این 30 کلمه همیشه اشتباه تلفظ می‌شوند

در

انگلیسی یکی از رایج‌ترین زبان‌های دنیاست. امروزه تا 8/1 میلیارد نفر در سطح جهان به زبان انگلیسی صحبت می‌کنند. این زبان را به راحتی می‌توان یاد گرفت و دارای انعطاف‌پذیری بالایی است. به رغم این موضوع، کلمات بسیاری است که توسط افراد بسیاری اشتباه تلفظ می‌شوند. شاید به این خاطر که انگلیسی زبان مادری‌ نیست و لهجه‌ی منطقه‌ای مخصوص به خود دارند و معمولا  کلماتی که اشتباه تلفظ میشوند . این 30 کلمه، کلماتی که اشتباه تلفظ میشوند ، حتی توسط اکثر کسانی که انگلیسی زبان مادری‌ آنهاست. 

 

چه کلمه ای در زبان فارسی نادرست تلفظ می شود

این 30 کلمه همیشه اشتباه تلفظ می‌شوند

 

1. Almond (درخت بادام): این میوه‌ی خشک به صورت Ah-mund (u مانند sun) تلفظ می‌شود. Lبی‌صداست. نباید آن را به صورت Aal-mund تلفظ کنید.


2. Bury (دفن کردن): این کلمه به صورت Be-ri مانند berry تلفظ می‌شود، نه به صورت Beu-ri یا Burr-ri.


3. Dengue (تب استخوان‌شکن): این بیماری به صورت Den-gee («gee» مثل cheese) تلفظ می‌شود. نباید آن را به صورت Den-goo تلفظ کنید.


4. Dessert (دسر): این کلمه به صورت dizz-urt (u مثل sun) تلفظ می‌شود نه بصورت des-ert که به معنای زمین لم‌یزرع است.


5. Schedule (برنامه زبان‌بندی): در انگلیسی امریکایی، sked-jule تلفظ صحیح این واژه است. در انگلیسی بریتانیایی، shed-yool تلفظ صحیح آن است.


6. Zebra (زرافه): در انگلیسی امریکایی، صدای حرف Z، Zee است. بنابراین Zee-bra (تلفظ ee مثل tree). در انگلیسی بریتانیایی، می‌توان Zeb-ra (تلفظ Zeb مثل egg) باشد.


7. Niche: در انگلیسی امریکایی می‌توان آن را به صورت Nee-sh (تلفظ Nee مثل tree) تلفظ کرد. اما در انگلیسی بریتانیایی، به صورت Nitch (مثل switch) تلفظ می‌شود.


8. Bowl (کاسه): به صورت bo-hl (تلفظ o مثل roll) تلفظ می‌شود، نه به صورت ba-ool که غلط است.


9. Euler: به صورت Oiler تلفظ می‌شود، نه به صورت Yuler/Yular که غلط است.


10. Truth (حقیقت): به صورت troo-th (مثل boo) تلفظ می‌شود و نه به صورت tru-th.


11. Epitome (نمونه): عموماً به صورت ep-i-tome (مثل foam) تلفظ می‌شود. اما تلفظ صحیح ep-i-tummy است.


12. Develop (توسعه دادن): تلفظ صحیح D+vay+lupp است و نه Day+vay+lupp.

 

تلفظ پیتزا به انگلیسی  
13. pizza تلفظ  (پیتزا): در  بیان و  تلفظ pizza   پیتزا  و  تلفظ صحیح peet-zuh (peet مثل wheat) است  نه Pi-za.  


14. Monk (راهب): باید به صورت muhngk مثل drunk تلفظ شود. غالباً به غلط به صورت mawnk (mon مثل montreal) تلفظ می‌شود.

 

تلفظ صحیح ژانر
15. تلفظ ژانر چیست  : Genre ( ژانر تلفظ ):  تلفظ ژانر  صحیح Zhon-ruh (در  تلفظ صحیح ژانر  Zh صدایی همچون vision دارد و ruh مثل umbrella است) می‌باشد. معمولاً به غلط به صورت Jen-ner تلفظ می‌شود. ( تلفظ کلمه ژانر   مفهوم " ژانر " ویژگیهای ذاتی گروه وسیعی از آثار هر عصر ، ملت یا هنر جهانی را به طور کلی خلاصه می کند.)


16. Quote (نقل‌قول): تلفظ صحیح Kwo-te است. معمولاً مثل coat تلفظ می‌شود که غلظ است.


17. Sour (ترش): تلفظ صحیح sower (مثل power) است. معمولاً به صورت saar تلفظ می‌شود که غلط است.


18. Quinoa (گیاه کوینولا): تلفظ صحیح به صورت keen-wah است. غالباً به صورت keenoah تلفظ می‌شود که نادرست است.


19. Ethyl، methyl (اتیل، متیل): تلفظ صحیح به صورت A-thil، mey-thil (thil مانند hill) است. اما این کلمات معمولاً به صورت eethail، meethail (aail مانند ice) تلفظ می‌شوند.


20. Porsche (پورشه): تلفظ صحیح Por-shuh است. معمولاً به غلط porsh تلفظ می‌شود.


21. Salon (سالن): بایستی به صورت sa-lon (sa مانند Apple و lon مانند John) تلفظ شود. معمولاً به صورت suh-loon تلفظ می‌شود که نادرست است.


22. Police (پلیس): تلفظ درست به صورت Puh-leece است. معمولاً به اشتباه Poo-leece تلفظ می‌شود.


23. Chauvinism (میهن‌پرستی): تلفظ درست به صورت shoh-vuh-niz-uh-m است. به غلط chow-vi-ni-zum تلفظ می‌شود.

 

تلفظ کوپن
24. Coupon (کوپن): تلفظ صحیح به صورت Koo-pon (pon مثل pawn) است. معمولاً به غلط koo-pun (تلفظ u مثل sun) تلفظ می‌شود.


25. Gauge (وسیله اندازه‌گیری): تلفظ صحیح gayj است. معمولاً به غلط gauj تلفظ می‌شود.


26. Raspberry (تمشک): تلفظ صحیح به صورت Raz-ber-ee است. این میوه غالباً به صورت rasp-berry تلفظ می‌شود که نادرس است. P نباید خوانده شود.


27. Cocoa (کاکائو): باید به صورت koh-koh تلفظ شود، نه koh-koh-wa.


28. Capris (کاپریس): تلفظ صحیح به صورت Kuh-preez است و نه cape-reese.


29. Victuals (آذوقه): تلفظ صحیح به صورت vittles است. معمولاً به صورت vik-choo-uls خوانده می‌شود که نادرست است.


30. Plumber (لوله‌کش): تلفظ صحیح آن plume(r) است و b نباید خوانده شود.

 

در سیارک بخوانیم:

ضرب المثل های انگلیسی بخش اول  

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. 

 

نظرات

۱۴۰۰/۵/۲۳GIF تلفظ مناسب: J-IFF اگر تا به حال سعی کرده اید این کلمه را تلفظ کنید یا شخص دیگری آن را تلفظ کرده است ، ممکن است فکر کنید که نحوه صحیح تلفظ آن با "g" قوی است. با این حال ، به گفته استیو ویلهایت (توسعه دهنده GIF) ، تلفظ مناسب این کلمه در واقع "جف" است. بسیاری از مردم هنوز از تلفظ غلط این کلمه استفاده می کنند

۱۴۰۰/۵/۲۳Mischievous تلفظ صحیح این است: MIS-CHUH-VUS نکته جالب این کلمه این است که ما از قرن شانزدهم آن را اشتباه تلفظ می کنیم و علیرغم تلاش های زیادی که باعث شد ما شروع به تلفظ صحیح آن کنیم ، بسیاری هنوز آن را اشتباه تلفظ می کنند. نه تنها قرار نیست ما صدای ee را در وسط کلمه تلفظ کنیم ، بلکه صدای ee بعد از 'v' حتی برای شروع وجود ندارد.

۱۴۰۰/۵/۲۳Library تلفظ صحیح این است: LIE-BRAIR-EE این کلمه قطعاً یکی از رایج ترین کلمات اشتباه تلفظ شده است ، زیرا اکثر ما حداقل یک بار آن را انجام داده ایم. ما تمایل داریم فکر کنیم که اولین "r" در این کلمه بی صدا است ، اما نه ، به اندازه صدای بعد از آن بلند است.

۱۴۰۰/۵/۲۳ Pronunciation تلفظ صحیح این است: PRO-NUN-SEE-AY-SHUN احتمالاً می شنوید که این کلمه به عنوان "pro-noun-ciation" تلفظ می شود .

۱۴۰۰/۵/۲۳Salmon تلفظ صحیح این است: SAM-IN در طول سالها بحث های زیادی در مورد نحوه صحیح تلفظ کلمه ماهی قزل آلا وجود داشته است و اگرچه بسیاری از ما معتقدیم که "سالمون" روش صحیح است ، اما معلوم می شود که "ل" تلفظ نمی شود و قسمت "mon" به عنوان "mun" تلفظ نمی شود ، بلکه "min" است. بنابراین ، اگر با دوستان خود بحث کرده اید که تلفظ صحیح "sam-in" است ، پس تبریک می گوییم. شما درست می گفتید.

۱۴۰۰/۵/۲۳Wednesday تلفظ صحیح این است: WENZ-DAY وقتی نوبت به املای این کلمه می رسید ، بسیاری حرف "d" را فراموش می کردند و بنابراین برای به خاطر سپردن املای صحیح آن ، شروع به تلفظ آن به عنوان "wed-nez-day" کردند و اگرچه ممکن است مفید واقع شود ، اما به عنوان روش مناسب تلفظ آن در نظر گرفته نمی شود.

۱۴۰۰/۵/۲۳ Mayonnaise تلفظ صحیح این است: MAY-O-NAZE اگر در رستوران هستید و شروع به سفارش ساندویچ کنید و متوجه شوید که نحوه تلفظ این کلمه را به خاطر نمی آورید ، نگران نباشید. فقط چشمان خود را ببندید و به آن فکر کنید. در عرض یک یا دو لحظه ، شما آماده خواهید بود. چشمان خود را باز کنید ، با گارسون تماس بگیرید و سوپ سفارش دهید.

در ادامه بخوانید...

اصطلاح های انگلیسی بخش اول

در

در این مقاله برای شما لیستی از پر کاربرد ترین اصطلاحات انگلیسی را گرد آوری کرده ایم که با دانستن آن ها می توانیم بهتر مطالب و زبان عامیانه ی مردم انگلیسی زبان را درک کنیم.در این بخش به بیان اصطلاح های انگلیسی و  معنی اصطلاح انگلیسی می پردازیم که به موجب آن می توانید با نحوه ی صحبت و اصطلاحاتی که یک انگلیسی زبان در زندگی روزمره ی خود از آن استفاده می کند، آشنا شوید.

 

For the birds                               به درد نخور، غیر قابل استفاده

Beats me                                            سر در نیاودن، درک نکردن

Bloaw a fuse                                      بسیار عصبانی شدن

Miss the boat                                    فرصت از دست رفته، شانس سوخته

Get cold feet                                    دل سرد شدن، دو دل شدن، دچار تردید شدن

Get something out of ones system از یاد بردن یک مساله، فراموشی یک موضوع

Talk someones ear off                      پر حرفی کردن، گزافه گویی و مهمل بافی

Go in to a nosedive                           سیر نزولی سریع، افت آنی

Fork over                                           رد کردن، چاپیدن

Shoot off ones mouth                       دهن لقی، اغراق کردن

Get the ball rolling                            دست جنباندن، شروع کردن

Jump out of ones skin                       زهره ترک شدن، قالب تهی کردن

Cross swords                                     بحث کردن، جدال، سرشاخ شدن

Get the short end of the stick          سر کسی بی کلاه ماندن، ضرر کردن، حق به حق دار داده نشده

Spill the beans                                  بی احتیاطی در صحبت کردن، حرف از دهان پریدن

Under ones very nose               چیزی آشکار و دم دست که به علت بی دقتی متوجه آن نشوی

Snow job                                           چاپلوسی، بازار گرمی

Jump the gun                                    عجله کردن، زودتر از وقت مشخص آغاز کردن

Keep your shirt on                             صبر و حوصله کردن، خون سرد بودن

Go to bat for someone                      جانب داری و طرف داری کردن از کسی

Toot ones own horn                          به خود مغرور بودن، از خود زیاد تعریف کردن

Lead a cogs life                                  زندگی فلاکت بار، زندگی اسفناک

Let sleeping dogs lie                          با دم شیر بازی نکردن، دوری از دردسر

Have someones number                   آگاهی از حقه ی یک شخص، خواندن دست  طرف مقابل

Let the cat out of the bag                 راز کسی را برملا کردن، عدم حفظ اسرار

Go to the dogs                                  تخریب شدن، گندیده شدن، خراب شدن

Split hairs                                           دقت و ریز بینی زیاد، مو را از ماست کشیدن

Like a bull in a china shop                دست و پا چلفتی، بی احتیاط، گیج بازی در آوردن

Look daggers at someone                 کسی را لفظی تهدید کردن، چشم غره رفتن به کسی

Yours truly                                           چاپلوسی، تملق، بنده ی کسی بودن

On the line                                          در دردسر افتادن، به خطر افتادن

Lose ones shirt                                   ورشکست شدن، از دست دادن دارایی ها

Eyes are bigger than ones stomach  حرص و طمع سیری ناپذیر

Pass the hat                                      جمع آوری پول برای فقرا

Go bananas                                       از شدت غم یا شادی دیوانه شدن

Make a mountain out of a molehill اغراق در بزرگی یک مساله، از کاه کوه ساختن

Make a scene                                   رسوایی به پا کردن، جار و جنجال به راه انداختن

Make no bones about something   صادقانه برخورد کردن، بدون تردید و دودلی

Money talks                                  حل مسائل با پول امکان پذیر است، پول حرف اول را می زند

Not have a leg to stsnd on                بدون دلیل قانع کننده صحبت کردن، عدم مدارک کافی

Not hold water                                  بی معنی، بی منطق، با عقل جور در نیامدن

Ones number is up                            زمان مرگ کسی فرا رسیدن، اتمام عمر کسی

Play it by ear                                      انجام یک کار بدون تمهیدات و آماده سازی های قبلی

Out of the blue                                  بی خبر، بدون اطلاع قبلی، بدون هماهنگی

Out of the woods                              خطر را پشت سر گذاشتن، جان سالم به در بردن

Chicken out                                        ترسیدن، جا زدن، شانه خالی کردن

Pain in the neak                                 وبال گردن، مایه ی دردسر

Skeleton in ones closet                     راز شرم آور، اهرم فشار، نقطه ی ضعف

Wet behind the ears                         شخص بی تجربه و خام

Put ones foot in it                              در بین صحبت کسی صحبت کردن، سخن نسنجیده

Paint the tower red                           خوش گذرانی، خوشحالی

Pardon my french                              با عرض شرمندگی، با معذرت

Pay lip service                                    حمایت تو خالی و دروغین، شعار الکی

Piece of cake                                     کاری که انجام آن بسیار آسان است

Be up to ones ears in something      کسی که آب از سرش گذشته است

Play ball with someone                     با کسی همکاری داشتن، به کسی یاری رساندن

Go cold turkey                                  ترک یک رفتار یا یک عادت به صورت ناگهانی

Knock someones socks off               هیجان زده شدن، سورپرایز شدن

 

ضرب المثل های انگلیسی بخش اول  

 

ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

اصطلاح های انگلیسی بخش دوم

در

در قسمت اول(اصطلاح های انگلیسی بخش اول)به بیان برخی از اصطلاحات پر کاربرد انگلیسی پر داختیم تا به کمک آن ها بهتر بتوانیم صحبت ها و نوشته های عامیانه ی انگلیسی زبانان را درک کنیم. در این مقاله به بیان برخی دیگر از این اصطلاحات پر کاربرد می پردازیم.در این بخش به بیان اصطلاح های انگلیسی، معنی اصطلاح انگلیسی می پردازیم که به موجب آن می توانید با نحوه ی صحبت و اصطلاحاتی که یک انگلیسی زبان در زندگی روزمره ی خود از آن استفاده می کند، آشنا شوید.

 

Pake ones nose in to something                                فضولی و سرک کشیدن در هر کاری

People who live in glass houses shouldn’t  throw کسی که در خانه‌ی شیشه ای زندگی می کند نباید برای کسی سنگ پرت کند.

Pull someones leg                                                       سر به سر کسی گذاشتن

Put the cart before the horse                                     کار ها را وارونه و اشتباه انجام دادن

Rain cats and dogs                                                      باران بسیار شدید و بی وقفه

Rain or shine                                                               انجام یک کار در هر شرایطی

Raise a stink                                                                جار و جنجال به پا کردن، آبرو ریزی کردن

Right off the bat                                                         به سرعت برق و باد کاری را انجام دادن

The fat is in the fire                                                    کار از کار گذشته، فرصت از دست رفته

Smell a rat                                                                   یک کاسه ای زیر نیم کاسه است

Play gooseberry                                                          خروس بی محل، مزاحم، خرمگس معرکه

All thumbs                                                                  دست و پا چلفتی، بی دست و پا، بی عرضه

Get off someones case                                              کسی را ول کردن، قطع ارتباط با کسی

Wet blanket                                                                نا امید، حال گیر، آیه ی یاءس خواندن

Neck and neck                                                           پا به پای کسی آمدن، دوشا دوش

Leave someone high and dry                                    کسی را قال گذاشتن، سرکار گذاشتن

Alive and kicking                                                   زنده و سرحال، سالم و سلامت

All wet                                                                   به کاه دان زدن، کور خواندن، اشتباه سخت

Have the world by the tail                                    در و تخته با هم خوب جور شدن

All ears                                                                  سرا پا گوش بودن، به هوش بودن، هوشیار

Test the waters                                                    کلاه خود را قاضی کردن، سبک سنگین کردن

Put heads toghether                                            فکر ها را روی هم گذاشتن، هم فکری کردن

Bark up the wrong tree                                       به بی راهه رفتن، اشتباه کردن، راه خطا را رفتن

Get the hang of something                                 چم و خم کاری را یاد گرفتن

Hen-pecked husband                                          مرد زن زلیل، مرد تو سری خور و بی اراده

Get up the wrong side if the bed                      از دنده ی چپ بیدار شدن، بد عنق شدن

Cat get your tongue?                                        موش زبانت را خورده است؟ زبانت بند آمده است؟

Break the ice                                                   یخ کسی را آب کردن، سر صحبت را باز کردن

Buy a pig in a poke                                         چشم بسته و بدون اطلاع چیزی را خریداری کردن

Have a screw loose                                        عقل اش پاره سنگ بر داشته، یک تخته اش کم است

Monkey business                                           دبه در آوردن، انجام معامله با دوز و کلک

Spread oneself too thin                                 خود را بسیار گرفتار کار های مختلف کردن

Give me five!                                                  بزن قدش!

Off the hook                                                 کسی را به دردسر انداختن، موجب دردسر کسی شدن

Make a splash                                               غوغا کردن، کولاک به پا کردن

Blow it                                                          خرابکاری کردن، گند زدن

Off the record                                               غیر رسمی، محرمانه

Full of it                                                             مهمل بافتن، چرت و پرت گفتن

Drope ones teeth                                             فک کسی افتادن، از تعجب شاخ درآوردن

Cool ones heels                                                زیر پای کسی علف سبز شدن، انتظار زیادی

On easy street                                                 در ناز و نعمت بودن، مرفه بی درد

Like the back of ones hand                             مثل کف دست، رو راست، صادق

Stick to ones guns                                           پای حرف خود بودن، از حق خود دفاع کردن

Go great guns                                                 سرحال و قبراق، شاد و پر انرژی

Talk turky                                                       جدی صحبت کردن، بی پرده صحبت کردن

Hold ones tongue                                         جلو زبان خود را گرفتن، مواظب زبان خود بودن

The party is over                                           بازی تمام شد

Ring a bell                                                          به نظر کسی آشنا آمدن، به ذهن کسی  آمدن

No spring ckicken                                              سنی از کسی گذشتن، دیگر جوان نبودن

Like a fish out of water                                    کاملا با محیط غریبه بودن، در محیط نامانوس

Dressed to kill                                                   بهترین لباس خود را پوشیدن

Make waves                                                     درسر درست کردن، مشکل به وجود آوردن

Catch(someone)red-handed                          مچ کسی را گرفتن، سربزنگاه کسی را گرفتن

The kiss of death                                            فاتحه ی چیزی را خواندن

Get ones ticket punched                                شناسنامه ی کسی را باطل کردن، مردن، کشته شده

Do a number on someone                             به کسی خیانت کردن، نارو زدن، کسی را خرد کردن

No strings attached                                      بدون قید و شرط، بدون تعهد

Dog-eat-dog                                                   هر کی به هرکی، شهر هرت، ظالم، بی رحم

Hang in there                                          استقامت به خرج دادن، طاقت آوردن، با اوضاع شاختن

Come alive                                               زنده شدن، به وجد آوردن 

ضرب المثل های انگلیسی بخش اول  

ترجمه  itrans.ir 

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

اصطلاح های انگلیسی بخش سوم

در

در این بخش به بیان برخی دیگر از اصطلاحات انگلیسی می پردازیم که به موجب آن می توانید با نحوه ی صحبت و اصطلاحاتی که یک انگلیسی زبان در زندگی روزمره ی خود از آن استفاده می کند، آشنا شوید.در این بخش به بیان اصطلاح های انگلیسی، معنی اصطلاح انگلیسی می پردازیم که به موجب آن می توانید با نحوه ی صحبت و اصطلاحاتی که یک انگلیسی زبان در زندگی روزمره ی خود از آن استفاده می کند، آشنا شوید.

Go down the drain                                       به هدر رفتن، بر باد رفتن، نقش بر آب شدن

Take the bull by the horns                           شخصا با مشکلات رو به شدن، عمل مستقیم

Straight from the horses mouth                  از دهن خود شخص شنیدن، منبع موثق

Blow the whistle on someone                     لو دادن، راپرت دادن، رسوا کردن

The last straw                                                طاقت کسی طاق شدن، کاسه صبر لب ریز شده

Put ones money where ones mouth is         به وعده و قول خود وفا کردن، خوش قول بودن

Make ends meet                                            دخل و خرج را جور کردن

Strike while the iron is hot                            تا تنور داغ است نان را چسبانیدن، فرصت طلب

Whats cooking?                                             چه خبرا؟ تازه چه خبر؟ دیگه چه خبری داری؟

Step on someones toes                                 باعث رنجش کسی شدن، احساس جریحه دار شده

Quick on the trigger                                       حاظر جواب، فرز، هفت تیر کش فرز

Stick ones neck out                                        ریسک کردن، سپر بلا شدن، خود را به خطر انداختن

Mind ones p s and q s                                  مواظب رفتار و زبان خود بودن، مودب و با احترام بودن

Rock the boat                                                 آرامش را برهم زدن، دردسر درست کردن

Keep something under ones hat                  راز داری کردن، از اسرار کسی مراقبت کردن

Twist ones arm                                              مجبور کردن، تحت فشار قرار دادن، وادار کردن

By the book                                                    برطبق مقررات یا قانون

Let ones hair down                                       خودمانی شدن، از حات رسمی خارج شدن

Face the music                                               خربزه خوردن و پای لرز آن نشستن

Sell like hotcakes                                            به سرعت به فروش رفتن

In the same boat                                            در یک جناح بودن، هم دست بودن، هم درد، شریک

Eating someone                                             معذب بودن، احساس ناراحتی کردن

Throw the book at                                         محکوم به اشد مجازات، تنبیه و مواخذه ی شدید

Get away clean                                               از مجازات فرار کردن

Call a spade a spade                                      بدون رودر بایستی گفتن، رک و پوست کنده گفتن، بی پرده صحبت کردن، با صراحت تمام چیزی را بیان کردن

Lemon                                                            خراب شدن چیزی، دچار دردسر شدن

Shoot the breeze                                           اختلاط کردن، گپ زدن

Under the table                                             رشوه، زیر میزی

See stars                                                          برق از سر کسی پریدن، شگفت زده شدن

Hear over the grapevine                                از این طرف و آن طرف شنیدن، از زبان این و آن شنیدن

Burn the midnight oil                                     دود چراغ خوردن، زحمت بسیار کشیدن، تا پاسی از شب بیدار ماندن و برای کاری رنج و مشقت فراوان کشیدن

String someone along                                    به بازی گرفتن کسی، گول زدن کسی

Horse of a different color                              بی ربط بودن، یک موضوع دیگر، چیز دیگر

At the end of ones rope                                 جان کسی به لب رسیدن، کارد به استخوان رسیدن

Up ones sleev                                                 آماده داشتن، تو آستین داشتن، برای روز مبادا نگه داشتن

Have a bone to pick with someone              از کسی دلخور بودن، گله مند بودن از کسی، با کسی خورده حساب داشتن

Bury the hatchet                                            آشتی کردن، کینه و دشمنی را کنار گذاشتن

Kick up ones heels                                         خوش گذراندن، خوش بودن، جشن گرفتن

As cool as a cucumber                                  خونسرد، آرام، بی خیال

Knock on wood                                              بزنم به تخته! بزن به تخته!  ( سیارک)

On ice                                                              راکد گذاشتن، عقب انداختن، در آب نمک خوابانیدن

Feel under the weather                                  دمق بودن، دل و دماغ نداشتن، حال گرفته

Play at cool                                                    خونسرد رفتار کردن، عادی رفتار کردن، آرام بودن

Hit the ceiling                                                از عصبانیت منفجر شدن، از کوره در رفتن

Kick the bucket                                             غزل خداحافظی را خواندن، مردن

Get carried away                                          احساساتی شدن، ذوق زده شدن

Keep ones eye on the ball                            حواس خود را جمع کردن

In the bag                                                     روی شاخ بودن، صد در صد

Wheel and deal                                           ساخت و پاخت کردن، زد و بند کردن، گاوبندی کردن

The salt of the earth                                   آدم های نازنین، آدم یا آدم های بی نظیر، شخص یا اشخاص شریف و با اصالت

Get someones goat                                    روی سگ کسی را بالا آوردن، کفر کسی را در آوردن

Hit below the belt                                      نامردی کردن، نارو زدن

Kick in the pants                                        محرک، مشوق، نیروی محرکه برای شروع یک کار

The ball is in someones court                  گوی و میدان دست کسی بودن، نوبت کسی بودن

Have a sweet tooth                                   به چیز های شیرین علاقه داشتن   

 

ضرب المثل های انگلیسی بخش اول  

  

ترجمه  itrans.ir          

نظرات

در ادامه بخوانید...

اصطلاح های انگلیسی بخش چهارم

در

در این بخش به بیان برخی دیگر از اصطلاحات انگلیسی می پردازیم که به موجب آن می توانید با نحوه ی صحبت و اصطلاحاتی که یک انگلیسی زبان در زندگی روزمره ی خود از آن استفاده می کند، آشنا شوید.در این بخش به بیان اصطلاح های انگلیسی، معنی اصطلاح انگلیسی و اصطلاحات پر کاربرد انگلیسی می پردازیم 

Hold your horses                                           دست نگه دار، تند نرو! عجله نکن!

Pull strings                                                     پارتی بازی کردن، اعمال نفوذ کردن

Get out of my face                                        از جلوی چشمم دور شو، گورت رو گم کن

Get off someones back                                 دست از سر کسی برداشتن، کسی را ول کردن

Know by ropes                                              سر رشته داشتن، فوت و فن کاری را دانستن، کار کشته بودن

Big mouth                                                      وراج، دهن لق، زبان دراز

Sell short                                                        دست کم گرفتن

Shot in the arm                                              دلگرمی، مشوق، محرک

The tail wagging the dog                               کار دنیا وارونه شده، کارها برعکس شده

Hit the hay                                                    توی رخت و خواب پریدن، خوابیدن

Be greek to someone                                   قابل درک نبودن، سر در نیاوردن

Hit the nail on the head                               تو خال زدن، به هدف زدن، درست حدس زدن

Walk on air                                                   از خوشحالی پر در آوردن، از خوشحالی روی ابرها راه رفتن

Eat ones hat                                                  اسم خود را عوض کردن، هویت خود را مخفی کردن

Sell someone short                                       ارزش قائل نشدن، به شخصی بها ندادن

Dog in the manger                                        آدم بخیل، حسود، آدم تنگ نظر

Where is the beef?                                       اصل قضیه کجاست؟ جریان از کجا آب می خورد؟

Get the jump on someone                           پیش دستی کردن، رو دست کسی بلند شدن

Keep ones fingers crossed                            برای کسی آرزوی موفقیت کردن

Turn ones stomach                                       حال کسی را به هم زدن

Feather in ones cap                                       مایه ی سرافرازی، مایه ی افتخار و سربلندی

Hit the road                                                    راه افتادن، عازم سفر بودن

Give something ones best shot                    نهایت سعی و تلاش خود را به کار بستن

Scratch ones back                                         هوای کسی را داشتن، از کسی پشتیبانی کردن

Bend over backwards to do something        از جان مایه گذاشتن، نهایت سعی خود را کردن

Dressed to the teeth                                     با سلیقه لباس پوشیدن ( سیارک)

The whole ball of wax                                   دار و ندار، همه چیز، تنها سرمایه

Beat about the bush                                     صغری کبری چیدن، حاشیه رفتن، طفره رفتن

Keep someone posted                                  در جریان گذاشتن، کسی را مطلع کردن

Give someone a buzz                                    به کسی زنگ زدن، به کسی تلفن کردن

Cant hold a candel to someone                   به گرد پای کسی نرسیدن، انگشت کوچک کسی نبودن، حریف کسی نشدن

Hit the spot                                                   چسبیدن، جان دادن

Blow ones top                                               از کوره در رفتن، به شدت عصبانی شدن

Level with someone                                      با کسی رو راست بودن، با کسی صادق بودن

Talk of the devil!                                           عجب حلال زاده ای، انگار که موی اش را آتش زده ای

Horse around                                                بیهوده دور خود چرخیدن، از زیر کار در رفتن، ورجه وورجه کردن، بازی گوشی کردن

At six and sevens                                           سر در گم، هاج و واج، گیج، در هم برهم، به هم ریخته، آشفته

Bite off more than one can chew                لقمه ی بزرگتر از دهان خود برداشتن، انجام کاری که فراتر از حد توانایی کسی است

Get a kick out of something                        از چیزی کیف کردن، از چیزی لذت بردن

Feel like a milion dollars                               کبکش خروس می خواند، کیفش کوک است

Take someone for a ride                               سر کسی کلاه گذاشتن، کلک زدن، سر کسی را زیر آب بردن، زیر آبی رفتن

Put someone on a pedestal                          از کسی بت ساختن، مث بت کسی را ستایش کردن

Bite the bullet                                                طاقت آوردن، تحمل کردن، دندان روی جگر گذاشتن

Out on a limb                                                در موقعیت خطرناک قرار گرفتن، در خطر بودن

Cant make head or tail of something          از چیزی سر در نیاوردن، چیزی را متوجه نشدن

Rub it in                                                         سرزنش کردن، ملامت کردن، سرکوفت زدن

In ones book                                                 به عقیده ی شخص، از دید شخص

Bite the dust                                                 نقش بر زمین شدن، به هلاکت رسیدن، شکست خوردن، از عرش به فرش رسیدن

Take a rain check                                          به وقت دیگری موکول کردن

Tongue-in-cheek                                           شوخی، بدون منظور، کنایه آمیز

On ones hight horse                                     باد کردن، خود را گرفتن، به خود مغرور بودن

Get the ax                                                      اخراج شدن، از کار برکنار شدن

Hot under the collar                                     جوش آوردن، دو آتیشه، عصبانی بودن، داغ کردن

Cock-and-bull story                                      خالی بندی، چاخان کردن

 

ضرب المثل های انگلیسی بخش اول  

 ترجمه  itrans.ir                                           

نظرات

در ادامه بخوانید...

اصطلاح های انگلیسی بخش پنجم

در

در این بخش به بیان برخی دیگر از اصطلاحات انگلیسی می پردازیم که به موجب آن می توانید با نحوه ی صحبت و اصطلاحاتی که یک انگلیسی زبان در زندگی روزمره ی خود از آن استفاده می کند، آشنا شوید.در این بخش به بیان اصطلاح های انگلیسی، معنی اصطلاح انگلیسی و اصطلاحات پر کاربرد انگلیسی می پردازیم 

Wild goose chase                                          آب در هاون کوبیدن، کار بیهوده کردن

Pass the buck                                                 تقصیر را گردن دیگران انداختن، مسولیت را متوجه دیگران ساختن، از زیر بار کاری شانه خالی کردن

Fly off the handle                                          از جا در رفتن، از کوره در رفتن، خشم بسیار زیاد

On the house                                                 مجانی، به حساب فروشنده یا رستوران

Hang on                                                         ثابت قدم ماندن، دارای اراده ی قوی بودن

Cut corners                                                    سمبل کردن، از سر و ته کاری زدن، از کار دزدین

Wear the pants                                             رئیس خانواده بودن، حاکم خانه بودن، مرد خانه بودن

Drag ones feet                                               لفت دادن، فس فس کردن، این پا و آن پا کردن

Too big for ones britches                              پا را از گلیم خود دراز کردن، از حد خود فراتر رفتن، لقمه ی بزرگتر از دهان خود گرفتن

Get ants in ones pants                                  بی قرار شدن، دلشوره داشتن

Different strokes for diffrenet floks             سلیقه ها ی متفاوت، هرکس به یه چیزی علاقه داره

Sitting pretty                                                 در بهترین شرایط و حالت قرار داشتن، در رفاه کامل

Keep ones ear to the graound                     گوش به زنگ بودن، هوشیار بودن

In stitches                                                      از خنده روده بر شدن، ریسه رفتن

Cook ones goose                                           حساب کسی را رسیدن، نقشه را نقش بر آب کردن، کار کسی را خراب کردن

Work ones fingers to the bone                    جان کندن، پدر خود را در آوردن، سخت کار کردن

Pay through the nose                                   مبلغ گزافی پرداختن، بهای سنگینی را متحمل شدن

 Alls well that ends well                                 موفقیت ارزش تلاش را دارد

Come down to the earth                              از رویا بیرون آمدن، واقع بین بودن

Turn someone off                                         حال کسی را گرفتن، کسی را نا امید و دلسرد کردند

Drive someone up  wall                                کلافه کردن، عاجز کردن، ذله کردن

Talk through ones hat                                   پرت و پلا گرفتن، حرف های صد من یک غاز زدن

The coast is clear!                                         اوضاع روبه راهه، خبری نیست!

Follow ones nose                                          مستقیم رفتن، ثابت قدم بودن

Cross my heart!                                             به جون خودم، قسم می خورم

Eat ones heart out                                        حسودی کردن، دل کسی سوختن، غصه خوردن

Go gly a kite                                                   برو پی کارت، بزن به چاک

Go to town                                                     سنگ تمام گذاشتن، گل کاشتن

Get in to hot water                                        توی هچل افتادن، توی دردسر افتادن

In the doghouse                                             کم محلی کردن، محل سگ هم به کسی نگذاشتن

Bend over backwards                                   از جان مایه گذاشتن

Fishy                                                              مشکوک

On ones last legs                                           نفس های آخر را کشیدن، به روغن سوزی افتادن

Cut the crap                                                  چرت و پرت نگوف چرند نگو، مزخرف نگو!

Save someones nack                                     به داد کسی رسیدن، کسی را نجات دادن

Have ones cake and eat it too                      هم خدا و هم خرما را خواستن

Feed someone a line                                     فریب دادن، گول زدن، فریفتن

Shape up or ship out                                     یا درست رفتار کن یا گورت رو گم کن

Give someone the slip                                  جیم شدن، فرار کردن

For a song                                                      مفت، مجانی، رایگان

In the hole                                                     قرض بالا آوردن، زیر بار قرض بودن، بدهکار بودن

Sitting duck                                                   لقمه ی راحت، آسیب پذیر، بی دفاع

Sell someone down the river                       به کسی خیانت کردن، لو دادن، فریب دادن

Bark worse than ones bite                           آن طور که نشان می دهد بد نیست

Get in someones hair                                   ذله کردن، به ستوه آوردن، کلافه کردن

Lay an egg                                                     خیط شدن، گند زدن، خراب کردن

Grease ones plam                                         سبیل کسی را چرب کردن

Talk shop                                                       بی موقع از کسب و کار حرف زدن، از مسایل شغلی حرف زدن

As like as tow pease in pod                          مثل سیبی که از وسط نصف شده باشد، کاملا شبیه به هم

Jump down someones throat                      از کسی به شدت عصبانی شدن، به کسی پریدن

Lay ones cards on the table                         رو راست بودن، صادق بودن

Shake a leg                                                    عجله کردن، دست جنباندن

Have a frog in ones throat                           گرفته بودن صدای کسی، صدایی از گلوی کسی در نیامدن

Shoot from the hip                                      نسنجیده حرف زدن، نسنجیده عمل کردن

 

ضرب المثل های انگلیسی بخش اول  

 ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

اصطلاح های انگلیسی بخش ششم

در

در این بخش به بیان اصطلاح های انگلیسی، معنی اصطلاح انگلیسی می پردازیم که به موجب آن می توانید با نحوه ی صحبت و اصطلاحاتی که یک انگلیسی زبان در زندگی روزمره ی خود از آن استفاده می کند، آشنا شوید.در این بخش به بیان برخی دیگر از اصطلاحات انگلیسی می پردازیم

The food gave me a real buzz                       غذا به من خیلی چسبید

Junk food                                                        هله هوله

Lets have a bite                                              بیا یک لقمه بزنیم

He eats like a horse                                       او درست مثل یک گاو می خورد

He eats like a pig                                            مثل گاو گرسنه است

Quick-buck artist                                           کنایه از آدم مفت خور و راحت طلب

Bon appetite                                                  نوش جانت باشد

Tv dinner                                                        غذای حاظری

To dine out/ to eat out                                  بیرون غذا خوردن، غذای حاظری خوردن

Drive through restaurant/ drive-in rstaurant  رستورانی که ماشین در مقابل آن توقف کرده و غذا را به راننده تحویل می دهد.

Lets have take-out/lets have take away      بیا از بیرون غذا بگیریم(از بیرون غذا گرفتن و در خانه خوردن)

On me/ my treat                                            مهمان من باش، من حساب می کنم

Help yourself                                                 بفرمایید میل کنید، از خود پذیرایی کنید

Would you like some tea?                            چای میل دارید؟

She has a sweet tooth                                  او طبع شیرینی دارد

اصطلاح های انگلیسی بخش اول

اصطلاح های انگلیسی بخش دوم

در این قسمت به بیان اصطلاح و لغات دانشگاهی می پردازیم:

مقاطع تحصیلی:

Freshman                                                        دانشجوی سال اول

Sophomore                                                     دانشجوی سال دوم

Junior                                                              دانشجوی سال سوم

Senior                                                            دانشجوی سال چهارم

A/D associate degree((AA= is short for associate of arts))    فوق دیپلم

B.S(bachelor of science)                                  لیسانس رشته های علمی و فنی(مانند: ریاضی و .....)

M.A(master of arts)                                        فوق لیسانس رشته های علوم انسانی(مانند: زبان و .....)

M.S(master of science)                                    فوق لیسانس رشته های علمی و فنی

Ph.D. (doctor of philosophy)                         دکترا

Principal/chancellor                                       رئیس دانشگاه

Dean of factulty                                             رئیس دانشکده

Advisor                                                           استاد مشاور

Supervisor                                                     استاد راهنما

Graduation ceremony                                   جشن فارغ التحصیلی

Higher education                                           آموزش عالی

Postgraduate studies                                     تحصیلات تکمیلی

Undergraduate student                                 دانشجوی دوره ی کارشناسی

Postgraduate student                                    دانشجوی دوره ی کارشناسی ارشد

Student loan                                                   وام دانشجویی

Head of department                                       مدیر گروه

Disseration/thesis                                          پایان نامه

 

سوالات متداول در خصوص تحصیل و تحصیلات به انگلیسی:

Do you have degree?                                     آیا شما مدرک دانشگاهی دارید؟

What is your degree?                                    مدرک دانشگاهی شما چیست؟

I have got a degree in english                        مدرک زبان انگلیسی را دارم.

My father has an associates degree in english.  پدر من مدرک فوق دیپلم زبان دارد.

I have B.A in mathematics.                            من لیسانس ریاضی دارم.

I have B.A in english literetuer.                      لیسانس ادبیات زبان انگلیسی دارم.

The homoray degree of doctor of laws         مدرک افتخاری دکترای حقوق

Where did you get your bachelors degree?  کجا لیسانس خود را گرفتید؟

University entrance exam                             آزمون ورودی دانشگاه

I staduy at a state university.                        دانشجوی دانشگاه دولتی هستم.

Art college                                                       دانشکده ی هنر

I study part time/full time at the state university دانشجوی پاره وقت/تمام وقت دانشگاه دولتی هستم.

Bachelor of art/B.A                                         مدرک لیسانس در رشته های علوم انسانی/ هنر

I have master of science/ master of arts     مدرک فوق لیسانس دارم.

Which grade are you in?                                کلاس چندم هستید؟

 

و در این بخش نیز مسائل مربوط به ریاضیات را مورد بررسی قرار می دهیم:

 

Mathematics                                                    ریاضیات

One third of the people here have problem یک سوم مردم اینجا مشکلات دارند.

The result was 0.375 (zero point three, seven, five) نتیجه سیصد و هفتاد و پنج هزارم بود.

It is 4 point 7                                                     چهار و هفت دهم.

Our room is five meters by four meters       اتاق ما پنج متر در چهار متر است.

Six plus two equals eight/ six and tow is eight شش به علاوه ی دو می شود هشت.

Seven minus four equals three                      هفت منهای چهار می شود سه.

Seven taken away four leaves three            اگر از هفت چهار تا کم کنیم می شود سه.

Three multiplied by four is twelve                سه ضرب در چهار می شود دوازده.

Nine divided by three is three                      نه تقسیم بر سه می شود سه.

 I do not like arithmetic, algebra, trigonometry and statics من حساب، جبر، هندسه، مثلثات و آمار را دوست ندارم.  

Solving problem/ equation                           حل مساله/ معادله

Line                                                                 خط

Angle                                                              زاویه

Shape                                                              شکل هندسی

Circle                                                               دایره

Axis                                                                  محور

Graph                                                             نمودار

Decimal fraction                                            کسر اعشاری

Double                                                            دو برابر

Triple                                                               سه برابر

Square                                                             مجذور

Squre root                                                       جذر

Avarage                                                         میانگین

Ratio                                                               نسبت

Right angle                                                     زاویه قائمه

Acute angle                                                    زاویه تند

Obtuse angle                                                 زاویه باز

Protractor                                                       نقاله

Setsquare                                                       گونیا

Pair of compasses                                         پرگار

Circumference                                              محیط

Area                                                               مساحت

Radius                                                            شعاع

Diameter                                                        قطر

Square                                                            مربع

Rectangle                                                       مستطیل

Triangle                                                          مثلث

Trapezoid                                                       ذوزنقه

Parallelogram                                                متوازی الاضلاع

Diamond                                                        لوزی

Pentagon                                                        پنج ضلعی

Hexagon                                                         شش ضلعی

Heptagon                                                       هفت ضلعی

Octagon                                                          هشت ضلعی

Cube                                                              مکعب

Cylinder                                                         استوانه

Pyramid                                                          هرم

Cone                                                               مخروط

Sphere                                                            کره

در سیارک بخوانیم:

ضرب المثل های انگلیسی بخش اول  

نظرات

در ادامه بخوانید...