بهترین فیلم‌های دنیای سینما سی مورد بخش سوم

در

Good Will Hunting 1997

(سیارک)مردی که اختلال و مشکل روانی دارد (با بازی مت دیمون) یک مسئله مهم و پیچیده ریاضی را در MIT (سازمان تکنولوژی ماساچوست) حل می‌کند. پس از آن او را به جلسه مشاوره‌ای با یک روان‌درمانگر می‌فرستند (با بازی رابین ویلیامز). حال او باید میان زندگی خیابانی خود یا تبدیل شدن به یک ریاضی‌دان قابل احترام یکی را برگزیند. Good Will Hunting داستان دراماتیک و هوشمندانه فوق‌العاده‌ای را روایت می‌کند و درکنار بازی بی‌نظیر بازیگران این فیلم، بدل به اثری ماندگار شده است. دراین فیلم شاهد فلسفه زندگی و مشکلات انسان در برخورد با آن خواهیم بود. داستان فیلم بگونه‌ای روایت شده که به سادگی می‌توان گفت کشش فوق‌العاده‌ای دارد و تماشاگر را تا پایان فیلم، کنجکاو نگاه می‌دارد.

نقل قول: شان (با بازی ویلیامز): «خب، احتمالا اگر از تو درباره هنر سؤال کنم، زیر و بم هر کتابی که درباره هنر نوشته شده را به من خواهی داد. مایکل انجلو، درباره او اطلاعات زیادی داری. کارهایی که درطول زندگی‌اش انجام داده، اینکه در دنیای سیاست طرفدار کدام حذب بوده است و رابطه‌اش با پاپ چگونه بوده است؛ درست نمی‌گم؟ اما مطمئنم اگر از تو درباره حال و هوای کلیسای `سیستاین` سؤال کنم جوابی نخواهی داشت. مطمئنم هیچ‌وقت به آنجا نرفته‌ای و به سقف کلیسا با آن طراحی زیبا نگاه نکرده‌ای.»

Where The Buffalo Roam 1980

همه کسانی که این فیلم را دیده‌اند احتمالاً به تحسین بازی جانی دپ در نقش شکارچی مشهور، تامسون، زبان گشوده‌اند و موفقیت بی‌نظیر فیلم را مدیون او می‌دانند، اما باید خاطرنشان کرد که بازی بیل مورای را در این فیلم نمی‌توان نادیده گرفت و تأثیر او در موفقیت فیلم چیزی از جانی دپ کم نداشت. Where The Buffalo Roam داستان ماجراهای تامسونِ شکارچی را روایت می‌کند، داستانی که براساس نوشته‌های او پیش می‌رود. همانگونه که پیش از این نیز عنوان شد بازی بیل مورای در این فیلم بی‌نقص است و زوایایی از شکارچی را در معرض دید ما می‌گذارد که بسیار دوست‌داشتنی هستند. او با بازی‌اش در این فیلم ثابت کرد که استعداد فوق‌العاده‌ای در بازیگری دارد و چیزی بیشتر از یک کمدین ساده است.

نقل قول: شکارچی: «درباره من... می‌دونی، من به هیچ‌وجه دوست ندارم از مواد مخدر و مشروبات الکلی تعریف کنم، یا اینکه خشونت و دیوانه‌بازی را به کسی توصیه کنم. اما این چیزها در زندگی من جواب داده‌اند.»

Back to the Future 1985

این فیلم درباره سفر در زمان است و جمعی از بازیگرانی در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند که همه را می‌شناسیم و با آنها خاطره داریم. بیف ( با بازی توماس ویلسون) نقش یک انسان قلدر را بازی می‌کند و دیالوگ‌هایش برای مدت‌ها میان مردم زبان به زبان می‌گردید و در تاریخ سینما ماندگار شد. دکتر برون (با بازی کریستوفر لوید) برای نسلی از کودکان بدل به الگویی شد و این کودکان با دنبال کردن کارهای او سعی می‌کردند در علم و دانش به نکات تازه‌ای دست یابند. البته چیزی که بیش از همه اینها فیلم را در دل تماشاگران جای داد، نقش اصلی و قهرمان این فیلم، مارتی مک‌فلای (با بازی مایکل جی فاکس) بود. مایکل، کودکی کاملا معمولی است که در شرایط دشواری زندگی می‌کند و با این‌وجود بر مشکلات خود غلبه می‌کند. اگر مایکل قادر به انجام این کار بود، پس هر کس دیگری هم می‌تواند، چراکه او انسانی عادی و کاملا معمولی بود.

نقل قول: دکتر برون: «نگران نباش. اگر سیم‌ها را به هم وصل کنی جریان با سرعت هشتاد و هشت مایل بر ساعت حرکت خواهد کرد و دقیقا در زمانی که جرقه به بالای برج برسد، همه چیز روبه‌راه خواهد شد.

Grandma’s Boy 2006

این فیلم یک کمدی تمام‌عیار است. داستان فیلم درباره یک تستر سی و پنج ساله بازی‌های کامپیوتری است که مجبور می‌شود برای مدتی با مادربزرگش زندگی کند. مادربزرگی که با چند دختر دیگر (با لقب دختران طلایی) هم‌اتاق شده است. تمام طول فیلم پر از صحنه‌های خنده‌دار است. اگر قصد دارید برای مدتی همه چیز را فراموش کرده و لحظات خوشی را سپری کنید، این فیلم گزینه ایده‌آلی خواهد بود.

نقل قول: جف (با بازی نیک سواردسن): «معنی `امتیاز بالا` چیه؟ امتیاز بالای جدید... اتفاق بدی افتاده؟ معنیش چیه؟ کار اشتباهی کردم؟»

رستگاری در شاوشنگ The Shawshank Redemption 1994

داستان دو مردی که در طول مدت‌زمان طولانی‌ای که در زندان با یکدیگر به سر می‌برند، رابطه‌ای دوستانه باهم برقرار می‌کنند. به جرئت می‌توان گفت که این فیلم بهترین روایت داستان زندان و کسانی است که درآن به سرمی‌برند (درکنار فیلم‌هایی چون پاپیون). مورگان فریمن به قدری در این فیلم ایفای نقش خوبی دارد که پس از آن وارد مرحله جدیدی از زندگی حرفه‌ای خود شد و درهای تازه‌ای به رویش باز شد. اندی دافرسن (با بازی تیم رابینز) از آن دسته شخصیت‌های اصلی و قهرمان‌های داستانی است که هر قصه خوبی نیازمند آن است. طرح و نوشته فیلمنامه استادانه از آب درآمده‌اند. موسیقی متن فیلم بی‌نظیر است. در صحنه‌ای از فیلم، دافرسن پس از مدت‌ زیادی که با تقلای زیاد خود را از فاضلاب‌ها و گنداب‌ها عبور می‌دهد و به فضای بازی می‌رسد و زیر باران شروع به رقصیدن می‌کند؛ این صحنه از ماندگارترین صحنه‌های سینما است. ممکن است هوس کنید بیرون بروید و درکنارش زیر باران برقصید.

نقل قول: رد (با بازی مورگان فریمن): «زمانی که تورا به سلول می‌برند... و می‌بینی که این میله‌ها سد راه رسیدن به خانه هستند... آن وقت است که با تمام وجود واقعیت را درخواهی یافت... در یک چشم به هم زدن، یک زندگی به باد رفته است. حالا چیزی جز زمان زیادی برای فکر کردن به آن در اختیار نداری...»

دزدان دریائی کارائیب: نفرین مروارید سیاه Pirates of the Caribbean: The Curse of the Black Pearl 2003

زمانی که برای نخستین بار تیزر تبلیغاتی این فیلم به نمایش درآمد، هیچکس به موفقیت آن امیدی نداشت. همه می‌گفتند که چگونی «دیزنی» قادر خواهد بود از یک کشتی سواری، حماسه‌ای دو ساعته خلق کند؟ سه کلمه: کاپیتان. جک. گنجشکه. نقش کاپیتان دائم‌الخمر، باهوش و استعداد بدون کشتی که در این فیلم جانی دپ آن را بازی می‌کرد، بدل به یک دزد دریائی کلاسیک و خاطره‌انگیز در دنیای سینما شد. بازیگران فوق‌العاده، لوکیشن‌های عالی و زیبا و ترکیبی از هیجان و خنده و درام، نکاتی هستند که این فیلم را تبدیل به اثری ماندگار کرده‌اند و موفقیت بزرگی برای دیزنی بود.

نقل قول: کاپیتان جک اسپارو: «من... من صادق نیستم. و درمورد چنین انسانی همیشه می‌توان اطمینان داشت که هیچگاه صادق نخواهد بود. این انسان‌های صادق هستند که باید مراقبشان باشی. چراکه هیچگاه مشخص نیست و نمی‌توان پیش‌بینی کرد که چه زمانی قصد دارند کاری... احمقانه انجام دهند.»

Network 1976

چیزی که این فیلم را ماندگار کرده است، تصویر واقع‌گرایانه‌ایست که از مطبوعات در جامعه ارائه می‌دهد. کارگردان تلوزیونی هاوارد بیل (با بازی پیتر فینچ) که از فشاری که از سوی جامعه روی اوست به تنگ آمده، در برنامه‌ای زنده روی آنتن می‌رود و یکی از ماندگارترین سخنرانی‌های دنیای سینما را ادا می‌کند. صداقت بی‌پرده او، نامش را بر سرزبان‌ها می‌اندازد. مطبوعات صحبت از این می‌کنند که او تمام این کارها را برای سود شخص خود کرده است. بیل در طول فیلم بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود همه درباره‌اش صحبت می‌کنند و در بخش دوم فیلم شاهد سقوط وی خواهیم بود. مهره‌ای سوخته که باید هرچه سریع‌تر از شرش خلاص شد. پیامی که این فیلم برای ما دارد، هرچه دنیای دیجیتال پیشرفت می‌کند، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

نقل قول: بیل: «من نمی‌دانم با افسردگی، تورم، مردان اهل روسیه و جنایاتی که در خیابان درجریان است چه باید بکنم. تمام چیزی که می‌دانم این است که اول از همه باید عصبانی شوید. باید به خود بگویید: `من یک انسان هستم، خدا لعنتش کند! زندگی من باارزش است!` به همین خاطر است که از شما می‌خواهم از جای خود بلند شوید. می‌خواهم همه از روی صندلی‌های خود بلند شوید. بلند شوید و به سمت پنجره بروید. آن را باز کنید، سرتان را بیرون ببرید و فریاد بزنید: `من خیلی عصبانی هستم و دیگر نمی‌خواهم این اوضاع را تحمل کنم!`»

شجاع‌دل Braveheart 1995

این بهترین فیلم جنگی است که تاکنون ساخته شده است. مل گیبسون کارگردانی و ایفای نقش دراین فیلم را به عهده دارد و در نقش ویلیام والاس جنگی را روایت می‌کند که درآن قصد دارد اسکاتلند را از سلطه انگلیسی‌ها برهاند. صحنه‌های نبرد بسیار خشن و هیجان‌انگیز طراحی شده‌اند. صحبت‌های میان کارکترهای فیلم بسیار خوب از آب درآمده است و الهام‌بخش‌اند. موسیقی متن فیلم که بی‌نظیر است و واقعا احتیاجی به تمجید و تعریف ندارد. زمانی که فیلم به پایان می‌رسد و درحال تماشای تیتراژ پایانی فیلم هستید، دلتان می‌خواهد بیرون بروید و فریاد بزنید «آزااااااااادیییییییییییییی»، تاجایی که دیگر نفسی برایتان باقی نماند.

نقل قول: والاس: «درسته، اگر بجنگید امکان دارد کشته شوید. اگر فرار کنید زنده خواهید ماند... حداقل برای مدتی. حال اگر سال‌های سال بگذرد و در تخت‌خواب خود در حال مرگ باشید، دلتان نمی‌خواهد تمامی روزهایی که از اکنون تا آن زمان دراختیار خواهید داشت را بدهید و در ازایش تنها یک بار دیگر این فرصت نصیبتان شود که به این مکان و این زمان بازگردید و به دشمنانتان بگویید که شاید قادر باشند جان شما را بگیرند، اما هیچ‌وقت قادر به تصاحب آزادی شما نخواهند بود.»

گاندی Gandhi 1982

روایت سه‌ساعته زندگینامه‌ایِ گاندی به کارگردانی ریچارد آتنبورو بهترین فیلمی است که تاکنون در این ژانر به روی پرده رفته است. گاندی وکیل‌مدافعی بود که هند را از سلطه انگلیسی‌ها آزاد کرد. برخلاف ویلیام والاس که با شمشیر برای آزادی می‌جنگید، گاندی با مهر وعطوفت در برابر خشونت ایستاد و بدل به یکی از بزرگترین و بخصوص‌ترین انقلابیون تاریخ جهان شد.

نقل قول: گاندی: «زمانی که ناراحت و افسرده‌حال می‌شوم، تنها به خاطر می‌آورم که آدمی با عشق و حقیقت همیشه به سرمنزل مقصود رسیده است. من وجود دیکتاتورها و قاتل‌ها را منکر نمی‌شوم، اما وجود آنها همیشگی نیست، و تنها برای مدتی کوتاه دست نایافتنی به نظر خواهند رسید. درآخر اینگونه افراد سقوط خواهند کرد. این را همیشه به خاطر داشته باشید.»

شوالیه سیاه‌پوش Dark Knight 2008

زمانی که به طور رسمی عنوان شد که Heath Ledger قرار است در این فیلم به ایفای نقش جوکر بپردازد، همه در فضای اینترنت شروع به اعتراض کردند که او قادر نخواهد بود به خوبی جک نیکلسون که پیش از او این نقش را بازی کرده بود، اینکار را انجام دهد. ای کاش Heath Ledger زنده می‌ماند و می‌دید مردمی که به تماشای این فیلم رفته‌اند چگونه با دیدن بازی او از خود بی‌خود شده‌اند. شوالیه سیاه‌پوش تنها بهترین فیلم سری بتمن نیست، تنها بهترین فیلم ابرقهرمانی نیست، بدون شک این فیلم یکی از بهترین‌هایی است که تاکنون ساخته شده است.

نقل قول: جوکر (با بازی Ledger): «می‌خوای بدونی چرا از چاقو استفاده می‌کنم؟ سلاح گرم زیادی سریع است. نمیشه تمامی احساسات جزئی رو به خاطر سپرد. می‌دونی، در آخرین لحظات زندگی، مردم نقابشون رو برمی‌دارند و حقیقت وجودشون رو نشون می‌دهند. به همین خاطر هست که من دوستان تورو بهتر از خود تو می‌شناسم. دوست داری بدونی کدومشون بیشتر از بقیه ترسو بود؟»

Forrest Gump 1994 فارست گامپ

این بی‌شک بهترین فیلمی است که تاکنون ساخته شده است. با به تصویر کشیدن بازه‌های مختلف زمانی زندگی فورست، دوست‌داشتنی بودن، صداقت، توجه و شریف بودن اورا به خوبی درک خواهیم کرد. اگر ما انسان‌های روی کره زمین، حتی ذره‌ای از عشق موجود در قلب فورست را داشتیم، هیچ‌یک از مشکلاتی را که اکنون با آنها دست و پنجه نرم می‌کنیم را سد راه خود نمی‌دیدیم. موسیقی متن فیلم بسیار خوب است. بازی تام هنکس نیزهم. فورست درطول فیلم با مشکلات زیادی روبه‌رو شده و از پس آنها برمی‌آید. زندگی او پر از ماجراهای قهرمانانه‌ای است که ممکن است هرروز در روزنامه‌ها راجع به آن بخوانیم.

نقل قول: فورست (با بازی تام هنکس): «مادرم می‌گفت زندگی شبیه به یه جعبه شکلات است، هیچوقت نمی‌دانی چه چیزی قرار است درآن پیدا کنی.»(سیارک)

در سیارک بخوانیم:

بهترین فیلم‌های دنیای سینما سی مورد بخش دوم 

بهترین فیلم‌های دنیای سینما سی مورد بخش اول 

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های دنیای سینما سی مورد بخش اول

در

(سیارک)چه چیزهایی دست به دست هم می‌دهند تا یک فیلم، بدل به اثری مانده‌گار و خاطره‌انگیز شود؟ چگونه است که برخی فیلم‌ها برای مدتی طولانی در خاطره‌ها می‌مانند و برخی دیگر به سرعت (یا به مرور زمان) به فراموشی سپرده می‌شوند؟ دادن جواب قطعی به این سؤال‌ها کمی دشوار است، بااینحال می‌توان به نکاتی دراین خصوص اشاره کرد؛ برخی فیلم‌ها به خاطر داستان تأثیرگذارشان به یاد می‌مانند، گاهی نیز بازی بازیگر یک فیلم به قدری خوب و کارشده است که مدت‌ها زمان نیاز است تا از خاطرمان پاک شود، برخی اوقات  یک فیلم به قدری از نظر بصری، خوب و زیبا طراحی شده است که فراموش کردن آن غیرممکن می‌شود. نکته دیگر اینکه تنها از نام فارسی فیلم‌هایی استفاده شده است که در ایران با آن نام مطرح شده‌اند و برای همه آشنا است.

در این مقاله قصد داریم به بررسی فیلم‌هایی بپردازیم که در گذر زمان دستخوش فراموشی نشده‌اند و هنوز که هنوزه، می‌توان با دیدن آنها لذت برد. ناگفته نماند که در لیستی که تهیه شده، جایی برای فیلم‌های سیاه و سفید و کلاسیک سینمایی، برای به رخ کشیدن دانشمان از سینمای کلاسیک نداریم. درحقیقت ما تلاش کرده‌ایم فیلم‌هایی را در این لیست لحاظ کنیم که از دیدنش لذت خواهید برد، نه آن دسته از فیلم‌هایی که مدام توسط دیگران توصیه می‌شود. با سیارک همراه باشید.

خوانندگان عزیز در نظرداشته باشید که در پایان هرمورد قسمتی تحت عنوان نقل قول وجود دارد که درآن دیالوگی ماندگار از فیلم نقل می‌شود. نکته دیگر اینکه تنها از نام فارسی فیلم‌هایی استفاده شده است که در ایران با آن نام مطرح شده‌اند و برای همه آشنا است.

آواتار 2009 (Avatar)

این فیلم، یکی از آن مواردی است که از لحاظ بصری، طراحی فوق‌العاده‌ای دارد. حتی کسانی که منتقد استفاده از امکانات مربوط به تکنولوژی در فیلم‌ها هستند، با دیدن جلوه‌های بصری آواتار، زبان به تحسین آن گشوده‌اند. جالب است بدانید با امکانات سه بعدی که در این فیلم مورد استفاده قرار گرفته‌ شد، تکنولوژی در دنیای سینما به مرحله تازه‌ای وارد شد. در زیر این ظاهر و طراحی زیبا اما، می‌توان از روایت یک داستان عاشقانه فوق‌العاده لذت برد و در ضمن داستان فیلمنامه حرفی برای گفتن و پیامی اجتماعی دارد. آواتار فیلمی است که دیدن آن به علاقه‌مندان به دنیای سینما توصیه می‌شود.

نقل قول: جیک سالی (با بازی سم ورثینگتون): «من برای تحمل سختی، تبدیل به سرباز نیروی دریایی شدم. با خود گفتم که قادر به فائق آمدن بر هر سختی‌ای خواهم بود. تمام آن چیزی که همیشه خواستارش بودم، چیزی بود که ارزش جنگیدن داشته باشد.»

صورت زخمی 1983 (Scarface)

بخش بزرگی از فیلم‌های سینمای آمریکا، به روایت داستان گروه‌ها و باندهای خلافکاری و گانگستری می‌پردازد، اما «صورت‌زخمی» فیلمی در این ژانر است که بیش از سایر رقیبان توجهات را به خود جلب کرده و هنوز که هنوزه درباره آن اظهارنظر می‌شود. داستان مهاجر کوبایی که با تصاحب قدرت تبدیل به یک دیوانه تمام‌عیار می‌شود، بسیار تأثیرگذار است. صحنه‌ای که در اوایل فیلم دیده می‌شود (صحنه اره‌برقی) همچنان به خوبی و بی‌پرده نشان از خشونت موجود در میان گروه‌های خلافکاری مواد مخدر دارد. تونی مونتانا، هرچه بیشتر قدرت پیدا می‌کند، طمع‌کارتر می‌شود. تصمیماتی که در طول داستان می‌گیرد، درنهایت منجر به مرگ او می‌شود، مرگی که به گونه‌ای به تصویر کشیده شده، که هرگز فراموش نخواهد شد.

نقل قول: تونی مونتانا (با بازی آل پاچینو): «شما به کسانی همچون من احتیاج دارید تا انگشت اتهام خودرا به سویم دراز کنید و بگویید `او آدم بدی است`. خب حالا که چی؟ شما بدل به چه می‌شوید؟ انسانی خوب؟ نه. شما خوب نیستید. شما فقط به خوبی بلدید نقاب به صورتتان بزنید و مخفی شوید. شما خوب بلدید دروغ بگویید. من، من این مشکل را با خودم ندارم. من، من همیشه حقیقت را به زبان می‌آورم. حتی زمانی که درحال دروغ گفتن هستم. خب، حالا وقتش رسیده که به آدم بد شب بخیر بگویید!»

The Notebook 2004

درحقیقت نویسنده این مقاله خود این فیلم را مشاهده نکرده است و ممکن است برایتان این سؤال پیش بیاید که چگونه فیلمی را که ندیده است، به دیگران پیشنهاد می‌کند. البته این کار دلیلی دارد. هرزمان که نویسنده این مقاله با خانمی هم‌کلام شده و می‌گوید که این فیلم را ندیده است، به او اصرار می‌کنند که حتما باید این فیلم را مشاهده کند. خلاصه‌ای از داستان این فیلم از این قرار است که زن و مردی وارد رابطه‌ای عاشقانه با یکدیگر شده و مشکلاتی در مسیر رسیدن به یکدیگر برایشان حادث می‌شود، اما درنهایت و زمانی که کمی سنشان بالاتر می‌رود، به یکدیگر می‌رسند. درحقیقت این فیلم بدل به دستگاه سنجش‌گری شده است که خانم‌ها برای سنجش وفاداری یک مرد، از آن استفاده می‌کنند و مرد خودرا با نقش اصلی مرد این فیلم مقایسه می‌کنند.

نقل قول: نوح (با بازی رایان گوسلینگ): «من آدمی معمولی هستم و چیز بخصوصی ندارم، مردی با افکار انسان‌های عادی و معمولی، زندگی‌ام هم همانند دیگران بوده و کار آن چنانی‌ای نکرده‌ام. مجسمه و یادبودی برای من برپا نشده است و به زودی به فراموشی سپرده خواهم شد. تنها از یک جنبه در زندگی خود به موفقیتی باشکوه رسیدم؛ من کس دیگری را با تمام وجود، با روح و قلبم، عاشقانه دوست داشته‌ام و برای من همین کافی است تا خودرا انسانی خوشبخت بدانم.

Audition 1999

برای اینکه تصمیم بگیرم که فیلم ترسناکی تا چه حد بروی من تأثیر گذار بوده است، به این فکر می‌کنم که پیش از اینکه به خواب فرو بروم، چند صحنه از آن فیلم را به طور کامل، در پیش چشم خواهم داشت. بر این اساس «Audition» یکی از ترسناک‌ترین فیلم‌هایی است که تاکنون دیده‌ام. داستان فیلم درمورد مردی است که همسر خودرا از دست داده و زنانی را دعوت کرده، با آنها مصاحبه می‌کند تا ازمیانشان یکی را به عنوان همسر جدید خود برگزیند. او زنی جوان و زیبا را برای این منظور انتخاب می‌کند که نامش آسامی یامازاکی است (با بازی ایهی شینا)... نقشی که بدل به یکی از روان‌پریشان ماندگار دنیای سینما و ژانر وحشت می‌شود. این فیلم‌های صحنه‌های بسیار خشنی دارد که دیدنشان برای هرکسی آسان نیست. نکته آزاردهنده‌تر، لذتی است که این زن جوان از این لحظه‌ها می‌برد و این دیگر به هیچ‌وجه چیزی نیست که به سادگی بتوان با آن کنار آمد.

نقل قول: آسامی یامازاکی: «درد درد درد درد درد درد!»

فرانکشتاین جوان Yong Frankenstein 1974

مل بروکس، استعداد عجیبی در ساخت فیلم‌های کمدی دارد و این فیلم دقیقا آنچیزی است که در سری فیلم‌های «Scary Movie» سعی می‌شود چیزی شبیه به آن تولید شود. دیالوگ‌های بازیگران در فیلم با مهارت مثال‌زدنی‌ای نوشته شده‌اند و زمانی که هر بازیگر دیالوگش را ادا می‌کند، دقیقا بهترین زمانی است که آن دیالوگ باید ادا شود. پاسخ‌های طعنه‌آمیز ایگور (با بازی مارتی فلمن) به دکتر فرانکشتاین (با بازی جین وایلدر) همیشه خنده را به روی لب تماشاگران فیلم خواهد آورد. اگر از آن دسته کسانی هستید که فیلم‌های قدیمی‌تر خیلی برایتان خوشایند نیست، با دیدن این فیلم ممکن است نظرتان عوض شود.

نقل قول:

ایگور: «دکتر فرانکشتاین...»

فرانکشتاین: «فرونکشتین.»

ایگور: «توداری منو مسخره می‌کنی.»

فرانکشتاین: «نه، تلفظ درستش فرونکشتین است. ... تو باید ایگور باشی.»

ایگور: «نه، اسم من هم آی گور (Eye-gor) تلفظ می‌شه.»

The One Percent 2006

The One Percentدومین فیلم مستند جانسون و پسرش (جیمی جانسون) است و روایت زندگی خانواده‌هایی است که نود و نه درصد ما به احتمال قریب به یقین در خواب هم، تصور چنین زندگی‌ای را نخواهیم کرد. جیمی که خود در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمده است، با ورود به دنیای خانواده‌های ثروتمند آمریکایی و تصویربرداری از زندگی آنها، به ما نیز این شانس را می‌دهد تا آشنایی هرچند مختصری با زندگی این خانواده‌ها پیدا کنیم. از دیگر نکات جالب این مستند رفتار پدر جیمی در طول فیلمبرداری است که معمولا به مخالفت با فرزند خود می‌پردازد. البته با اتفاق‌هایی که تنها چند سال پس از اکران این مستند می‌افتد، می‌توان درک کرد که چرا پدر جیمی با این کار فرزندش مخالفت می‌کرده است؛ بنگاه‌های معاملات مسکن دچار ورشکستگی شده و بسیاری از مردم قادر به خرید منازل این افراد شدند.

نقل قول: جیمی جانسون: «یک درصد آمریکایی مرفح و ثروتمندی که در این کشور زندگی می‌کنند (ازجمله من و خانواده‌ام) چیزی حدود چهل درصد از درآمد و منابع کشور را در اختیار دارند و میانگین درآمد سالیانه ما از مجموع درآمد خانواده‌هایی که نود درصد پایین جدول را تشکیل می‌دهند، بیشتر است.»

Cinderella Man 2005

جیمز برادوک (با بازی راسل کرو) یک مبارز بوکس است و شرط‌های عجیب و غریبی می‌بندد و در مسابقاتی شرکت می‌کند که احتمال بردش به نظر خیلی کم می‌رسد، اما همه این کارها را او به این خاطر می‌کند که می‌خواهد در مسابقات سنگین‌وزن برای خود جایی دست و پا کند. نقش جیمز یکی از ماندگارترین‌های دنیای سینما است. کارگردان این فیلم، رون هوارد، با مهارتی مثال‌زدنی، فضای فیلم را بگونه‌ای از آب درآورده که تماشاگر فیلم کاملا احساس می‌کند در دهه سی میلادی آمریکا به سر می‌برد و می‌تواند هرچه تمام‌تر با داستان این فیلم (که براساس داستانی واقعی نوشته شده است) ارتباط برقرار کند. بسیاری از بازیگرانی که در این فیلم به ایفای نقش پرداخته‌اند، قادر به دریافت جایزه‌های بسیاری شدند. Cinderella Man فیلمی است که در ژانر فیلم‌های ورزشی اگر بهترین نباشد، جزء بهترین‌ها است و دیدن آن حتما توصیه می‌شود.

نقل قول: جیمز برادوک: «من باید به این اعتقاد پیدا کنم که وقتی شرایطم خوب نیست، قادر به تغییر دادن آن هستم.»

پسران بد Bad Boys 1995

می‌توانید تا هرجایی که دلتان می‌خواهد از مایکل بی بیزار باشید، اما این چیزی از ارزش‌های او در ساخت فیلمی سرگرم‌کننده نمی‌کاهد. پسران بد، داستان دو همکار پلیسی است که بخاطر بازی و شخصیت بی‌نظیر ویل اسمیت و مارتین لورنس، اثر زیبایی از آب درآمده و ارزش چندباره دیدن را دارد. تعقیب و گریزهای بی‌نظیر و صحنه‌های تیراندازی، این فیلم را بگونه‌ای کرده که هربار هم که از تلوزیون پخش می‌شود می‌توانید پای آن نشسته و از دیدنش لذت ببرید، حتی مهم نیست اگر به وسط‌های فیلم رسیده باشد و ابتدای آن را از دست داده باشید، بازهم می‌توان از دیدن قسمت باقی مانده فیلم لذت برد.

نقل قول:

مارکوس برنت (با بازی مارتین لورنس): «تو یه جوری رفتار کردی که برای چند لحظه فکر کردم قصد داری به من شلیک کنی.»

مایک لوری (با بازی ویل اسمیت): «درست فکر کردی.»

این مقاله ادامه دارد...ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های دنیای سینما سی مورد بخش دوم

در

Unforgiven 1992

(سیارک) پیش از آنکه مشاعر خود را از دست بدهد و شروع به صحبت کردن با صندلی‌ها بکند، کلینت ایستوود، توانسته بود فیلم‌های وسترنی در سینمای آمریکا تولید کند که بدل به فیلم‌هایی ماندگار شدند. در Unforgiven، کلینت ایستوود نقش ویل مانی را بازی می‌کند؛ تفنگداری که حالا بازنشسته شده و به پیشنهاد دوستش ند (با بازی مورگان فریمن) دوباره اسلحه بدست می‌گیرد و تلاش می‌کند جایزه‌ای که به تازگی برای هدفی مشخص تأیین شده است را از آنِ خود کند. در مسیر دستیابی به این جایزه، کسانی دیگر هم سرراهشان قرار می‌گیرند که درواقع به همین هدف پا به میدان گذاشته‌اند. کلانتر کله‌شق، با بازی جین هک‌من، از دیگر کسانی هستند که سر راه ویل و ند قرار می‌گیرند. خیلی طول می‌کشد تا ویل مانی از کوره به در رود و کاری صورت دهد، اما زمانی که این اتفاق می‌افتد، خدارا شکر می‌کنید که پای گیرنده‌های خود هستید و دست ویل مانی به شما نمی‌رسد.

نقل قول: ویل مانی: «خیلی خب، دارم میام بیرون. هر کسی رو که اون بیرون ببینم، بهش شلیک خواهم کرد. هرکسی که به خود جرأت بده که به من شلیک کنه، نه تنها حسابش را خواهم رسید، بلکه همسرش را هم خواهم کشت، همینطور تمام دوستانش رو. بعد هم خانه‌اش را به آتش می‌کشم.»

لئون  Leon: The Professional 1994

روایت داستان قاتل حرفه‌ای لئون (به کارگردانی لوک بسون) دراماتیک و بسیار تأثیرگذار است. لئون یک دختر بی‌نوا به نام ماتیلدا را (نقشی که ناتالی پورتمن ایفا می‌کند)، پس از اینکه والدینش به دست قاچاقچی روان‌پریش مواد مخدر (با بازی گری اولدمن) به قتل می‌رسند، پناه داده و به خانه خود می‌برد. کم کم شروع به آموزش استفاده از سلاح‌های مختلف به ماتیلدا می‌کند و در ضمن محافظت از او، اورا برای گرفتن انتقام خون خانواده‌اش که به قتل رسیده‌اند، آماده می‌کند. البته ماتیلدا رابطه خوبی با پدر خود ندارد و مادر و خواهرش نیز خیلی انسان‌های وظیفه‌شناسی نیستند و قتل برادر کوچکش در صحنه خونینی که در خانه‌شان رقم می‌خورد، او را مصمم به گرفتن انتقام می‌کند. Leon: The Professional از آن دسته فیلم‌هایی است که همه‌جوره با شخصیت قاتل فیلم همراه خواهید شد و با او احساس همدردی خواهید کرد، شخصیتی که در اعماق وجودش معنی عشق را می‌فهمد و قلب رئوفی دارد.

نقل قول: لئون: «اسلحه شکاری، اولین سلاحی است که کار با اون رو آموزش می‌بینی، چراکه اینطوری می‌توانی فاصله خودت را با هدف حفظ کنی. هرچه در این حرفه، مهارت بیشتری پیدا کنی، می‌توانی به هدفت نزدیک‌تر شوی. چاقو، برای نمونه، آخرین سلاحی است که کار با آن را یاد خواهی گرفت.»

Love & Basketball 2000

بیشتر ما احتمالا با این مسئله موافق هستیم که نگه داشتن آقایان پای فیلم‌های رمانس و عاشقانه کاری است دشوار، اما Love & Basketball فیلمی است که با پس‌زمینه ورزشی خود قادر به انجام این کار بوده است. کویینسی (با بازی عمر اپس) و مونیکا (با بازی سانا لاتان) زمانی که کودک هستند، در زمین بسکتبال با یکدیگر آشنا می‌شوند و رابطه عاشقانه و بعضا تنفری که میان آن‌ها است زندگی شخصی آنها را درحالی به روایت می‌کشد که در تلاش برای رسیدن به نقطه‌ اوج در حرفه ورزش بسکتبال هستند.

نقل قول: مونیکا: «مثل یک سفر هست، متوجه منظورم می‌شی؟ زمانی که بچه هستی، زندگی رو طوری در آینده تصور می‌کنی که دوست داری اون طور باشه، و حتی برای لحظه‌ای حاضر نیستی به امکان‌پذیر نبودن آن فکر کنی.»

The Hurt Locker 2008

 جنگ به چه دردی می‌خورد؟ به درد ساخت فیلم‌هایی فوق‌العاده. این فیلم نگاهی به واقعیت‌های جنگ عراق و جنگ‌های امروزی به طور کلی دارد. ناگفته نماند که این فیلم به منظور برانگیختن حس میهن پرستی ساخته نشده است و ایده‌های پروپاگاندا را دنبال نمی‌کند، درتمام طول فیلم، از کسی طرفداری نمی‌شود. داستان فیلم بیشتر متمرکز بر تصمیماتی است که از سوی سربازان حاضر در جنگ گرفته می‌شود، بخصوص مأمور نیروی ویژه ویلیام جیمز (با بازی جرمی رنر). Hurt Locker در کنار روایتی بی‌نظیر از رخدادهایی که درجنگ روی می‌دهد، هیجان فوق‌العاده‌ای در مخاطبان خود برمی‌انگیزد. نویسنده این مقاله خود موافق جنگ نیست و اعتقاد دارد که نباید این رخداد وجود داشته باشد، اما این فیلم به نظر نویسنده این مقاله در لیست فیلم‌هایی که درباره جنگ ساخته شده‌اند، جایگاه دوم را به خود اختصاص می‌دهد.

نقل قول: جیمز: «تو عاشق نگه داشتن و به خاطر داشتن اون هستی. در واقع عاشق نگه داشتن تمام اون چیزهایی هستی که برایت ارزش دارند. تو عاشق مادرت هستی... و همینطور پدرت. حتی عاشق پیژامه‌ات هستی. تو به همه چیزهایت علاقه داری، اینطور نیست؟ چرا، هست. اما می‌دونی حقیقت چیه دوست من؟ همینطور که سنت بالاتر می‌رود... بعضی از این چیزهایی که اینطور عاشقشان هستی، دیگر ارزش سابق خودرا از دست خواهند داد.»

The Princess Bride 1987

فیلم‌هایی که داستانی افسانه‌ای را روایت می‌کنند، معمولاً حرف بخصوصی برای گفتن ندارند، اما این فیلم یک سر و گردن بالاتر از تمام فیلم‌های هم ژانر خود می‌ایستد. این فیلم پر از صحنه‌های جالب توجه برای کودکان است و درکنار این برای بزرگترها هم از جذابیت خاصی برخوردار است. درحقیقت هرچیزی که یک داستان افسانه‌ای خوب برای کامل شدن به آن نیاز دارد، دراین فیلم موجود است: شخصیت اصلی و قهرمان داستان که بسیار مرموز است (کری الوس)، یک غول (آندره غول)، شمشیربازی، یک شاهزاد و یک پایان خوش. The Princess Bride درحقیقت یادآور هرآن‌چیزی است که ما از انسانیت می‌دانیم.

نقل قول: وستلی (با بازی الوس): «اگر اینقدر عجله داری، می‌توانی یک طناب پیدا کنی، یا حتی یک شاخه درخت و بعد چیزی پیدا کنی که به درد کارت بخورد.»

اینیگو مونتویا (با بازی ماندی پاتینکین): «از پس این کار برمی‌آیم. من این بالا طناب دارم، با اینحال بعید می‌دونم کمک من رو قبول کنی، چراکه من منتظر موقعیتی هستم تا تورا به قتل برسانم.»

وستلی: «این همه چیز رو میان ما شکرآب می‌کنه.»

Inside Man

در یکی از بهترین فیلم‌هایی که تاکنون داستان سرقتی از بانک را روایت کرده‌اند (اگر نگوییم بهترین فیلم این ژانر) پلیسی (با بازی دنزل واشینگتون) در تلاش است تا مغز متفکر یک گروه خلافکاری را (با بازی کلایو اون) از طریق صحبت کردن با او به دام بیندازد. چیزی که این فیلم را تا این حد خاطره‌انگیز کرده است، تنشی است که از تعقیب و گریزهای جاسوسانه به دل تماشاگر راه می‌یابد. زمانی که در جریان فیلم قرار می‌گیرد، متوجه خواهید شد که این فیلم چیزی فراتر از داستان‌های کلیشه‌ای است که از سرقت از بانک تاکنون مشاهده کرده‌اید. سارقان این فیلم درحقیقت تنها به دنبال بدست آوردن پول نیست و حتی دانستن اینکه درنهایت آنها از مخمصه فرار کرده و پلیس قادر به گیر انداختن آنها نخواهد بود چیزی از شوکه‌کننده بودن این حادثه برای شما کم نخواهد کرد.

نقل قول: دالتون راسل (با بازی اوِن): هفته آینده همین موقع من درحال نوشیدن یک نوشیدنی خنک در کنار دوستانم خواهم بود. آمبر و تیفانی نیز دخترانی هستند که آنجا خواهند بود.»

کیث فریزیر (با بازی دنزل واشینگتون): «اما من اینطور فکر نمی‌کنم، به نظرم تو هفته آینده در کنار کسانی خواهی بود که نامشان جمال و عیسی است و خبر بد این است که آنچیزی که درحال نوشیدنش خواهی بود، یک نوشیدنی خنک نخواهد بود.»

Bill & Ted’s Bogus Journey 1991

خانم و آقای اسمیت 2005  Mr. & Mrs. Smith

این فیلمی است که برای نخستین بار سبب آشنایی برد پیت و آنجلینا جولی شد. با دیدن صحنه‌های زیبایی که این دو در کنار هم در این فیلم آفریدند، می‌توان به سادگی به این موضوع پی برد که چرا این فیلم تا این حد ماندگار شده است. مهم نیست برای چندمین بار این فیلم در حال پخش از تلوزیون باشد، واقع مقاومت کردن و ندیدن آن کار دشواری است. این فیلم پر از صحنه‌های متفاوت است: از تیراندازی و انفجار گرفته تا دیالوگ‌های کمیک و عاشقانه. این خصوصیات، این فیلم جاسوسی را بدل به فیلمی می‌کند که برای طرفدار هر ژانری می‌تواند معنی جالبی داشته باشد. البته این فیلمی نیست که با دیدنش به فکر فرو بروید و صرفاً برای سرگرمی و لذت بردن است؛ می‌توانید پای آن بنشینید و به صفحه نمایشگر نگاه کنید و لبخند بزنید.

نقل قول: جان اسمیت (با بازی برد پیت): «هدف‌گیری تو به اندازه آشپزیت افتضاحه عزیزم.»

Love Actually 2003

این فیلم درحقیقت روایت داستان هشت زوج بریتانیایی است که به شکلی کاملا متفاوت از هم درحال تجربه عشق هستند. این فیلم یک کمدی عاشقانه است و درون‌مایه‌هایی از جشن کریسمس دارد، اما به هیچ وجه نمی‌توان گفت که این فیلم، داستان خوبی ندارد و کلیشه است. درحقیقت کمدی آن بسیار تأثیرگذار است و لحظه‌هایی شگفت‌انگیز در جای‌جای فیلم اتفاق می‌افتد. امکان ندارد این فیلم را مشاهده کنید و تجربه احساساتی چون خندیدن، گریه کردن، و علاقه‌مند شدن به حداقل به یکی از بازیگران فیلم را نداشته باشید. Love Actually بهترین داستان کمدی و عاشقانه‌ای است که تاکنون به قلم نویسنده‌ای درآمده است.

نقل قول: بیلی مک (با بازی بیل نیگی): «بیاید بچه‌ها، خبر مهمی از داییتون، بیل به دستمون رسیده. مواد مخدر نخرید. تبدیل به یک ستاره پاپ شوید و این چیزی است که بدون پرداخت هرگونه‌ای هزینه‌ای می‌توانید به آن دست پیدا کنید.»

این مقاله ادامه دارد...

نظرات

در ادامه بخوانید...

فیلم مسیر سبز که هنوز هم اشک بیننده را در می آورد چگونه فیلمبرداری شد

در
فیلم مسیر سبز یکی از مهم ترین فیلم های تاریخ سینمای جهان موفق ترین اقتباس فیلم از کتاب های استفن کینگ است. این فیلم  با فروش نزدیک به 300 میلیون دلار بر گیشه غلبه کرد و با استقبال تماشاگران روبرو شد.(بودجه ساخت 60 میلیون دلار) کارگردان و نویسنده معتقد بودند که این امر با انتخاب بسیار موفقیت آمیز بازیگران تسهیل می شود.  فیلم مسیر سبز بارها در لیست بهترین فیلم های جهان مقام های برتر را به خود اختصاص داده است ، چهار بار نامزد اسکار شده است ، اگرچه جایزه اصلی بهترین فیلم را دریافت نکرده است.
 
ما در  sayarak.com نیز فیلم مسیر سبز، Green Mile را دوست داریم و یادگیری اسرار و ظرافت های فیلمبرداری همیشه برای ما جالب بوده است. در واقع ، این ایده های درخشان و تصمیمات جسورانه پشت صحنه است که فیلم را بسیار جذاب می کند.
 

بازیگران فیلم مسیر سبز با دقت جواهرات انتخاب شدند

ایده "فیلم مسیر سبز" بلافاصله کارگردان فرانک دارابونت را به خود جلب کرد ، و او سعی کرد به همان اندازه که ممکن است شبیه کتاب باشد. بنابراین ، استفان کینگ رمان خود را در بخش هایی منتشر کرد ، به طوری که بیننده فرصتی برای دیدن صفحه آخر و فینال پیدا نکرد. او خودش به طور کامل نمی دانست قهرمانش زنده خواهد ماند یا نه؟
 
این کارگردان خاطرنشان کرد: شانس واقعی زمانی است که بازیگری که شما هنگام نوشتن فیلمنامه در نظر دارید، موافقت کند که در این فیلم بازی کند. در این حالت ، او معتقد بود كه فقط تام هنکس باید پل اجکام را بازی كند . بنابراین کینگ فکر کرد ، بازیگر کاملاً در نقش فرو می رود "مانند پا در یک کفش قدیمی".
 
اما هنوز هم برای مدتی جان تراولتا برای نقش پل اجکام در نظر گرفته شد. اما جان تراولتا با صراحت از بازی در فیلم خودداری كرد. این بدان معنی نیست که تام هنکس خواندن فیلمنامه را بلافاصله قبول کرد، اما او با احساس وظیفه به کارگردان موافقت کرد، زیرا به خاطر ایفای نقش خود در فارست گامپ ، وی حاضر به بازی در رستگاری در شاوشنک نشده بود و احساس پشیمانی می کرد.
با تصویری از جان کافی ، مشکلاتی به وجود آمد: هیچکدام از بازیگرانی که در آزمون شرکت کرده بودند به جان کافی نزدیک نبودند. سپس بروس ویلیس کاندیداتوری برای مایکل کلارک دانکن را توصیه کرد که با وی در فیلم "آرماگدون" بازی کرده بود. مایکل فیلمنامه را خواند و  گفت: "من هستم. مهم نیست که چه کاری باید انجام دهم ، باید آن را بازی کنم. "
بعد از مرگ مایکل دانکن ، کارگردان گفت که به نظر او هیچ یک از بازیگران مستحق اسکار به اندازه مایکل برای ایفای نقش خود به عنوان جان کافی نیست. اما او هرگز این جایزه معتبر را دریافت نکرد.
 
پرسی وتمور نفرت انگیز با بازی درخشان داگ هاتچیسون اجرا شد. در نسخه کتاب ، پرسی بسیار جوان است ، در حالی که این بازیگر قبلاً 39 سال داشت. او به معنای واقعی کلمه کارگردان را برای به دست آوردن این نقش فریب داد و همچنین دروغ گفت که او تنها 30 سال سن دارد و مدارک سن خود را پنهان می کرد.
مایکل دانکن واقعاً بسیار قدبلند است (196)، اما معلوم شد که او کمی کوتاه تر از بازیگر نقش رئیس زندان است(198). بنابراین ، برای ایجاد توهم غول پیکری ، فیلمبرداران این فیلم از زوایای مناسب ، سکوهای مختلف استفاده کردند و صحنه های مناظر را کاهش دادند. تختخواب زندان جان كافی كوچك ساخته شد به گونه ای كه این زندانی شبیه غول روی او بود.
 
فیلمبرداری "حیاتی" بود ، حتی گاهی بیش از حد
اشک های جان کافی در قاب واقعی بود. این بازیگر وقتی به خاطر آورد چطور پدرش در کودکی خانواده را رها کرد گریه می کرد .
بازی دانکن باعث شوک واقعی برای تمام عوامل فیلم  شد ، در صحنه های پایانی ، بسیاری از حاضران نتوانستند اشک خود را نگه دارند.
 
تام هنکس برای این نقش ،نیاز داشت که چند پوند بدست آورد. او موفق شد ، اما برای نقش بعدی ، در فیلم "دور افتاده" این بازیگر مجبور شد فوراً وزن خود را کاهش دهد.
استفان کینگ عاشق رفتن به مجموعه بود. تام هنکس ترجیح می داد در تصویر باقی بماند ، تا نویسنده بتواند ارزیابی کند که آیا این انتخاب به درستی انجام شده است یا خیر. علاوه بر این ، او معتقد بود ، با ماندن در تصویر و خاموش بودن مجموعه ، می تواند بهتر به نقش عادت کند. یک روز ، کینگ پیشنهاد کرد که برای قهوه بیرون برود. بازیگر پاسخ داد: "من نمی توانم ، استیو". "من مسئول کل زندان هستم."
طبق فیلمنامه ، پرسی به طرز وحشتناکی باعث اذیت همکاران و زندانیان میشود ، همه از او متنفر هستند. کارگردان تصمیم گرفت که تحریک باید به معنای واقعی کلمه روی چهره بازیگران حک شود.
 

برخی از تفاوتهای ظریف جزئی تا حد زیادی بر درک طرح تأثیر گذاشته است

تمام زمان "فیلم مسیر سبز" به گونه ای در نظر گرفته شده است که در آن هیچ جزئیات اضافی وجود ندارد: همه چیز در آن برای فیلم مهم است.
کوچکترین نقش در معنای تحت اللفظی کلمه ، نقش مهم در موش آقای Jingle است که در داستان ، 64 ساله شد. برای بازی موش و فیلمبرداری از 15 موش آموزش دیده استفاده شد.آموزش آنها چندین ماه طول کشید ، اما برای برخی از ترفندها از موش ها استفاده نشد ، نویسندگان این فیلم به انیمیشن و گرافیک رایانه متوسل می شوند. انجمن حمایت از حیوانات آمریکا اطمینان داده است كه در هنگام فیلمبرداری به هیچ موشی آسیب نرسیده و این نیز صادق است. در صحنه ای که پرسی موش را زیر پا می گذارد ، از یک عروسک استفاده شده است.
برای اینکه بیننده به وضوح حس زندان و زندانیان را درک کند، لباس مخصوصی طراحی و دوخته شد. این اختراع ، بخشی از آن بر اساس مدلهای ارتش ، تا حدودی بر روی مدلهای زندان اختراع شد. در زمان وقوع این فیلم ، لباس خاصی برای نگهبانان زندانها وجود نداشت.
تفاوت در ظاهر ملیندا ، هنگامی که بیمار بود و هنگام بهبودی در نتیجه معجزه ای که از طرف جانکافی انجام شد ، باید بسیار قابل توجه بود. برای حداکثر "عجیب" بودن در حال مرگ ملیندا ، هنرمندان گریم باعث شده اند که انگار ابرویی نداشته باشد.
شخصیت سام راکول ، که نقش دیوانه را بازی می کرد ، قرار بود موجب انزجار باورنکردنی بیننده شود. برای تقویت اثر دفع کننده ، هنرمندان گریم آکنه های مصنوعی را بر روی بدن بازیگر ایجاد کرده اند.
این فیلم از اهمیت زیادی برخوردار بود و در هنگام ساخت آن، هنرمندان با روانشناسان مشورت می کردند
طراح زندان را به روشنی از توصیفات موجود در کتاب کینگ بازسازی کرد. این زندان كوچك اما با جزئیات بیشتر برنامه ریزی شده بود. بنابراین ، روانشناسان روی فضای داخلی کار می کردند: قرار بود باعث ایجاد ترس ، طرد ، اندوه در بیننده شود. عوامل فیلم و بازیگران می گفتند كه پس از ساعات طولانی در مکان فیلمبرداری ، احساس می كنند در یك زندان واقعی هستند.
سه صندلی "برقی" برای فیلم ساخته شد ، نمونه اولیه یک صندلی از زندان معروف سین سینگ در ایالت نیویورک بود. اگرچه در واقعیت در دهه 30 قرن XX ، در زمانی که فیلم اتفاق می افتد، اعدام با چوبه دار انجام می شد.
در یکی از بازدیدهای خود از مجموعه ، کینگ تصمیم گرفت روی صندلی "برقی" بنشیند . او واقعاً این احساس را دوست نداشت. آنها می گویند او چنان تحت تأثیر قرار گرفت که نتوانست در برابر فحش دادن مقاومت کند.
 
ما یک بار دیگر از تماشای این فیلم لذت بردیم که کمتر کسی نسبت به آن بی تفاوت است. "فیلم مسیر سبز"یکی از ماندگارترین فیلم های سینمای جهان چه احساساتی را در شما به وجود می آورد؟

نظرات

۱۴۰۱/۷/۲۹تاریخ تاریک جفری اپستاین. چه چیزی پشت ثروت یک میلیونر متهم به جنایات جنسی نهفته است؟ اواخر دهه نود و آغاز دهه 2000 تعداد زیادی فیلم باشکوه و باکیفیت به ما داد که تا به امروز هر بار مرور می کنیم و لذت می بریم، مسیر سبز به کارگردانی فرانک دارابونت تنها یکی از این فیلم هاست. و من نیز اخیرا آن را بررسی کردم. این فیلم بر اساس رمان مایل سبز اثر استیون کینگ ساخته شده است. نقش اصلی را تام هنکس افسانه ای بازی کرد که مدت هاست به عنوان یکی از بهترین بازیگران کاریزماتیک و با استعداد در لیست هالیوود قرار گرفته است. وقایع فیلم در سال 1935 اتفاق می افتد، تام نقش رئیس بلوک محکوم به اعدام به نام پل اجکامب را بازی کرد. کار خوشایندترین نیست، زیرا هر روز باید با شخصیت های منزجر کننده ای روبرو شوید که در سلول های زندان نشسته اند، اگرچه همه این شخصیت ها منزجر کننده نیستند، برخی از آنها افراد کاملاً عادی به نظر می رسند، اما هرگز نمی دانید آنها به چه فکر می کنند. این افراد هنوز مرتکب قتل می شوند و پل نیز مشکلات سلامتی دارد. همه چیز تغییر می کند وقتی یک روز غول جان کافی (مایکل کلارک دانکن) را به زندان می آورند و از آن لحظه به بعد، زندگی بسیاری برای پل و همکارانش در محل کار تغییر می کند. فضای فیلم در سطح بالایی حفظ می شود، بلوک زندان، سلول ها، زندانیان - آفتاب به حداقل می رسد، اما این به فیلم فضای تاریک آن را می دهد. این فیلم را می توان به یک درام نسبت داد، به یک درام عمیق تر و پرمعناتر، از آنجایی که فیلم به چندین جنبه مهم زندگی می پردازد، فیلم دارای لحظات خنده دار و لحظات غم انگیز و لحظات ناخوشایند است. هر شخصیت شخصیت منحصر به فرد خود را دارد، به خصوص زندانبانان. از این میان، مایکل کلارک دانکن (در آرامش باش)، مایکل جتر، که نقش ادوارد دلوکروا را بازی کرد، موش رام را، سم راکول، را رام کرد. در میان نگهبانان، این البته تام هنکس است، تام بازیگر بزرگی است، بیش از یک بار من در این مورد متقاعد شده ام. او در این فیلم ارتباط خاصی با جان کافی داشت، در شرکای او: دیوید مورس، بری پپر، جفری دمون، جیمز کرامول و البته بدترین شخصیت پرسی با بازی داگ هاچیسون است. در میان بازیگران زن - بانی هانت، که نقش همسر پل و پاتریشیا کلارکسون، که نقش همسر بیمار نگهبان (جیمز کرامول) را بازی کرد. با وجود مدت زمان بسیار طولانی فیلم، فیلم خسته کننده به نظر نمی رسد و شما را در تعلیق نگه می دارد، تماشای شخصیت ها جالب است. پایان فیلم مسیر سبز نیز شما را بسیار به فکر فرو می برد و تامل زیادی را پشت سر می گذارد و در عین حال شما را کمی وحشت زده می کند. مسیر سبز شاهکاری است که دیگر هرگز نخواهد بود، فیلمی که در فهرست طلایی سینما قرار گرفته است.

۱۴۰۱/۷/۳۰نوشتن نقد برای این فیلم بسیار دشوار است زیرا باید آن را ببینید. این یکی از احساسی ترین و قدرتمندترین فیلم های تاریخ سینماست که به شایستگی در زمان نگارش نقد در رتبه اول رتبه بندی قرار گرفته است. قطعاً تصویر موفقیت خود را مدیون منبع اصلی است. این اثر بر اساس نویسنده مشهور استیون کینگ ساخته شده است. اما گرفتن منبع اصلی فقط یک پایه است، شما همچنین باید آن را به درستی پیاده سازی کنید، و سازندگان با این کار بسیار عالی عمل کردند. من دراماتورژی را شایستگی اصلی نوار می دانم. من معتقدم و فکر می‌کنم خیلی‌ها هم قبول دارند که ایجاد غم و اندوه شدید بسیار دشوارتر از لبخند زدن است. برای این کار باید روی کاراکترها کار زیادی انجام دهید تا بخواهند همدلی کنند و داستانی شایسته بسازند. و با این دو جنبه، فیلم گرین مایل هیچ مشکلی ندارد. کارگردان فیلم مسیر سبز با استفاده از حرکات خوب و کنار گذاشتن جزئیات در کنار هم توانسته است داستان را به شیوه ای درست به روی پرده بیاورد. کار سه ساعت پیش می رود و در این مدت موفق می شویم وارد جزئیات شخصیت ها شویم و احساسات آنها را حس کنیم. و چیزی که کم اهمیت نیست این است که در طول اکشن اطلاعات جدید بیشتری می آموزیم و فقط در انتهای فیلم کل پازل را جمع آوری می کنیم و تصویر کاملی از اتفاقات را می بینیم. من واقعاً می خواهم از بازیگران تمجید کنم. همه زندانیان و نگهبانان کار بزرگی انجام دادند. برخی از آنها زمان زیادی نداشتند، برخی از آنها در سراسر نوار می درخشیدند، اما همه خوب بازی کردند و شما آماده تماشای بی وقفه آنها هستید. اما همچنان قوی ترین بازی توسط مایکل کلارک دانکن و تام هنکس ارائه شد. در این کار آنها برابری ندارند و فقط شایسته تشویق هستند. و در خاتمه، جنبه دیگری که در مورد نکات مثبت تصویر اعمال می شود، بیانیه نویسندگان است. سازندگان به طرز ماهرانه ای با ما در مورد ظلم و ستم جهان، از عدالت و مبارزه صحبت می کنند. و موضوع زندگی و مرگ نیز که باعث احترام می شود. و بعد از تماشا، قطعاً چیزی برای فکر کردن خواهید داشت و شاید حتی در نگاه خود به زندگی تجدید نظر کنید. این فیلم بدون شک یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینماست. اگر هنوز فیلم مسیر سبز را ندیده اید، حتما آن را ببینید. نمی ترسم بگویم این شاهکاری است که شما را به جادوی سینما معتقد می کند.

۱۴۰۱/۷/۳۰ فیلم مسیر سبز که مورد علاقه میلیون ها نفر از خبره های سینما است، در مورد یک داستان شگفت انگیز می گوید که در داخل دیوارهای یک زندان برای جنایتکاران به خصوص خطرناک رخ داده است، که سرنوشت آنها قبلاً یک نتیجه قطعی است و مشمول حداکثر مجازات ممکن است. صحبت در مورد داستان فیلم بیهوده است، زیرا تعداد زیادی از خوره های سینما با فیلم مسیر سبز آشنا هستند . اما غیرممکن است که به بازیگران ایده‌آل که به طرز شگفت‌انگیزی انتخاب شده‌اند توجه نکنید. هر هنرمند در جای خود قرار دارد و به طرز شگفت انگیزی شرکا را تکمیل می کند و تجسم فیلمی خیره کننده از کتاب عرفانی استیون کینگ را تشکیل می دهد. البته بازیگرانی چون تام هنکس، داگ هاچیسون، سم راکول و البته مایکل کلارک دانکن باورنکردنی شایسته ذکر ویژه هستند. شخصیتی که او بازی می کند آنقدر صمیمانه و صادق است که با دیدن عذاب او روی پرده، نمی توان جلوی اشک را گرفت. و درک این موضوع که جهان خیلی زود چنین هنرمندی را از دست داد، ما را وادار می کند تا با فراز و نشیب های قهرمان در مسیر طرح نوار همدلی مضاعف کنیم. تنظیم موسیقی، کار دوربین، کار فوق بازیگران اثری فوق العاده مهربان، صمیمانه و سینمایی را ایجاد کرد که نسل ها دوستش داشتند. همچنین تعجب آور است که کارگردان تصویر، فرانک دارابونت، که فیلم محبوب دیگری را به نام "رستگاری در شاوشنک" فیلمبرداری کرد، توانست فقط با دو اثر خود این دنیا را کمی بهتر کند و به او زیبایی بی سابقه و انسان گرایانه بدهد. «مایل سبز» فیلمی افسانه‌ای درباره مهربانی، صداقت و وقار است، درباره مولفه‌های مهم زندگی که بهترین ویژگی‌های انسانی را در ما شکل می‌دهند.

۱۴۰۱/۷/۳۰مسیر سبز. درام معمایی بر اساس رمانی به همین نام اثر استیون کینگ. فیلم مسیر سبز اگر بازیگران فوق العاده ای نداشت شاهکار نمی شد. تام هنکس بزرگ که نقش اصلی نگهبان پل انگکومب را بازی می کرد، تصویر یک رئیس جدی و مسئولیت پذیر را بسیار دقیق منتقل می کرد. بگذارید نقش چندان روشن نباشد، اما بدون آن فیلم چنین معنای عمیقی نخواهد داشت. مایکل کلارک دانکن یکی از نقش های مهم این فیلم را بازی کرد - جان کافی. تصور بازیگر دیگری در این نقش واقعا سخت است. بازیگر آنقدر به این نقش عادت کرد که در طول فیلم برای غول سیاه بزرگ با چشمان کودکانه متاسف شدم. جای تعجب نیست که نقش او شایسته دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. همچنین در فیلم دو نقش وجود دارد که شما را با جان و دل احساس خشم و نفرت می کند. قاتل ویلیام وارتون با بازی سام راکول بسیار عالی بازی کرد. زمانی چنین احساساتی را در من برانگیخت. یک حرامزاده ذاتاً، یک وارتون خطرناک و زننده فیلم را احیا می کند. او در زمان اسارت به بهترین شکل ممکن زندگی می کند. نقش دوم بی رحمانه و شرور را بازیگر داگ هاچینسون بازی کرد. نگهبان جوان پرسی وتمور، یک سادیست و روانی. او تمام مایل را خشمگین می کند و بیننده را بیشتر آزار می دهد. پرسی که مرتب شانه شده، اتو کشهده، تنها رویای یک چیز را در سر می پروراند، تا ببیند چگونه زندانیان در صندلی برقی می میرند. "مسیر سبز" یک شاهکار 3 ساعته است. حتی یک نفر هم در پایان جلوی اشک خود را نمی گیرد. اگر فرصت داشتم تمام جوایز دنیا را می دادم. همه باید آن را تماشا کنند، زیرا این یک کلاسیک در حال مرگ نیست. و حتی در حال حاضر، همه فیلم های جدید ،شبیه ساخته های بزرگ دارابونت نیستند. فیلم مسیر سبز آمیزه ای از درام و عرفان است. وقتی فیلم را ببینید هرگز آن را فراموش نخواهید کرد.

در ادامه بخوانید...

انگل ها و کارگردان بونگ جون هو در اسکار 2020 پیروز شدند

در
بهترین فیلم اسکار 2020
درام کارگردان کره جنوبی بونگ جون هو، انگل "Parasites" به چهار بار برنده جایزه اسکار 2020 تبدیل شد: این فیلم برنده نامزدهای "بهترین فیلم" ، "بهترین فیلم خارجی" ، "بهترین فیلمنامه اصلی" و "بهترین کارگردان" شد. این اولین بار در تاریخ این جایزه است ، هنگامی که تصویر برندگان جوایز در گروه های اصلی و بین المللی است.
 
بقیه برندگان جایزه اسکار 2020 را می توان در اینجا ببینید .
 
با توجه به تعداد پیروزی ها ، "انگل" توانستند نتیجه اینگمار برگمان "فانی و الکساندر" را تکرار کنند .اینگمار برگمان در مراسم سال 1984 جوایز گروههای "بهترین کار اپراتور" ، "بهترین دکوراسیون" ، "بهترین لباس" ، "بهترین فیلم به زبان خارجی" را به دست آورد.
 
در مرکز نقشه "انگل" خانواده Ki-tek قرار دارد. آنها چشم اندازهای تیره و تار دارند: هر چهار نفر بیکار هستند. اوضاع زمانی تغییر می کند که فرزند ارشد ، کیو ، یکی از دوستان توصیه می کند تا او را با یک معلم پاره وقت پولی جایگزین کند. او با کمک خواهرش مدرک تحصیلی جعل می کند و به عمارت مجلل تاجر آقای پاک می آید. Ki-u در مورد یک جای خالی دیگر و برنامه ای برای پیدا کردن کار برای خواهرش می افتد............

نظرات

در ادامه بخوانید...

بیست سوالی که والدین باید هر روز از خود بپرسند

در

«داشتن فرزند شبیه زندگی در خوابگاه دانشجویی است ـ هیچ کس نمی‌خوابد، همه چیز شکسته است و همه چیز پرتاب می‌شود» ـ ری رومانو
بزرگ کردن فرزند هم دشوارترین و هم باارزش‌ترین کار است. بچه‌ها همراه با دستورالعمل به دنیا نمی‌آیند اما اگر با چنین دستورالعملی به دنیا می‌آمدند، احتمالاً در آن نوشته می‌شود که باید شما خود را به پرسیدن این سوالات عادت بدهید.

آیا کودکانم سرگرمی دارند؟
چنان میلی به شلوغی دارد که گاهی اوقات یادمان می‌رود به بازی اولویت بدهیم.

آیا من سرگرمی دارم؟
(تقریباً) همان سوال. اگر خیلی مشغول رانندگی و پخت‌وپز و شستشوی لباس‌ها هستید که یادتان می‌رود از کودکانخود لذت ببرید، باید حتماً نگاهی به اولویت‌هایخود بیاندازید.

کودکم خوب غذا خورد؟
به کیفیت توجه کنید، نه کمیت. آیا میوه‌ها و سبزیجات عمده رژیم غذایی‌اش است؟ بسیار عالی. آیا خیلی سختگیرانه محدود می‌کنید؟ همه‌ی بچه‌ها باید پشمک را تجربه کنند.

آیا کودکم خوب خوابید؟
کودکان به خوابشان نیاز دارند. اگر به اندازه‌ی کافی نخوابند، رشد نمی‌کنند.

آیا کودکم چیزی یاد گرفت؟
این مسأله با گرفتن نمرات خوب فرق دارد. این مسأله به کنجکاوی و هیجان یادگیری هرچیزی از پافندگی تا اسامی دایناسورها مربوط می‌شود. ذهن‌شان را به سمت لذت یادگیری باز کنید.

آیا کودکم به خوبی با استرس کنار می‌آید؟
کودکان باید یاد بگیرند استرس چه احساسی دارد و چگونه آن را باید کاهش دهند تا بتوانند وارد دنیای بزرگسالان بشوند. اگر هیچ موقع نگذارید احساس ترس، شکست یا شجاعت را تجربه بکنند، فرصت توسعه‌ی این مهارت‌ها را نخواهند داشت.

آیا سر کودکم فریاد کشیدم؟
بعد از فریاد چه احساسی داشتید؟ فکر می‌کنید کودک چه احساسی داشت؟(سیارک)

چرا فریاد کشیدم؟
می‌دانید که فریاد هم برای شما و هم برای کودک احساس بدی ایجاد می‌کند. چرا این کار را می‌کنید؟ بخشی از تو فکر می‌کند که این کار جواب می‌دهد. به خود یادآوری کنید که فریاد کشیدن بهترین راه نیست.

آیا کودکم را ملامت کردم؟
اگر می‌بینید که می‌گویید «مرا اذیت می‌کنی» یا «مامان را ناراحت می‌کنی» وقت آن رسیده است که کنترل احساسات را به دست بگیرید. «وقتی دیر به خانه می‌آیی نگران می‌شود» یا «وقتی با این لحن حرف می‌زنی احساس می‌کنیم احترامی برایم قائل نیستی» احساساتان را منتقل خواهند کرد بدون اینکه کودک را به خاطر آنها ملامت کرده باشند.

آیا به اندازه‌ی کافی تحسین کردم؟
برای منفی کردن اثرات یک منفی، هفت اظهارنظر مثبت لازم است. برای تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس کودکانمان، باید آنها بیش از آن چیزی که فکر می‌کنیم تحسین کنیم.

آیا بابت کارهای درست تحسین کردم؟
تحسین کودک به خاطر چیزهایی مانند باهوش یا زیبا بودن درواقع به توانایی انعطاف‌پذیری‌اش صدمه می‌زند. اگر کودک به جای شناسایی استقامتی که برای یادگیری چیزی خرج می‌کند فکر کند که باهوش همان چیزی است که او هست، در این صورت زمانی که با چیزی مواجه شود که یادگیری‌اش سخت‌تر است ممکن است فکر کنید که باهوش نیست تا اینکه بخواهد تلاش کند آن را حل کند.

آیا با موفقیت کودکم همچون موفقیت خودم برخورد می‌کنم؟
باید بدانید که اگر کودک موفق شود، این موفقیت مال شماست. نباید تلاش کنید رویای فوتبالیست یا رقاص بودن‌ را ازطریق کودک احیاء کنید.

می‌خواهم کودکانم امروز چه احساسی داشته باشند؟
مهم، مورد احترام و خوشحال(سیارک)

اگر امروز آخرین روز زندگی‌ام بود، چه چیزی را به شکل دیگری انجام می‌دادم؟
ما باید سر کار برویم، شام بپذیریم و تکالیفمان را انجام بدهیم اما اگر بار دیگر به روزمان نگاهی بیاندازیم، آیا کارها را جور دیگری انجام می‌دادیم؟ آیا می‌خندیدید؟ آیا گوش می‌کردید؟

آیا امروز کاری کردم که استقلال کودکم را پرورش دهم؟
همزمان با رشد کروتکس پیش‌سری کودک، والدین باید توازنی بین استقلال و محافظت ایجاد کنند. چه کاری است که هنوز برای کودک انجام می‌دهید درحالی که او خودش می‌تواند انجام دهد؟ اجازه دهید خودش آنها را انجام دهد. با اینکار اعتماد به نفسش تقویت می‌شود.

آیا همراه با ترس کودکم را بزرگ می‌کنم یا همراه با آرامش؟
آیا در حال حرکت به سمت چیزی هستم که برای کودکم می‌خواهم یا در حال دور شدن از چیزی هستم که برایش نمی‌خواهم؟ همیشه حرکت به سمت هر چیزی قدرتمندتر است.

آیا بخشی از مشکل هستم یا بخشی از راه‌حل؟
آیا به کودک کمک می‌کنید که از چیزهایی که دوست ندارد انجام بدهد، دوری کند؟ به این ترتیب او را تشویق به اجتناب می‌کنید. به جای آن در کنار باشید و او را تشویق کنید که استقامت و ایستادگی را در خود توسعه دهد.

مهمترین نقش من به عنوان پدر یا مادر چیست؟
وقتی را به تأمل در این نکته صرف کنید و سپس تمام تلاش‌هایتان برای پرورش کودک را با آن نقش همسو کنید.

از خطاهایم درس گرفتم؟
ما همیشه خطا می‌کنیم. اعتراف کنید و سپس از آنها درس بگیرید. حرکت کنید. فردا روز دیگری است و باید از این نظر سرمشق کودک باشید.

از چه چیزی سپاسگزارم؟
یادآوری به کودکان درمورد آنچه داریم یا انجام می‌دهیم باعث می‌شود که ذهن‌مان نسبت به یافتن چیزها و فرصت‌های بزرگ به عنوان پدر و مادر باز باشد. (سیارک)

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. 

ترجمه توسط itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

100 فیلم محبوب تاریخ سینما از نگاه منتقدان هالیوود ریپورتر

در
1. پدرخوانده

 فیلم کلاسیک پدرخوانده براساس رمانی از ماریو پوزو ساخته شده و داستان فیلم درباره خانواده مافیایی کورلئونه می باشد بازیگران سرشناسی چون مارلون براندو، آل پاچینو، روبرت دووال و دایان کیتن در آن به نقش‌آفرینی پرداخته اند.

 

imdb بهترین فیلم های تمام دوران

فیلم پدرخوانده نامزد 11 جایزه اسکار شد و جایزه بهترین بازیگر مرد (مارلون براندو)، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را به خود اختصاص داد همچنین درجوایز گلدن گلوب پنج جایزه اصلی را بدست آورد. کارگردان پدرخوانده فرانسیس فورد کاپولا است و در سال ۱۹۷۲ برای کمپانی پارامونت فیلم را ساخته و داستان جنایی پدرخوانده مربوط به  سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ می باشد

 2. جادوگر شهر اوز

جادوگر شهر اوز که معروفترین و موفق‌ترین اقتباس از رمان  فران باوم به حساب می  بیش از دو میلیون دلار در سینماهای آمریکا و 980 هزار دلاردر سینماهای سایر نقاط جهان فروش داشته است.

 

جادوگر شهر اوز بر اساس رمانی برای کودکان نوشته ال. فرانک باوم آمریکایی به کارگردانی ویکتور فلمینگ محصول 1939  ساخته شده است و بازیگرانی چون جودی گارلند، فرانک مورگان، ری بولگر، برت لار و جک هالی  به ایفای نقش پرداخته اند.   

3. همشهری کین

ساخت همشهری کین 10 هفته به طولکشید،و با حضور معروف‌ترین عوامل فیلم هالیوود، از جمله گرگ تولند فیلمبرداری شد. اورسن ولز، کارگردان مشهور  سینما در سن25 سالگی بود، ولی علاوه بر کارگردانی، نگارش فیلم‌نامه ، تهیه‌کنندگی، و نقش‌آفرینی در فیلم همشهری کین را انجام داد .

 

imdb بهترین فیلم های تمام دوران

فیلم همشهری کین در 9 بخش نامزد جوایز اسکار شد که فقط در رشته بهترین فیلم‌نامه‌ ، جایزه به فیلم تعلق گرفت.در دهه‌ 60 دانشکده‌های فیلم‌سازی همشهری کین را به عنوان واحد درسی تدریس و تعدادی از بزرگان سینمای فرانسه چون ژان لوک ‌گدار و فرانسوا تروفو در ساخت فیلم هایشان از این فیلم الگو گرفتند.

4. رستگاری در شائوشنک

فیلم رستگاری در شائوشنک درامی رازآلود جنایی به کارگردانی فرانک دارابونت و بازی تیم رابینز و مورگان فریمن، محصول سال ۱۹۹۴می باشد رستگاری در شائوشنک یکی از برترین فیلم‌های تاریخ سینمای جهان معرفی شده است. فیلم نامه از  رمان استفن کینگ به نام ریتا هیروث و رستگاری در شائوشنک می باشد.

 

فیلم رستگاری در شائوشنک نامزد هفت اسکار از جمله بهترین بازیگر مرد، بهترین فیلم، ، بهترین فیلمنامه، بهترین ویرایش فیلم ،بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی فیلم، و بهترین صدابرداری شد ، اما موفق به کسب هیچ‌یک نشد.این مراسم  ، اسکار سال ۱۹۹۴ بود.


5. داستان عامه‌پسند

تارانتینو در فیلم  داستان خود را در ساختاری پیچیده با گذرهای زمانی و مکانی متناوب به به جلو برده است و از هیچ کدام ازاشکال متعارف روایی سینما استفاده ننموده  . بازیگران فیلم داستان عامه‌پسند جان تراولتا، ساموئل ال.جکسون و اما تورمن  می باشند. 

 

سناریو فیلم توسط تارانتینو  نگارش شده و مشتمل بر  سه اپیزود با سه قصه مه با هم در ارتباطند می گردد. جایزه بهترین فیلم‌نامه را داستان عامه پسند دریافت کرد و در جشنواره کن موفق به کسب نخل طلا گردید، جایزه بهترین فیلم پلیسی جوایز "ادگارآلن پو" را اخذ و در جوایز گلدن گلوب و بافتا انگلیس چهار جایزه را از آن خود کرد.بودجه فیلم داستان عامه پسند تنها 8 میلیون دلاری بود اما فروش جهانی  معادل 213 میلیون دلار داشت. 

6. کازابلانکا

 بازیگران فیلم کازابلانکا  ، همفری بوگارت و اینگرید برگمن می باشند که در سال 1942 تهیه شد و سه جایزه اسکار بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه به فیلم کازابلانکا تعلق گرفت.

 

کازابلانکا در انجمن فیلم آمریکا در مکان سوم از 100 فیلم برتر قرار دارد.

7. قسمت سوم پدرخوانده

بازیگران قسمت سوم پدرخوانده دایان کیتن ، آل پاچینو، اندی گارسیا، و سوفیا کاپولا می باشند.

 

قسمت سوم پدرخوانده در سال ۱۹۹۰تهیه  و قسمت آخر از سه‌گانه پدرخوانده‌ بر اساس رمانی از ماریو پوزو می باشد.فیلم پدرخوانده 3بیشتر از 136 میلیون دلار فروش داشت و  نامزد دریافت هفت جایزه اسکار بود اما،  موفق به دریافت هیچ هیچ یک از جوایز نشد.

8. ای.تی

کارگردان فیلم‌ ای.تی ، تولید 1982که در زمان اکران پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما شد استیون اسپیلبرگ می باشد . 

این فیلم موفق به اخذ چهار جایزه اسکار و در جوایز گلدن گلوب به عنوان  بهترین فیلم سال برگزیده شد.فیلم‌ ای.تی یکی از موفق‌ترین آثار اسپیلبرگ در زمینه تجاری به حساب می آید. ای.تی هر چند درباره دنیای کودکان و افسانه‌های تخیلی و فضاییاست ، اما توجه مخاطبین بزرگسالان را نیز به خود جلب می کند. فیلم ای.تی جایزه بهترین فیلم خارجی جوایز دیوید دوناتلو ایتالیا را در سال ‌1983 از آن خود نمود. 


9. ادیسه فضایی

فیلم ادیسه فضایی(2001) شاهکار استنلی کوبریک محصول 1968  می باشد.

 

فیلم نامه اقتباسی از داستان کوتاه آرتور.سی کلارک بود که موفق به کسب جایزه‌ اسکار بهترین جلوه‌های ویژه شد.

10. فهرست شیندلر

فهرست شیندلر یکی از تاثیرگذارترین فیلم‌های تاریخ سینما به حساب می آید .موسیقی فیلم توسط جان ویلیامز آهنگساز مشهور هالیوودی خلق شده است.

کارگردان فیلم فهرست شیندلر   استیون اسپیلبرگ می باشد. فیلم محصول سال ۱۹۹۳ و فیلم نامه  بر اساس کتاب شیندلرز آرک  (برندهٔ جایزه بوکر )تولید شده است.  

فروش ۳۲۱ میلیون دلاری برای فهرست شیندلر یک موفقیت تجاری بزرگ به حساب آمد و علاوه بر فروش بالا  جوایز بسیاری از جمله جایزه اسکار  برای بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را کسب نمود.

هرچند که در ابتدا و انتهای فیلم، صحنه‌هایی به صورت رنگی وجود دارد اما فهرست شیندلر اولین فیلم سیاه و سفیدی می باشد که جایزه اسکار بهترین فیلم را بعد از سال ۱۹۶۰ برنده شد.   فهرست شیندلر سومین فیلم برتر تاریخ سینما در گونهٔ حماسی، در فهرست ۱۰ فیلم برتر در ۱۰ ژانر  بنیاد فیلم آمریکا می باشد.

11- جنگ ستارگان (1977) ، 12- بازگشت به آینده (1985) ، 13- مهاجمان کشتی گمشده (1981) ، 14- فارست گامپ (1994) ، 15- بر باد رفته (1939) ، 16- کشتن مرغ مقلد (1962) ، 17- اینک آخر‌الزمان (1979) ، 18- آنی هال (1977) ، 19- رفقای خوب (1990) ، 20- چه زندگی شگفت‌انگیزی (1946)؛

21- محله چینی‌ها (1974) ، 22- سکوت بره‌ها (1991) ، 23- لاورنس عربستان (1962) ، 24- اره‌ها (1975) ، 25- اشک‌ها و لبخندها (1965) ، 26- آواز در باران (1926) ، 27- باشگاه صبحانه (1985) ، 28- فارغ‌التحصیل (1967) ، 29- بلید رانر (1982) ، 30- پرواز بر فراز آشیانه فاخته (1975)؛

31- عروس شاهزاده (1987) ، 32- امپراطوری حمله را پاسخ می‌دهد (1980) ، 33- فارگو (1996) ، 34- زیبایی آمریکایی (1999) ، 35- پرتقال کوکی (1971) ، 36- روز تعطیل فریس بولر (1986) ، 37- دکتر استرنج لاو (1964) ، 38- وقتی هری به ملاقات سالی رفت (1989) ، 39- درخشش (1980) ، 40- باشگاه مشت‌زنی (1999) 

41- روانی (1960) ، 42- غریبه (1979) ، 43- داستان اسباب‌بازی (1995) ، 44- ماتریکس (1999) ، 45- تایتانیک (1997) ، 46- نجات سرباز رایان (1998) ، 47- بعضی‌ها داغش را دوست دارند (1959) ، 48- مظنونین معمولی (1995) ، 49- پنجره عقبی (1954) ، 50- پارک ژوراسیک (1993)

51- لبوفسکی بزرگ (1998) ، 52- همه چیز درباره ایو (1950) ، 53- هانتیگ خوش قلب (1997) ، 54- بوچ کسیدی و ساندنس کید (1969) ، 55- راننده تاکسی (1976) ، 56- درخشش ابدی یک ذهن پاک (2004) ، 57- شواله تاریکی (2008) ، 58- سانست بولوار (1950) ، 59- تلما و لوییس (1991) ، 60- آملی (2001)

61- داستان وست ساید (1961) ، 62- شمال از شمالغربی (1959) ، 63- روز گراندهاگ (1993) ، 64- مری پاپینز (1964) ، 65- گاو خشمگین (1980) ، 66- شیرشاه (1994) ، 67- آواتار (2009) ، 68- مانتی پیتون و جام مقدس (1975) ، 69- گلادیاتور (2000) ، 70- سرگیجه (1958)

71- تقریبا معروف (2000) ، 72- فرانکشتاین جوان (1974) ، 73- همه مردان رئیس جمهور (1976) ، 74- زین‌های شعله‌ور (1974) ، 75- پل رودخانه کوای (1957) ، 76- کوهستان بروک‌بک (2005) ، 77- شکارچیان روح (1974) ، 78- 12 مرد خشمگین (1957) ، 79- وال.ای (2008) ، 80- در بارانداز (1954)

81- آمادئوس (1984) ، 82- ارباب حلقه‌ها، یاران حلقه (2001) ، 83- جان سخت (1988) ، 84- آغاز (2010) ، 85- هفت (1995) ، 86- دیو و دلبر (1991) ، 87- ارباب حلقه‌ها ، بازگشت پادشاه (2003) ، 88- میلیونر زاغه‌نشین (2008) ، 89- شجاع قلب (1995) ، 90- ممنتو (2000)

91- راکی (1976) ، 92- بالا (2009) ، 93- برخورد نزدیک از نوع سوم (1977) ، 94- شکارچی گوزن (1978) ، 95- دکتر ژیواگو (1965) ، 96- هزارتوی پن (2006) ، 97- هواپیما (1980) ، 98 - سگ‌های پوشالی (1992) ، 99- بانی و کلاید (1967) ، 100- هفت سامورایی (1954) 

نظرات

۱۳۹۵/۱۲/۲۷Hello there, I dierevscod your website by the use of Google at the same time as looking for a similar topic, your site came up, it looks good. I have bookmarked it in my google bookmarks.

۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو ستاره درخشان هالیوود، مورد علاقه مردم و مردی با شخصیت دشوار - مارلون براندو به یک چهره نمادین در سینمای جهان تبدیل شده است. دوران کودکی این بازیگر را نمی توان پر از شادی نامید: پدر و مادرش از اعتیاد وحشتناکی به الکل رنج می بردند، بنابراین براندوی کوچک، همانطور که در کودکی به او می گفتند، اغلب مجبور بود در انواع میخانه ها به دنبال والدین الکلی خود بگردد. متعاقباً خود براندو به مطبوعات گفت: "من از یک خانواده الکلی ارثی ایرلندی هستم. همه اعضای خانواده ما مشروب خوردند. دایی، پدربزرگ، دو خواهرم، مادرم، پدرم…». خود هنرمند نیز از این سرنوشت در امان نماند.

۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو با بازی در نمایشنامه تنسی ویلیامز «تراموا به نام هوس» در سال 1947 محبوبیت و علاقه زیادی بین تهیه کنندگان به دست آورد و چند سال بعد این نمایش فیلمبرداری شد و براندو به عنوان نماد جنسی جدید هالیوود لقب گرفت. به دنبال آن یک سری بی پایان از نقش های موفق و نه چندان زیاد موفق و دو جایزه اسکار - برای نقش های اصلی در فیلم های On the Waterfront ( در بارانداز 1954) و The Godfather ( 1972پدرخوانده ) دنبال شد. این بازیگر به دلیل اجرای درخشان نقش ها و همچنین جنجال های مفتضحانه متعدد ، بد خلقی ، نگرش بد نسبت به زنان و عشق به مواد مخدر و الکل مشهور بود.

۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو سه بار ازدواج کرد، همه منتخبان او منحصراً شرقی بودند: هندی، مکزیکی و تاهیتی. شایعات حاکی از آن است که مارلون براندو عاشق همسر سوم خود (شریک در فیلم "شورش در بانتی")بود، او حتی چندین جزیره در نزدیکی تاهیتی خرید تا با او زندگی کند و برای مدتی سینما را ترک کرد تا در نقش یک مرد خانواده تلاش کند.اما معلوم شد که چنین زندگی هنوز به مذاق یک سلبریتی هالیوود خوش نیامده است ، براندو دوباره دچار مشکلات جدی شد.

۱۴۰۰/۱۲/۸از دهه 80، حرفه بازیگری مارلون براندو کاهش یافته است. او به حرمیت رفت و تقریباً در انظار ظاهر نشد ، فعالیت ادبی نوشتن خاطرات را آغاز کرد . در مجموع ، این هنرمند 30 سال را در جزایر زندگی کرد ، او سعی کرد آنها را به مرکز جذب محققان تبدیل کند: او از جانورشناسان ، باستان شناسان و بوم شناسان برای کمک به حفظ زیبایی طبیعی آن دعوت کرد. متأسفانه در دهه 90 پس از یک حادثه غم انگیز (پسر براندو، کریستن، به نامزد خواهرش شلیک کرد)، مارلون هرگز نتوانست به تاهیتی بازگردد و هالیوود را به کلی ترک کرد.

در ادامه بخوانید...