اصطلاح های انگلیسی بخش پنجم
در این بخش به بیان برخی دیگر از اصطلاحات انگلیسی می پردازیم که به موجب آن می توانید با نحوه ی صحبت و اصطلاحاتی که یک انگلیسی زبان در زندگی روزمره ی خود از آن استفاده می کند، آشنا شوید.در این بخش به بیان اصطلاح های انگلیسی، معنی اصطلاح انگلیسی و اصطلاحات پر کاربرد انگلیسی می پردازیم
Wild goose chase آب در هاون کوبیدن، کار بیهوده کردن
Pass the buck تقصیر را گردن دیگران انداختن، مسولیت را متوجه دیگران ساختن، از زیر بار کاری شانه خالی کردن
Fly off the handle از جا در رفتن، از کوره در رفتن، خشم بسیار زیاد
On the house مجانی، به حساب فروشنده یا رستوران
Hang on ثابت قدم ماندن، دارای اراده ی قوی بودن
Cut corners سمبل کردن، از سر و ته کاری زدن، از کار دزدین
Wear the pants رئیس خانواده بودن، حاکم خانه بودن، مرد خانه بودن
Drag ones feet لفت دادن، فس فس کردن، این پا و آن پا کردن
Too big for ones britches پا را از گلیم خود دراز کردن، از حد خود فراتر رفتن، لقمه ی بزرگتر از دهان خود گرفتن
Get ants in ones pants بی قرار شدن، دلشوره داشتن
Different strokes for diffrenet floks سلیقه ها ی متفاوت، هرکس به یه چیزی علاقه داره
Sitting pretty در بهترین شرایط و حالت قرار داشتن، در رفاه کامل
Keep ones ear to the graound گوش به زنگ بودن، هوشیار بودن
In stitches از خنده روده بر شدن، ریسه رفتن
Cook ones goose حساب کسی را رسیدن، نقشه را نقش بر آب کردن، کار کسی را خراب کردن
Work ones fingers to the bone جان کندن، پدر خود را در آوردن، سخت کار کردن
Pay through the nose مبلغ گزافی پرداختن، بهای سنگینی را متحمل شدن
Alls well that ends well موفقیت ارزش تلاش را دارد
Come down to the earth از رویا بیرون آمدن، واقع بین بودن
Turn someone off حال کسی را گرفتن، کسی را نا امید و دلسرد کردند
Drive someone up wall کلافه کردن، عاجز کردن، ذله کردن
Talk through ones hat پرت و پلا گرفتن، حرف های صد من یک غاز زدن
The coast is clear! اوضاع روبه راهه، خبری نیست!
Follow ones nose مستقیم رفتن، ثابت قدم بودن
Cross my heart! به جون خودم، قسم می خورم
Eat ones heart out حسودی کردن، دل کسی سوختن، غصه خوردن
Go gly a kite برو پی کارت، بزن به چاک
Go to town سنگ تمام گذاشتن، گل کاشتن
Get in to hot water توی هچل افتادن، توی دردسر افتادن
In the doghouse کم محلی کردن، محل سگ هم به کسی نگذاشتن
Bend over backwards از جان مایه گذاشتن
Fishy مشکوک
On ones last legs نفس های آخر را کشیدن، به روغن سوزی افتادن
Cut the crap چرت و پرت نگوف چرند نگو، مزخرف نگو!
Save someones nack به داد کسی رسیدن، کسی را نجات دادن
Have ones cake and eat it too هم خدا و هم خرما را خواستن
Feed someone a line فریب دادن، گول زدن، فریفتن
Shape up or ship out یا درست رفتار کن یا گورت رو گم کن
Give someone the slip جیم شدن، فرار کردن
For a song مفت، مجانی، رایگان
In the hole قرض بالا آوردن، زیر بار قرض بودن، بدهکار بودن
Sitting duck لقمه ی راحت، آسیب پذیر، بی دفاع
Sell someone down the river به کسی خیانت کردن، لو دادن، فریب دادن
Bark worse than ones bite آن طور که نشان می دهد بد نیست
Get in someones hair ذله کردن، به ستوه آوردن، کلافه کردن
Lay an egg خیط شدن، گند زدن، خراب کردن
Grease ones plam سبیل کسی را چرب کردن
Talk shop بی موقع از کسب و کار حرف زدن، از مسایل شغلی حرف زدن
As like as tow pease in pod مثل سیبی که از وسط نصف شده باشد، کاملا شبیه به هم
Jump down someones throat از کسی به شدت عصبانی شدن، به کسی پریدن
Lay ones cards on the table رو راست بودن، صادق بودن
Shake a leg عجله کردن، دست جنباندن
Have a frog in ones throat گرفته بودن صدای کسی، صدایی از گلوی کسی در نیامدن
Shoot from the hip نسنجیده حرف زدن، نسنجیده عمل کردن
ترجمه itrans.ir