عزت نفس ، احساس خوب نسبت به خود

در

عزت نفس، عالی است. هر چه درمورد خودمان احساس بهتری داشته باشیم، یقینا به همان اندازه موفقتر نیز خواهیم شد. اما از برخی جهات، احتمال دارد افراط کرده باشیم. جنبش عزت نفس دهه های 80 و 90 قرن بیستم میلادی، برنامه ها، تدابیر، درمان ها، استراتژی ها و حتی دوره هایی برای بچه ها، بمنظور ایجاد احساس خوب نسبت به خودشان، طراحی کرد.

عزت نفس به همة مزایای قابل تصور زندگی، مرتبط بود. همة ما بر این باور بودیم که اگر به کودکان گفته شودکه به چه اندازه خاص هستند، آنها نیز به نحوی به بزرگسالانی بسیار موفق، ثروتمند و شاد تبدیل خواهند شد. در حالیکه حقیقت دارد که ارتباطی میان عزت نفس و موفقیت وجود دارد، به نظر میرسد که ما ترتیب این ارتباط را بطور نادرستی متوجه شده ایم. ما، عزت نفس حقیقی را به سبب اینکه موفق هستیم افزایش می دهیم، نه برعکس. موفقیت واقعی، پاداش خود است.
در اوایل دهه 80 قرن بیستم، زمانی که در کالج برای معلم شدن تحصیل می کردم، به من و همتایانم آموخته شده بود که به عدم موفقیت، پاداش دهیم. در بسیاری از کلاسهایمان به ما تعلیم داده شده بود که باید در هر فرصتی تشویق کرده و پاداش دهیم. اگر دانش آموزان در کلاس مشغول انجام یک بازی شوند، معلم باید به هر بازیکن یک جایزه، تنها برای مشارکت در بازی، بدهد. اگر مدرسه یا کلاسی در پایان سال جوایزی اعطا میکند، به ما آموخته شده بود که برای تک تک دانش آموزان جایزه ای تهیه کنیم. همچنین، به ما آموخته شده بود که مجموعه ای از برچسب ها، بدلیجات، و سایر آیتم های سرگرم کننده به بچه ها بدهیم تا درمورد خودشان احساس خوبی داشته باشند. در یکی از کلاس ها، استاد ما را عملا وادار به حفظ فهرستی کامل از سرودهایی که به بچه ها در سنین مختلف کمک به تقویت خاص بودن آنان را می آموخت، کرد.
پاداش دهی به هر چیز ــ که احتمال دارد موفقیت واقعی را دربرداشته یا نداشته باشدــ در واقع، بچه ها (و بزرگسالان) را از انگیزة پیشرفت بی بهره میکند. اگر همه ،بدون در نظر گرفتن تلاش یا موفقیت، به یک اندازه پاداش داده شوند، چه دلیلی دارد که کسی تلاش بیشتری بکند؟ در کوششی برای به حداقل رساندن تاثیرات منفی رقابت، تعداد کثیری از تاثیرات مثبت آن را حذف کرده ایم. بچه ها، نیازمند توازن سالمی از فرصت های موجود برای تلاش، رشد و رقابت برای افزایش انگیزه بجهت موفقیت هستند. انسانهای با انگیزه، علاقة شدیدی به رقابت داشته و می دانند که این رقابت، آنها را قویتر و بهتر می کند.

مدرسة انگیزه

بعنوان یک مربی، نگرانی های من درخصوص کمبود انگیزه ای که در بچه ها میدیدم، به اندازه ای افزایش یافت که تصمیم بر بنیاد مدرسة خودم گرفتم؛ مدرسه ای که برای القای انگیزه به دانش آموزان طراحی شده است. من از آنها خواستم که شور و اشتیاق برای زندگی داشته و آینده هایی سرشار از هدف و خوشی بسازند. از آنجایی که عاشق هنر بودم و از پتانسیل آن برای هدایت دانش آموزان به راه درست آگاه بودم، آکادمی رنسانس ،مدرسه ای برای هنر، را در سال 2003 تاسیس کردم. در آغاز، ما حتی نسبت به مدارس مستحکم-تر، مشکلات بیشتری با انگیزه داشتیم. دانش آموزان به سبب چنین مسائلی به مدرسة ما می آمدند، بنابراین تقریبا همة آنها کمبود انگیزه داشتند. ما در سالهای آغازین، مطالب کثیری آموختیم و همة آنها را بر برنامة درسی، آموزشی و حمایت اولیا، اعمال کردیم. هدف این کتاب، کمک به شما درجهت به کارگیری این قواعد و تبدیل بچه هایتان به قدرتمندان و تاثیرگذاران آینده است. 

ایجاد انگیزه: داستان ماریا

ماریا، هنگامی که کلاس ششم بود، در مدرسة ما ثبت نام کرد. او بسیار خجالتی بود و به نظر نمی آمد که علاقه ای به فعالیت چندانی در هیچ زمینه ای داشته باشد. قبل از مراجعه به ما، او به سختی قادر به خواندن بود و علاقة خیلی کمی به مباحث علمی، دوستان یا سایر فعالیت ها داشت.
مادر ماریا ،کیم، بیش از پیش نگران می شد. او میدانست که قابلیت ماریا خیلی زیاد است. زمانی که ماریا کوچکتر بود، کیم می دانست که تا چه اندازه فعالیت فرزندش اهمیت داشت و او را تقریبا در هر کاری دخیل می کرد. از وقتی که ماریا یک کودک نوپا بود، در کلاسهای رقص، اسب سواری، فوتبال و قرارهای بازی و سایر فعالیت های مفرح شرکت کرده بود. به همین دلیل بود که به نظر کیم خیلی عجیب بود که ماریا دیگر علاقة چندانی به هیچ چیز نداشت.
کیم مصمم به اقدام درجهت کمک به ماریا برای کسب مهارتهایی که برای تبدیل به بزرگسالی موفق مورد نیاز بودند، بود. کیم تصمیم گرفت که ماریا را از دوستان قدیمی اش ،که به نظر بی علاقگی مشابهی به زندگی داشتند، دور کند. کیم، او را در مدرسة ما، بدلیل تاکید آن بر روی هنر، ثبت نام کرد. او به خاطر داشت که چگونه چهرة ماریا از شادی برافروخته میشد هنگامی که توتوی خود را به تن می کرد؛ و با خود فکر کرد که اگر بنحوی ماریا بتواند آن جرقه را بیابد، شاید بار دیگر بتواند انگیزه ای که شدیدا به آن برای موفقیت نیاز داشت را ایجاد کند.
ماریا سرکشی کرد. او نمیتوانست باور کند که مادرش بخواهد او را اینگونه از دوستانش در مدرسه دورکند. او حتی بیش از پیش منزوی شد و هر روز فرستادن او به مدرسه، جدالی بود.
در آکادمی رنسانس، ماریا باید باله را انتخاب میکرد. او از معلم رقصش متنفر بود و فکر میکرد درسهایش خسته کننده، دشوار و بی معنی بودند. یک روز، معلم ماریا را مجبور به اجرای دوباره و دوبارة یک گام، در مقابل همة بچه ها کرد. ماریا تحقیر شده بود. او به خانه رفت و کنار مادرش گریه کرد و قسم خورد که هرگز دوباره بازنمیگردد. (درحقیقت، ماریا مدام مخفیانه به دستشویی میرفت تا با گوشی به مادرش زنگ بزند و گله کند، کیم روزانه دو یا سه تماس از دخترش دریافت میکرد.)
در این برهه، کیم نگران بود که اشتباه وحشتناکی کرده باشد. حالا فرزندش ،بیش از هرچیزی، خجالت زده شده بود. کیم، با تصور اینکه احتمالا بهترین کار این بود که ماریا به کلاس دیگری منتقل شود، تصمیم گرفت تا همراه با ماریا به مدرسه مراجعه کرده و با معلم رقص و مدیر صحبت کند.
در آن جلسة ملاقات، معلم توضیح داد که او بر این باور است که ماریا استعداد زیادی دارد و او را تحت فشار می گذارد چون میداند که ماریا میتواند واقعا خوب باشد. درعین حال، مدیر گفت که ماریا باید تا پایان نیمسال در کلاس بماند. ماریا نمیدانست که با این شرایط چه میتواند بکند. در گذشته، وقتی مادرش شکایت میکرد، مدرسه تسلیم میشد و قول میداد که معلمان خیلی بدخلقی نکنند یا تنها او را به کلاس معلمی دیگر منتقل می کردند. اما این شرایط، به نوعی متفاوت بود. به نظر می رسید که معلم رقص میخواست ماریا را مجبور به انجام کارهایی که فکر میکرد توانایی آنها را دارد، کند. ماریا و مادرش توافق کردند که او در مدرسه بماند حتی اگر به این معنا بود که مجبور به ماندن در کلاس رقص باشد. طولی نکشید که پایان نیمسال فرا رسید و کلاس رقص مشغول اجرا در یک نمایش مدرسه ای بود. ماریا بهترین دانش آموز رقص روی صحنه نبود، اما به اندازة کافی خوب بود او همه چیز را آموخته و گامهایش را بدرستی اجرا کرد. او مرتکب چند اشتباه شد اما به قدری آنها را خوب پنهان کرد که هیچکدام از حضار متوجه نشد. او بخاطر داشت که سرش را بالا نگه دارد و دستانش را به حالت مناسبی نگه دارد. او خیلی احساس موفقیت می کرد. ماریا تصمیم گرفت که نیمسال بعدی را در مدرسه ــ و کلاس رقص بماند.
زمان گذشت و ماریا در سایر زمینه ها نیز به موفقیت دست یافت. او شروع به صحبت درمورد رفتن به دانشگاه و یافتن شغل پاره وقت کرد. حال، مادرش نمیتوانست مانع او شود. ماریا میخواست چیزهای جدید را تجربه کند و جاهای جدید را بازدید کند. او دیگر آن دختر خجالتی و وحشت زدة سابق نبود. او آموخت که لذت پاداش را به تاخیر اندازد، کمتر به مادرش وابسته باشد و تنها برای پیشرفت واقعی پاداش بگیرد. ماریا، در خود انگیزه ایجاد کرده بود و از آن برای زندگی به بهترین نحو ممکن استفاده می کرد.
به عبارت ساده، انگیزه همان نیاز یا تمایل به موفقیت است. افرادی که دارای سطوح بالایی از انگیزه هستند، خطرها را مدیریت کرده و موانع را در جستجوی یک هدف معین، پشت سر خواهند گذاشت. آنها به درک مهمترین هدف در زندگی ، در بازة زمانی داده شده خواهند رسید و بر آن تمرکز کرده و با یک هدف خاص و تمرکزی لیزر مانند، پیش خواهند رفت. انگیزه، عاملی است که افراد با موفقیت زیاد را از آنان که موفقیت های کمتری دارند، تفکیک می کند.
آیا فرزند شما، انگیزة موردنیاز زندگی را دارد؟ به خواندن ادامه دهید و نحوة ایجاد انگیزه در فرزند خود را بیاموزید. ادامه مقاله در پست های آینده

در سیارک بخوانیم:

شش راه ساده برای ایجاد اعتماد به نفس در دختران

10 سوالی که موفق ها همیشه از خودشان می پرسند

10 چیزی که لازم است به خود بگویید اگر می خواهید بسیار موفق باشید

6 خصوصیت معمولی افراد خیلی موفق

8 نشانه برای یک شخصیت قوی

نکات مفید برای کسب موفقیت

هفت کاری که افراد موفق انجام می دهند و هیچ گاه آن را به شما نمی گویند

13 اصل موفقیت که باید بدانید

 

 

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

اختلال پرخوری افراطی چیست (قسمت دوم)

در

اختلال پرخوری افراطی چیست؟قسمت اول

این چیزی مرتبط با بهداشت روانی است
بیشتر افرادی که اختلال پرخوری افراطی دارند، مشکلات روانی یا روحی دیگری نیز دارند از جمله افسردگی، اضطراب، اختلال دو قطبی و سوء مصرف مواد. آنها ممکن است احساس استرس، مشکل خواب، مبارزه با عزت نفس پایین خود و یا احساس شرم از شکل بدنشان را داشته باشند.


چه عواملی سبب اختلال پرخوری افراطی می‌شود؟
متخصصان مطمئن نیستند که دقیقا چه چیزی سبب اختلال پرخوری افراطی می‌شود. ترکیبی از عوامل، از جمله ژنها، پسیکولوژی، و سابقه این اختلال در افراد ممکن است سبب این اختلال گردد. رژیم غذایی می‌تواند به اختلال پرخوری افراطی منجر شود اما نمی‌دانیم که آیا به تنهایی موجب بروز آن می‌شود یا نه. برخی از افراد امکان دارند بیش از حد به غذا حساس باشند، از جمله بو یا تصاویر غذا. این اختلال همچنین می‌تواند ناشی از وقایع استرس زای زندگی یا یک سانحه باشد از جمله مرگ فردی که دوستش داشته یا طعنه‌هایی که بخاطر وزنش گرفته است. (سیارک)
امکان بهبودی وجود دارد
اگر فکر می‌کنید که احتمالا اختلال پرخوری افراطی دارید، بدانید که می‌تواند با موفقیت درمان شود. اولین مرحله تشخیص آن است. برای تشخیص آن، یک دکتر یا متخصص لازم است تا معاینه فیزیکی انجام داده و درباره رفتارهای غذا خوردن، سلامتی روحی، شکل بدن و احساس شما نسبت به مواد غذایی سوالاتی بپرسد.
درمان: راهنمایی با افکار، احساسات و مواد غذایی
صحبت کردن با یک روانپزشک یا مشاور، مهم‌ترین کار در مسائل روحی است. هدف درمان رفتار شناختی (CBT)، تغییر الگوهای فکری منفی ای است که می‌تواند موجب اختلال پرخوری افراطی گردد. روان درمانی بین فردی (IPT) مشکلات ارتباطی را که ممکن است وجود داشته باشد مورد بررسی قرار می‌دهد. همچنین به عملکرد یک متخصص تغذیه کمک می‌کند تا درباره سلامتی عادات غذایی او اطلاعاتی کسب کرده و یادداشت روزانه مواد غذایی داشته باشید و به این ترتیب بهبود یابید.
چه دارویی برای این مورد وجود دارد؟
برخی داروها، از جمله داروهای ضد افسردگی و داروهای ضد تشنج هستند که می‌توانند به کنترل اشتهای غذایی و وسوسه پرخوری کمک کنند و احتمالا زمانی مفید خواهد بود که همراه با مشاوره باشد. ویوانس (لیز دگزامفتامین) دارویی است که جهت درمان ADHD استفاده می‌شود و اولین داروی درمان اختلال پرخوری افراطی است. اینکه دارو چگونه عمل می‌کند مشخص نمی‌باشد اما مطالعات نشان می‌دهند که ویوانس قادر به کمک به کاهش تعداد روزهای پرخوری در هفته می‌باشد.
کاهش وزن با ابتلا به اختلال پرخوری
پرخوری می‌تواند سبب افزایش وزن گردد و قبول آن را سخت نماید و به خوبی آن را حفظ نماید. بعنوان بخشی از درمان، امکان دارد افرادی که اختلال پرخوری دارند به کمک نیاز داشته باشند. برنامه های کاهش وزن قدیمی ممکن است مفید باشد اما افرادی هم هستند که با رژیم غذایی، به شدت مخالفت می‌کنند. از دکتر خود بپرسید که آیا می‌توانید شما هم از برنامه کاهش وزن تخصصی که برای افراد مبتلا به اختلال پرخوری افراطی است، استفاده کنید یا نه.
پیشگیری
اگر شما در خطر اختلال پرخوری هستید، می‌توانید برای اجتناب از آن، اقدام به پیشگیری نمائید. به رفتارهای خود از جمله، احساس گناه، شرمندگی و یا احساس انگیزه‌ی غذا خوردن بدون نیاز به آن یا داشتن عزت نفس پایین خود توجه کنید. اگر چنین علائمی را دارید یا اختلال غذا خوردن در خانواده خود دارید، با دکتر یا تراپیست مشورت نمائید.(سیارک)

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. 

ترجمه توسط itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

اولین چیزی که مردان درباره زنان متوجه می شوند چیست

در

نظر مردان درمورد زنان ؟ مردان به چه چیزهایی توجه می کنند؟ اولین چیزی که مردان درباره زنان متوجه میشوند چیست ؟ اگر آنها هرگز با شما صحبت نکرده اند و چیزی درباره شخصیت ، خلق و خو و رفتار شما نمی دانند ، پس شما توسط ظاهرتان قضاوت می شوید.
اگرچه این نوع قضاوت سرسری و سطحی به نظر می رسد ، کار زیادی از ما برای تغییر این وضعیت بر نمی آید. در اینجا 10نقص زنانه که مردان دوست دارند و معمولا توجه مردان را بر می انگیزد و در نزد اغلب مردان مهم در نظر گرفته می شود ، ذکر شده است.

مو


جلب توجه مردان با داشتن موهای براق و سالم . زمانی که شما به طور مرتب در ارایشگاه سپری می کنید بی فایده نیست. موهای سالم سلامت کلی شما را به مردان نشان می دهند و ما همیشه سلامتی را جذاب و زیبا می دانیم. موهایتان را بشورید و تمیز ،مرطوب و تغذیه شده نگه دارید. از بالم و نرم کننده برای نرم و خوشبو کردن آنها استفاده کنید.

چشم ها


چشمهای زنان نیز سلاح قدرتمندی است که می تواند توجه هر مردی به دست اورد. چشمهای ما به دیگران درباره ی افکار و احساسات ما می گویند. پنهان کردن اغراض و احساسات واقعا سخت است مگر اینکه عینک افتابی بزنید! ثابت شده است که بیش از 70% مردان هنگامی که با زنان ملاقات می کنند به چشمهای آنها نگاه می کنند. این فقط افسانه ای دیگر است که مردان قفسه سینه و باسن زنان را ارزیابی می کنند. بعلاوه تعریف کردن از چشمهای یک زن هیچ وقت زشت و توهین امیز نیست. برعکس بانوان پاسخ کاملا موافقی به این تعریف می دهند. با این حال قویا توصیه میشود از اظهار نظر درباره ی دیگر قسمتهای بدن به خاطر جلوگیری از سوءتفاهم ، خودداری کنید .


تاثیر لبخند زنان بر مردان

تاثیر لبخند زنان بر مردان


یک لبخند بی ریا و دوستانه هر کسی را جذب می کند. مردها نیز استثنا نیستند. یک فرد خندان ، گرمتر و خوش برخوردتر به نظر می رسد.یک لبخند در واقع علامتی است که به دیگران شادی و رضایت شما نسبت به زندگی و خودتان را نشان می دهد . اگر می خواهید شادمانی و نیک بینی خود را به دیگران نشان دهید بیشتر لبخند بزنید. اگر تعریف و تمجید بیشتری شنیدید ، تعجب نکنید و مطمئن باشید افراد بیشتری را که تمایل به برقراری ارتباط با شما دارند ملاقات خواهید کرد. افراد بشاش باعث می شوند دیگران نیز لبخند بزنند و احساس ارامش کنند ، بنابراین انسآنهای بشاش معمولا توسط افراد دیگر احاطه میشوند.


اندام مورد علاقه مردان

 زنان خوش اندام از نظر مردان، سلیقه ها متفاوت هستند و این موضوع مربوط به اینکه چند پوند وزن حمل می کنید و یا چقدر اضافه وزن دارید نیست. هدف این است که ان را به سمت صحیح ببرید و به بدن خودتان افتخار کنید. اگر شما با اعتماد به نفس هستید ، مردم می توانند آن را ببینند و احساس کنند. منحنی ها به حساب می آیند و اگر شما می خواهید اندامتان را عوض کنید باید به باشگاه بروید. در باشگاه ماهیچه های شما سفت تر خواهند و شما جذابتر به نظر خواهید رسید.


توجه مردان به اندام زنان

بیشتر زنها به اشتباه تصور می کنند که این قسمت قفسه ی سینه ی آنهاست که توجه مردها را جلب می کند. اگرچه این فقط یک کلیشه است و در واقعیت قفسه ی سینه جزو اولویت های مردان برای قضاوت در مورد زنان نیست. با این وجود ،مردها این بخش از بدن زن را در فهرست چیزهایی قرار می دهند که هنگام ملاقات با زنان به ان توجه می کنند. اگر شما نسبت به شکل سینه های خود احساس رضایت کامل نمی کنید ، ما به شما ورزشهای بلند کردن وزنه را توصیه می کنیم. تعدادی از خانمها حاضرند برای بزرگتر یا کوچکتر کردن پستان های خود جراحی پلاستیک انجام دهند. این نوع از تغییرات افراطی است و هزینه ی زیادی نیز دارد. در واقع نیاز نیست که به این شدت شکل قفسه سینه ی خود را عوض کنید ،زیرا در بیشتر موارد یک لباس زیر مناسب و اندازه می تواند کارساز باشد.


شما چقدر خالص و واقعی هستید 


مردم جعلی توسط دیگران رد میشوند. در چیزهایی که می گویید و کارهایی که انجام می دهید خلوص داشته باشید. این موضوع ظاهر شما را نیز شامل میشود. اکستنشن مو یا ناخن و مژه های مصنوعی برای بیشتر مردها یک علامت خاموش کننده است. این تفکر ساده لوحانه را نداشته باشید و فکر نکنید فقط خودتان می دانید چیزهای تقلبی استفاده کرده اید. مردها احمق نیستند و می توانند به اسانی بگویند چه چیزی طبیعی است و چه چیزی تقلبی. ارایش کردن خوب است . با این وجود مواد ارایشی را بیش از حد استفاده نکنید. سایه های کمرنگ و رنگهای روشن همیشه بهتر هستند. آنها باعث میشوند شما جوان و شاداب به نظر برسید. در مورد موهایتان از ماسک ها ،شامپوها و محصولات طراحی شده برای مو با کیفیت بالا استفاده کنید.

پا ها

احتمالا شما با شنیدن اینکه مردها پاهای خوش فرم ،ساقهای عضلانی و پاهای مرتب با پدیکور خوب را دوست دارند، اصلا متعجب نخواهید شد. پاهای شما در تابستان باید کاملا بی نقص به نظر برسند. اگر شما می دانید که پاهایتان خوب به نظر می رسند ،پس دامن و شلوارک بپوشید. دانشمندان می گویند علت اینکه مردان پاهای کشیده و باریک و باسن خوش فرم را دوست دارند این است که در واقع ان یک علامت نشان دهنده ی باروری زن و زنانگی اوست. مردها همچنین به زانوهای زنها توجه می کنند. از رآنها و پاهای خود به خوبی مراقبت کنید ، از ماساژ بهره ببرید و ژلهای ضد سلولیت یا کرمهایی که پاهای شما را به بهترین شکل نشان می دهند ،استفاده کنید.

پوست


پوست بدن شما را از سر تا پا می پوشاند. پوست بزرگترین اندام است و تماما در مورد سلامتی شما می گوید! ایا پوست شما به بهترین شکل به نظر می رسد ؟ ایا شما کاملا از پوست خود راضی هستید یا چیزی وجود دارد که دوست دارید ان را بهبود ببخشید یا تغییر دهید؟ مراقبت شایسته را برای پوست خود انجام دهید. مردها چهره ی شاداب و سالم را بی نهایت جذاب در نظر میگیرند.


لباس کفش زیورآلات


قوانین صنعت مد ! نحوه ی لباس پوشیدن شما به دیگران در مورد شیوه ی زندگی و اولویتهایتان می گوید. سبک لباس پوشیدن به مهمی چیزهایی است که در بالا به آنها اشاره شد. اگر بانویی که با یک مرد است به خوبی لباس پوشیده باشد او متوجه میشود. مد و سبک دو چیز کاملا متفاوت هستند و شما باید چیزی برای سبک یا استایل خودتان انتخاب کنید. لباسهای مد روز را نخرید زیرا آنها در عرض چند ماه از مد می افتند. اما سبک و استایل شما تا ابد برایتان باقی خواهد ماند.

 

یک چیز را به خاطر داشته باشید : مردها رمز و راز را دوست دارند. لباس پوشیدن به شیوه ای که تمام اسرار شما را فاش کند به مردها شانس خیالپردازی نمی دهد. دامنهای کوتاه نسبت به دامن و لباس های بلند کمتر کنجکاوی برانگیز و کمتر هیجان برانگیز هستند. عاقبت ، بانوانی که ترجیح می دهند جین و شلوار بپوشند ، زنانه تر و اشتیاق برانگیز تر به نظر می رسند.
 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟  دوست دارید بیشتر با سلیقه مردان آشنا شوید مقاله  ی مرد از کدام قسمت بدن زن خوشش میاد را بخوانید.لطفا نظرات خود را با کاربران به اشتراک بگذارید.  

نظرات

۱۴۰۰/۱۱/۱۷در برخی فرهنگ ها، سخت ترین تابوها با سینه ها مرتبط است، در برخی دیگر معنای مقدسی دارد

۱۴۰۰/۱۱/۱۷ سینه زن اثر خواب آور بر انسانیت دارد. به همین دلیل است که به یک فتیش تجاری بزرگ تبدیل شده است. با کمک آن می توانید همه چیز را بفروشید - از لباس زیر گرفته تا ابزارهای خشن مانند چکش.

۱۴۰۰/۱۱/۱۷جراحی کوچک کردن سینه (که باعث کاهش استرس در پشت و ستون فقرات می شود) در کشورهای توسعه یافته حدود 12500 دلار هزینه دارد.

در ادامه بخوانید...

خودشکوفایی یا خودیابی

در


اصطلاح و ایده خودشکوفایی توسط  کورت گلدشتاین در کتاب مشهور او به نام ارگانیسم در 1939 ابداع شد. خودشکوفایی «تمایل به واقعی کردن توانایی های فردی ارگانیسم تا حد ممکن» است (صفحه 46). همچنین توسط Rogers (1961) در کتاب درمان مراجع محور وی مورد بحث قرار گرفت و توسط Maslow  معروف شد و به شهرت رسید.
با این حال، اصطلاح خودشکوفایی به طور آزادانه در مقالات استفاده شده و تعریف می شود. به عنوان مثال، Gobleدر 1970 آن را به صورت

«تأکید بسیار بر تمایل به تبدیل شدن به فراتر از آنچه که فرد در حال حاضر است، به هر چیزی که فرد می تواند باشد»

بیان کرد.  Gowan آن را به عنوان یک زندگی پر از احساس عمیق تعهد توصیف کرد. Kerr  خودشکوفایی را به عنوان به چالش کشیدن محدودیت های پتانسیل های فکری برای استفاده از استعدادهای منطقی برای کمال در نظر می گیرد. با این حال، وی تعریف عملیاتی خود را به دریافت درجات علمی پیشرفته و یا مشاغل معتبر خلاصه کرد . رایس و همکاران آن را دستاوردی در زمینه های مشخص تلاش از جمله در زمینه های شرکت کنندگان نیمه نهایی شایستگی ملی، ثبت اختراعات، مجلس سنای ایالات متحده و دیوان عالی کشور در نظر گرفت.

در مطالعه دیگری، اصطلاح خودشکوفایی «برای توصیف حالت تحقق کامل پتانسیل های یک فرد» استفاده شد .

اگر چه پرورش کامل استعدادهای خود یک گام ضروری برای تحقق پتانسیل های فرد است ، اما مترادف با خودشکوفایی نیست.
در مقالات دیگر، تحقیقات، ارتباطی بین یادگیری و خودشکوفایی شناسایی کرده اند. به عنوان مثال، Burleson استدلال کرد که یادگیری و خلاقیت برای خودشکوفایی به همان اندازه که خودآگاهی، انگیزه درونی و خودشکوفایی برای یادگیری بسیار مهم هستند، ضروری می باشند. ارتباط بین یادگیری و خودشکوفایی در مفهوم رفاه  نیز توضیح داده می شود. وی خودشکوفایی را به عنوان یک مهارت آموختنی و به عنوان مسیری به سوی رفاه مورد بحث قرار می دهد. با این حال، روشن نیست که خودشکوفایی به چه شیوه ای برای یادگیری و خلاقیت بسیار مهم است. خلاقیت نسبتاً یک مشخصه از خودشکوفایی افراد است.
با وجود برداشت های متفاوت در مورد خودشکوفایی،  استادانه ترین نظریه ها را از این مفهوم ارائه کرده اند. آنها مفهوم خودشکوفایی و همچنین عواملی که ممکن است بروز آن را پیش بیاندازند را توضیح دادند. Maslow  خودشکوفایی را به عنوان بالاترین سطح نیاز برای انسان ها معرفی کرد و اذعان داشت که تحقق آن به دلیل رضایت نسبی از نیازهای سطح پایین تر (مانند نیازهای فیزیولوژیکی، ایمنی، وابستگی و عزت نفس) است. Rogers در درجه اول تحقق تمایل را به عنوان نیروی انگیزشی اصلی در انسان ها مورد بحث قرار می دهد که بر همه انگیزه های دیگر تکیه دارد. نظریه او نشان می دهد که خودشکوفایی تنها چنانچه افراد عزت نفس خود را بی قید و شرط توسعه دهند که خود به شکل تدافعی روان شناختی کمتر بروز می کند، امکان پذیر است. 
نظریه رشد شخصی Maslow  با این اعتقاد هدایت می شود که انسان ها بر اساس یک سلسله مراتب از نیازها زندگی و عمل می کنند. وی اذعان کرد که نیازها، رفتار انسان را اولویت بندی می کنند (به عنوان مثال، پاسخ به محرک های محیطی). انسان ها به نیازها بر اساس قدرت و یا فوریت سلسله مراتبی خود پاسخ می دهند (به عنوان مثال، ضروری ترین نیاز مانند تشنگی قبل از گرسنگی در درجه اول قرار می گیرد). سلسله مراتب نیازهای Maslow (1968) با نیازهای فیزیولوژیکی بر این اساس شروع می شود و با نیازهای ایمنی، نیازهای وابستگی، نیازهای عزت نفس و خودشکوفایی همچنان ادامه می یابد. این سلسله مراتب از نیازهای قوی تر تا ضعیف تر از نظر فوریت قرار می گیرد که نیازها برای پاسخ به رقابت می پردازند (به عنوان مثال، از ضروری ترین یا فوری ترین نیاز تا نیاز با کمترین فوریت).
بنابراین، پس از نیازهای فیزیولوژیکی مانند گرسنگی و تشنگی که دارای اهمیت هستند، ترس ها و نگرانی های ما در مورد فراهم نمودن امنیت، ثبات و حفاظت در درجه اهمیت بعدی قرار می گیرند. سپس داشتن روابط دلسوزانه و با مهربانی و همچنین احساس وابستگی (به گروه ها و افراد) به ایفای نقش می پردازند. سپس، نیاز به عزت نفس در دو سطح ابراز می شود:

(الف) نیاز به احترام به دیگران، توجه و به رسمیت شناختن و

(ب) نیاز به اعتماد به نفس که شامل شایستگی، اعتماد به نفس و آزادی محدود می باشد اما محدود به آنها نمی شود. این چهار سطح از نیازها را که Maslow به عنوان نیازهای کمبود تعریف کرد نارضایتی هر یک از آنها منجر به کمبود سلامت روانی یا فیزیولوژیکی می شود. Maslow  استدلال کرد که فلسفه زندگی افراد و آنچه را که در مورد زندگی آینده یا زندگی ایده آل خود فکر می کنند، بینشی در مورد محرومیت های آنها و نیازهای آشکار آنها را ارائه می دهد.
بالاترین سطح نیاز که به نام خودشکوفایی (نیازهای موجود) بیان می شود و انگیزه ای برای رشد و پیشرفت است، به صورتی است که با چهار سطح اول مخالف است که انگیزه ای برای بقا است. آن همچنین نیازی رو به رشد است که نمی تواند به طور کامل همچون موارد قبلی احساس خشنودی را ایجاد کند، زیرا نیاز به خودشکوفایی نیاز به انجام تا بالاترین پتانسیل فرد دارد که همیشه در حال گسترش است. Maslow  نیز تأکید کرد که فرآیند خودشکوفایی نیازی ندارد تا منتظر برآورده شدن کامل نیازهای اساسی و حتی برای ارضای آنها به حدی که مانع سرخوردگی شوند، باشد. ارضای نیازهای کمبود و نیازهای موجود به صورت همزمان اتفاق می افتد، به جای این که یکی پیش شرط دیگری قرار گیرد.
Maslow نیز ویژگی های بالینی مشاهده شده افراد سالم افراد بدون کمبودها که زمان و تلاش خود را به خودشکوفایی اختصاص داده اند، را ذکر نمود.

افراد خودشکوفا موارد زیر را ابراز می کنند:

(الف) «ادراک برتری واقعیت» (ب) «افزایش پذیرش خود، دیگران و طبیعت»؛ (پ) «خودانگیختگی افزایشی». (ت) «افزایشی در محوری بودن مشکل»؛ (ث) «افزایش انفصال و تمایل به حفظ حریم خصوصی»؛ (ج) «افزایش استقلال و مقاومت در برابر فرهنگ آموزی »؛ (چ) «تازگی بیشتر قدردانی و غنای واکنش عاطفی»؛ (ح) «فراوانی بالاتر تجربه های اوج ؛ (خ) «افزایش شناسایی با گونه بشری»؛ (ج) « روابط بین فردی تغییریافته (پزشک آن را بهبودیافته بیان می کند)»؛ (ر) «ساختار شخصیت بسیار دموکراتیک»؛ (ز) «افزایش خلاقیت تا حد زیاد» و (د) «تغییرات خاص در سیستم ارزشی»

. این ویژگی ها از تحلیل زندگینامه افرادی که، از دیدگاه Maslow، معیارهای خودشکوفایی را محقق کردند، به تصویر کشیده شدند. آلبرت انیشتین، آبراهام لینکلن، النور روزولت، توماس جفرسون، جین آدامز و بندیکت اسپینوزا نمونه هایی از افراد مورد تحقیق Maslow در 1968 هستند.

برای Maslow ، خودشکوفایی مستلزم فرآیند تبدیل شدن بود. انسان ها همه به شیوه ای که همیشه احساس تمایل یا نیاز به تبدیل شدن به یک «فرد کامل تر و کامل تر شدن و ... فشار آوردن به سمت آنچه اکثر مردم آن را ارزش های خوب، به سمت آرامش، مهربانی، شجاعت، صداقت، عشق، خودخواه نبودن و خوبی می نامند» را ایجاد می کند.

این یک اصطلاح نهایی است که «ما می توانیم آن را بسیار دقیق یا تقریباً دقیق تخمین بزنیم» او اذعان کرد که خودشکوفایی، یک تجربه برای افراد کاملاً خودشکوفا نیست، اما همه ما حالت خودشکوفایی را در لحظات اوج خود هنگامی که ما به طور کامل متحمل شده، سرگرم می شویم و می پذیریم تجربه می کنیم. او اذعان کرد که اینها «سالم ترین لحظات» ما هستند که در آن ما با «بیشترین بلوغ، فردیت و تحقق» خود را معرفی می کنیم . افراد خودشکوفا این قسمت ها را در زندگی خود اغلب به طور کامل تجربه می کنند.
در مجموع، Maslow خودشکوفایی را به عنوان بالاترین سطح نیاز در سلسله مراتب نیازهای خود در نظر می گیرد. این سلسله مراتب از نیازهای قوی تر (مقدماتی تر) تا ضعیف تر (پیشرفته تر) از نظر میزان فوریت آنها برای پاسخ دهی سازمان دهی می شود:

 

نیازهای فیزیولوژیکی، نیازهای ایمنی، نیازهای وابستگی، نیازهای عزت نفس و نیاز به خودشکوفایی. چهار نیاز اساسی اول نیازهای کمبود هستند که نارضایتی از آنها منجر به کمبود روان شناختی می شود.

با این حال، خودشکوفایی یک نیاز موجود است و آن تمایل به رشد و تحقق پتانسیل های ما می باشد. همه این نیازها می توانند باهم وجود داشته باشند، در حالی که نیازهای سطح پایین تر باید احساس خشنودی فراتر از سطح سرخوردگی را به ترتیب برای شکوفا شدن نیازهای سطح بالاتر ایجاد کنند. (سیارک)

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

نکاتی در خصوص وظایف مردان به عنوان پدر خانواده بخش اول

در

بزرگترین و مهمترین وظایفی که یک مرد در طول زندگی خود به عهده می گیرد، طی هجده سالی که وظیفه بزرگ کردن کودکی را به عهده می گیرد، بر سر راهش قرار گرفته و نیز چالش های زیادی را در این چند سال تجربه خواهد کرد. دشواری هایی که بر سر راه مردان در این راه قرار می گیرد تنها محدود به تصمیم هایی که باید بگیرند، فشار هایی که به عنوان پدر خانواده باید تحمل کنند و شرایطی که باید با توجه کامل مورد بررسی قرار دهند نمی شود و بنا به شرایط به خصوص و منحصر به فرد هر خانواده ممکن است این وظایف و تصمیمات تغییر کنند و به شرایط بسیار متفاوتی وابسته هستند.

فرزند هر خانواده دارای شخصیت منحصر به فردی است

و این مسئله در خصوص پدر خانواده نیز صدق می کند. مردانی هستند که در انجام وظایف خود به عنوان یک پدر، ممکن است جدی باشند یا شوخ طبع و خوشحال، ممکن است سخت گیر باشند یا آزادی عمل زیادی در اختیار فرزند خود قرار دهند و بسته به شرایط شخصیت او متفاوت خواهد بود. یک پدر خوب باید همانند یک مربی عمل کرده و در عین حال کاملاً حواس خود را متمرکز فرزندش کند. باید گاهی فرزند خود را نصیحت کند و در عین حال رفتاری همانند یک معلم خوب و مهربان با او داشته باشد. باید دوست خوبی برای فرزند خود باشد. هر مردی که وظیفه بزرگ کردن یک فرزند را به عهده می گیرد باید این نکته را به خاطر داشته باشد که فرزندش در درجه اول یک انسان است و باید به عقاید او احترام بگذارد و با مهربانی مسیر درست را به فرزندش نشان دهد و رفتار زورگویانه چیزی نیست که از آن فرزند یک انسان موفق بسازد.

سؤالی که برای بسیاری پیش خواهد آمد و مطمئناً از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است شاید این باشد که چگونه می توان بدل به پدری شد که بتواند بر تمام دشواری ها و چالش هایی که در این مسیر بر سر راهش قرار خواهد گرفت فائق آید و در عین داشتن نظم و انضباط کامل، بتواند با کودک خود رفتاری آموزنده و خوب داشته باشد و در بلند مدت، به بهترین نحو ممکن فرزند خود را بزرگ کرده و در خاطر آن ها تا ابد نقشی از یک پدر خوب و مهربان به جای بگذارد؟

این نکته را به خاطر داشته باشید که برای تغییر نیازی به زیر و رو کردن شخصیت نیست و نیز نیازی نیست به این فکر کرد که چگونه می توان در فلسفه خانواده تغییراتی اساسی ایجاد کرد که در نهایت باعث پیشرفت و بهبود اوضاع کودکان شود. مسئله این است که تغییرات بزرگ، به مرور زمان و با اصلاحات بسیار کوچک و جزئی حاصل خواهد شد.

باید یاد گرفت که به کودک و فرزند خود مسائل مختلفی که مناسب سنش است یاد دهیم، او را سرگرم کنیم و گاهی نیز او را به چالش بکشیم. این را باید به خاطر داشته باشم که ذهن یک کودک از لحاظ سنی در آماده ترین شرایط برای پذیرش نکات مختلف است و هر چیزی که به او می گویید بخشی از تصویر بزرگتری خواهد شد که در آینده از شخصیت کودک شما به عنوان یک فرد بالغ ترسیم خواهد شد. کاترین پیرلمن، دارای مدرک دکتری در زمنیه مشاوره خانواده و استادیار دانشگاه کالیفرنیای آمریکا در این خصوص عنوان می کند: «این لحظات کوچک و تجربه های کوتاه هستند که برای کودکان از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آنها به تجربه های بزرگ و عجیب و غریب نیازی ندارند.

کودکان بیش از هرچیز دیگری به رابطه ای عمیق با افراد بالغی احتیاج دارند که با تمام وجودشان برای آن ها وقت گذاشته و هیچ چیزی در دنیا به اندازه کودکشان برای آن ها اهمیت نداشته باشد. در حقیقت بنا به صحبت های کاترین، زمانی که کودک از سمت افراد بالغ توجه دریافت می کند، خوشحال تر از همیشه خواهد بود.

در این مقاله قصد داریم شما را با راهکارهایی آشنا کنیم که به عنوان یک پدر می توانید به کار گرفته و به واسطه آن ها تبدیل به پدری مسئولیت پذیر و مهربان شوید. با سیارک همراه باشید.

زمانی که با فرزندتان هستید موبایل خود را کنار بگذارید

بنا به تحقیقات صورت گرفته در یک مرکز تحقیقاتی، چیزی حدود چهل و هشت درصد پدران عنوان کرده اند که فرصت کافی برای صحبت کردن و وقت گذراندن با کودکان خود کنار نمی گذارند. این نتیجه بسیار نگران کننده است و به همین خاطر است که در حال حاضر این که موبایل خود را در زمانی که با کودکان هستیم کنار بگذاریم، بیشتر از همیشه اهمیت پیدا می کند. کاترین پیرلمن در این خصوص عنوان کرد: «در حال حاضر کمتر پیش می آید که پدری، زمانی که کنار فرزندش است، موبایل خود را کنار بگذارد و همه حواسش را به کودک خود دهد. این را باید بدانیم که حتی لحظه ای بی توجهی به کودکان، باعث ایجاد شکافی عمیق در رابطه میان پدر و فرزند خواهد شد، چه برسد به این که به طور مداوم این اتفاق ادامه داشته باشد.». بنابر این زمانی که کنار فرزند خود هستیم باید موبایل خود را کنار بگذاریم. پیامی که از طریق این حرکت به کودک منتقل می شود این است که ذهن و چشم شما کاملاً متوجه او است و هیچ چیزی مهمتر از او برای شما وجود ندارد.

زمانی که کودک در سنین پایین است، سعی کنید زیاد در کنارش صحبت کنید

بلند بلند حرف بزنید، با خودتان حرف بزنید، با کودکان حرف بزنید و به هر روشی که ترجیح می دهید، صدای خود را به گوش آن ها برسانید. خواندن کتاب هم می تواند فکر بسیار خوبی باشد. حتی زمانی که هنوز کودک قادر به دریافت پیام از طریق صحبت کردن نباشد و عملاً متوجه صحبت های شما نباشد، صحبت کردن شما بر روی مغز آن ها تأثیر مثبتی خواهد داشت. تحقیقاتی در این خصوص صورت گرفته است و نتایج  آن حاکی از آن است که صحبت کردن پدر، تأثیر بیشتری در شکل گیری واژگانی که کودک در خاطر خود خواهد داشت، می گذارد و با صحبت کردن می توان خوب صحبت کردن را در سال های پیش روی فرزند تضمین کرد.

گاهی بهتر است از بگو مگو با کودکان خودداری کنید

بسیاری از والدین، زمانی که کودک هنوز شیرخواره است و در گهواره می خوابد، اگر گریه کند، کودک را به حال خود رها می کنند تا یاد بگیرد که گریه کردن فایده ای ندارد و خودش باید راه چاره ای پیدا کند و به گونه ای آرام شود. این در حقیقت تکنیکی است که در بسیاری از مواقع جواب می دهد و زمانی که کودک بزرگ تر می شود هم می توان از همین تکنیک استفاده کرد، البته با توجه به تغییر شرایط باید تغییراتی در چگونگی پیاده سازی آن صورت داده شود. در ادامه بیشتر در این خصوص توضیح خواهیم داد. زمانی که کودک از دست شما عصبانی و ناراحت می شود (زمانی که کمی سنش بالا می رود) و برای مثال از این گلایه می کند که شما به عنوان پدر این اجازه را به او نمی دهید که شلوار جین پاره یا طرح دار بپوشد، دو راه در مقابل شما خواهد بود، اول این که شروع به دعوا کردن و بحث کردن با کودک خود کرده و بگویید که اجازه این کار را نخواهید داد و روش دوم این است که برای مدتی کوتاه توجهی به صحبت های او نکنید و کنار بکشید. این مورد دوم همانند همان تکنیک قدیمی رها کردن کودک برای گریه کردن است و به نظر راهکار بهتری در چنین موقعیتی است. جیسون گرینی، مشاور خانواده در این خصوص پیشنهاد می کند: «زمانی که احساس کلافگی می کنید، بهتر است برای چند دقیقه اتاقی که کودک در آن است را ترک کنید. این گونه انرژی بیشتری خواهید داشت و با منطق بیشتری می توانید تصمیم بگیرید. مرد ها به طور کلی علاقه دارند که از خود دفاع کنند و زمانی که صحبت و مشکلی پیش می آید، به این سادگی ها کنار نخواهند کشید. اما اگر این راهکار را استفاده کنید، نتیجه بهتری خواهید گرفت.». علاوه بر این رفتار آرام و متین پدر در چنین موقعیتی، باعث می شود آزردگی های قبلی کودک نیز کمرنگ تر شوند. تحقیقاتی که در انگلیس صورت گرفته نشان می دهد پدران آرام، کودکان با هوش تری به نسبت سایرین دارند.

مشارکت در انجام کارها و به عهده گرفتن وظایف خود

از همان روز اول باید تمام وظایفی که به عنوان یک پدر بر عهده شما خواهد بود را با تمام وجود پذیرا باشید و در انجام آن ها کوتاهی نکنید. از عوض کردن پوشک بچه در مواقع ضروری گرفته تا کارهای مهمتری چون تصمیماتی که باید برای آینده کودک خود بگیرید. تحقیقاتی در انگلیس در این خصوص صورت گرفته است و نتایج این تحقیقات نشان می دهد، زمانی که پدر در به عهده گرفتن وظایف خود به عنوان سرپرست کودک، با اعتماد به نفس بیشتری رفتار کند (به خصوص در سال های اولیه که کودک به دنیا آمده است و هنوز سنش کم است)، در نهایت کودکان زمانی که پا به دوره جوانی خود می گذارند، مشکلات رفتاری کمتری در آن ها مشاهده خواهد شد.

تا جایی که ممکن است جلوی کودکان در خصوص کار خود صحبت نکنید

البته کسی منکر این مسئله نمی شود که صحبت کردن در خصوص مسائل و مشکلات مربوط به کار با شریک زندگی تان، کار شایسته ای است که هم شما را آرام تر خواهد کرد و هم ممکن است پیشنهاد خوبی از سمت او دریافت کنید که برای تان چاره ساز باشد، اما اگر هر شب سر میز شام برای مثال، شروع به صحبت کردن در خصوص کسانی کنید که وظایف خود را درست انجام نداده اند و...، آن هم زمانی که کودک کنار شما است، نتایج خوبی به همراه نخواهد داشت. در حقیقت شما با این کار به کودک خود یاد می دهید که از کار کردن بیزار شود و آن را به عنوان فعالیت نا شایستی تشخیص دهد. این درحالی است که اگر با کودک خود و زمانی که کنار شما است، از آن دسته فعالیت ها  و کارهایی بگویید که بسیار مایل به انجام دادنشان هستید و از انجامشان لذت می برید، در نهایت تأثیری بر فرزند خود خواهید گذاشت که هر پدر و مادری آرزوی آن را دارد؛ این گونه به کودک خود، به طور غیر مستقیم البته، یاد می دهید که به دنبال آن کاری بگردند که به انجام دادنش علاقه مند خواهند بود و با تمام وجود، انرژی و تمرکز خود را صرف موفقیت در آن کار کنند.

وقت هایی هست که باید قوانین خود را کنار بگذارید

بر خلاف بیشتر جنبه های زندگی ما که برای خود به وجود آورده ایم و انتظاری به وجود آمده است که در هر عرصه ای یک برنده و یک بازنده حتماً باید وجود داشته باشد (برای مثال در سیاست و در ورزش این گونه است)، بازی کردن با کودکان کم سن و سال، صرفاً نباید یک نتیجه مشخص این چنینی داشته باشد. این به این معنی است که حتماً لازم نیست که به نتیجه دقت کرده و روی کاغذی ثبت کنیم که چند چند هستیم. با در پیش گرفتن این روند به مرور زمان فضای بیشتری برای بازی در نظر خواهیم گرفت و هر چه بیشتر این گونه رفتار می کنیم، آزادی عمل بیشتری در بازی با کودکان خواهیم داشت و بازی های بهتر و مؤثر تر و حتی گاهی خلاقانه تری انجام خواهیم داد، چرا که دیگر بازی کردن ما با کودکان محدود به نتیجه و امتیاز و مسائلی این چنینی نخواهد بود و در واقع همین عدم محدودیت است که در نهایت باعث این اتفاق می شود. تحقیقاتی در این خصوص صورت گرفته است و بنا به نتایج به دست آمده از این تحقیقات، پدرانی که با کودکان خود این گونه بازی می کنند و بازی برایشان محدود به قوانین و نتایج نخواهد بود، در نهایت با مشکلات رفتاری کمتری در شخصیت کودک مواجه خواهند شد.ترجمه  itrans.ir

این مقاله ادامه دارد...

نظرات

در ادامه بخوانید...

نکاتی در خصوص وظایف مردان به عنوان پدر خانواده بخش دوم

در

انجام کارهای روزمره

زمانی که به عنوان پدر خانواده به همسر خود کمک کرده و در انجام کارهای روزمره به او کمک می کنید، کاری که انجام می دهید تنها محدود به برداشتن باری از دوش همسرتان نخواهد بود. در حقیقت، گذاشتن لباس های چرک در ماشین لباس شویی، تمیز کردن سرویس بهداشتی، آماده کردن خوراکی برای عصرانه یا شام و دیگر کارهای این چنینی پیامی بزرگ تر به فرزند شما منتقل خواهد کرد. مطالعاتی در یک مرکز تحقیقاتی در کانادا در این خصوص صورت گرفته است و نتایج آن حاکی از این مسئله است که دخترانی که در خانواده ای بزرگ شده اند که پدر خانواده در این گونه فعالیت های روز مره شرکت می کرده اند، از عزت نفس بیشتری نسبت به سایرین به عنوان یک دختر برخوردار بوده و تأثیر این رفتار پدر، بر شخصیت دختران به وضوح قابل ملاحظه بوده است. این را هم به خاطر داشته باشید که دختر شما، بسیار به شنیدن این جمله که در حال انجام کارهای روزمره خانه هستید، علاقه دارد.

نکاتی در خصوص وظایف مردان به عنوان پدر خانواده بخش اول

شش راه ساده برای ایجاد اعتماد به نفس در دختران

کارهایی که طی روندی منظم انجام می گیرند به عنوان یک سنت برای فرزند پذیرفته خواهند شد

کودکان، بیشتر از آن چیزی که ما فکر می کنیم از دوران کودکی خود در ذهن خواهند داشت. با هر انسان بالغی که صحبت کنیم، معلم های مورد علاقه مدرسه اش، اولین حیوان خانگی اش و نخستین باری که والدینش با نیامدن به جلسه ای که در مدرسه برای آن ها در نظر گرفته شده بوده، آن ها را خجالت زده کرده اند و دیگر مسائل این چنینی را به خوبی به خاطر دارند. نکته جالب توجه این است که کودکان علاوه بر این خاطرات، فعالیت هایی که توسط پدر و مادرشان طی روندی منظم صورت می گیرد را به مانند یک سنت خانوادگی می پذیرند و در آینده به احتمال بسیار زیاد به آن ادامه خواهند داد. برای نمونه کسی که فرزند خود را در اولین جمعه هر ماه به مکانی به خصوص می برد (مراسم مذهبی در کلیسا، پارک تفریحی و...)، به احتمال بسیار زیاد این فعالیت برای کودک تبدیل به یک سنت خانوادگی می شود. حال آن که اگر کسی به طور تصادفی در ماه یک روز را برای این کار اختصاص دهد، چیزی از این فعالیت در ذهن کودک نخواهد ماند و برایش ارزشی نخواهد داشت.

این چند قانون را به خاطر داشته باشید:

سعی کنید از همان سنین کودکی فرزند خود را به این کار عادت دهید که غذاها و خوراکی های متنوعی بخورد و از خوردن غذاها و خوراکی های مضری چون نوشیدنی های گازدار پرهیز کند. هر ماه پنج دلاری به آن ها به عنوان هدیه بدهید تا هرچیزی که دوست دارند برای خود تهیه کنند، البته این را در نظر داشته باشید که این گونه پول ها نباید برای کارهایی مصرف شوند که مناسب سن و سال کودک نباشد و بهتر است حواس خود را به چیزی که کودک با آن پول تهیه می کند، جمع کنید. اگر در خانه حیوان خانگی ندارید، بهتر است یک حیوان خانگی تهیه کنید، چرا که کودکان بسیار به این حیوانات (به خصوص سگ ها) علاقه مند شده و با آن ها رابطه خوبی برقرار می کنند.

از سنین پایین به کودک خود یاد بدهید که وظایفی را به عهده بگیرد

اگر بخواهید کودک شما در آینده فردی مسئولیت پذیر و قابل اتکا باشد، بهتر آن است که به او یاد بدهید که از همان سنین پایین وظایفی را به عهده بگیرد. برای نمونه می توان از کودک خواست که وارد آشپزخانه شود و کمکی به شما بکند. حتی کودکی دو ساله هم از پس به هم زدن تخم مرغ بر خواهد آمد و این نکته را به خاطر داشته باشید که هدف از انجام این کار شکل دادن مسئولیت پذیری در آن ها است و نه کمک کردن به شما، بنابراین مهم نیست چه کاری از آن ها بخواهید، هرکاری که توان انجام دادنش را داشته باشند، خوب است. گرین که خود چهار کودک دارد در این خصوص عنوان کرد: «جایی در مجله ای من و همسرم مطلبی را در خصوص کسانی مطالعه می کردیم که از خانه خود بیرون زده و خانه و زندگی جدیدی برای خود تشکیل می دهند، اما هنوز قادر به پختن غذایی برای خود نیستند. به همین خاطر است که فکر کردیم حتماً باید به کودکان خود این گونه کارها را یاد بدهیم تا زمانی که مستقل می شوند، از پس زندگی خود بر بیایند.».

قدرت تلفن های هوشمند کودک را دست کم نگیرید

البته این مورد کاملاً برای همگان واضح است که زمانی که تلفن همراه هوشمندی در اختیار کودک قرار می گیرد، به سادگی به دنیای بسیار بسیار بزرگی دسترسی خواهد داشت و امکان مشاهده هر مطلبی در آن وجود دارد. به جای این که مدام در فکر این باشید که فرزندتان در حال حاضر چه چیزی روی موبایل خود مشاهده می کند و از این بابت احساس نگرانی کنید، بهتر است که چنین کاری را مد نظر قرار دهید: زمانی که مطلب به خصوصی در شبکه های اجتماعی یا سایر نقاط اینترنت می بینند و از شما می خواند در خصوص آن توضیح دهید، از این فرصت استفاده کنید و در رابطه با نژاد پرستی، خشونت، آزارهایی که به دیگران می رسد، سیاست و یا هر چیز دیگری که به ذهنتان می رسد برای کودک خود صحبت کرده و او را آگاه کنید. زمانی که برای کودک خود تلفن همراه هوشمند تهیه می کنید و به نظرتان به اندازه ای بزرگ شده است که یک گوشی هوشمند داشته باشد، مطمئنا به اندازه ای هم بزرگ شده است که در خصوص چنین مطالبی با او صحبت کنید.

بیشتر سؤال کنید و کمتر تصمیم بگیرید

زمانی که کودکان قصد بازی کردن با پدر خود را دارند، در بیشتر موارد این پدر است که تصمیم می گیرد چه بازی ای با یکدیگر انجام دهند. اما بهتر است به جای پرسیدن چنین سؤال هایی: «دوست داری قایم باشک بازی کنیم؟»، از آن ها بپرسید که چه بازی ای دوست دارند انجام بدهند. این نظر پیرلمن در این خصوص است. او در ادامه در این خصوص گفت: «کودکان از بازی کردن با پدر خود بسیار لذت می برند. به عنوان پدر خانواده اگر چنین نکاتی را نیز در نظر داشته باشید و در هنگام بازی کردن با کودک آن ها را رعایت کنید، می توانید از یک بازی ساده با کودک خود، هدفی معنا دار در ذهن او بسازید که در آینده و در زندگی شخصی و شکل گیری شخصیت کودک به عنوان یک فرد بالغ به کمک او خواهد آمد.».

بسته به شرایط تصمیم گیری کنید و از داشتن قانون و انضباطی ثابت و تغییر نا پذیر پرهیز کنید

بسیاری بر این باوراند که پدر خانواده باید ذهنیتی کلی از قوانینی که در خانه باید رعایت شود در ذهن داشته و برای همیشه و در تمامی مواقع به آن پایبند باشد. اما تحقیقاتی که در این خصوص انجام گرفته است نشان از این دارد که حقیقت کاملاً برعکس این ادعا است و بهتر آن است که تصمیم های خود را بسته به شرایطی که پیش آمد می کند بگیریم. در حقیقت رفتاری که مشاهده می شود، باید مد نظر قرار گرفته و تصمیم گیری کاملاً بر اساس آن باشد و نه بر اساس قانونی تغییر ناپذیر که از ابتدا وضع شده است. تحقیقاتی در این خصوص در دانشگاه ایالت اوکلاهامای آمریکا صورت گرفته است و نتایج این تحقیقات حاکی از آن است که گاهی اوقات بهتر است که به خاطر کاری که کودک انجام می دهد، جریمه ای برای او در نظر گرفته شود، حال آن که در برخی موارد دیگر تنها کافی است به طور کاملاً منطقی و با آرامش با کودک صحبت کنیم و او را از اشتباهش آگاه کنیم. البته این را به خاطر داشته باشید که پیش از آن که چنین رویکردی به مسائل پیدا کنید، بهتر است با شریک زندگی خود در خصوص آن به طور کامل صحبت کنید و با او تصمیم گیری کنید. اگر این کار را نکنید تناقض رفتاری میان شما و شریک زندگی تان به هیچ عنوان برای کودک مناسب نخواهد بود.

از این که با کودک خود شوخی کنید و به خاطر آن سرزنش شوید، واهمه ای نداشته باشید

شخصیت پدر خانواده معمولاً به گونه ای در ذهن عامه مردم شکل گرفته است که اگر با کودک خود شوخی کند، مورد سرزنش قرار گرفته و به او گوش زد می کنند که زندگی را خیلی جدی نمی گیرد. یا این که به او می گویند که از بار مشکلات شانه خالی می کند. برخی هم شوخی کردن پدر خانواده را با این دید نگاه می کنند که قصد حل کردن مشکلی که برای کودک حادث شده را ندارد و تنها قصد دارد همه چیز را به شوخی برگزار کرده و از کنار آن ها عبور کند. اما نکته ای که باید به خاطر داشت این است که حرف های دیگران به هیچ عنوان نباید شما را از این رفتار شوخ طبعانه باز دارد و صرف نظر این که دیگران چه می گویند، به این کار خود ادامه دهید، چرا که بنا به تحقیقات انجام شده در این خصوص، پدرانی که از این قدرت برخوردارند که کودک خود را وادار به خندیدن کنند، این کارشان تأثیر چشم گیری در شکل گیری شخصیت کودک خواهد داشت و در نهایت زمانی که کودک پا به سن گذاشته و به عنوان فردی بالغ وارد جامعه می شود، قدر دان این رفتار شایسته پدرش در زمان کودکی خواهد بود.

کودک را به جاهایی ببرید که با زبانی متفاوت از زبان شما صحبت می شود

گرین در این خصوص گفت که علاقه زیادی به این دارد که فرزندان خود را به کشورهایی ببرد که انگلیسی زبان نیستند، به این خاطر که این گونه سفر ها به آن ها کمک می کند که سایر مهارت هایشان را به طور جداگانه در نظر گرفته و به بهبود این مهارت ها بپردازند. برای نمونه زمانی که در رستورانی در چنین کشوری قصد سفارش دادن غذا دارند و یا زمانی که قصد دارند در خصوص سیستم های حمل و نقل عمومی آن کشور اطلاعاتی به دست بیاورند، مجبور هستند به گونه ای منظور خود را به آن شخص بفمانند و یا این که راهی برای به دست آوردن اطلاعات پیدا کنند. این مسئله باعث می شود نکات جدیدی در شخصیتشان مد نظر قرار بگیرد و به تکامل شخصیت آن ها به عنوان یک انسان بالغ کمک شایانی خواهد شد. البته این تنها در صورتی اتفاق خواهد افتاد که والدین فرزندان در چنین موقعیتی آزادی عمل کافی در اختیار آن ها گذاشته و برخی از وظایف را به عهده آن ها بگذارند. گرین در این خصوص داستانی نقل کرده است که ممکن است برایتان جالب توجه باشد: «وارد اتوبوسی در شهر بارسلونای اسپانیا شدیم تا به سمت مقصد خود برویم. این در حالی بود که به واسطه شلوغی جمعیت نتوانستیم کنار یکدیگر بنشینیم و از یکدیگر جدا شدیم (اعضای خانواده اش). از دور به پسر خود نگاه می کردم که در آن زمان یازده ساله بود. او از روی صندلی خود بلند شد و به خانم پا به سن گذاشته ای تعارف کرد که بنشیند. نه پسر من قادر بود اسپانیایی را خوب و روان صحبت کند و نه آن خانم قادر به صحبت کردن روان انگلیسی، به همین خاطر بود که کمی زمان برد تا آن خانم متوجه شود که پسر من چه قصدی دارد. زمانی که متوجه هدف پسر من شد، بسیار خوشحال شد و با تمام وجودش شروع به صحبت کردن با پسر من کرد. دیدن این صحنه که دو انسان کاملاً متفاوت از هر نظر چگونه با یکدیگر با خوشحالی صحبت می کردند. برایم بسیار جالب بود.». او در ادامه در خصوص این داستان خود گفت: «پیامی که این داستان برای سایر کودکان می تواند داشته باشد این است که نباید از سفر به نقاط ناشناخته واهمه ای داشته باشند و از پس انجام هر کاری بر خواهند آمد. نباید خود را دست کم بگیرند یا بترسند. مطمئن باشید زمانی که چنین کاری انجام می دهید و سپس به خانه باز می گردید، به هیچ عنوان برایتان آن قدری که پیش از انجام دادنش عجیب به نظر می رسید، تعجب آور نخواهد بود.».

زمانی که با کودک خود کاری را انجام می دهید که مورد علاقه او است، بهترین فرصت برای صحبت کردن با او است

کارهایی است که کودکان از انجام دادن آن ها بسیار لذت می برند و هنگامی که چنین کارهایی را با فرزند خود انجام می دهید، بهترین زمانی است که می توانید با آن ها صحبت کنید؛ برای مثال هنگامی که با پسر خود بازی ویدئویی انجام می دهید یا به دخترتان کمک می کنید تا وسیله ای را که به آن علاقه دارد درست کند. هر دوی این موقعیت ها کودک را در وضعیتی قرار می دهد که بدون در نظر گرفتن هیچ گونه محدودیتی در خصوص خود با شما صحبت خواهد کرد و کاملاً با شما راحت خواهد بود. چنین کارهایی این فرصت را در اختیار شما به عنوان پدر کودک قرار می دهد تا در خصوص هر چیزی که دوست دارید با کودک خود صحبت کنید و از نظرات او در مورد مسائل مختلف آگاهی پیدا کنید.

برای آموزش دادن به کودک خود از روش های متفاوتی استفاده کنید

بسیاری از پدرها تمایل دارند که دانش خود را به طور مستقیم و با نصیحت کردن در اختیار فرزندشان قرار دهند. آن ها به سادگی به این اکتفا می کنند که چیزی به کودک خود بگویند و تنها دلیلی که برای مطرح کردن آن می آورند این باشد که: «این کار خوب است، چرا که من بر اساس تجربه هایم به این مسئله پی برده ام.». البته در این شکی نیست که قصد و نیت پدر از مطرح کردن این گونه نصیحت هایش کاملاً خیر است، با این وجود اگر از تکنیک های موعظه گران حرفه ای استفاده کنند، مطمئناً نتایج بهتری دریافت خواهند کرد. موعظه گران، داستانی را مطرح می کنند و اجازه می دهند که شنوندگانشان خود در خصوص نتیجه و پیام اخلاقی داستان ها تصمیم گرفته و راجع به آن فکر کنند. معلمان و آموزگاران نیز از دانش آموزان خود سؤال هایی می کنند و از آن ها می خواهند خود به جواب سؤال برسند. این را به خاطر داشته باشید که عنوان کردن مستقیم نصیحت ها همیشه بهترین راه برای کمک کردن به کودکتان نیست.

زمانی که شرایط دشوار می شود، سعی کنید فکر خود را بر آینده کودکتان متمرکز کنید

مطمئناً تمامی تصمیم هایی که شما به عنوان پدر خانواده می گیرید، با استقبال کودکان مواجه نخواهد شد. این را هم به خاطر داشته باشید که گاهی ممکن است کودکان شما را دوست نداشته باشند و زمان هایی خواهد بود که مشکلات شما به قدری زیاد می شود که در خود توانایی حل کردن آن ها را نبینید. اما نکته ای که وجود دارد این است که صرف نظر از تمامی این مشکل ها و اتفاق ها، شما با تمام وجود می خواهید فرزندی شاداب و سلامت و موفق داشته باشید و به هیچ عنوان راضی به ضرر کردن او نیستید. زندگی او برای هیچ کس به اندازه شما اهمیت ندارد. بنابر این زمانی که کنترل از دست شما خارج می شود، تنها به همین موضوع فکر کنید که چقدر کودکان خود را دوست دارید و با عشق و علاقه خود، این را به آن ها اثبات کنید و اگر در موقعیت هایی قرار گرفتید که در ابتدای متن این مورد عنوان شد، خود را نبازید و اجازه دهید کمی زمان بگذرد تا همه چیز به حالت عادی بازگردد.

نظرات

در ادامه بخوانید...

تست شخصیت شناسی

در
چیزهای زیادی وجود دارد که می تواند ایده ی شخصیت شما را ارائه دهد: از عادت های روزمره تا زبان بدن. حتی انتخاب گوشی همراه می تواند چیزی جالبی در مورد شخصیت شما بگوید!
ما عادت داریم فکر کنیم که در هر شرایط تنها دو نوع راه حل وجود دارد: درست و غلط. با این حال، تست شخصیت ما در مورد آن نیست. شما نمیتوانید پاسخ "اشتباه" را انتخاب کنید، زیرا همه  پاسخ ها در این تست درست هستند.
 
از شما دعوت می کنیم در این تست شخصیت شناسی یکی از چهار اقدام را در وضعیت نشان داده شده در تصویر زیر انتخاب و بیشتر در مورد خودتان بیاموزید.این یک تست مشخص می کند چه شخصیتی دارید.
 
اول چه کار می کنید؟
تست: اولین اقدام شما مشخص خواهد کرد که چه شخصیتی دارید!
 
1. کتری جوش را خاموش کنید
اگر اول کتری را انتخاب کنید، ممکن است به این معنیباشد که شما تصمیمات را به سرعت و بدون کوچکترین تردید می گیرید، و هیچ چیز نمی تواند شما را در راه رسیدن به هدف متوقف کند.
شما می توانید به سرعت از فعالیت های یکنواخت خسته شوید. شما همچنین در مورد ایمنی خود خیلی مراقب هستید و سورپرایزها را دوست ندارید. برای شما ساده تر است که برنامه ای روشن را دنبال کنید که چیزهای عجیب غریب نداشته باشد.
 
2. تلفن را جواب می دهید
انتخاب این گزینه ممکن است نشان دهنده این باشد که شما شخص متمرکز و دیپلماتیکی هستید. شما اشتباهات دیگران را قبول می کنید و می توانید به عنوان یک فرد کسب و کار موفقی را اداره کنیدو در یک زمان چندین وظیفه را انجام دهد.شما به راحتی می توانید با افراد ارتباط برقرار کنید. به طور کلی، می توانید بگویید که دوست دارید ارتباطات مفید داشته باشید و در مرکز توجه قرار گیرید.
 
3. به کودک گریان می رسید 
اگر اولین چیزی که سعی می کنید انجام بدهید آرام کردن کودک است، احتمالا شخصیت متوازن و سازنده ای دارید. شما دوست دارید به دیگران کمک کنید و آماده هستید که خودتان را به خاطر دیگران قربانی کنید. شما یک مرد خانواده هستید و از رابطه بین افراد قدردانی میکنید.
تنهایی شما را می ترساند، برای شما مهم است که کسی همیشه نزدیک شما باشد. به نظر شما، بهتر است شب را در خانه با خانواده خود صرف کنید، تا در یک مهمانی پر سر و صدا .
 
4. از خرابکاری سگ جلوگیری می کنید
اگر تصمیم می گیرید که سگ را از روی نیمکت بردارید، می توانید نتیجه گیری کنید که شما هرگز نمی توانید سردرگمی و نامنظمی را تحمل کنید: هم در خانه و هم در زندگی. مهم است که شما همه چیز را تحت کنترل داشته باشید.
تا زمانی که همه چیز در جای خود قرار گیرد، نمی توانید راحت باشید. شما اهمیت زیادی برای ارزش های مادی و موقعیت اجتماعی می دهید. به عنوان یک قاعده، شما به تمام سوالات پاسخ می دهید .
 
این اظهارات با تصویر شما منطبق است؟ موافقت یا مخالفت با همه مشخصات را در بخش نظرات با کاربران به اشتراک بگذارید.
 

نظرات

در ادامه بخوانید...