خشم، جنون کوتاه مدت است: رواقیون می دانستند چگونه آن را مهار کنند

در

215487987.jpg

ما اغلب عصبانی هستیم! شاید آنقدر، که یک روز بدون خشم جزئی یا خشم شدید نمی گذرد. از همه مهمتر این است که بدانیم چگونه با این احساسات مخرب مقابله کنیم ، که برخلاف برخی ادعاها در مورد قدرت انگیزشی خشم ، هیچ فایده ای برای ما ندارد. ماسیمو پییلوچی ، استاد فلسفه آمریکایی در کالج سیتی نیویورک و نویسنده کتابهای مربوط به فلسفه رواقی ، با یادآوری سنکا ، افکار خود را در مورد مبارزه با خشم به اشتراک می گذارد و حتی راهنمای خود را به سبک مدرن رواقی ارائه می دهد.


مردم به دلایل مختلف عصبانی می شوند: از چیزهای بی اهمیت (کسی در بزرگراه از من سبقت گرفت) تا افراد جدی (مردم همچنان در سوریه می میرند و هیچ کس کاری نمی کند!). اما اساساً عصبانیت به دلایل پیش پا افتاده بوجود می آید. به همین دلیل وب سایت انجمن روانشناسی آمریکا بخشی در مورد مدیریت خشم دارد. جالب است که بسیار شبیه به یکی از قدیمی ترین رساله های مربوط به این موضوع است - "در مورد خشم" که توسط فیلسوف رواقی لوسیوس آنی سنکا در قرن اول عصر ما نوشته شده است.


سنکا معتقد بود كه عصبانیت جنون كوتاه مدت است و حتی وقتی توجیه شود ، نباید براساس آن عمل كنیم.

 

زیرا اگرچه"... سایر رذیله ها بر تصمیمات ما تأثیر می گذارند ، عصبانیت بر عقل ما تأثیر می گذارد: برخوردهای سبک از عصبانیت به طرز محسوسی افزایش می یابد ، اما ذهن انسان به شدت در عصبانیت فرو می رود ... شدت آن به هیچ وجه محدود به خاستگاه خود نیست: از بی اهمیت ترین آغازها به بالاترین ارتفاعات بالا می رود."

 

یک محیط مدرن ایده آل برای مدیریت خشم اینترنت است. اگر حساب کاربری توییتر یا فیس بوک دارید ، یا وبلاگ هایی را می نویسید ، می خوانید یا نظر می دهید ، می فهمید منظورم چیست.

همچنین به فواید غیرقابل مشاهده مراجعه کنید : چرا همه احساسات منفی منفی نیستند
ماسیمو پییلوچی می گوید: همچنین در انجمن های آنلاین بسیار زیاد می نویسم. این بخشی از کار من به عنوان معلم است و همچنین به نظر من وظیفه من به عنوان یک عضو جامعه است. صحبتهایی که من با مردم از سراسر جهان انجام می دهم ، به طور معمول ، صمیمانه و متقابلا آموزنده است ، اما با این وجود ، گاهی اوقات آنها ....... به عنوان مثال ، یکی از نویسندگان مشهور که اخیراً با وی در مورد مسئله فنی اختلاف نظر داشتیم ، بلافاصله اظهار داشت که من مزخرفات کامل می نویسم.

اوه چگونه نمی توان از چنین کلماتی توهین را برداشت نکرد ، به خصوص اگر آنها را در آدرس خود قرار دهید نه از یک ترول ناشناس بلکه از یک فرد معروف با بیش از 200k مشترک استفاده کنید؟ و در اینجا است که  شما باید پیروی از توصیه های اپیکتتوس ، دیگر فیلسوف رواقی قرن دوم ، آزاده ای که معلم شد. اپیکتتوس به شاگردان خود از این طریق آموزش داد:

 

"به یاد داشته باشید که ما کسانی هستیم که رنج می کشیم ، ما کسانی هستیم که به دلیل داوری های خودمان برای خودمان مشکل ایجاد می کنیم. به عنوان مثال ، منظور از توهین چیست؟ کنار سنگ بایستید و به او توهین کنید - آیا به چیزی دست خواهید یافت؟ اگر کسی به توهین مانند سنگ  پاسخ دهد ، متخلف از تهمت او چه سود خواهد برد؟ "


 درست. البته ، برای یادگیری نادیده گرفتن توهین ها ، مانند سنگ بودن ، به زمان و تمرین نیاز خواهد داشت ، اما به نظر می رسد که من توانسته ام این مهارت را کسب کنم. بنابراین من در پاسخ به موارد فوق چه کردم؟ من مثل سنگ عمل کردم و به سادگی کلمات توهین آمیز را نادیده گرفتم و به نوشتن پاسخ برای افراد دیگر متمرکز شدم ، سعی کردم آنها را در گفتگوی سازنده درگیر کنم. در نتیجه ، همانطور که به من گفته شد ، نویسنده مشهور به شدت عصبانی شد ، در حالی که من آرام ماندم.

 

بعضي ها می گويند عصبانيت واكنش صحيح در برابر برخی از موقعيت ها است

، مثلاً در پاسخ به بی عدالتی ، و اينكه در اعتدال ، عصبانيت می تواند يك محرك برای برخی اقدامات باشد. اما Seneca پاسخ می دهد که صحبت کردن در مورد عصبانیت متوسط ​​مانند صحبت کردن در مورد خوک هایی است که پروازمی کنند . در مورد انگیزه ، رویکرد  این است که ما به لطف احساسات مثبت - خشم از بی عدالتی یا تمایل به ایجاد مکان بهتری در جهان ، به اجرای هر عملی نزدیک می شویم. عصبانیت به سادگی مورد نیاز نیست و در واقع فقط دخالت می کند.

 

فیلسوف مارتا نوسباوم در مقاله خود برای ائون ، بیهودگی خشم را به عنوان نمونه از نلسون ماندلا نشان داد. وقتی دولت آپارتاید در آفریقای جنوبی ، ماندلا را به مدت 27 سال به زندان فرستاد ، وی بسیار عصبانی بود. و دلایل خوبی برای این امر داشت - از این گذشته ، دولت آپارتاید، یک بی عدالتی آشکار علیه او شخصاً و علیه کل مردمش مرتکب شده بود.

 

با این حال ، در برخی از مواقع ، ماندلا فهمید که  عصبانیتبی معنی است . او فهمید که برای غلبه بر احساسات مخرب و روی آوردن به سمت دیگر ، برای دستیابی به اعتماد ،  دوستی ، لازم است. بنابراین ماندلا با نگهبان خود دوست شد و در پایان ، بازی او با موفقیت تمام شد: او شاهد یکی از آن گذارهای مسالمت آمیز به جامعه ای بهتر بود که متأسفانه در تاریخ بسیار نادر است.

 
جالب اینجاست که نقطه عطف در تغییر ذهن ماندلا در شرایطی اتفاق افتاد که یکی از رفقایش نسخه ای از افکاری را که توسط قاچاقچیان بصورت قاچاق  در میان زندانیان توزیع شده بود، خواند. کتاب ماركوس اورئلیوس،  یک فیلسوف رواقی.و ماندلا توانست به طور مؤثر توصیه های ماركوس اورئلیوس را دنبال كند.

 

گفته است که اگر مردم مرتکب اشتباه شوند ، باید "به آنها آموزش دهید - و آن را بدون عصبانیت انجام دهید."

 

و اینجا "راهنمای مدرن استوئیک" من است - یک راهنمای مدیریت خشم با الهام از توصیه های سنکا:

 

1. درگیر مراقبه فعال باشید: در مورد موقعیت هایی که باعث عصبانیت شما می شود فکر کنید و تصمیم بگیرید که چگونه با آنها کنار بیایید.

2. به محض احساس علائم عصبانیت ، عصبانیت را علامت گذاری و تشخیص دهید. صبر نکنید ، در غیر این صورت از کنترل خارج می شود.

3. هر زمانی که ممکن باشد با افراد آرام ارتباط برقرار کنید ، از شخصیت های تحریک پذیر یا عصبانی خودداری کنید. به یاد داشته باشید که حالات مسری است.

4- سازهای موسیقی را اجرا کنید یا عمداً هر فعالیتی را که باعث آرامش شما می شود انجام دهید - در این حالت عصبانیت آشکار نمی شود.

5- محیطی با رنگها و رنگهای دلپذیر و غیر تحریک کننده را پیدا کنید. در واقع مدیریت شرایط بیرونی بر روحیه ما تأثیر می گذارد.

6. اگر خسته شده اید ، وارد بحث نشوید - در این حالت مستعد تحریک هستید ، که می تواند به راحتی درایجاد  عصبانیت دخیل شود.

7. اگر تشنه یا گرسنه هستید ، بحثی را شروع نکنید - به همان دلیلی که در پاراگراف قبلی مشخص شد.

8- از شوخ طبعی خود انتقادی استفاده کنید - سلاح اصلی ما در برابر غیرقابل پیش بینی بودن جهان و شرارت پیش بینی شده برخی از برادران ما شوخ طبعی خود انتقادی است.

9. مسافت شناختی را تمرین کنید - آنچه سنکا "تأخیر" در پاسخ شما می نامد - برای مثال ، پیاده روی کنید یا حتی به توالت بروید ، این به شما امکان می دهد که استرس را کاهش دهید.

10- بدن خود را تغییر دهید تا افکار خود را تغییر دهید - آگاهانه آهسته راه بروید ،  صدای خود را پایین بیاورید ، گویی عملکرد فرد آرام را بر بدن خود تحمیل کنید.

اول از همه ، نسبت به دیگران ملایم باشید - این مسیر رسیدن به یک زندگی بهتر است. توصیه های عصبانیت سنکا در آزمایش زمان ایستاده است ، و همه ما باید توجه کنیم.

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا عصبانیت رخ می‌دهد و چه تاثیری روی سلامتی شما دارد؟

در

پیشخدمتی که طرز فکر شما را رد می کند. فرد بی مسئولیتی که در بزرگراه‌ها رانندگی می‌کند بدون اینکه از فلاشر استفاده کند. و پخش صدای شادی که موجب می‌شود تا شما عمیق تر و عمیق تر در جهنم صدای ارسالی قرار گیرید.
جزئی‌ترین اذیت ما را در حالت خشم قرار می دهد. اما آیا تا به حال خواسته اید به این فکر کنید که چرا عصبانی می‌شویم؟ اصلا عصبانیت چیست؟ دکتر چارلز. دی. اسپیلبرگر، استاد تحقیقات روانشناسی دانشگاه فلوریدای جنوبی که به مدت 25 سال روی عصبانیت پژوهش انجام داده می‌گوید: «عصبانیت یک هیجان طبیعی است. در مورد آن چیز غیرطبیعی وجود ندارد.(سیارک)


امکان دارد عصبانیت طبیعی باشد اما روی شما تاثیر فیزیکی می‌گذارد. وقتی در طول ترافیک یا بازی فوتبال کودکان عصبانی می شوید سطح هورمون شما افزایش می‌یابد، تنفس شما سریع می شود، نبض و فشار خون شما افزایش می‌یابد، عرق می کنید و دانش‌آموزانتان متعجب می شوند. اساسا بدن شما آماده است تا کاری بکند. این بخش «مبارزه» از پاسخ «مبارزه یا فرار» است. اسپیلبرگر می‌گوید عصبانیت یک مزیت تکاملی است:‌ «ترس و خشم در حیوانات نیز متداول است چرا که به آنها در مبارزه و ادامه حیات کمک می‌کند.»‌
حال مشکل اینجاست که عصبانیت همیشه هم مفید نیست. بیشتر ما به ایستگاه ببرهای آدم‌خوار در خط DMV نمی‌رویم. تاثیرات فیزیکی عصبانیت روی بدن انسان می‌تواند ماندگار باشد. برخی از تحقیقات، ارتباط بین عصبانیت و فشار خون بالا، افسردگی و بیماری‌های قلبی را نشان می‌دهند. یکی از مطالعات نشان می‌دهد، در افرادی که بیشتر مستعد عصبانیت هستند نسبت به افراد کمتر عصبانی، احتمال سه بار حمله قلبی یا بیماری کشنده عروق کرونر قلب وجود دارد. (سیارک)
بنابراین راه حل چیست؟ آیا باید جلوی خشمتان را بگیرید یا می‌خواهید هر بار عصبانی شوید؟ کارشناسان می‌گویند نه. خواه عصبانیت را در خود پنهان کنید خواه خشمتان بترکد، احساس عصبانیت شدید امکان دارد برخی خطرات را بدنبال داشته باشد.
راه حل این است که خشم خود را بازسازی کنید. اسپیلبرگر می‌گوید اولین گام خود آگاهی است. به خودتان اجازه خشمگین شدن ندهید. به جای آن از خشم خود آگاهی داشته باشید. کنترل نمایید. این تنها روش کشف چیزی است که شما را عصبانی کرده است. (سیارک)
هنگامی که مشکل اصلی را شناسایی کردید، به جای اینکه به طور بی معنی عصبانی شوید، منطقا آن را حل نمائید. اگر نسبت به کسی عصبانی هستید درباره آن با او حرف بزنید اما هرگز پرخاشگری نکنید. اگر شرایط خاصی شما را عصبانی تر می کند یاد بگیرید که چگونه برای آن خود را آماده کرده و یا در آینده از آن بهتر اجتناب نمائید.
نکات مدیریت عصبانیت
• نفس بکشید! دم و بازدم عمیق به دیافراگم شما در زیر استخوان قفسه سینه کمک می‌کند. بعد از یک دقیقه یا بیشتر، بایستی کمی احساس دور شدن تنش را حس کنید. می‌توانید هر زمان که خواستید تمرینات تنفسی را نسبت به قوانین خودتان انجام دهید حتی در طول یک شام عصبانی کننده.
• استراحت کنید. وقتی عصبانیت به سراغتان می‌آید، محل را عوض کنید. در صورت امکان، اتاق را ترک یا پیاده روی انجام دهید.
• عقل خود را بکار گیرید. تا 10 بشمارید. خودتان را در سواحل کارائیب تصور کنید. یا یک کلمه آرامبخش را با خودتان تکرار کنید.
• عصبانیت خود را کاهش دهید. ورزش به دلیل فعالیت بدنی می تواند برای استرس زیاد، به عنوان مسکن باشد. کشش های حرکتی آهسته از جمله یوگا را انجام دهید. (سیارک)

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.

ترجمه توسط itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

اختلال دوقطبی و خشم

در

اختلال دوقطبی و خشم : چرا اتفاق می افتد و چگونه با آن روبرو شویم ؟

خشم با اختلال دوقطبی چه ارتباطی دارد ؟

(سیارک) اختلال دوقطبی ( BP ) یک اختلال مغزی است که باعث تغییرات غیر منتظره و اغلب هیجانی در شما می شود . این حالت ها می توانند شدید و همراه با سرخوشی باشند . این یک دوره ی شیدایی نامیده می شود . یا این که ممکن است باعث شود شما احساس ناراحتی و نا امیدی کنید . این یک دوره افسردگی نامیده می شود . به همین دلیل است که BP بعضی اوقات اختلال افسردگی شیدایی نامیده می شود . به عبارت دیگر این افراد شخصیت با ثباتی ندارند و دائما دوره های متفاوتافسردگی و سرخوشی را طی می کنند که هر کدام از این دوره ها مشکلات خاص خودش را به همراه دارد و باعث اذیت شدن خود فرد و بیشتر از آن اطرافیانش می شود . تغییرات در خلق و خوی مرتبط با BP سبب تغییر در انرژی نیز می شود . افرادی که تجربه ی حالت های BP را دارند اغلب رفتارهای مختلف ، سطوح فعالیت متفاوت و موارد دیگر را نشان می دهند .

تحریک پذیری حالتی است که افراد احساساتی مبتلا به BP اغلب آن را تجربه می کنند . این عواطف در دوران مانیک شایع است ، اما ممکن است در سایر موارد نیز رخ دهد . فردی که تحریک پذیر است ، به راحتی ناراحت می شود و اغلب در تلاش برای کمک به دیگران است . آن ها می توانند به راحتی با درخواست فردی برای صحبت کردن احساس ناراحتی کنند یا اذیت شوند . اگر مکررا اصرار به حرف زدن داشته باشید یا عوامل دیگری وارد بازی شوند ، فرد با اختلال BP ممکن است به راحتی خشمگین شود .

خشم علامتی از BP نیست ، اما بسیاری از افراد مبتلا به این اختلال و همچنین خانواده و دوستان شان ممکن است کشمکش های احساسی زیادی در این افراد را گزارش دهند . برای بعضی از افراد مبتلا به BP ، تحریک پذیری به عنوان خشم شناخته می شود و ممکن است که این خشم بسیار شدید باشد . اما نمی توان به راحتی کسی که زیاد خشمگین می شود را یک برچسب BP زد چون خشم یک حالتی در رفتار انسان است که می تواند متاثر از موارد زیادی باشد و به نحوه ی زندگی یک فرد، اتفاقاتی که از دوران بچگی تا به حال در زندگی اش رخ داده و یا حتی فرهنگی که در آن بزرگ شده است بستگی داشته باشد .

یک مطالعه در سال 2012 نشان می دهد که افراد مبتلا به BP پرخاشگری زیاد تری را نسبت به افراد بدون اختلال خلقی نشان می دهند . افراد مبتلا به BP که درمان نمی شوند یا افرادی که یک نوسان شدید خلق و خو و یا تغییرات سریع بین خلق و خوی را تجربه می کنند نیز احتمالا دوره های تحریک پذیری را تجربه می کنند . این احساسات ممکن است خشم و غضب را به همراه داشته باشند .

 این خشم از کجا می آید ؟ آیا خشم از عوارض جانبی دارو های مصرفی برای BP است ؟

آیا عوارض ناشی از دارویی که برای درمان اختلال دوقطبی مورد استفاده قرار می گیرد می تواند این حالت ها را به وجود آورد ؟

داروهای تجویزی یکی از روش های اصلی درمان روان پزشکان برای BP است . پزشکان اغلب انواع داروها را برای این اختلال تجویز می کنند و تثبیت کننده های خلق مانند لیتیوم معمولا بخشی از آن ها هستند . گاهی دوز زیاد داروی های مصرفی و تداخل آن ها با هم باعث ایجاد این حالت ها می شود به همین دلیل مصرف این دارو ها و تغییراتی که در حالت های روانی فرد ایجاد می شود باید مرتبا توسط یک پزشک متخصص بررسی شود و در اثر ایجاد عوارض جانبی نا خواسته یا تداخلات دارویی دارو ها جایگزین شوند .

لیتیوم می تواند علائم BP را درمان کند و به اصلاح اختلالات شیمیایی که به واسطه آن ها این اختلال ایجاد می شود ، را برطرف کند . اگر چه بعضی از افرادی که لیتیوم مصرف می کنند گزارش شده است که ، تحریک پذیری و خشم بیشتری را نشان می دهند ، اما این عوارض جانبی دارو نیست .

عوارض جانبی تثبیت کننده های خلق مانند لیتیوم عبارتند از :

  • بی قرار بودن
  • یبوست
  • از دست دادن اشتها
  • دهان خشک

تغییرات در احساسات اغلب نتیجه یادگیری بدن شما برای تنظیم مواد شیمیایی جدید است . به همین دلیل مهم است که مصرف دارو را طبق تجویز پزشک خود ادامه دهید . حتی اگر علائم جدیدی ایجاد شود ، نباید مصرف دارو خود را بدون در میان گذاشتن آن با پزشک خود متوقف کنید . اگر این کار را انجام دهید ، ممکن است موجب چرخش غیرمنتظره در احساسات شما شود و خطر عوارض جانبی را افزایش دهد .

خشم طبیعی است !

این که عصبانی باشیم اشکالی ندارد .

همه در موقعیت های مختلف ناراحت می شوند خشم می تواند یک واکنش طبیعی و سالم به چیزی باشد که در زندگی شما اتفاق افتاده است .

با این حال از این لحاظ که ، خشم غیرقابل کنترل است و مانع ارتباط شما با فرد دیگری می شود ، مشکل است . اگر فکر میکنید این احساس قوی باعث جلوگیری از داشتن یک رابطه سالم با دوستان ، عزیزان و همکاران تان می شود ، زمان آن رسیده است که به یک روان پزشک مراجعه کنید . خشم تا آنجایی مورد قبول است که اولا یک علت قابل قبول برای آن داشته باشید و ثانیا بعد از مدتی از بین برود ولی خشمی که در افراد مبتلا به BP اتفاق می افتد اغلب بدون دلیل موجه برای اطرافیان است و یک حالت ثابت تحریک پذیری در فرد است تا آنجایی که هر اتفاق یا حرف کوچکی باعث ناراحتی و خشم زیاد در این افراد می شود .

تحریک پذیری یا خشم ممکن است بر زندگی شما تأثیر بگذارد مثلا :

* دوستان شما از شما اجتناب می کنند : اول از دعوت شدن به مهمانی ، اکنون مطمئن نیستید چرا به تعطیلات آخر هفته های دریاچه دعوت نشده اید . یک پرخاش با یک یا دو نفر از دوستان ممکن است دوستان شما را از دعوت شما به رویداد های آینده دلسرد کند . بعد از مدتی متوجه می شوید دوستان تان دیگر رغبتی برای گذراندن اوقات خود با شما ندارند و از طرف آن ها طر می شوید .

* خانواده و عزیزان نسبت به شما عقب می کشند : بحث و جدل ها شایع است حتی در روابط صمیمی تر . با این حال ، اگر شما عزیزان خود را پیدا کنید مایل به بحث شدید با شما نیستند،  رفتار شما ممکن است یک مشکل باشد .

* شما در محل کار مجازات می شوید : خشم یا تحریک پذیری در محل کار ممکن است یک محیط کاری دشوار را با همکاران تان ایجاد کند . اگر به تازگی در مورد نگرش تان تجدید نظر کرده اید یا مدعی بوده اید ، نحوه برخورد با احساسات شما ممکن است این حالت را تغییر دهد .

اگر این شبیه به چیزی به نظر می رسد که شما تجربه کرده اید ، نباید از کمک خواستن از دیگران واهمه داشته باشید . اگر بازخورد صادقانه ای در مورد رفتار خود نیاز دارید ، از کسی این مسئله را بپرسید که می توانید به او اطمینان داشته باشید . به آن ها بگویید که می دانید که چقدر ناراحت کننده است ، اما شما باید بدانید که رفتار شما چگونه بر رابطه شما تاثیر می گذارد . سعی کنید با خودتان صادق باشید و در خلوت برخورد های خود را بررسی کنید بهترین کسی که می تواند بگوید شما این تغییرات را در احساسات تان دارید یا خیر خودتان هستید ولی افراد مورد اطمینان تان هم می توانند در این قضیه به شما کمک کنند .

راهنمایی برای مقابله با این حالت ها :

یک رویکرد سالم برای مدیریت خشم را بیاموزید

اگر احساس خشم یا تحریک پذیری می کنید ، یادگیری در مورد مقابله و مدیریت احساسات می تواند به بهبود روابط شما با دیگران و کیفیت کلی زندگی شما کمک کند .

این مراحل ممکن است به شما در مدیریت نوسانات احساسی کمک کند :

* شناسایی عوامل محرک احساسات شما : برخی رویدادها ، افراد و یا درخواست ها واقعا می تواند ناراحت کننده باشد و یک روز خوب را به یک روز بد بدل کند . همانطور که این عوامل را تجربه می کنید ، یک لیست تهیه کنید . سعی کنید آنچه باعث می شود شما بیشتر احساس ناراحتی و خشم کنید را بشناسید ، ویاد بگیرید که یا با آن ها مقابله کنید و یا این مسائل را نادیده بگیرید . مثلا این تمرین را انجام دهید که در طول یک هفته هر عاملی که باعث شده شما احساس خشم کنید را در یک دفترچه یادداشت کنید و آخر هفته دفترچه تان را خوانده و سعی کنید از پیش آمدن چنین مواردی جلوگیری کنید و یا یاد بگیرید که آن ها را تحمل کنید و خشم تان را فرو ببرید .

* داروهای خود را مرتب مصرف کنید : BP درمان شده ممکن است باعث کاهش شدید نوسانات عاطفی شود . هنگامی که شما و پزشک تان در مورد یک طرح درمان تصمیم می گیرید ، آن را رها نکنید . این می تواند به شما کمک کند حتی حالت های احساسی تان را حفظ کنید . پزشک تان و درمان هایی که برای شما ارائه می کند اعتماد داشته باشید چون اولین گام برای درمان هر بیماری جسمی یا روحی ایمان به تاثیر درمان است .

* با یک درمان گر صحبت کنید : علاوه بر داروها ، پزشکان اغلب به افراد مبتلا به BP پیشنهاد می کنند که در جسات درمان های شناختی رفتاری نیز شرکت کنند . این نوع درمان می تواند به افراد مبتلا به BP کمک کند که افکار ، احساسات و نگرانی های خود را بیان کنند . هدف نهایی این است که با وجود اختلال ، یاد بگیرید که مولد باشید و راه هایی برای کنار آمدن با عوارض جانبی دیگر را پیدا کنید . اغلب روان شناسان در این موارد می توانند مفید باشند و تاثیری که یک فرد مبتلا به این اختلال از طریق صحبت کردن و بیان احساسات و عواطش می بیند گاهی بیشتر از هر چیز دیگری است حتی اگر خود فرد مبتلا از مراجعه به روان شناس امتناع می کند یک فرد نزدیک به او می تواند به روان شناس مراجعه کرده و از طریق یادگیری تکنیک های روان شناسی با فرد مبتلا صحبت کرده و تا حدی می تواند به بهبودی اش کمک کند .(سیارک)

* انرژی تان را مهار کنید : زمانی که در خود احساس ناراحتی یا نا امیدی می کنید ، به دنبال روزنه های خلاقانه باشید که می توانند به شما کمک کنند هنگامی که در تعامل منفی با فرد دیگری هستید انرژی را مهار کنید . این روزنه ها می تواند شامل ورزش ، مراقبه ، خواندن و یا هر فعالیت دیگری باشد که به شما امکان می دهد احساسات خود را به نحوی سازنده تر مدیریت کنید .

* به تیم پشتیبانی خود تکیه دهید : زمانی که یک روز یا هفته بد دارید ، شما نیاز به افرادی دارید که می توانید به آنها مراجعه کنید . به دوستان و اعضای خانواده خود بگویید که در حال دست و پنجه نرم کردن با علائم BP هستید و نیاز به همکاری شان دارید . با هم ، می توانید این اختلال خلقی و عوارض جانبی آن را مدیریت کنید . نزدیکان افراد مبتلا به BP تاثیر زیادی در بهبود یا بدتر شدن علائم شان دارند و باید در مورد رفتارشان با این افراد بخوانند و اطلاعات کافی را داشته باشند .

راهنمایی برای مراقبین :

با کسی که با اختلال دوقطبی زندگی می کند چگونه باشید ؟

برای افرادی که در اطراف خود فردی با این اختلال دارند ، تغییرات احساسی مانند آن هایی که در مورد BP رایج هستند ممکن است بسیار غیر منتظره باشد . بالا و پایین شخصیت این افراد می تواند توان و تحمل هر فردی را بگیرد . اما واکنش نشان دادن های منفی در برابر آن ها می تواند شرایط را هم برای خودتان و هم برای مرض بدتر کند و هر دو رنج بیشتری را تحمل کنید پس بهتر است برای خودتان هم که شده یاد بگیرید چطور با این افراد مدارا کنید تا وضعیت شان بهتر شود .

یادگیری پیش بینی و واکنش به این تغییرات می تواند به افراد مبتلا به BP و همچنین عزیزان شان کمک کند تا با تغییرات احساسی بهتر مواجه شوند .

در اینجا چند استراتژی برای در نظر گرفتن وجود دارد :

* عقب نکشید : اگر مدت طولانی است که با این انفجار تحریک پذیری روبرو شده اید ، ممکن است خسته شده باشید و نخواسته باشید که مبارزه را ادامه دهید . در عوض ، عزیزان خود را دعوت کنید تا با شما به یک متخصص درمان گر مراجعه کنند ، بنابراین هر دوی شما می توانید روش هایی برای ارتباط بیشتر با یکدیگر در موقعیت های زمانی که احساسات بالا هستند ، یاد بگیرید و با هم کنار بیایید .

* به خاطر داشته باشید که آنها لزوما نسبت به شماعصبانی نیستند : ممکن است دشوار باشد که این احساس را که عصبانیت آن ها به خاطر چیزی که شما گفته اید یا کاری که شما انجام داده اید است را کنار بگذارید . اگر نمی توانید دلایل خشم آن ها را دقیقا مشخص کنید ، یک گام به عقب بردارید . از آن ها بپرسید که در مورد چه چیزی ناراحت هستند تا با شما احساس راحتی کرده و در مورد مشکل شان با شما صحبت کنند . این افراد علی رقم این که افراد خشمگینی به نظر می رسند خیلی احساساتی هستند و کمی صحبت کردن با آن ها و صحبت کردن راجب مشکلات شان می تواند خیلی آرام شان کند .

* مشارکت در راه مثبت : از عزیزان خود درباره تجربیات شان بپرسید . و سعی کنید مشتاق به گوش کردن باشید و روی گشاده داشته باشید . گاهی اوقات توضیح دادن آنچه که در حال تجربه هستند می تواند به آن ها کمک کند با تغییرات خود بهتر عمل کنند و بهتر با آن مسائل کنار بیاید .

* به دنبال یک انجمن پشتیبانی باشید : از دکتر یا درمان گر فرد مبتلا بخواهید که توصیه هایی در مورد گروه هایی که می توانید به آن ها پیوسته یا افراد حرفه ای که می توانند به شما کمک کنند بدهد . شما هم نیاز به پشتیبانی دارید .

* نظارت بر مصرف دارو ها : کلید درمان BP انسجام و نظم در مصرف داروها است . کمک کنید تا اطمینان حاصل کنید که فرد مورد مرقبت شما داروهایش را مصرف می کند و در مان های دیگر را دریافت می کند و چطور باید آن ها را انجام دهد .ترجمه  itrans.ir 

در سیارک بخوانیم:

اکنون شواهد علمی در دسترس است که چرا هرگز نباید با عصبانیت به خواب بروید 

چرا عصبانیت رخ می‌دهد و چه تاثیری روی سلامتی شما دارد؟ 

۶ نکته تاثیر گذار برای کنترل خشم 

۱۰ راهکار عملی برای کنترل خشم 

دلیل اعتیاد به خشم چیست؟ 

کنترل و مدیریت خشم 

چرا من تا این حد عصبانی هستم 

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا من تا این حد عصبانی هستم

در

عصبانیت نیروی خوبی می‌تواند باشد. اما در صورت استمرار، عصبانیت شدید می‌تواند مضر بوده و سلامتی را به خطر بیندازد. چگونگی مهارت عصبانیت در اینجا آورده می‌شود.
وقتی کارمند جوانی ترفیع شغلی می‌گیرد و شما نمی‌توانید؛ یا زمانی که همسر شما «اعصاب شما را خراب می‌کند» شرایط مهیا است تا احساس خشم به شما دست دهد. برخی از مردم با نحوه‌ی کنترل صحیح آن مشکل دارند. عصبانیت شدید و مداوم می‌تواند روابط، شغل، زندگی اجتماعی، اعتبار و یا حتی سلامتی شما را به خطر بیندازد. دکتر میچ آبرامز، کارشناس مدیریت عصبانیت و پرفسور روانشناس دانشکده پزشکی رابرت وود جانسون در دانشگاه راتگرز، بیان می‌کند که «عصبانیت به خودی خود نه خوب است و نه بد». عصبانیت پایین یا متوسط حتی می‌تواند خوب باشد و باعث شود تا شما اشتباه  ها را اصلاح و بهبود سازید.(سیارک)

 اما به دفاع طبیعی بدن صدمه می‌زند. وقتی که شما احساس تهدید می‌کنید، سیستم عصبی شما مواد شیمیایی قدرتمندی را منتشر می‌کند که شما را برای مبارزه، تلاش و زنده ماندن آماده می‌سازد. ضربان قلب و تنفس شما سریعتر می‌شود. فشار خون شما بالا می‌رود، ماهیچه‌ها سفت می‌شوند و عرق می‌کنید. مشکل افرادی که عصبانیت آنها شدید است، در اینجاست که زمان عصبانیت در آنها طولانی است و به کرات رخ می‌دهد. با گذشت زمان، موجب ناراحتی بیشتر و احتمالا ابتلا به بیماری های قند، فشار خون، دیابت، کلسترول بالا و مشکلات دیگر در شما می‌شود. عصبانیت سریع، مغز شما را تحریک می‌کند. از طرفی به شما کمک می‌کند تا به سرعت به وجود تهدید بالقوه پی ببرید و از طرف دیگر نیز شما را مجبور می‌کند تا تصمیمات بی‌پروایانه‌ای را در آن لحظه بگیرید. جای تعجب نیست که عصبانیت با حوادث و اقدامات مخاطره‌آمیز از جمله سیگارکشیدن، قمار کردن، مشروب‌خواری و پرخوری کردن در ارتباط است. همچنین عصبانیت نقش مهمی در افسردگی بازی می‌کند. نیز مطالعات نشان می‌دهند که پیشگیری از عصبانی شدن نیز کار ناسالمی است. حداقل، پیشگری از عصبانیت کنترل نشده چیزی است که شما بیشتر به آن نیاز دارید. بدتر از آن، این است که به پرخاش یا خشونت تبدیل شود.
آبرامز تاکید می‌کند که «هرگز هیچ فردی بخاطر احساس عصبانیت، ناراحت نشده است مگر برای آنچه که بهنگام احساس عصبانیت گاهی اوقات انجام می‌دهد».

علائم نشان‌دهنده عصبانیت

چگونه می‌توانید مشکل عصبانیت را شناسایی کنید؟ دکتر هاوارد کاسینوف، مدیر انجمن مطالعه و درمان عصبانیت و پرخاشگری دانشگاه هافسترا می‌گوید «چه زمانی عصبانیت مکررا اتفاق می‌افتد، چه زمانی شدتش بیش از حد است، یا کی زمانش طولانی می‌شود». همچنین در تالیف کتاب «مدیریت عصبانیت برای همه: هفت روش اثبات‌شده برای کنترل عصبانیت و داشتن یک زندگی شادتر» همکاری داشته است. کاسینوف عصبانیت را به دلخوری، عصبانیت و خشم درجه‌بندی می‌کند. گاهی اوقات احساس دلخوری یا حتی عصبانیت چیزی نگران‌کننده نیست. کاسینوف می‌گوید: «بیشتر مردم بیان می‌کنندکه در هفته یکبار یا دو بار عصبانی می‌شوند. اما افرادی که گفته می‌شود عصبانیت آنها بیشتر است، افرادی هستند که تقریبا یکبار در روز عصبانی می‌شوند. عصبانی بودن برای زمانی بسیار طولانی نشانه خشم است. ما بیمارانی را می‌بینیم که از افرادی که سالهای پیش مرده‌اند نیز عصبانی هستند». از نزدیک به خود نگاه کردن، می‌تواند به این مشکل کمک کند. آبرامز می‌گوید: «امکان دارد مردم از خودشان بپرسند: آیا من تنها هستم؟ من شغلم، دوستانم، آشنایانم را به خاطر عصبانیت از دست داده‌ام؟» او می‌گوید: با این حال در بیشتر موارد، معمولا مردم نسبت به کردار خود بی‌بصیرت هستند، تکذیب رفتار نیز رایج است. معمولا می‌گویند دیگران هستند که سبب عصبانیت او می‌شوند. کاسینوف معتقد است: «بیشتر مردم چیزی شبیه به این را خواهند گفت:‌ من هیچ مشکلی ندارم. دیگران یا چیزهای دیگری هستند که سبب عصبانیتم می‌شوند. اولین مرحله، درک این موضوع است که عصبانیت، معلول نحوه تفسیر شما از وقایع است. هیچ کسی نمی‌تواند شما را مجبور به عصبانی شدن کند. زمانی که این را تشخیص دادید، شما مسئول عصبانیت خود خواهید بود.
راههایی برای مهار عصبانیت (سیارک)
کاسینوف این روش‌ها را پیشنهاد می‌دهد تا تفکر شما را تنظیم کرده و شروع خوبی ایجاد نماید:
• به جای اینکه شرایطی را «بد یا وحشتناک» بنامید، به خودتان بگویید «این ناخوشایند است».
• از رفتار افراطی ناراحت‌کننده از جمله «من نمی‌توانم آن را بردارم» پرهیز و به جای آن از جمله‌ی واقع‌بینانه‌تر «من واقعا آن را دوست ندارم.» استفاده کنید.
• از اینکه درباره فردی فکر کنید که «باید» یا «بایستی» به طوری متفاوت عمل کند خودداری کنید. «من امیدوارم به صورتی متفاوت‌تر عمل کند» جمله‌ای مناسب‌تر است.
• سعی کنید از کلمات غلو‌آمیز از جمله «همیشه» یا «هرگز» برای شرح چگونگی اتفاق‌افتادن برخی چیزهای ناراحت‌کننده خودداری کنید. و فقط رفتار را مورد قضاوت قرار دهید نه فرد را. («این راننده خیلی با سرعت رانندگی‌ می‌کند»).
چرا من تا این حد عصبانی هستم؟
راههای دیگر برای کنترل عصبانیت
• زمانی که احساس می‌کنید در حال خشمگین شدن هستید، سرعت تنفس خود را کاهش داده و ماهیچه‌های خود را شل کنید. ابرامز می‌گوید: این موجب می‌شود تا عکس‌العمل «مبارزه یا گریز» بدنتان که موجب می‌شود عصبانی‌تر گردید، متوقف ‌شود.
• یک ساحل یا هر مکان آرام دیگری که می‌توانید را تصور کنید. تنفس در جریان جذر و مد، و دور کردن استرس خود را تجسم کنید. با تمرین بیشتر، بهتر و سریعتر این تکنیک‌های تمدد اعصاب، در وضعیتی غیرمنتظره قرار خواهید گرفت.
• با موسیقی ملایم خودتان را آرام کنید. موسیقی‌های نواخته شده با آلات موسیقی و طبیعی بدون کلام به نظر بهتر هستند.
• تشخیص دهید که چه چیزی شما را غمگین می‌کند و برای عکس‌العمل خود برنامه‌ریزی کنید. آبرامز می‌گوید: «هرچه زودتر در عصبانیت خود مداخله کنید، بهتر است. کلید حل مشکل، آرام کردن خودتان قبل از این است که از خشم منفجر شوید.»
• در نهایت، پذیرش این موضوع که: شما نمی‌توانید به طور کامل از آن پیشگیری نمائید. آبرامز می‌گوید: «هرگز از بین بردن احساس عصبانیت مدنظر نیست. هدف یادگیری مهارت‌های کنترل عصبانیت است.» منتظر کمک گرفتن از متخصص یا برنامه مدیریت خشم نباشید. به کارکنان بیمارستان، دانشگاه یا سازمان‌های حرفه‌ای مراجعه کنید.

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. خیلی دوست داریم که از شما این را بشنویم.  ترجمه itrans.ir

                    

نظرات

در ادامه بخوانید...

13درگیری که هر مادری آن را برای خود نگاه می دارد

در

بسیاری از مردم در دنیا این شانس را داشته اند که یک مادر عاشق آنها را بزرگ کند، از جمله خود من، و ما به سرعت عادت کرده ایم که ببینیم مادر نقش خود را بصورت تحسین برانگیزی ایفا می کند. مادر ما طوری دنیای اطراف ما را شکل داده است که ما تصور می کنیم همه چیز در اطراف ما باید اینگونه باشد و هیچ فکری راجع به آن نمی-کنیم. وقتی که کل کار ما این باشد که بازی کنیم ، بدویم و به مدرسه برویم، کاری ندارد که تلاش کسانی را که برای حرکت دادن چرخ خانواده تلاش می کنند نادیده بگیریم.


شاید یکی از دلایل دیگر هم این باشد که مادرها از کاری که می کنند چیز بزرگی نمی سازند، اما انها واقعا کشمکشهای بزرگی دارند که برای خودشان نگه می دارند. در اینجا چیزهایی را از مادرم و همچنین همسرم تنها پس از تشکیل خانواده آموخته ام را آورده ام. (سیارک)


1- مادر مجبور است که روی خط نازک والد و دوست بودن حرکت کند
یک مادر هیچ چیزی را بیشتر از دیدن لبخند فرزندش ، خوش گذراندن با آنها و صحبت کردن راجع به همه چیز دوست ندارد. آنها می توانند بهترین دوستانتان در سراسر عمر باشند اما آنها می دانند که شما وقتی رشد کردید تنها به دوستان نزدیکتان در بعضی از چیزها اعتماد می کنید و تنها موقع مشکلات است که سرشان خراب می شوید.
اولین اولویت مادرتان این است که یک آدم خوب پرورش دهد، با ارزشها و عادتهای سالم و مهارتهایی که به شما کمک کند تا در زندگی موفق باشید. این مسئله نیازمند آن است که گاهی سر شما غر بزند و بر نظم و آموزشتان بیشتر بها دهد تا پشتیبانی از عادتهای بدتان.
2- مادر هزاران اشک در زمان عصبانیت، ناراحتی و خوشحالیتان ریخته است
از روزی که او فهمید شما را حامله است، مادر روی یک لبه تیغ احساسی راه رفته است. او در ابتدا هم گیج و هم هیجان زده بود، زمانیکه باردار بود تغییر حالتهای زیادی را پشت سر گذاشت و موقع دنیا آمدنتان درد جهنمی ای کشید. شبهای زیادی را ببیخوابی کشید وقتی که مریض بودید یا صدمه دیده بودید. آنها ممکن است گاهی به این چیزها اشاره کرده باشند اما شما حتی تصف آن را هم نمی دانید مگرآنکه خودتان مادر شوید و یا ببینید که شریک زندگیتان درگیر چه مصائبی می شود و این موقعی است که شما قدر آنها را خواهید دانست.
3- مادر موقع محافظت از شما از یک زن معمولی تبدیل به یک ابر قهرمان می شود
شما میبینید که مادرتان مثل تمام زنهای معمولی شروع کرده است، با کارهای معمولی خودشان و چشمان یک مامور سیای سابق! اما وقتی که فرزند اولشان متولد شد آنها تبدیل به یک ابر قهرمان می شود. آنها تمام اطرافشان را برای دیدن خطر اسکن می کنند، از یک غریبه تا یک دست انداز در راه، همه را چک می کنند تا ببینند که آیا تمام درها قفل است و مطمئن شوند که سایر کودکان در زمین بازی رفتار نامتناسبی ندارند. این چیزی نیست که انها برای ان آموزش دیده باشند یا در کتابها یا فیلمها نگاه کرده باشند، مغز انها به سمت چنین حالتی سوق داده شده است.
4- مادر می داند که شما بیشتر نصیحتها و غر زدنهای او را می شنوید و او با این مسئله مشکلی ندارد
مهم است که برخی از درسهای مهم زندگی را برای بچه هایتان بازگو کنید. تمام دانشی را که توسط تجربه کسب کرده باشید، همراه با نصیحتها و بر اساس حواس رایجی که هنوز بچه ها به آن نرسیده اند همیشه با آغوش باز مورد استقلال قرار نمی گیرند. بچه ها سر وصدا میکنند، ناله می کنند و فرآیند را معمولا مشکل می کنند، اما مادرها مانند سربازانی زیر تیربار نق زدن آنها هستند که تا درسشان کامل تفهیم نشده باشد کنار نمی کشند تا ما را به عادتهای مناسب خو دهند. آنها با بازی کردن نقش آدم بده مشکلی ندارند، تا زمانی که ما بزرگ شویم و به مردمانی محجوب بدل شویم.
5- مادر یک کارتون را بارها و بارها نگاه می کند تا زمانیکه آن را خط به خط حفظ کرده باشد
یکی از بزرگترین شادیهای یک کودک این است که یک کارتون را که از هر لحاظی که فکر می کنید کامل است کشف کند. این روزها برای کودکان آسان است که با انواع ویدئو و کارتونها و تلویزیون یا یوتیوب سرگرم باشند، که کل روز را تماشا کنند یا گوش دهند. آین برای سک زن بزرگشال بسیار سخت است که بارها و بارها به یک چیز گوش بدهد، اما مادرها با شوق و ذوق این بار را تحمل می کنند و با شادی همراه با دلبندشان آوازها را می خوانند.
6- مادر مجبور است که در پشت صحنه کارهای سختی انجام دهد تا از آسایش و ایمنی شما مطمئن شود
بیاد می آورید که چگونه یک اسباب بازی باحال می گرفتید یا لباس جدید، حتی اگر اوضاع مالی خوب نبود؟ دلیلش این بود که مادرتان یک سری تردستی انجام می داد تا بودجه خانواده را به تعادل برساند که اینکار معمولا شامل کم کردن هزینه ها از هر جایی که می شده بود. بنابراین همیشه پول کافی برای اینکه شما تغذیه و لباش خوبی داشته باشید محیا بود. مادرها همیشه دنبال تاکتیکهای جدید کاهش هزینه و معامله های خوب هستند و هرگز نمی گذارند که شما کار سختشان را در راستای بدست آوردن آسایش ممکنه بفهمید. (سیارک)
7- مادر تلاش می کند تا آخرین نیازهای کودکش را درک کند
با اعتماد به نفس بار آوردن شما برای مادرتان وظیفه ایست که با آغوش باز پذیرا شده اند، اما این به این معناست که او باید سخت کار انجام دهد تا خودش را با نسل جدید هماهنگ کند. وقتی که او با شما صحبت می کند او باید یک درک اضافه ای از شیوه صحبت و فرهنگ جوانان داشته باشد که هم آزار دهنده است و هم سخت و وقت گیر. کول بودن مادرها نیاز به صبر و حوصله و تحقیق دارد.
8- مادر تلاش می کند شما را از دشمنیهای قدیمی و رازهای خانواده دور نگه دارد
اگر شما یک بچگی باحال و آرامش بخش را گذرانده اید مطمئن باشید که دین بزرگی به مادرتان دارید. همه خانواده ها از این دعواها و داستانها دارند و همه شاید چند تا اسکلت داخل کمدشان باشد. این وظیفه مادرهاست که بعنوان حائل بین گردابه های درون خانواده و شما نقش ایفا کنند و همیشه برای شما لبخندی بر لب داشته باشند.
9- مادر معمولا وقتی که شما خرابکاری می کنید چشم پوشی می کند
با اینکه اکثرما تلاش می کنیم که به خود بقبولانیم بچه های خیلی خوبی بوده ایم، واقعیت این است که بچه ها می-توانند بسیار خرابکار باشند. زمان زیادی طول می کشد تا بچه به تشخیص سره از ناسره برسد و یا بگیرد که چطور رفتار کند، و مادران ما تمایل دارند تا بصورت غیر قابل باوری در برابر این خرابکاریها صبور باشند. ما می توانیم چیزها را بشکنیم، و راجع به آن دروغ بگوببم، هر چند که تابلو باشد که ما آنکار را انجام داده ایم. با این حال اگر مادرمان حس کند که ما واقعا حس بدی از اینکار داریم، از خشن صحبت کردن با ما طفره می رود.
10- مادر بیشتریت تلاش ممکن را برایحمایت از شما می کند
راههای بسیاری وجود دارد که مادرتان تلاش کند که روحیه تان را بالا ببرد. برای من بهترین را یک ناهار خوشمزه رنگارگ بود که در جعبه ای قرار داشت و آن جعبه پر از نوشته های بود که لبخند را بر لبانم می آورد. همسر من به دنبال نقل و قول های انگیزه بخش و استیکرهای بامزه است که بر کوله چشتی یا جلد دفترچه دخترم بچسباند. چیزهای اندکی مانند این و تمام صحبتهای انرژی بخش بر روی کوله پشتی می تواند انگیزه بخش باشد. اگرچه گاهی وقتها مادرها ممکن است سرکوب کننده باشند اما آنها همیشه در حال سنجش روحیه ما هستند تا ما را حمایت کنند و آنچیزی که ما نیاز داریم به ما بدهند.
11- مادر سخت کار می کند تا همه چیز تمیز و مناسب باشد
اکثر بچه ها تنها یک تی شرت بر می دارند، یک شلوار می پوشند و کفشهایشان را و به سمت زمین بازی می دوند. هر روز این چیزها تمیز و اتو کشیده و آماده برای شما هست. تا زمانی که شما بزرگ شدید هرگز از این شگفت زده نخواهید شد که چطور همه چیز اینقدر تمیز و نو و آماده است هر چقدر که شما آن را کثیف لک دار رو خراب کرده باشید. مادرها شما را برای خرید به فروشگاه می بند، لباسهایتان را اتو می کنند، یقه هایتان را مرتب می کنند و همیشه یادآوری می کنند که ژاکتتان را جا نگذارید.
12- مادر مشکلات خود را به کناری می گذارد و تعهد دارد که مشکلات کوچک شما رابشنود
مادرها مجبورند که سخت کار کنند، چه در خانه و چه در محل کار، تا مطمئن شوند که محیط مناسبی را برای فرزاندانشان فراهم می کنند. و در پایان روز، اگرچه ممکن است که نا امید و یا اعصاب ندار باشند، و یا از بحث کردن راجع به مسائل تکراری با شریکشان خسته باشند، آنها هنوز زمان لازم برای شنیدن مشکلات شما را دارند. هر چقدر مشکلات شما ناچیز و مسخره باشد در قیاس با دنیای واقعی، مادر تمام تلاش خود را برای کمک به شما انجام می دهد.
13- مادر بهانه گیریهای شما را تحمل می کند و تلاش می کند که مسیر صحیح را به شما نشان دهد
بسیاری از نصیحتهایی که ممکن است خوب به نظر آیند با مقاومت روبرو می شوند، و پیش از آنکه مشکلات جدی پیش بیایند زمانی برای تنظیم کردن وجود داشته است تا بچه به سوی بهانه گیری نرود. مادرها می دانند که کجا یک قانون اعمال کنند و کجا بگذراند که شما بنشینید و حسابی گریه کنید. این خوب است که بشود هر چند وقت یکبار گریه خوبی داشت و مادر شما این قضیه را می داند. مادر موقع این طوفانهای احساسی شما را به سمت درستی سوق می دهد.
مادرها این درگیری را دارند تا مطمئن شوند که فرزندشان زندگی مناسبی خواهد داشت. جدا از اینکه مطمئن شوند که آنها ایمن هستند، غذای کافی برای خوردن دارند، و لباس برای پوشیدن، مادرها 1001 چالش پیش روی بزرگ کردن صحیح فرزندشان دارند. این مهم است که قدر این تلاشها، دلسوزیها و فداکاریهای مادران را بدانیم و برای یکبار در عمرمان هم که شده، کارهای خوب برایشان انجام دهیم.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

احساسات ذاتی نیستند بلکه بستگی به محیط پیرامون شما دارد

در

احساسات بخش عظیمی از زندگی یک فرد را در بردارد. احساسات حائز اهمیت و ضروری هستند چراکه اطلاعاتی را در مورد آنچه مرتبط با ماست فراهم می‌کند. احساسات بیانگر نیازهاست و نیازها مسیری را به‌سوی عملکرد ایجاد می‌کند. آن‌ها داستان زندگی ما، به روایات ما، معنا می‌بخشند و درنتیجه در خودسازی ما نقش عمده‌ای را ایفا می‌کنند. بررسی‌های تصویربرداری نشان می‌دهد که احساسات در نواحی قشری زیرین مغز واقع‌شده‌اند و مدیریت "آگاهانه" آن معمولاً مربوط به بخش فعالیت قشر پیش پیشانی است، به این معنا که به‌منظور کاربرد هدفمند آن‌ها، برخی از عملکردهای اجرایی است دخیل شوند. ترس، خشم، اندوه، شادی، اعتماد، نفرت احساسات انسان‌ها هستند. احساسات تعیین‌کننده واکنش یک فرد در یک وضعیت ایجادشده است. احساسات اغلب به‌عنوان قانون‌شکنان اجتماعی در نظر گرفته می‌شوند، به دلیل واکنش‌های احساسی با الگوهای اجتماعی پذیرفته‌شده مطابقت ندارد. مطالعه‌ای جدید کشف کرده است که احساسات در بدو تولد وجود ندارند و درواقع عبارات شناختی هستند که جمع‌آوری داده‌های محیط پیرامون منتج می‌شوند.

پژوهش مذکور منتشرشده در مجموعه مقالات مجله آکادمی ملی علوم اظهار داشت که، "مکانیزم های مغزی که احساسات عاطفی آگاه را تشدید می‌کنند اساساً تفاوتی با مکانیزم هایی که منجر به تجربه‌های آگاهانه ادراکی می‌شوند ندارند."

جوزف لدوکس از مرکز دانشگاه نیویورک درزمینهٔ علوم عصبی گفت: "ما استدلال می‌کنیم که تجربه‌های آگاهانه، صرف‌نظر از محتوای آن‌ها، از یک سیستم در مغز نشاءت می‌گیرند. به‌طور خاص، تفاوت بین حالات هیجانی و غیر عاطفی در انواع داده‌های ورودی است که توسط یک شبکه قشر کلی شناختی، یک شبکه موردنیاز برای تجربه‌های آگاهانه پردازش می‌شوند. "
با توجه به نظرات لدوکس، احساسات یک محصول جانبی پاسخ‌های رفتاری است که توسط مدارهای بقا و پایایی بروز می‌کند. بنابراین مسیرهای عصبی مسئول برای کسب مواد غذایی می‌تواند احساسات از شادی و لذت بعد از شام شکرگزاری را ایجاد کند. در عوض، مدارهای بقا مسئول رفتار دفاعی شروع یک پاسخ جنگ‌وگریز است که به‌منزله ترس درزمانی است که ارگانیسم درمی‌یابد چنین پاسخی مورد هدف قرارگرفته است. نتایج نشان داد که مطالعه موجود ایمن موضوع که احساسات ذاتاً در مدارهای قشری مغز برنامه‌ریزی‌شده‌اند را رد می‌کند. بنابراین احساسات اغلب متفاوت از عبارات شناختی ضمیر آگاه (وجدان)، مانند احساسات مرتبط با ادراک محرک‌های خارجی در نظر گرفته می‌شوند.
احساسات پاسخی به آنچه مغز ما از مشاهدات ما استخراج می‌کند نیست، اما از آرایه روانی ما ذاتاً با توجه به هرگونه نتیجه‌گیری از پژوهش جدایی‌ناپذیر هستند. پس از موردتوجه قرار دادن دانش‌پژوهی موجود در هر دو مقوله شناخت و احساسات، محققان معماری کاملاً متفاوتی برای احساسات را درک کردند. نتایج حاصل از این پژوهش، احساسات را به‌عنوان حالات منظم بالاتر تعبیه‌شده در مدارهای قشر تعریف می‌کنند. بنابراین، حالات هیجانی شبیه به دیگر حالات آگاهی است و به‌طور ذاتی در مغز ما برنامه‌ریزی نشده است.

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک

ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...