علت افسردگی ، از نظر روانشناسی، ترکیبی از عواملی است که باعث ایجاد یک بیماری در فرد می شود. تصویر پلی اتیولوژیک افسردگی نشان می دهد که ظهور آسیب شناسی می تواند منجر به قرار گرفتن در معرض گروه های مختلفی از علل، چه خارجی و چه داخلی باشد. پزشکان معتقدند که علت بیماری افسردگی یک پدیده پیچیده است و اغلب پدیده های تحریک کننده و تهاجمی بر روی این پدیده تاثیر می گذارند.
افسردگی
علل افسردگی به استعداد ژنتيكی، فيزيكی، روانی و دارويی تقسيم مي شوند. لازم به ذکر است که علم اطلاعات دقیقی در مورد عوامل خاصی که موجب ایجاد اختلال افسردگی در فرد می شود را ندارد
اعتقاد بر این است که
عامل ژنتيكی بر شروع افسردگی در بیمار تأثیر می گذارد، اما پزشکان می گویند که اهمیت آن دقیقا برای شکل گیری این بیماری است، به عنوان مثال برای ظهور
اسکیزوفرنی یا اختلال دوقطبی .
نزدیک ترین بستگان بیمار مبتلا به افسردگی 2-3 برابر بیشتر از افسردگی بیماران نسبت به افرادی که بستگان سابقه پزشکی ندارند بیشتر است. اعتقاد بر این است که کروموزوم های 4، 5، 10، 11، 12، 13، 18، 21 و X مسئول ظهور افسردگی در انسان هستند.
جالب توجه است، احتمال انتقال ارثی اختلالات روانشناختی مانند بیماری تیروئید، فشار خون بالا یا زخم معده ممکن است به ارث برده نشود، اگر چه این بیماری ها نیز پس از تجربیات زنده، استرس و احساسات شدید منفی بدتر می شود .
به طور خاص، دانشمندان "ژنوم افسردگی" کروموزوم 11 را تشریح می کنند که در بیماران مبتلا به اختلال عاطفی دو طرفه حاوی ژن خاص است. اگر بیمار یک بیماری داشته باشد، دوره های افسردگی متناوب می شود. با این حال هنوز ثابت نشده است که این ژن خاص عامل خطر برای ظهور آسیب شناسی است، از آنجا که همان ویژگی های ژنتیکی نه تنها در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی، بلکه در دیگر اختلالات روانی نیزدیده می شود.
بنابراين، وضعيت ژنتيکی به معنای قرعه کشی بيولوژيکی است، يعنی، حضور تشخيص در بستگان نزدیک می تواند در ايجاد بيماری در يک فرد خاص نقش داشته باشد يا اينکه در تمام موارد آشکار نباشد.
عوامل روانشناختی افسردگی
روانشناختی افسردگی یک آسیب شناسی است که به عنوان یک نتیجه از قرار گرفتن در معرض عوامل خارجی و معمولا منفی است. برای بیماران مبتلا به نوعی از آسیب شناسی روان شناختی، با شادابی، مشکوک بودن، اثربخشی، حساسیت به حوادث اطراف مشخص می شود.
تصویر تحریک عوامل روان شناختی علل ناهمگن، نوروتومی و واکنشی است.
بیماری به عنوان یک نتیجه از تجربه یک رویداد آسیب زا است، علاوه بر این، افسردگی عصبی اغلب با سندرم های مختلف همراه است، به عنوان مثال، هایپوکاندریا ( فرد متقاعد شده یک بیماری کشنده دارد)، آستانه یا اضطراب فوبیا.
شکل نورولوژیک معمولا با طیف گسترده ای از تظاهرات رخ می دهد، زمانی که بیمار از حالت عادی به جابجایی فرم های ضعیف ملایم برخوردار است. این نوع "افسردگی بدون افسردگی" نیز نامیده می شود. از این جهت، شدت بیماری اغلب دست کم گرفته می شود.
آسیب شناسی را می توان تحت علائم بیماری های جسمی پنهان کرد، در حالی که یک فرد تحت معاینات پزشکی قرار می گیرد، به پزشکان اشاره می کند، اما این تنها وضعیت احساسی خود را تشدید می کند. علت اصلی ابتلا به بیماری، تأثیر عوامل عمیق و شخصیتی است که به بیمار آسیب می رساند.
در واقع، چنین عوامل وقایع روزمره در زندگی است، به عنوان مثال، ورود به یک شغل جدید، مشکلات حرفه ای یا مشکلات پولی، اما بیمار قادر به مقابله با آنها نیست. علاوه بر این، پزشکان به دلایل عصبی نسبت به طرح های ناامید کننده، فروپاشی امید و آرزوها، ناامیدی در اصول زندگی اشاره می کنند. حضور درگیری های طولانی بین قوانین زندگی در جامعه و نیازهای فردی یک فرد خاص همچنین نقش خود را ایفا می کند.
هرچه شخص بیشتر در وضعیت دشوار و سخت قرار بگیرد، احتمال ابتلا به این بیماری بیشتر است.
به عنوان مثال، وضعیت درگیری در محل کار است. اگر یک فرد قادر به آرامش کامل نباشد، نمی تواند از خستگی و نگرانی انباشته شده خلاص شود، او شروع به درک احساسات منفی خود می کند، او بی تفاوتی و ناله می کند، نیروی زندگی او را کاهش می دهد، حتی ممکن است ناقل عصبی رخ دهد.
افسردگی خفیف یک بیماری است که بعضی از افراد را به دلیل ویژگی های شخصی شخصیت خود تهدید می کند. بیشتر مستعد ابتلا به این بیماری، افرادی هستند که واکنش بیشتری نسبت به محرک های خارجی دارند، مستعد ابتلا به بیماری منفی هستند، و در نگرش های بدبینانه در مورد زندگی، که در آن احساسات منفی غلبه می کنند. افرادی که بی رغبت و غیرفعال هستند، بیش از حد خجالتی هستند و دارای پس زمینه ی احساسی ناپایدار هستند نیز در معرض خطر هستند.
واکنش پذیری افسردگی
شکل واکنشی افسردگی به عنوان یک واکنش به یک وضعیت شدید منفی که ما تجربه کرده ایم یا به عنوان یک نتیجه از در معرض قرار گرفتن در معرض عوامل مؤثر بر استرس کمتر، شکل گرفته است. در مقایسه با نوع اندوژن، بیماریها در وضعیت سلامت و پیش زمینه عاطفی خود تغییرات روزمره ندارند.
دوره بیماری
واکنش حاد (بیش از 1 ماه نیست)
طولانی (از یک ماه تا 2 سال).
واکنش افسردگی حاد واکنش سریع یا تقریبا بلافاصله پس از حادثه تروما رخ می دهد. به طور معمول، عوامل استرس یک رنگ منفی برجسته دارند. چنین حوادثی به عنوان ترومای روانی درنظر گرفته می شوند و تأثیر قابل توجهی بر روند بیشتر زندگی بیمار دارند.
نوع طولانی مدت در نتیجه قرار گرفتن در معرض طولانی مدت و شدت کم استرس شروع می شود. چنین حوادث ضعیف به عنوان یک بحران، تروما و یک مشکل کلی در نظر گرفته نمی شود، و به همین دلیل باعث واکنش فوری نمی شود.
بیماری در این مورد به عنوان یک نتیجه از انباشت استرس عاطفی تشکیل شده است.
تأثیر مداوم وقایع و عوامل منفی، بیمار را به طور مداوم در وضعیت استرس عاطفی نگه می دارد، و پس از آن وضعیت سلامت به بی تفاوتی ، بدبینی و جدایی تبدیل می شود. افسردگی در این مورد می تواند به عنوان یک ماشه در نظر گرفته شود، آغاز روند رهایی از استرس.
مهمترین وقایع برای افرادی که می توانند باعث واکنش های افسردگی شوند:
علت افسردگی
مرگ دوست یا فامیل نسبی
طلاق از همسر یا اختلاف با یکی از عزیزان
زندان
صدمات و بیماری های جدی
مشکلات مالی
از دست دادن شغل، منبع دائمی درآمد
مشکلات زندگی صمیمی
بیماریهای بستگان نزدیک
بدهی های مالی بزرگ، وام های زیاد
ظهور عادت های بد و اعتیاد در بستگان
چنین شرایطی تاثیر مستقیمی بر روان انسان دارد و می تواند منجر به افسردگی شود.
علاوه بر این، عوامل زیر به طور غیر مستقیم بر توسعه بیماری تأثیر می گذارد:
حضور استعداد ژنتیکی
ویژگی های بدن انسان
تفاوت های شخصیتی و صفات شخصیتی یک بیمار خاص
آسیب، تومور و بیماری مغزی
بیماری های مزمن
نظریه روانکاوی افسردگی
تئوری روانکاوی به طور مستقیم با نام زیگموند فروید ارتباط دارد. روانکاوانی که با بیماران افسرده کار می کنند استدلال می کنند که احساس غم و اندوه جزء جدایی ناپذیر از سندرم افسردگی است. غم و اندوه در این مورد به عنوان یک نتیجه از دست دادن واقعی و یا خیالی، که در آن از دست دادن عزت نفس، اعتماد به نفس، حس امنیت احساسی وجود دارد.
علاوه بر این، کارشناسان احساس خشم به عنوان بخشی از سندرم افسردگی را در نظر می گیرند. خشم و خصومت که با افسردگی مشاهده می شود، ناشی از سرخوردگی اولیه، وضعیت فیزیكی در مراحل اولیه توسعه روانشناسی است.
جزء دیگر گناه است. در یک سندرم افسردگی، روحیه توبه و غم و اندوه غم انگیز توسط این افراد غالب است. خشم ناشی از ارتکاب گناه ، رفتار جسمانی ناخوشایندرا به دنبال دارد.
اضطراب و ترس از نظریه پردازان سندرم افسردگی در زمینه ترس از دست رفتن جنسیت ذکر شده است. ترس یک بیمار افسرده ناشی از آگاهی ناخودآگاه از عدم صلاحیت خود، ناتوانی در برابر تهدید یا خطر است.
احساس شرم، یکی از اجزای مهم افسردگی نامیده می شود، گرچه برخی از روانکاوان آن را به طور کامل در پویایی توسعه بیماری دخیل نمی دانند. فروید معتقد بود که در وضعیت افسردگی بیمار قادر به خجالت نبود.
جنبه های مهمی از زمینه عاطفی که همراه با تشکیل افسردگی هستند، از دست رفتن اعتماد به نفس، عزت نفس و اعتماد به نفس هستند.
تئوری شناختی افسردگی
بنیانگذاران این نظریه A. Beck و A. Bandura هستند. بیانیه اصلی خود - دیدگاه فرد، هدف خود، جهان و آینده آن، منبع اصلی و تعیین کننده
افسردگی است. با توجه به A. Beck، دانش عامل اصلی ایجاد احساسات، رفتار و خلق و خو است. نگرش منفی نسبت به خود، ادراک خود را به عنوان ناکافی و بی ارزش می سازد. بیمار اشتباهات خود را با نقصهای خود توضیح می دهد و به دلیل دیدگاه بدبینانه اش درباره آینده، تنها عذاب بی پایان را می بیند. اکثر علائم افسردگی از موقعیت A. Beck به عنوان نتیجه عوامل شناختی درک شده است.
در وضعیت بیماری، فرد خود را به عنوان بی نظیر و ضعیف می بیند، تلاش می کند تا از دیگران حمایت کند، به همین خاطر او به تدریج به آنها وابسته می شود. علائم فیزیولوژیکی به عنوان یک نتیجه از عقب ماندگی عمومی روانشناختی توضیح داده می شود که به عنوان یک نتیجه از اعتماد کامل به بی نظمی و ناامیدی به هر گونه تعهد است.
تمام علائم افسردگی Beck به 5 گروه تقسیم می شود:
احساسی
شناختی
نشانههای نباتی (vegetative signs) اختلال خواب (بهخصوص بیدار شدن در صبح زود)، کاهش اشتها، یبوست؛ از دست دادن وزن، و فقدان پاسخ جنسی.
فیزیکی
انگیزه
تظاهرات عاطفی به شکل خستگی و خلق افسرده ظاهر می شود، گروه شناختی در تمایل بیمار به نظر خودشان از لحاظ ابتذال خود بیان می شود. نشانه های انگیزشی به نظر می رسد انعطاف پذیری، اجتناب و فلج اراده، به وابستگی های مختلف بستگی دارد. تظاهرات رویشی و فیزیکی افسردگی توسط A. Beck به عنوان مشکلات خواب و اختلالات خوردن در نظر گرفته شده است.
علاوه بر این، A. Beck که مفاهیم سه گانه شناختی، طرح های شناختی و خطاهای شناختی را در نظریه مطالعه افسردگی معرفی کرد. همه این اجزا به یک دسته از الگوهای شناختی ترکیب شده اند. عملکرد آنها به ایجاد احساس وابستگی به محیط زیست، بی نظمی و انتقاد از خود گره خورده است.
اغلب بیماران در حالت
افسردگی ظاهر افکار و برنامه های خودکشی دارند و سرکوب غریزه خود را حفظ می کنند.
چنین افکار به شکل های مختلف جهت، استقامت و شدت، بسته به قدرت توسعه افسردگی، متفاوت است. در اوج این بیماری، اقدامات خودکشی فعال ممکن است، اما اغلب این گرایش ها با وضعیت نسبتا جزئی از بیماری در غیاب مهار آرام و حرکتی ظاهر می شود. افکار خودکشی در برابر پیش زمینه وضعیت نامطلوب کنونی، با از دست دادن ارتباط با یک روان درمانگر یا افراد نزدیک، بوجود می آیند .
نظریه شناختی رفتاری در افسردگی
این نظریه بر اهمیت نفوذ خارجی از محیط زیست، نقش کمبود تجربه و مهارت خاص در شکل گیری افسردگی تاکید می کند. اختلال با عدم پاسخ شرطی تقویت مثبت همراه است که با دلایل متعددی همراه است، از جمله عدم توانایی استفاده از تقویت در دسترس انسان به دلیل عدم تجربه زندگی، یا به دلیل تغییرات در محیط، و همچنین عدم مهارت برای ایجاد روابط اجتماعی است که به ارمغان می آورد .
این تئوری به ویژه برای کودکان کاربرد دارد، به این دلیل که اغلب آنها نمیتوانند از تقویت مثبت استفاده کنند و تجربه کافی برای ایجاد ارتباطات اجتماعی ندارند. کودکان اغلب سعی می کنند احساس خجالت را با ظاهر غم انگیز خود نشان دهند - این به آنها حس موقت مشارکت و مراقبت می دهد. با این حال، شفقت در این مورد کوتاه است، زیرا حتی کسانی که نزدیک شما هستند و برای کودک مراقبت می کنند، از آن اجتناب می کنند. با تضعیف توجه به کودک و احساس بیگانگی تنها شرایط را بدتر می کند و حالت افسردگی را افزایش می دهد.
واکنش به بیماری های جسمی
در روانشناسی، افسردگی به عنوان یکی از اختلالات روان شناختی بیشتر در نظر گرفته می شود - یعنی افسردگی به طور قابل توجهی بر عملکرد اجتماعی بدن تاثیر می گذارد. بسته به پیدایش، مکانیزم های متعددی برای توسعه افسردگی در بیماری های جسمی وجود دارد:
nosogenic/ واکنش های آلرژیک
ارگانیک
somatogenic
افسردگی Nosogenic یک واکنش افسردگی روان زا است که در بیماران مبتلا به آسیب های جسمی و عصبی رخ می دهد. واکنش به عنوان پاسخی به اثرات عوامل روانی، شخصی، اجتماعی و بیولوژیکی، از جمله اثرات خارجی بیماری فیزیولوژیکی صورت می گیرد. معمولا این فرم پس از اعلام تشخیص شدید، با یک مسیر نامطلوب بیماری که زندگی بیمار را تهدید می کند روبرو هستند.
اگر زوال سلامت و ناراحتی های شدید بدنی وجود داشته باشد، می تواند حالت ذهنی بیمار را تشدید کند، او را با حملات هراس و حملات اضطرابی آشنا کند.
پزشکان افسردگی نئوژنیک کوتاه مدت و طولانی مدت را تشریح می کنند. در اولین مورد، این بیماری تا 2 ماه طول می کشد، که به عنوان یک واکنش به پیام در مورد بیماری تشخیص داده شده است، زمانی که بیمار این را به عنوان فاجعه ای که او را درک کرده است، در نظر می گیرد. بیمار تمایل دارد اوضاع را به نمایش بگذارد، او دارای یک دیدگاه بدبینانه از زندگی، اضطراب و احساس عدم توانایی است.
مدت کوتاهی از افسردگی های بینابینی که از شش ماه تا چند سال اتفاق می افتد، در نتیجه اختلال استرس پس از سانحه شکل می گیرد. به طور معمول، فاکتور تهاجمی یک بیماری جدی است که برای درمان و تسکین علائم مانند غربالگری سرطان یا عفونت ناشی از آن دشوار است.
شکل های somatogenic و ارگانیک نوعی علامت دار افسردگی هستند که با بیماری های جسمی، معمولا با بیماری های شدید مزمن رخ می دهد. بیماران تحت تأثیر علائم افسردگی، هیپرتانسی، ضعف و تحریک پذیری و گرسنگی قرار دارند. در مورد آسیب های عروقی، نوع اضطراب افسردگی در افراد مبتلا دیده می شود، در چشم ها تحریک پذیری و دیسفوری و عقب ماندگی روانی حرکتی وجود دارد. چنین بیمارانی با فراموشی، ناتوانی تمرکز، سردرگمی مشخص می شوند. به عنوان مثال، سرگیجه، وزوز گوش و سردرد دارند.
عمق و قدرت افسردگی به طور مستقیم با درجه وضعیت سموتوژنیک بیمار بستگی دارد، به طوری که اگر نشانه های فیزیولوژیکی او دچار تشدید شود، افسردگی نیز افزایش می یابد.
اثرات دارویی در درمان افسردگی
متأسفانه تقریبا هر دارویی دارای عوارض جانبی خاص است. شايعترين واکنشهای آلرژی، خارش پوستی ، مشکلات گوارشي هستند، اما بعضي از داروها بر روي بدن تأثير مي گذارند به طوری که با کمک يک مشکل، باعث ايجاد يک اختلال افسردگی می شوند.
هنگام استفاده از داروهای گروه زیر باید احتیاط شود:
داروهای قلبی و ضد فشار خون: apresin، roundin، clofelin، obzidan، nifedipine
ضد قارچ و گلوتامین قلب: دیگوکسین، پروکاریامین
داروهای ضد باکتری: ایزاینیزید، آمفوتریسین B، اتیون آمید
داروهای هورمونی: استروئیدهای آنابولیک، داروهای ضد بارداری خوراکی با استروژن و پروژستین، گلوکوکورتیکوئید
داروها برای کاهش کلسترول خون: پرواستاتین، کلستیآمینین
اینترفرون ها
داروهایی که اسیدیته معده را کاهش می دهند
مواد روانگردان: نورولپتیک (ترامادول، هالوپریدول)، آرام بخش (استاتوسن، دیازپام).
داروهای ضد افسردگی
داروهای شیمی درمانی برای درمان تومورهای بدخیم - متوترکسات، وینبلاستین، وین کریستین هستند. در مقابل پیشگیری از مصرف این مواد، فرد نه تنها علائم اختلال افسردگی را توسعه می دهد، بلکه از بین می برد به طور کلی بدن، کاهش وزن ، بدتر شدن بویایی، عدم تحمل بوی خاصی که می تواند موجب تهوع و استفراغ شود . علائم آستنیا، گریه و عدم لذت بردن از هر فعالیتی وجود دارد.
افسردگی فصلی
همانند دیگر انواع افسردگی، علل و مکانیزم های قابل اطمینان توسعه بیماری توسط پزشکان مورد مطالعه قرار نگرفته است، اما چندین نسخه نظری وجود دارد. یکی از اصلی ترین آنها رابطه تغییرات در ریتم های روزمره انسان و فصل ها است. ریتم دیجیتال نوسانات شدت و سرعت فرایندهای بیولوژیکی بدن است که بسته به زمان روز است. فرآیندهای فیزیولوژیکی باقی مانده ارتباط قوی با محرک های خارجی دارند، در حالی که ریتم های روزانه دارای یک منبع داخلی هستند.
مکانیسم توسعه اختلال با اختلال عملکرد انتقال دهنده های عصبی، کمبود نورآدرنالین، سروتونین و دوپامین همراه است. بسیاری از پزشکان به کمبود سروتونین و نقص در سیستم های روزانه اشاره می کنند، که در نتیجه به عنوان یک علت بیماری
افسردگی فصلی عمل می کند.
افسردگی پاییز یک رخداد مکرر است، به ویژه در میان ساکنان با آب و هوای پاییز و زمستان سخت. این جنبه فیزیولوژیکی است که عمدتا نقش مهمی در توسعه بیماری دارد. در پاییز به شدت کاهش نور روز و کم شدن نور خورشید بدن شروع به تولید کمتر ویتامین D می کند.
جنبه روانی در این واقعیت است که تابستان با خورشید همراه است، تعطیلات و استراحت، آب و هوای گرم، و اما پاییز - با باران، رطوبت و سرما همراه است. به همین دلیل، بسیاری از مردم در ابتدا خود را برای درک بدبینانه از جهان آماده کرده اند و از این زمان پیش از این انتظارات خوبی ندارند.
علل اصلی افسردگی در بهار
در طول دوره پاییز و زمستان، خستگی، فیزیکی و اخلاقی انباشته می شوند. یک فرد از کمبود هوا، نور خورشید، کمی هوا، کمبود ویتامین ها در طول دوره پاییز و زمستان رنج می برد، بنابراین بدن او به طور ناخواسته به حالت کمترین مصرف منابع می افتد و به نوعی «خواب زمستانی» اتفاق می افتد. به همین علت، یک فرد مبتلا به بیماری ایدئینوزیس، کمبود ایمنی، بی حوصلگی می شود. عوامل خارجی به انواع مختلفی از علل داخلی پیوند میخورند: افت فشار اتمسفر، تشدید بیماری های مزمن و تغییرات دما.
با توجه به این واقعیت که در طول فصل زمستان بدن بیشتر منابع داخلی خود را صرف می کند، به معنای واقعی کلمه، توانایی بازگرداندن و سازگاری در بهار را ندارد. یک فرد با احساس ناامیدی و دلتنگی به ویژه در صبح از خواب بیدار می شود.
توسعه اختلالات روانی در نوجوانان
اختلالات روحی و آسیب شناسی در نوجوانان کاملا واکنش پذیری به تغییرات در بدن به علت بلوغ است. در طول این دوره، بدون استثنا، همه کودکان در حال تغییر و ورود به دسته نوجوانان، تغییر رفتار می دهند: برخی ها این فرایند را نسبتا آرام تحمل می کنند و بعضی ها به افسردگی و شیوع رفتار تهاجمی روی می آورند. خطر ابتلا به بیماری در نوجوانان این است که بزرگسالان اطراف، به ویژه والدین، معمولا این مسئله را جدی نمی گیرند و رفتار نوجوان را به عنوان یک فریب و تظاهرات بد می دانند.
لازم به ذکر است که در بزرگسالان، بیماری به طور عمده در مراحل و مدت زمان طولانی رشد می کند و سپس در نوجوانان شکل گیری این اختلال معمولا فقط در چند هفته، گاهی اوقات حتی چند روز طول می کشد. دو نوع فرایند که مسئول توسعه پاتولوژی نوجوان هستند هورمونی و روانی هستند.
افسردگی همراه با تظاهرات دیگر بزرگسالی در نوجوانی ناشی از تغییرات چشمگیر در سطوح هورمونی است که در اثر کار اندام های تناسلی اتفاق می افتد. در یک فرد در این سن، حساسیت احساسی، حساسیت به پدیده های دنیای اطراف و واکنش به محرک های خارجی تشدید می شود. در دوران بلوغ، سیستم عصبی تحت فشار قابل توجه قرار می گیرد و به دلیل بی ثباتی پس زمینه هورمونی، جوانان قادر به مقابله با شروع تحریک، بی حوصلگی، افسردگی و اضطراب نیستند.
توانایی کنترل احساسات و مقابله با حملات تنها بعد از 2-4 سال از آغاز دوره گذار ظاهر می شود. گاهی اوقات افسردگی همراه با تکمیل دوران کودکی و بزرگسالی می تواند تا چندین سال طول بکشد.
توسعه افسردگی در نوجوانان اغلب با عوامل خارجی همراه است:
تنهایی
مشکلات ظاهری
وضعیت اجتماعی
محیط خانوادگی
رابطه شخصی
علل افسردگی پس از زایمان
ظهور
افسردگی پس از زایمان در زنان به طور مستقیم به اجرای عملکرد باروری و تغییرات هورمونی در زمینه این امر مرتبط است. کل بدن به مکانیسم تنظیم هورمونی بستگی دارد و فعالیت آن جهت اطمینان از زندگی کودک در هنگام بارداری و پس از تولد او هدایت می شود.
عامل اصلی در بروز این بیماری در زنان پس از زایمان، وجود افسردگی قبل یا در دوران بارداری است. اگر مادر جدید در دوران بارداری حضور داشته باشد، حتی اگر درمان موفقیت آمیز انجام شود، افسردگی قبل از زایمان را تجربه کرده، احتمال دارد که بیمار پس از زایمان به عود بازگردد. یکی دیگر از عوامل خطر ابتلا به آسیب شناسی، افسردگی در دوران قاعدگی است که در طول دوره پیش از قاعدگی تشدید می شود.
برای مدت زمان طولانی، پزشکان با اختلالات روانی در مادران جوان همراه بودند، عمدتا با تغییرات شدید هورمونی در بدن زن، با کاهش سریع غلظت هورمون های جنسی و هورمون های تیروئید در خون. با این حال، این فرضیه در نتیجه تحقیق تأیید نشد. امروزه دانشمندان نتیجه گرفته اند که علل افسردگی پس از زایمان در دختران و زنان نه تنها تنظیم هورمونی است بلکه مکانیسم توسعه بیماری مبتنی بر عاملی است که ترکیبی پیچیده از پدیده های روانشناختی، بیولوژیکی و منفی و اجتماعی و اقتصادی است.
تحقق تأثیرات پاتولوژیک عوامل اجتماعی، به طور غیر مستقیم، از طریق ویژگی های شخصی بیمار خاص و سیستم روابط او رخ می دهد. استرس مزمن را می توان به عنوان مثال در مقابل پس زمینه توانایی کم برای جبران، در نظر گرفت.
چنین وضعیتی به سبب ظهور موانع ظهور می کند که در آن زن، تولد یک کودک را در راه تحقق بخشیدن به نیازهای اجتماعی که برای او مهم است، در نظر می گیرد.
افسردگی در سندرم پیش از قاعدگی
این دوره در یک زندگی زناشویی حدود 7 تا 10 روز قبل از روز اول قاعدگی پیش بینی می شود، این نشان دهنده حساسیت زن به واکنش های روانپزشکی است و گاهی اوقات به عنوان یک عامل برای تشدید بیماری های مزمن موجود است. PMS یک سندرم بسیار رایج است 6-7 مورد از 10 زن حساس به آن هستند. اغلب این اختلالات در زنان مبتلا به افسردگی اتفاق می افتد. زنان مبتلا به صرع سالم و پایدار نیز مستعد ابتلا به PMS هستند.
یکی از دلایل توسعه افسردگی در PMS اختلالات هورمونی است. به طور کلی مردان دارای پس زمینه پایدار تر هورمونی هستند و کمتر احتمال دارد که تغییرات شدید هورمونی را تجربه کنند و در طول این شکست در زنجیره تعامل بین سیستم عصبی مرکزی و تنظیم کننده های هورمونی، تمام سیستم های بدن شکست می خورند. نقص در تولید سروتونین، دوپامین و هورمون های دیگر وجود دارد و کمبود آنها موجب کاهش خلق و خوی، افزایش پریشانی و حساسیت عاطفی می شود. در مجموعه PMS علائم اختلالات سوء تغذیه را نیز آشکار می کنند - آنها بواسطه اختلالات متابولیکی ایجاد می شوند.
کاهش توانایی های جسمی بدن، به ویژه با سن کاهش می یابد. دختران جوان بیشتر به شرایط افسردگی مبتلا می شوند، در حالی که زنان 40 ساله و بالاتر مبتلا به آسیب های روانپزشکی هستند که در معرض آن قرار دارند.
75٪ از خودکشی زنان در دوره PMS و اولین روزهای قاعدگی اتفاق می یابد، که یک سوم آنها موفق هستند - این چیزی است که شما باید در مورد افسردگی در طول دوره PMS بدانید و چرا نباید آن را دست کم نگیرید.
علاوه بر این، دلیل ظهور افسردگی، زندگی روزمره پر از مشکلات و آسیب های روانی است. در کجا یک آسیب افسردگی در یک فرد وجود دارد؟ از ورشکستگی، بی ثباتی، عدم چشم انداز و امید. در میان علل بیماری، همچنین اختلال و مشکلات خانوادگی، عدم درک و صمیمیت با بستگان، همسر، فرزندان، والدین را می شود ذکر کرد.
علل توسعه افسردگی، مکانیسم های آن و درجه عمق اطلاعات اصلی برای دکتر است که او در تلاش برای انتخاب یک دوره درمان برای بیمار خواهد بود. نوع و جهت درمان پزشکی، انتخاب شکل روان درمانی و انواع داروهای ضد افسردگی به میزان زیادی بستگی به علت بیماری دارد.