ارزش آفرینی مشارکتی ، نوآوری و پیچیدگی
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
(سیارک)اتخاذ اقدامات مرتبط با ارزش آفرینی مشارکتی با ارائه ی بینش جدیدی در خصوص خود نوآوری، روش های سنتی مدیریت نوآوری را به چالش می کشد. بینش مشارکتی جدید در خصوص نوآوری متکی بر دو ویژگی متمایز کلیدی است. ویژگی نخست جنبه ی مشتری محور فعالیت های ارزش آفرینی مشارکتی است که در آن پایگاه های ارزش آفرینی مشارکتی را می توان به عنوان یکی از تعمیم های طبیعی برخی از جنبه های کلیدی طرح های نوآوری کاربرمحور قلمداد نمود که روی توسعه ی پایگاه های مشارکت تمرکز شده و کاربران برجسته و پیشرو مورد جستجو قرار می گیرند؛ این ویژگی دوم در واقع تمرکز روی تعادل بین همکاری و رقابت (یا همان همکاری رقابتی) است.
بعد مرتبط با همکاری رقابتی در پایگاه های ارزش آفرینی مشارکتی به تعریف سناریوی پویاتری از ساز و کارهای اقتصادی منجر می شود که فرایندهای نوآوری را به راه می اندازند. این ساز و کارها بر مبنای تراکنش های چندگانه ی بین مشتریان، شرکا و تأمین کنندگان در نقاط دسترسی مختلف سرتاسر شبکه ی ارزش کار می کنند.
آنها با فراهم آوردن فرصت به وجود آوردن پیکربندی های مشخصی از زنجیره ی ارزش که به مؤلفه های ارزش جدید، راه های جدید استفاده از راهکارهای موجود یا بهبود چشمگیر یکی از محصولات یا خدمات موجود منتهی می شوند، به مشتریان و کاربران نهایی اجازه می دهند رابطه ی بین قیمت و تجربه ی مشتری را کنترل کنند. در این زمینه، مشتریان تحت عنوان نوآور و ارزش آفرینان مشارکتی مورد خطاب قرار می گیرند.
ماهیت پایگاه مشارکتی اقدامات مرتبط با ارزش آفرینی در عمل موقعیت نظام مندتر و گسترده تری را در سرتاسر چرخه ی حیات نوآوری برای مشتریان و کاربران نهایی فراهم می کند و در نتیجه به بهبود قابل توجه پتانسیل نوآوری کاربرمحور منجر می شود.
در نتیجه، توسعه ی پایگاه های ارزش آفرینی بیش از پیش به عنوان یکی از راهبردهای امیدبخش نوآوری شناخته می شود. الگوی ارزش آفرینی مشارکتی در واقع منبع ارزش را با تجربه ی مشارکتی همبسته می کند که از طریق رویدادهای تعامل شرکت - مشتری تحقق می یابد. مشتری از طریق مشارکت با شبکه به یک ذی نفع فعال تبدیل می شود که نوع تعامل و زمینه ی شخصی مشخص رویداد تعامل را تعریف می کند. ماهیت شخصی تعامل امکان پیدایش ابعاد ارزشی جدیدی را فراهم می کند که بر مبنای کیفیت و تناسب شخصی رویدادهای تعامل و نیز فرصت مشتریان برای مشارکت در تجربیات، خدمات و محصولات نهایی منحصر به فرد می باشند.
این ابعاد جدید برای پیدایش شبکه های نوآوری تجربه که از طریق شکل دهی پویای فرایند کسب و کار تکنولوژیکی و زیرساخت های منابع انسانی [به خوبی] افراد را در قلب تجربه ی مشارکت قرار می-دهند حائز اهمیت هستند. از این حیث، الگوی ارزش آفرینی مشارکتی بیانگر رویکرد بازارمحور مشخصی برای اتخاذ یک فلسفه ی باز در رابطه با کسب و کار مبتنی بر نوآوری است.
در نهایت، اتخاذ اقدامات ارزش آفرینی مشارکتی می تواند راه را برای پیدایش مدل های کسب و کار مبتنی بر نوآوری از هم گسیخته هموار کند. برخی از منابع موجود برای این قبیل فرصت ها عبارتند از: پیشرفت های تکنولوژیکی به عنوان فعال سازهای ساز و کارهای کارامد ارزش آفرینی مشارکتی؛ تغییرات منطبق برصنعت که منجر به پیدایش کانال های جدیدی برای دستیابی به مشتریان می شوند؛ تغییرات اولویت های مشتری و سبک زندگی. پتانسیل نوآوری از هم گسیخته در مدل های کسب و کار مبتنی بر ارزش آفرینی مشارکتی بیانگر فرصت بسیار خوبی برای پژوهش های آتی است.
اتخاذ یک فلسفه ی کسب و کار مبتنی بر ارزش آفرینی مشارکتی نیازمند مفهوم سازی مجدد برداشت های همیشگی رایج از زنجیره ی ارزش در یک شبکه ی ارزش پویا و پیچیده است که روابط بین تولیدکنندگان، تأمین کنندگان، مشتریان و کاربران نهایی را تولید می کند. برخی از پژوهشگران هنوز برای کسب و کارهایی که با جهان بینی های مکانیکی یا نیوتونی هدایت می شوند از رویکرد خطی معمول استفاده می کنند که در آن هر محصول با یک ارزش همبسته می شود، دور از بازار تولید می شود و با استفاده از تصمیمات اتخاذ شده برای بیشینه سازی سود به فروش می رسد. مشتریان فرصتی پیدا نمی-کنند که به بخشی از فرایند نوآوری تبدیل شوند. در مقابل، می توان از دیدگاه فیزیک کوانتوم نیز برای توصیف این موضوع استفاده کرد که شرکت ها چگونه از رویکرد متمرکز بر شرکت – و – محصول فاصله می گیرند و به سمت رویکردهای مبتنی بر پایگاه های مشارکتی حرکت می کنند که در آنها مشتریان، شرکا و تأمین کنندگان با یکدیگر همکاری می کنند و به ارزش آفرینی مشارکتی می-پردازند.
این جابجایی به یک مدل جدید در زمینه ی زنجیره ی ارزش اشاره می کند که باز، غیر خطی، از دید عملیاتی موازی و سه بعدی است. ویژگی های این قبیل مدل های مبتنی بر فیزیک کوانتوم را می توان به صورت زیر خلاصه نمود: نخست، یک اصل عدم قطعیت وجود دارد زیرا مسیر حرکت مشخص زنجیره ی ارزش از پیش معلوم نیست؛ دوم، یک اصل مکمل وجود دارد زیرا خروجی پیکربندی خاص یک زنجیره ی ارزش را می توان به دو صورت مختلف و مکمل به عنوان محصول نهایی یا راهکار یا به عنوان پایگاهی که روی نقش حیاتی شبکه ی خود یا مؤلفه ی ارزشی که با مشارکت فعال شده تمرکز دارد در نظر گرفت؛ سوم، قدرت پایگاه ارزش آفرینی مشارکتی با روی هم گذاشتن تمام پیکربندی های ارزشی بالقوه ی مسیرهای چندگانه در زمان محاسبه ی احتمال یک عرضه ی بازاری مشخص تعیین می-شود؛ چهارم، نقش ناظر (مشتری) در ماهیت مشخص خروجی نهایی این تعامل بسیار حیاتی است؛ پنجم، برای آشکارسازی پدیده های غیر محلی مانند دانش شبکه ای و خرد جمعی که بعد ارزشی دیگری را فراهم می کنند و در نتیجه پایگاه ارزش آفرینی مشارکتی را رقابتی تر می کنند نیز مکان مناسبی وجود دارد.
در این مدل، ممکن است ساز و کارهای قیمت گذاری جاری کارامد نباشند و نیاز باشد که قیمت-گذاری پویاتری در سطح سیستمی توسعه داده شود، ظرفیت سیستم بهتر درک شود و سیستم در تجویز نوآورانه ی طرح قیمت گذاری جدید به عنوان یک واحد آنالیز در نظر گرفته شود. تفکر سیستمی، تئوری پیچیدگی، [و] علوم شبکه و سیستم ها قطعاً بر مدل های قیمت گذاری سیستم های ارزش آفرینی مشارکتی اثر می گذارند و دلیل آن نیز به خاطر ماهیت به هم پیوسته و چند عاملی عرضه های بازاری است. ماهیت به هم پیوستگی ها توسط فناوری هایی که همگرایی را به پیش می برند شتاب پیدا می کند و منجر به درگیر شدت مشتریان و ذی نفع های مختلفی می شود که همگی منابع مشارکت کننده در سیستم هستند و در عین حال بخش های مختلفی از این سیستم را تشکیل می دهند و مزایای مختلفی از آن به دست می آورند.
اقدامات انطباقی مدیریت و رهبری برای پیدایش شبکه های رقابتی ارزش آفرینی مشارکتی حیاتی خواهند بود. سازمان های علاقمند به اتخاذ راهبردهای ارزش-آفرینی مشارکتی به افرادی نیاز دارند که بتوانند بر اصول رهبری انطباقی در میان مشتریان، تأمین-کنندگان و شبکه های داخلی تسلط داشته باشند.ترجمه itrans.ir