در قسمت اول(اصطلاح های انگلیسی بخش اول)به بیان برخی از اصطلاحات پر کاربرد انگلیسی پر داختیم تا به کمک آن ها بهتر بتوانیم صحبت ها و نوشته های عامیانه ی انگلیسی زبانان را درک کنیم. در این مقاله به بیان برخی دیگر از این اصطلاحات پر کاربرد می پردازیم.در این بخش به بیان اصطلاح های انگلیسی، معنی اصطلاح انگلیسی می پردازیم که به موجب آن می توانید با نحوه ی صحبت و اصطلاحاتی که یک انگلیسی زبان در زندگی روزمره ی خود از آن استفاده می کند، آشنا شوید.
Pake ones nose in to something فضولی و سرک کشیدن در هر کاری
People who live in glass houses shouldn’t throw کسی که در خانهی شیشه ای زندگی می کند نباید برای کسی سنگ پرت کند.
Pull someones leg سر به سر کسی گذاشتن
Put the cart before the horse کار ها را وارونه و اشتباه انجام دادن
Rain cats and dogs باران بسیار شدید و بی وقفه
Rain or shine انجام یک کار در هر شرایطی
Raise a stink جار و جنجال به پا کردن، آبرو ریزی کردن
Right off the bat به سرعت برق و باد کاری را انجام دادن
The fat is in the fire کار از کار گذشته، فرصت از دست رفته
Smell a rat یک کاسه ای زیر نیم کاسه است
Play gooseberry خروس بی محل، مزاحم، خرمگس معرکه
All thumbs دست و پا چلفتی، بی دست و پا، بی عرضه
Get off someones case کسی را ول کردن، قطع ارتباط با کسی
Wet blanket نا امید، حال گیر، آیه ی یاءس خواندن
Neck and neck پا به پای کسی آمدن، دوشا دوش
Leave someone high and dry کسی را قال گذاشتن، سرکار گذاشتن
Alive and kicking زنده و سرحال، سالم و سلامت
All wet به کاه دان زدن، کور خواندن، اشتباه سخت
Have the world by the tail در و تخته با هم خوب جور شدن
All ears سرا پا گوش بودن، به هوش بودن، هوشیار
Test the waters کلاه خود را قاضی کردن، سبک سنگین کردن
Put heads toghether فکر ها را روی هم گذاشتن، هم فکری کردن
Bark up the wrong tree به بی راهه رفتن، اشتباه کردن، راه خطا را رفتن
Get the hang of something چم و خم کاری را یاد گرفتن
Hen-pecked husband مرد زن زلیل، مرد تو سری خور و بی اراده
Get up the wrong side if the bed از دنده ی چپ بیدار شدن، بد عنق شدن
Cat get your tongue? موش زبانت را خورده است؟ زبانت بند آمده است؟
Break the ice یخ کسی را آب کردن، سر صحبت را باز کردن
Buy a pig in a poke چشم بسته و بدون اطلاع چیزی را خریداری کردن
Have a screw loose عقل اش پاره سنگ بر داشته، یک تخته اش کم است
Monkey business دبه در آوردن، انجام معامله با دوز و کلک
Spread oneself too thin خود را بسیار گرفتار کار های مختلف کردن
Give me five! بزن قدش!
Off the hook کسی را به دردسر انداختن، موجب دردسر کسی شدن
Make a splash غوغا کردن، کولاک به پا کردن
Blow it خرابکاری کردن، گند زدن
Off the record غیر رسمی، محرمانه
Full of it مهمل بافتن، چرت و پرت گفتن
Drope ones teeth فک کسی افتادن، از تعجب شاخ درآوردن
Cool ones heels زیر پای کسی علف سبز شدن، انتظار زیادی
On easy street در ناز و نعمت بودن، مرفه بی درد
Like the back of ones hand مثل کف دست، رو راست، صادق
Stick to ones guns پای حرف خود بودن، از حق خود دفاع کردن
Go great guns سرحال و قبراق، شاد و پر انرژی
Talk turky جدی صحبت کردن، بی پرده صحبت کردن
Hold ones tongue جلو زبان خود را گرفتن، مواظب زبان خود بودن
The party is over بازی تمام شد
Ring a bell به نظر کسی آشنا آمدن، به ذهن کسی آمدن
No spring ckicken سنی از کسی گذشتن، دیگر جوان نبودن
Like a fish out of water کاملا با محیط غریبه بودن، در محیط نامانوس
Dressed to kill بهترین لباس خود را پوشیدن
Make waves درسر درست کردن، مشکل به وجود آوردن
Catch(someone)red-handed مچ کسی را گرفتن، سربزنگاه کسی را گرفتن
The kiss of death فاتحه ی چیزی را خواندن
Get ones ticket punched شناسنامه ی کسی را باطل کردن، مردن، کشته شده
Do a number on someone به کسی خیانت کردن، نارو زدن، کسی را خرد کردن
No strings attached بدون قید و شرط، بدون تعهد
Dog-eat-dog هر کی به هرکی، شهر هرت، ظالم، بی رحم
Hang in there استقامت به خرج دادن، طاقت آوردن، با اوضاع شاختن
Come alive زنده شدن، به وجد آوردن
ترجمه itrans.ir