چگونه دروغ را تشخیص دهیم

در

خصوصیات انسان به گونه ای است که تشخیص دادن این مسئله که آیا واقعا فردی با شما صادق است و حقیقت را می گوید و تشخیص دروغ از راست بعضا بسیار دشوار می شود، مگر آن که احساسات ویژه و منحصر به فردی داشته و بتوانید با تمرکز زیاد دروغ این گونه افراد را تشخیص دهید، که البته تشخیص افراد دروغگو اگر عملی شدن آن را ممکن فرض کنیم به نوبه خود خسته کننده و آزار دهنده خواهد بود.
البته زمانی که فردی دیگر سعی بر آن دارد تا حقیقت را از نگاه شما پنهان داشته و به شما دروغ بگوید، به طور معمول متوجه سرنخ های ظریفی که به هنگام انجام این کار به جای می گذارد و ممکن است موجبات بر ملا شدن دروغ اش را فراهم کنند، نمی شود (که تنها در صورتی قابل رؤیت هستند که فرد دیگر به خوبی او را تحت نظر بگیرد و حواس اش کاملا جمع باشد).
با این حال، اگر بخواهیم به طور کلی تری مسئله را بررسی کنیم، باید عنوان کنیم که بیشتر این نشانه ها و سرنخ هایی که از آن صحبت شد، معمولا بسته به رابطه ای که در آن هستید و شخص دیگر حاضر در رابطه، منحصر به فرد و متفاوت خواهد بود.
به عبارت دیگر و بنا به نظریه های دکتر روان شناس، "جو همینگز"، شرایط در زمانی که به دوست خود مشکوک شده و احساس می کنید حقیقت را از شما پنهان می کند، با زمانی که به شریک زندگی خود مشکوک می شوید، متفاوت خواهد بود. به هر عنوان، در این مقاله قصد داریم روش حرفه ای برای تشخیص دروغ را با نشانه هایی که می توانید به این موضوع پی ببرید که آیا هر یک از این افراد (دوست، شریک زندگی، هم دانشگاهی ...) در حال پنهان کردن حقیقت است یا خیر آشنا کنیم. با سیارک همراه باشید.

در این مقاله توضیح داده می شود:

تشخیص دروغ دوست

"جو همینگز" در این باره عنوان کرد که بیشتر افراد از حالات و ظاهر معمول دوستان خود آگاهی دارند و از این حیث، به خوبی آن ها را می شناسند. بنا بر این سرنخی که به واسطه آن می توان فهمید دوست شما در حال پنهان کردن حقیقتی است یا دارد به شما دروغ می گوید، تغییرات جزئی و کوچکی است که در حالت صورت و ظاهر معمول او پدید می آید. برای نمونه ممکن است رنگ صورت شان قرمز شود، لب خود را گاز بگیرند و یا حتی از برقراری ارتباط چشمی مستقیم (تشخیص دروغ از چشم می باشد) با شما خودداری کنند (حال آن که در حالت عادی هیچ کدام از این کارها را نمی کنند). بنا بر این، تنها کافی است کمی حواس خود را جمع کرده و با دقت نظر بیشتری ظاهر دوست تان را بسنجید و این گونه قادر خواهید بود به حقیقت ماجرا پی ببرید.

تشخیص دروغ هم دانشگاهی یا همکلاسی

به طور معمول افراد با هم دانشگاهی یا همکلاسی خود، به اندازه دوست شان صمیمی نمی شوند، مگر آن که دوستی ای میان آن ها پدید آید. البته در این مورد روی صحبت ما با همان افراد دسته اول است. این گونه افراد مطمئنا به قدری که دوستان خود را می شناسند، از حالت معمول ظاهر و صورت همکلاسی خود آگاهی ندارند، به همین خاطر برای پی بردن به رفتار غیر معمول و پنهان کردن حقیقت از سوی او، جای دیگری باید به دنبال سرنخ باشند. دکتر "جو همینگز" بر این باور است که در چنین شرایطی بهترین کار این است که به زبان اشارات (حرکات دست و بدن) آن ها توجه شود: به این معنا که حرکات آن ها را به خوبی تحت نظر گرفته و ببینند آیا کاری انجام می دهند که قبلا به طور معمول آن را انجام نمی داده اند یا نه، برای مثال استفاده از دست و بازوهای شان به گونه ای که برای شما غیر معمولی به نظر برسد. علاوه بر این، نکته دیگری که می توان به آن توجه نشان داد، چگونگی صحبت کردن آن ها است. اگر لحن یا تن صدای آن ها همانند همیشه نباشد، می تواند نشان از اتفاقی غیر منتظره و پنهان کردن حقیقتی از سوی آن ها داشته باشد.

 

تشخیص دروغ افراد غریبه

زمانی که با فردی رو به رو می شوید که از پیش با او آشنایی نداشته اید، مطمئنا درباره زبان اشارات یا خصوصیات ظاهری و صورت معمول آن ها اطلاعاتی نخواهید داشت و همین مسئله باعث می شود کارتان در این مورد به مراتب دشوارتر از قبل شود. دکتر "جو همینگز" در این باره عنوان کرد که در چنین موقعیتی تنها کاری که از دست فرد بر می آید این است که آن چه از زبان فرد مذکور در می آید را به خوبی گوش دهند و آن را بسنجند. برای این که درک بهتری از این موضوع داشته باشید، به برخی ویژگی های احتمالی در گفتار شخص اشاره می شود:

برای مثال زمانی که فرد یک توضیح بسیار پیچیده در مورد موضوعی به خصوص می دهد، یا این که دوباره و دوباره گفته خود را تکرار کرده و جزئیات نه چندان با اهمیت در اختیارتان می گذارد، تمامی این گونه گفتارها می توانند نشانه خطری برای دروغ احتمالی او باشند.

تشخیص دروغ شریک زندگی

اگر مسئله را به صورت تئوریک مد نظر قرار دهیم، مطمئنا تشخیص پنهان کردن حقیقت از سوی شریک زندگی تان باید نسبت به تمامی افراد دیگر ساده تر باشد، اما این مسئله همیشه هم صادق نیست. دکتر "جو همینگز" در این باره عنوان کرد: «به طور معمول، افراد تا اندازه بسیار زیاد و تقریبا همیشه بدون چشم داشتی به شریک زندگی خود اعتماد می کنند و همین مسئله است که سبب می شود قادر به دریافت نشانه های دروغ گفتن او نباشند.». در چنین مواردی و برای پی بردن به پنهان کردن حقیقت از سوی شریک زندگی تان(تشخیص دروغ زنان و تشخیص دروغ مردان) بهتر است به رفتار او توجه کنید، از جمله رفتارهایی که می توانند حاکی از دروغ گفتن او باشند، این ها هستند: پنهان کاری شریک زندگی تان بیشتر شده باشد (رفتارش مرموز شده باشد)، داشتن حالت تدافعی و متهم کردن شما به دروغ گویی. در حقیقت تنها همین تغییرات رفتاری هستند که امکان نشان دادن حقیقت را فراهم کرده و دست آن ها را رو خواهد کرد.

نظرات

در ادامه بخوانید...

افراد مسمومی که باید مراقب آنها باشید

در

در زندگی همه ما عوامل استرس زا  وجود دارد. به منظور دستیابی به بهره وری هر چه بیشتر باید افراد سمی و عوامل استرس زا را از زندگیمان دور کنیم. تمرکز بر روی اولویت ها می تواند در حرکت رو به جلوی ما در زندگی بسیار مفید باشد. اما اول از همه لازم است که این افراد مسموم را بشناسیم.

1.  افراد خودپرست
غرور گاهی یک فضیلت است. اما مغرور بودن به این معنی است که شما  معتقدید  بهتر از هر کسی هستید که در اطراف شما وجود دارد.بودن در کنار کسی که با شما با احترام رفتار نمی کند بلکه به تهدید و تحقیر شما می پردازد  بسیار مسموم کننده و برای توسعه و پیشرفت شما زیان آور است.(سیارک)
2. افرادحسود
به نظر می رسد که چنین افرادی زمانهای سختی و شکست شما را بیشتر از زمانهای موفقیت شما می بینند. آنها معتقدند خودشان سزاوار آن لحظه های موفقیت هستند نه شما. .از حسادت این افراد در همه حال باید پرهیز کرد.
3. افراد پر مدعا
این افراد فقط در شرایط راحتی به عنوان یک دوست عمل می کنند. وقتی به کمک نیاز دارید از شما را ترک می کنند. نمی توان به آنها تکیه کرد.
4. افراد واپس گرا
این افراد راه پیشرفت شما را می بندند و شما را به گذشته و عادات قدیمی بر می گردانند.آنها به راکد بودن باور دارند و می خواهند شما همیشه همان شخصی که قبلا بودید ، بمانید. اشاره کردن به چنین افرادی سخت است، اما آنها افرادی هستند که همیشه بخش جدایی ناپذیر زندگی شما هستند و ممکن است نادیده گرفتن  آنها سخت باشد.آما بهتر است که آنها را آگاه کنید و به آنها یادآوری کنید که چقدر موفق شدن برایتان مهم است.اگر نمی توانند با این شرایط شما کنار بیایند بهتر است بروند.
5. افراد قضاوت کننده
برای این دسته افراد هیچ چیز هیچ وقت به اندازه کافی خوب نیست. انها معتقدند باید از همه انتقاد کنند و به جای ستایش کردن سرزش کنند. حتی وقتی سعی می کنید انگیزه های واقعی خود را به آنها بگویید هرگز گوش نمی کنند. ارتباط برقرار کردن با آنها سخت است چون هیچ وقت شنونده های خوبی نیستند. دور شدن از صحبتهای منفی آنهاو اجتناب از بحث با آنها می تواند در موفقیت و پیشرفت شما مفید باشد.
6. افراد کنترل گر
این افراد وسواس کنترل دارند. آنها می توانند گمراه کننده، موذی، و حیله گر باشد و شما را از خواسته های خودتان دور کنند. گذشتن  از چنین افرادی بهترین پیشنهاد برای شماست چرا که  نمی توانید آنها را قانع کنید و یا آنها را بهتر کنید.
7. دروغ گوها
حقیقت این است که دروغ امری رایج است و برخی دروغ ها مضر و خطرناک هستند. با این وجود افراد مسموم  که همواره دروغ می گویند می توانند شما را تخریب کنند و مسیر رشد شما را بگیرند. شما باید اطراف خودتان را با افراد قابل اعتماد که از شما حمایت می کنند و پیشنهادات صادقانه و صریح به شما می دهند پر کنید.
8. شایعه سازها
این نوع از افراد آدمهای نا امنی هستند و از زبان خود برای پیچ و تاب دادن به حقایق و تحریف اطلاعات استفاده می کنند. آنها نمی خواهند به رسمیت شناخته شوند و این کار ممکن است تنها راه آنها برای جلب توجه دیگر افراد باشد. زمانی که سعی می کنید مشکلی را که آنها بوجود آورده اند حل کنید، تنها راه این خواهد بود که انها را از زندگی خود بیرون کنید چرا که وجودشان سرطان است!
9. انگل ها(مزاحم ها)
چنین افرادی تنها از زندگی شما تغذیه می کنند نیت آنها فقط رسیدن به منافع خودشان است. از جنین افرادی همواره باید اجتناب کرد.
10. قربانی ها
اینها هیچ وقت مسولیت قبول نمی کنند.هرگز قبول نمی کنند که  اشتباه کرده اند.واکنش های زنجیره ای آنها می تواند برای موفقیت شما مضر باشد. بهتر است که از چنین افراد دور شوید و آنها را از زندگی خود برانید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک (بخش هشتم)

در

قبل از ادامه ی مجموعه مقالات راهنمای تربیت کودک از شما عزیزان به دلیل اینکه مدتی از انتشار مقالات قبل گذشته است و در این بین وقفه ای به وجود آمد عذر خواهی می کنم و خوشحالم که همچنان خواننده ی این مقالات هستید.

یاد آوری می کنم که در مقالات قبل سخن از تربیت کودک و دشواری های آن به میان آمد و گفتیم سعی می کنیم در یک مجموعه از مقالات شما را با راهکارهای تربیت کودک از نظر عملی آشنا کنیم. همان طور که مشاهده کرده اید در سری قبلی مقالات سعی کردیم قبل از کار عملی شما را با برخی از نظریات روانشناسی مهم آشنا کنیم. نظریات شرطی سازی در حد لازم توضیح داده شد و موارد کاربردی با مثال بیان شد. لازم است قبل از ادامه نکاتی را در مورد علم روانشناسی مختصر برای شما بیان کنم. علم روانشناسی نظریات فراوانی دارد که در دسته های رفتارگرایی، شناختی، هیجانی و ... تقسیم بندی می شوند. علت این تعداد زیاد نظریات این است که بر روی تعریف های مفهومی بسیاری از مفاهیم مهم روانشناسی اتفاق نظر وجود ندارد. هر روانشناس از دیدگاه خود جنبه ای را که به نظرش مهم است توضیح داده است و سعی در تبیین رفتار انسان داشته است که بعد از او دانشمندان دیگر قسمت هایی از نظریه ی او را با آزمایشات پایا و معتبر تأیید کرده اند و قسمت هایی را رد کرده اند. پس اگر بخواهیم فقط نظریات را بیان کنیم امکان پذیر نیست و اگر بخواهیم شما را با راهکارها و استراتژی های عملی آشنا کنیم لازم است برخی از مفاهیم را از نظر علمی بدانید. پس سعی می کنیم در ادامه ی مقالات در هر دو زمینه کار کنیم. اگر پیشنهاد یا انتقادی داشتید لطفا بیان کنید.

شاید شما قبل از تولد فرزندتان، برای تربیت او برنامه ریزی کرده اید ولی پس از تولد با بزرگ تر شدن فرزندتان می بینید که رفتارهایی را از خود نشان می دهد که شما دوست ندارید. اگر بدون آمادگی نیز فرزندی را به دنیا آورده باشید باید برای تربیت کودک خود تلاش کنید؛ امکان ندارد شما تلاشی انجام ندهید و انتظار داشته باشید فرزند شما به بهترین نحو ممکن رشد همه جانبه (جسمی، روانی، شناختی، هیجانی و ...) داشته باشد و انسانی سالم باشد.

در نظر بگیرید فرزند شما در محیط خانواده بزرگ می شود؛ به مدرسه می رود و همچنین در جمع فامیل یا شهر بازی یا کوچه، استخر و ... در جمع همسالان قرار می گیرد؛ به طور کلی بهتر است بدانید علاوه بر خانواده، فرهنگ، اقتصاد، جامعه و ... بر فرزند شما و روش تربیتی او تأثیر می گذارد و اگر شما بخواهید کودک خود را درست تربیت کنید بهتر است همه ی این موارد را در نظر بگیرید. علاوه بر این موارد چیزی که امروزه نقش مهمی در زندگی خانوادگی اکثر مردم ایران پیدا کرده است، پیشرفت تکنولوژی و افزایش استفاده از اینترنت است که متأسفانه جامعه نشان می دهد که فرهنگ استفاده صحیح از این موارد را ندارد و از این جهت خانواده ها باید بیشتر از فرزندان خود مراقبت کنند.

امکان دارد کودک شما رفتارهایی داشته باشد و شما این رفتارها را دوست نداشته باشید. احتمالا وقتی در ذهن خود او را با کودکی دیگر مقایسه می کنید، می گویید چگونه است که آن کودک بدون مشکل و بسیار عالی رشد جسمی و اخلاقی دارد ولی فرزند من این همه مشکل ایجاد می کند؟ احتمالا شما راه حل ها و علت ها را جست و جو می کنید و می خواهید بدانید چگونه از شر این رفتارهای مزاحم خلاص شوید. علت ها را می توانید با یادگیری نظریه های روانشناسی مختلف جست و جو کنید و راهکارها را نیز به شما معرفی می نماییم و شما نیز با یادگیری نظریات مختلف می توانید از راهکارهای ابداعی خودتان استفاده کنید. در هرصورت همان طور که در شرطی سازی گفته شد، کودک شما همه ی این رفتارهای خوب یا بد را فرا می گیرد. گاهی اوقات امکان دارد شما بدون اینکه خودتان بدانید این رفتار نادرست را به کودکتان آموزش داده باشید. برای مثال تلفن زنگ می خورد. مادر تلفن را جواب می دهد ولی با پدر کار دارند. پدر در مقابل فرزند خود را صدای آرام می گوید: «بگو خانه نیست.» خوب فکر کنید. به نظر شما این کودک در حال یادگیری چه چیزی است؟ بله پاسخ شما درست است. دروغ. یک بلای اساسی برای جان والدین در آینده. شاید کودکانی را دیده باشید که برای درخواست هر چیزی گریه می کنند و تا آن را به دست نیاورند کوتاه نمی آیند. این رفتار از جایی سرچشمه می گیرد که کودک بار اول برای درخواستش تلاش می کرد. شاید بتوان از طریق نظریه ی ثرندایک و اسکینر این رفتار را این گونه علت یابی کرد. کودک به دنبال راه حل می گردد و راه حل های مختلف را امتحان می کند هر راه حل پیامد خوشایندی داشته باشد(رسیدن به هدف) در موارد بعدی آن را تکرار خواهد کرد. کودک گریه می کند و می بیند والدین از گریه ی او بیزار هستند و به درخواست او عمل می کنند. حال کودک یک سلاح دارد. سلاحی قوی که هر هدفی داشته باشد می تواند با آن سلاح به هدف خود برسد چون چند با امتحان کرده است و اکثرا جواب داده است. شما می بینید که در این سناریو چگونه رفتار اشتباه والدین به ضرر آن ها تمام می شود و رفتار بدی را در کودک تقویت می کنند. حال راه حل این رفتار این است که در چند مورد که کودک گریه می کنند به گریه ی او پاسخ مثبت ندهند و گریه را تحمل کنند. در این حالت چون در ذهن کودک گریه نتیجه نمی دهد پس کودک یاد می گیرد که اگر گریه کنم به نتیجه نخواهم رسید، پس گریه کردن فایده ندارد و بهتر است به دنبال روش مطلوب تری باشم تا به هدفم برسم.

در اینجا لازم است چند قانون اساسی را در نظر داشته باشید:

به رفتارهای خوب فرزند خود پاداش بدهید.

به رفتارهای بد پاداش ندهید(حال ناخواسته باشد یا آگاهانه، رفتارهای بد نباید تقویت شوند. پس بیشتر دقت کنید).

بهتر است برخی از رفتارهای بد را تنبیه کنید.

این قوانین برگرفته از نظریات شرطی سازی هستند که در مقالات قبلی کامل توضیح داده شده است و در این جا از تکرار مکررات خودداری می کنیم و دلایل استفاده از این قانون ها را بیان نمی کنیم. فقط بدانید که پاداش را بلافاصله بعد از انجام کار خوب به فرزند خود بدهید. این کار باعث می شود پاداش تأثیر بیشتری داشته باشد. برای آگاهی از نحوه ی پاداش دادن در مقالات بعدی، برنامه های تقویتی اسکینر را بیان خواهم کرد. از طریق فراگیری این برنامه های تقویتی شما می توانید به درستی به فرزندان خود پاداش بدهید.

همان گونه که بیان شد نباید رفتارهای بد را پاداش بدهید بلکه باید آن ها را تنبیه کنید. البته نه هر نوع تنبیهی. تنبیه ها نیز قبلا توضیح داده شده است و گفته شد بهتر است به جای استفاده از تنبیه از برنامه های اصلاح رفتار مانند خاموشی و ... استفاده کرد.

در نمودار زیر تقویت ها و تنبه ها نشان داده شده است.

 برای آگاهی بیشتر به مقالات 5 و 6 و 7 راهنمای تربیت کودک مراجعه شود.

در این مقاله سه قانون اساسی بیان کردیم. به دلیل اینکه قصد دارم مقالات کوتاه باشد تا خسته کننده نباشد، این سه قانون را در مقاله بعدی مفصل توضیح خواهم داد که امکان دارد دریچه ای رو به نظریات جدید و جالب روانشناسی برای ما باز کند و در مقالات بعدی آن نظریات و آموزش برنامه ای را هم توضیح خواهم داد.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

زبان بدن: شناسایی دروغ

در

درنظر داشته باشید هر شخصی متناسب با شرایطی که در آن قرار دارد ممکن است دروغ بگوید. همه افراد ذاتا دروغگو یا راستگو نیستند. شرایط یکی از مهمترین پارامترها در دروغ گفتن است. ممکن است شخصی برای خوب جلو داده خود یا حتی کلاه برداری دروغ بگوید، آیا دروغ جرم است؟

 

آیا دروغ جرم است؟

«کامن لا» و «رومی ـ ژرمنی»، دو نظام حقوقی اصلی دنیا هستند. در نظام حقوقی کامن لا که کشورهای انگلستان، کانادا، استرالیا و نیوزلند و… از آن تبعیت می‌کنند و رابطه نزدیکی با اخلاقیات دارد، دروغگویی جرم تلقی می‌گردد. اما در نظام رومی ـ ژرمنی که برگرفته از حقوق روم باستان می‌باشد و کشور ما از این نظام پیروی می‌کند، دروغگویی یک رذیلت اخلاقی بوده که فاقد ضمانت اجراست.‏

در نظام حقوقی ایران، دروغ وقتی با اوصاف خاصی همراه شود جنبه مجرمانه پیدا می‌کند. به عنوان مثال در ماده ۶۹۸ قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات مصوب ۱۳۷۵، نشر اکاذیب جرم بسیار سنگینی است به صورتی که اگر فردی مطالبی را منتشر کند چه در سطح ملی (با هدف وارد کردن خدشه به امنیت و منافع ملی که با عنوان تشویش اذهان عمومی نیز از آن یاد می‌شود) و چه در سطح فردی (هرگونه انتشار و اشاعه اخبار دروغ و وقایع خلاف واقع به قصد اضرار به غیر یا تشویش اذهان یا علیه مقامات رسمی) نشر اکاذیب بوده و مستوجب مجازات است. همچنین قانونگذار برای سوگند دروغ در ماده ۶۴۹ قانون مزبور (هرکس در دعوای حقوقی یا جزایی که قسم متوجه او شده باشد سوگند دروغ یاد کند) مجازات ۶ ماه تا ۲ سال حبس را معین نموده و برای شهادت دروغ در ماده ۶۵۰ مقرر نموده: هرکس در دادگاه نزد مقامات رسمی شهادت دروغ بدهد به یکی از دو مجازات ۳ماه و یک روز تا ۲ سال حبس یا جزای نقدی یک میلیون و پانصد هزار ریال تا دوازده میلیون ریال محکوم می‌شود.

در آمریکا دروغ گویی در مواردی "جعل هویت مامور فدرال"، "دروغ گفتن به مامور فدرال"، "دروغ گفتن درباره سلامتی" و "شهادت دروغ" نیز جرم است که در قانون آورده شده است.

 

چگونه دروغ را شناسایی کنیم؟

فرد دروغگو هرچقدر هم ماهر باشد بازهم مواردی غیرارادی انجام می دهد که از کنترل فرد خارج است. یکی از نشانه های دروغ پوشاندن دهان با دست است. این نشانه کلاسیک دروغ است. این زبان بدن است.

 

مهمترین نشانه دروغ

پوشاندن دهان در هنگام صحبت نشانه کلاسیک دروغ است، اگر به رفتار کودکان دقت کنید که مهارت کافی در دروغگویی ندارد بلافاصله متوجه این نشانه خواهید شد، اگر فردی در هنگام صحبت دهان خود را می پوشاند یا با دست دهان یا بینی خود را لمس می کند در همان لحظه درحال دروغ گفتن است.

جزئیات زیاد یکی دیگر از نشانه های فرد دروغگو است، مثلا اگه شخصی بخواهد در مورد قراری که داشتید و دیر سر قرار حاضر شده بهانه ای دروغین جور کند شروع به داستان بافی می کند و وارد جزئیات می شود. مثلا از تصادفی که در راه پیش آمده می گوید و ریز ریز اتفاقاتی را برای شما تعریف می کند که در حالت عادی اگر شاهد چنین حادثه ای بوده باشد به بیشتر آنها توجه نمی کند!

همانطور که در تصاویر بالا میبینید حتی افراد سرشناس نیز دروغ می گویند. پس مراقب باشید!

 

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

چهار نوع دروغ که یک مادر بی احساس به شما گفته است

در
چهار نوع دروغ که یک مادر بی احساس به شما گفته است
من قبلاً در مورد خشونت کلامی نوشتم ، و اینکه چگونه ، در چارچوب فرهنگ ما ، تمایل به پایین آوردن تأثیر سخنان آزار دهنده مادران (و پدران) را داریم ، اما اکنون می خواهم از منظر کمی متفاوت صحبت کنم - نه در مورد کلمات خاص گفته شده ، بلکه درباره آنچه از آنها پیروی می کنند. از آنجایی که در فرهنگ ما ، مادر تا زمانی که صدمات جسمی به کودک وارد نکند ، "عادی" تلقی می شود ، مادران بدون عشق در هنگام تغذیه ، لباس پوشاندن و سقف بالای سر، مسئولیت خشونت کلامی خود را برعهده نمی گیرند. اما حتی یتیم خانه ها این ها را به کودک ارائه می دهند ، اینطور نیست؟پس تکلیف عشق در این میان چه می شود؟در این مقاله به چهار نوع دروغ که  مادران بدون عشق به دخترانشان می گویند، می پردازیم.

 

چه نوع درسی توسط مادران بدون عشق به دخترانشان داده می شود

برای شروع ، بیاد بیاوریم و یادآوری کنیم که چند نوجوان به خاطر عدم توجه جدی جامعه به قلدری نوجوانان، خودکشی کرده اند ، که مدت طولانی ناخوشایند تلقی می شد اما به گفته آنها این پدیده "عادی" است. افسانه مادری و اسطوره ها که عشق مادرانه غریزی است ، که همه مادران فرزندان خود را دوست دارند ، که عشق مادران همیشه بی قید و شرط است - به ما اجازه نمیدهد که آزادانه و آشکارا صحبت کنیم که چه تعداد از فرزندان با نیازهای عاطفی ناقص در دوران کودکی و چه تعداد زخمی ها بزرگ وارد اجتماع می شوند.
 
ما آسیب های عاطفی وارده به کودک را با کلمات تحقیرآمیز ، کلماتی که باعث می شود او احساس ناامنی ، دوست نداشتنی بودن ، بی معنی بودن کند، را نادیده می گیریم - حتی اگر علم قبلاً نشان داده است که خشونت کلامی نه تنها مانند زخم های جسمی آسیب زا هستند ، بلکه اثری عمیق تر و به معنای واقعی کلمه ساختار مغز در حال توسعه را تغییر می دهد.
 
والدین بر جهانی کوچک حاکم هستند که در آن یک دختر از نوزادی تا کودکی رشد می کند. شرایط این جهان توسط والدین ایجاد می شود ، این است که آنها تصمیم می گیرند با چه کسی ، چگونه ، چه زمان و چقدر کودک ارتباط برقرار کند. دختر نه تنها به عشق و پشتیبانی مادر خود متکی است ، بلکه در این دنیای کوچک "حقایق" را در مورد چگونگی ترتیب روابط در دنیای بزرگ به خود جذب می کند.
 
من لیستی از این به اصطلاح "حقایق" (که بعضی از آنها را از کودکی به یاد می آورم) گردآوری کرده ام و مضراتی که این نوع تربیت به روان دختران وارد می کنند را در زیر آورده ام.
 

 

عشق را باید بدست آورید

دختران مادران بدون عشق کارهایی می كردند تا عشق  را بدست بیاورند ، برای اینکه مادر آنها را دوست داشته باشد و برای به دست آوردن نمرات خوب در خانه ، کارهای اضافی در منزل را انجام بدهند، و سعی كنند كه به هیچ وجه مادر خود را ناراحت نكنند - اما این همیشه كافی نبود. از این طریق آنها یک درس تلخ در مورد عشق را یاد گرفتند که چگونه می توانند آن را بدست آورند: می توان آن را با کمک یک فرمول جادویی خاص کسب کرد که آنها به هیچ وجه نمی توانند دریابند ، عشق هرگز به هیچ چیز داده نمی شود و آنها برای همیشه چیزی ندارند. آنها به اندازه کافی خوب نیستند که لایق عشق و دوست داشتن باشند.
 
کودکانی که با برادران یا خواهران بزرگ شده اند و توجه مادرانشان به خواهر یا برادری بیشتر شده است ، چیزی مشابه را تجربه می کنند. به طور معمول ، چنین کودکانی در بزرگسالی ، به کسانی که عاشق آنها هستند ، اعتماد ندارند ، بدون هیچ شرطی. و به جای اینکه زندگی خود را با شادی پر کنند ، عشق بی قید و شرط آنها را با اضطراب پر می کند و آنها دائما در انتظار یک ترفند زندگی می کنند.
 

 

فرزند بد و شما یکی از آنها هستید

همه کودکان اشتباه می کنند - آنها چیزهایی را گم می کنند و می شکنند ، از قوانین پیروی نمی کنند ، کاری اشتباه انجام می دهند ، اما مادران بدون عشق همه چیز را نه بر رفتار کودک بلکه در ذاتاو سرزنش می کنند. گلدان شکسته نشده بود، اگر شما دست و پا چلفتی و غیرمسئول نبودید. ژاکت قرمز جدید او از قفسه کابینت ناپدید شد و این گواهی است از ناسپاسی ، شلختگی و این واقعیت که او لیاقت همه این چیزهای زیبا را ندارد. هر لغزش به یک اشتباه شخصی تبدیل می شود و در نتیجه بی ارزش بودن دختر درک می شود. این کلمات بطور خودکار جذب می شوند و به یک منتقد داخلی دختر تبدیل می شوند ، یک گروه کر ناخودآگاه که دائماً به او می گوید که بی ارزش است و لیاقت خوشبختی را ندارد.
 

 

آنچه احساس می کنید اشتباه است

این جمله نه تنها بر قدرت مادر تأکید می کند بلکه این عقیده را منتقل می کند که احساسات و افکار دختر را نباید ارزش نهاد و جدی گرفت. این پیام غالباً از طریق "من علاقه مند نیستم که درباره این چه فکر می کنید" یا "آنچه احساس می کنید اشتباه است" ابراز می شود. چنین حرفهایی خیلی سریع باعث می شود که دختر به خودش اعتماد نکند و درک او از آنچه اتفاق می افتد باشد. بسیاری از دختران - و من معتقدم که من یکی از آنها هستم - می دانند که چیزی اشتباه است ، و آنها نگران هستند که دیوانه شوند. متقاعد شوید که آنچه می شنوند و احساس می کنند در واقعیت وجود ندارد. این نوع درگیری داخلی ، برخلاف آنچه مادر با محبت انجام می دهد و سعی در تشخیص احساسات فرزند خود دارد ، بسیار مخرب است.
 

 

دختران بزرگ گریه نمی کنند

شرم کثیف ترین اسلحه مادر بدون عشق است و افسوس که آنها ترجیح می دهند به راحتی و غالباً از آنها استفاده کنند. تحقیر کردن کودک به این روش - وادار کردن او به خلاص شدن از شر احساسات و آسیب پذیری هایش و شرمنده شدن، نوع خاصی از خشونت است و دختر در پاسخ به این امر می تواند ارتباط خود را با احساسات خود قطع کند تا بتواند خودش را متقاعد کند که او نه تنها یک دختر بزرگ است بلکه یک فرد خوب نیز هست. دخترانی که رابطه بدی با غذا دارند یا رفتارهای مخرب دیگری دارند ، مانند آسیب رساندن به بدن خود ، اغلب می گویند که در کودکی برای جلوگیری از قلدری و تحقیر مادر یا برادران و خواهران خود مجبور بودند احساسات خود را پنهان کنند.
 
دختران غیرمسئول بندرت به کسی می گویند که در دوران کودکی در خانه چه می گذرد ، زیرا آنها فرض می کنند که آنچه در آنجا اتفاق می افتد همه جا ادامه دارد. عادی سازی نحوه برخورد با او - حتی اگر به طور جدی از نادیده گرفتن ، حاشیه نشینی ، کنار گذاشتن یا انتقاد شدید، وحشت زده و صدمه ببیند - یکی از دلایل این امر است. هرچه پیرتر می شود با خانواده های دیگر در تماس می شود و شروع می کند که شاید آنچه در خانه او می گذرد فرق کند ، ممکن است سکوت از شرم ناشی شود و نگران شود که در حقیقت او مقصر این است که چگونه با او رفتار می شود.
 
از آنجا که مادران بدون عشق غالباً با انتقاد از سرزنش و سوء استفاده کلامی خود را بر فرزندان خود توجیه می کنند - گفتن چیزهایی مانند "اگر شما اینقدر دست و پا چلفتی یا بی احتیاط نبودید ، مجبور نبودم شما را تنبیه کنم. "" شما چیزی جز سؤالات احمقانه نمی پرسید و من کارهای بهتر از برخورد با افراد احمق دارم ، "" اگر شما فرزند بهتری بودید ، نیازی به فریاد زدن نداشتم ". شرمساری اغلب جواب پیش فرض دختران می شود.
 

 

شرم به عنوان اسلحه ای در زرادخانه مادران بدون عشق

مطالعات نشان می دهد که رفتارهای نادرست والدین باعث می شود افراد در تمام مدت زندگی مستعد احساس شرم باشند.
غالباً والدین کنترل احساسات خود را از دست می دهند، تهدید می کنند ، جیغ می زنند ، یا کودک را به نام های زشت صدا می کند. نامها (بله ، این سوءاستفاده عاطفی و کلامی است.) احساس شرم کودک باعث ایجاد اثرات جسمی مانند درد معده ، سفتی یا احساس یک توده در سینه یا گلو و.... می شود. کودک شرم را درونی می کند و شروع به فکر کردن به عنوان "بد" یا "بی ارزش" می کند و ناخودآگاه احساسات خود را مخفی می کند.این یک چرخه وحشتناک است که تنها با آگاهی والدین و تلاش های هماهنگ در ترمیم این رابطه از هم گسیخته قابل متوقف شدن است.متأسفانه همیشه این اتفاق نمی افتد ، همانطور که تجربیات دختران گواهی می دهد.
 

 

تفاوت شرم و گناه

روانشناسان بین شرم و گناه تمایز قائل هستند ، گرچه هر دو "احساسات خودآگاه" به حساب می آیند. تصور می شود که کودکان هر دو در سال های کودک نوپا شروع به تجربه می کنند. شرم از بین این دو سمی تر است و  قدرت ماندگاری دارد. در حالی که گناه از یک رفتار خاص سرچشمه می گیرد ، شرم نفس اصلی را درگیر می کند. جالب اینجاست که طبق مطالعات پژوهشی ، در حالی که گناه می تواند همدلی را تسهیل کند ، شرم توانایی همدلی را مختل می کند.
 
تحقیقات نشان می دهد که افراد مستعد شرم ، عصبانیت شدید را تجربه می کنند ، آنها عصبانیت را به شیوه های ناپایدار و مخرب ابراز می کنند. نیازی به گفتن نیست ، توانایی آنها برای برقراری روابط بسیار کم است.
 
شرم نقش های مهمی را در زندگی بسیاری از دختران با مادران بدن عشق ایفا می کند، این عقیده که ممکن است برخی از مادران ظالم باشند ، با تمام اسطوره ها در مورد مادر بودن و عشق مادری مغایرت دارد ، اما این بدان معنا نیست که این نمی تواند باشد.
داستان واقعی زیر در مورد زنی است که توسط یک مادر بدون عشق بزرگ شده، اما او توانسته زندگی خود را تغییر دهد و اکنون زندگی خود را وقف پسرش می کند.زنی 39 ساله ، مادر یک پسر 18 ماهه و یک زن خانه دار، او به همراه خانواده در جاکارتا زندگی می کند.
 

 

داستان زندگی من

من توسط یک مادر بدون عشق بزرگ شده ام. او نمی توانست عشق را دوست داشته باشد ، انتظار می رفت عشق بی قید و شرط را به عنوان یک مادر به فرزندان خود عطا کند. اما او هیچ عشقی برای عطا کردن نداشت.
 
بنابراین فرزندان او بدون عشق بزرگ شدند. با عصبانیت ، ناامیدی ، نفرت ، ناامیدی و احساس غیر دوست داشتنی زیادی بزرگ شدم. او مرا به این باور رساند که من تنبل ، غیرمسئولانه ، ناامید کننده ، دختری فاسد و بی مغز و فاقد استعداد و مهارت های دانشگاهی هستم. من بدون اعتماد به نفس بزرگ شدم و معتقدم هیچ چیز خوبی در مورد خودم وجود ندارد. هرچه بزرگتر شدم ، با این کار مبارزه کردم و حتی بعد از اینکه ازدواج کردم ، هنوز هم در حال مبارزه هستم.
و بعد از حدود 5 سال پیش بهترین دوست من ، به من توصیه کرد که به یک روانشناس مراجعه کنم. در آنجا فهمیدم که چقدر درد و آزار دیده ام. زخم عاطفی مرا از درون خورده بود. در زمان درمان  ، دوباره قلب و چشمانم باز شد و به آرامی زخم ها بهبود یافته است. سه سال طول کشید تا دیدگاه هایم را نسبت به خودم تغییر دهم و روند یادگیری هنوز ادامه دارد.
 
مهمترین تغییر این است که من شروع به اعتقاد به خودم کردم. من فهمیدم که خیلی خوبی ها در من وجود دارد. من ناامید نیستم - من یک فرد بالغ هستم. یاد گرفتم که خودم را بپذیرم ، ناقص بودنم را. یاد گرفتم که نواقص خود را کاملاً بپذیرم. فقط خدا کامل است. احساس می کنم خدا در قلب من زندگی می کند و احساس آرامش می کنم. سرانجام ، با گذشت زمان فهمیدم عشق واقعی چیست.
و به مرور زمان تصمیم گرفتم پدر و مادرم را ببخشم ، خصوصاً مادرم. به جای احساس نفرت ، برای او متاسفم. باید مثل زندگی در جهنم باشد تا عشق را نشناسیم.
 
و بعد از گذشت 13 سال از ازدواج ،صاحب پسری شدم. او یک معجزه واقعی و یک هدیه از طرف خداوند است. بدون عشق به مادر بزرگ شده ام پسری به دنیا آورده ام. والدین من به من اعتقاد ندارند ، اما خدا به من ایمان دارد. احساس غرق شدن و نابودی کردم اما هنوز هستم. خدا به طور متناقض شگفت انگیز است. او علی رغم تمام نقص هایم ، به من فرصتی برای مادر شدن داد.
 
تا به امروز مادرم هنوز پسر من را ملاقات نکرده است. او هنگام تولدپسرم آنجا نبود.
 
پسرم زودرس متولد شد، برای اولین بار مادر شدن و مادر بودن یک چالش بزرگ بود اما کمک هایی در این زمینه وجود داشته است. در سالهای اول زندگی او، توسط شوهرم ، برادر و چند دوست حمایت می شدم. من همچنین برای جمع آوری هرچه بیشتر اطلاعات در اینترنت مشورت گرفتم تا بتوانم به بهترین نحو از پسرم مراقبت کنم.
 
بعضی اوقات احساس تنهایی می کنم. بعضی اوقات آرزو می کنم مادرم آنجا باشد ، در خانه بماند و به من کمک کند تا از پسرم مراقبت کنم. اما با نگاه به اینکه چقدر رشد کرده ام و خدا چقدر مرا دوست دارد ، آن آرزو از بین می رود. 
 
مادر بودن یک سفر مادام العمر است. من اغلب نگران این هستم که پسرم را به اشتباه پرورش دهم ، که او عشق کافی از من نمی گیرد. اما عزم من قاطع و واضح است: پسرم زندگی مثل من نخواهد داشت.
من متعهد هستم كه او را بدون قید و شرط دوست داشته باشم و ترسهای من از بین می رود.

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا دروغ می گوییم؟ مغز و بدن چگونه در برابر دروغ واکنش نشان می دهد؟

در

مغز

 

ما همیشه دروغ می گوییم. مطالعه ای توسط روانشناس رابرت فلدمن از دانشگاه ماساچوست نشان داد که 60٪ افراد حداقل در هر 10 دقیقه مکالمه دروغ می گویند. به طور متوسط ​​، در این دوره از زمان ، فرد دو تا سه بار دروغ می گوید. ما می گوییم که چگونه در این زمان تقلب می کنیم و چه اتفاقی برای بدن ما می افتد.

 

چرا دروغ می گوییم؟

مردم دروغ می گویند تا اشتباهات خود را پنهان کنند: این همان کاری است که رایان لوخته ، شناگر آمریکایی ، هنگامی که در جریان بازی های المپیک تابستانی 2016 ادعا کرد که در یک پمپ بنزین با حمله و اسلحه مورد سرقت قرار گرفت ، این کار را کرد. در واقع ، نگهبانان مسلح او ، هم تیمی هایش را پس از یک مهمانی مست پیدا کردند و به اموال دیگران آسیب رساندند. حتی در علوم آکادمیک   جهانی که به طور کلی توسط افرادی اداره می شود که زندگی خود را وقف جستجوی حقیقت کرده اند - پر از کلاهبرداران است .

 

این دروغگوها به این مشهور شدند که فریب کاری و تقلب  آنها آشکار ، جسارت آمیز یا خطرناک است. اما فریب ، تقلب و دروغ آنها قابل تصور نیست. 

بیشتر ما در مورد دروغ گفتن متخصص واقعی هستیم. ما دائما و به طور طبیعی دروغ می گوییم: در موارد کوچک و در مقیاس بزرگ ، به افراد غریبه و نزدیک ، وقتی امنیت ما به آن بستگی دارد و کوچکترین حسی در آن وجود ندارد. توانایی فرد در غیر صادق بودن به اندازه ضرورت اعتماد به دیگران اساسی است. هرچقدر که متناقض به نظر برسد ، ما اغلب در تشخیص دروغ و تقلب ضعیف هستیم.

 

چشم


دروغ و تقلب چنان در عمق طبیعت ما بافته شده است که نمی توان عبارت "دروغ گفتن انسانی است" را دروغ خواند. همه جا دروغگویی اولین بار بلا دی پائولو ، روانشناس اجتماعی در دانشگاه کالیفرنیا ، سانتا باربارا ، به طور سیستماتیک توصیف شده است.

 

بیست سال پیش ، دی پائولو و همکارانش از 147 نفر به مدت یک هفته خواستند تا تمام دفعاتی را که سعی در دروغ و تقلب و گمراه کردن شخصی داشتند ، یادداشت کنند.

 

در اکثر موارد ، این دروغ ها بی ضرر بودند: برای سرپوش گذاشتن بر نظارت ها یا محافظت از احساسات دیگران. بعضی اوقات بهانه می شد: یکی از شرکت کنندگان زباله ها را بیرون نیاورد و دروغ گفت که نمی دانست زباله ها را کجا ببرد. نوع دیگری از دروغ - مانند تلاش برای جعل هویت پسر یک دیپلمات - با هدف ایجاد برداشت متفاوت از خودش بود. این تخلفات جزئی بود ، اما مطالعه بعدی توسط دی پائولو و همکارانش در مورد نمونه مشابه شرکت کنندگان نشان داد که در بعضی موارد بیشتر افراد دروغ بزرگ می گویند ، به عنوان مثال هنگام مراجعه به دانشگاه رابطه نامزدی را از همسر خود پنهان می کنند یا اظهارات دروغ می کنند.

 

چگونه دروغ می گوییم؟ 

دروغ گفتن یک پروسه پیچیده است. دروغ گفتن نه تنها از نظر روانشناختی ، بلکه از دیدگاه علوم اعصاب نیز دشوار است. در سر ما "بخش دروغ گفتن" خاصی وجود ندارد - بسیاری از قسمت های مغز در این روند دخیل هستند. مطالعات انجام شده با استفاده از تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی نشان داده است که دروغ ها در قشر پیشانی - منطقه مسئول توجه ، برنامه ریزی و تصمیم گیری - و قشر قدامی (شامل انتظار پاداش ، تصمیم گیری ، مدیریت تکانه) نیز درگیر هستند. ) ، و شکنج فرونتال فوقانی (همراه با خودآگاهی) ، و قشر جداری قدامی ، و قشر premotor و سایر مناطق.

و هنگامی که ما حقیقت را می گوییم ، بسیار آرامتر می شود ، زیرا سیستم لیمبیک ما با دروغ گفتن تحت فشار قرار نمی گیرد ، و لوب پیشانی ما با حقیقت تداخل پیدا نمی کند.

 

مغز


مجموعه مطالعات بررسی همبستگی عصبی فریب در طول سالها به طور قابل توجهی رشد کرده است ، و منجر به شناسایی تعدادی از مناطق کاندیدا می شود که به طور بالقوه در فریب نقش دارند. در یک انتشار اخیر ، دانشمندان  با انجام یک متاآنالیز از این مطالعات سعی در شناسایی ساختارهای مغزی داشتند که به طور مداوم در طول دروغ فعال می شدند. محققان 23 مطالعه را تجزیه و تحلیل کردند که در مجموع 321 ضایعه مورد علاقه را توصیف کردند.

دانشمندان  تنوع قابل توجهی در نتایج تحقیق یافتند ، با این حال ، تعدادی از مناطق به طور کلی در طول فریب فعال بودند ، از جمله بخشهایی از قشر پیشانی ، لوب آهیانه تحتانی ، قشر جلوی جلوی جلویی و قشر جلوی جلوی داخلی.

 

چگونه می توان با کمک علم دروغ را شناخت؟

بسیاری از دروغ ها پیش پا افتاده است و به راحتی برای حفظ آرامش یا روحیه دادن به شخصی گفته می شود. اما دروغ های خطرناک تر ، مانند اتهام زدن به کسی به جرمی واهی یا دروغ گفتن به سرمایه گذاران ، پیامدهای مخربی نه تنها برای افراد فریب خورده ، بلکه برای دروغگو نیز به همراه دارد. عدم صداقت باعث افزایش هوشیاری مغز می شود و با افزایش دامنه دروغ ، این استرس بیشتر می شود.

 

چرا مغز به صداقت اهمیت می دهد؟

ما به عنوان حیوانات اجتماعی به اعتبار خود اهمیت می دهیم. بقای ما به این بستگی دارد که قبیله ما را بپذیرد. در نتیجه ، بیشتر مردم سخت تلاش می کنند تا چهره یک فرد قابل قبول و، شایسته  را حفظ کنند.

دانستن اینکه عدم صداقت می تواند لطمه جبران ناپذیری به اعتبار شما وارد کند ، دروغ گفتن ذاتاً استرس زا است. وقتی تقلب می کنیم ، تنفس و نبض ما سریع می شود ، شروع به تعریق می کنیم ، دهان خشک می شود و صدای ما می لرزد. برخی از این تأثیرات فیزیولوژیکی اساس آزمایش کلاسیک پلی گرافی را تشکیل می دهند.

 

افراد از نظر توانایی دروغ گویی تا حدی به دلیل تفاوت مغز با هم تفاوت دارند . برای نمونه ای افراطی ، جامعه شناسان فاقد همدلی هستند و بنابراین پاسخ فیزیولوژیکی معمول به دروغ را نشان نمی دهند. اگر به دروغگویان در طول آزمون آرامش یاد داده شود می توانند تست پلی گرافی نیز انجام دهند. به همین ترتیب ، افراد بی گناه ممکن است در یک آزمون قبول نشوند ، فقط به این دلیل که می ترسند و با تجهیزات ترسانده می شوند. به همین دلایل ، دقت یک تست پولی گراف اغلب به چالش کشیده می شود. روش دیگر ، تصاویر fMRI پیشنهاد می شود.

 

تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی یا fMRI نوعی MRI است که برای اندازه گیری پاسخ های همودینامیکی (تغییرات جریان خون) ناشی از فعالیت عصبی در مغز یا نخاع انجام می شود. این روش مبتنی بر این واقعیت است که جریان خون مغزی و فعالیت عصبی با هم مرتبط هستند. وقتی ناحیه ای از مغز فعال است ، جریان خون در آن ناحیه نیز افزایش می یابد .

 

fMRI به شما امکان می دهد در طی عملکرد طبیعی آن تحت تأثیر عوامل مختلف جسمی (به عنوان مثال حرکت بدن) و تحت شرایط مختلف پاتولوژیک ، فعالیت منطقه خاصی از مغز را تعیین کنید.

 

امروزه این یکی از فعال ترین انواع تصویربرداری عصبی است. از اوایل دهه 1990 ، MRI عملکردی در تصویربرداری از فرایندهای مغز به دلیل تهاجمی بودن نسبتاً کم ، عدم قرار گرفتن در معرض اشعه و در دسترس بودن نسبتاً گسترده ، در تصویربرداری از فرایندهای مغز غالب شده است.

 

مغز


همپوشانی نقشه ارزش (نارنجی) در جانبی (بالا) و داخلی (پایین) مغز ، مناطقی را نشان می دهد که به طور مداوم درگیر فریب در طول مطالعات هستند.
MFG: شکنج پیشانی میانی ؛ IFG: شکنج پیشانی تحتانی ؛ IPL: لوب آهیانه تحتانی؛ m / SFG: شکنج پیشانی داخلی / فوقانی


در مقابل ، مطالعات استفاده شده از تصویربرداری مغز اثبات شده است که برای مطالعه پاسخ بدن به دروغ بسیار آموزنده تر است . علائم اضطراب از این واقعیت ناشی می شود که دروغ گفتن سیستم لیمبیک مغز را فعال می کند ، همان ناحیه ای که پاسخ جنگ یا گریز را در هنگام فشارهای دیگر ایجاد می کند. وقتی افراد رک و پوست کنده باشند ، این ناحیه از مغز حداقل فعالیت را نشان می دهد. اما وقتی او دروغ می گوید ، این ناحیه از مغز مانند آتش بازی روشن می شود. یک مغز صادق آرام است ، و یک مغز دروغگو فوق العاده فعال است.

 

دروغ چه تأثیری بر بدن دارد؟

تحقیقات زیادی در مورد تأثیرات دروغ های آسیب شناختی بر سلامتی انجام شده است ، و می دانید چه؟ این می تواند به سلامتی شما آسیب برساند.

طبق گفته آرتور مارکمن ، لحظه ای که شخص دروغ می گویید ، بدن کورتیزول آزاد می کند. فقط چند دقیقه بعد ، حافظه شما شروع به بارگیری می کند ، سعی می کند دروغ و حقیقت را به خاطر بسپارد. تصمیم گیری دشوارتر می شود و حتی ممکن است ناراحتی خود را به صورت عصبانیت نشان دهد. این همه در 10 دقیقه اول است.

 

پس از این واکنش های اولیه ، ممکن است نگران قابل قبول بودن دروغ باشید یا اینکه گرفتار آن شوید. برای مقابله با این احساس ، نگرش نسبت به شخصی که فریب داده اید می تواند تغییر کند. از یک رابطه دوستانه تر از حد معمول تا عصبانیت ، خود را متقاعد خواهید کرد که دروغ شما تقصیر طرف مقابلتان  بوده است.

 

روز بعد از دروغ ، یکی از دو اتفاق ممکن است رخ دهد. اگر به دروغ های آسیب شناسانه عادت کرده اید ، پس می توانید به آنها اعتقاد داشته باشید. در غیر این صورت ، ممکن است احساس بدی داشته باشید و سعی کنید از ملاقات با شخصی که به او دروغ گفته اند اجتناب کنید. احساس گناه طولانی مدت منجر به اختلال در خواب برای چندین روز می شود.

 

تمام این استرس اضافی بر سلامتی شما نیز تأثیر منفی می گذارد. این می تواند فشار خون را افزایش دهد ، باعث سردرد و کمر درد شود و تعداد گلبول های سفید خون را کاهش دهد. انرژی ذهنی زیادی برای گفتن و حمایت از دروغ صرف  شود ، که شما را مضطرب و در بعضی موارد افسرده می کند. این همه ماجرا نیست. این احساسات بر هضم شما تأثیر می گذارد ، باعث اسهال ، سو هاضمه ، حالت تهوع و .... می شود.

 

خون

 

پروژه تحقیقاتی در دانشگاه نوتردام در ایندیانا مورد بررسی قرار اثرات دروغ پاتولوژیک است. در این مطالعه 110 داوطلب شرکت کردند که نیمی از آنها موافقت کردند دروغ بگویند و نیمی دیگر هیچ دستورالعملی دریافت نکردند. پس از 10 هفته ، گروهی که کمتر دروغ می گفتند 54٪ شکایت ذهنی کمتر (مانند استرس یا اضطراب) و 56٪ مشکلات بهداشت جسمی کمتر (مانند سردرد یا مشکلات گوارشی) داشتند.

 

نتیجه دروغ؟

به نظر می رسد علاوه بر استرس و ناراحتی کوتاه مدت ، زندگی غیر صادقانه بر سلامتی نیز تأثیر منفی بگذارد. طبق یک مقاله مروری 2015 ، دروغ های مداوم با تعدادی از اثرات منفی سلامتی ، از جمله فشار خون بالا ، افزایش ضربان قلب ، انقباض عروق و افزایش سطح هورمون های استرس در خون در ارتباط است.

 

تحقیقات دیگر نشان می دهد که اثرات طولانی مدت ممکن است کم باشد ، زیرا به نظر می رسد هرچه بیشتر این کار را انجام دهیم ،  دروغ گفتن راحت تر است. به عبارت دیگر ، ما تحمل اضطرابی در برابر دروغ گفتن پیدا می کنیم.

 

آزمایشات تصویربرداری از مغز که توسط تالی شاروت از کالج دانشگاهی لندن انجام شده نشان می دهد مغز با رفتارهای غیر صادقانه سازگار می شود . شرکت کنندگان در حالی که دروغ بیشتری می گفتند ، کاهش فعالیت سیستم لیمبیک خود را نشان دادند و از این ایده حمایت می کنند که هر دروغ جدید این روند را برای بدن آسان می کند و آن را به صورت عادی در می آورد. مغز در سازگاری عالی است. با این حال ، این همیشه مفید نیست .

 

قلب


اگر دروغ بخشی از زندگی روزمره شماست (و صادقانه بگویم ، احتمالاً اینگونه است) ، کنار گذاشتن آن دشوار خواهد بود. خلاص شدن از دروغ های آسیب شناسانه زمان بر است. به خود بگویید که می خواهید صداقت بیشتری داشته باشید و آگاهانه تلاش کنید تا دروغ های خود را کاهش دهید. قبل از پاسخ دادن به یک سوال ، خوب فکر کنید. آیا نمی توانید به آن پاسخ دهید؟ آیا راهی برای پاسخ دادن به آن و حذف حقیقت وجود دارد؟

 

یک راه عالی دیگر برای کنترل دروغ های آسیب شناختی وقت گذراندن با افرادی است که حقیقت را ارزش می دهند. داشتن دوستانی که ترجیح می دهند حقیقت را بشنوند و شما را به گفتن حقیقت ترغیب کنند ، واقعاً می تواند یک عامل محرک باشد. و اگر همه راه های دیگر به شکست منجر شد ... به سلامتی خود فکر کنید.

نظرات

در ادامه بخوانید...