیه در مغز انجام می شود.
 
دانشمندان در آخرین مطالعه خود ، در زمان شیرخوارگی ، یک دوره زمانی خاص را مشاهده کردند ، هنگامی که موش ها به میکرو فلور نرمال نیاز داشتند تا توانایی سرکوب ترس در بزرگسالی را داشته باشند. موشهایی که در طی سه هفته اول کاملاً از اثر میکروبها جدا شده بودند ، سپس در شرایطی قرار گرفتند که با موش هایی که دارای میکرو فلور روده نرمال بودند ، قرار بگیرند. موش های "استریل" میکروب هایی را از سایر موش ها جمع آوری کردند که منجر به رشد آنها از میکرو فلوری غنی شد. اما هنگامی که آنها بزرگ شدند ، و همان آزمایشات با آنها در مورد " ترس ،" انجام شد نتایج آنها هنوز کم بود. در سن فقط چند هفته ای ، همه آنها خیلی زود پیر شدند تا مهارت عادی یادگیری برای سرکوب ترس خود را بدست آورند.
 
معلوم شد که در چند هفته اول پس از تولد ، میکروفلور بسیار مهم است - و این مشاهده کاملاً با یک مفهوم جهانی تر سازگار است ، براساس آن زنجیره های عصبی که توانایی کنترل ترس را کنترل می کنند در سنین پایین حساس هستند.
 
دانستن اینکه چه چیزی باعث ترس می شود و توانایی سازگاری با آن که دیگر تهدیدی نیست ، می تواند برای بقا حیاتی باشد. عدم توانایی در سرکوب احساس ترس در افرادی که از اختلال PTSD رنج می برند نیز مشاهده می شود و با سایر اختلالات مغزی همراه است ، بنابراین افزایش دانش علمی ساز وکارهای تأثیرگذار بر این شبکه عصبی می تواند به درک انواع اصلی رفتار انسان کمک کند و راهی را برای انتخاب گزینه های درمانی فراهم کند.
 
در مقیاس تکاملی ، فلور روده انسان در بین افزایش جمعیت شهری تغییر کرده است ، و اختلالات مغزی مورد توجه قرار می گیرد. Lowry می گوید ، میکروب های بیشماری که در هریک از ما زندگی می کنند ، همراه با گونه های ما تکامل یافته اند ، و بسیار مهم است که درک کنیم که چگونه آنها بر سلامت جسمی و روحی ما تأثیر می گذارند. از طریق میکرو فلور ، محیط می تواند بر سیستم عصبی ما نیز تأثیر بگذارد ، که این روند، روند مطالعه سلامت و بیماری های مغز را پیچیده تر می کند.

نظرات

در ادامه بخوانید...