ضرب المثل های انگلیسی بخش دوم 45 مورد
عطااله درویش نیادر۱۴۰۳/۲/۱۸در بخش دوم مقاله ضرب المثل سعی می کنیم شما را با برخی از ضرب المثل انگلیسی به فارسی آشنا کنیم و در کنار برخی از آن ها که دارای معادل ضرب المثل فارسی نیز هستند را برای شما توضیح می دهیم. پس تا انتها با ما همراه باشید. بخش دوم ضرب المثل در زبان انگلیسی را در این پست مطالعه بفرمایید.
ضرب المثل های انگلیسی به فارسی
English | فارسی |
Early to bed and early to rise makes a man healthy | زود به رختخواب رفتن و زود از خواب بیدار شدن انسان را سلامت می کند(معادل فارسی آن می شود: سحر خیز باش تا کامروا باشی). |
East or West ? home is best east or west home is the best meaning |
شرق یا غرب؟ خانه بهترین است. منظور این است که مهم نیست کجا باشید خانه ی خودتان بهترین مکان است(معادل فارسی آن می شود: هیچ کجا خونه ی خود آدم نمیشه). |
Easy come, easy go | چیزی که به آسانی به دست آمده باشد به آسانی نیز از دست می رود(معادل فارسی آن می شود: باد آورده را باد می برد). |
Each bird loves to hear himself sin | هر پرنده ای صدای آواز خود را دوست دارد. منظور این است که همه خود را کامل می دانند و کسی حاضر نیست نقاط ضعف خود را ببیند(معادل فارسی آن می شود: هیچ بقالی نمی گه ماست من ترشه). |
Empty vessels make the greatest (the most) sound ضرب المثل طبل تو خالی |
معنی طبل تو خالی صدای بلند تری است که تولید می کند. منظور این است که افراد نادان بیشتر تمایل به خود نمایی دارند و بیشتر دوست دارند که دانش و علم خود را به رخ دیگران بکشند(معادل فارسی آن می شود: عین طبل تو خالی صدا می دهد، درخت هر چه پر بار تر شاخه هایش افتاده تر).طبل توخالی ضرب المثل |
Every dog is a lion at home | هر سگ در خانه ی خود شیر است. منظور این است که افراد ترسو در جای امن ادعای شجاعت و شیر دلی دارند در حالی که در موقعیت های خطر ترسو هستند(معادل فارسی آن می شود: شیر خانه و روباه بیشه).سگ در خانهٔ صاحبش واق واق میکند |
Everything is good in its season | هر چیزی در فصل خودش مناسب است(معادل فارسی آن می شود: هر چیزی به جای خویش نیکو است). |
Experience is the mother of wisdom | تجربه مادر دانش است. منظور این است که افراد تنها به دانش خود بسنده نکنند زیرا تجربه ی دیگران حاصل اشتباهات آن ها است که آن را بدون بها به دست نیاورده اند. این تجربه است که منجر به دانش می شود. |
Experience keeps no school, she teaches her pupils singly | تجربه هیچ مدرسه ای ندارد. او به هر کدام از دانش آموزانش جداگانه درس می دهد. |
Far from eye, far from heart |
دور از چشم، دور از قلب تو خالی به انگلیسی . منظور این است که کسانی که از لحاظ فاصله از ما دور هستند از قلب ما هم دور می شوند و به دست فراموشی سپرده می شوند(معادل فارسی آن می شود: از دل برود هر آن کس که از دیده برفت). |
First think, then speak | اول فکر کن و بعد صحبت کن. |
Follow the river and you'll get to the sea | رودخانه را دنبال کن و تو حتما به دریا خواهی رسید. منظور این است که برای رسیدن به هدف های بزرگ لازم است ابتدا هدف های کوچکی را دنبال کنیم که به ما در رسیدن به هدف بزرگتر کمک می کند. |
Fools and madmen speak the truth | نادان و دیوانه هر دو حقیقت را می گویند(معادل فارسی آن می شود: حرف راست را یا از بچه بشنو یا از دیوانه). |
Forbidden fruit is sweet | میوه ی ممنوعه شیرین است. منظور این است که گناه در مقابل انسان قبل از این که انجام شود زیبا جلوه می کند. هر چیزی که برای انسان ممنوع شده باشد به نظر لذت بخش می رسد. |
Four eyes see more (better) than two | چهار چشم بهتر از دو چشم می بیند. منظور این است که همکاری و هم فکری با دیگران به حل مشکلات بیشتر کمک می کند(معادل فارسی آن می شود: دو عقل بهتر از یک عقل کار می کند). |
From bad to worse | از بد تا بدترین. منظور این است که تنها دو حق انتخاب داشته باشی که هر دو بد هستند اما یکی از آن ها به نسبت دیگری وضعیت بهتری دارد(معادل فارسی آن می شود: بین بد و بدتر یکی را انتخاب کردن). |
Give never the wolf the wether to keep | قوچ را برای نگه داری به دست گرگ نسپار. منظور این است که چیز هایی که با ارزش هستند را در اختیار افراد نا اهل قرار ندهید(معادل فارسی آن می شود: گوشت به دست گربه سپردن). |
Good clothes open all doors | لباس های خوب تمام در ها را باز می کنند. منظور این است که ثروت و موقعیت اجتماعی انسان را عزیز کرده و باعث احترام دیگران می شود(معادل فارسی آن می شود: آستین نو پلو بخور). |
Half a loaf is better than no bread | نصف قرص نان بهتر از نبود نان است. منظور این است که برخی چیز ها هر چند که کم یا کم ارزش هستند اما بودندشان بهتر از نبودنشان است(معادل فارسی آن می شود: کاچی به از هیچی). |
He is not poor that has little, but he that desires much | فقیر کسی نیست که پول ندارد، فقیر کسی است که خواسته های زیادی دارد. |
He that comes first to the hill may sit where he will | کسی که اولین نفر به بالای تپه می رسد می تواند هر جا که دوست داشت بنشیند. منظور این است که افرادی که برای انجام کاری اول از همه داوطلب می شوند زودتر از دیگران به موقعیت های خوب می رسند. |
He that fears you present wiil hate you absent | کسی که در زمان حضورتان از شما می ترسد، در زمان نبودتان از شما متنفر است. |
He that is ill to himself will be good to nobody | کسی که به درد خود نخورد نمی تواند برای هیچ کس دیگری هم مفید باشد. |
He that is warm thinks all so | کسی که خودش گرم است فکر می کند همه همین طور هستند. منظور این است که افرادی که ثروتمند هستند یا کسانی که امکانات دارند فکر می کنند که همه هم عین خودشان هستند و از حال آن ها خبر نداشته و نمی توانند بقیه ی مردم را درک کنند. سواره از پیاده خبر ندارد و یا ضرب المثل سیر از گرسنه خبر ندارد |
He that never climbed never fell | کسی که هیچ وقت صعود نمی کند هیچ وقت هم سقوط نمی کند. منظور این است که کسی که هیچ تلاشی نمی کند تا کاری را انجام دهد هیچ گاه هم اشتباه نمی کند. |
He that promises too much means nothing | کسی که زیاد قول می دهد به هیچ کدام از وعده هایش عمل نمی کند. |
He that talks much lies much | کسی که زیاد صحبت می کند زیاد دروغ می گوید. |
He that would eat the fruit must climb the tree | هر آن کس که میوه می خواهد باید از درخت بالا برود. منظور این است که هیچ کاری بدون بها نیست و اگر چیزی می خواهید یا هدفی دارید باید برای آن تلاش کنید و برای رسیدن به آن دچار زحمت می شوید(معادل فارسی آن می شود: هر کسی طاووس خواهد جور هندوستان کشد). |
He who likes borrowing dislikes paying | کسی که قرض گرفتن را دوست دارد پرداخت کردن را دوست ندارد. منظور این است که برخی از افراد با وعده های دروغین از دیگران سو استفاده می کنند. |
He who makes no mistakes, makes nothing | کسی که اشتباه نمی کند در واقع چیزی به دست نمی آورد. |
He who pleased everybody died before he was born | و کسی است که آرزو می کند همه بمیرند قبل از این که او متولد شود. منظور انسان های حسود و خود خواهی وجود دارند که حاضر نیستند برای دیگران چیز خوبی آرزو کنند. |
He who says what he likes, shall hear what he doesn't like | هر کس هر چیزی که دوست دارد را می گوید ممکن است چیز هایی بشنود که دوست ندارد. |
He who would catch fish must not mind getting wet | کسی که در فکر ماهی گیری است نباید به این که خیس می شود فکر کند. منظور این است که کسی که هدفی دارد نباید از همان ابتدا نگران مشکلات پیش رویش باشد. |
The face is the index of the mind | رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون |
The heart that once truly loves never forgets | قلب عشق حقیقی که بار اول به وجود آمده است را هیچ گاه فراموش نمی کند. |
You cannot eat your cake and have it | نمی توانی هم کیکت را بخوری و هم آن را داشته باشی. معادل فارسی آن می شود: هم خدا را می خواهد هم خرما را. |
When children stand quiet, they have done some harm | وقتی کودکان ساکت می شوند، مشغول انجام یک کار خطرناک اند |
When angry, count a hundred | هنگام عصبانیت تا هزار بشمار. |
We know not what is good until we have lost it | ما نمی دانیم چیزی چقدر خوب است مگر آن که آن را از دست بدهیم. |
Think today and speak tomorrow | امروز فکر کن و فردا صحبت کن. |
They must hunger in winter that will not work in summer | افرادی که در تابستان تلاش نمی کنند، در زمستان گرسنه تر خواهند بود. وقتی جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت نبود؟ |
There is no fire without smoke | هیچ آتشی بدون دود نیست. |
The work shows the workman | کار است که صاحب کار را نشان می دهد. |
The morning sun never lasts a day | خورشید صبح گاهی هیچگاه روز را از دست نمی دهد. منظور این است که افراد سحر خیز همواره وقت بیشتری برای انجام کار های خود دارند.معادل فارسی آن می شود: سحر خیز باش تا کامروا باشی. |
در سیارک اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی را بخوانیم: