چگونه می توان کیفیت دوستی را "اندازه گیری" کرد

در

دوستی

من دوستی داشتم که بعد از ملاقات با او ، همیشه احساس بدتری نسبت به قبل داشتم. این در حالی است که در طی ارتباطات ما اتفاق بدی نیفتاده است ، هیچ توهینی یا خصومت آشکاری وجود نداشته است. درست پس از برقراری ارتباط - افسردگی وجود داشت که نمی توانم توضیح دهم. بعداً ، در یکی از آموزشهای ارتباطی ، متوجه شدم که حتی چنین علائم غیر واضحی به عنوان تغییر در انرژی می تواند نشان دهنده سمیت رابطه با فرد نزدیک باشد. امروز می خواهم در مورد دوستی های سمی صحبت کنم و این که چگونه کیفیت دوستی را "اندازه گیری" کنیم؟

 

برای پرسش "رابطه سمی" ، گوگل عاقل میلیون ها نتیجه می دهد. و با این حال ، میلیون ها نفر همچنان در روابطی هستند که آنها را از بین می برد.

جوهر سمیت در روابط ، مهم نیست که آنها شریک زندگی هستند یا دوست ، تأثیر منفی بر روان ما دارد. و ما ممکن است از این تأثیر آگاهی داشته باشیم یا نداشته باشیم. همانطور که متوجه اثرات سمی مواد شیمیایی خانگی ، سیگار و انتشار هوا در شهرهای بزرگ نمی شویم ، ممکن است متوجه نشویم که چگونه برقراری ارتباط با کسی چگونه اعتماد به نفس ، عزت نفس و آرزوهای ما را از بین می برد.

 

در حال حاضر فناوری های متعددی به ما امکان می دهند ، به عنوان مثال ، کیفیت هوا را اندازه گیری کنیم .اما چگونه می توان کیفیت دوستی را "اندازه گیری" کرد تا خود را در برابر روابط سمی محافظت کنیم؟

 

در اینجا چند نشانه وجود دارد که به شما کمک می کند درک کنید که دوستی شما مشکلی دارد

 

1. بعد از برقراری ارتباط با این فرد احساس بدتری نسبت به قبل پیدا می کنید

این می تواند در تغییرات خلقی ، میزان انرژی و نوع افکار غالب آشکار شود. بدن ما یک مکانیسم فوق حساس است. اگر این علامت را نشان می دهد که چیزی اشتباه است ، پس چیزی اشتباه است. مهم نیست که آیا دوست شما مشکلات شما را بدوش می کشد ، یا شما در نتیجه ارتباط با او ،  مشکلات او را بدوش می کشید. شرایط شما یک سیگنال مهم است ، بنابراین به جای نادیده گرفتن آن ، فکر کنید:

"آیا اغلب اتفاق می افتد که در اطراف یک شخص احساس بدی داشته باشید؟"

"آیا شما همیشه از انتظار برای جلسه خوشحال هستید ، یا ترجیح می دهید کار دیگری انجام دهید؟"

 

2. به نظر می رسد در این رابطه شما مادر ، خواهر بزرگتر یا هم تیمی هستید

دوستی در مورد مشارکت است.

آیا توجه دارید که دوستی کودکان اغلب بین هم سن و همسالان اتفاق می افتد؟ این کار به منظور ایجاد "برابر" بودن شرکا است. چه چیز غیرممکن است اگر شخص اغلب به حمایت ، کمک ، مشاوره و پول نیاز داشته باشد ...

کلمه کلیدی در اینجا "دوست" نیست بلکه "اغلب اوقات" کمک است.

دوست دختر / دوست اغلب اوقات از پول می خواهند.

خیلی وقت ها ، دوستی شکایت می کند ، کمک می خواهد و ماه ها و سال ها می گذرد و مشکلات او حل نمی شوند.

اغلب اوقات ، دوستی درخواست حمایت روانی می کند ، خصوصاً وقتی سمی باشد.

اغلب اوقات ، دوستی می خواهد شغل خود را ارتقا دهد یا در انجام کارها کمک کند.

 

در اینجا شرایطی وجود دارد که یک دوست از روی "دوستی" می خواهد کاری را که شما حرفه ای انجام می دهید برای او انجام دهید. به این ترتیب است که مواردی که برای یک دوست و وب سایتی برای دوست دیگر طراحی کنید و البته ، با قیمت "کم" ، یا به صورت رایگان.

 

3. با شما رقابت می کند

رقابت برای مردان یا زنان ، برای مکان بهتر در محل کار ، برای درآمد بالاتر. و حتی برای یک مانیکور.

این واقعیت که ما نتایج خود را با نتایج عزیزان مقایسه می کنیم طبیعی است. و دوستان می دانند که چگونه (یا حداقل سعی کنند یاد بگیرند) از نتایج یکدیگر خوشحال شوند. البته مشاهده چگونگی تحقق آرزوها و اهداف ما توسط عزیزانمان دشوار است. اما وقتی نوبت به دوستی می رسد ، مهم این است که بتوانید در موفقیت فرد دیگر نه تهدیدی برای خود ، بلکه فرصتی ببینید.  جالب است که یکی از نزدیکان من در حال موفقیت است! این بدان معنی است که شانس موفقیت من افزایش می یابد! "رقابت و حسادت مرتبط با آن همیشه روابط را از بین می برد.

 

چون اگر رقابت کنید ، پس کسی در کاری بهتر خواهد بود. و اگر چنین است - پس قبول کنید که شما بهتر نیستید ، این اتفاق بسیار سخت می افتد. از این رو - کاهش ارزش آگاهانه یا ناخودآگاه شخصیت یا فعالیت های یک دوست ، جستجوی نقاط ضعف در او ، جنبه های منفی. در چنین شرایطی ، روابط صمیمانه و حمایتی غیرممکن می شود.

 

4. به شما گوش نمی دهد

در اینجا دوستانی هستند که هرگز گوش نمی دهند. در ارتباط با آنها ، به نظر می رسد که آنها فقط در انتظار نوبت صحبت خود ساکت هستند. در مورد خودتان صحبت کنید ، البته مهم نیست که در مورد چه چیزی صحبت می کنید ، او همیشه یک مشکل مهم تر خواهد داشت.

 

چنین افرادی به سادگی قادر به گفتگو در مورد چیزی نیستند جز خودشان. و این فقط در ارتباط نیست. در اینجا جای بررسی دارد که آیا چنین دوستی شما مبادله متقابل است یا خدمت به خودشیفتگی شخص دیگر؟

 

5. این ارتباط ، جنبه های منفی شما تقویت می شود

افرادی هستند که فقط با مهارت ماهرانه ترین وجوه ما را کشف می کنند. بله ، به یاد دارم ، من یک همکار داشتم - دوستی که عاشق شایعات کثیف بود. این شایعه فوق العاده شیطانی و کثیف است. من معمولاً با این مسئله کنار نمی آمدم ، اما در کنار او من خودم را  نمی شناختم: چیزهای نفرت انگیزی می گفتم و از این کار احساس لذت می کردم. و پس از برقراری ارتباط - افسردگی ، نارضایتی و طعم  نفرت انگیز این رابطه به سراغم می آمد

 

بنابراین ، اگر غالباً با دوست دختر / دوست خود کارهایی انجام می دهید که بعداً پشیمان می شوید ، جای تأمل دارد.

 

6. در روند ارتباط شما احساس خلأ عاطفی می کنید

این اتفاق اغلب وقتی رخ می دهد که دوستی  فقط براساس خاطرات قدیمی و قبلی وجود دارد. این  در مورد دوستان دوران کودکی ، دوستان مدرسه ای و ... وجود دارد.

 

در ارتباطات ، وقتی "آن زمان ها" را به یاد می آورید - به نظر می رسد ارتباط وجود دارد. اما وقتی می خواهید درباره حال صحبت کنید - ناخوشایند می شود. با توجه به احساسات - ارتباط سطحی است ، صمیمیت عاطفی رخ نداده است. این فقط یک سرگرمی بود. اگر هدف دوم باشد - خوب. اما اگر صمیمیت عاطفی می خواهید و فقط احساس ویرانی می کنید چه می کنید؟

 

هنگامی که نیازهای یک دوستی برآورده نشود ، فضای مسمومیت وجود دارد. بنابراین ، از دست دادن چنین دوستی همیشه بدترین گزینه نیست.

 

7. دوستی افراطی در زندگی شما وجود دارد

حالت افراطی دیگر وقتی است که یک دوست آنقدر نزدیک می شود که در تمام امور شما شرکت می کند. در چنین دوستی تصمیم گیری مستقل دشوار است و به نظر می رسد نظر او از نظر شما اهمیت کمتری نداشته باشد. چنین روابطی را می توان با نشانگر زمان بیش از حد با هم بودن ، وجود چیزهای "مشترک" ، لباس و غیره تشخیص داد. در قالب همزیستی ، دوست می خواهد حداقل "برادر" خوانده شود.

 

اگر در چنین تماس نزدیک مشکلی ندارید - عالی است. اما معمولاً دستکاری و احساس گناه دست به دست هم می دهند. دستکاری هایی مانند "خوب ، تو دوست من هستی / دوست دختر من هستی ، بنابراین مجبور هستی / باید ..." ، یا "فقط به خودت فکر می کنی". و بر این اساس - احساس گناه در مواقع مخالفت ، دوستی در اولویت نیست ، وقتی برنامه ها یا علایق به سادگی با هم مطابقت ندارند.دوستی جایی برای ترحم ، دستکاری و گناه ندارد.

 

نتیجه

با خواندن مقاله و تجزیه و تحلیل دوستی خود ، ممکن است برخی از تظاهرات سمی را مشاهده کنید. اما هیچ مقاله ای به این سوال پاسخ نمی دهد که آیا ارزش ادامه این رابطه را دارد؟ چنین پاسخ هایی همیشه درون شماست. به همین دلیل بسیار مهم است که ابتدا به احساسات خود گوش فرا دهید.

 

وقتی در دوستی شما مواردی وجود دارد که برای شما غیرقابل قبول است ، عزت نفس شما را پایین می آورد یا مرزها را می شکند ، باید همیشه در مورد آنها صریح صحبت کنید. زیرا دوستی در مورد حمایت ، گفتگو ، صداقت و فرصتی است که علی رغم همه چیز خود را حفظ کنید و اول از همه در مورد خود فکر کنید.

 

نظرات

۱۴۰۰/۱۲/۱۶برقراری ارتباط با افرادی که معتقدند دنیا فقط حول محور آنها می چرخد، کار بسیار دشواری است، اما اغلب خود این افراد متوجه نمی شوند که مستعد خود محوری هستند.

۱۴۰۰/۱۲/۱۶برای شروع کار روی خودتان، ابتدا باید بفهمید که خود محوری چیست. خود محوری تمایل فرد به ارضای تنها نیازهای خود بدون توجه به علایق افراد دیگر است. این ویژگی به طور فعال توسط روانشناس ژان پیاژه مورد بررسی قرار گرفت که به وجود این ویژگی در کودکان زیر ده سال اشاره کرد. برای این سن، رفتار خودمحورانه یک ویژگی مشخصه رشد در نظر گرفته می شود و بنابراین نیازی به مداخله شخص ثالث ندارد.

۱۴۰۰/۱۲/۱۶با این حال، افرادی هستند که بزرگ می شوند، اما خود محور باقی می مانند و تنها احساسات و علایق خود را می شناسند، که به شدت بر روابط با افراد دیگر و کیفیت زندگی تأثیر می گذارد.

۱۴۰۰/۱۲/۱۶اغلب افرادی که مستعد خود محوری هستند حتی متوجه مشکل نمی شوند و صادقانه دلایل مشکلات در زندگی و روابط را درک نمی کنند. اما تعداد مشخصی از نشانگرها وجود دارد که نشان دهنده وجود نشانه های خود محوری است.

۱۴۰۰/۱۲/۱۶آیا فکر می کنید تنها نظر شما صحیح است؟ شما اعتقاد راسخ دارید که اطرافیان شما اشتباه می کنند و تنها شما می توانید راه حل مناسب را پیدا کنید. علاوه بر این، این تصمیم اغلب نه تنها بر زندگی شما، بلکه بر سایر افراد نیز تأثیر می گذارد. مطمئن هستید که انگیزه ها، خواسته ها و اهدافی که به سمت آنها حرکت می کنند را می شناسید. بنابراین راه حلی که شما پیشنهاد می کنید به نظر شما تنها راه حل صحیح است.

۱۴۰۰/۱۲/۱۶دوست داری بحث کنی........ شما دوست دارید از دیدگاه خود دفاع کنید و تلاش و انرژی زیادی را صرف آن کنید. و دیالوگ در دعوا حتی می تواند با مونولوگ شما به پایان برسد، زیرا طرف مقابل از درگیری لفظی با شما خسته می شود. در این لحظه ، بدون توجه به واکنش دیگران ، پیروز می شوید و با افتخار ادامه می دهید.

۱۴۰۰/۱۲/۱۶فرد خود محور نمی تواند دوستی و شراکت را برای مدت طولانی حفظ کند روابطی که وارد آن می شوید کوتاه مدت هستند. در ابتدا آنها بر اساس یک علاقه طبیعی رشد می کنند، شما با یکدیگر آشنا می شوید، سعی کنید خود را در طرف برنده نشان دهید. اما وقتی مرحله آشنایی به پایان می رسد، شما آماده نیستید که ادامه دهید. تلاش برای شما سخت است و فکر می کنید که طرف مقابل باید این کار را انجام دهد.

۱۴۰۰/۱۲/۱۶عزیزان شما می گویند که نمی توانید آنها را بشنوید از واکنش دیگران که می گویند صدایشان را نمی شنوی تعجب می کنی. این می تواند والدین، دوستان، فرزندان یا شریک زندگی شما باشد. آنها سعی می کنند چیز مهمی را به شما منتقل کنند، اما به نظر می رسد بی معنی است. شما از تجربیات و اضطراب های آنها ناراحت نمی شوید.

۱۴۰۰/۱۲/۱۶شما نمی دانید چگونه به طور سازنده درگیری ها را در روابط حل کنید یکی از نشانه های پنهان خود محوری، نزاع های مکرر با شریک زندگی هستید. و اغلب این شما هستید که دعوا را آغاز می کنید.بر عقیده خود باقی می مانید و شریک زندگی خود را منشا دردسر می دانید. چنین درگیری ها می تواند سال ها ادامه داشته باشد و همان سناریو را دنبال کنید.

۱۴۰۰/۱۲/۱۶من فردی خودمحور هستم، چه باید بکنم؟ اگر خود را در توصیف یک خود محور می شناسید، باید دلایل چنین رفتاری را درک کنید و روی خود کار کنید. شما باید درک کنید که تجلی خود محوری شما نتیجه تربیتی است که از والدین خود دریافت کرده اید و به طور کلی فیلمنامه خانوادگی که در خانواده شما وجود داشته است. اما اگر شما مایل به تغییر هستید، می توان آن را تغییر داد. اگر خود محوری تجلی حالت من کودک است، پس وظیفه ما این است که یاد بگیریم چگونه به موقعیت بزرگسالی برویم.

۱۴۰۰/۱۲/۱۶ علائم اصلی موقعیت بزرگسالی که باید برای آن تلاش کرد: آگاهی از گفتار و اعمال خود (به دنبال منافع خود، منافع دیگران را نقض نمی کنیم). به رسمیت شناختن و احترام به دیدگاه دیگران؛ با توانایی گرفتن جای دیگری؛ توانایی توجه و برآوردن نیازهای عزیزان توانایی انجام توافقات. شما می توانید موقعیت بزرگسالان را به تنهایی فعال کنید - برای این باید به لحظاتی توجه کنید که در آن ویژگی های یک خود محور را نشان می دهید. به عنوان مثال، به صحبت های عزیزان گوش دهید، سعی کنید خود را از بیرون مشاهده کنید، برداشت های خود را بنویسید. در مرحله بعد، باید این نکات را بررسی کنید و دفعه بعد برای اجتناب از آنها تلاش کنید. به تدریج، اگر به طور منظم آن را انجام دهید، چنین کاری می تواند نتیجه دهد.

۱۴۰۰/۱۲/۱۶با این حال، در صورتی که نتوانید به تنهایی مشکل را حل کنید، می توانید مسیر متفاوتی را انتخاب کنید و به یک متخصص مراجعه کنید - همراه با یک روانشناس، کار روی خودتان بسیار کارآمدتر و سریعتر انجام می شود.

در ادامه بخوانید...

افراد مسمومی که باید مراقب آنها باشید

در

در زندگی همه ما عوامل استرس زا  وجود دارد. به منظور دستیابی به بهره وری هر چه بیشتر باید افراد سمی و عوامل استرس زا را از زندگیمان دور کنیم. تمرکز بر روی اولویت ها می تواند در حرکت رو به جلوی ما در زندگی بسیار مفید باشد. اما اول از همه لازم است که این افراد مسموم را بشناسیم.

1.  افراد خودپرست
غرور گاهی یک فضیلت است. اما مغرور بودن به این معنی است که شما  معتقدید  بهتر از هر کسی هستید که در اطراف شما وجود دارد.بودن در کنار کسی که با شما با احترام رفتار نمی کند بلکه به تهدید و تحقیر شما می پردازد  بسیار مسموم کننده و برای توسعه و پیشرفت شما زیان آور است.(سیارک)
2. افرادحسود
به نظر می رسد که چنین افرادی زمانهای سختی و شکست شما را بیشتر از زمانهای موفقیت شما می بینند. آنها معتقدند خودشان سزاوار آن لحظه های موفقیت هستند نه شما. .از حسادت این افراد در همه حال باید پرهیز کرد.
3. افراد پر مدعا
این افراد فقط در شرایط راحتی به عنوان یک دوست عمل می کنند. وقتی به کمک نیاز دارید از شما را ترک می کنند. نمی توان به آنها تکیه کرد.
4. افراد واپس گرا
این افراد راه پیشرفت شما را می بندند و شما را به گذشته و عادات قدیمی بر می گردانند.آنها به راکد بودن باور دارند و می خواهند شما همیشه همان شخصی که قبلا بودید ، بمانید. اشاره کردن به چنین افرادی سخت است، اما آنها افرادی هستند که همیشه بخش جدایی ناپذیر زندگی شما هستند و ممکن است نادیده گرفتن  آنها سخت باشد.آما بهتر است که آنها را آگاه کنید و به آنها یادآوری کنید که چقدر موفق شدن برایتان مهم است.اگر نمی توانند با این شرایط شما کنار بیایند بهتر است بروند.
5. افراد قضاوت کننده
برای این دسته افراد هیچ چیز هیچ وقت به اندازه کافی خوب نیست. انها معتقدند باید از همه انتقاد کنند و به جای ستایش کردن سرزش کنند. حتی وقتی سعی می کنید انگیزه های واقعی خود را به آنها بگویید هرگز گوش نمی کنند. ارتباط برقرار کردن با آنها سخت است چون هیچ وقت شنونده های خوبی نیستند. دور شدن از صحبتهای منفی آنهاو اجتناب از بحث با آنها می تواند در موفقیت و پیشرفت شما مفید باشد.
6. افراد کنترل گر
این افراد وسواس کنترل دارند. آنها می توانند گمراه کننده، موذی، و حیله گر باشد و شما را از خواسته های خودتان دور کنند. گذشتن  از چنین افرادی بهترین پیشنهاد برای شماست چرا که  نمی توانید آنها را قانع کنید و یا آنها را بهتر کنید.
7. دروغ گوها
حقیقت این است که دروغ امری رایج است و برخی دروغ ها مضر و خطرناک هستند. با این وجود افراد مسموم  که همواره دروغ می گویند می توانند شما را تخریب کنند و مسیر رشد شما را بگیرند. شما باید اطراف خودتان را با افراد قابل اعتماد که از شما حمایت می کنند و پیشنهادات صادقانه و صریح به شما می دهند پر کنید.
8. شایعه سازها
این نوع از افراد آدمهای نا امنی هستند و از زبان خود برای پیچ و تاب دادن به حقایق و تحریف اطلاعات استفاده می کنند. آنها نمی خواهند به رسمیت شناخته شوند و این کار ممکن است تنها راه آنها برای جلب توجه دیگر افراد باشد. زمانی که سعی می کنید مشکلی را که آنها بوجود آورده اند حل کنید، تنها راه این خواهد بود که انها را از زندگی خود بیرون کنید چرا که وجودشان سرطان است!
9. انگل ها(مزاحم ها)
چنین افرادی تنها از زندگی شما تغذیه می کنند نیت آنها فقط رسیدن به منافع خودشان است. از جنین افرادی همواره باید اجتناب کرد.
10. قربانی ها
اینها هیچ وقت مسولیت قبول نمی کنند.هرگز قبول نمی کنند که  اشتباه کرده اند.واکنش های زنجیره ای آنها می تواند برای موفقیت شما مضر باشد. بهتر است که از چنین افراد دور شوید و آنها را از زندگی خود برانید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

اختلال پرخوری افراطی چیست (قسمت دوم)

در

اختلال پرخوری افراطی چیست؟قسمت اول

این چیزی مرتبط با بهداشت روانی است
بیشتر افرادی که اختلال پرخوری افراطی دارند، مشکلات روانی یا روحی دیگری نیز دارند از جمله افسردگی، اضطراب، اختلال دو قطبی و سوء مصرف مواد. آنها ممکن است احساس استرس، مشکل خواب، مبارزه با عزت نفس پایین خود و یا احساس شرم از شکل بدنشان را داشته باشند.


چه عواملی سبب اختلال پرخوری افراطی می‌شود؟
متخصصان مطمئن نیستند که دقیقا چه چیزی سبب اختلال پرخوری افراطی می‌شود. ترکیبی از عوامل، از جمله ژنها، پسیکولوژی، و سابقه این اختلال در افراد ممکن است سبب این اختلال گردد. رژیم غذایی می‌تواند به اختلال پرخوری افراطی منجر شود اما نمی‌دانیم که آیا به تنهایی موجب بروز آن می‌شود یا نه. برخی از افراد امکان دارند بیش از حد به غذا حساس باشند، از جمله بو یا تصاویر غذا. این اختلال همچنین می‌تواند ناشی از وقایع استرس زای زندگی یا یک سانحه باشد از جمله مرگ فردی که دوستش داشته یا طعنه‌هایی که بخاطر وزنش گرفته است. (سیارک)
امکان بهبودی وجود دارد
اگر فکر می‌کنید که احتمالا اختلال پرخوری افراطی دارید، بدانید که می‌تواند با موفقیت درمان شود. اولین مرحله تشخیص آن است. برای تشخیص آن، یک دکتر یا متخصص لازم است تا معاینه فیزیکی انجام داده و درباره رفتارهای غذا خوردن، سلامتی روحی، شکل بدن و احساس شما نسبت به مواد غذایی سوالاتی بپرسد.
درمان: راهنمایی با افکار، احساسات و مواد غذایی
صحبت کردن با یک روانپزشک یا مشاور، مهم‌ترین کار در مسائل روحی است. هدف درمان رفتار شناختی (CBT)، تغییر الگوهای فکری منفی ای است که می‌تواند موجب اختلال پرخوری افراطی گردد. روان درمانی بین فردی (IPT) مشکلات ارتباطی را که ممکن است وجود داشته باشد مورد بررسی قرار می‌دهد. همچنین به عملکرد یک متخصص تغذیه کمک می‌کند تا درباره سلامتی عادات غذایی او اطلاعاتی کسب کرده و یادداشت روزانه مواد غذایی داشته باشید و به این ترتیب بهبود یابید.
چه دارویی برای این مورد وجود دارد؟
برخی داروها، از جمله داروهای ضد افسردگی و داروهای ضد تشنج هستند که می‌توانند به کنترل اشتهای غذایی و وسوسه پرخوری کمک کنند و احتمالا زمانی مفید خواهد بود که همراه با مشاوره باشد. ویوانس (لیز دگزامفتامین) دارویی است که جهت درمان ADHD استفاده می‌شود و اولین داروی درمان اختلال پرخوری افراطی است. اینکه دارو چگونه عمل می‌کند مشخص نمی‌باشد اما مطالعات نشان می‌دهند که ویوانس قادر به کمک به کاهش تعداد روزهای پرخوری در هفته می‌باشد.
کاهش وزن با ابتلا به اختلال پرخوری
پرخوری می‌تواند سبب افزایش وزن گردد و قبول آن را سخت نماید و به خوبی آن را حفظ نماید. بعنوان بخشی از درمان، امکان دارد افرادی که اختلال پرخوری دارند به کمک نیاز داشته باشند. برنامه های کاهش وزن قدیمی ممکن است مفید باشد اما افرادی هم هستند که با رژیم غذایی، به شدت مخالفت می‌کنند. از دکتر خود بپرسید که آیا می‌توانید شما هم از برنامه کاهش وزن تخصصی که برای افراد مبتلا به اختلال پرخوری افراطی است، استفاده کنید یا نه.
پیشگیری
اگر شما در خطر اختلال پرخوری هستید، می‌توانید برای اجتناب از آن، اقدام به پیشگیری نمائید. به رفتارهای خود از جمله، احساس گناه، شرمندگی و یا احساس انگیزه‌ی غذا خوردن بدون نیاز به آن یا داشتن عزت نفس پایین خود توجه کنید. اگر چنین علائمی را دارید یا اختلال غذا خوردن در خانواده خود دارید، با دکتر یا تراپیست مشورت نمائید.(سیارک)

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. 

ترجمه توسط itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

10 روش برای بهبود رابطه

در

برخی از نصیحت ها کاملا واضح و آشکار هستند، اما مشخص است که ما از عمل به آنها غفلت می کنم. به شما هشدار داده شده است که ...من اقرار می کنم که مطلب این هفته تا حدودی بی معنی است چرا که قصد دارم به شما نصیحت هایی برای بهبود رابطه  با شریک زندگی بدهم. زیاد هم بی معنی نیست چرا که نصیحت کردن بد است. چرا که دانستن این که چه کنیم که باعث گرم شدن رابطه زناشویی شویم و یا راهکار تنوع در رابطه زناشویی چه هست با  عمل به آن ها با هم خیلی فرق می کند. اگر می خواستم که بزرگترین دارایی زوج ها را برای بهبود روابط عاشقانه  لیست کنم، می گفتم که توانایی تغییر ، بزرگتزین دارایی و مزیت است. و اگر می خواستم به مسئله ای اشاره کنم که زوج ها و افراد کمتر آن را دارا هستم باز هم به توانایی تغییر اشاره می کردم.با این حال، به عنوان یک فرد شاد و خوش بین، به کار خود ادامه خواهم داد. برخی از نصیحت ها کاملا واضح هستند، اما در حقیقت چیزی که آنها را دور از دسترس می سازد، این موضوع است که ما غالبا توجه کمی به به این مسائل واضح و آشکار می کنیم.


1- سلیقه های مشترک
کارهایی را که هر دو به انها علاقه دارید پیدا کنید و آنها را با هم انجام دهید. با توسعه واحد خانواده، و با ترکیب شدن خانواده با تکنولوژی و پیش آمدن مسئله کمبود زمان، ایجاد رابطه چهره به چهره و یک به یک به صورت فزاینده ای کاهش پیدا می کند. یا بسیار گرفتار هستیم و یا مشغول انجام کارهایی به صورت انفرادی می باشیم. در گذشته، خانواده ها با هم کار می کردند- کارهای مشترک، فضای مشترک، و نیروی کار مشترک داشتند. ایجاد یک انتخاب مثبت برای گذراندن زمان با هم نه تنها به ساختن رابطه کمک می کند بلکه آن را قوی تر نیز می سازد. ثابت می کند که شما فقط برای کار کردن، انجام وظیفه های روزمره، به عنوان یک ماشین پول ساز، و یا پرستار بچه، آنجا نیستید. قبل همه نقش های دیگر شما یک انسان هستید.

 2- بیشتر تلویزیون تماشا کنید
رایانه ها منزوی کننده هستند اما تماشای تلویزیون با یکدیگر اتحاد ایجاد می کند. یکبار گوگل باکس را تجربه کنید تا ببینید که نتایج خوبی به دست خواهید اورد. این مسئله هیچ گاه در منازل ما پیش نمی آید چرا که افراد خانواده در انتخاب سرگرمی خود مختار هستند. و از آنجاییکه این مسائل غالبا سیاسی هستند، چیزی که از لحاظ فردی ممکن است سازنده به نظر برسد می تواند از دیدگاه جمعی مخرب باشد.

3- مزاحم نشوید
 قطع کردن صحبت دیگران و اجازه ندادن به ایشان برای ادامه صحبت شان، نشان می دهد که فرد قطع کننده صحبت دیگران اعتقاد کافی به نقطه نظر خود ندارد و نمی خواهد که دیدگاهش به چالش کشیده شود. این موضوع در بیشتر حوزه های فعالیت های انسانی صحیح می باشد، اما اهمیت بیشتر آن در رابطه ها می باشد. اجازه دهید که شریکتان حرفش را بگوید، حتی اگر مسئله ای که بیان می کند صحیح و درست نباشد و او به کرهایی که اشاره می کند در حقیقت عمل نمی نماید. برخی افراد باید مثال هایی فراهم کنند.

4- زیباتر به نظر برسید
 لازم است که گاهی اوقات ماسکی را که همواره در بیرون از منزل به صورت می گذارید بر داشته به خودتان استراحت بدهید. این هم خوب است که به همسر خود نشان دهید که شما به اندازه کافی مراقب مسائل هستید و خود را زیاد درگیر مسائل بهداشت فردی نکنید بلکه تا اندازه ای به این مسئله فکر کنید که آزار دهنده نباشد.

5- رویکردهای پیشین خود را ترک کنید
اگر تلاش هایتان بی نتیجه است. اگر می خواهید او را عوض کنید، بدانید که شاید رفتارهای یک فرد را تغییر دهید اما نخواهید توانست ویژگی های شخصیتی افراد را عوض کنید. و ایجاد تغییر یک فرایند آهسته است که ب هصورت گام به گام پیش می رود. عمل گرا باشید. افراد می توانند شیوه کار خود را عوض کنند (اما نه شخصیت وجودی شان را)، البته این ایجاد تغییر نیازمند صبر و استقامت است.
6- توجه کنید
 اعتراف به این که من در این مورد بسیار بد هستم نشان می دهد که شریک شما بدون دادن اجازه دفاع به شما همواره در حال محکوم کردن شما است. و به این معناست که زمانی که صدایش را بلند نکرده است نیز از من آزرده است و هر آن احتمال انفجار وجود دارد. این بدان معنا نیست که شما مشکل روانی دارید- تنها معنی ان این است که شما به آن فرد می اندیشید و در تلاش برای مشکلات می باشید.


7- بچه ها به طرزی باور نکردنی مهم هستند. اما رابطه شما هم دارای اهمیت می باشد.


8- نگویید "تو همیشه" یا "تو هیچ گاه". این موضوع هیچ وقت درست نیست.


9- از داروهای کمکی در صورت لزوم استفاده کنید.  

10- مهربان باشید. ساده ترین، دشوارترین و موثرترین شیوه برای بهبود رابطه. (سیارک)

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. 

ترجمه توسط itrans.ir

نظرات

۱۳۹۵/۱۰/۲۸جالب بود مرسی

در ادامه بخوانید...

تفاوت حسادت و حسرت چیست؟

در


تمایل برای داشتن چیزی دلخواه و مطلوب که دیگری آنرا ندارد . هنگامی ممکن است حسادت رخ دهد که شخص بیم از دست دادن چیزی داشته باشد، و یا پیش از این از دست داده باشد، رابطه مهمی با شخص دیگری بعنوان شخص ثالث برقرار می کند، در این هنگام حسادت ممکن است رخ دهد که شخصی فاقد چیزی است که دیگری دارد و آرزو می کند که ایکاش دیگری آنرا نداشت .
غبطه و حسرت، خصومتی است مافوق احساس منفی نسبت به شخصی که داراتر می باشد . بعبارت دیگر، غبطه و حسرت احساس خشم نسبت به شخصی است که چیزهای مطلوب و با ارزشی دارد و شخص دیگر آنها را ندارد و یا نمیتواند داشته باشد. هر گونه خصوصیت و یا دستاوردی که باعث تحسین شود نیز به احتمال قوی منجر به برانگیختن حسادت میشود. این موارد شامل ثروت، منزلت، قدرت، شهرت، موفقیت، استعداد، تندرستی کامل، درجات بالا، ظاهر خوب و محبوبیت است.
غبطه و حسرت آرزوی داشتن چیزی نیست و یا مزیتی که باعث برانگیختن حسادت شود، بلکه غبطه و حسرت آرزویی بسیار تیره و تار است که باعث از دست دادن شی و یا مزیت میشود. حسادت لذتی گمراه کننده، شادی مخرب (خوشحالی) است که زمانی که شخص دارا دچار عدم موفقیت و یا رنج و ناراحتی میشود، ایجاد میگردد. رایج ترین بیان ظاهری حسادت، شایعات بی اساس است .
اکثر مردمی که من با آنها در مورد حسادت و غبطه به بحث پرداختم، وجه تمایز این دو واژه برایشان مشخص نبود. من از صدها نفر از مردم طی 30سال گذشته در مورد تفاوت میان احساسات سوال پرسیدم. بسیاری می گفتند: "من فکر میکردم که آنها یکسان هستند". (سیارک

بسیاری دیگر می گفتند: "حسادت مربوط به انسانهاست و حسرت و غبطه مربوط به اشیاء است". "هیچ یک از این پاسخ ها تصویر روشنی از تفاوت بین حسادت و غبطه بدست نمیدهد. در تجربه من، با این حال، اروپایی ها و مردم جهان سوم به احتمال بسیار زیاد نسبت به آمریکایی ها قادر به بیان این تفاوت هستند. دانشجویانم مشتاق یافتن مثال هایی در گفتار و در رسانه ها از حسرت و غبطه به نام "حسادت" و یا موارد اشتباهی از این دست بودند. برای مثال، "سایر بازیکنان تیم هاکی ورک نسبت به حقوق و دستمزد بالای ستارگان تیم حسادت می ورزیدند". و یا 'TM حسادت ورزید زیرا که شما مورد تقدیر قرار گرفتید، یا "برخی از نوازندگان به استعداد آشکار او حسادت می ورزند." زیرا، از آن جلوگیری میشود، نادیده گرفته میشود، پنهان میشود و بصورتهای دیگری خود را نشان میدهد. به همین دلیل، مشاهده آن دشوار و ارزیابی آن از طریق خود گزارش تقریبا غیر ممکن است. داشتن تعریف مشخصی از غبطه و حسادت، وجه تمایز میان آنها، سبب میشود تا به تجزیه و تحلیل این دو احساس بپردازیم.
از دیدگاه ما، فواید اجتماعی حسادت، تغییرات متقابل فرهنگی، چگونگی تغییر آن به دلیل انقلاب جنسیتی و جنبش زنان، و برخی مفاهیم جهت روان درمانی و خودآگاهی بودند. این یافته ها بطور خلاصه شده ای تحت عنوان ده تصور نادرست در مورد حسادت مطرح گردیدند که بطور گسترده ای در میان مردم آمریکا در اوایل قرن 21 رواج داشت.
عملکرد اجتماعی حسادت
هر چند که اغلب به عنوان "احساسات بیهوده " مطرح میگردد، اما حسادت در کل برای افراد، زوج ها، و جامعه مفید است. با محفاظت ازدواج از خیانت و زنا، حسادت به حفظ نظم اجتماعی کمک میکند. حسادت به حفظ نقش های اجتماعی سنتی کمک می کند. به عنوان مثال، حسادت مادر نسبت به توجه همسرش به فرزندشان موجب میشود که وی بعنوان مادر در قبال فرزندش، تنها و یا در درجه اول به پدر نقش همبازی کودکش را بدهد.
در هر فرهنگی، مردم برای روابط مطابق با هنجارهای غالب ارزش قائل هستند. حسادت از هرآنچه که فرهنگ هر مردمی بعنوان ارزش به آنها می آموزد، محافظت می کند. همانگونه که  محقق دیویس اشاره می کند:
جایی که در آن اختیار منحصربفردی از تمام عشق یک فرد متداول است، حسادت منحصرا آنرا می خواهد. جایی که در آن عشق بر اساس برخی معیارها تقسیم می شود، و حسادت در این تقسیم مداخله خواهد نمود.ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

عزت نفس ، احساس خوب نسبت به خود

در

عزت نفس، عالی است. هر چه درمورد خودمان احساس بهتری داشته باشیم، یقینا به همان اندازه موفقتر نیز خواهیم شد. اما از برخی جهات، احتمال دارد افراط کرده باشیم. جنبش عزت نفس دهه های 80 و 90 قرن بیستم میلادی، برنامه ها، تدابیر، درمان ها، استراتژی ها و حتی دوره هایی برای بچه ها، بمنظور ایجاد احساس خوب نسبت به خودشان، طراحی کرد.

عزت نفس به همة مزایای قابل تصور زندگی، مرتبط بود. همة ما بر این باور بودیم که اگر به کودکان گفته شودکه به چه اندازه خاص هستند، آنها نیز به نحوی به بزرگسالانی بسیار موفق، ثروتمند و شاد تبدیل خواهند شد. در حالیکه حقیقت دارد که ارتباطی میان عزت نفس و موفقیت وجود دارد، به نظر میرسد که ما ترتیب این ارتباط را بطور نادرستی متوجه شده ایم. ما، عزت نفس حقیقی را به سبب اینکه موفق هستیم افزایش می دهیم، نه برعکس. موفقیت واقعی، پاداش خود است.
در اوایل دهه 80 قرن بیستم، زمانی که در کالج برای معلم شدن تحصیل می کردم، به من و همتایانم آموخته شده بود که به عدم موفقیت، پاداش دهیم. در بسیاری از کلاسهایمان به ما تعلیم داده شده بود که باید در هر فرصتی تشویق کرده و پاداش دهیم. اگر دانش آموزان در کلاس مشغول انجام یک بازی شوند، معلم باید به هر بازیکن یک جایزه، تنها برای مشارکت در بازی، بدهد. اگر مدرسه یا کلاسی در پایان سال جوایزی اعطا میکند، به ما آموخته شده بود که برای تک تک دانش آموزان جایزه ای تهیه کنیم. همچنین، به ما آموخته شده بود که مجموعه ای از برچسب ها، بدلیجات، و سایر آیتم های سرگرم کننده به بچه ها بدهیم تا درمورد خودشان احساس خوبی داشته باشند. در یکی از کلاس ها، استاد ما را عملا وادار به حفظ فهرستی کامل از سرودهایی که به بچه ها در سنین مختلف کمک به تقویت خاص بودن آنان را می آموخت، کرد.
پاداش دهی به هر چیز ــ که احتمال دارد موفقیت واقعی را دربرداشته یا نداشته باشدــ در واقع، بچه ها (و بزرگسالان) را از انگیزة پیشرفت بی بهره میکند. اگر همه ،بدون در نظر گرفتن تلاش یا موفقیت، به یک اندازه پاداش داده شوند، چه دلیلی دارد که کسی تلاش بیشتری بکند؟ در کوششی برای به حداقل رساندن تاثیرات منفی رقابت، تعداد کثیری از تاثیرات مثبت آن را حذف کرده ایم. بچه ها، نیازمند توازن سالمی از فرصت های موجود برای تلاش، رشد و رقابت برای افزایش انگیزه بجهت موفقیت هستند. انسانهای با انگیزه، علاقة شدیدی به رقابت داشته و می دانند که این رقابت، آنها را قویتر و بهتر می کند.

مدرسة انگیزه

بعنوان یک مربی، نگرانی های من درخصوص کمبود انگیزه ای که در بچه ها میدیدم، به اندازه ای افزایش یافت که تصمیم بر بنیاد مدرسة خودم گرفتم؛ مدرسه ای که برای القای انگیزه به دانش آموزان طراحی شده است. من از آنها خواستم که شور و اشتیاق برای زندگی داشته و آینده هایی سرشار از هدف و خوشی بسازند. از آنجایی که عاشق هنر بودم و از پتانسیل آن برای هدایت دانش آموزان به راه درست آگاه بودم، آکادمی رنسانس ،مدرسه ای برای هنر، را در سال 2003 تاسیس کردم. در آغاز، ما حتی نسبت به مدارس مستحکم-تر، مشکلات بیشتری با انگیزه داشتیم. دانش آموزان به سبب چنین مسائلی به مدرسة ما می آمدند، بنابراین تقریبا همة آنها کمبود انگیزه داشتند. ما در سالهای آغازین، مطالب کثیری آموختیم و همة آنها را بر برنامة درسی، آموزشی و حمایت اولیا، اعمال کردیم. هدف این کتاب، کمک به شما درجهت به کارگیری این قواعد و تبدیل بچه هایتان به قدرتمندان و تاثیرگذاران آینده است. 

ایجاد انگیزه: داستان ماریا

ماریا، هنگامی که کلاس ششم بود، در مدرسة ما ثبت نام کرد. او بسیار خجالتی بود و به نظر نمی آمد که علاقه ای به فعالیت چندانی در هیچ زمینه ای داشته باشد. قبل از مراجعه به ما، او به سختی قادر به خواندن بود و علاقة خیلی کمی به مباحث علمی، دوستان یا سایر فعالیت ها داشت.
مادر ماریا ،کیم، بیش از پیش نگران می شد. او میدانست که قابلیت ماریا خیلی زیاد است. زمانی که ماریا کوچکتر بود، کیم می دانست که تا چه اندازه فعالیت فرزندش اهمیت داشت و او را تقریبا در هر کاری دخیل می کرد. از وقتی که ماریا یک کودک نوپا بود، در کلاسهای رقص، اسب سواری، فوتبال و قرارهای بازی و سایر فعالیت های مفرح شرکت کرده بود. به همین دلیل بود که به نظر کیم خیلی عجیب بود که ماریا دیگر علاقة چندانی به هیچ چیز نداشت.
کیم مصمم به اقدام درجهت کمک به ماریا برای کسب مهارتهایی که برای تبدیل به بزرگسالی موفق مورد نیاز بودند، بود. کیم تصمیم گرفت که ماریا را از دوستان قدیمی اش ،که به نظر بی علاقگی مشابهی به زندگی داشتند، دور کند. کیم، او را در مدرسة ما، بدلیل تاکید آن بر روی هنر، ثبت نام کرد. او به خاطر داشت که چگونه چهرة ماریا از شادی برافروخته میشد هنگامی که توتوی خود را به تن می کرد؛ و با خود فکر کرد که اگر بنحوی ماریا بتواند آن جرقه را بیابد، شاید بار دیگر بتواند انگیزه ای که شدیدا به آن برای موفقیت نیاز داشت را ایجاد کند.
ماریا سرکشی کرد. او نمیتوانست باور کند که مادرش بخواهد او را اینگونه از دوستانش در مدرسه دورکند. او حتی بیش از پیش منزوی شد و هر روز فرستادن او به مدرسه، جدالی بود.
در آکادمی رنسانس، ماریا باید باله را انتخاب میکرد. او از معلم رقصش متنفر بود و فکر میکرد درسهایش خسته کننده، دشوار و بی معنی بودند. یک روز، معلم ماریا را مجبور به اجرای دوباره و دوبارة یک گام، در مقابل همة بچه ها کرد. ماریا تحقیر شده بود. او به خانه رفت و کنار مادرش گریه کرد و قسم خورد که هرگز دوباره بازنمیگردد. (درحقیقت، ماریا مدام مخفیانه به دستشویی میرفت تا با گوشی به مادرش زنگ بزند و گله کند، کیم روزانه دو یا سه تماس از دخترش دریافت میکرد.)
در این برهه، کیم نگران بود که اشتباه وحشتناکی کرده باشد. حالا فرزندش ،بیش از هرچیزی، خجالت زده شده بود. کیم، با تصور اینکه احتمالا بهترین کار این بود که ماریا به کلاس دیگری منتقل شود، تصمیم گرفت تا همراه با ماریا به مدرسه مراجعه کرده و با معلم رقص و مدیر صحبت کند.
در آن جلسة ملاقات، معلم توضیح داد که او بر این باور است که ماریا استعداد زیادی دارد و او را تحت فشار می گذارد چون میداند که ماریا میتواند واقعا خوب باشد. درعین حال، مدیر گفت که ماریا باید تا پایان نیمسال در کلاس بماند. ماریا نمیدانست که با این شرایط چه میتواند بکند. در گذشته، وقتی مادرش شکایت میکرد، مدرسه تسلیم میشد و قول میداد که معلمان خیلی بدخلقی نکنند یا تنها او را به کلاس معلمی دیگر منتقل می کردند. اما این شرایط، به نوعی متفاوت بود. به نظر می رسید که معلم رقص میخواست ماریا را مجبور به انجام کارهایی که فکر میکرد توانایی آنها را دارد، کند. ماریا و مادرش توافق کردند که او در مدرسه بماند حتی اگر به این معنا بود که مجبور به ماندن در کلاس رقص باشد. طولی نکشید که پایان نیمسال فرا رسید و کلاس رقص مشغول اجرا در یک نمایش مدرسه ای بود. ماریا بهترین دانش آموز رقص روی صحنه نبود، اما به اندازة کافی خوب بود او همه چیز را آموخته و گامهایش را بدرستی اجرا کرد. او مرتکب چند اشتباه شد اما به قدری آنها را خوب پنهان کرد که هیچکدام از حضار متوجه نشد. او بخاطر داشت که سرش را بالا نگه دارد و دستانش را به حالت مناسبی نگه دارد. او خیلی احساس موفقیت می کرد. ماریا تصمیم گرفت که نیمسال بعدی را در مدرسه ــ و کلاس رقص بماند.
زمان گذشت و ماریا در سایر زمینه ها نیز به موفقیت دست یافت. او شروع به صحبت درمورد رفتن به دانشگاه و یافتن شغل پاره وقت کرد. حال، مادرش نمیتوانست مانع او شود. ماریا میخواست چیزهای جدید را تجربه کند و جاهای جدید را بازدید کند. او دیگر آن دختر خجالتی و وحشت زدة سابق نبود. او آموخت که لذت پاداش را به تاخیر اندازد، کمتر به مادرش وابسته باشد و تنها برای پیشرفت واقعی پاداش بگیرد. ماریا، در خود انگیزه ایجاد کرده بود و از آن برای زندگی به بهترین نحو ممکن استفاده می کرد.
به عبارت ساده، انگیزه همان نیاز یا تمایل به موفقیت است. افرادی که دارای سطوح بالایی از انگیزه هستند، خطرها را مدیریت کرده و موانع را در جستجوی یک هدف معین، پشت سر خواهند گذاشت. آنها به درک مهمترین هدف در زندگی ، در بازة زمانی داده شده خواهند رسید و بر آن تمرکز کرده و با یک هدف خاص و تمرکزی لیزر مانند، پیش خواهند رفت. انگیزه، عاملی است که افراد با موفقیت زیاد را از آنان که موفقیت های کمتری دارند، تفکیک می کند.
آیا فرزند شما، انگیزة موردنیاز زندگی را دارد؟ به خواندن ادامه دهید و نحوة ایجاد انگیزه در فرزند خود را بیاموزید. ادامه مقاله در پست های آینده

در سیارک بخوانیم:

شش راه ساده برای ایجاد اعتماد به نفس در دختران

10 سوالی که موفق ها همیشه از خودشان می پرسند

10 چیزی که لازم است به خود بگویید اگر می خواهید بسیار موفق باشید

6 خصوصیت معمولی افراد خیلی موفق

8 نشانه برای یک شخصیت قوی

نکات مفید برای کسب موفقیت

هفت کاری که افراد موفق انجام می دهند و هیچ گاه آن را به شما نمی گویند

13 اصل موفقیت که باید بدانید

 

 

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

نکات کلیدی در زندگی 45 مورد

در

 

این  نکات  را به خاطر بسپارید باور کنید  نکات کلیدی و  نکات مهم زندگی هستند. تقریبا یک سری شعار های کلیشه ای از  نکات کلیدی زندگی  را همه می دانند مثل هدف داشتن در زندگی  ، تصمیم برای موفقیت ، اعتماد به نفس ، هماهنگی و تعادل در زندگی   و کمک به مردم . اما  نکات زندگی که در این مقاله آمده شاید برای اولین بار خنده دار باشد اما اگر به عمق تفکر پشت آن فکر کنید می بینید که همین چند نکته مهم در زندگی  به هر روز شما معنا می دهد.  

نکات

1-  زندگی منصفانه نیست، ولی باز خوب است. 
2- وقتی شک دارید، قدم بعدی را اندکی کوتاهتر بردارید.
3- زندگی کوتاهتر از آن است که از یکدیگر متنفر شویم.
4- اگر خودت را جدی نگیری، دیگران هم جدی نمیگیرند
5- هر ماه کارت های اعتباری خود را تسویه کنید
6- شما نباید برنده تمام مشاجرات باشید. یاد بگیرید که با نظر شما مخالفت کنند
7- تنهائی گریه نکنید همیشه با کسی گریه کنید این کار مؤثرتر است
8- برای زمان بازنشستگی پول کنار بگذارید و این کار را از همان زمان دریافت اولین حقوق  شروع کنید
9- وقتی حرف شکلات به میان می آید مقاومت بیهوده است
10- با گذشته خود کنار بیائید تا اکنون شما را خراب نکند
11- عیبی ندارد کودکان گریه شما را ببینند
12- هیچ موقع زندگی خودتان را با دیگران مقایسه نکنید چون شما نمیدانید که مسیر زندگی آن ها چگونه بوده است
13- اگر رابطه ای مخفیانه است شما نباید وارد آن شوید
14- زندگی خیلی کوتاه است که با تأسف خوردن بگذرد یا با زندگی مشغول شوید یا بمیرید
15- اگر شما در امروز زندگی کنید از پس هر کاری برمی آئید
16- یک نویسنده می نویسد. اگر شما هم میخواهید نویسنده باشد بنویسید
17- هرگز برای داشتن کودکی شاد دیر نیست. فرقش این است که کودکی دوم همه اموراتش به دست شماست
18- وقتی تصمیم میگیرید که به دنبال علاقه تان در زندگی بروید هیچ وقت نه نگوئید
19- شمع ها را روشن کنید، کاغذهای زیبا را استفاده کنید؛ لباس پلوخوری  را بپوشید. آن ها را برای روز خاص نگه ندارید امروز همان روز خاص است
20- آمادگی لازم را کسب کنید سپس با جریان غالب روبرو شوید.
21- امروز عجق وجق باشید منتظر پیر شدن نباشید تا آن وقت بنفش بپوشید
22- مهمترین عضو جنسی مغز است
23- هیچکس جز شما مسئول خوشبختی شما نیست
24- وقتی با فاجعه ای مواجه میشوید همیشه اینطور بگوئید: آیا بعد از 5 سال این فاجعه اهمیتی خواهد داشت؟
25- همه کس و همه چیز را ببخشید
26- اینکه دیگران درباره شما چه فکر میکنند به شما ربطی ندارد
27- زمان همه چیز را درمان میکند. به زمان، زمان بدهید.
28- موقعیت چه خوب چه بد تغییر خواهد کرد
29- وقتی شما مریض شوید کارتان از شما مواظبت نخواهد کرد. این دوستانتانند که به فکر شما خواهند بود تلفن شان را جواب بدهید
30- به معجزه باور داشته باشید
31- هر چیزی که شما را نکشد شما را قوی میکند
32- پیر شدن رقیبش یعنی جوان مرگ شدن را به زمین میزند
33- بچه هایتان فقط یکبار بچه هستند آن را برایشان به یادماندنی کنید
34- هر روز بیرون بروید معجزه ها  منتظرتان هستند
35- اگر مشکلاتمان را داخل دایره بریزیم و با مشکلات دیگران مقایسه کنیم حتما به مشکلات خودمان خواهیم چسبید
36- از زندگی حسابرسی نکنید فقط بهره تان را از آن ببرید
37- هر چیزی را که به درد نمیخورد یا زیبا یا لذت بخش نیست دور بیاندازید
38- آن چیزی که آخر سر از همه چیز مهمتر است آن چیزی است که شما دوستش دارد
39- حسادت وقت تلف کردن است. 
40- بهترین ها هنوز اتفاق نیافتاده اند
41- مهم نیست احساس شما چیست بیدار شوید لباس بپوشید و سر کار حاضر شوید
42- نفس عمیق بکشید به ذهن آرامش میبخشد
43- اگر نپرسید چیزی به دست نمی آورید
44- تسلیم نشوید
45- دور زندگی روبان نیست ولی باز یک هدیه است. (سیارک)

در سیارک بخوانیم:

عزت نفس ، احساس خوب نسبت به خود

عادت های غلط را در 4 مرحله فیتیله‌ پیچ کنید! 

40 چیز کوچک در زندگی روزانه که برایمان شادی واقعی به همراه می‌آورد

6 خصوصیت معمولی افراد خیلی موفق

عادات سمی که باید در سال جدید از شر آنها خلاص شوید

15 کار کوچکی که می توانید هر روز برای رسیدن به موفقیت انجام دهید.

افراد مسمومی که باید مراقب آنها باشید

چگونه برای پس انداز خود برنامه ریزی کنیم؟

نکات مفید برای کسب موفقیت

هفت کاری که افراد موفق انجام می دهند و هیچ گاه آن را به شما نمی گویند

خصوصیات آدم‌ های دوست‌ داشتنی

 

نظرات

در ادامه بخوانید...