عصبانیت نیروی خوبی میتواند باشد. اما در صورت استمرار، عصبانیت شدید میتواند مضر بوده و سلامتی را به خطر بیندازد. چگونگی مهارت عصبانیت در اینجا آورده میشود. وقتی کارمند جوانی ترفیع شغلی میگیرد و شما نمیتوانید؛ یا زمانی که همسر شما «اعصاب شما را خراب میکند» شرایط مهیا است تا احساس خشم به شما دست دهد. برخی از مردم با نحوهی کنترل صحیح آن مشکل دارند. عصبانیت شدید و مداوم میتواند روابط، شغل، زندگی اجتماعی، اعتبار و یا حتی سلامتی شما را به خطر بیندازد. دکتر میچ آبرامز، کارشناس مدیریت عصبانیت و پرفسور روانشناس دانشکده پزشکی رابرت وود جانسون در دانشگاه راتگرز، بیان میکند که «عصبانیت به خودی خود نه خوب است و نه بد». عصبانیت پایین یا متوسط حتی میتواند خوب باشد و باعث شود تا شما اشتباه ها را اصلاح و بهبود سازید.(سیارک)
اما به دفاع طبیعی بدن صدمه میزند. وقتی که شما احساس تهدید میکنید، سیستم عصبی شما مواد شیمیایی قدرتمندی را منتشر میکند که شما را برای مبارزه، تلاش و زنده ماندن آماده میسازد. ضربان قلب و تنفس شما سریعتر میشود. فشار خون شما بالا میرود، ماهیچهها سفت میشوند و عرق میکنید. مشکل افرادی که عصبانیت آنها شدید است، در اینجاست که زمان عصبانیت در آنها طولانی است و به کرات رخ میدهد. با گذشت زمان، موجب ناراحتی بیشتر و احتمالا ابتلا به بیماری های قند، فشار خون، دیابت، کلسترول بالا و مشکلات دیگر در شما میشود. عصبانیت سریع، مغز شما را تحریک میکند. از طرفی به شما کمک میکند تا به سرعت به وجود تهدید بالقوه پی ببرید و از طرف دیگر نیز شما را مجبور میکند تا تصمیمات بیپروایانهای را در آن لحظه بگیرید. جای تعجب نیست که عصبانیت با حوادث و اقدامات مخاطرهآمیز از جمله سیگارکشیدن، قمار کردن، مشروبخواری و پرخوری کردن در ارتباط است. همچنین عصبانیت نقش مهمی در افسردگی بازی میکند. نیز مطالعات نشان میدهند که پیشگیری از عصبانی شدن نیز کار ناسالمی است. حداقل، پیشگری از عصبانیت کنترل نشده چیزی است که شما بیشتر به آن نیاز دارید. بدتر از آن، این است که به پرخاش یا خشونت تبدیل شود. آبرامز تاکید میکند که «هرگز هیچ فردی بخاطر احساس عصبانیت، ناراحت نشده است مگر برای آنچه که بهنگام احساس عصبانیت گاهی اوقات انجام میدهد».
علائم نشاندهنده عصبانیت
چگونه میتوانید مشکل عصبانیت را شناسایی کنید؟ دکتر هاوارد کاسینوف، مدیر انجمن مطالعه و درمان عصبانیت و پرخاشگری دانشگاه هافسترا میگوید «چه زمانی عصبانیت مکررا اتفاق میافتد، چه زمانی شدتش بیش از حد است، یا کی زمانش طولانی میشود». همچنین در تالیف کتاب «مدیریت عصبانیت برای همه: هفت روش اثباتشده برای کنترل عصبانیت و داشتن یک زندگی شادتر» همکاری داشته است. کاسینوف عصبانیت را به دلخوری، عصبانیت و خشم درجهبندی میکند. گاهی اوقات احساس دلخوری یا حتی عصبانیت چیزی نگرانکننده نیست. کاسینوف میگوید: «بیشتر مردم بیان میکنندکه در هفته یکبار یا دو بار عصبانی میشوند. اما افرادی که گفته میشود عصبانیت آنها بیشتر است، افرادی هستند که تقریبا یکبار در روز عصبانی میشوند. عصبانی بودن برای زمانی بسیار طولانی نشانه خشم است. ما بیمارانی را میبینیم که از افرادی که سالهای پیش مردهاند نیز عصبانی هستند». از نزدیک به خود نگاه کردن، میتواند به این مشکل کمک کند. آبرامز میگوید: «امکان دارد مردم از خودشان بپرسند: آیا من تنها هستم؟ من شغلم، دوستانم، آشنایانم را به خاطر عصبانیت از دست دادهام؟» او میگوید: با این حال در بیشتر موارد، معمولا مردم نسبت به کردار خود بیبصیرت هستند، تکذیب رفتار نیز رایج است. معمولا میگویند دیگران هستند که سبب عصبانیت او میشوند. کاسینوف معتقد است: «بیشتر مردم چیزی شبیه به این را خواهند گفت: من هیچ مشکلی ندارم. دیگران یا چیزهای دیگری هستند که سبب عصبانیتم میشوند. اولین مرحله، درک این موضوع است که عصبانیت، معلول نحوه تفسیر شما از وقایع است. هیچ کسی نمیتواند شما را مجبور به عصبانی شدن کند. زمانی که این را تشخیص دادید، شما مسئول عصبانیت خود خواهید بود. راههایی برای مهار عصبانیت (سیارک) کاسینوف این روشها را پیشنهاد میدهد تا تفکر شما را تنظیم کرده و شروع خوبی ایجاد نماید: • به جای اینکه شرایطی را «بد یا وحشتناک» بنامید، به خودتان بگویید «این ناخوشایند است». • از رفتار افراطی ناراحتکننده از جمله «من نمیتوانم آن را بردارم» پرهیز و به جای آن از جملهی واقعبینانهتر «من واقعا آن را دوست ندارم.» استفاده کنید. • از اینکه درباره فردی فکر کنید که «باید» یا «بایستی» به طوری متفاوت عمل کند خودداری کنید. «من امیدوارم به صورتی متفاوتتر عمل کند» جملهای مناسبتر است. • سعی کنید از کلمات غلوآمیز از جمله «همیشه» یا «هرگز» برای شرح چگونگی اتفاقافتادن برخی چیزهای ناراحتکننده خودداری کنید. و فقط رفتار را مورد قضاوت قرار دهید نه فرد را. («این راننده خیلی با سرعت رانندگی میکند»). چرا من تا این حد عصبانی هستم؟ راههای دیگر برای کنترل عصبانیت • زمانی که احساس میکنید در حال خشمگین شدن هستید، سرعت تنفس خود را کاهش داده و ماهیچههای خود را شل کنید. ابرامز میگوید: این موجب میشود تا عکسالعمل «مبارزه یا گریز» بدنتان که موجب میشود عصبانیتر گردید، متوقف شود. • یک ساحل یا هر مکان آرام دیگری که میتوانید را تصور کنید. تنفس در جریان جذر و مد، و دور کردن استرس خود را تجسم کنید. با تمرین بیشتر، بهتر و سریعتر این تکنیکهای تمدد اعصاب، در وضعیتی غیرمنتظره قرار خواهید گرفت. • با موسیقی ملایم خودتان را آرام کنید. موسیقیهای نواخته شده با آلات موسیقی و طبیعی بدون کلام به نظر بهتر هستند. • تشخیص دهید که چه چیزی شما را غمگین میکند و برای عکسالعمل خود برنامهریزی کنید. آبرامز میگوید: «هرچه زودتر در عصبانیت خود مداخله کنید، بهتر است. کلید حل مشکل، آرام کردن خودتان قبل از این است که از خشم منفجر شوید.» • در نهایت، پذیرش این موضوع که: شما نمیتوانید به طور کامل از آن پیشگیری نمائید. آبرامز میگوید: «هرگز از بین بردن احساس عصبانیت مدنظر نیست. هدف یادگیری مهارتهای کنترل عصبانیت است.» منتظر کمک گرفتن از متخصص یا برنامه مدیریت خشم نباشید. به کارکنان بیمارستان، دانشگاه یا سازمانهای حرفهای مراجعه کنید.
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. خیلی دوست داریم که از شما این را بشنویم. ترجمه itrans.ir
چرا عصبانیت رخ میدهد و چه تاثیری روی سلامتی شما دارد؟
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
پیشخدمتی که طرز فکر شما را رد می کند. فرد بی مسئولیتی که در بزرگراهها رانندگی میکند بدون اینکه از فلاشر استفاده کند. و پخش صدای شادی که موجب میشود تا شما عمیق تر و عمیق تر در جهنم صدای ارسالی قرار گیرید. جزئیترین اذیت ما را در حالت خشم قرار می دهد. اما آیا تا به حال خواسته اید به این فکر کنید که چرا عصبانی میشویم؟ اصلا عصبانیت چیست؟ دکتر چارلز. دی. اسپیلبرگر، استاد تحقیقات روانشناسی دانشگاه فلوریدای جنوبی که به مدت 25 سال روی عصبانیت پژوهش انجام داده میگوید: «عصبانیت یک هیجان طبیعی است. در مورد آن چیز غیرطبیعی وجود ندارد.(سیارک)
امکان دارد عصبانیت طبیعی باشد اما روی شما تاثیر فیزیکی میگذارد. وقتی در طول ترافیک یا بازی فوتبال کودکان عصبانی می شوید سطح هورمون شما افزایش مییابد، تنفس شما سریع می شود، نبض و فشار خون شما افزایش مییابد، عرق می کنید و دانشآموزانتان متعجب می شوند. اساسا بدن شما آماده است تا کاری بکند. این بخش «مبارزه» از پاسخ «مبارزه یا فرار» است. اسپیلبرگر میگوید عصبانیت یک مزیت تکاملی است: «ترس و خشم در حیوانات نیز متداول است چرا که به آنها در مبارزه و ادامه حیات کمک میکند.» حال مشکل اینجاست که عصبانیت همیشه هم مفید نیست. بیشتر ما به ایستگاه ببرهای آدمخوار در خط DMV نمیرویم. تاثیرات فیزیکی عصبانیت روی بدن انسان میتواند ماندگار باشد. برخی از تحقیقات، ارتباط بین عصبانیت و فشار خون بالا، افسردگی و بیماریهای قلبی را نشان میدهند. یکی از مطالعات نشان میدهد، در افرادی که بیشتر مستعد عصبانیت هستند نسبت به افراد کمتر عصبانی، احتمال سه بار حمله قلبی یا بیماری کشنده عروق کرونر قلب وجود دارد. (سیارک) بنابراین راه حل چیست؟ آیا باید جلوی خشمتان را بگیرید یا میخواهید هر بار عصبانی شوید؟ کارشناسان میگویند نه. خواه عصبانیت را در خود پنهان کنید خواه خشمتان بترکد، احساس عصبانیت شدید امکان دارد برخی خطرات را بدنبال داشته باشد. راه حل این است که خشم خود را بازسازی کنید. اسپیلبرگر میگوید اولین گام خود آگاهی است. به خودتان اجازه خشمگین شدن ندهید. به جای آن از خشم خود آگاهی داشته باشید. کنترل نمایید. این تنها روش کشف چیزی است که شما را عصبانی کرده است. (سیارک) هنگامی که مشکل اصلی را شناسایی کردید، به جای اینکه به طور بی معنی عصبانی شوید، منطقا آن را حل نمائید. اگر نسبت به کسی عصبانی هستید درباره آن با او حرف بزنید اما هرگز پرخاشگری نکنید. اگر شرایط خاصی شما را عصبانی تر می کند یاد بگیرید که چگونه برای آن خود را آماده کرده و یا در آینده از آن بهتر اجتناب نمائید. نکات مدیریت عصبانیت • نفس بکشید! دم و بازدم عمیق به دیافراگم شما در زیر استخوان قفسه سینه کمک میکند. بعد از یک دقیقه یا بیشتر، بایستی کمی احساس دور شدن تنش را حس کنید. میتوانید هر زمان که خواستید تمرینات تنفسی را نسبت به قوانین خودتان انجام دهید حتی در طول یک شام عصبانی کننده. • استراحت کنید. وقتی عصبانیت به سراغتان میآید، محل را عوض کنید. در صورت امکان، اتاق را ترک یا پیاده روی انجام دهید. • عقل خود را بکار گیرید. تا 10 بشمارید. خودتان را در سواحل کارائیب تصور کنید. یا یک کلمه آرامبخش را با خودتان تکرار کنید. • عصبانیت خود را کاهش دهید. ورزش به دلیل فعالیت بدنی می تواند برای استرس زیاد، به عنوان مسکن باشد. کشش های حرکتی آهسته از جمله یوگا را انجام دهید. (سیارک)
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.
مطالعات بیانگر این است که چگونه عملکرد والدین سختگیر میتواند موجب عملکرد بدتر کودکان در مدرسه شود.همه والدین خواهان فراهمسازی بهترین فرصتها برای فرزندان خود هستند. اما تحقیقات جدید نشان میدهد که پدر و مادر بیش ازحد تهاجمی و خشن میتوانند، با پرورش کودکان مستعدتر برای ابتلا به فشار همسالان، و درنهایت بهاحتمال زیاد به رها کردن مدرسه نتیجه معکوس بگیرند.
پژوهش با پیگیری تقریباً 1500 نوجوان بالغ در مریلند انجام شد و نشان داد بچههایی که والدینشان مرتباً بر سرشان فریاد میزنند یا آنها را با مجازات تهاجمی تهدید میکنند بدون در نظر گرفتن نمراتی که کسب میکردند، نسبت به همسالانشان احتمال بیشتری برای ترک تحصیل از دبیرستان یا کالج دارند.
همچنین این کودکان نسبتاً در زمان ورود به پایه یازدهم، درگیر رفتارهای پرخطر بیشتری نظیر، رفتار جنسی زودهنگام و درگیری فیزیکی و دزدی بیشتر میشوند
مطالعات پیشین نیز نشان داده است که کودکان در حال رشد در محیطهای خشن، میزان ترک تحصیل بالاتری دارند و این پژوهش باهدف دستیابی به علت این موضوع از طریق بررسی دادههای طولی در میان کودکان معین بیش از نه سال، با شروع بازه زمانی از سن هفتسالگی آنها صورت گرفت.
نتایج نشان میدهد که موضوع ارتباط چندانی با خود مدرسه ندارد، اما واقعیت این است که بچهها دارای پدر و مادر پرخاشگر به نسبت بیشتری دوستان خود را در اولویت قرار میدهند و رفتارهایی را از خود بروز میدهند که در کوتاهمدت احساس خوبی به آنها میدهد، تا اینکه بر روی مسائل بزرگی مانند اجتناب از انجام تکالیف یا زیر پا گذاشتن قوانین والدین برای ارتباط با یک دوست تمرکز کنند.
سرپرست محقق راشل اف. هنتگز از دانشگاه پیتزبورگ بیان کرد: "در مطالعه ما، عملکرد والدین سختگیر مرتبط با کاهش پیشرفت تحصیلی از طریق مجموعهای از فرآیندها آبشاری پیچیدهای بود که بر رفتارهای حاضر گرا درازای اهداف آموزشی آینده محور تأکید میکرد، ".
معتقدیم مطالعه ما اولین تحقیقی است که تاریخچه زندگی کودکان را بهعنوان چارچوب بررسی چگونگی تأثیر عملکرد والدین بر نتایج آموزشی کودکان از طریق روابط با همسالان، رفتارهای جنسی، و بزهکاری به کار میگیرد."
این مطالعه به این معنا نیست که ما میتوانیم با اطمینان اذعان کنیم که والدین سختگیر بهطور مستقیم باعث ترک تحصیل کودکان از مدرسه میشوند بااینهمه، ارتباط علت و معلولی برابر نیست.
اما تحقیقات بعد وسیعتری از چگونگی امکان تأثیرگذاری والدین بیشازحد تهاجمی بر تصمیمگیری کودکان را تحت پوشش قرار میدهد. محققان در کنترل عواملی که میتواند نتایج آموزشی، مانند پسزمینههای اجتماعی و اقتصادی، نمرات آزمونهای استاندارد و معدل را تحت تأثیر قرار دهد با دقت عمل میکنند.(سیارک)
برای دریافت این بینش، گروه مطالعاتی دادههای دریافتی از توسعه نوجوانان بالغ در مریلند را در مطالعه زمینهای به کار بستند، که با تحت نظر قرار دادن 1482 دانشآموز پایه هفتم ساکن اطراف واشنگتن دی سی صورت گرفت از زمانی که آنها حدود 12 سال سن داشتند تا سه سال پس از فارغالتحصیلی مورد انتظار یعنی زمانی که حدوداً 21 ساله بودند.
در مطالعه از دانش آموزان خواسته شد تا بهطور منظم خشونت فیزیکی و کلامی والدینشان را نسبت به خود، تعامل با همسالان، اینکه آیا در درگیری فیزیکی شرکت داشتهاند و یا آیا رفتار جنسی تجربه کردهاند، و چگونه وابستگی آنها نسبت به همسالانشان را گزارش دهند.در پایان مطالعه، شرکتکنندگان در بالاترین سطح از پیشرفت تحصیلی خود را گزارش دادند.
با بررسی والدین و عملکرد آنها در دادهها، گروه تحقیقات دریافتند که عملکرد سختگیرانه والدین تعریفشده بهصورت فریاد زدن، کتک زدن، و اعمال رفتارهای قهرآلود مانند تهدید کلامی یا فیزیکی در پایه هفتم ارتباط مستقیمی با اتکا و وابستگی کودکان نسبت به گروه همسالان خود تا دو سال بعد دارد.به این معنا که دانش آموزان بهاحتمالزیاد میگویند که دوستانشان از هر یک از دیگر مسئولیتهای آنها، ازجمله قوانین پدر و مادر خود و یا تکالیف مدرسه اهمیت بیشتری دارند.
و با ورود به پایه یازدهم، دختران دارای پدر و مادر پرخاشگر دفعات بیشتری به رفتار جنسی زودهنگام اقدام میکنند، درحالیکه در مورد پسران بزهکاری بیشتری گزارششده است.بهنوبه خود، همه این رفتارها با پیشرفت تحصیلی پایین همراه بود، به این معنی که بچهها، بدون در نظر گرفتن میزان تیزهوشی آنها، و یا میزان تحصیلات والدینشان، به نسبت بیشتری مجبور به اقدام به ترک تحصیل از دبیرستان یا کالج کردند.
هنگتز توضیح داد:"جوانانی که نیازهایشان از طریق اشکال اولیه دلبستگی برآورده نمیشود ممکن است به دنبال اعتبار سنجی از سوی همسالان باشند،"."این ممکن است شامل گرایش به سمت همسالان به شیوههایی ناسالم شود و احتمال میرود منجر به افزایش پرخاشگری و بزهکاری، و همچنین رفتار جنسی اولیه به قیمت از دست دادن اهداف بلندمدتی نظیر مسائل تحصیلی شود."
هنگتز میگوید این نتایج، نظریههای تکاملی را منعکس میسازد که نشان میدهند، محیطهای تهاجمی ادامه حیات را دچار مشکل میکند، بهطوریکه کودکان در حال رشد در این محیطها بر پاداشهای آنی بهجای اهداف بلندمدت تمرکز خواهد داشت.
خانم مارتین ریکن در این زمینه گفت:"برای مثال، تحقیقات نشان داده است که کودکان در حال رشد در محیطهای خشن و یا ناپایدار، بهاحتمال بیشتر به دنبال گرفتن پاداش کوچکتر، اما فوری (دو تا شکلات M &M) بهجای انتظار برای دریافت پاداش بزرگتر هستند (پنج عدد شکلات M & M)،".
حالا که ما بینش وسیعتری نسبت به چگونگی امکان تأثیرگذاری عملکرد والدین بر نتایج آموزشی داریم، گروه مطالعاتی امیدوار است که این نتایج منجر به اعمال برنامههای مداخله بهتر و همچنین تشویق معلمان برای ایجاد مدرسهای جذابتر از یکچشم انداز کوتاهمدت گرفته تا یک تصویر بزرگتری از روز فارغالتحصیلی و گرفتن یک کار شود.این پژوهش در مجله رشد کودک (Child Development) منتشرشده است.
احساسات ذاتی نیستند بلکه بستگی به محیط پیرامون شما دارد
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
احساسات بخش عظیمی از زندگی یک فرد را در بردارد. احساسات حائز اهمیت و ضروری هستند چراکه اطلاعاتی را در مورد آنچه مرتبط با ماست فراهم میکند. احساسات بیانگر نیازهاست و نیازها مسیری را بهسوی عملکرد ایجاد میکند. آنها داستان زندگی ما، به روایات ما، معنا میبخشند و درنتیجه در خودسازی ما نقش عمدهای را ایفا میکنند. بررسیهای تصویربرداری نشان میدهد که احساسات در نواحی قشری زیرین مغز واقعشدهاند و مدیریت "آگاهانه" آن معمولاً مربوط به بخش فعالیت قشر پیش پیشانی است، به این معنا که بهمنظور کاربرد هدفمند آنها، برخی از عملکردهای اجرایی است دخیل شوند. ترس، خشم، اندوه، شادی، اعتماد، نفرت احساسات انسانها هستند. احساسات تعیینکننده واکنش یک فرد در یک وضعیت ایجادشده است. احساسات اغلب بهعنوان قانونشکنان اجتماعی در نظر گرفته میشوند، به دلیل واکنشهای احساسی با الگوهای اجتماعی پذیرفتهشده مطابقت ندارد. مطالعهای جدید کشف کرده است که احساسات در بدو تولد وجود ندارند و درواقع عبارات شناختی هستند که جمعآوری دادههای محیط پیرامون منتج میشوند.
پژوهش مذکور منتشرشده در مجموعه مقالات مجله آکادمی ملی علوم اظهار داشت که، "مکانیزم های مغزی که احساسات عاطفی آگاه را تشدید میکنند اساساً تفاوتی با مکانیزم هایی که منجر به تجربههای آگاهانه ادراکی میشوند ندارند."
جوزف لدوکس از مرکز دانشگاه نیویورک درزمینهٔ علوم عصبی گفت: "ما استدلال میکنیم که تجربههای آگاهانه، صرفنظر از محتوای آنها، از یک سیستم در مغز نشاءت میگیرند. بهطور خاص، تفاوت بین حالات هیجانی و غیر عاطفی در انواع دادههای ورودی است که توسط یک شبکه قشر کلی شناختی، یک شبکه موردنیاز برای تجربههای آگاهانه پردازش میشوند. " با توجه به نظرات لدوکس، احساسات یک محصول جانبی پاسخهای رفتاری است که توسط مدارهای بقا و پایایی بروز میکند. بنابراین مسیرهای عصبی مسئول برای کسب مواد غذایی میتواند احساسات از شادی و لذت بعد از شام شکرگزاری را ایجاد کند. در عوض، مدارهای بقا مسئول رفتار دفاعی شروع یک پاسخ جنگوگریز است که بهمنزله ترس درزمانی است که ارگانیسم درمییابد چنین پاسخی مورد هدف قرارگرفته است. نتایج نشان داد که مطالعه موجود ایمن موضوع که احساسات ذاتاً در مدارهای قشری مغز برنامهریزیشدهاند را رد میکند. بنابراین احساسات اغلب متفاوت از عبارات شناختی ضمیر آگاه (وجدان)، مانند احساسات مرتبط با ادراک محرکهای خارجی در نظر گرفته میشوند. احساسات پاسخی به آنچه مغز ما از مشاهدات ما استخراج میکند نیست، اما از آرایه روانی ما ذاتاً با توجه به هرگونه نتیجهگیری از پژوهش جداییناپذیر هستند. پس از موردتوجه قرار دادن دانشپژوهی موجود در هر دو مقوله شناخت و احساسات، محققان معماری کاملاً متفاوتی برای احساسات را درک کردند. نتایج حاصل از این پژوهش، احساسات را بهعنوان حالات منظم بالاتر تعبیهشده در مدارهای قشر تعریف میکنند. بنابراین، حالات هیجانی شبیه به دیگر حالات آگاهی است و بهطور ذاتی در مغز ما برنامهریزی نشده است.
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
پرخاشگری در مدارس مشکلی جدی ست، به خصوص اگر به کرات و به صورت قلدری (bullying) اتفاق بیفتد. قلدری به اعمال پرخاشگرانه ای اطلاق میشود که به صورت عمدی و به کرات در برابر قربانیانی انجام میگیرند که توانایی دفاع از خود را ندارند . تحقیقات نشان داده است که هم رفتار قلدرانه و هم قربانی قلدری شدن، هر دو به مشکلات مربوط به تندرستی و سلامت روانی افراد مرتبط هستند . با این حال، در مورد تاثیرات طولانی مدت و بالقوه ی قلدری کردن و قربانی قلدری شدن در کودکی و نوجوانی بر روی شکلگیری و رشد گرایشات اخلاقی شخص، از قبیل حساسیت معمول فرد در مورد بی عدالتی، یا "حساسیت عدالتی" (justice sensitivity) فرد، اطلاعات ناچیزی موجود است. حساسیت عدالتی یک گرایش شخصیتی ست که به تفاوتهای افراد در تناوب و شدت واکنشهای شناختی (cognitive)، احساسی (emotional) و رفتاری (behavioral) به بی عدالتی ملاحظه شده، اشاره دارد. در مطالعات تجربی و مقطعی، این موضوع به تعدادی از رفتارهای اجتماعی و ضد اجتماعی ربط داده شده است ، اما هنوز نمیدانیم که حساسیت عدالتی چگونه در طولانی مدت بر احتمال قلدر بودن یا قربانی قلدری شدن تاثیر میگذارد. به علاوه، هیچ مطالعه ی تجربی ای در مورد اینکه قلدری کردن و یا تجربه های مربوط به قربانی قلدری بودن که اغلب جنبه هایی از بی عدالتی را در خود دارند به چه صورت بر شکل گیری و رشد حساسیت عدالتی در طول زمان تاثیر میگذارند، صورت نگرفته است. قلدری کردن نوعی رفتار پرخاشگرانه است که بر اساس آن فرد یا افرادی همرده و همسال فردی دیگر، در شرایطی که نوعی عدم تعادل قدرتی بین قربانی و قلدران وجود دارد، به صورت عمدی و به کرات در طی زمانی طولانی، اقدام به اعمال آسیبهای روانی ، کلامی و فیزیکی به قربانی میکنند . معمولا 10 تا 20 در صد از کودکان و نوجوانان مدرسه ای درگیر قلدری هستند، حال یا به عنوان قربانی، یا به عنوان قلدر، و یا هر دو؛ این مسئله در پسران بیشتر از دختران، و در افراد کم سال تر بیشتر از افراد بزرگسال تر به چشم میخورد. قربانی قرار گرفتن بیش از حد با متفاوت بودن از اکثریت، برای مثال، معلولیت داشتن و یا تعلق داشتن به اقلیتهای جنسی ، البته متعلق بودن به اقلیتهای قومی و نژادی لزوما اینطور نیست، مرتبط میباشد. قلدری کردن در میان هم رده ها و همسالان یکی از مسائل چالش برانگیزی ست که یکی از دغدغه های مدارس سراسر دنیا میباشد. تاثیر مخرب قلدری کردن بر زندگی جوانان باعث شده است که این مسئله در صدر مسائل مربوط به ایجاد و پیاده سازی سیاستهای آموزشی قرار بگیرد. آزمونهای دانش آموزی در مورد فضای مدرسه و همچنین گزارشات مربوط به رفتارهای قلدرانه، معمولا به عنوان پایه و اساس اقدامات مرتبط با پیشگیری قلدری و مداخله در آن در محیط مدارس به کار برده میشوند. در حقیقت، در طی سالها، مدیران، معلمان و دیگر متخصصانی که با دانش آموزان در تعامل هستند از طریق مطالعه ی گزارشهای دانش آموزان در مورد رفتارهای قلدرانه در فضای مدرسه ها، تلاشهای بسیاری به منظور ترویج و پیاده سازی قوانینی در ارتباط با اقدامات مربوط به پیشگیری از قلدری و مداخله در آن، در مدارس انجام داده اند. قلدری کردن که یکی از زیرشاخه های رفتار پرخاشگرانه بوده و بر رشد آکادمیک، اجتماعی، احساسی و روانی فرد تاثیر منفی میگذارد، مشکلی مهم و جدی ست، به خصوص در طول دوران کودکی و نوجوانی. محققان قلدری کردن را به عنوان رفتارهای مکرر، عمدی، و زیان آور یک یا چند دانش آموز بر علیه دانش آموزان ضعیفتر تعریف میکنند.
تحقیقات مربوط به تاثیرات قلدری کردن نشان داده اند که :
قلدری کردن بر زندگی جسمانی، اجتماعی و روانی تاثیر منفی داشته و باعث ایجاد خطر (ریسک) برای زندگی شخص در آینده میشود. بسیاری از مطالعات، وجود رابطه میان قلدری کردن و افسردگی، خودکشی، اضطراب اجتماعی (social anxiety)، تنهایی، طرد از سوی همسالان (peer rejection)، عزت نفس پایین، بزه کاری، نگرانی و استرس روانی، مصرف مواد، افت تحصیلی، و ترک تحصیل، را تصدیق کرده اند.
در زمینه ی تحصیلات و نظام آموزشی، مسئله ی قلدری توسط "الوز" در فهرست مسائل آموزشی قرار داده شد. او قلدری کردن را به عنوان فرآیند آزار دادن و قربانی کردن برنامه ریزی شده بر علیه هم رده گان و همسالان تعریف میکند. به عبارت دیگر، او بر این باوراست که یک دانش آموز هنگامی قربانی قلدری تلقی میشود که به کررات اعمال منفی بر روی وی انجام گیرد، اعمالی که توسط دیگر دانش آموزان قویتر از وی سازماندهی شده اند.
مطابق با کنفرانس اوترخت (Utrecht)، قلدری مدرسه ای به خشونتی اطلاق میشود که بر علیه بچه های کمتر از 12 سال صورت میگیرد و شامل اعمالی منفی از قبیل مسخره کردن (tease)، شکلک در آوردن (gesture)، تهدید (threat) و اعمال جنسی ضمنی میباشد.
در این موقعیتها، اصطلاح قربانی شدن ، از آنجا که به آزار دیدن غیر منصفانه ی قربانی اشاره دارد، به قلدری کردن مرتبط میشود، نیز مورد استفاده قرار میگیرد . مشخصات اصلی رفتار قلدرانه، تکرار کردن عمل و هدف قرار دادن بچه های ضعیف است . بدین صورت، قلدری مدرسه ای رفتاری پرخاشگرانه تلقی میشود که نتایج بسیار مخربی برای مدرسه در پی دارد . در ارتباط با شاخصهای مرتبط با تکرار در رویدادهای قلدری، باید به این نکته اشاره کنیم که برخی محققان این مسئله را نمیپذیرند.و بر این باورند که تنها یک رویداد آزار جدی نیز میتواند تحت شرایط خاصی، به عنوان قلدری مدرسه ای در نظر گرفته شود. در دیدگاهی تحلیلگرانه تر، بر این باورند که یک رویداد آزاری تنها، در صورتی که قربانی برای مدتی طولانی بعد از حمله، احساس ترس و حقارت داشته باشد، نیز رفتار قلدرانه به حساب می آید. در رابطه با عامل عدم تعادل قدرت، "اولز " اظهار می دارد : هنگامی که دو دانش آموز میتوانند با قدرتی برابر مبارزه کنند، نمیتوان از اصطلاح قلدری کردن استفاده کرد. در این باره باید به این مسئله نیز توجه داشته باشیم که دانش آموزان در سالهای اولیه ی کودکی با هم دعوا میکنند، اما این موضوع اثرات منفی و مخرب ندارد، چرا که این نوع دعواها تنها نوعی "بازی" اجتماعی بوده و راهی ست که از طریق آن انرژیشان را تخلیه کنند. نکته اساسی در اینجا، واکنشهای احساسی مجریان است. برای مثال، در "بازی" اجتماعی دعوا، بچه ها دوست باقی میمانند . علاوه بر این، به منظور بازشناسی یک رویداد به عنوان رفتاری قلدرانه، باید از هدف آسیب جسمی و روانی نیز آگاهی پیدا کنیم............... در ادامه این مقاله در پست های آینده به بحث در ارتباط با دو نوع پرخاشگری، که عبارتند از رفتار قلدرانه ی مستقیم و غیر مستقیم می پردازیم.............ترجمه itrans.ir
اختلال دوقطبی و خشم : چرا اتفاق می افتد و چگونه با آن روبرو شویم ؟
خشم با اختلال دوقطبی چه ارتباطی دارد ؟
(سیارک) اختلال دوقطبی ( BP ) یک اختلال مغزی است که باعث تغییرات غیر منتظره و اغلب هیجانی در شما می شود . این حالت ها می توانند شدید و همراه با سرخوشی باشند . این یک دوره ی شیدایی نامیده می شود . یا این که ممکن است باعث شود شما احساس ناراحتی و نا امیدی کنید . این یک دوره افسردگی نامیده می شود . به همین دلیل است که BP بعضی اوقات اختلال افسردگی شیدایی نامیده می شود . به عبارت دیگر این افراد شخصیت با ثباتی ندارند و دائما دوره های متفاوتافسردگی و سرخوشی را طی می کنند که هر کدام از این دوره ها مشکلات خاص خودش را به همراه دارد و باعث اذیت شدن خود فرد و بیشتر از آن اطرافیانش می شود . تغییرات در خلق و خوی مرتبط با BP سبب تغییر در انرژی نیز می شود . افرادی که تجربه ی حالت های BP را دارند اغلب رفتارهای مختلف ، سطوح فعالیت متفاوت و موارد دیگر را نشان می دهند .
تحریک پذیری حالتی است که افراد احساساتی مبتلا به BP اغلب آن را تجربه می کنند . این عواطف در دوران مانیک شایع است ، اما ممکن است در سایر موارد نیز رخ دهد . فردی که تحریک پذیر است ، به راحتی ناراحت می شود و اغلب در تلاش برای کمک به دیگران است . آن ها می توانند به راحتی با درخواست فردی برای صحبت کردن احساس ناراحتی کنند یا اذیت شوند . اگر مکررا اصرار به حرف زدن داشته باشید یا عوامل دیگری وارد بازی شوند ، فرد با اختلال BP ممکن است به راحتی خشمگین شود .
خشم علامتی از BP نیست ، اما بسیاری از افراد مبتلا به این اختلال و همچنین خانواده و دوستان شان ممکن است کشمکش های احساسی زیادی در این افراد را گزارش دهند . برای بعضی از افراد مبتلا به BP ، تحریک پذیری به عنوان خشم شناخته می شود و ممکن است که این خشم بسیار شدید باشد . اما نمی توان به راحتی کسی که زیاد خشمگین می شود را یک برچسب BP زد چون خشم یک حالتی در رفتار انسان است که می تواند متاثر از موارد زیادی باشد و به نحوه ی زندگی یک فرد، اتفاقاتی که از دوران بچگی تا به حال در زندگی اش رخ داده و یا حتی فرهنگی که در آن بزرگ شده است بستگی داشته باشد .
یک مطالعه در سال 2012 نشان می دهد که افراد مبتلا به BP پرخاشگری زیاد تری را نسبت به افراد بدون اختلال خلقی نشان می دهند . افراد مبتلا به BP که درمان نمی شوند یا افرادی که یک نوسان شدید خلق و خو و یا تغییرات سریع بین خلق و خوی را تجربه می کنند نیز احتمالا دوره های تحریک پذیری را تجربه می کنند . این احساسات ممکن است خشم و غضب را به همراه داشته باشند .
این خشم از کجا می آید ؟ آیا خشم از عوارض جانبی دارو های مصرفی برای BP است ؟
آیا عوارض ناشی از دارویی که برای درمان اختلال دوقطبی مورد استفاده قرار می گیرد می تواند این حالت ها را به وجود آورد ؟
داروهای تجویزی یکی از روش های اصلی درمان روان پزشکان برای BP است . پزشکان اغلب انواع داروها را برای این اختلال تجویز می کنند و تثبیت کننده های خلق مانند لیتیوم معمولا بخشی از آن ها هستند . گاهی دوز زیاد داروی های مصرفی و تداخل آن ها با هم باعث ایجاد این حالت ها می شود به همین دلیل مصرف این دارو ها و تغییراتی که در حالت های روانی فرد ایجاد می شود باید مرتبا توسط یک پزشک متخصص بررسی شود و در اثر ایجاد عوارض جانبی نا خواسته یا تداخلات دارویی دارو ها جایگزین شوند .
لیتیوم می تواند علائم BP را درمان کند و به اصلاح اختلالات شیمیایی که به واسطه آن ها این اختلال ایجاد می شود ، را برطرف کند . اگر چه بعضی از افرادی که لیتیوم مصرف می کنند گزارش شده است که ، تحریک پذیری و خشم بیشتری را نشان می دهند ، اما این عوارض جانبی دارو نیست .
عوارض جانبی تثبیت کننده های خلق مانند لیتیوم عبارتند از :
بی قرار بودن
یبوست
از دست دادن اشتها
دهان خشک
تغییرات در احساسات اغلب نتیجه یادگیری بدن شما برای تنظیم مواد شیمیایی جدید است . به همین دلیل مهم است که مصرف دارو را طبق تجویز پزشک خود ادامه دهید . حتی اگر علائم جدیدی ایجاد شود ، نباید مصرف دارو خود را بدون در میان گذاشتن آن با پزشک خود متوقف کنید . اگر این کار را انجام دهید ، ممکن است موجب چرخش غیرمنتظره در احساسات شما شود و خطر عوارض جانبی را افزایش دهد .
خشم طبیعی است !
این که عصبانی باشیم اشکالی ندارد .
همه در موقعیت های مختلف ناراحت می شوند خشم می تواند یک واکنش طبیعی و سالم به چیزی باشد که در زندگی شما اتفاق افتاده است .
با این حال از این لحاظ که ، خشم غیرقابل کنترل است و مانع ارتباط شما با فرد دیگری می شود ، مشکل است . اگر فکر میکنید این احساس قوی باعث جلوگیری از داشتن یک رابطه سالم با دوستان ، عزیزان و همکاران تان می شود ، زمان آن رسیده است که به یک روان پزشک مراجعه کنید . خشم تا آنجایی مورد قبول است که اولا یک علت قابل قبول برای آن داشته باشید و ثانیا بعد از مدتی از بین برود ولی خشمی که در افراد مبتلا به BP اتفاق می افتد اغلب بدون دلیل موجه برای اطرافیان است و یک حالت ثابت تحریک پذیری در فرد است تا آنجایی که هر اتفاق یا حرف کوچکی باعث ناراحتی و خشم زیاد در این افراد می شود .
تحریک پذیری یا خشم ممکن است بر زندگی شما تأثیر بگذارد مثلا :
* دوستان شما از شما اجتناب می کنند : اول از دعوت شدن به مهمانی ، اکنون مطمئن نیستید چرا به تعطیلات آخر هفته های دریاچه دعوت نشده اید . یک پرخاش با یک یا دو نفر از دوستان ممکن است دوستان شما را از دعوت شما به رویداد های آینده دلسرد کند . بعد از مدتی متوجه می شوید دوستان تان دیگر رغبتی برای گذراندن اوقات خود با شما ندارند و از طرف آن ها طر می شوید .
* خانواده و عزیزان نسبت به شما عقب می کشند : بحث و جدل ها شایع است حتی در روابط صمیمی تر . با این حال ، اگر شما عزیزان خود را پیدا کنید مایل به بحث شدید با شما نیستند، رفتار شما ممکن است یک مشکل باشد .
* شما در محل کار مجازات می شوید : خشم یا تحریک پذیری در محل کار ممکن است یک محیط کاری دشوار را با همکاران تان ایجاد کند . اگر به تازگی در مورد نگرش تان تجدید نظر کرده اید یا مدعی بوده اید ، نحوه برخورد با احساسات شما ممکن است این حالت را تغییر دهد .
اگر این شبیه به چیزی به نظر می رسد که شما تجربه کرده اید ، نباید از کمک خواستن از دیگران واهمه داشته باشید . اگر بازخورد صادقانه ای در مورد رفتار خود نیاز دارید ، از کسی این مسئله را بپرسید که می توانید به او اطمینان داشته باشید . به آن ها بگویید که می دانید که چقدر ناراحت کننده است ، اما شما باید بدانید که رفتار شما چگونه بر رابطه شما تاثیر می گذارد . سعی کنید با خودتان صادق باشید و در خلوت برخورد های خود را بررسی کنید بهترین کسی که می تواند بگوید شما این تغییرات را در احساسات تان دارید یا خیر خودتان هستید ولی افراد مورد اطمینان تان هم می توانند در این قضیه به شما کمک کنند .
راهنمایی برای مقابله با این حالت ها :
یک رویکرد سالم برای مدیریت خشم را بیاموزید
اگر احساس خشم یا تحریک پذیری می کنید ، یادگیری در مورد مقابله و مدیریت احساسات می تواند به بهبود روابط شما با دیگران و کیفیت کلی زندگی شما کمک کند .
این مراحل ممکن است به شما در مدیریت نوسانات احساسی کمک کند :
* شناسایی عوامل محرک احساسات شما : برخی رویدادها ، افراد و یا درخواست ها واقعا می تواند ناراحت کننده باشد و یک روز خوب را به یک روز بد بدل کند . همانطور که این عوامل را تجربه می کنید ، یک لیست تهیه کنید . سعی کنید آنچه باعث می شود شما بیشتر احساس ناراحتی و خشم کنید را بشناسید ، ویاد بگیرید که یا با آن ها مقابله کنید و یا این مسائل را نادیده بگیرید . مثلا این تمرین را انجام دهید که در طول یک هفته هر عاملی که باعث شده شما احساس خشم کنید را در یک دفترچه یادداشت کنید و آخر هفته دفترچه تان را خوانده و سعی کنید از پیش آمدن چنین مواردی جلوگیری کنید و یا یاد بگیرید که آن ها را تحمل کنید و خشم تان را فرو ببرید .
* داروهای خود را مرتب مصرف کنید : BP درمان شده ممکن است باعث کاهش شدید نوسانات عاطفی شود . هنگامی که شما و پزشک تان در مورد یک طرح درمان تصمیم می گیرید ، آن را رها نکنید . این می تواند به شما کمک کند حتی حالت های احساسی تان را حفظ کنید . پزشک تان و درمان هایی که برای شما ارائه می کند اعتماد داشته باشید چون اولین گام برای درمان هر بیماری جسمی یا روحی ایمان به تاثیر درمان است .
* با یک درمان گر صحبت کنید : علاوه بر داروها ، پزشکان اغلب به افراد مبتلا به BP پیشنهاد می کنند که در جسات درمان های شناختی رفتاری نیز شرکت کنند . این نوع درمان می تواند به افراد مبتلا به BP کمک کند که افکار ، احساسات و نگرانی های خود را بیان کنند . هدف نهایی این است که با وجود اختلال ، یاد بگیرید که مولد باشید و راه هایی برای کنار آمدن با عوارض جانبی دیگر را پیدا کنید . اغلب روان شناسان در این موارد می توانند مفید باشند و تاثیری که یک فرد مبتلا به این اختلال از طریق صحبت کردن و بیان احساسات و عواطش می بیند گاهی بیشتر از هر چیز دیگری است حتی اگر خود فرد مبتلا از مراجعه به روان شناس امتناع می کند یک فرد نزدیک به او می تواند به روان شناس مراجعه کرده و از طریق یادگیری تکنیک های روان شناسی با فرد مبتلا صحبت کرده و تا حدی می تواند به بهبودی اش کمک کند .(سیارک)
* انرژی تان را مهار کنید : زمانی که در خود احساس ناراحتی یا نا امیدی می کنید ، به دنبال روزنه های خلاقانه باشید که می توانند به شما کمک کنند هنگامی که در تعامل منفی با فرد دیگری هستید انرژی را مهار کنید . این روزنه ها می تواند شامل ورزش ، مراقبه ، خواندن و یا هر فعالیت دیگری باشد که به شما امکان می دهد احساسات خود را به نحوی سازنده تر مدیریت کنید .
* به تیم پشتیبانی خود تکیه دهید : زمانی که یک روز یا هفته بد دارید ، شما نیاز به افرادی دارید که می توانید به آنها مراجعه کنید . به دوستان و اعضای خانواده خود بگویید که در حال دست و پنجه نرم کردن با علائم BP هستید و نیاز به همکاری شان دارید . با هم ، می توانید این اختلال خلقی و عوارض جانبی آن را مدیریت کنید . نزدیکان افراد مبتلا به BP تاثیر زیادی در بهبود یا بدتر شدن علائم شان دارند و باید در مورد رفتارشان با این افراد بخوانند و اطلاعات کافی را داشته باشند .
راهنمایی برای مراقبین :
با کسی که با اختلال دوقطبی زندگی می کند چگونه باشید ؟
برای افرادی که در اطراف خود فردی با این اختلال دارند ، تغییرات احساسی مانند آن هایی که در مورد BP رایج هستند ممکن است بسیار غیر منتظره باشد . بالا و پایین شخصیت این افراد می تواند توان و تحمل هر فردی را بگیرد . اما واکنش نشان دادن های منفی در برابر آن ها می تواند شرایط را هم برای خودتان و هم برای مرض بدتر کند و هر دو رنج بیشتری را تحمل کنید پس بهتر است برای خودتان هم که شده یاد بگیرید چطور با این افراد مدارا کنید تا وضعیت شان بهتر شود .
یادگیری پیش بینی و واکنش به این تغییرات می تواند به افراد مبتلا به BP و همچنین عزیزان شان کمک کند تا با تغییرات احساسی بهتر مواجه شوند .
در اینجا چند استراتژی برای در نظر گرفتن وجود دارد :
* عقب نکشید : اگر مدت طولانی است که با این انفجار تحریک پذیری روبرو شده اید ، ممکن است خسته شده باشید و نخواسته باشید که مبارزه را ادامه دهید . در عوض ، عزیزان خود را دعوت کنید تا با شما به یک متخصص درمان گر مراجعه کنند ، بنابراین هر دوی شما می توانید روش هایی برای ارتباط بیشتر با یکدیگر در موقعیت های زمانی که احساسات بالا هستند ، یاد بگیرید و با هم کنار بیایید .
* به خاطر داشته باشید که آنها لزوما نسبت به شماعصبانی نیستند : ممکن است دشوار باشد که این احساس را که عصبانیت آن ها به خاطر چیزی که شما گفته اید یا کاری که شما انجام داده اید است را کنار بگذارید . اگر نمی توانید دلایل خشم آن ها را دقیقا مشخص کنید ، یک گام به عقب بردارید . از آن ها بپرسید که در مورد چه چیزی ناراحت هستند تا با شما احساس راحتی کرده و در مورد مشکل شان با شما صحبت کنند . این افراد علی رقم این که افراد خشمگینی به نظر می رسند خیلی احساساتی هستند و کمی صحبت کردن با آن ها و صحبت کردن راجب مشکلات شان می تواند خیلی آرام شان کند .
* مشارکت در راه مثبت : از عزیزان خود درباره تجربیات شان بپرسید . و سعی کنید مشتاق به گوش کردن باشید و روی گشاده داشته باشید . گاهی اوقات توضیح دادن آنچه که در حال تجربه هستند می تواند به آن ها کمک کند با تغییرات خود بهتر عمل کنند و بهتر با آن مسائل کنار بیاید .
* به دنبال یک انجمن پشتیبانی باشید : از دکتر یا درمان گر فرد مبتلا بخواهید که توصیه هایی در مورد گروه هایی که می توانید به آن ها پیوسته یا افراد حرفه ای که می توانند به شما کمک کنند بدهد . شما هم نیاز به پشتیبانی دارید .
* نظارت بر مصرف دارو ها : کلید درمان BP انسجام و نظم در مصرف داروها است . کمک کنید تا اطمینان حاصل کنید که فرد مورد مرقبت شما داروهایش را مصرف می کند و در مان های دیگر را دریافت می کند و چطور باید آن ها را انجام دهد .ترجمه itrans.ir
رفتار اجتماعی و ویژگیهای شخصیتی بین پسران و دختران
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
(سیارک) کلیشه غالب در فرهنگ غربی پسران را به عنوان شخصیتهای فعالتر و تهاجمیتر به تصویر میکشد و دختران را به عنوان شخصیتهای احساساتیتر و مهربانتر به تصویر میکشد. شواهد پژوهشی از برخی از این تصاویر، و نه همه آنها، حمایت میکند. به طور میانگین، از دوران کودکی به بعد پسرها سطح فعالیت بالاتری را نسبت به دخترها نشان میدهند. آنها بیشتر احتمال دارد که در بازیهای انجام شده در فضای آزاد مشارکت کنند، بازیهای خشن را بازی کنند، و فعالیتهایی که فضاهای فیزیکی بزرگتری را نیاز دارد انجام دهند.
دخترها، از طرف دیگر، وظایفی که نیازمند انعطاف پذیری و هماهنگی هستند را بهتر اجرا میکند. این تفاوتها با سن افزایش مییابد. هر دو نوزادان دختر و پسر اشیای جدیدی را کشف میکنند، اما تمایل دارند که از استراتژیهای متفاوتی برای انجام آن استفاده کنند. پسرها بیشتر اشیای جدید را به صورت فیزیکی کشف میکنند، دخترها بیشتر از اکتشافات بصری استفاده میکنند، به دقت به اشیای جدید بدون اینکه آن را لمس کنند نگاه میکنند. جالب است که، نوزادان دختر و پسر زمانی که برای اکتشاف به حال خود گذاشته میشوند واکنشهای متفاوتی را نشان میدهند. پسران بیشتر اشیا را کشف میکنند و مستقلتر هستند، در حالی که دختران اکتشافات کمتری را نشان میدهند و برای ایجاد یا حفظ تماس همراه با مراقبتهای بهداشتی بیشتر تلاش میکنند (برای مثال والدین آنها را تنها نمیگذارند، یا اگر به آنها گفته شود که تنهایی بیرون روند، در جلوی در مینشینند و گریه میکنند).
در مورد پرخاشگری و ابراز وجود چه؟
این دو گروه از رفتارها به واسطه آنچه که میتواند به دیگران آسیب رساند مشخص میشوند؛ پرخاشگری به سمت کسی یا چیزی صورت میگیرد، در حالی که ابراز وجود ممکن است به عنوان صحبت با خود، و اعتماد به نفس تعریف شود. در سالهای اولیه زندگی، پسرها پرخاشگری فیزیکی بیشتری نسبت به دخترها نشان میدهند، مانند کتک زدن یا لگد زدن، این تفاوت تا دوران کودکی و بزرگسالی ادامه مییابد. همچنین پسرها سطح بالاتری از ابراز وجود را نسبت به دختران نشان میدهند، البته این تفاوت به اندازه پرخاشگری فیزیکی نیست. تفاوتهای جنسی این چنینی در چندین مطالعه انجام شده بر روی دختران و پسران در چندین کشور دیده شده است. اما شکاف جنسی ممکن است در پرخاشگری فیزیکی، حداقل در میان سنین 10 تا 17 سال، کم باشد. در سال 1993، پسران بزرگسال نسبت به دختران آسیب پذیری رفتاری هفت برابر را نشان دادند. در سال 1998، این نرخ از 3.5 به 1 کاهش یافت. نرخ بازدداشت روند مشابهی را نشان میدهد – در سال 2003، زنان 18% کل بازداشتها به دلیل جنایات را نشان میدادند، در سال 1980 این امار 10% افزایش یافت. مهم است به یاد داشته باشید که پرخاشگری میتواند شکلهای متفاوتی به خود بگیرد؛ و پرخاشگری تنها به صورت فیزیکی نیست. پرخاشگری رابطهای آسیب رساندن به دیگران از طریق ابزارهای اجتماعی مانند نام، تلفن، یا موارد دیگر است. دخترها بیشتر از پسرها پرخاشگری رابطهای را نشان میدهند. محققین تفاوت جنسی پایداری را در رفتار اجتماعی و احساسات نیافتهاند. دخترها اغلب مورد اظهار نظر دیگران قرار میگیرند و خود را ارزیابی میکنند،
مثلا اینکه نسبت به پسرها مهربانتر هستند، بیشتر همکاری میکنند و دلسوزتر هستند، اما رفتار فرهنگی آنها تفاوت خاصی با پسرها ندارد.
به هر حال، دخترها نسبت به پسرها بیشتر احتمال دارد که به دیگران کمک کنند و از دیگران کمک دریافت کنند، و برخی از مطالعات نشان میدهد که دخترها نسبت به پسرها سادهتر تحت تاثیر قرار میگیرند . در زمان تلاش برای تحت تاثیرقرار دادن دیگران، پسرها بیشتر از تهدید و نیروی فیزیکی استفاده میکنند. دخترها تمایل دارند که از تشویق کلامی استفاده کنند، یا اگر این روش کار نکرد، به سادگی از تحت تاثیر قراردادن دیگران دست میکشند. برخی از محققین بیان میکنند که نوزادان پسر نسبت به نوزادان دختر واکنش احساسی بیشتری دارند، اما فرهنگ پسرها را طوری بار میآورد که هر چه که بزرگتر میشوند احساسات خود را کمتر بروز میدهند (احساساتی به جز خشم). در نتیجه، پسرها در درک احساسات خود و دیگران از مهارت کمتری برخوردار هستند. همانطور که این بررسی پیش بینی میکند، پژوهش نشان میدهد که در نوجوانی و سنین بلوغ تفاوت جنسی در بیان احساسات، به خصوص احساسات منفی آشکار است. برای مثال،
دخترها بیشتر از پسرها احتمال دارد که افسردگی و اضطراب را نشان دهند و برای خودکشی اقدام کنند؛ پسرها به صورت معنی داری کمتر تجربیات ناراحتی؛ شرم یا گناه خود را بروز میدهند.
به هر حال، پسرها بیشتر احتمال دارد که به طور واقعی خودکشی کنند. به نظر میرسد که نوجوانان پسر یاد میگیرند که احساسات منفی خود را به تنهایی و در سکوت تحمل کنند، که به طور بالقوه با نتایج مرگبار همراه است . این مقاله ادامه دارد...........(سیارک)