ترجمه و تاریخ آن در ایران
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
تاریخ ترجمه در ایران، از قدیمی ترین زمان خود تا امروز، شاهد جنبش های مختلف بوده است. جنبش های عصر ساسانی، سامانی، قاجاریان و جنبش های پس از انقلاب اسلامی، نمونه هایی از این تحولات هستند. بررسی این دوره ها و همچنین این که جنبش ترجمه چرا و چگونه، با چه انگیزه و هدف هایی راه افتاد، در کتاب تاریخ ترجمه در ایران آورده شده است.
عبدالحسین آذرنگ در ابتدای کتاب، آن را به «مترجمان، پیوندگران فرهنگ ها و تمدن ها» تقدیم کرده است.
«تاریخ ترجمه در ایران» ۳ بخش اصلی دارد که عبارت اند از: بخش یکم: ترجمه در ایران باستان، بخش دوم: ترجمه در ایران پس از اسلام (از سده های نخستین تا پایان عصر زندیه) و بخش سوم: ترجمه در عصر قاجار.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
آثاری که در این سده ها به فارسی ترجمه شده است، نه تنها زیاد نیست که بسیار اندک است. جز ابوریحان بیرونی که با چند زبان آشنا بود و از سانسکریت به عربی و فارسی ترجمه می کرد، دیگر مترجمان فقط از یک زبان به زبانی دیگر، برای مثال از عربی به فارسی یا از طبری به فارسی ترجمه کرده اند. در میان مترجمان این دو سده از ابوریحان بیرونی به عنوان دانشمند پژوهشگری می توان یاد کرد که به قصد پژوهش، آشنایی با فرهنگ و تمدنی دیگر و نیز به تعبیر امروزی انتقال فرهنگی دست به ترجمه می زده است. او در مقام مترجم و با همین نمونه های اندک ترجمه که از او باقی است، در شمار مترجمان عالم، مسلط به موضوع، آشنا به زبان های مبدا و مقصد، و کاملا هدفمند در ترجمه هم قرار می گیرد.
شمار مترجمانی با توانایی های ابوریحان بیرونی در میان مترجمان ایرانی از سده های نخستین اسلامی تا عصر ما بسیار اندک است.
ترجمه متون و ایجاد پل ارتباطی مناسب بین دو بستر مفهومی در دو قالب متفاوت، نه تنها یک علم بلکه یک هنرمی باشد. غالباً ترجمهای مورد استقبال واقع می شود که توانایی کاربرد مفاهیم مناسب و در خور را در زبان دوم یا مقصد داشته باشد. گرایش مترجم به انتخاب متون خاص یا عوامل دخیل در انتخاب نوع متن توسط مترجم در هر دوره ای مسئله ای می باشد که محققان می توانند به شناخت و بررسی آن پرداخته و شرایط مختلف اعم از اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی در انتخاب نوع متون برای ترجمه از سوی مترجمان دخیل است.
نگاهی کوتاه به تاریخچه ترجمه در ایران
معادل مترجم در یونان باستان واژه هرمینوس می باشد و مستقیماً مرتبط با نام ربالنوع هرمس می باشد. فعل هرمینو (Hermeneuo) به معنای تفسیر، ترجمه، توضیح، شرح، بیان و توصیف زبانهای خارجی و نوشتن در موردآنها می باشد . معانی دیگر لغت یونانی هرمینوس (میانجی، رابط، کارگزار) حاکی از وجود مترجمان در دورة ماقبل تاریخ، یعنی زمان قبل از ابداع نوشتن، است.
خواندن، به عبارتی نوعی ترجمه و تلاشی برای یافتن معنای متنی می باشد که بوسیله شخصی دیگر نگارش شده است. هنگام گوش دادن به نمایشنامههای شکسپیر، شخص از خودسوال می کند که واژگان در طول قرنها دستخوش چه تغییراتی شدهاند و چه تفاوتی میان طنین این واژگان برای خود نمایشنامهنویس و نیز برای بازیگران و مخاطبان معاصر وجود داشته است.
از جمله معانی کلمه ترجمه، تفسیر، تعبیر و گزارش کردن است و میتوان گفت ترجمه در سراسر تاریخ جهان، پیوسته عامل نقل و انتقال فرهنگ میان اقوام و ملتهای گوناگون بوده است. سابقه ترجمه در ایران به روزگار هخامنشیان میرسد (559-321 ق.م.) که کتیبهها را به زبانهای دیگری که در امپراتوریشان رایج بود، مینوشتند. اما در ایران سه دوره به داشتن نهضت ترجمه شهرت دارد: نخستین نهضت در روزگار ساسانیان به ویژه در دوره پادشاهی خسرو انوشیروان(531 -571 م) با تأسیس جندیشاپور، به وجود آمد که علوم یونانی، رومی و هندی و ... به زبان پهلوی ترجمه شدند.
این ترجمهها کتب تاریخی را شامل نمیشده است. دومین نهضت ترجمه در اواخر سده دوم هجری قمری، با تأسیس بیت الحکمه (دار الترجمه) که مرکز تجمع ادیبان و دانشمندان و مترجمان بود، به نهایت شکوفایی خود رسید و آثار بسیاری در طب و کیمیا و سایر علوم یونانی به عربی برگردانده شد.بایستی اذعان کرد که در این دوره به تأسی از حکمت و فلسفه یونانی بیشتر آثاری که شامل علوم کاربردی نظیر طب، نجوم، هیأت، طبیعیات، ریاضیات، الهیات و منطق و فلسفه بودند، برای ترجمه انتخاب میشدند و برای تاریخ ارزش چندانی قائل نبودند. تا اینکه به دنبال گسترش روابط ایران با کشورهای اروپایی از دوره صفویه به بعد، نیاز به ترجمه بار دیگر ضرورت پیدا کرد.
اما در اواسط دوره قاجار بود که سومین نهضت ترجمه در ایران به دنبال شکستهای ایران از روسیه، با ورود هیأتهای نظامی و علمی خارجی به خصوص فرانسوی به ایران آغاز شد تا آنجا که عباس میرزا چاپخانهای در تبریز ساخت و با تأسیس دارالفنون در دوره ناصرالدین شاه، نهضت ترجمه به بالاترین درجه رشد و تکامل خود تا آن زمان رسید. نخستین کتابهای ترجمه شده از زبانهای اروپایی به فارسی شامل کتب مربوط به علوم نظامی و سپس نوشتههای تاریخی نظیر کتابهای پطر کبیر، شارل دوازدهم، انحطاط و سقوط امپراطوری روم و ... بودند که برای استفاده از دانشجویان دارالفنون ترجمه شده بودند.
ضرورت شناخت جهان نو و درک پدیدههای آن مسئلهای بود که از همان ابتدا ذهن اندیشمندان قاجاری را به چالش کشید. اگرچه ضرورت شناخت و ترجمه آثار متفکرین اروپایی به ویژه به دوره فتحعلیشاه باز میگردد، اما این نیاز به مرور شدیدتر احساس شد، به طوری که ما در دوره ناصرالدینشاه با یک نهضت ترجمه مواجه میشویم که عطش سیریناپذیری در شناسایی عصر نو داشت. این ترجمه اگرچه در پارهای موارد غیرانتقادی بود، اما تأثیر عمیق و به سزایی برای درک و پذیرش جهان نو در میان متفکرین این دوره برجای نهاد.
گسست جامعه قاجار از اندیشه سنتی و بروز گرایشهای نوخواهان در آن دوره پیامد یک خودآگهی انتقادی بود که به دنبال بروز بحرانهای متعدد اجتماعی ـ سیاسی رخ نمود. رشد روز افزون ترجمه آثار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در روزگار قاجاران، سبب گسترش آگاهیهای اجتماعی شد.
در این میان چهار عامل روابط سیاسی، علاقه نخبگان فرهنگی ـ سیاسی، نظام آموزشی و ایدئولوژی غالب در انتخاب زبان مورد ترجمه تاثیر داشت. این چهار عامل که باعث بیشتر شدن فرآوردههای ترجمه ادبی در بعضی دورهها شدند. اولین عامل که استفاده از زبان را برجسته میکند روابط سیاسی است.
علاقه نخبگان فرهنگی و سیاسی جامعه به یکی از زبانهای خارجی نیز باعث زیاد شدن ترجمه از آن زبان میشود. نظام آموزشی نیز عامل مهمی در این جریان بود. از اواخر دوران قاجار که مدرسه شکل گرفت و بیشتر تحصیلکردهها زبان فرانسه را در دبیرستان میخواندند بیشتر ترجمهها از زبان فرانسه انجام شدند.
چهارمین عامل ، رواج ایدئولوژی بود که در ترجمه از زبان آن ایدئولوژی تاثیر داشت. البته بیشتر افرادی که ترجمه میکردند یا درباری و یا از وابستگان درباریان بودند. از آثاری که در آن دوره ترجمه شدهاند میتوان به "خاطرات یک خر" از نویسنده فرانسوی، "طبیب اجباری از مولیر“، "سه تفنگدار" از الکساندر دوما و "بینوایان" که با عنوان "تیره بختان" و با ترجمه میرزا یوسف اعتصام الملک منتشر شد، اشاره کرد.
شکلگیری افکار مارکیستی در دهه 20 سبب شد در این دهه آثار نویسندگان کلاسیک روسی مانند تولستوی و داستایوسکی ترجمه شد. حوالی دهه 50 رئالیسم سوسیالیستی شکل گرفت. در این دهه سروش استپانیان آثار چخوف را ترجمه کرد و مترجمانی از جمله سروش حبیبی و ضیاءالله فروشانی خیلی از آثار روسیه را به فارسی ترجمه کردند. آثار آلمانی هم به دلیل چهار عامل مورد ذکر با گرایشهای مختلف و به همت مترجمانی مثل مهدی سمسار، تورج رهنما، علیاصغر حداد، خسرو ناقد، جاهد جهانشاهی و علی عبداللهی ترجمه شدند. اما مجموع آثاری که از زبان آلمانی ترجمه شد حدود 70 اثر است.
فعالیت آمریکاییها در این دوران، سبب شد موسسه چاپ و نشر ترجمه و موسسه انتشاراتی فرانکلین تأسیس شود. تأسیس این مؤسسه از جمله اقداماتی است که آمریکاییها در زمینه ترجمه آثارشان در ایران انجام دادند و این مساله باعث رواج ترجمه آثار آمریکایی در ایران شد. مراوداتی که با آمریکا بود و گسترش فرهنگ آمریکایی در سطح دنیا باعث گرایش گروهی از افراد به سمت ترجمه ادبیات انگلیسی شد. در آن زمان مترجمانی همچون مسعود فرزاد و مجتبی مینوی آثاری را از نویسندگان کلاسیک آمریکا ترجمه کردند.
در دهه 30 افرادی به سمت ادبیات آمریکا رفتند که ما شاهد ترجمههای پرویز داریوش، ابراهیم گلستان، سیمین دانشور، نجف دریابندری، ابراهیم یونسی و دکتر صالح حسینی در این زمینه هستیم. از دهه 40 زبان انگلیسی جایگزین زبان فرانسه در دبیرستانها شد. اما مترجمان ایرانی از زبانهای ایتالیایی، اسپانیولی، ژاپنی و... هم آثاری را ترجمه کردند که البته در بین تمام این زبانها ترجمه از زبان عربی رواج داشته و ترجمه میشد.