سه سوال اساسی درالگوی رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت جمعیت

در

1
شکل هندسی "الگوی رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت جمعیت" مکعبی است که سه سوال کلیدی را مورد ملاحظه قرار می دهد. این سوال ها روی سه سطح (وجه) قابل رویت این مکعب مشخص شدند. الگوی رفتار می تواند به ما در مدیریت رفتارهایمان جهت ارتقاء سلامت شخصی کمک کند. لزوم پرداختن به سوال "چه چیزی" جهت افزایش سلامت جمعیت در وجه جلویی این مکعب انجام گرفته و به پاسخ به سوال فوق در گسترة همه متغیرهای تأثیرگذار اقدام می شود. ضرورت پاسخ به این سوال جهت افزایش سلامت جمعیت وجود دارد. پاسخ به سوال "چگونه" که باید به آن اقدام شود روی سطح جانبی مکعب قرار دارد. مکعب ارتقاء سلامت جمعیت الگویی را که بایستی در همه راهبرد های جامع رفتاری بکار برده شود میزان می کند همانطور که در منشور اتاوای ارتقای سلامت ارائه شده است. سومین سوال "چه شخصی" (با چه کسی باید رفتار کنیم) روی وجه بالایی این مکعب ظاهر می شود. این وجه از مکعب در باب سطوح مختلف مداخلات رهنمودهایی را ارائه می دهد. این مداخلات می توانند از سطح افراد به سطوح اجتماعی معطوف شوند. با در نظر گرفتن هدف این شکل، باید توجه داشت که با وجود اینکه یک مربع بیش از سه سطح دارد ولی شکل فوق صرفاً برای ملاحظة سه سوال "چه چیزی"، "چگونه" و "چه کسی" بکار برده می شود.
2
الگوی ارتقاء سلامت جمعیت (PHP) تصویر شکل مکعب کاملی است که ارتباط بین سلامت جمعیت و ارتقاء سلامت را توضیح می دهد. این الگو مشخص می کند که چگونه رویکرد سلامت جمعیّت می تواند از طریق کنش با تمام گستره عوامل تأثیرگذار سلامت بوسیلة راهبردهای افزایش سلامت اجرا گردد. مکعب کامل 12 عامل یا متغیر تعیین کننده سلامت، سپس پنج استراتژی ارتقاءدهنده سلامت روی وجوه مکعب و بدنبال آن سطوح مداخله را روی وجه بالایی آن در برمی گیرد. وجه جلویی مکعب عوامل اجتماعی تعیین کننده سلامت را تعریف و شامل موارد زیر می شود:
- درآمد و وضعیت اجتماعی
- شبکه های حمایت اجتماعی
- آموزش
- شرایط کاری
- محیط های فیزیکی
- زیست شناسی و ژنتیک
- سلامت شخصی و شیوه ها و مهارت های مقابله ای
- رشد و تکامل سلامت کودک و
- خدمات سلامت
راهبرد های ارتقاءدهنده سلامت بر روی وجه الگوی ارتقاء سلامت جمعیت مشخص شده که دربرگیرنده موارد زیر می باشد:
- توانمندسازی و تقویت اقدام جامعه (مشارکت)
- ایجاد سیاست سلامت همگانی
- خلق محیط های حمایتی
- توسعة مهارت های شخصی و
- بازنگری در خدمات سلامت یا بهداشتی (جهت دهی مجدد خدمات بهداشتی برای کاربران)
3
شکل هندسی متناظر، یک مدل تصمیم گیری مبتنی بر شواهد است. تصمیمات مبتنی بر شواهد برای حصول اطمینان از تمرکز سیاست ها و برنامه ها روی موارد صحیح، اجرای اقدامات موثر و تولید نتایج دقیق ضروری هستند. وقتی شواهد بر اساس تصمیم گیری ها گردآوری می گردند سه منبعی که در مدل به آن اشاره شده (خروجی های تحقیق، یادگیری تجربی و ارزیابی) باید مورد رایزنی قرار بگیرند.
4
با تکیه بر مدل سلامت جمعیت، توصیف گرهای "چه کسی"، "چه چیزی" و با چه کسی" می توانند برای شناسایی احتمالات مورد استفاده قرار بگیرند. این احتمالات بر عوامل مختلف تعیین کننده تـأثیرگذار هستند:
1- به منظور ارزیابی تـأثیر سلامت گزینه های سیاست کمک درآمد توسط دولت ها با بکارگیری الگوی سلامت جمعیت، مولفة "چه کسی" بعنوان بخش ها، "چه چیزی" بعنوان درآمد و وضعیت اجتماعی و "چگونه" بعنوان سیاست سلامت همگانی تعیین شدند.
2- برای اینکه صنایع اثرات فن آوری های در حال ظهور را بر شرایط کاری به دقت بررسی و گزینه-های افزایش سلامت را اتخاذ کند با استفاده از مدل ارتقاء سلامت مولفة "چه کسی" بعنوان بخش ها، "چه چیزی" بعنوان شرایط کاری و "چگونه" بعنوان سیاست سلامت همگانی شناخته شدند.
5
با تکیه بر مدل سلامت جمعیت، توصیف گرهای "چه کسی"، "چه چیزی" و با چه کسی" می توانند برای شناسایی احتمالات تأثیرگذار بر عوامل مختلف تعیین کننده مورد استفاده قرار بگیرند.
1- به منظور ارزیابی تـأثیر سلامت گزینه های سیاست کمک درآمد توسط دولت ها، با بکارگیری الگوی سلامت جمعیت مولفة "چه کسی" بعنوان بخش ها، "چه چیزی" بعنوان درآمد و وضعیت اجتماعی و "چگونه" بعنوان سیاست سلامت همگانی تعیین شدند.
2- برای اینکه صنایع اثرات فن آوری های در حال ظهور را بر شرایط کاری به دقت بررسی و گزینه-های افزایش سلامت را اتخاذ کند با استفاده از مدل ارتقاء سلامت مولفة "چه کسی" بعنوان بخش ها، "چه چیزی" بعنوان شرایط کاری و "چگونه" بعنوان سیاست سلامت همگانی تعیین شدند.
6
با تکیه بر مدل سلامت جمعیت، توصیف گرهای "چه کسی"، "چه چیزی" و با چه کسی" می توانند برای شناسایی احتمالات تأثیرگذار بر عوامل مختلف تعیین کننده مورد استفاده قرار بگیرند.
1- به منظور ارزیابی تـأثیر سلامت گزینه های سیاست کمک درآمد توسط دولت ها، با بکارگیری الگوی سلامت جمعیت مولفة "چه کسی" بعنوان بخش ها، "چه چیزی" بعنوان درآمد و وضعیت اجتماعی و "چگونه" بعنوان سیاست سلامت همگانی شناسائی گشتند.
2- برای اینکه صنایع اثرات فن آوری های در حال ظهور را بر شرایط کاری به دقت بررسی و گزینه-های افزایش سلامت را اتخاذ کند با استفاده از مدل ارتقاء سلامت مولفة "چه کسی" بعنوان بخش ها، "چه چیزی" بعنوان شرایط کاری و "چگونه" بعنوان سیاست سلامت همگانی شناخته شدند.
7
با تکیه بر مدل سلامت جمعیت، توصیف گرهای "چه کسی"، "چه چیزی" و با چه کسی" می توانند برای شناسایی احتمالات تأثیرگذار بر عوامل مختلف تعیین کننده مورد استفاده قرار بگیرند.
1- به منظور ارزیابی تـأثیر سلامت گزینه های سیاست کمک درآمد توسط دولت ها، با بکارگیری الگوی سلامت جمعیت مولفة "چه کسی" بعنوان بخش ها، "چه چیزی" بعنوان درآمد و وضعیت اجتماعی و "چگونه" بعنوان سیاست سلامت همگانی تعیین شدند.
2- برای اینکه صنایع اثرات فن آوری های در حال ظهور را بر شرایط کاری به دقت بررسی و گزینه-های افزایش سلامت را اتخاذ کند با استفاده از مدل ارتقاء سلامت مولفة "چه کسی" بعنوان بخش ها، "چه چیزی" بعنوان شرایط کاری و "چگونه" بعنوان سیاست سلامت همگانی تعیین شدند.
8
برای اینکه کلینیک های جامعه خدمات مناسب اولیه قابل دسترس را در اختیار خانواده های جوان قرار دهد با استفاده از الگوی سلامت جمعیّت چه کسی" بعنوان جامعه، "چه چیزی" بعنوان رشد و تکامل سلامت کودک و "چگونه" بعنوان بازنگری سیستم خدمات سلامت تعریف شدند.
9
به منظور تأمین خدمات مناسب اولیه قابل دسترس توسط کلینیک های جامعه به خانواده های جوان، با استفاده از الگوی سلامت جمعیّت "چه کسی" بعنوان جامعه، "چه چیزی" بعنوان رشد و تکامل سلامت کودک و "چگونه" بعنوان بازنگری در خدمات بهداشتی تعریف شدند.
10
به منظور تأمین خدمات مناسب اولیه قابل دسترس توسط کلینیک های جامعه برای خانواده های جوان، با استفاده از الگوی سلامت جمعیّت "چه کسی" بعنوان جامعه، "چه چیزی" بعنوان رشد و تکامل سلامت کودک و "چگونه" بعنوان بازنگری در نظام خدمات سلامت تعریف شدند.
11
برای اینکه والدین محیط های خانوادگی را بگونه ای برای فرزندان خود تـأمین کنند تا آنها بتوانند توسعة روابط و مناسبات مثبت اجتماعی را بیاموزند با استفاده از الگوی سلامت جمعیت "چه کسی" بعنوان خانواده، "چه چیزی" بعنوان حمایت اجتماعی و "چگونه" بعنوان محیط های حمایتی تعریف شدند.
12
برای اینکه والدین محیط های خانوادگی را بگونه ای برای فرزندان خود تـأمین کنند تا بتوانند توسعة و گسترش روابط مثبت اجتماعی را بیاموزند با استفاده از الگوی سلامت جمعیت "چه کسی" بعنوان خانواده، "چه چیزی" بعنوان حمایت اجتماعی و "چگونه" بعنوان محیط های حمایتی شناخته شدند.
13
برای اینکه والدین محیط های خانوادگی را بگونه ای برای فرزندان خود تـأمین کنند تا بتوانند گسترش روابط مثبت اجتماعی را بیاموزند با استفاده از الگوی سلامت جمعیت "چه کسی" بعنوان خانواده، "چه چیزی" بعنوان حمایت اجتماعی و "چگونه" بعنوان محیط های حمایتی شناخته شدند.
14
برای اینکه والدین محیط های خانوادگی را بگونه ای برای فرزندان خود تـأمین کنند که آنها بتوانند توسعة روابط مثبت اجتماعی را بیاموزند با استفاده از الگوی سلامت جمعیت "چه کسی" بعنوان خانواده، "چه چیزی" بعنوان حمایت اجتماعی و "چگونه" بعنوان محیط های حمایتی شناخته شدند.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش سوم

در

«من از دست تو عصبانی هستم»

بله این حقیقتی است که گاه به گاه، والدین به شدت از دست کودکان خود عصبانی شده و به تنگ می آیند، خصوصاً اگر این کودکان انرژی بیش از اندازه ای داشته باشند و حتی فرا تر از آن دچار پیش فعالی باشند. با این حال، اگر سرپرستی از کودکی را به عهده دارد، این نکته مهم را همیشه باید به خاطر داشته باشید که هیچ کدام از این رفتار ها دلیلی بر آن نمیشود که به کودک خود بگویید که از دستش کلافه و عصبانی شده اید و این گونه جمله ها تأثیر بسیار بدی بر روح و روان کودک خواهد داشت. اگر بخواهیم توضیحی دقیق تر از چگونگی حالت روحی کودکی که چنین جملاتی را می شنود در اختیار شما بگذاریم، باید بگوییم که زمانی که کودک چنین جمله ای را می شنود خود را در قبال احساس ناراحتی بزرگ تر ها مسئول می داند و این به هیچ وجه چیزی نیست که یک کودک از نظر احساسی توان تحمل آن را داشته باشد. برای جلوگیری از پیش آمد کردن چنین احساساتی در کودک خود که در بلند-مدت اثرات زیان باری رو او خواهد داشت، بهتر است و توصیه می شود که به صورت مستقیم از به کار بردن چنین جملاتی پرهیز کرده و در مواجه با چنین موقعیتی خود را کنترل کنید. بهتر آن است که به صورت منطقی و به عنوان یک فرد بالغ، با آرامش با کودک خود صحبت کنید و دقیقاً برایش توضیح دهید که به خاطر یک رفتار بخصوص کودک چه احساسی به شما دست می دهد. تنها بدین گونه است که قادر خواهید بود به نتیجه ای قابل استناد رسیده و به مرور زمان یک شرایط آرامش بخش را در رابطه تان پدید آورید.

«من حاضرم برای تو هر کاری انجام دهم»

حتی اگر شما به عنوان پدر یا مادر، تمامی تمرکز و وقت خود را صرف کودک خود کنید و به اندازه ای به او علاقه مند باشید که تمامی فعالیت های خود در روز را با این انگیزه انجام دهید که امکانات لازم برای پیشرفت کودک خود را فراهم کنید، تجربه ثابت کرده است که حتی چنین انسانی نیز حاضر و قادر به انجام هر کاری برای کودک خود نیست. متأسفانه گفتن چنین جملاتی به کودکان (علی رغم نیت خیری که والدین از ادای چنین جملاتی دارند) به مرور زمان باعث می شود که احساس دین به شما پیدا کنند و این موجب می شود کمی در برقراری ارتباط با شما محافظه کارانه تر رفتار کنند و در کنار این کمی احساس آزرده خاطر بودن نیز پیدا خواهند کرد. پس فراموش نکنید که با وجود اینکه عشق و علاقه چیز بسیار خوبی است، افراط در عشق ورزیدن می تواند اثرات منفی داشته باشد.

«من عصبانی نیستم، فقط تو مرا نا امید کرده ای»

این که به خاطر رفتاری که از کودکی سر زده و از نتیجه ای که به دست آمده است، احساس نا امیدی پیدا کنید و شرایط آن گونه که انتظار داشتید، پیش نرفته باشد، کاملاً طبیعی است و برای هر خانواده و میان هر کودک و پدر و مادری ممکن است پیش بیاید. نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که برخی والدین هستند که فکر می کنند، به جای گفتن اینکه از دست کودک خود عصبانی هستند، می توانند بگویند به خاطر کاری که از کودکشان سر زده است، احساس نا امیدی می کنند و فکر می کنند این جمله بار منفی کمتری دارد، این در حالی است که تفاوت چندانی در حقیقت میان این دو جمله وجود ندارد و در هر دو صورت با ادای این جملات راهکاری برای بهتر بودن در اختیار کودک خود نمی گذارید و تنها اتفاقی که در این میان می افتد این است که کودک همانند مورد قبلی، در مورد احساس بد شما، احساس مسئولیت پیدا می کند و خود را مقصر حال بد شما می داند و این به هیچ وجه برای کودکی کم سن و سال خوب نیست.

«تو داری این کار را اشتباه انجام می دهی»

کاملاً مسلم است که والدین با تمام وجود دوست دارند که کودکشان همه کارهایی که به او محول می شود را به درستی انجام دهد، چراکه در این صورت در آینده نیز می تواند در شغل خود موفق بوده و مراتب پیشرفت را ساده تر پشت سر بگذارد. تنها این نکته را باید به خاطر داشت که اینکه به سادگی به آن ها بگوییم که کاری که بهشان محول شده را اشتباه انجام می دهند، دردی را دوا نخواهد کرد و کمک حال آن ها نخواهد بود. نکته مهم تر در این خصوص این است که اگر واقعاً قصد دارید کودکتان کاری را به درستی یاد بگیرد، بهترین کار این است که اجازه دهید مرتب کاری را انجام دهد و اگر اشتباه کرد، به رویش نیاورید. در حقیقت همین آزمون و خطا است که سبب می شود کودک به مرور زمان در کاری که انجام می دهد پیشرفت کرده و در نهایت به خوبی از پس انجام آن بر بیاید. بنابر این بهتر است به کودک خود فشار نیاورید و شرایط را تحت کنترل بگیرید. اگر قادر به کنترل خود نیستید، می توانید برای مدت زمانی که کودک در حال انجام کاری است از او فاصله بگیرید و او را به حال خود بگذارید.

«آیا به نظر تو من چاق هستم؟»

بسیاری از ذهنیاتی که در خصوص غذا و نیز وضعیت جسمانی و فیزیکی در ذهن شکل می گیرد، از همان اوان کودکی شروع می شود و در ذهن نقش می بندد و این ذهینات بیشترین تأثیرش را از مسائلی که پدر و مادر، خواسته و یا نا خواسته به کودک خود القاء می کنند، می گیرد. زمانی که شما از کودک خود سوال می کنید که آیا چاق هستید یا نه، در واقع به وضوح و به طور غیر مستقیم به کودک خود می گویید که چاق بودن بسیار بد است و اگر چاق باشی با مشکل مواجه خواهی شد، از سوی دیگر اما شما به دنبال گرفتن تأیید کودک خود هستید و این دو مسئله در بلند مدت هم برای کودک و هم برای والدین، می تواند مشکلات روحی و روانی بدی در پی داشت باشد.

«به نظر می رسد از چیزی خجالت می کشی؟ »

صرف نظر از اینکه چگونه پدر و مادری هستید و یا اینکه چه رفتاری در مواجه با حالات مختلف کودک خود در پیش می گیرید، گاه به گاه، فرزند شما دچار احساس خجالت زدگی خواهد شد و این امر اجتناب ناپذیر است. تنها در این مورد ذکر این نکته حائز اهیمت است که اگر به جای اینکه به سادگی و با زبانی مستقیم از او بخواهید که برای شما توضیح دهد که چه رفتاری انجام داده است که سبب شده حالا این احساس را داشته باشد و پس از شنیدن توضیحاتش، راه حلی برای او ارائه دهید، مرتب به او گوشزد کنید که خجالت می کشد و به گونه ای این احساسش را به رخش بکشید بدون اینکه توضیحی از او بخواهید، در نهایت این رفتار شما سبب خواهد شد که احساس بدی نسبت به شما پیدا کنند و در آینده نیز احتمال بروز رفتار های نا به هنجار از آن ها افزایش پیدا خواهد کرد.

«به این خاطر که من می گم»

البته که توضیح دادن دوباره و دوباره یک مسئله به کودک می تواند سبب آزردگی خاطر شود و پدر یا مادر را از کوره به در کند. اما جدای از این نکته، گفتن اینکه در مسئله ای حق با شما است، بدون اینکه توضیح قانع کننده ای برای کودک خود ارائه دهید، سبب می شود کودک دچار نوعی سردر گمی شده و در حقیقت قادر نخواهد بود قوانینی که شما وضع می کنید را دنبال کرده و صحبت های تان را بپذیرد. برخی والدین نگاهی به کودک خود دارند که انگار چون کودک هستند نیازی به توضیح دادن دلیل واقعه یا قانونی به آن ها نمی بینند و هنوز سنشان به قدری بالا نرفته است که نیازی به دادن به این گونه توضیحات باشد و در نهایت باید بی چون و چرا هر چیزی که به آن ها گفته می شود را بپذیرند. شاید حتی نیازی به گفتن این نکته نباشد که این رویکرد به هیچ وجه مناسب نیست و سبب ایجاد شکاف و دوری پدر و مادر از کودک می شود. توصیه می شود هر زمانی که مناسب بود و با کودک خود تنها بودید، به صورت کاملاً منطقی و کامل برایش توضیح بدهید که دلیل شما از وضع قانونی بخصوص چه بوده است.

«آروم باش»

زمانی که شما با شخصی مواجه می شوید که به اصطلاح از کوره در رفته و ناراحت است، کاملاً عادی است که تلاش کنید او را آرام کرده و از تنش حاکم بر احساساتش کم کنید. خبر بد برای والدین عزیز این است که اکتفا به جمله «آروم باش» و سایر جملات این چنینی، نقشی در کاهش تنش ایفا نخواهد کرد. نه تنها اینگونه نخواهد بود، بلکه در بسیاری از موارد، اوضاع از آنچه که هست، بدتر نیز خواهد شد. راهکاری که در این مورد پیشنهاد می شود کمی عملی کردنش مشکل و دشوار خواهد بود. تنها کاری که از والدین در این خصوص ساخته است، این است که سعی کنند کاملا منطقی برخورد کرده و کودک خود را آرام کنند و با شوخی و خنده حتی، از او بخواهند در رابطه با آن چه سبب عصبانیتش شده است توضیح دهد. در غیر این صورتو اگر شرایط بدتر از آن است که فکر می کنید، بهتر است کمی صبر کرده تا کودک آرام تر شده و برای صحبت کردن آماده شده باشد.

 مسئله ای را گوشزد می کنم که سبب گریه کردن تو شود

بر هیچ کس پوشیده نسیت که به عهده گرفتن سرپرستی کودکان و تبدیل شدن به پدر و مادری و ظیفه شناس بسیار دشوار است و به مرور زمان، انسان را بسیار خسته می کند. در هر صورت و در هر شرایطی که هستید گفتن این جمله به کودک که باعث گریه کردن او خواهید شد به نوعی از رفتار های مخرب و نوعی سوء اسفاده به شمار می رود، به همین خاطر است که به هیچ وجه از این گونه جملات نباید استفاده کرد و کنترل اعصاب، یکی از مهمترین وظایف والدین است، چراکه کودکان به هر آن چه به آن ها گفته می شود و هر رفتاری که با آن ها می شود، برای مدت ها می اندیشند و به مرور احساساتی از قبیل خشم و نفرت در آن ها پدید آمده و رو به انزوا می نهند.

«تو کاملاً شبیه به پدرت/مادرت هستی»

مطمئنا هیچ چیز خوشایندی در مشکلاتی که میان زن و شوهر پدید می آید وجود ندارد و بحث هایی که در این موارد پدید می آید می تواند تنش زا باشد و سبب ناراحتی شود که البته رخ داد اینگونه بحث ها، گاه به گاه، اجتناب ناپذیر است. حال اگر این گونه مشکلات تداوم پیدا کند، به مرور احساس بدی نسبت به زن/مرد در ذهن همسر شکل می گیرد. این نکته را به خاطر داشته باشید که زمانی که کودک شروع به ادای صحبت هایی می کند که شبیه به آنچه است که از همسر خود می شنیده اید، به هیچ وجه نباید به او بگویید که شبیه به مادر/پدرش صحبت می کند، چراکه علاوه بر اینکه ذهنیت بدی نسبت به خود و مادر/پدرش پیدا خواهد کرد، از دست شما هم ناراحت خواهد شد و تنش های میان افراد خانواده با اینگونه جملات و رفتار ها به مرور بیشتر خواهد شد.

«ای کاش هرگز به دنیا نیامده بودی»

صرف نظر از اینکه در چه شرایط روحی ای به سر می برید و یا مشکلات اقتصادی تا چه حد گریبان گیر شما شده و اوضاع زندگی تان را آشفته کرده است، در هیچ شرایط و موقعیتی نباید به خود اجازه استفاده از این جمله را بدهید و آرزو کنید که هرگز کودک تان به دنیا نیامده بود. «ای کاش هرگز به دنیا نیامده بودی» به عقیده مشاور و متخصص روابط خانوادگی، کوئنگ، جمله ای است که تحت هیچ شرایطی اجازه کاربرد آن برای والدین وجود ندارد. به بخشی از نظر کوئنگ در این خصوص اشاره می کنیم. او در این باره گفت: «من کسانی را می شناسم که به من مراجعه کرده بودند و شنیدن این جمله باعث شده بود که تا مدت های طولانی، احساس ترس در وجود آن ها نهادینه شود». زمانی که اوضاع روحی و روانی شما به گونه ای است که احساس می کنید، امکان استفاده و کاربرد چنین جملاتی از سمت شما وجود دارد، بهترین راهکار این است که سریعاً خود را از محلی که کودک تان در آن حضور دارد دور کنید، برای مثال به اتاق خود بروید و کمی نفس عمیق بکشید و زمانی که احساس کردید که آرام تر شده اید، باز گردید و با کودک خود به گونه ای صحبت کنید که چنین اثرات مخربی برای او به همراه نداشته باشد.ترجمه  itrans.ir

در سیارک بخوانیم:

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش اول 

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش دوم 

درمان اختلال «کم توجهی - بیش فعالی» بدون دارو

همه چیز درباره اختلال بیش فعالی یا ADHD

تمرین شناختی خودآموز به کودکان تکانشی یا بیش فعال 

ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان 

کودک عصبانی و پرخاشگر بخش اول 

راهنمای تربیت کودک(بخش هفتم) 

روانشناسی نقاشی کودکان 

کودک بیش فعال

نظرات

در ادامه بخوانید...

باورهای اشتباه رایج میان خانواده ها در خصوص کودکان

در

آیا تا کنون برایتان پیش آمده است که کسی از رفتار شما تشخیص دهد که چندمین فرزند خانواده هستید؟ در حقیقت برای قرن ها است که در میان فرهنگ های مختلف و مردم گوناگون در گوشه و کنار دنیا این باور به وجود آمده است که چندمین فرزنده خانواده بودن، در نهایت تأثیر بسیار مهمی بر شخصیت فرد خواهد گذاشت. البته این مسئله تا حدودی درست است که چندمین فرزند خانواده بودن در شکل گیری شخصیت فرد نقش مهمی ایفا خواهد کرد، با این حال بسیاری از فرضیاتی که در این خصوص از سمت عامه مردم مطرح می شود، اشتباه است. تحقیقاتی که در دانشگاه اوربانای آمریکا در این خصوص صورت گرفته است، نشان از این دارد که بیشتر باور های رایج میان مردم اشتباه است و این که چندمین فرزند خانواده باشیم، تأثیری بر ضریب هوشی و شخصیت مان نخواهد داشت و عوامل مهمتر از این ها هستند که این موارد را شکل می دهند. با این حال در این مقاله قصد داریم شما را با باور های متفاوتی آشنا کنیم که در این خصوص وجود دارند و ببینیم که تا چه اندازه این باور ها درست هستند. با سیارک همراه باشید.

کودکان اول علاقه دارند به دیگر فرزندان دستور بدهند

این یکی از مهمترین مواردی است که غالبا در مورد کودکان اول خانواده مطرح می شود و به نظر می رسد که آن قدر ها هم این مسئله درست نیست و در بسیاری از موارد فرزندان اول، چنین حالتی ندارند. کارن کوئنگ، نویسنده و مشاور خانواده در این خصوص عنوان می کند: «این حالت دستور دادن بیشتر در آن کودکانی مشاهده می شود که وظیفه نگهداری از خواهر یا برادر کوچک تر به آن ها سپرده می شود.» بنابراین نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که اگر فرزند اول خانواده باشید و نگهداری از کودکان کوچک تر به شما سپرده نشود، به احتمال بسیار زیاد چنین حالت رفتاری ای در شما پدید نخواهد آمد.

معمولاً والدین از کودکان میانی خود غافل شده و کمتر به آن ها توجه می کنند

در فرهنگ های مختلف و در نقاط مختلف دنیا، مطالب بسیاری در خصوص کودکان میانی شنیده می شود و این که کمتر مورد توجه خانواده قرار می گیرند و اگر اعضای خانواده ای بخواهند عکسی دسته جمعی بگیرند، احتمال این که فرزندان میانی در عکس نباشند از سایر کودکان بیشتر است و از این گونه مطالب. با این وجود، به نظر می رسد که این گونه مطالب در خصوص این کودکان به هیچ وجه صحت ندارد و برعکس، به خاطر این که نقش ارتباط دهنده کودکان اولی و آخری را ایفا می کنند، از توجه به خصوصی از سمت والدین خود برخوردار می شوند. نکته دیگری که در این خصوص وجود دارد این است که به خاطر این که بسیاری این مسئله را تکرار می کنند که کودکان میانی توجه شایسته ای از سمت والدین خود دریافت نمی کنند، در حقیقت والدین کودک، به خاطر نگرانی ای که از شنیده های خود پیدا می کنند، به طور ناخودآگاه توجه بیشتری نسبت به کودک میانی خود نشان می دهند.

هیچ گاه به کم سن و سال ترین کودک خانواده به چشم یک فرد بالغ نگاه نمی شود

البته صحیح است که کودکی که تازه در خانواده ای متولد می شود برای مدتی طولانی توجه همه را به خود جلب می کند، با این حال، این باور که به این کودک تازه متولد شده در خانواده، هیچ گاه به چشم یک فرد بالغ نگاه نمی شود، کاملاً اشتباه است. حقیقت ماجرا کاملاً برعکس این گفته رایج در میان مردم است و اتفاقاً کودکی که پس از سایرین متولد می شود، کمتر از آن ها نگرانی پدر و مادر را بر می انگیزد و با تجربه ای که از بزرگ کردن کودکان دیگر به دست آورده اند، خیلی در بزرگ کردن کودک آخر خود وسواس به خرج نخواهند داد. این رویکرد والدین بدین معنا خواهد بود که کودک کم سن و سال تر خانواده از آزادی عمل بسیار بیشتری برخوردار خواهد بود و همین مسئله مسئولیت هایی که به او محول می شود را نیز بیشتر خواهد کرد.

کودکان اول خانواده جاه طلب تر هستند

این نیز یکی دیگر از باورهایی است که میان مردم جا افتاده است و به نظر می رسد برای تمامی خانواده ها و در خصوص تمامی کودکان اول صحیح نباشد. با وجود این که تا کنون تحقیقاتی در این خصوص صورت گرفته است و نتایج حاصل از آن ها تقریباً بر این نظریه صحه می گذارد که کودکان اول جاه طلب تر هستند و در زندگی آتی خود به دست آورد های بزرگی خواهند رسید، به نظر می رسد این مسئله بیشتر به نوع خانواده ای که فرد در آن متولد می شود بستگی داشته باشد تا به این که چندمین فرزند خانواده خود باشد.

کودکان میانی خانواده ها به طور معمول نقش میانجی گری میان سایرین را به عهده گرفته و به این کار عادت می کنند

باور دیگری که در میان مردم رایج است، نقش میانجی گری کودکان میانی است و این که این نقش در زندگی آینده آن ها نیز پا برجا خواهد بود، با این وجود، به نظر می رسد این مسئله خیلی هم درست نباشد. بسیاری بر این باورند که این کودکان به طور معمول نقش شخصی را به عهده می گیرند که در صورت بروز هر گونه مشکلی میان خواهران و برادران بزرگتر و کوچکترشان، وظیفه رفع مشکل و پا در میانی میان آن ها را به عهده خواهند گرفت و به مرور به این کار عادت خواهند کرد، با این حال بنا به بررسی ها و تحقیقات صورت گرفته در این خصوص با وجود این که کودکان میانی از قابلیت درک احساسات بیشتری برخوردار هستند، به نسبت سایر کودکان خانواده کمتر به خواسته های دیگران تن می دهند و این به معنی است که تنها این که دیگران از آن ها انتظار پا در میانی داشته باشند، برای متقاعد شدن آن ها کافی نیست.

آخرین کودکان خانواده معمولاً شاداب تر و سرحال تر از سایر کودکان هستند

باور دیگری در میان مردم نقاط مختلف رایج است؛ این که کودکان آخر خانواده از جذابیت کودکی و شادابی و نشاط خود برای برقراری ارتباط و داشتن نقشی در خانواده بهره می گیرند. این باور البته تا حدودی درست است، اما نکته ای که باید در خصوص آن خاطر نشان کرد این است که این رفتار برای همیشه و به طور مداوم از طرف کودک آخر صورت نمی گیرد. در حقیقت در بیشتر مواردی که تا کنون مورد بررسی قرار گرفته اند، کودک آخر خانواده، برای رفتار کردن از خواهر یا برادر بزرگتر خود الگو می گیرد و سعی می کند (حداقل تا زمانی که خود فردی بالغ نشده است) شبیه به آن ها رفتار کند و این کار کودک، کمتر او را نیازمند به استفاده از شادابی و نشاط دوران کودکی اش می کند.

کودکان نخستین خانواده بسیار مسئولت پذیر خواهند شد

این باور کاملاً اشتباهی است که در میان بسیاری رایج شده است. حتی کسانی که در دوران کودکی و در خانواده فرزند اول بوده اند و حالا بدل به انسان هایی بالغ و مسئولیت پذیر شده اند، بر این باورند که این مسئله به طور طبیعی در آن ها به وجود آمده است و در حقیقت تنها به خاطر اینکه اولین فرزند بوده اند حال تبدیل به انسانی مسئولیت پذیر شده اند و این باور کاملاً اشتباهی است، چرا که بنا به تحقیقاتی که در آکادمی علوم پایه ایالات متحده آمریکا صورت گرفته است، این که انسان چندمین فرزند خانواده باشد، در طبیعت و اصطلاحا بر ذات او هیچ تأثیر نمی تواند بگذارد.

کودکان میانی بیشتر به انزوا کشیده شده و از اجتماع دوری می کنند

از باورهای دیگری که در میان خانواده ها و مردم رایج شده این است که کودکان میانی کمتر تن به روابط اجتماعی داده و بیشتر ترجیح می دهند در خلوت خود باشند. اگر با این تصور به سمت فرزند میانی خانواده ای بروید که شخصیتی منزوی و گوشه گیر دارد و احتمالا در مواجه با شما خجالت خواهد کشید و دست و پای خود را گم خواهد کرد، مطمئنا از دیدن رفتاری کاملاً متفاوت با این متعجب خواهید شد، چرا که بنا به تحقیقات انجام شده در این خصوص، اتفاقاً فرزندان میانی خانواده ها بیشتر به بیرون رفتن و شرکت کردن در روابط اجتماعی از خود تمایل و علاقه نشان می دهند.

کودکان آخر و کم سن و سال خانواده بیشتر ادامه دهنده راه خواهران و برداران بزرگتر خود خواهند بود

تصوری که کودکان کم سن و سال خانواده دنباله روی راه خواهران و برادران بزرگتر خود خواهند بود تنها یک تصور است و بس. فرانک سالووی، که کتاب های مشهوری در خصوص کودکان و روابط آن ها با خانواده شان دارد (Born to Rebel از شناخته شده ترین کتاب های او است) در این خصوص عنوان کرده است که کودکان آخر خانواده ها که کم سن و سال تر هستند، بر خلاف تصوری که عامه مردم در خصوص آن ها دارند، بیشتر تمایل دارند تا راه جدیدی برای خود پیدا کرده و کمتر به ادامه دادن راه سایر کودکان خانواده تمایل نشان می دهند.

کودکان اول خانواده ها معمولاً ریسک پذیر تر هستند

این باور راج میان مردم و خانواده ها نیز بر اساس اطلاعاتی که به دست آمده و تحقیقاتی که در این خصوص صورت گرفته است، معمولاً اشتباه از آب در می آید. فرانک سالووی که تحقیقات جامعی در این خصوص انجام داده است بر این باور است که این کودکان کم سن و سال تر خانواده و کودکان آخر هستند که بیشتر به ریسک کردن تمایل نشان می دهند.

کودکان میانی خانواده ها معمولاً کمتر از سایر کودکان خانواده به موفقیت دست پیدا می کنند

بسیاری بر این باورند که کودکان میانی خانواده ها کمتر از سایر کودکان خانواده، امکان دست یابی به موفقیت در آینده زندگی شان برایشان متصور است و خوشبختانه این باور رایج نیست درست به نظر نمی رسد. موارد بسیار زیادی در تحقیقات انجام شده در این خصوص مشاهده شده اند که در آن ها کودکان میانی، توانسته بودند بسیار موفق تر از کودکان ابتدایی و آخری خانواده خود باشند.

کودکان آخر خانواده ها موفق تر از سایر کودکان خواهند بود

بسیاری بر این باورند که توجه زیادی که از سمت والدین متوجه کودکان آخر خود که کم سن و سال تر هستند می شود، در آینده آن ها تأثیری چشم گیر خواهد داشت و سبب خواهد شد که موفقیت های بیشتری به نسبت سایر کودکان خانواده نصیب شان شود و این باور رایج در میان مردم و خانواده ها نیز به نظر درست نمی رسد. بنا به تحقیقات صورت گرفته در این خصوص، این بزرگترین فرزندان خانواده هستند که در آینده امکان دست یابی به موفقیت و شکل دادن یک زندگی بی نقص برایشان محتمل تر است.

کودکان ابتدایی خانواده ها معمولاً منطقی تر هستند و راحت تر می توان با آن ها کنار آمد

این مورد از دیگر باور های رایج میان خانواده ها و مردم است که فکر می کنند به واسطه تمامی از خود گذشتگی هایی که کودکان ابتدایی خانواده در مدت زمانی که در خانه و در میان خواهران و برادران کوچک تر خود زندگی می کند، نشان می دهند و این که به خاطر سن بیشترشان مجبور می شوند به خواسته های فرزندان دیگر تن بدهند، در نهایت سبب خواهد شد که این کودکان رفتاری منطقی تر داشته باشند و کمتر به بحث و مجادله با دیگران بپردازند. با این حال این طور به نظر می رسد که چندمین فرزند خانواده بودن به هیچ عنوان تأثیری بر این مسئله ندارد و فرد به واسطه این که اولین کودک خانواده باشد، منطقی تر نخواهد بود و عوامل مهم تر از این، بر شکل گیری این حالت در شخصیت کودک تأثیر گذار خواهد بود. تحقیقات انجام شده در دانشگاه یونیون آمریکا گواهی بر این ادعا است.

کودکان ابتدایی خانواده ها معمولاً دنباله رو راه فرزندان دیگر خواهند بود

بر خلاف باوری که در اذهان عامه مردم در خصوص کودکان میانی خانواده ها وجود دارد، این کودکان به هیچ عنوان دنباله رو هایی که ما از آن ها در ذهن خود می سازیم نیستند و نخواهند بود. کاترین اسشومن از دیگر نویسنده های مطرح در خصوص چگونگی شکل گیری شخصیت کودکان است و در این خصوص عنوان می کند که نه تنها کودکان میانی دنباله روی سایر کودکان و فرزندان خانواده (فرزندان بزرگتر) نخواهند بود، بلکه بسیاری از رفتار های هدایت کننده که در رهبران، مدیران و این گونه افراد مشاهده می شود، در آن ها وجود دارد. نکته جالب توجه در این خصوص این است که انسان های مشهوری چون آبراهام لینکولن و بیل گیتس، کودکان میانی خانواده خود بوده اند و این خود نشان می دهد که این باور رایج تا چه اندازه می تواند اشتباه باشد.

کودکان آخر خانواده که کم سن و سال تر هستند، نسبت به سایر کودکان شیطان تر هستند

در بسیاری از موارد این باور رایج نیز اشتباه از آب در می آید و توصیه می شود که به هیچ عنوان با چنین دیدی به فرزند آخر خود نگاه نکنید. در حقیقت بسیاری بر این باورند که اگر قرار باشد کسی در خانواده رفتار های موذیانه از خود نشان دهد و از آرامش کمتری برخوردار باشند، آن کودک آخر خانواده خواهد بود، حال آن که تحقیقات انجام شده در دانشگاه ایالتی پن آمریکا در مواردی که مورد بررسی قرار داده است به هیچ عنوان به چنین نتیجه ای نرسیده است. ترجمه  itrans.ir

در سیارک بخوانیم:

راهنمای تربیت کودک (بخش نهم)

تاثیر کیفیت روابط فرزند و والدین در زمان کودکی بر آسایش آتی

روابط فرزندان و والدین و آسایش

تفاوت های رشدی در دختران و پسران / صورتی و آبی، عروسک ها و کامیون ها

تصوراتی اشتباه در رابطه با یادگیری ریاضیات

فرزند شما چقدر انگیزه دارد؟

12 علامت در کودکان که نباید نادیده گرفته شود(قسمت دوم)

12 علامت در کودکان که نباید نادیده گرفته شود(قسمت اول)

نظرات

در ادامه بخوانید...

بیست سوالی که والدین باید هر روز از خود بپرسند

در

«داشتن فرزند شبیه زندگی در خوابگاه دانشجویی است ـ هیچ کس نمی‌خوابد، همه چیز شکسته است و همه چیز پرتاب می‌شود» ـ ری رومانو
بزرگ کردن فرزند هم دشوارترین و هم باارزش‌ترین کار است. بچه‌ها همراه با دستورالعمل به دنیا نمی‌آیند اما اگر با چنین دستورالعملی به دنیا می‌آمدند، احتمالاً در آن نوشته می‌شود که باید شما خود را به پرسیدن این سوالات عادت بدهید.

آیا کودکانم سرگرمی دارند؟
چنان میلی به شلوغی دارد که گاهی اوقات یادمان می‌رود به بازی اولویت بدهیم.

آیا من سرگرمی دارم؟
(تقریباً) همان سوال. اگر خیلی مشغول رانندگی و پخت‌وپز و شستشوی لباس‌ها هستید که یادتان می‌رود از کودکانخود لذت ببرید، باید حتماً نگاهی به اولویت‌هایخود بیاندازید.

کودکم خوب غذا خورد؟
به کیفیت توجه کنید، نه کمیت. آیا میوه‌ها و سبزیجات عمده رژیم غذایی‌اش است؟ بسیار عالی. آیا خیلی سختگیرانه محدود می‌کنید؟ همه‌ی بچه‌ها باید پشمک را تجربه کنند.

آیا کودکم خوب خوابید؟
کودکان به خوابشان نیاز دارند. اگر به اندازه‌ی کافی نخوابند، رشد نمی‌کنند.

آیا کودکم چیزی یاد گرفت؟
این مسأله با گرفتن نمرات خوب فرق دارد. این مسأله به کنجکاوی و هیجان یادگیری هرچیزی از پافندگی تا اسامی دایناسورها مربوط می‌شود. ذهن‌شان را به سمت لذت یادگیری باز کنید.

آیا کودکم به خوبی با استرس کنار می‌آید؟
کودکان باید یاد بگیرند استرس چه احساسی دارد و چگونه آن را باید کاهش دهند تا بتوانند وارد دنیای بزرگسالان بشوند. اگر هیچ موقع نگذارید احساس ترس، شکست یا شجاعت را تجربه بکنند، فرصت توسعه‌ی این مهارت‌ها را نخواهند داشت.

آیا سر کودکم فریاد کشیدم؟
بعد از فریاد چه احساسی داشتید؟ فکر می‌کنید کودک چه احساسی داشت؟(سیارک)

چرا فریاد کشیدم؟
می‌دانید که فریاد هم برای شما و هم برای کودک احساس بدی ایجاد می‌کند. چرا این کار را می‌کنید؟ بخشی از تو فکر می‌کند که این کار جواب می‌دهد. به خود یادآوری کنید که فریاد کشیدن بهترین راه نیست.

آیا کودکم را ملامت کردم؟
اگر می‌بینید که می‌گویید «مرا اذیت می‌کنی» یا «مامان را ناراحت می‌کنی» وقت آن رسیده است که کنترل احساسات را به دست بگیرید. «وقتی دیر به خانه می‌آیی نگران می‌شود» یا «وقتی با این لحن حرف می‌زنی احساس می‌کنیم احترامی برایم قائل نیستی» احساساتان را منتقل خواهند کرد بدون اینکه کودک را به خاطر آنها ملامت کرده باشند.

آیا به اندازه‌ی کافی تحسین کردم؟
برای منفی کردن اثرات یک منفی، هفت اظهارنظر مثبت لازم است. برای تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس کودکانمان، باید آنها بیش از آن چیزی که فکر می‌کنیم تحسین کنیم.

آیا بابت کارهای درست تحسین کردم؟
تحسین کودک به خاطر چیزهایی مانند باهوش یا زیبا بودن درواقع به توانایی انعطاف‌پذیری‌اش صدمه می‌زند. اگر کودک به جای شناسایی استقامتی که برای یادگیری چیزی خرج می‌کند فکر کند که باهوش همان چیزی است که او هست، در این صورت زمانی که با چیزی مواجه شود که یادگیری‌اش سخت‌تر است ممکن است فکر کنید که باهوش نیست تا اینکه بخواهد تلاش کند آن را حل کند.

آیا با موفقیت کودکم همچون موفقیت خودم برخورد می‌کنم؟
باید بدانید که اگر کودک موفق شود، این موفقیت مال شماست. نباید تلاش کنید رویای فوتبالیست یا رقاص بودن‌ را ازطریق کودک احیاء کنید.

می‌خواهم کودکانم امروز چه احساسی داشته باشند؟
مهم، مورد احترام و خوشحال(سیارک)

اگر امروز آخرین روز زندگی‌ام بود، چه چیزی را به شکل دیگری انجام می‌دادم؟
ما باید سر کار برویم، شام بپذیریم و تکالیفمان را انجام بدهیم اما اگر بار دیگر به روزمان نگاهی بیاندازیم، آیا کارها را جور دیگری انجام می‌دادیم؟ آیا می‌خندیدید؟ آیا گوش می‌کردید؟

آیا امروز کاری کردم که استقلال کودکم را پرورش دهم؟
همزمان با رشد کروتکس پیش‌سری کودک، والدین باید توازنی بین استقلال و محافظت ایجاد کنند. چه کاری است که هنوز برای کودک انجام می‌دهید درحالی که او خودش می‌تواند انجام دهد؟ اجازه دهید خودش آنها را انجام دهد. با اینکار اعتماد به نفسش تقویت می‌شود.

آیا همراه با ترس کودکم را بزرگ می‌کنم یا همراه با آرامش؟
آیا در حال حرکت به سمت چیزی هستم که برای کودکم می‌خواهم یا در حال دور شدن از چیزی هستم که برایش نمی‌خواهم؟ همیشه حرکت به سمت هر چیزی قدرتمندتر است.

آیا بخشی از مشکل هستم یا بخشی از راه‌حل؟
آیا به کودک کمک می‌کنید که از چیزهایی که دوست ندارد انجام بدهد، دوری کند؟ به این ترتیب او را تشویق به اجتناب می‌کنید. به جای آن در کنار باشید و او را تشویق کنید که استقامت و ایستادگی را در خود توسعه دهد.

مهمترین نقش من به عنوان پدر یا مادر چیست؟
وقتی را به تأمل در این نکته صرف کنید و سپس تمام تلاش‌هایتان برای پرورش کودک را با آن نقش همسو کنید.

از خطاهایم درس گرفتم؟
ما همیشه خطا می‌کنیم. اعتراف کنید و سپس از آنها درس بگیرید. حرکت کنید. فردا روز دیگری است و باید از این نظر سرمشق کودک باشید.

از چه چیزی سپاسگزارم؟
یادآوری به کودکان درمورد آنچه داریم یا انجام می‌دهیم باعث می‌شود که ذهن‌مان نسبت به یافتن چیزها و فرصت‌های بزرگ به عنوان پدر و مادر باز باشد. (سیارک)

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. 

ترجمه توسط itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

13درگیری که هر مادری آن را برای خود نگاه می دارد

در

بسیاری از مردم در دنیا این شانس را داشته اند که یک مادر عاشق آنها را بزرگ کند، از جمله خود من، و ما به سرعت عادت کرده ایم که ببینیم مادر نقش خود را بصورت تحسین برانگیزی ایفا می کند. مادر ما طوری دنیای اطراف ما را شکل داده است که ما تصور می کنیم همه چیز در اطراف ما باید اینگونه باشد و هیچ فکری راجع به آن نمی-کنیم. وقتی که کل کار ما این باشد که بازی کنیم ، بدویم و به مدرسه برویم، کاری ندارد که تلاش کسانی را که برای حرکت دادن چرخ خانواده تلاش می کنند نادیده بگیریم.


شاید یکی از دلایل دیگر هم این باشد که مادرها از کاری که می کنند چیز بزرگی نمی سازند، اما انها واقعا کشمکشهای بزرگی دارند که برای خودشان نگه می دارند. در اینجا چیزهایی را از مادرم و همچنین همسرم تنها پس از تشکیل خانواده آموخته ام را آورده ام. (سیارک)


1- مادر مجبور است که روی خط نازک والد و دوست بودن حرکت کند
یک مادر هیچ چیزی را بیشتر از دیدن لبخند فرزندش ، خوش گذراندن با آنها و صحبت کردن راجع به همه چیز دوست ندارد. آنها می توانند بهترین دوستانتان در سراسر عمر باشند اما آنها می دانند که شما وقتی رشد کردید تنها به دوستان نزدیکتان در بعضی از چیزها اعتماد می کنید و تنها موقع مشکلات است که سرشان خراب می شوید.
اولین اولویت مادرتان این است که یک آدم خوب پرورش دهد، با ارزشها و عادتهای سالم و مهارتهایی که به شما کمک کند تا در زندگی موفق باشید. این مسئله نیازمند آن است که گاهی سر شما غر بزند و بر نظم و آموزشتان بیشتر بها دهد تا پشتیبانی از عادتهای بدتان.
2- مادر هزاران اشک در زمان عصبانیت، ناراحتی و خوشحالیتان ریخته است
از روزی که او فهمید شما را حامله است، مادر روی یک لبه تیغ احساسی راه رفته است. او در ابتدا هم گیج و هم هیجان زده بود، زمانیکه باردار بود تغییر حالتهای زیادی را پشت سر گذاشت و موقع دنیا آمدنتان درد جهنمی ای کشید. شبهای زیادی را ببیخوابی کشید وقتی که مریض بودید یا صدمه دیده بودید. آنها ممکن است گاهی به این چیزها اشاره کرده باشند اما شما حتی تصف آن را هم نمی دانید مگرآنکه خودتان مادر شوید و یا ببینید که شریک زندگیتان درگیر چه مصائبی می شود و این موقعی است که شما قدر آنها را خواهید دانست.
3- مادر موقع محافظت از شما از یک زن معمولی تبدیل به یک ابر قهرمان می شود
شما میبینید که مادرتان مثل تمام زنهای معمولی شروع کرده است، با کارهای معمولی خودشان و چشمان یک مامور سیای سابق! اما وقتی که فرزند اولشان متولد شد آنها تبدیل به یک ابر قهرمان می شود. آنها تمام اطرافشان را برای دیدن خطر اسکن می کنند، از یک غریبه تا یک دست انداز در راه، همه را چک می کنند تا ببینند که آیا تمام درها قفل است و مطمئن شوند که سایر کودکان در زمین بازی رفتار نامتناسبی ندارند. این چیزی نیست که انها برای ان آموزش دیده باشند یا در کتابها یا فیلمها نگاه کرده باشند، مغز انها به سمت چنین حالتی سوق داده شده است.
4- مادر می داند که شما بیشتر نصیحتها و غر زدنهای او را می شنوید و او با این مسئله مشکلی ندارد
مهم است که برخی از درسهای مهم زندگی را برای بچه هایتان بازگو کنید. تمام دانشی را که توسط تجربه کسب کرده باشید، همراه با نصیحتها و بر اساس حواس رایجی که هنوز بچه ها به آن نرسیده اند همیشه با آغوش باز مورد استقلال قرار نمی گیرند. بچه ها سر وصدا میکنند، ناله می کنند و فرآیند را معمولا مشکل می کنند، اما مادرها مانند سربازانی زیر تیربار نق زدن آنها هستند که تا درسشان کامل تفهیم نشده باشد کنار نمی کشند تا ما را به عادتهای مناسب خو دهند. آنها با بازی کردن نقش آدم بده مشکلی ندارند، تا زمانی که ما بزرگ شویم و به مردمانی محجوب بدل شویم.
5- مادر یک کارتون را بارها و بارها نگاه می کند تا زمانیکه آن را خط به خط حفظ کرده باشد
یکی از بزرگترین شادیهای یک کودک این است که یک کارتون را که از هر لحاظی که فکر می کنید کامل است کشف کند. این روزها برای کودکان آسان است که با انواع ویدئو و کارتونها و تلویزیون یا یوتیوب سرگرم باشند، که کل روز را تماشا کنند یا گوش دهند. آین برای سک زن بزرگشال بسیار سخت است که بارها و بارها به یک چیز گوش بدهد، اما مادرها با شوق و ذوق این بار را تحمل می کنند و با شادی همراه با دلبندشان آوازها را می خوانند.
6- مادر مجبور است که در پشت صحنه کارهای سختی انجام دهد تا از آسایش و ایمنی شما مطمئن شود
بیاد می آورید که چگونه یک اسباب بازی باحال می گرفتید یا لباس جدید، حتی اگر اوضاع مالی خوب نبود؟ دلیلش این بود که مادرتان یک سری تردستی انجام می داد تا بودجه خانواده را به تعادل برساند که اینکار معمولا شامل کم کردن هزینه ها از هر جایی که می شده بود. بنابراین همیشه پول کافی برای اینکه شما تغذیه و لباش خوبی داشته باشید محیا بود. مادرها همیشه دنبال تاکتیکهای جدید کاهش هزینه و معامله های خوب هستند و هرگز نمی گذارند که شما کار سختشان را در راستای بدست آوردن آسایش ممکنه بفهمید. (سیارک)
7- مادر تلاش می کند تا آخرین نیازهای کودکش را درک کند
با اعتماد به نفس بار آوردن شما برای مادرتان وظیفه ایست که با آغوش باز پذیرا شده اند، اما این به این معناست که او باید سخت کار انجام دهد تا خودش را با نسل جدید هماهنگ کند. وقتی که او با شما صحبت می کند او باید یک درک اضافه ای از شیوه صحبت و فرهنگ جوانان داشته باشد که هم آزار دهنده است و هم سخت و وقت گیر. کول بودن مادرها نیاز به صبر و حوصله و تحقیق دارد.
8- مادر تلاش می کند شما را از دشمنیهای قدیمی و رازهای خانواده دور نگه دارد
اگر شما یک بچگی باحال و آرامش بخش را گذرانده اید مطمئن باشید که دین بزرگی به مادرتان دارید. همه خانواده ها از این دعواها و داستانها دارند و همه شاید چند تا اسکلت داخل کمدشان باشد. این وظیفه مادرهاست که بعنوان حائل بین گردابه های درون خانواده و شما نقش ایفا کنند و همیشه برای شما لبخندی بر لب داشته باشند.
9- مادر معمولا وقتی که شما خرابکاری می کنید چشم پوشی می کند
با اینکه اکثرما تلاش می کنیم که به خود بقبولانیم بچه های خیلی خوبی بوده ایم، واقعیت این است که بچه ها می-توانند بسیار خرابکار باشند. زمان زیادی طول می کشد تا بچه به تشخیص سره از ناسره برسد و یا بگیرد که چطور رفتار کند، و مادران ما تمایل دارند تا بصورت غیر قابل باوری در برابر این خرابکاریها صبور باشند. ما می توانیم چیزها را بشکنیم، و راجع به آن دروغ بگوببم، هر چند که تابلو باشد که ما آنکار را انجام داده ایم. با این حال اگر مادرمان حس کند که ما واقعا حس بدی از اینکار داریم، از خشن صحبت کردن با ما طفره می رود.
10- مادر بیشتریت تلاش ممکن را برایحمایت از شما می کند
راههای بسیاری وجود دارد که مادرتان تلاش کند که روحیه تان را بالا ببرد. برای من بهترین را یک ناهار خوشمزه رنگارگ بود که در جعبه ای قرار داشت و آن جعبه پر از نوشته های بود که لبخند را بر لبانم می آورد. همسر من به دنبال نقل و قول های انگیزه بخش و استیکرهای بامزه است که بر کوله چشتی یا جلد دفترچه دخترم بچسباند. چیزهای اندکی مانند این و تمام صحبتهای انرژی بخش بر روی کوله پشتی می تواند انگیزه بخش باشد. اگرچه گاهی وقتها مادرها ممکن است سرکوب کننده باشند اما آنها همیشه در حال سنجش روحیه ما هستند تا ما را حمایت کنند و آنچیزی که ما نیاز داریم به ما بدهند.
11- مادر سخت کار می کند تا همه چیز تمیز و مناسب باشد
اکثر بچه ها تنها یک تی شرت بر می دارند، یک شلوار می پوشند و کفشهایشان را و به سمت زمین بازی می دوند. هر روز این چیزها تمیز و اتو کشیده و آماده برای شما هست. تا زمانی که شما بزرگ شدید هرگز از این شگفت زده نخواهید شد که چطور همه چیز اینقدر تمیز و نو و آماده است هر چقدر که شما آن را کثیف لک دار رو خراب کرده باشید. مادرها شما را برای خرید به فروشگاه می بند، لباسهایتان را اتو می کنند، یقه هایتان را مرتب می کنند و همیشه یادآوری می کنند که ژاکتتان را جا نگذارید.
12- مادر مشکلات خود را به کناری می گذارد و تعهد دارد که مشکلات کوچک شما رابشنود
مادرها مجبورند که سخت کار کنند، چه در خانه و چه در محل کار، تا مطمئن شوند که محیط مناسبی را برای فرزاندانشان فراهم می کنند. و در پایان روز، اگرچه ممکن است که نا امید و یا اعصاب ندار باشند، و یا از بحث کردن راجع به مسائل تکراری با شریکشان خسته باشند، آنها هنوز زمان لازم برای شنیدن مشکلات شما را دارند. هر چقدر مشکلات شما ناچیز و مسخره باشد در قیاس با دنیای واقعی، مادر تمام تلاش خود را برای کمک به شما انجام می دهد.
13- مادر بهانه گیریهای شما را تحمل می کند و تلاش می کند که مسیر صحیح را به شما نشان دهد
بسیاری از نصیحتهایی که ممکن است خوب به نظر آیند با مقاومت روبرو می شوند، و پیش از آنکه مشکلات جدی پیش بیایند زمانی برای تنظیم کردن وجود داشته است تا بچه به سوی بهانه گیری نرود. مادرها می دانند که کجا یک قانون اعمال کنند و کجا بگذراند که شما بنشینید و حسابی گریه کنید. این خوب است که بشود هر چند وقت یکبار گریه خوبی داشت و مادر شما این قضیه را می داند. مادر موقع این طوفانهای احساسی شما را به سمت درستی سوق می دهد.
مادرها این درگیری را دارند تا مطمئن شوند که فرزندشان زندگی مناسبی خواهد داشت. جدا از اینکه مطمئن شوند که آنها ایمن هستند، غذای کافی برای خوردن دارند، و لباس برای پوشیدن، مادرها 1001 چالش پیش روی بزرگ کردن صحیح فرزندشان دارند. این مهم است که قدر این تلاشها، دلسوزیها و فداکاریهای مادران را بدانیم و برای یکبار در عمرمان هم که شده، کارهای خوب برایشان انجام دهیم.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

21 کارکوچکی که کودکان باید بدانند

در

به کودکان خود کمک کنید تا با مهارت در قوانین ساده اخلاقی، مورد توجه قرار گیرند- به خاطر دلایل صحیح. گستاخی کودک شما همیشه عمدی نیست. گاهی اوقات کودکان نمی دانند که قطع کردن حرف دیگران، انگشت در دماغ کردن بی ادبی است. در زندگی پرمشغله امروزه، مادران و پدران زمانی برای توجه بر اخلاقیات ندارند. اما اگر به این21 مورد توجه کنید، کودکانی با ادب، مودب و مهربان خواهید داشت.(سیارک

1. زمانیکه چیزی از کسی می خواهید بگویید، "لطفا"
2.زمانیکه چیزی دریافت می کنید بگویید، "تشکر"
3.هرگز حرف دیگران را قطع نکنید، مگراینکه کار فوری داشته باشید. زمانیکه حرفشان تمام شد، به شما توجه کرده و پاسخ خواهند داد.
4.اگر نیازی به توجه فوری کسی ندارید، عبارت "ببخشید"، مودبانه ترین روش ورود به بحث است.
5.اگر شکی درباره چیزی دارید، اول اجازه بخواهید. این کار از عذرخواهی های بعدی جلوگیری می کند.
6.جهان به آنچه شما دوست ندارید، علاقه مند نیست. نظرات منفی را برای خود یا بین خود و دوستان خود نگه دارید، از گوش رس بزرگسالان دور باشید.
7.درباره خصوصیات فیزیکی مردم نظر ندهید، مگر اینکه مکمل آنها باشد که همیشه خوشایند است.
8.وقتی کسی از شما می پرسد چگونه اید، به آنها پاسخ دهید و از آنها نیز درباره خودشان بپرسید.
9.زمانیکه در خانه دوست خود مانده اید، فراموش نکنید که از والدین وی به خاطر پذیرایی و داشتن زمان خوب تشکر کنید. (سیارک
10.هرگز از زبان ناپاک در مقابل بزرگترها استفاده نکنید. بزرگترها همه این گفته ها را از قبل می دانند و برایشان ناخوشایند است.
11.هرگز بزرگترها را با نام کوچک آنها صدا نزنید.
12.به هیچ دلیل دیگران را مسخره نکنید. مسخره کردن دیگران نشان می دهد که شما ضعیف هستید و بی رحمی است.
13.حتی اگر بازی و مونتاژ خسته کننده است، آرام بنشینید و طوری نشان دهید که علاقه مند هستید. اجرا کنندگان بهترین کار خود را انجام می دهند.
14.اگر به کسی ضربه زدید، فورا بگویید "ببخشید".
15.زمانیکه عطسه یا سرفه می کنید، بینی خود را در مقابل همه تمیز نکنید.
16.وقتی از در عبور می کنید، نگاه کنید که اگر کسی عبور می کند در را برایش نگه دارید.
17.اگر با والدین، معلم یا همسایه خود کاری انجام می دهید، بپرسید که می توانید کمک کنید. اگر گفتند بله، کمک کنید، شاید چیز تازه ای یاد گرفتید.
18.اگر بزرگتری از شما کاری خواست، بدون غرغر و با لبخند آن را انجام دهید.
19.زمانیکه کسی به شما کمک می کند، بگویید "متشکرم". آن فرد مجددا به شما کمک خواهد کرد. این کار بویژه در مورد معلمان خوب است.
20.از دستمال سفره برروی پای خود استفاده کنید؛ در صورت نیاز دهان خود را تمیز کنید.
21.برای برداشتن چیزی روی میز دراز نشوید؛ از دیگران بخواهید تا آنچه می خواهید بدهند. (سیارک

مترجم itrans.ir  

 

مترجم itrans.ir  

کودکان لایق بهترین ها هستند.تجربه ها و نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید...

نظرات

۱۳۹۵/۸/۱This is a neat surymam. Thanks for sharing!

در ادامه بخوانید...

حمایت اجتماعی و تاریخچه آن

در

حمایت اجتماعی که به عنوان امنیت اجتماعی نیز شناخته می شود تا این اواخر به عنوان یک عمل توسعه اجتماعی مورد شناسایی قرار نگرفته است. پیش از این ارتباط محدودی با برنامه های دولتی حفظ درآمد همانند بیمه اجتماعی و کمک های اجتماعی داشت و اعتقاد بر این بود که نوعی از مصرف را مشخص می کند و رویکردی رفاهی است که منابع را به افراد نیازمند می رساند بدون آنکه آنان را درگیر فرایند توسعه نماید. همچنین پذیرفته شده است که طرح های حمایت اجتماعی به بهترین وجه در کشورهای غربی انطباق می یابند که دارای منابع کافی برای تامین بودجه آن ها هستند. هرچند اخیرا این مفهوم گسترش یافته است و انواع مختلفی از برنامه ها نظیر تسکین فاجعه و قحطی، بیمه های محدود، برنامه های کار در برابر غذا، انتقال مشروط وجه نقد و یارانه محصولات کشاورزی اکنون از طریق حمایت اجتماعی مورد شناسایی قرار گرفته اند. گنجاندن حمایت اجتماعی در توسعه اجتماعی از طریق با مشارکت رو به رشد سازمان های غیردولتی، گروه های جامعه محلی، کمک کنندگان بین المللی و حتی شرکت های تجاری موجود در حیطه رونق یافته است.
اتخاذ حمایت اجتماعی به عنوان یک استراتژی توسعه اجتماعی همچنین به خاطر تصدیق بارزتر نقش آن در کاهش فقر می باشد و برخی دولت ها در سال های اخیر برنامه های نوآورانه حمایت اجتماعی را به منظور افزایش درآمد خانوارهای تهیدست معرفی کرده اند. این برنامه ها عبارت اند از انتقال مشروط وجه نقد در کشورهای امریکای لاتین، توسعه کمک های مالی اجتماعی، آنگونه که در افریقای جنوبی به عنوان طرح ملی تضمین استخدام روستائیان بومی شناخته شده اند و اتخاذ حقوق بازنشستگی جهانی در بوتسوانا، لسوتو و نامیبیا. از آنجاکه کاهش فقر از اولویت های اصلی اهداف توسعه هزاره است دیگر دولت ها نیز حمایت اجتماعی را با کمک سازمان های بین المللی و بانک های منطقه ای معرفی کرده اند. (سیارک)

حمایت اجتماعی علاوه بر ایفای یک نقش مهم در کاهش فقر همچنین به عنوان یک استراتژی توسعه اجتماعی در نظر گرفته می شود زیرا سیاست های اقتصادی و اجتماعی را به یکدیگر مرتبط می سازد و مشارکت و کارکردها را به عنوان یک سرمایه گذاری اجتماعی افزایش می دهد.

اگرچه بازارهای لیبرال به مدت طولانی ادعا کرده اند که حمایت اجتماعی یک انتقال غیرمولد رفاه است که برای اقتصاد مضر است اما سایرین معتقد هستند که این امر از طریق افزایش درآمد خانوارها، افزایش تقاضای کالا و شبیه سازی فعالیت های اقتصادی محلی به طرز مثبتی به توسعه کمک می کند. همچنین شواهد روز افزونی وجود دارد که این امر حضور در مدرسه را ترویج می دهد و استانداردهای سلامتی و تغذیه را ارتقا می بخشد و موجب رونق توسعه اقتصادی می گردد. علاوه بر این حمایت اجتماعی ثبات بلندمدت اقتصادی را به دنبال دارد.

تاریخچه حمایت اجتماعی

سرچشمه حمایت اجتماعی را می توان در اقدامات نهادی موجود در جوامع شکارچی و کشاورزی یافت که اعضای خانواده ها و جوامع را به توجه به نیازمندان وا می داشتند. این اقدامات هنوز هم به طور قابل توجهی به بخش های متعدد دنیای امروزی وابسته هستند. علاوه بر این زمین های مشاع برخی اوقات برای کشت محصولات برای افراد یتیم و افراد سالمند ناتوان اختصاص می یافتند. این شیوه در بین اینکاها و آزتک ها مورد استفاده واقع گردیده است و اخیرا در کشورهای افریقایی نظیر زیمبابوه احیا شده است . تعهدات خانوادگی و اجتماعی اغلب مورد حمایت رهبران مذهبی قرار می گیرند و در طول زمان صدقه دادن به عنوان یک وظیفه دینی تلقی شده است. معابد و صومعه ها یک نقطه کانونی برای ارائه کمک ها تلقی می شدند و درنتیجه اعمال آن ها توسط ایجاد امکانات اقامتی برای افراد نیازمند تشدید می شد. حمایت اجتماعی همچنین از طریق اصناف مهیا می گردید که به ایجاد صندوق های اجتماعی منجر می شد که کمک های منظمی به آن ها ارائه می گردید تا در زمان های مشقت به یاری اعضای خود بشتابند. (سیارک)


اگرچه دولت ها به ندرت در این امر درگیر می شدند اما نمونه های اولیه از مجسمه هایی حکایت می کند که مقیاس حمایت اجتماعی را استطاعت می کردند. یکی از این نمونه ها خدای باستانی مسوپوتامیای هامورابی می باشد که از یتیمان و بیوه زنان حمایت می کرد. نمونه های مشابهی را می توان در شریعت یهودی و اسلامی و آموزش مسیحی یافت. البته دولت ها به ندرت اقدام به جمع آوری و توزیع کمک یا مدیریت نهادهای اقامتی نمودند. با قانون الیزابتی نیازمندان سال 1601تغییرات عمده ای به وجود آمد که اولین نظام ملی کمک به مستمندان در جهان را ایجاد نمود. و در شماری از شهرهای اروپای شمالی در آن زمان در سرتاسر کشور توسط کلیساهای محلی اجرا شد و تحت نظر دولت مرکزی بود. با این وجود به طور کامل از طریق مالیات بر املاک محلی که به عنوان نرخ فقر معروف بود تامین مالی گردید.
تصویب قانون انگلیسی نیازمندان یک گام مهم در تاریخچه حمایت اجتماعی بود. این امر راه را برای دخالت دولت در حمایت اجتماعی در دیگر بخش های جهان بخصوص در کشورهای آنگلوفون باز کرد. قانون نیازمندان در مستعمرات آمریکای شمالی نظیر ماساچوست و ویرجینیا در دهه 1600 تکرار شد و پس از آن در سایر سرزمین های بریتانیا شامل استرالیا، کانادا، جامائیکا، هند، موریس و افریقای جنوبی به تصویب رسید. ریشه بسیاری از برنامه های کمک های اجتماعی قانونی در جهان امروز به قانون نیازمندان بر می گردد. اگرچه دولت های استعماری فرانسه و اسپانیا به ندرت به ارائه کمک های اجتماعی قانونی پرداختند اما آن ها از ارائه کمک های خیریه و مراقبت های اقامتی توسط کلیسا پشتیبانی کردند .
کمک های اجتماعی به کودکان یتیم، بیوه زنان، سالمندان و معلولانی ارائه شده که دارای اقوامی نیستند که از آن ها مراقبت کنند و به طور کلی افراد ذینفعی که در جامعه زندگی می کنند. با این وجود در اوایل قرن بیستم کارگاه های اقامتی برای زندانیانی که کمک دذریافت می کردند تحت شرایط دشواری ایجاد گردید. این شرایط اصلاح طلبان اجتماعی را برای تماس با دولت به منظور یافتن راه هایی جایگزین برای مراقبت از افراد نیازمند ترغیب نمود. یکی از این گزینه ها بیمه اجتماعی بود که توسط اتحادیه های تجاری در قرن نوزدهم برای ارائه خدمات پزشکی و افزایش درآمد اعضا معرفی گردیده بود. اعضای اتحادیه های تجاری بر مبنای اعمال پیشین اصناف و جوامع دوستانه کمک های منظمی را به یک صندوق بیمه عمومی ارائه می کردند که برای برطرف ساختن نیازهای آنان در هنگام دچار شدن به بیماری، معلول شدن و عدم توانایی انجام کار به کار می رفت. دولت آلمانی صدر اعظم فون بیسمارک با درک این موضوع که بیمه های اجتماعی سبب افزایش حمایت انتخاباتی می گردد اولین صندوق ملی بیمه بیماری را در سال 1873 ایجاد نمود و از این طریق فشار مضاعفی بر رقبای سیاسی خویش در حزب سوسیال دموکرات که کمپینی در این ارتباط تشکیل داده بودند وارد نمود. این امر با طرح های حوادث ناشی از کار و بیمه بازنشستگی دنبال گردید. سایر کشورهای اروپایی به زودی به پیروی از مدل آلمان پرداختند. دولت اتریش بیمه اجتماعی را در سال 1887 ارائه نمود و پس از آن ایتالیا در سال 1893 به این امر مبادرت ورزید. سوئد و هلند در سال 1901 و دولت بریتانیا در سال 1911 این کار را دنبال کردند. بیمه اجتماعی همچنین در ژاپن و کشورهای آمریکای جنوبی نظیر آرژانتین، شیلی و اروگوئه در دهه های اولیه قرن بیستم معرفی گردید. این برنامه ها به طور کل بیماری، حوادث ناشی از کار و مزایای بازنشستگی را ارائه می کردند. (سیارک)
یک پیشرفت موازی با این امر ارزیابی ابزاری کمک اجتماعی حقوق بازنشستگی در ملت های آنگلوفون نظیر استرالیا، هند و افریقای جنوبی بود. اگرچه این امور بزرگسالان دارای درآمد پایین را هدف قرار داده بودند اما این حقوق بازنشستگی از طرح های کمک های اجتماعی معمولی که تمرکز کمی بر بی بضاعتی داشتند متفاوت بود. همانطور که به صورت کلی پذیرفته شده است که باید به افراد مسن خدمات بیشتری ارائه گردد و سالمندان بیشتری تحت پوشش قرار گیرند. اگرچه نظام ملی حقوق بازنشستگی اصلی بریتانیا که در سال 1908 معرفی گردید بر مبنای کمک اجتماعی استوار بود که بعدا با بیمه اجتماعی جایگزین گردید. حکم کارفرما نیز برای حمایت اجتماعی مورد استفاده قرار گرفت. ابتدا در بریتانیا، دانمارک و نیوزیلند در اواخر قرن نوزدهم معرفی گردید. آن ها بر مبنای اساس نامه هایی بودند که برای پرداخت غرامت به کارگران مجروح شده به مالکین کارخانه ها نیازمند بودند. پس از آن رویکرد مسئولیت های کارفرما به اجباری نمودن پرداخت غرامت دستمزد، مرخصی زایمان و حتی حقوق بازنشستگی تعمیم یافت اما از آنجاکه بسیاری از کارفرمایان نتوانستند به تعهدات خود عمل نمایند این برنامه ها معمولا با بیمه اجتماعی جایگزین گردیدند.
رای دهندگان در دهه های اولیه قرن بیستم تمایل داشتند از احزاب سیاسی ای حمایت کنند که قول می دادند برنامه های حمایت اجتماعی را توسعه دهند و اصل مسئولیت دولت هنگامی که سازمان بین المللی کار (ILO) در سال 1919 تاسیس گردید حمایت بیشتری را کسب کرد. اگرچه این سازمان در درجه اول مسائل مرتبط با کار و اشتغال را مدنظر داشت اما نقش مهمی را نیز در پیشبرد توسعه اجتماعی خصوصا بیمه اجتماعی ایفا می کرد. دخالت دولت ها در حمایت اجتماعی توسط برنامه های نیودیل ارائه شده توسط رئیس جمهور روزولت در ایالات متحده در دهه 1930 و توسط گزارش بوریج در بریتانیا که پس از جنگ جهانی دوم به کار گرفته شد تقویت گردید. توسعه دیگر ایجاد مزایای اجتماعی همگانی که توسط مالیات عمومی تامین مالی می گشت بود که عوایدی را به خانواده های دارای کودک، افراد سالمند دارای معلولیت بدون توجه به درآمد آنان پرداخت می کرد. همانطور که پیشتر در این کتاب ذکر گردید اولین پیشنهاد برای حقوق بازنشستگی توسط تام پین در قرن هجدهم ارائه گردید. صندوق های آینده نگر برای کمک به کارگران توسط مقام های استعماری بریتانیا در شماری از سرزمین ها از جمله هندوستان، نیجریه و سنگاپور در دهه های 1950 و 1960 ارائه گردیدند . اصل مسئولیت دولت در سال 1948 در زمانی که بیانیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد حمایت اجتماعی را به عنوان حق شهروندی به رسمیت شناخت شد مجددا تایید گشت. این ایده از آن زمان در معاهدات و کنوانسیون های بین المللی متعددی خصوصا آن دسته که توسط دولت های عضو ILO پذیرفته شده اند تصریح شده است.
هرچند در دهه های پس از جنگ جهانی دوم به نظر می رسید که برنامه های حمایت اجتماعی به توسعه ادامه می دهند اما این فرض با معرفی نظام بازنشستگی بازار محور توسط دولت نظامی ژنرال پینوشه در شیلی در سال 1981 که نظام بیمه اجتماعی کشور را با ایجاد حساب های بازنشستگی خصوصی فردی خصوصی کرد به چالش کشیده شد . هرچند آن ها نیز همانند صندوق های آینده نگر به جای آژانس های دولتی توسط شرکت های تجاری اداره می شدند. نظام بیمه اجتماعی کنونی که در اوایل قرن بیستم ایجاد گردید با اضافه شدن کارگرهای بسیاری به برنامه جدید به تدریج تضعیف شد. اصلاحات شیلی که برخی از آن ها شناخته شده هستند پس از آن در چندین کشور آمریکای جنوبی دیگر و در چندکشور اروپای شرقی شبیه سازی گردیدند. با این وجود برخی از این طرح ها اخیرا به طرز قابل توجهی اصلاح و یا حتی کنار گذاشته شده اند.
همانطور که پیشتر ذکر گردید سازمان های غیردولتی، انجمن های مردمی و سازمان های بین المللی نیز در حمایت اجتماعی مشارکت دارند و این عقیده را که حمایت اجتماعی مختص دولت است را بیش از پیش کم رنگ کرده اند. البته حمایت غیر رسمی جامعه و خانواده کماکان به طور گسترده ای خصوصا در نیمکره جنوبی مورد استفاده نیازمندان قرار می گیرد. اگرچه این تحولات یک نظام با دیدگاه تکثرگراتری ایجاد کرده اند اما دولت ها کماکان عمده ترین حامی حمایت اجتماعی هستند. این امر توسط اهداف توسعه هزاره تقویت گشته است که گسترش حمایت اجتماعی را به عنوان ابزاری برای کاهش فقر تقویت نموده است. (سیارک)

نظرات

۱۳۹۹/۱/۲۶سلام وقت بخیر، ممکن هست که منبع اصلی این مقاله رو بدونم؟ خواهش میکنم که جواب بدید من به این مقاله احتیاج دارم اما میخوام بدونم منبع اصلی این مقاله چی هست. برای پایان نامه ام قراره استفاده کنم. ممنون میشم اگر جواب بدین.

در ادامه بخوانید...