فرزند شما چقدر انگیزه دارد؟

در

 

مارک شانزده ساله، گاهی به موقع به مدرسه می رسد و گاهی دیر. مادر او درمانده شده است. او با لحنی حاکی از بیهودگی تلاشش میگوید: «من تمام تلاشم را میکنم تا او را هر روز صبح، برای رفتن به مدرسه بیدار کنم.» او نمیتواند بفهمد که مشکل چیست. «تقریبا مثل این است که او دوباره نوزادی است که قادر به تشخیص روز از شب نیست! او با رایانه مشغول می شود، یا تلویزیون تماشا میکند، یا تا ساعت دو یا سه بامداد با تلفن صحبت می کند و گاهی روی کاناپه به خواب می رود. هنگامی که زمان رفتن به مدرسه می شود، او غرق در خواب عمیقی فرو رفته است، بدون هیچگونه حس ضرورت برای بیدار شدن و رفتن به مدرسه.»
مادر مارک، خواهش میکند، التماس میکند، ریشخند میکند، تهدید میکند و یکبار حتی کمی آب روی او پاشید تا اورا برای رفتن به مدرسه بیدا کند. سرانجام، مارک بیدار می شود اما معمولا دیر به مدرسه میرسد. وقتی که بالاخره به مدرسه می رسد، چندان مشارکتی در آنجا ندارد. با اینکه او قبلا دانش آموز خوبی بود، الان او خیلی خسته و سست است و به نظر علایق چندانی ندارد. مادر او تلاش میکند که او به درک اهمیت مدرسه برساند و به او پاداشهایی به ازای نمرات خوب پیشنهاد میکند.
او فکر میکند که محرک انگیزه اساسی را دارد: گواهینامه رانندگی. او به مارک چندبار گفته است که اون قادر به گرفتن گواهینامه رانندگی اش نخواهد بود مگر اینکه نمراتش بهتر شوند. آیا این ترفند پاسخگو بود؟ مادر او گزارش میدهد:«باورم نمی شد. حالا مارک به نظر نمی رسد که درمورد گواهینامه رانندگی یا هیچ چیز دیگری اهمیت بدهد! او از نشستن در خانه و سرگرم بازی های ویدیویی شدن، کمال رضایت را دارد.» رفتار مارک به شدت مشابه با رفتار یک نوجوانی است که ماریجوانا مصرف میکند و بطور کلی درمورد زندگی، بی تفاوت می-شود. اگرچه مادر مارک مطمئن است که او ماریجوانا مصرف نمیکند. او چندین بار مارک را برای اطمینان درمورد مصرف مواد، امتحان کرده است. مارک، مواد مصرف نمی کند؛ او، تنها به هیچ چیز اهمیت نمی دهد.
گذراندن  هرروز با مارک، یک مبارزه است. مادر او احساس میکند که مسئولیت های پسرش را به دوش گرفته است و بیش از اندازه برای او تلاش میکند؛ به این دلیل که بنظر میرسد مارک نمیتواند تکانی به خودش بدهد. مادرش نگران است که مارک نتواند دبیرستان را تمام کند و تمایلی به ترک خانه، وقتی که بزرگتر شد، نداشته باشد.
واضح است که مارک از عدم وجود انگیزه، رنج میبرد. چه چیزی موجب نابودی انگیزه درونی مارک شده است؟ او در یک دنیای مرفه بزرگ شده است که همه چیز برای او برنامه ریزی شده، همه چیز امن است، برای هر عمل موفقش پاداش داده شده و همه چیز فورا پس از درخواست او، برایش فراهم شده است. از زمانی که یک بچه خیلی کوچک بوده، والدین او همه تمایلات او را فراهم کرده اند و حال، او واقعا هیچ تمایلی به هیچ چیزی ندارد.

انگیزه در مقابل تمایل

انگیزه، اغلب با تمایل، اشتباه گرفته می شود. تمایل، تنها به این معنی است که شما چیزی را می خواهید. انگیزه، همان رغبت انجام دادن هرچیزی در توان خود برای دستیابی به آن است. تنها خواستن چیزی کافی نیست، و بسیاری از والدین، هنگامی که فرزندانشان تمایلات خود را بیان می کنند، خیلی سریع تسلیم می شوند. دادن تمامی چیزهایی که بچه ها می خواهند بلافاصله پس از درخواست آنها، در حقیقت انگیزه را نابود می کند. با گذر زمان، اگر هرچیزی که یک بچه میخواهد همیشه به او ارائه شود، بدون اینکهبرای بدست آوردن آن زحمتی متحمل شود، در این صورت  هرگز اشتیاق عمیقی که موجب ایجاد انگیزه برای موفقیت می شود را تجربه نخواهد کرد.

نظرات

در ادامه بخوانید...

توانایی مقابله با نقاط ضعف

در

قدرت و ضعف همواره در طول تاریخ، به موازات هم رشد یافته‌اند. انسان‌ها همواره دوست دارند که قوی باشند و از اینکه کسی آنها را ضعیف بنامد خوششان نخواهد آمد. قدرتمند بودن همواره جذابیت‌های خاص خود را دارد. البته معنای قدرتمندی در بین زنان و مردان ممکن است کمی متفاوت باشد.

برای مثال در دوران جوانی، مردان جوان بسیار دوست دارند که از لحاظ بدنی، قوی و دارای آمادگی جسمانی بالایی باشند. اما زنان در این سن علاوه بر اینکه به سلامت بدن بسیار اهمیت می‌دهند، بیشتر میل دارند که زیبایی بیشتری را به دست آورند زیرا احساس می‌کنند که از این طریق می‌توانند قدرت جذب خود را در بین جامعه افزایش دهند. 

به هر حال هر تعریفی که از قدرت داشته باشیم، در نهایت ضعف را نیز باید در مقابل خود در نظر بگیریم. لازم نیست که من به شما بگویم که به دنبال قوی شدن بروید، زیرا میل به سمت قوی شدن در وجود هر انسان سالی نهادینه شده است. تنها کافی است که به سمت آن گام بردارید. اما گام‌هایی صحیح و استوار.(سیارک

شما اگر به دنبال قدرت باشید، لاجرم باید در ابتدا مشکل خود را با ضعف‌هایتان حل کنید. ریشه‌ی بسیاری از موانع قدرت یابی در هر فردی ضعف‌های او است. شما ممکن است منابع زیادی برای قدرت در اختیار داسته باشید، اما به دلیل اینکه چندان برای حل ضعف‌های چالش بر انگیز خود سرمایه گذاری نکرده‌اید، پس در نتیجه چندان موفقیتی نیز شامل حال شما نمی‌شود. اما چکار کنیم؟

ضعف های خود را بشناسید

هر کس نقطه‌ی ضعفی دارد. نقطه ضعف مردان با نقطه ضعف زنان متفاوت است. شم چه زن باشید و چه مرد، خودتان باید آستین بالا بزنید و نقاط ضعف خود را بشناسید. از خودتان سؤال بپرسید. مطالعه کنید. خودتان را در شراطی که فکر می‌کنید ممکن است در آن شرایط نتوانید خوب ظاهر بشوید قرار داده تا خود را در شرایط واقعی محک بزنید.

از کشف ترس‌های خود نترسید

غلبه بر ترس ممکن است. مقابله با ترس شدنی است. فقط کافی است شروع کنید. بعضی از افراد ضعف مضاعف دارند. یعنی علاوه بر اینکه در وجود خود برخی از ضعف‌ها را دارند، ضعف کشف ضعف نیز به آنها اضافه می‌شود. کمی پیچیده شد. ببینید، اینکه شما ضعف خود را بیابید، عین قدرت است. واقعا شهامت و قدرت زیادی می‌خواهد که کسی برای اینکه انسان موفقی باشد، با دقت و جسارت ضعف های خودش را بشناسد. 

راه‌های چاره را پیدا کنید

شما با شهامت خود، توانستید که ضعف‌های خود را پیدا کنید. حال به دنبال این باشید که چه کارهایی لازم است انجام دهید تا ضعفی که به آن واقف شده‌اید رفع شود. مثلا شما دچار زود رنجی یا قضاوت زود هنگام هستید. بله این می‌تواند یک ضعف بزرگ در مسیر تعامل شما با دیگران و پیشرفت شما باشد. چگونه باید با خودتان تمرین کنید تا این ضعف‌هایی که گاها آنها را به چشم ضعف هم ممکن است نبینید، از میان بردارید؟ راه‌ها را پیدا کنید.

صبور باشید

برای اصلاح خود سریع باشید اما عجله‌ی بی مورد نیز چندان شرایط را برای شما آسان نخواهد کرد. ممکن است برخی از ضعف‌ها به سرعت و یا تقریبا سریع رفع شوند. ضعف بدن ، ضعف پا ، ضعف معده و یا این ضعف‌های جسمانی و قابل رویت شاید طول درمان تقریبا مشخص و قطعا روش درمان مشخصی نیز دارند، اما موارد ضعفی که ما از آنها صحبت می‌کنیم، ضعف‌های روحی است که شاید برای غلبه بر آنها شما به زمان بیشتری احتیاج داشته باشید.(سیارک

با تمام وجود تلاش کنید

سعی کنید همه جانبه توان خود را صرف غلبه بر ضعف خود کنید. با اصول و روش صحیح حرکت کنید. قدرت را که در اختیار دارید برای این کار بسیج کنید. از حرف‌های دیگران نرنجید. کاری که فکر می‌کنید درست است را انجام دهید. تلاش کردن را نباید متوقف کنید. پس تلاش کن و منتظر نتیجه باش.

و در آخر؛ نا امید نشوید

ممکن است شما ضعف‌هایی داسته باشید که در ابتدا اینقدر در نگاه شما بزرگ جلوه کنند که از غلبه بر آنها ناامید و دلسرد شوید. دچار اشتباه نشوید. هیچ ضعفی نیست، مگر اینکه انسان قدرت غلبه بر آن را دارد. بخواهید. واقعا بخواهید، برخیزید و انجام دهید. تصور کنید که چشم امید جهان به اراده‌ی شما دوخته شده است. پس با اراده و روحیه‌ای پولادین، به سمت راز موفقیت، یعنی پشت سر نهادن ضعف‌ها حرکت کنید. 

نظرات

در ادامه بخوانید...

نهادها و بازدهی کارآفرینی در ایالات آمریکایی

در


 (سیارک)اگرچه به نظر میرسد که کارآفرینی در ملاحظات سیاست عمومی و تا حدی هم در نظریه‌ی اقتصادی در دهه‌های اخیر جایی ندارد، اما دانشمندان مدتهاست که اهمیت نقش کارآفرینی را در تحریک پیشرفت اقتصادی شناخته‌اند. شومپیتر به نقش مهم کارآفرینی در به وجود آوردن نوآوری توسط تخریبهای خلاق تاکید کرده است. Kirzner در سال به تمایل کارآفرینی برای جستجوی فرصتهای سودمند، و ارائه‌ی دیدگاهی جایگزین برای کارآفرینی به عنوان یک نیروی متعادل کننده در بازار اشاره کرده است. خوشبختانه، اهمیت کارآفرینی و نقش آن در پیشرفت اقتصادی در سالهای اخیر توجهات زیادی را به سمت خود جلب کرده است .
اما، در پی نظریه‌ی Baumole در مورد کارآفرینی سودمند، غیر سودمند و مخرب، توجه مقالات مربوط به کارآفرینی به محیط نهادی جلب شد که در آن فعالیتها و سیاستهای فرد کارآفرین روی کارآفرینان دیگر تاثیر بگذارد. با اینکه روح کارآفرینی در تمام نقاط جهان وجود دارد، افراد خلاق همیشه تحت تاثیر پاداشهای نسبی از فرصتهای موجود در جامعه هستند. وقتی افراد کارآفرین متوجه دستمزد بالا برای فعالیتهای سودمند شوند، مثلا ارائه‌ی کالاها و خدمات جدید، میل به سود شخصی در افراد باعث میشود که به دنبال رشد اقتصادی و تولید ثروت بروند. اما، کارآفرینی میتواند فعالیتهایی غیرسودمند نیز به دنبال داشته باشد، مثل رانت‌خواری، زیرا پاداش نسبی برای فعالیتهای بیهوده منجر به منفعت شخصی نسبتا بالایی میشود. با توجه به انگیزه‌هایی که کارآفرین با آنها روبرو میشود، فعالیت کارآفرینی میتواند موجب ایجاد ثروت، رکود، یا حتی تخریب ثروت شود.
اگرچه مقدار زیادی از تحقیقات به بررسی رابطه‌ی بین کارآفرینی و سیاست عمومی پرداخته‌اند، اما دانشمندان همچنان به مباحثه‌ی روشهای خاصی که موجب تشویق کارآفرینی سودمند میشود ادامه میدهند (Minniti، 2008). یکی از رویکردهای جالب در مورد این موضوع عبارت است از بررسی عوامل نهادی که در کارآفرینی سودمند و غیرسودمند نقش دارند. با اینکه برآورد کارآفرینی غیرسودمند مشکل است، بررسیهای کارآفرینی سیاسی مثل رانت‌خواری منجر به ارائه‌ی روشی ممکن برای سنجیدن کارآفرینی غیرسودمند میشود. با اینکه رانت‌خواری میتواند سوددهی شخصی برای یکی از طرفین معامله را ثابت کند، اما اغلب صرف کردن منابع برای نقل و انتقالات ناامن از نظر اجتماعی بیهوده است. ارزیابی کارآفرینی سودمند هم مشکل است. اما، محققان متغیرهایی مثل تاسیس شرکت جدید، خود اشتغالی، و تعداد اختراعات ثبت شده را به عنوان شاخصی برای کارآفرینی سودمند بکار میگیرند. این اندازه‌گیریها فرصتی ایجاد میکند برای بررسی تاثیر نهادها روی کارآفرینی سودمند و غیرسودمند.
این فصل تجزیه و تحلیلی از تاثیر نهادهای دولتی روی کارآفرینی سودمند و غیرسودمند در سطح ایالات متحده آمریکا ارائه میدهد. بعد از گفتگو در مورد تحقیق قبلی که روابط بین نهادها و سودمندی کارآفرینی را کشف کرده است، با استفاده از آزمایشهای تجربی به بررسی تاثیر آزادی اقتصادی روی جمعیت گروه منافع در دولت و شرکت‌زایی دولتی پرداختیم. نتایج نشان میدهند که آزادی دولتی اولین عامل تعیین کننده‌ی جمعیت گروههای منافع در سطح دولت است، درحالیکه آزادی بازار کار دولتی تاثیر چشمگیری روی شرکت‌زایی در سطح دولت دارد. این نتایج مطابق با یافته‌های کارآفرینی اخیر و مقالات نهادی هستند. نهادهای قویتر میتوانند پاداش نسبی کارآفرینی سودمند را افزایش دهند، در حالیکه پاداش نسبی فعالیتهای غیرسودمند کاهش پیدا کند.

 نهادها و سودمندی فعالیت کارآفرینی

با اینکه کارآفرینی و کارآفرینان را میتوان در هر مکان و زمانی دید، اما سودمندی کارآفرینی تا حد زیادی متفاوت است و بستگی دارد به پاداشهای دریافتی برای فعالیتهای مختلف. Baumol nv 1990 متوجه شد که پرداخت نسبی برای فعالیتهای مختلف موجب ایجاد انگیزه برای افراد کارآفرینی میشود که سعی دارند وضعیت رفاهی خود را بهبود بخشند . فعالیتهایی که بالاترین برگشت نسبی را داشته باشند توجه این کارآفرینان را به خود جلب میکنند، بدون اینکه بخواهند به سودمندی آن فعالیت فکر کنند. فعالیتهای خصوصی که منجر به تولید کالاها و خدمات میشوند و شامل تجارت داوطلبانه هستند تمایل دارند که سودمند باشند زیرا به این صورت تمام طرفین در معامله سود میکنند. اما، فعالیتهای دیگر مثل سرقت یا رانت‌خواری میتوانند غیرسودمند (یا حتی مخرب) باشند زیرا منجر به معاملات مجموع-صفر میشوند که در آن یک طرف، به بهای طرف دیگر، سود میکند. بعلاوه، این حقیقت که طرفین منابعی را صرف این معاملات میکنند میتواند منجر به نتیجه‌ی منفی شود. هزینه‎ی فرصت یابی برای کسب سود یا دفاع از معاملات مجموع-صفر باعث اضافه شدن هزینه‌های معامله میشود. (سیارک)
Boettke و Coyneدر  2009 به اهمیت تفاوتهای بین کارآفرینی سودمند، غیرسودمند و مخرب از طریق تاثیر فعالیتهای مختلف روی سرحد احتمالات تولیدی در جامعه‌ی مورد نظر تاکید کرده‌اند . وقتی که فعالیت کارآفرینی سودمند منجر به نوآوریهای سودمندی مثل توسعه‌ی هزینه‌ی نگهداری از فناوری شود، کارآفرینی سودمند میتواند منحنی احتمالات تولید را به سمت خارج هدایت کند. بعلاوه، فعالیت کارآفرینی سودمند میتواند به اختصاص منابع برای نقاط کارآمدتر و یا در سرحد احتمالات تولیدی هنگام مداخله‌ی کارآفرین در فعالیتهای معامله‌ای کمک کند. از طرف دیگر، کارآفرینی غیرسودمند منحنی احتمالات تولید را به سمت بیرون نبرده و یا منابعی را به کاربردهای بهتر اختصاص میدهد. حتی بدتر اینکه، کارآفرینی مخرب میتواند مرز احتمالات تولیدی را به عقب بکشد و منجر به اطلاق توانایی سودمندی شود.
برخی از مقالات مربوط به کارآفرینی با تشویق کارآفرینی سودمند، و در عین حال کاهش پاداش برای کارآفرینی غیرسودمند، به بررسی انواع نهادهایی پرداخته‌اند که باعث تشویق کارآفرینان سودمند میشوند. Gwartney، Lawson و Holcombe 1999، Gwartney، Lawson 2002، و Kreft و Soble2005 به اهمیت آزادی اقتصادی در تشویق کارآفرینی سودمند تاکید کرده‎اند. این مطالعات پیشنهاد میدهند که کارآفرینان انگیزه‌ای قوی برای ارائه‌ی کالاها و خدمات در تبادل داوطلبانه‌ با مشتریان در زمان آزادی اقتصادی دارند، که منجر به فعالیت کارآفرینی سودمند میشود. اما، با تنزل آزادی اقتصادی فعالیتهای غیرسودمند مثل رانت‌خواری ممکن است نرخ برگشت بالاتری داشته باشند.
مطالعات زیادی ارتباط بین آزادی اقتصادی و کارآفرینی سودمند را بررسی کرده‌اند. Nystrom 2008 نشان میدهد که حقوق اموال فردی قویتر، ساختار قانونی محکم، و بخشهای حکومتی کوچکتر با سطوح خود اشتغالی در کشورها مرتبط است . مکمولین، باگبی و پالیش در2008 متوجه شدند که هر چه حقوق اموال و آزادی بازار کار قویتر باشد، فرصتی که موجب تحریک کارآفرینی میشود تقویت میشود، درحالیکه ازادی مالیاتی، ازادی پولی، و ازادی بازار کار موجب تشویق کارآفرینی تحریک شده میشود. ازادی اقتصادی موجب افزایش رشد برخی از صنایع خاص مث تجارت و خدمات فردی میشود درحالیکه صنایع دیگر مثل خدمات حقوقی با افزایش آزادی اقتصادی در برخی از شرکتها دچار تنزل شده‌اند.

همچنین، درSobel 2008 متوجه شده است که هرچه سطح آزادی اقتصادی بالاتر باشد، بر اساس اندازه‌گیری متغیرهایی مثل ثبت اختراع و نرخ شرکت زایی در ایالات متحده، میتوان گفت که منجر به کارآفرینی سودمند بیشتری میشود.این مقاله ادامه دارد....ترجمه  itrans.ir

در سیارک بخوانیم:

کارآفرینی کوچک بخش سوم

مهمترین منبع فرصتهای کارآفرینی

اصطلاحات استارتاپی را بهتر بشناسید (بخش دوم)

چرا کارآفرینی؟

تئوری کارآفرینی

فرصتهای کارآفرینی چگونه بوجود می آید؟

هوش عملی کارآفرینان بخش دوم

هوش عملی کارآفرینان

کارآفرینی کوچک بخش دوم

نظرات

در ادامه بخوانید...

چگونه یک مدیر بهتر باشیم

در


 (سیارک) هزینه های مرتبط با گردش مالی حدود 32500$ به ازای هر کارگر از دست می رود. به عنوان یک مدیر در یک شرکت حسابداری مالیاتی، مهم است که مطمئن شویم که شرکت خود را به درستی و در یک جهت موفق هدایت می کنیم. این شامل کاهش حجم معاملات و ایجاد یک محیط کاری مثبت و منسجم است. مدیران جایگاهی را برای سازمان ها تنظیم می کنند. برای اینکه مطمئن شوید که سازمان شما سالم است، مراحلی وجود دارد که شما با انجام آنها می توانید مدیر بهتری شوید.

 مدیر  بهتر شدن
مرحله 1

بطور مداوم خود را آموزش دهید، عنوان یک  مدیر خوب به معنای آگاه بودن است. برای مدیران در شرکت های مالیاتی حسابداری، آموزش مداوم حرفه ای (CPE) یک منبع عالی است. CPE برای حفظ مجوز مهارت حسابداری عمومی (CPA) خود لازم است، ولی همچنین فرصت یادگیری جدیدترین اطلاعات مربوطه در این زمینه به شما می دهد. شما می توانید این اطلاعات را از طریق جلسات آموزشی با کارکنان خود به اشتراک بگذارید.

مرحله 2

با کارکنان خود ارتباط برقرار کنید. مدیران خوب همچنین نیازمند برقراری ارتباطی خوب هستند. حفظ تماس و ارتباط شما با مردمی که در اداره شما هستند از جنبه های مهم روابط در شرکت شما ست. یکی از راه هایی که مطمئن شویم که ارتباطات در سطح بالایی هستند داشتن زمانی برای بودن با کارمندان خود است. این می تواند از طریق ملاقات کردن آنها بدون وقت قبلی یا برنامه ریزی در دفتر کارشان یا در هنگام ناهار انجام شود.

مرحله 3

یادگیری از مدیران دیگر شرکت های مالیاتی حسابداری. سازمان های برای کمک CPA به مدیران شرکت برای یادگیری و تبدیل شدن به مدیرانی بهتر وجود دارد. اتحاد مرزی برجسته (LEA) یک نمونه است. این شرکت های حسابداری و مشاوره اتحادی اجازه می دهند که بطور مستقل شرکت های خصوصی مهارت های تخصصی خود را به عنوان یک همکار به اشتراک بگذارند. LEA همچنین توسعه راهنمایی، آموزش، همکار خدمات مشاوره و یک نشریه ماهانه را ارائه می دهند. این سازمان ها برای شما فرصت یادگیری از تجربیات دیگر مدیران در موقعیت های مشابه را فراهم می کنند.

مرحله 4

نشان دادن نگرشی مثبت. اجازه ندهید احساسات شما زمانی که با وضعیت های پیچیده و مشکل کاری مواجه شده اید بر شما چیره شوند. در حالت منظم و قابل کنترل باقی بمانید. یک رویکرد مرحله به مرحله انتخاب کنید تا مشکل حل شود. هنگامی که رویکرد شما کار نمی کند، متوقف کنید و مجدد ارزیابی کنید. همچنین، یاد بگیرید زمانی که اشتباه کرده اید اعتراف کنید. سپس برای اصلاح وضعیت اقدام کنید.

مرحله 5

ایجاد انگیزه در کارکنان شما. مدیران خوب در کارکنان خود انگیزه مثبت ایجاد می کنند. از کاری که به خوبی انجام می شود ستایش کنید. با ایمیل تشکری را ارسال کنید. در طول فصل مالیات، به ایجاد انگیزه در کارکنان خود ادامه دهید. فراهم کردن شام در اواخر شب و یا ارائه تنقلات و نوشیدنی می تواند یک شیوه ای قوی برای حفظ روحیه بالای کارکنان باشد، تا هنگامی که کارکنان احساس کنند، حجم معاملات کاهش می یابد........   ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...