جنگ بر سر گرفتن نقش جوکر در هالیوود، ویلیام دفو قبل از جک نیکلسون
رضا عزتپوردر۱۴۰۳/۲/۱۸
نقش منفی های به یاد ماندنی ، از صفدر زالو و جبارسینگ تا جوکر و هانیبال لکتر
جبار سینگ برای بسیاری از سینما دوستان ایرانی نماد نقش منفی است، شاید باورش سخت باشد ولی تعداد کسانی که بعد از شنیدن اسم فیلم شعله بلافاصله نام جبار سینگ را به زبان میآورند از کسانی که نام دو شخصیت دیگر فیلم یعنی "جی" و "ویرو" را به خاطر دارند بسیار بیشتر است.
جبار سینگ در فیلم شعله از معروف ترین نقش منفی های سینما است
در سینمای قبل از انقلاب جلال پیشواییان نام جلال را با نقش منفی عجین کرد.
کدام یک از شما كاظم افرندنيا را می شناسید؟ شاید حتی در میان طرفداران سینما هم کمتر کسی مرحوم سید کاظم را به خاطر داشته باشد اما نقش به یاد ماندنی او در سریال "خاله سارا" که مربوط به اوایل دهه هفتاد است را اکثرا به خاطر دارند. "صفدر زالو" شخصیت منفی سریال بود که تا سالها نامش در حافظه سینما و تلوزیون ایران ماند. در واقعه دایره شهرت شخصیت صفدر زالو از مرزهای شهرت خود فیلم و بازیگر نقش کاراکتر منفی بزرگتر است. فرحان در عروس آتش هم از آن نقش منفی های به یاد ماندنی بود.
سینما عین عدالت است ، نقش ماندگار در ذهن می ماند چه مثبت و چه منفی! این از زیباییهای هنر هفتم است.
تست گریم جوکر روی صورت ویلیام دفو
در دنیای سینما تعداد کمی بازیگر وجود دارند که مثل ویلیام دفو کامل و بی نقص از پس نقشهای منفی و شرور برآیند.
شاید به خاطر چهره خاصش باشد، ممکن است این حرف کمی متعصبانه باشد ولی به نظر می رسد که ویلیام دفو می داند که چطور در نقش آدمهای شرور و موجودات شیطانی فرو برود. او در آخرین تجربه سینمایی خود یعنی فیلم آکوامن که هنوز اکران نشده است باز هم یک نقش منفی بازی میکند. همه طرفداران کمیک بوکها بازی به یاد ماندنی ویلیام دفو در نقش تبهکارانه نورمن آزبورن و گوبلین سبز را به خاطر دارند.
بسیاری از طرفداران ویلیام دفو معتقدند که هیچکس مثل او لیاقت پوشیدن کت و شلوار بنفش جوکر را ندارد و به او پیشنهاد داده اند که نقش جوکر را بازی کند.
اما چیزی که بسیاری از طرفداران او نمی دانند این است که در سال 1989 ویلیام دفو جزء بازیگرانی بود که برای ایفای نقش جوکر در فیلم "بتمن" تیم برتون با او صحبت شد. هر چند این نقش در آخر به جک نیکلسو ن رسید
جک نیکلسون در نقش جوکر در فیلم بتمن 1989
ویلیام دفو در آخرین مصاحبه اش راجع به این موضوع گفت :
سم هام (فیلنامه نویس) یه چیزایی در باره اینکه چطور بدنم رو برای ایفای نقش جوکر رو فرم نگه دارم گفت ولی هرگز به من یک پیشنهاد رسمی از طرف تهیه کننده فیلم ارائه نشد.
در حالیکه هیچ وقت به ویلیام به طور رسمی برای ایفای نقش جوکر پیشنهاد نشد ولی به نظر میرسد که قبل از آغاز فیلمبرداری او یکی از گزینه های مورد نظر تیم برتون برای ایفای نقش جوکر بوده است.
بعد از کش و قوسهای فراوان جک نیکلسون برای ایفای نقش جوکر انتخاب شد و اتفاقا یکی از بهترین نقش منفی های تاریخ سینما را اجرا کرد و هنوز بعد از گذشت سالها مجله سینمای کمیک از اون نقش به عنوان یکی از بزگترین شرورهای دنیای سینمایی کمیک بوکها در تمام دورانها یاد میکند.
اگرچه جک نیکلسون نقش جوکر را به بهترین شکل ممکن اجرا کرد اما هنوز هم از این موضوع که ویلیام دفو تا یک قدمی اجرای نقش جوکر رفته و این نقش را اجرا نکرده است به عنوان یکی از حسرتهای بزرگ دنیای بازیگری مطرح می شود.
جالب است بدونید که ویلیام دفو تنها بازیگری نبوده که در طول سالهای گذشته شانس بازی در نقش شاهزاده خلافکارها جوکر را از دست داده است. جان لیسگو هم این شانس را داشت که در این نقش بازی کند. هر چند اون ورژنی از بتمن که قرار بود لیسگو در آن بازی کند هرگز ساخته نشد.
جان لیسگو
خبرهایی به گوش می رسد که در فیلم مستقل جوکر که قرار است سال آینده ساخته شود آوکین فینیکس ( همان یوآخین خودمان)
برای ایفای نقش جوکر انتخاب شده است و این یعنی فعلا نباید شانسی برای ویلیام دفو برای ایفای نقش دلقک بدذات سینما قائل باشیم.
حالا بیایید برگردیم به سال 1993 که سال خوبی برای انیماتورهای طرفدار آثار برتون بوده است. "اد وود" (Ed Wood) ، فیلمی که برتون در ماه آگوست شروع به فیلمبرداری کرده بود. عجیب است اما پروژه ی اصلی برای او در نظر گرفته نشده بود. برتون و شریکش دنیس دی نوی، تهیه کننده ی کانادایی به دنبال آن بودند که چند فیلم دیگر را تهیه کنند که از آن میان میتوان به فانتزی کمدی پسر ملوان (Cabin Boy (1994) ساخته ی آدام رزنیک اشاره کرد. آن فیلم با شکست اقتصادی روبرو شد، اما برتون و دی نوی دست به تولید فیلمنامه ای زندگینامه ای برای مایکل لمان زدند. دو فیلنامه نویس جوان و با آتیه، اسکات الکساندر و لری کارازوسکی، به زندگی عجیب ادوارد دی. وود، جونیور علاقه مند شده و در مورد آن تحقیق کرده بودند. این کارگردان گمنام که در 1924 متولد شده و در 1978 فوت کرده بود، تنها چند فیلم ساخته بود که عمدتا سودجویانه بودند - سافت پورنهایی که موفق میشدند از چنگ سانسور در بروند و فیلمهای علمی تخیلی کم خرجی که به نوعی با وحشتهای جنگ اتمی سر و کار داشتند. تمام فیلمهای او با شکستهای شدید روبرو میشدند، اما اکنون دوباره به خاطر کمدی بالقوه شان -که کاملا هم بدون قصد قبلی کارگردان به وجود آمده بود- در تلویزیون و شبکه ی ویدئویی در حال احیا شدن بودند. وقتی که فیلم نقشه 9 از فضا (Plan 9 from Outer Space) به عنوان "بدترین فیلم تاریخ" توصیف شد، آثار ادوارد وود جان تازه ای پیدا کردند. تقریبا در همان زمان، کمپانی کلمبیا از برتون خواسته بود که فیلم گوتیک و ترسناک مری رایلی (Mary Reilly) که نسخه ی جدیدی از داستان جک سلاخ (Jack the Ripper) بود را کارگردانی کند. شکل گرفتن این پروژه خیلی آهسته پیش میرفت. ایده های برتون با ایده های استودیو همخوانی نداشتند و در نتیجه، هر کسی -کم و بیش با حالتی دوستانه- راه خودش را رفت. برتون میخواست سریعا کار دیگری پیدا کند و در نتیجه تصمیم گرفت داستان "اد وود" را خودش کارگردانی کند. فیلمنامه نویسان از کتابی به نام کابوس خلسه: زندگی و هنر ادوارد دی. وود، جونیور (Nightmare of Ecstacy: The Life and Art of Edward D. Wood, Junior) اثر رودولف گری که در آن زمان تازه انتشار یافته بود، برای نمایش دادن جنبه های مختلف این شخصیت کمک گرفته بودند. وود به پوشیدن لباس زنانه علاقه داشت. به خودش میبالید که در حالی که زیر یونیفرمش لباس زیر زنانه به تن داشته در نبرد نرماندی شرکت کرده است. به این دلیل ترجیح میداده است که کشته شود تا زخمی، چرا که میترسیده وقت در آوردن لباسهایش رازش بر ملا شود. بعدها هم تنها در صورتی که لباس زنانه به تن داشت میتوانست فیلمهای کم هزینه ای که در طی چند روز فیلمبرداریشان میکرد را بسازد. اما بیشتر از عجیب بودن شخصیت ادوارد وود -بروس وین را در لباس بتمن به خاطر بیاورید- چیزی که برتون را جذب خود کرده بود، دوستی وود با ستاره ی مجار، بلا لوگوسی (Bela Lugosi) بود. لوگوسی موفقیت خود را مدیون اجرایی بود که امروزه افسانه ای به حساب می آید؛ او نقش کنت دراکولا را در اولین اقتباس تئاتری رمان برام استوکر، و بعدها در نسخه ی سینمایی آن به کارگردانی تاد براونینگ -دراکولا (Dracula) 1931- بازی کرده بود. لوگوسی که همبازی و رقیب بوریس کارلوف (بازیگری که در نقش هیولای فرانکن اشتاین جاودانه شد) بود، افسانه ی خود را به وجود آورده بود - برای مثال، مانند خون آشامهایی که نقششان را بازی میکرد، در تابوت میخوابید- تا جایی که به نوعی زندانی آن شده بود. وقتی وود در دهه 1950 با لوگوسی ملاقات کرد، او تقریبا بازیگری را کنار گذاشته بود. در آن زمان اکثر فیلمهای ترسناک دیگر فقط پارودی (نقیضه) بودند و لوگوسی نیز دیگر پرده وحشتی ایجاد نمیکرد - او در زندگی واقعی از نقشهایش بسیار ترسناک تر بود: در هالیوود همه از اعتیاد او به مواد اطلاع داشتند و فرض را بر این گرفته بودند که او مرده است. وود دوباره او را به بازیگری برگرداند -فارغ از اینکه نقشها مسخره بودند و فیلمها مضحک- و از نظر احساسی و مالی از او پشتیبانی کرد. رابطه ی میان آن دو، برتون را تحت تاثیر قرار داد، چرا که او را به یاد علاقه ی خودش به وینست پرایس و ملاقاتشان چند سال قبل از مرگ پرایس می انداخت. ( سیارک) برتون تصمیم گرفت که "اد وود" را سیاه و سفید فیلمبرداری کند چرا که فیلمهای خود "اد وود" همینطور فیلمبرداری شده بودند - برتون میگوید "چون آدم نمیخواد بشینه و از خودش بپرسه ""یعنی چشمای بِلا چه رنگی بودن؟""". واقع گرایی کنار گذاشته شد و پروژه برای برتون اهمیت پیدا کرد. این فیلم نه قرار بود کاملا به زندگینامه ی وود وفادار باشد و نه قرار بود زندگینامه ی خودنوشته ی پنهان شده ای باشد، بلکه تنها ادای دینی بود که سینما و شور و اشتیاقی که ایجاد میکند - این فیلم، هشت و نیم برتون است. اما بار دیگر با انتخاب جانی دپ برای نقش اصلی، برتون غیر واقعی بودن فیلم را تشدید کرد: "اد وود" ی که دپ به تصویر میکشد، پاک و ساده است، او قدیس فیلمهای بد است، شوالیه ی "Z movie" ها. در زندگی واقعی، همه افرادی که اطراف وود را گرفته بودند کلاش بودند: "غیبگوها"، تردستهای شیاد، ترنس سکشوال هایی که تمایل به روسپیگری دارند، معتادها، و استریپرها و "محافظانشان". برتون هر چیز شرم آور و کثیفی را دور میریزد و علاقه اش به شخصیتهای عجیب و غریب را احیا میکند؛ او اطرافیان وود را تبدیل به پیروانی ساده میکند که به طرز عجیبی رنگارنگ هستند. اینها افرادی هستند که بر حاشیه ی عادی بودنی ایستاده اند که از وجودش بی خبر هستند و باقی میمانند.( سیارک) بدین صورت، فیلم به ادای دین به رویکردی به خصوص، و تقریبا خرده-صنعتگرایانه، از سینما تبدیل میشود. برای مثال، وود (که جانی دپ به صورت قهرمانی تک-بعدی که مستقیما از یکی از B movie های دهه 1950 بیرون آمده است، بازی اش میکند) به ترکیب کردن تکه فیلمهای نامربوط با هم علاقه داشت. او تکه هایی بی ربط از فیلمهای استفاده نشده ای که آرشیو شده بودند (stock shots یا شات هایی که میشود در فیلمهای دیگر از آنها استفاده کرد) را در سطل آشغال های استودیو پیدا میکرد و برای ساختن صحنه هایی از قبیل صحنه ی حرکت بوفالوها در گلن یا گلندا (Glen or Glenda) (1953) -فیلم وود با موضوع مبدل پوشی قسمتهای نظامی در نقشه 9 از فضا و غیره، که تقریبا کولاژهایی تجربی به شمار می آیند، از آنها استفاده میکرد. برتون میگوید: "مسئله اینه که وقتی فیلماشو تماشا میکنی، آره، فیلمای بدی هستن، ولی خاصن. یه دلیلی داره که این فیلما هنوز باقی موندن و صرف نظر از اینکه واقعا فیلمای بدی هستن، به رسمیت شناخته میشن. یه جور ثبات تو این فیلما دیده میشه، یه نوع هنر خاص و عجیب. منظورم اینه که این فیلمها شبیه هیچ چیز دیگه ای نیستن. اون اجازه نمیداد که ضعفای فنی ای مثل سیمهایی که دیده میشدن یا چینش های بد، حواسشو از قصه گویی پرت کنن. یه جور روراستی غیر عادی تو این کار هست." طنز عجیب فیلم وقتی به اوج میرسد که تور جانسون ، کشتی گیر حرفه ای که وود در نقشهای هیولا از او استفاده میکند- تقریبا یک صحنه را با شانه اش خراب میکند. دپ به عنوان کارگردان، با منطقی بی عیب و نقص میگوید این مشکلی ست که شخصیت داستانش در واقعیت با آن مواجه میشود. کمی بعدتر، تکان دهنده ترین صحنه فیلم فرا میرسد که در آن لوگوسی باید نیمه شب در حوضی نیمه یخ زده بپرد و تظاهر به مبارزه با اختاپوس پلاستیکی ای کند که کاملا بی جان است. خون آشام قصه پیر و بیمار است، با این حال مشغول به کار میشود چرا که کار بازیگران همین است - نمایش باید به هر قیمتی که شده ادامه پیدا کند! او پاهای اختاپوس را میگیرد، فریاد میزند و به این سو و آن سو تکانشان میدهد، و صحنه خوب از کار در می آید - البته تقریبا. خوب یا بد، فیلمها مصنوعی هستند. این جمله ی درست نمایی ست که "اد وود" آن را تصدیق میکند. اما آیا این جمله واقعا تنها یک درست نمایی ست؟ شاید این استدلال شخصی فیلمسازی باشد که کارش را با انیمیشن شروع کرده و همواره به جای ثبت واقعیت به بازسازی آن پرداخته است. تقلای وود در برابر بازاری که او را نادیده میگیرد، از طریق صحنه ای خارق العاده -هر چند کاملا خیالی- نشان داده میشود: سلطان Z movie ها که لباس زنانه پوشیده، نا امید از اینکه تهیه کننده ها به هیچ وجه درکش نمیکنند، وارد کافه ای میشود. او "همکارش" اورسون ولز را میبیند که در گوشه ای نشسته و مثل خود او در فکر فرو رفته است. وود گفتگویی را شروع میکند و متوجه میشود که هر دو آنها برای ساختن فیلمهایشان با مشکل مشابهی روبرو هستند، و تنها تفاوتی که میان آنها وجود دارد، استعداد آنهاست. در این فیلم نوستالژیک که پایان خوشش موقتی و غیر ممکن است، تنها بازی دپ است که کاملا خلق شده است (او گاهی اوقات ما را یاد دوست قدیمی مان پی-وی می اندازد). اطراف جانی دپ پر است از بازیگرانی "جدی" (در واقع مشهور) - بازیگران وفادار برتون و بازیگرانی دیگر از جمله جفری جونز، بیل موری، پاتریشیا آرکت، و لیزا مری تازه وارد، بلند قد و باریک، با موهای تیره که در آن زمان شریک زندگی برتون نیز بود. با شکوه ترین اجرا، بازی مارتین لاندو در نقش بلا لوگوسی ست که اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای او به ارمغان آورد. "اد وود" در جشنواره فیلم کن 1995 به رقابت پرداخت - اولین بار برای برتون - اما موفق به کسب جایزه ای نشد. بی توجهی اعضای هیئت ژوری، بی توجهی جامعه سینماروی آمریکا را نیز در پی داشت. این فیلم اولین شکست گیشه ای برتون بود. ترجمه itrans.ir
نقد و بررسی گرانترین فیلم تاریخ سینمای چین؛ دیوار بزرگ
رضا عزتپوردر۱۴۰۳/۲/۱۹
دیوار بزرگ فیلم بزرگی نیست. فیلم دیوار بزرگ هرگز موفق نمی شود ذره ای به کارنامه درخشان ژانگ ییمو نزدیک شود. و این مشکل بیش از هر چیز دیگری ناشی از ضعف فیلنامه است.
فیلم سینمایی دیوار بزرگ چین
نقد فیلم دیوار بزرگ
وقتی جیمی کیمل در مراسم اسکار امسال شروع به مسخره کردن مت دیمون کرد صحبتهایش راجع به سینمایی دیوار بزرگ را چندان جدی نگرفتم.گذاشتم به حساب همان داستان همیشگی شوخیهای کیمل با مت دیمون در شوی تلوزیونی جیمی کیمل و فقط به صحبتهایش خندیدم. اما بعد از دیدن فیلم اولین حرفی که زدم این بود: "کاش حرفهای جیمی کیمل را جدی گرفته بودم"
فیلمدیوار بزرگ
جیمی کیمل مجری اسکار 2017 فیلم دیوار بزرگ را به شوخی افتضاح توصیف کرد و آن را شکست بزرگی برای مت دیمون دانست
جیمی، دیوار بزرگ را افتضاح توصیف کرد و مت دیمون رو یک آدم ابله خواند که به عنوان تهیه کننده منچستر کنار دریا (منچستر بای د سی) در آن بازی نکرده و دوستش کیسی افلک را برای این فیلم انتخاب کرده و خودش در یک فیلم چینی مو دم اسبی بازی کرده است حالا دیوار بزرگ 150 میلیون دلار ضرر کرده و کیسی افلک اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را گرفته است.
البته دلیل اصلی بازی نکردن مت دیمون در فیلم منچستر کنار دریا طولانی شدن فیلمبرداری فیلم "مریخی" بود اما هر چه که بود کیسی افلک از آن اتفاق خیلی خوشحال است ( حالا شما این را شانس کیسی افلک میدانید یا بدشانسی مت دیمون).
بعد از دیدن فیلم دیوار بزرگ متوجه شدم که ضرر 150 میلیون دلاری فیلم سینمایی دیوار تنها یک بخش از هزاران دلیل افتضاح بودن این فیلم است.
در سال 2011 جان فارو فیلمی ساخت تحت عنوان کابویها و بیگانگان، فیلمی وسترن که در آن سفینه های فضایی این طرف و آن طرف می رفتند و نقش اول فیلم را هم دنیل کریگ ( بازیگر نقش جیمز باند) بازی می کرد! ترکیب گاوچران و سفینه فضایی آخرین ایده مسخره ای است که ممکن است به ذهن یک آدم برسد و متاسفانه این ایده به فکر کسانی رسید که 135 دقیقه فیلم از آن ساختند. تصور کنید جناب جیمز باند با لباس کابویها، هفت تیر به دست سوار بر اسب در غرب وحشی از دست یک سفینه فضایی فرار می کند ) بعضی ایده ها هرگز نباید عملی شوند
کابوی ها و بیگانگان محصول 2011
بزرگترین مشکل فیلم دیوار بزرگ هم همین عناصر ناهمگون است، پیتزای قورمه سبزی، چیزی بدتر از گاوچران و سفینه .
اگر در آن فیلم فقط دو آیتم عجیب و غریب کنار هم قرار گرفته بودند در دیوار بزرگ موضوع خیلی حادتر است، از دایناسورهای پارک ژوراسیک و گلادیاتورهای قرون وسطی گرفته تا بیگانه سرکار ریپلی و قهرمانان فیلمهای رزمی چینی همه چیز در این فیلم هست. البته هر کدام از این آیتمها فی نفسه بد نیستند و حتی جز عناصر جذاب سینمایی به حساب می آیند اما جمعشان کنار هم حال آدم را بد می کند . سرگیجه میگیری!
البته اینکه انتظار داشته باشیم هالیوود دست از ترکیب این چیزها با هم بردارد، انتظار بیهودهای است چرا که آنها با سعی و خطا ترکیب موفق را پیدا می کنند و بعد تبدیلش می کنند به یکی از فرانچیزهای پول ساز که تا سالها شاهد ساخت دنباله های آن خواهیم بود. اما دیوار بزرگ آن ترکیبی که باید نشد و مطمئنم که حتی یک نفر هم به ساخت دنباله این آش شله قلمکار ژانگ اییمو فکر هم نمی کند
دیوار بزرگ ثابت کرد وقتی چند آدم دوست داشتنی و البته حرفه ای کنار هم جمع می شوند و فیلم می سازند لزوما فیلم خوبی ساخته نمیشود..
سینمایی دیوار چین
ژانگ ییمو و مت دیمون در نشست خبری فیلم دیوار بزرگ از فیلم دفاع کردند
اگر یک چیز کثیف تغییر حالت دهد و پاک شود اصطلاحا می گویند استحاله شده است
ژانگ ییمو همیشه عاشق استحاله بوده است. علاقه شدیدی به تحول قهرمانهای فیلمهایش از یک آدم بی قید و بی اخلاق و گاهی لا ابالی به یک قهرمانی اخلاق مدار و از خود گذشته دارد. ییمو چندان اعتقادی به سفید مطلق برای کاراکترهای فیلمهایش ندارد او شخصیتهای فیلمش را از سیاهی به سمت سفیدی میکشد و در این سفر از شر به سمت خیر بیشتر مواقع تماشاچی لذت می برد.
در گلهای جنگ کریستین بیل از یک مسول کفن و دفن دایم الخمر دروغگو به کسی که جانش را برای نجات دختران نوجوان معبد به خطر میاندازد، تبدیل میشود. گلهای جنگ به مراتب فیلم زیباتر و تاثیر گذار تری بود. استحاله شخصیت اصلی فیلم طی یک روند منطقی و باورپذیر اتفاق می افتد.
در خانه خنجرهای پرنده ژنرال چینی عاشق جاسوس نابینای دشمن شد و از قاتل گوش به فرمان حاکم ظالم تبدیل به عاشق جان فدایی در راه عشق میشود در هر دوی این فیلمها روند تحول قهرمان بسیار قابل قبول و در یک شرایط سخت اخلاقی رخ داد. اما سیر تحول ویلیام که یک شمشیرزن مزدور است که برای پیدا کردن باروت به چین سفر کرده است آنچنان سریع و بی مایه و فقط در قالب چند دیالوگ کلیشه ای رخ داد که آدم از خودش می پرسد اصلا چه نیازی به این مثلا تغییر و تحول در سینمای دیوار بزرگ بود؟.
دیوار بزرگ فیلم سراسر شعار و کلیشه است.
"زن : ما برای غذا نمی جنگیم، برای چیزهای مهمتری میجنگیم"
." ژنرال چینی : حرص و آز و طمع انسان را کور می کند".
، " زن : من تو رو آزاد کردم که بری!
ویلیام : ولی من اینجام که بجنگم"
"ایمان داشته باشید و اعتماد کنید" و از این دست شعارهای سرایر کلیشه ای در این فیلم غوغا می کند.
مت دیمون خیلی راحت و بدون دلیل خاصی در فیلم سینمای دیوار بزرگ متحول می شود، کسی که در ابتدای فیلم سینمایی دیوار چین هدفشان را مهمتر از مرگ و کشته شدن دوستانشون میدونست و به هیچ قیمت حاضر نبود از ماموریتش که بدست آوردن باروت بود، دست بکشد کاملا یکهویی و با چند کلمه صحبت با جنگجوی زن چینی متحول میشود و ماموریت اصلی خودش را فراموش می کند.
پدرو پاسکال در فیلم دیوار بزرگ بازی متوسطی از خودش ارائه می دهد
اگر منطقی نگاه کنیم دیالوگهای پدرو پاسکال به مت دیمون درست ترین حرفهایی بود که در طول فیلم زده شد
اینجا می مانی که چی بشه؟؟ فک می کنی قهرمان میشی؟؟ الان برات جشن میگیرند؟ .
جلوه های ویژه فیلم دیوار بزرگ سینمایی هیچ کم و کسری ندارد و البته از فیلمی با این همه هزینه کمتر از این هم انتظار نمی رفت ولی خوب داستان نچسب است. برای همین هیچوقت در طول فیلم نه هیجان و نه وحشت و ترس حاکم نمی شود.. هیولاهای فیلم هم ترکیبی از بیگانه و ارباب حلقه ها و پارک ژوراسیک هستند.
داستان فیلم دیوار چین پر از سوتیهای عجیب و غریب بود. حضور ویلیام دفو داستان عجیب و غریبش یکی از آن حرکات بی منطق و احمقانه فیلم بود او 25 سال اینجا مانده بود و نقشه فرار کشیده بود و منتظر کسی که نقشه اش را با و عملی کند و بعد می بینیم در طول اجرای نقشه اش اصلا نیازی به کس دیگری نداشت و به محض فرار هم سریعا از شر پاسکال راحت شد. و از آن خنده دار تر اینکه او با آن نقشه دقیق و حساب شده اش هم گرفتار وحشی هایی شد که کاملا از حضورشان اطلاع داشت. و البته پذیرش ویلیام دفو در نقش یک آدم کودن و ترسو برای کسانی که او را میشناسند واقعا سخت است . به نظرم این هم از اشتباهات کارگردان فیلم بودپیشنهاد می کنم مقاله(جنگ بر سر گرفتن نقش جوکر در هالیوود، ویلیام دفو قبل از جک نیکلسون) را در سیارک بخوانید. یکی از بزگترین بازیگران نقش منفی دنیا در این فیلم تباه شد.
چهره ویلیام دفو البته کارنامه بازیگریاش بسیار شرورتر از آن است که نقش یک ترسوی فراری را بازی کند
نکته جالب این است که نام فیلم سینمایی دیوار بزرگ است ولی واقعیت این است که هیولاها خیلی راحت از زیر دیوار تونل می زنند و به پایتخت میرسند یعنی بود و نبود دیوار اصلا مهم نبود. و می توانست به جای دیوار چین هر مانع دیگری باشد. چرا که دیوار اصلا نقش خارق العاده ای در مقاومت انسانها ایفا نکرد و صرفا بحث تبلیغات برای کشور چین مطرح بود. به هر حال گرانترین فیلم تاریخ سینمای چین با حضور یکی از سوپراستارهای هالیوود باید نام و نشانی از چین را یدک میکشید.
"دیوار بزرگ" در بحث خلق سرگرمی موفق است البته سکانسهای جذاب و اکشن فیلم را می شد در قالب چند ویدئو در یوتیوب دید و دیگر عذاب دیدن کل فیلم را به جان نخرید. البته در طول فیلم دیواربزرگ خوابتان نمی برد ولی بعد از پایان آن آرزو می کنید کاش خوابتان برده بود.
چرا جوکر یکی از ارزشمندترین فیلم های سزاوار اسکار است
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
"فکر می کردم زندگی من یک تراژدی بوده، اما اکنون فهمیدم که یک کمدی است. "
چرا "فیلم جوکر" را یکی از ارزشمندترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان می دانم که سزاوار اسکار است؟
دیروز به سراغ فیلم جوکر رفتم. صادقانه بگویم ، من در مورد این فیلم بار ها شنیدم ، تریلرها را تماشا کردم ، اما هیچ تمایل جدی برای دیدن آن نداشتم. به این دلیل است که من واقعاً دوست ندارم فیلمهای مارول و دی سی را تماشا کنم. از نظر من جالب به نظر نمی رسند.
راستش کمی پشیمان شده ام. من این فیلم را یک نفس تماشا کردم ، زیرا آنقدر عمیق و معنایی بود که برداشتن چشمان از روی صفحه نمایش به سادگی غیرممکن بود. انتظار چیزی شبیه به "شوالیه تاریکی" را داشتم ، اما در عوض یک هیجان روانشناختی عمیق پیدا کردم. بسیاری از دوستانم به همین دلیل این فیلم را دوست ندارند.
"جوکر" بار دیگر چشم ها را به این واقعیت باز می کند که مردم قاتل به دنیا نمی آیند ، بلکه قاتل می شوند. از همان آغاز به ما طرف های خوب و بد آرتور نشان داده شد. با این حال ، وقتی یک آشفتگی کامل در زندگی شخصی ، صدمه های کار ، مردم که بی ادبانه رفتار می کنند و احساس تنها بودن در تمام دنیا وجود داشته باشد، زندگی سخت می شود.
آرتور(جوکر) می گوید: "من همیشه می خواستم مورد توجه واقع شوم ." شاید اگر مردم مهربانی نشان می دادند و مانند خوک رفتار نمی کردند ، یک قاتل کمتر می شد؟
در اینجا شما نه تنها با خود می جنگید ، و ذات تاریکی را که در شما زندگی می کند ، سرکوب می کنید ، بلکه دنیای اطراف نیز شما را سرکوب می کند. بسیاری از مردم ناراضی بودند ، اما تنها یک نفر توانست جلب توجه کند و به تغییراتی دست یابد (البته نه به بهترین وجه). و به گونه ای آیا "همه ما دلقک هستیم؟" یا اینکه آیا تاد فیلیپس فیلمی در مورد واقعیت و هر یک از ما ساخت!
همان طور که در بالا اشاره کردم من مدت طولانی با آرزوی "رفتن یا نرفتن به جوکر" تلاش کردم ، اما جوکر اکنون به معنای واقعی کلمه در همه چیز و همه جا اشباع شده است.
من برای دیدن فیلم "Joker" آمدم تا مانند یک کاغذ سفید به آن نگاه کنم. ، به عنوان یک داستان جداگانه و بدون هیچگونه پشت زمینه (علیرغم مراجع مختلف). و با این وجود واقعاً این یک فیلم تمام عیار است که ، فقط می توانید بیایید و فیلم را به عنوان یک داستان جدید و غیرمعمول بچشید.
بعد از تماشای فیلم برای مدتی در حالت عجیبی قرار گرفتم ، گویا هیپنوتیزم شده ام. این حالت را نمی توان با کلمات توصیف کرد ؛ فقط اثری است که باید احساس شود. شما دنبال این فیلم می روید و نمی توانید به چیز دیگری فکر کنید ، اما فقط به این فیلم می پردازید. شما مانند یک انسان زنده قدم می زنید و سعی می کنید نقل قول های فیلم را به یاد بیاورید ، نقل قول هایی متفکرانه که در فیلم کم نیست. صحبت از نقل قول ها: به ندرت هر فیلمی تمایل به تجزیه آن در نقل قول ها و سپس اعمال آن در زندگی می کند ، در حالی که جوکر چنین تمایلی را برانگیخته است. "لبخند بزنید و چهره ای خوشحال داشته باشید." به نظر من فیلمنامه عالی است.
بگذارید اخلاق گرایان و دیگران هرچه دوست دارند بنویسند و بگویند ، که این فیلم چنین و چنان است ، بی رحمانه و خونین است (همین بس که اگر شما 18 ساله نباشید ، به شما و حتی با پدر و مادرتان اجازه نمی دهند وارد سالن شوید) ، برای من شخصاً این فیلم نه در مورد قتل ها و بیرحمی ها ، نه در مورد روانی و برنده و بازنده ، بلکه در مورد آنچه ما را چنین می کند، است. بله ، بله ، ما هر کدام یک جوکر هستیم ، زیرا این فیلم در مورد هرکدام از ماست ، فقط کسی در مورد مشکلات در درون خودش صحبت می کند ، و کسی با صدای بلند فریاد می زند ، کسی به بیمارستان های روانپزشکی می آید و تمام زندگی خود را با خوردن داروهای ضد افسردگی می گذارد و ..... داخل هر کدام از ما جوکر مخصوص خودمان نشسته است.
جوکر از این طریق طنین انداز می شود زیرا با وجود این واقعیت که این فیلم در اوایل دهه 80 در شهر خیالی و داستانی گاتهام اتفاق می افتد ، تمام جو آن به صورت طبیعی در باره همه چیزهایی است که اکنون در قسمت های جداگانه ای از سیاره ما اتفاق می افتد ، فریب و خیانتی به معنای واقعی کلمه در هر لحظه از فیلم دیده می شود، که قبلاً در زیر قشری از اعتماد ، تأیید شده بود.
و فیلم به این شکل است: شگفت انگیز و باز هم شگفت انگیز ، روشن ، بصری ، گاه عاقلانه ، اما در عین حال خونین ، وحشت زده و ترسناک از این جهت که، چنین افرادی وجود دارند که جمعیت را دنبال خود بکشند!
و یک کلمه راجع به موسیقی فیلم که مستحق آن است. موسیقی متن فیلم با فرانک سیناترا است و جایزه جشنواره فیلم ونیز برای موسیقی بیش از حد مناسب و شایسته است.
خطی جداگانه برای واکین فینیکس. او در این نقش درخشان است و بس.
فیلمبرداری ، بازیگری عالی واکین فینیکس ، موسیقی متن فیلم - همه اینها خیلی هماهنگ و در هم تنیده است و توجه بیننده را در تمام طول فیلم حفظ می کند. من در اعماق روحم می سوختم و بعضی اوقات مدام می خواستم فریاد بزنم. با اطمینان می توانم بگویم که حتماً دوباره این فیلم را مرور می کنم!
آیا می دانید که:
اول قرار بود لئوناردو دی کاپریو نقش جوکر را بازی کند . دیگر مجریان بالقوه این نقش عبارتند از: بردلی کوپر ، جیک گیلنهاال ، آدام درایور ، جیمز فرانکو ، ویل پوولتر ، دن استیونز ، پل دانو ، کالب لندری جونز ، ایوان ریون و بیل اسکارگارد . برای نقش جوکر ، واکین فینیکس 24 کیلوگرم وزن از دست داد و ماه ها انواع مختلف خنده را تمرین کرد. نسخه فیلم 118 دقیقه ای در جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد. در کمتر از یک ماه از آغاز توزیع جهانی ، جوکر با بالاترین رتبه R در تاریخ به بالاترین فیلم 18+ تبدیل شد. شوخی جوکر: "وقتی من یک پسر بچه کوچک بودم و به مردم می گفتم که می خواهم کمدین شوم ، همه به من خندیدند ، و اکنون هیچ کس نمی خندد." در آماده سازی برای نقش جوکر ، واکین فینیکس حرکات و بیان صورت ستارگان فیلم صامت بوستر کیتون و ری بلگر را مورد مطالعه قرار داد . برای مخفی نگه داشتن تولید فیلم ، در طول فیلمبرداری عنوان کار فیلم "رومرو" بود. شاید این یک اشاره به سزار رومرو باشد که او نیز جوکر را بازی کرده است. واکین فینیکس برایرفتن در قالب نقش ، در مورد اختلالات مختلف شخصیتی می خواند. او می خواست جوکری را با شخصیت پیچیده نشان دهد تا حتی روانپزشکان نتوانند آنچه برای او اتفاق می افتد را مشخص کنند.
نامزدهای جوایز 92 امین دوره اسکار 2020 اعلام شده اند.
امسال جوکر که در 11 رشته از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی نامزد شده بود ، مشخص شد. فیلم های 1917 ، Once Upon a Time در هالیوود و The Irishman در 10 گروه نامزد شدند.
اگر دختر باشید یادگیری اسکیت بازی در یک منطقه جنگی
زندگی مرا تحت الشعاع قرار می دهد
سنت سوپرمن لویی
راه رفتن چا-چا
بهترین طراحی تولید
ایرلندی
خرگوش جوجو
1917
روزی هالیوود
انگل
بهترین آرایش و طراحی مو (چهره پردازی)
بمبشل
جوکر
جودی
مالفیسنت: معشوقه شیطان
1917
بهترین مدیریت تصویر
ایرلندی
جوکر
فانوس دریایی
1917
روزی هالیوود
بهترین جلوه های ویژه
انتقام جویان: آخر بازی
مرد ایرلندی
شیرشاه
1917
جنگ ستارگان: خیزش اسکای واکر
بهترین فیلم کوتاه انیمیشن
دختر
عشق مو
Kitbull
خاطره انگیز
خواهر
بهترین فیلم کوتاه زنده-انیمیشن
برادری
ساریا
یک خواهر
پنجره همسایه
باشگاه فوتبال نفتا
نماینده سینمای ایران در مراسم اسکار سال ۲۰۲۰ مستند «در جستجوی فریده» به کارگردانی کوروش عطائی و آزاده موسوی بود اما نام این فیلم متسند در لیست نامزدهای اولیه هیچ یک از دو بخش مستند بلند و بین الملل نیست.
10 فوریه (21 بهمن) مراسم اعطای جوایز نود و دومین دوره جوایز سینمایی اسکار 2020 برگزار می شود.
صبح امروز، مراسم اسکار به وقت ایران و شب امریکا برگزار شد و برندگان به ترتیب لیست زیر معرفی شدند. بیشتر گزینه های برنده پیش بینی شده بود و تقریبا همه درست بود.
بهترین نقش اصلی مرد
از بین 5 نامزد، Joaquin Phoenix (واکین فینیکس)برای بازی در نقش به یاد ماندی جوکر جایزه اسکار گرفت.
Antonio Banderas in PAIN AND GLORY
Leonardo DiCaprio in ONCE UPON A TIME...IN HOLLYWOOD
Adam Driver in MARRIAGE STORY
Joaquin Phoenix in JOKER - WINNER
Jonathan Pryce in THE TWO POPES
بهترین نقش مکمل مرد
مسابقه در این قسمت حتی از نقش اصلی نیز پر رنگ تر بود و برد پیت اسکار را از چنگ تام هنکس، آل پاچینو و آنتونی هاپکینز در اورد. این جایزه اولین اسکار بازیگری برد پیت و دومین اسکار او است. برد پیت جوان ترین برنده جایزه اسکار نقش مکمل مرد است.
Tom Hanks in A BEAUTIFUL DAY IN THE NEIGHBORHOOD
Anthony Hopkins in THE TWO POPES
Al Pacino in THE IRISHMAN
Joe Pesci in THE IRISHMAN
Brad Pitt in ONCE UPON A TIME...IN HOLLYWOOD- WINNER
بهترین نقش اصلی زن
اسکارلت جوهانسون 35 ساله برای اولین بار امسال با 2 نامزدی وارد مسابقه اسکار شد ولی دست خالی برگشت، رنی زلوگر برای بازی در نقش جودی برنده اسکار بهترین نقش اصلی زن شد.
Cynthia Erivo in HARRIET
Scarlett Johansson in MARRIAGE STORY
Saoirse Ronan in LITTLE WOMEN
Charlize Theron in BOMBSHELL
Renée Zellwegerin JUDY - WINNER
بهترین نقش مکمل زن
در این بخش نیز اسکارلت جوهانسون شانسی نداشت و جایزه به لورا درن رسید.
Kathy Bates in RICHARD JEWELL
Laura Dern in MARRIAGE STORY - WINNER
Scarlett Johansson in JOJO RABBIT
Florence Pugh in LITTLE WOMEN
Margot Robbie in BOMBSHELL
بهترین انیمیشن سال
در ناباوری تمام جایزه به بازی اسباب بازی های 4 رسید. همه امید داشتند KLAUS این جایزه را به آسانی دریافت کند. سری کارتون های Toy Story یکبار نیز در سال 1996 برنده اسکار شده بود.
HOW TO TRAIN YOUR DRAGON: THE HIDDEN WORLD
Dean DeBlois, Bradford Lewis and Bonnie Arnold
I LOST MY BODY
Jérémy Clapin and Marc du Pontavice
KLAUS
Sergio Pablos, Jinko Gotoh and Marisa Román
MISSING LINK
Chris Butler, Arianne Sutner and Travis Knight
TOY STORY 4 - WINNER
Josh Cooley, Mark Nielsen and Jonas Rivera
Achievement in cinematography nominees:
THE IRISHMAN
Rodrigo Prieto
JOKER
Lawrence Sher
THE LIGHTHOUSE
Jarin Blaschke
1917 - WINNER
Roger Deakins
ONCE UPON A TIME...IN HOLLYWOOD
Robert Richardson
بهترین طراحی لباس
زنان کوچک (Little Women) با گرفتن اسکار بهترین طراحی لباس نشان داد که این نوع لباس هنوز طرفدار دارد.
THE IRISHMAN
Sandy Powell and Christopher Peterson
JOJO RABBIT
Mayes C. Rubeo
JOKER
Mark Bridges
LITTLE WOMEN - WINNER
Jacqueline Durran
ONCE UPON A TIME...IN HOLLYWOOD
Arianne Phillips
بهترین کارگردانی
فیلم انگل (PARASITE) با دریافت 4 جایزه اسکار شگفتی ساز شد. بونگ جون-هو به معنای واقعی کلمه جایزه را از دستان مارتین اسکورسیزی و کوئنتین تارانتینو قاپید. کوئنتین تارانتینو امسال نیز اسکاری نشد.
THE IRISHMAN
Martin Scorsese
JOKER
Todd Phillips
1917
Sam Mendes
ONCE UPON A TIME...IN HOLLYWOOD
Quentin Tarantino
PARASITE - WINNER
Bong Joon Ho
Best documentary feature nominees:
AMERICAN FACTORY - WINNER
Steven Bognar, Julia Reichert and Jeff Reichert
THE CAVE
Feras Fayyad, Kirstine Barfod and Sigrid Dyekjær
THE EDGE OF DEMOCRACY
Petra Costa, Joanna Natasegara, Shane Boris and Tiago Pavan
FOR SAMA
Waad al-Kateab and Edward Watts
HONEYLAND
Ljubo Stefanov, Tamara Kotevska and Atanas Georgiev
Best documentary short subject nominees:
IN THE ABSENCE
Yi Seung-Jun and Gary Byung-Seok Kam
LEARNING TO SKATEBOARD IN A WARZONE (IF YOU’RE A GIRL) - WINNER
Carol Dysinger and Elena Andreicheva
LIFE OVERTAKES ME
John Haptas and Kristine Samuelson
ST. LOUIS SUPERMAN
Smriti Mundhra and Sami Khan
WALK RUN CHA-CHA
Laura Nix and Colette Sandstedt
Achievement in film editing nominees:
FORD V FERRARI - WINNER
Michael McCusker and Andrew Buckland
THE IRISHMAN
Thelma Schoonmaker
JOJO RABBIT
Tom Eagles
JOKER
Jeff Groth
PARASITE
Yang Jinmo
بهترین فیلم خارجی زبان
CORPUS CHRISTI
Poland
Directed by Jan Komasa
HONEYLAND
North Macedonia
Directed by Ljubo Stefanov and Tamara Kotevska
LES MISÉRABLES
France
Directed by Ladj Ly
PAIN AND GLORY
Spain
Directed by Pedro Almodóvar
PARASITE - WINNER
South Korea
Directed by Bong Joon Ho
Achievement in makeup and hairstyling nominees:
BOMBSHELL - WINNER
Kazu Hiro, Anne Morgan and Vivian Baker
JOKER
Nicki Ledermann and Kay Georgiou
JUDY
Jeremy Woodhead
MALEFICENT: MISTRESS OF EVIL
Paul Gooch, Arjen Tuiten and David White
1917
Naomi Donne, Tristan Versluis and Rebecca Cole
Achievement in music written for motion pictures (Original score) nominees:
JOKER - WINNER
Hildur Guðnadóttir
LITTLE WOMEN
Alexandre Desplat
MARRIAGE STORY
Randy Newman
1917
Thomas Newman
STAR WARS: THE RISE OF SKYWALKER
John Williams
Achievement in music written for motion pictures (Original song) nominees:
"I Can't Let You Throw Yourself Away" from TOY STORY 4
Music and Lyric by Randy Newman
"(I'm Gonna) Love Me Again" from ROCKETMAN - WINNER
Music by Elton John
Lyric by Bernie Taupin
"I'm Standing With You" from BREAKTHROUGH
Music and Lyric by Diane Warren
"Into The Unknown" from FROZEN II
Music and Lyric by Kristen Anderson-Lopez and Robert Lopez
"Stand Up" from HARRIET
Music and Lyric by Joshuah Brian Campbell and Cynthia Erivo
بهترین فیلم سال
FORD V FERRARI
Peter Chernin, Jenno Topping and James Mangold, Producers
THE IRISHMAN
Martin Scorsese, Robert De Niro, Jane Rosenthal and Emma Tillinger Koskoff, Producers
JOJO RABBIT
Carthew Neal, Taika Waititi and Chelsea Winstanley, Producers
JOKER
Todd Phillips, Bradley Cooper and Emma Tillinger Koskoff, Producers
LITTLE WOMEN
Amy Pascal, Producer
MARRIAGE STORY
Noah Baumbach and David Heyman, Producers
1917
Sam Mendes, Pippa Harris, Jayne-Ann Tenggren and Callum McDougall, Producers
ONCE UPON A TIME...IN HOLLYWOOD
David Heyman, Shannon McIntosh and Quentin Tarantino, Producers
PARASITE - WINNER
Kwak Sin Ae and Bong Joon Ho, Producers
Achievement in production design nominees:
THE IRISHMAN
Production Design: Bob Shaw
Set Decoration: Regina Graves
JOJO RABBIT
Production Design: Ra Vincent
Set Decoration: Nora Sopková
1917
Production Design: Dennis Gassner
Set Decoration: Lee Sandales
ONCE UPON A TIME...IN HOLLYWOOD - WINNER
Production Design: Barbara Ling
Set Decoration: Nancy Haigh
PARASITE
Production Design: Lee Ha Jun
Set Decoration: Cho Won Woo
Best animated short film nominees:
DCERA (DAUGHTER)
Daria Kashcheeva
HAIR LOVE - WINNER
Matthew A. Cherry and Karen Rupert Toliver
KITBULL
Rosana Sullivan and Kathryn Hendrickson
MEMORABLE
Bruno Collet and Jean-François Le Corre
SISTER
Siqi Song
Best live action short film nominees:
BROTHERHOOD
Meryam Joobeur and Maria Gracia Turgeon
NEFTA FOOTBALL CLUB
Yves Piat and Damien Megherbi
THE NEIGHBORS’ WINDOW - WINNER
Marshall Curry
SARIA
Bryan Buckley and Matt Lefebvre
A SISTER
Delphine Girard
Achievement in sound editing nominees:
FORD V FERRARI - WINNER
Donald Sylvester
JOKER
Alan Robert Murray
1917
Oliver Tarney and Rachael Tate
ONCE UPON A TIME...IN HOLLYWOOD
Wylie Stateman
STAR WARS: THE RISE OF SKYWALKER
Matthew Wood and David Acord
Achievement in sound mixing nominees:
AD ASTRA
Gary Rydstrom, Tom Johnson and Mark Ulano
FORD V FERRARI
Paul Massey, David Giammarco and Steven A. Morrow
JOKER
Tom Ozanich, Dean Zupancic and Tod Maitland
1917 - WINNER
Mark Taylor and Stuart Wilson
ONCE UPON A TIME...IN HOLLYWOOD
Michael Minkler, Christian P. Minkler and Mark Ulano
Achievement in visual effects nominees:
AVENGERS: ENDGAME
Dan DeLeeuw, Russell Earl, Matt Aitken and Dan Sudick
THE IRISHMAN
Pablo Helman, Leandro Estebecorena, Nelson Sepulveda-Fauser and Stephane Grabli
THE LION KING
Robert Legato, Adam Valdez, Andrew R. Jones and Elliot Newman
1917 - WINNER
Guillaume Rocheron, Greg Butler and Dominic Tuohy
STAR WARS: THE RISE OF SKYWALKER
Roger Guyett, Neal Scanlan, Patrick Tubach and Dominic Tuohy
چرا هیث لجر در اوج درخشش شروع به نابودی زندگی خود کرد
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
صحبت کردن در مورد بازیگر شناخته شده در سینمای جهان، هیث لجر بدون غم و اندوه بسیار دشوار است. او در همان آغاز کار درخشان خود درگذشت، برای همیشه در قلب مخاطبان جوان ، جذاب ، شجاعانه و با صورتی کودکانه و غیرقابل پیش بینی ماند. تصاویر پیتر پان ، شوالیه نجیب ویلیام تاچر ، غریبه مرموز تونی شپرد و شرور خیانتکار جوکر برای مدت طولانی به بیننده جوانی با استعداد از استرالیا یادآوری می کند که زندگی کوتاه اما پر جنب و جوش و پرتحرک داشته است ... درباره چگونگی زندگی این بازیگر ، عاشق چه کسی بود؟ و چرا به همین دلیل زندگی خود را به طرز غم انگیزی به پایان رساند ، پس بررسی ما را بخوانید.
اندرو هیث لجر (Heathcliff) بازیگر و فیلمبردار استرالیایی است.
اندرو هیث لجر (Heathcliff) در سال 1979 در استرالیا ، در شهر پرت بدنیا آمد. مادر بازیگر آینده معلم فرانسوی ، پدرش مهندس معدن و راننده ماشین مسابقه بود. والدین این نام را به افتخار قهرمانان رمان بلندی های بادگیر از امیلی برونته به هیث و خواهرش دادند ، که داستان آن بسیار غم انگیز و مبهم است. وقتی هیثکلیف 10 ساله بود ، والدینش طلاق گرفتند. این روح کودک را بسیار زخمی کرد و پس از آن تأثیر بسیار عمیقی بر نگرش وی به روابط خانوادگی گذاشت.
هیث لجر در نوجوانی به طور فعال در ورزش ، عمدتاً هاکی ، و همچنین رقصیدن و بازیگری ، در یک تئاتر محلی مشغول بود. از سنین پایین ، این پسر جذاب از استرالیا می دانست که او بازیگر خواهد شد. وی در سن 15 سالگی رئیس تیم بازیگری مدرسه شد.
هیث لجر در نوجوانی.
پس از ترک مدرسه ، هیث 17 ساله به همراه یک دوست به سیدنی نقل مکان می کنند ، جایی که به تدریج فعالیت بازیگری خود را با بازی در سریال های تلویزیونی و فیلم های کم بودجه برای نوجوانان آغاز می کند.
بازیگر جوان مشتاق استرالیایی در سریال تلویزیونی از فاکس مورد توجه و دعوت به بازی در آمریکا قرار گرفت. اندکی بعد ، در سال 1999 در هالیوود ، این بازیگر نقش اول خود را در درام جنایی "پنجه ها" گرفت. و به زودی از او دعوت شد تا فیلمبرداری کمدی جوانان "۱۰ چیز درباره تو که ازشان متنفرم". هیث لجر با دستیابی به موفقیت اول ، تصمیم به کنار گذاشتن تصویر یک بت خوش تیپ نوجوان گرفت و شروع به بررسی نقش های جدی تر و مشخص تر کرد.
هیث لجر در فیلم کوهستان بروکبک
و یک سال بعد ، هیث برای یکی از نقشهای اصلی در فیلم Roland Emmerich "میهن پرست" جایزه خود را دریافت کرد. بهترین تازه کار سال ، جایی که او به همراه بازیگر معروف Mel Gibson بازی کرد. این عکس شهرت جهانی جوان استرالیا را به ارمغان آورد. به زودی وی به نقش اصلی در ملودرام عاشقانه "داستان شوالیه" (2001) دعوت شد ، این فیلم در جهان موفق شد و لجر نیز خود نامزد دریافت جایزه MTV برای بهترین بوسه سال سینما شد.
هیث لجر در فیلم مهمانی هیولا.
اوج فعالیت فیلم او در سال 2005 بود. هیث لجر با موفقیت در فیلم چهار پر بازی کرد ، جایی که او نقش های کاملاً متنوعی را بازی کرد: کلاهبرداری با افسانه های افسانه ای در فیلم برادران گریم Brothers Grimm ، یک تاجر نیمه مست در فیلم لردهای داگتاون The Kings of Dogtown ، مرد دوجنسی در فیلم Brokeback Mountain Ang ، و همچنین اغواگر معروف Giacomo را در فیلم کازانووا Casanova بازی کرد.
هیث لجر و میشل ویلیامز در فیلم Brokeback Mountain.
به هر حال ، کوهستان Brokeback به سه جایزه اسکار ، چهار جایزه گلدن گلوب و همچنین دریافت جایزه شیر طلای جشنواره فیلم ونیز اهدا شد. خود هیث نامزد اسکار برای "بهترین بازیگر نقش اول" شد. علاوه بر این ، او در مجموعه ای قرار داشت که با میشل ویلیامز ، که نقش همسر او را بازی می کرد ، ملاقات کرد ، و در آینده عاشق هیث او شد و میشل ویلیامز ، مادر تنها دختر وی خواهد بود. اما بعداً بعداً.
هیث لجر در نقش جوکر ، شوالیه تاریکی.
و در آخر ، می خواهم به این نکته توجه کنم که در دوران حرفه ای کوتاه مدت و گیج کننده اش ، هیث لجر 19 نقش بازی کرد که از این میان کار روی آخرین پروژه فیلم چشمگیر ترین است. به هر حال ، هیث اولین بازیگر غیر آمریکایی شد که جوکر را در حماسه شوالیه تاریکی بازی کرد. این نقش بود که او را به اسکار رساند. اما ، متأسفانه ، هیث برای گرفتن جایزه روی صحنه نرفت - در عوض ، پدر و مادر و خواهرش آن را گرفتند. هیث لجر جوان موفق و با استعداد ، دقیقاً یک سال قبل از اعطای جایزه درگذشت.
رابطه های عشقی هیث لجر
هیث لجر و لیزا زین.
هیث لجر با لیزا زین
اولین رابطه جدی هیث با لیزا زین بود که در مجموعه تلویزیونی "غرش" شروع به کار کرد. این بازیگر زن 18 سال بزرگتر از مرد جوان بود ، با این حال چنین اختلاف سن اصلاً او را آزار نمی داد. او با پیام های عاشقانه و ارسال گل برای دختر چاره ای جز تسلیم فشارهای جوانی او نگذاشت. با این حال ، به زودی مسیرهای خلاقانه آنها متفاوت شد و این رابطه متوقف شد.
هیث لجر با کریستینا کوشی
هیث لجر و کریستینا کوشی.
پس از فیلمبرداری این سریال ، هیث مجبور شد به خانه خود به استرالیا بازگردد و پس از مدتی در ملبورن ، ستاره در حال ظهور شروع به دوستیابی با مدل، کریستینا کوشی کرد. روابط جوانان نیز زودگذر به نظر می رسید. هیث در هالیوود مورد توجه قرار گرفت و از او برای ستاره شدن دعوت شد و البته او نتوانست چنین واقعه مهمی را از دست بدهد.
هیث لجر با هدر گراهام
هیث لجر و هدر گراهام.
لجر رابطه ای کوتاه مدت با بازیگر هدر گراهام ، که 9 سال از او بزرگتر بود ، برقرار کرد. رابطه آنها چندین ماه به طول انجامید و پر از سرگرمی دیوانه وار و انواع مهمانی ها بود. هیث هدر را عشق خود خواند : "او عشق من است. او یک دختر زیبا است. ما یکدیگر را می خندانیم."
هیث لجر و نائومی واتس
هیث لجر و نائومی واتس.
واتس در سال 2003 هیث را در مجموعه "ند کلی" ملاقات کرد ، نائومی 11 سال از هیث بزرگتر بود. او در نگاه اول، به خاطر استعداد و ترکیب عجیبی از مردانگی و خودانگیختگی کودکانه هیث عاشق این مرد خوش تیپ جوان شد . وی گفت: "چیزی در چشمان او وجود داشت که بسیاری از زنان را به خود جلب می کرد. بعد از مرگ هیث، نائومی بازیگر را به خاطر آورد و گفت :از قدرت او نمی ترسیدید - او جذاب بود. و ضعفش قابل توجه بود .
روابط عاشقانه آنها به طور گسترده در هالیوود مورد بحث قرار گرفت. خیلی ها حتی فکر می کردند هیث لجر و نائومی واتس ازدواج کنند . اما ، هنگامی که عاشق لجر اعلام کرد که می خواهد فرزندی از او به دنیا بیاورد ، هیث بدون تردید از انجام هرگونه تعهد خودداری کرد:من هنوز خیلی جوان هستم که با ازدواج متعهد شوم.
درست است ، تا دو سال دیگر هیث لجر و نائومی واتس چندین بار از هم دور شدند و دوباره به هم بازگشتند . در همین زمان ، هیث لجر جوان قسم خورد: "نائومی عشق زندگی من است" . با این حال ، او شانس رفتنبا دختران دیگر را از دست نداد - او اغلب با دختران دیگر دیده می شد.نائومی می گفت: "عشق زندگی او احتمالاً بلوند خواهد بود ،و من مطمئن هستم که او قطعاً 10 سال از من کوچکتر خواهد بود ... سرانجام با هیث کاملاً به هم زدند ، هر دو از چنین رابطه نامشخصی خسته شده بودند ...
هیث لجر و میشل ویلیامز
هیث لجر و میشل ویلیامز.
هیث لجر ، به زودی عاشق همبازی خود در فیلم کوهستان بروکبک ، بازیگر میشل ویلیامز شد.در این فیلم هیث لجر و میشل ویلیامز زن و شوهری به نام انیس و آلما را بازی می کردند. همبازی دیگر او در فیلم جیک جیلنهال یادآوری کرد: "تمرینات فیلم را به یاد می آورم. این دو به معنای واقعی کلمه با نگاه یکدیگر را می بلعیدند. جرقه عشق بین این دو در پرواز بود ... ".
این بار ، معشوقش یک سال از بازیگر کوچکتر بود. وی گفت: "او تنها عشق من است و غیرممکن است که کسی بیش از ما همدیگر را دوست داشته باشد!" ما مانند دو نخود در غلاف "هستند (روحی در 2 بدن). در ابتدا ، این زوج واقعاً یکدیگر را تحسین می کردند و لجر این شانس را از دست نداد که در هر مرحله بگوید که او و میشل پنج فرزند می خواهند. بازیگر ، مانند گذشته ، کاملاً از زندگی راضی بود:"اکنون من واقعاً خوب هستم. آرام شدم ، آرام شدم. و معلوم شد که من خودم را بیشتر دوست دارم. "
هیث لجر و میشل ویلیامز. / دختر آنها - ماتیلدا رز.
این زوج خوشحال از لس آنجلس به منطقه آرام نیویورک - بروکلین ، دور از چشم خبرنگاران نقل مکان کردند. در 28 اکتبر 2005 ، آنها یک دختر به نام ماتیلدا رز داشتند . با این حال ، با وجود این که این زوج به مدت سه سال در کنار هم زندگی کردند با هم درگیر شدند ، ازدواج آنها هرگز ثبت نشد.
و پس از آن ، به طور غیر منتظره ای برای همه ، هیث دوست دختر خود را با کودک ترک می کند و محل زندگی خود را تغییر می دهد. و در عین حال اعلام می کند که مستقیماً در تربیت دختر مشترک خود شرکت خواهد کرد. اما بعداً هیث با ذکر داستان پدر و مادرش به عنوان نمونه گفت : "من به ازدواج اعتقاد ندارم. من اعتقاد ندارم که بتوانید با دادن انگشتر طلایی با الماس عشق خود را به کسی ثابت کنید. "
زندگی هیث لجر در سرازیری
هیث لجر.
متأسفانه شیاطین که درون هیث نشسته بود ، مانع از تبدیل شدن او به یک مرد خانواده کوشا شدند. در سپتامبر 2007 ، فقط 4 ماه قبل از مرگ غم انگیز او ، این زوج از هم پاشیدند. دلیل واقعی معلوم نشده است ، بنابراین هیچ کس دقیقاً نمی دانست انگیزه چنین اقدامی چیست ، فقط می توان حدس زد. این امر به حدس و گمانهای مختلفی منجر شد: برخی ادعا كردند كه دو شخصیت خلاق نمی توانند در زیر یك سقف قرار بگیرند ، برخی دیگر - هیث بیش از حد به مواد مخدر معتاد بود و هنوز هیث 28 ساله مجدداً به یاد گذشته خود می افتد. نسخه های دیگری نیز وجود دارد ...
اما ، هیث به معنای واقعی کلمه شروع به سوزاندن زندگی خود کرد. او به طور مداوم با دختران جدید دیده می شد ، از جمله احساسات وی مدل هلنا کریستنسن ، دانمارک ، بازیگر و مدل مری-کیت اولسن ، سوپر مدل استرالیایی و بازیگر نقش جماگارد بود که در تلاش برای بیرون راندن هیث از ورطه بود ، جایی که او به تدریج لغزید. با این حال ، وضعیت افسرده این بازیگر را درگیر کرد و احتمالاً هیچ کس نتوانست به او کمک کند تا با این وضعیت دشوار کنار بیاید.
هیث لجر. بازیگر به عنوان یک جوکر.
علاوه بر این ، کار بر روی فیلم "شوالیه تاریکی" ، که در آن هیث در آن زمان در نقش اصلی جوکر بازی می کرد ، انرژی زیادی از او گرفت. هیث کاملاً خود را وقف این نقش کرد و سعی در درک قهرمان خود داشت. برای این منظور ، لجر حتی خود را از همه جدا کرد و در یک هتل به مدت یک ماه در هتل با قطع ارتباط با همه زندگی کرد. او به تصویر جوکر رسید ، از طریق آن کار کرد و به تصویر عادت کرد. این بازیگر نمی خواست جوکرش شبیه جوکر جک نیکلسون باشد. کمبود خواب ، استرس ، خستگی ، افسردگی - همه اینها باعث شد هیث به مواد مخدر اعتیاد پیدا کند. آنها گفتند که چند سال گذشته لجر بیش از دو ساعت در روز نمی خوابید.
مرگ غم انگیز بازیگر هیث لجر
در ژانویه سال 2008 ، جسد بی جان هیث در آپارتمان منهتن نیویورک پیدا شد. این بازیگر چند ماه مانده به جشن تولد 29 سالگی از دنیا رفت. کارشناسان کالبد شکافی نتوانستند علت دقیق مرگ را فوراً مشخص کنند. تنها پس از انجام معاینه سم شناسی ، اعلام شد که این مرگ ناشی از ترکیبی کشنده داروهایی است که باعث مسمومیت حاد شده است ، که این امر با اقدام همزمان مسکن ها ، قرص های خواب و آرامبخش ها ایجاد شده است.
در این گزارش رسمی آمده است که علت مرگ مصرف بیش از حد داروها بوده است. پس از تحقیقات طولانی ، جسد این بازیگر به وطن او در استرالیا اعزام شد ؛ در 9 فوریه سال 2008 ، وی در سالن گورستان کاراکاتا در پرت به خاک سپرده شد.
افسوس ، پایان غم انگیز مسیر زندگی این بازیگر ، که می توانست تصاویر زیبایی به جهان ببخشد.
نظرات
نیلوفر۱۴۰۳/۳/۷واقعا قلبم تیکه تیکه شد چرا اینکارو با خودش کرد واقعا؟