کابوس با خواب بد چه تفاوتی دارد ، از کجا می آید و چگونه با آنها کنار بیاییم

در

کابوسفقط 5٪ از افراد بیش از یک بار در هفته کابوس می بینند.

  
کابوس ها چنان خواب های وحشتناکی هستند که فرد با وحشت و هراس از خواب بیدار می شود. کابوس ها با خواب های بد فرق دارند. از نظر فنی ، اگر یک خواب بد شما را از خواب بیدار نکند ، یا حتی سعی در بیدار شدن نداشته باشد ، کابوس نیست. خواب های بد نوع کابوس های جدی و کمتر مخرب هستند. مانند کابوس ها ، خواب های بد ممکن است از نظر احساسی خرد کننده باشند ، اما استرسی که ایجاد می کنند شدت کمتری دارد. 

 

هیچ کس از کابوس مصون نیست. اگرچه به ندرت در یک فرد متوسط ​​اتفاق می افتد. فقط 5٪ از افراد بیشتر از یک بار در هفته کابوس می بینند.

در طول خواب REM ، شدت احساسات منفی تجربه شده می تواند منجر به بیدار شدن شود. بنابراین ، از یک کابوس ، مانند بختک می توانید ناگهان در رختخواب با وحشت و هراس از خواب بپرید و هرگز خوابتان نبرد. یا تا حدی از خوابیدن ، احساس ترس داشته باشید که حاضر نباشید چشم روی هم بگذارید.

 

رایج ترین کابوس ها کدامند؟

هیچ کدام از ما دوست نداریم کابوس ببینیم. اما حقیقت این است که همه ما از بسیاری جهات رویاهای مشابه را می بینیم. این مطالعه که بیش از 10 هزار گزارش رویایی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است ، رایج ترین مضامین کابوس را شناسایی کرده است:

پرخاشگری جسمی
تعارضات بین فردی
تجربه بد و درماندگی
جای تعجب نیست که معلوم شد ترس رایج ترین موضوع است. اما ترس همیشه در کابوس ها حضور ندارد. دانشمندان دریافته اند که یک سوم کابوس ها شامل ترس نیستند ، اما احساسات دیگری نیز در خود دارند: غم ، اندوه ، گناه ، حسرت یا انزجار.

طبق تحقیقات جنسیتی M. Shredl ، زنان بیشتر از مردان کابوس می بینند. این مطالعه نشان داد که مردان عمدتا در مورد بلایای طبیعی و خشونت کابوس می بینند ، در حالی که زنان در مورد روابط بین فردی کابوس می بینند.

 

کابوس ها از کجا می آیند؟

ما دقیقاً نمی دانیم هدف از خواب چیست و چه عواملی باعث ایجاد کابوس می شود. این سوال در واقعیت مجازی و در تئوری مدل سازی خطر در حال توسعه است . شاید کابوس های شبانه همان چیزی باشد که مغز برای دیدن آمادگی برای مشکلات و خطرات احتمالی در زندگی واقعی مشاهده می کند. همچنین ، از طریق کابوس ، مغز می تواند موارد زندگی را که باید به آنها توجه کنیم ، برقرار کند.

 

ممکن است کابوس ها ، به طور کلی مانند رویاها ، عملکرد جداگانه ای نداشته باشند ، که این یک محصول جانبی از فعالیت های دیگر بدن باشد. اما اکثر دانشمندان هنوز معتقدند که خواب و کابوس برای یک هدف خاص است .


چرا کابوس ها خطرناک هستند؟

کابوس ها نه تنها بر وضعیت عاطفی ما تأثیر می گذارند ، بلکه می توانند باعث مشکلات خواب شوند. کابوس ها خواب را مختل می کنند و ممکن است روز بعد احساس خستگی کنید. و گاهی اوقات آنقدر آسیب زا هستند که می توانند باعث ترس شما از خوابیدن دوباره شوند.

برخی از اختلالات خواب می تواند با خواب و کابوس های بد همراه باشد. بی خوابی می تواند خواب ها را نگران کننده تر کند. به نوبه خود ، کابوس ها می توانند باعث بی خوابی شوند.


سندرم آپنه انسدادی خواب ، به دلیل توانایی آن در ایجاد اختلال در خواب REM ، می تواند باعث رویاهایی با محتوای منفی عجیب و غریب شود. نارکولپسی (اختلالی که شامل خستگی شدید در روز و ریتم شبانه روزی نامنظم است) نیز می تواند منجر به کابوس شود. کابوس می تواند همراه با سندرم به اصطلاح "پاهای بیقرار" باشد.

 

به طور کلی ، کابوس می تواند با طیف وسیعی از مشکلات روحی و جسمی مرتبط باشد. آنها می توانند هم علامت بیماری های دیگر باشند و هم به وخامت سلامتی کمک می کنند.

 

4 مرحله درمان برای کابوس ها

اگر می خواهید از شر کابوس ها خلاص شوید ، خواب خود را بهتر کنید. تعیین علت احتمالی کابوس های شبانه اولین قدم مهم در برخورد با آنهاست. برای تعیین آنها ، ارزش کمک گرفتن از یک دکتر را دارد.

 

روانشناس بالینی M. Brius نیز موارد زیر را توصیه می کند :

استرس را به حداقل برسانید. استرس در زندگی روزمره برای کابوس ها مهم است. شناسایی منابع استرس و اضطراب و یادگیری نحوه کنترل استرس می تواند به کاهش کابوس ها و خواب های بد کمک کند.


میزان مصرف دارو را تنظیم کنید . بسیاری از داروها می توانند به کابوس شبانه کمک کنند ، از جمله داروهای فشار خون و بی خوابی. با پزشک خود در مورد اینکه داروها چگونه روی خواب تأثیر می گذارند صحبت کنید. اگر دارو یا دوز آن را تغییر دهید ممکن است از کابوس ها خلاص شوید.


با یک متخصص  مشورت کنید و روش برخورد با کابوس ها را تعیین کنید.
آکادمی پزشکی خواب آمریکا دستورالعمل های کلی برای درمان موثر اختلالات خواب را که شامل کابوس می شود ، توصیه می کند. براساس یک بررسی جامع ، دو گزینه اصلی ارائه شده است: روان درمانی (براساس روش تمرین تصویر ذهنی) و دارویی (براساس داروهایی مانند ونلافاکسین یا پرازوسین).

داده ها نشان می دهد که این دو مداخله به همان اندازه موثر هستند و بنابراین ارزش دارد که یک روش روان درمانی را قبل از درمان دارویی امتحان کنید. برای تأثیرگذاری بیشتر این روش ، در نظر گرفتن زمینه و ماهیت کابوس ها مهم است.


چهار مرحله روش تمرین تصویر ذهنی

1. طرح یا عناصر اصلی کابوس خود را بنویسید

بهترین راه برای این کار استفاده از قلم و کاغذ است. یا یک ضبط کننده صدا برای ضبط شفاهی. آنها را نزدیک تخت خود نگه دارید. به دلیل تحریک زیاد نور از تلفن یا رایانه لوحی خود استفاده نکنید.

کمی بعد وقت بگذارید و یادداشت های خود را به متن دقیق تری تبدیل کنید. نکته اصلی درک ترسناکترین عناصر خواب است. به عنوان مثال ، آسیب جدی یا مرگ ، تصاویر یا صداهای وحشتناک و در واقع ، آنچه منجر به پایان خواب شد.


 توجه داشته باشید که این امر می تواند از نظر عاطفی برای افرادی که دچار اختلال استرس پس از سانحه شدید ( PTSD ) ، مشکلات تفکیک یا سایر اختلالات روانی شدید هستند ، چالش برانگیز باشد. اگر در یکی از این گروه ها قرار گرفتید ، قبل از اقدام به این روش مطمئن شوید که از حمایت حرفه ای یا شخصی برخوردار هستید.

2. رویا را روی برگه دیگری یادداشت کنید.

مسیر داستان را تغییر دهید تا منجر به پایان مثبت شود. به تخیل نیاز دارید ، اما می توانید روی داستانهای آشنا از ادبیات یا سینما تمرکز کنید. داستان می تواند غیر واقعی باشد ، ناجی ها می توانند به آن معرفی شوند ، می توان به استفاده از ابرقدرت ها یا ابزارهای واقعی حفاظت و غیره متوسل شد.

3. قبل از خواب ، با یک رویای دوباره هماهنگ شوید

هر مرحله زیر را دنبال کنید و هیچ یک از آنها را از دست ندهید. توجه داشته باشید که قصد ساده برای خلاص شدن از شر کابوس بلافاصله و برای همه مناسب نیست. عناصر تکنیک رویای شفاف در مراحل وجود دارد - این تجربه فهمیدن اینکه شما در خواب هستید ، در طول خود خواب مهم است. اگر رویای واضحی رخ نمی دهد گیج نشوید. حتی بدون این تجربه می توانید نتایج خوبی کسب کنید.

 

مرحله 1. به خود بگویید (از این کلمات دقیق استفاده کنید): "اگر یا هنگامی که من همان کابوس را می بینم ، به جای آن می توانم این رویای بهبود یافته را با نارضایتی خوب ببینم."

 مرحله 2. جزئیات رویای بازنویسی شده را از ابتدا تا انتها ارائه دهید. هر قسمت را بررسی کنید و مطمئن شوید که واقعاً می توانید آن را ببینید یا احساس کنید.

مرحله 3. قبل از اینکه بخوابید ، عبارت مرحله 1 را دوباره تکرار کنید.

مرحله 4. به محض اینکه شروع به درست کردن آن کردید ، از رویای بازنویسی شده خود شاد شوید! شما در راه مدیریت محتوای رویایی خود هستید.

 

هر بار که دوباره کابوس می بینید و یا می ترسید که دوباره عود کنند ، این روش را تکرار کنید. اگر اولین بار کار نکرد ناامید نشوید. به آزمایش مجدد در مورد خواب ادامه دهید. به هر حال همه تلاش ها منبع خوبی برای اطلاعات درمانگر یا روان درمانگر شما خواهد بود. اجازه دهید روش برای حداقل 10 روز آزمایش شود. به مشکلاتی که با آن روبرو هستید توجه کنید.


 
دلایل عمده عدم موفقیت ، استفاده از الکل یا حشیش است (سعی کنید مدتی خودداری کنید و از این روش استفاده کنید) و مشکلات تنفسی مرتبط با آسم ، آلرژی یا آپنه را حل کنید. در مورد این مشکلات بیشتر راهنمایی کنید و اگر مشکوک به اختلال جدی در خواب هستید ، باید به یک متخصص یا متخصص خواب در زمینه مغز و اعصاب ، روانشناسی اعصاب یا روانشناسی بالینی مراجعه کنید.

در حالی که روش تمرین تصویر ذهنی برای همه مشکلات کابوس مانند PTSD موثر نیست ، اما در واقع در کاهش تعداد کابوس ها و از بین بردن آنها کاملاً موثر است.

نظرات

در ادامه بخوانید...

علل اصلی دیدن کابوس چیست بخش اول

در

همه ما کم و بیش تجربه مشاهده صحنه ای ترسناک را در هنگامی که خواب هستیم داریم؛ تجربه هایی که از آن ها با نام کابوس یاد می کنیم. زمانی که در حین تجربه چنین کابوس هایی، با تمام وجود خود تلاش می کنیم که از خطراتی که در کابوس خود با آن ها مواجه شده ایم، فرار کنیم، از خواب بیدار شده و هوشیاری خود را به دست می آوریم و تنها این گونه است که از خطرات رؤیای بد و کابوس خود آزاد می شویم. کابوس ها از آن جمله پدیده هایی هستند که کم و بیش، همه ما، با آن ها سر و کار داریم و این کابوس ها، غالباً در هنگام شب به سراغ افراد می آیند. جالب است بدانید که کودکان بیشتر از افراد بالغ در معرض دیدن کابوس قرار می گیرند. اما سؤالی که ممکن است برای هر کسی پیش بیاید این است که در درجه اول، چه چیزی باعث می شود افراد به هنگام خواب خود کابوس ببینند؟  آیا زمانی وجود دارد که دیگر تجربه این گونه کابوس ها را نداشته باشیم؟ با سیارک همراه باشید تا اطلاعات دقیق تری در این خصوص در اختیارتان قرار دهیم.

علت اصلی دیدن کابوس

اگر بخواهیم تعریفی جامع و کلی از کابوس و ماهیت آن در اختیارتان قرار دهیم، با عنوان کنیم که کابوس ها غالباً مجموعه تصاویری کاملاً واضع و بسیار ترسناک هستند که فرد در هنگام مشاهده آن، تمامی جزئیات یک واقعه را به خوبی می بیند. این کابوس ها تقریباً در تمامی موارد به اندازه ای ترسناک هستند که معمولاً فردی که آن را مشاهده می کند، پس از بیدار شدن، برای مدتی دچار استرس و واهمه خواهد بود و کمی زمان می برد تا بتواند به انجام کار های روزمره خود بپردازد. نکته ای که در خصوص کابوس ها وجود دارد این است که معمولاً در میان کودکان شایع تر هستند. بنا به آمار و اطلاعات منتشر شده در این خصوص از آکادمی تخصصی خواب درمانیِ آمریکا، رقمی در خصوص تعداد کودکانی که معمولاً کابوس می بینند منتشر شده است: بین ده تا پنجاه درصد کودکان میان پنج تا دوازده سال، به طور معمول، در هنگام خواب شب شان، کابوس هایی را تجربه می کنند. مخوف بودن این کابوس ها بعضاً تا به اندازه ای است که باعث می شود کودکان با والدین خود در خصوص این کابوس ها صحبت کرده و به آن ها پناه آورند. عوامل مختلفی وجود دارند که در نهایت سبب می شوند کودک در هنگام شب دچار این گونه کابوس ها شود: گوش دادن به یک داستان ترسناک و یا دیدن فیلمی این چنینی، داشتن اضطراب و استرس شدید از صبح که وارد مدرسه شده اند و یا حتی مرگ یکی از اعضای خانواده. البته این مسئله دیدن کابوس در کودکان به نسبت سایر افراد، به نسبت از اهمیت کمتری برخوردار است، چرا که به مرور زمان و هنگامی که کمی بزرگتر شوند، از این کابوس ها رهایی خواهند یافت. اما شرایط برای افرا بالغی که کابوس می بینند چگونه خواهد بود؟

در حقیقت تعداد افراد بالغی که از دیدن کابوس رنج می برند، بسیار کمتر از کودکان است؛ تنها بین دو تا هشت درصد از کل جمعیت افراد بالغ دچار این کابوس ها هستند. عواملی که سبب مشاهده این کابوس ها در افراد بالغ می شوند، تقریباً همان هایی است که در کودکان سبب این کابوس ها می شوند و پیش تر در خصوص آن توضیحاتی داده شد. کوئین لوِنبرگ یک تحلیل گر رؤیا های شبانه و نویسنده چند کتاب شناخته شده در این خصوص است و در گفتگویی که در زمینه کابوس ها و رؤیا ها با او شد عنوان کرد که پیش از هر چیزی باید این نکته را به خاطر داشته باشیم که دیدن رؤیا در هنگام خواب، به گونه ای یک فرایند فکر کردن است؛ به عبارت دیگر افکاری که در طول روز داشته ایم، به هنگام خواب و در غالب رؤیا ادامه پیدا می کنند. کوئین در خصوص این مسئله عنوان کرد: «زمانی که قصد داریم بخوابیم و زمانی که هنوز در مرحله حرکت سریع چشم هستیم (REM، مشخصه این خواب ، حرکت چشم ‌ها، تندتر شدن تنفس و افزایش فعالیت مغز است) به مسائل و مشکلات خود فکر می کنیم و این عمده دلیلی است که باعث کابوس دیدن می شود. در طول روز، به واسطه شلوغی محیط کار یا هر جای دیگری که در آن هستیم، زمانی که فکر بدی به سراغمان می آید، به سادگی قادر خواهیم بود فکر خود را متمکز چیزی دیگر کنیم و از شر مسائل و مشکلات آزار دهنده رهایی یابیم، اما در هنگام خواب شرایط کاملاً متفاوت است. در حقیقت زمانی که خواب هستیم و مجبور می شویم برای مدتی با خود خلوت کنیم، تمامی این فکر های نا خوشایند به سراغ مان آمده و غالباً راهی برای رهایی از آن ها نمی یابیم.».

البته باید خاطر نشان کرد که مشکلات و تعارضاتی که فرد با آن ها دست و پنجه نرم می کنند، تنها علت دیدن کابوس های شبانه نیستند. رژیم غذایی نا مناسب نیز از دیگر عواملی است که می تواند در نهایت باعث تکرار این گونه کابوس ها در طول شب شود. معمولاً کسانی که کمی پیش از ارفتن به تخت خواب خود غذا می خورند، بیشتر از سایرین خود را در معرض دیدن این گونه کابوس ها قرار می دهند. به عبارت دیگر، خوردن غذا هایی که حاوی مقادیر زیادی کربوهیدرات هستند، در ساعات آخر شب و نزدیک به زمانی که قصد خوابیدن دارید، باعث می شود فعالیت های مختص به مغز و در کنار فعالیت های مربوط به سوخت و ساز بدن (فعالیت های متابولیک) به طور گسترده ای افزایش پیدا کند.

کارُل واسرمن نیز یک متخصص سلامت است و در حال حاضر در مرکز سلامتی در منهتن فعالیت می کند. به باور او بسیاری از افراد به برخی مواد خوراکی حساسیت یا آلرژی دارند و این در حالی است که خود این افراد از این حساسیت شان آگاهی ندارند. به باور کارُل این هم از جمله مسائلی است که در نهایت می تواند سبب کابوس دیدن فرد شود. او در این خصوص عنوان کرد: «برای نمونه اگر شما به هلو حساسیت دارید و از این مسئله آگاهی ندارید، ممکن است به واسطه مصرف آن دچار کابوس های شبانه شوید. در این صورت تنها کافی است که خوردن بستنی با طعم هلو را (برای نمونه)  پیش از آن که به تخت خواب بروید متوقف کنید.». کارُل در ادامه عنوان کرد که برای نمونه خودِ او از حساسیت اش به میگو آگاهی نداشت و هر موقعی که میگو می خورد، شب ها دچار کابوس می شد. او در این خصوص گفت: هر زمانی که میگو می خوردم، شب نمی توانستم طبق روال هر روز خود، خوابی عادی داشته باشد و غالبه خواب های بدی می دیدم. به همین خاطر بود که خوردن میگو را متوقف کردم و حالا دیگر همانند گذشته راحت و کامل می خوابم و دیگر کابوسی هم به سراغ ام نمی آید.

در بسیاری از موارد، کابوس هایی که افراد بالغ می بینند، کاملاً غیر ارادی است و خود خواهان دیدن این گونه کابوس ها نیستند، با این وجود، عوامل روانی بسیاری هستند که به مککر شدن این کابوس ها و رخ داد آن ها دامن می زنند؛ نگرانی و اضطراب و افسردگی از جمله این مسائل روانی هستند. تغذیه نا مناسب نیز می تواند از دیگر عوامل عمده مشاهده کابوس و تکرار آن باشد. علاوه بر آن چه عنوان شد، برخی از اختلالات مروبط به خواب نیز هستند که در نهایت باعث خواهند شود فرد در معرض مشاهده کابوس هایی مُزمن تر و به مراتب بدتر قرار بگیرد؛ از جمله این اختلالات می توان به آپنه خواب (قطعی فرایند تنفس برای مدتی حدود بیست ثانیه در هنگام خواب که روند خواب کامل و معمول فرد را دچار اختلال می کند) و سندرم ناراحتی های مربوط به پا اشاره کرد. اما سؤالی که در این جا پیش می آید این است که زمانی که هر یک از این اختلالات سبب مشاهده کابوس می شوند، چه فعل و انفعالاتی در مغز انسان رخ می دهد؟

فعل و انفعالاتی که به هنگام دیدن کابوس در مغز انسان رخ می دهد

به طور معمول، کابوس های در یک سوم پایانی خواب شبانه انسان رخ می دهند و این دقیقاً زمانی است که خوابی که با نام REM (rapid eye movement) یا حرکت سریع چشم می شناسیم، حالت اصلی خواب ما را به وجود می آورد. اگر بخواهیم به طور کلی فرایند خوابیدن را بررسی کنیم، باید عنوان کنیم که این فرایند به چهار مرحله تقسیم می شود: مرحله اول شروع خواب است و مربوط به دقایق و بعضاً ساعت های نخستین خواب می شود، مرحله دوم را با نام خواب سبک می شناسیم، مراحل سوم و چهارم خواب نیز، خواب عمیق نام دارند که مهمترین و اصلی ترین مراحل خواب هستند. حرکت سریع چشم (REM) که پیش از این نیز توضیحاتی در خصوص آن داده شد، معمولاً، هر نود دقیقه یک بار در طول خواب انسان رخ می دهند؛ همان گونه که از نام اش پیدا است، طی این اتفاق، چشم های انسان شروع به حرکت کردن می کنند (با سرعتی زیاد). علاوه بر این طی REM، فعالیت مغز انسان به بالاترین حد ممکن خود می رسد و نیز در کنار مغز، بسیاری از نیروهای محرکه در بدن، فعالیت بیشتر و مؤثر تری از خود نشان می دهند. به طور کلی، امکان خواب دیدن (کابوس و  رؤیا) در تمامی مراحل خوابی که عنوان شد، قابل روی دادن هستند و نزدیک به هشتاد درصد افراد، زمانی که در دو مرحله اولیه خواب خود، اگر کابوس یا رؤیا ببینند (بیشتر کابوس)، از خواب بیدار می شوند و این در حالی است که این درصد تا عدد چهل برای کسانی که در مراحل سوم و چهارم یا خواب عمیق خود کابوس می بینند کاهش پیدا می کند. نکته دیگری که در این خصوص وجود دارد این است که امکان کابوس دیدن افراد، در هنگامی چشم با سرعت حرکت می کند (REM)، صرف نظر از این که در کدام مرحله از خواب خود باشند نیز وجود دارد. این اطلاعاتی است که در مقاله ای با عنوان «پزشک خانواده آمریکایی» منتشر شده است.

آمیگدالا یا بادامک مغز (ساختاری بادامی ‌شکل در دستگاه کناره‌ ای مغز که مرکز ترس است) که به طور اساسی توسط لوب ها یا نرمه های پیشین مغز، فعالیت شان تنظیم می شود، نقش بسیار مهم و اساسی ای در شکل گیری کابوس ها در هنگام خواب ایفا می کند. بنا به تحقیقات صورت گرفته و تصویر های تخصصی ای که از پیام رسان های عصبی در مغز گرفته شده اند، مشخص شده است که این بادامک مغز یا آمیگدالا، هنگامی که حرکات چشم در خواب سریع است، بیشترین فعالیت را از خود نشان می دهند. پاتریک  مک نامارا، کتابی در خصوص کابوس ها و راه حل هایی برای این معضل نوشته است و در این کتاب خود بیشتر سخن از این می گوید که آمیگدالا در مغز، نقش عمده ای در دریافت بازخورد های منفی، مانند ترس و خشم و عصبانیت دارد. این مسئله خود تا حدودی می تواند پرده از این مسئله بردارد که چرا به هنگام فعالیت بیش از اندازه آمیگدالا در مغز (به هنگام خوابیدن) می تواند در نهایت باعث ترس و وحشت فردی شود که کابوس می بیند.

یکی از محققان که لوونبرگ نام دارد در این خصوص عنوان کرد: «زمانی که وارد مرحله حرکات سریع چشم می شویم (در این مرحله است که دیدن رؤیا یا کابوس به وقوع می پیوندد)، در چگونگی کارکرد مغز تغییرات عمده ای حاصل می شود (بخش های مشخصی از مغز انسان، دیگر همانند حالت عادی فعالیت نخواهند کرد و این در حالی است که بخش های دیگری، فعالیت شان به مراتب بیشتر از حالت عادی می شود). در نهایت همین مسئله باعث می شود که به جای این که کلمه ها و چیز های کاملاً واقعی به ذهن انسان راه پیدا کنند، تصاویر، نماد ها و نشانه ها، احساسات و در نهایت استعاره ها جای این طرز تفکر واقعی و لفظی را میگیرند.».

کسانی که بیش از سایرین کابوس می بینند

همان گونه که پیش از این نیز عنوان شد، بیشتر این کودکان هستند که در معرض دیدن کابوس های شبانه قرار می گیرند و برخی از انسان های بالغ نیز کم و بیش، در طول زندگی خود تجربه دیدن کابوس را دارند. با این وجود سؤال دیگری که در این خصوص مطرح می شود این است که کدام دسته از انسان های بالغ هستند که بیشتر از سایرین در معرض مشاهده کابوس و به عبارت دیگر رؤیاهای ناخوشایند قرار می گیرند؟

برای پاسخ به این سؤال توجه شما را به مطالبی که در این خصوص عنوان خواهیم کرد، جلب می کنیم: تحقیقات بسیاری در این زمینه صورت گرفته است و نتایج این تحقیقات همه حاکی از آن است که سن و سال فرد، خصوصیات شخصیت فرد و در نهایت آسیب های روحی و روانی که افراد در طول زندگی خود تجربه می کنند به طور قابل ملاحظه ای بر این مسئله تأثیر گذار خواهند بود که چند وقت یک بار این گونه کابوس ها گریبان گیر خواب شبانه افراد شوند. در سال 1990 تحقیقاتی انجام شد و نتایج آن در ژورنالی با نام «روانشناسی نا به هنجاری ها» منتشر شد. برای انجام این تحقیقات گروهی از دانش جویانی مد نظر قرار گرفتند که برای مدتی مجبور بودند زمان زیادی را صرف مطالعه دروس خود کنند. این نتایج حاکی از آن بود که بالغ بر چهل و هفت درصد از کل این دانش جویان، در یک بازه زمانی دو هفته ای، حداقل یک با دو بار در طول هفته، دچار کابوس های شبانه می شدند. نکته ای که در خصوص این تحقیقات وجود داشت این بود که هیچ یک از افرادی که کابوس می دیدند، سابقه تجربه های بسیار بد و یا اضطراب و استرس شدید نداشتند. همین مسئله باعث شد تا همگان به این فکر فرو بروند که کمی در خصوص کابوس های شایع در میان افراد بالغ اشتباه می کرده اند و این گونه به نظر می رسد که کابوس دیدن در میان افراد بالغ، شایع تر از آن چیزی است که پیش از آن فکر می کرده اند. این مقاله ادامه دارد...ترجمه  itrans.ir 

در سیارک بخوانیم:

اختلال عجیب و غریب خواب 10 مورد 

راهکارهایی برای رفع خستگی ناشی از کمبود خواب 

چگونگی فعالیت مغز انسان هنگام خواب 

دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود 

چرا داشتن خواب کافی برای بدن لازم است

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا کابوس می بینیم بخش دوم

در

و اما نکته دیگری که ذکر آن خالی از لطف نخواهد بود این است که برای برخی افرادی که ترسی دائمی از اتفاقی ناخوشایند که ممکن است برایشان رخ دهد، دارند (برای نمونه کسی که همیشه از این می ترسد که کسی با چاقو به او حمله کند و یا کسی که از تصادف کردن می ترسد)، در نهایت دچار کابوس های شبانه خواهند شد و این نکته نیز از عوامل مهمی به شمار می رود که کابوس های شبانه را تحریک می کند. در سال 2014 نیز تحقیقاتی صورت گرفته و نتایج این تحقیقات در ژورنال «پزشکی و سلامت» منتشر شد. برای انجام این تحقیقات، افرادی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند که متأسفانه از نعمت دیدن محروم اند. نتایج این تحقیقات حاکی از آن بود که این افراد (نابینا) تا چیزی حدود چهار برابر بیشتر از افراد عادی در هنگام شب کابوس می بینند. مطالعات و بررسی ها نشان می دهد که این کابوس ها، بیش از هر چیز دیگری به احساساتی مربوط می شوند که افراد نابینا در طول روز تجربه کرده و با آن ها دست و پنجه نرم می کنند. برای نمونه یکی از این احساسات نا خوشایند این است که یک فرد نابینا زمانی که یک فنجان قهوه در دست می گیرد تا بنوشد، به طور کاملاً غیر ارادی، این ترس به سراغ او می آید که نکند این فنجان قهوه را بریزد و یا این که نتواند آن را به درستی به سمت دهان خود هدایت کند و ترس از این که چنین اتفاقی او را خجالت زده کند، برای او بسیار نا خوشایند خواهد بود.

لوونبرگ در این خصوص عنوان کرد: «به عقیده من، این مسئله (دیدن کابوس)، بیش از هر چیز دیگری به آسیب های روحی و روانی فرد بستگی دارد. البته این گونه به نظر می رسد که چگونگی شخصیت یک فرد، نقش مهم تری از این آسیب ها دارد.». او در ادامه صحبت های خود اضافه کرد که هر چه افراد حساس تر و شکننده تر باشند، برای نمونه کسانی که از رو به رو شدن با مسائل و مشکلات زندگی واهمه دارند و فرار را بر قرار ترجیح می دهند و نیز کسانی که در صورت مواجه با مشکلی نا خوشایند، به سرعت دست و پای خود را گم می کنند و حتی فکر فائق آمدن بر آن را نمی توانند بکنند، بیشتر در معرض دیدن کابوس قرار می گیرند. و این مسئله علتی بسیار ساده دارد: زندگی و انتخاب هایی که در طول زندگی افراد باید بگیرند و در مواقعی با آن مواجه می شوند، برای آن ها بیش از حد توان شان است.».

حقیقتی تاریک در پس کابوس ها

چند عامل، مسبب بروز کابوس های شبانه وجود دارند که در بسیاری از افرادی که از این مسئله رنج می برند، شایع است. از آن جمله اند مرگ و قتل. البته منظور ما از مرگ، صرف مردن افراد نیست و در ادامه با ادای توضیحاتی در این خصوص، بیشتر متوجه این مسئله خواهید شد. در حقیقت منظور از مرگ، تغییر چیزی و یا حتی پایان پذیرفتن آن است. برای نمونه اگر بخواهیم روابط میان والدین و فرزندان شان را در این خصوص به میان بیاوریم، مرگ به زمانی اطلاق می شود که برای نمونه کودک یاد می گیرد که روی پا هایش ایستاده و برای نخستین بار راه برود؛ و یا زمانی که برای بار اول وارد مدرسه یا پیش دبستانی می شود؛ و یا زمانی که فرزند برای نخستین بار یاد می گیرد که کنترل یک خود رو را به دست بگیرد. تمامی این اتفاقات احساسی مرگ گونه را در والدین پدید می آورند؛ احساس از دست دادن چیزی که برای شان بسیار عزیز است. لوونبرگ در این خصوص عنوان کرد: «تصور کردن این که کودک مان دارد می میرد و به مرور بدل به چیزی متفاوت می شود، بیشتر از هر چیز دیگر، ناشی از طرز تفکری است که همه افراد در خصوص زمان و گذرا بودن اش دارند و این که چقدر زود زمان می گذرد. حال کودکی که زمانی او را در گهواره می خواباندید و هیچ نعمتی در دنیا قادر به برابری با در آغوش کشیدن کودک دل بندتان را نداشت، دیگر شباهتی به روز های اولیه خود ندارد و به مرور در حال تبدیل شدن به یک انسان کاملاً مستقل است.».

قتل نیز همانند مرگ به تغییر و یا به یک پایان اشاره دارد، با این تفاوت که این تغییر یا پایان تحمیلی است. بسیاری از افراد هستند که زمانی که قصد دارند تغییر عمده ای در خصوص خود و یا زندگی شان به وجود بیاورند و یا این که روندی که تا زمان حال حاضر زندگی شان ادامه یافته است را متوقف کنند، اغلب چنین احساسی به آنها دست می دهد و کابوس هایی با این محتوا می بینند که کسی به دنبالشان است و قصد کشتن شان را دارد. لوونبرگ، برای این که ایده کامل تر و دقیق تری در خصوص این نظریه پیدا کنیم، مثال کسی را می آورد که قصد دارد رابطه اش با همسر و شخصی که بسیار به او نزدیک است را به هم بزند. مثال دیگر زنی است که در دوران بادرداری خود به سر می برد؛ بارداری نیز از جمله حالاتی است که تغییرات عمده ای در طرز تفکر و احساسات فرد به وجود می آورد.

با این وجود، علل کابوس هایی که بعضاً افراد با آن دست و پنجه نرم می کنند، محدود به مطالبی که عنوان نمی شود و برای برخی ممکن است علت اصلی کابوس، ریشه در مسائل و مشکلاتی داشته باشد که سال ها پیش در زندگی خود تجربه کرده است. یکی از کسانی که به واسطه دیدن کابوس های مکرر و برای درمان به لوونبرگ مراجعه کرده بود، به او گفته بود که کابوس هایی می بیند که خواب شب او را کاملاً مختل کرده است؛ در یکی از کابوس های اش، شوهرش نقش اصلی را ایفا می کرد و اقدام به رها کردن او  در یک پارکینگ عمومی وسایل نقلیه بسیار ترسناک می کرد و این درحالی بود که همه جا تاریک بود و شب هنگام بوده است. کابوس دیگری که این فرد می دید، این بود که در یک درگیری به او حمله می شود و به او آسیب می رسانند. نکته جالب توجه در خصوص این فرد مراجعه کننده وجود داشت این بود که از ازدواج و همسرش بسیار راضی بود و احساس خوشبختی می کرد، از لحاظ مالی هیچ مشکلی نداشت و در رفاه کامل به سر می برد و در نهایت اختلالی و یا بیماری ای هم در خصوص سلامتی اش گریبان گیرش نشده بود و از این نظر هم مشکلی نداشت، بنا بر این می توان گفت که فردی کاملاً خوشبخت است و دیدن چنین کابوس هایی آن هم توسط چنین فردی، لوونبرگ را به فکر فرو برد. پس از ادامه صحبت های لوونبرگ با این فرد مراجعه کننده مشخص شد که مسئله مربوط به سالیان دور و کودکی این فرد می شود. بیایید نگاهی به صحبت های لوونبرگ در این خصوص بیندزیم: «من برای مدتی طولانی با این مراجعه کننده خود صبحت کرده و پای صحبت ها یش نشستم و در نهایت به این مسئله پی بردم که پدر و مادر او در طول دوران کودکی اش، به هیچ عنوان رفتار شایسته ای با او نداشته اند. او به این نکته اذعان کرد که پدر و مادرش با او به گونه ای رفتار می کردند که به مرور زمان احساس کرد که به نظر می رسد پدر و مادرش از به دنیا آوردن او پشیمان هستند و به هیچ عنوان او را دوست ندارند. در نهایت مشخص شد که هیچ کسی پیدا نشده بود که در طول دوران کودکی این مراجعه کننده من، به او کمکی بکنند تا از این آسیب های روحی و روانی ای که پدر و مادر اش متوجه حال او می کردند، جلوگیری کند و مشخصاً خود کودک هم به تنهایی قادر به فائق آمدن به چنین مسئله ای نخواهد بود. این عوامل دست به دست هم داده و باعث شدند تا این گونه احساسات در وجود این مراجعه کننده من نهادینه شوند و به زندگی آینده او راه یابند.».

هدف از عنوان کردن این اتفاق ناخوشایندی که گریبان گیر این فرد شده و زندگی اش را تحت تأثیر قرار داده بود این است که این نکته را گوش زد کرده باشیم که مسائل و مشکلات روحی و روانی ای که در دوره های متفاوت از سنین افراد گریبان گیرشان می شوند، باید در همان زمان فکری به حال شان شود و از عمیق تر شدن آن احساسات جلوگیری شود، در غیر این صورت سرخوردگی و احساسات ناخوشایند ناشی از این گونه مشکلات، زندگی آینده فرد را تحت تأثیر قرار خواهد داد و بخشی از شخصیت او را شکل خواهد داد. متأسفانه آسیب های روحی و روانی ای که فرد در طول دوران کودکی خود به واسطه عوامل مختلف (غالباً پدر و مادر) از آن ها رنج می برد، زندگی آینده فرد را به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد، از جمله مشکلاتی که به این واسطه حادث می شوند، به این موارد می توان اشاره کرد:

  • فرد در زندگی آینده خود به شدت احساسی مبنی بر نا ایمن بودن پیدا خواهد کرد و هیچ گاه آن گونه که باید و شاید احساس امنیت را تجربه نخواهد کرد،
  • این گونه افراد مرتب به دنبال این هستند که دیگران مهر تأیید بر آن ها بگذارند و متأسفانه اعتماد به نفس کافی برای انجام کار های خود را بدون چنین تأییدیه هایی را ندارند،
  • نکته نهایی که در این افراد وجود دارد این است که زمانی که از آن ها انتقاد می شود، به شدت احساس نا خوشایندی پیدا می کنند و احساسی به آن ها دست می دهد که گویی زیر فشار حمله از جانب شخصی قرار گرفته باشند و انتقاد شدن از آن ها را به هیچ عنوان بر نمی تابند.

به همین خاطر است که با جرأت می توان گفت که تجریبات زندگی ما، صرف نظر از این که مربوط به زمان حال باشند یا گذشته، نه تنها قادر خواهند بود زندگی واقعی ما را به طور قابل ملاحظه ای تحت تأثیر قرار دهند، بلکه رؤیا ها و بعضاً کابوس هایی که در طول شب می بینیم نیز، به طور گسترده ای وابسته به همین تجربیات خواهند بود.

برای جمع بندی مطالبی که تا کنون عنوان شد، سعی می کنیم مطلب را به گونه ای به پایان ببریم که حتی الامکان راهکاری برای جلوگیری از تکرار و وقوع این گونه کابوس ها در اختیارتان گذاشته باشیم. نکته ای که در این خصوص باید مد نظر قرار دهیم این است که اگر قصد داریم کنترل بیشتری بر رؤیا ها و کابوس های شبانه خود داشته و درک دقیق تر و کامل تری از آن ها به دست آوریم، اولین اقدامی که باید انجام دهیم این است که آن دسته از مسائل و مشکلاتی را که در طول روز سبب آزار دادنمان می شوند را به خوبی شناسایی کرده و در جهت رفع آن ها تلاش کنیم. لوونبرگ در این خصوص عنوان کرد: « زمانی که بیدار هستیم و در تمامی طول روز، همگی ما به عنوان انسان با خودمان صحبت می کنیم و فکر می کنیم و این مسئله کاملاً طبیعی است. نکته ای که باید به خاطر داشته باشید این است که در هنگام خوابیدن نیز این روند فکر کردن متوقف نمی شود و این مسئله، صرف نظر از آن که انسان خواب باشد یا بیدار، ذاتی او است.». و اما راهکاری لوونبرگ برای این مسئله پیشنهاد می کند این است که: «تا جایی که برای تان مقدور است، در طول روز و زمانی که بیدار هستید، راجع به مسائل و مطالبی فکر کنید که ماهیتی مثبت دارند و اجازه ورود افکار منفی را به خود ندهید. این گونه می توانید کمک شایانی به خود کنید تا در هنگام شب نیز رؤیا هایی شیرین و زیبا را جایگزین کابوس های آزار دهنده کنید.».

در سیارک بخوانیم:

علل اصلی دیدن کابوس چیست بخش اول 

بختک چیست و سراغ چه کسانی می رود 

اختلال عجیب و غریب خواب 10 مورد 

راهکارهایی برای رفع خستگی ناشی از کمبود خواب 

چگونگی فعالیت مغز انسان هنگام خواب 

دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود 

چرا داشتن خواب کافی برای بدن لازم است

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا کابوس و رویا های عجیب می بینیم

در
هر شخص یک سوم زندگی خود را در خواب و رویا می گذراند. بخش بزرگی است ، موافقید؟ و گرچه رویا دیدن مدت هاست که مورد علاقه بشر قرار داده است ، اما علم در مطالعه این مبحث و به دست آوردن اطلاعات دقیق در باره خواب و رویا پیشرفت نکرده است. با توسعه فناوری ، امکان مطالعه فعالیت مغز در طی رویا تا حدودی امکان پذیر شده و دانشمندان و روانشناسان در سراسر جهان نتایج خود را با هم به اشتراک می گذارند ، و اقدامات کوچکی برای باز گشایی این موضوع ناشناس اما جالب انجام می دهند.
 
ما در  sayarak.com هستیم و احتمالاً شما حداقل یک بار در زندگی خود شاهد رویاپردازی بوده اید که مدتهاست از یاد شما نمی رود و شاید معنای آن برای شما آشکار نشده باشد. امروز در مورد آنچه در مورد کابوس ها و رویاهای عجیب غریب آموخته ایم، صحبت خواهیم کرد.
 

چرا رویاهای عجیب می بینیم

مطمئنا همه داستانی در مورد رویا و خواب دارند که در آن کابوس اتفاق افتاده است و وقتی از خواب بیدار شده ایم ، به نظر می رسید فقط مزخرف کامل است. و اگر به این سؤال که چرا این اتفاق می افتد علاقه مندید ، در اینجا چند توضیح آورده شده است.
 
هر کس خواب و رویا های منحصر به فرد خود را دارد ، زیرا در طول روز ، هفته ، ماه افراد احساسات و تجربیات متنوعی را تجربه می کنند. هنگامی که ما در خواب هستیم مغز ما همچنان به سختی کار می کند و داده ها را در حافظه کوتاه مدت و بلند مدت دسته بندی می کند. مغز وقایعی را که اخیراً رخ داده است با وقایعی که مدتها پیش اتفاق افتاده مقایسه می کند. بنابراین ، ممکن است از کودکی با بازی کردن در آپارتمان جدیدی که اکنون در آن هستید و در مورد حیوان خانگی خود خواب ببینید.
 
همه اینها در مرحله REM(حرکات سریع چشمی) اتفاق می افتد ، که 10-20 دقیقه طول می کشد و در طول شب چندین بار تکرار می شود. این مرحله همچنین به عنوان "رویا پارادوکسیک" شناخته می شود که به دلیل شباهت های فیزیولوژیکی با حالت بیدار شدن فرد ، نام خود را گرفته است. در این مرحله است که همه مناطق مغز فعال می شوند ، بجز منطقه ای که مسئول منطق است.
علاوه بر این ، در هنگام خواب ، غلظت سروتونین و نوراپی نفرین کاهش می یابد - انتقال دهنده های عصبی نیز مسئول منطق و توجه هستند. بنابراین جای تعجب ندارد که رویاهای ما همه عقل سلیم و عادی را از دست می دهند. فقط هنگامی که از خواب بیدار می شویم و منطقی فکر می کنیم ، می فهمیم که هر آنچه که دیده ایم در یک رویا اتفاق افتاده است.
 

چرا کابوس می بینیم      

چرا در خواب آخرالزمانی ها و مردگان را در تعقیب و گریز خودمان می بینیم و خوابهای بسیار دلپذیر را نمی بینیم؟ دانشمندان سوئیسی و آمریکایی تحقیقاتی را انجام دادند که در آن پاسخ این سؤال را پیدا کردند. به نظر آنها ، این نوعی آموزش سیستم عصبی است ، که به فرد کمک می کند در زندگی واقعی با احساسات منفی کنار بیاید. دانشمندان در مقاله خود می نویسند که احساساتی که در خواب تجربه می کنیم به رفع استرس عاطفی کمک می کند و فرد را برای استرس های احتمالی در آینده آماده می کند.
 
دانشمندان با استفاده از الکتروانسفالوگرام ، فعالیت بخش های مختلف مغز در هنگام خواب را مورد مطالعه قرار دادند. هجده داوطلب شبانه، چندین بار از خواب بیدار شدند و از آنها پرسیدند که چه رؤیایی دارند و آیا وحشتناک هستند؟ محققان به لطف پاسخ ها و تجزیه و تحلیل عملکرد مغز ، دو ناحیه از مغز را شناسایی کرده اند که مسؤولیت محتوای رویا را بر عهده دارند.
 
در هر دو حالت خواب و بیداری، مسؤولیت کنترل احساسات بر عهده دستگاه حاشیه‌ای مغز میانی است که بادامه مغز را شامل می‌گردد؛ بادامه مغز بیشتر مرتبط با ترس شناخته می‌شود و در حین رویا دیدن شدیدا فعال می شود.
 
مسؤولیت محتوای رویا ها برعهده قشر مغز است؛ یعنی هیولاها و افرادی که در خواب می بینیم، یا تجربیاتی مثل پرواز کردن در خواب.
 
انسان‌ها، گونه‌ای که به شدت وابسته به حس بینایی می باشند و به همین علت بخش عقب مغز که کنترل حس بینایی را برعهده دارد، در زمان خواب به شدت فعال می باشد.
 
کم فعالیت‌ترین قسمت مغز در حین رویا و خواب دیدن، بخش‌هایی از لوب پیشانی می باشد که اتفاقات احمقانه و باورنکردنی را که در طول رویا می بینم را توضیح دهد و این که چرا ما در زمان خواب دیدن تا این حد غیرعادی می باشیم، همانند واقعیت به راحتی قبول می‌کنیم؛ البته فقط تا زمانی که از خواب بیدار شویم.
 
جالب ترین نکته این است که هر دو بخش از مغز در شرایط مشابه وقتی فرد در زندگی واقعی نگران است یا می ترسد فعال می شوند. لوب پیشانی وظیفه ارزیابی احساسات را بر عهده دارد و به محض احساس اضطراب به صورت خودکار شروع می شود. و قشر مغز آماده در هنگام تهدید برای پاسخ مناسب می باشد و نحوه رفتار فرد را در مواجهه با خطر کنترل می کند. در یک مطالعه دیگر ، دانشمندان دریافتند که کسانی که کابوس ها را طولانی تر می بینند، بیشتر اوقات در زندگی واقعی واکنش منفی نشان می دهند.
 
در حالیکه مشخص می شود که ذهن ناخودآگاه ما با ما ارتباط برقرار می کند و به حل مسائل هیجان انگیز کمک می کند. به عنوان مثال ، روانشناسان غالباً تعقیب و گریز را در یک رویا با مشکلات انسانی حل نشده در زندگی واقعی مرتبط می کنند. اما ، همانطور که در بالا ذکر شد ، رویاها هنوز هم به اندازه کافی مورد مطالعه قرار نگرفته اند و بسیاری از اکتشافات جالب پیش رو هستند.
 

چند واقعیت دیگر در مورد خواب که شاید شما درباره آنها آگاهی نداشته باشید 

مهارت و دانش تازه بدست آمده ، مانند نواختن پیانو ، به عنوان مثال ، هنگام خواب می توانید روی "قفسه های لازم مغز" قرار بگیرید. این باعث می شود آنها در آینده آسان تر به خاطر آورده شوند. صرف نظر از اینکه شما برای امتحان آماده می شوید یا می خواهید لیست کارهای خود را برای فردا بخاطر بسپارید ، خواب شب خوب به شما کمک می کند.
 
بدون خواب، انسان کمتر از بدون غذا خوردن زندگی خواهد کرد. تعداد رکورد روزهایی که بدون خواب سپری می شود 11 روز است. اما ما تکرار چنین تجربه ای را توصیه نمی کنیم ، زیرا علاوه بر مشکلات روحی جدی ، می تواند منجر به مرگ شود.
تا  15٪ از جمعیت جهان افرادی هستند که لوناتیک نامیده می شوند. آنها نه تنها می توانند روی تخت بنشینند یا در اتاقها سرگردان شوند بلکه خانه را ترك كنند و حتی مسافت های طولانی را طی كنند.
در افرادی که کم می خوابند ، با کاهش لپتین (هورمونی که اشتها را تنظیم می کند) اشتهاشان زیاد می شود.
در مدت 5 دقیقه پس از بیدار شدن ،  50٪ از رؤیاهایمان را فراموش می کنیم و بعد از 5 دقیقه تقریباً همه آنچه را که در خواب دیدیم فراموش می کنیم. زیگموند فروید معتقد بود که از این طریق مغز سعی می کند همه چیز را به سرعت از حافظه پاک کند ، زیرا رویاها افکار پنهان ما هستند. اما در دنیای مدرن فرضیه دیگری وجود دارد که براساس آن ، صبح فقط مغز را کامل می کنیم و در نتیجه فعالیت فعال آن خواب ها را فراموش می کنیم.
و آیا شما یک رویا غیرمعمول داشتید که به خاطر آوردید و به احتمال زیاد هرگز فراموش نکنید؟

نظرات

در ادامه بخوانید...

انواع اختلال خواب دلایل و نحوه مبارزه با بی خوابی

در
بیخوابی
به گفته کارشناسان ، تقریباً 30٪ از مردم از اختلالات مختلف خواب رنج می برند. شایع ترین مشکل بی خوابی است. تقریبا نیمی از جمعیت بالغ کره زمین حداقل یک بار با آن روبرو شده اند و در 10٪ از افراد مشکل مزمن است. اما بی خوابی تنها یکی از اختلالات احتمالی خواب است. در واقع موارد دیگری نیز وجود دارد.
 

 طبقه بندی اختلالات خواب

 خواب یکی از نیازهای اساسی فیزیولوژیکی فرد است. عملکرد بدن از جمله تعادل هورمونی و همچنین عملکرد مغز تا حد زیادی به کیفیت استراحت شب بستگی دارد. نظرات مختلفی در مورد چقدر فرد باید بخوابد. طبق رایج ترین نظریه - 7-9 ساعت. اگر کیفیت یا مدت زمان استراحت یک شب از هنجار انحراف داشته باشد ، آنها می گویند اختلال خواب. چندین طبقه بندی از اختلالات خواب وجود دارد.
شایع ترین آن در ICD-10 (طبقه بندی بین المللی بیماری ها) توصیف شده است. در طبقه بندی کننده ، اختلالات خواب در دو بخش ذکر شده است: G 47 - اینها اختلالات ناشی از اختلالات روانی یا جسمی است. این بخش شامل بی خوابی ، هایپرسومیا ، اختلال در خواب ، آپنه ، ناركولپسی و كاتالپسی و همچنین موارد دیگر است. F 51 - این گروه شامل اختلالات:
بی خوابی  ، وحشت شبانه ، کابوس است. بعلاوه ، اختلالات خواب معمولاً به دسته اصلی و فرعی تقسیم می شود. قاعده های اولیه ، به طور معمول ، انواع مختلفی از عارضه و پاراسومنیا هستند. اختلالات ثانویه در پس زمینه سایر بیماریهای روحی یا جسمی رخ می دهد ، یا نتیجه ای از مواد شیمیایی قبلاً مصرف شده (داروها ، روانگردان) است. دیسومنیا با اختلال در مدت زمان یا کیفیت خواب آشکار می شود. اگر خواب خیلی کوتاه باشد ، در مورد بیخوابی صحبت می کنند ، اگر خیلی زیاد باشد - در مورد هایپرسومینی.
علاوه بر این ، ممکن است حالت استراحت نیز مختل شود: ممکن است فرد در شب بیدار باشد یا روزها احساس خواب آلودگی کند. آنها می گویند پاراسومنیا هنگامی است که استراحت در اثر ناخوشایندهای خوابیدن ، کابوس ها مختل می شود ، مثلا اگر شخصی در خواب شروع به فریاد زدن ، گریه یا تکان دادن بازوهای خود کند.
 

ویژگی های انواع مختلف اختلالات خواب بیخوابی

در صورت بروز مشکل در خوابیدن حداقل سه بار در هفته تشخیص داده می شود. اگر وضعیت بیش از یک ماه تکرار شود ، این در حال حاضر بی خوابی مزمن است. شایع ترین علل بی خوابی اختلالات روانی است (در 50-60 مورد از 100). بیشتر اوقات ، مشکلات مربوط به استراحت شب در افراد مبتلا به افسردگی یا افزایش اضطراب رخ می دهد . علاوه بر این ، بی خوابی اغلب در پس زمینه سندرم پای بی قرار ایجاد می شود.
 

اختلال هیپرسومیا

اگر فرد روزانه بیش از 9 ساعت بخوابد یا در طول روز با وجود یک استراحت کاملاً عادی  احساس خواب آلودگی کند ، این احساس فشار خون است. این اختلال مانند قبل نیز اغلب در شرایط افسردگی مشاهده می شود. علاوه بر این ، هیپروسمی بعد از مصرف بیش از حد داروهای روانگردان یا الکل ممکن است ایجاد شود.
 

اختلال ناركولپسی

علائم زیر مشخصه این اختلال است: تشنج خواب آلودگی در طول روز (فرد می تواند تقریباً در هر شرایطی حتی گاهی در حین مکالمه بخوابد). کاتالپسی (از دست دادن ناگهانی لحن عضلانی)؛ توهم ؛ استوپ کاروتید (احساس فلج عضله در حالی که هوشیاری را حفظ می کند ، این حالت ممکن است در هنگام خواب یا بیدار شدن از خواب ایجاد شود).
 

اختلال نقض ریتم خواب و بیداری

این تخلف در نتیجه نقص در ساعت بیولوژیکی داخلی فرد رخ می دهد. این اختلال عدم هماهنگی بین ساعت شب و ریتم خواب یک فرد خاص است. علت این بیماری می تواند تغییر مکرر در مناطق زمانی یا تغییر کار در شب باشد.
 

اختلال خوابیدن

این شرایطی است که فرد هنگام خواب می تواند روی تختخواب بنشیند ، برخیزد ، راه برود. و همه اینها بدون مشارکت آگاهی او اتفاق می افتد.
 

اختلال وحشت های شبانه

احساس ترس شدید که خواب را قطع می کند. غالباً با گریه ، فریاد زدن ، گاه تنفر همراه است. اغلب در کودکان اتفاق می افتد. به عنوان یک قاعده ، پس از بیدار شدن ، فرد نمی تواند آنچه را که خواب دیده است به خاطر بیاورد. کابوس ها رویاهای بسیار واقع بینانه که باعث ترس در انسان می شوند. برخلاف وحشت ، فرد پس از بیدار شدن ، به خوبی آنچه را که در خواب دید ، به  یاد می آورد. اغلب علت کابوسها تجربیات آسیب زای دوران کودکی یا استرس شدید است که در بزرگسالی تجربه می شود.
 

دلایل اصلی اختلال خواب

در بسیاری از موارد ، اختلال خواب علائم سایر اختلالات روانی یا جسمی مانند افسردگی ، اعتیاد به مواد مخدر ، استفاده از مواد محرک ، اختلالات متابولیک یا غدد درون ریز (از جمله پرکاری تیروئید) ، در برابر پس زمینه درد است. بنابراین ، پزشکان به همه بیماران مبتلا به هر نوع اختلال خواب توصیه می کنند که معاینه پزشکی کامل انجام دهند ، که این امر به تعیین اینکه خواب آلودگی بیش از حد یا عدم خواب شبانه یک بیماری ثانویه است کمک می کند.
 
برای یک اختلال خواب اولیه نیز دلایل مختلفی وجود دارد. رایج ترین آنها: اختلالات ژنتیکی (در این حالت ، مشکلات خواب حتی در دوران کودکی ظاهر می شود ، خواب حساس ، متناوب و کوتاه است. با افزایش سن ، علائم حتی بیشتر می شود و این اختلال مزمن می شود). دلایل روانشناسی (همراه با شرایط پیچیده زندگی که باعث استرس طولانی مدت می شوند ، اگر وضعیت روانی فرد به مدت طولانی بهبود نیابد ، اختلالات خواب به شکلی مزمن شکل می گیرد).
 
نامناسب بودن سبک زندگی (رعایت نکردن یک سبک زندگی سالم و عادت های بد می تواند منجر به بروز اختلالات مزمن استراحت شب شود) افرادی که هر روز در زمان های مختلف از خواب بیدار می شوند و می خوابند ، مدت طولانی را در رختخواب می گذرانند ، به عنوان مثال ، تماشای تلویزیون یا خواندن ، دیر شام می گذرانند ، زیاد صرف می کنند. زمانی که در زیر نور مصنوعی زندگی می کنید ، سبک زندگی بی تحرکی داشته باشید ، به ندرت در هوای تازه قرار می گیرید ، به ویژه مستعد اختلالات خواب اولیه).
 

علل بی خوابی ثانویه

بی خوابی می تواند به دلایل مختلف بروز کند. به عنوان مثال ، اگر اتاق خواب خیلی سرد است یا برعکس ، بسیار گرم  است. مشکلاتی در کیفیت استراحت ممکن است در اثر تختخواب یا بالش نامناسب ایجاد شود ، یا ممکن است با نویز خارج از دیوار یا پنجره همراه باشد. اما اغلب دلایل بی خوابی بسیار جدی تر است.
 

بیماری قلبی

اگر فردی با بطن چپ مشکل داشته باشد ، کیفیت خواب وی مختل می شود. با این عارضه ، قلب نمی تواند خون خود را که در ریه ها جمع شده است با نیروی لازم پمپ کند. در نتیجه بیمار تنگی نفس دارد که در شب نیاز به بلند شدن و کمی نشستن دارد.
 

فشار خون

هنگامی که پلاک های آترواسکلروتیک بر روی دیواره رگ ها قرار می گیرند ، خون نمی تواند آزادانه گردش کند. در نتیجه ، فرد دچار سردردهای مکرر ، سرگیجه ، گاهی تنگی نفس و مشکل در خواب می شود. در برخی افراد فشار خون می تواند به حدی بالا رود که خوابیدن را دشوار می کند.

آسم

افراد مبتلا به این بیماری مزمن نیز اغلب دچار اختلالات خواب هستند. با آسم ، تنگی نفس اغلب در شب اذیت می شود و استراحت مناسب را مختل می کند.

پرکاری تیروئید

افزایش فعالیت تیروئید می تواند باعث تسریع ریتم قلب و اضطراب شود و همین امر منجر به بی خوابی می شود.
 

سوزش سردل

سوزش سر دل معمولاً هنگام خوابیدن بدتر است. بعضی اوقات سوزش قلب شدید با احساس خفگی و حملات سرفه همراه است که به هیچ وجه باعث استراحت در شب نمی شود.
 

سندرم پاهای بی قرار

به گفته کارشناسان ، تقریباً در 10 مورد از 100 مورد ، علت بی خوابی نوعی اختلال است که در پزشکی به عنوان سندرم پاهای بی قرار شناخته می شود. این اختلال با حرکات غیر ارادی پا مشخص می شود. طی یک ساعت ، بیمار می تواند از 50 تا چند هزار حرکت پا انجام دهد. فرد این احساس را دارد که حشرات در امتداد پوست او خزیده یا خون در عروق به سرعت غیر طبیعی به سرعت جریان می یابد.
 
همچنین مشخص است که علائم این اختلال درست در شب تشدید می شود. متأسفانه ، هنوز داروی مؤثری وجود ندارد که بتواند به مقابله با این بیماری کمک کند. کمپرس های گرم به بعضی از بیماران کمک می کند ، در حالی که برخی دیگر ، خسته از یک شب بی خوابی ، هنوز در صبح می خوابند. در خصوص موارد شدید بیماری ، پزشکان به قرصهای خواب آور قوی متوسل می شوند.
 

بی خوابی در دوران بارداری 

تکرر ادرار ، تکان کودک ، فشار رحم بر دیافراگم - همه اینها توضیح می دهد که چرا مادران آینده از بی خوابی رنج می برند. برای بهبود کیفیت استراحت ، در عصر می توانید چند تمرین آرامش بخش انجام دهید ، با چند قطره اسطوخودوس حمام گرم بگیرید و حتما اتاق خواب را به خوبی تهویه کنید.
 

یائسگی

مطالعات نشان داده اند که طول مراحل خواب به میزان هورمونی بستگی دارد. بطور خاص ، استروژن های هورمونهای زنانه قادر به طولانی کردن مرحله خواب REM هستند که در نهایت بر کیفیت استراحت تأثیر می گذارد. این هورمون ها مقصر اصلی بی خوابی در زنان در دوران یائسگی هستند. مقابله با مشکل به شما کمک خواهد کرد ، از جمله مصرف هورمون.
 

داروها و محرک ها

برخی از داروها مانند داروهای ضد افسردگی ، گلوکوکورتیکوئیدها ، ضد بارداری خوراکی می توانند بر کیفیت استراحت شب تأثیر بگذارند. اگر فردی مدت طولانی است که داروهای آرامبخش مصرف می کند ، پس از پایان شدید دوره یا پس از مصرف بیش از حد داروهای آرام بخش ، ممکن است مشکلات خوابیدن شروع شود. علاوه بر این ، قرص هایی که برای سرکوب اشتها طراحی شده اند نیز می توانند بی خوابی ایجاد کنند. علت بی خوابی ممکن است نوشیدن نوشیدنی های عصرگاهی باشد. اول از همه ، ما در مورد قهوه سیاه ، چای قوی و کوکتل های انرژی زا صحبت می کنیم.
 

تشخیص و درمان اختلال خواب

 صرف نظر از اینکه اختلال خواب یک اختلال اولیه یا ثانویه است ، تعیین علت مشکل خواب مهم است. در این حالت ، تشخیص از چند مرحله تشکیل شده است. پزشک ممکن است پیشنهاد کند که بیمار تحت پلی مونوگرافی قرار بگیرد. در این معاینه میزان اکسیژن ، حرکات بدن و امواج مغزی بررسی می شود که می توانند بر کیفیت خواب تأثیر بگذارند. آزمایش دیگر یک الکتروانسفالوگرام است. در طول تشخیص ، فعالیت مغز مورد بررسی قرار می گیرد ، به ویژه ، تکانه هایی که ارسال می کند.
 
هرگونه انحراف از هنجار ، به عنوان علت بالقوه اختلال در استراحت شب در نظر گرفته می شود. همچنین در برخی موارد ، بدون مطالعه ژنتیکی نمی توانید انجام دهید. آزمایشات این گروه به تعیین عدم ارثی بودن این اختلال کمک می کند. قبل از هر چیز درمان ، بستگی به نوع و علت اختلالات خواب دارد. بیشتر اوقات ، به بیماران بی خوابی قرص های خواب آور یا مکمل های ملاتونین (هورمون مسئول کیفیت خواب) تجویز می شود ، پیاده روی در هوای تازه ، فعالیت بدنی متوسط ​​انجام می شود و به آنها توصیه می شود از موقعیتهای استرس زا جلوگیری کنند.
 
برای افرادی که از اختلالات خواب شبانه رنج می برند ، مفید است که رژیم خود را مرور کنند: مقدار قند در رژیم غذایی را کاهش داده و وعده های سبزیجات و ماهی را افزایش دهید. همچنین برای جلوگیری از اختلالات خواب ، نوشیدنی های کافئین دار عصر را نخورید . و به طور کلی ، نوشیدن بیش از حد هر مایع در عصر نیز نامطلوب است. در بعضی موارد ، جراحی ممکن است برای درمان اختلالات خواب لازم باشد. به عنوان مثال ، اگر این اختلال ثانویه باشد و در اثر آپنه ایجاد شود. اما چنین روشهای بنیادی به ندرت متوسل می شوند. به گفته کارشناسان ، در اکثر موارد مشکل کاملاً ساده حل می شود: کافی است که بیمار رژیم خود را تنظیم کند - او به رختخواب می رود و هر روز در همان زمان بلند می شود.

نظرات

در ادامه بخوانید...

وحشت و اضطراب ، تشخیص علت و درمان

در

اضطراب علت

 

اضطراب چیست؟

اضطراب، تشویش یا دلشوره عبارت است از یک احساس ناخوشایند و مبهم با منشأ ناشناخته، که به فرد دست می‌دهد و شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژی است.اضطراب احساسی است که هر فرد حداقل یکبار در زندگی خود احساس کرده است و این شرایط تحت تأثیر جنسیت ، وضعیت اجتماعی یا سن قرار نمی گیرد.

در دوره ای از اضطراب ، فرد احساس تحریک ، ترس ، استرس ، اضطراب ، ناراحتی می کند. در اکثر اوقات ، عوامل بیرونی که افراد با آنها روزانه در تماس هستند ، می توانند چنین اختلالاتی را تحریک کنند ، شرایط مختلف آسیب شناسی نیز مستثنی نیست.به ندرت و بدون هیچ دلیلی اضطراب مشاهده می شود. در بیشتر موارد ، این بیماری از طریق علائم واضح و متنوع تشخیص داده می شود.

از جمله علائم اصلی بالینی اضطراب قابل ذکر

تاکی کاردی ،

افزایش تعریق ،

تغییرات ناگهانی در دمای بدن ،

اختلال در خواب ،

تحریک پذیری. 

لازم است فقط در صورت تشخیص ، در دوره ای با علائم واضح ، وخیم شدن در سلامت بیمار مشاهده شود. در عین حال ، پزشک معالج ، مراجعه به متخصصان مختلف  و همچنین طیف گسترده ای از معاینات آزمایشگاهی  را تجویز می کند. امروزه روش های بسیاری برای غلبه بر احساس اضطراب وجود دارد ، و آنها محدود به روش های درمانی محافظه کارانه هستند.

 

 

علت  احساس اضطراب

احساس اضطراب و اضطراب با عوامل مختلف داخلی و خارجی برانگیخته می شود. افراد سالم ممکن است هنگام تغییر محیط عادت ، مثلاً هنگام حرکت ، احساس ناراحتی کنند. اضطراب به دلیل مشکلات خانوادگی یا مشکلات در محل کار تحت تأثیر کارهای روحی و روانی قرار دارد. اغلب اوقات حالت بی قرار دانش آموزان را در امتحانات ، دفاع از مقالات ترم ، افراد در هنگام دفاع از پروژه های مهم ، آموزش های پیشرفته و غیره همراه می کند.

 

به عبارت دیگر ، ناراحتی در دوره هایی از تغییرات مهم زندگی با افراد همراه است. اما ، افرادی هستند که بدون دلیل واضح در معرض شرایط وحشت مشابه قرار دارند. بسیاری از مطالعات بالینی نشان داده اند که اضطراب می تواند در زمینه پیشگویی ژنتیکی ایجاد شود. به گفته روانشناسان ، درصد بیشتری از شرایط بیقراری به فشارهای خانوادگی و روانی و سطح پایین عزت نفس و عقده های آن بستگی دارد. عوامل داخلی را که می تواند در بروز اضطراب و اضطراب تأثیر بگذارد فراموش نکنید. در بین این عوامل پاتولوژیک ، شایان ذکر است:

اختلال عملکرد تیروئید ،

نارسایی هورمونی.

انفارکتوس میوکارد؛

دیابت قندی ؛

اختلال روانی؛

اسکیزوفرنی ؛

اختلال دوقطبی؛

بیماری آلزایمر ؛

پارکینسون یا بیماری چاگاس.

مننژیت .

علاوه بر دلایل فوق برای بروز حملات غیرقابل توجیه اضطراب  ، شایان ذکر است از عواملی مانند: حالت افسردگی ، مقدار زیاد کافئین ، روشهای تشخیصی که شامل معرفی پروب ، ماده حاجب یا بیهوشی ، کمبود ویتامین (بخصوص ویتامین های B ) می باشد. بستری شدن در بیمارستان (بیشتر اوقات کودکان و سالمندان را تحت تأثیر قرار می دهد) ، اعتیاد بیش از حد به الکل و مواد مخدر را نام برد. 

 

خطر این وضعیت در این واقعیت نهفته است که فرد می تواند مدت طولانی احساس را بی دلیل و بی ضرر تلقی کند. 

 

در اولین حمله هراس ، اضطراب و وحشت ، شما باید از یک روانشناس یا روان درمانگر کمک بگیرید که می تواند تعدادی از مشاوره و تست های مربوطه را برای شما تجویز کند. به احتمال زیاد این بیماری ممکن است نشانه بیماری جدی تری باشد.

 

 

طبقه بندی اضطراب

در پزشکی جدید ، چندین تظاهرات اضطراب داخلی متمایز شده است:

1- حالت اضطراب عمومی : فرد احساس مداوم اضطراب دارد ، که در نتیجه باعث تظاهرات بالینی می شود (می تواند پنهانی رخ دهد).

2- اختلال پس از سانحه : غالباً حالت های فوق العاده هیجانی فرد را در خواب تعقیب می کنند و آنها را مجبور می کنند یک یا یک احساس دیگر را دوباره تجربه کنند ، در حالی که احساس اضطراب بعد از بیدار شدن به وضوح آشکار می شود.

3- اختلال جنون از وسواس فکری:  فرد مرتباً همان نوع افکار ، خواسته ها ، ایده ها را تجربه می کند.

4- فوبیا : ترس شدید غیر منطقی. این طبقه شامل OCD و هراس های اجتماعی است.

5- هراس : حملات دوره ای آشکار ، غیر منتظره و بی علت از ترس از قدرت بالا.

 

 

وحشت زدگی

وحشت زدگی همان حملات وحشت است. حملات اضطراب قسمتهایی با شدت زیاد ترس است. حملات هراس اغلب به طور ناگهانی اتفاق می افتد. گاهی اوقات دلیل این بیماری واضح است ، به عنوان مثال ، هنگامی که فرد احساس خطر فوری برای بدن خود می کند. اما در برخی موارد ، آنها می توانند بدون هیچ دلیل واضحی رخ دهند. یک وضعیت مشابه و علائم آن می تواند از چند دقیقه تا چند ساعت ادامه یابد.

 

با این حال ، اکثر مردم ترس و هراس شدید را تجربه می کنند ، که اغلب با میل وسواس به فرار ، احساس از دست دادن قریب الوقوع آگاهی و حتی مرگ همراه است. احساسات ، احساسات و علائمی که همراه با حمله هراس است می تواند چنان قدرتمند باشد که فرد به سادگی کنترل بدن و احساسات خود را از دست بدهد. شکی نیست که این پدیده توسط تجربیات قوی فیزیولوژیکی ، روانی و عاطفی برانگیخته می شود ، بنابراین بسیاری از مردم از آنها می ترسند.

 

از جمله علائم اصلی  وحشت زدگی قابل ذکر است:

دلسردی ،

از دست دادن کنترل بر اعمال و افکار شخصی؛

تاکی کاردی ،

تعریق بیش از حد؛

احساس گرسنگی شدید یا از دست دادن اشتها.

جنون

احساس احتقان؛

تمایل ناگهانی و شدید برای فرار.

ضعف و لرزش در زانوها.

افزایش عصبانیت و لرزش . 

 

 

اضطراب عمومی

افرادی که اضطراب فراگیر را تجربه می کنند ، از هر چیزی نگران هستند و در مقایسه با انواع دیگر ، بی قرار ترین محسوب می شوند. اختلال اضطراب عمومی به معنای عدم وجود اختلالات جسمی ، بیولوژیکی ، شیمیایی و ژنتیکی در بدن نیست. این نشان می دهد که فرد هنوز روشهای سالم برای مقابله با مشکلات ، عدم اطمینان و خطر را مطالعه نکرده است ، بنابراین در پاسخ به وقوع آنها ، هیجان ظاهر می شود.

علائم عمومی اضطراب:

احساس عمومی اضطراب؛

ترس مداوم از چیزی؛

هیجان ثابت؛

رویکرد بیش از حد محتاطانه به زندگی؛

احساس مداوم عدم امنیت.

انواع علائم جسمی ، روانی و عاطفی اضطراب.

 

 

وسواس فکری (OCD)

وسواس فکری به عنوان افکار و اقداماتی ناخواسته توصیف می شود که جلوگیری از آن دشوار است. در حالی که بسیاری از مردم نگران هستند ، افرادی که دچار اختلال اجباری هستند ، احساس می کنند که نمی توانند جلوی نگرانی را بگیرند یا اگر این کار را انجام دهند ، اتفاق بدی رخ خواهد داد. 

OCD بدان معنی است که فرد هماهنگی درونی ندارد و آموخته است که افکار و احساسات خود را کنترل کند.

در وسواس فکری ، شخص به طور خودکار (ناخودآگاه) به خود اطمینان می دهد و نشان می دهد که همه چیز خوب خواهد بود.

علائم OCD:

اضطراب بی امان؛

ترس؛

احساس حاد خطر؛

ناتوانی در آرامش داشتن به تنهایی؛

عصبی بودن مشکل خواب؛

سایر علائم روانی و عاطفی اضطراب. 

 

 

اختلال اضطراب اجتماعی

اختلال اضطراب اجتماعی به عنوان اضطراب بیش از حد در جامعه توصیف می شود. ترس از طرد شدن، نگرانی اصلی جامعه است. افراد نگران اجتماعی معمولاً با عزت نفس  مبارزه می کنند. هراس اجتماعی اصطلاح دیگری است که اغلب برای توصیف این پدیده به کار می رود.

علائم اختلال اضطراب اجتماعی:

عصبی بودن در دایره افرادی که مهم تلقی می شوند؛

نگرانی در مورد نظرات مردم؛

نگرانی از واکنش دیگران؛

حساسیت بالا به انتقاد؛

نگرش انتقادی نسبت به دیگران؛

بسیاری از علائم روانی و عاطفی اضطراب.

 

 

اضطراب پس از سانحه

PTSD به عنوان یک واکنش اضطراب شدید نسبت به یک رویداد آسیب زای گذشته شناخته می شود. خاطرات ، کابوس ها و وحشت های شبانه ، وقایع می توانند چنان زنده باشند که واکنش ها و علائم مزاحم به ظاهر کنترل نشده را تحریک کنند. بسیاری از افرادی که با PTSD مبارزه می کنند ، برای از بین بردن خاطرات منفی و همچنین واکنش ها و علائم شدید همراه با آنها ، احساس درمان نمی کنند.برخی می گویند داشتن PTSD مانند حملات وحشت است و این احساس که شما نمی توانید کاری برای جلوگیری از آنها انجام دهید. 

 

در میان علائم PTSD ، خاطرات مکرر و کابوس هایی که به نظر می رسد بی وقفه است می توانند در وهله اول قرار بگیرند. یک فرد احساس خطر مداوم می کند ، به دلیل استرس مداوم عاطفی و جسمی ، نسبت به خود ،  تحریک پذیر می شود.

 

 

فوبیا

همه از چیزی می ترسند. فوبیا ترس های شدیدی است که به نظر غیر عادی، قوی و فراگیر به نظر می رسد. ترس از ارتفاعات ، فضاهای کوچک ، سگ ، مار ، عنکبوت ، هراس های رایج است. هراس با ترس بیش از حد از شخص از یک شیء ، موقعیت یا شرایط خاص مشخص می شود. افزایش احساس خطر ، ترس و اضطراب در نزدیکی مورد خطرناک ادعا می کند که فرد احساس محدودیت عاطفی کند ، که این امر به طور قابل توجهی بر سلامتی او تأثیر می گذارد. 

 

 

تشخیص

به منظور تعیین علت بیماری پاتولوژیک هرچه دقیق تر ، مطالعات ابزارآلات و آزمایش  برای بیمار تجویز می شود. و اولین سؤالی که به طور منطقی در بیمار ظاهر می شود این است که با کدام پزشک باید مشاوره شود. برای انجام معاینه اولیه می توانید به پزشک عمومی مراجعه کنیدکه وظیفه اصلی آن مطالعه دقیق تاریخچه پزشکی و تاریخچه زندگی بیمار است.

در مرحله بعد ، یک معاینه کامل با کنترل همزمان وضعیت فیزیولوژیکی انجام می شود:

دمای بدن ، فشار ، ضربان تنفسی ، کاردیوگرام و غیره. براساس نتایج معاینه اولیه با بررسی در دسترس بودن داروی درمانی ، عادت ها ، تصویر کاملی از وضعیت بیمار تهیه می شود. در نتیجه ، مطالعات آزمایشگاهی و ابزاری از جمله آزمایش خون عمومی ، آزمایش ادرار ، آزمایش خون برای حضور باکتری های بیماری زا و سطح هورمونی تجویز می شود.

برای کامل بودن مطالعه ، سونوگرافی ، MRI و CT اغلب تجویز می شوند. در موارد نادر، مایع مغزی نخاعی برای تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. درمانگر علاوه بر این می تواند بیمار را برای مشاوره به پزشك مغز و اعصاب ،  روانپزشك ، متخصص گوارش ، متخصص قلب و عروق ، غدد درون ریز و سایر متخصصان ارجاع دهد.

نظرات

در ادامه بخوانید...

نابینایان چگونه خواب می بینند

در

نابینا
رویا ها به شدت تحت تأثیر آنچه که در بیداری  می بینیم ، است. اما چه اتفاقی برای افرادی می افتد که درک حسی آنها کاملاً متفاوت است؟رویا ها چیزهای عجیب و غریب و نامفهومی هستند. در آینده نزدیک ، تحقیقاتی در مورد رویا ها انجام خواهد شد ، دانشمندان می خواهند معنای خواب ها را توضیح دهند و چگونه بر زندگی ما تأثیر می گذارند.

 

چالش اینجاست: آخرین رویای خود را به خاطر بسپارید ، یا حداقل رویایی را که می توان به اندازه کافی واضح به خاطر سپرد. به این فکر کنید که چگونه آن را برای شخص دیگری توصیف کنید - کجا بودید ، چه کسی را ملاقات کردید ، چه اتفاقی افتاد.


 حالا لحظه ای فکر کنید و فکر کنید که شما از کجا می دانید این رویا ها چیست؟ اگر مانند اکثر مردم هستید ، پاسخ بسیار ساده است: شما می دانید زیرا آنها را دیده اید. رویا ها در درجه اول بصری هستند و تحت تأثیر شدید آنچه در بیداری می بینیم شکل می گیرند. به هر حال ، افرادی که به تلویزیون سیاه و سفید عادت دارند ، تمایل دارند در مقیاس خاکستری خواب ببینند.

 

اما وقتی هیچ تصویری ندارید ، مغز مجبور می شود از هک های دیگر برای ساختن دنیای رویا های خود استفاده کند. سناریوهای غنی از حس ایجاد می شوند.

نابینایان چگونه خواب می بینند

"رویا های ما بر اساس حافظه ما است. بنابراین ، شخصی که نمی داند" بینایی "چیست ، در خواب با استفاده از بینایی چیزی را ملاقات نمی کند یا احساس نمی کند.

تامی ادیسون می گوید: "در خواب من مردم را همانطور که می شناسم می بینم." ادیسون از بدو تولد نابینا بوده، در خواب با دیگران ، از طریق صدا ، بو و گاهی لمس ارتباط برقرار می کند.

 
"اگر در خواب با شما ملاقات می کردم ، صدای شما ، عطر شما ، آنچه می پوشید به من کمک می کند تا شما را بشناسم. اگر کسی باشد که در گذشته مرا لمس کرده است ، می توانم این افراد را در خواب با احساس دست آنها بشناسم . " او رویا های خود را با جزئیات در وبلاگ ویدئویی خود شرح می دهد .

 

برای افراد بینا ، این نوع تنوع حسی نادرتر است. در سال 2014 ، محققان در مجله Sleep Medicine از 50 داوطلب خواستند تا چهار هفته رویا های خود را ردیابی کنند. در همان زمان ، افراد شامل 11 فرد نابینا متولد شده ، 14 نفر که مدتی پس از تولد بینایی خود را از دست داده و 25 فرد بینا به عنوان یک گروه کنترل بودند.

 
نویسندگان این مطالعه هیچ تفاوت معناداری بین سه گروه از نظر محتوای یا لحن احساسی رویا های خود پیدا نکردند. اما آنها چند تفاوت عمده در چگونگی تجربه این افراد در دنیای رویا پیدا کردند.


در خواب ، همانند حالت بیداری ، افراد نابینا از هر دو نوع بیشتر به چهار حس دیگر خود اعتماد می کنند: 86٪ در طول خواب حداقل یک دوره شنوایی را نشان می دهند ، در حالی که در گروه کنترل 64٪ است. 70٪ داوطلبان نابینا لمس را تجربه کردند ، از گروه کنترل - 45٪. 30٪ نابینایان و 15٪ گروه کنترل بو را حس می کردند. احساس چشایی به ترتیب در 18 و 7 درصد وجود داشت.

 

وقتی محققان روی افرادی که از بدو تولد نابینا بودند تمرکز کردند ، این شکاف کمتر بود. افرادی که اینگونه متولد نشده اند ، خاطرات تصویری دارند و می توانند آنها را در رویا های خود جای دهند ، و خلا تصاویر را با تصورات خود پر کنند.


یکی از کاربران تالار گفتگوی ایلینوی می گوید: "چهره افرادی که قبل از نابینایی من ملاقات کردم فقط در خواب تار شده است. شخصی مانند مادرم همیشه 30 ساله به نظر می رسد."

 

به طور معمول ، این خاطرات بصری با گذشت زمان کمرنگ می شوند - تصاویر نادرتر و مبهم می شوند ، و رویا ها تقریباً همان خواب نابینایان از بدو تولد می شوند.

 

طبق این مطالعه ، افرادی که از بدو تولد نابینا هستند کابوس بیشتری دارند. دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که رویا های بد نوعی تمرین برای تهدیدهای واقعی است. کودکانی که بیشتر از بزرگسالان آسیب پذیر هستند. آنها رویا های ترسناک بیشتری دارند.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...