همبستگی اجتماعی و اجرای اخلاق از دیدگاه هارت


H.L.A Hart (هارت) مقاله خودش تحت عنوان همبستگی اجتماعی و اجرای اخلاق را به این نحو آغاز می کند:
می توان برنهاده ذیل درباره نقش حقوق در رابطه با اجرای اخلاق را ازجمهوری و قوانین افلاطون و شایداخلاق و سیاست ارسطو،استخراج کرد: وجودقانون دولتشهر نه تنها برای حصول اطمینان از این امر است که انسان ها این فرصت را دارند که یک زندگی به لحاظ اخلاقی خوب را دنبال کنند، بلکه مقصود مهمتری نیز از این قانون در کار است و آن حصول اطمینان از این است که مردم به واقع زندگی ای اخلاقی و خوب دارند. بر اساس این برنهاده، قانون نه تنها برای تنبیه افرادی است که اعمالی منافی با اخلاق انجام داده اند، بلکه در عمل هم باید از قانون چنین استفاده ای به عمل آید؛ زیرا امر به فضیلت اخلاقی و نهی از اعمال منافی اخلاق با استفاده از ابزار قانون و ابزارهای دیگر، قطعاً جزو غایات و مقاصد جامعه ای است که به آن پیچیدگی رسیده است که دارای یک نظام حقوقی باشد. این نظریه قویّاً با برداشتی خاص از اخلاق به عنوان مجموعه ای بی نظیر از اصول درست و حقیقی در پیوند است که نه تنها ساخته دست بشر نیستند بلکه باید به دست انسان کشف شوند و یا به دست وی آشکار شوند. من به این نظریه، «برنهاده کلاسیک اخلاق» خواهم گفت و بحث چندانی درباره آن نخواهم کرد.

اخلاق گرائی

با توجه به زحمتی که هارت برای تشریح برنهاده کلاسیک اخلاق مبنی بر وظیفه دولت برای رصد و نظارت بر اجرای اخلاق در زندگی شهروندان متقبل شده و به نظریات دو استوانه حکمت غربی، یعنی افلاطون و ارسطو، اشاره کرده، جمله آخر او بسیار تعجب برانگیز است. چنین به نظر می رسد که از نظر هارت، درباره برنهاده ای درخصوص اخلاق که بنا بر آن اصول اخلاقی نیازمند کشف انسان یا آشکار شدن توسط وحی هستند، چیز چندان زیادی نمی توان گفت. به طوری که بحث بر سر آن بی مورد است. این اخلاق با اخلاقی مقایسه می شود که ساخته دست بشر است و به قول هارت ارزش بحث دارد.
روایت های عقل محور، وحی محور و انسان محور از این دیدگاه [اخلاق گرائی] همگی در معرض سوء ظن قرار دارند. به فرد اخلاق گرا دشمن خوشی، و بدتر از این، مفتش عقایدنام داده اند. Sir Toby Belch یکی از شخصیت های نمایشنامه ای از شکسپیر نام نخست را برای اخلاق گرا ترجیح داده و چنین شکایت می کند:

تو فکر می کنی که چون  بافضیلتی دیگر بساط عیش و نوش از همه عالم برچیده خواهد شد. فعالیت های بی خطری که برای برخی مایه خوشی و لذت و یا از جهاتی دیگر دارای ارزش است در نظر فرد اخلاقی می تواند موجب حرمان و پشیمانی باشد چون غیراخلاقی است.

تصویر آرتور میلر از دیگ گدازان، توصیفی شایسته از نوع دوم از ظن است: دیگ گدازان ظرفی است که فلزات در دمائی فرای تصور انسان در آن گداخته و آب می شوند و تصفیه می شوند . با این اوصاف اخلاق گرا، مفتشی است که از نظر او کسانی که نمی توانند عقاید صحیحه را دنبال کنند، ناپاک و نجس هستند و برای پاک کردن آن ها باید ایشان را در دمائی بالا گداخت.
روایت خاصی از اخلاق گرائی حقوقی که هارت با آن مخالف بود، روایت لرد دولین بود. لرد دولین که قاضی دادگاه عالی انگلستان است، با گزارشی دولتی مخالفت می کرد که در پی مجاز کردن روابط همجنس گرایان در خلوت بود. این گزارش، که به ‘Wolfendon Report’ مشهور است، با این عبارت به پایان می رسد که، «باید حوزه ای خصوصی وجود داشته باشد که امور اخلاقی و غیراخلاقی آن ربطی به دولت نداشته باشد». دولین بر آن بود تا نشان دهد که این نتیجه نظری به واقع درست نیست. البته "میل" هم بر این باور بود که آن دسته از رفتارهای بی خطری که به جامعه آسیبی نمی رسانند به حقوق مربوط نمی شوند، خواه این که اخلاقی باشند یا نباشند، و قصد هارت از به چالش کشیدن نظریه دولین، اثبات قرائتی تعدیل شده از دیدگاه "میل" بود.

مقاله ادامه دارد..........

نظرات

برای ارسال نظر باید وارد حساب کاربری شوید. ورود یا ثبت نام