اصطلاح های انگلیسی بخش چهارم
در این بخش به بیان برخی دیگر از اصطلاحات انگلیسی می پردازیم که به موجب آن می توانید با نحوه ی صحبت و اصطلاحاتی که یک انگلیسی زبان در زندگی روزمره ی خود از آن استفاده می کند، آشنا شوید.در این بخش به بیان اصطلاح های انگلیسی، معنی اصطلاح انگلیسی و اصطلاحات پر کاربرد انگلیسی می پردازیم
Hold your horses دست نگه دار، تند نرو! عجله نکن!
Pull strings پارتی بازی کردن، اعمال نفوذ کردن
Get out of my face از جلوی چشمم دور شو، گورت رو گم کن
Get off someones back دست از سر کسی برداشتن، کسی را ول کردن
Know by ropes سر رشته داشتن، فوت و فن کاری را دانستن، کار کشته بودن
Big mouth وراج، دهن لق، زبان دراز
Sell short دست کم گرفتن
Shot in the arm دلگرمی، مشوق، محرک
The tail wagging the dog کار دنیا وارونه شده، کارها برعکس شده
Hit the hay توی رخت و خواب پریدن، خوابیدن
Be greek to someone قابل درک نبودن، سر در نیاوردن
Hit the nail on the head تو خال زدن، به هدف زدن، درست حدس زدن
Walk on air از خوشحالی پر در آوردن، از خوشحالی روی ابرها راه رفتن
Eat ones hat اسم خود را عوض کردن، هویت خود را مخفی کردن
Sell someone short ارزش قائل نشدن، به شخصی بها ندادن
Dog in the manger آدم بخیل، حسود، آدم تنگ نظر
Where is the beef? اصل قضیه کجاست؟ جریان از کجا آب می خورد؟
Get the jump on someone پیش دستی کردن، رو دست کسی بلند شدن
Keep ones fingers crossed برای کسی آرزوی موفقیت کردن
Turn ones stomach حال کسی را به هم زدن
Feather in ones cap مایه ی سرافرازی، مایه ی افتخار و سربلندی
Hit the road راه افتادن، عازم سفر بودن
Give something ones best shot نهایت سعی و تلاش خود را به کار بستن
Scratch ones back هوای کسی را داشتن، از کسی پشتیبانی کردن
Bend over backwards to do something از جان مایه گذاشتن، نهایت سعی خود را کردن
Dressed to the teeth با سلیقه لباس پوشیدن ( سیارک)
The whole ball of wax دار و ندار، همه چیز، تنها سرمایه
Beat about the bush صغری کبری چیدن، حاشیه رفتن، طفره رفتن
Keep someone posted در جریان گذاشتن، کسی را مطلع کردن
Give someone a buzz به کسی زنگ زدن، به کسی تلفن کردن
Cant hold a candel to someone به گرد پای کسی نرسیدن، انگشت کوچک کسی نبودن، حریف کسی نشدن
Hit the spot چسبیدن، جان دادن
Blow ones top از کوره در رفتن، به شدت عصبانی شدن
Level with someone با کسی رو راست بودن، با کسی صادق بودن
Talk of the devil! عجب حلال زاده ای، انگار که موی اش را آتش زده ای
Horse around بیهوده دور خود چرخیدن، از زیر کار در رفتن، ورجه وورجه کردن، بازی گوشی کردن
At six and sevens سر در گم، هاج و واج، گیج، در هم برهم، به هم ریخته، آشفته
Bite off more than one can chew لقمه ی بزرگتر از دهان خود برداشتن، انجام کاری که فراتر از حد توانایی کسی است
Get a kick out of something از چیزی کیف کردن، از چیزی لذت بردن
Feel like a milion dollars کبکش خروس می خواند، کیفش کوک است
Take someone for a ride سر کسی کلاه گذاشتن، کلک زدن، سر کسی را زیر آب بردن، زیر آبی رفتن
Put someone on a pedestal از کسی بت ساختن، مث بت کسی را ستایش کردن
Bite the bullet طاقت آوردن، تحمل کردن، دندان روی جگر گذاشتن
Out on a limb در موقعیت خطرناک قرار گرفتن، در خطر بودن
Cant make head or tail of something از چیزی سر در نیاوردن، چیزی را متوجه نشدن
Rub it in سرزنش کردن، ملامت کردن، سرکوفت زدن
In ones book به عقیده ی شخص، از دید شخص
Bite the dust نقش بر زمین شدن، به هلاکت رسیدن، شکست خوردن، از عرش به فرش رسیدن
Take a rain check به وقت دیگری موکول کردن
Tongue-in-cheek شوخی، بدون منظور، کنایه آمیز
On ones hight horse باد کردن، خود را گرفتن، به خود مغرور بودن
Get the ax اخراج شدن، از کار برکنار شدن
Hot under the collar جوش آوردن، دو آتیشه، عصبانی بودن، داغ کردن
Cock-and-bull story خالی بندی، چاخان کردن
ترجمه itrans.ir