10 فیلم دارای رتبه بالا که بر اساس رویداد واقعی ساخته شده است

در
10 فیلم دارای رتبه بالا که بر اساس رویداد واقعی ساخته شده است
فیلم هایی که براساس اتفاقات واقعی ساخته شده اند، می توانند بیننده بیشتری را جذب کنند و تقریباً بیننده را شاهد عینی آن واقعه قرار دهند. درست است ،کارگردان قادر به انتقال احساسات افرادی است که چالش های جدی را تجربه کرده اند و قادر به انتقال جو آن زمان به بیننده از طریق فیلم است. در بررسی امروز 10 تا از جالب ترین فیلم ها با داستان واقعی از سینمای جهان آورده شده است.

 

فیلم فهرست شیندلر

 فیلم فهرست شیندلر
عکس از فیلم فهرست شیندلر. 
 
فیلم استیون اسپیلبرگ برگرفته از رمان فهرست شیندلر اثر نویسنده توماس کنیلی ، براساس خاطرات یک مرد یهودی است. ماجرای بازرگان آلمانی اسکار شیندلر که 1200 یهودی را نجات داده است باعث می شود شخص قهرمان مردی شود که تصمیم به نجات جان سایر افراد می گیرد. در عین حال ، استیون اسپیلبرگ باعث می شود بیننده خود همه قهرمان های جنگ را بطور کلی و هولوکاست به طور خاص را با قهرمانان ببیند و تجربه کند.
 

 

فیلم 1 + 1

فیلم 1 + 1
عکس از فیلم 1 + 1.
 
این فیلم فرانسوی در مورد تاجر موفق Philippe Pozzo di Borgo می گوید ، که در نتیجه سقوط یک پاراگلایدر در سال 1993 فلج شده است. در همان زمان ، خود قهرمان مشاور اصلی فیلم شد و اصرار داشت که داستان او روی پرده سینما در ژانر کمدی مجسم شود نه درام. داستان این که چگونه یک فرد معلول فلج شده و دستیار سیاه وی با گذشته جنایی می توانند یک زبان مشترک پیدا کنند ، باعث می شود تا ما همدرد باشیم و در عین حال بخندیم و ....
 

 

سریال سیگنال

سریال سیگنال
عکس از سریال سیگنال.
سریال کره جنوبی سیگنال به تفسیری از کارگردانان درباره قتل های سریالی حل نشده که از سال 1986 تا 1991 در هواسون اتفاق افتاد می پردازد. در اینجا عرفان با واقعیت در هم تنیده شده است و طرح جالب و بازی باشکوه بازیگران در تمام مدت زمانی که این سریال در جریان است دیده می شود. شایان ذکر است که در این مورد  قاتل واقعی 10 زن هرگز پیدا نشد.
 

 

فیلم ذهن زیبا

ذهن زیبا
عکس از فیلم ذهن زیبا. 
 
زندگی ریاضیدان آمریکایی جان فوربز نش ، بیننده را وادار می کند تا با دانشمند زندگی کنند ، مسیری را از شکوه تا سقوط، از نبوغ تا دیوانگی و سپس بازگشت به زندگی عادی. ران هوارد فیلمی ساخت که به شما می آموزد که تسلیم نشوید و .....
 

 

فیلم ماجراجویی در فضا و زمان

فیلم ماجراجویی در فضا و زمان
عکس از فیلم ماجراجویی در فضا و زمان.
این فیلم تلویزیونی پس از پخش بازخوردهای مثبتی را دریافت کرد ، The Adventure in Space and Tim بر روی نسخه نمایشی وقایع پیرامون خلق Doctor Who که در دهه 1960 با تأکید بر بازیگر ویلیام هارتنل ، به تصویر کشیده شده توسط بردلی ، تمرکز دارد.
کارگردان تری مک دوناو و نویسنده فیلمنامه نویس مارک گیتیس است.
 

 

فیلم پیانیست

فیلم پیانیست
عکس از فیلم پیانیست.
 
رومن پولانسکی نه تنها یک فیلم زندگی نامه ای درباره زندگی پیانیست ولادیک اسپیلمن ساخت ، بلکه توانست تمام تراژدی اشخاصی را که در هولوکاست زندگی می کردند نشان دهد. وحشت از جنگ ، ترس از مرگ دردناک و موسیقی ، به عنوان راهی برای نجات و نمادی از امید و زندگی - این ها همه فیلم را به یک شاهکار واقعی تبدیل می کند.
 

 

فیلم بیدارگری

فیلم بیدارگری با بازی رابرت دنیرو
عکس از فیلم بیدارگری با بازی رابرت دنیرو.
فیلم دراماتیک بیدارگری Awakenings پنی مارشال وقایع سالهای 1970-1919 را روایت می کند که توسط شرکت کننده مستقیم آنها ، الیور ساکس ، متخصص اعصاب ، در خاطرات او توصیف شده است. داستان به نظر می رسید که کاملاً پیچیده باشد ، اما با این وجود تأیید کننده زندگی است. با وجود تمام لحظات دراماتیک ، این فیلم برای بسیاری تبدیل به یک بیداری واقعی می شود. این باعث می شود فرد به فکر نجات ، همدلی و شادی باشد.
 

 

سریال نارکو

سریال نارکو
تاریخ جنایات پابلو اسکوبار ، مافیای مواد مخدر کلمبیا ، کاملاً براساس وقایع واقعی استوار است و به یک واقعه جنایی در داستانپرداخته می شود. در اینجا ، عکس های مستند به طور هماهنگ با بازیگری ترکیب می شوند و جو کلمبیای جنایتکار باعث می شود بیننده بخشی از آنچه روی پرده رخ می دهد را کاملا احساس کند.
 

 

فیلم بالتو

کارتون بالتو
عکس از کارتون بالتو.
 
فیلم انیمیشن سیمون ولز داستان سگی سورتمه ای را نشان می دهد که در سال 1925 توانست سرم دیفتری را به نوم در آلاسکا تحویل دهد. و حتی اگر کارتونی کمترین شباهت به واقعیت داشته باشد و موفقیت تجاری بالتو بسیار تردید داشته باشد ، لازم به یادآوری است که یک بنای واقعی بالتو به یاد زندگی کودکان نجات یافته برپا شده است.
 

 

فیلم کتاب سبز

فیلم کتاب سبز
عکس از فیلم کتاب سبز. 
این فیلم که جوایز بسیاری را به دست آورد ، در سه دسته به طور هم زمان برنده اسکار شد و به عنوان بهترین فیلم سال 2018 معرفی شد ، در مورد سفر واقعی پیانیست معروف آمریکایی دون شیرلی و بازیگر تونی لیپ ، که در آن زمان به عنوان راننده و محافظ نوازنده فعالیت می کرد ، را روایت می کند. فیلم کتاب سبز داستانی است در مورد چگونگی یک سفر جاده ای که زندگی دو نفر را تغییر می دهد.
شما کدام فیلم را بیشتر می پسندید؟ یا فیلمی مد نظر شما هست که در این لیست نیامده ، با کاربران به اشتراک بگذارید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

فیلم ایرلندی شاهکار دیگری از مارتین اسکورسیزی

در
فیلم ایرلندی
نکته ای که در زمان دیدن فیلم ایرلندی، The Irishmanباید بدانید این است که باید خود را برای دیدن یک فیلم طولانی آماده کنید. سپس دوباره ، اگر از طرفداران مارتین اسکورسیزی هستید ، حتما می دانید که بیشتر فیلم های اسکورسیزی تمایل به زمان طولانی دارند. این یکی حدود 3 ساعت و نیم است ، بنابراین فرقی نمی کند. و صادقانه بگویم ، من به دلایل مختلف، وقتی که فیلم تمام شد تمایل داشتم هنوز ادامه داشته باشد. به نظر من همکاری 3 بازیگر بزرگ شناخته شده در سینمای جهان رابرت دنیرو ، جو پشی و پاچینو در یک فیلم بزرگ ، با کارگردانی اسکورسیزی، هر دلار و هر دقیقه اش ارزش دیدن دارد.
 
فیلم ایرلندی اثری از مارتین اسکورسیزی است که از سال 2007 خبر ساخت آن در جریان بود و تاکنون که آماده و پخش شد، براساس کتاب، شنیدم خونه ها رو نقاشی می کنید " I Heard You Paint Houses" (نویسنده چارلز برانت در سال 2004) ساخته شده است . اسکورسیزی گفته است که او واقعاً مطمئن نبود بتواند فیلم را بسازد یا خیر ، اما وقتی فناوری جلوه های ویژه ضد پیری  به وجود آمد ، او می دانست که می تواند - و نتفلیکس بودجه را تأمین کرد.جلوه های ویژه ضد پیری CGI باعث شد که رابرت دنیرو ، آل پاچینو و جو پشی در فیلم بدون اغراق به طرز چشمگیری جوان تر به نظر برسند.
 
آخرین شاهکار مارتین اسکورسیزی با عنوان فیلم ایرلندی بر اساس مصاحبه های فرانک شیران نوشته شده است. "نقاشی خانه ها" نوعی پوشش مافیایی برای قتل مردم بود که با "رنگ" اشاره به خونی دارد که هنگام شلیک گلوله روی دیوارها یا کف پاشیده می شد. 
 
طرح و داستان اصلی فیلم زندگی فرانک شیران (دنیرو) را دنبال می کند که داستان زندگی خود را برای کسی که از صفحه نمایش خارج است بازگو می کند و ما نمی توانیم او را ببینیم. Sheeran یک راننده است که با کامیون، تحویل گوشت بسته بندی را انجام می دهد - و شروع به فروش غیر قانونی به یک گانگستر در خانواده مافیایی ایتالیایی در فیلادلفیا میکند. فرانک دستگیر می شود - و وکیل وی بیل بوفالینو (ری رومانو) وی را از اتهامات مبرا می کند و شیران را به پسر عموی خود راسل بوفالینو (جو پشی) معرفی می کند. شیران شروع به انجام کارهایی برای راسل می کند،راسل بوفالینو از شیران برای کارهای سخت تر مانند ترورها استفاده می کند.
 
در اواسط فیلم فرانک به عنوان محافظ به جیمی هوفا (آل پاچینو) معرفی می کند.جیمز هوفا ، رهبر تیمسترها ، تأثیرگذارترین اتحادیه کارگری ان زمان است .هنگامی که درگیری داخلی این دو مرد قدرتمند (راس و هوفا) شروع می شود ، وفاداری شیران در بوته آزمایش نهایی قرار می گیرد.
 
نقش هوفا با بازی فوق العاده پاچینو است .این فیلم در واقع تاریخ مناسبی را برای دلیل ترور جان اف کندی JFK فراهم می کند. سرانجام تنش ها در خانواده بوفالینو و هوفا افزایش می یابد و.....
آل پاچینو در نقش جیمی هوفا ، تنها شخصیت تاریخی که نام او را شناختم ، نمایانگرترین نقش بود. بله ، مانند فیلم ذکر شده ، فقط نام هوفا را به عنوان رهبر اتحادیه به خاطر می آورم که بدون هیچ اثری ناپدید شد و چیز دیگری نیست ، بنابراین یادگیری اطلاعات بیشتر در مورد وی در اینجا آموزنده بود.
 
آل پاچینو به عنوان هوفا عالی است.وهر وقت او روی صفحه بود ، به دلیل کاریزمای بی نظیر شخصیتش ، تمام توجه را به خود جلب می کرد و لحظات زیادی در مورد Pacino وجود دارد که انتظار دارید. جای تاسف  است که اسکورسیزی و پاچینو قبلا با هم همکاری نداشته اند - اما اگر این فیلم تنها همکاری آنها باشد - واقعاً ارزش صبر کردن را داشت.
بدون دادن اطلاعات زیادی از فیلم (بدیهی است که در 3/5 ساعت ، فرصت زیادی وجود دارد) سه نفر De Niro  ، Pesci و Pacino واقعاً بار فیلم را بر دوش دارند. 
 
با وجود کارهای وحشتناکی که شیران انجام داده و انجام می دهد، دنیرو واقعاً شخصیت فرانک شیران را حفظ می کند. در اصل او ، می خواهد یک مرد خانواده باشد - اما در عین حال ، از زندگی انتخاب شده خود لذت می برد.
 
برخی شکایت دارند که فیلم خیلی طولانی است - اما من اصلاً چنین چیزی را احساس نکردم. صادقانه بگویم ، همانطور که در ابتدا گفتم ، نمی خواستم فیلم به پایان برسد ، زیرا می دانستم همکاری این 3 نفر شاید فقط یک بار در یک مدت طولانی اتفاق بیافتد. لایه ها و تکامل هایی برای هر شخصیت (حتی شخصیت های کوچک) وجود دارد که ما امروز واقعاً در فیلم ها نمی بینیم.
با وجود فیلم ایرلندی  ، اسکورسیزی ثابت کرده است که هنوز در صدر بازی خود قرار دارد و اگر ایرلندی حتی آخرین فیلم او باشد که این افراد بزرگ در آن حضور دارند، یک فیلم عالی است.واقعاً شگفت انگیز است که ده ها سال در زندگی حرفه ای اش ، فیلمساز هنوز هم می تواند چیزی به این زیبایی را بسازد . در سن 77 سالگی ، اشتیاق و فداکاری او هنوز مانند اوایل زندگی اش است.
 
تنها شکایت من در مورد ایرلندی ها ، و این خود ضربه زدن به فیلم نیست ، این است که من فرصتی برای دیدن آن در سینما پیدا نکردم. اگر این کار را کردید ، خود را خوشبخت بدانید ، زیرا من مطمئن هستم که اسکورسیزی می خواست این را تجربه کند. اگر هنوز فرصتی برای انجام آن دارید - حتما انجام دهید. اگر از طرفداران Goodfellas و Casino هستید (چه کسی نیست؟) مطمئناً از فیلم ایرلندی هم لذت خواهید برد. 
 
در حالی که رابرت دنیرو شخصیت اصلی فیلم یعنی فرانک شیران را بازی می کرد ، او در حال بازی در نقش مردی بود که صرفاً به دستور قدرت هایی که وجود دارند کار می کرد. با بازی به طور عمده یک شخصیت فرومایه ، خود دنیرو اغلب تحت تأثیر Pesci و Pacino بود که شخصیت های بزرگ و جالب Russ Buffalino و Jimmy Hoffa را بازی می کردند. بهترین صحنه های دنیرو در اینجا در آن سکانس پر تنش بین راس و فرانک که به سمت فرودگاه رانندگی می کردند،بود. آن صحنه های اکثراً بدون کلمات می توانست ناخوشایند و غیرقابل تحمل شود، اما چنین نمی شود.
 
جو پشی یکی از پرکار ترین بازیگران دهه 1990 بود ، اما از اوایل قرن جدید کم کار شد. برنده اسکار در نقش تامی فرار در "GoodFellas" بود. با این حال ، قدرت Pesci به عنوان یک بازیگر هرگز کم نشد. حتی در لحظات آرام فیلم ایرلندی،  اقتدار و کنترل مطلق را به وجود آورد. 
همکاران اسکورسیزی در این فیلم همه برتر بودند. فیلمنامه توسط استیو زیلیان نوشته شده است ، به خاطر فیلمنامه برنده جایزه اسکار از "لیست شیندلر" و یکی دیگر از حماسه های اسکورسیزی "دار و دسته نیویورکی".
تدوین فیلم توسط تلهما شونماکر ، سردبیر اسکورسیزی برای همه فیلم های خود از زمان "Raging Bull" (بردن یک اسکار با آن ، "Aviator" و "The Departed") انجام شده است.
این فیلمبرداری توسط Rodrigo Prieto بود که به خاطر کارهایش در " Brokeback" ، "Babel" و خود Scorsese "Silence" مشهور بود.
امتیاز موسیقی توسط رابی رابرتسون بود که از زمان "Raging Bull" در اکثر فیلم های اسکورسیزی  تهیه کننده بوده است.
 
حال شما بگویید، بهترین فیلم که تاکنون دیده اید چیست؟ فیلم مورد علاقه شما از اسکورسیزی چیست؟  نظرات خود را با کاربران خوره فیلم! به اشتراک بگذارید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

زندگی دوگانه ورونيکا

در


فيلم يک خصوصيت خيلی دلنشين دارد، آن هم نقاشی بودنش است. خيلی از نماها نقاشی هستند. يک عکس هستند. يک لحظه دوست داشتنی هستند.
ساختار کنايه آميز زندگی دوگانه ورونيک
به همراه بسياری از کارگردانها و فيلمسازهای اروپای مرکزی، کريستوف کيشلوفسکی و کريستف پیزیویچ با ايجاد يک ساختار کنايه ‏آميزی ايجاد کرده اند تا به بررسی زندگی يک زن جوان در دوران معاصر بپردازند. آنها در اين کار از امير کوستاريکا زيرکانه تر عمل کرده اند، ‏کيشلوفسکی و پیزیویچ عامل های محرک سياسی را پرداخت به جنبه های روانکاوانه کنار زده اند. ‏


زندگی دوگانه ورورنيک درباره دو زن جوان است، ورونيک که در فرانسه زندگی می کند و ورونيکا که ساکن لهستان است. هر ‏دوی آنها در يک زمان متولد شده اند و در شرايطی مشابه با هم بزرگ شده اند، ولی همديگر را نمی شناسند، حداقل به شکل ‏خودآگاه هم را نمی شناسند. ورونيکا يک موزيسين است، خواننده با استعدادی است که در ميانة کنسرت از دنيا می رود. در همان ‏لحظه، ورونيک مشغول عشق بازی است و ناگهان احساس می کند چيزی را از دست داده است.

 

او بدون اين که بداند چرا يا ‏توضيحی برای کارش داشته باشد درس آوازش را رها می کند. داستانی که بعد از اين اتفاق می آيد درباره چگونگی عاشق شدن ‏ورنيک به مردی خيمه شب باز و نويسنده است. به نظر می آيد ورونيک با اينکه فقط يک بار مرد را در اجرای مدرسة بچه ها ‏ديده است، می داند چطور مرد خودش را به او می رساند. در حين اينکه روابط آنها گسترش می يابد، ورونيک به اين دانش می ‏رسد که گويی به صورت خودآگاه می تواند پيش بينی حوادث و احساساتش را بکند، گويی او يک زندگی ديگر نيز داشته است.

 

‏در اواخر فيلم، خيمه شب باز عکسی پيدا می کند که اعتقاد دارد عکس ورونيک در سفر خارکف است، ولی آن عکس متعلق به ‏ورونيکا است. در نهايت درکی از وجود ورنيکای ديگر ايجاد می شود. نويسنده ها اين دو زن را از پس ظواهر بهم ارتباط می ‏دهند. هر دو به پدرشان نزيدک هستند، هر دو مادرشان را در دوران کودکی از دست داده اند و هر دو دارای استعداد موسيقی ‏هستند.‏
از نظر ساختار، ادراک وجود يک همزاد درماتيک باعث می شود تماشاگر و شخصيت به بازتابی از شخصيت نگاه داشته باشند. ‏استفاده از همزاد يک ابزار برای ايجاد فاصله است. سئوال اين است که فيلم زندگی دوگانه ورونيک به چه منظور از کنايه استفاده ‏می کند؟ ورونيک دختری سر زنده، زيبا و جذاب است.

مثالی از نيروی مثبت در زندگی. در همين بين ورنيکا که همزاد اوست، ‏به ناگاه در خارکف می ميرد. گويی کشيلفسکی و پیزیویچ دارند از دست رفتن و ترس از دست دادن را بررسی می کنند و به ‏ضرورت، ترس از مرگ را از طريق زنی جوان و جذاب به نمايش می گذراند. با ايجاد يک همزاد برای او، نويسنده به ‏ديالکتيکی درباره زندگی و مرگ می پردازند، برای اين کار تفسيری بر کيفيت زندگی می دهد. برای ورونيک زندگی کردن يعنی ‏عشق ورزيدن و به خاطر سپردن ورونيکای ديگر، ورونيکايی که نمايندة انباشت از دست دادنها در زندگی خودش است.‏


خوانشی ديگری که از ساختار می توان انجام داد اين است که آن را راهی برای هدايت وقايع در نظر گرفت. زمانی که ورونيک ‏متوجه می شود چه اتفاقی برای ورونيکا افتاده است، می تواند از خودش محافظت کند. بازتاب اين نگاه احتياط آميز به خود، در ‏مرد خيمه شب باز هم ديده می شود ـ او عروسکی هايی از ورنيکا و ورونيک ساخته است، اما به ورونيک می گويد فقط زمانی ‏از عروسک دوم استفاده می کند که اولی در طول اجرا آسيب ببيند. هنرمند، که در اينجا مرد خيمه شب باز و نويسنده است، به ‏اندازة خود ورونيک احتياط به خرج می دهد.‏


فیلم زندگی دوگانه ورونيک منظور را می رساند، اما فقط يکی از مثالهای ساختار کنايه آميز است. کارهای کيشلوفسکی معمولاً از ‏نظر سختار شکلی کنايه آميز دارند. فيلمهای سفيد و فيلمی درباره عشق قدرتمندتر هستند، چون از ساختار کنايه آميز استفاده می ‏کنند. اما در هر صورت کریستوف کيشلوفسکی با ظرافت و زيرکانه تر از ساير نويسنده ها و کارگردانهای اروپای مرکزی و سینمای جهان، کنايه را در ‏آثارش به کار می برد.‏(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش اول

در

آل پاچینو

همه ما نسلی از بهترین فیلم‌ های هالیوودی را بخاطر داریم. آل پاچینو و رابرت دنیرو یکه‌تاز میدان بودند و با فیلم‌هایی در دهه هفتاد میلادی به روی پرده سینمای جهان رفتند، بازیگرانی چون این دو را شناخته و برای همیشه در خاطر خواهیم داشت. شاید دهه هفتاد میلادی سکوی پرتابی برای این بازیگران بزرگ به حساب بیاید، اما روند موفقیت آنها محدود به این یک دهه نبوده و درحقیقت تا چندین سال بعد نیز در فیلم‌هایی نقش آفرینی کرده‌اند که بدل به آثاری ماندگار در دنیای سینمای هالیوودی شده است. در این مقاله قصد داریم ده مورد از فیلم‌ های یکی از این بازیگران را که به عقیده rottentomatoes جزء ده فیلم برتر این بازیگر هستند را بررسی کرده و نگاهی به آنها بیندازیم. این بازیگر آل پاچینو است. با سیارک همراه باشید. زیر عنوان هر فیلم امتیازی که توسط rottentomatoes به آن اختصاص داده شده است نیز ذکر شده است. از دهمین مورد شروع می‌کنیم:

 

 

فیلم دنی براسکو

دنی براسکو

فیلم دنی براسکو با بازی آل پاچینو Donnie Brasco

با امتیاز 88 از 100

تا سال 1997، آل پاچینو را بیشتر با فیلم‌هایی می‌شناختیم که در آنها به نبرد بی‌پایان قانون با گروه‌های خلافکاری سازمان‌یافته و چالش‌هایی که دراین مسیر پیش می‌آمد، اشاره می‌شد و درحقیقت این، درون‌مایه اصلی فیلم‌هایی بود که او در آنها به ایفای نقش می‌پرداخت، اما فیلم دنی براسکو (به کارگردانی مایک نول) یک تغییر و نوآوری اساسی در این سبک فیلم‌های بوجود آورد و با امضایی که به نام خود داشت، آل پاچینو را نیز وارد دنیایی دیگر کرد.

این فیلم که براساس داستانی واقعی تولید شده است، روایت زندگی مأمور اف بی آی، جوئی پیستون (با بازی جانی دپ) و تلاش دردناک و بی‌وقفه او برای پی بردن به رازها و زد و بندهای یک گروه مافیایی و درنهایت فراهم آوردن مدارکی برای دادگاهی کردن آنها است. جوئی برای دست‌یابی به هدف خود حتی حاضر می‌شود رفاقتی با یکی از اعضای این باند خلافکاری، به نام لفتی روگیرو (با بازی آل پاچینو) به هم بزند.

رفاقتی که لفتی فریب ظاهر آن را می‌خورد و درنهایت جان خود را به خاطر این کار نا عاقلانه‌اش از دست می‌دهد. باوجود اینکه فیلم داستان بسیار تأثیرگذاری را روایت کرده و تکنیک‌های سینمایی درآن به زیبایی هرچه تمام‌تر از آب درآمده است، بسیاری از منتقدان، ماندگاری این اثر را مدیون بازی زیبای آل پاچینو درآن می‌دانند.

 

 

 

فیلم بوی خوش زن

فیلم بوی خوش زن

فیلم بوی خوش زن با بازی آل پاچینو Scent of a Woman

با امتیاز 88 از 100

بوی خوش زن فیلمی بود که درنهایت توانست جایزه اسکار را برای آل پاچینو به عنوان بهترین بازیگر مرد، به ارمغان بیاورد. جایزه‌ای که پیش از این نیز آل پاچینو چهار بار نامزد دریافت آن شده بود و البته در کسب آن ناکام مانده بود. ازجمله فیلم‌هایی که پاچینو بخاطر ایفای نقش در آنها نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شده بود، می‌توان به قسمت دوم سری فیلم‌های پدرخوانده و بعد از ظهر سگی اشاره کرد.

با نگاهی به بازی آل پاچینو در این فیلم‌ها می‌توان روی این اتفاق نظر داشت که این جایزه کمی دیر نصیب وی شده و شاید بخاطر آن نقش‌آفرینی‌ها نیز می‌شد این جایزه را به این بازیگر بزرگ داد،

با اینحال دیگر در این نکته هیچ شکی نمی‌توان داشت که بوی خوش زن به کارگردانی مارتین برست، بخش اعظم موفقیت خودرا مدیون بازی بی‌نظیر آل پاچینو بود. داستان این فیلم درباره یک دانشجوی کم سن و سال (با بازی کریس او دونل) است که برای گذران زندگی خود نیاز به درآمد دارد و درنهایت کاری پیدا می‌کند.

این کار نگهداری و مواظبت از یک افسر بازنشسته ارتش آمریکا است که اکنون بینایی خود را از دست داده و دائم‌الخمر است (با بازی آل پاچینو). البته انتقادهایی نیز به این فیلم وارد شده که به ذکر یکی از آنها اکتفا می‌کنیم: راجر ابرت درخصوص این فیلم گفته: «زمانی که به سکانس پایانی فیلم می‌رسیم، همان چیزی را می‌بینیم که در اینگونه فیلم‌ها انتظارش را می‌رود. درحقیقت ما درطول فیلم شاهد بزرگ شدن نوجوانی هستیم و درنهایت هم این اتفاق رخ می‌دهد. اما برای رسیدن به سکانس پایانی و اتفاقی که در آخر فیلم می‌افتد، می‌شد مهارت بیشتری به خرج داد و از قدرت تصویرپردازی بیشتری بهره گرفت.»

 

 

 

فیلم صورت‌ زخمی

فیلم صورت زخمی

فیلم صورت‌ زخمی با بازی آل پاچینو Scarface

با امتیاز 82 از 100

کارگردان صورت‌زخمی، برایان دی‌پالما، با الهام گرفتن از نسخه قدیمی‌تر این فیلم که درسال 1932 و توسط هاوارد هاوکس و ریچارد روسون به روی پرده رفته بود، اقدام به تولید این فیلم کرد. نسخه قدیمی‌تر این فیلم البته چیزی جز یک داستان خطی و یک پیام اخلاقی در پایان فیلم نداشت، حال‌آنکه برایان دی‌پالما با ساخت درامی هیجان‌انگیز از زندگی تونی مونتانا، داستان این فیلم را به سطحی بالاتر رساند و برای علاقه‌مندان به این سبک، حرف‌های زیادی برای گفتن داشت.

صحنه‌های خشونت‌آمیزی که در فیلم صورت زخمی به چشم می‌خورد، باعث شد که نظر منتقدان درباره آن متفاوت باشد و درزمانی که فیلم به روی پرده‌های سینما رفت، مدتی طول کشید تا بتواند جای خود را در میان عامه مردم پیدا کند. البته زمانی که این اتفاق افتاد، فیلم بدل به یک اثر موفق شد و فروش چشمگیری داشت.

درنهایت، بیشتر منتقدان هم به این نتیجه رسیدند که بیشتر اظهارنظرهای منفی درباب این فیلم، درحقیقت کم‌لطفی است و آن را به عنوان یک اثر ماندگار سینمای جنایی دهه هشتاد میلادی پذیرفتند. وینسنت کنبی، منتقد نیویورک تایمز یکی از معدود کسانی بود که درهمان ابتدای اکران فیلم به تحسین این اثر سینمایی پرداخت. با هم نگاهی به نظر او درباره فیلم بیندازیم: «جو حاکم بر فیلم صورت زخمی به هیچ‌وجه خنده‌دار نیست و صرفاً جهت سرگرم کردن تماشاگران ساخته نشده است.

همه چیز نشان از غم‌انگیز بودن زندگی و پوچی آن دارد؛ هرچیزی که در زندگی بدست می‌آید روزی از دست خواهد رفت و هر صعودی با سقوطی ناگزیر همراه است. در صورت‌زخمی این سقوط بسیار ترسناک است و تماشاچی فیلم با تمام وجود آن را احساس می‌کند و از دیدنش به وحشت می‌افتد.»

 

 

 

فیلم سرپیکو

فیلم سرپیکو

فیلم سرپیکو با بازی آل پاچینو Serpico

با امتیاز 90 از 100

نخستین باری که آل پاچینو نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد اسکار شد، بخاطر بازی در سرپیکو بود. فیلمی که سیدنی لومت کارگردانی آن را به عهده داشت. درحقیقت این شروعی بود بر مطرح شدن نام آل پاچینو در مراسم اسکار میان سال‌های 1972 تا 1975 که چند باری نامش به عنوان نامزد دریافت این جایزه مطرح شد.

ناگفته نماند که این فیلم فاصله زیادی با شاهکارهایی دارد که آل پاچینو در دهه هفتاد به ایفای نقش در آنها پرداخت، اما نکته‌ای که درخصوص این فیلم وجود دارد این است که بسیاری از استعدادهای بالقوه آل پاچینو در امر بازیگری دراین فیلم به عرصه ظهور رسید و همه با تمام وجود دیدند که پاچینو بازیگری قابل است.

البته نکته‌سنجی کارگردان این فیلم، لومت و نیز فیلمنامه خوب آن که مشترکاً به قلم والدو سالت و نورمن وکسلر نوشته شده بود نیز در این ایفای نقش پاچینو تأثیر بسزایی داشتند. داستان فیلم سرپیکو الهام گرفته از زندگی واقعی یک افسر پلیس نیویورک آمریکا است که در تلاش برای ریشه کن کردن فساد حاکم بر روابط میان پلیس و باندهای خلافکاری است؛ تلاشی که درنهایت به تهدیدی برای جان این افسر پلیس وظیفه‌شناس بدل می‌شود.

کلین موریس یکی از منتقدانی بود که بشدت تحت تأثیر این فیلم قرار گرفت. اودرباره این فیلم گفت: «یکی از بهترین فیلم‌هایی بود که دردوران ما به روی پرده رفت. سرپیکو فیلمی است که در آن می‌توانید پاچینوی واقعی را مشاهده کنید و از بازیش لذت ببرید. این فیلم بشدت تأثیرگذار است.» 

 

 

 

فیلم بی‌خوابی

فیلم بی خوابی

فیلم بی‌خوابی با بازی آل پاچینو Insomnia

با امتیاز 92 از 100

آل پاچینو در دوران بازیگری خود، نقش‌های زیادی را به عنوان افسر پلیس ایفا کرده است، اما هیچ‌یک از این نقش‌ها به پیچیدگی نقش ویل دورمر در فیلم بی‌خوابی نبوده است: افسری که عذاب وجدانی از گذشته با خود به دنبال دارد و همین گذشته‌اش است که در مواقع بحرانی اورا مضطرب می‌کند.

داستان فیلم درمورد همین افسر پلیس است که برای پیگیری مأموریتی که به او محول شده است، لوس آنجلس را به مقصد مکانی دورافتاده در آلاسکا ترک می‌کند. ویل دورمر در آلاسکا پیگیری یک پرنده قتل مشکوک را بعهده دارد و با مرگ همکارش و بی‌خوابی که در این مکان به سراغش آمده است، شرایطش به مراتب دشوارتر از پیش می‌شود. کارگردانی این فیلم به عهده کریستوفر نولان بود و بازیگران با استعداد دیگری گه در کنار پاچینو در این فیلم به ایفای نقش پرداختند

(ازجمله هیلاری سوانک، مارتین دونوان و البته رابین ویلیامز که در نقش عجیب و غریب‌ترین نویسنده دنیای سینما در این فیلم به ایفای نقش می‌پردازد) و همه این عوامل دست به دست هم داده تا این فیلم را بدل به اثری ماندگار کنند. بی‌خوابی، درزمان اکرانش توانست فروشی صد و سیزده میلیون دلاری داشته باشد. منتقدان بسیاری به تحسین این فیلم پرداخته‌اند، از آن جمله‌اند اندرو او هیر که با هم نگاهی به نظر او درباره این فیلم می‌اندازیم: «این فیلم گواهی براین ادعا است که هنوز هم می‌توان به فیلم‌های عامه‌پسندتر جلوه‌ای دیگر داد و امضای شخصی خودرا بر آن نهاد. ایفای نقش بازیگران در این فیلم از مهمترین عوامل موفقیت آن است.» (سیارک)

این مقاله ادامه دارد...

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش دوم

در

 

 

فیلم گلن‌گری گلن روس

با امتیاز 94 از 100

فیلم گلن‌گری گلن روس

فیلم گلن‌گری گلن روس با بازی آل پاچینو  Glengarry Glen Ross

با وجود موفقیت‌های بسیاری که آل‌پاچینو در طول دوران بازیگری خود بدست آورد، سال 1992 برای او سالی بخصوص بود. این همان سالی است که پاچینو موفق شد بخاطر بازی در فیلم بوی خوش زن جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را از آن خود کند. اما این تنها موفقیت آل پاچینو در این سال نبود و درکنار این جایزه توانست بخاطر بازی درفیلم گلن‌گری گلن روس نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد نیز بشود؛ اثری که بدل به فیلم کلاسیک و ماندگار در سینمای جهان شد.

جالب است بدانید که این فیلم اقتباسی از نمایشنامه‌ای به همین نام است که برای مدتی روی صحنه تئاتر به نمایش درآمد و متأسفانه با بازخورد خوبی مواجه نشد. با اینحال کارگردانی بی‌نظیر جیمز فولی درکنار ایفای نقش هنرمندانه بازیگران این فیلم، آن را بدل به اثری ماندگار کرد.

غم و اندوهی که در زندگی شخصی نقش‌های مختلف فیلم دیده می‌شود، درکنار دیالوگ‌هایی که به خوبی نوشته شده بودند، ازمهمترین عوامل ماندگار شدن این اثر بودند. اون گلیبرمن یکی از منتقدانی بود که به تحسین این اثر پرداخت: «ایفای نقش بازیگران در این فیلم ریتم دقیق و مشخصی دارد و به خوبی از پس آن برآمده‌اند. دفتری که بیشتر اتفاقات فیلم درآن جریان دارد نیز، به خوبی طراحی شده و از آب درآمده است.»

 

 

فیلم نفوذی

با امتیاز 96 از 100

فیلم نفوذی

فیلم نفوذی با بازی آل پاچینو The Insider

اگر بخواهیم نکاتی که یک فیلم هیجان‌انگیز معمایی-جنایی را بدل به یک اثر خوب و ماندگار می‌کنند، بررسی کنیم، مهمترین نکته این خواهد بود که دیالوگ‌ها و پیرنگ داستان فیلم‌نامه به گونه‌ای طرح‌ریزی شده باشد که تماشاگر فیلم را مدام در جوش و خروش نگاه دارد و بخواهد بداند که درجریان فیلم اتفاق بعدی‌ای که رخ خواهد داد، چیست.

این دقیقاً نکاتی است که در فیلم Insider  به چشم می‌خورد و نشان می‌دهد چرا این فیلم توانست در هفت مورد نامزد دریافت جایزه اسکار شود (حتی سکانس تبلیغاتی‌ای که در فیلم وجود دارد نیز از ارزش هنری این اثر کم نمی‌کند).

در نگاه اول ممکن است به نظرتان فیلمی بیاید که حرفی برای گفتن نخواهد داشت، اما کارگردانی فیلم (مایکل من) هنرمندانه انجام شده و درکنار نقش آفرینی مثال‌زدنی آل پاچینو در کنار راسل کرو (بازیگر نقش اصلی در فیلم گلادیاتور و بسیاری فیلم‌های موفق دیگر) آن را بدل به شاهکاری در دنیای سینما کرده است.

نگاهی به نظر یکی از منتقدان این فیلم می‌اندازیم: اندرو سریس، منتقد روزنامه نیویورک تایمز درخصوص این فیلم گفت: «می‌دانید چیزی که انتظارش را نداشتم چه بود؟ درحقیقت زمان کلی فیلم چیزی حدود دو ساعت و چهل دقیقه است و در تمام طول این مدتی که پای فیلم نشسته بودم حتی برای لحظه‌ای به ساعتم نگاه نکردم و این هدفی است که از هر فیلم خوب برای سرگرم کردن باید دنبال کند. تعریفی بهتر از این در وصف این فیلم نمی‌توانم ارائه دهم.»

 

 

فیلم بعد از ظهر سگی

با امتیاز 95 از 100

فیلم بعد از ظهر سگی

فیلم بعد از ظهر سگی با بازی آل پاچینو Dog Day Afternoon

گاهی اوقات واقعیت چیزهای عجیب‌تری نسبت به داستان و افسانه، در پس پرده خود دارد و این مسئله کاملا در رابطه با بعد از ظهر سگی صادق است. این فیلم که همکاری مجدد آل پاچینو و سیدنی لومت به حساب می‌آید.

(پیش از این در فیلم سرپیکو با یکدیگر همکاری داشته‌اند) روایت داستان یک سرقت مسلحانه شگفت‌انگیز و غیرمعمولی بانک است که در بعد از ظهری بسیار گرم در اثنای ماه آگوست سال 1972 در نیویورک آمریکا رخ می‌دهد.

داستان این فیلم همه چیز در خود دارد: از هیجان و درام عاشقانه گرفته تا مشکلات تلخی که در اجتماع و سیاست آمریکا در اوایل دهه هفتاد میلادی جریان داشت و همین نکات است که این فیلم را نامزد دریافت جایزه اسکار در شش بخش متفاوت کرد (آل پاچینو برای سومین بار بخاطر ایفای نقش در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد).

بعد از ظهر سگی در طول دوران اکران خود توانست به فروشی پنجاه میلیون دلاری دست یابد که در زمان خود به نسبت فروش فوق‌العاده‌ای است. این فیلم هنوز که هنوزه در مرکز ملی فیلم آمریکا به نمایش درمی‌آید و افراد بسیاری به تماشای آن می‌نشینند و هنوز هم گاهی منتقدان راجع به آن صحبت می‌کنند.

استفان فاربر، منتقد استودیوی فیلم‌سازی Movieline درخصوص این فیلم گفته است: «بعد از ظهر سگی فیلمی است سرشار از انرژی و شوخ‌طبعی بی‌ادبانه و بیماری‌هایی که نادیده گرفته شده‌اند.»

 

 

فیلم‌ پدرخوانده 2

با امتیاز 97 از 100

پدر خوانده

فیلم‌ پدرخوانده 2 با بازی آل پاچینو The Godfather, Part II

برخی فیلم‌ها به قدری خوب و تأثیرگذار هستند که امکان ادامه یافتن و ساخت نسخه‌های دنباله آن فیلم بدل به قطعیت می‌شود. درکنار اینگونه فیلم‌ها، دسته‌ای دیگر هستند که حتی فکر کردن راجع به ساخت نسخه دنباله آنها نیاز به مهارت و اراده‌ای استادانه دارد. پدرخوانده فرانسیس فورد کوپولا، فیلمی است که در دسته دوم جای می‌گیرد و این تنها بخشی از پاسخ به این سؤال است که چرا قسمت دوم سری پدرخوانده تا این اندازه خوب و هنرمندانه از آب درآمده است.

نه تنها قسمت دوم این سه‌گانه توانست موفقیتی که از ساخت قسمت اول در جدول فروش نصیبش شده بود را تکرار کند، بلکه در کنار آن تا حد بسیار زیادی توانست بازخورد خوبی که از قسمت پیشین نصیبش شده بود را تکرار کند. با وجود اینکه دیگر خبری از بازی استادانه مارلون براندو در نقش دون کورلئونه نبود، داستان فوق‌العاده فیلمنامه که روایتی بود از دو نسل جداگانه و درکنار به تصویر کشیدن چگونگی به قدرت رسیدن مایکل کورلئونه (با بازی آل پاچینو)، فلش‌بک‌هایی به گذشته نیز زده می‌شد و نشان داده می‌شد.

که دون کورلئونه جوان (با بازی به یاد ماندنی رابرت دنیرو) چگونه از دهکده کوچک خود در سیسیل ایتالیا جان سالم به در برد و به آمریکا مهاجرت کرد. کشوری که زمینه ساز تشکیل یکی از بزرگترین خانواده‌های مافیایی به دست او شد. جفری ام.

اندرسون یکی از منتقدانی بود که راجع به این فیلم اظهار نظر کرد: «در این فیلم شاهد به تصویر کشیدن داستانی هستیم که بیش از اندازه گسترده است، اما نکته جالب توجه درخصوص فیلمنامه این است که تمامی جزئیات به خوبی به نمایش درآمده‌اند و هیچ سؤالی برای بیننده باقی نمی‌گذارند. نکته قوت دیگر داستان فیلم قسمت‌هایی است که بیننده را از لحاظ عاطفی غافلگیر می‌کند.»

 

پدرخوانده 1

با امتیاز 98 از 100

پدرخوانده

پدرخوانده 1 با بازی آل پاچینو The Godfather, Part I

در این لیست به بررسی فیلم های زیادی پرداختیم اما هیچ‌کدام از این فیلم‌ها یک امتیاز کامل صددرصدی از سایت ما دریافت نکرده‌اند. این درحالی است که به باور بسیاری (بنا به آمار فروش و بازخورد تماشاگران فیلم‌های سینمایی) پدرخوانده (قسمت اول) فیلمی است که تمامی رکوردها را از آن خود کرده و بی‌شک، بهترین فیلمی است که تاریخ سینما به خود دیده است.

درحقیقت این همه تعریف و تمجید لایق این شاهکار دنیای سینما است. پدرخوانده فیلمی بود که برای نخستین بار مارا با دنیای مدرن سینمایی آشنا می‌کند. روایت چند نسل از انسان‌هایی که همه به دنبال قدرت و لذت می‌گردند.

داستان فیلمنامه بسیار خوب کار شده است (داستانی که فرانسیس فورد کوپولا با اقتباس از رمانی به همین نام، نوشته ماریو پازو، به قلم درآورده است). نقش آفرینی بازیگران این فیلم از دیگر نقاط قوت آن است (آل پاچینو، جیمز کان و رابرت دوال کسانی بودند که نامزد دریافت جایزه اسکار شدند و مارلون براندو کسی بود که افتخار دست‌یابی به این مهم را در کارنامه دارد و بخاطر بازی در این فیلم برنده جایزه اسکار شد).

این‌ها همه نکاتی است که زبان منتقدان بسیاری را به تحسین از این فیلم گشوده است، کسانی چون جی کاکز (منتقد روزنامه تایمز) که درخصوص این فیلم عنوان کرد: «اثری کمیاب و اثری که بعید است همانند آن دیگر ساخته شود. شاهکاری که درکنار سرگرم کردن تماشاگر، چیزی از ارزش هنری‌اش کاسته نمی‌شود. پدرخوانده یک شاهکار در عرصه هنر است.»

ناگفته نماند که لیست‌هایی این‌چنینی بر اساس امتیازی که سایت‌های معتبر به فیلم‌ها اختصاص می دهند تنظیم می‌شود.

(در مورد لیستی که مشاهده نمودید، همانگونه که در ابتدای این مقاله نیز عنوان شد، سایت rottentomatoes منبع ما بوده است) و ممکن است به مذاق همه خوش نیاید و نبود برخی فیلم‌های سینمای جهان برای کسانی عجیب و غیرقابل انتظار باشد که امری اجتناب ناپذیر است. درخصوص لیستی که توسط این سایت مطرح شد (به گفته نویسنده خود سایت) دو فیلم دیگر نیز هستند که می‌توانستند در این لیست جایی داشته باشند: مخمصه The Heat، و راه کارلیتو Carlito’s Way دو فیلم دیگری هستند که می‌توانستند جایی در این لیست داشته باشند.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم ها تام هاردی بخش اول

در

با احتساب سال جاری، نزدیک به پانزده سال از نخستین فعالیت بازیگر شناخته شده این روز های سینمای جهان ، تام هاردی می گذرد. برای بار نخست در سریال «جوخه برادران (Band of Brothers)» بود که با این بازیگر با استعداد آشنا شدیم؛ سریالی که روایت گر داستان زندگی و جنگ تعدادی از سربازان حاضر در جنگ جهانی دوم بود و با بازخورد بسیار خوبی رو به رو شد؛ در حال حاضر این سریال دومین سریال برتر در سایت «imdb» است. تام هاردی، از همان سال ها به تلاش بی وقفه خود ادامه داد و به سرعت همگان متوجه این موضوع شدند که بازیگری با استعداد پا به عرصه سینما گذاشته است. از آخرین فعالیت های تام هاردی می توان به حضورش در سریالی با نام «Taboo» اشاره کرد؛ تام هاردی در این سریال نقشی پیچیده دارد و نقش کسی را بازی می کند که در سال 1814 از آفریقا به شهر زادگاه اش در بریتانیا باز گشته است و هدایت کسب و کار پدر اش را به عهده می گیرد. آخرین فیلم سینمایی ای که تام هاردی در آن به ایفای نقش پرداخته است نیز «Venom» نام دارد که تا چندی دیگر به روی پرده خواهد رفت. در این مقاله قصد داریم مروری جزئی تر بر موفق ترین و بهترین فیلم هایی داشته باشیم که تام هاردی در آن ها به ایفای نقش پرداخته است. با سیارک همراه باشید.

 فیلم برانسون/ Bronson 2008

تام هاردی نقش اصلی را در این فیلم بازی می کند و نیز یکی از خشن ترین و دشوار ترین نقش های اش را در دوره تقریبا پانزده ساله فعالیت اش در دنیای سینما. داستان این فیلم روایتگر زندگی خشن ترین و شناخته شده ترین جنایتکار و زندانی تاریخ بریتانیا، چارلز برانسون است و تام هاردی توانست به خوبی قابلیت ها و استعداد های خود را به عنوان بازیگری قابل در معرض نمایش همگان قرار دهد. نقش آفرینی تام هاردی به عنوان چارلز برانسون باید به گونه ای می بود که تمامی خصوصیات رفتاری او را منعکس کند و بازی تام هاردی در این نقش به خوبی نشان دهنده شخصیت اسکیزوفرنیک برانسون بود و در برخی از صحنه ها ترکیب از ترس و خنده را می شد در او دید؛ کاری که تام هاردی به شکلی هنرمندانه از پس انجام آن بر آمد. برانسون، فیلمی بود که نقش تأثیر گذار و بسیار مهمی در سرنوشت و چگونگی دوران حرفه ای تام هاردی به عنوان یک بازیگر داشت و علاوه بر این که این افتخار نصیب تام هاردی شد تا در نقشی غیر معمول و منحصر به فرد بازی کند، توانست قابلیت های خود را برای نخستین بار به این شکل در معرض دید همگان بگذارد و سکوی پرتابی برای خود فراهم کند.

دانکرک/Dunkirk

نکته ای که در خصوص این فیلم کریستوفر نولان وجود دارد و قابل تمجید است، ریسک پذیری بالای نولان و نترسیدن او از به نمایش گذاشتن فیلمی است که هیچ شباهتی به سایر فیلم های سینمایی مربوط به جنگ جهانی ندارد. دانکرک فیلمی است منحصر به فرد که شخصیت مرکزی چندان به خصوصی ندارد و از بسیاری از احساس های غیر ضروری به دور است؛ احساس هایی که بعضا در فیلم های مربوط به جنگ مشاهده می شود. تماشاگران فیلم هیچ اطلاعات به خصوصی در باره گذشته شخصیت های فیلم و چند و چون زندگی گذشته آن ها پیدا نمی کنند. البته داستان فیلم جایی برای روابط عشقی نیز نگذاشته است. تمامی تلاش عوامل سازنده فیلم و در رأس آن ها کریستوفر نولان این بوده است که روایت گر برهه ای قابل توجه از جنگ جهانی باشند و تمامی صحنه پردازی ها و فیلم برداری ها به گونه ای است که تماشاگر فیلم خود را در میان حوادث احساس خواهد کرد. البته بخشی از این  ارتباط مؤثری که فیلم با تماشاگر آن برقرار می کند، به واسطه تکنولوژی هایی است که در ساخت فیلم بهره گرفته شده (صدا پردازی و این گونه مسائل که تنها در سینما های پیشرفته جهان امکان تجربه شان وجود دارد). به همین دلیل است که در تمامی طول اکران فیلم، تماشاگر ضربان قلب خود را احساس خواهد کرد و هیجان خواهد داشت. بنا بر این بیراه نیست اگر بگوییم دانکرک بیش از آن که در ژانر درام باشد هیجان انگیز است. تام هاردی نیز در این فیلم یکی از نقش ها را به عهده داشت و باز هم کار دشواری که پیش رو داشت این بود که بدون ادای دیالوگ های چندان زیادی می بایست احساسات خود را به تماشاگر منتقل کند و به خوبی از پس این کار بر آمد.

جاده لندن/ London Road 2016

تام هاردی یکی از معدود بازیگرانی است که طی یکی دو دهه اخیر، به واسطه نقش آفرینی در فیلم هایی که تقریبا همگی آن ها موفقیت آمیز بوده اند، شناخته می شود و البته تأثیر بازی فوق العاده او در هر یک از این فیلم ها را نمی توان به سادگی نادیده گرفت. فیلم سینمایی جاده لندن که در سال 2016 به روی پرده ها رفت، می تواند به عنوان گواهی برای این ادعا باشد و نیز نشان می دهد که تام هاردی، قوه تشخیص فیلم نامه های بد از خوب را دارد و به خوبی می تواند تصور کند نقشی که به عهده خواهد گرفت تا چه حد برای اش با موفقیت همراه خواهد بود؛ شاید همین دلیلی باشد برای این که بیشتر فیلم هایی که تام هاردی در آن ها به ایفای نقش پرداخته است، خوب از آب در آمده اند. فیلم سینمایی جاده لندن پیش از هر چیز دیگری روایت گر داستانی مرتبط با قتل است (فیلم بر اساس داستانی واقعی است) و بخش دیگری از فیلم نیز حال و هوای موزیکال دارد و هر چند چنین ترکیبی به نظر بسیاری ممکن است عجیب و غریب به نظر برسد، باید عنوان کرد که این سبک کار و شیوه هنری به خصوص کارگردان این فیلم، روفو نوریس است. در این فیلم بیش از هر چیز دیگری شاهد تأثیری هستیم که این قتل های سریالی و دنباله دار، بر مردم ناحیه ای کوچک از بریتانیا گذاشته است و کارگردان فیلم توانسته است تمامی این عوامل را به خوبی با یکدیگر ارتباط داده و اثر نهایی، بسیار خوب و زیبا از آب در آمد. از دیگر عوامل موفقیت فیلم می توان به نقش آفرینی بسیار خوب تام هاردی و دیگر ستارگان فیلم اشاره کرد که هر یک به گونه ای جنبه هایی تازه از قابلیت های خود به عنوان بازیگرانی بسیار با استعداد را به نمایش می گذارند. دیو کالهون، منتقد دنیای سینما در مقاله ای در روزنامه تایمز در خصوص این فیلم عنوان کرد: «داستان فیلم بسیار جذاب است و تماشاگر مدام در انتظار سکانس بعدی و اتفاقات پیش رو خواهد بود، این در حالی است که خلاقیت و علاقه تمامی عوامل فیلم کاملا مشهود است.».

کیک لایه ای/ Layer Cake 2005

عنوان فیلم به گونه ای است که اگر کسی آن را ندیده باشد، به احتمال زیاد انتظار تماشای یک فیلم کمدی شیرین و لذت بخش را خواهد داشت، با این وجود باید عنوان کرد که داستان این فیلم متیو وان، کارگردان آن، کاملا متفاوت از چنین برداشتی است که عنوان آن به دست می دهد. داستان فیلم فضایی بسیار تاریک را به وجود می آورد؛ شخصی که به خرید و فروش عمده مواد مخدر مشغول است (دنیل کرگ بازی در این نقش را به عهده دارد)، قصد دارد وارد دوران بازنشستگی خود شده و به فعالیت اش در خرید و فروش مواد مخدر خاتمه دهد. این درحالی است که قصد پرداخت حق الزحمه تامین کننده قدرتمند و بزرگ اش را (کنث کرانهام در این نقش بازی می کند) ندارد و برای خلاصی از پرداخت این حق الزحمه از مشاور جوان و باهوش اش (تام هاردی در این نقش بازی می کند) کمک می گیرد و با او مشورت می کند. البته در نهایت تمامی این مشاوره ها و اقدامات او بی نتیجه می ماند و بیش از آن که به فکر صحبت کردن باشد، باید فکری به حال کسانی بکند که قصد جان اش را کرده اند و می خواهند او را به خاطر این اقدام، به سزای عمل اش برسانند. کایل اسمیت، منتقد نیو یورک پست در خصوص این فیلم عنوان کرد: «متیو وان نتوانست فیلم اش را به خوبی «رفقای خوب (Goodfellas)» از آب در آورد، اما نکته قوتی که در خصوص این فیلم وجود دارد، استعداد و مهارت متیو وان در سازمان دهی کردن یک داستان پیچیده و گیرا است و به این نکته، تصویر برداری فوق العاده خوب بن دیویس را نیز باید اضافه کرد. کیک لایه ای، فیلم فوق العاده ای به نظر ام آمد و نمی توان به سادگی نقطه ضعفی برای آن متصور شد.».

مبارز/ Warrior 2011

فیلم هایی که سبک درگیری های تن به تن و این گونه مسائل را روایت می کنند، در تاریخ سینمای هالیوود بسیار مشاهده شده اند، اما چگونه می توان نو آوری به خصوصی در این گونه فیلم ها به وجود آورد؟ مطمئنا چنین کاری امکان پذیر نیست و امکان بروز خلاقیت چندانی در این گونه فیلم ها وجود ندارد، با این حال، وارد شدن با کسانی چون تام هاردی، جوئل اجرتون و نیک نولتی (بازیگران فیلم مبارز) به رینگ مبارزه باعث شد تا تصور دیگر گونه ای از این سبک فیلم ها به دست آوریم، تجربه ای بسیار جالب توجه و جذاب. در این فیلم که گوین اکونر کارگردانی آن را به عهده داشته است، تام هاردی و جوئل اجرتون در نقش برادرانی بازی می کنند که هر کدام در مسیر های جداگانه خود به دنبال راهی برای رستگاری می گردند، اما در نهایت کار هر دو به رینگ مبارزه کشیده می شود: جایی که یکی از رقبا باید تا سر حد خونریزی پیش رفته و دیگر قادر به ادامه مسابقه نباشد تا پایان مسابقه اعلام شود. داستان فیلم به خوبی روایت شده است و تحسین منتقدانی را بر انگیخت که معمولا نظر های خوبی در خصوص فیلم های این چنینی عنوان نمی کردند و همین مسئله از نقاط قوت فیلم است. برای نمونه راجر ابرت، منتقد دنیای سینما در خصوص فیلم مبارز عنوان کرد: «این یکی از فیلم های نایاب سبک مبارزه ای است که در آن نمی توان طرف یکی از دو شخص حاضر در رقابت و مبارزه را گرفت و انتخاب و هواداری از یکی از دو مبارز کاری است بس دشوار.».

از گور برخاسته/ The Revenant 2015

لئوناردو دی کاپریو، در این فیلم بازی بی نظیری از خود به نمایش گذاشت و داستان فیلم نیز به گونه ای است که حول محور شخصیت او می گردد (و نیز البته حول محور یک خرس گرسنه) و همین مسئله باعث شده است تا نقش آفرینی تام هاردی در این فیلم کمی در سایه قرار بگیرد، اما نکته ای که هر سینما گری به خوبی می داند این است که هر داستان انتقام کلاسیکی که روایت می شود، وابستگی مستقیمی به نقش بد فیلم و شخصیت ضد قهرمان داستان اش دارد و شرارت او است که عطش انتقام را به وجود می آورد و شکل می دهد. تام هاردی در این فیلم در نقش جان فیتزجرالد بازی می کند؛ شخصیتی منفور که به خوبی توانست این احساس عطش را در شخصیت اول و قهرمان داستان به وجود بیاورد و باعث شد تا دی کاپریو، شخصیت نیمه جان و زخم خورده اش را خزان خزان در سراسر مرز آمریکا بکشاند و خود را به کسی برساند که عزیز ترین کس اش را از او دریغ کرد. الخاندرو گوسنالس کسی است که کارگردانی این فیلم را به عهده داشت؛ فیلمی که جان تازه ای به دنیای سینما داد و نیز توانست تحسین منتقدان بسیاری را بر انگیزد. برایان تالریکو، منتقد سینما طی مطلبی که در سایت «RogerEbert.com» در خصوص نقد فیلم از گور برخاسته نوشته بود، عنوان کرد: «شما تنها این فیلم را مشاهده نخواهید کرد، بلکه با تمام وجود تجربه اش خواهید کرد. زمانی که فیلم به پایان می رسد، احساس خستگی بی اندازه ای خواهید داشت و علاوه بر این از کیفیت فوق العاده فیلم سازی و امکانات و مهارت های بهره گرفته شده در آن به وجد خواهید آمد. البته اگر به خوبی فیلم را زیر نظر گرفته بوده باشید، پس از تماشای آن، حتی برای اندک مقداری هم که شده، به خاطر امکانات و نعمت هایی که در اختیار دارید، قدر دان خود و زندگی خواهید بود.». این مقاله ادامه دارد...

بهترین فیلم ها تام هاردی بخش دوم

در سیارک بخوانیم:

بهترین فیلم های لئوناردو دی کاپریو بخش اول 

بهترین فیلم های لئوناردو دی کاپریو بخش دوم 

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش اول

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش دوم 

بهترین فیلم های رابرت دنیرو بخش اول 

بهترین فیلم های رابرت دنیرو بخش دوم 

حقایقی جالب درباره فیلم «پدرخوانده» 

فیلمهایی که علاقه مندان ژانر وحشت برای دیدنش لحظه شماری می کنند 

حقایقی جالب درباره فیلم صورت زخمی قسمت اول 

حقایقی جالب درباره فیلم صورت زخمی قسمت دوم

نظرات

۱۴۰۱/۲/۷تریلر جنگی ریدلی اسکات، Black Hawk Down، سقوط شاهین سیاه ، اولین فیلم سینمایی تام هاردی بود. این فیلم بر اساس اتفاقات واقعی ساخته شده بود. کتاب مارک باودن که اسکات فیلمش را بر اساس آن ساخته است، درگیری در موگادیشو را پوشش می دهد. با این حال، فیلم فقط نبرد را بازسازی نمی کند، یک درام تاریخی است.

۱۴۰۱/۲/۷شرکت در پروژه یک کارگردان مشهور تام را از سایه بیرون آورد. او چند پیشنهاد جالب دارد. در سال 2002، او در ملودرام متیو پارکهیل Dots on the I's ظاهر شد. درست است، نه در نقش اصلی، اما شریک او در فیلم گائل گارسیا برنال بود. و ژانر ملودرام به هاردی اجازه داد تا از موضوع جنگی دور شود.

۱۴۰۱/۲/۷اثر دیگری از تام هاردی بیشتر نمایان شد. در حماسه فانتزی پیشتازان فضا، او نقش شبیه‌سازی Reman Preton Shinzon را بازی کرد. Star Trek: Into Darkness استعداد هاردی را به نمایش گذاشت. این بازیگر جوان در کنار پاتریک استوارت برجسته اصلا گم نشد . شخصیت شرور او شبیه یک شخصیت ساختگی نیست. بیننده ناگهان به این فکر می افتد که حتی با او همدردی می کند. این تجربه سپس برای هاردی در فیلم دیگری - "بتمن" مفید بود.

۱۴۰۱/۲/۷راک اند رول اثر گای ریچی سپس فیلم شناسی تام هاردی با پروژه های مختلف پر شد - فانتزی، هیجان انگیز، کمدی ("فرار از قلعه کولدیتز"، "ماری آنتوانت"، "آندرومدا"، "کیک پفکی"). به موازات آن، هاردی بر صحنه تئاتر تسلط دارد. بازی در نمایش های "خون" و "عربستان، ما پادشاه خواهیم شد" برای او یک جایزه به ارمغان آورد - جایزه ای از تئاتر ایونینگ استاندارد لندن. و در سال 2003، تام هاردی نامزد جایزه لارنس اولیویه به عنوان آینده‌دارترین بازیگر جوان تئاتر شد. پروژه های تلویزیونی قوی در کارنامه او وجود داشت. مثلاً سریال تاریخی انگلیسی «ملکه باکره» یا درام تلویزیونی درباره بی خانمان ها «استوارت: زندگی گذشته».

۱۴۰۱/۲/۷با این حال، موفقیت، دعوت گای ریچی بود. در «راک اند رول» نقش کوچکی داشت، اما گای ریچی هرگز شخصیت های گذرا ندارد، به همین دلیل او کارگردان بزرگی است. بو خوش تیپ، یک همجنسگرا، یک راهزن، یک مرد عالی و پایین تر از لیست، کاملاً در تیم جا می شود. طرفداران گای ریچی از عملکرد شگفت انگیز تام هاردی قدردانی کردند. او به سرعت سبک امضای کارگردان را بر روی پرده نمایش داد و به شکلی تکرار نشدنی ارائه کرد. بازبینی فیلم هایی با تام هاردی آغاز شد. و تهیه کنندگان متعهد شدند که او را به پروژه هایی برای نقش های اصلی دعوت کنند.

۱۴۰۱/۲/۷درام بیوگرافی «برانسون» از نیکلاس ویندینگ رفن تقریباً برای تام هاردی به یک مونولوگ تبدیل شده است. کل فیلم تنها بر کاریزمای بازیگر استوار است. این تئاتر یک نفر است. داستان خود چارلز برونسون مانند یک پوچ است، مانند یک مجنون مترقی. او در تمام زندگی خود برای شهرت تلاش کرد، تنها با روش های بسیار عجیب و غریب، بدون اینکه از زندان خارج شود. او به دلیل حمله، سرقت و مقاومت در برابر مقامات زندانی شد. علاوه بر این، حتی مشخص نیست که این مرد یک انقلابی بود که علیه نظام می جنگید، یا یک آدم متوسط ​​که با دندان گره را باز می کرد یا یک دیوانه متجاوز. یک چیز واضح است، برونسون شهرت را به دست آورده است - . او را خطرناک ترین جنایتکار انگلیس می نامیدند، کتابی درباره او نوشته شد، فیلمی ساخته شد. بنابراین تام هاردی که روی فیلم برانسون سرمایه‌گذاری کرده بود، روی فرم بدنی خود کار کرد. تام هاردی که قدش حدود 178 سانتی متر است برای فیلمبرداری توده عضلانی به دست آورد. او توانست 19 کیلوگرم وزن اضافه کند تا روی صفحه نمایش چشمگیر به نظر برسد.

۱۴۰۱/۲/۷کریستوفر نولان همیشه بازیگران پروژه هایش را با دقت انتخاب می کند. بنابراین برای فیلم "Inception" او یک تیم باورنکردنی جمع کرد: لئوناردو دی کاپریو، کن واتانابه، تام برنگر، ماریون کوتیار. از میان بازیگران کمتر شناخته شده، اما به سرعت در حال کسب محبوبیت، و از همه مهمتر، بازیگران جوان با استعداد، کیلین مورفی، الن پیج، جوزف گوردون-لویت در این فیلم ایفای نقش کردند. و تام هاردی او نقش یک تقلید کننده را بازی می کند. شخصی که هر گونه لباس مبدل به خود می گیرد. در خواب، او مانند آفتاب پرست به بدن افراد دیگر صعود می کند و احساسات و روابط را دستکاری می کند.

۱۴۰۱/۲/۷پس از فیلمبرداری با نولان، هاردی برای بازی در یک درام ورزشی قرارداد امضا کرد. فیلم «جنگجو» او را به تمرینات بازگرداند. تام هاردی باید به یک مبارز واقعی تبدیل می شد. این بازیگر در مصاحبه ای با کمال میل اسرار مجموعه ای سریع از توده عضلانی را به اشتراک گذاشت. در ده هفته منتهی به فیلمبرداری «جنگجو»، تام هر روز دو ساعت وزنه بلند می‌کرد، سپس به همان میزان جیو جیتسو تمرین می‌کرد، دو ساعت بوکس کار می‌کرد و دو ساعت می‌رقصید. چنین بارهای شدید به او ظاهر یک مبارز حرفه ای هنرهای رزمی ترکیبی را می داد.

۱۴۰۱/۲/۷نقش های اصلی تام هاردی بدنی که تام هاردی برای فیلمبرداری «جنگجو» به دست آورد برای پروژه دیگری به کار آمد. کریستوفر نولان که ساخت فیلم جدیدی درباره بتمن را بر عهده گرفت، او را به تیم دعوت کرد. فیلم شناسی تام هاردی یک شخصیت منفی به یاد ماندنی دیگر دریافت کرد.

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم ها تام هاردی بخش دوم

در

دوره گرد خیاط سرباز جاسوس/ Tinker Tailor Soldier Spy 2011

تا کنون نویسندگان اندکی بوده اند که قادر به آفرینش اثری باشند، که همچون اثر جان لی کری به واسطه جذابیت داستان و به خوبی کنار هم گذاشتن اتفاقات مختلف داستان، ذهن را درگیر خود کند (داستان در سبک جنایی جاسوسی است) و همین مسئله است که اقتباس از این اثر فوق العاده را نیز به مراتب دشوار تر می کند، چرا که اثر به گونه ای است که بیش از آن که به گیر و دار های ذهنی و این گونه مسائل بپردازد، هیجان انگیز است. با این وجود، توماس آلفردسون، کارگردان این فیلم، نوشتن این فیلم نامه اقتباسی را به عهده بریجت اکانر و پیتر استراگان گذاشت و در نهایت با فیلمی که در سال 2011 به روی پرده های سینما برد، نشان داد که کارگردان قابلی است و به خوبی از پس این کار دشوار برآمد. رمان اصلی که فیلم نامه از آن اقتباس شده است (دوره گرد خیاط سرباز جاسوس) در سال 1974 نوشته شده است. در این فیلم گری الدمن، در نقش یک جاسوس بازنشسته بازی می کند که به واسطه مشکلاتی که یک مأمور ناکارآمد ام آی سیکس (با بازی تام هاردی) ایجاد می کند، مجبور می شود دوباره وظایفی را به عهده گرفته و به کار مشغول شود. روایت داستان فیلم بسیار هنرمندانه و هوشمندانه انجام شده و در کنار بازی فوق العاده خوب بازیگران آن توانسته از عوامل اصلی موفقیت فیلم باشد؛ فیلمی که در زمان اکران توانست تحسین منتقدان بسیاری را بر انگیزد. الا تیلور، منتقد سینمای جهان در خصوص این فیلم عنوان کرد: «این فیلم به گونه ای نیست که تماشاگر بتواند تصمیمی در خصوص خوب و بد شخصیت ها بگیرد و از آن دسته فیلم هایی نیست که پیامی اخلاقی به همراه داشته باشند. تمامی تلاش فیلم نامه نویسان و کارگردان این اثر هنری، آن بوده است که به فضای غمگین و سرد رمان اصلی که داستان از آن اقتباس شده است، پایبند باشند و به خوبی توانستند از پس این کار بر آیند و لحظاتی از قرن بیستم را به نمایش کشیدند که شکوهمند بود و در عین حال ماتم زده.».

تلقین/ Inception 2010

نمایش درخشان تام هاردی در فیلم «برانسون» باعث شد تا تقریبا همگان از ظهرو یک استعداد جدید کسب اطمینان کنند و تام هاردی به واسطه بازی اش در آن فیلم توانست هواداران زیادی برای خود دست و پا کند، با این وجود در سال 2010 بود که اتفاق خوشایند دیگری برای این بازیگر دنیای هالیوود افتاد و زمینه ساز موفقیت اش را بیش از پیش فراهم آورد. در این سال، تام هاردی، به دعوت کارگردان بزرگ دنیای سینما، کریستوفر نولان برای بازی در فیلم تلقین دعوت شد و نمایش خوب اش توانست دست آورد جدیدی برای اش باشد. البته ستارگان دیگری نیز در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند؛ در رأس آن ها لئوناردو دی کاپریو، نقش اول فیلم بود و از دیگر بازیگران حاضر در این اثر سینمایی می توان به جوزف گوردون لویت و الن پیج اشاره کرد. تام هاردی در این فیلم در نقش ایمز بازی می کند؛ ایمز عضوی است از گروهی که لئوناردو دی کاپریو هدایت آن را به عهده دارد؛ شخصیت دی کاپریو در فیلم کسی است که شیوه و روش به خصوصی برای دزدیدن هویت افراد دارد، به گونه ای که به همراه سایر اعضای تیم اش وارد رؤیای فرد شده و در غالب کسانی در می آیند که فردی که هویت اش از او دزدیده شده است، به آن ها اعتماد دارد و تمامی اتفاقاتی که در دنیای خیال و رؤیا رخ می دهند تا حدودی بر دنیای واقعی فرد تأثیر می گذارند. ژانر اصلی این اثر سینمایی علمی خیالی است و پر است از صحنه هایی هیجان انگیز و تصویر برداری هایی فوق العاده که تماشاگر را به وجد می آورد. سکانس پایانی فیلم نیز به قدری خوب از آب در آمده بود که هنوز که هنوزه برخی در خصوص آن صحبت می کنند. آن هورنادی مقاله ای در خصوص این فیلم در روزنامه واشینگتن پست آمریکا منتشر کرد و در خصوص آن عنوان کرد: «تلقین از آن دسته فیلم هایی است که هم تصویر های فوق العاده ای دارد و تماشاگرانی که برای تفریح و ساعاتی خوش آمده اند را سر گرم می کند و هم لایه های عمیق تری در داستان آن نهفته است که تنها تماشاگران زیرک تر قادر به تشخیص آن خواهند بود. داستانی که قهرمان اصلی و نقش اول این فیلم در زندگی شخصی دارد، بسیار جذاب و گیرا است.».

شوالیه تاریکی بر می خیزد/ The Dark Knight Rises 2012

یکی از نکاتی که در خصوص فیلم های سه گانه یا تریلوژی حائز اهمیت است و فشار سنگینی را متوجه عوامل سازنده آن می کند (البته سه گانه هایی که موفق از آب در می آیند؛ سه گانه هایی چون جیسون بورن، پدر خوانده، ارباب حلقه ها) این است که قسمت های بعدی فیلم به گونه ای ساخته شود که احساس پسرفتی نسبت به قسمت قبلی آن احساس نشود و از لحاظ کیفی بهتر باشد (یا با قسمت قبلی اش در یک سطح باشد). این مسئله باعث شد تا در ساخت شوالیه تاریکی بر می خیزد (قسمت سوم و پایانی سه گانه بتمن) نیز همین فشار وجود داشته باشد؛ فشاری که بخش اعظم آن متوجه تام هاردی و نقشی می شد که به عهده گرفته بود؛ او در این فیلم در نقش بین بازی می کرد؛ تروریستی که همه او را با ماسک به خصوص اش می شناختند. تام هاردی در این فیلم شخصیت ضد قهرمان داستان را به عهده داشت و در مقابل بتمن و قهرمان داستان قرار می گرفت. تام هاردی، با گریم عجیب و غریب و خلاقانه خود در مقابل دوربین های فیلم برداری قرار گرفت و این در حالی بود که سایه بازی فوق العاده خوب هیث لجر در دو قسمت قبلی در نقش جوکر، به عنوان شخصیت ضد قهرمان داستان، بر روی او سنگینی می کرد، با این وجود این مسئله نتوانست از درخشش تام هاردی جلوگیری کند و او نیز امضای خود را با بازی فوق العاده خوب اش بر این سه گانه به یاد ماندنی گذاشت. کریستن بیل در این فیلم در نقش بتمن بازی می کرد و سکانس های درگیری او با بین (با بازی تام هاردی) که بعضا به شکستن استخوان های شان می انجامید، واقعا دیدنی بود. دن گایر، منتقد سینما و شاغل در مجله دیلی هرالد است و از جمله کسانی که شیفته بازی فوق العاده تام هاردی در نقش بین شده بود و بر این باور بود که جدای از گریم، دیالوگ ها، فیلم نامه و سایر مسائل این چنینی، بخش اعظم شخصیت ضد قهرمان داستان به واسطه استعداد و هنر تام هاردی نمایان شد.

The Drop 2014

در حال حاضر فیلم های سبک جنایی که در محله های مختلف شهر های امروزی جریان دارد، بسیار زیاد شده و تقریبا تمامی تکنیک های جالب برای تماشاگران در این گونه فیلم ها به کار بسته شده است. این مسئله باعث می شود تا کمتر امکان تولید فیلم های با کیفیت و خلاقانه ای در این ژانر وجود داشته باشد و نیز فیلمی چون The Drop (به کارگردانی مایکل آر روسکام و بر اساس فیلم نامه ای نوشته دنیس لیهین) به طور گسترده ای و بیش از هر مسئله دیگری به استعداد و هنر بازیگران اش در نقش ها شان متکی باشد (برای دست یابی به موفقیت). در این خصوص شانس با روسکام یار بود؛ نقش اصلی این فیلم به عهده تام هاردی است و در نقش یک متصدی محل سرو نوشیدنی مشغول به کار است که توسط یک گروه خلافکاری سازمان یافته چچنی کنترل می شود و به عنوان مکانی برای مخفی کردن پول های حاصل از فعالیت ها شان استفاده می شود. این محل سرو نوشیدنی، توسط پسر خاله نقش تام هاردی (آخرین نقش آفرینی جیمز گاندولفینی) هدایت می شود و متعلق به او است. از دیگر بازیگران حاضر در فیلم می توان به نومی رپیس و متیاس چوانارتز اشاره کرد که همگی توانستند از پس ایفای نقش خود به خوبی بر آیند. مایکل فیلیپس، منتقد دنیای سینما، در خصوص این فیلم و در مطلبی که در شیکاگو تریبون منتشر کرد، عنوان کرده بود: «مدت ها است که ساخت این گونه فیلم های جنایی دیگر چندان چنگی به دل نمی زند، با این وجود، بازی فوق العاده خوب و جالب تام هاردی، گالدونفینی و رپیس در کنار هم باعث شده است تا داستان و فیلم به طور کلی شانس این را پیدا کنند که تماشاگر را تا ثانیه های پایانی کنجکاو نگاه دارند. فیلم بسیار خوبی بود.».

لاک/ Locke 2014

این فیلم به طور کلی و از ثانیه های ابتدایی تا آخرین سکانس، تنها یک لوکیشن دارد و این لوکیشن اتومبیلی است که تام هاردی  در حال راندن آن است. جالب این جا است که دوربین فیلم برداری نیز تقریبا در تمامی لحظات فیلم روی صورت تام هاردی متمرکز است و کمتر صحنه های دیگری را نشان می دهد، با این وجود، داستان فیلم و نقش آفرینی تام هاردی به اندازه ای خوبند که در تک تک دقایق فیلم، تماشاگر را کنجکاو و هیجان زده نگاه می دارند. نقشی که تام هاردی در این فیلم ایفای آن را به عهده دارد، با سرعت در حال رانندگی به سمت مقصد و نیز سرنوشت خود است، چرا که در برهه زمانی ای تعیین کننده از زندگی خود به سر می برد و بحران هایی در زندگی شخصی و کاری اش پیش آمد کرده که باید بر آن ها غلبه کند و شرایط احساسی برای او به گونه ای می شود که همه نوع احساسی را تجربه می کند؛ از خواهش کردن و التماس گرفته تا خشم و بر افروختگی و تام هاردی همان گونه که عنوان شد، در ایفای این نقش منحصر به فرد، فوق العاده بوده است و هیچ گاه تسلیم شرایط سخت کاری اش در این فیلم نمی شود. تای بر، منتقد دنیای سینما در این خصوص عنوان کرد: «تام هاردی به خوبی توانست کاریزمای لازم برای این نقش را در خود شکل دهد. بازی او به اندازه ای خوب است که تماشاگر حتی برای لحظه ای قادر به چشم پوشیدن از او نخواهد بود و این اتفاق خوشایندی برای عوامل سازنده بود، چرا که جز تام هاردی و نقشی که به عهده داشت، چیز دیگری نمی شد دید و شکست تام هاردی در ایفای نقش اش، برابر می شد با شکست فیلم که خوشبختانه این گونه نشد.».

مکس دیوانه: جاده خشم/2015  Mad Max: Fury Road

برای چند سال اخیر، اتفاق خوشایند و فیلم های خیلی خوب و با کیفیت در سینمای هالیوود کمتر مشاهده شدند و هر گونه ایده تازه ای برای ساخت یک سری فیلم خوب، باز سازی یا ایده پردازی مجدد برای ساخت فیلم های قدیمی تر قابل دفاع به نظر می رسید. نزدیک به سی سال از نمایش آخرین نسخه فیلم های مد مکس می گذرد و این مسئله باعث شد تا ایده بازسازی این فیلم با استقبال خوبی رو به رو شود و از زمان اعلام اولین خبر های رسمی مبنی بر ساخت مجدد این فیلم و انتخاب تام هاردی به عنوان بازیگر نقش اصلی آن، چشم ها برای مدتی طولانی در انتظار پرده برداری از نسخه نهایی فیلم ماند. این مدت زمان طولانی دوری جورج میلر (کارگردان و دستیار نویسنده فیلم) از دنیای مد مکس سبب شد تا در این نسخه باز سازی شده با ایده های خلاقانه و جدیدی باز گردد؛ ایده هایی که تماشاگران و منتقدان را بیش از آن چه که انتظار می رفت شگفت زده کردند. به جرأت می توان عنوان کرد که مکس دیوانه: جاده خشم، از آن دسته فیلم هایی است که کمتر به عرصه ظهور می رسند و از همه جنبه ها فیلمی اس فوق العاده. این فیلم داستان و صحنه هایی بسیار هیجان انگیز دارد و بسیار فرا تر از قرار گرفتن چند سکانس معمولی در کنار یکدیگر است. در حقیقت مکس دیوانه از آن فیلم هایی است که بسیار بر روی آن فکر شده و برای طرح ریزی داستان آن زحمت کشیده شده است، چرا که در کنار صحنه های فوق العاده اکشن و هیجان انگیز که فیلم از آن ها لبریز است و نفس را در سینه ها حبس می کند، داستان فیلم نیز به همان اندازه گیرا است و پیامی که دارد را با تمام توان به گوش تماشاگران اش می رساند. گذشته از تمامی این مسائلی که قدرت فیلم را سبب شده اند، به بازی تام هاردی در نقش مکس راکاتانسکی می رسیم؛ نقشی که در کل مدت زمان فیلم چند کلمه بیشتر به عنوان دیالوگ ندارد و کمتر صحبت می کند؛ مکس، زمان زیادی از فیلم را با ماسکی بر صورت اش می گذراند و این مسئله به کلی امکان صحبت کردن را از او دریغ می کند. با این وجود، باز هم تام هاردی استعداد های خود را به عنوان بازیگری بالقوه به رخ می کشد و در کنار نقش دیگر فیلم، شارلیز ترون، به خوبی احساسات خود را در قالب حالات صورت و رفتار های خود نشان می دهد که کاری است بسیار دشوار. کریستی لمایر، منتقد دنیای سینما در خصوص این فیلم گفت: «مطمئن باشید که این همه تعریف و تمجیدی که از این فیلم می شنوید، به خاطر مسائل بازرگانی و بالا رفتن فروش فیلم نیست. مکس دیوانه فیلمی است که سال ها زمان می برد تا اثری مشابه با آن خلق شود.

بهترین فیلم ها تام هاردی بخش اول

در سیارک بخوانیم:

بهترین فیلم های لئوناردو دی کاپریو بخش اول 

بهترین فیلم های لئوناردو دی کاپریو بخش دوم 

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش اول

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش دوم 

بهترین فیلم های رابرت دنیرو بخش اول 

بهترین فیلم های رابرت دنیرو بخش دوم 

حقایقی جالب درباره فیلم «پدرخوانده» 

فیلمهایی که علاقه مندان ژانر وحشت برای دیدنش لحظه شماری می کنند 

حقایقی جالب درباره فیلم صورت زخمی قسمت اول 

حقایقی جالب درباره فیلم صورت زخمی قسمت دوم

نظرات

در ادامه بخوانید...